اتل متل راحله،
اخموی بی حوصله،
مامان چرا گفت بگیر،
از پدرت فاصله...
دلش هزارتا راه رفت،
بابا خسته کاره؟،
مامان چرا اینو گقت؟،
بابا دوستش نداره؟...
باید اینو بپرسم،
اگه خسته کاره،
پس چرا بعضی وقتا،
تا نیمه شب بیداره؟...
نشونه ی بیداریش،
سرفه های بلنده،
شش ماه پیش تا حالا بغض می کنه میخنده...