وفتی طبیعت فارغ از قال و مقالم بود
بال ملائک در عزایت دستمالم بود
پیش از شروع اشک عالَم گریه می کردم
یادم نمی آید دقیقأ چند سالم بود
من خود درخت روشنی بودم در آن ایّام
چندان که این خورشید چون یک سیب کالم بود
اندازه ی بالِ مگس تا گریه ام آمد
دیدم که سیمرغِ بهشتی زیر بالم بود
چندین هزاران سال پیش از خلقت انگور
باده کشی و مِی خوری جزءِ کمالم بود
من قبل از این عالَم تو را در نور می دیدم
لاهوت یا ناسوت ،شاید هم مثالم بود