سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و روایت شده است که امام علیه السلام کمتر به منبر مى‏نشست که پیش از خطبه نگوید : ] مردم از خدا بترسید که هیچ انسانى بیهوده آفریده نگردیده تا به بازى پردازد ، و او را وا ننهاده‏اند تا خود را سرگرم بى‏فایدت سازد ، و دنیایى که خود را در دیده او زیبا داشته جایگزین آخرتى نشود که آن را زشت انگاشته ، و فریفته‏اى که از دنیا به بالاترین مقصود نایل گردیده چون کسى نیست که از آخرت به کمترین نصیب رسیده . [نهج البلاغه]
بشنو این نی چون حکایت می کند
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» بهائیت از نگاه یک نویسنده اهل تسنن

گروه وهابیت یکی زیرشاخه های فرقه ی باطنی هامحسوب می شود .بهائیت دراصل ((بابیت ))نام داشته ومنسوب به میرزامحمدعلی شیرازی اهل ایران متولدسال1380میلادی می باشد،میرزامحمدعلی شیرازی دراصل مذهب شیعه اثنی عشریه داشته وبعدها بین مذهب اثنی عشری ومذهب اسماعیلی جمع وتلفیق می داد ،اوبه مطالعات فلسفی پرداخته واندیشه ای نوبه مردم ارائه دادوخودراسخنگوئی امام غائب ودروازه وباب رسیدن به امام زمان معرفی کردبهمین خاطرگروه عقیدتی اورا((بابیه ))نامیدند..

بعدازاینکه اندیشه های اودربین مردم قبولیت پیداکردخودراامام زمان مهدی منتظرمعرفی کرد ،سپس ادعای جدیدی کرد که الله تبارک وتعالی دراوحلول کرده وبوسیله اوخودراخودرابرمخلوقات ظاهرمیکند ،وهمچنان ادعاکردکه اوتنهاراه ظهورحضرت موسی وعیسی علیهماالسلام درآخرزمان است ،بنابداین اندیشه نوین رجعت وبازگشت حضرت موسی (ع)به زمین ودنیارامانندبازگشت حضرت عیسی (ع)مطرح کرد.

بعدازآن اعلام کرد که به روزواپسین روزقیامت وبهشت ودوزخ ایمان نداردوآنهاراقبول نداردوآنجه که ازآنهانام گرفته می شود فقط علایمی برای حیات روحانی جدیدی هستند که به انسان دست می دهد،ودراین زمینه ازمنهج وروش وعقیده ی براهمه وبودائیان تبعیت کرده وبه آن معتقدبود.

کم کم چنین ادعاکرد که اومصداق حقیقی تمام پیامبران است ،روزی که نوح به پیامبری رسیداونوح بود،روزی که موسی مبعوث شداوموسی بودوروزی که عیسی مبعوث شداوعیسی بودوروزی که محمدعلیه السلام مبعوث شداومحمدبود.

درضمن اومعتقدبودکه اوجامع تمام ادیان یهودیت ومسیحیت واسلام است ،وهیچ فرقی بین آنهاوجودندارد،سپس به انکارنبوت حضرت ختمی مرتبت محمدمصطفی علیه السلام پرداخت وبسیاری ازضروریات دین اسلام راانکارکرد،ومعتقدبه مساوات درارث بین زن ومردوغیره بود.

ایشان کتابی به نام((البیان))نوشته که معتقدبودمثل قرآن به اووحی شده است ،ودرسال1850میلادی درحالیکه بیش ازسی سال ازعمراونگذشته بود اعلام گردید.

اودووزیرداشت کهبه اومعتقدبودندوازاوپیروی می کردندیکی بنام((صبح ازل))ودیگری بنام ((بهاءالله ))که دولت ایران آنان راازایران تبعیدوجلای وطن کرده بود،اولی در((قبرص)) ودومی درشهر((ادرنه))رحل اقامت افکند،صبح ازل می خواست دعوت بابیت راآشکارکندولی کوشش اوبه جایی نرسیدوطرفداران اوروبه قلت می رفت .

ولی طرفداران بهاءالله افزون گشته تااینکه مذهب به اومنسوب شدوبنام ((بهائیت))معروف گشت وبهاءالله هم ادعای حلول الله دروجودخودرامی کردومی گفت :وجودمیرزامحمدعلی مقدمه ای برای وجوداوبوده است .

ولی جنگ ونزاع ومجادله لفظی بین طرفداران صبح ازل وبهاءشدت گرفت تااینکه دولت عثمانی بهاءالله رابه شهر((عکا))درلبنان تبعیدکردودرعکابودکه کتاب البیان خودراتالیف کردوبجای قرآن معرفی کرده وآن راکتاب ((اقدس ))می نامید.اومعتقدبودکه این کتاب براووحی شده واندیشه های خودرا((دین جدیدی می دانست که هیچ ربطی به اسلام نداشته بلکه جامع بین تمام ادیان واجناس وجهان است ،ونامه هایی که به حکام وپادشاهان می نوشت بنام ((سورا))می نامید.

بعدازآن مردم رابه کنارگذاشتن ودورانداختن تمام آداب وسنن اسلامی فرامی خوامد،وبین تمام ابنای بشرازهرقوم وملتی ورنگ وجنسی که باشندقائل به مساوات بود.

تعددازواج رامنع نموده اماعندالضروره فقط ازدواج دوزن راجایز می دانست .نمازجماعت را(بجزنمازجنازه)منسوخ کرد،فقط نمازانفرادی راجایز می دانست وروکردن به قبله راردمیکرد،وتبلیغ میکردهرجاکه بهاءالله باشدآنجاقبله است وپیروان خودرادستورمی دادکه هرجاوهرطرفی که بهاءالله باشدبه آن سونمازخوانده وسجده کنند وتمام محرماتی که دراسلام حرام هستندحلال کرده وبه این خرافات وضلالتهای خودمردم رافرامی خواندتااینکه درتاریخ 16ماه مئی سال 1892میلادی مرد،وفرزندش عباس معروف به عبدالبهاءجانشین اوشد.  



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( شنبه 89/8/22 :: ساعت 12:11 عصر )
»» اسلام کاتب مخصوص عبدالبها

فضل الله مهتدی (صبحی) اولین قصه گوی صبح جمعه ی رادیوی جمهوری اسلامی ایران بهائی زاده ای بود که به دلیل تعصب خاص به بهائیت خود را درتشکیلات بهائیان به عنوان کاتب مخصوص ونویسنده عبدالبها معرفی کرد ودرنزد او بسیار گرامی شد.

از خاطرات مهتدی می شود پی برد که همدم وهمراز عبد البها درهمه زمینه ها بوده است واز تمام افکار واعمال او مطلع بوده که همین امر باعث می شود به بطلان این فرقه واشتباه خود در گرویدن به آنها پی ببرد واز این مسلک دست بشوید واسلام را به عنوان دین خود انتخاب کند. او از خوش گذرانی های خود با عبدالبها در طبریا (مرکز یهودیان آنروز) وعکا وبهجی وحتی کشتی رانی روی دریا به اتفاق عبد البها، در خاطرات خود چنین بیان می کند که کثرت همنشینی با رهبر این مسلک وآگاهی از افکار واعمال پنهانی او مرا متوجه بطلان این فرقه و افکار من نسبت به آن کرد.واین باعث شد به اسلام روی بیاورم.

 

لازم به ذکر است که کتب مختلفی ازجناب صبحی (فضل الله مهتدی) در زمینه ادبیات وبهائیت وغیره به چاپ رسیده است.

 

 

 

نمی دانم آیا منطقی وجود دارد که بطلان این قوم را قبول  نکند؟ و حال   آنکه   نزدیکترین اشخاص به بهائیان ورهبری آنها پی به فساد این مسلک برده ومصداق آیه شریفه یخرجهم من الظلمات الی النور از این گمراهی نجات یافته وبر همین قضیه معترف است .قضاوت در این مورد را به  عقول  روشن  نگر  و بی تعصب بهائیت می سپارم.

 

 

 

اشکال بریکی از اذکار نماز بهائیان:

 

 

 

درکتاب کشف الحیل تالیف عبد الحسین آیتی پرسش وپاسخی بین مؤلف ویکی از مستبصرین (آواره) صورت گرفته است که مؤلف می پرسد آیا بها ادعای خدایی کرده است؟ که او در پاسخ می گوید اگر کلمات او وگفتارش را به دست آورید حقیقت را در می یابید.در ظاهر می گویند ادعای بها رجعت مسیح ورجعت حسین است ولیکن ادعای او الوهیت بود.او در ادامه می گوید در صورتی که سالها با آنها سر کنید وبا آنها باشید صریحا به شما می گویند که بها خدای مطلق است وزمین وآسمان را او خلق کرده است واوست که رسولان را فرستاده است.آنها می گویند کسی که در طور با موسی تکلم کرده است جناب بهاست وحتی به این مطلب در نماز خود تصریح می کنند. وآن عبارت اینست: شهد الله انه لا اله الا هو له الامر والخلق قد اظهر مشرق الظهور ومکلم الطور (بسیار روشن است که این کلمات منبعی انسانی و غیر خدایی دارد چون از فصاحت وبلاغت عربی بویی نبرده است چه برسد به فصاحت وبلاغت قرآنی که اعراب در مقابل آن خوار وذلیل شدند.) فعل اظهر را اگر بشکافیم وفاعل ومفعول آن را مشخص کنیم بر این جمله قحط عربی اشکال وارد می شود وعقاید آنها زیر سؤال می رود؛اگر فاعل اظهر خدای متعال است مکلم طور که در اینجا مفعول است چه کاره است. آنچه از این کلام تبلور می کند قائل شدن آنها به دو خداست که این شرک محض است ( لو کان آلهة الا الله لفسدتا ) به ترجمه این جمله بهائی دقت نمائید می گوید خدا مکلم طور را ظاهر کرد؛سؤال :مکلم طور غیراز خدا کیست؟ جواب: آنکه در طور با موسی تکلم کرد خداست. سؤال : پس خدائی که بها را ظاهر کرده کیست ؟سؤال : اگر می گوئید بها خدا نیست پس چرا مکلم طور است یعنی می خواهید بگوئید خود او را ظاهر کرده واز طرفی مکلم طورش ساخته؟ دراین جمله واضح می شود فهمید که بها ادعای الوهیت کرده است وچنین جمله ای دو پهلو برای نماز بهائیان ازخود در آورده است .زیرا همه معتقد هستند که کسی که در طور با موسی تکلم می کرده خداست وحال آنکه بهائیان می گویند آنکه در طور با موسی بوده وتکلم کرده است جناب بها بوده است .برداشت شما از این مورد چیست؟ قضاوت در این وادی را به شما می سپارم.

 

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( شنبه 89/8/22 :: ساعت 12:9 عصر )
»» خاطرات حسین فلاح؛ یک نجاتیافته دیگر

مسلمان شدن من چند دلیل داشت، اول این که بسیاری از دوستان من مسلمان بودند من هم دوست داشتم مثل آنها آزاد باشم. نه این که در چنبره و حصار تشکیلات بهائیت باشم. در دوران انقلاب من حدودا یازده، دوازده ساله بودم بعد از آن هم که جنگ پیش آمد مسلمانان را می‌دیدم که چطور خالصانه به دین، ملت و وطن خود عشق می‌ورزند. من هم دوست داشتم مثل آنها باشم، دوم این که سوالات زیادی در ذهنم نسبت به بهائیت وجود داشت، افکار و عقاید مسلمانان با عقاید ما خیلی فرق داشت. رفتار مسلمان‌ها خیلی بهتر و آزادانه‌تر از ما بود. گرچه طبق تعالیم فرقه‌ای،ما خود را برتر از آنها می‌دانستیم. با این وجود سوالاتی برایم پیش می‌آمد! لذا از مسوولانمان یعنی همان کسانی که جزء محفل (خادمین) بودند، می‌پرسیدم. عکس‌العمل آنها در مقابل سوالات جزیی من تند و پرخاشگرانه بود.... همین سوالات مرا بیشتر تشویق می‌کرد که تحقیقات خود را دنبال کنم و عاقبت به همراه همسر سابقم پس از تحقیقات و مطالعات زیاد، پی به بطالت و ساختگی بودن بهائیت بردیم و مسلمان شدیم.

جرات ابراز ندارم‌

من با یکی از بهائیان همدان که حدود 70 سال سن داشت بعد از مسلمان شدنم صحبت کردم. گفتم شما تاکنون خودت هم پی برده‌ای که بهائیت اعتقادی نیست که قبول داشته باشی، بطلان آن را می‌دانی پس چگونه تاکنون اقدامی نکرده‌ای؟ او دستش را روی قرآن گذاشت و گفت من خیلی وقت است که مسلمان شده‌ام در دل خود مسلمان هستم ولی جرات ابراز آن را ندارم. چون سنی از من گذشته است و می‌ترسم در این سن به امر تشکیلات بهائیت زن و بچه‌ام مرا رها کرده و آواره شوم.... به همین خاطر نمی‌توانم مسلمانی خود را علنا اعلام کنم!

زمانی که آن پیرمرد گفت: مسلمان شده‌ام به دنبال آن کتاب مقدس بهائیان را آنچنان به زمین کوبید که من از ترس گفتم من که علنا هم مسلمانم جرات چنین کاری را ندارم چطور چنین کردی؟ در جواب گفت: من اصلا اعتقادی به بهائیت ندارم مجبورم در این سنین پیری به خاطر این که بچه‌هایم تنهایم نگذارند بسوزم و بسازم. .

   

طواف سربازان اسرائیلی دور مقام اعلی‌

همسایه‌ای داشتیم به نام شهین خانم که یهودی بود. آن زمان نزدیک به 30 درصد جمعیت همدان یهودی بودند و یک بار به اسرائیل رفته بود و زمانی که برگشت این گونه در بین بهائیان سخن می‌گفت که: هر گاه سربازان اسرائیلی می‌خواهند به جنگ با اعراب و یا فلسطینی‌ها بروند دور مقام اعلای شما (بهائیان) طواف می‌کنند تا در آن جنگ پیروز میدان شوند این نهایت سیاسی بودن این فرقه را می‌رساند و پسرش هم که جزو سربازان اسرائیلی بود برای مدتی که به ایران آمده بود طبق چیزی که قبلا به او دیکته کرده بودند در جمع بهائیان این شعار را می‌داد که ما بهائیت را آنقدر قبول داریم که برای پیروز شدن در جنگ دور مقام اعلایشان طواف می‌کنیم. بهائیان هم که این را می‌شنیدند، اظهار سرور و خوشحالی می‌نمودند.

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( شنبه 89/8/22 :: ساعت 12:6 عصر )
»» ادعاهای گزاف

از فراز دوم کتاب اقدس تا فراز دوازدهم، جناب میرزا حسینعلی آن چنان تعریف و تمجید های فراوانی _در اندازه خدائی _ از خود به عمل می آورد که هر خواننده ای از دیدن آن عبارات و ادعاهای گزاف انگشت حیرت به دهان می برد!
این سبک از مداحی برای خویشتن نوبر همان مشرق وحی است که خود را نفس خدا در عالم امر و خلق لقب داده است و به آرامی با حذف خدا خود را همو جا می زند!
به اختصار ادعاهای اورا فهرست می کنیم:
1. بعد از عرفان من، باید از اوامر من اطاعت کنید!
2. آنانکه اهمیت احکام مرا نمی فهمند، پشه های سرگردان هستند!
3. ما شما را امر می کنیم نفسانیات و هوای نفستان را در مقابل ما بشکنید!
4. دریاهای حکمت و علم از مطالب ما فوران نموده است آن را غنیمت شمرید!
5. هر کس پیمان اوامر ما را بشکند، اهل ضلالت است!
6. اوامر من رحمت من بر بندگان من است!
7. هر کس شیرینی سخنان مرا بیابدحاضر است همه گنجینه های خود را در این راه ببخشد!
8. اعمال و احکام را به خاطر محبت من انجام دهید!
9. به جان خودم سوگند اهل انصاف حاضرند گرد احکام من طواف کنند!
10. ما با انگشتان قدرت و اقتدارخودهم احکام نازل کردیم هم پلمپ شیشه علم را گشودیم!
11. ای اندیشمندان آنچه از قلم وحی ما صادر شده بر این مطالب شهادت می دهد!
پس از این مقدار تعریف از خویشتن _که در سراسر کتاب اقدس ادامه دارد_ به تشریع حکم نماز می پردازد.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( شنبه 89/8/22 :: ساعت 11:9 صبح )
»» ناگفته‏هایى از بهائیت

شاید هیچ تحلیلی گویاتر از اسناد موجود در بررسی ماهیت فرقه بهائیت و اقدامات مخرب و انحرافی پیروان آن وجود نداشته باشد. نوشتار حاضر، به بیان ناگفته‌هایی از بهائیت براساس بعضی اسناد اختصاص یافته است.

تاریخ معاصر ایران، ناگفته‏هاى بسیارى دارد که از جمله آن‌ها، نقش مخرّب فرقه بهائیت در تحولات سیاسى، اقتصادى و اجتماعى ایران است و شرح آن فرصتى بسیار گسترده مى‏طلبد. آنچه در این مجال در پى آنیم، اشاره به ناگفته‏هایى از فعالیت این فرقه است.

خوشبختانه، بر اساس اسناد به‌جامانده از دوران رژیم پهلوى، اطلاعات بسیار ارزشمندى از فعالیت‏هاى خیانت‌آمیز سران این فرقه در دسترس محققان و پژوهشگران قرار گرفته است، [1] ضمن اینکه، خاطرات روشنگرانه عده‌ای از مطلعان، نظیر مرحومان فضل‌الله مهتدى معروف به صبحى، عبدالحسین آیتى (آواره سابق)، حسن نیکو و دیگران، که سال‌ها از نویسندگان و مبلغان زبده بهائیت بوده و سپس تائب شده و به دامان اسلام برگشته‏اند، مى‏تواند خلأهاى پژوهشى اسناد را جبران نماید.

نفوذ و فعالیت گسترده بهائیان در سطوح بالاى دستگاه ادارى کشورمان در زمان سلطنت محمدرضا پهلوى بر کسى پوشیده نیست. [2] ضمن اینکه در عصر پهلوى، پیوندهاى مستحکم و آشکارى بین سران این فرقه و رژیم اشغالگر قدس وجود داشت. هم‌زمان با دوران نهضت ملى نفت به بعد، به‌ویژه سال 1332، فعالیت گسترده و سازمان‌دهى‌شده‏اى از طرف بهائیان در کشورمان آغاز شد. متقابلاً در همان سال‌ها واعظ شهیر، مرحوم حجت‏الاسلام فلسفى، در سال 1334 به اشاره و دستور آیت‌الله‌العظمى بروجردى سخنرانی‌های روشنگر و پرشوری علیه بهائیت انجام داد که (به‌رغم مخالفت شدید دسته‌ای از مسئولان عالى‌رتبه رژیم، نظیر اسدالله علم) از رادیو پخش شد و درواقع یکى از عکس‌العمل‌های مهم نیروهاى مذهبى در مقابل گسترش فعالیت فرقه ضاله بود. [3]

اسناد موجود، نکات مهمى از برنامه‏هاى بلندمدت بهائیان در این مقطع را فاش می‌سازد. اولین برنامه بلندمدت فرقه از سال 1332 شروع شد و در 1342 به پایان رسید. با رحلت مرحوم آیت‌الله بروجردى، هم‌زمان با اجراى سیاست‏هاى مورد نظر امریکایى‏ها توسط محمدرضا پهلوى در ایران، بهائیان هم فعالیت‏هاى خود را شدت بخشیدند.

در قسمتى از گزارشى که سال 1344 درباره برنامه ده‌ساله فرقه تهیه (و به نظر شاه هم رسانده) شده چنین آمده است: "... به طورى که فوقاً به عرض رسید، از مفاد نامه‏ها و بخشنامه‏هاى صادره محفل مرکزى چنین استنباط مى‏گردد که هدف نهایى، ازدیاد وابستگان به فرقه بهائى و تا حداکثر امکان نفوذ در تمام قسمت‌ها و نقاط کشور به خصوص در میان مردم دهات و ایلات و عشایر است.... " در دستوراتى که محفل بهائیان صادر کرده بود راهکارهاى رسیدن به اهداف مورد اشاره، ارائه شده بود که از جمله آن‌ها، راه‌اندازى محافل بهائى در نواحى فاقد محفل، و دایر کردن کلاس‌هاى رفع اشکال و نیز گردآورى "هرگونه کتب خطى یا مطبوع که داراى مطالبى درباره افکار و عقاید، روحیات و خصوصیات مرسوم و عادات یا هرنوع اطلاعات دیگرى راجع به عشایر و ایلات" و ارسال آن به مرکز می‌باشد. [4]

از موضوعات جالب توجه، هم‌زمانى پایان برنامه ده‌ساله اول بهائیان با اوج‌گیرى نهضت اسلامى ملت ایران به رهبرى مراجع معظم تقلید و در رأس آن‌ها امام خمینى(ره) است. امام و سایر علما و مراجع، معتقد بودند که سران بهائیت در ایران، عمال اسرائیل‏اند و لایحه انجمن‌هاى ایالتى و ولایتى (مصوّبه دولت عَلَم) بیشتر براى هموار ساختن راه نفوذ این فرقه در کشور طراحى شده است: "حساسیت موضوع، زمانى روشن مى‏شود که دانسته شود بهائیان، ایران را بعد از اسرائیل دومین سرزمین بهائیان، و آن را مرکز قیام و تسخیر جهان مى‏دانستند. آن‌ها با چاپ نقشه ده ساله خود اهمیت ایران را براى بهائیان نشان دادند. "[5]

در بهار سال 1342 دوهزار نفر زن و مرد بهائى با مساعدت دولت ایران (یعنى همان کابینه اسدالله علم، که به دستور امریکا، قیام ملت در 15 خرداد همین سال را به خاک و خون کشید) از طریق فرودگاه مهرآباد به لندن رفتند تا در هشتم اردیبهشت در یک اجتماع پانزده‌هزار نفرى براى معارفه گروه نُه نفرى رهبرى این فرقه شرکت جویند. [6]

اقدام نادرست و خلاف شرع و عرفى که خروش اعتراض‌آمیز امام خمینى را به دنبال داشت: "از چیزهایى که سوء نیت دولت حاضر را اثبات مى‏کند، تسهیلاتى است که براى مسافرت دوهزار نفر یا بیشتر از فرق ضاله قائل شده است و به هر یک پانصد دلار ارز داده‏اند و قریب 1200 تومان تخفیف در بلیط هواپیما داده‏اند، به مقصد آنکه این عده در محفلى که در لندن از آن‌ها تشکیل مى‏شود و صد درصد ضدّ اسلامى است شرکت کنند. در مقابل براى زیارت حجاج بیت‌الله الحرام چه مشکلات که ایجاد نمى‏کنند و چه اجحافات و خرج‌تراشی‌ها که نمى‏شود"؟![7]

پنج روز پس از سرکوب خونین قیام پانزده خرداد نیز محفل ملى بهائیان تهران نامه تشویق‏آمیزى به تیمسار سرتیپ پرویز خسروانى (فرمانده ژاندارمرى ناحیه مرکز در زمان کشتار پانزده خرداد، و بعدها آجودان فرح، معاون نخست‌وزیر و رئیس سازمان تربیت بدنى، و نیز مدیرعامل باشگاه تاج بعد از بازنشستگى) نوشت و طىّ آن، قیام حق‏طلبانه ملت مسلمان به رهبرى مراجع معظم تقلید و در رأس آنان امام خمینى را "تجاوز اراذل و اوباش و رجاله" و "سوء عمل جهلاى معروف به علم"! نامید و ضمن "تقدیر" از "زحمات و خدمات و سرعت عمل تیمسار" نوشت: "تاریخ امر بهائى آن جناب را در ردیف همان چهره‏هاى درخشان و نگهبان مدنیت عالم انسانى ثبت و ضبط خواهد نمود"![8]

در چنین شرایطى بود که امام خمینى، در پیام‌ها و اعلامیه‏هاى کوبنده خویش بهائیان را عمال اسرائیل یاد کرد و با روشنگری‌های خود، خواب خوش آن‌ها، و قدرت‌هاى مستبد و جهان‌خوار حامى‌شان در داخل و خارج کشور را، برآشفت: "این جانب حسب وظیفه شرعیه به ملت ایران و مسلمین جهان اعلام خطر مى‏کنم. قرآن کریم و اسلام در خطر است. استقلال مملکت و اقتصاد در معرض قبضه صهیونیست‏هاست که در ایران به شکل حزب بهائى ظاهر شدند و مدتى نخواهد گذشت که با این سکوت مرگبار مسلمین، تمام اقتصاد این مملکت را با تأیید عمال خود قبضه مى‏کنند و ملت مسلمان را از هستى در تمام شئون ساقط مى‏کنند. تلویزیون ایران پایگاه جاسوسى یهود است. [9] و دولت‌ها ناظر آن هستند و از آن تأیید مى‏کنند. ملت مسلمان تا رفع این خطرها نشود سکوت نمى‏کنند و اگر کسى سکوت کند، در پیشگاه خداوند قاهر، مسئول... است. "[10]

به گواه اسناد موجود، محفل بهائیت، براى رسیدن به اهداف مهم‌تر خویش، برنامه دیگرى تهیه کرد که اجراى آن از اواخر سال 1343، یعنى پس از تبعید امام (به جرم مخالفت با کاپیتولاسیون) آغاز گردید. برنامه دوم بهائیت، که نُه ساله بود، تا سال 1354 ادامه یافت و مى‏توان گفت که در طول این برنامه، با حمایت شاه، امریکا و اسرائیل، تمامى ارکان رسمى کشور در اختیار بهائیان قرار گرفت. در 1351 طبق اسناد ساواک، 112 تن از امراى ارتش، شهربانى و ژاندارمرى از بهائیان بودند. "بهائیان در مدت کوتاهى چنان رشد کردند و مشاغل حساس را به اشغال خود درآوردند که در کابینه هویدا نُه وزیر بهائى" حضور داشتند. [11]

از اسناد و گزارش‌هاى موجود در مرکز اسناد انقلاب اسلامى چنین روشن مى‏شود که هر چه دوران شروع انقلاب اسلامى نزدیک‏تر مى‏شد نفوذ روزافزون و همه‌جانبه این فرقه استعمارى در تمامى ارکان حکومت افزون‌تر می‌گشت. به علاوه جسارت و جرئت بهائیان در سطح جامعه و مجامع دانشگاهى افزایش مى‏یافت، تا جایى که به وابستگى خود به بیگانگان افتخار می‌کردند و از بیان علنى این امر ابایى نداشتند. در گزارش زیر از سال 1356 آمده است: "طبق اطلاع، اخیراً شخصى به نام شهرام عیسى‌خانى، دانشجوى سال اول ریاضى دانشکده علوم دانشگاه آذرآبادگان، در کلاس درس، سایر دانشجویان را به قبول مسلک بهائیت تشویق و چنین اظهار مى‏دارد که دولت شوروى و انگلیس مخفیانه به بهائیان پول مى‏دهند که تا کمیته بهائیان را تقویت کنند. ما نیز افراد بهائى، به‌ویژه اشخاصى را که به این مسلک بپیوندند از نظر تأمین مسکن و کمک‌هزینه زندگى حمایت و کمک مى‏کنیم. "[12]

در همین زمینه، گزارش بسیار جالبى از جلسه بهائیان شیراز وجود دارد که مراحل پیشرفت و اهداف واقعى فعالیت بهائیان در ایران و خواسته اصلى ایشان را به‌خوبى نشان مى‏دهد. قسمتى از گزارش ساواک از سخنان فردى بهائى به نام ولى‌الله لقمانى چنین است: "اکنون از امریکا و لندن صریحاً دستور داریم در این مملکت مد لباس و یا ساختمان‏ها و بى‏حجابى را رونق دهیم که مسلما[نا]ن نقاب از صورت خود بردارند. به طورى که من مطالبى در منزل آقاى معتمد قرائت کردم و تمام دختران و پسران بهائى خوشحال شدند. "

راهکارهایى که فرد بهائى فوق ارائه داده جالب است: "در ایران و کشورهاى مسلمان دیگر هرچه بتوانید با پیروى از مد و تبلیغات، ملت اسلام را رنج دهید تا آن‌ها نگویند امام حسین[ع‏] فاتح دنیا بوده و على[ع‏] غالب دنیا. البته بهائیان هم تصدیق دارند، ولى نه براى قرن اتم؛ اتمى که به دست بهائیان درست مى‏شود، اسلحه و مهمات به دست نوجوانان ما در اسرائیل ساخته مى‏شود. این مسلمانان آخر به دست بهائیان از بین مى‏روند و دنیاى حضرت بهاء‌الله رونق مى‏گیرد"![13]

در ادامه، چند سند تاریخى در خصوص برنامه اول و دوم بهائیت در کشورمان در دهه‏هاى 1340 و 1350 شمسى آورده شده است:

 

سند شماره 1:

نسخه شماره چهار و چهار یک

به 20 هـ 4[14]

از 321

شماره: 1242/321

تاریخ: 5/4/48

گیرندگان: 302ــ310

موضوع: فعالیت بهائیان

 

به قرار اطلاع، در جلسه هفتگى مورخ 25/4/48 بهائیان که در خیابان سبلان کوچه کرمى پلاک 27 تشکیل گردیده بود، شخصى به نام واحدیان ضمن صحبت درباره امور مذهبى اظهار داشته است: "کارهایى که اکنون به دست اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر صورت مى‏گیرد هیچ کدامش روى اصول دین اسلام نیست، زیرا خود شاه به تمام دستورات بهائى آشنایى دارد و حتى ایشان با اشرف پهلوى در دوران کودکى در مدرسه بهائیان در خیابان امیریه که در آن زمان از مدارس عالى تهران بود درس خوانده‏اند و دلیلش آن است که عکس آن زمان‌ شاه و اشرف هم‌اکنون موجود است که ایشان ایستاده‏اند و قبل از اینکه به کلاس درس بروند دعا مى‏خوانند. حالا مردم احمق مى‏گویند شاه بهائى است؛ چکار مى‏توانند بکنند. فلسفى بالاى منبر مى‏گوید شاها مواظب باش ببین دکتر شما چه شخصى است، کارها را به دست بهائیان ندهید. ولى این گفتار اثرى ندارد ــ هم‌اکنون تیمسار صنیعى، وزیر جنگ، و تیمسار شیرین‌سخن بهائى هستند و هرچه نزدیک‌تر شوید مى‏بینید که چه کارهاى مهمى به دست بهائیان است. چرا؟ براى اینکه آن‌ها بیشتر مى‏فهمند."

تحقیق پیرامون موارد زیر مورد نیاز است:

1ــ تعیین صحت و سقم موضوع؛ 2ــ واحدیان شناسایى و مشخصات بیشترى از وى اعلام دارند؛ 3ــ گردانندگان جلسات مزبور چه کسانى هستند و هدف از تشکیل این جلسات آیا جنبه مذهبى دارد یا فعالیت‌هاى دیگرى در پوشش مذهب [است؟]؛ 4ــ در جریان جلسات مورد بحث قرار گرفته و نتیجه را به موقع اعلام دارند. [15]

 

سند شماره 2:

طبقه‌بندی حفاظتی: خیلی محرمانه

گزارش خبر

صفحه یک از یک

صفحه شماره یک از چهار

1ــ به: 321

2ــ از: 7 هـ[16]

3ــ شماره گزارش: 7596/ هـ

4ــ تاریخ گزارش: 18/2/50

منبع: 1699

تاریخ وقوع: 11/2/50

تاریخ رسیدن خبر به منبع: 11/2/50

تاریخ رسیدن خبر به رهبر عملیات محل: 12/2/50

موضوع: بهائیان

 

جلسه‏اى با شرکت نُه نفر از بهائیان ناحیه 15 شیراز در منزل آقاى فرهنگ آزادگان و زیر نظر آقاى لقمانى تشکیل گردید. بعد از قرائت‌نامه، آقاى ولى‌الله لقمانى در مورد ادیان جهان و آمار آن‌ها و شهداى بهائیت سخن گفت. وى اضافه کرد آقایان بهائیان بهتر است بیشتر مطالعه نمایند و از روى حقیقت قضاوت کنند تا بفهمند معنى بهائیت که امروز آزادى بیشترى دارند یعنى چه؟

در زمان قدیم، احبّاء نمى‏توانستند بگویند ما بهائى هستیم و نمى‏توانستند تبلیغ کنند. اگر هم مبارزه‏اى مى‏نمودند، فوراً آن‌ها را مى‏کشتند، لیکن اکنون آن تعصب‌ها کنار گذاشته شده است. اکنون از امریکا و لندن صریحاً دستور داریم در این مملکت مد لباس و یا ساختمان‌ها و بى‏حجابى را رونق دهیم که مسلما[نا]ن نقاب از صورت خود بردارند. به طورى که من مطالبى در منزل آقاى معتمد قرائت کردم و تمام دختران و پسران بهائى خوشحال شدند. در ایران و کشورهاى مسلمان دیگر هر چه بتوانید با پیروى از مد و تبلیغات، ملت اسلام را رنج دهید تا آنها نگویند امام حسین[ع‏] فاتح دنیا بوده و على[ع‏] غالب دنیا. البته بهائیان هم تصدیق دارند ولى نه براى قرن اتم؛ اتمى که به دست بهائیان درست مى‏شود، اسلحه و مهمات به دست نوجوانان ما در اسرائیل ساخته مى‏شود. این مسلمانان آخر به دست بهائیان از بین مى‏روند و دنیاى حضرت بهاء‌الله رونق مى‏گیرد.

نظریه یکشنبه: [17] اظهارات شنبه مورد تأیید است. دریانی.

نظریه چهارشنبه: صحت اظهارات شنبه مورد تأیید است.

نظریه 7/ هـ ــ نظریه چهارشنبه مورد تأیید است. م

بایگانی شود.... [18]

 

پی‌نوشت‌ها

[1]ــ رک: آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده بهائیت.

[2]ــ محمدحسن رجبی، زندگی‌نامه سیاسی امام‌خمینی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1377، ص231

[3]ــ برای شرح ماجرا رک: خاطرات و مبارزات حجت‌الاسلام فلسفی، ویرایش علی دوانی، محمد رجبی و محمدحسن رجبی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1376، ص190 به بعد.

[4]ــ آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده بهائیت در آذربایجان.

[5]ــ روح‌الله حسینیان، سه سال مرجعیت شیعه در ایران (1343ــ1341)، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم، 1384، ص179؛ عنوان نقشه ده‌ساله چنین نوشته شده است: "وقت قیام و خروج و هجوم و جوش و خروش و کفاح و تسخیر مدن و فتح اقطار و غلبه بر جهان و جهانیان است (شوقی افندی)، وظایف 19گانه محفل روحانی ملی ایران در اجرای نقشه ده‌ساله. " (رک: سند شماره 3)

[6]ــ محمدحسن رجبی، همان، صص278ــ277

[7]ــ امام‌خمینی، صحیفه نور، مرکز مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، 1361، ج1، ص44

[8]ــ رک: سیدحمید روحانی، نهضت امام‌خمینی، ج1، تهران، عروج، چاپ 15، 1381، ص 1516، سند شماره 266

[9]ــ می‌دانیم که تلویزیون ایران، در عصر پهلوی، پیش از آنکه در اختیار دولت قرار گیرد، در تملک حبیب ثابت، بهائی سرمایه‌دار و صهیونیست‌مآب مشهور، قرار داشت.

[10]ــ امام‌خمینی، همان، ج1، ص34

[11]ــ روح‌الله حسینیان، همان، صص186ــ185

[12]ــ آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده بهائیت آذربایجان، سند شماره 1030 ــ 21 ــ 55 به تاریخ 7/3/1356

[13]ــ روح‌الله حسینیان، همان، ص183، سند شماره 13

[14]ــ "20 هـ"، اداره ساواک تهران؛ 310، دفتر اداره یکم عملیات و بررسی (وابسته به اداره کل سوم: "امنیت داخلی" سازمان ساواک؛ و 321 نیز اداره دوم عملیات و بررسی آن سازمان، بخش دانشگاه تهران است.

[15]ــ آرشیو اسناد مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

[16]ــ مقصود از 7 هـ ساواک استان فارس است.

[17]ــ شنبه، منبع نفوذی ساواک؛ و چهارشنبه، رئیس سازمان اطلاعات و امنیت منطقه و رئیس اداره کل ساواک است. مقصود از 7 هـ نیز ساواک استان فارس است.

[18]ــ آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده بهائیت تهران.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( شنبه 89/8/22 :: ساعت 11:3 صبح )
»» تحلیل جامعه بهائیت از منظر جامعه شناختی

فایده این تحلیل چیست؟
کمترین فایده آن آگاهی از نقش دشمنان اسلام بویژه تشیع در سرمایه گذاری و صرف بودجه برای ایجاد تفرقه وپراکندگی دربین مسلمانان واز بین بردن اصل اتحاد،ونیز اطلاع از میزان بهره گیری آنها به لحاظ سیاسی واجتماعی ودیگر مقوله ها از اوضاع نابسامانی که ایجاد کرده اند است.

چون این فرقه نمونه ای از همان برنامه های سرمایه گزاری شده آنهاست وآنها نیز همچون مادری که از کودکش مواظبت می کند از این فرقه مواظبت وحمایت می کنند.حال با تحلیل جاعه شناختی از این فرقه خلی از مسائل روشن میشود.

 

نقشه تمامی دشمنان اسلام بویژه تشیع که درعرصه سیاسی واجتماعی آنها تنش ایجادشده بود برمحورحمایت از فرقه های نوظهور در اسلام بنا نهاده شده که این از ابتدای قرن سیزدهم هجری به طور گسترده شروع شد.

 

یک نویسنده معاصر که در موضوع (بهائیت درایران) تحقیق جامعی انجام داده است نیمه دوم قرن سیزدهم هجری را از دید جامعه شناسی سیاسی چنین توصیف نموده است:

 

 

اقتدار سیاسی شیعه که در دوره قاجار درایران ودربین عموم مردم حاکم بود با روند مقابله ای واضح وآشکارروبرو شده بود.

 

نقطه کلیدی در اندیشه سیاسی مذهب شیعه مقام نیابت عامه امام زمان (ع) است که برای مراجع وفقهای خود قائلند. وامتیاز این نوع تفکر آنست که به شیعه اجازه می دهد که در هرعصر وزمانی حکومت مورد نظر وبرپایه اعتقاد خویش را ایجاد کند.

 

معصوم ندانستن نواب عام امام زمان (ع) وپیروی از اعلم واعدل فقها ضمن انتخابی بودن مرجع وامکان تغییرآن در هرعصر وزمانی ضامن اجرایی خوبی برای محفوظ ماندن اسلام از مدیریت جامعه اسلامی توسط افکار نادرست وبرداشت های شخصی است.

 

انتخابی بودن،مردمی بودن وامکان تغییر مرجع و ولی فقیه با سلب عدالت یا اعلمیت از او موجب حفظ دین ومدیریت آن از کج اندیشی ها وناتوانی ها ست.واین تا زمانی است که نیابت عام مطرح شود اما به محض آنکه نیابت عام به خاص تبدیل شد دیگر انتخاب ،تغییر وحتی سرپیچی از آرای نائب خاص مطرح نمی شود.چون این شخص احکام وفرمان های خود را به امام زمان نسبت می دهد واز جانب او حکم می کند گوئیا خود حضرت زمام امور را به دست دارد.لذا هرگونه تعبیر وتفسیر از دین ازطرف این شخص امکان پذیر است که این موجب بحران درحاکمیت ومحتوای دین میشود ودر دراز مدت نیزباعث سرخوردگی از دین وجدایی دین از سیاست می شود.(البته لازم به ذکر است که نواب خاص هر امام از هر لحاظ مورد اعتماد وتوثیق آن امام بوده است ودر بین مردم نیز تکیه گاه خوبی از جهت دین ومعنویت بوده اند.واین افراد با حکم خود امام بطوری که همه مردم مطلع باشند به این منصب می رسیدند که در برخی موارد این حکم مدت زمان کمی را در بر می گرفت که آنهم بسته به شرایط آن زمان از هر لحاظ بوده است که مورد توجه خاص امام آن زمان قطعا بوده است.لذا در زمان حضور سوء استفاده از این موهبت امکان پذیر نبوده است.)

 

در گرایشی مثل شیخی گری (مؤسس این فرقه استاد شخصی بود بنام سید محمد شیرازی موسس بابیت ) که از لحاظ سیاسی تشکیل حکومت دینی با مشکل روبرو است با انگشت گذاشتن بر حساس ترین نقطه باور سیاسی تشیع در زمان غیبت کبری که منشاء اقتدار روحانیت شیعه است سعی در تضعیف وحتی ابطال عقاید شیعی بطور واضح جلوه می نماید.

 

آنها در راستای بی اعتبار نمودن اصل نیابت عامه امام زمان (ع) تلاش بسیاری می کنند تا بعد با نسخ اسلام از طرف افرادی ناباب وخام همچون سید محمد علی شیرازی (که به دستور امیر کبیر اعدام شد) ومیرزا حسینعلی نوری ( بها ) روند نابودی اسلام را کامل کنند.

 

در مکتب اسلام (شیعه یا سنی ) بطور کلی برای تفسیر متشابهات یا تشکیل دولت اسلامی ومدیریت آن وجود قشری به نام فقها را در نظر گرفته اند که در اندیشه های باب وبها علاوه بر آنکه جایی وجود ندارد بلکه با وجود آن مخالفت شده است تا حدی که وجود این قشر در بهائیت ممنوع اعلام شده است.

 

به همین دلیل جدائیان از فرقه پوچ شیخیه در دامن فرقه ضاله بابیت گرفتار شدند(به بهره برداری سیاسی باب از عقاید نو ویا عدم آن در این مقوله توجه نمی کنیم چون مبحثی جدا می طلبد گر چه رد پای دولت روس در ایجاد وحمایت از این عقاید دیده می شود وبه تبع آن حمایت انگلیس ،امریکا واسرائیل که قصد شکستن اقتدار ایران که از اقتدار تشیع نشئت گفته بود بسیار روشن است.)

 

درمکتب بهائیت درهر برهه ای از زمان رهبری نو ظهور می کند با عقاید شخصی (بسته به منافع خود واربابان حامیش همچون انگلیس وامریکا واسرائیل) جدید که این هم در گفتار محمدعلی باب وعده داده شده آنجا که وعده پیامبران جدید ومن یظهره الله را به مردمان خامش داده است.

 

برای جلوگیری از متلاشی شدن این فرقه وکم شدن طرفداران این قوم گهوار گردان این نوزاد به فکر چاره ای افتاد ودرزمان شوقی افندی تشکیلات این مکسلک بصورت حزب در آمد تا درسطح بین الملل هم اعتبار خود را از دست ندهد.

 

بهائیت در زمان پهلوی:

 

درزمان شاه بی لیاقت ایران مناصب مهم کشوری ولشگری به دست بهائیان افتاده بود که طبق دیکته دولت های استعماری عمل می نمودند وشاه همچون مترسکی در صدر ایران گاه گاهی،نطقی مینمود که آنهم دیکته غرب بود واز خود هیچ اختیاری نداشت.مدارک مسلم وقطعی وجود دارد که این گفتار را ثابت می کند سیطره آنها بر مراکز مهم وپرسود اقتصادی موجب آن شده بود که به راحتی به ترویج بهائیت پرداخته وبیت العدل را دراجرای برنامه های خود کمک کند.

 

ارتشبد حسین فردوست رئیس دفتر اطلاعات ویژه شاه ورئیس دفتر بازرسی او که معاونت ساواک را هم به عهده داشت درمورد تعامل نظام شاه با بهائیان حرفهای جالبی گفته است او ازعان دارد که شاه از حضور بهائیان در مناصب مهم مطلع بود وحتی خود او اسدالله صنیعی که یک بهائی معروف بود را آجودان مخصوص خود کرد.

 

پزشک مخصوص دربار شخصی جز تیمسار عبدالکریم ایادی نیست که با این منصب به شاه نزدیک شد وبعد از جلب اعتماد او رابطه اش را از دیدار در هر هفته 3روز به دیداردرهر روز گسیل داد وبطور کلی در کلیه ساعات فراقت شاه از زمان بیداری صبح تا خواب شب همراه او بود.

 

نکته بسیار جالبی که ارتشبد حسین فردوست بیان می کند آنست که می گوید این بهائیانی که من دیدم اصلا احساس ایرانیت نداشتند و این بسیار واضح بود که جاسوس بوده وخائن به آب وخاک ایران بوده اند.صفت مشترک اکثر بهائیان خوش خدمتی به بیگانه وپشت کردن به ملت ومردم وآب وخاک خویش است که این مهم در گذشته ودر حال حاضر خود را بسیار واضح نشان می دهد.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( شنبه 89/8/22 :: ساعت 11:1 صبح )
»» مرگ حق است، اما برای همسایه!

می‌دانیم‌ که‌ یکی‌ از شعارهای‌ اساسی‌ بهائیت، نفی‌ تعصبات‌ گوناگون، از جمله، تعصب‌ وطنی‌ است. عبدالحسین‌ آیتی‌ (آواره‌ سابق) مبلغ‌ مستبصر بهائی، در کتاب‌ کشف‌ الحیل‌ (ج‌ 3، چ‌ 4، صص‌ 98ـ99) تحت‌ عنوان‌ «من‌ با یکی‌ از ماءمورین‌ خارجه» ، جریان‌ عجیبی‌ را نقل‌ می‌کند، که‌ ماهیت‌ این‌ شعار، و جانبداری‌ استعمارگران‌ از آن‌ را، نیک‌ روشن‌ می‌سازد.

آیتی‌ می‌نویسد: هیچ‌ فراموش‌ نمی‌کنم‌ که‌ در ابتدای‌ نشر کشف‌الحیل‌ یکی‌ از ماءمورین‌ خارجه‌ که‌ در یک‌ سفارتخانه‌ محترمی‌ سمت‌ مترجمی‌ داشت‌ و فارسی‌ خوب‌ می‌دانست، مرا در شمیران‌ ملاقات‌ کرده، ابتدا تمجید بسیار از کشف‌ الحیل‌ نمود و دشنامهای‌ لطیفی‌ به‌ بهاء و عبدالبهاء داد. حتی‌ تشویق‌ بر قیام‌ و مبارزه‌ام‌ فرمود، که‌ بیایید دست‌ به‌ هم‌ داده‌ آنها را از میان‌ برداریم. و من‌ این‌ سخن‌ را به خونسردی‌ تلقی‌ کرده‌ گفتم: خودشان‌ محو خواهند شد. ولی‌ در پایان‌ سخن‌ را یدینجا کشانید که‌ اگر بهاء بد است‌ سخنان‌ او که‌ بد نیست! ‌

گفتم: از چه‌ قبیل‌ سخنش‌ را پسندیده‌اید؟ گفت: همین‌ که‌ می‌گوید تعصب‌ وطنی‌ را ترک‌ نماید. مثلاً‌ من‌ در اینجا هستم، اینجا وطن‌ من‌ است. شما هم‌ به‌ فلان‌ جا بیایید، آنجا وطن‌ شما است. گفتم:اولاً‌ بهاء ابداً‌ این‌ حرف‌ را نزده‌ و این‌ از حرفهای‌ عبدالبهاء است‌ که‌ به‌ پدر خود چسبانیده، زیرا بهاء اگر هم‌ ماءمور غیرمستقیم‌ اجانب‌ بوده‌ چندان‌ با این‌ گونه‌ تعالیمی‌ که‌ صورتاً‌ امثال‌ جناب‌ عالی‌ می‌پسندند آشنا نبوده، ولی‌ عبدالبهاء اخیراً‌ میل‌ و رضای‌ خارجی‌ها را شناخته‌ و به‌ جعل‌ این‌ سخن‌ پرداخته‌ بود.‌

ثانیاً‌ خواه‌ مبدع‌ این‌ سخن‌ بهاء باشد یا عبدالبهاء، اگر این‌ تعلیم‌ از تعالیم‌ حسنه‌ است، چرا شما در مملکت‌ خودتان‌ آن‌ را ترویج‌ نمی‌فرمایید؟ گویا مرگ‌ را حق‌ می‌دانید ولی‌ برای‌ همسایه!‌

خواست‌ خلط‌ مبحثی‌ کند، گفتم: ببخشید، پیش‌ از آنکه‌ به‌ غرب‌ سفر کنم، ممکن‌ بود این‌ فرمایشات‌ شما موجب‌ اغفال‌ و فریب‌ من‌ شود، چنانکه‌ سالها شده‌ بود و الان‌ هم‌ موجب‌ اغفال‌ جمعی‌ بهائی‌ بی‌خبر شده‌ که‌ روح‌ مطلب‌ را نمی‌دانند. ولی‌ پس‌ از آنکه‌ بنده‌ به‌ غرب‌ سفر کردم، دیدم‌ در همان‌ مملکتی‌ که‌ شما از آنجا آمده‌اید اگر کسی‌ این‌ گونه‌ تبلیغات‌ کند به‌ طوری‌ که‌ زمامداران‌ شما احتمال‌ بدهند که‌ کمتر تأثیری‌ خواهد بخشید و ممکن‌ است‌ یک‌ عده‌ مردم‌ طرفدارش‌ شده‌ دست‌ از وطن‌ خواهی‌ بردارند، بدون‌ شبهه‌ سرب‌ به‌ دهان‌ آن‌ مبلغ‌ و گوینده‌ می‌ریزند.‌

بلی، هر وقت‌ مانند شما ملل‌ و دول‌ مقتدره، عملاً‌ به‌ صلح‌ گراییدید و الغاء وطن‌ خواهی‌ را از مملکت‌ خودتان‌ شروع‌ گردید، آن‌ وقت‌ می‌توانید محسّنات‌ این‌ تعلیم‌ را بیان‌ نموده، دیگران‌ را بدان‌ تشویق‌ نمایید.‌

چون‌ سخن‌ بدینجا رسید، حال‌ آن‌ شخص‌ محترم‌ دگرگون‌ شد و از جا جسته‌ با تبسمی‌ آمیخته‌ به‌ خشم‌ فرمود: بسیار خوب، باز هم‌ در ملاقات‌ دیگر با هم‌ صحبت‌ خواهیم‌ کرد، ولی‌ آن‌ ملاقات‌ تا کنون‌ که‌ پنج‌ سال‌ گذشته‌ حاصل‌ نگشته‌ است. در حالتی‌ که‌ مدتها در طلب‌ من‌ بود و به‌ وسائط‌ و وسایل‌ عدیده‌ مرا به‌ چنگ‌ آورده، آن‌ دو سه‌ کلمه‌ را القا فرمود! و چون‌ آهن‌ سرد بود از کوبیدن‌ آن‌ به‌ تکرار صرف‌ نظر فرمود.‌

 

منبع : سایت ایران سهراب
http://www.iransohrab.ir



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( شنبه 89/8/22 :: ساعت 10:56 صبح )
»» شیخ احمد کافی به روایت اسناد

شیخ احمد کافی در عصر پهلوی اول به دنیا آمد و در اواخر دوران حکومت پهلوی دوم چشم از جهان فرو بست. در واقع دوران فعالیت‌های ایشان در عرصه‌های مختلف همزمان با نابسامانی‌ها و اوج فساد و فحشا، دین گریزی و دین ستیزی و نیز ضدیت با ارزش‌ها و کمالات انسانی بود.

رژیم پهلوی از راه‌های مختلف همچون رسانه‌های گروهی با بهره‌برداری سود از روزنامه‌ها و مجلات ، کتب ، نشریات ، رادیو و تلویزیون ... و مکان‌های مخرب و تأثیرگذار از قبیل کاباره‌ها و سینماها ، تئاترها ، کلوپ‌ها ، فرهنگ‌سراها، پارک .. سعی نمودند که زمینه‌های سقوط ارزش‌های اخلاقی را در جامعه ایران آن زمان فراهم نمایند که البته اثرات این اقدامات هنوز هم در جامعه امروز ما سنگینی می‌کند

.

در این میان تلاش‌های بی‌وقفه روحانیت ـ‌ البته با همراهی مردم ـ در راه ایجاد وحدت فکری و اتحاد عملی و مشارکت مردمی وارتقاء سطح دانش و آگاهی عمومی بی‌نظیر بوده است و در عرصه‌های دیگر نیز در جهت رشد فکری و فرهنگی، اجتماعی ، سیاسی و دینی اقشار مختلف مردم نقش چشمگیر و بارزی داشته‌اند.
شیخ احمد ، واعظ معروف با روش‌های خاص خود به طور مستقیم و غیر مستقیم از سیاست ضد دینی و عناد ضد روحانی رژیم پهلوی به وضوح و با زبانی گویا و بیانی شجاعانه سخن به میان می‌اورد و اسناد و مدارک موجود گویای این مدعی است.
ایشان علیرغم کشمکش‌های روح فرسا و احضارهای مکرر جانکاه از جانب مقامات پلیس و نیروهای امنیتی رژیم و ایجاد مزاحمت‌ها و اذیت‌ و آزار و در گیری با مأموریان کلانتری‌ها و ساواک خانه‌ها، با حضور فعال خود به ارائه خدمات دینی و ارشادی و تبلیغی و حمایت از گروه‌های مبارز و پرورش نیروهای پر استعداد برای مبارزه با بیدادگرها و بی‌دینی‌ها و خودکامگی‌ها می‌پرداخت.
کافی زمانی احضار و زمانی دیگر در بازداشت و گاهی تبعید می‌شد و این فشارها و محدودیت‌ها ، باعث نشد وی دست از فعالیت و مبارزه بردارد. به طوری که دو سال قبل از رحلتش یعنی در سال 1355 که به مدت دو سال به ایلام تبعید شد، ایشان به خدمات اجتماعی و فرهنگی در این شهر دست زد.
به هر حال واعظ شهیر، شیخ احمد کافی در 30 تیر ماه 1357 بر اثر تصادف رانندگی ـ مرگ مشکوک ـ جان شیرین خود را از دست داد.(1)

* کافی و دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی:
شیخ احمد از جمله روحانیونی بود که فعالیت سیاسی خود را برای مبارزه با رژیم پهلوی به صورت‌های مختلف آغاز نموده و به همین خاطر تحت نظر و زیر ذره‌بین دستگاه‌های اطلاعایت و امنیت قرار گرفت به طوری که شهربانی [تهران]‌ در خصوص بازداشت ایشان به اتهام ایراد سخنرانی بر خلاف مصالح مملکت چنین گزارش می‌دهد: «نامبرده بالا در ساعت 14:30 مورخه 2/11/43 در مسجد حضرتی کوچک به منبر رفته و بیاناتی بر خلاف مصالح مملکت ایراد نمود ... پرونده متشکله درباره وی به ضممیه ایفاد خواهشمند است دستور فرمایید ضمن اعلام رسید شهربانی کل را از سرانجام کار وی مطلع سازند. رییس شهربانی کل کشور . سپهبد نصیری» (2)
در گزارشی دیگر اتهام شیخ احمد کافی بدین گونه بیان شده:
«بدینوسیله تعداد هفت برگ پرونده نامبرده که به اتهام اقدام بر ضد امنیت داخلی در تاریخ 2/11/43 به وسیله شهربانی کل شکور دستگیر و به این سازمان تحویل گردیده است به پیوست ایفاد می‌گردد. رییس سازمان اطلاعات و امنیت کشور . سرلشکر پاکروان» (3)
کافی از جمله وعاظی بودند که در ترویج شعائر مذهبی اقدامات ارزنده‌ای از خود نشان داد و در مقابل ترویج فساد از سوی رژیم واکنش‌هایی را از خود نشان داد به طوری که اداره پلیس تهران در خصوص سخنرانی احمد کافی در مسجد امامزاده زید درباره ضرورت ادای واجبات و انتقاد از رواج بی‌بند و باری چنین گزارش می‌دهد:
«ساعت 19 روز 18/6/45 مجلس سوگواری در مسجد امامزاده زید ... با شرکت 150 نفر تشکیل گردید شیخ کافی به منبر رفت و ضمن سخنان خود اظهار داشت در زمان قدیم پدران بچه‌های خود را به مدرسه می‌فرستادند، قرآن و نماز یاد می‌گرفتند ولی امروز شاگردان مدارس بی‌سوادند و محصل 12 [ساله] نماز خواندن را نمی‌داند و در تلویزیون زنان لخت می‌رقصند و دین ما را از ما گرفته‌اند و قصد دارند ما را از قرآن جدا کنند در خاتمه برای مؤمنین دعا نمود و مجلس ساعت 21:30 پایان یافت».(4)
در گزارش دیگر اعلام شده که شیخ احمد کافی به منبر رفته و پس از بحث درباره مسائل دینی اظهار می‌دارند که امروز زنان و دختران لخت و بدون جوراب در شهر پراکنده شده‌اند و در ادامه می‌گویند دیگراز جوانان چه توقعی داریم که بتوان آنان را به نماز و قرائت قرآن دعوت کنیم و اظهار داشت که ما اصلاح این جریانات را از اشخاصی که در رأس کار هستند می‌خواهیم که آنها هم بدتر از همه هستند.(5)
کافی در آذر ماه 1345 در یکی از سخنرانی‌های خود از رواج بی‌حجابی در جامعه انتقاد نمود به طوری که اداره اطلاعات پلیس تهران در خصوص این سخن این سخنرانی چنین گزارش می‌دهد:
«ساعت 18 روز 5/9/45 مجلس عزاداری ...منعقد بود و آقای شیخ احمد کافی به منبر رفته و درباره مسائل مذهب و امام زمان (ع) صحبت کرد و ضمن انتقاد از بی‌حجابی اظهار داشت مردم، غیرت شما کجا رفته که زنان و دختران خود را با این وضع بیرون می‌فرستید و [اگر] می‌خواهید امامزمان از شما راضی باشد دختران خود را از این دبیرستان که محل فساد می‌باشند بیرون بیاورید. مجلس ساعت 19:30 پایان پذیرفت».(6)
در عصر پهلوی سینماها و کاباره‌ها ... مکان‌ها بودند که در ترویج بی‌بندوباری سهم به سزایی داشتند و شیخ احمد می‌دید که چگونه جوانان به این مراکز فساد و تباهی کشانده می‌شوند و در منجلاب بدبختی فرو می‌روند و به سوی گمراهی سوق داده می شوند و در سند ذیل می‌توان به واکنش شیخ احمد و نقش سینما در ترویج بی‌بندوباری پی برد.
«ساعت 18 روز 11/11/45 حاج شیخ احمد در مسجد امین‌الدوله واقع در بازار چهل تن به منبر رفت ، جمعیت در حدود یک صد نفر بودن پس از ذکر مسائل دینی اظهار داشت در مملکت اسلامی باید خانه خدا و قبر پیغمبر در سینماها روی پرده نمایش داده شود و همچنین آدم و حوا را لخت و عریان در سینما نمایش بدهند، این شد مسلمانی و شیعه جعفری و مجلس ساعت 20 خاتمه پذیرفت». (7)
در عصر پهلوی اول فرقه‌ها و گروه‌های مختلفی از جمله بهاییان و یهودیان ... در جامعه ایران رسوخ کرده و به فعالیت می‌پرداختند و بهاییان در واقع از فرقه‌هایی بودند که تبلیغات خود را در ایران آغاز کرده بودند و حتی در بسیاری از مشاغل حساس صاحب نفود و سعی در انحراف و اغفال مردم می‌کردند که شیخ ا حمد کافی از جمله روحانیونی بودند که به فعالیت بهاییان در ایران توجه داشتند.
اداره پلیس تهران هم در خصوص سخنرانی ایشان در مورد فعالیت بهاییان چنین گزارش می‌دهد:
«.... شیخ احمد کافی خراسانی در مسجد حضرت علی علیه السلام ... به منبر رفت ، پس از بحث پیرامون مسائل مذهبی اضافه نمود آقایان بهاییان با اخلاق و رفتار خودشان مسلمانان را اغفال می‌»مایند و عده‌ای دیگر تبلیغ می‌کنند این واعظین و روضه خوانان مفتخور هستند ولی در جواب باید بگجویم یک نفر واعظ باید 25 سال درس بخواند و زحمت بکشد تا نگذارند شما منحرف شوید ... »(8)
علاوه بر بهاییان، یهودیان نیز از اقلیت‌ مذهبی در ایران هستند که مورد احترام مردم بوده و هستند و شیخ احمد کافی در یکی از سخنرانی‌های خود به تاریخ 6/3/46 در مسجد حضرت علی (ع) در خصوص رفتار ایرانیان با یهودیان بیان می‌کند که «در کشور ما با یهودیان در نهایت احترام رفتار می‌شود و یان رد حالی است که آنان با مسلمانان فلسطین رفتار خوبی ندارند.»(9)
توجه به مسائل جهان اسلام از دغدغه‌های علمای اسلام بوده، و یکی از این مسائل اشغال فلسطین توسط رژیم صهیونیستی و جانیان اسرائیل و رفتار آنان با مسلمانان می‌باشد. که جهان اسلام به واکنش وا داشته است. و شیخ احمد به عنوان یک عالم نیز مستثنی از این قاعده نبود به طوری که اداره اطلاعات پلیس تهران در خصوص سخنرانی ایشان در مسجد مروی در باب جنایات اسراییل در جنگ اول اعراب و تبدیل مساجد به شرابخانه بدین گونه گزارش می‌دهد:
«برابر گزارش واصله از کلانتری بازار روز 17/7/52 آقا شیخ احمد کافی در مسجد مروی با حضور عده‌ای به منبر رفته ضمن صحبت درباره موضوعات دینی اظهار داشت اشخاص اینکه در دنیا به مردم ظلم و ستم می‌کنند در آخرت حساب آنان معلوم خواهد شد و اضافه کرد در یکی از روزنامه‌ها می‌خواندم در جنگ اول مصر و اسراییل 54 به مسلمان را یخودیان سر بریدند و در 11 مسجد شرابخانه تشکیل دادند جگرم داغ شد پس از خامته برای پیروزی مسلمانان و سربلندی اعراب و نابودی اسراییل دعا کردند ... (10)
بر اثر فعالیت‌های شیخ احمد اداره اطلاعات شهربانی کشور ناچار می‌شود بار دیگر به پلیس تهران در خصوص تحقیق پیرامون سوابق ایشان دستوری صادر نماید که پلیس تهران نیز در جوابیه خود چنین گزارش می‌دهد:
«عطف به شماره ... طبق گزارش کلانتری 12 نامبرده بالا در حدود یک سال است که در نشانی تعیین شده ساکن که اخلاق و رفتار و همچنین میزان دارایی وی رضایت بخش می‌باشد ضمنا مشارالیه معروف به احمد کافی خوانساری از وعاظ ممنوع‌المنبر بوده که اظهارات خارج از رویه مشارالیه کرارا به آن اداره اعلام گردیده است.»(11)
یکی از راه‌های تبلیغ در عصر پهلوی مسافرت علما و روحانیون و وعاظ به شهرهای مختلف بود که شیخ احمد نیز به عنوان یک واعظ شهیر به شهرهای مختلف ایران مسافرت می‌نمود و اعمال و رفتار ایشان تحت مراقبت و کنترل نیروهای امنیتی بوده، به عنوان نمونه، بنابر دعوت مردم همدان، شیخ احمد کافی به این شهرستان سفر نمود ، به دنبال خبر حرکت ایشان ، شهربانی کل کشور هم به شهربانی همدان در خصوص اجازه سخنرانی کافی و کنترل اعمال و رفتار نامبرده در شهرستان مذکرو چنین دستور می‌دهد:
«دستور بفرمایید از منبر رفتن آقای شیخ احمد ضیافتی کافی که از طرف اهالی آن شهرستان برای وعظ و روضه خوانی دعوت شده جلوگیری به عمل نیاید، ضمنا مأمورین مربوطه به طور نامحسوس اعمال و رفتار وی را تحت مراقبت قرار دهند. سرهنگ ستاد: جعفری» (12)
ساواک استان خراسان به دنبال مسافرت احمد کافی به مشهد از شهربانی این شهر در خصوص کنترل فعالیت‌های ایشان چنین درخواستی دارد:
«.... خواهشمند است دستور فمرایید طی مدت اقامت مشارالیه در مشهد از منابرش دقیقا مراقبت لازم معمول و نتیجه را به موقع به این ساواک اعلام دارند».(13)
یکی دیگر ازمسائلی که مورد توجه شیخ احمد کافی بود ، وجود مراکز مشروب فروشی در عصر پهلوی می‌باشد، در بین جوامع یهودیان، مسیحیان و ارامنه و اقلیت‌های دیگر، با تجربه دیرنیه‌ای که در کار تولید و مصرف و عرضه شراب سهم به سزایی داشتند، اقدام به تولید و مصرف ، تبلیغ و تجارت آن می‌کردند که در دوران حکومت رضا شاه و محمدرضا شاه (پدر و پسر) و به علت نفوذ قدرت‌های بزرگ در ایران و وجود ضعف اعتقادی و تقلید کورکورانه از تمدن اروپایی و امریکایی ، عمل زشت شراب‌خواری و می‌گساری در جامعه تبلیغ و تشویق و شایع و رایج گردید. دکان‌های مشروب فروشی و دخمه های شراب خواری و میکده‌ها و میخانه‌ها و مراکز عیش و نوش،‌در این دوران رو به فزونی گذارد.(14)
دخالت مستقیم دولت باعث شد که انحصار مشروبات را به طور کامل در اختیار خود بگیرد و از فروش آن بخش بزرگی از درآمد و عایدات دولت تشکیل می‌داد و از طرفی خود توجهی به وخامت اوضاع و تلفات و صدمات و مضرات آن داشته است. شیخ احمد کافی از عناصر روحانی آگاه آن دوران بود که درد دین داشت.
بر این اساس ، کافی از سنگر مهدیه بر ضد این فساد اجتماعی به مبارزه پرداخت و با ارشاد جوانان و راهنمایی مردم به بیان مضرات و خطرات آن پرداخته است.(15)
این اقدامات در اسناد هم منعکس شده است به طوری که اداره پلیس تهران در خصوص سخنرانی شیخ احمد کافی در مسجد روحانی آن شهر درباره ضرورت جلوگیری رژیم از فروش مشروبات الکلی در جامعه چنین گزارش می‌دهد:
«ساعت 22:20 روز 19/9/46 شیخ احمد کافی در مسجد روحانی در حضور یک هزار نفر مستمع چند آیه قرآن مجید را در مورد شراب و قمار می‌باشد قرائت و اظهار داشت عموم مشروب فروشان ما ارمنی هستند و این وظیفه دولت است جلو آنها بگیرد...»(16)
شیخ احمد علاوه بر اینکه خود به مبارزه می‌پرداخت بلکه از راه‌های مختلف تلاش نمود که مردم را به شیوه‌های مختلف مبارزه آشنا سازد. طوری که ساواک تهران در خصوص سخنرانی ایشان در مسجد ارگ تهران درباره شیوه مبارزاتی و مسائل مذهبی چنین گزارش می‌دهد:
«نامبرده بالا در مورخه 6/2/47 در مسجد ارک به منبر رفته و ضمن بحث پیرامون انواع مبارزه صحبت نمود و اظهار داشت که اگر شما خواستید مبارزه کنید با یک روش و دو روش و ده روش نمی‌شود شما می‌بینید رقیب هر ساعت یک نوع لباس می‌پوشد و با لباس و فروم جدید و راه جدید به مبارزه می‌پردازد بیدار باشید ...(17)
شیخ احمد کافی علاوه بر تشکیل جلسات و سخنرانی‌های علنی، اقام به برپایی جلسات محرمانه و غیر علنی می‌نماید که شهربانی هم این گونه مراسم‌ها را تحت کنترل قرار می‌دهد و در گزارشی در خصوص تشکیل جلسه محرمانه در تهران توسط احمد کافی و شرکت عده‌آی از طرفداران امام خمینی و حضور جوانان و بازاریان در جلسه فوق چنین آمده است:
«خبر واصله حاکی است واعظی به نام احمد کافی در تهران، خیابان امریه جلسه محرمانه به نام مجاهدین اسلام تشکیل، و عده‌ای از جوانان و بازاریان متعصب که بعضی نیز از طرفداران خمینی هستند در آن شرکت می‌نمایند».(18)
به دنبال فعالیت‌های مختلف رژیم تصمیم می‌گیرد که از ادامه سخنرانی‌های شیخ احمد جلوگیری نماید و اسم ایشان را در فهرست رجال روحانی ممنوع‌المنبر قرار دهد و سازمان اطلاعات و امنیت کشور هم از اداره اطلاعات شهربانی کل کشور در خصوص قرار دادن نام احمد کافی در فهرست روحانیون ممنوع‌المنبر ، با توجه به ایراد مطالب ضد رژیم توسط نامبرده چنین درخواست می‌کند: «نامبرده بالا از وعاظ افراطی و ناراحت مقیم تهران می‌باشد اخیرا به مشهد مسافرت و مبادرت به ایراد مطالب تحریک‌آمیز و خلاف مصالح می‌نماید، علیهذا خواهشمند است دستور فرمایید نام وی را جزء‌ وعاظین ممنوع‌المنبر اعلام و از نتیجه اقدامات معموله این سازمان را آگاه کنید»(19).
سپهبد صدری ـ رییس شهربانی کل کشور جوابیه ‌ای بدین شرح اعلام می‌دارد:
«در مورد جلوگیری از منبر رفتن نامبرده فوق با مأمورین دستور لازم داده شده است».(20)
رژیم در ادامه محدودیت‌ها، راه چاره‌ را در تبعید ایشان می‌دید که در سال 1355 به مدت دو سال از سوی رژیم به هر ایلام تبعید شدند وی در دوران تبعید در آن شهر با وجود سخت‌گیری‌ها از انجام فعالیت‌های مذهبی خود دست نکشیده و به همراه روحانیون محلی توانست اقدامات مؤثری را در تبعیدگاه ایلام به نفع مردم انجام دهد و به نحوی بذر انقلاب را با اعمال و کردار خود در این شهر کاشت و اقدام فرهنگی زیادی چون تأسیس مدرسه، اعزام جوانان برای تحصیل علوم اسلامی و تأسیس کانون مذهبی در شهر مهران ، برگزاری جشن‌ها و مراسم‌های دینی ، کمک به مستمندان ، برپایی نماز جماعت ... انجام داد. (21)
به دنبال خبر تبعید شیخ احمد کافی به ایلام تیمسار کاتوزیان تلاش نمود که وی را به تهران بازگرداند که تلاش‌های وی در گزارش شهربانی تهران منعکس شده است.(22)
بعد از مدتی از شیخ احمد رفع ممنوعیت منبر شد و ساواک خراسان از شهربانی آن استان در خصوص مراقبت و کنترل سخنرانی ایشان با توجه به رفع ممنوعیت منبر از نامبرده و سفر ایشان به شهرهای خراسان چنین درخواست می‌کند: «از شیخ احمد کافی رفع ممنوعیت به عمل آمده، خواهشمند است دستور و سخنرانی‌هیا وی آگاهی حاصل و نتیجه را به موقع به این سازمان اعلام دارند. رییس سازمان اطلاعات خراسان ، شیخان » (23)
سرانجام شیخ احمد کافی پس از سال‌ها مبارزه رد 30 تیرماه 1357 بر اثر تصادف رانندگی در گذشت. در خصوص فوت احمد کافی در اثر تصادف در گزارش چنین آمده است «به طوری که یکی از مأمورین این بخش اظهار نموده آقای شیخ کافثی در جاده قوچان تصادف نموده و فوت کرده است».(24)
در گزارش دیگر در خصوص این حادثه چنین عنوان شده:
«در ساعت 10 صبح 30/4/37 خبر رسید که در جاده قوچان مشهد ماشین سوار احمد کافی واعظ مشهور با ماشین دیگری تصادف و شیخ احمد فوت نمود و جنازه بر وسط راه می‌باشد که بلافاصله به نگهبانی دایره اطلاعات تلفنی خبر داده شد. در ساعت 14 پس از نماز جماعت عده کثیری از طلاب و روحانیون قصد نمودند به دستور شیرازی به قوچان رفته تا جنازه را به مشهد حمل نمایند که شش نفر از روحانیون که یکی از آنان شیخ علی محقق طوسی بود با فرزندان شیرازی .... به طرف قوچان حرکت نمودند ..»(25)
ساواک درگزارشی بعد از فوت شیخ احمد اعلام می‌کند که بین اهالی مردم مشهد شایع نموده‌اند که کافی کشته شده و تصادف ساختگی بوده است. (26)
مأموری که این گزارش فوق را اعلام می‌کند در ادامه می‌گوید که به هر حال وظیفه مأمور اطلاعاتی ایجاب می‌نماید کلیه شایعات را گزارش نماید هر چند این شایعات چرند باشند. مأمورین طبق وظیفه کماکان عمل [می]‌نمایند.(27)
با پخش خبر تصادف کافی، مردم شهرها و روستاهای دور و نزدیک پیاده و سواره ، مسیرهای منتهی به شهر راه، با حضور فعال و خود اشغال کرده بودند، پس از گذشت چند ساعت سراسر مسیر جاده قوچان ـ مشهد پوشیده از ماشین‌های شخصی بود و در مسیر حرکت شعارهایی سر می‌دادند که رژیم را به واکنش وا می‌داشت و سعی نمود که از گسترش موج تظاهرات و شعارها ممانعت به عمل آید.(28)
به دنبال درگذشت و نیز هنگام تشییع جنازه مرحوم احمد کافی، مردم به تظاهرات و راهپیمایی پرداختند و در مسیر حرکت از میدان فردوسی تا مسجد جعفرها شعارهایی سر دادند و گزارش‌های ساواک خراسان در این خصوص نمایان‌گر این مدعی است به عنوان نمونه در گزارش چنین آمده است:
«عده زیادی جهت تشییع جنازه کافی آمده‌اند و مشغول قطع کردن برق‌های چراغان و شکستن لامپ‌ها و شیشه‌های مغازه‌ها هستند و شعار می‌دادند زنده باد خمینی ...»(29)
در مشهد طرح انتظاماتی در روز تشییع جنازه به عمل آمد و ساواک استان در خصوص تقویت نیروی پلیس مشهد به دنبال فوت مرحوم احمد کافی و انجام تظاهرات ضد رژیم در آن شهر، از شهربانی آن استان چنین درخواستی می‌نماید: «عده‌ای از عوامل محرک با جمع‌آوری تعدادی از کسبه و دانشجویان و طلاب در خیابان‌های مختلف شهر ... اجتماع و با شکستن شیشه‌های بانک و حمله توسط آجر به پلیس موجبات اختلال در نظم را فراهم کرده‌اند و با توجه به اینکه تعداد افراد پلیس به علت اجتماعات پراکنده ، نسبتا کم و نیز نیاز به تقویت بیشتری دارند خواهشمند است و دستور فرمایید در این مورد به هر نحو متقضی ... تعداد نیروی کمکی تأمین تا در مورد متفرق نمودن اجتماع کنندگان اقدام سریع به عمل آید. شیخان »(30)
دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی تمام مراسم‌هایی که به مناسبت ختم و چهلم ایشان برگزار می‌شد تحت کنترل قرار می‌داد. رییس شهربانی کل کشور به مناسبت چهلمین روز درگذشت کافی طرح اطلاعاتی و انتظامی چنین گزارش و ارائه می‌نماید: ماده یک ـ وضعیت : به مناسبت چهلمین روز در گذشت احمد کافی امکان دارد عناصر اخلال‌گر و ماجراجو در روزهای 24ـ25ـ26 ماه مبارک رمضان برابر 7ـ8ـ9 شهریور 37 مبادرت به اقدامات مغایر نظم و آرامش عمومی نموده و تحت عنوان برگزاری مجلس مذکور ضمن بر پا نمودن تظاهرات ضد ملی به ایجاد آتش‌سوزی ـ تخریب ـ پخش اعلامیه ـ حمله به مؤسسات دولتی و ملی و سینماها موجبات شورش و اغتشاش را فراهم نمایند.
ماده دو ـ مأموریت:
جلوگیری از هرگونه اخلال در نظم و تظاهرات ضد دینی و تحریکات عناصر اخلالگر و افراطیون مذهبی ، ممانعت از سخنرانی‌های مخالف مصالح مملکتی به وسیله وعاظ افراطی ... جلوگیری از عملیات‌ خرابکارانه ، شعارنویسی و کنترل دقیق و غیرمحسوس جمعیت‌های غیرقانونی ... (31).

نتیجه:
خلاصه اینکه از بررسی چند برگ سند فوق نکات زیر قابل توجه است:
1ـ کنترل شدید اعمال و رفتار شیخ احمد کافی توسط دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی
2ـ بازداشت ایشان به اتهام ایراد سخنرانی بر خلاف مصال مملکت و اقدام بر ضد امنیت داخلی
3ـ مبارزه شیخ احمد با بی‌حجابی و بی‌بندوباری در جامعه
4ـ تلاش در جمعیت ترویج شعائر مذهبی و مبارزه با مراکز فسادی همچون کاباره‌ها، سینماها، مشروب‌فروشی‌ها ، میکده‌ها ....
5ـ انتقاد از عملکرد تلویزیون ملی به جهت تلاش فیلم‌های غیر اخلاقی و تلاش این رسانه ملی در سست کردن باورهای اعتقادی
6ـ مبارزه با بهاییت
7ـ مسافرت به شهرهای مختلف و تحمل سختی این سفرها به خاطر تبلیغ
8ـ‌ممنوع‌المنبر شدن
9ـ تبعید راه چاره رژیم برای جلوگیری از فعالیت‌های شیخ احمد کافی
10ـ تشکیل جلسات علنی و غیرعلنی برای مبارزه با رژیم و شرکت اقشار مختلف مردم
11ـ‌ مرگ مشکوک ایشان
12ـ برپایی تظاهرات و راهپیمایی مردم به دنبال رحلت ایشان و سر دادن شعارهایی ضد رژیم به حمایت از امام خمینی
13ـ برقراری طرح اطلاعاتی و انتظامی از طرف شهربانی کل کشور در مشهد جهت کنترل تمام حرکت‌‌ها به دنبال رحلت ایشان و سرکوب هرگونه اقدامی

پی‌نوشت‌ها:
1ـ‌ کافی، مهدی ، کافی واعظ شهیر ، مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، تهران ، 1386
2ـ آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، شماره بازیابی 1308، ص 9
3ـ آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، شماره بازیابی 1308 ، ص 8-7
4ـ آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، شماره بازیابی 1308 ، ص 22
5ـ آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، شماره بازیابی 1308 ، ص 23
6ـ آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، شماره بازیابی 1308 ، ص 27
7ـ آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، شماره بازیابی 1308 ، ص 57
8ـ آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، شماره بازیابی 1308 ، ص 82
9ـ آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، شماره بازیابی 1308 ، ص 83
10ـ آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، شماره بازیابی 1312 ، ص 66
11ـ آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، شماره بازیابی 1308 ، ص 98
12ـ آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، شماره بازیابی 1309 ، ص 3
13ـ آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، شماره بازیابی 1302 ، ص 3
14ـ کافی ، مهدی ، پیشین ، ص 59
15ـ همان ، ص 62-60
16ـ آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، شماره بازیابی 1309 ، ص 19
17ـ آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، شماره بازیابی 1309 ، ص 49
18ـ آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، شماره بازیابی 1313 ، ص 65
19ـ آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، شماره بازیابی 1313 ، ص 17
20ـ آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، شماره بازیابی 1313 ، ص 18
21ـ کافی ، مهدی ، پیشین ، صص 113ـ111
22ـ همان ، ص 246
23ـ آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، شماره بازیابی 1304 ، ص 1
24ـ آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، شماره بازیابی 1304 ، صص 10و8
25ـ آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، شماره بازیابی 1304 ، ص 11
26ـ آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، شماره بازیابی 1305 ، ص 76
27ـ آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، شماره بازیابی 1305 ، ص 17
28ـ کافی ، مهدی ، پیشین ، ص 135
29ـ آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، شماره بازیابی 1304 ، ص 32-28
30ـ آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، شماره بازیابی 1304 ، ص 59
31ـ آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، شماره بازیابی 1307 ، ص 30ـ28



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( شنبه 89/8/22 :: ساعت 10:53 صبح )
»» بهائیت؛ بنیانی به استحکام تار عنکبوت

با مراجعه به متون تاریخی و مطالعه تاریخ ادیان الهی و نگاهی به سرگذشت پیامبران توحیدی و مراحل دعوت مردم به یکتاپرستی، همواره شاهد آن هستیم که عده ای از مردم به پیامبر زمان خود می گرویدند و بقیه هم به مخالفت با آنها می پرداخته اند. (البته لازم به ذکر است که مخالفت های این عده بر اساس منافع مالی و دنیوی بوده و زمینه اعتقادی و دینی نداشته است.)

آزار و اذیت پیامبران الهی و یاران و پیروان ایشان از سوی مخالفان، همواره جزء لاینفک وقایع دوران رسالت آن پیامبران بوده است. آنچه که در بیان این نکته تاریخی حائز اهمیت است، ایمان راستین پیروان ادیان و مقاومت سرسختانه آنها با مخالفان پیامبران بوده به نحوی که جان می دادند و از ایمان خود دست نمی کشیدند. نمونه هایی را که تاریخ به آنها اشاره کرده، آزار و اذیت پیروان حضرت هود، صالح، نوح، لوط، موسی و عیسی(ص) و حضرت محمد(ص) می باشد.

در کمترجایی از تاریخ می توان نمونه ای را دید که پیروان راستین یک آئین، با قرار گرفتن در خطر جانی، شکنجه و زندان و مواردی از این قبیل، دست از آئین خود برداشته و توبه و اظهار ندامت کنند. این پیروان حتی حاضر به اظهار لفظی علیه دین و پیامبر خود نبوده اند و در این راه جان داده اند و تن به این ذلت نداده اند. این نشان دهنده عمق ایمان و اعتقاد این افراد به پیامبر خود و آئین آسمانی او می باشد. حال از آنجا که گفته اند "مشت نمونه خروار است" می توان تا اندازه ای به درجه ایمان پیامبران الهی(ع) پی برد. پیامبرانی که خود هم از گزند این آزار و اذیت ها در امان نبودند و مخالفان تا هر اندازه که می توانستند آنها را آزار می دادند؛ اما نه در پیامبران و نه در پیروان واقعی آنها خبری از توبه و بازگشت به آئین قبلی و اعلام برائت از آئین جدید، نبوده و نیست.

با این مقدمه به سراغ یکی از مدعیان کذاب و جعلی مهدویت و سپس پیامبری یعنی علی محمد شیرازی ملقب به "باب" می رویم. همو که پس از دعوی بابیت امام زمان و پس از آن مهدویت و در پی آن،  پیامبری و آوردن کتاب آسمانی! و معجزه و ... پس از آنکه 18 ضربه چوب خورد، از پیامبری خود توبه کرد و به "غلط کردم"، افتاد.

او (باب) در توبه نامه خود آورده است: "...که جمعی ادعای مقام بابیت امام علیه السلام را نسبت به این بنده ضعیف داده اند و حال آنکه مدعی چنین امری نبوده و نیستم..."

و در ادامه می آورد:"...هر کس درباره حقیر رتبه بابیت امام علیه السلام را نماید خداوند گواه است که در ضلالت است و در آخرت در نار..."

این جملات عین متن توبه نامه علی محمد شیرازی است که  بهائیان نیز آن را تایید کرده و در منابع خود(کشف الغطا ابوالفضل مازندرانی)  آورده اند. اما نکته قابل توجه این است که این علی محمد شیرازی همان کسی است که بهائیان او را بشارت دهنده حسینعلی نوری(بها) و آئین او قلمداد کرده و می کنند. اما کسی که پس از تحمل 18 ضربه چوب نسبت به آئین خود و ادعاهای خود ، توبه نامه نوشته و این را خود جماعت بهائی نیز قبول دارند، کجا می توان به حرف هایش درباره بشارت به آئین دیگری اعتماد کرد و این در حالی است که بهائیان مدعی چنین بشارتی هستند. وقتی کسی درباره بابیت و پیامبری خود اظهار ندامت و پشیمانی می کند و با یک توبه نامه همه این موارد را دروغ و کذب می خواند و معتقدان به این موضوع را گمراه و در آخرت در نار می داند، چگونه است که بهائیان او را این چنین قبول دارند و برایش احترام قائل هستند؟

طبق همین قسمت از توبه نامه باب که در بالا آمد، بهائیان که علی محمد شیرازی را "باب" و بالاتر از آن؛ او را "پیامبر" می دانند در ضلالت و گمراهی به سر می برند. علی محمد شیرازی همان کسی است که بهائیان آئین خود را بر پایه آئین و افاضات او بنا نهاده و خود را دنباله رو او می دانند و از او با عنوان "حضرت باب" و القاب دیگری همچون " نقطه اولی" و " هیکل مبارک" یاد می کنند.

اما باب کسی بود که وقتی در معرض خطر قرار می گرفت توبه نامه می نوشت و اظهار پشیمانی می کرد. ولی به محض خلاصی یافتن از مهلکه باز به خیال بافی و مهمل گویی می پرداخت.

در یکی از نوشته هایش چنین آمده است:اف! پس اف بر مسلمین و مومنین که در انتظار قائم منتظر از آل محمدند و هنگامی که او را در خواب ببینند افتخار می کنند ولی او را به دست خودشان در کوه (یعنی زندان چهریق ماکو) زندانی می کنند." اشاره به این موضوع که مسلمین او (باب و به زعم خودش مهدی موعود) را در زندان چهریق به بند کشیده اند.

 امام زمان و پیامبری که چنین توصیه هایی به پیروانش می کند:سوار گاو نشوید و برآن چیزی حمل نکنید"

"شیر خر نخورید"

تخم مرغ را قبل از آنکه پخته شود بر چیزی نزنید زیرا محتویاتش ضایع می گردد"

"هرگاه مرد مقتدری در امت پیدا شد؛ خانه خدا در مکه را خراب کند"

خواندن کتب آسمانی قبل از ظهور باب حرام و سوزاندن آنها و جمیع کتب علمی واجب است.

و از مهم ترین سخنان او  این است که دین او تا سال هایی به عدد حروف (المستغاث) (دوهزار و سی و یک سال) باقی خواهد بود و هر کسی در خلال این مدت ظاهر گردد و کتاب یا احکامی بیاورد هر کس باشد از وی نباید قبول کرد.

این همان نکته ایست که بهائیان  آنرا حذف کرده و به توصیه مبرزا حسینعلی نوری نوشته های باب را به آب سپردند تا روزی ماهیان شود. این سخن باب دلیلی است برای رد تمام ادعاهای حسینعلی نوری و پیروان منحرف و گمراهش. هر چند که علی محمد شیرازی نیز خود بر همین طریق سیر کرده است.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( شنبه 89/8/22 :: ساعت 9:45 صبح )
<   <<   6      
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

مرنجان و مرنج
عزاداری از سنت های پیامبر اکرم (ص) است
سعادت ابدی در گرو اشک و عزاداری بر سیدالشهدا علیه السلام
سبک زندگی قرآنی امام حسین (علیه السلام)
یاران امام حسین (ع) الگوی یاران امام مهدی (عج)
آیا شیطان به دست حضرت مهدی علیه السلام کشته خواهد شد؟
ارزش اشک و عزا بر مصائب اهل بیت علیهم السلام
پیوستگان و رهاکنندگان امام حسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام در آیینه زیارت
پیروان مسیح بر قوم یهود تا روز قیامت برترند!
نگاهی به شخصیت جهانی امام حسین «علیه السلام»
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 273
>> بازدید دیروز: 896
>> مجموع بازدیدها: 1356178
» درباره من

بشنو این نی چون حکایت می کند

» فهرست موضوعی یادداشت ها
دینی و مذهبی[871] . عشق[360] . آشنایی با عرفا[116] . جدایی از فرهنگ[114] . موسیقی[66] . داستانک[2] . موعود . واژگان کلیدی: بیت المال . صحابی . عدالت . جزیه . جنایات جنگ . حقوق بشردوستانه . حکومت . خراج . علی علیه‏السلام . لبنان . مالیات . مصرف . مقاله . منّ و فداء . ادیان . اسرای جنگی . اعلان جنگ . انصاری . ایران . تقریب مذاهب . جابر .
» آرشیو مطالب
نوشته های شهریور85
نوشته های مهر 85
نوشته زمستان85
نوشته های بهار 86
نوشته های تابستان 86
نوشته های پاییز 86
نوشته های زمستان 86
نوشته های بهار87
نوشته های تابستان 87
نوشته های پاییز 87
نوشته های زمستان87
نوشته های بهار88
نوشته های پاییز88
متفرقه
نوشته های بهار89
نوشته های تابستان 89
مرداد 1389
نوشته های شهریور 89
نوشته های مهر 89
آبان 89
آذر 89
نوشته های دی 89
نوشته های بهمن 89
نوشته های اسفند 89
نوشته های اردیبهشت 90
نوشته های خرداد90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد90
نوشته های شهریور90
نوشته های مهر 90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد 90
نوشته های مهر 90
نوشته های آبان 90
نوشته های آذر 90
نوشته های دی 90
نوشته های بهمن 90
نوشته های اسفند90
نوشته های فروردین 91
نوشته های اردیبهشت91
نوشته های خرداد91
نوشته های تیرماه 91
نوشته های مرداد ماه 91
نوشته های شهریور ماه91
نوشته های مهر91
نوشته های آبان 91
نوشته های آذرماه91
نوشته های دی ماه 91
نوشته های بهمن ماه91
نوشته های بهار92
نوشته های تیر92
نوشته های مرداد92
نوشته های شهریور92
نوشته های مهر92
نوشته های آبان92
نوشته های آذر92
نوشته های دی ماه92
نوشته های بهمن ماه92
نوشته های فروردین ماه 93
نوشته های اردیبهشت ماه 93
نوشته های خردادماه 93
نوشته های تیر ماه 93
نوشته های مرداد ماه 93
نوشته های شهریورماه93
نوشته های مهرماه 93
نوشته های آبان ماه 93
نوشته های آذرماه 93
نوشته های دیماه 93
نوشته های بهمن ماه 93
نوشته های اسفند ماه 93
نوشته های فروردین ماه 94
نوشته های اردیبهشت ماه94
نوشته های خرداد ماه 94
نوشته های تیرماه 94
نوشته های مرداد ماه 94
نوشته های شهریورماه94
نوشته های مهرماه94
نوشته های آبان ماه94

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
کنج دل🩶
همراه با چهارده معصوم (علیهم السلام )ویاران-پارسی بلاگ
پیام شهید -وبگاه شهید سید علی سعادت میرقدیم
دانشجو
(( همیشه با تو ))
بر بلندای کوه بیل
گل رازقی
نقاشخونه
قعله
hamidsportcars
ir-software
آشفته حال
بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن
سرباز ولایت
مهندس محی الدین اله دادی
گل باغ آشنایی
...عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید)
بهارانه
*تنهایی من*
بلوچستان
تیشرت و شلوارک لاغری
اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی
کشکول
قدم بر چشم
سه ثانیه سکوت
نگارستان خیال
گنجدونی
بهارانه
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
نگاهی نو به مشاوره
طب سنتی@
سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام
اکبر پایندان
Mystery
ermia............
پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ...
اسیرعشق
چشمـــه ســـار رحمــت
||*^ــــ^*|| diafeh ||*^ــــ^ *||
کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب
جلال حاتمی - حسابداری و حسابرسی
بهانه
صراط مستقیم
تــپــش ِ یکــ رویا
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
سلحشوران
گیاه پزشکی 92
مقبلی جیرفتی
تنهایی افتاب
طراوت باران
تنهایی......!!!!!!
تنهای93
سارا احمدی
فروشگاه جهیزیه و لوازم آشپزخانه فدک1
.: شهر عشق :.
تا شقایق هست زندگی اجبار است .
ماتاآخرایستاده ایم
هدهد
گیسو کمند
.-~·*’?¨¯`·¸ دوازده امام طزرجان¸·`¯¨?’*·~-.
صحبت دل ودیده
دانلود فایل های فارسی
محقق دانشگاه
ارمغان تنهایی
* مالک *
******ali pishtaz******
فرشته پاک دل
شهیدباکری میاندوآب
محمدمبین احسانی نیا
کوثر ولایت
سرزمین رویا
دل نوشته
فرمانده آسمانی من
ایران
یاس دانلود
من.تو.خدا
محمدرضا جعفربگلو
سه قدم مانده به....
راز نوشته بی نشانه
یامهدی
#*ReZa GhOcCh AnN eJhAd*#(گوچـی جـــون )
امام خمینی(ره)وجوان امروز
فیلم و مردم
پیکو پیکس | منبع عکس
پلاک صفر
قـــ❤ــلـــــب هـــــای آبـــــی انــ❤ـــاری
اسیرعشق
دل پرخاطره
* عاشقانه ای برای تو *
farajbabaii
ارواحنا فداک یا زینب
مشکات نور الله
دار funny....
mystery
انجام پروژه های دانشجویی برای دانشجویان کنترل
گل یا پوچ؟2
پسران علوی - دختران فاطمی
تلخی روزگار....
اصلاحات
گل خشک
نت سرای الماس
دنیا
دل پر خاطره
عمو همه چی دان
هرکس منتظر است...
سلام محب برمحبان حسین (ع)
ادامس خسته من elahe
دهکده کوچک ما
love
تقدیم به کسی که باور نکرد دوستش دارم
گروه اینترنتی جرقه داتکو
مدوزیبایی
من،منم.من مثل هیچکس نیستم
Tarranome Ziba
پاتوق دختر و پسرای ایرونی
اسرا
راه زنده،راه عشق
وبلاگ رسمی محسن نصیری(هامون)(شاعر و نویسنده)
وب سایت شخصی یاسین گمرکی
حسام الدین شفیعیان
عکسهای سریال افسانه دونگ یی
ܓ✿ دنـیــــاﮮ مـــــــن
Hunter
حسام الدین شفیعیان
دهکده علم و فناوری
اسیرعشق
دختر باحال
*دلم برای چمران تنگ شده.*
♥تاریکی♡
به یادتم
باز باران با محرم
تنهایی ..............
دوستانه
هرچه می خواهد دل تنگم میذارم
زندگی
نیلوفر مرداب
فقط طنزوخنده
تینا!!!!
شیاطین سرخ
my love#me
سرزمین خنگا
احکام تقلید
•.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.•
فوتسال بخش جنت (جنت شهر )
حقیقت صراط
...دیگه حسی نمونده
زیر اسمان غربت
شهید علی محسنی وطن
سکوت(فریاد)
عاشقانه ها
خودمو خدا تنها
دانستنی های جالب
ermia............
حجاب ایرانی
عرفان وادب
دل خسته
عاشقانه های من ومحمد
هر چه میخواهد دله تنگت بگو . . .
sharareh atashin
mehrabani
khoshbakhti
______>>>>_____همیشگی هااا____»»»»»_____>>>>
دخترونه
قلبی خسته ازتپیدن
عشـ۩ـق یـ۩ـعنی یـ۩ـه پــ۩ـلاک......
تینا
مذهب عشق
مناجات با عشق
داستان زندگی من
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
عاشق فوتبال
کشکول
حاج آقا مسئلةٌ
صدا آشنا
کد بانوی ایرانی
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
« یا مهدی ادرکنی »
وبلاگ تخصصی کامپیوتر - شبکه - نرم افزار
::::: نـو ر و ز :::::
توکای شهر خاموش

.: اخـبـار فـنـاوری .:
Biology Home
شــــــــــــــهــــدای هــــــــــــــســـتــه ایـــــــــــــ
مثبت گرا
تک آندروید
امروز
دانستنی / سرگرمی / دانلود
°°FoReVEr••
مطلع الفجر
سنگر بندگی
تعصبی ام به نام علی .ع.
تنهایی.......
دلـــــــشــــــــکســـــته
عاشقانه
nilo
هر چی هر چی
vida
دلمه پیچ, دستگاه دلمه پیچ Dolmer
هسته گیر آلبالو
آرایشگری و زیبایی و بهداشت پوست
عکس های جالب و متحرک
مرکز استثنایی متوسطه حرفه ای تلاشگران بیرجند
دیجی بازار
نمونه سوالات متوسطه و پیش دانشگاهی و کارشناسی ارشد
bakhtiyari20
زنگ تفریح
گلچین اینترنتی
روستای اصفهانکلاته
پایه عکاسی مونوپاد و ریموت شاتر بلوتوث
سرور
عاطفانه
سلام
بخور زار
اشک شور
منتظران

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان





































































































» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب