برطبق آیین بودا، مقام انسان متعالی است. انسان سرور خویش است وهیچ هستی یا قدرت برتری نیست که تقدیر او را رقم زند. بودا گفت: انسان پناه خودش است. چه کس دیگری پناه او تواند بود؟ بودا شاگردانش رااز پناه بودن برای خودشان برحذر داشت، و زنهار داد که هرگز در کس دیگری پناه مجویند و از کس دیگری یاری طلب نکنند. او هر شخصی را تعلیم میداد و تشویق و ترغیب میکرد که خود را شکوفا کند و رهایی خود را محقق سازد، چرا که انسان از طریق فراست و مجاهدت شخصی بررهایی خویش از هر انقیادی قادر است. بودا میگوید:بر شماست که کار خود کنید، چرا که تتاگتهها(1) تنها راه را تعلیم میدهند. به هر روی، اگر بودا یک منجی نام گرفته است، این تنها به این معناست که او راه رهایی، نیروانه، را یافته و نشان داده است. اما ما باید خودمان راه را در پیش گیریم.
بودا بنابر اصل مسئوولیت فردی، آزادی را برای شاگردانش روا میداند. بودا در مهاپرینیبانه(2) سوته بیان میدارد که نه هیچگاه در اندیشه نظارت برسنگه(3)(انجمن راهبان) بوده و نه میخواهد که سنگه به او وابسته باشد. او گفته است که در تعلیمش هیچآموزهی رمزآمیزی وجود نداشته است،در مشت بسته استاد(آکریه- موتی) هیچچیز پنهان نیست و هرگز چیزیدر آستین او نبوده است. این آزادی اندیشه که بودا بر آن صحه گذاشت، در دیگر گوشههای تاریخ ادیان بیسابقه است. بنا به گفته بودا، این آزادی ضروری است، زیرا وارستن انسان بسته است به شناخت خود او از حقیقت و نه به لطف نیکخواهانه خدایا هر قدرت خارجی به پاس رفتار مطیعانه و خیر وی. بر طبق تعالیم بودا، شک(ویسیکیچا)(4) یکی از پنج مانع(نیوارنه)(5) فهم واضح حقیقت و پیشرفت معنوی(یا در واقع امر هرگونه رشدی) است. با وجود این شک گناه نیست. زیرا در آیین بودا، اصول اعتقادی(6) وجود ندارد. در واقع گناه در آیین بودا آنگونه که در برخی ادیان فهمیده میشود وجود ندارد. ریشه همه گناهان جهل(اویجا)(7) و نظرهای نادرست(میچادیتی)(8) است. این واقعیت انکار ناپذیری است که مادامی که شک، تحیر و تزلزل وجود داشته باشد، هیچ پیشرفتی میسور نیست. این نیز به همان اندازه انکارناپذیر است که مادامی که شک وجود داشته باشد، آدمی به طور واضح نمیفهمد یا نمیبیند.
معنا ندارد بگوییم که کسی نباید شک کند یا اینکه باید معتقد باشد. درست همانطور کهمن اعتقاد دارم بدین معنا نیست که شما میفهمید ومیبینید. هنگامی که یک دانشآموز سرگرم یک مسأله ریاضی است، به مرحلهای میرسد که نمیداند چگونه ادامه دهد و در شک و تحیر میماند. مادامی که او دچار این شک است نمیتواند پیش برود. اگر میخواهد که ادامه دهد، باید که این شک را مرتفع کند. راههایی برای مرتفع کردن این شک وجود دارد. درست همانطور که مناعتقاد دارم یامن شک دارم به طور قطع این مسأله را حل نخواهد کرد. به اجبار معتقد شدن و پذیرش چیزی بدون فهم، سیاست پیشگی است و معنوی یا عقلانی نیست. بودا همواره مشتاق تا راندن شک بود، حتی درست در اندک لحظاتی پیش از مرگش به دفعاتی چند از شاگردانش خواست که اگر هرگونه شکی درباره تعلیمش دارند بپرسند و بعداً از اینکه نتوانستند این شکوک را مرتفع کنند احساس ندامت نکنند. نه تنها آزادی اندیشه، بلکه تسامحی که بودا منظور میدارد نیز برای پژوهنده تاریخ ادیان شگفتآور است. یکبار در نالندا(9) خانه خدایی مشهور و متمکن به نام اوپالی(10) پیشنشین(11) معروف نیگانته ناتهپوته(12)(جینه مهاویره)(13) عمداً توسط خود مهاویره برای ملاقات با بودا و برای شکست دادن وی در مباحثه بر سر برخی نکات نظریه کرمه(14) فرستاده شده بود، زیرا نظرات بودا درباره این موضوع با نظرات مهاویره در اختلاف بود. اوپالی در پایان بحث کاملاً برخلاف انتظار مجاب شد که نظرات بودا صواب و نظرات بود استادش برخطا بوده است. از این رو او از بودا استدعا کرد که او را به عنوان یکی از پیشینیان(اوپاسکه)(15) بپذیرد. اما بودا از وی خواست تا در مورد آن تجدید نظر کند و شتاب نکند، چرا کهبه دقت تجدید نظر کردن برای افراد معروف به مانند تو خوب است هنگامی که اوپالی اشتیاقش را دوباره بیان کرد، بودا از او خواست که همچون گذشته به آموزگاران دینی قدیمش حرمت نهد و از آنها حمایت کند. در سومین قرن پیش از میلاد، آشو که امپراتور بزرگ بودایی هند، با تأسی به این نمونه اصیل تسامح وتفاهم به همه ادیان دیگر در امپراتوری وسیع خود احترام قائل شد و از آنها حمایت کرد. در یکی از فرامینش که بر تختهسنگ حک شده- امروزه حتی اصل آن را میتوان خواند- امپراتور بیان میدارد:آدمی نباید تنها به دین خودش ببالد و ادیان دیگر را تخطئه کند، بلکه باید به هر دلیلی ادیان دیگران را حرمت نهد. آدمی با چنین کرداری، میتواند به رشد دین خودش یاری رساند و به دین دیگران نیز خدمت کند. با کرداری غیر از این ریشه دین خویش را میزند و به ادیان دیگر نیز آسیب میرساند. بنابراین سازگاری مطلوب است. همگی بشنویم و بخواهیم آموزههایی را که دیگران اظهار کردهاند بشنویم.(16) در اینجا باید این نکته را اضافه کنیم که امروزه این روح تفاهم همدلانه را نه تنها باید در مورد آموزه دینی، بلکه در موارد دیگر نیز باید به کار گرفت. این روح تسامح و تفاهم، از آغاز یکی از آرمانهای مألوف فرهنگ و تمدن بودایی بوده است. بدین طریق یک نمونه فرید از شکنجه یا ریختن قطرهای خون در تغییر کیش مردمان به آیین بودا، یا در ترویج آن در خلال تاریخ بلند دوهزارسالهاش به چشم نمیخورد. آیین بودا امروزه با داشتن بیش از پانصد میلیون نفر پیرو به طور صلحآمیزی در قاره آسیا گسترش یافته است. خشونت به هر شکل آن و به هر بهانهای، یکسره برخلاف تعلیم بودا است. سؤالی که اغلب مطرح شده است این است که آیا آیین بودا دین است یا فلسفه؟ مهم نیست که چه نامی بر آن مینهید. آیین بودا، برکنار از هر نامی که به آن بدهید، همانی است که هست. عنوان اهمیتی ندارد. حتی عنوان آیین بودا که ما به تعالیم بودا مینهیم از اهمیت اندکی برخوردار است. نامی که شخص مینهد بیاهمیت است. در نام چه هست؟ آنچه که گل سرخش مینامیم با هر نام دیگری عطرش را استشمام میکنیم. به همین قیاس، حقیقت نیازی به هیچ عنوانی ندارد؛ حقیقت نه بودایی است، نه مسیحی، نه هندو و نه اسلامی. حقیقت ملک مطلق(17) هیچکس نیست. عنوانهای فرقهای(18) مانعی در سر راه فهم مستقل از حقیقتاند و پیشداوری زیانآوری در ذهن انسانها ایجاد میکنند. برای جوینده حقیقت اینکه یک عقیده از کجا نشأت میگیرد بیاهمیت است. خاستگاه و بسط و گسترش یک عقیده موضوعی آکادمیک است. در واقع برای فهم حقیقت حتی لازم نیست بدانیم که تعلیم از بودا است یا از کسی دیگر. چیزی که ضروری است، دیدن این امر و فهم آن است. تقریباً همه ادیان بر ایمان بنا شدهاند- البته نه بر ایمان کورکورانه- اما در آیین بودا تأکید بر دیدن، دانستن و فهمیدن است، نه برایمان یا باور. در متون بودایی، واژه سدا(19)(سن: شردا)(20) آمده که معمولاً بهایمان یاباور ترجمه شده است. اما سدا، ایمان به معنای دقیق کلمه نیست، بکلهاطمینانی حاصل از اعتقاد است. باید پذیرفت که واژه سدا، در آیین بودای عامیانه(21) و نیز در کاربرد متعارف در متون(بودایی) دارای عنصری ازایمان است به این معنا که بر دلبستگی به بودا، دمه(تعلیم) و سنگه(انجمن) اشاره دارد. بنا به گفته اسنگه(22) فیلسوف بزرگ بودایی قرن چهارم پس ازمیلاد، شردا دارای سه جنبه است:
1) اعتقاد کامل و راسخ به وجود یک چیز
2) شادمانی ناب از خصایص نیک
3) اشتیاق یا آرزو برای نیل به یک غایت مورد نظر.
با وجود این، آن را هر چه به شمار آورید، ایمان یا باور آنگونه که توسط بیشتر ادیان فهمیده شده ارتباط اندکی با آیین بودا دارد.(23) مسأله باور هنگامی به میان میآید که دیدن- دیدن به تمام معنای کلمه- در کار نباشد. لحظه ای که شما میبینید، مسأله باور از میان میرود. اگرمن به شما بگویم که در مشت خود یک گوهر قیمتی دارم، مسأله باور به میان میآید، چرا که به چشم خود آن را نمیبینید. اما اگر من مشت خود را باز کنم و جواهر قیمتی را به شما نشان دهم، پس شما به چشم خود آن را میبینید و مسأله باور به میان نمیآید. بدین ترتیب، این عبارت در متون کهن بودایی قرائت میشود: دریافتن، بسان کسی که جواهری را در کف دست میبیند.
منبع :
Rahula, Walpola Sri. The Buddhist attitude of mind in WHAT THE BUDDHA TAUGHT(first published by. One world publications 1997, Reprinted 1998,-2000,2001 15-pp.1
پینوشتها:
(1) تتاگته به معنای دقیق کلمهکسی است که به حقیقت رسیده است، یعنی:کسی که حقیقت را یافته است. بودا این اصطلاح را در اشاره به خودش یا به طور کلی در اشاره به بوداها به کاربرده است.
Maha parinibbana(2)
(3) سنگه(sangha) در لغت به معنایجماعت است. اما در آیین بودا این اصطلاح بهجماعت راهبان بودایی که عبارت از انجمن راهبان بودایی که عبارت از انجمن راهبان است اشاره دارد. بودا، دمه(تعلیم) و سنگه(انجمن) به تیسرنهسهپناه یا تیرتنه(سن: تریرتنه)سه گوهر معروفاند.
Vicikiccha(4)
nivarna(5)
پنج مانع اینها هستند:1) میل شهوانی 2) بدخواهی 3) کاهلی و رخوت 4)بیقراری و تشویق 5)شک
(6)article of fait
(7) avijja
(8) Miccha ditthi
(9) Nalanda
(10) Upali
(11)Laydisciple
(12) Nigantha Nataputta
(13) jaina Mahavira
مهاویره، مؤسس آیین جینه، معاصر بودا بود و احتمالاًَ اندکی از بودا بزرگتر بوده است. ناتهپوته ملقب به مهاویره، یعنی قهرمان بزرگ، بنیانگذار آیین جینه است و به اعتقاد جینها بیست و سه پیشوا طی هزاران سال قبل از وی برخاستهاند و او بیست و چهارمین پیشوا است. مهاویره در قرن ششم قبل از میلاد در یک خانواده اشرافی هندوستان متولد شد. وی در سیسالگی دامن از دنیا برچید و پس از ریاضات طولانی به حقیقت دست یافت. او پس ازنشر آیین خود به سال 526 قبل از میلاد، دیده از جهان فروبست وبه نیروانه رسید. لقب جینهپیروز و فاتح یاپهلوان بزرگ از آن جهت به مهاویره داده شده است که او از پیروزی و فتح کامل برخوردار گردیده بود و برآمال و شهوات نفسانی که موجب دلبستگی آدمی به این جهان ماده است، غالب آمده بود. م.
(14) Karma
(15) Upasaka
اوپاسگه، یعنی پیرو آیین بودا، که به سه پناه ایمان دارد و از راههای نادرست زیست، یعنی اسلحه فروشی، فروختن موجودات زنده، گوشت فروشی، میفروشی و زهر فروشی و مانند اینها پرهیز میکند. م.
(16) سنگ نبشته شماره دوازده.
(17) monolopy
(18) Sectarian
(19) sanddha
(20) sraddha
(21) popular Buddhism
(22) Asanga
(23) ادیت لودویک درنقش معجزه در منابع پالی اولیه به سراغ این موضوع میرود