و امّا ترجمه و شرح حال بحرالعلوم و بیان اقصی مدارج و معارج سیر کمالی آن فرید عصر و نادره دهر ، از حیطۀ پرواز فکر حقیر و از امکان رشحات خامه فقیر خارج است .
من چه گویم درباره کسی که شیخ اکبر ، شیخ الفقهاء و المجتهدین شیخ جعفر کاشف الغطاء غبار نعلین او را با حنک عمامۀ خود پاک میکرد ؛ ومحقّق خبیر و فقیه بصیر مجمع کمالات صوری و معنوی میرزا ابوالقاسم جیلانی قمّی در هنگام تشرّف به عتبات عالیات ، روزی در مجلس پر فیضش در حضور جمعی از او پرسید: «پدر و مادرم فدای تو ، چه عملی انجام دادهای تا بدین مرتبه و منزلت رسیدهای ؟ چه گویم درباره کسی که تشرّف او کراراً و مراراً به محضر مقدّس حضرت امام زمان حجّة ابن الحسن العسکری ـ أرواحنا له الفداء ـ جای شُبهه و تردید نیست و این مسأله نزد علمای أعلام بلکه همه قاطنین و ساکنین نجف اشرف در حکم مسلّمات است ، بلکه از بعضی از کلمات بزرگان استفاده میشود که باب امکان تشرّف به خدمت آن ولیّ والای عالم امکان پیوسته برای او باز بوده است ، بلکه چه گویم درباره کسی که او را آن صاحب مقام ولایت کبری امام زمان در آغوش گرفت !
لیکن از جهت تیمّن و تبرّک به ذکر شمّهای از ترجمۀ عین عبارت علاّمه سیّد محمد باقر خونساری صاحب کتاب «روضات الجنّات» ج 2 ، ص 138 از کتاب «منتهی المقال» که معروف به «رجال بوعلی» است و بوعلی معاصر او بوده است میپردازیم:
«سیّد سَنَد و رکن معتَمد مولای ما سیّد مهدی فرزند سیّد مرتضی فرزند سیّد محمد حسنی حسینی طباطبائی نجفی ـ که خداوند طولانی کند عمر او را و پیوسته گرداند علوّ منزلت و برکت و نعمتهای مترشّحه از وجود او را ـ پیشوا و امامی است که روزگار نتوانسته است مانند او را به جهان بسپارد . سلطان عظیم الهمّة و بلند پروازی است که مادرِ دهر سالیان دراز از زائیدن همانند او عقیم بوده است . بزرگ علمای اعلام و مولای فضلای اسلام علاّمه دهر و زمان خود و یگانه عصر و اوان خود بوده است .
اگر در بحث معقول زبان بگشاید تو گوئی این شیخ الرئیس است ، این سقراط و ارسطو و افلاطون است . و اگر در منقول بحث کند تو گوئی این علاّمه محقّق در فروع و اصول است . و در فنّ کلام با کسی مناظره نکرده است مگر اینکه تو گوئی سوگند به خدا این عَلَمُ الهدی است . و اگر گوش
فرادهی به آنچه در هنگام تفسیر قرآن کریم به زبان آرد فراموش میکنی آنچه در ذهن داری و چنین میپنداری مثل اینست که این همان کسی است که خداوند قرآن را بر او فرستاده است . زادگاه شریفش در کربلای معلّی در شب جمعه ماه شوّال المکرّم سنه یکهزار و یکصد و پنجاه و پنج قمری است ، و بر حسب شمارش حروف ابجد تاریخ ولادت مبارک او این مصرع است: «لنصرة الحقّ قد ولد المهدی» .
مدّت کوتاهی در نزد پدر بزرگوار خود که عالمی متّقی و پرهیزگار و صالح و نیکوکار بود به فراگرفتن علوم پرداخت و نیز در نزد گروهی از مشایخ که از جملۀ آنها شیخ یوسف بحرانی است تعلّم نمود و از آن پس به درس استاد علاّمۀ آقا محمّد باقر وحید بهبانی ـ أدام الله أیّامه و أیّامه ـ منتقل شد و پس از آن به نجف مشرّف و در آنجا اقامت گزید . خانۀ میمون و مبارک او در این زمان فعلاً محلّ فرود آمدن و بارانداز علمای اعلام و ملجأ و مفزع استادان فنون از فضلای عظام است .
بحرالعلوم بعد از استاد علاّمۀ وحید ـ دام علاهما ـ پیشوا و سالار پیشوایان عراق و بزرگ و سرپرست فضلاء بطور اطلاق است . علماء عراق همگی به سوی او روی آورده و او را ملجأ خود قرار دادهاند وعظمای از علماء اعلام از او اخذ علوم میکنند . بحرالعلوم همانند کعبهای برای عراق است که برای استفاده از صحبتش طی مراحل و قطع منازل مینمایند . اقیانوس موّاجی است که کرانهای برای آن یافت نمیشود . به علاوه کرامات باهره و آثار و آیات ظاهرهای که از او به ظهور پیوسته است بر کسی پوشیده نیست . چون جماعت انبوه و جمع کثیری از یهود ، براهین و معجزات او را نگریستند همگی به دین اسلام و مذهب تشیّع گرویدند ؛ و این داستان در وضوح و روشنی به مرحله بداهت رسیده و شیوع آن به حدّی است که آوازه آن به هر گوش رسیده و به هر ناحیهای از جهان سرایت نموده است .
و برای پی بردن به عظمت و جلالت این راد مرد بزرگ که چنین آیاتیاز او پدیدار گشته است همین بس که در شب تولّد با سعادتش پدر او که در حجاز بود در عالم رؤیا دید که مؤلانا حضرت رضا ـ علیه و علی أبائه و أبنائه أفضل الصلاة و السّلام ـ شمعی را به توسّط محمّد بن اسمعیل بن بزیع فرستادند که آن را بر فراز بام خانه آنها روشن کند ؛ روشنی و نور این شمع چنان به آسمان بالا میرفت که نهایت سیرش دیده نمیشد .
در وقت ملاقات و زیارتش چون نظر بر او افتد در عالمی از تحیّر فرو میرود و با زبان حال خود میگوید: این مرد از جنس بشر نیست . [1]
مطالبی را که ذکر کردیم حقائقی است که در «منتهی المقال» ذکر کرده است درباره این نشانه و آیت با فضیلت و این دانشمند با واقعیّت و شخصیّت که خداوند او را به انواع فنون کمال تأیید فرموده بلکه او را دارای سِحر حلال و سُکْر و مدهوشی خالص از ضلالت در حلّ مشکلات و رفع معضلات و در هم شکستن تفکّرات باطله و فرو ریختن افکار و اندیشههای نیرومندان علمی روزگار در هنگام مناظره و جدال ، قرار داده است .
و برای شرف و فضیلت او در تمام اقطار جهان و اقصی نقاط عالم همین بس که تا به حال کسی همتای او به لقب بحرالعلوم که به معنی دریای دانشهاست ملّقب نشده است» .
این بود مختصری از آنچه را که در «روضات الجنّات» در شرح احوال این اسطوانه علم و معرفت آورده است . رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَ لإٍخْوَانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونَا بِالإٍیمَـانِ وَ لَا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنَا غِلاً لِلَّذِینَ ءَامَنُوا رَبَّنَا إِنَّکَ رَؤفٌ رَحِیمٌ .
والحمد لله أوّلاً و آخراً ، و آخر دعوانا أن الحمد للّه ربّ العالمین . کتبه بیمناه الداثرة العبد الرّاجی السیّد محمّد الحسین الحسینیّ الطهرانیّ فی لیلة العشرین من شهر ربیع المولود سنة ألف و ثلاثمائة و ثلاث و تسعین بعد الهجرة النبویّة .
سیّد محمّد حسین حسینی طهرانی