برای آنکه انسان به نهایت کمال انسانیت برسد، باید از زندگی افرادی الگوبرداری نماید که به مقامات رفیع رسیدهاند. سراسر زندگی حضرت ابوالفضل (ع) میتواند پیامهای زیبابی به انسانهای طالب کمال بدهد. درسهای زندگی حضرت ابوالفضل (ع) را میتوان در چهار پیام مهم خلاصه نمود.
یکی از مهمترین وظایف والدین آن است که خیر و خوبی را به فرزندانشان تعلیم و ارزشهای انسانی را به آنان تمرین دهند. آنان باید به گونهای تربیت شوند که خود را خادم پروردگار، قرآن کریم و اهل بیت: بدانند و این حالت با ارزش به صورت ملکه و حالت رفتاری دائمی در جانشان نفوذ کند تا در رفتار و کردار خود، رنگ خدا را به خود گیرند:
?صِبْغَةَ الله وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ الله صِبْغَة?[19]
تعالیم دینی علاوه بر محیط خانواده، باید در فضای جامعه، مدارس و دانشگاهها خود را پدیدار سازد. اگر جامعهای بخواهد موفق بوده و رضای الهی را به همراه داشته باشد، باید زمینه تعلیم و تمرین معارف الهی و ارزشهای اسلامی را فراهم کند و تمام افراد جامعه، مکارم اخلاقی و معارف الهی را به یکدیگر تعلیم دهند. این همان پیامی است که امیرمؤمنان، علی (ع) در هنگام تربیت حضرت ابوالفضل (ع) به همگان آموخت.
امیرمؤمنان، علی (ع) اسب خود و اسب دیگری را برای آموزش و تمرین فنون جنگی زین میبست و به همراه حضرت عباس (ع) به بیابان میرفت. در آنجا، حضرت، فنون نظامی و نحوة مبارزه کردن با دشمنان را به فرزند خود میآموخت. بعد از تعلیم فنون جنگی، به فرزندشان میفرمود: «عبّاس جان! در مقابل من بایست و با من نبرد کن!» حضرت عبّاس (ع) فرمود: «چگونه میتوانم در برابر شما بجنگم؟» امیرمؤمنان، علی (ع) فرمود: «میخواهم تمام رموز و فنون جنگ را به تو بیاموزم تا تو در روز معیّنی از آن استفاده کنی.»
تعلیم فنون جنگی مقدمهای بود تا حضرت تمام علوم و معارف الهی را به فرزندشان بیاموزد و ایشان را با خوبیها و زیباییها آشنا کند.[20] به عبارت دیگر حضرت قصد داشتند در کنار آموزش فنون نظامی معارف الهی و عرشی را به فرزند خود منتقل نمایند.
همانگونه که بیان شد، حضرت ابوالفضل (ع) اسوة وفاداری به خاندان اهل بیت: بوده و در این راه از جان و مال خود به راحتی گذشتند. امروزه نیز والدین به تأسّی از ایشان فرزندان خود را به گونهای تربیت کنند که وفادار به قرآن کریم و اهل بیت: باشند و در امور معنوی پیمانهای خود را با خدا و معصومین: از بین نبرند. خداوند متعال در مورد مؤمنان وفادار میفرماید:
(مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا الله عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِیلاً)[21]
در میان مؤمنان افرادی یافت میشوند که به تعهّدشان نسبت به پروردگار وفادار بودند. آنان یا در راه خدا شهید شدند و یا زنده مانده و به وفاداری خود ادامه دادند؛ این گروه هرگز در فکر پیمانشکنی و سست کردن وفاداری نسبت به دین نبودند.
یکی از پیامهای روشنی که از شخصیت برجستة حضرت عبّاس (ع) به یادگار مانده است سر فرود نیاوردن در مقابل دشمنان دین است. قبل از واقعة عاشورا پیکی از جانب دشمن به پشت خیمههای حضرت آمد و نامهای را به دست ایشان رساند. محتوای نامه این بود که اگر حضرت (ع) از جنگیدن دست بردارد، سلامت او تضمین شده و ثروت و مقام فراوانی به او هدیه داده میشود. وقتی حضرت عباس (ع) این نامه را دید چنان خشمگین شد که قصد داشت آن پیک را به هلاکت برساند؛ امّا آن نامهرسان فرار کرد.[22] ایشان هرگز تن به از بین رفتن کرامات انسانی و ذلّت و خواری نمیداد. قرآن کریم نیز مهر تأیید بر روی این حقیقت زده و میفرماید:
(وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ الله أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ)[23]
والدین نیز باید فرزندان خود را به گونهای تربیت کنند که هرگز در مقابل دشمنان دین و خدا ذلیل و خوار نشوند. همواره بعضی افراد که صاحب مقام یا ثروت فراوان هستند گمان میکنند بر همگان مسلّط بوده و بر تمام اسرار خلقت آگاهند؛ فرزندی که در مکتب حضرت عبّاس (ع) تربیت نشود به خاطر رسیدن به ثروت یا مقام، تن به ذلّت داده و خود را بندة حاکمان و ثروتمندان میکند؛ امّا فرزندی که بر اساس تعالیم و آموزههای اخلاقی حضرت ابوالفضل (ع) رشد یابد، هرگز در مقابل آنان نقطة ضعف نشان نداده و فقط با پروردگار خود معامله میکند، نه با بندگان او و در مقابل خواستههای ضد دینی و غیرمشروع آنها سر فرود نمیآورد.
انسان باید به نسل آینده به گونهای رفعت و بزرگمنشی را بیاموزد که مَحرم اسرار مهمّ شوند؛ به گونهای که اگر گرفتار دشمن شدند و آنان را وادار به فاش کردن اسرار کنند، آنان مرگ را بر فاش نمودن اسرار ترجیح دهند، ولو آنکه در این راه بدن آنان را قطعه قطعه کنند.
حضرت ابوالفضل (ع) مَحرم اسرار حضرت سیّدالشهدا (ع) و معدن اسرار پروردگار و عالم مُلک و ملکوت بود. با وجود آنکه دو دست ایشان توسط دشمنان دین بریده شد، این اسرار را در درون حفظ نموده و فرمود:
والله إن قطعتم یمینی |
إنّی احامی أبداً عن دینی |
زبان حال حضرت عباس (ع) این است که: «اگر دستها، پاها، چشمها و دیگر اعضای مرا بگیرند، هرگز از امام حسین (ع) و اسرار و راه او دست نمیکشم.»
امروزه دشمنان غدّار فهمیدند شیعیان محمل اسرار حسینی بوده و نمیتوان با نبردهای نظامی این اسرار را از آنان گرفت و از درون آنان را تهی کرد. از این رو به هجمههای فرهنگی و اعتقادی روی آورده و با راهاندازی کانالها و سایتهای اینترنتی غیراخلاقی سعی دارند جوانان را از این اسرار دور کرده تا در آینده بر افکار و عقایدشان مسلّط شوند. لذا بر تکتک شیعیان واجب است در این زمینه حضرت عبّاس (ع) را الگوی خود قرار داده و اجازه ندهند دشمنان اسرار حسینی را از درون آنان بگیرند.
پی نوشت ها:
[1]. بر اثر کثرت بروز کرامات و برآوردن حاجات متعدد نیازمندان و گرفتاران مادی و معنوی توسط حضرت عباس7 بین شیعیان و اهل تسنن به باب الحوائج شهرت یافته است. اینکه ایشان به مقام باب الحوائجی رسیده است، به خاطر این نیست که چون دست یا پای او را قطع کردند و یا چشمش را تیر باران کردند، بلکه علت آن امتحانی است که او در آن پیروز شد، هیچیک از شهدای کربلا اینگونه امتحان نشدند. حضرت ابوالفضل7 تشنه بودند و وارد شریعة فرات شدند و موجهای فرات را دیدند، انسان تشنهایی که سه روز آب نخورده است و مشکش را پر از آب کرده است، کفی از آب فرات را برداشت و به یاد تشنگی برادر نبود و این کف آب را به بالا آورد و هنوز تشنگی برادر را به خاطر نیاورد، همین که آب را نزدیک لبها آورد و مماس لبهای تشنة او شد اینجا بود که «فتذکر عطش أخیه الحسین7»(بحارالأنوار:45/41) به یاد تشنگی برادر افتاد و این رجز را خواند: «یا نفسی مِنْ بعدِ الحسین7 هونی وبعده لا کُنتِ أن تکونی هذا الحسین7 وارد المنون وتشربین بارد المعین!؟تا الله ما هذا فعال دینی»(مقتل الحسین 7 «مقرم»: 268)خطاب به نفس خود گفت: تو سیراب باشی و اطفال ابی عبد الله7 فریاد تشنگیشان به آسمان برسد! سپس قسم یاد کرد به خدا این رفتار دین نیست که من با لب سیراب از شریعه بیرون بروم، ولی اطفال سیدالشهدا7 تشنه باشند .با خود گفت، من این را بر خودم نمیبخشم، چرا دست زیر آب کردم و تا نزدیک لبها آوردم؟ این بر مُحرم حرام است، چرا که من محرم هستم و کربلا محل احرام است، یکی از محرمات احرام، نگاه به آینه است. گویا عباس بن علی7 خطاب به نفسش میگوید؛ ای عباس! چرا بر آب نگاه کردی و خودت را دیدی! به جرم این محرمات احرام در کربلا، باید این چشم و دست خود را قربانی کنی، تا فدیة این دو عملت باشد. غیر از خداوند کسی عباس7 را نمیدید و اگر عباس7 از شریعه آب میخورد کسی خبر نداشت، لکن برای رضای خدا، با نهایت خلوص آب را روی آب ریخت و با برادر مساوات کرد و در کوران حوادث، قمر بنی هاشم7 آزمونهای سختی داد و سربلند بیرون آمد و شهید و تشنه لب از دنیا رفت.
[2]. الأمالی «صدوق»: 462، المجلس السبعون، حدیث 10؛ بحارالأنوار: 22/274، باب 5، حدیث 21 .
[3]. بحارالأنوار: 98/354، باب 30، حدیث 1 .
[4]. شعراء(26):83؛ پروردگارا! به من حکمت بخش، و مرا به بندگان صالح ملحق کن.
[5]. یوسف(12):101؛ پروردگارا! تو بخشى از فرمانروایى را به من عطا کردى و برخى از تعبیر خوابها را به من آموختى. اى پدید آورنده آسمانها و زمین! تو در دنیا و آخرت سرپرست و یار منى در حالى که تسلیم [فرمانهاى تو] باشم جانم را بگیر و به شایستگان مُلحقم کن.
[6]. نمل(27):19؛ پروردگارا! به من الهام کن تا شکر نعمتى را که به من و پدر و مادرم عطا کردهاى، به جاى آورم، و اینکه کار شایستهاى که آن را بپسندى، انجام دهم، و مرا به رحمتت در میان بندگان شایستهات درآور.
[7]. وقایع الایام خیابانی: 418؛ معالی السبطین: 2/44.
[8]. کشف الغمة: 2/40، العاشر فی عمره 7؛ بحارالأنوار: 44/201، باب 26 .
[9]. الإرشاد: 2/89 .
[10]. الامام الحسین7 فی احادیث الفریقین:2/172؛ النقد النزیه(علّامه شیخ عبدالحسین حلى): 1/ 100؛ سردار کربلا:317.
[11] . مستدرک نیشابوری: 3/183؛ صحیح ترمذی: 5/662؛ سنن ابنماجه: 2/432؛ مسند احمد حنبل: 3/14 و 4/366؛ کنزل العمال: 1/44؛ طبقاتالکبری: 2/353؛ خصایص نسایی: 21؛ صواعقالمحرقه:230.
[12] . خصال: 1/68
[13]. حضرت عباس7 در سن 24 سالگی با یکی از نتیجههای عبدالمطلب به نام لبابه، دختر عبیداللّه بن عباس ازدواج کرده و فرزندانی به نام فضل، عبیدالله و حمیده به دنیا آمده که فضل در همان کودکی فوت میکند.
[14]. خصال:1/ 68؛ بحار الأنوار:22/ 274؛ «نظر علی ابن الحسین سید العابدین7 إلى عبید الله بن عباس بن علی بن أبی طالب7 فاستعبر ثم قال: ما من یوم أشد على رسول الله9 من یوم أحد، قتل فیه عمه حمزة بن عبد المطلب أسد الله وأسد رسوله، وبعده یوم موته، قتل فیه ابن عمه جعفر بن أبی طالب، ثم قال7: ولا یوم کیوم الحسین7 ازدلف إلیه ثلاثون ألف رجل یزعمون أنهم من هذه الأمة، کل یتقرب إلى الله عز وجل بدمه، وهو بالله یذکرهم فلا یتعظون حتى قتلوه بغیاً وظلماً عدواناً ثم قال7: رحم الله العباس فلقد آثر وأبلى وفدى أخاه بنفسه حتى قطعت یداه فأبدله الله عز وجل بهما جناحین، یطیر بهما مع الملائکة فی الجنة کما جعل لجعفر بن أبی طالب، وإن للعباس7 عند الله تبارک وتعالى منزلة یغبطه بها جمیع الشهداء یوم القیامة.»
[15]. الکافی: 2/307، حدیث 7 .
[16]. تنقیح المقال: 2/128؛ الاصابة: 1/375؛ معارف ابن قتیبه: 92؛ اغانی: 50، حدیث 15؛ «پس از آنکه امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب7 به سوگ پاره تن و ریحانه رسول خدا محمد بن عبدالله9 یعنی سرور زنان عالمیان حضرت فاطمه زهرا3 شهیده راه ولایت و امامت نشست، برادرش عقیل بن ابیطالب را که آشنا به انساب عرب بود، فراخواند و از او خواست برایش همسری از تبار دلاوران برگزیند تا پسر دلیری برای مولا به ارمغان آورد که سالار شهیدان حسین بن علی7 را در کربلا یاری کند. عقیل، امالبنین کلابیه را برای حضرت7 برگزید که قبیله و خاندانش، بنیکلاب، در شجاعت بیمانند بودند. بنیکلاب از حیث شجاعت و دلاوری در میان عرب زبانزد بودند و لبید درباره آنان چنین سروده است: «ما بهترین زادگان عامر بن صعصعه هستیم» و کسی بر این ادعا خورده نمیگرفت. «ابو براء»، همبازی نیزهها (ملاعب الأسنة)، که عرب در شجاعت مانند او ندیده بود، از همین خاندان است.»
[17]. دیوان شهریار.
[18]. زندگانی حضرت ابوالفضل العباس7: 21 ؛ چهره درخشان قمر بنیهاشم ابوالفضل العباس7: 59 .
[19]. بقره(2):138؛ [به یهود و نصارى بگویید:] رنگ خدا را [که اسلام است، انتخاب کنید] و چه کسى رنگش نیکوتر از رنگ خداست؟
[20]. مناقب(خوارزمی):227-228؛ العبّاس7: 154.
[21]. احزاب(33):23؛ از مؤمنان مردانى هستند که به آنچه با خدا بر آن پیمان بستند [و آن ثبات قدم و دفاع از حق تا نثار جان بود] صادقانه وفا کردند، برخى از آنان پیمانشان را به انجام رساندند [و به شرف شهادت نایل شدند] و برخى از آنان [شهادت را] انتظار مىبرند و هیچ تغییر و تبدیلى [در پیمانشان] ندادهاند.
[22]. بحارالأنوار:44/390، اعلام الوری:233؛ مقتل الحسین× «خوارزمی»:246؛ الکامل فی التاریخ:3/284؛ المنتظم:5/337.
[23]. آلعمران(3):169؛ و هرگز گمان مبر آنان که در راه خدا کشته شدند، مردهاند، بلکه زندهاند و نزد پروردگارشان روزى داده مىشوند.
[24]. المناقب: 4/ 108؛به خدا سوگند! اگر دست راستم را قطع کنید، من پیوسته از دین خود و از امامی که به راستی به یقین رسیده و فرزند پیامبر پاک و امین است حمایت میکنم.