پاداش حسن خلق
در روایتى دربارهى پاداش این عبادت عظیم ولى بىزحمت مىخوانیم که امام صادق علیه السلام فرموده:
إنّ اللَّهَ تَبارَکَ وَتَعالَى لَیُعْطِى العَبْدَ مِن الثَّوابِ عَلَى حُسْنِ الخُلُقِ کَما یُعْطِى المُجاهِدَ فِى سَبیلِ اللَّهِ یَغدُو عَلَیهِ وَیَرُوحُ «37»
. خداى تبارک و تعالى یقیناً بندهى خود را بر حسن خلق پاداشى چون پاداش رزمندهاى که شبانهروز در راه خدا مىرزمیده عطا مىکند.
انسان وقتى همهى مردم را- از زن و فرزند گرفته تا غریبهترین غریبهها- بندهى خدا ببیند و خود را نیز در همان جایگاه مشاهده کند و این حقیقت را هم به خود بقبولاند که همه از او بهترند، جایى براى به کارگیرى زشتىهاى اخلاق نسبت به بندگان خدا نمىماند، بلکه کوشش انسان در این نقطه متمرکز مىشود که با همگان در سایهى پرمایهى حسنات اخلاقى رفتار کند و حتى بدىهاى اخلاقى آنان را با زیبایىهاى اخلاقى پاسخ دهد، چنان که خداى مهربان در قرآن مجید از پیامبرش، تلافى بدىها را با خوبىها خواسته، و این واقعیت در حقیقت اوج اخلاق و قلّهى معنوى خصلتهاى مثبت است.
«وَ لا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لَا السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ* وَ ما یُلَقَّاها إِلَّا الَّذِینَ صَبَرُوا وَ ما یُلَقَّاها إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِیمٍ» «38».
و نیکى با بدى یکسان است. [بدى را] به آنچه خود بهتر است دفع کن؛ آن گاه کسى که میان تو و میان او دشمنى است، گویى دوستى یکدل مىگردد.
و این [خصلت] را جز کسانى که شکیبا بودهاند نمىیابند و آن را جز صاحب بهرهاى بزرگ، نخواهد یافت.
آیهاى است کمنظیر، همراه با عالىترین مسائل معنوى و ارزشى، در بخش اوّل آیه اعلام مىکند که هرگز حسنه و نیکى و زشتى و بدى اخلاقى یکسان و برابر نیست، حسنهى اخلاقى راهى به سوى قرب و رضاى خداست، و زشتى اخلاقى راهى به سوى سخط و خشم حق و آتش دوزخ است، حسنهى اخلاقى مایهى ارزش انسان و امنیت و آرامش و دل خوشى فرد و خانواده و جامعه، و زشتى اخلاقى مایهى پستى و ناامنى و اضطراب فرد و خانواده و جامعه است.
در بخش دوم آیه، فرمان حکیمانه مىدهد، زشتى اخلاقى دیگران را به خود با روش اخلاقى بهتر و حالتى که نیکوتر است دفع کن که ناگهان میان تو و کسى دشمنى است گویا یارى و دوستى نزدیک و خودمانى است.
در بخش سوم آیه، مىگوید این حسنهى اخلاقى بهتر و برتر را که مقابلهى بدى با روشنى که روش بهتر است نمىپذیرند مگر کسانى که وجودشان را از انتقام گرفتن منع مىکنند، و بر مرز حقایق اخلاقى ثبات و پایدارى مىنمایند.
در بخش پایانى آیه، مىفرماید این روش را نمىپذیرند مگر آنان که از خیر و کمال و کرامت و بزرگوارى نصیب عظیم دارند.
پاداش صبر و بردبارى
آرى، صبر نمودن و پایدارى نشان دادن و ثبات قدم داشتن در امر معنوى، و در برابر تلخىها و برخوردهاى نامناسب دیگران براى استوار شدن حقایق اخلاقى در عمق نفس عبادتى بسیار مهم و داراى پاداشى باارزش است.
امام باقر علیه السلام از پدرانش از رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم روایت مىکند:
إذا کانَ یَومَ القیامَة جَمَعَ اللَّه عزّ وجلّ الخلائِقَ فِى صَعیدٍ وَاحدٍ، ونادى مُنادٍ مِن عند اللَّهِ یَسمَعُ آخرُهم کما یَسمَعُ أوّلُهم یقولُ: أین أهلُ الصبرِ؟ قَالَ: فیقومُ عُنُقٌ مِن النّاسِ مُستَقبِلُهم زُمرةٌ مِن المَلائِکةِ فیقولونَ لَهُم: ما کانَ صبرُکُم هَذا الَّذى صَبَرتُم؟ فیقولون: صَبَرنا أنفُسنا على طاعةِ اللَّه وصَبَرناها عَن مَعصِیةِ اللَّه.
قال: فَیُنادى مُنادٍ مِن عِندَ اللَّه: صَدَقَ عِبادِى خَلَوْا سبیلَهُم لِیدخُلوا الجنّةَ بِغَیرِ حسابٍ «39».
هنگامى که روز قیامت شود خدا همه را در یک سرزمین جمع مىکند و از جانب خدا ندا دهندهاى ندا مىدهد که اولین و آخرین آن ندا را مىشنوند مىگوید: اهل صبر و شکیبایى کجایند؟ پس گروهى از مردم از جاى برمىخیزند و دستهاى از فرشتگان از آنان استقبال مىکنند و به آنان مىگویند: صبر شما چه بود؟ مىگویند: ما وجودمان را بر طاعت خدا نگاه داشتیم و نسبت به معصیتش حبس نمودیم. پس ندا دهندهاى از سوى خدا ندا مىدهد: بندگانم راست مىگویند، راه را به روى آنان باز کنید تا بدون حساب وارد بهشت شوند.
پیوند میان خالق و مخلوق
امیرالمؤمنین علیه السلام مىفرماید: خدا حسنات اخلاقى را پیوند بین خود و بندگانش به شمار آورده و در این زمینه روایت بسیار مهمى از حضرت نقل شده، که نمونهى آن در کتابهاى روایى بسیار کم است:
أنّه قَالَ لِوَلَدِهِ إنّ اللَّهَ عَزَّ وَجلَّ جَعَلَ مَحاسِنَ الأخلَاقِ وُصلَةً بَینَهُ وَبَیْنَ عِبَادِهِفیجب أحَدَکُم أن یتمسَکَ بِخُلُقٍ مُتَّصلٍ باللَّهِ «40»
. به فرزندانش فرمود: بىتردید خداى عزّ و جلّ زیبایىهاى اخلاق را پیوند میان خود و بندگانش قرار داده، پس به هر یک از شما واجب است متمسک به اخلاق متصل به خدا شود.
امام صادق علیه السلام در رابطه با زیبایىهاى اخلاقى مىفرماید:
اخلاق نیکو و خصلتهاى زیبا جمال در دنیا و نگاه دارندهى انسان از عذاب در آخرت است، کمال دین به آن است، و مایهى تقرب به سوى خداست، و حسنات اخلاقى در همهى انبیا و اولیا و اوصیا موجود بوده است...
و آنچه در حقیقت زیبایىهاى اخلاقى است جز خدا کسى نمىداند، پیامبر فرمود: حاتم روزگار ما حسن خلق و صفات حسنه است و حسن خلق لطیفترین حقیقت در دین و سنگینترین مایه در میزان است «41».
دارندهى حسنات اخلاقى عاشقانه آن را هزینه مىکند
حسنات اخلاقى هنگامى که در انسان جلوه مىکند چون کریم گشاده دستى هر لحظه مىخواهد خیرش را به دیگران برساند، صاحب حسنات اخلاقى در هزینه کردن این مایههاى ملکوتى نسبت به دیگران حتى حیوانات سر از پا نمىشناسد و زمان و مکان برایش مطرح نیست.
زینب کبرى علیها السلام قهرمان کربلا و مثل اعلاى ایمان و عمل، داستان عجیبى را از همسرش عبداللَّه بن جعفر به این مضمون نقل مىکند که عبداللَّه گفت: من از سفرى باز مىگشتم در حال خستگى به نزدیک قریهاى رسیدم، باغى سرسبز و خرّم در بیرون آن قریه بود، پیش خود گفتم بروم از صاحب باغ اجازه بگیرم تا اندک زمانى از خستگى راه بیاسایم.
کنار در ایستادم و سلام کردم، غلام سیاه نزدیک من آمد و با محبت مرا به درون باغ دعوت کرد، من بدون این که خود را معرفى کنم وارد باغ شدم. او گفت: من مالک باغ نیستم، مالک باغ در قریه است ولى این اجازه را دارم که عزیزى چون شما را بپذیرم. میان باغ رفتم و نقطهاى را براى استراحت در نظر گرفتم، نزدیک ظهر بود، غلام سفرهى نانش را باز کرد، تا خواست بسم اللَّه بگوید و لقمهى اوّل را از سفره بردارد، سگى وارد باغ شد، از خوردن باز ایستاد، در چهرهى سگ دقت کرد، او را گرسنه یافت، یک قرص نان نزد سگ گذاشت و سگ هم با حرص هرچه تمامتر خورد، قرص دوم و سوم را هم به سگ داد، وقتى خیالش از سیر شدن سگ آسوده شد، سفرهى خالى را جمع کرد و در گوشهاى گذاشت.
به او گفتم: خود غذا نمىخورى؟ گفت: ندارم، جیرهام در روز همین سه قرص نان است. گفتم: چرا همهى آن را به این سگ دادى؟ گفت: قریهى ما سگ ندارد، این سگ از جاى دیگر به این باغ آمد و معلوم بود خیلى گرسنه است و من تحمل گرسنگى این مهمان ناخواندهى زبان بسته را نداشتم. گفتم: پس با گرسنگى خود چه مىکنى؟ گفت: با صبر و حوصله روز را به شب مىآورم!
عبداللَّه گفت: من از کرامت و اخلاق و مهرورزى و برخوردش با سگى که از جاى دیگر آمده بود شگفت زده شدم، پس از استراحت به قریه رفتم و سراغ صاحب باغ را گرفتم. وقتى او را یافتم خود را معرفى کردم که من عبداللَّه بن جعفر داماد امیرالمؤمنین علیه السلام هستم. گفت: فداى قدمت، و به من اصرار ورزید که به خانهاش بروم. گفتم: مسافرم و براى رفتن عجله دارم، آمدهام باغ تو را بخرم. گفت: شما که زندگى و کارت در مدینه است، این باغ را براى چه مىخواهى؟ جریان را به او گفتم و پس از اصرار زیاد باغ را خریدم. گفتم: غلام را هم به من بفروش. غلام را هم فروخت. به باغ برگشتم و به غلام گفتم: تو را و باغ را از مالکت خریدم و تو را در راه خدا آزاد کردم و باغ را نیز به تو بخشیدم!
آرى، به قول قرآن اگر خوبى کنید به خود خوبى کردهاید.
«إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ» .
اگر نیکى کنید به خود نیکى کردهاید.
و به قول امیرالمؤمنین علیه السلام حسنات اخلاقى پیوندى میان خدا و بندگان اوست.
پی بوشت ها:
______________________________
(1)- امالى مفید: 166، مجلس 21، حدیث 1؛ بحار الانوار: 66/ 380، باب 38، حدیث 38.
(2)- بقره (2): 83.
(3)- فجر (89): 17.
(4)- انسان (76): 8.
(5)- بقره (2): 215.
(6)- نساء (4): 6.
(7)- نساء (4): 3.
(8)- نساء (4): 2.
(9)- نساء (4): 6.
(10)- نساء (4): 10. (11)- ضحى (93): 6.
(12)- ضحى (93): 9.
(13)- «فَانْطَلَقا حَتَّى إِذا أَتَیا أَهْلَ قَرْیَةٍ اسْتَطْعَما أَهْلَها فَأَبَوْا أَنْ یُضَیِّفُوهُما فَوَجَدا فِیها جِداراً یُرِیدُ أَنْ یَنْقَضَّ فَأَقامَهُ قالَ لَوْ شِئْتَ لَاتَّخَذْتَ عَلَیْهِ أَجْراً* قالَ هذا فِراقُ بَیْنِی وَ بَیْنِکَ سَأُنَبِّئُکَ بِتَأْوِیلِ ما لَمْ تَسْتَطِعْ عَلَیْهِ صَبْراً* أَمَّا السَّفِینَةُ فَکانَتْ لِمَساکِینَ یَعْمَلُونَ فِی الْبَحْرِ فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِیبَها وَ کانَ وَراءَهُمْ مَلِکٌ یَأْخُذُ کُلَّ سَفِینَةٍ غَصْباً* وَ أَمَّا الْغُلامُ فَکانَ أَبَواهُ مُؤْمِنَیْنِ فَخَشِینا أَنْ یُرْهِقَهُما طُغْیاناً وَ کُفْراً* فَأَرَدْنا أَنْ یُبْدِلَهُما رَبُّهُما خَیْراً مِنْهُ زَکاةً وَ أَقْرَبَ رُحْماً* وَ أَمَّا الْجِدارُ فَکانَ لِغُلامَیْنِ یَتِیمَیْنِ فِی الْمَدِینَةِ وَ کانَ تَحْتَهُ کَنْزٌ لَهُما وَ کانَ أَبُوهُما صالِحاً فَأَرادَ رَبُّکَ أَنْ یَبْلُغا أَشُدَّهُما وَ یَسْتَخْرِجا کَنزَهُما رَحْمَةً مِنْ رَبِّکَ وَ ما فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِی ذلِکَ تَأْوِیلُ ما لَمْ تَسْطِعْ عَلَیْهِ صَبْراً» کهف (18): 77- 82.
(14)- امالى صدوق: 389، المجلس الحادى و الستون، حدیث 15؛ بحار الانوار: 72/ 18، باب 33، حدیث 6.
(15)- کافى: 6/ 3، باب فضل الولد، حدیث 12؛ بحار الانوار: 72/ 2، باب 31، حدیث 2.
(16)- قرب الاسناد: 45؛ بحار الانوار: 72/ 3، باب 31، حدیث 4.
(17)- ثواب الاعمال: 199؛ بحار الانوار: 72/ 4، باب 31، حدیث 9.
(18)- ثواب الاعمال: 200؛ بحار الانوار: 72/ 5، باب 31، حدیث 12.
(19)- نهج البلاغه: 833، حکمت 264.
(20)- فقه الرضا: 332، باب 85؛ بحار الانوار: 72/ 5، باب 31، حدیث 13.
(21)- من لا یحضره الفقیه: 4/ 15، باب ذکر جمل من مناهى النبى (ص)؛ بحار الانوار: 72/ 18، باب 33، حدیث 8.
(22)- کافى: 2/ 189، باب ادخال السرور على المؤمنین، حدیث 5 (با کمى اختلاف)؛ معانى الاخبار: 374، حدیث 1.
(23)- خصال: 1/ 224، حدیث 55؛ بحار الانوار: 72/ 19، باب 33، حدیث 13.
(24)- نهج البلاغه: 752، حکمت 24؛ بحار الانوار: 72/ 21، باب 33، حدیث 21.
(25)- کافى: 2/ 199، باب تفریح الکرب المؤمن، حدیث 3؛ ثواب الاعمال: 149؛ بحار الانوار: 71/ 321، باب 20، حدیث 87.
(26)- کافى: 2/ 158، باب البر بالوالدین، حدیث 4؛ بحار الانوار: 66/ 392، باب 38، حدیث 71.
(27)- کافى: 2/ 162، باب البر بالوالدین، حدیث 13؛ وسائل الشیعه: 21/ 505، باب 106، حدیث 27707.
(28)- کافى: 2/ 162، باب البر بالوالدین، حدیث 14؛ بحار الانوار: 71/ 56، باب 2، حدیث 14.
(29)- امالى طوسى: 454، المجلس السادس عشر، حدیث 1015؛ بحار الانوار: 71/ 73، باب 2، حدیث 60.
(30)- علل الشرایع: 2/ 479، حدیث 2؛ بحار الانوار: 71/ 74، باب 2، حدیث 66.
(31)- امالى صدوق: 427، المجلس السادس والستون، حدیث 1؛ بحار الانوار: 71/ 139، باب 4، حدیث 1.
(32)- مشکاة الانوار: 178، الفصل الثانى و العشرون؛ بحار الانوار: 71/ 140، باب 4، حدیث 5.
(33)- ثواب الاعمال: 133؛ بحار الانوار: 71/ 140، باب 4، حدیث 6.
(34)- مجموعه ورام: 1/ 57، باب العتاب؛ بحار الانوار: 71/ 141، باب 4، حدیث 11.
(35)- الزهد: 43، باب 7، حدیث 116؛ بحار الانوار: 71/ 142، باب 4، حدیث 12.
(36)- بحار الانوار: 71/ 143، باب 4، حدیث 19.
(37)- کافى: 2/ 101، باب حسن الخلق، حدیث 12؛ بحار الانوار: 68/ 377، باب 92، حدیث 10.
(38)- فصلت (41): 34- 35.
(39)- امالى طوسى: 102، المجلس الرابع، حدیث 158؛ بحار الانوار: 71/ 392، باب 28، حدیث 14.
(40)- نزهة الناظر: 52، حدیث 27؛ مستدرک الوسائل: 11/ 192، باب 6، حدیث 12719.
(41)- قال الصادق علیه السلام: الخلق الحسن جمال فی الدنیا، ونزهة فی الآخرة، وبه کمال الدین، والقربة إلى اللَّه عزّ وجل، ولا یکون حسن الخلق إلا فی کل ولی، وصفی؛ لأن اللَّه تعالى أبى أن یترک ألطافه بحسن الخلق، إلا فی مطایا نوره الأعلى، وجماله الأزکى؛ لأنها خصلة یخص بها الأعرفین به، ولا یعلم ما فی حقیقة حسن الخلق إلا اللَّه عز وجل، قال رسول اللَّه صلى الله علیه و آله و سلم: خاتم زماننا إلى حسن الخلق، والخلق الحسن ألطف شیء فی الدین، وأثقل شیء فی المیزان، وسوء الخلق یفسد العمل، کما یفسد الخل العسل، وإن ارتقى فی الدرجات فمصیره إلى الهوان، قال رسول اللَّه صلى الله علیه و آله و سلم: حسن الخلق شجرة فی الجنة، وصاحبه متعلق بغصنها، یجذبه إلیها، وسوء الخلق شجرة فی النار، وصاحبه متعلق بغصنها، یجذبه إلیها.
مستدرک الوسائل: 8/ 449، باب 87، حدیث 9967؛ بحار الانوار: 68/ 393، باب 92، حدیث 61.
... وَأربعٌ مَن کُنّ فِیه مِن المُؤمِنِینَ أسکَنَه اللَّه فِى أَعلَى عِلِیّینَ فِى غُرَفٍ فَوقَ غُرَفٍ فِى محلّ الشَّرَفِ کلّ أشرف: مَن آوَى الیتیمَ وَنَظَر لَهُ فَکان لَه ابا رَحیماً، وَمن رَحِم الضّعیف وأعانَه وَکَفاه، وَمن أنفقَ علَى والِدَیهِ ورَفَق بِهما وبِرَّهُما وَلَمْ یَحزُنْهُما، وَمَن لَم یَخرِقَ بِمَملوکِه وَأعَنَه عَلى مَا یَکلِفُه وَلَم یَستَسِعَه فِیمَا لَایُطِیقُ «1»
. و چهار چیز است کسى که از مؤمنین در او باشد خدا او را در اعلى علیین در غرفههایى بالاى غرفهها در شریفترین محل جاى مىدهد: کسى که یتیمى را پناه دهد و به او نظر محبت اندازد و نسبت به وى پدرى مهربان باشد، و کسى که به ناتوان رحم کند و او را یارى دهد و امورش را کفایت نماید، و کسى که هزینهى پدر و مادرش را بپردازد و با آنان مدارا کند و نسبت به هر دو نیکى ورزد و آنان را غصهدار ننماید، و کسى که به حقوق غلام و کنیز و خدمتکارش تجاوز نکند و او را بر آنچه تکلیف مىکند یارى دهد و او را در امورى که در طاقت او نیست به کار نگیرد.
یتیم نوازى
یتیم به آن انسانى مىگویند که یا به خاطر مرگ پدر از نوازش و محبت پدرانه محروم شده، یا به سبب مرگ مادر از آغوش عاشقانهى مادرانه بىبهره گشته، یا هر دو منبع لطف و فیض و عشق و محبت را از دست داده است.
از وظایف الهى و تکالیف قرآنى و مسؤولیتهاى اسلامى اهل ایمان توجه همه جانبه به یتیمان براى جلب خشنودى خداست.
قرآن مجید و روایات در ضمن بیان مطالبى لطیف و اشاراتى دقیق، و سفارشاتى عمیق و توصیههایى بسیار مهم مردم را به رعایت حقوق همه جانبهى یتیمان دعوت کرده و این کار را از اعظم عبادات و افضل قربات شمردهاند.
حق یتیم آن چنان عظیم است که قرآن بیست و سه بار از یتیم یاد کرده، و فصل جداگانهاى در روایات اهل بیت علیهم السلام به این برنامهى بسیار مهم اختصاص یافته است.
قرآن مجید نسبت به ایتام این عناوین را به کار گرفته است:
احسان به یتیم، اکرام به یتیم، اطعام یتیم، انفاق به یتیم، امر ازدواج یتیم، پناه دادن به یتیم، کار براى یتیم، حفظ مال یتیم، خوردن مال یتیم، برخورد قهر آمیز با یتیم.
آیات کریمهى قرآن به ترتیب عناوین بالا عبارت است از آیاتى که در این سطور مىنگارم:
احسان به یتیم
«وَ إِذْ أَخَذْنا مِیثاقَ بَنِی إِسْرائِیلَ لا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً وَ ذِی الْقُرْبى وَ الْیَتامى وَ الْمَساکِینِ...» «2».
و یاد کنید هنگامى را که از بنى اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خدا را نپرستید و به پدر و مادر و خویشان و یتیمان و تهیدستان احسان و نیکى کنید.
اکرام به یتیم
«کَلَّا بَلْ لا تُکْرِمُونَ الْیَتِیمَ» «3».
چنین نیست که خدا شما را خوار و پست کرده باشد، بلکه علّت خوارى و پستى شما این است که یتیم را گرامى نداشتید و حقوقش را رعایت ننمودید.
از آیهى شریفه استفاده مىشود که هرکس به اکرام یتیم و رعایت حق او برخیزد، مورد اکرام حضرت حق قرار مىگیرد و در پیشگاه حضرت ربّ رفعت مقام مىیابد.
اطعام به یتیم
«وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْکِیناً وَ یَتِیماً وَ أَسِیراً» «4».
و پیوسته در عین دوست داشتن طعام براى خودشان آن را به تهیدست و یتیم و اسیر مىخورانند.
در این آیهى شریفه خداى مهربان اطعام به یتیم را از اعمال قابل تقدیر اهل بیت علیهم السلام شمرده است، اهل بیتى که به فرمودهى پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم، هم سنگ قرآن و در همهى امور زندگى براى همهى مردم سرمشق حسنه هستند.
انفاق به یتیم
«یَسْئَلُونَکَ ما ذا یُنْفِقُونَ قُلْ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَیْرٍ فَلِلْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبِینَ وَ الْیَتامى وَ الْمَساکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ...» «5».
از تو مىپرسند چه چیزى را انفاق کنند، بگو: آنچه را از مال انفاق مىکنید به پدر و مادر و خویشان و یتیمان و تهیدستان انفاق کنید.
ازدواج یتیم
«وَ ابْتَلُوا الْیَتامى حَتَّى إِذا بَلَغُوا النِّکاحَ...» «6».
یتیمان را نسبت به امور دینشان و اخلاق و رفتارشان و نحوهى تصرف در اموالشان تا زمانى که براى ازدواج آماده شدند و مسألهى نکاح براى آنان سهل و آسان آمد آزمایش کنید، اگر توان ازدواج داشتند اموالشان را در اختیارشان قرار دهید...
«وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِی الْیَتامى فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ...» «7».
و اگر مىترسید که در ازدواج با یتیمان نتوانید عدالت را رعایت کنید پس با آن کس از زنان که خوشایند شماست ازدواج کنید.
حفظ مال یتیم
اگر از پدر یتیم یا مادرش یا از هر دو نفر مالى براى یتیم باقى ماند بر سرپرست یتیم واجب است که در حفظ آن مال بکوشد، و پس از رشد یتیم- سن تشخیص مسائل مربوط به امور مالى- آن مال را تا دینار آخر در اختیار او قرار دهد.
«وَ آتُوا الْیَتامى أَمْوالَهُمْ وَ لا تَتَبَدَّلُوا الْخَبِیثَ بِالطَّیِّبِ وَ لا تَأْکُلُوا أَمْوالَهُمْ إِلى أَمْوالِکُمْ إِنَّهُ کانَ حُوباً کَبِیراً» «8».
اموال یتیمان را به خود آنان بدهید و مال نامرغوب خود را با مال مرغوب آنان جابه جا نکنید، و اموال آنان را به ضمیمهى اموال خود نخورید، زیرا این کار گناهى بزرگ است.
«... فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَیْهِمْ أَمْوالَهُمْ وَ لا تَأْکُلُوها إِسْرافاً وَ بِداراً أَنْ یَکْبَرُوا...» «9».
پس اگر از آنان رشد و صلاحیتى در کارگردانى زندگى و تصرف در اموال یافتید اموالشان را در اختیارشان بگذارید، و اموالشان را به خیال این که مبادا کبیر شوند از روى اسراف و شتاب نخورید...
خوردن مال یتیم
تصرف در اموال یتیمان بدون مجوز شرعى، و خوردن آنچه در مالکیت آنان است گناهى بسیار سنگین و سبب دچار شدن به عذاب الهى است.
«إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامى ظُلْماً إِنَّما یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَیَصْلَوْنَ سَعِیراً» «10».
بىتردید کسانى که اموال یتیمان را از روى تجاوز و ستم مىخورند جز این نیست که در شکمهایشان آتش مىخورند و به زودى در آتش برافروخته درآیند.
پناه دادن به یتیم
از امورى که بسیار پسندیده و باارزش و از خصلتهاى نیک انسانى است پناه دادن به یتیم است.
پناه دادن به یتیم براى مصون ماندن او از آفات و بلاها و حوادث تلخ و قرار گرفتنش در مدار امنیت و تربیت و رشد و صلاح لازم کار بسیار باارزشى است که حضرت حق به خود نسبت داده است، و در حقیقت کسى که یتیم را پناه دهد کارى الهى انجام داده است.
«أَ لَمْ یَجِدْکَ یَتِیماً فَآوى» «11».
آیا خدا تو را یتیم نیافت پس پناهت داد؟
برخورد نامناسب با یتیم
از کارهاى زشتى که بنا بر روایات اهل بیت علیهم السلام عرش را به لرزه مىآورد برخورد نامناسب و قهر آمیز با یتیم است، برخوردى که دل او را مىسوزاند و اشکش را جارى مىکند و او را در فشار روحى قرار دهد.
خداى مهربان که ولى و سرپرست حقیقى ایتام است و مردم مؤمن را وکیل خود در این سرپرستى گرفته از این که با یتیم برخورد قهر آمیز شود نهى فرموده است:
«فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلا تَقْهَرْ» «12».
و اما یتیم، از وظایف و تکالیفت دربارهى او این است که با وى برخورد قهر آمیز ننمایى.
کار براى یتیم
تا زمانى که یتیم قدرت بر انجام کارهاى خود را ندارد، و به این خاطر ممکن است زیان و ضررى متوجه او شود بر اهل ایمان و دلسوزان تکلیف است که به خاطر خدا کار لازم را براى او انجام دهند.
کار براى یتیم از چنان ارزشى برخوردار است که قرآن مجید مىفرماید: دو پیامبر چون موسى و خضر علیهما السلام با هم مىرفتند تا به قریهاى رسیدند، از اهل آن قریه درخواست طعام کردند ولى اهل آن قریه از این که آن دو مسافر ملکوتى را مهمان کنند امتناع ورزیدند، در آن قریه دیوارى را یافتند که نزدیک به انهدام و خرابى بود، پس خضر علیه السلام به تعمیر و استوار ساختن آن اقدام کرد و پس از بیان مطالبى به موسى علیه السلام گفت: دیوار متعلق به دو طفل یتیم در این شهر بود که زیر آن دیوار گنجى متعلق به آن دو یتیم قرار داشت، دو یتیمى که پدرشان مردى صالح و شایسته بود، خدا اراده کرد که آن دو یتیم به سن رشد برسند تا در سایهى رحمت پروردگارت گنجشان را (که من با تعمیر و استوار کردن دیوار دور از دستبرد قرار دادم) استخراج کنند «13».
روایات و یتیم
امام صادق علیه السلام فرمود:
مَن أرادَ أن یُدخِلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ فِى رَحمَتِهِ ویُسکِنَهُ جَنَّتَهُ، فَلْیُحْسِنْ خُلُقَهُ، وَلیُعطِ النصفَةَ مِن نَفسِهِ، وَلْیَرحَمِ الیَتِیمَ، وَلْیُعِنِ الضَّعِیفَ، وَلْیَتَواضَعْ للَّهِ الَّذِى خَلَقهُ «14»
. کسى که مىخواهد خدا او را در رحمتش درآورد، و در بهشت جایش دهد، باید اخلاقش را نیکو گرداند، و از جانب خود به همگان انصاف دهد، و به یتیم مهر ورزد، و ناتوان را یارى رساند، و براى خدایى که او را آفریده فروتنى کند.
آمرزش والدین با اعمال نیک فرزندان
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: عیسى بن مریم علیه السلام به قبرى عبور کرد که صاحبش در عذاب بود، سپس سال بعد به آن قبر عبور کرد در حالى که صاحبش دچار عذاب نبود، به پروردگار گفت: سال اوّل از این قبر عبور کردم صاحبش در عذاب بود، و سال بعد در عذاب نبود. خدا به او وحى فرمود: اى روح اللَّه! از او فرزندى شایسته به سنّ رشد رسید که جادهاى را اصلاح کرد، و یتیمى را پناه داد، پس به خاطر عمل فرزندش او را آمرزیدم «15».
پاداش یتیمنوازى
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم فرمود:
مَن کفّلَ یَتِیماً وکَفّلَ نَفَقَتَهُ کُنتُ أنا وهُو فِى الجَنّةِ کَهاتینِ؛ وقَرَنَ بَینَ أصبَعَیه المُسَبّحَةَ والوُسطى «16»
کسى که عهدهدار یتیمى شود و هزینهى او را نیز به عهده گیرد، من و او مانند این دو در بهشتیم و بین دو انگشت مسبّحه و وسط خود را پیوند داد (تا نزدیک بودن چنین انسانى را در بهشت با خود نشان دهد).
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:
مَا مِن مُؤمِنٍ وَلَا مُؤمِنَةٍ یَضَعُ یَدَهُ عَلَى رَأْسِ یَتیمٍ مُتَرحِّماً لَهُ إلّاکَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلّ شَعرَةٍ مَرَّتْ یَدُهُ عَلَیها حَسنةً «17»
. مرد و زن مؤمنى نیست که از روى مهرورزى دستش را بر سر یتیم بگذارد مگر این که خدا به هر مویى که دستش بر آن بگذرد حسنهاى براى او مىنویسد.
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم فرمود:
إنّ الیتیمَ إذا بَکى اهتَزَّ لَه العَرشُ فَیقولُ الربّ تَبارَکَ وتَعالى: مَن هَذَا الَّذى أبکى عبدِى الَّذى سَلَبَتهُ أبوَیهِ فِى صِغَرِه؟ فَوَ عِزَّتِى وَجَلَالِى لَایَسْکُتُه أحدٌ إلّاأوجبتُ لَه الجنّة «18»
. بىتردید هنگامى که یتیم گریه کند، عرش به خاطر او به لرزه آید، پس پروردگار متعال مىفرماید: چه کسى این بندهى مرا که در کودکى پدر و مادرش را از او گرفتم به گریه انداخت؟ به عزت و جلالم سوگند احدى او را ساکت نمىکند مگر این که بهشت را بر او واجب مىکنم.
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:
أحسِنُوا فِى عَقبِ غَیرِکُم، تُحْفَظُوا فِى عَقبِکُم «19»
به فرزندان باقى مانده از دیگران نیکى کنید تا به فرزندانى که از شما باقى مىماند نیکى کنند.
حضرت امام رضا علیه السلام فرمود:
مَن أَکَلَ مِن مَالِ الیَتیمِ دِرهَماً واحِداً ظُلماً مِن غَیرِ حَقٍّ یُخَلِّدُه اللَّهُ فِى النّار «20»
. کسى که از مال یتیم از روى ستم و به ناحق یک درهم بخورد، خدا او را در آتش جاودانه کند.
ترحم به ناتوان و یارى دادن او
از زیباترین خصلتهایى که حضرت باقر علیه السلام همهى مردم را به آن دعوت فرموده، مهرورزى به ناتوان و یارى دادن به او در مشکلات، و قیام به امور زندگى اوست تا جایى که او را از قیام به امور زندگىاش بىنیاز کند.
پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم فرمود:
ألَا وَمَن فَرَّجَ عَن مُؤمِنٍ کُربةً مِن کُرَبِ الدُّنیَا، فَرَّجَ اللَّهُ عَنهُ اثْنَیْنِ وَسَبعِینَ کُربَةً مِن کُرَبِ الآخِرَةِ وَاثْنَیْنِ وسبعینَ کُربةً مِن کُرَبِ الدُّنیَا أهوَنُها المَغْصُ «21»
. آگاه باشید، کسى که از مؤمنى گرفتارى و اندوهى از گرفتارىهاى دنیایى را برطرف کند، خدا هفتاد و دو گرفتارى از گرفتارىهاى آخرت و هفتاد و دو گرفتارى از گرفتارىهاى دنیا را که آسانترینش بیمارى قولنج است از او برطرف کند.
امام صادق علیه السلام فرمود: خدا به داود علیه السلام وحى کرد:
إنّ العبدَ مِن عِبادِى لَیأتِینِى بِالحَسنةِ فأُدخِلُه الجَنّةَ. قال: یا ربِّ! وَما تِلکَ الحَسنةُ؟ قَال: یُفَرِّجُ عَنِ المُؤمِنِ کُربَتَه وَلَوْ بِتَمرَةٍ. فَقال داودُ: حَقٌّ لِمَن عَرَفَک أن لَا یَقْطَعَ رجاءَهُ مِنک «22»
. بندهاى از بندگانم یک نیکى به پیشگاه من مىآورد، پس من او را وارد بهشت مىکنم. داود گفت: پروردگارا آن یک نیکى چیست؟ خدا فرمود: گرفتارى و اندوهى را از مؤمنى گرچه به وسیلهى یک دانه خرماى خشک باشد برطرف نماید. داود گفت: براى کسى که تو را شناخته سزاوار است که امیدش را از تو قطع نکند.
امام صادق علیه السلام فرمود:
أربعَةٌ یَنظُرُ اللَّهُ عزّ وجلّ إلیهم یومَ القِیامةِ: مَن أقَالَ نَادِماً، أو أغاثَ لَهفَانَ، أو أعتَقَ نَسَمَةً، أو زَوَّجَ عَزَباً «23»
. چهار نفرند که خداى عزّ و جلّ روز قیامت به آنان نظر رحمت مىاندازد:
کسى که از پشیمانى گذشت کند، یا اندوهگینى را یارى دهد، یا انسانى را از بند بردگى آزاد نماید، یا وسیلهى ازدواج بىهمسرى را فراهم آورد.
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:
مِن کفّاراتِ الذُّنوبِ العِظَامِ اغاثَةُ المَلهُوفِ وَالتَّنفِیسُ عَنِ المَکروبِ «24»
. از کفارههاى گناهان بزرگ یارى اندوهگین و برطرف کردن گرفتارى گرفتار است.
امام صادق علیه السلام فرمود:
مَن نَفَّسَ عَن مُؤمِنٍ کُربَةً نَفَّسَ اللَّهُ عَنْهُ کَرَبَ الآخِرَةِ، وَخَرَجَ مِن قَبرِهِ وَهُو ثَلِجُ الفُؤادِ، وَمَن أطعَمَهُ مِن جُوعٍ أطعَمَهُ اللَّهُ مِن ثَمارِ الجَنَّةِ ومَن سَقَاهُ شَربَةً سَقَاهُ اللَّهُ مِنَ الرَّحیقِ المَخْتُومِ «25»
. کسى که از مؤمنى یک گرفتارى برطرف کند، خدا گرفتارىهاى آخرت او را برطرف مىکند و از قبرش با دل خنک وارد آخرت مىگردد، وکسى که مؤمنى را طعام دهد خدا او را از میوههاى بهشت مىخوراند، و کسى که مؤمنى را با شربتى آب سیراب نماید خدا او را از رحیق مختوم سیراب مىکند.
نیکى به پدر و مادر
این جانب در کتاب نظام خانواده در اسلام که تاکنون که سال 1382 است، بیست و یک بار به چهار زبان فارسى، اردو، انگلیسى و عربى چاپ شده است به تفصیل به حقوق پدر و مادر و احسان به آن بزرگواران اشاره کردهام، به این خاطر در این بخش به ذکر چند روایت اکتفا مىکنم.
منصور بن حازم مىگوید: به امام صادق علیه السلام گفتم: برترین عمل در میان اعمال کدام است؟ فرمود:
الصَّلاةُ لِوَقتِهَا وَبِرُّ الوَالِدَینِ وَالجِهادُ فِى سَبیلِ اللَّه «26»
. نماز در وقت ویژه به خودش و نیکى به پدر و مادر و جهاد در راه خدا.
ابراهیم بن شعیب مىگوید: به حضرت صادق علیه السلام گفتم:
إنَّ أبى قَد کَبِرَ جِدّاً وَضَعُفَ فَنحنُ نَحمِلُهُ إذا أرادَ الحَاجَةَ فَقالَ: إنِ اسْتَطَعْتَ أن تَلِىَ ذَلک مِنهُ فَافعَل وَلَقِّمْهُ بِیَدِکَ فَإنَّهُ جُنَّةٌ لَک غَداً «27»
. پدرم جداً کهنسال شده و دچار ناتوانى گشته و هرگاه نیازى داشته باشد ما اهل خانه او را به دوش مىکشیم، حضرت فرمود: اگر بتوانى تنها خودت او را به دوش بکشى آن را انجام ده، و هنگام غذا خوردن لقمه بر دهانش بگذار؛ زیرا این گونه خدمت براى فرداى قیامت تو نگاهدارى از بلاهاست.
جابر جعفى مىگوید: شنیدم مردى به حضرت صادق علیه السلام عرضه مىدارد:
پدر و مادرى دارم که هر دو مخالف با شما و فرهنگ شما هستند، حضرت فرمود:
بَرَّهُما کَمَا تَبَرُّ المُسلِمِینَ مِمَّن یَتَوَلَّانَا «28»
. به آنان همان گونه که به شیعیان ما نیکى مىکنى نیکى کن.
امام صادق علیه السلام از پدرانش از رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم روایت فرموده:
النَظرُ إلى العالِم عِبادَةٌ، وَالنظرُ إلى الإمامِ المُقسطِ عِبادَةٌ، والنظرُ إلى الوَالِدَینِ بِرَأفَةٍ وَرَحمةٍ عِبادةٌ، وَالنَّظر إلى الأخ تودّه فِى اللَّه عزّ وجلّ عِبادةٌ «29»
. نظر به عالم ربانى عبادت است، و نظر به رهبر عدالتورز عبادت است، و نظر به رأفت و رحمت به پدر و مادر عبادت است، و نظر به برادر دینى که او را براى خداى عزّ و جلّ دوست دارى عبادت است.
امام صادق علیه السلام فرمود:
عُقُوقُ الوالدَینِ مِنَ الکَبائِرِ لَأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وجلَّ جَعَلَ العاقَّ عَصِیّاً شَقِیّاً «30»
. گناه عاق پدر و مادر شدن از گناهان کبیره است، زیرا خداى عزّ و جلّ عاق را عاصى و بدبخت قرار داده است.
رعایت حقوق خدمتکار
رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود:
مَا زَالَ جَبرَئِیلُ یُوصِینِى بِالمَمَالِیکِ حَتّى ظَنَنْتُ أنَّه سَیَجْعَلُ لَهُم وَقْتاً إذا بَلَغُوا ذَلِکَ الوَقتَ أُعتِقُوا «31»
. پیوسته جبرئیل مرا به غلامان و کنیزان و خدمتکاران و زیردستان سفارش مىکرد تا جایى که گمان کردم براى آنان وقت معینى قرار مىدهد که چون آن وقت برسد آزاد مىشوند.
ابوذر رحمه الله مىگوید: از رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم شنیدم که مىفرمود:
أطعِمُوهُم مِمّا تَأکُلُونَ وألبِسُوهُم مِمّا تَلبِسُون «32»
. به خدمتکاران و زیردستان از آنچه خود مىخورید بخورانید و از آنچه خود مىپوشید بپوشانید.
امام باقر علیه السلام فرمود:
أربعٌ مَن کُنَّ فِیهِ بَنَى اللَّهُ لَهُ بَیتاً فِى الجَنَّةِ: مَن آوَى الیَتِیمِ، وَرَحِمَ الضَّعیفِ، وَأشفَقَ عَلَى وَالِدَیهِ، وَرَفَقَ بِمَملُوکِهِ «33»
چهار خصلت است در هرکس باشد خدا براى او خانهاى در بهشت بنا مىکند: پناه دادن به یتیم، و رحمت آوردن به ناتوان، و مهربانى به پدر و مادر، و مداراى با مملوک و خدمتکار.
ابوذر رحمه الله مىگوید: از رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم شنیدم که مىفرمود:
إخوَانُکُم جَعَلَهُمُ اللَّهُ تَحتَ أیدیکُم، فَمَن کَانَ أخُوهُ تَحتَ یَدهِ فَلْیُطْعِمْهُ مِمَّا یَأکُلُ، وَلْیَکْسُهُ مِمّا یَلْبِسُ، وَلَا یُکَلِّفْهُ مَا یَغْلِبُهُ، فإن کَلَّفَهُ ما یَغْلِبُهُ فَلیَعنِهُ «34»
. غلامان و ممالیک و خدمتکاران برادران دینى شما هستند که خدا آنان را زیردست شما قرار داده است، پس کسى که برادر دینىاش زیردست اوست باید از آنچه خود مىخورد به او بخوراند و از آنچه خود مىپوشد به او بپوشاند، و او را به آنچه او را به زحمت مىاندازد تکلیف نکند و اگر تکلیف کرد لازم است به او کمک دهد.
حکایتى شگفت از حضرت سجاد علیه السلام
ابوبصیر از حضرت باقر علیه السلام روایت مىکند که آن حضرت فرمود: پدرم غلامى داشت که او را دنبال کارى فرستاد و او نسبت به انجام آن کار تأخیر کرد، حضرت با تازیانه یک ضربه به او زد، غلام گریست و گفت: خدا را اى على بن الحسین علیه السلام، مرا دنبال کارى مىفرستى و سپس تازیانهام مىزنى؟! امام باقر علیه السلام فرمود: پدرم گریست و به من گفت: به حرم رسول خدا برو و دو رکعت نماز بخوان، آن گاه بگو: خدایا على بن الحسین را از خطایش در قیامت بیامرز، سپس به غلام فرمود: برو تو در راه خدا آزادى. ابوبصیر مىگوید به حضرت باقر علیه السلام گفتم: فدایت شوم، آزادى کفارهى یک ضربت تازیانه است؛ ولى امام سکوت کرد «35».
على و بازار پیراهن فروشان
امیرالمؤمنین علیه السلام به بازار پیراهن فروشان آمد و دو پیراهن یکى را به ارزش سه درهم و دیگرى را به ارزش دو درهم خرید و فرمود: قنبر این پیراهن سه درهمى را بگیر و بپوش. او گفت: شما که منبر مىروید و براى مردم سخنرانى مىکنید به این پیراهن باارزشتر سزاوارترید. فرمود: تو جوانى و داراى هیجان جوانى هستى، من از پروردگارم حیا مىکنم به تو برترى جویم، از رسول خدا شنیدم که مىفرمود: خدمتکاران را از آنچه خود مىپوشید بپوشانید و از آنچه خود مىخورید بخورانید «36».
نیازمندىهاى انسان در مسألهى حسنات اخلاقى
راه یافتگان به عرصهگاه حسنات اخلاقى، و آراستگان به زیبایىهاى معنوى، و دارندگان خصلتهاى ارزشى، و پاک دامنان از زشتىهاى نفسانى عقیده دارند هر انسانى براى رسیدن به فضایل انسانى و خصلتهاى ملکوتى، و حالات ارزشمند باطنى به پنج حقیقت نیازمند است:
1. معرفت و آگاهى به زیبایىهاى اخلاقى.
2. دلبستگى و عشق ورزى به آنها.
3. به کار گرفتن آن حسنات آسمانى و ملکات عرشى.
4. تداوم بخشیدن نسبت به کارگیرى و عمل به آنها.
5. تبلیغ هنرمندانه و دعوت همگان با زبانى پر از مهر و محبت به آن خصلتهاى الهى و انسانى.
به دست آوردن معرفت به آن موارد سعادت بخش کار مشکلى نیست و رفت و آمد چندانى نیاز ندارد، همه مىتوانند به کتابهایى که در این زمینه بزرگان دین و عالمان متعهد و دانشمندان دلسوز نوشتهاند مراجعه کنند. نوشتههاى آنان تلفیقى از آیات و روایات و مباحث عقلى است و خوشبختانه برخى از آنها هم که عربى است یا مطابق با متن عربى یا خلاصهاى از آن براى استفادهى عموم ترجمه شده است.
مانند بزرگوارى در اسلام ترجمهى متن عربى کتاب اخلاق راغب اصفهانى، و ترجمهى حقایق فیض، و اخلاق حسنهى فیض، و معراج السعادة و نیز کتابهاى مهمى که در این زمینه در نوع خود بىنظیر است مانند جلد دوم اصول کافى، تحف العقول، مجموعهى ورّام، محجّة البیضاء، ایمان و کفر، بحار الانوار، جامع السعادات و امثال این کتابها، که انسان با دقت در متن آنها به حسنات اخلاقى معرفت و آگاهى پیدا مىکند، و هنگامى که با چشم دل مطالعه کند چراغ عشق به آن واقعیات در خانهى دل او روشن مىشود و به انسان براى آراسته شدن به آن موارد و به کار گرفتن آن ارزشها حرکت مىدهد، و آن چنان آن حسنات در مقام عمل به ذائقهى جان او شیرین مىنماید که عاشقانه تحت هر شرایطى به تداوم بخشیدن به عمل به آنها تن مىدهد، و براى این که دیگران هم از این بوستان همیشه بهار محروم نمانند، به تبلیغ آن و دعوت مردم به آراسته شدن به آنها عاشقانه قدم به میدان مىنهد و از دل و جان براى تحقق آنها در وجود مردم مایه مىگذارد.
مردم باید بدانند که به کار گرفتن حسنات اخلاقى از اعظم عبادات و افضل قربات است، عبادتى که نیاز به زحمت غسل و وضو و روى به قبله کردن ندارد.
در پایان هر نمازى سه سلام قرار داده شده، سلام بر پیامبر، سلام بر عباد شایسته که عبارت از انبیا و امامان علیهم السلام و اولیا و شایستگاناند و سلام بر همه اهل اسلام از تمام ملائکه و عباد حقیقى حق.
در هر سه سلام، آنچه قابل توجه است، جنبه حضورى سلام شوندگان است.
«السلام علیک ایها النبى و رحمة اللّه وبرکاته، السلام علینا و على عباد اللّه الصالحین، السلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته».
در سلام اول «علیک» و در سلام دوم «علینا» و در سلام سوم «علیکم» دلالت بر این دارند که نمازگزار واقعى، با رعایت شرایط ایمان و عمل و عبادت و اخلاق داراى مقام قرب معنوى نسبت به رسول اکرم صلى الله علیه و آله و عباد صالح و همه ملائکة اللّه و شایستگان از جن و انس شده و اکنون به خاطر رعایت آن شرایط در حضور همه آنان راه پیدا کرده و از باب ادب باید به آن بزرگواران سلام حضورى دهد و همین حضور و سلام، در حقیقت همان حصار امن الهى است و هر که وارد در این حصار شود از بلاى دنیا و عذاب آخرت در امان است.
به فرموده حضرت صادق علیه السلام در متن روایت: معناى سلام در دنباله هر نماز عبارت از امان است.
یعنى هر کس تمام اوامر حق و سنت پیامبر صلى الله علیه و آله را از سر خضوع و خشوع ادا کرده، تحصیل امنیت کرده و در این وادى از بلاى دنیا و عذاب آخرت مأمون خواهد بود.
در قرآن مجید آمده:
[الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا إِیمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِکَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ] «1».
کسانى که ایمان آوردند و ایمانشان را به ستمى [چون شرک] نیامیختند، ایمنى [از عذاب] براى آنان است و آنان راه یافتگانند.
[إِنَّ الَّذِینَ یُلْحِدُونَ فِی آیاتِنا لا یَخْفَوْنَ عَلَیْنا أَ فَمَنْ یُلْقى فِی النَّارِ خَیْرٌ أَمْ مَنْ یَأْتِی آمِناً یَوْمَ الْقِیامَةِ اعْمَلُوا ما شِئْتُمْ إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ] «2».
مسلماً کسانى که معانى و مفاهیم آیات ما را از جایگاه واقعىاش تغییر مىدهند [و به تفسیر و تأویلى نادرست متوسل مىشوند] بر ما پوشیده نیستند. آیا کسى را که در آتش مىافکنند، بهتر است یا کسى که روز قیامت در حال ایمنى مىآید؟ هر چه مىخواهید انجام دهید، بىتردید او به آنچه انجام مىدهید، بیناست.
بارى امروز که در دنیا هستید به اختیار خود هر چه مىخواهید انجام دهید که خداوند به تمام اعمال شما آگاه است.
[لا یَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَکْبَرُ وَ تَتَلَقَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ هذا یَوْمُکُمُ الَّذِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ] «3».
[در آن روز] آن بزرگ ترین ترس و واهمه آنان را اندوهگین نمىکند و فرشتگان [با درود و سلام] به استقبالشان آیند [و گویند:] این است روز شما که شما را به آن وعده مىدادند.
[مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ] «4».
آنان که کارهاى خیر و نیک [به آخرت] بیاورند، پاداشى بهتر از آن دارند و آنان در آن روز از هول و هراسى بزرگ ایمناند.
در هر صورت سلام نماز هم مانند رکوع و سجود و تشهّدش باید داراى حقیقت و صدق باشد، به سلام و امنیت حقیقى کسى مىرسد که داراى ایمان و به طور حتم عمل صالح و اخلاق حسنه باشد، در غیر این صورت سلام، لفظ خشکى خواهد بود که نمازگزار با زبانش ادا مىکند و قلب و روح و اعضا و جوارحش در آن شرکت ندارند و بر این سلام جوابى واجب نیست.
بیایید در مسیرى قرار بگیریم که اولًا تحصیل قرب حضور کنیم و ثانیاً سلام ما از طرف ملائکه و انبیا و عباد صالح بىجواب نماند.
[وَالسَّلامُ إسْمٌ مِنْ أسْماءِ اللّهِ تَعالى أوْدَعَهُ خَلْقَهُ لِیَسْتَعْمِلُوا مَعْناهُ فى الْمُعامِلاتِ وَالْأماناتِ وَالْإنْصافاتِ وَتَصدیقِ مُصاحَبَتِهِمْ وَصِحَّةِ مُعاشَرَتِهِمْ]
سلام در اسلام
دقت در جملات بالا ما را به این حقیقت متوجه مىکند که منظور از این سلام که خداوند مهربان در بین بندگانش جهت استعمال در معاملات و امانات و اخلاقیات و مصاحبت صادقانه و معاشرت صحیح قرار داده بدون تردید اسلام است.
چرا که ما بندگان در تمام نواحى زندگى مأموریت واجب داریم که از اسلام پیروى کنیم و معاملات و معاشرت و مصاحبت و امانتدارى خویش را با این دین جهانى و قوانین ابدى و سعادتبخش هماهنگ نماییم، تا از برکت این حقیقت به سلامت در ولایت، سلامت در حیات، سلامت در قلب و سلامت در ممات و سلامت در قیامت برسیم، چنانچه درباره حضرت یحیى و عیسى علیهما السلام در قرآن مجید فرموده:
درباره یحیى گفته:
[وَ سَلامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَ یَوْمَ یَمُوتُ وَ یَوْمَ یُبْعَثُ حَیًّا] «5».
و بر او سلام باد روزى که زاده شد، و روزى که مىمیرد، و روزى که زنده برانگیخته مىشود.
و درباره عیسى فرموده:
[وَ السَّلامُ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدْتُ وَ یَوْمَ أَمُوتُ وَ یَوْمَ أُبْعَثُ حَیًّا] «6».
و سلام بر من روزى که زاده شدم و روزى که مىمیرم و روزى که زنده برانگیخته مىشوم.
تمام انبیا و امامان علیهم السلام و اولیا و پاکان به خاطر اتصال به این امانت از سلامت کامل برخوردار بودند و برابر با آیات کتاب حق هر کس در این دنیا از این سلامت برخوردار باشد، بدون تردید در عالم قیامت هم از سلامت معنوى برخوردار خواهد بود و به خاطر این سلامت مشمول رضاى حق و براى ابد اهل بهشت سرمدى مىباشد.
درباره اسلام و منافع دنیایى و آخرتى آن مسائلى در ضمن توضیح احادیث «مصباح الشریعة» خواهد آمد.
[وَإنْ أرَدْتَ أنْ تَضَعَ السَّلامَ مَوْضِعَهُ وَتُؤَدّى مَعْناهُ فَاتَّقِ اللّهَ وَلْیَسْلَمْ مِنْکَ دینُکَ وَقَلْبُکَ وَعَقْلُکَ أنْ لاتُدَنِّسَها بِظُلْمَةِ الْمَعاصى وَلْتَسْلَمْ حَفَظَتُکَ أنْ لاتُبْرِمَهُمْ وَتَمُلَّهُمْ وَتُوحِشَهُمْ مِنْکَ بِسُوءِ مُعامَلَتِکَ مَعَهُمْ ثُمَّ صَدیقُکَ ثُمَّ عَدُوُّکَ فَإذا لَمْ یَسْلَمْ مَنْ هُوَ الْأقْرَبُ فَالْابْعَدُ اولى]
سلام حقیقى و آداب آن
امام صادق علیه السلام مىفرماید:
اگر بخواهى سلام را در موضع حقیقى خودش قرار دهى و دارنده سلام به حق باشى و معناى واقعى سلام را از خود بروز دهى مسائل مهمى را باید رعایت کنى.
آن مسائل عبارت است از:
1- رعایت تقوا.
2- حفظ سلامت دین و قلب و عقل از آلوده شدن به معاصى.
3- حفظ حافظان پروندهات که کرم کاتبیناند از ملالت و وحشت به سبب عملهاى زشت.
4- رعایت حق دوستان و دشمنان با به اجرا گذاشتن عدالت درباره آنان که هر یک از این چهار مورد در ضمن احادیث آینده کتاب آمده که در جاى خودش بخواست حضرت مولا به شرح خواهد آمد.
[وَمَنْ لایَضَعُ السَّلامَ مَواضِعَهُ هذِهِ فَلا سَلامَ وَلا تَسْلیمَ وَکانَ کاذِباً فى سَلامِهِ وَإنْ أفشاهُ فى الْخَلْقِ]
و آن کس که در زمینههاى یاد شده سلامت را رعایت نکند، یعنى راعى تقوا نباشد و دین و قلب و عقل را از معاصى حفظ نکند و کاتبان عمل را از خود با خوبىهایش خشنود نسازد و با دوست و دشمن به عدالت رفتار ننماید، سلامى نداشته و تسلیم حق نبوده و در سلامهاى خود چه در نماز، چه در غیر نماز دروغگوست اگر چه با صداى بلند و با روى خوش در بین مردم سلام کند.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- انعام (6): 82.
(2)- فصلت (41): 40.
(3)- انبیاء (21): 103.
(4)- نمل (27): 89.
(5)- مریم (19): 15.
(6)- مریم (19): 33.
*به سلامتی کسی که وقتی بردم گفت :
اون رفیــــــــــــــــــــــــق منه .......
وقتی باختم گفت : من رفیـــــــــــــــــــــــــــقتم ......