سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و فرمود : ] آن که زمام خود را به دست سستى سپارد ، حقوق را خوار دارد ، و آن که سخن چین را پیروى کند ، دوست را از دست بدهد . [نهج البلاغه]
بشنو این نی چون حکایت می کند
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» داستان ششم

ازدواج کردیم و رفتیم سر خانه‌ و زندگی مشترک. در آپارتمان‌مان دو نفر بودند که با ماشین کار می‌کردند و به اصطلاح مسافرکش بودند. یک روز دیدم یکی از اینها دارد با یک صندوق صدقات خالی، سر و کله می‌زند. رو به من گفت: "آقامحمد! شما که مدیر آپارتمانی از پول صندوق یه قفل بخر برای این صندوق، همین جا هم نصبش کنیم" پرسیدم: "ببخشید این صندوق رو از کجا آوردید؟" گفت: "این رو سر خط پیداش کردم، قفلش رو شکسته بودن، پولاشم برده بودن، من گفتم صندوق خالیش که به درد کسی نمی‌خوره" من گفتم: "آقای ...! این صندوق صدقات مال ما نیست! اگر نیاز باشد ما یک صندوق صدقات می‌خریم" با یک حالت خاص گفت: "برو بابا تو هم دلت خوشه! میلیارد میلیارد دارن می‌برن، اونوقت تو به این گیر دادی!" گفتم: "در هر صورت من برای این صندوق هیچ هزینه‌ای نمی‌کنم، نمی‌خوام مال شبهه‌ناک بیاد توی این آپارتمان" با لب و لوچه‌ی آویزان و با بی‌میلی گفت: "باشه هر چی شما بگی!". در این داستان به سلسله مراتب سرقت دقت کنید. یعنی یکی پول صندوق را می‌برد و دیگری صندوق قفل شکسته را. مثل شیری که گورخری را شکار می‌کند و دل و جگر و رانش را می‌خورد، کفتارهایی پیدا می‌شوند که گوشت‌های پشت و قسمت شکم را بخورند، پس از آنها لاشخورهایی می‌آیند که گوشت بین دنده‌ها و استخوان‌ها را می‌خورند، نهایتاً هم مورچه‌ها هر آن چه مانده باشد را صاف و تمیز می‌کنند.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( شنبه 91/4/31 :: ساعت 10:12 صبح )
»» داستان پنجم

مسئول بسیج دانشجویی بودم و بسیج را همراه با اعضای فعّال آن در حالی از نفر قبلی تحویل گرفتم که هیچ شناخت درستی نسبت به اعضای بسیج و فرهنگ سازمانی آن نداشتم. یک روز دو نفر از بچه‌های بسیج آمدند و گفتند: "حاجی! رفتیم از روابط عمومی دانشگاه دو تا یونولیت تک زدیم (یعنی بی‌اجازه برداشتیم) واسه نمایشگاه" گفتم: "شما خیلی بیخود کردید، همین الان میرید میذارید سر جاش" گفتند: "حاجی! اینو از دوم خردادی‌ها کش رفتیم خودت که دیدی دانشگاه واسه برنامه‌های بسیج بودجه نمیده، ما هم حق داریم سهم خودمون رو این جوری بگیریم" گفتم: "اینجا صحنه‌ی نبرد با نیروهای بعثی نیست که شما بروید غنیمت بگیرید! اینجا دانشگاه است و برای خودش قانون دارد. ما سهم بسیج را باید از راه قانونی بگیریم. این کاری که شما کردید اسمش دزدی است!" و سرانجام با اصرار من رفتند و شبانه مجدداً یونولیت‌ها را سر جایش گذاشتند.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( شنبه 91/4/31 :: ساعت 10:12 صبح )
»» داستان سوم

در دوران دانشجویی چندین بار مواد خوراکی و بعضاً غذاهای مرا با ظرفش بردند و حتی ظرف خالی را نیز نیاوردند. اگر بگوییم سرقت اموال در محیط پادگان شاید طبیعی به نظر برسد، در محیط علمی دانشگاه به هیچ عنوان قابل توجیه نیست. ترم دوم بود که به یخچال سوئیت ما بچه‌های مهندسی زیاد دستبرد می‌زدند، من در یک اقدام ابتکاری با ماژیک روی در یخچال نوشتم: "بالاخره یه روز می‌گیرمت!" و از آن پس چیزی از آن یخچال جابجا نشد. جالب این بود که این موضوع با واکنش دانشجویان سارق مواجه شد که "شما فکر کردید ما دزدیم!" همان ضرب‌المثل بالا بردن چوب و فرار گربه دزده. یک روز صبح در سرویس دانشگاه یکی از همین برادران تحصیل‌کرده‌ی سارق داشت برای دوست بغل دستی‌اش دزدی‌هایش را تئوریزه می‌کرد. او می‌گفت: "ببین ما اینجا همه دانشجوییم، مال من و مال تو نداره". این آقا دانشجوی رشته‌ی دبیری بود و الان معلم است. خدا به خیر کند عاقبت دانش‌آموزانی که زیردست این فرد تربیت می‌شوند.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( شنبه 91/4/31 :: ساعت 10:11 صبح )
»» داستان چهارم

در دوران سربازی بارها و بارها اتفاق می‌افتاد که اموال هم‌خدمتی‌ها را می‌بردند. خوب دزد که نمی‌تواند از بیرون بیاید داخل پادگان و پول و اموال سربازها را ببرد. پس نتیجتاً سارق یا سارقین غریبه نبودند. یکی از بهترین چیزهایی که دزدیده می‌شد پوتین بود. پوتین را نمی‌شد خیلی محافظت کرد. چون کثیف بود و اگر داخل ساک یا زیر سر می‌گذاشتی کثیف‌کاری می‌کرد و چاره‌ای نبود مگر این که بگذاری بالای سرت و خوابت هم از عمق هزار پا بیشتر نشود که اگر کسی خواست ببرد تو بیدار شوی و طرف بیخیال شود. دقت کنید چگونه یک نفر می‌تواند پوتین هم‌خدمتی خودش را ببرد و به روی مبارکش نیاورد؟! اینها سارق حرفه‌ای سابقه‌دار نبودند، از همین جوانان رشید این مرز و بوم بودند که دیپلم گرفته یا نگرفته، آمده بودند خدمت سربازی. این قضیه منحصر به گروهان و گردان ما هم نبود. من در گروهان‌ها و دیگر گردان‌ها هم دوستانی داشتم و همه از این مسأله گلایه داشتند و دزدی در پادگان یک پدیده‌ی فراگیر بوده و هست.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( شنبه 91/4/31 :: ساعت 10:11 صبح )
»» داستان اول

بچه بودم و بنّایی داشتیم. جلوی خانه‌مان یک کامیون آجر خالی کرده بودند تا بنای نیمه‌تمام خانه به سرانجام برسد. پدرم یک روز آمد و گفت احساس می‌کنم از این آجرها کم می‌شود. یک روز صبح زود به کمین نشستیم و دیدیم مردی با فرقون دارد از این آجرها بار می‌کند که ببرد. با پدرم از خانه آمدیم بیرون و جالب این که طرف فرار نکرد و همچنان داشت به کارش ادامه می‌داد. پدرم گفت: "آقا چه کار می‌کنی؟! این آجرها برای ماست" با خونسردی گفت: "دو تا کوچه بالاتر داریم برای آقا امام حسین تکیه درست می‌کنیم، راه دوری نمی‌رود" پدرم گفت: "با آجر دزدی؟!" مرد پررو گفت: "یعنی شما از یک فرقون آجر برای امام حسین دریغ می‌کنید؟ واقعاً که!" و پدرم افزود: "زندگی من فدای امام حسین ولی شما باید اجازه بگیرید" و خلاصه بحث بالا گرفت و با دعوا و اعصاب خرد این آقای زبان‌ نفهم را با دست خالی روانه‌اش کردیم رفت.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( شنبه 91/4/31 :: ساعت 10:10 صبح )
»» داستان دوم

نوجوان بودم و تابستان بود. رفته بودیم به شهرستان‌ آباء و اجدادی‌مان، همراه با پسر یکی از بستگان دور رفتیم به بازار. در حین پرسه‌زدن در بازار به من اشاره‌ای کرد که "اینو داشته باش" روبروی یک مغازه ایستاد و چند تا سنجاق‌سر را برداشت و درباره‌ی قیمت با فروشنده که پیرمردی بود وارد صحبت شد و نهایتاً گفت گران است و به ظاهر سنجاق‌ها را سر جایش گذاشت. اندکی که دور شدیم کف دستش را به من نشان داد و گفت "حال کردی!" و من مات و مبهوت از این حرکت وی که "این چه کاری بود کردی" و او نیز پاسخ داد "آدم باید زرنگ باشه، به تو هم میگن بچه تهران؟!"
این فرد الان زنده است، کاسب است، برای خودش مغازه دارد، زن دارد، آبرو دارد، برای خودش در بازار اعتبار دارد و من سال‌هاست که ندیدمش. نمی‌دانم الان در شغلش چگونه است. دأبش چیست؟ ولی برای کسی که دزدی را زرنگی می‌پندارد و می‌گوید کاسب باید زرنگ باشد، بعید است که اگر جایی فرصتی برای قاپیدن یا تصاحب مال بی‌صاحبی یافت از این فرصت دریغ کند. (منظور از مال بی‌صاحب، مالی است که هم‌اکنون صاحبش بالای سرش نیست)



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( شنبه 91/4/31 :: ساعت 10:10 صبح )
»» نسل کشی مسلمانان در برمه

امروز کمتر کسی را می توان یافت که از فجایع در حال وقوع در برمه ( میانمار ) بی اطلاع باشد . یک نسل کشی و تصفیه نژادی تمام عیار . یک کشور وحشی با رییس جمهوری خونخوار و دیکتاتور که با یک کودتای وحشیانه قدرت را در دست گرفته . حکومتی توتالیتر و فاشیست که با وجود فشارهای واشنگتن علیه خود ، همچنان قدرت را در اختیار دارد . در واقع برمه تنها کشوری است که یک آزادی مطلق دارد و آن کشتار و تصفیه نژادی هر قوم و ایین و مذهب دیگری جز بوداییسم و هندوییسم . انتشار تصاویر هولناک جنایت های این وحشیان کثیف به حدی دردناک بود که بسیاری از خبرگزاری های بین المللی از نشان دادن ان جلوگیری کردند . رییس جمهور کثیف و خونخوار برمه اخیرا در واکنش به جنایت های سازمان یافته و تصفیه خونین نژادی مردم گفته که اینان مهاجران خارجی بوده و باید یا کشته شوند و یا از کشور اخراج شوند . ماجرا از این جا اغاز می شود که در درگیری یک مسلمان با یک بودایی وی کشته و سپس موج حمله ی مزدوران بودایی و حامیان نظامی ان ها به روستاهای مسلمان نشین اقلیت اغاز شده و اینان با اتش زدن مردم خانه ها ، زنان ، کودکان و سایرین ، یکی از بزرگترین تصفیه های نژادی را مرتکب می شوند . این اولین باری نیست که حکومت خونخوار و وحشی برمه دست به جنایت علیه بشریت می زند و سابقه ی نسل کشی های اقلیت های مذهبی در این کشور در نهادهای بین المللی موجود است . دولت خونخوار برمه تا به حال بارها از سوی واشنگتن و اتحادیه اروپا به نقض گسترده حقوق بشر و جنایت علیه بشریت محکوم شده و امریکا تلاش بسیار زیادی برای سقوط حاکمیت کثیف فعلی انجام داده است . ادامه دارد . در این رابطه روزنامه ی سازندی تایمز از اوج جنایت چکمه پوشان مزدور بودایی علیه مردم پرده برداشته که یکی از خبرگزاری ها در متن زیر به آن اشاره داشته است : دولت مرکزی از سال‌ها پیش به علت گسترش اسلام و سایر ادیان غیر بودایی در این کشور، اسلام را از لیست اقلیت‌های مذهبی میانمار حذف کرد و مسلمانان را تحت فشار و ارعاب قرار داد، فشارهایی که نتیجه آن آتش‌زدن مساجد و قتل عام مسلمانان این کشور توسط پیروان بودا بود . درگیری نظامیان میانمار با مسلمانان این کشور منجر به کشته شدن صدها تن از مسلمانان این کشور شده است، امری که وزارت خارجه باید نسبت به آن واکنش نشان دهد. برمه یا میانمار کشوری با حدود 50 میلیون جمعیت و در جنوب شرقی آسیا واقع شده است .میانمار از لحاظ تقسیم‌بندی به چندین استان مهم تقسیم می‌شود که از جمله این استان‌ها، "راخین" است؛ در این استان بیش از 800 هزار مسلمان در کنار بودائیان زندگی‌ می‌کنند که براساس اطلاعات منتشره زبان رسمی آنها نیز "فارسی" است. مسلمانان علاوه بر حضور در راخین، در شهرها، روستاها و استان‌های دیگر میانمار نیز زندگی می‌کنند اما از آنجایی که در این کشور دین بودا حاکم است، مسلمانان همواره به علت "گرایش زیاد پیروان بودا به اسلام"، در فشار و سرکوب به سر می‌برند. دولت مرکزی از سال‌ها پیش به علت گسترش اسلام در این کشور، اسلام را از لیست اقلیت‌های مذهبی میانمار حذف کرد و مسلمانان را تحت فشار و ارعاب قرار داد، فشارهایی که نتیجه آن آتش‌زدن مساجد و قتل عام مسلمانان این کشور توسط پیروان بودا بود. کارشناسان امور بین‌الملل می‌گویند، "دولت مرکزی میانمار و بوداییان میانمار اسلام را مذهبی وارداتی در این کشور تلقی کرده و لذا با مسلمانان ستیز می‌کنند." در روزهای اخیر درگیری بوداییان با مسلمانان در استان راخین شدت گرفته و این امر موجب شده که ده‌ها تن از مسلمانان کشته شوند. در جریان این درگیری‌ها تاکنون صدها تن مجروح و براساس گزارشات منتشر شده 90 هزار مسلمان میانماری نیز آواره شده‌اند؛ مسلمانانی که به خطر "مسلمان بودن" منازل و مشاغل خود را از دست داده‌اند. کارشناسان معتقدند که وزارت امور خارجه کشورمان باید در پی کشتار جمعی از مسلمانان میانمار براساس ضوابط بین‌الملل، سفیر این کشور در تهران را فراخوانده و مراتب اعتراض رسمی دولت ایران را به وی ابلاغ کند. جمعی از فعالان عرصه سایبر در میانمار نیز با راه‌اندازی صفحاتی در شبکه‌های اجتماعی تصاویر و اخبار مربوط به کشتار میانمار را منتشر کرده‌اند. در روزهای اخیر و پس از شدت‌گرفتن درگیری و کشتار مسلمانان میانمار، تعداد زیادی از مردم اندونزی با تجمع در جاکارتا، خواستار حمله نظامی کشورشان به میانمار برای نجات مسلمانان این کشور شدند.بیش از سه میلیون تن از جامعه 50 میلیون نفری میانمار را مسلمانان تشکیل می‌دهند اما مسلمانان در این کشور حتی اقلیت مذهبی هم تلقی نمی‌شوند تا از "حقوق اولیه" برخوردار باشند. نشریه انگلیسی ساندی تایمز اخیراً طی گزارشی از جنایات هولناک چکمه‌پوشان میانماری علیه مسلمانان این کشور پرده برداشت. در این گزارش آمده بود که نظامیان میانمار مردم مسلمان این کشور را مورد ضرب و شتم قرار می‌دهند و زنان را جلوی چشم دیگران مورد تجاوز قرار داده و مردان را مصلوب کرده و به قتل می‌رسانند و روزانه مسلمانان این‌گونه در میانمار به قتل می‌رسند. دولت میانمار سال گذشته با تصویب قانونی، "ساخت مسجد" در این کشور را ممنوع کرد؛ پس از این مصوبه و از سال گذشته میلادی تاکنون بیش از 72 مسجد در این کشور توسط بوداییان تخریب شده است.


















نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 91/4/28 :: ساعت 11:50 صبح )
»» چند می فروشی؟

مرد کشاورزی یک زن نق نقو داشت که از صبح تا نصف شب در مورد چیزی شکایت میکرد. تنها زمان آسایش مرد زمانی بود که با قاطر پیرش در مزرعه شخم میزد.
یک روز، وقتی که همسرش برایش ناهار آورد، کشاورز قاطر پیر را به زیر سایه ای راند و شروع به خوردن ناهار خود کرد. بلافاصله همسر نق نقو مثل همیشه شکایت را آغاز کرد. ناگهان قاطر پیر با هر دو پای عقبی لگدی به پشت سر زن و در دم کشته شد.
در مراسم تشییع جنازه چند روز بعد، کشیش متوجه چیز عجیبی شد. هر وقت یک زن عزادار برای تسلیت گویی به مرد کشاورز نزدیک میشد، مرد گوش میداد و بنشانه تصدیق سر خود را بالا و پایین میکرد، اما هنگامی که یک مرد عزادار به او نزدیک میشد، او بعد از یک دقیقه گوش کردن سر خود را بنشانه مخالفت تکان میداد.

پس از مراسم تدفین، کشیش از کشاورز قضیه را پرسید.

کشاورز گفت:

خوب، این زنان می آمدند چیز خوبی در مورد همسر من میگفتند، که چقدر خوب بود، یا چه قدر خوشگل یا خوش لباس بود، بنابراین من هم تصدیق میکردم.

کشیش پرسید، پس مردها چه میگفتند؟

کشاورز گفت:

آنها می خواستند بدانند که آیا قاطر را حاضرم بفروشم یا نه?



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( دوشنبه 91/4/19 :: ساعت 10:4 صبح )
»» بیل گیتس در رستوران

بعد از خوردن غذا بیل گیتس 5 دلار به عنوان انعام به پیش خدمت دادپیشخدمت ناراحت شد

بیل گیتس متوجه ناراحتی پیشخدمت شد و سوال کرد : چه اتفاقی افتاده؟

پیشخدمت : من متعجب شدم ....

بخاطر اینکه در میز کناری پسر شما 50 دلار به من انعام داد در

درحالی که شما که پدر او هستید و پولدار ترین انسان روی زمین هستید فقط 5دلار انعام می دهید !

گیتس خندید و جواب معنا داری گفت :

او پسر پولدار ترین مرد روی زمینه و من پسر یک نجار ساده ام.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( دوشنبه 91/4/19 :: ساعت 10:2 صبح )
»» امام سجاد علیه السلام و عبداللَّه مبارک‏

عبداللَّه مبارک مى‏گوید:

به مکّه مى‏رفتم، کودکى را بین هفت تا هشت سال دیدم که سبک بال و سبک بار، به سوى حرم روان است. پیش خود گفتم: طفلى خردسال این بیابان‏ها را تا مکّه چگونه سپرى مى‏کند. به نزدش شتافتم و بدو گفتم: از کجا مى‏آیى؟ جواب داد: از نزد خدا. گفتم: کجا مى‏روى؟ گفت: به سوى خدا. گفتم: این بیابان مخوف را با چه کسى طى کردى؟ گفت: با خداى نیکوکار. گفتم: راحله‏ات کو؟ گفت: زادم تقوى، راحله‏ام قدم و قصدم حضرت مولاست. گفتم: از چه طایفه‏اى؟ گفت:

مطّلبى. گفتم: فرزند که هستى؟ گفت: هاشمى‏ام. گفتم: واضح‏تر بگو. گفت: علوى فاطمى‏ام. گفتم: شعر سروده‏اى؟ گفت: آرى، گفتم: بخوان. اشعارى به مضمون زیر خواند:

«ماییم که واردان بر چشمه کوثریم؛ تشنگان لایق را از آن آب سیراب کرده و درصحراى محشر از آنان حمایت مى‏کنیم؛ هیچ کس جز از طریق ما به رستگارى نرسیده؛ و آن کس که زادش رابطه با ماست بیچاره و بدبخت نشد؛ آن که با ایمان و عملش ما را خوشحال کرد، از جانب ما مسرور مى‏شود و هر کس با ما به دشمنى و مخالفت برخاست، در اصل و ریشه‏اش خلل است و آن کس که حقّ مسلّم ما را غصب کرد، در قیامت سر و کارش با حضرت ربّ العزّه است»!!

او پس از خواندن آن اشعار از نظرم ناپدید شد. به مکّه رفتم، حجّم را بجا آوردم.

در بازگشت، جمعى را در بیابان دیدم دایره‏وار نشسته‏اند. سرکشیدم ناگهان آن چهره پاک و با عظمت را دیدم. پرسیدم: این شخصیّت والا کیست؟

گفتند: علىّ بن الحسین.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( شنبه 91/4/17 :: ساعت 1:28 عصر )
   1   2   3   4      >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

مرنجان و مرنج
عزاداری از سنت های پیامبر اکرم (ص) است
سعادت ابدی در گرو اشک و عزاداری بر سیدالشهدا علیه السلام
سبک زندگی قرآنی امام حسین (علیه السلام)
یاران امام حسین (ع) الگوی یاران امام مهدی (عج)
آیا شیطان به دست حضرت مهدی علیه السلام کشته خواهد شد؟
ارزش اشک و عزا بر مصائب اهل بیت علیهم السلام
پیوستگان و رهاکنندگان امام حسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام در آیینه زیارت
پیروان مسیح بر قوم یهود تا روز قیامت برترند!
نگاهی به شخصیت جهانی امام حسین «علیه السلام»
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 744
>> بازدید دیروز: 133
>> مجموع بازدیدها: 1366929
» درباره من

بشنو این نی چون حکایت می کند

» فهرست موضوعی یادداشت ها
دینی و مذهبی[871] . عشق[360] . آشنایی با عرفا[116] . جدایی از فرهنگ[114] . موسیقی[66] . داستانک[2] . موعود . واژگان کلیدی: بیت المال . صحابی . عدالت . جزیه . جنایات جنگ . حقوق بشردوستانه . حکومت . خراج . علی علیه‏السلام . لبنان . مالیات . مصرف . مقاله . منّ و فداء . ادیان . اسرای جنگی . اعلان جنگ . انصاری . ایران . تقریب مذاهب . جابر .
» آرشیو مطالب
نوشته های شهریور85
نوشته های مهر 85
نوشته زمستان85
نوشته های بهار 86
نوشته های تابستان 86
نوشته های پاییز 86
نوشته های زمستان 86
نوشته های بهار87
نوشته های تابستان 87
نوشته های پاییز 87
نوشته های زمستان87
نوشته های بهار88
نوشته های پاییز88
متفرقه
نوشته های بهار89
نوشته های تابستان 89
مرداد 1389
نوشته های شهریور 89
نوشته های مهر 89
آبان 89
آذر 89
نوشته های دی 89
نوشته های بهمن 89
نوشته های اسفند 89
نوشته های اردیبهشت 90
نوشته های خرداد90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد90
نوشته های شهریور90
نوشته های مهر 90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد 90
نوشته های مهر 90
نوشته های آبان 90
نوشته های آذر 90
نوشته های دی 90
نوشته های بهمن 90
نوشته های اسفند90
نوشته های فروردین 91
نوشته های اردیبهشت91
نوشته های خرداد91
نوشته های تیرماه 91
نوشته های مرداد ماه 91
نوشته های شهریور ماه91
نوشته های مهر91
نوشته های آبان 91
نوشته های آذرماه91
نوشته های دی ماه 91
نوشته های بهمن ماه91
نوشته های بهار92
نوشته های تیر92
نوشته های مرداد92
نوشته های شهریور92
نوشته های مهر92
نوشته های آبان92
نوشته های آذر92
نوشته های دی ماه92
نوشته های بهمن ماه92
نوشته های فروردین ماه 93
نوشته های اردیبهشت ماه 93
نوشته های خردادماه 93
نوشته های تیر ماه 93
نوشته های مرداد ماه 93
نوشته های شهریورماه93
نوشته های مهرماه 93
نوشته های آبان ماه 93
نوشته های آذرماه 93
نوشته های دیماه 93
نوشته های بهمن ماه 93
نوشته های اسفند ماه 93
نوشته های فروردین ماه 94
نوشته های اردیبهشت ماه94
نوشته های خرداد ماه 94
نوشته های تیرماه 94
نوشته های مرداد ماه 94
نوشته های شهریورماه94
نوشته های مهرماه94
نوشته های آبان ماه94

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
پیام شهید -وبگاه شهید سید علی سعادت میرقدیم
کنج دل🩶
همراه با چهارده معصوم (علیهم السلام )ویاران-پارسی بلاگ
دانشجو
(( همیشه با تو ))
بر بلندای کوه بیل
گل رازقی
نقاشخونه
قعله
hamidsportcars
ir-software
آشفته حال
بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن
سرباز ولایت
مهندس محی الدین اله دادی
گل باغ آشنایی
...عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید)
بهارانه
*تنهایی من*
بلوچستان
تیشرت و شلوارک لاغری
اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی
کشکول
قدم بر چشم
سه ثانیه سکوت
نگارستان خیال
گنجدونی
بهارانه
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
نگاهی نو به مشاوره
طب سنتی@
سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام
اکبر پایندان
Mystery
ermia............
پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ...
اسیرعشق
چشمـــه ســـار رحمــت
||*^ــــ^*|| diafeh ||*^ــــ^ *||
کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب
جلال حاتمی - حسابداری و حسابرسی
بهانه
صراط مستقیم
تــپــش ِ یکــ رویا
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
سلحشوران
گیاه پزشکی 92
مقبلی جیرفتی
تنهایی افتاب
طراوت باران
تنهایی......!!!!!!
تنهای93
سارا احمدی
فروشگاه جهیزیه و لوازم آشپزخانه فدک1
.: شهر عشق :.
تا شقایق هست زندگی اجبار است .
ماتاآخرایستاده ایم
هدهد
گیسو کمند
.-~·*’?¨¯`·¸ دوازده امام طزرجان¸·`¯¨?’*·~-.
صحبت دل ودیده
دانلود فایل های فارسی
محقق دانشگاه
ارمغان تنهایی
* مالک *
******ali pishtaz******
فرشته پاک دل
شهیدباکری میاندوآب
محمدمبین احسانی نیا
کوثر ولایت
سرزمین رویا
دل نوشته
فرمانده آسمانی من
ایران
یاس دانلود
من.تو.خدا
محمدرضا جعفربگلو
سه قدم مانده به....
راز نوشته بی نشانه
یامهدی
#*ReZa GhOcCh AnN eJhAd*#(گوچـی جـــون )
امام خمینی(ره)وجوان امروز
فیلم و مردم
پیکو پیکس | منبع عکس
پلاک صفر
قـــ❤ــلـــــب هـــــای آبـــــی انــ❤ـــاری
اسیرعشق
دل پرخاطره
* عاشقانه ای برای تو *
farajbabaii
ارواحنا فداک یا زینب
مشکات نور الله
دار funny....
mystery
انجام پروژه های دانشجویی برای دانشجویان کنترل
گل یا پوچ؟2
پسران علوی - دختران فاطمی
تلخی روزگار....
اصلاحات
گل خشک
نت سرای الماس
دنیا
دل پر خاطره
عمو همه چی دان
هرکس منتظر است...
سلام محب برمحبان حسین (ع)
ادامس خسته من elahe
دهکده کوچک ما
love
تقدیم به کسی که باور نکرد دوستش دارم
گروه اینترنتی جرقه داتکو
مدوزیبایی
من،منم.من مثل هیچکس نیستم
Tarranome Ziba
پاتوق دختر و پسرای ایرونی
اسرا
راه زنده،راه عشق
وبلاگ رسمی محسن نصیری(هامون)(شاعر و نویسنده)
وب سایت شخصی یاسین گمرکی
حسام الدین شفیعیان
عکسهای سریال افسانه دونگ یی
ܓ✿ دنـیــــاﮮ مـــــــن
Hunter
حسام الدین شفیعیان
دهکده علم و فناوری
اسیرعشق
دختر باحال
*دلم برای چمران تنگ شده.*
♥تاریکی♡
به یادتم
باز باران با محرم
تنهایی ..............
دوستانه
هرچه می خواهد دل تنگم میذارم
زندگی
نیلوفر مرداب
فقط طنزوخنده
تینا!!!!
شیاطین سرخ
my love#me
سرزمین خنگا
احکام تقلید
•.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.•
فوتسال بخش جنت (جنت شهر )
حقیقت صراط
...دیگه حسی نمونده
زیر اسمان غربت
شهید علی محسنی وطن
سکوت(فریاد)
عاشقانه ها
خودمو خدا تنها
دانستنی های جالب
ermia............
حجاب ایرانی
عرفان وادب
دل خسته
عاشقانه های من ومحمد
هر چه میخواهد دله تنگت بگو . . .
sharareh atashin
mehrabani
khoshbakhti
______>>>>_____همیشگی هااا____»»»»»_____>>>>
دخترونه
قلبی خسته ازتپیدن
عشـ۩ـق یـ۩ـعنی یـ۩ـه پــ۩ـلاک......
تینا
مذهب عشق
مناجات با عشق
داستان زندگی من
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
عاشق فوتبال
کشکول
حاج آقا مسئلةٌ
صدا آشنا
کد بانوی ایرانی
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
« یا مهدی ادرکنی »
وبلاگ تخصصی کامپیوتر - شبکه - نرم افزار
::::: نـو ر و ز :::::
توکای شهر خاموش

.: اخـبـار فـنـاوری .:
Biology Home
شــــــــــــــهــــدای هــــــــــــــســـتــه ایـــــــــــــ
مثبت گرا
تک آندروید
امروز
دانستنی / سرگرمی / دانلود
°°FoReVEr••
مطلع الفجر
سنگر بندگی
تعصبی ام به نام علی .ع.
تنهایی.......
دلـــــــشــــــــکســـــته
عاشقانه
nilo
هر چی هر چی
vida
دلمه پیچ, دستگاه دلمه پیچ Dolmer
هسته گیر آلبالو
آرایشگری و زیبایی و بهداشت پوست
عکس های جالب و متحرک
مرکز استثنایی متوسطه حرفه ای تلاشگران بیرجند
دیجی بازار
نمونه سوالات متوسطه و پیش دانشگاهی و کارشناسی ارشد
bakhtiyari20
زنگ تفریح
گلچین اینترنتی
روستای اصفهانکلاته
پایه عکاسی مونوپاد و ریموت شاتر بلوتوث
سرور
عاطفانه
سلام
بخور زار
اشک شور
منتظران

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان





































































































» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب