»» نقش نماز در شخصیت جوانان 7
اسرار رکوع
وقتى که نمازگزار به رکوع خم مىگردد در حقیقت با عمل خود به ذلّت و خواریش و با ذکر رکوع به عظمت و کبریائى خداوند اعتراف و اقرار مىکند. و این بهترین نوع تواضع عبد در مقابل مقام کبریائى حق است. به همین خاطر که او خدا را به عظمت و بزرگى یاد کرد خدا نیز او را در نزد بندگان عزت و بزرگى مىبخشد. چنانچه در روایت از امام حسن عسکرى(علیه السلام) منقولست که فرمودند: «چون نمازگزار به رکوع رفت خداوند تبارک و تعالى خطاب به فرشتگان مىکند و مىفرماید: اى ملائکه من آیا نمى بینید بنده نمازگزار چگونه براى بزرگى و عظمت من تواضع مى کند؟ شما را گواه مىگیرم که هر آینه او را در دار کبریائى و جلال خودم بزرگ سازم»(2).
پس سرّ رکوع، خم شدن در برابر عظمت اوست و این اقتضاى ادب عابد است در مقابل معبود. چنانچه این تعبیر از امام صادق(علیه السلام)است که: «در رکوع ادب عبودیت است و در سجود قرب به معبود. و کسى که به
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ اصول کافى، ج1 کتاب التوحید ص125.
2 ـ بحار الانوار، ج82 ص221.
نیکى ادب بجا نیاورد قرب را نشاید پس رکوع کسى را بجاى آر که با دل خاضع براى خدا و تحت سلطه او ذلیل و بیمناک است و اعضاى خود را از اندوه و ترس آنکه از بهره رکوع کنندگان بىنصیب گردد فرود مى آورد»(1).
شاید این فرموده امام صادق(علیه السلام) تفسیر انفسى از این آیه باشد که خداوند فلاح و رستگارى را منوط به رکوع و سجود دانسته و فرمود: یا ایها الذین آمنوا ارکعوا واسجدوا واعبدوا ربکم وافعلوا الخیر لعلکم تفلحون. «اى اهل ایمان در برابر خدا رکوع و سجود به جاى آرید و حضرت او را در تمام شئون حیات، بنده و فرمانبردار باشید و هر کار خیرى را انجام دهید تا به رستگارى و فلاح رسید»(2).
هر چند که قرب کامل در سجود تحصیل مى شود و لیکن ما دام که ادب خضوع در رکوع کامل نگردد قرب مطلق بدست نیاید چون نقص در هر جزئى به کل سرایت مى کند. چنانچه از پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) منقولست که: «هرکس که وضو و رکوع و خشوعش در نماز کامل نباشد نمازش ناقص است»(3).
و نیز فرموده است که:
«خداوند پنج نماز را بر مردم واجب گرداند هرگاه کسى وضوى آنها را درست بجاى آورد و در وقت بخواند و رکوع و خشوع را کامل کند
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ بحار الانوار، ج82 ص108.
2 ـ سوره مبارکه حج، آیه 77.
3 ـ جامع احادیث الشیعه، ج4 ص44.
خداوند ضامن است که گناهانش را بیامرزد و کسى که اینگونه انجام ندهد خداوند نسبت به او عهدى ندارد و اگر خواست او را مى آمرزد و اگر بخواهد او را عذاب مى کند»(1).
و خلاصه کلام در فلسفه رکوع این است که هیچ بندهاى براى خدا به حقیقت رکوع نکند مگر آنکه خداوند تعالى او را به نور جمال خویش بیاراید و در سایه کبریائى خود در آورد و جامه برگزیدگانش بپوشاند. رکوع مرحله اوّل است و سجود مرحله دوّم، هرکس که معنى و حقیقت اوّلى را به جاى آورد شایستگى دوّمى را یافته.
پس باید که رکوع با خضوع و خشوع کامل باشد تا سجده به تَبَع آن کامل گردد. از ربیع بن خُثَیم حکایت کنند که با یک رکوع شب را به صبح مى رساند و چون به صبح مى رسید قامت راست مى کرد و مى گفت:
«آه! مخلصان پیشى گرفتند و ما از راه ماندیم». و رکوع خود را کامل کن به اینکه پشت خود را راست نگاه دارى و از این پندار که به قدرت و همت خود به خدمت او قیام کنى فرود آى (که این امکان ندارد) جز به یارى او. و قلب را از وسوسه هاى شیطان و فریبها و نیرنگهایش فرارى ده که خداوند تعالى بندگان خویش را به میزانى که در برابر او کرنش کنند بلند مىکند و آنان را به هر اندازه که عظمتش بر باطنهایشان پرتو افکنده به حقیقت فروتنى و کرنش (در برابر خود) هدایت مى فرماید»(2).
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ کنز العمال، ج7 ص276.
2 ـ بحار الانوار، ج82 ص108.
و معناى کشیدن گردن در رکوع این است که در ایمان به خدا استوارم اگر چه گردنم زده شود و معناى سربرداشتن از رکوع و گفتن «سمع الله» این است که حمد و ثناى ما را مىشنود و آن خدایى که مرا از نیستى و عدم به وجود آورده است»(1).
فلسفه سجده
سجده سر بر آستان قدس ربوبى سائیدن است و چشم از خویشتن بستن، رأس بر خاک نهادن و خود را حقیر شمردن، روح سجده رهایى دل از امور مادى فانى وقطع امید از علائق دنیوى است و حقیقت سجود اتصال به معبود است و وصال به مقام محمود. نزدیکترین حالت عبد به مولى و بهترین حالت قرب به خداست که آن ذات قدس فرمود: واسْجُدْ واقْتَرِبْ.
«سجده کن و تقرب جوى»(2) چون قُرب در سجود نهفته است و به همین دلیل مى توانیم ادعا کنیم که: نشانه تکمیل مخلوق تطویل در سجود است. و در روایت آمده است که: «خداوند حضرت ابراهیم را در اثر سجده هاى طولانى به مقام «خلیل اللهى» رساند»(3).
و امّا سرّ سجده آنچنانچه از روایات بر مىآید این است که انسان در مقابل معبودش ادعاى هرگونه تکبر و خودبینى را نفى و همه عظمت و
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ میزان الحکمه، ج5 ص395.
2 ـ سوره مبارکه علق، آیه 19.
3 ـ مستدرک الوسائل، ج1 ص329 به نقل از اسرار الصلاه، ص429.
کبریائى را از آن او مى داند. خود را وابسته و خداى خویش را ذاتى مستقل به حساب مى آورد. با این حالت به خدا گوید که بندگى هیچ قدرتى بر گردنم نیست و در مقابل هیچ قدرتمندى جز تو خضوع نکرده و سر فرود نمى آورم. عبودیت دیگران را از خود نفى و روح بندگى تو را در سردارم.
براى من یقین حاصل است که وجودم از آن توست و اگر رفعت و کمالى باشد از جانب توست.
اصل آدمى از خاکست و برگشت او به تراب، پس من به امر تو، جبین خویش را که سلطان نفس در آن ظهور دارد به زمین مى سایم و با شکستن هواى نفس علوّ مقام را از تو طلب دارم. و بنابر همین اسرار نهفته در سجود است که هیچ سجدهاى بدون رفعت در مقام بندگى نیست و هرگز زیان نبرد آنکه حقیقت آن را درک نمود و گفته شد که: «اگر نمازگزار بداند در حال سجده چه اندازه مشمول جلال الهى است هرگز راضى نمى شود که سر از سجده بردارد»(1).
از امام صادق(علیه السلام) روایت است که مردى پیش پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) آمد و گفت: یارسول الله! گناهان من بى شمار است و عمل نیک من اندک. پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: سجده فراوان بجاى آور زیرا سجده گناهان را دور مى سازد چنانچه باد برگ درخت را مى ریزاند»(2).
هر گاه نماز گزار به سجده رود خداوند به فرشتگان گوید اى ملائکه
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ بحار الانوار، ج82 ص207.
2 ـ بحار الانوار، ج85 ص162.
من آیا نمى بینید که چگونه بندهام بعد از ارتقاء تواضع مى کند و براى من مى گوید: اگر تو صاحب جلالت و مکنت در دنیا هستى پس من خوار در نزد تو هستم خداوند مى فرماید: به زودى او را از طریق حق بالا مى برم و بوسیله او باطل را دفع مى کنم»(1).
و خلاصه کلام در این باب این است که از على(صلى الله علیه وآله وسلم) درباره فلسفه و سجده سئوال شد فرمودند: «سجده اوّل به این معناست که خدایا اصل ما از خاک است و معناى سر برداشتن از سجده این است که خدایا! ما را از خاک خارج کردى. و معناى سجده دوم این است که خدایا دوباره ما را به خاک بر مىگردانى و سربرداشتن از سجده دوم به معناى این است که خدایا یک بار دیگر در قیامت از خاک بیرونمان خواهى کرد»(2).
پس سجده به معناى یادآورى و تذکر نفس به مبدأ و معاد است و ترک آن به معناى فراموشى و دورى از مبدأ و معاد.
سرّ قنوت
قنوت چون رکوع و سجود بهترین نوع ادب در عبودیت و بندگى است. پشت کردن از غیر حق و روى نمودن به ربّ مطلق است. دراز کردن دست خالى در مقابل پروردگار غنى است. اظهار فقر است در برابر غنىّ مطلق، تضرعى است از بیچارگى عبد، و تواضعى است در مقابل عظمت
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ بحار الانوار، ج82 ص221.
2 ـ المحجه البیضاء، ج1 ص391.
رب. و هر چه این حالت طویل باشد به همان مقدار، مقام بنده در دار بقاء رفیع خواهد بود. چنانچه در حدیث از پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) وارد شده که فرمودند: اَطْولکم قنوتاً فى دار الدنیا اطولکم راحة یوم القیامة فى المواقف.
«راحتترین شما در موقف قیامت کسى است که قنوت طولانى ترى داشته باشد»(1).
و این بدان جهت است که حقیقت نماز اظهار مسکنت و بیچارگى، تضرع و بىنوایى است که باید دستها را در قنوت دراز نمود و با گفتن «خدایا خدایا» نماز را کامل کرد»(2). و بخاطر فضیلت آن و حالت خاص دعایى که در بردارد بسیار بر آن تأکید رفته است طورى که برخى از روایات حالت قنوت را در نماز واجب دانسته اند. و به همین جهت اهل معرفت اهتمام داشتند که مضامین دعایشان با معارف معنویه همراه و از امور مادیه بدور باشد.
فلسفه تشهد
تشهد حمد و ثناى خداوند متعال است. تجدید و تکرار شهادت به خدا و رسول است که در واقع تاکید بر ایمان و اسلام است. بنده همانطور که در مقام گفتار و قول، اظهار بندگى مى کند باید معناى آن کلام را با صفاى ضمیر پیوند دهد و با همه وجودش خدا را بندگى نماید چون باید
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ بحار الانوار، ج85 ص199.
2 ـ المحجه البیضاء، ج1 ص349.
بداند که همه امور در دست اوست و هیچ ارادهاى جز خواست و اراده او قادر به انجام هیچ کارى در نظام هستى نیست. از امام صادق(علیه السلام) در باره اسرار تشهد سئوال شد فرمودند: «خداوند ـ عز وجل ـ فرمود پرورگار تو آنچه بخواهد مىآفریند و انتخاب و اختیار مىکند و آنان را در کارهایشان گزینش و انتخاب نیست، منزه و برتر است خداوند از آنچه شرک مى ورزند. پس بنده سپاسگزار خدا باش در عمل آن سان که به زبان ذکر او گویى، پس تسلیم فرمان او باش و بندگى او را بجاى آر و تو را به صلوات و درود بر پیامبرش محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم) امر کرده پس نماز خدا را با صلوات بر پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) و طاعت او را با طاعت آن حضرت و شهادت به وحدانیت او را به شهادت بر رسالت آن جناب وصل کن و بکوش تا برکات معرفت آن جناب از دستت نرود و از بهره درود فرستادن او غافل نشوى»(1).
و نیز از امام حسن عسکرى(علیه السلام) روایت است که: «خداوند متعال مدام در هر رکعت از نمازى که بنده مى خواند خطاب به ملائکه چنین خواهد گفت: تا زمانى که براى تشهد اوّل و دوّم نشست در این هنگام خداى تعالى گوید:
اى ملائکه من به تحقیق به جا آورد بنده من خدمت و عبادت مرا و اکنون نشسته و ثناى مرا مى کند و درود بر محمّد پیغمبر من مى فرستد هر آینه بر او ثنا مى فرستم در ملکوت آسمانها و زمین و هر آینه درود بر ارواح او مى فرستم و زمانى که درود بر امیر المؤمنین(علیه السلام)در نمازش
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ مصباح الشریعه، باب 17.
فرستاد خدا به او گوید اى بنده من هر آینه من بر تو درود مى فرستم چنانچه تو بر على درود مى فرستى، هر آینه او را شفیع تو قرار مى دهم چنانچه تو به وسیله او طلب شفاعت کردى»(1).
خلاصه اینکه سرّ تشهد هماهنگ کردن زبان است با قلب، گفتار است با کردار و قول است با عمل و به یک معنى عبور از نظام کثرت است به وحدت و وصول به مقام ولایت.
اسرار سلام
سلام از سِلم به معناى صلح و امان است یعنى کسى که به امر الهى گردن نهاد و دستور دین پیامبرش را با خضوع و فروتنى امتثال نمود از بلایاى دنیوى و عقاب اخروى در امان است. چون ممکن نیست کسى نمازش را کامل انجام دهد و در عین حال از وعده هاى الهى برخوردار نباشد و نیز ممکن نیست کسى واقعیت سلام که وصفى از اوصاف الهى و اسمى از اسماء ربوبى است را درک نماید و در زندگى خود در برخورد با دیگران آن را عینیت نبخشد. چگونه ممکن است کسى با عمق جان، مناجات با معبود خویش را با سِلم و امان به اتمام رسانده و حقیقت آن را با دل گره و پیوند زند و در عین حال از یاد الهى غافل بماند در حالیکه هنر بندگى، یاد خدا بودن در تمام احوال زندگى است. در همین رابطه نکته ظریفى را از ابو سعید ابو الخیر نقل مى کنند. گویند به شیخ خبر آوردند که
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ بحار الانوار، ج82 ص221.
فلانى بر روى آب راه مى رود. شیخ گفت: این امر سهل است چون هر چَغْزى (غورباغه اى) و صعوهاى (گنجشک و پرنده آوازخوان) نیز بر روى آب راه مى رود گفتند کسى را مى شناسیم که با دعا و وِرد خواندن به هوا مى رود. گفت: هر زَغَنْ (پرندهاى شبیه کلاغ) و مگس نیز در هوا پرواز مى کند و مى پرد. گفتند جناب شیخ فلان کس در یک لحظه از شهرى به شهرى مى رود. شیخ ابو سعید در جواب فرمود: شیطان هم در یک نَفَس از مشرق به مغرب مى رود پس این چنین چیزها را قیمتى نیست. بنده آن بُوَد که در میان خلق بنشیند و برخیزد و بخورد و بخسبد و بخرد و بفروشد و در بازار در میان خلق داد و ستد نماید و زن بگیرد و با خلق درآمیزد و یک لحظه از یاد خداى غافل نباشد.
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 86/4/27 :: ساعت 10:15 صبح )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ
مرنجان و مرنجعزاداری از سنت های پیامبر اکرم (ص) استسعادت ابدی در گرو اشک و عزاداری بر سیدالشهدا علیه السلامسبک زندگی قرآنی امام حسین (علیه السلام)یاران امام حسین (ع) الگوی یاران امام مهدی (عج)آیا شیطان به دست حضرت مهدی علیه السلام کشته خواهد شد؟ارزش اشک و عزا بر مصائب اهل بیت علیهم السلامپیوستگان و رهاکنندگان امام حسین علیه السلامامام حسین علیه السلام در آیینه زیارتپیروان مسیح بر قوم یهود تا روز قیامت برترند!نگاهی به شخصیت جهانی امام حسین «علیه السلام»[عناوین آرشیوشده]