تا وقت باقی است باید دست به راه عرفان و سلوک الی الله زد.
در این رساله ، علاوه بر شرح حال مرحوم علاّمۀ بحرالعلوم و صحّت انتساب این رساله به ایشان ، حقیقت و مقصد سلوک إلی الله ، کیفیّت و آثار سلوک إلی الله ، و طریق ذکر علاّمۀ بحرالعلوم با شرحی تفصیلی از حضرت علاّمه آیة الله قدّس سرّه بیان گردیده است .
مطالبی از کتاب:
هر کس چهل روز در هر فکر و عمل خود رضایت خدا را معیار قرار دهد به سرچشمههای حقیقت متصل میشود.
ذکر و فکر و طلب، سه ابزار اصلی برای نفوذ به ملکوت است.
و بعد ، این حقیر فقیر در زمان اشتغال به تحصیل در حوزۀ مقدسّه علمیّه (قم) برخورد به رسالهای خطّی نمودم که در عنوانش نوشته بود: «تحفة الملوک فی السّیرو السّلوک . منسوب إلی مولانا السیّد مهدی بحرالعلوم» . این نسخه متعلّق به مرحوم حجّة الاسلام حاج شیخ عباس طهرانی بود . و چون برای من بسیار جالب بود از مشارٌ إلیه برای استنساخ به عنوان امانت گرفتم و در سنۀ 1366 هجریّه قمریّه برای خود از روی آن نسخه نوشتم . این نسخه بسیار مغلوط بود بطوری که در بعضی از مواضع اصلاً مُفهِم معنی نبود ، لذا در صدد بودم که نسخه صحیحی بدست آورده و تصحیح کنم ، تا چون برای تحصیل به نجف اشرف مشرّف شدم یک نسخه از آن را نزد حضرت حجّة الاسلام آیة الله حاج شیخ عباس هاتف قوچانی دامت برکاته یافتم و از ایشان به عنوان امانت
ص 14
گرفتم لکن آن نسخه نیز بسیار مغلوط بود و جز تصحیح بعضی از موارد قلیل ، مفید فایده نبود .
در هنگام مراجعت از نجف اشرف در سال 1376 هجریّه قمریّه در یک بار که به خدمت استاد مکرّم حضرت علاّمۀ طباطبائی مُدَّ ظِلُّه العالی مشرّف شدم ایشان فرمودند: در نزد من یک نسخه بسیار صحیح موجود است که به خط خود استنساخ نمودهام . و اضافه کردند وقتی که من در تبریز مشغول تحصیل بودم به یک نسخه برخورد نمودم و استنساخ کردم ، این نسخه بسیار مغلوط بود و چون به نجف اشرف مشرّف شدم نظیر این نسخه را نزد آیة الله استادمان مرحوم حاج میرزا علی آقای قاضی رضوان الله علیه یافتم آن نسخه هم مانند نسخه من مغلوط بود و سپس معلوم شد که نسخه ایشان و نسخهای که من از روی آن برای خود استنساخ نمودهام هر دو از روی یک نسخه بوده است . نسخه مرحوم قاضی با خطی غیر مرغوب مانند خط طفل تازه به مدرسه رفته نوشته شده و لذا در آن اغلاط بسیاری مشاهده میشد ؛ لیکن اخیراً یک نسخه بسیار صحیحی با خطی بسیار زیبا و کاغذی عالی و جدول کشی شده نزد استاد خود در علوم ریاضیات و هیئت: مرحوم آقا سیّد ابوالقاسم خونساری یافتم و از ایشان برای استنساخ گرفتم و در سنۀ 1354 هجریّه قمریّه از روی آن نسخهای برداشتم . و تاریخ کتابت آن نسخه منسوخٌ منها ، نود سال قبل از زمان استنساخ من بود ... تمام شد کلام استاد علامۀ طباطبائی مُدَّ ظِلُّه .
حقیر برای استنساخ ، نسخه ایشان را به عنوان امانت گرفتم و ایشان با کمال بزرگواری که همیشه شیمه ایشان بوده است مرحمت کردند . و با کمال دقت این نسخه حاضر را که ملاحظه میشود از روی نسخه ایشان استنساخ نمودم . بنابراین ، این نسخه بسیار صحیح و قابل اعتماد است . این راجع به تاریخچه صحّت املائی و انشائی نسخه .
و بعد ، این حقیر فقیر در زمان اشتغال به تحصیل در حوزۀ مقدسّه علمیّه (قم) برخورد به رسالهای خطّی نمودم که در عنوانش نوشته بود: «تحفة الملوک فی السّیرو السّلوک . منسوب إلی مولانا السیّد مهدی بحرالعلوم» . این نسخه متعلّق به مرحوم حجّة الاسلام حاج شیخ عباس طهرانی بود . و چون برای من بسیار جالب بود از مشارٌ إلیه برای استنساخ به عنوان امانت گرفتم و در سنۀ 1366 هجریّه قمریّه برای خود از روی آن نسخه نوشتم . این نسخه بسیار مغلوط بود بطوری که در بعضی از مواضع اصلاً مُفهِم معنی نبود ، لذا در صدد بودم که نسخه صحیحی بدست آورده و تصحیح کنم ، تا چون برای تحصیل به نجف اشرف مشرّف شدم یک نسخه از آن را نزد حضرت حجّة الاسلام آیة الله حاج شیخ عباس هاتف قوچانی دامت برکاته یافتم و از ایشان به عنوان امانت
ص 14
گرفتم لکن آن نسخه نیز بسیار مغلوط بود و جز تصحیح بعضی از موارد قلیل ، مفید فایده نبود .
در هنگام مراجعت از نجف اشرف در سال 1376 هجریّه قمریّه در یک بار که به خدمت استاد مکرّم حضرت علاّمۀ طباطبائی مُدَّ ظِلُّه العالی مشرّف شدم ایشان فرمودند: در نزد من یک نسخه بسیار صحیح موجود است که به خط خود استنساخ نمودهام . و اضافه کردند وقتی که من در تبریز مشغول تحصیل بودم به یک نسخه برخورد نمودم و استنساخ کردم ، این نسخه بسیار مغلوط بود و چون به نجف اشرف مشرّف شدم نظیر این نسخه را نزد آیة الله استادمان مرحوم حاج میرزا علی آقای قاضی رضوان الله علیه یافتم آن نسخه هم مانند نسخه من مغلوط بود و سپس معلوم شد که نسخه ایشان و نسخهای که من از روی آن برای خود استنساخ نمودهام هر دو از روی یک نسخه بوده است . نسخه مرحوم قاضی با خطی غیر مرغوب مانند خط طفل تازه به مدرسه رفته نوشته شده و لذا در آن اغلاط بسیاری مشاهده میشد ؛ لیکن اخیراً یک نسخه بسیار صحیحی با خطی بسیار زیبا و کاغذی عالی و جدول کشی شده نزد استاد خود در علوم ریاضیات و هیئت: مرحوم آقا سیّد ابوالقاسم خونساری یافتم و از ایشان برای استنساخ گرفتم و در سنۀ 1354 هجریّه قمریّه از روی آن نسخهای برداشتم . و تاریخ کتابت آن نسخه منسوخٌ منها ، نود سال قبل از زمان استنساخ من بود ... تمام شد کلام استاد علامۀ طباطبائی مُدَّ ظِلُّه .
حقیر برای استنساخ ، نسخه ایشان را به عنوان امانت گرفتم و ایشان با کمال بزرگواری که همیشه شیمه ایشان بوده است مرحمت کردند . و با کمال دقت این نسخه حاضر را که ملاحظه میشود از روی نسخه ایشان استنساخ نمودم . بنابراین ، این نسخه بسیار صحیح و قابل اعتماد است . این راجع به تاریخچه صحّت املائی و انشائی نسخه .
رساله محقّقاً از او نیست» .
سپس مرحوم امین گوید: «و ظاهراً این رساله فارسیّه همان رساله سیر و سلوک است که مشتمل بر اموری است که مناسب با مذاق تصوّف است و با مذاق شرع موافقت ندارد و بدین لحاظ در تتمّه «أمل الآمل» بطور جزم صحّت انتساب آنرا به بحرالعلوم رد نموده است» .
و پس از آن گوید: «و از جمله مطالبی که در آن رساله آمده است یکی لزوم استحضار صورت مرشد در موقع گفتن «ایّاک نعبد و ایّاک نستعین» ؛ و دیگر استعانت به روحانیت ستاره عطارد و استشهادی که به یک رباعی که در این باره سروده شده نموده است» . تا اینجا تمام شد گفتار مرحوم صاحب «أعیان الشیعة» .
لیکن ایشان در این مسأله دچار اشتباه شدهاند ، زیرا أوّلاً در هیچ جای این رساله استحضار صورت مرشد در وقت قرائت «ایّاک نعبد و ایّاک نستعین» نیامده است .
و ثانیاً استعانت به روحانیت عطارد ـ چنانکه بعداً خواهد آمد ـ از رسالۀ بحرالعلوم نیست بلکه گفتار ناسخ است که بعد از تمامیّت کتابت رساله در ضمن شرح احوال خود بیان میکند و أبداً ربطی به رساله ندارد . و امّا نظریه استاد ما علاّمه طباطبائیّ مُدَّ ظُِلُّه چنین است:
«بعضی گفتهاند که این رساله متعلّق به سیّد مهدی بحرالعلوم خراسانی است . لیکن این معنی بسیار بعید است . شیخ اسماعیل محلاّتی که از اهل دعوت بوده است تمام این رساله را ازمرحوم سیّد مهدی بحرالعلوم نجفی میدانسته جز فقرات بیست و دوم و بیست و سوّم و بیست و چهارم که درباره نفی خاطر و ورد و فکر بحث شده است . و نسخهای که در نزد شیخ اسماعیل محلاّتی بوده است اصلاً این سه فقره را نیاورده است . و نسخه او یک نسخه کامل است که این سه فقره به کلّی از آن جدا شده است» . و علاّمه طباطبائی اضافه کردند که «بعضی این رساله را ترجمه از رساله مرحوم سیّد ابن طاووسمیدانند و معتقدند که در اصل عربی آن ـ که فعلاً در دست نیست ـ و نیز در عنوان نسخهای که من از مرحوم آقا سیّد أبوالقاسم خونساری گرفتم نوشته بود: رسالة فی السیر و السلوک لابن طاووس . لکن استاد بزرگ ما آیة الحقّ مرحوم حاج میرزا علی آقا قاضی رضوان الله علیه تمام این رساله را بطور قطع و یقین از مرحوم سیّد مهدی بحرالعلوم میدانستهاند» . انتهی کلام استاد بزرگوار ما علاّمه طباطبائی .
این حقیر روزی در خدمت استاد علاّمه طباطبائی مُدَّ ظِلُّه عرض کردم: حقیر با وجودی که کتب اخلاق و سیر و سلوک و عرفان را بسیار مطالعه نمودهام هیچ کتابی مانند این رساله جامع و شامل و متین و اصولی و مفید و روان و در عین حال مختصر و موجَز بطوری که میتوان در جیب گذارد و در سفر و حضر از آن بهرهمند شد نیافتم . ایشان از این سخن تعجب کردند و فرمودند: این نظیر عبارتی است که من از مرحوم قاضی رضوان الله علیه شنیدم . چه ، ایشان فرمودند: «کتابی بدین پاکیزگی و پر مطلبی در عرفان نوشته نشده است» انتهی . و حضرت آیة الله آقای حاج شیخ عباس قوچانی که وصیّ مرحوم قاضی هستند میگویند: مرحوم قاضی به این رساله عنایت بسیار داشته ولی کراراً میفرموده است که من اجازۀ بجا آوردن اوراد و اذکاری را که در این رساله آورده است به کسی نمیدهم . به هر حال ، از قرائنی که ذکر مینمائیم بدست میآید که تمام این رساله به انشاء بحرالعلوم بوده باشد ؛ زیرا:
اوّلاً عالم نقّاد خبیر فقیه و متکلّم و اصولی مرحوم شیخ محمّد رضا اصفهانی ـ صاحب کتاب «وقایة الأذهان» و «نقد فلسفه داروین» رحمة الله علیه همانطور که در کلام صاحب «الذریعة» گذشت ، او را از بحرالعلوم میداند و موضع تألیف آنرا در کرمانشاه معین کرده است .
ثانیاً: مرحوم قاضی رضوان الله علیه که خِرّیت فنّ و جامع بین ظاهر و باطن و استاد اخلاق و معارف بودهاند آنرا از مرحوم بحرالعلوم دانستهاند ؛ و شهادت چنین اسطوانه و وزنه علمی در عالم معارف طوری نیست که بتوان از
آن به آسانی عبور کرد .
ثالثاً: افرادی که قسمت اخیر آن را از بحرالعلوم نفی نمودهاند جز عنوان استبعاد دلیل دیگری ندارند و معلوم است که با صِرف استبعاد نمیتوان جزوی را از کتاب خارج نمود . و حال آنکه ممکن است در نظر سیّد به طریق صحیحی همان فقرات مورد نظر و عمل باشد .
رابعاً: هر کسی در این رساله نظر کند تمام آن را به یک انشاء و یا یک سیاق خاص ملاحظه میکند که با یک اسلوبی بسیار جالب و سبکی لطیف و انشائی سلیس نگاشتهاند . و در این سبک و اسلوب ابداً میان قسمت اخیر حتّی سه فقره بیست و دوّم تا بیست و چهارم با سایر فقرات تفاوتی نیست و کأنَّه قلم واحدی از اوّل رساله تا آخر آن را در یک رشته خاصّ مسلسلاً منظّماً به رشته تحریر در آورده است ، و این معنی منافات ندارد با آنچه در بعضی از تعالیق این کتاب ذکر خواهیم نمود که بعضی از مطالب مندرجه در آن بعینه در عبارات بعضی از بزرگان سابق بر آن دیده شده است ، چه اخذ و اقتباس مطالب مورد ذوق و نظر از کتب سالفه در کتب اصحاب تألیف و تصنیف امریست رائج و دارج بین اعلام و استادان فنون .
و امّا نسبت رساله به مرحوم سیّد ابن طاووس ـ رضوان الله علیه ـ بسیار از واقع دور است چون اوّلاً ابن طاووس از علمای قرن هفتم و مقیم حِلّه و اصلاً از سادات عربی اللحن و اللسان بوده و طبعاً انشاء فارسی آنهم بدین سبک کتابت که راجع به قرون اخیره است از او نمیتواند بوده باشد . و از سبک و روش این رساله نیز معلوم است که ترجمه نیست ، قلم ، قلم انشاء است . و علاوه بر اینها هر کس که بر کتب ابن طاووس خبیر باشد میداند که سلوک عملی ابن طاووس بر مراقبه و محاسبه و صیام و دعا بوده است . و این کیفیّت سیر و سلوک که در این رساله بیان شده است با مذاق و روش ابن طاووس تطبیق نمیکند .
و خامساً: نسخه اصل این رساله فقط در کتابخانه بحرالعلوم نجفی بعد
از رحلت ایشان یافت شده است ، و این نسخه اصل فعلاً در خاندان و بیت بحرالعلوم محفوظ و موجود است و در هیچ کتابی از تراجم علماء قبل از بحرالعلوم ، نامی از این رساله نیست . و معلوم است که بعد از زمان بحرالعلوم نیز تألیف نشده است ، و بنابراین تألیفش در زمان آن مرحوم مسجَّل میشود .
در اینحال میگوئیم: کدام یک از فقهای آن عصر دارای مذاق عرفان و سیر و سلوک بودهاند تا چنین رساله آبداری را بنویسند ؟ و یا کدام یک از عرفاء و اهل سلوک آن زمان ، فقیه زبر دست و متبحّری بودهاند تا اینطور به اخبار اهل بیت علیهم السّلام و آیات قرآنیّه وارد باشند ؟!
زیرا پرواضح است که تدوین این رساله به دست فقیهی توانا و مطّلع از آیات و اخبار تحقّق پذیرفته است ، و بنابراین طبعاً انحصار به بحرالعلوم پیدا میکند ، خصوصاً آنکه نسخه اصل این رساله در کتابخانه بحرالعلوم بوده است . و اگر کسی بگوید: ممکن است این رساله از تألیفات و تصنیفات بعضی از فقهای عارف منش دیگر آن عصر مثلاً همچون مرحوم آیةالله مولی محمّد مهدی نراقی ـ تغمّده الله برحمته ـ بوده و برای بحرالعلوم فرستادهاند!
گوئیم: شماره و نام مصنّفات آن فقهاء و مخصوصاً مرحوم نراقی همه مضبوط است ، و فرزند ارجمندش: آیة الله حاج مولی احمد نراقی ـ رضوان الله علیه ـ نیز چنین رسالهای را از پدرش نقل نکرده است .
از طرف دیگر همانطور که در کلمات صاحب «أعیان الشّیعة» دیدیم ، آن عالم محقّق معترف است که بحرالعلوم رسالهای فارسی در معرفت حضرت باری تعالی نوشته است ؛ در این صورت میگوئیم: آن رساله کدام است ؟ آیا غیر از این رساله میتواند بوده باشد ؟!
از مجموع آنچه که ذکر شد میتوان نتیجه گرفت که نسبت این رساله به بحرالعلوم اقرب و اقوی است (والله أعلم) خصوصاً با ملاحظه حالات آن مرحوم که دارای مقام صفاء و باطن و نورانیّت ضمیر بوده و از اسرار و مغیباتبهره وافی داشته است .
در «أعیان الشّیعة» جزء 48 ص 166 گوید: «و یعتقد السّواد الاعظم الی الآن أنّه من ذوی الاسرار الالهیّة الخاصّة و من أولی الکرامات و العنایات و المکاشفات . و ممّا لا ریب فیه أنّه کان ذا نزعة من نزعات العرفاء و الصوفیّة ، یظهر ذلک من زهده و میله إلی العبادة و السیّاحة» . انتهی .
«یعنی عامّۀ مردم از زمان حیات بحرالعلوم تا این زمان همگی بر آن معتقدند که آن مرحوم از بهرهمند شدگان اسرار خاصّۀ الهیه بوده و از صاحبان کرامات و عنایات و مکاشفات است .
و از آنچه به هیچ وجه شکّی در آن نمیتوان نمود آنست که آن مرحوم دارای طریقی از طرق باطن و تهذیب نفس به اسرار الهیّه و عرفان بوده است و این معنی از زهد و گرایش او به عبادت و سیاحت ظاهر است» .
باری پس از آنکه حقیر تمام رساله را از روی رساله آیة الله استاد علاّمه طباطبائی مُدَّ ظِلُّه العالی برای خود بازنویس کردم ، مدتها میگذشت تا کراراً آن را مطالعه نموده و بهرهمند میشدم ، تا در صدد برآمدم که شرح مختصری که مبیّن بعضی از معضلات آن باشد بر آن بنویسم ، و مصادر احادیث و اشعار وارده در آن را استخراج نمایم. لله الحمد و له المنّة خداوند تبارک و تعالی مرا بر این توفیق منّت نهاد تا از عهدةه این مشکل به قدر وسع برآیم . از بزرگان صاحب نظر و بصیرت تقاضا دارد چنانچه به خطائی واقف شوند با بزرگواری و کرم خویش درگذرند و در حیات و ممات از ادعیۀ صالحۀ خود دریغ نفرمایند .