سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آن که بر اثر هر گناهی از برادرانش کناره گیری کند، دوستانش کم شوند . [امام علی علیه السلام]
بشنو این نی چون حکایت می کند
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» ازدواج‏

 

قبل از هر چیز باید دانست که عمل نامشروع زنا در نظر اعراب زمان جاهلیت زشت نبود، بسیارى از مردان براى خود چند رفیقه داشتند و زنان نیز داراى چند دوست بودند.

اعراب در زمان جاهلیت گاهى زنان خود را مجبور به زنا مى‏کردند تا از آن طریق سودى عایدشان گردد.

ابن عباس مى‏گوید:

«اعراب کنیزان خود را مجبور به این عمل مى‏کردند و درآمد آن را مى‏گرفتند»

مردم زمان جاهلى داراى نکاح‏هاى مختلفى بودند که اقسامى از آن، از نظر خوانندگان عزیز مى‏گذرد:

1- ازدواج معمولى:

در آن عصر مانند سایر دوران، مردى دخترى را براى همسرى انتخاب مى‏کرد، پدر دختر براى فرزندش مهریه قرار مى‏داد و او را به آن مرد تزویج مى‏کرد.

2- ازدواج پرچمى:

زن‏هایى بودند که براى استفاده عموم، خود را در معرض قرار مى‏دادند و براى راهنمایى و جلب توجه مردم بالاى منازل خود پرچم‏هایى نصب مى‏کردند تا هر کس بخواهد، بدون مزاحمت به منزل آنان برود.

3- ازدواج استبضاع:

هنگامى که زن از قاعده زنانگى پاک مى‏شد، شوهرش او را نزد هر کس که مى‏خواست مى‏فرستاد و دستور مى‏داد با او همبستر شود، پس از آن، شوهر با زن همبستر نمى‏شد تا آثار حمل زن از مرد بیگانه روشن شود، سپس به خود اجازه همبستر شدن مى‏داد، این تأخیر در میان قوم براى آن شوهر دلیل نجابت بود.

4- ازدواج بدل:

هر کس از اعراب جاهلى که زن دیگرى را مى‏پسندید حق داشت به آن مرد پیشنهاد معاوضه کند؛ یعنى زن خود را به او بدهد و زن طرف مقابل را براى خود بردارد، مدت معاوضه هم طبق تمایل طرفین بوده و زنان سیه‏بخت در این میان یک وظیفه بیشتر نداشتند و آن تسلیم بدون قید و شرط بود.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( شنبه 94/4/6 :: ساعت 12:24 عصر )
»» روزه در آیینه روایات‏

 

 

 

روایات عالى شیعه مسائل مهمى را در باب روزه مطرح مى‏کنند که دانستن آن براى پى‏بردن به ارزش این عمل الهى، براى عباد خدا لازم است.

در روایتى وارد شده که حضرت رضا علیه السلام در جواب مسائل محمد بن سنان در قسمت روزه نوشتند:

علت روزه درک رنج گرسنگى و تشنگى است، تا عبد از این طریق در پیشگاه حضرت حق ذلت و مسکنت نشان دهد و از عوارض سیرى و سیرابى که غفلت و غرق شدن در عیش و نوش است درآید و از اجر و حساب حق برخوردار گشته، به مقام صبر و استقامت برسد و از این راه مزه شدائد آخرت را درک کرده و قدرت خطرناک شهواتش را بشکند، روزه واعظ او در دنیا و دلیلش به سوى رضاى حق در آخرت باشد و براى این که شدت این مراحل را از اهل فقر و مسکنت در دنیا و آخرت دریابد «1».

هشام بن حکم فلسفه روزه را از حضرت صادق علیه السلام پرسید، حضرت فرمود:

وجوب روزه براى ایجاد مساوات بین غنى و فقیر است، به این معنا که غنى تا شدت نبیند، در گذرگاه رحمت نسبت به فقیر قرار نمى‏گیرد، این غنى است که هر چه بخواهد برایش فراهم است، باید مزه سختى را بچشد تا به عنایت خدا بین او و فقیر فاصله کم شود، رنج گرسنگى و تشنگى را به او مى‏چشاند تا بر ضعیف رقت آرد و بر گرسنه ترحم کند «2».

در روایات مهمى آمده که:

روزه‏دار در ماه رمضان، باید تمام حیثیت و وجود و شؤون و اعضا و جوارحش روزه باشد- به این معنى که شکمش از آب و غذا و تمام موجودیتش از گناه و معصیت- ورنه روزه‏اش داراى اعتبار و ارزش نخواهد بود.

قالَ أبُوعَبْدِاللّهِ علیه السلام: إذا صُمْتَ فَلْیَصُمْ سَمْعُکَ وَبَصَرُکَ وَشَعْرُکَ وَجِلْدُکَ وَعَدَّدَ أشْیاءَ غَیْرَ هذا قالَ وَلا یَکُونُ یَوْمُ صَوْمِکَ کَیَوْمِ فِطْرِکَ‏ «3».

امام صادق علیه السلام فرمود: هرگاه روزه گرفتى باید گوش و چشم و مو و پوستت روزه باشد، اعضا و جوارح دیگر را نیز شمرد و فرمود روز روزه داشتنت مانند روز عادى و خوردنت نباشد.

عَنْ أبى جَعْفَرٍ علیه السلام قالَ: قالَ رَسُولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله لِجابِرِ بْنِ عَبْدِاللّهِ: یا جابِرُ هذا شَهْرُ رَمَضانَ مَنْ صامَ نَهارَهُ وَقامَ وَرْداً مِنْ لَیلِهِ وَعَفَّ بَطْنُهُ وَفَرْجُهُ وَکَفَّ لِسانُهُ خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ کَخُرُوجِهِ مِنَ الشَّهْرِ فَقالَ جابِرُ یا رَسُولَ اللّهِ ما أحْسَنَ هذا الْحَدیثِ فَقالَ رَسُولُ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ: یا جابِرُ ما أشَدَّ هذِهِ الشُّرُوطُ.

امام باقر علیه السلام فرمود: پیامبر صلى الله علیه و آله به جابر بن عبداللّه گفتند: اى جابر! این است ماه رمضان، هر کس روزش را روزه بگیرد و شبش را به عبادت برخیزد و شکم و شهوتش داراى عفت باشد و زبانش را از تمام گناهان زبان حفظ کند، مانند بیرون آمدن از ماه از گناهانش بیرون مى‏رود، جابر عرضه داشت: چه حدیث خوبى است، پیامبر فرمود: چه شرایط شدید و سنگینى است‏ «4».

امام صادق علیه السلام فرمود:

روزه فقط خوددارى از خوردن و آشامیدن تنها نیست، سپس فرمود، مریم گفت:

[إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمنِ صَوْماً] «5».

من براى [خداى‏] رحمان روزه [سکوت‏] نذر کرده‏ام.

زمانى که روزه گرفتید زبان را حفظ کنید و چشم از نامحرمان بپوشید و از نزاع و حسد نسبت به یکدیگر بپرهیزید.

پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله شنیدند زن روزه‏دارى خدمتکار خود را ناسزا گفت. حضرت طعام خواستند و به آن زن فرمودند: بخور، گفت: من روزه‏ام، فرمود: چگونه روزه‏اى در حالى که به خدمتکارت ناسزا گفتى؟! روزه فقط خوددارى از طعام و آشامیدنى نیست. سپس حضرت صادق علیه السلام فرمود: وقتى روزه گرفتى گوش و چشمت نیز از حرام روزه بگیرد، جدال را رها کن و خادم خود را آزار مده، وقار روزه با تو باشد و سعى کن روزه‏ات مانند ایام غیر روزه نباشد «6».

امام صادق علیه السلام فرمود:

روزه، فقط روزه از خوردن و آشامیدن نیست، براى روزه شرط هست که باید آن را حفظ کنى تا روزه‏ات روزه تمام و کاملى شود و آن شرط سکوت وجود توست، نشنیدى مریم بنت عمران گفت: نذر کردم روزه باشم و با انسانى امروز سخن نگویم. یعنى در حال سکوتم، پس چون روزه گرفتید، زبان از دروغ حفظ کنید و چشم از نامحرمان ببندید، با هم دعوا نکنید، به هم حسد نبرید، از هم غیبت نکنید، با یکدیگر دشمنى ننمائید، به هم دروغ نگوئید، مباشرت خلاف نداشته باشید، با هم مخالفت نکنید، از غضب و ناسزا و شماتت و مسخره کردن و جدال و دشمنى و ظلم و سبک سرى و زجر دادن به یکدیگر بپرهیزید.

از یاد خداو نماز غفلت نکنید، صمت و سکوت از هر گناه مربوط به زبان را رعایت نمایید، بردبارى و استقامت و صدق را مراعات کنید و دورى از شر و اجتناب از قول زور و کذب و افترا و خصومت و ظن سوء و غیبت و سخن‏چینى را نصب العین خود قرار دهید.

خود را مشرف به آخرت ببینید و منتظر آن ایام باشید، چشم داشت به وعده خدا داشته و در راه رسیدن به لقاى او قرار گیرید، آرامش و وقار و خشوع و خضوع به خرج دهید و ذلت عبد خائف از مولا را در خود تحقق دهید، در مقام خوف و رجا و رغبت و رهبت باشید، به نحوى که دل‏هاى خود را از عیوب پاک کرده و درون را از حقه بازى پیراسته و جسم را از آلودگى‏ها شسته باشید، تا از ما سوى‏ اللّه آزاد شده و با این روزه که داراى چنین سکوتى از همه گناهان است به ولایت خدا پیوسته باشید، گناهانى که خداوند شما را در ظاهر و باطن از آن نهى کرده است.

حق خشیت او را در نهان و آشکار به جاى آر و در ایام روزه وجودت را به حق ببخش، به نحوى که قلب را براى او فارغ کنى و دل را براى اجراى امر او منصوب نمایى، چون چنین کردى به حقیقت روزه‏دار شدى و امر مولایت را اطاعت کردى و هر چه از این برنامه کم بگذارى به مقدار آن از ارزش روزه‏ات کم مى‏شود، تا این که حضرت صادق علیه السلام فرمود: روزه فقط خوددارى از خوردن و آشامیدن نیست، خداوند روزه را حجاب بین عبد و تمام گناهان فعلى و قولى قرار داد، آن کس که این شرایط را عمل کند روزه را افطار کرده که روزه داران چقدر اندک‏اند و گرسنگان چه زیادند «7».

امام باقر علیه السلام فرمود:

خداوند تعالى را ملائکه‏اى است که موکل بر روزه‏داران‏اند، از روز اول ماه تا آخر آن براى روزه‏داران طلب مغفرت کنند و هر شب به وقت افطار فریاد مى‏زنند، اى بندگان خدا! شما را بشارت باد که گرسنگى کمى کشیدید و به دنبال آن سیرى شما زیاد است، مبارک شدید و مبارک شد در شما، چون شب آخر شود فریاد کنند، اى عباد خدا! بر شما بشارت باد که خداوند شما را آمرزید و توبه شما را قبول کرد، بنگرید که پس از این ماه زندگى را چگونه از سر مى‏گیرید «8».

عَنْ یُونُسِ بْنِ حَمْدانِ الرّازى قالَ: سَمِعْتُ أبا عَبْدِاللّه علیه السلام یَقُولُ: مَنْ أفْطَرَ یَوْماً مِنْ شَهْرِ رَمضانَ خَرَجَ رُوحُ الْإیمانِ مِنْهُ‏ «9».

یونس بن حمدان رازى از حضرت صادق روایت مى‏کند که: هر کس یک روز ماه رمضان روزه بخورد روح ایمان از وجود او جدا مى‏شود.

قالَ رَسُولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله: شَهْرُ رَمَضانَ شَهْرٌ فَرَضَ اللّهُ عَلَیکُمْ صِیامَهُ فَمَنْ صامَهُ ایماناً وَاحْتِساباً خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ کَیَومٍ وَلَدَتْهُ امُّهُ‏ «10».

پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله فرمود: این است ماه رمضان، ماهى که روزه آن بر شما واجب است، هر کس از روى ایمان و حساب روزه بگیرد، همانند روز ولادت از مادر از گناهان خارج مى‏گردد.

و نیز آن حضرت فرمود:

ماه رمضان آمد، ماه مبارک، ماهى که روزه آن بر شما واجب است، درهاى بهشت به روى شما باز است و شیطان‏ها در این ماه در زنجیرند، شبى که از هزار ماه بهتر است در این ماه است، هر کس به این ماه ارج بگذارد به ارج گذاشته مى‏شود «11».

قالَ أمیرُالمؤمِنینَ علیه السلام: عَلَیکُمْ فى شَهْرِ رَمَضانَ بِکَثْرَةِ الْإسْتِغْفارِ وَالدُّعاءِ فَأمَّا الدُّعاءُ فَیَدْفَعُ الْبَلاءَ عَنْکُمْ وَأمَّا الْإسْتِغْفارُ فَتُحْمى‏ بِهِ ذُنُوبُکُمْ‏ «12».

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: بر شما باد در ماه رمضان به استغفار و دعاى زیاد، اما دعاى شما دافع بلا از شماست، اما استغفار شما از بین برنده گناهان است.

 

پی نوشت ها:

 

______________________________

(1)- من لا یحضره الفقیه: 2/ 73، باب علة فرض الصیام، حدیث 1767؛ وسائل الشیعة: 10/ 8، باب 1، حدیث 12699.

(2)- من لا یحضره الفقیه: 2/ 73، باب علة فرض الصیام، حدیث 1766؛ وسائل الشیعة: 10/ 7، باب 1، حدیث 12697.

(3)- الکافى: 4/ 87، باب أدب الصائم، حدیث 1.

(4)- الکافى: 4/ 87، باب أدب الصائم، حدیث 2؛ وسائل الشیعة: 10/ 162، باب 11، حدیث 13121.

(5)- مریم (19): 26.

(6)- الکافى: 4/ 87، باب أدب الصائم، حدیث 3؛ وسائل الشیعة: 10/ 162، باب 11، حدیث 13122.

(7)- وسائل الشیعة: 10/ 166، باب 11، حدیث 13132؛ بحار الأنوار: 93/ 292، باب 36، حدیث 16.

(8)- المحاسن: 33.

(9)- ثواب الأعمال: 236؛ وسائل الشیعة: 10/ 245، باب 1، حدیث 13325.

(10)- التهذیب: 4/ 152، باب فرض الصیام، حدیث 4؛ وسائل الشیعة: 10/ 246، باب 1، حدیث 13327.

(11)- التهذیب: 4/ 152، باب فرض الصیام، حدیث 5؛ وسائل الشیعة: 10/ 246، باب 1، حدیث 13328.

(12)- وسائل الشیعة: 10/ 304، باب 18، حدیث 13478.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( شنبه 94/4/6 :: ساعت 12:22 عصر )
»» سالروز وفات حضرت خدیجه

 

 همسر پیامبر (ص)، اولین بانویی است که به پیام آسمانی اش پاسخ مثبت داد و در کنار رسول خدا صلی الله علیه و آله با همه توانی که داشت در مقابل مشرکان ایستاد و مقاومت کرد. ثروت سرشار خود را برای پیشرفت اسلام در طبق اخلاص گذاشت. وی در سال دهم بعثت و اندکی پس از وفات حضرت ابوطالب (ع) درگذشت.

زندگینامه حضرت خدیجه (س)
پدر او خُوَیلد بن اسد و مادر او فاطمه دختر زائده است. تولّد حضرت خدیجه علیها السلام سال 68 پیش از هجرت است. ازدواج مبارک خدیجه با وجود مبارک و نازنین حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم هنگامی بود که 25 سال از عمر شریف پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و چهل سال از عمر حضرت خدیجه علیها السلام می گذشت. او از لحاظ نسب از همه زنان پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم به پیغمبر نزدیک تر است . او در ماه رمضان سال دهم بعثت و اندکی پس از وفات حضرت ابوطالب علیه السلام درگذشت. پیغمبر او را در «حجون» دفن کرد و خود او را در قبر گذاشت . 

 

فرزندان حضرت خدیجه (س)
در تعداد فرزندان حضرت خدیجه (س)، میان مورخان اختلاف است. به گفته مشهور: ثمره ازدواج رسول خدا و خدیجه، شش فرزند بود. 1- هاشم 2- عبدالله به این دو «طاهر» و « طیب »می گفتند. 3- رقیه 4- زینب 5- ام کلثوم 6- فاطمه

رقیه بزرگترین دخترانش بود و زینب، ام کلثوم و فاطمه به ترتیب پس از رقیه قرار داشتند. پسران خدیجه پیش از بعثت پیامبر (ص)، بدرود زندگی گفتند. ولی دخترانش، نبوت پیامبر (ص) را درک کردند.

گروهی از محققان معتقدند: قاسم و همه دختران رسول خدا (ص) پس از بعثت به دنیا آمدند و چند روز پس از پیامبر خدا (ص) به مدینه هجرت کردند. 

خدیجه در دوران جاهلیت
حضرت خدیجه علیها السلام در دوران جوانی با تشکیل کاروان های تجاری به کسب درآمد پرداخت. وی با مدیریت و درایتی قوی و به دور از رسم تاجران زمانه که رباخواری را از اصول ثروت اندوزی قرار داده بودند، به تجارت روی آورده بود .

تاریخ نگاران، بارها از او با عنوان هایی همچون «بانوی دوراندیش و خردمند» یا «بانوی عاقل» ی یاد کرده اند. حضرت خدیجه علیها السلام یکی از ثروتمندترین مکه بود، ولی هرگز از یاری فقیران روی برنگرداند و خانه اش همواره کعبه آمال مردم بینوا و پناه گاه نیازمندان بود. کرم، سخاوت، دوراندیشی، درایت، عفت و پاک دامنی، از وی بانویی پرهیزکار و مورد احترام ساخته بود. لقب «بانوی بانوان قریش» که در آن زمان به وی داده شد، نشان دهنده جایگاه او در میان مردم است. 

نخستین بانوی مسلمان
حضرت خدیجه علیها السلام نخستین زنی بود که به پیامبری حضرت محمد صلی الله علیه و آله ایمان آورد و اولین بانویی بود که همراه امام علی علیه السلام با پیامبر به نماز ایستاد و پیشانی بندگی بر خاک سایید. تاریخ نویسان از یکی از همسران پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله نقل کرده اند که می گفت: من همواره از علاقه پیامبر به خدیجه در شگفت بودم؛ چرا که حضرت بسیار از او یاد می کرد و اگر گوسفندی می کشت، به سراغ دوستان خدیجه می رفت و سهمی برای آنها می فرستاد. روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله در حالی که خانه را ترک می کرد، نام خدیجه را بر زبان آورد و از او تعریف کرد. کار به جایی رسید که صبر خویش را از دست دادم و با کمال جرأت گفتم: «وی پیرزنی بیش نبود و خدا بهتر از او را نصیب شما کرده است!» گفتار من چنان رسول خدا صلی الله علیه و آله را متأثر ساخت که آثار خشم و غضب در چهره ایشان ظاهر شد. در این هنگام رو به من کرد و فرمود: ابدا چنین نیست!... هرگز همسری بهتر از او نصیب من نشده است. خدیجه هنگامی به من ایمان آورد که همه مردم در کفر و شرک به سر می بردند. او ثروت خود را در سخت ترین لحظات در اختیار من گذاشت. خدا از او فرزندانی نصیبم کرد که به دیگر همسرانم نداد.» (4)

خصوصیات حضرت خدیجه (س)
خدیجه از بزرگترین بانوان اسلام به شمار می رود. او اولین زنی بود که به اسلام گروید؛ چنانکه علی بن ابی طالب (ع) اولین مردی بود که اسلام آورد. اولین زنی که نماز خواند، خدیجه بود. او انسانی روشن بین و دور اندیش بود. با گذشت، علاقه مند به معنویات، وزین و با وقار، معتقد به حق و حقیقت و متمایل به اخبار آسمانی بود. همین شرافت برای او بس که همسر رسول خدا (ص) بود و گسترش اسلام به کمک مال و ثروت او تحقق یافت.

خدیجه از کتب آسمانی آگاهی داشت و علاوه بر کثرت اموال و املاک، او را «ملکه بطحاء» می گفتند. از نظر عقل و زیرکی نیزبرتری فوق العاده ای داشت و مهم تر اینکه حتی قبل از اسلام وی را «طاهره » و «مبارکه » و «سیده زنان » می خواندند.

جالب این است او از کسانی بود که انتظار ظهور پیامبر اکرم (ص) می کشید و همیشه از ورقه بن نوفل و دیگر علما جویای نشانه های نبوت می شد. اشعار فصیح و پر معنای وی در شان پیامبر اکرم (ص) از علم و ادب و کمال و محبت او به آن بزرگوار حکایت می کند.

نمونه ای از اشعار خدیجه (س) در باره پیامبراکرم (ص) چنین است:

فلو اننی امسیت فی کل نعمة و دامت لی الدنیا و تملک الاکاسرة

فما سویت عندی جناح بعوضة اذا لم یکن عینی لعینک ناظرة

اگر تمام نعمت های دنیا از آن من باشد و ملک و مملکت کسراها و پادشاهان را داشته باشم، در نظرم هیچ ارزش ندارد زمانی که چشم به چشم تو نیافتند.

دیگر خصوصیت خدیجه این است که او دارای شم اقتصادی و روح بازرگانی بود و آوازه شهرتش در این امر به شام هم رسیده بود.

البته سجایای اخلاقی حضرت خدیجه چنان زیاد است که قلم از بیان آن ناتوان است. پیامبر اکرم (ص) می فرماید: افضل نساء اهل الجنة خدیجة بنت خویلد و فاطمة بنت محمد و مریم بنت عمران و آسیة بنت مزاحم.

چه می توان گفت در شأن کسی که مایه آرامش و تسلای خاطر رسول خدا (ص) بود؟ در تاریخ می خوانیم: حضرت محمد (ص) هر وقت از تکذیب قریش و اذیت های ایشان محزون و آزرده می شدند، هیچ چیز آن حضرت را مسرور نمی کرد مگر یاد خدیجه؛ و هرگاه خدیجه را می دید مسرور می شد.

ذهبی می گوید: مناقب و فضایل خدیجه بسیار است؛ او از جمله زنان کامل، عاقل، والا، پای بند به دیانت و عفیف و کریم و ازاهل بهشت بود. پیامبر اکرم (ص) کرارا او را مدح و ثنا می گفت و بر سایر امهات مومنین ترجیح می داد و از او بسیار تجلیل می کرد. به حدی که عایشه می گفت: بر هیچ یک از زنان پیامبر (ص) به اندازه خدیجه رشک نورزیدم و این بدان سبب بود که پیامبر (ص) بسیار او را یاد کرد. 

خدمات حضرت خدیجه به اسلام
حضرت خدیجه علیها السلام در 24 سال زندگی مشترک با پیامبر گرامی اسلام (ص)، خدمات بسیاری برای آن بزرگوار و دین اسلام انجام داد. حمایت های مالی، روحی، عاطفی از حضرت محمد صلی الله علیه و آله، تصدیق و تأیید پیامبر در روزگاری که هیچ کس تأییدش نمی کرد و یاری ایشان در برابر آزار مشرکان، گوشه هایی از این خدمات ارزشمند است. حضرت خدیجه علیها السلام پس از ازدواج با پیامبر، دارایی اش را به ایشان بخشید تا آن را هرگونه می خواهد مصرف کند. رسول گرامی اسلام در این زمینه می فرماید: «هیچ ثروتی به اندازه ثروت خدیجه علیهاالسلام برای من سودمند نبود.»

حضرت خدیجه علیها السلام، این بانوی بزرگوار نه تنها از عمق جان به رسالت پیامبر ایمان آورد، بلکه او را در برابر سختی ها و تکذیب مشرکان و بدخواهان یاری داد. تا زنده بود، اجازه نداد آزار و شکنجه مشرکان بر رسول خدا صلی الله علیه و آله سخت آید. هنگامی که رسول الله صلی الله علیه و آله با باری از مصیبت و اندوه به خانه می آمد، خدیجه او را دلداری می داد و نگرانی را از ذهن و خاطرش می زدود .

آخرین مال
اموال حضرت خدیجه علیها السلام به عنوان ابزاری مناسب از همان ابتدا در خدمت اسلام و پیشرفت آن قرار گرفت. جالب این که آخرین بخش از دارایی خدیجه توسط امیر مؤمنان (ع) در سفر هجرت به مدینه صرف شد .

پیامبراکرم صلی الله علیه و آله سه شبانه روز در غار ثور ماند، امیر مؤمنان (ع) نیز شبانه خود را به غار رساند و آذوقه و لوازم سفر را آورد. در آن جا حضرت به علی علیه السلام فرمود: امانت های زیادی نزد من است، به بالای ابطح (تپه ای در مکه) برو و صبح و شب با صدای بلند بگو: هر کسی نزد محمد امانت و یا ودیعه ای دارد بیاید و تحویل بگیرد. یا علی! بعد از این با هیچ حادثه ای ناگوار مواجه نخواهی شد تا این که نزد من برسی. امانت های مردم را آشکارا تحویل بده. ای علی! تو را سرپرست دخترم فاطمه قرار دادم و خدا را مراقب شما .

از آخرین باقی مانده اموال خدیجه برای خود و فاطمه و هر کس از بنی هاشم که قصد همراهی با شما را دارد، شتر و زاد و توشه بخر و بعد از رد امانت ها، دیگر درنگ نکن... .

ابوعبیده (نوه عمار یاسر) می گوید: فرزند ابی رافع این مطالب را به نقل از پدرش گفت. من پرسیدم: مگر رسول خدا (ص) مال و ثروتی قابل توجه داشت که دو شتر برای سفر خودش خرید و به امیر مؤمنان (ع) هم سفارش کرد زاد و توشه دیگر مهاجران را تهیه کند؟

ابی رافع پاسخ داد: پدرم گفت : پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: هیچ مال و ثروتی برای من سودمندتر از اموال خدیجه نبود. ابی رافع افزود: پدرم گفت: از آخرین موارد مصرف اموال خدیجه خرید زاد و توشه برای مسلمانان مستضعف بود که قصد داشتند به مدینه هجرت کنند.

سفر اکثر مسلمانان با اموال خدیجه ممکن شد. آخرین آن ها هم قافله ای بود که امیر المؤمنین (ع) آن را سرپرستی کرد.

منزلت حضرت خدیجه نزد پیامبر (ص)
پیامبر پس از خدیجه تا آخر عمر خدیجه را فراموش نکرد و هر از چند گاهی از او تقدیر و تمجید می کرد. عایشه گفته است: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از خانه بیرون نمی رفت مگر این که به نوعی از خدیجه یاد می کرد و از وی به نیکی ستایش می نمود. روزی او را به یاد آورد. رشک و حسد وجودم را فرا گرفت. گفتم آیا او بیش از یک پیرزن بود؟ خداوند زن بهتری به تو عطا فرموده است. پیغمبر خشمگین شد. آنگاه فرمود: سوگند به خدا، پروردگار بهتر از او را به من نداد. او به من ایمان آورد در هنگامی که مردمان به من کفر می ورزیدند؛ و از او به من فرزندانی عطا کرد در حالی که مرا از فرزندانِ دیگر زنان محروم نمود. عایشه گفت: با خود گفتم دیگر هرگز خدیجه را به بدی یاد نخواهم کرد.

سخنان دانشمندان درباره خدیجه (س)
زبیر بن بکّار گفته است: خدیجه، در عصر جاهلیّت «طاهره» خوانده می شد.

هشام بن محمّد: رسول خدا (ص) خدیجه را دوست داشت و به او احترام می گذارد و در بعضی کارها با او مشورت می کرد. او وزیر صدق و راستی بود و نخستین زنی است که به پیامبر ایمان آورد و پیامبر تا وقتی که خدیجه زنده بود، هرگز همسر دیگری برنگزید. تمام فرزندانش بجز ابراهیم از خدیجه بودند .

رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرموده است:

سمیّه قرّاعه گفته است: تاریخ در مقابل عظمت حضرت خدیجه سر فرود می آورد و در برابرش متواضعانه و دست بسته می ایستد. 

مقام حضرت خدیجه (س) در بهشت
از فضیلت های حضرت خدیجه علیها السلام، مقامی است در بهشت که از سوی خداوند به ایشان وعده داده شده است. پیامبراکرم صلی الله علیه و آله نیز بارها این مسئله را به خدیجه بشارت می داد و می فرمود: «در بهشت، خانه ای داری که در آن رنج و سختی نمی بینی.» امام صادق علیه السلام نیز می فرماید: هنگامی که خدیجه وفات یافت، فاطمه خردسال بی تابی می کرد و گرد پدرش می گشت و سراغ مادر را از او می گرفت. پیامبر از این حالت دخت کوچکش بیشتر محزون می شد و دنبال راهی بود تا او را آرام کند. فاطمه همچنان بی تابی می کرد تا اینکه جبرئیل بر پیامبر (ص) نازل شد و فرمود: «به فاطمه (س) سلام برسان و بگو مادرت در بهشت خانه ای کنار آسیه، همسر فرعون و مریم، دختر عمران نشسته است.» هنگامی که فاطمه (س) این سخن را شنید، آرام گرفت و دیگر بی تابی نکرد. 

وصیت حضرت خدیجه (س)
حضرت خدیجه (س) سه سال قبل از هجرت بیمار شد. پیغمبر (ص) به عیادت وی رفت و فرمود: ای خدیجه، اما علمت ان الله قد زوجنی معک فی الجنه: آیا می دانی که خداوند تو را دربهشت نیز همسرم ساخته است!؟

آنگاه از خدیجه دل جویی و تفقد کرد؛ او را وعده بهشت داد ودرجات عالی بهشت را به شکرانه خدمات او توصیف فرمود.

چون بیماری خدیجه شدت یافت، عرض کرد: یا رسول الله! چند وصیت دارم: من در حق تو کوتاهی کردم، مرا عفو کن.

پیامبر (ص) فرمود: هرگز از تو تقصیری ندیدم و نهایت تلاش خود را به کار بردی. در خانه ام بسیار خسته شدی و اموالت را درراه خدا مصرف کردی.

عرض کرد: یا رسول الله! وصیت دوم من این است که مواظب این دختر باشید؛ و به فاطمه زهرا (س) اشاره کرد. چون او بعد ازمن یتیم و غریب خواهد شد. پس مبادا کسی از زنان قریش به اوآزار برساند. مبادا کسی به صورتش سیلی بزند. مبادا کسی بر اوفریاد بکشد. مبادا کسی با او برخورد غیر ملایم و زننده ای داشته باشد.

اما وصیت سوم را شرم می کنم برایت بگویم. آن را به فاطمه عرض می کنم تا او برایت بازگو کند. سپس فاطمه را فراخواند و به وی فرمود: نور چشمم! به پدرت رسول الله بگو: مادرم می گوید: من از قبر در هراسم؛ از تو می خواهم مرا درلباسی که هنگام نزول وحی به تن داشتی، کفن کنی.

پس فاطمه زهرا (س) از اتاق بیرون آمد و مطلب را به پیامبر (ص) عرض کرد. پیامبر اکرم (ص) آن پیراهن را برای خدیجه فرستاد و او بسیار خوشحال شد. هنگام وفات حضرت خدیجه، پیامبراکرم (ص) غسل و کفن وی را به عهده گرفت. ناگهان جبرئیل درحالی که کفن از بهشت همراه داشت، نازل شد و عرض کرد: یا رسول الله، خداوند به تو سلام می رساند و می فرماید: ایشان اموالش را در راه ما صرف کرد و ما سزاوارتریم که کفنش را به عهده بگیریم. 

 


وفات حضرت خدیجه (س)
حضرت خدیجه (س) در سن 65 سالگی در ماه رمضان سال دهم بعثت در خارج از شعب ابوطالب جان به جان آفرین تسلیم کرد. پیغمبر خدا (ص) شخصا خدیجه را غسل داد، حنوط کرد و با همان پارچه ای که جبرئیل از طرف خداوند عزوجل برای خدیجه آورده بود، کفن کرد. رسول خدا (ص) شخصا درون قبر رفت، سپس خدیجه را در خاک نهاد و آنگاه سنگ لحد را در جای خویش استوار ساخت. او بر خدیجه اشک می ریخت، دعا می کرد و برایش آمرزش می طلبید. آرامگاه خدیجه درگورستان مکه در «حجون » واقع است.

رحلت خدیجه برای پیغمبر (ص) مصیبتی بزرگ بود؛ زیرا خدیجه یاور پیغمبر خدا (ص) بود و به احترام او بسیاری به حضرت محمد (ص) احترام می گذاشتند و از آزار وی خودداری می کردند.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( شنبه 94/4/6 :: ساعت 12:21 عصر )
»» خطبه پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله در شناخت ماه رمضان‏

رمضان‏

 

 

حضرت رضا علیه السلام از پدرانش از امام على علیه السلام نقل مى‏کند که یک روز پیامبر صلى الله علیه و آله اسلام براى ما سخنرانى کرد، فرمود:

اى مردم! ماه خدا با برکت و رحمت و مغفرت فرا رسید، ماهى که نزد حضرت حق بهترین ماه است، روزهایش برترین روزها و شب‏هایش از بهترین شب‏هاست، ساعاتش در تمام ساعات همانند ندارد، ماهى است که همه شما به مهمانى خدا دعوت شده‏اید و در این ماه به همه شما کرامت و بزرگوارى ارزانى شده.

در این ماه نفس‏هایتان تسبیح، خوابتان عبادت، عملتان قبول و دعایتان مستجاب است.

خدا را با نیت صادقانه و قلب‏هاى پاک بخوانید تا شما را به روزه این ماه و تلاوت قرآنش موفق کند.

بدبخت و بیچاره آن انسانى است که در این ماه بزرگ از غفران حق محروم شود، با گرسنگى و تشنگى در ماه رمضان به یاد گرسنگى و تشنگى قیامت باشید.

به فقرا و مساکین صدقه دهید و به بزرگان احترام کنید و به کوچک‏ترها ترحم آرید. صله رحم نموده و زبان از گناهان مربوط به آن حفظ کنید و چشم از حرام حق ببندید و گوش از استماع حرام نگه دارید.

به یتیمان مردم رحم آرید تا به یتیمانتان رحم آرند، از گناهان خود به درگاه حضرت او توبه کنید و به وقت هر نماز دست‏ها را به دعا در پیشگاه او بردارید که بهترین ساعت، وقت نماز است، وقتى است که خداوند با دیده رحمت به عبادش‏ نظر مى‏کند و دعاى آنان را پاسخ داده و نداى ایشان را جواب مى‏دهد و عطایش را از سائل در این وقت دریغ نمى‏نماید و دعوت دعاکننده را اجابت مى‏کند.

اى مردم! شما در گرو اعمال بد خود هستید، با توبه واقعى خود را آزاد کنید، با طولانى کردن سجده، پشت سنگین خود را از بار گناه سبک نمایید و بدانید که خداوند مهربان قسم یاد کرده مصلین و ساجدین را عذاب نکند و روز بیرون آمدن مردم از قبر، نمازگزار و ساجد را به آتش نترساند.

اى مردم! اگر یکى از شما مؤمنى را در این ماه افطار دهد، ثوابش مانند بنده آزاد کردن در راه خداست و گناهان گذشته‏اش به خاطر این عمل بخشیده مى‏شود.

عرضه داشتند: همه ما قدرت بر افطار دادن نداریم. حضرت فرمود: خود را از عذاب فردا برهانید گرچه به نصف خرما یا شربتى از آب باشد.

اى مردم! هر کس در این ماه خود را به حسنات اخلاقى بیاراید، روز لغزش قدم‏ها به راحتى از صراط مى‏گذرد و هر کس کار خدمتکارش را در این ماه سبک کند، حسابش را در قیامت سبک کنند و هر کس شر خود را از مردم حفظ کند، روز جزا از غضب حق محفوظ خواهد ماند.

هر کس در ماه رمضان یتیمى را اکرام کند، در روز لقا از جانب حق اکرام مى‏شود و هر کس صله رحم به جاى آرد، در قیامت به رحمت حق متصل گردد و هر کس قطع رحم کند، از رحمت حق در قیامت قطع گردد.

نماز مستحب در این ماه برائت از عذاب فرداست و اداى واجب ثوابش هفتاد برابر بیش از معادل آن در ماه دیگر است.

صلوات بر من در این ماه سنگینى شماست، روزى که میزان‏ها سبک است و هر کس در این ماه آیه‏اى از قرآن تلاوت کند، مانند ختم یک قرآن در غیر این ماه است.

اى مردم! درهاى بهشت در این ماه باز است، از خدا بخواهید بر شما نبندد و درهاى جهنم به روى شما بسته است، از او بخواهید بر شما باز نکند، شیاطین در این ماه گرفتارند، از حق بخواهید بر شما سلطه پیدا نکنند.

امیرالمؤمنین علیه السلام مى‏فرماید: من از جا برخاستم و عرضه داشتم: یا رسول اللّه! بهترین عمل در این ماه چیست؟ فرمود: یا اباالحسن! بهترین عمل در این ماه اجتناب از محارم الهى است‏ «1».

 

پی نوشت :

______________________________

 

(1)- الأمالى، صدوق: 93، المجلس العشرون، حدیث 4؛ عیون اخبار الرضا علیه السلام: 1/ 295، باب 28، حدیث 53؛ وسائل الشیعة: 10/ 313، باب 18، حدیث 13494



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( شنبه 94/4/6 :: ساعت 12:19 عصر )
»» چهل حدیث پیرامون روزه و روزهدار

 

.

 




کسی که روزه او را از غذاهای مورد علاقه‌اش باز دارد برخداست که به او از غذاهای بهشتی بخورانند و از شرابهای بهشتی به او بنوشاند.
هر کس که در روز بسیار گرم برای خدا روزه بگیرد و تشنه شود خداوند هزار فرشته را می‌گمارد تا دست‌به چهره او بکشند و او را بشارت دهند تا هنگامی که افطار کند.

1- پایه‌های اسلام

قال الباقر علیه السلام : بنی الاسلام علی خمسة اشیاء، علی الصلوة و الزکاة و الحج و الصوم و الولایه.
اسلام بر پنج چیز استوار است، برنماز و زکات حج و روزه و ولایت (رهبری اسلامی). 1

2- فلسفه روزه

قال الصادق علیه السلام : انما فرض الله الصیام لیستوی به الغنی و الفقیر.
خداوند روزه را واجب کرده تا بدین وسیله دارا و ندار (غنی و فقیر) مساوی گردند. 2

3- روزه آزمون اخلاص

قال امیرالمومنین علیه السلام : فرض الله الصیام ابتلاء لاخلاص الخلق
خداوند روزه را واجب کرد تا به وسیله آن اخلاص خلق را بیازماید. 3

4- روزه یاد آور قیامت

قال الرضا علیه السلام : انما امروا بالصوم لکی یعرفوا الم الجوع و العطش فیستدلوا علی فقر الاخر.
مردم به انجام روزه امر شده‌اند تا درد گرسنگی و تشنگی را بفهمند و به واسطه آن فقر و بیچارگی آخرت را بیابند. 4

5- روزه زکات بدن

قال رسول الله صلی الله علیه و آله : لکل شیئی زکاة و زکاة الابدان الصیام.
برای هر چیزی زکاتی است و زکات بدنها روزه است. 5

6- روزه سپر آتش

قال رسول الله صلی الله علیه و آله : الصوم جنة من النار.
روزه سپر آتش (جهنم) است. 6

7- اهمیت روزه

قال رسول الله صلی الله علیه و آله : الصوم فی الحر جهاد.
روزه گرفتن در گرما، جهاد است. 7

8- روزه نفس

قال امیرالمومنین علیه السلام : صوم النفس عن لذات الدنیا انفع الصیام.
روزه نفس از لذتهای دنیوی سودمندترین روزه‌هاست. 8

9- روزه واقعی

قال امیرالمومنین علیه السلام : الصیام اجتناب المحارم کما یمتنع الرجل من الطعام و الشراب.
روزه پرهیز از حرامها است همچنانکه شخص از خوردنی و نوشیدنی پرهیز می‌کند. 9

10- برترین روزه

قال امیرالمومنین علیه السلام : صوم القلب خیر من صیام اللسان و صوم اللسان خیر من صیام البطن.
روزه قلب بهتر از روزه زبان است و روزه زبان بهتر از روزه شکم است. 10

11- روزه چشم و گوش

قال الصادق علیه السلام : اذا صمت فلیصم سمعک و بصرک و شعرک و جلدک.
آنگاه که روزه می‌گیری باید چشم و گوش و مو و پوست تو هم روزه‌دار باشند. 11

12- روزه اعضا و جوارح

عن فاطمه الزهرا سلام الله علیها : ما یصنع الصائم بصیامه اذا لم یصن لسانه و سمعه و بصره و جوارحه.
رزه‌داری که زبان و گوش و چشم و جوارح خود را حفظ نکرده روزه‌اش به چه کارش خواهد آمد. 12

13- روزه ناقص

قال الباقر علیه السلام : لا صیام لمن عصی الامام و لا صیام لعبد ابق حتی یرجع و لا صیام لامراة ناشزة حتی تتوب و لاصیام لولد عاق حتی یبر.
روزه این افراد کامل نیست:
1 - کسی که امام (رهبر) را نافرمانی کند.
2 - بنده فراری تا زمانی که برگردد.
3 - زنی که اطاعت‌شوهر نکرده تا اینکه توبه کند.
4 - فرزندی که نافرمان شده تا اینکه فرمانبردار شود. 13

14- روزه بی ارزش

قال امیرالمومنین علیه السلام : کم من صائم لیس له من صیامه الا الجوع و الظما و کم من قائم لیس له من قیامه الا السهر و العناء.
چه بسا روزه‌داری که از روزه‌اش جز گرسنگی و تشنگی بهره‌ای ندارد و چه بسا شب زنده‌داری که از نمازش جز بیخوابی و سختی سودی نمی‌برد. 14

15- روزه و صبر

قال الصادق علیه السلام : عن الصادق علیه السلام فی قول الله عزوجل «واستعینوا بالصبر و الصلوة‌» قال: الصبر الصوم.
امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند عزو جل که فرموده است: از صبر و نماز کمک بگیرید، صبر، روزه است. 15

16- روزه و صدقه

قال الصادق علیه السلام : صدقه درهم افضل من صیام یوم.
یک درهم صدقه دادن از یک روز روزه مستحبی برتر و والاتر است. 16

17- پاداش روزه

قال رسول الله صلی الله علیه و آله : قال الله تعالی الصوم لی و انا اجزی به
روزه برای من است و من پاداش آن را می‌دهم. 17

18- جرعه نوشان بهشت

قال رسول الله صلی الله علیه و آله : من منعه الصوم من طعام یشتهیه کان حقا علی الله ان یطعمه من طعام الجنة و یسقیه من شرابها.
کسی که روزه او را از غذاهای مورد علاقه‌اش باز دارد برخداست که به او از غذاهای بهشتی بخورانند و از شرابهای بهشتی به او بنوشاند. 18

19- خوشا بحال روزه داران

قال رسول الله صلی الله علیه و آله : طوبی لمن ظما او جاع لله اولئک الذین یشبعون یوم القیامة
خوشا بحال کسانی که برای خدا گرسنه و تشنه شده‌اند اینان در روز قیامت‌سیر می‌شوند. 19

20- مژده به روزه‌داران

قال الصادق علیه السلام : من صام لله عزوجل یوما فی شدة الحر فاصابه ظما و کل الله به الف ملک یمسحون وجهه و یبشرونه حتی اذا افطر.
هر کس که در روز بسیار گرم برای خدا روزه بگیرد و تشنه شود خداوند هزار فرشته را می‌گمارد تا دست‌به چهره او بکشند و او را بشارت دهند تا هنگامی که افطار کند. 20

21- شادی روزه دار

قال الصادق علیه السلام : للصائم فرحتان فرحة عند افطاره و فرحة عند لقاء ربه
برای روزه دار دو سرور و خوشحالی است:
1 - هنگام افطار
2 - هنگام لقاء پروردگار (وقت مردن و در قیامت) 21

22- بهشت و باب روزه‌دارن

قال رسول الله صلی الله علیه و آله : ان للجنة بابا یدعی الریان لا یدخل منه الا الصائمون.
برای بهشت دری است‌بنام (ریان) که از آن فقط روزه داران وارد می‌شوند. 22

23- دعای روزه‌داران

قال الکاظم علیه السلام : دعوة الصائم تستجاب عند افطاره
دعای شخص روزه‌دار هنگام افطار مستجاب می‌شود. 23

24- بهار مومنان

قال رسول الله صلی الله علیه و آله : الشتاء ربیع المومن یطول فیه لیله فیستعین به علی قیامه و یقصر فیه نهاره فیستعین به علی صیامه.
زمستان بهار مومن است از شبهای طولانی‌اش برای شب زنده‌داری واز روزهای کوتاهش برای روزه داری بهره می‌گیرد. 24

25 -روزه مستحبی

قال الصادق علیه السلام : من جاء بالحسنة فله عشر امثالها من ذلک صیام ثلاثة ایام من کل شهر.
هر کس کار نیکی انجام دهد ده برابر آن پاداش دارد و از جمله آنها سه روز روزه در هر ماه است. 25

26- روزه ماه رجب

قال الکاظم علیه السلام : رجب نهر فی الجنه اشد بیاضا من اللبن و احلی من العسل فمن صام یوما من رجب سقاه الله من ذلک النهر.
رجب نام نهری است در بهشت از شیر سفیدتر و از عسل شیرین‌تر هرکس یک روز از ماه رجب را روزه بگیرد خداوند از آن نهر به او می‌نوشاند. 26

27- روزه ماه شعبان

امام صادق علیه السلام : من صام ثلاثة ایام من اخر شعبان و وصلها بشهر رمضان کتب الله له صوم شهرین متتابعین.
هر کس سه روز آخر ماه شعبان را روزه بگیرد و به روزه ماه رمضان وصل کند خداوند ثواب روزه دو ماه پی در پی را برایش محسوب می‌کند. 27

28- افطاری دادن

قال الصادق علیه السلام : من فطر صائما فله مثل اجره
هر کس روزه داری را افطار دهد، برای او هم مثل اجر روزه دار است. 28

29- افطاری دادن

قال الکاظم علیه السلام : فطرک اخاک الصائم خیر من صیامک.
افطاری دادن به برادر روزه دارت از گرفتن روزه (مستحبی) بهتر است. 29

30- روزه خواری

قال الصادق علیه السلام : من افطر یوما من شهر رمضان خرج روح الایمان منه
هر کس یک روز ماه رمضان را (بدون عذر)، بخورد - روح ایمان از او جدا می‌شود 30

31- رمضان ماه خدا

قال امیرالمومنین علیه السلام : شهر رمضان شهر الله و شعبان شهر رسول الله و رجب شهری
رمضان ماه خدا و شعبان ماه رسول خدا و رجب ماه من است. 31

32- رمضان ماه رحمت

قال رسول الله صلی الله علیه و آله : ... و هو شهر اوله رحمة و اوسطه مغفرة و اخره عتق من النار.
رمضان ماهی است که ابتدایش رحمت است و میانه‌اش مغفرت و پایانش آزادی از آتش جهنم. 32

33- فضیلت ماه رمضان

قال رسول الله صلی الله علیه و آله : ان ابواب السماء تفتح فی اول لیلة من شهر رمضان و لا تغلق الی اخر لیلة منه
درهای آسمان در اولین شب ماه رمضان گشوده می‌شود و تا آخرین شب آن بسته نخواهد شد. 33

34- اهمیت ماه رمضان

قال رسول الله صلی الله علیه و آله : لو یعلم العبد ما فی رمضان لود ان یکون رمضان السنة
اگر بنده «خدا» می‌دانست که در ماه رمضان چیست [چه برکتی وجود دارد] دوست می‌داشت که تمام سال، رمضان باشد. 34

35- قرآن و ماه رمضان

قال الرضا علیه السلام : من قرا فی شهر رمضان ایة من کتاب الله کان کمن ختم القران فی غیره من الشهور.
هر کس ماه رمضان یک آیه از کتاب خدا را قرائت کند مثل اینست که درماههای دیگر تمام قرآن را بخواند. 35

36- شب سرنوشت‌ساز

قال الصادق علیه السلام : راس السنة لیلة القدر یکتب فیها ما یکون من السنة الی السنة.
آغاز سال (حساب اعمال) شب قدر است. در آن شب برنامه سال آینده نوشته می‌شود. 36

37- برتری شب قدر

امام صادق علیه السلام : قال لابی عبد الله علیه السلام کیف تکون لیلة القدر خیرا من الف شهر؟ قال: العمل الصالح فیها خیر من العمل فی الف شهر لیس فیها لیلة القدر.
از امام صادق (علیه السلام) سوال شد: چگونه شب قدر از هزار ماه بهتر است؟
حضرت فرمود: کار نیک در آن شب از کار در هزار ماه که در آنها شب قدر نباشد بهتر است. 37

38- تقدیر اعمال

قال الصادق علیه السلام : التقدیر فی لیلة تسعة عشر و الابرام فی لیلة احدی و عشرین و الامضاء فی لیلة ثلاث و عشرین.
برآورد اعمال در شب نوزدهم انجام می‌گیرد و تصویب آن در شب بیست ویکم و تنفیذ آن در شب بیست‌سوم. 38

39- احیاء شب قدر

عن فضیل بن یسار قال: کان ابو جعفر (علیه السلام) اذا کان لیلة احدی و عشرین و لیلة ثلاث و عشرین اخذ فی الدعا حتی یزول اللیل فاذا زال اللیل صلی.
فضیل بن یسار گوید:
امام باقر (علیه السلام) در شب بیست و یکم و بیست‌سوم ماه رمضان مشغول دعا می‌شد تا شب بسر آید و آنگاه که شب به پایان می‌رسید نماز صبح را می‌خواند. 39

40- زکات فطره

قال الصادق علیه السلام : ان من تمام الصوم اعطاء الزکاة یعنی الفطرة کما ان الصلوة علی النبی (صلی الله علیه و آله) من تمام الصلوة.
تکمیل روزه به پرداخت زکاة یعنی فطره است، همچنان که صلوات بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) کمال نماز است. 40

پى نوشت ها:

1. فروع کافی، ج 4 ص 62، ح 1
2. من لا یحضره الفقیه، ج 2 ص 43، ح 1
3. نهج البلاغه، حکمت 252
4. وسائل الشیعه، ج 4 ص 4 ح 5 و علل الشرایع، ص 10
5. الکافی، ج 4، ص 62، ح 3
6. الکافی، ج 4 ص 162
7. بحار الانوار، ج 96، ص 257
8. غرر الحکم، ج 1 ص 416 ح 64
9. بحار ج 93 ص 249
10. غرر الحکم، ج 1، ص 417، ح 80
11. الکافی ج 4 ص 87، ح 1
12. بحار، ج 93 ص 295
13. بحار الانوار ج 93، ص 295.
14. نهج البلاغه، حکمت 145
15. وسائل الشیعه، ج 7 ص 298، ح 3
16. وسائل الشیعه، ج 7 ص 218، ح 6
17. وسائل الشیعه ج 7 ص 294، ح 15 و 16; 27 و 30
18. بحار الانوار ج 93 ص 331
19. وسائل الشیعه، ج 7 ص 299، ح‌2.
20. الکافی، ج 4 ص 64 ح 8 و بحار الانوار ج 93 ص 247
21. وسائل الشیعه، ج 7 ص 290 و 294 ح‌6 و 26.
22. وسائل الشیعه، ج 7 ص 295، ح‌31 و معانی الاخبار ص 116
23. بحار الانوار ج 92 ص 255 ح 33.
24. وسائل الشیعه، ج 7 ص 302، ح 3.
25. وسائل الشیعه، ج 7، ص 313، ح 33
26. من لا یحضره الفقیه ج 2 ص 56 ح 2 و وسائل الشیعه ج 7 ص 350 ح 3
27. وسائل الشیعه ج 7 ص 375،ح 22
28. الکافی، ج 4 ص 68، ح 1
29. الکافی، ج 4 ص 68، ح 2
30. وسائل الشیعه، ج 7 ص 181، ح 4 و 5 و من لا یحضره الفقیه ج 2 ص 73، ح 9
31. وسائل الشیعه، ج 7 ص 266، ح 23.
32. بحار الانوار، ج 93، ص 342
33. بحار الانوار، ج 93، ص 344
34. بحار الانوار، ج 93، ص 346
35. بحار الانوار ج 93، ص 346
36. وسائل الشیعه، ج 7 ص 258 ح 8
37. وسائل الشیعه، ج 7 ص 256، ح 2
38. وسائل الشیعه، ج 7 ص 259
39. وسائل الشیعه، ج 7، ص 260، ح 4
40. وسائل الشیعه، ج 6 ص 221، ح 5



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( شنبه 94/4/6 :: ساعت 12:18 عصر )
»» ما و حکایت غریبه ی دوست داشتنیِ دوران

 



بازی می‌کنم مادر چشم؛ اگر شما باشید! درس می‌خوانم اما به شرط بودن شما! مادر شما که هستی دلم قرص است؛ توان نوشتن، حرف زد و خندیدن دارم ...
این جملات آشنای ماست وابستگی به چیزی بالاتر از محبت است! چیزی شبیه انس، دلهره‌ی نبودن، عدم تمرکز وقت بی‌توجهی انیس!
همه با آن آشناییم. بعضی را از همان بچگی داشتیم و برخی را بعد به دست آوردیم. انس به مادر، یا بعضی وسایل زندگی مانند موبایل، و حتی امر مقدسی همچون نماز و ... که اگر نباشد گم شده‌ی داریم!(1) از همان گمشده‌ای حرف می‌زنم که هنوز مأنوسش نشدیم همان‌که تا وابسته‌اش نشدیم تجربه نمی‌کنیم ایمان را!
هر وقت مثل مادرت، مثل موبایلت، به مولا وابسته شدی به هدف رسیده‌ای!(2)

همراهی همیشگی با انیس
متأسفانه یا خوشبختانه با هر چه انس بگیریم با همان محشور می‌شویم؛ چه در این دنیا و چه در آن دنیا؛ وقتی آن مرد بادیه- نشین در میان یاران رسول رحمت(صلی الله علیه و آله) از ایشان پرسید که قیامت کی برپا می شود؟ پیامبر(صلی الله علیه و آله) از او پرسید: برای آن روز چه توشه‌ای فراهم ساخته‌ای؟ جواب داد: به خدا قسم! من برای آن روز عمل فراوانی ندارم ولی واقعاً خدا و رسول او را دوست دارم! آنگاه پیامبر (صلی الله علیه و آله) کُدی دادند به او و به همه‌ی عالم که «المرء مع من احبَّ»(3) : انسان با کسی است که دوستش دارد. جالب است پیامبر (صلی الله علیه و آله) نفرمود "در آخرت با ما هستی". بلکه معیت را به طور کلی بیان فرمود، یعنی معیت با آن که دوستش داریم هم دنیایی است و هم آخرتی.
یکی از نشانه‌های انس، شاد بودن با شادی، و انیس و غمگین بودن با ناراحتی اوست؛ امام رضا (علیه السّلام) فرمود: ای فرزند شبیب! اگر خوشحال می‌شوی که با ما در درجات والای بهشت باشی در اندوه ما اندوهگین و در شادی ما شاد باش و بر تو باد به ولایت ما. پس، اگر کسی سنگی را دوست بدارد خداوند او را با آن سنگ در قیامت محشور می کند.(4)
فرهاد که فهمید معشوقش شرط خود را حرکت کوه از سمتی به سمت دیگر، قرار داده است؛ آستین بالا زد و مشغول شد. ملامتش کردند که ای بنده‌ی خدا! عمرت تمام می‌شود و قسمت ناچیزی از کوه نه؛ ... با لبخندی ملیح و با چشمانی برق زده از شوق نام محبوب و با دستانی خونین از حمل بیل آهنی و صورتی سوخته از حرارت عشق، پاسخشان می‌داد، می‌دانم که می‌میرم و نمی‌رسم به اتمام این کار؛ ولی محبوب من خواسته و من برای محبوب و جلوی چشم محبوب به برآوردن خواسته‌ی او مشغولم!
چه قدر می‌ارزی؟!
مولای اولمان، امیر معرفت فرمود: «قیمةُ کُلُّ المرءٍ ما یُحسِنُه»:(5) ارزش هر کس به اندازه‌ی دوست داشتنی‌های اوست. آن‌چه برای او زیباست.
گاهی به دلمان نگاه کنیم ببینم گیر کیست؟ و بعد ارزش خود را برآورد کنیم. چرا سرت پایین است؟ خیلی کم بود؟! غصه ندارد، هنوز که زنده‌ایم و می‌توانیم دوست داشتنی‌های خودمان را تغییر دهیم. و ارزش خود را بالا ببریم؛ آن‌قدر بالا که به او برسیم.

فقط به خاطر تو!
هیچ وقت دیر نیست آغوش مولا همیشه باز است رحمت واسعه‌ی الهی او مشهور است.(6) فقط کافی است که راه انس با او را بیابیم و دنبال گوشه‌ی چشمی از او باشیم. بعد از شناخت خوبی های مولا، مطمئناً جذب او می‌شویم مانند خرده‌های آهن که به آهنربا جذب می‌شوند و هر مسیری غیر او برایشان تعجب‌آور است.(7)
فرهاد که فهمید معشوقش شرط خود را حرکت کوه از سمتی به سمت دیگر، قرار داده است؛ آستین بالا زد و مشغول شد. ملامتش کردند که ای بنده‌ی خدا! عمرت تمام می‌شود و قسمت ناچیزی از کوه نه؛ چرا جوانی‌ات را می‌گذاری؟! به خودت رحم کن! با لبخندی ملیح و با چشمانی برق زده از شوق نام محبوب و با دستانی خونین از حمل بیل آهنی و صورتی سوخته از حرارت عشق، پاسخشان می‌داد، می‌دانم که می‌میرم و نمی‌رسم به اتمام این کار؛ ولی محبوب من خواسته و من برای محبوب و جلوی چشم محبوب به برآوردن خواسته‌ی او مشغولم!
بگفت آسوده شو که این کار خامست بگفت آسودگی بر من حرام است
بگفت از عشق سخت کارت زار است بگفت از عاشقی خوش تر چه کار است؟! (8)

چند بار شده دستمان زخم شود از شدت تایپ نام مولا؛ چند بار قلبمان با مرور فکر نظارت او بر کارهایمان، به تپش افتاد؟!
آیا قبول داریم که محبوب ما از محبوب فرهاد دوست داشتنی‌تر است؟ اگر این گونه است آستین بالا بزنیم. شاید فرصت جلب نظر او از دست برود و دیگران بگیرند نظر رحیمانه‌ی او را!
دوستی، انس می‌آورد؛ و انس، وابستگی؛ وابستگی، مجالست؛ و مجالست، مشابهت؛ و مشابهت، مجانست؛ و هم‌جنس مولا شدن، هدف است. مهدی‌سان که شدی دیگر فرقی نمی‌کند که ظهور عمومی رخ داده باشد یا خیر؛ هستی همدل مولا، کنار قلب مولا به شادیش شاد و به آزردگی‌اش آشفته!
دوستی، انس می‌آورد؛ و انس، وابستگی؛ وابستگی، مجالست؛ و مجالست، مشابهت؛ و مشابهت، مجانست؛ و هم‌جنس مولا شدن، هدف است. مهدی‌سان که شدی دیگر فرقی نمی‌کند که ظهور عمومی رخ داده باشد یا خیر؛ هستی همدل مولا، کنار قلب مولا به شادیش شاد و به آزردگی‌اش آشفته!
زمزمه‌ی قلبت می شود:
نکنه بارون بباره رو صورت مثل گلت
نکنه آفتاب بخوره تیره بشه برگ گلت
نکنه آدمای بد نَظَر کنن قامتتُ
یا آسته و یواشکی پاره کنن پیرهنتُ...

زندگی تو به زندگی‌اش وصل است؛ خواسته‌ی دلش می‌خواهی: «و السابقین الی ارادته» (9) که وابسته باشی نیازی نیست انیست حرفی بزند، می‌خوانی از قلبش همه چیز را!
خدایا! شاهدی که هر چند دورم از این حرف‌ها؛ ولی خواهانم و با تمام وجود غبطه می‌خورم به هر که چشیده است این وابستگی را! (10)
رحیما! اگر که تا امروز مأنوس بودم با آن چه باعث دلگیری حبیب تو می‌شد، در این ساعات عزیز مهمانی، می‌خواهم همه را به دست مقلّب خود تغییر دهی!

پی نوشت:
1 - برگرفته از مبحث انس در http://aqaed.ir
2 - برگرفته از سخنرانی حجة الاسلام پناهیان، نیمه شعبان 1436، مسجد دانشگاه تهران.
3 - مستدرک الوسایل، ج 9، ص8.
4 - وسائل الشیعه، ج 10، ص 393.
5 - نهج البلاغه، حکمت 81.
6 - وجود مقدس حضرت حجت علیه السلام، رحمة للعالمین است: ر.ک: اصول کافی، ج1، ص528 (حدیث قدسی لوح)
7 - امام خمینی (رحمه الله) در آداب الصلوة، سیر زیبایی را در رابطه با شفیع مطرح کرده‌اند و گفته‌اند: اول باید میان شفیع و مشفوع تجاذبی برقرار شود یعنی مشفوع جذب شفیع شود یعنی آن‌کس که می‌خواهد مورد شفاعت قرار بگیرد جذب اباعبدالله (علیه السلام) و سایر معصومین بشود و بعد شفاعت صورت گیرد؛ ابتدا باید پیوستی میان مشفوع و شفیع برقرار شود و گام بعدی تجانس است. مشفوع و شفیع آنقدر به هم نزدیک شوند که گویا از یک جنس شده‌اند و در مرحله بعدی تشافع صورت بگیرد. وقتی کسی 180 درجه با شفیع فاصله دارد، جذبه‌ای حاصل نشده تا شفاعتی صورت گیرد. هر چه تأسی و اقتدای فرد به امام بیشتر باشد و بیشتر مشغول به اوامر و نواهی مولی گردد و فعل و قولش شبیه به امام ‌شود، در این صورت جذبه برقرار می‌گردد و وقتی جذبه برقرار شد آهسته آهسته گویا انسان «منّا» می‌شود و اذن ورود در حریم ولایت به او داده می‌شود.
8 - نظامی گنجوی، بخش 57، مناظره خسرو با فرهاد
9 - فرازی از دعای عهد، مفاتیح الجنان.
10- مانوس بدون انیس خود می میرد: آقا سید کریم محمودی که در گوشه ای از بازار تهران به پینه دوزی و پاره دوزی مشغول بوده و از شاگردان آیت الله مرتضی زاهد رحمه الله بوده است و در شهر ری، در جوار حضرت عبدالعظیم حسنی علیه‌السلام می‌زیسته کسی بوده که روزی حضرت مهدی علیه‌السلام از او می‌پرسند، اگر ما را نبینی، تو را چه خواهد شد؟ او در پاسخ می‌گوید: می‌میرم. حضرت به او می‌فرمایند: اگر چنین نبودی، ما را نمی‌دیدی.: عباس موسوی مطلق، توجهات امام زمان (عج) به امام حسین علیه السلام و شیفتگانش، ص 44.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( شنبه 94/4/6 :: ساعت 12:14 عصر )
»» من راهب نیستم‏

عبدالواحد بن زید مى‏گوید:
به محل عبادت عابدى از وارستگان سرزمین چین گذر کردم صدا زدم: اى راهب! جواب نداد، دو مرتبه صدا کردم پاسخ نداد. بار سوّم صدا زدم. سر بیرون کرد و گفت: من راهب نیستم، راهب کسى است که از خدا بترسد و کبریاییش را تعظیم کند؛ بر بلایش صبر و به قضایش راضى شود، بر آلائش حمد و بر نعمت‏هایش شکر گزارد؛ در برابر بزرگى و جلالش تواضع کند و در پیشگاه عزّتش، صورت ذلّت به خاک بگذارد؛ به قدرتش تسلیم شود و در برابر مهابتش خضوع کند؛ در حساب آن حضرت اندیشه کرده و در عقابش تعقّل کند؛ روزش را روزه بدارد و شبش را به عبادت بیدار باشد؛ آتش فردا را فراموش نکرده و جبّاریّت حق را از یاد نبرد. این صفات در هرکس باشد راهب است. اما من سگ هارى هستم که نفسم را در این صومعه حبس کرده‏ام، تا مردم را گاز نگیرد و زخمى نکند!!
به او گفتم: چه چیزى عباد را از اللّه- پس از این که او را شناختند- جدا مى‏کند. گفت:
اى برادر! علّتى براى جدایى خلق از خدا جز حبّ دنیا و زینت آن نیست؛ زیرا دنیا محل معاصى و گناهان است و عاقل کسى است که عشق دنیا از دل پاک کند و از گناه به خدا توبه آرد و به آنچه او را به حق نزدیک مى‏کند روى آرد



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 94/4/3 :: ساعت 12:16 عصر )
»» جهان قبل از اسلام‏

البته براى این که بتوان به جنبه سازندگى اسلام پى برد، و دریافت که اسلام عزیز چه منابع و منافع سرشارى، از برنامه‏هاى مادى و معنوى، عاید انسان مى‏کند، باید به طور اختصار دورنماى جهان قبل از بعثت نبى بزرگ اسلام صلى الله علیه و آله را ترسیم کرد، و سپس درتعلیماتى که آن بزرگ مرد آسمانى براى نجات بشر، در آن دنیاى تاریک آورد، تعمق و اندیشه نمود. اسلام در زمان ظهور و پیداش، با بدترین برنامه‏ها روبرو بود و در حقیقت با آدمیانى مرده و پست در همه عالم مواجه گشت؛ ولى به وسیله تعلیمات آسمانى و ثمربخش خود از آن دنیاى خراب و آلوده، بهترین جهان و برترین ملت‏ها را ساخت.

آرى! تاریخ، عصرى در آفرینش، روشن‏تر و نورانى‏تر از عصر اسلام به یاد ندارد، ظهور اسلام در تاریکترین نقطه جهان یعنى عربستان بود. اینک به توضیح و ترسیم اوضاع فیزیکى و سیاسى اجتماعى «عربستان» که اولین جایگاه نزول این تحفه الهى (اسلام) بود توجه کنید:

عربستان‏

کشور عربستان شبه جزیره بزرگى است که قسمتى از آن ریگستان و سه طرف دیگرش دریاست، از طرف مغرب به دریاى احمر و از مشرق به دریاى عمان و خلیج فارس و از سمت جنوب به دریاى هند منتهى مى‏شود.

گذشتگان، عربستان را به سه ناحیه تقسیم کرده‏اند: قسمت شمالى را «حجاز»، جنوبى را «یمن» و بخش مرکزى را «صحراى عربستان» مى‏نامند.

حجاز سرزمینى است مشتمل بر ریگستان و اراضى کوهستانى که «مکه» و «مدینه طیبه» جزو آن مى‏باشد که قبل از طلوع خورشید اسلام فاقد هرگونه تمدن و اخلاق بود.

«یمن» که در جنوب حجاز واقع است از حاصل‏خیزترین نقاط آن سرزمین محسوب مى‏گردد. قسمت مرکزى که داراى صحراهاى بزرگ و شن‏زارهاى گرم است، تقریباً غیر قابل سکونت مى‏باشد. مردمان شمال و جنوب، به خاطر حاصل‏خیزى سرزمینشان، از خود تمدنى داشته‏اند و از سایر نواحى عربستان ممتاز بودند. سد «مآرب» که هنوز نام آن بر سر زبان‏هاست، از آثار تمدن آن قوم است که آن را در قرن دوم پیش از میلاد ساخته‏اند، و مسلم است که سازندگان آن سد بزرگ از علم هندسه اطلاع داشته‏اند و داراى همتى ممتاز بوده‏اند که توانستند اثر بزرگى چون آن سد را به وجود بیاورند.

قرآن مجید در سوره «سبأ» درباره این سد مى‏گوید:

«مردم سبا در اثر نعمت زیاد و آسایش، به زندگى تجملى و عیاشى و شهوت‏رانى روى آورده بودند، آنگاه به علت کبر و غرور و ناسپاسى و طغیان، مستوجب عذاب الهى شدند. خداى مقتدر سیل «عرم» را بر «سد» ایشان مسلط کرد تا آن را ویران ساخت و مزارع و بوستان‏هاى خرم‏ و سرسبزشان را به صحرایى سوزان تبدیل کرد و از باغ‏هاى انبوهشان جز چند درخت سدر و شوره‏گر چیزى باقى نگذاشت»

علت آن که مردم ناسپاس، خطاکار و زیان‏کار «سبأ» از عهده بازسازى سد بزرگ مآرب بر نیامدند آن بود که خداى توانا آنان را در برابر کردار ناپسندشان به فتنه‏هاى داخلى و اختلافات ملوک الطوایفى دچار کرد، تا از فکر ترمیم سد منصرف شدند.

مردمى که در ناحیه یمن زندگى مى‏کردند، مشهور به «بنى‏قحطان» بودند که پس از واقعه تخریب سد، به عراق، شام و حجاز کوچ کردند.

روش زندگى مردم حجاز

 

نسلى که از یمن رهسپار حجاز شدند از نظر زندگى به دو طایفه «شهرنشین» و «بَدَوى» تقسیم شدند. شهرنشینان همان مردم مکه و مدینه و طایف بودند و بقیه پراکنده شدند و در صحراها سکونت گزیدند. این مردم به خاطر دورى از یمن، بویژه نسل‏هاى بعدى، چه شهرى و چه بدوى، از آثار تمدن و اخلاق کلى جدا گشتند.

مردم حجاز که در وسط عربستان زندگى مى‏کردند، به حال بدویت و وحشى‏گرى باقى ماندند؛ زیرا سرزمین آنان خشک و بد آب و هوا بود و به خاطر سختى راه با مردمان متمدن آن روزگار مربوط نبودند؛ به طورى که جهانگشایان بزرگ دنیا مانند: «رامسیسر دوم» در قرن 14 قبل از میلاد و «اسکندر مقدونى» در قرن 4 پیش از میلاد و «ایلیوس گالوس» در زمان‏ «اوگوست» امپراطور دوم در قرن اول میلاد از تسخیر حجاز عاجز ماندند.

پادشاهان قلدر، مستبد و پر قدرت ایران آن روز، نیز موفق نشدند بر حجاز دست یابند؛ از این جهت مردم حجاز با خاطرى آسوده، به زندگانى بدوى خویش ادامه مى‏دادند و این یک مسئله طبیعى است که تا انسان خود را در خطر نبیند به فکر چاره نمى‏افتد، و از طرف دیگر چون انسان از نظر طبیعى خودخواه و طالب نام و جاه است، و ناچار براى به دست آوردن این برنامه به مبارزه برمى‏خیزد، از این‏رو عرب‏هاى حجاز، چون با مردم دیگر مرتبت نبودند به جان یک دیگر مى‏افتادند و کارى جز قتل و غارت و خونریزى داخلى نداشتند «1».

تعصب‏هاى جاهلى‏

 

این جنگ‏هاى داخلى و تضادها و نزاع‏هاى قبیله‏اى، در محو کردن اصول انسانى کمک به سزایى نمود؛ به طورى که در همان زمان که عرب‏هاى حجاز، در چنان حالاتى بسر مى‏بردند «دمتریوس» سردار بزرگ یونانى، براى تصرف عربستان وارد «پترا» که یکى از شهرهاى قدیمى حجاز بود شد، ساکنین آن ناحیه به او گفتند:

اى سردار بزرگ! چرا با ما جنگ مى‏کنى؟ ما در جایى زندگى مى‏کنیم و در سرزمینى سکونت گرفته‏ایم که فاقد هر نوع وسائل زندگى است، و این برنامه در زندگى ما براى این است که سر به فرمان کسى ننهیم، هدایاى ما را بپذیر و از تصرف این سرزمین که نفعى براى تو ندارد چشم بپوش، و اگر بخواهى قصد خود را اجرا کنى ما به تو اعلام مى‏کنیم که بعد از تصرف اینجا دچار مشکلات فراوانى خواهى شد، علاوه بر این که ما از صورت زندگى فعلى دست‏بردار نیستیم، اگر پس از جنگ هم عده‏اى را به اسارت بگیرى و با خود همراه ببرى نفعى از آنان عاید تو نخواهد شد؛ زیرا آنان بعد از اسارت، غلامانى بداندیش و بدکردار هستند و هرگز حاضر به تغییر دادن صورت معیشت خود نیستند.

«دمتریوس» پیام آنان را قبول کرد و از تصرف عربستان منصرف شد «1».

امیرمؤمنان علیه السلام درباره وضع اعراب قبل از اسلام مى‏فرماید:

«خداى مهربان رهبر بزرگ اسلام را فرستاد تا مردم جهان را از روش‏هاى غلطى که در پیش گرفته بودند بر حذر بدارد، و او را امین فرامین آسمانى خود قرار داد. در آن زمان شما اى مردم عرب! بدترین دین را داشتید و در ناهنجارترین سرزمین زندگى مى‏کردید، در بین سنگ‏هاى سخت و مارهاى گزنده مى‏خوابیدید و از آب تیره‏رنگ مى‏نوشیدید، غذاى خوب نداشتید و خون یک‏دیگر را مى‏ریختید، رابطه خود را با نزدیکان مى‏بریدید و با آنان جنگ مى‏کردید، بت‏پرستى در میان شما برپا بود و گناهان و آلودگى‏ها دست و پاى شما را بسته بود» «2».

عادات و رسوم جاهلى‏

 

«هردر» درباره اعراب مى‏نویسد:

«اعراب عادات و رسوم قدیمه گذشتگان را محفوظ نگاه داشته و صفات متضاده را با هم جمع کرده بودند، آنها بى‏نهایت سرکش و خونخوار و بى‏نهایت هم فرمان‏بردار، متکبر و مغرور، به اساطیر و افسانه‏هاى پوچ شوق وافر داشتند و گویى مقهور احساسات بودند، هر گاه خیال تازه‏اى در دماغ آنان جاى‏ مى‏گرفت، مستعد کارهاى خیلى بزرگ مى‏شدند، از طرفى آزاد، بخشنده و جسور و از طرف دیگر اسیر غضب و سرشار از بى‏باکى، و در حقیقت تمام محاسن و قبایح خاندان «سامى» در عرب جمع بود».

مهم‏ترین شهر حجاز

 

پیشتر اشاره کردیم که اعراب عربستان، به مرور زمان به دو قسمت بادیه‏نشین و شهرنشین، تقسیم شدند که شهرنشینان همان مردم مکه و مدینه بودند. این تقسیم در عادات و رسوم و اخلاق و کردار مردم عرب تأثیرى نداشت.

«مکه» از مهم‏ترین شهرهاى حجاز بود؛ زیرا از دورترین نقاط عربستان و از مناطق اطراف براى زیارت مى‏آمدند. شهر مکه در عین این که زیارتگاه بود، خود به خود مرکز بازرگانى هم شده بود و به همین دلیل قبایل بزرگ و نیرومند آن سرزمین براى تصرف و تسلط بر آن شهر به تکاپو افتادند.

ابتدا فرزندان «اسماعیل» یعنى خود حجازى‏ها پرده‏دار کعبه و فرمانرواى آن سامان بودند؛ اما دیرى نپایید که طایفه «خزاعه» از یمن به مکه آمدند و در قرن دوم میلادى فرمانروایى آن ناحیه را از فرزندان اسماعیل گرفتند، پس از مدت کوتاهى طایفه «عدنان» که حجازى بودند، آنها را از پا درآورده و در نتیجه قبیله «کنانه» و «قریش» از طایفه عدنان به وجود آمدند و ریاست مکه در دست قریش باقى ماند، تا این که حکومت حجاز به دست مرد مقتدرى به نام «قصى بن کلاب» افتاد.

«قصى بن کلاب» اقوام خود را از اطراف به مکه آورد و زمین‏هاى بسیارى را به آنان واگذار کرد تا براى خود منزل و مأوى بسازند.

پس از قصى بن کلاب «عبد مناف» جانشین او شد، وى فرزندانى داشت که «عبد شمس» و «هاشم» از پسران او بودند، عبد مناف هنگام مرگ، هاشم را جانشین خود قرار داد. «امیّه» پسر عبد شمس بر عموى خود هاشم حسد ورزید و این نخستین دشمنى و اختلافى بود که میان خاندان هاشم و امیّه رخ داد و تا مدت‏ها ادامه داشت.

پس از مرگ هاشم پسرش «عبدالمطلب» جانشین وى شد. در آن زمان طایفه قریش نسبت به سایر قبیله‏هاى حجاز مزیّت و برترى ویژه‏اى داشت، این بود صورتى از وضع شهرنشینى مردم عرب قبل از اسلام.

دشمنى‏هاى عجیب و غریب مردم مکه و آزارهاى خطرناکى که از آنان نسبت به پیغمبر اسلام صلى الله علیه و آله صادر شد، نشان مى‏دهد که شهرنشینى در آداب و اخلاق آنان کمترین تأثیرى نکرده بود؛ یعنى از شهرنشینى جز نام، چیز دیگرى براى آنان نبود، به عبارت ساده‏تر مى‏توان گفت: ظهور اسلام از شهرى بود که شهروندان آن از هیچ کدام از برنامه‏هاى انسانیت و آدمیت بهره‏اى نداشتند.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 94/4/3 :: ساعت 12:14 عصر )
»» کاسته شدن گناه در رمضان‏

 

 

گناهان، آفاتى هستند که حیات معنوى انسان را تهدید مى‏کنند و مانع شکوفایى‏ آن مى‏شوند، پس حضور گناه در تکامل بشر سدّى در راه رشد معنوى انسان است.

روزه هم مانند دیگر عبادت‏ها به تنهایى نمى‏تواند موجب تحوّل معنوى در انسان شود، بنابراین روزه دار مبتلا به آفت گناه، از روزه‏اش بهره نمى‏برد هر چند گرسنگى و تشنگى و شب بیدارى بسیارى را تحمّل کرده باشد.

آدابى که رعایت آنها، شرط ضرورى براى بهره بردارى از ضیافت ماه رمضان در جهت تجدید حیات معنوى خویش و رسیدن به تکامل روحى و جامع همه آداب روزه است، پرهیز از محرّمات الهى مى‏باشد.

در خطبه معروفى که پیامبر صلى الله علیه و آله در آستانه ماه رمضان بیان فرموده، آمده است که امام على علیه السلام در حین آن خطبه پرسید:

یا رَسُولَ اللَّهِ!، ما أَفْضَلُ الْأَعْمالِ فِى هذَا الشَّهْرِ؟ فَقَالَ: یا أَبَا الْحَسَنِ! أَفْضَلُ الْأَعْمالِ فى‏ هَذَا الشَّهْرِ الْوَرَعُ عَنْ مَحارِمِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ. «1»

اى پیامبر خدا! بهترین کارها در این ماه چیست؟ فرمود: اى أباالحسن! بهترین کارها در این ماه، پرهیز از محرّمات الهى است.

به همین مناسبت درباره واژه رمضان از ریشه رَمَضَ و رَمَضى‏، دو معنا بیان شده است:

1- بارانى که اول پاییز مى‏بارد و هوا را از خاک و غبارهاى تابستان پاک مى‏کند.

2- داغى سنگ و شن ریزه که از شدّت گرماى آفتاب بدن را مى‏سوزاند.

بسیارى از روایات این نامگذارى را به سبب نقش ماه رمضان در پاکسازى آئینه جان از آلودگى‏هاى گناه و شویندگى روان از زنگار خطاها دانسته‏اند.

پیامبر گرامى صلى الله علیه و آله فرمود:

وَ إِنَّمَا سُمِّىِ رَمَضَانُ رَمَضَانُ لِأَنَّهُ تُرْمَضُ فِیهِ الذُّنُوبُ أَىْ تُحْرَقُ. «2»

و همانا رمضان را رمضان نامیده‏اند؛ زیرا گناهان در آن زدوده مى‏شود، یعنى مى‏سوزد.

 

فوائد روزه در روایات‏

معصومان علیهم السلام در باب فوائد روزه احادیث و گفتارهاى ارزشمند بسیارى دارند.

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله در پاسخ به فرد یهودى که از پاداش روزه دار پرسیده بود، فرمود:

هیچ مؤمنى نیست که به خاطر خدا ماه رمضان را روزه بدارد، مگر آن که خداوند متعال، هفت ویژگى را براى او حتمى مى‏سازد:

1- حرام در بدنش ذوب مى‏شود.

2- به رحمت الهى نزدیک مى‏گردد.

3- کفّاره خطاى پدرش آدم علیه السلام را ادا مى‏کند.

4- خداوند دشوارى‏هاى هنگام جان دادن را بر او آسان مى‏کند.

5- از گرسنگى و تشنگى روز قیامت، ایمن مى‏گردد.

6- خداوند به او از آتش امان مى‏دهد.

7- خداوند به او از نعمت‏هاى پاکیزه بهشت مى‏خوراند. «3» امام على علیه السلام مى‏فرماید:

صَوْمُ النَّفْسِ إمْساکُ الْحَواسِّ الْخَمْسِ عَنْ سائِرِ الْمَآثِمِ وَ خُلُوِّ الْقَلْبِ عَنْ جَمِیعِ أَسْبابِ الشَّرِّ. «4»

روزه نفس، نگهدارى حواسّ پنجگانه از دیگر گناهان و تهى کردن دل از تمام اسباب بدى است.

 

حجاب‏ها در ماه رمضان‏

لغزش‏ها و معصیت‏هاى گوناگون، حجاب‏هایى هستند که آدمى را از مشاهده جمال حضرت محبوب محروم مى‏کند، راستى انسان با این مصیبت بزرگ چه کند؟

انسانى که در طول سال در اثر خطاها و لغزش‏هاى نفس از درگاه حضرت دوست فاصله گرفته است باید در صدد کم کردن این فاصله‏ها برآید. و بهترین موقعیّتى که او را به این هدف نزدیک مى‏سازد روزه دارى حقیقى در رمضان است.

روزه دارى در تغییر رفتار و اصلاح شخصیّت انسان مؤثّر است.

بر اساس مطالعات علمى و تحقیقات روانشناسان و گزارش‏هاى قضایى که در ایران و کشورهاى مختلف مسلمانان به عمل آمده است، نشانگر این است که رفتارهاى ناهنجار و جرایم اجتماعى و خشونت خانوادگى و ... در ماه رمضان به مقدار زیادى کاهش مى‏یابد.

و این به خاطر تسلّط بر نفس است که انسان‏ها در این ماه بر افکار و اعمال خود دارند و ترسى که در اثر خوف از غضب الهى و رحمت بیکران پروردگار، در دل افکنده مى‏شود.

ریشه این دگرگونى در حال انسان به طبیعت روزه برمى‏گردد که زمینه‏اى را که شیطان بر اساس آن انسان را به گمراهى مى‏کشاند، از بین مى‏برد، زنجیرى که در ماه رمضان شیطان را به بند مى‏کشد، همان جهاد با نفس و گرسنگى و تشنگى و فروکشى غضب است.

حکمت این نکته را پیامبر خدا صلى الله علیه و آله چنین بیان مى‏فرماید:

إِنَّ الشَّیْطانَ لَیَجْرى‏ مِنِ ابْنِ آدَمَ مَجْرَى الدَّمِ فَضَیِّقُوا مَجارِیَهُ بِالْجُوعِ. «5»

شیطان از جایگاه خون آدمى در انسان وارد مى‏شود، پس با گرسنگى، محلّ‏هاى ورود او را تنگ کنید.

یعنى شیطان از راه شهوت خوراک و لذّت جنسى و غضب نفس و خیالات آدمى، در اطراف رگ‏هاى قلب و مغز او جاى مى‏گیرد و سپس براى طرح‏هاى شیطانى خود برنامه ریزى مى‏کند.

بنابراین شیطان به تنهایى زمینه ساز گناهان نیست و در بند بودن شیطان‏ها نسبى است. هر چه روزه کامل‏تر باشد، زنجیرى که شیطان را اسیر مى‏کند و جلوى نفس أمّاره را مى‏گیرد؛ محکم‏تر خواهد بود و از میزان غفلت و انحرافات ناشى از آن خواهد کاست.

بر این پایه مى‏توان گفت: روزه آنانى که در ماه رمضان، گناهانى را از روى غفلت یا عمد مرتکب مى‏شوند، کامل و مقبول نیست.

امام على علیه السلام، خطاب به بندگان در خطبه روز فطر مى‏فرماید:

وَ اعْلَمُوا عِبادَ اللَّهِ أَنَّ أَدْنَى ما لِلصَّائِمِینَ وَ الصَّائِماتِ أَنْ یُنادِیَهُمْ مَلَکٌ فى‏ آخِرِ یَوْمٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ، أَبْشِرُوا عِبادَ اللَّهِ! فَقَدْ غُفِرَ لَکُمْ ما سَلَفَ مِنْ ذُنُوبِکُمْ فَانْظُرُوا کَیْفَ تَکُونُونَ فِیما تَسْتَأنِفُونَ. «6»

اى بندگان خدا! بدانید کمترین چیزى که براى مردان و زنان روزه دار مى‏باشد این است که: در روز آخر ماه رمضان فرشته‏اى به آنان ندا مى‏دهد:

بشارت باد بر شما اى بندگان خدا! که خداوند گناهان گذشته شمارا بخشود، پس مواظب باشید که از این پس چه مى‏کنید!

[ «16» اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ إِنْ مِلْنَا فِیهِ فَعَدِّلْنَا وَ إِنْ زُغْنَا فِیهِ فَقَوِّمْنَا وَ إِنِ اشْتَمَلَ عَلَیْنَا عَدُوُّکَ الشَّیْطَانُ فَاسْتَنْقِذْنَا مِنْهُ‏]

خدایا! بر محمد و آلش درود فرست؛ چنانچه ما در این ماه از حق و عدالت و بندگى و طاعت منحرف شویم، به دایره عدل و درستى برگردان، و اگر از راه هدایت به گمراهى افتیم، استوارمان ساز، و اگر دشمنت شیطان بر ما چیره شود، از کید و مکرش ما را رهایى بخش.

 [ «17» اللَّهُمَّ اشْحَنْهُ بِعِبَادَتِنَا إِیَّاکَ وَ زَیِّنْ أَوْقَاتَهُ بِطَاعَتِنَا لَکَ وَ أَعِنَّا فِى نَهَارِهِ عَلَى صِیَامِهِ وَ فِى لَیْلِهِ عَلَى الصَّلَاةِ وَ التَّضَرُّعِ إِلَیْکَ وَ الْخُشُوعِ لَکَ وَ الذِّلَّةِ بَیْنَ یَدَیْکَ حَتَّى لَا یَشْهَدَ نَهَارُهُ عَلَیْنَا بِغَفْلَةٍ وَ لَا لَیْلُهُ بِتَفْرِیطٍ]

خدایا! این ماه را با بندگیمان براى حضرتت پُر کن، و اوقاتش را به طاعتمان براى وجود مبارکت زینت ده، و در روزش ما را به روزه داشتن، و در شبش ما را به نماز و زارى به درگاهت، و فروتنى به پیشگاهت، و خوارى در برابرت یارى فرما تا روزش به غفلت ما از روزه، و شبش به کوتاهى ما از عبادت گواهى ندهد.

 

ارزش عبادات در رمضان‏

انسان از نگاه اسلام، ترکیبى از جسم و جان است. همان گونه که جسم انسان براى تداوم وجود خویش نیازمند غذاهاى مادّى است. هویّت و حقیقت انسانى او نیز نیازمند غذاهاى معنوى از سنخ خود است.

روشن است که خداوند سبحان، میهمانى رمضان را براى پذیرایى از جسم و وجود مادّى دوستانش فراهم نساخته است؛ چرا که بدن‏هاى آنان مانند همه در ضیافت همیشگى خدایند.

جناب سعدى مى‏سراید:

ولیکن خداوند بالا و پست‏

 

به عصیان درِ رزق بر کس نبست‏

     

ادیم زمین، سفره عام اوست‏

 

چه دشمن بر این خوانِ یغما چه دوست‏

     

(سعدى)

این در حالى است که همه دشمنان خدا از این سفره گسترده بیش از دیگران بهره مى‏برند. پس ارزش پذیرایى از جسم و تأمین خواسته‏هاى مادّى هرگز به پاى تأمین نیازهاى معنوى نمى‏رسد.

بلکه خداى متعال در میهمان سراى رمضان، جان‏ها و افکار مؤمنان را به ضیافت فرا خوانده است؛ و ارزش آن را تنها پروردگار منّان مى‏داند.

از سوى دیگر شرایط و آداب این میهمانى باید هماهنگ با ضیافت معنوى و روحانى بوده و غذا و نوشیدنى آن متناسب با تحوّل روحى و تجدید حیات معنوى و تقویت بنیه روانى انسان باشد.

از برجستگى‏هایى که در فضاى این ماه با فضیلت جلوه گر است؛ زمینه‏ها و ظرفیّت‏هایى است که خداوند سبحان براى دعوت فراهم ساخته است؛ آن گونه که پیامبر خدا صلى الله علیه و آله در توصیف دعوت فرمود:

هُوَ شَهْرٌ دُعیتُمْ فِیهِ إِلى‏ ضِیافَةِ اللَّهِ وَ جُعِلْتُمْ فِیهِ مِنْ أَهْلِ کِرامَةِ اللَّهِ. «7»

ماهى که در آن به میهمانى خدا دعوت شده‏اید و از اهل کرامت خدا قرار گرفته‏اید.

فقیه و فیلسوف و عارف وارسته؛ مرحوم شیخ محمد حسین اصفهانى در «الرسالة المجدیة» در شرح فراز فوق از خطبه پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله درباره دعوت مى‏فرماید:

«دعوت به ماه رمضان، دعوت به بهشت است و غذاهاى این میهمانى نیز از نوع‏ غذاهاى بهشتى است. هر دو میهمان خانه خدایند؛ لیکن نام میهمان سرا در این جا «ماه رمضان» است و نامش در آن جا غرفه‏هاى بهشتى؛ این جا غیب است و آن جا مشهود و عیان؛ اینجا تسبیح و تهلیل است و آن جا چشمه سلسبیل؛ اینجا نعمت‏هاى پوشیده و اندوخته هستند و آن جا «میوه‏اى از آنچه برمى‏گزینند و گوشت بریان پرنده‏اى که میل دارند. «8» پس نعمت در هر جهان با پوشش همان جهان آشکار مى‏شود و گاهى هم هست که نعمت‏ها در همین دنیا براى پیامبران و معصومان علیهم السلام به شکل آن جهان آشکار مى‏شوند.

آنچه در روایات آمده که: پیامبر خدا براى فاطمه زهرا علیها السلام یا امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام میوه‏اى از میوه‏هاى بهشت یا جامه‏اى از جامه‏هاى بهشت آورد، گواه این مطلب است.

شراب طهور در زندگى دنیا محبّت خداست و بهترین وقتى که براى فراهم ساختن آن مغتنم است، همین ضیافتى است که ساقیش همان میزبانش است.» «9» جایگاه و پاداش عبادات و امور خیر معنوى دراین ماه چندین برابر مى‏شود و از آنجا که پیامبر حق صلى الله علیه و آله فرموده‏اند:

هر کار آدمیزاد چند برابر مى‏شود. کار نیک، ده برابر تا هفتصد برابر مى‏شود، خداوند فرموده است: مگر روزه که براى من است و خودم پاداش آن را مى‏دهم و روزه دار خواسته دل و خوراکش را به خاطر من وامى‏گذارد. «10» از جمله خطابه‏هاى رسول اللّه صلى الله علیه و آله در هنگام ماه رمضان این بود که:

مَنْ تَطَوَّعَ بِخَصْلَةٍ مِنْ خِصالِ الْخَیْرِ فى‏ شَهْرِ رَمَضانَ کانَ کَمَنْ أَدَّى‏ سَبْعینَ فَریضَةً مِنْ فَرائِضِ اللَّهِ وَ مَنْ أَدَّى‏ فِیهِ فَریضَةً مِنْ فَرائِضِ اللَّهِ کانَ کَمَنْ أَدَّى‏ سَبْعینَ فَریضَةً مِنْ فَرائِضِ اللَّهِ تَعالى‏ فِیما سِواهُ مِنَ الشُّهُورِ. «11»

کسى که در ماه رمضان یکى از کارهاى نیک را انجام دهد همچون کسى است که هفتاد واجب از واجبات خدا را انجام داده است. و هر کس در این ماه، واجبى از واجبات خدا را انجام دهد همچون کسى است که هفتاد واجب از واجبات خداى متعال را در ماه‏هاى دیگر انجام داده است.

 

بحث‏هاى علمى در شب قدر

از بهترین فضایل و عبادت‏هاى برتر در شب‏هاى قدر رمضان؛ مذاکره علمى و گفتگو درباره اعتقادات و مسائل آخرت است، تا عبادت و نیایش همراه با بینش و آگاهى باشد. به ویژه در شب‏هاى قدر که از سوى دانشمندان دینى هم مورد سفارش قرار گرفته است.

شیخ صدوق در این زمینه نوشته‏اند:

وَ مَنْ أَحْیا هاتَینَ اللَّیْلَتَینِ بِمُذاکَرَةِ الْعِلْمِ فَهْوَ أَفْضَلُ.

هر که این دو شب را با گفتگوى علمى زنده بدارد؛ پس آن برتر است.

ارزش عبادى کسب دانش و کمال در این شب‏ها به اندازه‏اى بالاست که چنانچه انسان همه کارهاى خود را رها کند و به بحث علمى و دینى بپردازد، نیکوست؛ زیرا دریافت فضل فکرى و معرفت حق و معارف دینى، از قدرشناسى ماه مبارک رمضان است.

دراین باره رسول گرامى اسلام صلى الله علیه و آله به ابوذر فرمود:

عَلَیْکُمْ بِمُذاکَرَةِ الْعِلْمِ فَإِنَّ بِالْعِلْمِ تَعْرِفُونَ الْحَلالَ مِنَ الْحَرَامِ، یا أَباذَرٍّ! الْجُلُوسُ ساعَةً عِنْدَ مُذاکَرَةِ الْعِلْمِ خَیْرٌ مِنْ عِبادَةِ سَنَةٍ صِیامٍ نَهارُها وَ قِیامٍ لَیْلُها. «12»

بر تو باد به گفتگوى علمى، پس به سبب دانش حلال از حرام شناخته مى‏شود.

اى اباذر! یک ساعت نشستن براى گفتگوى علمى، براى تو از عبادت یک سال که روزش را روزه بدارى و شبش را به نماز بایستى، بهتر است.

از دیدگاه معصومان علیهم السلام و متون اسلامى، عبادات، نقشى بنیادى در پیدایش و پیوستگى فروغ دانش و معرفت دارند. از این رو احادیثى که علم را برتر از عبادت مى‏دانند، تخریب یا انکارِ نقش سازنده عبادت در کنار علم نیست؛ بلکه تأکید بر همراه ساختن عبادت با علم براى دورى جستن از عبادت ناآگاهانه است که نه تنها بى‏ارزش بلکه خطر ساز است.

بنابراین با بررسى سیره عملى اهل بیت علیهم السلام درباره شب قدر و عنایت ویژه که آنان به راز و نیاز و عبادت و اذکار، در چنین شب‏هاى حساس داشته‏اند و رهنمودها و سفارش‏هایى که به بهره‏گیرى بیشتر از آن شب‏ها فرموده‏اند، به دست مى‏آید: به غیر از موارد استثنایى، باید زمانِ محدود، صرف عبادت و ذکر و تلاوت قرآن و نیایش و انس شبانه با خداى متعال گردد. و از سرگرمى و تفریحى که انسان را از یاد خداوند غافل مى‏سازد، دورى نمود.

امام حسن علیه السلام در روز عید فطر بر گروهى گذشت که سرگرم بازى و شادى بودند، بالاى سر آنان ایستاد و فرمود:

خداوند ماه رمضان را میدان مسابقه خلق خود قرار داد، تا به سبب طاعت او به سوى خشنودیش از یکدیگر سبقت گیرند. پس گروهى پیش گرفتند و کامیاب شدند و گروهى عقب ماندند و ناکام شدند، بسیار بسیار جاى تعجّب است از کسى که در این روزى که نیکوکاران پاداش داده مى‏شوند و هرزه کاران زیان مى‏بینند در حال سرگرمى است. به خدا سوگند! اگر پرده کنار رود، خواهند دانست که نیکوکار به نیکوکارى خود مشغول است و بدکار به بدکردارى خود گرفتار گردیده است. «13» سپس حضرت به راه خود ادامه داد و رفت.

 

چشمان گریان در قیامت‏

یوسف بن اسباط مى‏گوید:

«پدرم براى من تعریف کرد که نیمه شبى به مسجد الحرام رفتم. صداى سوزناک جوانى که سر به سجده داشت توجّه مرا به خود جلب نمود. نزدیک‏تر رفتم. شنیدم که در حالت سجود مى‏گفت: صورت خاک آلودم براى آفریدگارم سجده کرد و او سزاوار سجده است. چون به نزدیک جوان رسیدم با کمال تعجّب دیدم که او امام عارفان حضرت سجّاد علیه السلام است که خاضعانه با خالق خویش نیایش مى‏کند.

چون هوا روشن شد به سوى او شتافتم و عرض کردم: اى فرزند رسول خدا! چرا آن همه خود را زحمت مى‏دهى و در مشقّت مى‏اندازى، با اینکه بر همگان معلوم است که خداوند تو را برترى داده و در نزد خود عزیز و ارجمند نموده است. امام چون این سخنان را شنید، صدا به گریه بلند کرد و فرمود: پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود:

تمامى چشمان در روز قیامت گریانند مگر چهار چشم:

1- چشمى که از ترس خداوند بگرید.

2- چشمى که در راه خدا نابینا شده باشد.

3- چشمى که به نامحرم نگاه نکرده باشد.

4- چشمى که شبانه و سحرگاه در حال سجده براى خداوند گریسته باشد.

آنگاه فرمود: خداوند چون بنده شب زنده دارش را مى‏بیند به فرشتگان مباهات مى‏کند و به آنها مى‏گوید:

بنده‏ام را بنگرید که روحش نزد من و پیکرش در اطاعت من است. بستر خواب را از ترس من رها کرده و رحمت مرا طلب مى‏کند. شاهد باشید که من او را آمرزیدم.» «14»

 [ «18» اللَّهُمَّ وَ اجْعَلْنَا فِی سَائِرِ الشُّهُورِ وَ الْأَیَّامِ کَذَلِکَ مَا عَمَّرْتَنَا وَ اجْعَلْنَا مِنْ عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ‏ الَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ» «15»، وَ الَّذِینَ‏ یُؤْتُونَ مَا آتَوْا وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلَى رَبِّهِمْ رَاجِعُونَ» «16»، وَ مِنَ الَّذِینَ‏ یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ وَ هُمْ لَهَا سَابِقُونَ» «17»]

خدایا! ما را در دیگر ماه‏ها، و دیگر ایام، مادامى که زنده‏مان مى‏دارى چنین قرار ده، و هم چنین ما را از بندگان شایسته‏ات قرار ده؛ آنان که بهشت را به ارث مى‏برند و در آن جاودانند، و از اموال خود در راه خدا مى‏بخشند، و عمل شایسته انجام مى‏دهند، در حالى که دل‏هاشان از اندیشه بازگشت به سوى پروردگارشان ترسان است، و از کسانى قرار ده که به سوى خیرات مى‏شتابند، و نسبت به آن از دیگران پیشى مى‏گیرند.

 [ «19» اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ فِی کُلِّ وَقْتٍ وَ کُلِّ أَوَانٍ وَ عَلَى کُلِّ حَالٍ عَدَدَ مَا صَلَّیْتَ عَلَى مَنْ صَلَّیْتَ عَلَیْهِ وَ أَضْعَافَ ذَلِکَ کُلِّهِ بِالْأَضْعَافِ الَّتِى لَا یُحْصِیهَا غَیْرُکَ إِنَّکَ فَعَّالٌ لِمَا تُرِیدُ.]

خدایا! بر محمّد و آلش درود فرست، در همه وقت و در همه دم و در هر حال، به شماره درودى که فرستاده‏اى، بر هر که درود فرستاده‏اى و چندین برابر همه آنها، به چندین برابرى که جز تو نتواند آنها را بشمارد؛ همانا تو آنچه را بخواهى، انجام مى‏دهى.

 

 

پی نوشت ها:

 

______________________________

 

(1)- بحار الأنوار: 42/ 190، باب 126، حدیث 1؛ عیون أخبار الرضا: 1/ 297، حدیث 53.

(2)- مستدرک الوسائل: 7/ 546، باب 26، حدیث 8851؛ المصباح، کفعمى: 513، باب 42.

(3)- بحار الأنوار: 93/ 369، باب 46، حدیث 49؛ الخصال: 2/ 346، حدیث 14.

(4)- غرر الحکم: 176، حدیث 3362.

(5)- بحار الأنوار: 60/ 332، باب 3؛ عوالى اللآلى: 1/ 273، حدیث 97.

(6)- بحار الأنوار: 87/ 362، باب 1، حدیث 13؛ مجموعة ورام: 2/ 158.

(7)- بحار الأنوار: 93/ 356، باب 46، حدیث 25؛ عیون أخبار الرضا علیه السلام: 1/ 295، حدیث 53.

(8)- اشاره به سوره واقعه (56): 20- 21.

(9)- جامع الدّرر، حسین فاطمى: 335- 336، به نقل از رساله مجدیه.

(10)- کنز العمال: 8/ 448، حدیث 2359؛ الدرّ المنثور: 1/ 179، ذیل آیه 184 سوره بقره.

(11)- المقنعه، شیخ مفید: 341، باب 18؛ الینابیع الفقهیه: 2/ 66.

(12)- بحار الأنوار: 1/ 203، باب 4، حدیث 21؛ جامع الأخبار: 38.

(13)- الکافى: 4/ 181، حدیث 5؛ بحار الأنوار: 75/ 110، باب 19، ذیل حدیث 4.

(14)- کشف الغمة: 2/ 99؛ بحار الأنوار: 46/ 99، باب 5، حدیث 88.

(15)- مؤمنون (23): 11.

(16)- مؤمنون (23): 60.

(17)- مؤمنون (23): 61.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 94/4/3 :: ساعت 12:13 عصر )
»» چرا باید از خدا ترسید؟

؟

 

 

چرا باید از خدا ترسید؟ مگر خدا موجود ترسناکی است؟ ترس از خدا به چه معنا است و چگونه حاصل می شود؟

ابتدا باید توجه کنیم که معنای ترس از خدا چیست؟ ترس از خدا به معنای ترس از مسؤولیت هایی است که انسان در برابر او دارد . ترس از این که در ادای رسالت و وظیفه خویش کوتاهی کند و به خوبی وظیفه اش را انجام ندهد; و به عبارتی، ترس از گناهان خود است . حضرت علی (ع) در این زمینه می فرماید: «و لا یخافن الا ذنبه; هیچ یک از شما ترس نداشته باشد مگر از گناه خویش .» (1)

 

سرچشمه های ترس از خدا چیست؟

ترس از خدا سرچشمه های مختلفی دارد . شماری از آن ها عبارت است از:

الف) اعمال ناپاک و افکار آلوده سبب ترس می گردد .

ب) در مقربان، به خاطر قرب به ذات پاکش، کم ترین ترک اولی و غفلت مایه وحشت می شود . (این دو مورد را خوف از تقصیر گویند) .

ج) گاه مقربان هنگامی که آن ذات نامحدود و بی پایان را تصور می کنند و در مقابل به قصور ذاتی خود نظر می دوزند، حالت خوف می یابند . (خوف از قصور) خداوند در این زمینه می فرماید: «الذین اذا ذکر الله وجلت قلوبهم; آن ها کسانی هستند که وقتی نام خدا برده می شود دل هایشان مملو از خوف پروردگار می گردد» . (2)

 

فرق خوف و خشیت

1 . برخی مانند راغب اصفهانی گفته اند: فرق میان این دو آن است که خشیت خوف توام با تعظیم است و بیش تر از دانایی ناشی می شود . از این رو، خدای سبحان آن را به علما اختصاص داده می فرماید: «انما یخشی الله من عباده العلماء .»

2 . بعضی نیز گفته اند: خوف هم از امر ناخوشایند حاصل می شود و هم از ناحیه کسی که ممکن است این ناخوشایندی را به آدمی برساند . هم گفته می شود: من از بیماری خوف دارم و هم گفته می شود: من خوف دارم از این که فلان چیز بیمارم کند . برخلاف خشیت که تنها از آورنده شر است . از این رو، گفته می شود: «خشیت الله; من از خدا ترسیدم » ولی گفته نمی شود: «خشیت المرض; از بیماری ترسیدم » .

3 . برخی هم مانند علامه طباطبایی می فرمایند: ظاهرا فرق میان آن دو این است که خشیت به معنای تاثیر قلبی از اقبال و روی آوردن شر یا نظیر آن است و خوف به معنای تاثیر عملی انسان است به این که از ترس در مقام اقدام برآمده، وسایل گریز از شر و محذور را فراهم سازد; هرچند که در دل متاثر نگشته، دچار هراس نشده باشد . آنگاه علامه در مقام استدلال بر مدعای خویش چنین می آورد: و لذا می بینیم خدای سبحان در توصیف انبیا می فرماید: «و لا یخشون احدا الا الله (3) » ، و ترس از غیر خدا را از ایشان نفی می کند و حال آن که خوف را در بسیاری از جاها برای آنان اثبات نموده، از آن جمله می فرماید: «فاوجس فی نفسه خیفة موسی; در خود احساس ترس نمود (4) ، و نیز می فرماید: «و اما تخافن من قوم خیانة; و اگر از مردمی ترس خیانتی داشتی . () »

4 . بین خداترسی و آگاهی ارتباط تنگاتنگ حکمفرما است . به علت این که خداترسی نتیجه هدایت به سوی خدا است، هر قدر معرفت انسان به خدا از عمق بیش تری برخوردار باشد، به آن اندازه ترسش هم عمق پیدا می کند . اساسا باید گفت هرگز شیت بدون معرفت حاصل نمی شود . لذا در آیه 28 سوره فاطر می خوانیم: «انما یخشی الله من عباده العلما» به همین جهت، باید گفت خوف ناشی از معرفت شرط اول بهشتی شدن است .

5 . همان طور که انسان در عیان از خدا می ترسد، در نهان نیز باید از او بترسد; زیرا تا در دلی خوف خدا نباشد و در نهان و آشکار احساس مراقبت یک نیروی معنوی برخود نکند، انذارهای انبیا و اولیا بی اثر خواهد بود . برای همین است که خدا می فرماید: «انما تنذر الذین یخشون ربهم بالغیب; تو فقط کسانی را انذار می کنی که از پروردگار خود در غیب و پنهانی می ترسند . (6) »

باز در اوصاف بهشتیان می فرماید: «من خشی الرحمن بالغیب; همان کسی که از خداوند رحمان در نهان بترسد(7) » . همانند داستان حضرت یوسف و زلیخا .

 

پی نوشت:

1 . نهج البلاغه، کلمه قصار82 .

2 . حج (22) 36 .

3 . احزاب (33): 39 .

4 . طه (20): 67 .

5 . انفال (8): 58، ترجمه المیزان، ج 11، ص 252 .

6 . فاطر (35): 18 .

7 . ق (50): 33 .



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 94/4/3 :: ساعت 12:11 عصر )
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

عزاداری از سنت های پیامبر اکرم (ص) است
سعادت ابدی در گرو اشک و عزاداری بر سیدالشهدا علیه السلام
سبک زندگی قرآنی امام حسین (علیه السلام)
یاران امام حسین (ع) الگوی یاران امام مهدی (عج)
آیا شیطان به دست حضرت مهدی علیه السلام کشته خواهد شد؟
ارزش اشک و عزا بر مصائب اهل بیت علیهم السلام
پیوستگان و رهاکنندگان امام حسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام در آیینه زیارت
پیروان مسیح بر قوم یهود تا روز قیامت برترند!
نگاهی به شخصیت جهانی امام حسین «علیه السلام»
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 35
>> بازدید دیروز: 351
>> مجموع بازدیدها: 1327520
» درباره من

بشنو این نی چون حکایت می کند

» فهرست موضوعی یادداشت ها
دینی و مذهبی[871] . عشق[360] . آشنایی با عرفا[116] . جدایی از فرهنگ[114] . موسیقی[66] . داستانک[2] . موعود . واژگان کلیدی: بیت المال . صحابی . عدالت . جزیه . جنایات جنگ . حقوق بشردوستانه . حکومت . خراج . علی علیه‏السلام . لبنان . مالیات . مصرف . مقاله . منّ و فداء . ادیان . اسرای جنگی . اعلان جنگ . انصاری . ایران . تقریب مذاهب . جابر .
» آرشیو مطالب
نوشته های شهریور85
نوشته های مهر 85
نوشته زمستان85
نوشته های بهار 86
نوشته های تابستان 86
نوشته های پاییز 86
نوشته های زمستان 86
نوشته های بهار87
نوشته های تابستان 87
نوشته های پاییز 87
نوشته های زمستان87
نوشته های بهار88
نوشته های پاییز88
متفرقه
نوشته های بهار89
نوشته های تابستان 89
مرداد 1389
نوشته های شهریور 89
نوشته های مهر 89
آبان 89
آذر 89
نوشته های دی 89
نوشته های بهمن 89
نوشته های اسفند 89
نوشته های اردیبهشت 90
نوشته های خرداد90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد90
نوشته های شهریور90
نوشته های مهر 90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد 90
نوشته های مهر 90
نوشته های آبان 90
نوشته های آذر 90
نوشته های دی 90
نوشته های بهمن 90
نوشته های اسفند90
نوشته های فروردین 91
نوشته های اردیبهشت91
نوشته های خرداد91
نوشته های تیرماه 91
نوشته های مرداد ماه 91
نوشته های شهریور ماه91
نوشته های مهر91
نوشته های آبان 91
نوشته های آذرماه91
نوشته های دی ماه 91
نوشته های بهمن ماه91
نوشته های بهار92
نوشته های تیر92
نوشته های مرداد92
نوشته های شهریور92
نوشته های مهر92
نوشته های آبان92
نوشته های آذر92
نوشته های دی ماه92
نوشته های بهمن ماه92
نوشته های فروردین ماه 93
نوشته های اردیبهشت ماه 93
نوشته های خردادماه 93
نوشته های تیر ماه 93
نوشته های مرداد ماه 93
نوشته های شهریورماه93
نوشته های مهرماه 93
نوشته های آبان ماه 93
نوشته های آذرماه 93
نوشته های دیماه 93
نوشته های بهمن ماه 93
نوشته های اسفند ماه 93
نوشته های فروردین ماه 94
نوشته های اردیبهشت ماه94
نوشته های خرداد ماه 94
نوشته های تیرماه 94
نوشته های مرداد ماه 94
نوشته های شهریورماه94
نوشته های مهرماه94
نوشته های آبان ماه94

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
پیام شهید -وبگاه شهید سید علی سعادت میرقدیم
دانشجو
(( همیشه با تو ))
همراه با چهارده معصوم (علیهم السلام )ویاران-پارسی بلاگ
بر بلندای کوه بیل
گل رازقی
نقاشخونه
قعله
hamidsportcars
ir-software
آشفته حال
بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن
سرباز ولایت
مهندس محی الدین اله دادی
گل باغ آشنایی
...عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید)
بهارانه
*تنهایی من*
بلوچستان
تیشرت و شلوارک لاغری
اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی
کشکول
قدم بر چشم
سه ثانیه سکوت
نگارستان خیال
گنجدونی
بهارانه
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
نگاهی نو به مشاوره
طب سنتی@
سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام
اکبر پایندان
Mystery
ermia............
پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ...
اسیرعشق
چشمـــه ســـار رحمــت
||*^ــــ^*|| diafeh ||*^ــــ^ *||
کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب
جلال حاتمی - حسابداری و حسابرسی
بهانه
صراط مستقیم
تــپــش ِ یکــ رویا
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
سلحشوران
گیاه پزشکی 92
مقبلی جیرفتی
تنهایی افتاب
طراوت باران
تنهایی......!!!!!!
تنهای93
سارا احمدی
فروشگاه جهیزیه و لوازم آشپزخانه فدک1
.: شهر عشق :.
تا شقایق هست زندگی اجبار است .
ماتاآخرایستاده ایم
هدهد
گیسو کمند
.-~·*’?¨¯`·¸ دوازده امام طزرجان¸·`¯¨?’*·~-.
صحبت دل ودیده
دانلود فایل های فارسی
محقق دانشگاه
ارمغان تنهایی
* مالک *
******ali pishtaz******
فرشته پاک دل
شهیدباکری میاندوآب
محمدمبین احسانی نیا
کوثر ولایت
سرزمین رویا
دل نوشته
فرمانده آسمانی من
ایران
یاس دانلود
من.تو.خدا
محمدرضا جعفربگلو
سه قدم مانده به....
راز نوشته بی نشانه
یامهدی
#*ReZa GhOcCh AnN eJhAd*#(گوچـی جـــون )
امام خمینی(ره)وجوان امروز
فیلم و مردم
پیکو پیکس | منبع عکس
پلاک صفر
قـــ❤ــلـــــب هـــــای آبـــــی انــ❤ـــاری
اسیرعشق
دل پرخاطره
* عاشقانه ای برای تو *
farajbabaii
ارواحنا فداک یا زینب
مشکات نور الله
دار funny....
mystery
انجام پروژه های دانشجویی برای دانشجویان کنترل
گل یا پوچ؟2
پسران علوی - دختران فاطمی
تلخی روزگار....
اصلاحات
گل خشک
نت سرای الماس
دنیا
دل پر خاطره
عمو همه چی دان
هرکس منتظر است...
سلام محب برمحبان حسین (ع)
ادامس خسته من elahe
دهکده کوچک ما
love
تقدیم به کسی که باور نکرد دوستش دارم
گروه اینترنتی جرقه داتکو
مدوزیبایی
من،منم.من مثل هیچکس نیستم
Tarranome Ziba
پاتوق دختر و پسرای ایرونی
اسرا
راه زنده،راه عشق
وبلاگ رسمی محسن نصیری(هامون)(شاعر و نویسنده)
وب سایت شخصی یاسین گمرکی
حسام الدین شفیعیان
عکسهای سریال افسانه دونگ یی
ܓ✿ دنـیــــاﮮ مـــــــن
Hunter
حسام الدین شفیعیان
دهکده علم و فناوری
اسیرعشق
دختر باحال
*دلم برای چمران تنگ شده.*
♥تاریکی♡
به یادتم
باز باران با محرم
تنهایی ..............
دوستانه
هرچه می خواهد دل تنگم میذارم
زندگی
نیلوفر مرداب
فقط طنزوخنده
تینا!!!!
شیاطین سرخ
my love#me
سرزمین خنگا
احکام تقلید
•.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.•
فوتسال بخش جنت (جنت شهر )
حقیقت صراط
...دیگه حسی نمونده
زیر اسمان غربت
شهید علی محسنی وطن
سکوت(فریاد)
عاشقانه ها
خودمو خدا تنها
دانستنی های جالب
ermia............
حجاب ایرانی
عرفان وادب
دل خسته
عاشقانه های من ومحمد
هر چه میخواهد دله تنگت بگو . . .
sharareh atashin
mehrabani
khoshbakhti
______>>>>_____همیشگی هااا____»»»»»_____>>>>
دخترونه
قلبی خسته ازتپیدن
عشـ۩ـق یـ۩ـعنی یـ۩ـه پــ۩ـلاک......
تینا
مذهب عشق
مناجات با عشق
داستان زندگی من
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
عاشق فوتبال
کشکول
حاج آقا مسئلةٌ
صدا آشنا
کد بانوی ایرانی
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
« یا مهدی ادرکنی »
وبلاگ تخصصی کامپیوتر - شبکه - نرم افزار
::::: نـو ر و ز :::::
توکای شهر خاموش

.: اخـبـار فـنـاوری .:
Biology Home
شــــــــــــــهــــدای هــــــــــــــســـتــه ایـــــــــــــ
مثبت گرا
تک آندروید
امروز
دانستنی / سرگرمی / دانلود
°°FoReVEr••
مطلع الفجر
سنگر بندگی
تعصبی ام به نام علی .ع.
تنهایی.......
دلـــــــشــــــــکســـــته
عاشقانه
nilo
هر چی هر چی
vida
دلمه پیچ, دستگاه دلمه پیچ Dolmer
هسته گیر آلبالو
آرایشگری و زیبایی و بهداشت پوست
عکس های جالب و متحرک
مرکز استثنایی متوسطه حرفه ای تلاشگران بیرجند
دیجی بازار
نمونه سوالات متوسطه و پیش دانشگاهی و کارشناسی ارشد
bakhtiyari20
زنگ تفریح
گلچین اینترنتی
روستای اصفهانکلاته
پایه عکاسی مونوپاد و ریموت شاتر بلوتوث
سرور
عاطفانه

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان


























































































» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب