سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و به کسى که از او مشکلى را پرسید فرمود : ] براى دانستن بپرس نه براى آزار دادن که نادان آموزنده همانند داناست و داناى برون از راه انصاف ، همانند نادان پر چون و چراست . [نهج البلاغه]
بشنو این نی چون حکایت می کند
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» بهشت و آرام گرفتن در آن‏

ضمیر «نا» در قلنا که فعل را به صورت متکلم مع الغیر آورده براى نشان دادن عظمت و بزرگى و کبریائى است.

گفتیم اى آدم تو و همسرت در این بهشت معین و خاص آسوده خاطر سکونت گیرید و آرامش یابید.

درباره این بهشت چنان که از تحقیق محققان در آیات و معارف و روایات استفاده میشود باید گفت منظور بهشت جاودان آخرتى نیست، زیرا هرکس به خاطر لیاقتش و عبادات و اعمال صالحش و خدمات و اخلاق حسنهاش در آن وارد شود و زمان ورود آن هم در قیامت کبرى است هرگز از آن خارج نمى شود، و بهشت آخرتى فضائى نیست که شیطان بتواند در آن وارد شود، و به وسوسه و فتنه انگیزى دست یازد، و زمینه عصیان و طغیان فراهم کند و انسانها را براى اندکى مال و زمین با تحریک حرص و آز و شهوتشان به جان هم اندازد.

و نیز مکانى آباد و سرسبز پر از گل و چمن و انواع درختان در روى زمین نبود، که بودن در چنین مکانى درجه و مرتبه و مقامى براى خلیفه الله نیست تا هبوطى در آن صورت گیرد، چه این که چنین مکانى و مکانهائى مانند آن در دنیا به طور اکثر بسترى براى شیاطین و شیطنتها و فساد و طغیان و گناه و معصیت است، و سببى براى تحریک رذائل نفسى و زمینهاى براى دور شدن هوس رانان و غافلان از خداست.

باید پذیرفت که مراد از بهشت در این آیه شریفه مکانى است که نه همه کمالات آخرت را داشت و نه همه اوصاف دنیا را، نه جائى بود آخرتى محض، و نه مکانى بود مادى خالص، بلکه فضائى میان دنیا و آخرت بود، و انواع نعمت هاى مادى که هم نشان از آخرت داشت و هم نشان از دنیا و انواع نعمت هاى معنوى در آن فراوان بود.

از آیات سوره مبارکه طه که به آدم خطاب شد:

إِنَّ لَکَ أَلَّا تَجُوعَ فِیها وَ لا تَعْرى‏، وَ أَنَّکَ لا تَظْمَؤُا فِیها وَ لا تَضْحى‏:

اى آدم یقیناً براى تو در این بهشت این چهار حقیقت هست که نه گرسنه میشوى و نه برهنه گردى، و نه در آن تشنگى یابى، و نه دچار آفتاب زدگى شوى.

استفاده میشود که این چهار خصلت از کمالات بهشت آخرتى است، زیرا باغ هاى دنیا هم گرسنگى دارد و هم برهنگى، هم تشنگى دارد هم آفتاب زدگى، که گرسنگى را با خوردن میوه و برهنگى را با پوشیدن لباس، و تشنگى را با آشامیدن آب و آفتاب زدگى را با سایه گرفتن جبران میکنند، بهشت آدم بهشتى بود که خوشى و لذت در آن دوام داشت و نعمت هایش مسبوق به گرسنگى و برهنگى و تشنگى و آفتاب زدگى نبود.

و از طرفى چون شیطان توانست در آن بهشت وارد شود، و قلب آدم و حوا را به وسوسه دچار نماید، و نهایتاً زمینه خروج آنان را فراهم کند باید گفت جنبه دنیائى این بهشت بود، در هر صورت این بهشت معهود بهشتى بود که از کمالات آخرت و اوصاف دنیا نشانهها داشت، و از آیه شریفه استفاده میشود که بناى زوجیت و زن و شوهرى، و مسکن مایه آرامش، و انواع نعمتها و استفاده از آنها، و دورى جستن از آنچه براى انسان و زندگیاش زیان بار است از لوازم و ضروریات حیات و زندگى است.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 90/10/4 :: ساعت 3:20 عصر )
»» آزادى در بهره گیرى از مباحات و نعمت هاى پاک و پاکیزه‏

خداوند مهربان براساس لطف و رحمتش آدم و همسرش را در چگونه استفاده کردن از بهشت معهود هدایت و راهنمائى کرد و آنان را به آنچه براى وجودشان منفعت داشت دلالت نمود و از آنچه به زیانشان بود بر حذر داشت، به آنان خطاب کرد نعمت هاى پاک و پاکیزه این مکان ملکوتى و مادى با همه وسعت و گستردگیاش بر شما مباح و حلال است و از هر کجاى آن که بخواهید تناول کنید و فراوان و گوارا بخورید و تنها به این درخت ویژه و خاص که خوردن میوهاش براى شما مناسب نیست نزدیک نشوید.

این معنا را همه فرزندان آدم اعم از مرد و زن باید توجه داشته باشند که حضرت حق در این دنیا که به منزله باغى مسکونى براى آنان است آنچه را حلال و مباح فرموده، از گوشت چهارپایان و طیور، و ماهیان دریا، و حبوبات و سبزیجات، دایرهاى بسیار گسترده، و وسعتى بیحساب، و فراوانى غیرقابل تصور دارد، که استفاده صحیح از این نعمتها از طریق کسب هاى مشروع با شرط مؤمن بودن سبب جلب منافع ابدى و سرمدى است، و آنچه را حرام نموده شمارش اندک و دایرهاش ضیق و تنگ است، و روى آوردن به حرام اندک با حلال و مباح گسترده و فراوان نمک به حرامى و کمال بى انصافى و نهایتاً جنگ با حضرت حق است.

نهى حضرت محبوب به صورت «لاتقربا» نزدیک نشوید براى این بود که نزدیک شدن به مایه عصیان و زمینه حرام، محرک هوا و هوس، و شعله ورکننده شهوات و حرص و آز است، وقتى انسان نزدیک برود ایمن از افتادن در دامن گناه نیست، و هرگاه نزدیک نشود به هوس نمى افتد و مصون از معصیت میشود.

با توجه به این که زمان سکونت گزیدن آدم و حواء در بهشت از مسئله نبوت و رسالت و احکام فقهى و حلال و حرام اصطلاحى و خلاصه تکلیف و مسئولیت سخنى در میان نبود و همه این مسائل پس از هبوط مطرح شد، چنان که از کلمه «هدى» در آیه‏

فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدایَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ‏

استفاده میشود باید پذیرفت که نهى حضرت حق نسبت به نزدیک نشدن آن دو به آن درخت خاص نهى مولوى نبود که ارتکابش موجب کیفر آخرت و آتش دوزخ باشد، بلکه نهى حضرت حق ارشادى بود، از قبیل نهى طبیب که به بیمار میگوید کمتر بخور، که اگر بیمار توجه نکند سبب مرگ و هلاکت او نخواهد شد، بلکه بر بدنش اندکى فشار میآید و به زحمت میافتد ولى به سرعت رنج آن برطرف میشود، پس خوردن آدم از میوه آن درخت معصیت اصطلاحى نبود، و کیفرى به صورت کیفر مربوط به گناه اصطلاحى در پى نداشت.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 90/10/4 :: ساعت 3:19 عصر )
»» ظلم و ظالم در آیه شریفه‏

ظلم در لغت به معناى ناقص نمودن و کم کردن و چیزى را در جاى غیرخود قرار دادن است.

ارتکاب نهى گرچه ارشادى باشد و کیفر و عذابى به دنبال نداشته باشد، و به معناى گناه و معصیت اصطلاحى نباشد در حدّ خودش زیانى محدود به وجود خودانسان دارد، زیانش در حقیقت ناقص نمودن شخصیت و کم نمودن از معنویت و نورانیت درون است، و ارتکابش از بندگان خاص و عباد واقعى رحمان توقع نمى رود، ولى اگر دچار ارتکاب آن شدند از چشم رحمت نمى افتند، و کیفرى اخروى براى آنان نیست، و مطرود درگاه نمى شوند، و مستحق عتاب شدید نمى گردند بلکه محرومیتّى اندک از نورانیت و معنویت براى آنان میآید، و به گوشهاى کم از شخصیت آنان نقص وارد میشود، و این ارتکاب نهى در فضاى حیات آنان چیزى است که براى آنان موجب غم و اندوه و گریه و زارى و روى آوردن به توبه و انابه و توسل به ارواح مقدسه جهت جلب رحمت و مغفرت خداست.

از بهترین شواهد این معنا که نهى لاتقربا نهى ارشادى است این است که حضرت حق میفرماید:

وَ عَصى‏ آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى‏: و آدم به نهى خدا توجهى نکرد، و از آن سرپیچى نمود، و از رسیدن به آنچه شیطان به او وعده داده بود که مخلد شدن در بهشت است ناکام ماند و راه واقعى را گم کرد.

و نفرمود آدم مرتکب نهى شد، و از مغضوبان درگاه قرار گرفت، چنان که درباره عاصیان و متمردان و طاغیان و حرام خواران فرموده:

کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ وَ لا تَطْغَوْا فِیهِ فَیَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضَبِی وَ مَنْ یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبِی فَقَدْ هَوى‏:

از خوردنى هاى پاکیزه و مطبوع که روزى شما نمودیم بخورید و در این مورد از حدود حق تجاوز نکنید و سر به طغیان برندارید که غضب و خشم من که عذابى سخت است بر شما فرود آید، و کسى که خشم بر او فرود آید یقیناً هلاک شده است.

ارتکاب نهى ارشادى هم در حدّ خود ستم بر خویش است و این ستم انسان را مستحق عنوان ظالم میکند، و ظالم در این آیه با توجه به مقام خلیفة الله و شخصیت برجسته او به معناى کم کردن از معنویت و نورانیت است، کم کردنى که نسبت به خلیفة الله ظلم بر نفس و قرار گرفتن در زمره اینگونه ظالمان است، که تعدادشان در اولیاء الهى و عباد خاص حق بسیار اندک و غیرقابل توجه است، و این مقدار لغزش که امرى طبیعى و از عوارض جنبه بشرى است لطمهاى و زیانى به ساختمان انسانیت و بناى شخصیت خلیفة الله نمى زند، چنان که حضرت مولى الموحدین امیرالمؤمنین على (ع) هنگام بیان اوصاف و کمالات و عظمت و شخصیت اهل تقوا در خطبه متقین درباره این عارضه که مربوط به حدود بشرى و جسمى و مادى انسان است میفرماید

«قلیلا زلله:»

لغزش اهل تقوا بسیار بسیار اندک است، و این لغزش در زندگى آنان گناه و معصیت اصطلاحى به حساب نمى آید زیرا نه موجب کیفر اخروى است و نه سبب فرود آمدن خشم حق بر آنان.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 90/10/4 :: ساعت 3:19 عصر )
»» شیطان

فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطانُ عَنْها فَأَخْرَجَهُما مِمَّا کانا فِیهِ وَ قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلى‏ حِینٍ‏

پس شیطان هر دو را از طریق آن درخت به لغزش کشید و آنان را از مقامات و منزلت هاى عظیمى که در آن بودند بیرون راند و ما به آدم و حوا و ابلیس گفتیم در حالى که دشمن یکدیگر هستید از این جایگاه فرود آئید و براى شما در زمین قرارگاهى براى زندگى و تا مدتى معین وسیله بهره ورى اندکى خواهد بود.

آیه شریفه به چند مطلب بسیار مهم و قابل توجّه اشاره دارد که شاید به شرح و توضیح مفصّلى نیاز داشته باشد.

1- شیطان 2- ازلال 3- نتیجه ازلال 4- هبوط 5- زندگى در زمین‏

شیطان در این آیه شریفه همان موجود مستکبرى است که از سجده بر آدم و در حقیقت اطاعت از فرمان حق سربرتافت و در آیه 34 بقره از او به عنوان ابلیس یاد شد.

ابلیس به نظر میرسد اسم خاص و شیطان اسم عام باشد، شیطان و شاطن در لغت به معناى خبیث، آلوده باطن، پست و سرکش و متمرد و طاغى و یاغى و گمراهکننده آمده، بنابراین هر موجودى اعم از انسى یا جنى داراى این اوصاف باشد نام شیطان بر او سزاوار است، و چون ابلیس از فرمان خدا سربرتافت و به‏ سرکشى و تمرد برخاست، و در مقام ازلال آدم و حوا برآمده از او تعبیر به شیطان شده است.

اگر کسى بگوید چرا خدا شیطان را آفرید، تا در مسیر هدایت انسان کمین کند، و او را بفربید، و از صراط مستقیم منحرف سازد، و راه بهشت آخرت را بر او مسدود سازد و مسیر دوزخ را به رویش بگشاید و خلاصه میان رب و عبد حجاب گردد!؟

در پاسخش باید گفت: خداى مهربان که جز خیر موجودات و سعادت و خوشبختى بندگان را نمى خواهد سازنده منبع شرّ و شرارت و به وجود آورنده قاتل سعادت نیست، او ذات اولیه ابلیس و هیچ جن و انسى را خبیث و متمرد و طاغى و شیطان نیافریده، بلکه همه موجودات حتى ابلیس و همه شیاطین از ابتدا به عنوان خیر و به هدف عبادت حضرت رب العزّه آفریده شده اند، چنان که در قرآن مجید به این معنا اشاره شده است:

وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ:

و جن و انس را جز براى عبادت و بندگى (که عامل رسیدن به همه کمالات و موجب سعادت ابدى است) نیافریدم‏

گروهى از جن و طایفهاى از انس با وجود مشعل هدایتى که در راه آنان قرار داده شده، و همه زمینه هاى سعادت و خوشبختى براى آنان فراهم آمد، و حجت خدا در همه امور بر آنان تمام گشت، و راه هرگونه عذرى به روى آنان بسته شد به میل و اختیار خود از ابتداى کار یا وسط کار از حق بریدند، و به راه انحراف و ضلالت رفتند، و لذات و شهوات و هوا و هوس را در همه امور حیات بر عبادت حق ترجیح دادند، و از قیامت و خوشبختى ابدى آن دست کشیده، به راه مادى‏ گرى و لذت خواهى افتادند و در میان آنان بعضى هم به گمراه کردن بندگان همت گماشتند و به فضاى شیطنت و فساد و افساد قدم نهادند.

ابلیس و هر که به فضاى شیطنت وارد شد از ابتدا شیطان نبود، بلکه با قبول انحراف، و با محکوم شدن در برابر هوا و هوس ها، و با آلوده شدن به رذایل اخلاقى و با سرپیچى از فرمان حق آلوده به شیطنت شد.

قرآن مجید درباره ابلیس که از گروه جن بود و براى عبادت آفریده شد ولى به خاطر امتناع از اجراى فرمان حق و خوى استکبارى از جادّه بندگى درآمد و در مسیر ضلالت و انحراف و اضلال دیگران قرار گرفت میفرماید:

وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ کانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ ...

و هنگامى که به فرشتگان گفتیم: براى آدم سجده کنید، پس همه سجده کردند مگر ابلیس که از گروه جن بود، نهایتاً او از دایره فرمان پروردگارش و اجراى آن که سجده بر آدم بود بیرون رفت.

از آیه شریفه دو مطلب مهم استفاده میشود اول این که ابلیس از جنس فرشتگان نبود، بلکه وجودى از طایفه جن بود، دوم این که پیش از آفرینش آدم به خاطر لیاقتش در جمع فرشتگان قرار داشت و همراه آنان مشغول عبادت رب بود، ولى به دل خواه خودش و به اراده و اختیارش سر از فرمان حق برتافت و به راه گمراهى افتاد، و بر اثر حسدش نسبت به مقام آدم در مسیر گمراه کردن انسانها و زایل نمودن کمالاتشان افتاد.

با توجه به این حقایق قرآنیه و این که خداوند مهربان همه شیاطین را دشمن آشکار انسان معرفى میکند، و همه وسایل و ابزار هدایت را براى انسان مهیا ساخته باید از اجابت دعوت شیاطین روى برتافت و از دایره نفود آنان دور شد، و با تکیه بر عقل و وحى و نبوت و امامت و همه امکاناتى که براى رسیدن به سعادت در اختیار انسان نهاده شده در مسیر هدایت الهى و عبادت حضرت ربّ قدم برداشت و ذهن خود را از این مسئله باطن که چرا خدا شیطان را آفرید پاک کرد، زیرا خداى مهربان احدى از جن و انس را از ابتدا به عنوان شیطان نیافریده بلکه همه براى عبادت آفریده شدند نهایتاً گروهى از دو طایفه به اختیار خود شیطان شدند نه این که شیطان بودند.!

قرآن مجید در حدود 88 بار لفظ شیطان و ده مرحله لفظ ابلیس را به کار برده و در این نود و هشت بار به صورت هاى گوناگون انسان را از مکر و حیله و فریب و خدعه آن بر حذر داشته است.

انسان انحراف و ضلالت و گمراهى و دوزخى شدن خود را نباید به ابلیس و شیطان نسبت دهد، و خود را در این زمینهها معذور بدارد، بلکه باید به این معنا توجه کند که گمراهى او و دوزخى شدنش معلول اجابت دعوت شیاطین در کمال آزادى و اختیار است، و در حقیقت هر انسان گمراهى و هر مستحق دوزخى به اراده و اختیار خودش گمراهى و آتش را انتخاب کرده نه این که شیطان به اجبار و با سلب آزادى و اختیارش او را به گمراهى و دوزخ کشانیده است.

براى شیاطین چنان که قرآن میفرماید در این زمینه هیچ گونه تسلطى بر انسان وجود ندارد، مگر این که انسان به اختیار خودش خود را در حیطه تسلط او قرار داده که باز این هم براى او در قیامت عذرى نخواهد بود.

ابلیس و همه شیاطین در قیامت به مریدان و مطیعانشان میگویند:

وَ ما کانَ لِی عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی:

و مرا برشما هیچ تسلّط و غلبهاى نبود فقط شما را به گناه و فسق و فجور و بى ایمانى دعوت کردم و شما هم بدون اندیشه و دقت و با چشم پوشى از رسالت پیامبران و کتب آسمانى دعوتم را پذیرفتید.

و نیز به اجابت کنندگان دعوتشان میگویند:

وَ ما کانَ لَنا عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ بَلْ کُنْتُمْ قَوْماً طاغِینَ:

و ما را بر شما هیچ تسلّط و غلبهاى نبود بلکه شما گروهى سرکش و طغیان گر بودید.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 90/10/4 :: ساعت 3:18 عصر )
»» راه هاى نفوذ شیطان‏

از آیات قرآن و روایات اهل بیت و معارف حقه استفاده میشود که شیطان یعنى آن موجود خبیث و طاغى و گمراهکننده که طایفه پرجمعیتى از آنان هم نوعان خود انسان هستند و در لباس بشرى بسر میبرند و شب و روز به صورت هاى گوناگون و با چهره هاى فریبنده و زبانى چرب و نرم، و سخنانى جذاب و وعده هاى عجیب و غریب در کنار انسان هستند براى گمراه کردن هر کسى راهى متناسب با او بر میگزینند، اهل مقام و جاه را با تزئین دورنمائى از ریاست و حکومت، اهل دنیا را با فرزند و مال و ثروت، اهل دانش را با غرور و شهرت، اهل خدا را از طریق دین و عمل، و خلاصه هرکسى را با وضعیت مناسب با خودش میفریبد.

شیطان با نفوذ در نفس اماره تا زمانى که نفس حالت اماره بودن را دارد و با نفوذ در خیالات و اوهام و ذهنیتهاى انسان، میان آدمى و عقل و اندیشه و دینش حجاب میشود، سپس دام فریب را میگستراند، آنگاه با تزئین اعمال زشت در نظر انسان زمینه ورود به هر معصیتى را فراهم میکند، و میکوشد که دو حالت غفلت و نسیان آدمى براى فریبکاریهایش کمک بگیرد.

او فرعون و امثال وى را با حکومت و قارون و هم ردیفانش را با ثروت، بلعمها را با علم و دانش، هوس داران و اهل شهوت را با چهره هاى زیبا و خیالات فاسد فریفت و آنان را تا جائى دور از حق و حقیقت نگاه داشت که موفق به توبه نشدند و به هلاکت ابدى و شقاوت سرمدى دچار گشتند.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 90/10/4 :: ساعت 3:16 عصر )
»» پنج وسلیه فریب‏

روزى حضرت مسیح در میان راه ابلیس را با پنج الاغ دید که بر هر کدام بارى قرار داشت و او دنبال الاغها حرکت میکرد.

از او پرسید بر پشت الاغها چه بارى دارى؟ پاسخ داد مال التجارههائى است که براى آنها دنبال مشترى هستم.

حضرت گفت بار الاغها چیست و مشترى آنها کیست؟ ابلیس گفت یکى از بارها ظلم و بیدادگرى است و مشترى آن سلاطین و حاکمان هستند، دومین بار کبر و خود بزرگ بینى است و مشترى آن خوانین و اربابان هستند، سومى حسد است و مشترى آن دانشمنداناند، چهارمى خیانت است و مشترى آن تاجران و بازرگاناناند، و پنجمى فریب و مکر است و مشترى آن زنان میباشند



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 90/10/4 :: ساعت 3:16 عصر )
»» برخى از کمینگاههاى شیطان‏

رسول خدا در روایتى بسیار مهم به برخى از کمین گاه هاى شیطان اشاره میکند و انسان را نسبت به این دشمن خطرناک هشدار میدهد.

شیطان طرد شده از راه هاى گوناگون به خصوص از طریق کارهاى نیک و عقاید صحیح و احکام دینى، در کمین انسان قرار میگیرد و او را آلوده به وسوسه میکند تا در چاه گمراهى و ضلالت افتد.

گاهى از راه اسلام وارد شده در کمین عقیده و ایمان مینشیند و میگوید آیا قصد دارى به آئین اسلام گرایش پیدا کنى و در زمره مسلمانان قرار گیرى و دین و فرهنگ پدران و نیاکانت را رها کنى؟

او شخصى را که مسلمان نشده و آراسته به اسلام نگشته به این صورت وسوسه میکند تا از برکات اسلام و مسلمانى محروم شود.

ولى مسلمان یا کسى که با تکیه با خرد و عقل میخواهد اسلام را بپذیرد به وسوسه او توجه نمى کند و از آن محروم از رحمت اطاعت نمى نماید و اسلام را قبول میکند.

پس از پذیرفتن اسلام، هنگامى که مسلمان میخواهد براى دفاع از دین خدا از وطن هجرت نماید آن ملعون از راه میرسد و از راه هجرت وارد شده به وسوسه میپردازد و میگوید:

آیا میخواهى از وطن خویش هجرت نمائى و خانه و کاشانه و آب و هوا و زمین خود را ترک کنى؟

باز هم مسلمانان واقعى بى اعتنا به وسوسه هاى آن ملعون از او سر باز میزند و وطن را ترک کرده در راه اسلام هجرت میکند.

آنگاه هنگامى که مسلمان میخواهد براى حمایت از دین در برابر دشمنان حق بجنگد و به جهاد برخیزد دوباره از راه میرسد و به جهادگر مسلمان میگوید:

آیا میخواهى بجنگى تا نهایتاً جان خود را از دست بدهى و مال و ثروتت نابود گردد؟ آیا دوست دارى پس از کشته شدنت همسرت را دیگرى به زوجیت خود درآورده و ثروت را دیگران تقسیم نموده و در راه زندگى خود هزینه کنند؟

ولى جهاد گر ثابت قدم و مجاهد واقعى در راه خدا با این وسوسهها مخالفت میکند و به جنگ دست یازیده به دفاع از فرهنگ حق بر میخیزد.

سپس رسول خدا فرمود: هرکس از شیطان پیروى ننماید و خلاف وسوسه هاى او عمل کند اگر در این حال بمیرد بر خداوند واجب است او را به بهشت رهنمون گردد.

و معناى وسوسه ابلیس همانند همین امور است که از راه عقاید حقه، احکام دینى، و کارهاى پاک و شایسته در دل انسان وارد میکند تا او را از راه خدا گمراه کرده و به هلاکت و نابودى برساند. «1»

و نیز آن حضرت روزى به یاران خود فرمود:

«الشیطان ربما سبقکم بالعلم:»

چه بسا که شیطان از راه دانش و دانشمندى شما را فریب داده و بر شما پیشى گرفته است!

پرسیدند چگونه از راه دانش بر ما پیشى گرفته است فرمود شما را وسوسه میکند که تا میتوانید در تحصیل دانش بکوشید ولى به عمل و کوشش در راه‏ تحصیل توجهى نداشته باشید تا زمانى که دانش شما فراوان و زیاد شده دانشمندتر گردید، زمانى که به این درجه و مقام از دانش رسیدید آن وقت به عمل و کارهاى نیک بپردازید!

سپس حضرت در دنباله گفتار خود فرمود:

محصل بیچاره غافل، و نادان فریب خورده به سبب این وسوسه و اغواگرى شیطان همه عمر را هزینه مطالعه، تحقیق و تحصیل میکند تا نهایتاً عمرش به آخر برسد و از دنیا برود بدون آن که عمل خیر و یا کار پسندیدهاى که سبب منزلت و قرب او به خدا شود انجام داده باشد.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 90/10/4 :: ساعت 3:15 عصر )
»» دامهاى گوناگون شیطان‏

محدث خبیر، معارفشناس کمنظیر مرحوم علامه مجلسى مینویسد به سند معتبر از حضرت رضا از پدران پاک و طاهرینش روایت شده: شیطان از زمان آدم تا هنگامى که حضرت مسیح مبعوث به رسالت شد نزد پیامبران میآمد و با آنان سخن میگفت و از آنان سؤالها مینمود، در میان پیامبران نسبت به حضرت یحیى بیشتر انس داشت، روزى حضرت یحیى به او گفت: اى ابومرّه مرا به تو حاجتى است، شیطان گفت منزلت تو عظیم تر از آن است که بتوان به درخواست تو پاسخ نداد، آنچه خواهى بپرس که آنچه فرمائى مخالفت نکنم. یحیى گفت: میخواهم دامها و تله هاى خود را که به وسیله آنها بنى آدم را صید میکنى به من نشان دهى، آن ملعون پذیرفت و وعده را به روز دیگر انداخت. چون روز دیگر شد حضرت یحیى در خانه به انتظار او بود، ناگاه صورتى در برابرش آشکار شد چهره مانند میمون، بدن هم چون خوک، طول چشمها و دهان به طول‏ روى او، و قیافهاى بدون چانه و محاسن، داراى چهار دست، دو دست در سینه و دو دست در دوشش رسته، پى پایش در پیش رو و انگشتان پایش در عقب، قبائى بر تن و کمربندى بر روى آن بسته و بر آن کمربند رشتههائى به رنگ هاى گوناگون آویخته، بعضى سرخ و برخى سبز و به رنگ هاى دیگر رشتههائى برآن کمربند هست، زنگى بزرگ در دست دارد و خودى بر سر و بر آن خود قلابى آویخته.

چون حضرت یحیى او را به این هیئت مشاهده کرد پرسید این کمربند که در میان دارى چیست؟ گفت این بت پرستى و آتش پرستى است که من اختراع کرده و براى مردم آرایش دادهام تا به آسانى بتوانند آن را بپذیرند، فرمود این رشته هاى رنگارنگ چیست؟ گفت: این انواع زنان فاسد و مفسد هستند که مردم را به شکل هاى گوناگون خود و رنگ آمیزى و آرایش خویش میربایند.

پرسید این زنگ چیست؟ گفت: این مجموعهاى از همه لذت هاست که در این قرار دارد از تار و طنبور و طبل و ناى و سُرنا که وقتى گروهى بر شرابخوارى مشغول میشوند براى این که لذتشان کامل گردد من آن را به صدا در میآوردم تا مشغول خوانندگى گردند و هنگامى که صداى این زنگ را شنیدند از شدت ذوق و شوق از جاى برخیزند به ساز و طرب بپردازند، یکى به رقص درآید دیگر بشکن بزند، و آن دیگر جامعه از تن برکند و به پایکوبى آید.

یحیى (ع) پرسید چه چیزى بیش از همه موجب سرور و شادمانى و دل خوشى تو میشود؟ گفت: زنان [البته زنانى که از دایره هدایت و وقار و حجاب و حیا خارجاند] زیرا اینگونه زنان دامهاى من هستند، هنگامى که شایستگان بر من نفرین کنند نزد زنان میروم و به وسیله آنان به حاجت خود رسیده دل خوش میگردم.

پرسید این کلاه خود چیست که بر سر دارى؟ گفت با این کلاه خود خود را از نفرین خوبان حفظ میکنم.

پرسید این قلاب چیست بر آن آویخته است؟ گفت به وسیله آن قلب نیکان را از حق بازداشته به سوى خود میکشانم.

پرسید آیا هیچگاه بر من دست یافتهاى؟ گفت نه ولى در تو خصلتى هست که محبوب من است فرمود: آن خصلت چیست؟ گفت: هنگامى که مشغول غذا خوردن میشوى در حدّ سیر شدن میخورى و همین سیرى شکم موجب سنگینى است که باعث میشود دیرتر به عبادت برخیزى این امر موجب خوشحالى من است.

یحیى پس از شنیدن این سخن گفت: از این ساعت با خداى خود عهد میکنم که هرگز غذائى سیر نخورم تا هنگامى که پروردگارم را ملاقات کنم، شیطان هم گفت من هم با خدا عهد میکنم که از این پس هیچ مسلمانى را نصیحت نکنم تا به قیامت برسم و پس از این گفتگو شیطان از حضرت یحیى جدا شد و دیگر به نزد حضرت یحیى نیامد.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 90/10/4 :: ساعت 3:14 عصر )
»» حدیثى عجیب‏

از حضرت صادق (ع) روایت شده: عابدى در بنى اسرائیل بود که دنبال چیزى از امور دنیا نبود و وضع الهى او شیطان را به ناله و فریاد انداخته بود، سپاهیانش نزد او گرد آمدند و او به سپاهش گفت: چه کسى به خاطر من فلان عابد را میتواند بفریبد؟ یکى از آنان گفت: من، گفت از چه راهى به سوى او میروى؟ گفت از ناحیه زنان گفت کار تو نیست زیرا او این راه را نیازموده و از این طریق به دام نیفتد دیگرى گفت: من گفت از چه راهى؟ گفت از ناحیه شراب و شهوات گفت: کار تو هم نیست زیرا او به این دامها نمى افتد، یکى از سپاهیانش گفت: من گفت از چه راهى؟ گفت از طریق عبادت گفت: برو که فریفتن او کار توست، شیطان به جاى او رفت و روبه رویش به نماز ایستاد، عابد وقت خواب میخوابید و شیطان نمیخوابید، عابد استراحت میکرد و شیطان از نماز نمیایستاد، عابد در حالى که از خود عبادت کوتاهى دید و عملش را اندک به نظر آورد به سوى او رفت و گفت: این بنده حق به چه چیز بر این نماز مداوم توان و قدرت پیدا کردى، شیطان به او جواب نداد، دوباره دست به دامن او شد ولى پاسخ نشنید بار سوم به او اصرار کرد شیطان گفت: اى بنده خدا گناهى مرتکب شدم و از آن توبه کردم، هرگاه یاد آن گناه میکنم بر نماز توان و قدرت میگیرم، عابد گفت مرا از گناه آگاه کن تا آن را انجام دهم سپس توبه کنم و پس از آن بر نماز توان و قدرت پیدا کنم، شیطان گفت وارد شهر شو و از فلان زن زناکار خبر بگیر چون به او رسیدى دو درهم به او بده و با او جمع شو، عابد گفت: دو درهم از کجا بیاورم، شیطان دو درهم به او داد، پس از آن عابد با لباس بلندش وارد شهر شد و از منزل آن پرسید و مردم هم به تصور این که این چهره نورانى میخواهد آن زن بدکاره را نصیحت کند و موعظه نماید او را به خانه زن دلالت کردند، عابد زن را کنار خانهاش دید و دو درهم را به وى داد و گفت: برخیز به میان خانه رویم چون به خانه رفتند به عابد گفت کسى تاکنون به قیافه و صورت ملکوتى تو نزد من نیامده، من را از وضع خود و علت آمدنت به این خانه آگاه کن، عابد ماجرا را گفت، زن بدکاره به او گفت: اى بنده خدا ترک گناه آسانتر از یافتن حقیقت توبه است، و اینگونه نیست که هرکس از پى توبه باشد آن را بیابد به نظرم میرسد این شخص شیطانى است که به صورت آدم براى تو مجسم شده به جایت برگرد که او را نخواهى یافت عابد برگشت و آن زن بدکاره در شب همان روز از دنیا رفت چون صبح شد بر در خانهاش نوشته شده بود:

«احضروا فلانة فانها من اهل الجنة»

براى تجهیز او حاضر شوید که او بدون تردید اهل بهشت است!

مردم در این مسئله شک و تردید کردند و تا سه روز از دفن او خوددارى نمودند خدا عزوجل به پیامبرى از پیامبرانش که او را جز موسى بن عمران نمیدانم وحى کرد که سراغ آن زن بدکاره از دنیا رفته برو و بر او نماز بگذار، و مردم را به نماز بر او فرمان بده، زیرا من او را آمرزیدم و بهشت را بر او واجب کردم به خاطر این که فلان بنده مرا از گناه بازداشت‏.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 90/10/4 :: ساعت 3:13 عصر )
»» مأموریت چهل روزه اهل بیت(علیه السلام) در نهضت عاشورا

آنچه در پی می آید تحلیلی است درباره اهمیت و نقش عنصر تبلیغ و پیام رسانی در تداوم نهضت عاشورا و تشریح نحوه عملکرد ائمه(ع) در تثبیت سیره عملی تغییر رفتارهای امت. نویسنده درمقاله خود به بررسی هدف امام حسین(ع) در جاانداختن اصلاحات دائمی در میان مسلمانان پرداخته و مأموریت اسرای کربلا را موجب برباد رفتن تلاشهای پنجاه ساله نفاق جدید پس از پیامبر(ص) دانسته است. اینک با هم آن را از نظر می گذرانیم:

نقش پیام رسانی و تبلیغ

 

یکی از استادان روان شناسی تبلیغ بر این باور است که هرکاری نیازمند تبلیغ است تا معرفی، پذیرفته و مورد استقبال عمومی قرار گیرد. از این رو بیش از 70 درصد هزینه های تولید را به هزینه های تبلیغ اختصاص می دهد که به نظر وی بازگشت سرمایه و سود آن چند برابر آن است. یکی از استادان دراین مسئله توضیح می دهد که بسیاری از علوم در جهان اسلام پدیدار و به بالندگی رسید ولی در جامعه، کارکردهای خود را نشان نداد و مردم از آن بهره ای نبردند تا زمانی که از سوی اروپاییان ترجمه و درجامعه و میان مردم به کار گرفته شد.

استاد علامه حسن زاده آملی درباره کتابی به نام شکل الحمار که به مسائل هندسی به ویژه مسئله مثلث پرداخته بود اشاراتی داشته و می فرمود که در این کتاب صدها مسئله عملی از یک شکل هندسی مثلث استنباط شده است که صدها سال پس از سده چهارم و پنجم هجری بی استفاده بود تا آن که اروپاییان بدان دست یافتند و از آن بهره بردند و در جامعه به کار گرفتند. دوستی دیگر می گفت که دانشمندان بزرگ اسلامی مانند ابوریحان بیرونی و غیاث الدین جمشید کاشانی و خواجه نصیرالدین طوسی و بوعلی و رازی و مانند ایشان صدها کار علمی و تحقیقاتی انجام دادند و مسائل مهمی در علوم مختلف پزشکی و شیمی و ریاضیات و دیگر علوم پایه و انسانی را حل و فصل کردند ولی از آن جایی که به شکل کاربردی به میان مردم نرفت آثاری از خود به جا نگذاشت و تنها درمیان گروهی خاص همانند علوم غریبه تدریس شد و جامعه اسلامی صدها سال از آن هیچ بهره ای نبرد و تغییری در زندگی و آسایش و آرامش مردم پدید نیامد.

براین اساس، نقش پیام رسانی و آگاهی بخشی دیگران به عنوان عامل مهم، خود را نشان می دهد. کتابی که نوشته می شود و یا علمی که در گوشه ای از آزمایشگاه کشف و به دست می آید و حتی کاسته می شود و چاپ می گردد و تنها شماری از مردم از محتوای آن آگاه می شوند نمی تواند تاثیر مثبت و همه جانبه ای در زندگی مردم به جا گذارد. از این رو که عنصر تبلیغ خود را به شکل بنیاد تاثیرگذاری مثبت و سازنده و بقا و تداوم عمل نشان می دهد.

اهمیت بیان

 

اصولا تاکید قرآن بر عنصر بیان: «علمه البیان» بدان معناست که انسان به طور طبیعی جز با بیان نمی توانست به موفقیت هایی که در حال حاضر بدان دست یافته دست یابد. انتقال احساسات و عواطف درونی و آگاهی ها و تجربیات و دانش های متفاوت و متنوع علمی و مفاهیم بنیادین تنها از راه بیان، قابلیت دوام و رشد و بالندگی و شکوفایی می یافت.

بیان مهمترین و اساسی ترین راه انتقال کشفیات و خواسته ها و نیازها و دانش هاست. کسی که امری را به دیگری از راه بیان انتقال می دهد درحقیقت تبلیغ می کند و آگاهی خویش را به دیگری می رساند.

تبلیغ با آگاهی بخشی های دیگر این تفاوت را دارد که در آن عنصر پیام از جایگاه و نقش حساس و ارزشی فراتر برخوردار است. به این معنا که مبلغ می کوشد تا از راه های مختلف و متفاوت بیانی، پیامی را به دیگری برساند و منتقل سازد. پیام هر اندازه مهم و ارزشی تر باشد بر ارزش تبلیغ و پیام رسانی افزوده می شود.

در آیات قرآنی از پیام های سنگین و مهم و پرمحتوا به نبأ و نبأ عظیم یاد می شود. نبأ عظیم به معنای خبر و پیامی است که از ویژگی هایی چون تاثیرگذاری بر بخش بزرگی از جامعه بشری و آثار و تبعات فراگیر و کلی برخوردار می باشد. به عنوان نمونه از ولایت به عنوان نبأ عظیم یاد می شود؛ زیرا انتخاب شخصی برای ولایت همه جانبه سیاسی و اجتماعی و قضایی برای مدتی بسیار طولانی می تواند آثار بسیار و نیز فراگیر بر جامعه به جا گذارد. هم چنین خبر از جنگ عمومی و جهانی و یا رستاخیز و قیامت، اخباری هستند که دارای پیام های با ویژگی های نبأ می باشند.

پیامبران، مبلغان پیامهای بزرگ

 

در آیات قرآن پیامبران به عنوان مبلغان پیام هایی از این دست معرفی شده اند که می بایست از سوی خداوند نباء عظیمی را به گوش مردم برسانند و آن را تبلیغ کنند. از این رو مأموریت و وظیفه اصلی و اولی پیامبران در آیات قرآن تبلیغ و ابلاغ معرفی شده است چنانکه خداوند می فرماید: یبلغون رسالات ربه؛ کسانی که پیام های پروردگار خویش را می رسانند.

بنابراین عنصر پیام رسانی و رسالات به عنوان عنصر نبوت و رسالت در آیات قرآنی مطرح می باشد. در برخی از آیات به پیامبر(ص) هشدار می دهد که اگر پیام ولایت را به گوش مردم نرساند گویی اصلا پیامی را نرسانیده است؛ زیرا پیام ولایت به معنا و مفهوم تداوم اسلام به عنوان یک جریان فراگیر و کلی در سطوح مختلف جامعه تا روز قیامت است. 

در حقیقت، اسلام زمانی ارزش می یابد و آثار تبلیغ پیامبر(ص) زمانی خود را نشان می دهد که از حالت مقطعی بودن بیرون آید و پیام و رسالات پروردگار از اسارت و بند لحظه تاریخی آن بیرون آید و به عنوان عنصری فرا زمانی و مکانی مورد پذیرش قرار گیرد. به سخن دیگر، زمانی پیام اسلام به درستی تبلیغ و به گوش مردم رسانده شده است که پیام از اسارت تاریخی بودن، خود را برهاند و این مهم تنها با بیان و تبلیغ ولایت انجام می شود؛ زیرا ولایت به معنای خروج دین اسلام از بند زمان تاریخی خود است. زمانی که اسلام برای همیشه دارای اشخاصی می شود که به حکم ولایت عظمای خویش بر جامعه و مسایل آن حکومت می کنند و امور دین و دنیای آنان را سامان می دهند اسلام باقی و پایدار خواهد ماند و مأموریت الهی از بند زمان بیرون می رود.

پیام رسانی در عاشورا

 

اگر برای عنصر پیام ولایت به عنوان عنصر و مؤلفه اصلی پیام رسانی پیامبر(ص)، نقش اساسی قائل شده ایم که دین اسلام در قالب آن تداوم و بقا یافته است؛ چنین نقشی را می بایست در عنصر پیام عاشورایی برای تداوم نهضت اصلاحی در رفتارهای امت و جامعه اسلامی قائل شد. به این معنا که اگر اسلام با تبلیغ ولایت توانست تا قیامت، باقی و برقرار بماند و اسلام فراگیر و دربردارنده عنصر سیاسی و اجتماعی در جامعه، کارکردهای خود را به خوبی نشان می دهد؛ بی گمان تبلیغ و پیام عاشورایی نیز بخش دیگری از حیات اسلام و تداوم آن را رقم زده است.

کاری که پیامبر(ص) با پیام رسانی خویش انجام داد این بود که توانست سلامت اسلام و محتوای آن را با ولایت و معرفی این پیام و تبلیغ آن تثبیت کند و اسلام را از هر گونه تصرفات و تحریفات محتوایی حفظ کند و دست کم بخشی از جامعه را از محتوای اصیل و ناب آن آگاه نگه دارد هرچند که بخش بزرگ تر آن ممکن است از آن غافل شود و یا آنرا به فراموشی سپارد ولی همواره بخش ولو کوچک در کنار امت قرار دارد که حامل محتوای اصیل و ناب آن است.

تشکیل نظام سیاسی ولایی با ابلاغ آخرین پیام که در سوره مائده آیات 3 و 60 بیان شده است خود بهترین شیوه برای حفظ و تداوم اسلام اصیل تا روز قیامت بود.

ماموریتی که حضرت امام حسین(ع) از سوی خدا و پیامبر(ص) به عهده می گیرد اصلاح در حوزه های عمل اجتماعی است. ماموریت اصلاحات دایمی به عهده کسی نهاده شد که می بایست توانایی عمل اجتماعی وی قوی و بسیار تاثیرگذار باشد.

در تاریخ نقلی و روایی به این نکته اشاره شده که همه از قیام و نهضت عاشورایی اطلاع کامل و دقیقی داشته اند و هر یک از پیامبران پیشین نه تنها به رشادت و جان فشانی امام حسین(ع) غبطه می خوردند و اشک می ریختند بلکه خواهان همراهی با وی در این عمل بزرگ و جاودانه بودند.

در حقیقت اگر پیامبر(ص) با ابلاغ ولایت، تداوم نظام اسلام را به عنوان دین، دور از دسترس تحریف، تثبیت کرد و تا روز قیامت حلال و حرام وی حلال و حرام گشت و مسئولیت و ماموریت همه پیامبران(ع) با ایشان ختم به خیر شد؛ با حرکت و قیام امام حسین و اقدام عملی وی حرکت دایمی اصلاحات در حوزه عمل اجتماعی نیز تا روز قیامت تثبیت گشت.

هدف امام حسین(ع)، تغییر در نگرشها و بینشها

 

حضرت امام حسین(ع) چنان که خود بارها بر آن تصریح می کند، اصلاحات در امت جد خویش و بازگشت مردم به سیره عملی جد بزرگوارش است. در حقیقت اگر پیامبر تلاش داشت تا در بینش ها و اعتقادات تغییر پدید آورد و اسلام به عنوان مجموعه گزاره های هستی شناختی، انسان شناختی و خداشناختی و نیز آموزه های دستوری تکاملی بشر در میان مردم مورد پذیرش قرار گیرد، امام حسین(ع) ماموریت تاریخی از ازل داشت که اسلام را به عنوان نگرش و رفتار و عمل مردم تثبیت کند. از این رو کار امام حسین در حوزه نگرش ها بوده است. تغییر در نگرش ها و رفتارها همواره دشوارتر از تغییر در بینش هاست؛ هر چند که رابطه تنگاتنگی میان بینش ها و نگرش هاست و تغییر بینش در بیش تر مواقع موجب تغییر در نگرش ها می شود ولی این گونه نیست که تغییر بینش موجب تغییر نگرش شود؛ از این رو خداوند به افراد بسیاری اشاره می کند که بینش آنان تغییر یافته ولی در عمل، ایمان در دل هایشان نفوذ نکرده است؛ زیرا در عمل چنان که باور دارند رفتار نمی کنند و رفتاری از روی فسق و فجور دارند؛ زیرا فاسق کسی است که مومن می باشد ولی در عمل و رفتار خویش برخلاف آموزه های هنجاری اسلام عمل می کند. لذا خداوند همواره در آیات بسیار بر دو عنصر ایمان و عمل صالح تاکید می ورزد و مومنان واقعی را کسانی بر می شمارد که افزون بر ایمان، دارای عمل صالح هستند. تاکید بر عمل صالح به معنای تاکید بر حوزه نگرشی و رفتاری است تا به شکل هنجاری انجام شود.

البته تاکید ما بر عنصر نگرش و ارزش دهی بیش از اندازه، بدان معنا نیست که ارزش تغییر بینش را نادیده گرفته و از بها و سختی آن بکاهیم؛ زیرا تغییر بینش اگر در حد تغییر نگرش نیست ولی کاری بسیار سخت و دشوار است؛ به ویژه آن که تغییر بینش در حکم مقدمه بودن و بسترسازی برای تغییر نگرش است و از جایگاه مهم و ارزشی و سختی برخوردار می باشد. از این رو پیامبر(ص) می فرماید ما اوذی نبی کما اوذیت؛ هیچ پیامبری چون من آزار ندید. افزون بر این که پیامبر(ص) هم به تغییر بینش و هم به تغییر نگرش توجه داشته و افزون بر تعلیم، تزکیه به عنوان ماموریت اصلی او نیز مطرح بوده است. (جمعه آیه 2) ولی آن چه مورد تاکید است این که امام حسین(ع) ماموریت می یابد تا نگرش هایی را تغییر دهد که به عنوان دین جایگزین شده بود؛ بدین معنا که در زمان پیامبر(ص) نگرش ها براساس بینش های درست حرکت می کرد ولی در عصر امام حسین به جهت تغییر در برخی از جایگاه های نظام سیاسی و مدیریتی جامعه و شکل گیری نظام سیاسی خلافت شورایی و سلطنتی به جای نظام سیاسی ولایی، حرکت ها و رفتارهای خاص سیاسی و اجتماعی به عنوان دین انجام می شد. از این رو ماموریت وی دشوارتر بود و می بایست افزون بر تغییر در برخی از بینش ها در نگرش های اجتماعی و سیاسی جامعه و امت پیامبر(ص) نیز تغییر ایجاد می کرد.

اهمیت صبر و استقامت در پروسه تغییر رفتارها

 

تغییر در نگرش نیازمند عنصر صبر و استقامت در حوزه عمل است. بسیاری از مردم ممکن است با بیان و آگاهی بخشی در بینش های خویش تغییر دهند ولی عموم ایشان از تغییر نگرش و رفتار سخت ابا می ورزند و یا سخت تر آن را تغییر می دهند؛ زیرا نگرش ها به عنوان رفتارهای هنجاری و عادی و معمولی در جامعه جا می گیرد و چیزی که به عنوان عادت ثانوی و طبیعت دوم بشر شده است به سختی قابل تغییر و جا به جایی است.

شما می توانید در مساله امر به معروف و نهی از منکر در حوزه بینشی به شخص بفهمانید که خدا یکی است او در یک درک واقعی به این مساله می رسد و آن را به سادگی می پذیرد ولی در امر به معروف و نهی از منکر عملی و هنجاری و نگرشی به سادگی نمی توان موجب تغییر رفتار شخص شد.

کسی که به کاری عادت کرده نمی تواند به سادگی آن را ترک کند و در یک فرآیند پیچیده زمانی و تربیت و پرورش است که قابلیت تغییر را می یابد؛ به ویژه اگر چنین رفتاری را هنجاری بشمارد و براساس آن عمل کند که نوعی تغییر در بینش را نیز می طلبد.

جامعه ای امام حسین(ع) در آن قرار داشت جامعه ای بود که نظام خلافت سلطنتی با بینش جبرگرایانه و دوری از عدالت در همه حوزه های تولید و توزیع و مصرف، بر آن حاکمیت یافته و هنجارهای جدیدی را شکل داده بود. امام حسین(ع) می بایست در چنین جامعه ای دست به اصلاح می زد. البته ماموریت او اصلاح در همان مقطع تاریخی نبود بلکه او نیز همانند پیامبر(ص) ماموریت فرا زمانی و فراتاریخی داشت و می بایست به گونه ای عمل کند که قابلیت اصلاحات دایمی در امت و جامعه برای همیشه فراهم شود.

علی(ع) و تثبیت سیره عملی مبارزه با جائران

 

برای توضیح این بخش ذکر این نکته که امام خمینی(ره) در یکی از بیانات خویش به آن اشاره داشته خالی از لطف نیست. ایشان درباره مخالفت امیر مومنان(ع) با معاویه به این مسأله اشاره می کند که هدف وی مخالفت با عنصر فاسق و حاکم جور به عنوان یک ماموریت دایمی برای بشر و جوامع اسلامی بوده است. آن حضرت اگر با معاویه به عنوان یک شخص و اجبار و مصلحت تاریخی کنار می آمد مشکلی ایجاد نمی شد؛ ولی ترس این بود که به عنوان یک سیره و عمل در آینده بدان استناد شود؛ به این معنا که اگر حتی وی بارها و بارها در سخنرانی خویش به نادرستی و بطلان حاکم جور و فاسق اشاره می کرد ولی در عمل در یک مورد کوتاه می آمد بدان سیره استناد می شد و حاکمان جور در طول تاریخ بشر به این عنوان پذیرفته می شدند. ولی امیر مومنان(ع) با مخالفت عملی خویش سیره مخالفت دایمی با حکومت و حاکمان جور را تثبیت کرد و ما نیز ماموریت یافتیم تا بدان سیره عملی با هر حکومت جور و فاسقی مبارزه کرده و بر ضد آن قیام نموده و آن را نپذیریم. 

امام حسین(ع) نیز با کاری که کرد سیره عملی مبارزه با هرگونه انحراف و تحریف در عمل و نگرش را تثبیت کرد. وی خواهان اصلاحات دایمی در امت بود؛ بدین معنا که امت و جوامع همیشه نیازمند اصلاحات دایمی برای پیشرفت هستند. برخی از نابهنجاری ها و رفتارهای زشت و ناپسند اندک اندک در جامعه نفوذ کرده و آرام و بی صدا جاخوش می کنند و به شکل فرهنگ و سنت و آداب و رسوم درمی آیند. از این روست که می بایست همواره افرادی هوشیار، رفتار جمعی جامعه را مدیریت کرده و فرهنگ عمومی را کنترل و مهار و آسیب شناسی کرده و موارد نابهنجار را پاکسازی کنند. این گونه است که آن حضرت به حرکت خویش به عنوان سیره عملی برای اصلاحات دایمی در امت اسلام می نگرد.

اگر آن حضرت(ع) مأموریت خویش را این گونه ارزیابی و تحلیل می کند، نیازمند عناصری است که آن را دایمی و جاودانه و پایدار سازد. این جاست که نقش پیام رسانی، خود را به عنوان عنصر تداوم بخش معرفی می کند. آن حضرت(ع) نیز با آگاهی به این مسئله است که بستر تداومی برای پیام رسانی را فراهم می آورد که در ادامه بدان پرداخته می شود.

نقش پیام رسانی در استمرار اصلاحات رفتاری امام حسین(ع)

 

امام حسین(ع) بارها در پاسخ کسانی که خواهان عدم همراهی اهل بیت از زن و فرزند با ایشان در سفر کربلا بود می فرماید: من مأموریت دارم که ایشان را با خود ببرم؛ و خداوند خواهان آن است که مرا کشته و ایشان را اسیر ببیند؛ زیرا این را از پیامبر(ص) شنیده است که: فان الله شاء ان یراک قتیلا و شاء ان یراهن اسیرا

اگر خداوند چنین می خواهد، پس باید به نقش کلیدی شهادت و نیز اسارت توجه زیادی کرد. شهادت امام حسین(ع) تأثیرگذاری در نگرش جامعه ای است که به تباهی و فسق و ظلم و جبر گرایش یافته اند و اسارت خاندان از زن و فرزند برای تأثیرگذاری در جوامع آینده ای است که می بایست این پیام را از این طریق دریافت می کردند.

حادثه عاشورا دو بخش عمده و تأثیرگذار دارد؛ چنان که رسالت پیامبر این گونه بود. در رسالت پیامبر(ص) که بخش عمده از زندگی و عمر ایشان را گرفت مسئله، ابلاغ پیام هایی بود که تا پیش از غدیر انجام می شد. بخش دوم آن که مورد تأکید قرآن و خداوند بود و در حقیقت اکمال دین و مکمل و عامل بقا و تداوم آن نیز شمرده می شد بخش ابلاغ ولایت و تعیین جانشین بوده است.

در داستان عاشورایی نیز دو بخش عمده را می توان شناسایی کرد. بخش شهادت که بخش نخست پیام رسانی برای اصلاح عملی جامعه و امت اسلامی بود و بخش دوم که با همراهی اسارت نقش تداوم اصلاحات را تثبیت می کرد.

مأموریت اسیران کربلا

 

مأموریتی که اسیران کربلا دست کم در مدت چهل روز آغاز مأموریت به عهده داشتند بسیار سخت و چالشی و مهم بود. وقتی اسیران مأموریت ابلاغ رسالت عاشورایی را به عهده گرفته بودند از نظر روحی می بایست بسیار متزلزل باشند؛ دشمن در اوج بود و مست غروری که با کشته شدن دشمن به دست آورده بودند و اهل بیت، زنان و فرزندان اسیری بودند که کشته شدگان در پیشاپیش ایشان در حرکت بود. با این همه، شکست این پیروزی می بایست در همان روز آغاز می شد و مأموریت آن بود که آنان را در اوج قدرت به حضیض ذلت بکشاند. این گونه است که حضرت زینب(س) در همان آغاز حرکت عملی تبلیغی خویش را شروع می کند و سخنانی را در قتلگاه بر زبان می راند که دل های شاد را غمگین و مغروران پیروز را خوار می گرداند. آنانی که دست پر به خود نگریستند دستان خویش را تهی یافتند و شرمسار از خود و خدا و زن و بچه خویش گشتند.

مأموریت چهل روزه اهل بیت چنان تأثیرگذار بود که به تعبیری تلاش های بیست و چندساله معاویه و یا پنجاه ساله نفاق جدید، هباء منثور مانند پنبه به دست پنبه زنان و حلاجان ماهر و کارکشته اهل بیت پیامبر(ص) زده شد. این گونه است که نظام ولایی و نگرش های برخاسته از آن دوباره چون جوانه ای از میان خاکستر بیرون زد و یا چون ققنوسی از درون آتش کشته شدگان سربرآورد.

سخنان و کارهایی که اسیران کردند همانند فرآیندی است که انسان در چهل سال بدان می رسد؛ این چهل روزه بود که کار چهل و پنجاه سال را کرد و اصلاحاتی را به انجام رساند و زمینه برای اصلاحات دایمی فراهم شد و جامعه با این شیوه آموخت که همواره نیازمند اصلاحات دایمی است تا عناصر منکر دور ریخته شود و عناصر معروف جایگزین آن شود.

اکنون ما با این شیوه آموخته ایم که حتی عناصر نادرستی را که در عزاداری امام حسین(ع) وارد می شود و به شکل مرموزانه و آرام به عنوان فرهنگ عاشورایی جاخوش می کند بیرون بریزیم و اصلاحات دایمی حتی در فرهنگ عزاداری عاشورایی انجام دهیم و به صرف سنت و آداب ده و یا صد و یا حتی هزار ساله آن را نپذیریم.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 90/10/4 :: ساعت 3:9 عصر )
<   <<   6   7   8      >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

عزاداری از سنت های پیامبر اکرم (ص) است
سعادت ابدی در گرو اشک و عزاداری بر سیدالشهدا علیه السلام
سبک زندگی قرآنی امام حسین (علیه السلام)
یاران امام حسین (ع) الگوی یاران امام مهدی (عج)
آیا شیطان به دست حضرت مهدی علیه السلام کشته خواهد شد؟
ارزش اشک و عزا بر مصائب اهل بیت علیهم السلام
پیوستگان و رهاکنندگان امام حسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام در آیینه زیارت
پیروان مسیح بر قوم یهود تا روز قیامت برترند!
نگاهی به شخصیت جهانی امام حسین «علیه السلام»
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 91
>> بازدید دیروز: 117
>> مجموع بازدیدها: 1326803
» درباره من

بشنو این نی چون حکایت می کند

» فهرست موضوعی یادداشت ها
دینی و مذهبی[871] . عشق[360] . آشنایی با عرفا[116] . جدایی از فرهنگ[114] . موسیقی[66] . داستانک[2] . موعود . واژگان کلیدی: بیت المال . صحابی . عدالت . جزیه . جنایات جنگ . حقوق بشردوستانه . حکومت . خراج . علی علیه‏السلام . لبنان . مالیات . مصرف . مقاله . منّ و فداء . ادیان . اسرای جنگی . اعلان جنگ . انصاری . ایران . تقریب مذاهب . جابر .
» آرشیو مطالب
نوشته های شهریور85
نوشته های مهر 85
نوشته زمستان85
نوشته های بهار 86
نوشته های تابستان 86
نوشته های پاییز 86
نوشته های زمستان 86
نوشته های بهار87
نوشته های تابستان 87
نوشته های پاییز 87
نوشته های زمستان87
نوشته های بهار88
نوشته های پاییز88
متفرقه
نوشته های بهار89
نوشته های تابستان 89
مرداد 1389
نوشته های شهریور 89
نوشته های مهر 89
آبان 89
آذر 89
نوشته های دی 89
نوشته های بهمن 89
نوشته های اسفند 89
نوشته های اردیبهشت 90
نوشته های خرداد90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد90
نوشته های شهریور90
نوشته های مهر 90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد 90
نوشته های مهر 90
نوشته های آبان 90
نوشته های آذر 90
نوشته های دی 90
نوشته های بهمن 90
نوشته های اسفند90
نوشته های فروردین 91
نوشته های اردیبهشت91
نوشته های خرداد91
نوشته های تیرماه 91
نوشته های مرداد ماه 91
نوشته های شهریور ماه91
نوشته های مهر91
نوشته های آبان 91
نوشته های آذرماه91
نوشته های دی ماه 91
نوشته های بهمن ماه91
نوشته های بهار92
نوشته های تیر92
نوشته های مرداد92
نوشته های شهریور92
نوشته های مهر92
نوشته های آبان92
نوشته های آذر92
نوشته های دی ماه92
نوشته های بهمن ماه92
نوشته های فروردین ماه 93
نوشته های اردیبهشت ماه 93
نوشته های خردادماه 93
نوشته های تیر ماه 93
نوشته های مرداد ماه 93
نوشته های شهریورماه93
نوشته های مهرماه 93
نوشته های آبان ماه 93
نوشته های آذرماه 93
نوشته های دیماه 93
نوشته های بهمن ماه 93
نوشته های اسفند ماه 93
نوشته های فروردین ماه 94
نوشته های اردیبهشت ماه94
نوشته های خرداد ماه 94
نوشته های تیرماه 94
نوشته های مرداد ماه 94
نوشته های شهریورماه94
نوشته های مهرماه94
نوشته های آبان ماه94

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
پیام شهید -وبگاه شهید سید علی سعادت میرقدیم
دانشجو
(( همیشه با تو ))
همراه با چهارده معصوم (علیهم السلام )ویاران-پارسی بلاگ
بر بلندای کوه بیل
گل رازقی
نقاشخونه
قعله
hamidsportcars
ir-software
آشفته حال
بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن
سرباز ولایت
مهندس محی الدین اله دادی
گل باغ آشنایی
...عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید)
بهارانه
*تنهایی من*
بلوچستان
تیشرت و شلوارک لاغری
اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی
کشکول
قدم بر چشم
سه ثانیه سکوت
نگارستان خیال
گنجدونی
بهارانه
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
نگاهی نو به مشاوره
طب سنتی@
سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام
اکبر پایندان
Mystery
ermia............
پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ...
اسیرعشق
چشمـــه ســـار رحمــت
||*^ــــ^*|| diafeh ||*^ــــ^ *||
کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب
جلال حاتمی - حسابداری و حسابرسی
بهانه
صراط مستقیم
تــپــش ِ یکــ رویا
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
سلحشوران
گیاه پزشکی 92
مقبلی جیرفتی
تنهایی افتاب
طراوت باران
تنهایی......!!!!!!
تنهای93
سارا احمدی
فروشگاه جهیزیه و لوازم آشپزخانه فدک1
.: شهر عشق :.
تا شقایق هست زندگی اجبار است .
ماتاآخرایستاده ایم
هدهد
گیسو کمند
.-~·*’?¨¯`·¸ دوازده امام طزرجان¸·`¯¨?’*·~-.
صحبت دل ودیده
دانلود فایل های فارسی
محقق دانشگاه
ارمغان تنهایی
* مالک *
******ali pishtaz******
فرشته پاک دل
شهیدباکری میاندوآب
محمدمبین احسانی نیا
کوثر ولایت
سرزمین رویا
دل نوشته
فرمانده آسمانی من
ایران
یاس دانلود
من.تو.خدا
محمدرضا جعفربگلو
سه قدم مانده به....
راز نوشته بی نشانه
یامهدی
#*ReZa GhOcCh AnN eJhAd*#(گوچـی جـــون )
امام خمینی(ره)وجوان امروز
فیلم و مردم
پیکو پیکس | منبع عکس
پلاک صفر
قـــ❤ــلـــــب هـــــای آبـــــی انــ❤ـــاری
اسیرعشق
دل پرخاطره
* عاشقانه ای برای تو *
farajbabaii
ارواحنا فداک یا زینب
مشکات نور الله
دار funny....
mystery
انجام پروژه های دانشجویی برای دانشجویان کنترل
گل یا پوچ؟2
پسران علوی - دختران فاطمی
تلخی روزگار....
اصلاحات
گل خشک
نت سرای الماس
دنیا
دل پر خاطره
عمو همه چی دان
هرکس منتظر است...
سلام محب برمحبان حسین (ع)
ادامس خسته من elahe
دهکده کوچک ما
love
تقدیم به کسی که باور نکرد دوستش دارم
گروه اینترنتی جرقه داتکو
مدوزیبایی
من،منم.من مثل هیچکس نیستم
Tarranome Ziba
پاتوق دختر و پسرای ایرونی
اسرا
راه زنده،راه عشق
وبلاگ رسمی محسن نصیری(هامون)(شاعر و نویسنده)
وب سایت شخصی یاسین گمرکی
حسام الدین شفیعیان
عکسهای سریال افسانه دونگ یی
ܓ✿ دنـیــــاﮮ مـــــــن
Hunter
حسام الدین شفیعیان
دهکده علم و فناوری
اسیرعشق
دختر باحال
*دلم برای چمران تنگ شده.*
♥تاریکی♡
به یادتم
باز باران با محرم
تنهایی ..............
دوستانه
هرچه می خواهد دل تنگم میذارم
زندگی
نیلوفر مرداب
فقط طنزوخنده
تینا!!!!
شیاطین سرخ
my love#me
سرزمین خنگا
احکام تقلید
•.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.•
فوتسال بخش جنت (جنت شهر )
حقیقت صراط
...دیگه حسی نمونده
زیر اسمان غربت
شهید علی محسنی وطن
سکوت(فریاد)
عاشقانه ها
خودمو خدا تنها
دانستنی های جالب
ermia............
حجاب ایرانی
عرفان وادب
دل خسته
عاشقانه های من ومحمد
هر چه میخواهد دله تنگت بگو . . .
sharareh atashin
mehrabani
khoshbakhti
______>>>>_____همیشگی هااا____»»»»»_____>>>>
دخترونه
قلبی خسته ازتپیدن
عشـ۩ـق یـ۩ـعنی یـ۩ـه پــ۩ـلاک......
تینا
مذهب عشق
مناجات با عشق
داستان زندگی من
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
عاشق فوتبال
کشکول
حاج آقا مسئلةٌ
صدا آشنا
کد بانوی ایرانی
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
« یا مهدی ادرکنی »
وبلاگ تخصصی کامپیوتر - شبکه - نرم افزار
::::: نـو ر و ز :::::
توکای شهر خاموش

.: اخـبـار فـنـاوری .:
Biology Home
شــــــــــــــهــــدای هــــــــــــــســـتــه ایـــــــــــــ
مثبت گرا
تک آندروید
امروز
دانستنی / سرگرمی / دانلود
°°FoReVEr••
مطلع الفجر
سنگر بندگی
تعصبی ام به نام علی .ع.
تنهایی.......
دلـــــــشــــــــکســـــته
عاشقانه
nilo
هر چی هر چی
vida
دلمه پیچ, دستگاه دلمه پیچ Dolmer
هسته گیر آلبالو
آرایشگری و زیبایی و بهداشت پوست
عکس های جالب و متحرک
مرکز استثنایی متوسطه حرفه ای تلاشگران بیرجند
دیجی بازار
نمونه سوالات متوسطه و پیش دانشگاهی و کارشناسی ارشد
bakhtiyari20
زنگ تفریح
گلچین اینترنتی
روستای اصفهانکلاته
پایه عکاسی مونوپاد و ریموت شاتر بلوتوث
سرور
عاطفانه

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان


























































































» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب