تمام ادیان از مؤلفههای اخلاقی برخوردارند و رویکردهای دینی به مسائل اخلاقی از لحاظ تاریخی اخلاق را بر رویکردهای سکولار چیره کرده است. جستار کوتاه زیر نگاهی گذرا به اخلاق در ادیان شرقی دارد.
اخلاق رایج در چین
نظام تفکر سنتی چین متنوع و در عین حال پیچیده است، بنابراین اشاره به یک نکته مجزا یا ساختار مرکزی اخلاق چینی دشوار به نظر میرسد؛ علاوه بر آن، همواره این پرسش که آیا اعتقادات رفتار را شکل میدهند یا رفتار اعتقادات را شکل میدهند، مطرح بوده است. به عبارت دیگر، آیا یک نظام اخلاقی امری است که مردم سعی در پیروی از آن دارند یا این که تنها توصیفی از بایدها و نبایدها برای آنها به شمار میرود. اگرچه این امر صحت دارد که چندین روند اساسی در اخلاق رایج در چین وجود دارد. کنفوسیوسگرایی و نوکنفوسیوسگرایی بر حفظ ادب و نزاکت روابط، مهمترین اصل در اخلاق به شمار میرود.
برای اخلاقی بودن باید همه آنچه را یک رابطه نیازمند آن است، انجام داد. به عبارت دیگر، به والدین خود همه چیز را مدیون هستید، اما تحت هیچ شرایطی ملزم به اطاعت از غریبهها نیستید. این امر میتواند به عنوان بازشناخت این حقیقت در نظر گرفته شود که نمیتوان همه دنیا را به یک اندازه و در یک زمان دوست داشت. این امر اخلاق نسبی یا اخلاق موقعیتی نامیده میشود.
نظام اخلاقی کنفوسیوسی با اخلاق کانتی تفاوتهای بسیاری دارد؛ چرا که در نظام اخلاق کانتی بندرت میتوان به قوانین و یا اصولی اشاره کرد که بتوان آن را حقیقت مطلق یا حقیقت جهانی دانست. این امر بدان معنا نیست که در نظام اخلاقی کانتی هیچ توجهی به اخلاق جهانگرا مبذول نشده است. درحقیقت، در سلسله زو (۲۲۱ تا ۱۱۲۲پیش از میلاد مسیح) در چین، یکی از مخالفان اصلی کنفوسیوس، پیروان مو زی (مؤسس مکتب موهیسم) در زمینه عشق جهانی، (jian"ai) استدلالهایی میآورند. اگرچه دیدگاه کنفوسیوس تأثیر خود را اعمال کرده و بر بسیاری از ابعاد تفکر چینی تأثیر میگذارند.
بسیاری استدلال کردهاند که برای مثال، "مائو زدانگ" (پایهگذار جمهوری چین) بیشتر کنفوسیوسی بوده تا کمونیست. کنفوسیوسگرایان، به ویژه منسیوس (فیلسوف چینی که اعتقادات کنفوسیوسی وی به حدی است که او را حکیم دوم مینامند) استدلال کردهاند که حاکم آرمانی کسی است که (همان طور که کنفوسیوس میگوید) همانند ستاره شمالی رفتار کند؛ در یک جا بماند، در حالی که دیگر ستارگان به دور آن میچرخد. به عبارت دیگر، حاکم آرمانی به مردم اجبار نمیکند خوب باشید، بلکه مردم را به واسطه مثالهایی که مطرح کرده هدایت میکند. حاکم آرمانی به هماهنگی بیش از قوانین اهمیت میدهد. کنفوسیوس تأکید میکند که صداقت بیش از دیگر موارد باید مورد توجه قرار گیرد و مفاهیم وی از Li، Yi و Ren را میتوان به عنوان عبارات ژرفتری از صداقت و وفاداری به کسانی در نظر گرفت که فرد وجود (والدین) و ابقای خود(همسایگان، همکاران و ...) را مرهون آنان است.
وی آداب سنتی را درجهبندی میکند و عملاً معانی پیشین این واژگان را تغییر میدهد. الگوی وی از یک خانواده کنفوسیوسی و حاکم کنفوسیوسی در اوایل قرن بیستم بر زندگی چینیها تسلط یافته بود. اخلاق سنتی از سوی قانونگرایان منحرف شد و اکنون روندهای دیگری در اخلاق چینی وجود دارد. بودیسم و به ویژه ماهایانا بودیسم مابعدالطبیعه منسجم تفکر چینی و تأکیدی قوی برای جهانگرایی آورده است. نوکنفوسیوسگرایان تا حد زیادی به تسلط بودیسم در سلسله تانگ (۶۱۸ تا ۹۰۷) واکنش نشان دادند و تلاش کردند تا نظام بومی کنفوسیوسی تحلیلی/ متافیزیکی ایجاد کنند. لائوتزه (فیلسوف چینی که مطابق با سنت چین وی را پایهگذار آیین دائوئیسم یا تائویسم میدانند) و دیگر نویسندگان دائویست حتی نقش حاکمان را انفعالیتر از کنفوسیوسیها در نظر گرفتهاند. در نظر لائوتزه، حاکم ایدهآل کسی است که در واقع کاری انجام ندهد که بتوان آن را مستقیماً به حکمرانی نسبت داد. بدیهی است که دائویسمها و کنفوسیوسیگرایان تصور میکنند که ذات انسان خوب است. اگرچه شاخه اصلی کنفوسیوسگرایان استدلال کردهاند که ذات انسان به واسطه آیین لی (Li)، فرهنگ ون (wen) و دیگر چیزها پرورش داده شود، اما دائویستها استدلال میکنند که باید از تجملات جامعه به دور بود.
قانونگرایانی چون هنفیزی (یکی از فیلسوفان قانونگرای بزرگ چین) استدلال کردند که مردم فطرتاً خوب نیستند. بنابراین، قوانین و مجازاتها برای خوب نگاه داشتن مردم ضروری است. حکمرانی در چین تقریباً همواره آمیختهای از کنفوسیوسگرایی و قانونگرایی بوده است. زمانی که سلسله مانچو سقوط کرد، "سان یات سن" تنها چهره قرن بیستمی بود که از سوی ناسیونالیستها، کمونیستها و تجددگرایان مورد احترام قرار گرفت.
در بخشهایی از چین امروز هنوز هم به گفتوگوهای اخلاقی با دیده تردید نگریسته میشود. همان طور که به نظر میرسد رفتار قدرت بندرت به واسطه هنجارهای اخلاقی دارای انگیزه میشود. با وجود این، صداقت و وفاداری در تفکر اخلاق چینی دارای نقش محوری است.
اخلاق در آیین هندو
مهربانی و مهماننوازی از ارزشهای اصلی آیین هندو محسوب میشوند. در دیگر سنتهای این آیین تأکید بیشتر بر همدلی و زنان صورت گرفته است که زنان نه تنها باید به عنوان نمونههای بزرگ اخلاقی، بلکه باید به عنوان گوروهای فوقالعاده در نظر گرفته شوند. علاوه بر آن، مادر یک شخصیت الهی است، الهه "دیوی"، الهه مادر در آیین هندو و بعد خالق انرژی زنانه نقش اصلی را در رسوم هندو ایفا میکند. ترانه ملی هندی (نه سرود ملی)، "واند ماتارام" دربرگیرنده مفهوم الهی مادر به عنوان مادر هندوستان به صورت موازی "داگرا" (الهه جنگ، بعد بد طینت دیوی) است. تأکید بر زندگی خانگی و لذتهای خانواده و دهکده اخلاق هندو را در مورد موضوعات جنسی و خانواده اندکی محافظهکارتر جلوه داده است.
هندوئیسم در میان تمام آیینها با نزدیک شدن به حقیقت به واسطه اشکال گوناگون هنر همسازترین آیین تلقی میشود. معابد هندو اغلب با زرق و برق تزئین شده و اندیشههای گورو که آموزگار معنوی آیین هندوست، به عنوان انتخاب مشروع در زندگی هندوها پذیرفته شده است. سنتهای اخلاقی در هندوئیسم تحت تأثیر هنجارهای کاست (طبقات اجتماعی) قرار گرفته است. در اواسط قرن بیستم اصلاحاتی در سنتهای ادیان گوناگون هندوستان ایجاد شد که در آن میان میتوان به این موارد اشاره کرد: گیاهخواری و ایدئولوژی تخفیف آزار که در نهایت به عدم خشونت منتهی شد؛ ایجاد موثر حقیقت به واسطه شجاعت و ساتیاگرایی گاندی (اصطلاح ابداعى گاندى، پیشواى نهضت ملى هند، براى به کار بردن قدرت روحى به جاى خشونت و شدت عمل براى وصول به اهداف سیاسى و اجتماعى)؛ انکار ترس و نگرانی رنج یا در حقیقت صدمه جسمانی.
پس از دستاورد وی در رابطه با بیرون راندان نیروهای امپراتوری بریتانیا از هندوستان، این دیدگاهها به صورت گسترده گسترش یافت و تفکر مدرن اخلاق امروز به ویژه جنبش صلح، جنبش بومشناسی و کنشگرایی اجتماعی را تحت تأثیر قرار داد. بسیاری از سنتهای دوران نو (جنبش فرهنگی سالهای ۱۹۸۰ که هدف آن تأکید بر معنویات، گیاهخواری و طب گیاه بود) نیز از تفکر وی و دیگر سنتهای هندو همچون پذیرش تناسخ صورت گرفته است. اگرچه ممکن است اعتقادات هندو به واسطه اعتقاد به سرنوشتگرایی/ اعتقاد به قضا و قدر و این اصل که هرکس در همان زندگی قرار گرفته که سزاوار آن بوده تنها توجیهی تلقی شود و به افرادی که مضطرب بوده کمکی ارائه ندهد، از این روی، در بخشی از فضایل اخلاقی هندویسم بر مهربانی تأکید فراوانی شده است.
اخلاق بودایی
بودا برخی از عناصر آداب هندو، به ویژه مدیتیشن و گیاهخواری را اقتباس کرد. بودا همچون ارسطو در میان یونانیها که بر میانهروی در موضوعات اخلاق تأکید کرد، میانه روی در تمام امور و حتی در خود میانه روی را توصیه کرد. مسیر هشتگانه (هشت گام برای رسیدن به نیروانا) و پنج آموزه (اصول اخلاقی آیین بودا) به عنوان مهمترین راهنمای اخلاق بوایی به شمار می روند. آیین بودیسم، دربرگیرنده پایان دادن به رنج و رسیدن به وارستگی برای خود و برای تمام موجودات است. این مسیر دربرگیرنده راههای از بین بردن تعلقات در زندگی است.
اخلاق در آیین شینتو
اخلاق آیین شینتو از مجموعهای قوانین و فرمانها که به پیروان خود بگوید چگونه رفتار کنند، تشکیل نشده است، بلکه اخلاق آیین شینتو بر پایه اراده "کامی" (این واژه در زبان ژاپنی به معنای خداست و برای اشاره به هر نوع خدایی در آیین شینتو به کار میرود) است. بنابراین پیروان آیین شینتو سعی میکنند به روشی زندگی کنند که "کامی" از آنها میخواهد؛ در چنین روشی باید رابطه با کامی بر پایه صحیحی صورت گیرد. اما به خاطر سپردن این امر حائز اهمیت است که کامی کامل نیست - در متون آیین شینتو مثالهای بسیاری درباره کامی وجود دارد که کارهای نادرست و اشتباه انجام میدهد. این امر احتمالاً توضیحدهنده این علت است که چرا آیین شینتو قانونهای اخلاقی مطلقی را ارائه نداده است.
اهداف کلی اخلاق در آیین شینتو ترویج هماهنگی و خلوص در تمام ابعاد زندگی است. خلوص تنها به خلوص معنوی اطلاق نمیشود، بلکه آیین شینتو از پیروان خود خواسته است از لحاظ اخلاقی خلوص داشته باشند. آیین شینتو هیچ قانون اخلاقی مطلقی ندارد و معیاری برای سنجش خیر و شرِ کنش یا تفکری که در بافت خاصی رخ میدهد، در میان نیست؛ این بافت میتواند شرایط، نیت، اهداف، زمان، مکان باشد که همگی به ارزیابی این که آیا این کنش شر است با خیر، ارتباط دارد.
خیر در اخلاق آیین شینتو یک وضعیت قراردادی است که از این ایده بنیادی شروع میشود که انسان خوب است و دنیا نیز خوب است. شر به واسطه ارواح پلید از خارج به دنیا وارد میشود. زمانی که انسان خطایی انجام دهد، این خطا به دنبال خود تبعاتی دارد که مانع از رسیدن موهبتها و جریان زندگی از سوی کامی به فرد خطاکار میشود.
مواردی که در آیین شینتو شر تلقی میشود از این قرارند: مواردی که موجبات آزار کامی را فراهم میکند، مواردی که پرستش کامی را مختل میکند، مواردی که هماهنگی دنیا را مختل میکند، مواردی که دنیای طبیعت را مختل میکند، مواردی که نظم اجتماعی را مختل میکند، و موادری که گروهی را که افرادی عضو آن هستند، مختل میکند.
آخرین مورد به اخلاقی ارتباط دارد که میتواند منجر به این امر شود که افراد وجدان خود را برای این سرکوب کنند که نشان دهند با دیگران موافق هستند. این امر نشان میدهد که اقدامات ضد اخلاقی ممکن است در عرصه خاصی ادامه پیدا کند تا از هماهنگی که در آیین شینتو از ارزش بالایی برخوردار است، جلوگیری کند. این امر میتواند نگرانیهایی را در زمینه اخلاق پزشکی ایجاد کند.