بسم اللّه الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین، والصلاة و السلام علی محمد و آله الطاهرین
لقد کان لکم فی رسول اللّه اسوة حسنة لمن کان یرجوا اللّه و الیوم الاخر و ذکر اللّه کثیرا، براستی که رسول خدا صلی اللّه علیه وآله برای شما اسوه و سرمشق نیکویی است، برای آنان که به خدا و روز قیامت امید داشته و خدا را بسیار یاد می کنند. احزاب / 21
از متن کتاب و سنت ازبرگیریم
عز و شرف گذشته از سر گیریم
ما مسلمانان یکپارچه، از درون و از راه مسایل اختلافی با خود نزاع برخاستیم و دشمنان اسلام از برون و از راهی که ندانستیم، وحدتمان را به تفرقه و شوکتمان را به ضعف کشاندند تا از دفاع ناتوانمان کردند و بر ما چیرگی یافتند؛ در حالی که خدای سبحان فرموده است:
و اطیعوا اللّه و رسوله و لاتنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحکم، خدا و پیامبرش را اطاعت کنید و با یکدیگر نزاع نکنید که ناتوان شوید و قدرت و شوکت شما برود انفال/46
آری:
ما اصابکم من مصیبة فبما کسبت ایدیکم و یعفوا عن کثیر، هر مصیبتی به شما رسد دست آورد خودتان است و خداوند بسیاری را نیز، می بخشد شوری/30
پس شایسته آن است که امروز و هر روز، به کتاب و سنت بازگردیم و وحدت کلمه خود را بر محور کتاب و سنت باز یابیم که خدای متعال می فرماید: فان تنازعتم فی شی فروده الی اللّه و الرسول، پس اگر در چیزی نزاع کردید حکم آن را به خدا و رسول باز گردانید. نساء/59
ما نیز، در این سلسله از بحث ها به کتاب و سنت مراجعه کرده و ابزار روشنگر را همان در مسایل مورد اختلاف را از کتاب و سنت می گیریم تا به اذن خدای متعال وسیله وحدت کلمه و یکپارچگی دوباره مان گردد.
الف روایاتی که می گوید: پیامبر بر متوفی گریست و بر آن ترغیب فرمود :
در صحیح مسلم از عبداللّه بن عمر روایت کند که گفت: سعد بن عباده بیمار شد و رسول خدا صلی اللّه علیه وآله، برای عیادت، همراه با عبدالرحمان بن عوف و سعد بن ابی وقاص و عبداللّه بن مسعود به دیدار او رفتند. بر بالینش که رسیدند مدهوشش یافتند. پیامبر صلی اللّه علیه وآله فرمود: آیا جان سپرده است؟ گفتند: نه، ای رسول خد پیامبر صلی اللّه علیه وآله به گریه افتاد. مردم نیز که گریستن رسول خدا صلی اللّه علیه وآله را دیدند به گریه افتادند. فرمود: آیا نمی شنوید؟ خداوند بر سرشک دیده عذاب نمی کند، و بر اندوه دل نیز، ولی به خاطر این با اشاره به زبان خود عذاب می کند یا می بخشاید. 1
در صحیح بخاری، صحیح مسلم، سنن ابی داود و سنن ابن ماجه از انس بن مالک روایت کنند که گفت: 2 با رسول خدا صلی اللّه علیه وآله وارد شدیم... ابراهیم در حال جان سپردن بود. چشمان پیامبر اشک ریزان شد، عبدالرحمان بن عوف گفت: ای رسول خد شما هم؟ فرمود: پسر عوف این رحمت است سپس بر آن افزود و فرمود: درست می بینی دیده گریان است و دل اندوهبار، ولی هرگز چیزی جز آنچه که پروردگارمان را خشنود کند بر زبان نیاوریم. ای ابراهیم براستی که ما از جدایی تو اندوهگینیم . 3
این روایت در سنن ابن ماجه چنین است: انس بن مالک گوید: هنگامی که ابراهیم پسر رسول خدا صلی اللّه علیه وآله جان سپرد، پیامبر صلی اللّه علیه وآله به حاضران فرمود: او را در کفن هایش نپوشانید تا برای آخرین بار دیارش کنم. سپس بر بالینش آمده بر روی او خم شد و گریست . 4
در سنن ترمذی آمده است: جابر بن عبداللّه گوید: پیامبر صلی اللّه علیه وآله دست عبدالرحمان بن عوف را گرفت و با وی بر بالین پسرش ابراهیم آمد و او را که در حال جان سپردن بود در بر گرفت و بر دامن نهاد و گریستن آغازید.
عبدالرحمان بن عوف گفت: آیا گریه می کنی؟ مگر شما نبودی که از گریه کردن باز می داشتنی ؟
فرمود: نه، من از فغان و فریاد دو گروه احمق و سفیه گناهکار باز داشتم: آنان که هنگام مصیبت چهره می خراشند و گریبان می درند و ناله های شیطانی سر می دهند. 5
در صحیح بخاری، صحیح مسلم، سنن ابی داود و سنن نسائی روایت کنند: دختر پیامبر صلی اللّه علیه وآله برای آن حضرت پیام داد: نزد ما بیا که، پسری از من جانسپار است. پیامبر برخاست و همراه با سعد بن عباده و مردانی از اصحاب خویش به دیدار آنها آمدند. کودک را که در حال نفس زدن و جان دادن بود نزد آن حضرت آوردند. سرشک دیدگان پیامبر صلی اللّه علیه وآله به جوشش آمد. سعد گفت: ای رسول خد چه می بینم؟ فرمود: این رحمت و عطوفتی است که خداوند در دل های بندگانش قرار داده است، و خداوند تنها بندگان رحیم و مهربان خود را مورد رحمت و بخشایش قرار می دهد. 6
در طبقات ابن سعد، مغازی واقدی، مسند احمد و دیگر کتب مکتب خلفا روایت کنند:
رسول خدا صلی اللّه علیه وآله پس از جنگ احد هنگامی که صدای گریه از خانه های انصار بر کشته هایشان را شنید، دیدگانش اشکبار شد و گریست و فرمود: ولی حمزه گریه کننده ای ندارد سعد بن معاذ که آن را شنید به نزد زنان بنی عبدالاشمل شتافت و آنان را به سوی پیامبر صلی اللّه علیه وآله و تسلیت بر او و گریستن بر حمزه فرا خواند. پیامبر صلی اللّه علیه وآله بر ایشان دعا کرد و آنان را بازگردانید. پس از آن واقعه، هیچ یک از زنان انصار بر مرده ای نگریست مگر آنکه ابتدا بر حمزه گریه کرد و پس از آن بر مرده خویش گریست . 7
در صحیح بخاری روایت کند: پیامبر صلی اللّه علیه وآله چگونه شهید شدن زید و جعفر و ابن رواحه را، پیش از رسیدن خبر آنان، برای مردم توصیف کرد و فرمود: زید پرچم را برگرفت و ضربت خورد و شهید شد سپس جعفر پرچم را برگرفت. او نیز شهید شد پس از آن ابن رواحه پرچم گرفت و شهید شد. پیامبر صلی اللّه علیه وآله در حالی این سخنان را می فرمود که دیدگانش سرشک می ریختند 8
در استیعاب، اسد الغابه، اصابه، تاریخ ابن اثیر و دیگر کتب مکتب خلفا روایتی است که فشرده آن چنین است: هنگامی که جعفر و اصحاب او به شهادت رسیدند، رسول خدا صلی اللّه علیه وآله به خانه او رفت، فرزندانش را فرا خواند و آنان را در حالی که سرشک دیدگانش فرو می ریخت بوئید و نوازش کرد. همسر جعفر، اسماء گفت: پدر و مادرم فدایتان باد، چه چیز شما را می گریاند؟ آیا از جعفر و یاران او چیزی به شما رسیده؟ فرمود: آری، امروز شهید شدند. اسماء گفت: من برخاستم و صیحه زدم و زنان را گرد آوردم، وارد خانه فاطمه که شدم دیدم او می گرید و می گوید: وای عمویم و رسول خدا صلی اللّه علیه وآله که چنین دید فرمود: براستی که گریه کنندگان، باید بر مثل جعفر بگریند. 9
در صحیح مسلم، مسند احمد، سنن ابی داود، نسائی، و ابن ماجه روایت کنند: 10
ابوهریره گوید: پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله قبر مادرش را زیارت کرد و گریست و همه اطرافیان را گریانید. 11
در مستدرک صحیحین، تاریخ ابن عساکر، مقتل خوارزمی و دیگر کتب مکتب خلفا آمده است: 12 از ام الفضل دختر حارث روایت کنند که او بر پیامبر خدا وارد شد و گفت: ای رسول خد من در شب گذشته خواب ناخوشایندی دیدم فرمود: چه دیده ای؟ گفت: خیلی سخت است، فرمود: چیست؟ گفت: دیدم گویا قطعه ای از جسد شما جدا شد و در دامنم قرار گرفت رسول خدا صلی اللّه علیه وآله فرمود: چیز خوبی دیده ای، انشاءاللّه فاطمه پسری به دنیا می آورد و در دامان تو جای می گیرد؛ پس گوید: پس از آن، فاطمه همان گونه که پیامبر فرموده بود حسین را به دنیا آورد، و او در دامن من جای گرفت. روزی خدمت رسول خدا صلی اللّه علیه وآله رسیدم و حسین را در دامان آن حضرت نهادم، اندکی بعد توجهش از من منصرف شد، بناگاه دیدم از دیدگان پیامبر صلی اللّه علیه وآله سیلآسا اشک می بارد گوید: گفتم: ای نبی خد پدر و مادرم به فدایت، شما را چه می شود؟ فرمود: جبرئیل علیه الصلاةوالسلام به دیدارم آمد و به من خبر داد که، امتم بزودی این پسرم را می کشند. گفتم: این را؟ فرمود: آری، او قدری از تربت سرخش را نیز برای من آورد.
حاکم صاحب مستدرک صحیحین گوید: این حدیث با شرائط شیخین بخاری و مسلم حدیثی صحیح است، ولی آن را نیاورده اند. 13
در تاریخ ابن عساکر، مجمع الزوائد، تاریخ ابن کثیر و دیگر کتب مکتب خلفا روایت کنند: 14 زینب گوید: در یکی از اوقات که رسول خدا صلی اللّه علیه وآله در خانه من بود و من حسین تازه به راه افتاده را نگه می داشتم، لحظه ای از وی غافل شدم و او نزد رسول خدا صلی اللّه علیه وآله رفت.
فرمود: آزادش بگذار تا آنجا که گوید سپس دستش را بلند کرد. پس از آن که پیامبر صلی اللّه علیه وآله نمازش را به انجام رسانید؛ گفتم: ای رسول خد من امروز کاری را از شما دیدم که تا به حال ندیده بودم؟ فرمود: جبرئیل نزد من آمد و به من خبر داد امت من این فرزندم را می کشند گفتم: پس تربتش را به من نشان بده و او تربت سرخ رنگی برایم آورد. 15
در تاریخ ابن عساکر، مقتل خوارزمی، مجمع الزوائد و دیگر کتب پیروان مکتب خلفا از ابی سلمه بن عبدالرحمن روایت کنند: 16
عایشه گوید: رسول خدا صلی اللّه علیه وآله که حسین را بر ران خود نشانید، جبرئیل نزد او آمد و گفت: این پسر توست ؟ فرمود: آری، گفت: ولی امتت بزودی پس از تو او را می کشند. دیدگان پیامبر صلی اللّه علیه وآله اشکبار شد. جبرئیل گفت: اگر بخواهی سرزمینی را که در آن کشته می شود به تو نشان می دهم. فرمود: آری چنین کن. جبرئیل نیز، خاکی از سرزمین طف کربلا را به آن حضرت نمایاند.
در عبارت دیگری چنین است: جبرئیل به سوی سرزمین طف در عراق اشاره کرد و تربتی سرخ فام بر گرفت و به او نشان داد و گفت: این تربت قتلگاه اوست. 17
در این باب روایات دیگری است که خبر دادن فرشتگان به رسول خدا صلی اللّه علیه وآله درباره شهادت امام حسین علیه السلام را تایید می کند. مانند:
در مستدرک صحیحین، طبقات ابن سعد، تاریخ ابن عساکر و دیگر کتب پیروان مکتب خلفا روایت کنند 18 که راوی گفته است: ام سلمه رضی اللّه عنها مرا خبر داد که: یک شب رسول خدا صلی اللّه علیه وآله برای خواب در بستر شد و اندکی بعد با حالتی افسرده بیدار گردید؛ سپس خوابید و آرام گرفت و دوباره با حالتی سبک تر از آنچه در مرحله اول دیده بودم، بیدار شد؛ سپس خوابید و باز هم در حالتی که تربت سرخ فامی در دست داشت و آن را می بوسید از خواب بیدار شد. عرض کردم: ای رسول خدا صلی اللّه علیه وآله این تربت چیست؟ فرمود: جبرئیل مرا خبر داد که این حسین علیه السلام در سرزمین عراق کشته می شود. به جبرئیل گفتم: تربت زمینی را که در آن کشته می شود به من نشان بده. و این تربت آن جاست.
حاکم گوید: این حدیث با شرایط شیخین بخاری و مسلم حدیثی صحیح است ولی آن را در کتب خود نیاورده اند. 19
در مسند احمد، المعجم الکبیر طبرانی، تاریخ ابن عساکر و دیگر کتب پیروان مکتب خلفا روایت کنند:20 انس بن مالک گوید: یکی از فرشتگان به نام قطر از پروردگار خود اجازه خواست تا به دیدار پیامبر صلی اللّه علیه وآله بیاید؛ خداوند اذنش داد و او در روز نوبت ام سلمه وارد شد. پیامبر صلی اللّه علیه وآله به ام سلمه فرمود: مواظب باش کسی در مجلس ما وارد نگردد. در همان حال که او بر درب اطاق بود ناگهان حسین بن علی علیه السلام سر رسید و در را گشود و وارد شد. رسول خدا صلی اللّه علیه وآله نیز، او را در بر گرفت و بوسه باران کرد. آن فرشته گفت: دوستش داری؟ فرمود: آری. گفت: امتت بزودی او را می کشند اگر بخواهی مکانی را که در آن کشته می شود به تو نشان می دهم؟ فرمود: آری می خواهم. گوید: آن فرشته مشتی از مکان کشته شدن او را برگرفت و به آن حضرت نمایاند، پس از آن قدری ماسه یا خاک سرخ آورد. ام سلمه آن را گرفت و در جامه خود نهاد. راوی حدیث، ثابت، گوید: ما در آن زمان می گفتیم: این کربلاست 21
در صحیح مسلم و سنن نسائی از عبداللّه روایت کنند: حفصه بر حال عمر گریست. عمر گفت: آرام باش دخترم آیا نمی دانی که پیامبر صلی اللّه علیه وآله فرموده: میت به خاطر گریه بستگانش بر او عذاب می بیند؟ 22
در روایت دیگری آمده است: عمر گوید: پیامبر صلی اللّه علیه وآله فرمود: میت در قبر به خاطر نوحه و زاری بر او عذاب می بیند. 23
و در دیگری: عبداللّه بن عمر گوید: هنگامی که عمر ضربت خورد، مدهوش گردید. بدین خاطر، بر او صیحه و شیون کردند.
چون به هوش آمد گفت: آیا نمی دانید که رسول خدا صلی اللّه علیه وآله فرمود: میت به خاطر گریه زنده عذاب می بیند.24
در صحیح بخاری، صحیح مسلم و سنن نسائی روایت کنند: ابن عباس گوید: به مدینه که رسیدیم، عمر هنوز استقرار نیافته بود که ضربت خورد، صهیب با فریاد: وای برادرم وای یاورم بر بالین او آمد. عمر گفت: آیا نمی دانی، آیا نشنیده ای که پیامبر صلی اللّه علیه وآله فرمود: میت به خاطر برخی گریه های بستگانش عذاب می بیند؟
ابن عباس گوید: من برخاستم و نزد عایشه رفتم و از آن چه گذشته بود آگاهش کردم. عایشه گفت: نه به خد رسول خدا هرگز نفرموده: میت به خاطر گریه کسی عذاب می بیند. بلکه فرموده: ان الکافر یزیده اللّه ببکاء اهله عذابا و ان اللّه لهو اضحک و ابکی، و لا تزرو وازرة وزر اخری خداوند کافر را به خاطر بستگانش بیشتر عذاب می کند، و خداوند است که می خنداند و می گریاند، و هیچ کس بار گناه دیگری را بر ندارد. قاسم بن محمد گوید: هنگامی که سخن عمر و پسرش به عایشه رسید گفت: به هر حال گوش آدمی خطا می شنود 25
در صحیح مسلم، صحیح بخاری، سنن ترمذی و موطا مالک روایت کنند: هشام بن عروه از پدرش، گوید: در نزد عایشه گفته شد که ابن عمر گفته است: میت به خاطر گریه بستگانش بر او، عذاب می بیند. عایشه گفت: خدای بر ابا عبدالرحمن ببخشاید، چیزی را شنیده ولی خوب در نیافته، قضیه چنین بود که: جنازه یهودی را در حالی که بر او می گریستند از کنار پیامبر صلی اللّه علیه وآله عبور دادند، آن حضرت فرمود: شما می گریید و او عذاب می شود. 26
امام نووی متوفای 676 هجری در شرح صحیح مسلم، درباره روایات نهی از گریستن که از رسول خدا روایت شده، گوید: این روایات تنها از روایت عمر و پسرش عبداللّه است. عایشه آنها را انکار کرده و آن را از نسیان و فراموشی و اشتباه آن دو دانسته، و منکر صدور آن از پیامبر صلی اللّه علیه وآله شده است.27
در سنن نسائی، سنن ابن ماجه و مسند احمد روایت کنند که: 28 سلمه بن ازرق گوید: شنیدم که ابوهریره می گفت: یکی از بستگان رسول خدا صلی اللّه علیه وآله از دنیا رفت، زنان جمع شده و بر او گریه می کردند، عمر برخاست و آنان بر او بازداشته و پراکنده می کرد، رسول خدا صلی اللّه علیه وآله فرمود: عمر آنان را به حال خود واگذار که چشم ها اشکبار و دل ها مصیبت دیده داغشان تازه است.29
در مسند احمد از وهب بن کیسان از محمد بن عمرو روایت کند که: سلمةبن ازرق با عبداللّه بن عمر در بازار نشسته بودند که عده ای جنازه ای را عبور داده و بر آن می گریستند. عبداللّه بن عمر این کار را ناپسند شمرده و آنان را طرد کرد. سلمه بن ازرق به او گفت: چنین مگو زیرا من خود شاهد بودم و از ابوهریره شنیدم زنی از بستگان مروان جان سپرده بود و مروان دستور می داد زنانی را که بر او می گریستند از آنجا برانند ابوهریره که بر سر جنازه آمده بود گفت: ای اباعبدالملک آنان را به حال خود واگذار، زیرا جنازه ای را از مقابل پیامبر صلی اللّه علیه وآله عبور دادند. من و عمر بن خطاب نیز، در کنار آن حضرت بودیم. عمر شروع به راندن زنانی کرد که همراه جنازه می گریستند. رسول خدا صلی اللّه علیه وآله فرمود: پسر خطاب آنان را به حال خود واگذار که جانشان مصیبت دیده، چشمشان اشکبار و داغشان تازه است 30
گریه کردن بر محتضر و کسی که در حال جان دادن است و کسی که جان سپرده و نیز، گریه بر مزار مردگان شهید باشد یا غیر شهید از سیره پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله می باشد.
رسول خدا صلی اللّه علیه وآله بارها بر فرزند شهیدشان امام حسین علیه السلام گریه کردند و با اثبات آن، گریه آن حضرت بر حسین علیه السلام به بخش اول می پیوندد و از سیره و سنت رسول خدا صلی اللّه علیه وآله به شمار می آید.
روایات نهی پیامبر صلی اللّه علیه وآله از گریه بر میت، تنها از سوی خلیفه دوم و پسرش عبداللّه است؛ و از استدراک عایشه بر آنها که گفت: خدای ببخشاید اباعبدالرحمن را، چیزی را شنیده ولی در نیافته و سخنان دیگر صحابه مانند: ابوهریره و ابن عباس پیرامون این موضوع در می یابیم که: آنچه عمر و پسرش عبداللّه درباره نهی پیامبر صلی اللّه علیه وآله از گریستن بر میت روایت کرده اند، خطا و اشتباه است. بنابراین، گریستن بر کسی که در حال مردن است، و گریستن بر میت، و گریستن بر مزار میت، از سیره و سنت رسول خدا صلی اللّه علیه وآله است. از این رو، گریه بر امام حسین علیه السلام نیز، پیروی از سیره و سنت رسول خدا صلی اللّه علیه وآله می باشد.
1 صحیح مسلم، جلد دوم،(ص) 636، کتاب الجنائز، باب 6.
2 عبارت از صحیح بخاری است .
3 صحیح مسلم، جلد 4،(ص) 1808، کتاب الصبیان، سنن ابی داود، جلد 3،ص193، باب البکاء علی المیت، سنن ابن ماجه، جلد1، (ص) 507. صحیح بخاری، جلد 1،(ص) 158.
4 سنن ابن ماجه، جلد1ص473، کتاب الجنائز.
5 سنن ترمذی، جلد4 ص226، کتاب الجنائز، باب الرخصه فی البکاء علی المیت. این حدیث نزد علمای حدیث شناس مکتب خلفا حدیثی حسن است .
6 صحیح بخاری، کتاب الجنائز، باب قول النبی صلی اللّه علیه وآله: یعذب المیت ببعض بکاء اهله علیه. کتاب المرضی، باب: عباده الصبیان جلد4،ص3 و191. کتاب التوحید، باب: ان رحمه ا لله قریب من المحسنین .
صحیح مسلم، کتاب الجنائز، باب: البکاء علی المیت جلد2 ص636 حدیث11. سنن ابی داود، کتاب الجنائز، باب: البکاء علی المیت جلد3 ص193 حدیث3125. سنن النسائی، جلد4 ص22، کتاب الجنائز، باب الامر بالاحتساب و الصبر. مسند احمد، جلد5 ص204 و206 و207.
7 ابن روایت را از شرح حال حمزه در طبقات ابن سعد. جلد3 ص11 چاپ دار صادر بیروت. 1377ه. آوردیم. مشروحتر آن در مغازی واقدی، جلد1 ص315-317، آمده است. و نیز، امتاع الاسماع، جلد1 ص163. مسند احمد. جلد2 ص40. تاریخ طبری، جلد2 ص532 چاپ مصر. سیره ابن هشام جلد3 ص50.
ابن عبد البر در استیعاب، و ابن اثیر در اسد الغابه نیز، فشرده آن را در شرح حال حمزه آورده اند.
8 صحیح بخاری، جلد2 ص204، کتاب فضائل الصحابه، باب: مناقب خالد. البدایه و النهایه، ابن کثیر، جلد4 ص255. سنن الکبری، بیهقی، جلد4 ص70. انساب الاشراف، جلد2 ص43. شرح ابن ابی الحدید بر نهج البلاغه، جزء 15 ص73.
9 تاریخ ابن اثیر، جلد2 ص90 و دیگر کتب مورد اشاره در متن در شرح حال جعفر طیار.
10 عبارت متن از صحیح مسلم است.
11 صحیح مسلم، جلد2 ص671، کتاب الجنائز، باب36 حدیث108. مسند احمد، جلد2 ص441. سنن نسائی، جلد4 ص90، کتاب الجنائز. سنن ابن ماجه، جلد1 (ص) 501 ، حدیث1572.
12 عبارت متن از مستدرک است.
13 مستدرک صحیحین، جلد3 ص176 و فشرده آن در ص179. تاریخ ابن عساکر، حدیث631 و نزدیک به آن در حدیث630 مجمع الزوائد، جلد9 ص179. مقتل خوارزمی، جلد1 ص159 و162.
تاریخ ابن اثیر جلد6 ص230، در جلد8 ص199 نیز به اشاره کرده است. امالی شجری، ص188. فصول المهمه ابن صباغ مالکی، ص145. روض النضیر، جلد1 ص89. صواعق، ص115 و در چاپ دیگر ص190. کنز العمال، جلد6 ص223 چاپ قدیم. الخصائص الکبری، جلد2 ص125. در کتاب های مکتب اهل بیت علیهم السلام نیز، در مثیر الاحزان، ص8 و لهوف ابن طاوس، ص6و7، آمده است.
14 عبارت از تاریخ ابن عساکر و فشرده آن است .
15 تاریخ ابن عساکر، شرح حال امام حسین علیه السلام، حدیث 629. مجمع الزوائد، جلد9 ص8 18. کنز العمال، جلد13 ص112. ابن کثیر نیز در تاریخ خود، جلد 8 ص199 به آن اشاره کرده است. در کتاب های پیروان مکتب اهل بیت نیز، در امالی شیخ طوسی، جلد1 ص323. مثیر الاحزان، ص7-10، که در پایان آن تتمه مهمی است. و هم چنین در لهوف ص7-9.
ام المومنین زینب بنت جحش زوجه رسول خدا صلی اللّه علیه وآله است.
16 عبارت خوارزمی را آوردیم .
17 طبقات ابن سعد، حدیث 269، تاریخ ابن عساکر، شرح حال امام حسین علیه السلام حدیث 627. مقتل خوارزمی، جلد1 ص159. مجمع الزوائد، جلد9 ص187 و 188. کنز العمال، جلد13 ص108 چاپ جدید و جلد6 (ص) 223 چاپ قدیم. الصواعق المحرقه ابن حجر، ص115. خصائص السیوطی، جلد2 ص125 و 126. جوهره الکلام للقره غولی، ص117 و امالی شیخ طوسی از کتب پیروان مکتب اهل بیت علیهم السلام، جلد1 (ص) 325. و امالی شجری، (ص) 177 مشروح.
18 عبارت از مستدرک است.
19 مستدرک صحیحین، جلد4 (ص) 398. المعجم الکبیر طبرانی، حدیث 55. تاریخ ابن عساکر، حدیث 619. طبقات ابن سعد، تحقیق و نشر، عبدالعزیز طباطبائی، ص42 44 ، حدیث628. تاریخ الاسلام ذهبی، جلد3 ص11. سیر اعلام النبلاء جلد3 ص194 و 195 مقتل خوارزمی، جلد1 ص158 و159. ذخایر العقبی، محب الطبری، ص148 و149. تاریخ ابن کثیر، جلد6 ص230. کنز العمال، متقی، جلد16 ص266.
20 عبارت متن از مسند احمد بن حنبل است.
21 مسند احمد، جلد3 ص242 و 265. تاریخ ابن عساکر، شرح حال امام حسین علیه السلام، حدیث 615 و 617 و تهذیب آن تاریخ، جلد4 (ص) 325. معجم الکبیر طبرانی، شرح حال امام حسین علیه السلام، حدیث 47. مقتل خوارزمی، جلد1 ص160 - 162. تاریخ الاسلام ذهبی، جلد3 ص10. سیر اعلام النبلا، جلد3 (ص) 194. ذخائر العقبی، ص146 و 147. مجمع الزوائد، جلد9 ص187 و ص 190 به سند دیگر، تاریخ ابن کثیر، باب: الاخبار بمقتل الحسین، جلد6 ص229 که در. عبارت آن چنین است: ما می شنیدیم که او در کربلا کشته می شود. و جلد8 ص199. کنز العمال، جلد 16 ص266. الصواعق المحرقه، ابن حجر، (ص) 115. الدلائل ابی نعیم، جلد3 (ص) 202. الروض النضیر، جلد1 ص192. المواهب اللدنیه قسطلانی، جلد2 ص195. خصائص سیوطی، جلد2 ص25. موارد الضمان بزوائد صحیح ابن حبان، ابوبکر هیتمی، ص554.
در کتب پیروان مکتب اهل بیت علیهم السلام نیز، امالی شیخ طوسی ت/460 ه جلد1 ص221 که در عبارت آن چنین است: بزرگی از بزرگان ملائکه ...
22 صحیح مسلم، جلد 2 (ص) 639، کتاب الجنائز، باب: المیت یعذب ببکاء اهله علیه. سنن نسائی، جلد 4 (ص) 18، کتاب الجنائز، باب: النهی عن البکاء علی المیت.
23 صحیح مسلم، جلد 2 (ص) 639. صحیح ترمذی، جلد 4 (ص) 222، کتاب الجنائز، باب 24. سنن ابن ماجه، جلد 1 (ص) 508، کتاب الجنائز، باب: المیت یعذب بما نیح علیه.
24 صحیح مسلم، جلد 2 (ص) 639. سنن نسائی، جلد 4 (ص) 18.
25 صحیح مسلم، کتاب الجنائز، باب 9 حدیث 22 و 23. صحیح بخاری، کتاب الجنائز، باب: یعذب المیت ببکاء اهله علیه، جلد1 ص155 و156. سنن نسائی، جلد4 ص18، کتاب الجنائز، باب: النیاحه علی المیت. الاجابه لا یراد ما استدرکته عایشه علی الصحابه، زرکشی، (ص) 82، باب: استدراکها علی (ع)مر بن الخطاب.
26 صحیح مسلم، کتاب الجنائز، باب 9، حدیث 25، صحیح بخاری، جلد 1 (ص) 156، کتاب الجنائز، باب: المیت یعذب ببکاء بعض اهله. صحیح ترمذی، کتاب الجنائز، باب 25، جلد 4 (ص) 226 و 227. موطا مالک، جلد 1 (ص) 234، کتاب الجنائز، باب: النهی عن البکاء علی المیت.
27 شرح صحیح مسلم، الامام النووی، جلد 6 (ص) 228، کتاب الجنائز.
28 عبارت نسائی را آوردیم.
29 سنن نسائی، جلد 2 (ص) 19، باب: الرخصه فی البکاء علی المیت. مسند احمد جلد2 ص110‚273، 408، 444. سنن الن ماجه، جلد 1 (ص) 505، کتاب الجنائز، باب: ما جاء فی البکاء علی المیت، حدیث 1587.
30 مسند احمد، جلد 2 (ص) 273 و 408 و نزدیک به آن
در (ص) 333.