سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ چون خبر غارت بردن یاران معاویه را بر أنبار شنید خود پیاده به راه افتاد تا به نخیله رسید . مردم در نخیله بدو پیوستند و گفتند اى امیر مؤمنان ما کار آنان را کفایت مى‏کنیم . امام فرمود : ] شما از عهده کار خود بر نمى‏آیید چگونه کار دیگرى را برایم کفایت مى‏نمایید ؟ اگر پیش از من رعیت از ستم فرمانروایان مى‏نالید ، امروز من از ستم رعیت خود مى‏نالم . گویى من پیروم و آنان پیشوا ، من محکومم و آنها فرمانروا . [ چون امام این سخن را ضمن گفتارى درازى فرمود که گزیده آن را در خطبه‏ها آوردم ، دو مرد از یاران وى نزد او آمدند ، یکى از آن دو گفت : من جز خودم و برادرم را در اختیار ندارم ، اى امیر مؤمنان فرمان ده تا انجام دهم امام فرمود : ] شما کجا و آنچه من مى‏خواهم کجا ؟ [نهج البلاغه]
بشنو این نی چون حکایت می کند
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» حکایتى از رمى جمرات‏

در سفر ی که به مکه رفته بودم، رفیقى داشتم که اهل کاشان بود، در رمى جمرات، به من گفت: یک فرد نزول خوارى آمده و مى‏خواهد رمى جمره کند، این رباخوار جمعیت را شکافت و آمد نزدیک جمره، یکى حاجى الجزایرى هم آن طرف جمره بود، مثل اینکه از دست شیطان خیلى عصبانى بود، به جاى سنگ ریزه یک قلوه سنگ برداشت و چنان به طرف شیطان پرتاب کرد به دیوار خورد و کمانه کرد و به سر این حاجى ایرانى رباخوار اصابت کرد، سر او را شکافت، من گفتم: حجّ این الجزایرى امسال قبول است، چون سنگ ما به دیوار جمره خورد، ولى سنگ او به خود شیطان خورد، چرا؟ چون قرآن مى‏فرماید:

 «یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطانُ مِنَ الْمَسِّ»

اینقدر شیطان در مشاعر حرام خوار، تصرّف کرده که انگار عاقل نیست. فرد عاقل فرمان خدا را نمى‏شکند، عاقلانه و منطقى زندگى مى‏کند.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 90/10/4 :: ساعت 3:8 عصر )
»» حکایتى از رحلت علامه مجلسى‏

وجود مبارک علّامه مجلسى که در کنار مسجد جامع اصفهان دفن شده‏اند، بنا به نقل شاگردان ایشان، سید نعمت الله جزایرى، که با قلم خود نوشته است: من بیست سال از عمر خود را شبانه روز در جلسه درس مجلسى بودم.

ایشان مى‏فرماید: قبل از شب هفت استادم، واقعاً کنار قبر ایشان بى‏قرار بودم، توان بلند شدن از کنار قبر را نداشتم، دلم نمى‏خواست بروم، دلم مى‏خواست شبانه روز کنار این قبر بمانم. این قدر کنار قبر مجلسى، گریه کردم که بى‏حال شدم.

نمى‏دانم به خواب رفتم یا خیلى بى‏حال بودم، دیدم که قبر مرحوم مجلسى شکافته شد، و ایشان از قبر بیرون آمد و نشست کنار قبر، به من گفت: سید نعمت الله، من بعد از مردنم فهمیدم مردم. این خوابى که مرحوم سید نعمت الله جزایرى از استاد خود نقل مى‏کند، با روایات ما میزان است. این مرگ هم به نظر امیرالمؤمنین نوعى انتقال است. فرد مؤمن در یک خانه‏اى در یک شهرى زندگى مى‏کرده، حالا یک مرتبه چشم خود را باز مى‏کند و مى‏بیند در عالم برزخ است.

رؤیاى صادقه، به استناد قرآن‏

البته بنده به خواب خیلى اعتقاد ندارم، مگر این که تمام جریانات خواب با آیات قرآن مجید و روایات همخوانى داشته باشد. شاید بتوان گفت: نود درصد خواب‏هایى که به عنوان خواب مذهبى روى منبرها گفته مى‏شوند، یا در کتاب‏ها مى‏نویسند، با آیات و روایات هماهنگى ندارند؛ یعنى بى‏پایه و بى‏اساس هستند، که براى ما حجت و دلیل شرعى؛ یعنى الزام آور و قطعى نیستند.

در تمام قرآن مجید، خدا پنج خواب را نقل کرده است:

خواب حضرت یوسف علیه السلام، خواب حضرت ابراهیم علیه السلام، خواب پادشاه مصر و ظاهراً دو خواب نیز از وجود مبارک رسول خدا صلى الله علیه و آله است. خوابى که حضرت یوسف علیه السلام به خاطر پاکى خود دیدند، جریانات آینده‏اش بود که خدا آن را در خواب به ایشان نشان داد.

دو خوابى که پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله دیده‏اند، خواب اول این بوده است که بعد از سال‏ها که حضرت براى مکه بسیار دلتنگ شده بودند، در عالم خواب دیدند که به مکه رفته، وارد مسجد الحرام شده‏اند. بعد از این خواب، این آیه نازل شد:

«إِنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لَرادُّکَ إِلى‏ مَعادٍ»

خیلى غصّه نخور من قدرت کفر را در مکه ضعیف مى‏کنم و بالاخره تو را به مکه برمى‏گردانم.

خواب دیگر آن بود که بعد از خواب آیه نازل شد: آنچه را که در خواب دیدى ما جنبه آزمایش براى مردم قرار دادیم و آن گرفتار شدن مردم بعد از مرگ پیامبر به حکومت بنى‏امیه بود.

ابراهیم نیز خواب دید، اسماعیل را در راه خدا قربان مى‏کند و در بیدارى به انجام این کار امر شد، خداوند به او فرمود:

«قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیا»

آنچه را که در خواب دیدى و در بیدارى مى‏خواستى انجام بدهى، از تو قبول کردیم. یعنى پاداش قربانى کردن اسماعیل را به تو دادیم. با اینکه ابراهیم سر اسماعیل را نبرید، خداوند در قرآن مى‏فرماید:

«إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ»

به ابراهیم نیکوکار که فرزندش را به عنوان قربانى براى من آورد پاداش دادم.

حالت مؤمن در لحظه مرگ‏

خواب اگر موافق با آیات و روایات باشد، عیبى ندارد، این خواب درست است، چرا؟ چون با روایاتى که در باب مرگ نقل شده است، کاملًا هماهنگى دارد که یک روایتش این است.

از امام صادق علیه السلام سؤال شد: مؤمن چگونه مى‏میرد؟ امام صادق علیه السلام اهل بصیرت است، حالت مردن را حس مى‏کند، مى‏بیند، فرمودند: آیا بر سر سفره‏اى نشسته‏اى که کاسه ماست جلویت باشد؟ عرض کرد: بله، یابن رسول الله، فرمودند:

آیا اتفاق افتاده که یک وقت در کاسه ماست چشمت به یک موى بسیار ریز بیفتد؟

عرض کرد: بله، فرمودند: با این مو چه مى‏کنى؟ گفت: با دو انگشتم مو را مى‏گیرم و از ماست بیرون مى‏کشم. فرمودند: آیا ماست مى‏فهمد که مو را از او بیرون کشیدند؟

جان گرفتن به وسیله ملک الموت نیز مانند بیرون کشیدن مو از ماست مى‏باشد.

مرگ، هدیه پروردگار به مؤمن‏

رسول خدا صلى الله علیه و آله مى‏فرماید:

«الموت تحفة المؤمن»  مرگ هدیه پروردگار به مؤمن است، خدا مى‏خواهد به آدم هدیه بدهد، مؤمن از مردنش که هدیه پروردگار است لذت مى‏برد. اگر مرگ براى مؤمن لذت نداشت، چرا بعد از این که با شمشیر زهرآلود ابن ملجم فرق امیرالمؤمنین علیه السلام را شکافت با صداى بلند در محراب فریاد زد:

«فزت و ربّ العکبه»  اگر براى او تلخ بود، این حرف را نمى‏زد. اگر مرگ براى حضرت سیدالشهداء علیه السلام سنگین بود، چرا در کتاب‏هاى ما نقل کردند که وقتى تیزى خنجر شمر روى گلوى آن حضرت قرار گرفت و شمر لعین اولین بار خنجر را کشید و گلو را باز کرد، ابى عبدالله لبخند زد.

عنایت علامه مجلسى به اهل علم‏

به یکى از دوستانم گفتم: شما زحمت بکشید و فلان کتاب را براى من بفرستید؟

مى‏خواهم با کمک این کتاب کار زیبایى براى علامه مجلسى انجام دهم. چند روز بعد از این تصمیم، یکى از تجار به بنده گفت: آیا شما قصد دارید براى علامه مجلسى کار علمى انجام دهید؟ گفت: بله، ولى تو از کجا مى‏دانى؟ گفت: امروز صبح برادرم که پدر شهید است، از اصفهان به من زنگ زد و گفت: شب جمعه به زیارت قبر علامه مجلسى رفتم و فاتحه خواندم. شب در عالم خواب دیدم که قبر علامه مجلسى شکافته شد و علامه مجلسى از قبر بیرون آمد، یکى از کتاب‏هاى خود را که ورق سفید داشت باز کرد، من عرض کردم: چرا قسمتى از ورق‏هاى کتاب سفید است؟ فرمود: این قسمت را دیگر ننوشتم، براى فلانى گذاشتم تا او این کار را تکمیل کند.

ما با علامه مجلسى چهارصد سال فرق زمان داریم، اما از قبر بیرون آمده و کتاب‏ را باز کرده و صفحات سفیدش را نشان داده و اسم مرا برده است و به پدر شهید گفته است که این قسمت را ننوشتم و براى فلانى گذاشتم، ما تهران هستیم و چهارصد سال بعد، ایشان در اصفهان دفن است، نیت مرا مى‏خواند و به پدر شهید مى‏گوید.

بعد این تاجر به من گفت: اگر کار شما خرج دارد، من حاضرم خرج آن را بدهم.

گفتم: فعلًا که خرجى ندارم، من این کار را باید انجام بدهم، تقریباً پنج هزار صفحه مى‏شود، شما باید صبر بکنى این کار تمام بشود، اگر نیاز به خرج داشت، به تو خبر مى‏دهم که بعد هم به او خبر ندادم.

تعبیر پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله از عالم برزخ‏

خیال نکنید خانه ما بعد از مردن قبر است، این قبرها مال جسم است، حقیقت ما که همان روح است، در عالم برزخ در خانه‏هایى به سبک خانه‏هاى بهشت قرار مى‏گیرد، بدکاران هم در چاله‏اى شبیه به چاله‏هاى جهنم قرار مى‏گیرند.

آنهایى که در برزخ در «حفرة من حفر النیران»  که تعبیر پیامبر است قرار مى‏گیرند، آرزو مى‏کنند که قیامت نشود، چون همان چاله پرآتش برزخ برایشان بهشت است.

جهنم کجا و دوزخ برزخى کجا؟ این مرگ جسم است. اما مرگ دیگر، مرگ باطن است. از نشانه‏هاى مرگ باطن این است که گوش انسان، شنواى مسائل الهى و سخنان ائمه نباشد.

وقتى ضرورى بودن رعایت احکام الهى مانند: حجاب را گوشزد کنید و منکر بشوند و بگویند: دنیا متمدن است، حال من زن و دخترم را در پارچه سیاه بپیچم که کسى رو و مویش را نبیند.

کسى که علم به ضرورى بون حجاب داشته باشد و منکر حجاب باشد، کافر است. یعنى اگر زنى با علم به ضرورى بودن به حجاب بگوید: من دیگر حجاب را نمى‏خواهم، قبول ندارم. این زن از شوهر خود بدون طلاق جدا است، از آن لحظه به بعد هر مقدار پیش شوهر بماند، زناکار مى‏باشند.

دخترى که با علم به ضرورى بودن حجاب منکر حجاب باشد، «1» به فتواى تمامى مراجع تقلید از هزار سال پیش تا به حال، مورد عقد واقع نمى‏شود و نمى‏تواند همسر فرد مسلمان شود. چون دختر کافر به عقد مسلمان در نمى‏آید. با تکیه بر فرمایش پیامبر صلى الله علیه و آله این افراد مرده‏اند.

«مات قلبه»

این آیه قرآن که در سوره مبارکه فاطر است. قرآن به چه کسى مرده مى‏گوید؟

رسول خدا صلى الله علیه و آله سیزده سال، صبح، بعد از ظهر، شب، در خیابان، کوچه، مسجد الحرام، دنبال سران مکه، عموها،  سرعموها و فامیل نزدیک خود دوید و دغدغه داشت که اینها سخنان خدا را گوش بدهند و مؤمن بشوند تا نجات پیدا بکنند. آنها او را با سنگ یا چوب مى‏زدند یا به او فحش مى‏دادند، به او نسبت‏هایى همچون جادوگر، دروغگو، مجنون و دیوانه مى‏دادند. تا اینکه خداى متعال این آیه را نازل کرد:

«وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُورِ»

حبیب من، بدن اینها قبر متحرک است و خودشان هم در این قبر، مرده هستند، تو مى‏خواهى چگونه این مردگان صدایت را بشوند، اصلًا صدایت را نمى‏شنوند.

سلمان و حضرت خدیجه، یاسر، سمیه، آنها زنده بودند که صداى تو را شنیدند و قبول کردند، عموى تو مرده است، تو در گوش مرده چه مى‏خواهى بخوانى؟ نشانه مرده بودن انسان این است که به حرف خدا، انبیا و ائمه گوش نمى‏دهد.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 90/10/4 :: ساعت 3:7 عصر )
»» حکایت محاسبه نفس مرحوم حاج ملاهادى‏

در سبزوار، همان روز اولى که وارد شدم، پرسیدم از نواده‏هاى مرحوم حاج ملا هادى سبزوارى، حکیم فیلسوف، عارف، عابد و انسان با عظمت قرن سیزدهم کسى در این شهر زندگى مى‏کند یا نه؟ گفتند: بله. ایشان نبیره دخترى دارد که فیلسوف و حکیم است و در سبزوار براى مردم تفسیر قرآن مى‏گفته است، اما اکنون به خاطر سنّ بالا کمتر مى‏تواند از خانه بیرون بیاید.

گفتم: به محضر ایشان بگویید: طلبه‏اى از تهران آمده، مى‏خواهد شما را ببیند.

ایشان خیلى بزرگوارى فرمودند و مرا پذیرفتند. آغوش اولیاى خدا محض سازندگى براى دیگران باز است. اخلاق پاکان عالم در برخورد این است. زندگى مادى معمولى دارند و اهل قناعت هستند.

زندگى اولیاى خدا در قناعت‏

امیرالمؤمنین علیه السلام درباره این افراد مى‏فرماید:

«خفیف المؤونة»  در این دنیا بسیارکم هزینه هستند، خرج زیادى ندارند و در خرج خود اهل قناعت هستند.

به خدمت ایشان رفتم، عرض کردم: آقا! من به این خاطر خدمت شما آمدم که خود و جدّ بزرگوارتان- حاج ملاهادى- برنامه، خاطره و نکته پرفایده‏اى دارید، براى من بگویید. ایشان فرمودند: مى‏گویم. جزوه‏اى که خودشان از نکات با ارزش زندگى جدّشان نوشته بودند، آوردند و به من دادند که من آن را به عنوان شى‏ء قیمتى نگهداشتم. همچنین قطعه‏اى که از جدّشان گفتند که با این مبحث بى‏ارتباط نیست.

اهل ایمان هر روز حسابگر خود هستند که شب و روز بر من چگونه گذشت و چگونه باید بگذرد. برخوردى که امروز داشتم، حق بود، یا باطل؟ مناسب بود، یا نامناسب؟

ایشان فرمودند: حاج ملا هادى از درآمد شخصى خود کشاورزى داشت و علاقه داشت که خودش دانه را بپاشد و آبیارى کند. با آن کثرت کار تدریس، شاگرد پرورى و عبادت سنگینش که مى‏گفت: نماز مغرب و عشاى ایشان نزدیک به دو ساعت طول مى‏کشید.

وقتى که گندم‏ها را درو مى‏کرد، تمام گندم‏ها را وزن مى‏کرد و زکاتش را خارج مى‏کرد و همان اول مى‏پرداخت و بعد گندم‏ها را چند روز مى‏گذاشت روى زمین‏ باشد که پرنده‏ها سهم زمستانى خود را ببرند، بعد بقیه را به خانه مى‏آورد.

حس کردند واجب الحج شدند، به همسر خود گفتند: از فروش محصولات کشاورزى قدرى پول نزدم هست که شما را هم مى‏توانم به مکه ببرم. همسرش واجب الحج نبود، اما مى‏گفت: این زن در خانه من خیلى زحمت کشیده است، سر سفره معنوى و مادى، همه را خودم نباید بخورم، او نیز باید مانند من سهم ببرد.

کارهاى مقدماتى حج را کردند و رفتند. در مسیر برگشت از مکّه، همسرش از دنیا رفت.

خادمى حاج ملاهادى در مدرسه کرمان‏

با بار و بنه وارد کرمان شد. پرسید: مدرسه طلبه‏ها کجاست؟ آمد وارد مدرسه شد. حاجى، عمامه‏اش را به صورت روحانیون نمى‏بست، بلکه به صورت روستایى‏هاى سبزوار مى‏بست؛ یعنى نمى‏شد تشخیص داد که او زیر این لباس معمولى مانند یک جهان است، یک دنیا علم، حکمت، عبادت و گنج. گنج همیشه در ویرانه است. کسى که با لباس مى‏خواهد خودش را بنمایاند، اندازه همان لباس مى‏ارزد و خودش چیزى ارزش ندارد.

به خادم گفت: آیا به من اتاق مى‏دهى؟ گفت: اینجا وقف طلاب است. یعنى چهره تو نشان مى‏دهد که طلبه نیستى. ولى چون دیگر ممکن است جا پیدا نکنى و غریب هستى، این چند روز مى‏خواهى اینجا باشى، براى این که خلاف وقف عمل نشود، در کارها به من کمک من؛ حیاط را جارو کن، دستشویى را بشوى و اگر طلبه‏اى کارى داشت، انجام دهى.

گفت: چشم، همه این‏ها را انجام مى‏دهم. چون وقتى خادم به او گفت: تو باید مانند من خادمى کنى، در درون خودش، فقط گذشت که من؟ حاج ملاهادى سبزوارى؟ باید جاروکشى کنم؟ بعد در درونش گفت: آرى، باید جاروکشى کنى، از همین مقدارى که بر درونت گذشت، معلوم مى‏شود هنوز ناقص هستى و منیّت دارى. خودش را محاسبه کرد. بعد به نفسش گفت: حال که وضع خوبى ندارى، باید اینجا بمانى، مانند خادم و نوکر با تو رفتار کنند تا از این حال بیفتى. من یعنى چه؟

خادم گفت: بقچه‏ات را بگذار و بیا در اتاق من شام بخور و همانجا بخواب. فردا به بعد، جارو کشید و دستشویى‏ها را شست، براى طلبه‏ها نان و غذا خرید. ایشان فرمودند: جدّم سه سال، در آن مدرسه کرمان براى تأدیب خودش خادمى کرد.

مبارزه با نفس حاج ملاهادى‏

روزى خادم به او گفت: تو زن و بچه ندارى؟ گفت: زنى داشتم، زن خوبى بود، اما مرد. گفت: بیا دختر مرا بگیر. از بى‏ریختى و زشتى کسى او را به همسرى انتخاب نکرده است، به سنّ تو مى‏خورد. گفت: باشد. عقد کردند.

مبارزه با هواى نفس این است. خدا از این زن به او چهار فرزند داد، دو پسر که هر دو در علم و دانش مانند خودش شدند و دو دختر به نام‏هاى حوریه و نوریه، که دو دانشمند بسیار فوق العاده‏اى شدند.

ایشان مى‏گفت: بعد از مدتى، روزى از کنار کلاس درس رد مى‏شد، دید آیت الله سیدجواد کرمانى دارد کتاب «منظومه حکمت» او را براى حدود دویست طلبه درس مى‏دهد. گوشه دیوار تکیه داد ببیند این عالم کتاب او را چگونه درس مى‏دهد؟

گوش داد، جایى از درس دید استاد اشتباه کرد. فهم کتاب سخت بود، حکمت، فلسفه و عرفان است. دید او اشتباه کرد. سکوت کرد. درس تمام شد.

آمد به خادم مدرسه گفت: من دیگر زمانم تمام شده است، مى‏خواهم همسرم را بردارم و به شهر خود ببرم.

طلبه خوش ذهنى را دید و به او گفت: اگر خدمت آیت الله سیدجواد رسیدى‏

بگو: این مطلبى که در کتاب منظومه حاج ملاهادى مى‏فرمودید، اگر این گونه مى‏فرمودید بهتر بود و رفت.

طلبه حاج سید جواد را دید و گفت: این خادم مدرسه به من این گونه گفت. او گفت: خادم مدرسه؟ من با این آیت اللهى در این کتاب ماندم، چگونه خادم مدرسه جواب را گفته است؟ به مدرسه برویم تا از او بپرسم. آمدند، به خادم گفتند: آن شریک شما کجاست؟ گفت: چند ساعت قبل رفت. گفت: او چه کسى بود؟ گفت: نمى‏دانم.

عرفان و خلوص حاج ملاهادى‏

چند سال گذشت. دو طلبه کرمانى که در کرمان فارغ التحصیل شده بودند، با هم قرار مى‏گذارند که به سبزوار و درس حاج ملاهادى بروند. دو نفرى به سبزوار مى‏روند، روز اول درس وقتى وارد مدرسه مى‏شوند، مى‏بینند حاجى دارد درس مى‏دهد.

ایشان سر درس دادن از دنیا رفت، بحث توحید بود و مست خدا شد، کتاب را بست، سه بار فریاد «لا اله الا الله» کشید و از دنیا رفت.

این دو طلبه استاد را نگاه کردند. یکى به آن دیگرى گفت: این شخص همان کسى نبود که سه سال خادم مدرسه ما بود؟ گفت: والله نمى‏دانم، خواب مى‏بینم یا بیدار هستم؟ بگذار درس تمام شود و برویم از خودش بپرسیم.

درس تمام شد و همه رفتند. این دو طلبه کرمانى آمدند و گفتند: آقا شما سه سال در کرمان نبودید؟ حاجى نگاهى به آنها کرد و فرمود: تا اینجا که گفتید، حق داشتید، اما از اینجا به بعد حق من است که به شما بگویم: تا من زنده هستم، راضى نیستم که در این رابطه به کسى اشاره‏اى کنید.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 90/10/4 :: ساعت 3:6 عصر )
»» اعمال روز اول ماه صفر

آگاه باش که این ماه معروف به نحوست و بد یمنى است و براى رفع نحوست و بد یمنى چیزى بهتر از صدقه دادن و خواندن دعاها و استعاذات وارده نیست و اگر کسى بخواهد از بلاهاى نازله این ماه، محفوظ بماند، چنان‏که محدّث فیض و غیر او فرموده‏اند، هر روز ده مرته بخواند:

 

اى سخت نیرو، و سخت کیفر، اى عزیز، اى عزیز، اى عزیز، همه آفریدگانت در برابر عظمت خوار گشته، مرا از شهر آفریدگانت کفایت کن، اى نیکوکار، اى زیباکار، اى نعمت‏بخش، اى افزون‏کن، اى که معبودى جز تو نیست، منزّهى تو، من از ستمکارانم، پس دعایش را مستجاب کردیم، و او را [اشاره به رهایى حضرت یونس از دل ماهى‏] از اندوه نجات دادیم، و اینچنین مؤمنان را نجات مى‏دهیم، درود خدا بر محمّد و خاندان پاک و پاکیزه‏اش. سیّد ابن طاووس براى هلال این ماه دعایى روایت کرده.

 

روز اوّل: در سال سى‏وهفتم جنگ صفین درگرفت، و در این روز در سال شصت‏ویکم به قولى سر مبارک حضرت سیّد الشهداء علیه السّلام را وارد دمشق کردند، و بنى امیّه آن روز را عید قرار دادند، و آن روزى است که در ان غصّه‏ها تازه مى‏شود.

 

                           در عراق ماتمهایى بود که آن را بحساب آوردند             بنى امیّه در شام از عیدهاى خود



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 90/10/4 :: ساعت 3:5 عصر )
<   <<   6   7   8      
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

عزاداری از سنت های پیامبر اکرم (ص) است
سعادت ابدی در گرو اشک و عزاداری بر سیدالشهدا علیه السلام
سبک زندگی قرآنی امام حسین (علیه السلام)
یاران امام حسین (ع) الگوی یاران امام مهدی (عج)
آیا شیطان به دست حضرت مهدی علیه السلام کشته خواهد شد؟
ارزش اشک و عزا بر مصائب اهل بیت علیهم السلام
پیوستگان و رهاکنندگان امام حسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام در آیینه زیارت
پیروان مسیح بر قوم یهود تا روز قیامت برترند!
نگاهی به شخصیت جهانی امام حسین «علیه السلام»
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 139
>> بازدید دیروز: 117
>> مجموع بازدیدها: 1326851
» درباره من

بشنو این نی چون حکایت می کند

» فهرست موضوعی یادداشت ها
دینی و مذهبی[871] . عشق[360] . آشنایی با عرفا[116] . جدایی از فرهنگ[114] . موسیقی[66] . داستانک[2] . موعود . واژگان کلیدی: بیت المال . صحابی . عدالت . جزیه . جنایات جنگ . حقوق بشردوستانه . حکومت . خراج . علی علیه‏السلام . لبنان . مالیات . مصرف . مقاله . منّ و فداء . ادیان . اسرای جنگی . اعلان جنگ . انصاری . ایران . تقریب مذاهب . جابر .
» آرشیو مطالب
نوشته های شهریور85
نوشته های مهر 85
نوشته زمستان85
نوشته های بهار 86
نوشته های تابستان 86
نوشته های پاییز 86
نوشته های زمستان 86
نوشته های بهار87
نوشته های تابستان 87
نوشته های پاییز 87
نوشته های زمستان87
نوشته های بهار88
نوشته های پاییز88
متفرقه
نوشته های بهار89
نوشته های تابستان 89
مرداد 1389
نوشته های شهریور 89
نوشته های مهر 89
آبان 89
آذر 89
نوشته های دی 89
نوشته های بهمن 89
نوشته های اسفند 89
نوشته های اردیبهشت 90
نوشته های خرداد90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد90
نوشته های شهریور90
نوشته های مهر 90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد 90
نوشته های مهر 90
نوشته های آبان 90
نوشته های آذر 90
نوشته های دی 90
نوشته های بهمن 90
نوشته های اسفند90
نوشته های فروردین 91
نوشته های اردیبهشت91
نوشته های خرداد91
نوشته های تیرماه 91
نوشته های مرداد ماه 91
نوشته های شهریور ماه91
نوشته های مهر91
نوشته های آبان 91
نوشته های آذرماه91
نوشته های دی ماه 91
نوشته های بهمن ماه91
نوشته های بهار92
نوشته های تیر92
نوشته های مرداد92
نوشته های شهریور92
نوشته های مهر92
نوشته های آبان92
نوشته های آذر92
نوشته های دی ماه92
نوشته های بهمن ماه92
نوشته های فروردین ماه 93
نوشته های اردیبهشت ماه 93
نوشته های خردادماه 93
نوشته های تیر ماه 93
نوشته های مرداد ماه 93
نوشته های شهریورماه93
نوشته های مهرماه 93
نوشته های آبان ماه 93
نوشته های آذرماه 93
نوشته های دیماه 93
نوشته های بهمن ماه 93
نوشته های اسفند ماه 93
نوشته های فروردین ماه 94
نوشته های اردیبهشت ماه94
نوشته های خرداد ماه 94
نوشته های تیرماه 94
نوشته های مرداد ماه 94
نوشته های شهریورماه94
نوشته های مهرماه94
نوشته های آبان ماه94

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
پیام شهید -وبگاه شهید سید علی سعادت میرقدیم
دانشجو
(( همیشه با تو ))
همراه با چهارده معصوم (علیهم السلام )ویاران-پارسی بلاگ
بر بلندای کوه بیل
گل رازقی
نقاشخونه
قعله
hamidsportcars
ir-software
آشفته حال
بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن
سرباز ولایت
مهندس محی الدین اله دادی
گل باغ آشنایی
...عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید)
بهارانه
*تنهایی من*
بلوچستان
تیشرت و شلوارک لاغری
اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی
کشکول
قدم بر چشم
سه ثانیه سکوت
نگارستان خیال
گنجدونی
بهارانه
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
نگاهی نو به مشاوره
طب سنتی@
سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام
اکبر پایندان
Mystery
ermia............
پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ...
اسیرعشق
چشمـــه ســـار رحمــت
||*^ــــ^*|| diafeh ||*^ــــ^ *||
کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب
جلال حاتمی - حسابداری و حسابرسی
بهانه
صراط مستقیم
تــپــش ِ یکــ رویا
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
سلحشوران
گیاه پزشکی 92
مقبلی جیرفتی
تنهایی افتاب
طراوت باران
تنهایی......!!!!!!
تنهای93
سارا احمدی
فروشگاه جهیزیه و لوازم آشپزخانه فدک1
.: شهر عشق :.
تا شقایق هست زندگی اجبار است .
ماتاآخرایستاده ایم
هدهد
گیسو کمند
.-~·*’?¨¯`·¸ دوازده امام طزرجان¸·`¯¨?’*·~-.
صحبت دل ودیده
دانلود فایل های فارسی
محقق دانشگاه
ارمغان تنهایی
* مالک *
******ali pishtaz******
فرشته پاک دل
شهیدباکری میاندوآب
محمدمبین احسانی نیا
کوثر ولایت
سرزمین رویا
دل نوشته
فرمانده آسمانی من
ایران
یاس دانلود
من.تو.خدا
محمدرضا جعفربگلو
سه قدم مانده به....
راز نوشته بی نشانه
یامهدی
#*ReZa GhOcCh AnN eJhAd*#(گوچـی جـــون )
امام خمینی(ره)وجوان امروز
فیلم و مردم
پیکو پیکس | منبع عکس
پلاک صفر
قـــ❤ــلـــــب هـــــای آبـــــی انــ❤ـــاری
اسیرعشق
دل پرخاطره
* عاشقانه ای برای تو *
farajbabaii
ارواحنا فداک یا زینب
مشکات نور الله
دار funny....
mystery
انجام پروژه های دانشجویی برای دانشجویان کنترل
گل یا پوچ؟2
پسران علوی - دختران فاطمی
تلخی روزگار....
اصلاحات
گل خشک
نت سرای الماس
دنیا
دل پر خاطره
عمو همه چی دان
هرکس منتظر است...
سلام محب برمحبان حسین (ع)
ادامس خسته من elahe
دهکده کوچک ما
love
تقدیم به کسی که باور نکرد دوستش دارم
گروه اینترنتی جرقه داتکو
مدوزیبایی
من،منم.من مثل هیچکس نیستم
Tarranome Ziba
پاتوق دختر و پسرای ایرونی
اسرا
راه زنده،راه عشق
وبلاگ رسمی محسن نصیری(هامون)(شاعر و نویسنده)
وب سایت شخصی یاسین گمرکی
حسام الدین شفیعیان
عکسهای سریال افسانه دونگ یی
ܓ✿ دنـیــــاﮮ مـــــــن
Hunter
حسام الدین شفیعیان
دهکده علم و فناوری
اسیرعشق
دختر باحال
*دلم برای چمران تنگ شده.*
♥تاریکی♡
به یادتم
باز باران با محرم
تنهایی ..............
دوستانه
هرچه می خواهد دل تنگم میذارم
زندگی
نیلوفر مرداب
فقط طنزوخنده
تینا!!!!
شیاطین سرخ
my love#me
سرزمین خنگا
احکام تقلید
•.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.•
فوتسال بخش جنت (جنت شهر )
حقیقت صراط
...دیگه حسی نمونده
زیر اسمان غربت
شهید علی محسنی وطن
سکوت(فریاد)
عاشقانه ها
خودمو خدا تنها
دانستنی های جالب
ermia............
حجاب ایرانی
عرفان وادب
دل خسته
عاشقانه های من ومحمد
هر چه میخواهد دله تنگت بگو . . .
sharareh atashin
mehrabani
khoshbakhti
______>>>>_____همیشگی هااا____»»»»»_____>>>>
دخترونه
قلبی خسته ازتپیدن
عشـ۩ـق یـ۩ـعنی یـ۩ـه پــ۩ـلاک......
تینا
مذهب عشق
مناجات با عشق
داستان زندگی من
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
عاشق فوتبال
کشکول
حاج آقا مسئلةٌ
صدا آشنا
کد بانوی ایرانی
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
« یا مهدی ادرکنی »
وبلاگ تخصصی کامپیوتر - شبکه - نرم افزار
::::: نـو ر و ز :::::
توکای شهر خاموش

.: اخـبـار فـنـاوری .:
Biology Home
شــــــــــــــهــــدای هــــــــــــــســـتــه ایـــــــــــــ
مثبت گرا
تک آندروید
امروز
دانستنی / سرگرمی / دانلود
°°FoReVEr••
مطلع الفجر
سنگر بندگی
تعصبی ام به نام علی .ع.
تنهایی.......
دلـــــــشــــــــکســـــته
عاشقانه
nilo
هر چی هر چی
vida
دلمه پیچ, دستگاه دلمه پیچ Dolmer
هسته گیر آلبالو
آرایشگری و زیبایی و بهداشت پوست
عکس های جالب و متحرک
مرکز استثنایی متوسطه حرفه ای تلاشگران بیرجند
دیجی بازار
نمونه سوالات متوسطه و پیش دانشگاهی و کارشناسی ارشد
bakhtiyari20
زنگ تفریح
گلچین اینترنتی
روستای اصفهانکلاته
پایه عکاسی مونوپاد و ریموت شاتر بلوتوث
سرور
عاطفانه

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان


























































































» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب