از آن جایی که امام حسین (ع) به مقام یقین رسیده بود، باور داشت که وعدههای پروردگار در حقّ ایشان تحقّق خواهد یافت. با تأمّل در آیات الهی میتوان دریافت که خداوند چه وعدههایی به ایشان داده است. خداوند متعال در قرآن کریم، به انسانهای مؤمن بهشتهایی را وعده داده که جویهای آن از عسل تصفیه شده روان است و بهشتیان تا ابد در آنجا با خوشی فراوان حاضر هستند؛ پروردگار سبحان میفرماید:
(مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فیها أَنْهارٌ مِنْ ماءٍ غَیْرِ آسِنٍ وَ أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ یَتَغَیَّرْ طَعْمُهُ وَ أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبینَ وَ أَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّى)[1]
(وَعَدَ اللهُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها وَ مَساکِنَ طَیِّبَةً)[2]
امّا بعضی افراد به چنان مقام رفیعی رسیدند که رفتن به بهشت آنان را راضی نمیکند، بلکه هدف اصلیشان خشنودی و رضای خداوند متعال است. پروردگار در ادامة آیه میفرماید:
(وَ رِضْوانٌ مِنَ الله أَکْبَرُ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ)[3]
بهشت محصول اعمال انسانهای مؤمن و باایمان است که خود آن را به دست آوردند؛ امّا رضوان الهی، جایگاهی است که خداوند به انسانهای وارستهای چون سیّدالشهدا (ع) عطا مینماید. اگر کسی به این مقام رسید، به پیروزی نهایی دست یافته است. رضوان الهی برای انسانهای عادی، جز از طریق پیروی از قرآن و اهلبیت:به ویژه سیّدالشهدا (ع) حاصل نمیشود.
بعضی از انسانهای کامل به جایگاهی میرسند که خود پروردگار، قبض روح آنان را بر عهده میگیرد و به هیچ فرشتهای اجازه این عمل را نمیدهد[4]. این حقیقت در واقعة کربلا به خوبی نمایان شد. در روز عاشورا، خداوند به حضرت عزرائیل که وظیفه گرفتن ارواح انسانها را بر عهده داشت، اجازه نداد که روح سیّدالشهدا (ع) را قبض کند؛ بلکه خود پروردگار، روح سیّدالشهدا (ع) و اصحابشان را قبض کرد و این حاکی از مقام والای آن حضرت و اصحاب باوفای ایشان است. خداوند این حقیقت را در قرآن کریم اینگونه بیان نمود:
(یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِی إِلى رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً)[5]
در این آیه خداوند، فاصله و برزخی را میان خود و حضرت سیّدالشهدا (ع) قرار نداد و با جملة ?ارْجِعِی إِلى رَبِّکِ? به جهانیان فهماند که میان خداوند و حضرت أبیعبدالله (ع) حجاب و فاصلهای وجود ندارد.
یکی دیگر از امتیازات سیّدالشهدا (ع) آن است که روح ایشان گوی سبقت بر دیگر ارواح اهل ایمان را در اتّصال به پروردگار ربود. به عبارت دیگر روح ایشان در این مسابقة عظیم حرکت به سوی خداوند بر تمام موجودات عالم سبقت گرفت. در شعری منسوب به سیدالشهدا (ع) آمده است که میفرمایند:
سَبَقْت العَالمینَ إلی المَعَالی بِحُسن خَلیقَة و علو هِمّه[6]
خداوند متعال نیز در آیات الهی در مورد سبقت اولیای الهی و روح مطهر ایشان میفرماید:
(وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ * أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ)[7]
(فَامّا إِنْ کانَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ * فَرَوْحٌ وَ رَیْحانٌ وَ جَنَّةُ نَعِیمٍ)[8]
واژة (جنّت) در آیة فوق به صورت مفرد آمده و به صورت جمع (جنّات) نیامده است. این مطلب نشان میدهد برای اولیای الهی بهشت دیگری است که انسانهای عادی از درک آن ناتوانند[9].
گریه بر سیدالشهدا (ع) از والاترین لذّات
پروردگار متعال در قرآن کریم میفرماید:
(وَ تَلَذُّ الْأَعْیُنُ)[10]
یکی از لذّات بهشتی، مربوط به چشم است و شیعیان و دلسوختگان آن امام همام در مصائب حضرت اشک میریزند و از ریختن اشک لذّت روحی میبرند تا در روز قیامت و بهشت برین به بالاترین لذّت برسند. باید اشاره کرد که لذت اشک بر سیدالشهدا7 نه تنها روح را مکدّر و تاریک نمیکند، بلکه روح را صیقلی، جلا و صفا میدهد و به لطافت و نشاط روح منتج میشود که از بالاترین لذتهاست و لذتی با آن قابل مقایسه نیست.
یکی دیگر از حقایقی که در وجود مقدس امام حسین (ع) تجلّی کرده است، شوق عمیق ایشان نسبت به خداوند متعال است؛ عشقی که در سراسر زندگی حضرت جاری بود و این عشق سبب شد تا جان مبارک خود را برای خداوند بذل کند.
این عشق شدید موجب شد شیعیان همواره برای رسیدن به لقای الهی، آن حضرت را وسیلة تقرّب خویش قرار دهند؛ زیرا سیّدالشهدا (ع) واسطة فیض میان شیعیان و خداوند متعال است.
(وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَة)[11]
در زمان حیات حضرت عدّة زیادی برای جبران خطاهای خود به ایشان پناه میآوردند. در زمان رسول خاتم (ص) برخی مرتکب خطاهایی میشدند که از سوی پیامبر (ص) مورد توبیخ قرار میگرفتند، اما با واسطه کردن امام حسین (ع) مورد عفو قرار میگرفتند که به نمونهای از آن اشاره میکنیم:
در کتب تاریخی آمده است که روزی پیامبر (ص) به یکی از افراد مدینه که گناه بزرگی را مرتکب شده بود پیغام داد به دادگاه حاضر شود و جریمة گناه خود را بپردازد. آن مرد چند روزی از خانه خارج نشد. روزی از گوشة درب منزل متوجّه شد امام حسن و امام حسین8که کودکان خردسالی بودند، از کوچه عبور میکنند. در همان لحظه درب را گشود و این دو کودک را بر روی دوش خویش گذاشت و به سمت مسجد روانه شد. در میان راه با خود میگفت: اگر با این دو کودک وارد مسجد شوم، پیامبر (ص) مرا عفو میکند. وقتی وارد مسجد شد، پیامبر (ص) دو فرزند خردسال خود را روی دوش این گنهکار دید. لبخندی زد و فرمود: آنان را پیاده کن، تو بخشیده شدی! آنگاه به امام حسن و امام حسین8فرمود: آن شخص در مورد عفو گناه خود، شما را شفیع قرار داد، در این هنگام این آیه بر قلب نازنین پیامبر (ص) نازل شد:[12]
?وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ توَّاباً رَحیماً? [13]
شیعیان و ارادتمندان سیّدالشهداء (ع) به خاطر رضایت حضرتش از مرگ نمیهراسند؛ زیرا ملک الموت با چهرهای بشّاش برای قبض روح آنان اقدام کرده و بهشت را به آنان بشارت میدهد.[14] سُدیر صیرفی[15] به حضرت امام صادق (ع) عرض میکند: «آیا شیعیان از مرگ و قبض روح اکراه دارند؟ حضرت فرمود: خیر، وقتی ملک الموت برای قبض روح میآید، آنان جزع و ناله میکنند امّا ملک الموت به آنان میگوید: جزع نکنید، من از پدر، نسبت به شما مهربانتر هستم.[16]
پی نوشت ها:
[1]. محمّد9 (47):15؛ صفت بهشتى که به پرهیزکاران وعده داده شده [چنین است:] در آن نهرهایى است از آبى که مزه و رنگش برنگشته و نهرهایى از شیر که طعمش دگرگون نشده و نهرهایى از شراب که براى نوشندگان مایه لذت است و نهرهایى از عسل خالص است.
[2]. توبه(9):72؛ خدا به مردان و زنان با ایمان بهشتهایى را وعده داده که از زیرِ [درختانِ] آن نهرها جارى است و در آن جاودانهاند، و نیز سراهاى پاکیزهاى را... [وعده فرموده]. در تفسیر نور الثقلین:2/ 241، حدیث 235، در ذیل این آیه، نقل شد: «فی کتاب الخصال فی احتجاج علىّ7 على الناس یوم الشورى قال: نشدتکم بالله هل فیکم أحد قال له رسول الله9: من سرّه أن یحیى حیوتى و یموت مماتی و یسکن جنتی التی وعدنی الله ربی جنات عدن قضیب غرسه الله بیده ثم قال له کن فیکون فلیوال على بن أبی طالب7 و ذریته من بعده إلى قوله: غیری؟ قالوا: اللهم لا.»
[3]. توبه(9):72؛ و همچنین خشنودى و رضایتى از سوى خدا [که از همه آن نعمتها] بزرگتر است.
[4] . در مورد قبض روح سیدالشهدا7 توسط خداوند ذکر چند نکته ضروری است؛
یکم) قبض روح توسط خداوند از نظر اعتقادی و کلامی هیچ مشکلی ندارد و مورد تأیید قرآن است، (اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِهَا)زمر(39): 42.
دوم) در منابع حدیثی در مورد اخذ جان سیدالشهدا7 و اصحابشان توسط خداوند به صورت اجمال اشاره شده است: کامل الزیارات: 264 باب 88 ح 1 و بحارالأنوار: 45/182 باب 39 و 28/59 (فتولی الله عزوجل قبض ارواحها بیده) و سفینهالبحار: 5/38؛ حیاة القلوب، ج2، باب 63، ص 219 و خصائص الحسینیه عنوان چهارم؛ الطاف خاص خداوند به امام حسین7 ص114 و منتخب التواریخ252: باب 5 اصل قبض جان سیدالشهدا7 توسط خداوند مورد تأکید قرار گرفته است.
سوم) پارهای از روایات که دلالت بر ناتوانی حضرت عزرائیل از اخذ جان سیدالشهدا7 بدلیل شدت جراحات وارده بر امام حسین7 کرده در کتب غیر معتبر "بحرالمصائب و کنزالغرائب" محمدجعفر تبریزی و سرورالمؤمنین شیخ کاظم اسدی آمده که فاقد اعتبار و وجاهت علمی است و در استناد یک مطلب به سیدالشهدا7 یا تکذیب مطلب دیگر به آن حضرت باید دقت شود و با این احادیث ضعیف نمیتوان، آموزههای اسلامی را رواج داد.
[5]. فجر(89): 27ـ28؛ اى جان آرام گرفته و اطمینان یافته! * به سوى پروردگارت در حالى که از او خشنودى و او هم از تو خشنود است، بازگرد. «عن ابی بصیر عن الصادق7 فی قوله (یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ) ادخلی جنتی یعنی الحسینبنعلی7»تفسیرالقمی: 2/412؛ بحارالأنوار: 24/93.
[6]. مناقب آل أبی طالب:«ابن شهرآشوب»: 3/228؛ من از نظر بلند همّتى و علو مقام براى خلقت نیکویى که دارم به تمام اهل عالم سبقت گرفتم.
[7]. واقعه(56):10-11؛ و پیشى گیرندگان [به اعمال نیک] که پیشى گیرندگان [به رحمت و آمرزش]اند. اینان مقرباناند.
[8]. واقعه(56):88 ـ 89؛ پس اگر [جان به گلو رسیده] از مقربان باشد* [در] راحت و آسایش و بهشت پرنعمت [خواهد بود].
[9] . تفسیر القمی: 2/411.
[10]. زخرف(43):71؛ و چشمها از آن لذّت مىبرد.
[11]. مائده(5):35؛ ودستآویز و وسیلهاى [از ایمان، عمل صالح و آبروى مقرّبان درگاهش] براى تقرّب به سوى او بجویید.
[12]. بحارالأنوار: 43/318 باب 13 حدیث 2؛ المناقب، ابنشهرآشوب: 3/400.
[13]. نساء(4):64؛ و اگر آنان هنگامى که [با ارتکاب گناه] به خود ستم کردند، نزد تو مىآمدند و از خدا آمرزش مىخواستند و پیامبر9 هم براى آنان طلب آمرزش مىکرد، یقیناً خدا را بسیار توبهپذیر و مهربان مىیافتند.
[14]. الکافی: 3/131، حدیث4: «عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ قَالَ حَدَّثَنِی مَنْ سَمِعَ أَبَا عَبْدِ الله7، «یَقُولُ مِنْکُمْ وَ الله یُقْبَلُ وَ لَکُمْ وَ الله یُغْفَرُ إِنَّهُ لَیْسَ بَیْنَ أَحَدِکُمْ وَ بَیْنَ أَنْ یَغْتَبِطَ وَ یَرَى السُّرُورَ وَ قُرَّةَ الْعَیْنِ إِلَّا أَنْ تَبْلُغَ نَفْسُهُ هَاهُنَا وَ أَوْمَأَ بِیَدِهِ إِلَى حَلْقِهِ ثُمَّ قَالَ إِنَّهُ إِذَا کَانَ ذَلِکَ وَ احْتُضِرَ حَضَرَهُ رَسُولُ الله9 وَ عَلِیٌّ7 وَ جَبْرَئِیلُ7 وَ مَلَکُ الْمَوْتِ7 فَیَدْنُو مِنْهُ عَلِیٌّ7 فَیَقُولُ یَا رَسُولَ الله! إِنَّ هَذَا کَانَ یُحِبُّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ فَأَحِبَّهُ وَ یَقُولُ رَسُولُ الله 9: یَا جَبْرَئِیلُ إِنَّ هَذَا کَانَ یُحِبُّ الله وَ رَسُولَهُ وَ أَهْلَ بَیْتِ رَسُولِهِ فَأَحِبَّهُ وَ یَقُولُ جَبْرَئِیلُ7 لِمَلَکِ الْمَوْتِ7 إِنَّ هَذَا کَانَ یُحِبُّ الله وَ رَسُولَهُ وَ أَهْلَ بَیْتِ رَسُولِهِ فَأَحِبَّهُ وَ ارْفُقْ بِه.»
[15]. در اوایل نیمة دوم سدة اول هجری در سرزمین عراق، شهر کوفه، در خاندان حکیم بن صهیب کوفی که از موالیان و شیفتگان اهل بیت:بود، کودکی چشمان خود را به جهان میگشاید که نامش را «سدیر» نهادند. چون حرفه و شغل پدر یا جدش یا احیاناً خود او صرّافی بود، به «صیرفی» لقب گرفت و به مناسبت زادگاهش به «کوفی» مشهور است و مکنّا به «ابوالفضل». او جزو اصحاب سه امام، حضرت زینالعابدین، امام باقر و امام صادق: بوده است. سید محسن امین گفته است: «این راوی بدون تردید یکی از بزرگان شیعه است که هرگز از مخالفان قومش ترس و واهمهای نداشت؛ به گونهای که حقانیت و اصالت مکتب اهل بیت: را زیرکانه و خردمندانه نشر میداد و برای حق طلبان بازگو مینمود».(اعیان الشیعه:7/ 185) علامه مامقانی گوید: «سُدیر بن حکیم صیرفی یکی از رهروان راه امامان، ممدوح و مورد ستایش، محبوب خدا، با تمام وجود دوستدار پیامبر9 و آل او:، در پیدا و پنهان محرم راز آنان و عارف به فهم روایات و سخنان آن بزرگواران بود».(تنقیح المقال:2/ 8) آیت الله خویی میفرمایند: «این حقیقت انکارناپذیر است که این راوی، یکی از موالیان و دوستان و شیعیان امامان معصوم شیعه است».(معجم رجال الحدیث:8/34)
[16]. الکافی: 3/ 127ـ 128، حدیث 2: «عَنْ سَدِیرٍ الصَّیْرَفِیِّ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ الله7 جُعِلْتُ فِدَاکَ یَا ابْنَ رَسُولِ الله! هَلْ یَکْرَهُ الْمُؤْمِنُ عَلَى قَبْضِ رُوحِهِ، قَالَ: لَا وَ الله إِنَّهُ إِذَا أَتَاهُ مَلَکُ الْمَوْتِ لِقَبْضِ رُوحِهِ جَزِعَ عِنْدَ ذَلِکَ فَیَقُولُ لَهُ مَلَکُ الْمَوْتِ: یَا وَلِیَّ الله! لَا تَجْزَعْ فَوَ الَّذِی بَعَثَ مُحَمَّداً 9 لَأَنَا أَبَرُّ بِکَ وَ أَشْفَقُ عَلَیْکَ مِنْ وَالِدٍ رَحِیمٍ.»