سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بى‏نیاز از عذر بودن ارجمندتر تا از روى راستى عذر آوردن . [نهج البلاغه]
بشنو این نی چون حکایت می کند
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» دنیا و اهل آن رادشمن دار

پیامبر صلى الله علیه و آله مى‏فرماید:

شب معراج به من خطاب رسید: اى احمد! دنیا و اهل آن را دشمن‏دار و آخرت و اهل آن را عاشق باش، پرسیدم اهل دنیا کیانند و اهل آخرت چه مردمى هستند؟

خداوند خطاب فرمود:

این است نشانه‏هاى اهل دنیا:

پرخورى، خنده زیاد، خواب بى‏اندازه، کثرت خشم، قلّت رضا و خشنودى نسبت به حق و خلق و عدم عذرخواهى دربرابر رفتار سویى که نسبت به دیگران داشته، قبول نکردن عذر خواه، کسالت در طاعت، بى‏باکى در معصیت، آرزوى دراز، نزدیکى مرگ، عدم محاسبه نفس، کم سود، پر حرف، کم ترس، خوشحالى زیاد به وقت خوردن، عدم شکر به هنگام راحتى، بى‏صبرى به وقت بلا و آزمایش، بسیارى مردم به پیش نظرشان کم است و به آنچه که انجام نداده‏اند از خویش ستایش مى‏کنند، نسبت به آنچه ندارند ادعا مى‏کنند، احسان خود را بازگو کرده و از گفتن بدى‏هاى مردم پروا ندارند، نیکى مردم را از نظر دور داشته و پنهان مى‏کنند!

عرضه داشتم: غیر از این عیوب، براى اهل دنیا عیب دیگرى هم هست؟ خطاب رسید: عیب اهل دنیا زیاد است، جهل و حماقتشان بسیار و نسبت به استادان خود متکبر و پیش خود عاقل، ولى نزد عارفان احمقند.

اما اهل آخرت:

داراى چهره‏هایى شرمگین، کثیر الحیا، کم حمق و وجودشان پرمنفعت و مکرشان کم است.

مردم از آنان در راحت، ولى آنان براى راحت مردم در رنج، داراى کلامى موزون و سنگین و حسابگر نفس، در مسیر برنامه‏هاى مثبت، اهل رنج و زحمت.

چشمشان خواب، ولى دلشان بیدار است، دیدگانى پر اشک و قلبى ذاکر دارند.

به وقتى که نام مردم را در دیوان غفلت مى‏نویسند، آنان را در دفتر ذاکران ثبت نام مى‏کنند.

در ابتداى نعمت سپاس گزارند و در انتهاى آن شاکرند، دعایشان مرفوع و سخنشان مسموع است، ملائکه به آنان شادند، خواسته‏هاشان در سراپرده ملکوت در گردش و خداوند عاشق شنیدن گفتار آنان است، چنانچه پدر عاشق شنیدن کلام فرزند.

چشم به هم زدنى از یاد حق باز نمى‏مانند و به زیادى غذا میل ندارند، از پرحرفى گریزانند و لباس آنان اندک است، مردم نزد آنان مرده و حضرت حق پیش آنان زنده و پایدار و کریم است.

فراریان را با آقایى و کرامت مى‏خوانند و برگشتگان را با مهربانى مى‏خواهند.

دنیا و آخرت نزدشان یکى است، مردم یکبار مى‏میرند، ولى آنان به خاطر ریاضت و مجاهده نفس و مخالفت با هوا، روزى هفتاد بار با مرگ روبرو مى‏شوند، از حرکت باد پریشان خاطر شده، به خدا پناه مى‏برند که نکند بلایى آسمانى باشد.

چون در برابر من قیام مى‏کنند، گویى بنایى بسیار محکم سر پا ایستاده، در دل ایشان مشغولیّتى به خلق نمى‏بینى، به عزت و جلالم آنان را به حیات طیبه زنده مى‏کنم، به وقت مفارقت روح از بدنشان، ملک الموت را به آنان کارى نیست که جز من کسى از آنان قبض روح نمى‏کند، تمام درهاى آسمان را به روى آنان باز کرده و کلیه حجاب‏ها را از پیش نظرشان بردارم، بهشت را امر مى‏کنم جهت آنان آرایش شود و حورالعین را دستور مى‏دهم خود را در اختیار آنان بگذارد.

ملائکه را مى‏گویم به آنان درود فرستند و درختان براى آنان میوه دهند و اثمار جنّت برآنان بریزد، به نسیم زیر عرش دستور مى‏دهم کوه‏ها از کافور و مشک با خود حمل کرده و با درخشش چشمگیر بر او وارد کنند، بین من و روحش پوششى نیست، به وقت قبض روحش مى‏گویم: به آمدنت نزد من خوش آمدى و صفا آوردى، با کرامت و بشارت و رحمت و رضوان به سویم حرکت کن، در جنات نعیم مقیم باش و در آنجا به طور ابد قرار بگیر که نزد من داراى اجر عظیمى، اگر بینى ملائکه با او چه مى‏کنند؟ یکى روحش را پس از مرگ مى‏گیرد، دیگرى بخشش‏هایم را به او مى‏پردازد!! اینان از وقتى خدا را شناختند آن طور که باید از غذاهاى خوشمزه لذت نبردند و از وقتى به سیئات گذشته خود توجه کردند مصائب در آنان اثرى نکرد، بر گناهانشان گریه مى‏کنند، بر نفسشان سخت مى‏گیرند، راحت اهل بهشت در مرگ و آخرت استراحتگاه بندگان من است، مونسشان اشک چشم و جلوسشان با ملائکه دست راست و چپ است، مناجاتشان با خدا است، قلوبشان جریحه‏دار و مرتب مى‏پرسند چه وقت با رفتن از دار فنا به خانه بقا راحت مى‏شویم‏



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 93/1/27 :: ساعت 3:50 عصر )
»» حکایتى عجیب از دنیا

روزى حضرت داود علیه السلام از منزل خود بیرون رفت و زبور مى‏خواند و چنان بود که هرگاه آن حضرت زبور مى‏خواند از حسن صوت او جمیع وحوش و طیور و جبال وصخور حاضر مى‏شدند و گوش مى‏کردند و هم چنان مى‏رفت تا به دامنه کوهى رسید که به بالاى آن کوه پیغمبرى بود حزقیل نام و در آن جا به عبادت مشغول بود.

چون آن پیغمبر صداى مرغان و وحوش و حرکت کوه‏ها و سنگ‏ها دید و شنید، دانست که داود است که زبور مى‏خواند.

حضرت داود به او گفت: اى حزقیل! اجازه مى‏دهى که بیایم پیش تو؟ عابد گفت: نه، حضرت داود به گریه افتاد، از جانب حضرت بارى به او وحى رسید: داود را اجازه ده، پس حزقیل دست داود را گرفت و پیش خود کشید.

حضرت داود از او پرسید: هرگز قصد خطیئه و گناهى کرده‏اى؟ گفت: نه، گفت: هرگز عجب کرده‏اى؟ گفت: نه، گفت: هرگز تو را میل به دنیا و لذات دنیا به هم مى‏رسد؟

گفت: به هم مى‏رسد، گفت: چه مى‏کنى که این را از خود سلب مى‏کنى و این خواهش را از خود سرد مى‏نمایى؟ گفت: هرگاه مرا این خواهش مى‏شود، داخل این غار مى‏شوم که‏ مى‏بینى و به آنچه در آنجاست نظر مى‏کنم، این میل از من برطرف مى‏شود.

 

حضرت داود به رفاقت او داخل آن غار شد، دید که یک تختى در آنجا گذاشته است و در روى آن تخت، کلّه آدمى و پاره‏اى استخوان‏هاى نرم شده گذاشته و در پهلوى او لوحى دید از فولاد و در آنجا نقش است که من فلان پادشاهم که هزار سال پادشاهى کردم و هزار شهر بنا کردم و چندین بواکر ازاله بکارت کردم و آخر عمر من این است که مى‏بینى که خاک فراش من است و سنگ بالش من و کرمان و مارها همسایه منند، پس هر که زیارت من مى‏کند، باید فریفته دنیا نشود، گول او نخورد!!



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 93/1/27 :: ساعت 3:49 عصر )
»» سرکشى و تجاوز به حقوق دیگران‏

سرکشى، نفسى است یا غیرى؛ به این معنا که کسى اندازه خود را نداند و از حدّ بگذرد.

فلسفه وجودى سرکشى و ستمگرى این است که: انسان ظرفیّت وجود خویش را نمى‏شناسد و نفس خود را وجودى بى‏نیاز و برتر مى‏پندارد. پس از مرز انسانى فراتر مى‏رود، به حق خود و حقوق دیگران تجاوز مى‏کند و مسئله بشر در این مورد کمبود معرفت نفس و عرفان حق است. و به حقیقتِ ظهورى خود پى نبرده و از رحمت و لطف ویژه، محروم گردیده است.

واژه باغ از اصل بغى، در لغت فساد و تجاوز از حدّ و طلب شدید و بى‏انصافى و بى‏عدالتى است.

علامه طباطبایى رحمه الله در ذیل آیه:

فَلَمَّآ أَنجَاهُمْ إِذَا هُمْ یَبْغُونَ فِى الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقّ» «1»

پس هنگامى که آنان را نجات بخشد، ناگهان در زمین به ناحق تجاوز و سرکشى مى‏کنند.

نوشته است: «اصل بغى طلب است، ولى بیشتر کاربرد آن در مورد ستم به غیر حق همراه با تجاوز است. و اگر مقصود از بغى فقط ظلم باشد، قید غیرحق اضافه است.

باغى یعنى کسى که نافرمانى و جفاکارى و زورگویى رابه حدّ سرکشى و طغیان برساند. و دشمنى را از حدّ و اندازه بگذراند که به طغیان و فساد بیانجامد. به همین جهت، زنى که از حدّ خود تجاوز کند و دامن عفّت و حیا را به گناه آلوده سازد، بَغِى‏ یا بَغُوّ گویند.» «2»

حقیقت نفاق‏

در صدر اسلام گروهى نافرمان به نام فئة باغیه بودند که از اطاعت امام معصوم علیهم السلام بیرون شدند و بر او خروج کردند و ظلم و فساد را به اوج رساندند. این چهره نفاق و دورویى، در هر زمانى به گونه‏اى گوناگون خودنمایى مى‏کند و سدّ راه حق و هدایت مى‏شود.

نفاق و معناى گسترده‏اى دارد که هر گونه دوگانگى ظاهر و باطن را در برمى‏گیرد.

سرکشى و طغیان از پایه‏هاى اصلى نفاق است که نفس انسان از حدّ و ظرفیّت خود تجاوز مى‏کند، یعنى از ظلم به نفس گذشته و به ستمگرى و زورگویى به دیگران روى آورده است.

انواع نفاق‏

نفاق بر دو گونه است:

1- نفاق عقیدتى: در کسانى است که به ظاهر اظهار ایمان مى‏کنند ولى در دل شرک و کفر دارند.

2- نفاق رفتارى: درباره کسانى است که اعتقاد باطنى آنان اسلام است، ولى رفتار و اعمال برخلاف تعهّد باطنى انجام مى‏دهند و در کردار، چهره نفاق درون را نشان مى‏دهند. اینان خشوع ظاهرى‏شان بر خضوع باطنى‏شان افزون شده است.

امام على علیه السلام مى‏فرماید:

النِّفاقُ عَلَى أَرْبَعِ دَعائِمَ: عَلَى الْهَوَى‏ وَ الْهُوَیْنا وَ الْحَفِیظَةِ وَ الطَّمَعِ فَالْهَوَى عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ: عَلَى الْبَغَىِ وَ الْعُدْوانِ وَ الشَّهْوَةِ وَ الطُّغْیانِ فَمَنْ بَغَى‏ کَثُرَتْ غَوائِلُهُ وَ تُخُلِّىَ مِنْهُ وَ قُصِرَ عَلَیْهِ وَ مَنِ اعْتَدَى‏ لَمْ یُؤْمَنْ بَوائِقُةُ وَ لَمْ‏یُسْلَمْ قَلْبُهُ وَ لَمْ‏یَمْلِکْ نَفْسُهُ عَنِ الشَّهَواتِ وَ مَنْ لَمْ‏یَعْزِلْ نَفْسَهُ فِى الشَّهَوَاتِ خاضَ فى‏ الْخَبِیثاتِ وَ مَنْ طَغَى ضَلَّ عَلَى عَمْدٍ بِلا حُجَّةٍ. «3»

نفاق بر چهار پایه استوار است: بر هوس و سهل‏انگارى و خشم و آز، هوس خود بر چهار شاخه است: ستم و تجاوز و شهوت و سرکشى.

هر که ستم کند، گرفتارى‏هایش زیاد شده و تنها ماند و از کمک به او خوددارى شود. هر که تجاوز کند کسى از شرارت‏ها و بدى‏هایش در امان نباشد و دلش سالم نماند و در برابر خواهش‏هاى نفسانى خوددار نباشد. هر که شهوات خود را تعدیل نکند در پلیدى‏ها فرو رود. و هر که سرکشى کند خود را از روى قصد و بدون دلیل گمراه نماید.

سرکشى و نفاق بر پایه هواهاى نفسانى، ملک و ملکوت را در هم مى‏ریزد.

نعمت‏ها و برکات آسمانى و زمینى را بى‏تأثیر مى‏سازد و گاهى پایه حکومت یا ملّتى را از ریشه سست مى‏کند و بر همین اساس پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله مى‏فرماید:

الْمُلْکُ یَبْقى‏ مَعَ الْکُفْرِ وَ لایَبْقى‏ مَعَ الظُّلْمِ. «4»

حکومت با کفر مى‏ماند ولى با ستمگرى نابود مى‏گردد.

اشاره به تأثیر تلخ و بد ظلم و طغیان در بین مردم دارد. چون حاکمان جور بر خلاف حکمت الهى، اعمال قدرت مى‏کنند و نظم و برنامه آفرینش را بر هم مى‏زنند. نظام استعداد و پیشرفت و رشد و کمال جویى را مختلّ ساخته و موجودات، به صورت مرده متحرّک و نا امید از حرکت و تلاش باز مى‏مانند. پس‏ اختیار و اراده از انسان سلب مى‏شود. انواع مفاسد و بدعت‏ها در جامعه رواج پیدا مى‏کند و مردم برخلاف فطرت و نهاد توحیدى، به شرارت و تجاوز و دنیا پرستى مشتاق مى‏شوند. و نور اسلام از دل‏ها زدوده مى‏شود و عدالت به عنوان عامل امنیّت و آرامش در جوامع برچیده گردد، همانطور که در عصر حکومت جبّارانه حجاج بن یوسف ثقفى، مردم در فشار و ترس مى‏زیستند و روستاها و شهرها به مانند مناطق جنگ زده ویران و مخروبه گشت.

اما در دروه حکومت عمر بن عبدالعزیز، به خاطر عدالت پیشگى و عزّت نفس او مردم در رفاه نسبى و آسایش خاطر بوده‏اند و به دین و اخلاق هم بسیار پایبند و استوار عمل مى‏کرده‏اند.

 

آثار و پیامدهاى ظلم و ستمگرى‏

گاهى آثار و پیامدهاى ستمگرى زیاد و به سرعت دامن شخص ظالم را مى‏گیرد.

رسول گرامى اسلام صلى الله علیه و آله مى‏فرماید:

إنَّ أَسْرَعَ الْخَیْرِ ثَواباً الْبِرُّ وَ إنَّ أَسْرَعَ الشَّرِّ عِقاباً الْبَغْىُ. «5»

پاداش نیکى زودتر از هر کار خوب دیگرى مى‏رسد و کیفر ستم و تجاوز زودتر از هر گناهى گریبان مى‏گیرد.

امام على علیه السلام در نامه خویش به معاویه به عاقبت شرّ ستمکارى اشاره مى‏فرماید:

فَإنَّ الْبَغْىَ وَ الزُّورَ یُوتِغانِ بِالْمَرْءِ فى‏ دینِهِ وَ دُنْیاهُ وَ یُبْدیانِ خَلَلَهُ عِنْدَ مَنْ یَعِیبُهُ وَ قَدْ عَلِمْتَ أَنَّکَ غَیْرُ مُدرِکٍ ما قُضِىَ فَواتُهُ. «6»

ستم و بهتان انسان را در دین و دنیایش رسوا و انگشت نما مى‏کند و عیب و نقصش را نزد عیب جویان آشکار مى‏نماید. تو مى‏دانى آنچه را از دستت رفته به دست نخواهى آورد.

حضرت در خطبه قاصعه، با کوبیدن شیطان، سرکرده مستکبران و مردم ستم‏پیشه مى‏فرماید:

الا وَ قَدْ امْعَنْتُمْ فِى الْبَغْىِ وَ افْسَدْتُمْ فِى الْارْضِ، مُصارَحَةً لِلَّهِ بِالْمُناصَبَةِ وَ مُبارَزَةً لِلْمُؤْمِنینَ بِالْمُحارَبَةِ ...

... فَاللَّهَ اللَّهَ فى عاجِلِ الْبَغْىِ وَ آجِلِ وَخامَةِ الظُّلْمِ وَ سُوءِ عاقِبَةِ الْکِبْرِ فَانَّها مَصیدَةُ ابْلیسَ الْعُظْمى‏ وَ مَکیدَتُهُ الْکُبْرى‏ الَّتى تُساوِرُ قُلُوبَ الرِّجالِ مُساوَرَةَ السُّمُومِ الْقاتِلَةِ. «7»

شما در تجاوز و ستمگرى به شدّت پیش راندید، و در روى زمین فساد ایجاد کردید، به گونه‏اى که آشکارا با حضرت حق دشمنى نموده و علنى با مردم مؤمن به جنگ برخاستید ...

... خدا را خدا را، از عقوبت تجاوز در این جهان، و نتیجه وخامت ستم در آن جهان، و بدى عاقبت کبر، که بزرگترین دام شیطان، و عظیم‏ترین مکر اوست، چنان کیدى که با دل‏ها چونان زهرهاى کشنده مى‏رزمد.

امام صادق علیه السلام در تفسیر گناهانى که مخالفت پروردگار را در پى دارد، مى‏فرماید:

الذُّنُوبُ الَّتى‏ تُغَیِّرُ النِّعَمَ الْبَغْىُ وَ الذُّنُوبُ الَّتى‏ تُورِثُ النَّدَمَ الْقَتْلَ وَ الَّتى‏ تُنْزِلُ النقَمَ الظُّلْمُ وَ الَّتى‏ تَهْتِکُ السِّتْرَ شُرْبُ الْخَمْرِ وَ الَّتى‏ تَحْبِسُ الرِّزْقَ‏ الزِّنا وَ الَّتى‏ تُعَجِّلُ الْفَناءَ قَطِیعَةُ الرَّحِمِ وَ الَّتى‏ تَرُدُّ الدُّعَاءَ وَ تُظْلِمُ الْهَواءَ عُقُوقُ الْوالِدَیْنِ. «8»

گناهانى که نعمت‏ها را دگرگون مى‏کند، سرکشى و زورگویى است و گناهانى که پشیمانى به بار مى‏آورد، آدم کشى است و گناهانى که انتقام و کیفرها را فرود مى‏آورد، ستم است. و گناهانى که پرده‏ها را مى‏درد، شرابخوارى است و گناهانى که جلوى روزى را مى‏گیرد، زناست و گناهانى که مرگ را شتاب مى‏بخشد، بریدن پیوند خویشاوندى است و گناهانى که مانع استجابت دعا مى‏شود و فضا را تیره و تار مى‏کند، آزردن پدر و مادر است.

بنابراین طغیان آدمى از هر دید و روش مذموم و خانمانسوز است و پیروى از بیان معصومان علیهم السلام در این زمینه هوشیارى و آگاهى را افزون مى‏نماید، همانگونه که امیر بیان امام على علیه السلام فرمود:

تَحِلُّوا بِالْأَخْذِ بِالْفَضْلِ وَ الْکَفِّ عَنِ الْبَغْىِ وَ الْعَمَلِ بِالْحَقِّ وَ الْأِنْصافِ مِنَ النَّفْسِ وَ اجْتِنابِ الْفَسادِ وَ إِصْلاحِ الْمَعادِ. «9»

خودتان را با در پیش گرفتن فضیلت و خوددارى از ستم و تجاوز و عمل به حق و انصاف به خرج دادن و دورى از فساد و آباد کردن قیامت، بیارایید.

 

 

 

پی نوشت ها:

 

 

______________________________

 

 

(1)- یونس (10): 23.

(2)- تفسیر المیزان: 10/ 36.

(3)- الکافى: 2/ 393، حدیث 1؛ بحار الأنوار: 69/ 120، باب 99، حدیث 15.

(4)- الأمالى، شیخ مفید: 310 (پاورقى)؛ شرح اصول الکافى: 9/ 300 (پاورقى).

(5)- بحار الأنوار: 69/ 195، باب 105، حدیث 18؛ ثواب الأعمال: 166.

(6)- نهج البلاغه: نامه 48.

(7)- نهج البلاغه: خطبه 234.

(8)- الکافى: 2/ 447، حدیث 1؛ بحار الأنوار: 70/ 374، باب 138، حدیث 11.

(9)- غرر الحکم: 317، حدیث 7323



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 93/1/27 :: ساعت 3:48 عصر )
»» هفت راهکار معصومین(علیهم السلام) برای برخورد با جاهلان

یکی از س?الات مهمی که ذهن بسیاری را به خود مشغول داشته است. این است که در برابر بداخلاقی و بدرفتاری جاهلان و بی ادبان چه باید کرد؟ قطع رابطه؟ بی تفاوتی؟ پاسخ دندان شکن دادن؟ مقابله به مثل؟ عفو و گذشت؟

 

پاسخ را با استفاده از متون اسلامی در حوزه نحوه برخورد انبیاء و ائمه اطهار علیهم السلام با جاهلان مرور می کنیم:

 

1- در قرآن سوره اعراف آیات 65 تا67 چنین آمده است: به سوی قوم عود برادرشان هود را فرستادیم گفت: ای قوم من خدا را بپرستید که برای شما معبودی جز او نیست – سران قومش که کافر شدند گفتند بی تردید ما تو را در سفاهت می بینیم و بی تردید ما تو را از دروغگویان می انگاریم. [در پاسخ این بی ادبی کافران] گفت: ای قوم من هیچ نابخردی در من نیست بلکه من فرستاده ای از جانب پروردگار عالمیانم.

 

2- یکی از دشمنان سرسخت رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) در زیر برق آفتاب، به خواب رفته بود و عرق از سروروی او سرازیر بود، حضرت پیامبر از آنجا می گذشت و چون او را بدین حال دید از عبای خود سایبانی برای او درست نمود و خود در آن سو، به قدم زدن پرداخت و آن فرد چون بیدار شد و سایبان و پیامبر را دید از شرم به دست و پای پیامبر افتاد و در زمره ی یاران او شد. (استاد مطهری بنقل از داستان و راستان) عجیب تر اینکه پیامبر قاتل حمزه (عموی خود) را بخشید و بعد از فتح مکه همه دشمنان را عفو فرمود.

 

3- حضرت عیسی (علیه السلام) از محلی عبور می نمود عده ای جهود به ایشان بی ادبی کردند اما حضرت این گونه جواب می فرمایند؟

حضرت فرمود: بله آنها آنچه داشتند از خود بروز دادند و من نیز آنچه در باطن داشتم اظهار نمودم.

 

4- امام علی (علیه السلام) می فرمایند: «یعفو عمن ظلمه » – پرهیزکاران کسانی هستند که ستم کاران خود را عفو می کنند. (نهج البلاغه خطبه 184)

این حدیث برپایه این آیه از قرآن کریم است که فرمود: [یکی از صفات پرهیزکاران این است که] خشم خود را فرو می برند و از خطای مردم می گذرند و خداوند نیکوکاران را دوست می دارد. (آل عمران /134)

گذشت و عفو امیرم?منان در مورد مخالفان و حتی یاران قابل خود تا حدی است که در آستانه ی مرگ در وصیتی به فرزندانش می گوید: اگر زنده ماندم خود اختیار خون خویش را دارم و اگر بمیرم مرگ وعده گاه من است اگر عفو کنم برای من نزدیک شدن به خدا و برای شما نیکی و حسنه است پس عفو کنید. آیا دوست ندارید خدا شما را بیامرزد.(نهج البلاغه – نامه 23)

 

5- امام باقر (علیه السلام) را باقرالعلوم می گفتند یعنی شکافنده ی علوم مردی مسیحی بصورت مسخره و استهزاء کلمه ی "باقر" را تصحیف کرد به کلمه "بقر" یعنی گاو – و به آن حضرت گفت: "انت بقر" یعنی تو گاوی، امام بدون آنکه از خود ناراحتی نشان بدهد و اظهار عصبانیت کند با کمال سادگی گفت: نه – من بقر نیستم من باقرم مسیحی گفت: مادرت سیاه و و بی شرم و بدزبان بود. فرمود: "اگر این نسبت ها که به مادرم می دهی راست است خداوند او را بیامرزد و از گناهانش بگذرد. و اگر دروغ است خداوند از گناه تو بگذرد که دروغ و افترا بستی"  مشاهده این همه حلم از مردی که قادر بود همه گونه موجبات آزار یک مرد خارج از دین اسلام را فراهم آورد کافی بود که انقلابی در روحیه ی مرد مسیحی ایجاد نماید و او را به سوی اسلام بکشاند مرد مسیحی مسلمان شد.( به نقل از داستان راستان نوشته استاد مطهری)

 

6- جالب تر از همه این بود که "امام علی (علیه السلام) با خوارج در منتهی درجه ی آزادی و دمکراسی رفتار کرد روزی امام علی (علیه السلام) بر منبر بود (علی علیه السلام خلیفه و خوارج رعیت بودند) مردی آمد سئوالی کرد امام علی بالبداهه جواب گفت: یکی از خوارج از بین مردم فریاد زد (خدا بکشد این را چقدر دانشمند است) دیگران خواستند متعرضش شوند امام علی (علیه السلام) فرمودند رهایش کنید او به من تنها فحش داد.

 

7-  در کتاب الارشاد (ج2 ص145) چنین آمده است: برخی از اصحاب امام سجاد (علیه السلام) نقل می کنند که مردی از خویشاوندان امام (علیه السلام) در برابر آن حضرت ایستاد و به فحش و ناسزا و دشنام پرداخت حضرت پاسخی نداد. بعد از رفتن آن مرد، حضرت به همراهانش فرمود: دوست دارید با من بیایید تا پاسخ مرا به او بشنوید؟ عرض کردند بله امام راه افتاد در بین راه این آیه از قرآن را تلاوت می فرمودند: «وَ الْکاظِمینَ الْغَیْظَ وَ الْعافینَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ .» (ال عمران /134) ؛«...فرونشانندگان خشم و بخشایندگان ( لغزش های ) مردم اند ، و خدا نیکوکاران را دوست دارد. »

با شنیدن این آیه متوجه شدیم که حضرت پاسخ آن شخص را آنطور که ما فکر می کردیم نخواهد داد. حضرت رفت تا به در خانه آن مرد رسید و فرمود: به صاحب خانه بگویید علی بن الحسین بیرون ایستاده وی در حالیکه آماده شرارت بود از خانه بیرون آمد و شک نداشت که حضرت برای تلافی آمده است اما  امام سجاد (علیه السلام) با نرمی فرمودند: برادر! تو اندکی پیش نزد من آمدی و آنچه می خواستی گفتی اگر آنچه گفتی در من هست من هم اکنون از خداوند آمرزش می طلبم و اگر در من نیست از خدا می خواهم تو را بیامرزد.

آن مرد میان دو چشمان حضرت را بوسیده و عرض کرد من چیزهایی را گفتم که در شما نبود و خودم به آنچه گفتم سزاوارترم."

دعای امام سجاد (علیه السلام) را فراموش نکنیم که می فرمایند: خدایا بر پیامبر و دودمانش درود فرست و توفیق ده و یاری کن در برابر کسی که با من ناراستی می کند، خیر خواهانه رفتار کنم، کسی را که از من دوری می گزیند به نیکی پاداش دهم، هر که مرا محروم می سازد به او عطا و بخشش کنم و هر که با من قطع رابطه می کند صله رحم کنم. هر که مرا غیبت می کند نیکی هایش را یاد کنم. (صحیفه سجادیه – دعای 20 مکارم الاخلاق)

در پایان ذکر این مهم لازم است که انسان های خدایی در برابر مسائل و بی ادبی هایی که علیه شخص خودشان انجام می شد گذشت می کردند نه در برابر قانون و ارزشهای دینی.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 93/1/27 :: ساعت 3:47 عصر )
»» درماندگى انسان در سپاس از خداوند

«24» وَ قَدْ قَصَّرَ بِیَ السُّکُوتُ عَنْ تَحْمِیدِکَ وَ فَهَّهَنِیَ الْإِمْسَاکُ عَنْ تَمْجِیدِکَ وَ قُصَارَایَ الْإِقْرَارُ بِالْحُسُورِ لَا رَغْبَةً- یَا إِلَهِی- بَلْ عَجْزاً «25» فَهَا أَنَا ذَا أَؤُمُّکَ بِالْوِفَادَةِ وَ أَسْأَلُکَ حُسْنَ الرِّفَادَةِ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اسْمَعْ نَجْوَایَ وَ اسْتَجِبْ دُعَائِی وَ لَا تَخْتِمْ یَوْمِی بِخَیْبَتِی وَ لَا تَجْبَهْنِی بِالرَّدِّ فِی مَسْأَلَتِی وَ أَکْرِمْ مِنْ عِنْدِکَ مُنْصَرَفِی وَ إِلَیْکَ مُنْقَلَبِی إِنَّکَ غَیْرُ ضَائِقٍ بِمَا تُرِیدُ وَ لَا عَاجِزٍ عَمَّا تُسْأَلُ وَ أَنْتَ عَلَى کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ.

 

اکنون نبود زبان سخن، مرا از سپاسگزاریت ناتوان ساخته و خوددارى از بزرگداشتت، مرا عاجز و ناتوان کرده، و نهایت قدرتم این است که به درماندگى از سپاست اقرار کنم.

اى خداى من! این درماندگى از سپاس نه از بى‏رغبتى؛ بلکه از ناتوانى من است. اینک منم که آمدن به درگاه تو را قصد مى‏کنم، و از حضرتت توقع پذیرایى نیک دارم. پس بر محمد و آلش درود فرست، و رازم را بشنو، و دعایم را مستجاب کن، و روزم را به نومیدى ختم مفرما، و نسبت به گداییم، دست ردّ به سینه‏ام نزن، و رفتنم را از نزدت، و بازگشتم را به سویت گرامى دار؛ زیرا هر چه را اراده کنى، از انجامش دچار سختى نمى‏شوى، و در برآوردن آن‏چه از تو خواسته شود، عاجز نمى‏باشى، و تو بر هر کارى توانایى، و حول و قوّه‏اى نیست‏ جز به خداى بلند مرتبه بزرگ.

براى به جا آوردن حق شکر، ابتدا باید نعمت را شناخت و دانست که خداوند چه نعمت‏هایى به انسان ارزانى داشته است؛ سپس باید ببیند آیا شکر نعمت را مى‏تواند به جا آورد یا نه.

با کمى دقّت و مطالعه و نگاه انسان به خود و دیگر مخلوقات مى‏بیند که بازگو کردن و برشمردن همه نعمت‏ها از عهده ما خارج است و ما نمى‏توانیم با عقل ناقص و قاصر بشرى، نعمت‏هاى الهى را برشمریم، چه رسد به این که بخواهیم در صدد شکر آن برآییم.

 

تفسیر نعمت در کلام نراقى‏

ملا احمد نراقى در تفسیر حقیقت نعمت مى‏نویسد:

«نعمت بر دو نوع است:

اوّل: آنچه لِذاتِه مطلوب است نه به جهت تحصیل خیر دیگر، یعنى غرض از آن وصول به مطلوبى دیگر نیست و این نوع مخصوص به لذّات عالم آخرت است، یعنى مشاهده جمال الهى و سعادت لقاى او و سایر لذّات بهشت از بقایى که فنا ندارد و شادى که غم با او نیست و علمى که جهل پیرامون آن نمى‏گردد و غنایى که فقر از پى ندارد و غیر اینها، از آنچه هیچ چشمى ندیده و هیچ گوشى نشنیده، و به هیچ خاطرى خطور نکرده، و این نوع، نعمت حقیقى و لذّت واقعى است و از این جهت پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود:

لا عَیْش الَّا عَیْشَ الْآخِرَة. «1»

عیشى نیست مگر عیش آخرت.

دوّم: آن که وسیله خیر و لذّتى دیگر مى‏شود، خواه به خودى خود هم مطلوب باشد یا نه و آن بر چهار قسم است:

قسم اول: اخلاق فاضله و صفات حسنه که جامع همه چهار صفت است. صفت علم و عفّت و شجاعت و عدالت که این‏ها علاوه بر این که خود موجب لذّت و بهجت‏اند، وسیله رسیدن به لذّات حقیقیّه اخرویّه نیز هستند و خود این اخلاق و صفات لذیذند در دنیا و آخرت و نافعند در هر دو عالم و باعث راحتند در هر دو سراى و مستحسن‏اند در جمیع احوال و این قسم از نعمت، نعمت است در دنیا و آخرت.

قسم دوم: فضایلى که متعلّق به بدن انسان است و آن چهار چیز است. صحّت و قوّت و طول عمر و جمال یعنى خالى بودن از نقص و زیادتى و عیب و استقامت و تناسب اعضا.

قسم سوم: نعمت‏هاى دنیویّه خارج از بدن انسان که عبارت است از مال و جاه، اهل و قبیله.

قسم چهارم: اسبابى که فى الجمله مناسبتى با اخلاق حسنه و فضایل ربانیّه دارد که هدایت از جانب خداوند و رشد او و تأیید او باشد.» «2» آرى، نعمت‏هاى خداوند خارج از احصا و شمارش است و عقول بشر قاصر از شمردن است چه رسد به شکرگزارى از آن نعمت‏ها.

 

از دست و زبان که برآید

 

کز عهده شکرش به درآید

بنده همان به که ز تقصیر خویش‏

 

عذر به درگاه خداى آورد

ورنه سزاوار خداوندیش‏

 

کس نتواند که به جاى آورد

     

(سعدى شیرازى)

البته باید توجّه داشت که اگر چه خداوند ما را امر به شکرگزارى از نعمت‏ها نموده و مى‏فرماید:

اعْمَلُواْ ءَالَ دَاوُدَ شُکْرًا وَ قَلِیلٌ مّنْ عِبَادِىَ الشَّکُورُ» «3»

اى خاندان داود! به خاطر سپاس گزارى [به فرمان‏ها حق‏] عمل کنید؛ و از بندگانم اندکى سپاس گزارند.

ولى در عین حال باید بدانیم که خداوند نیازى به شکر ما ندارد و دستور به شکر، خود نعمت دیگرى است بر ما و توفیق شکرگزارى پیدا کردن خود موجب شکر دیگرى مى‏شود، از این رو مجالى براى اداى حق شکرگزارى نمى‏ماند.

 

حقیقت شکر و شکرگزارى‏

حقیقت شکر چیست و چگونه شکر کردن عامل تربیت مى‏باشد.

حقیقت شکر، تنها تشکّر زبانى یا گفتن‏

الْحَمْدُ لِلَّه‏

و مانند آن نیست، بلکه شکرگزارى سه مرحله است:

مرحله اول: آن است که بیندیشیم که بخشنده نعمت کیست؟ این توجّه وایمان و آگاهى پایه اول شکر است.

مرحله دوم: زبان است.

مرحله سوم: عمل، شکر عملى آن است که درست بیندیشیم که هر نعمتى براى چه هدفى به ما داده شده است، آن را در مورد خودش صرف کنیم که اگر در مورد خودش صرف نشود، کفران نعمت کرده‏ایم.

باید فکر کرد چرا خداوند مثلًا به ما چشم داد، چرا نعمت شنوایى و گویایى بخشید. آیا جز این بوده که عظمت او را در این جهان ببینیم، راه زندگى را بشناسیم و با این وسایل در مسیر تکامل گام برداریم، حق را درک کنیم و از آن دفاع نماییم و با باطل بجنگیم، اگر این نعمت‏هاى بزرگ خداوند را، در این مسیرها صرف کردیم شکر عملى او را به جا آوردیم و اگر وسیله‏اى براى طغیان و خودپرستى و غرور و غفلت و بیگانگى و دورى از خداوند متعال شد، این عین کفران است.

امام صادق علیه السلام مى‏فرماید:

ما انْعَمَ اللَّهُ عَلى‏ عَبْدٍ مِنْ نِعْمَةٍ فَعَرَفَها بِقَلْبِهِ وَ حَمِدَ اللَّهَ ظاهِرَاً بِلِسانِهِ فَتَمَّ کَلامُهُ حَتَّى یُؤْمَرَ لَهُ بِالْمَزیدِ. «4»

خداوند هر گاه به بنده‏اى نعمت بدهد و آن را به قلب خود بشناسد و با زبان هم سپاس گوید، هنوز شکرش تمام نشده است که خداوند بر نعمت‏هاى او مى‏افزاید.

و همچنین در جواب سؤال ابابصیر گفت: یابن رسول اللّه! آیا براى شکر حدّ و حدودى هست که اگر عبد انجام دهد جزء شاکران بشود؟

امام صادق علیه السلام فرمود:

یَحْمَدُ اللَّهَ عَلى‏ کُلِّ نِعْمَةٍ عَلَیهِ فى‏ اهْلٍ وَ مالٍ وَ انْ کانَ فیما انْعَمَ عَلَیْهِ فى‏ مالِهِ حَقٌّ ادَّاهُ. «5»

خداوند را شکر مى‏کند که در هر نعمتى که به او و خاندانش مى‏رسد، اگر چه مالى را که به او رسیده حقّش را ادا کرده باشد.

و نیز مى‏فرماید:

ما انْعَمَ اللَّهُ عَلى‏ عَبْدٍ بِنِعْمَةٍ صَغُرَتْ اوْ کَبُرَتْ فَقالَ: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّا ادَّى شُکْرَها. «6»

هر نعمتى که خداوند به بنده‏اى عطا کند، چه کوچک باشد و یا بزرگ و او بگوید: الْحَمْدُلِلَّه شکر آن را ادا کرده است.

بنابراین در مقابل این همه نعمت‏ها، چه چیزى مى‏توان گفت و چه کارى مى‏توان انجام داد تا شکر او شود، جز اینکه با زبان قاصر، اقرار به ناتوانى بر شکر نعم الهى بنماییم و چه بسیار نعمت‏هایى که ما از آنها غافل هستیم و به آنها توجّه نداریم با این که مهم هستند.

تفسیرى بر نعیم در آیه شریفه‏

امام رضا علیه السلام در مجلسى که براى اصحاب خود تشکیل داده بودند، فرمودند:

در دنیا نعمت حقیقى وجود ندارد.

بعضى از دانشمندان حاضر در مجلس گفتند: چگونه خداوند مى‏فرماید:

ثُمَّ لَتُسَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ» «7»

آن گاه شما در آن روز از نعمت ها بازپرسى خواهید شد.

و این نعیم در دنیا آب سرد است.

حضرت رضا علیه السلام با صداى بلند فرمود:

شما این طور این آیه را تفسیر مى‏کنید و چند گونه نعمت را مى‏شمارید.

بعضى مى‏گویند: آب سرد، دیگرى غذاى خوب مى‏داند و گروهى خواب خوش مى‏شمارد.

پدرم نقل مى‏کند که حضرت صادق علیه السلام درباره اقوال مختلف شما در مورد نعمت در آیه شریفه غضبناک شده و فرمود:

هرگز خدا از بندگان در مورد چیزى که به آنها تفضّل نموده نمى‏پرسد و منّت بر آنها نمى‏گذارد، منّت گذاردن براى نعمت، از مردم زشت است، چگونه مى‏توان چنین چیزى را به خداوند متعال نسبت داد، بلکه نعیم در آیه شریفه حبّ ما خاندان و موالات ما است که خداوند بعد از توحید و نبوّت از آن سؤال مى‏کند؛ زیرا وقتى بنده، حقّ این نعمت را به جا آورد او را به جانب بهشت جاوید مى‏برد. «8» بنابراین ما چگونه مى‏توانیم شکر این همه نعمت‏هاى ظاهر و پنهان را به جا بیاوریم، جز اینکه اقرار به عجز و ناتوانى کنیم.

امام صادق علیه السلام مى‏فرماید:

اوْحَى‏ اللَّهُ تَعالى‏ الى‏ مُوسى‏ یا مُوسى‏! اشکُرْنى‏ حَقَّ شُکْرى‏ فَقالَ: یا رَبِّ کَیْفَ اشْکُرُکَ حَقَّ شُکْرِکَ، لَیْسَ مِنْ شُکْرٍ اشْکُرُکَ بِهِ الَّا وَ انْتَ انْعَمْتَ بِهِ عَلَىَّ، فَقالَ: یا مُوسى‏! شَکَرْتَنى‏ حَقَّ شُکْرى‏ حینَ عَلِمْتَ انَّ ذلِکَ مِنّى‏. «9»

خداوند متعال به موسى علیه السلام وحى فرستاد، اى موسى! مرا شکرگزار باش، گفت: بار خدایا! چگونه حقّ شکرت را ادا کنم؛ زیرا هر شکرى، خود از نعمت‏هاى تو به شمار مى‏رود، خداوند فرمود: اى موسى! حق شکر همان است که بدانى آن هم از من است.

و نیز در روایتى دیگر فرمود:

ما انْعَمَ اللَّهُ عَلیهِ بِنِعْمَةٍ فَعَرَفَها بِقَلْبِهِ فَقَدْ ادَّى شُکْرَها. «10»

هر کس که خداوند نعمتى به او عنایت فرماید و بفهمد که این نعمت از طرف خداست، به تحقیق شکر نعمت را ادا نموده است.

 

 

 

پی نوشت ها:

 

 

______________________________

 

(1)- بحار الأنوار: 19/ 124، باب 7، حدیث 9؛ تفسیر القمى: 2/ 177.

(2)- معراج السعادة: 630- 631، فصل شناخت نعمت‏هاى الهى.

(3)- سبأ (13): 13.

(4)- بحار الأنوار: 68/ 40، باب 61، حدیث 28؛ الکافى: 2/ 95، حدیث 9.

(5)- بحار الأنوار: 68/ 29، باب 61، حدیث 7؛ الکافى: 2/ 95، حدیث 12.

(6)- بحار الأنوار: 68/ 32، باب 61، حدیث 9؛ الکافى: 2/ 96، حدیث 14.

(7)- تکاثر (102): 8.

(8)- بحار الأنوار: 7/ 272، باب 11، حدیث 41؛ عیون أخبار الرضا علیه السلام: 2/ 129، حدیث 8.

(9)- بحار الأنوار: 13/ 351، باب 11، حدیث 41؛ الکافى: 2/ 98، حدیث 27.

(10)- بحار الأنوار: 68/ 32، باب 61، حدیث 10؛ الکافى: 2/ 96، حدیث 15.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 93/1/27 :: ساعت 3:47 عصر )
»» راههای مراقبت از جان!

اگر آدمی ارزش جان خود را بداند هرگز آن را به زشتی نمی آلاید و به شیطان اجازه نزدیک شدن به خود را نمی دهد ، چه رسد به اینکه خود راه تباهی را با گام های خویش طی کند.

 

قرآن کریم ارزش و بهای جان آدمی را یادآور گشته و او را به محافظت از آن سفارش نموده است.

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ عَلَیْکُمْ أَنفُسَکُمْ ... ای کسانی که ایمان آورده اید به خودتان بپردازید. (مائده / 105) و امیر المومنین علیه السلام می فرمایند: برای شما بهایی جز بهشت نیست پس خود را جز به بهشت نفروشید. (نهج البلاغه/ حکمت 456) و درود خدا بر او، فرمود: نابود شد کسی که ارزش خود را ندانست (حکمت 149)

 

لزوم نگهبانی جان

خداوند در این آیه " ای کسانی که ایمان آورده‌اید! خود و خانواده خویش را از آتشی که هیزم آن انسانها و سنگ ها هستند نگاه دارید" (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ )(تحریم/ 6) و نیز در آیه 105 سوره مائده که بدان اشاره کردیم، هم بعد شناختی و هم بعد سازندگی را مورد توجه و دقت قرار داده است ؛ بدین معنا که اگر انسان از خود واقعی اش فاصله گرفت، رشد و بالندگی اش نیز متوقف می شود.

هشدار قرآن، روشنترین دلیل بر وقوع این خطر حتمی است که اگر از جان مراقبت نشد ، آتش آن را می رباید. همانگونه که تن آدمی نیاز به مراقبت دارد ، جان او نیز از این قاعده مستثنی نبوده و نیاز به حفاظت دارد و برای مراقبت از آن دستور العمل های زیر می تواند راه گشا باشد:

 

استعاذه

انسانی که در هر لحظه مورد هجوم وسوسه ها و در معرض رذیلت هاست ، همواره نیازمند پناهگاهی مطمئن است تا خاطرش را آسوده کند، استعاذه نیز به همین معناست یعنی پناهند شدن به خدا از شر شیطان.

سوره اعراف آیه 4 بیانگر این موضوع می باشد: " اگر وسوسه‌های شیطانی، متوجه تو شد، به خدا پناه ببر، و خود را به او بسپار، و از لطفش مدد بخواه، زیرا او سخن تو را می‌شنود و از اسرار درونت آگاه و از وسوسه‌های شیاطین باخبر است" (وَ إِمَّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ)

امام باقر (علیه السلام) فرمود: جز خدا را پشت و پناه و محرم راز نگیرید. (الروضة من الکافی یا گلستان آل محمد / ترجمه کمره‌ای / ج2 / 80) 

خداوند کریم در آیه مزبور اولین راهکار نجات از وسوسه های شیطان رجیم را پناه بردن به خود معرفی می کند.

نقل است که از علامه طباطبایی سوال شد برای خودسازی چه کنیم؟ ایشان سه بار فرمودند: المراقبه، المراقبه، المراقبه. مراقبت یعنی: علم بنده به اینکه خداوند بر او اطلاع دارد و در همه حالات او را می‌بیند، و افعال و حرکات و گفتار و اسرار پنهانی او را می‌داند، پس بنده باید بداند که در اختیار اوست و نمی‌تواند چیزی را از خدا پنهان سازد و یا از زیر فرمان و سلطه حق خارج شود

 

تقوا

شیطان لحظه ای بیکار نمی نشیند و از هر سو به سوی انسان می تازد ؛ چنانکه در آیه 17 سوره اعراف می خوانیم: شیطان از هر چهار طرف، روبه رو، پشت سر، راست و چپ حمله می کند. از این رو انسان نیاز به دژی محکم داشته تا جان را در آن محفوظ دارد و آن دژ چیزی نیست جز تقوا.

امیرالمومنین علی علیه السلام می فرمایند: ای بندگان خدا! بدانید که تقوا، دژی محکم و شکست ناپذیر است (نهج البلاغة / خطبه 157)

اما در باب کیفیت تقوا دو حالت را می توان متصور داشت: تقوای ضعف و تقوای قوت. تقوای ضعف همان است که می توان آن را با عنوان کناره گیری از دنیا و جمع و اجتماع شناخت. مثال ساده برای این امر کناره گیری از محیط آلوده برای جلوگیری از بیماری می باشد و تقوا به معنای پرهیزکاری ابتداً همین معنا را به ذهن می رساند، اما درباره تقوای قوت می توان گفت این والاترین مرحله تقواست.

انسان با حصول این تقوا خواهد توانست خود را در سخت ترین شرایط و در میان متشنج ترین محیط و حوادث حفظ نموده و کوچک ترین خطایی را مرتکب نشود (سیری درنهج البلاغه /شهید مطهری/ص 217)  و کلینی رحمه الله از حضرت امام محمّد باقر علیه السلام روایت کرده که می‌فرماید: یا جابر! آیا به همین اکتفا می‌کند کسی که دعوی تشیّع می‌کند که قائل به محبّت ما اهل بیت بوده باشد؟! واللَّه که نیست شیعه ما، مگر کسی که به صفت تقوا و اطاعت الهی موصوف باشد!(منهج الیقین (شرح نامه امام صادق علیه السلام به شیعیان) /  59)   

 

کنترل و مراقبه

تمامی اعضا بدن نیاز به کنترل ومراقبت دارند تا شیطان مجال و راهی برای نفوذ نیابد. همه اعضاء ورودی قلب‌اند و هر چه از این گذرگاه عبور کند بر صفحه دل ثبت می شود از این رو خداوند در آیه 14 سوره مطففین می فرمایند: آنچه مرتکب می شدند زنگار بر دلهایشان بسته است. از همین روست که در اسلام به مراقبه اهمیت داده شده.

نقل است که از علامه طباطبایی سوال شد برای خودسازی چه کنیم؟ ایشان سه بار فرمودند: المراقبه، المراقبه، المراقبه. مراقبت یعنی: علم بنده به اینکه خداوند بر او اطلاع دارد و در همه حالات او را می‌بیند، و افعال و حرکات و گفتار و اسرار پنهانی او را می‌داند، پس بنده باید بداند که در اختیار اوست و نمی‌تواند چیزی را از خدا پنهان سازد و یا از زیر فرمان و سلطه حق خارج شود.

شیطان لحظه ای بیکار نمی نشیند و از هر سو به سوی انسان می تازد چنانکه در آیه 17 سوره اعراف می خوانیم: شیطان از هر چهار طرف، روبه رو، پشت سر، راست و چپ حمله می کند. ازین رو انسان نیاز به دژی محکم داشته تا جان را در آن محفوظ دارد و آن دژ چیزی نیست جز تقوا

 

محاسبه

بعد از تقویت استحکامات و کنترل نوبت به محاسبه می رسد، قرآن کریم می فرماید: هر کسی باید بنگرد که برای فردای خود از پیش چه فرستاده است و از خدا پروا کنید. (حشر/18) و حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام فرمود: از ما نیست کسی که هر روز حساب خود را نکند، ( أصول الکافی/ ترجمه مصطفوی / ج4)

بنابراین بر هر صاحب خردی که ایمان به خدا و روز جزا دارد، لازم است که در حرکات و سکناتش از خویشتن خود غافل نباشد، زیرا هر لحظه‌ای از عمر گوهر گرانبهایی است که عوض ندارد. حاصل آنکه هدف از استعاذه و تقوا و ... آن است که قلب سالم و پاک بماند و مایه رستگاری در آخرت شود چنانکه خداوند فرموده: روزی که هیچ مال و فرزندی سود نمی دهد مگر کسی که دلی پاک به سوی خدا آورد. (شعرا/ 88،89)

سخن آخر اینکه خود واقعی خویش را دریاب و از منجلاب خودهای ساختگی بیرون آی تا دیدگانت چهره زیبا و حقیقی هستی را نظاره کند.

 

غوطه در اشک زدم کاهل طریقت گویند

                                     پاک شو اول و پس دیده بر آن پاک انداز

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 93/1/27 :: ساعت 3:46 عصر )
»» تأخیر در عذاب و حکمت مداراى خداوند

مهلت دادن و شتاب نکردن خداوند در عذاب بندگانش بر دو گونه است؛

اوّل: تأخیر و مهلت دادن عذاب نسبت به مؤمنان:

هدف خداوند متعال در این تأخیر، بیدار شدن بنده مؤمن و پیدا کردن راه‏ هدایت و رستگارى است، در واقع یک نوع تفضّل و مهربانى از طرف خداوند مقدّر شده تا بنده از خواب غفلت بیرون بیاید و راه توبه پیش بگیرد و با خداى خود آشتى کند. و بدا به حال کسى که با این همه لطف خداوند، باز هم راه اهمال و سستى را پیشه خود ساخته و دنبال بیرون آمدن از شقاوت و بدبختى است، پس نباید بر استدراج و تأخیر انداختن خداوند، غرّه شد و از توبه غافل ماند.

حضرت على علیه السلام در این باره مى‏فرماید:

قَدْ امْهِلُوا فى‏ طَلَبِ الْمَخْرَجِ وَ هُدُوا سَبیلَ الْمَنْهَجِ وَ عُمِّرُوا مَهَلَ الْمُسْتَعْتِبِ. «1» 

اینان در دنیا براى بیرون آمدن از گمراهى مهلت داده شدند، و به راه روشن هدایت گشتند، و فرصت در اختیارشان قرار گرفت، مانند فرصت دادن به شخصى که ناراضى را از خود راضى کند.

دوّم: تأخیر در عذاب نسبت به کفّار:

از آیات و روایات و احادیث استفاده مى‏شود که: مهلت دادن به کفّار و عدم شتاب در عذاب آنان در واقع یک نوع مجازات الهى محسوب مى‏شود به نام مجازات استدراجى، یعنى چنین است که خداوند گناهکاران را طغیان‏گران جسور و زورمند را طبق یک سنّت، فورى و سریع مجازات نمى‏کند، بلکه درهاى نعمت‏ها را به روى آنها مى‏گشاید.

هرچه بیشتر در مسیر طغیان گام برداند، نعمت خود را بیشتر مى‏کند، و این از دو حال خارج نیست، یا این نعمت‏ها، باعث تنبّه و بیداریشان مى‏شود، که در این حال برنامه هدایت الهى عملى شده است، و یا این که بر غرور و بى‏خبرى آنان مى‏افزاید، که در این صورت مجازات ایشان به هنگام رسیدن به آخرین مرحله، دردناک‏تر مى‏شود؛ زیرا هنگامى که غرق انواع ناز و نعمت‏ها مى‏شوند، خداوند همه را ازمى‏گیرد و طومار زندگانى آنها را در هم مى‏پیچد و این گونه مجازات بسیار دردناک و سخت‏تر است.

خداوند متعال در این باره مى‏فرماید:

فَذَرْنِى وَ مَن یُکَذّبُ بِهذَا الْحَدِیثِ سَنَسْتَدْرِجُهُم مّنْ حَیْثُ لَا یَعْلَمُونَ» «2»

پس مرا با کسانى که این قرآن را انکار مى‏کنند واگذار، به زودى ما آنان را به تدریج از آن جا که نمى‏دانند [به سوى عذاب‏] مى‏کشانیم.

خداوند در این آیات به گنهکاران هشدار مى‏دهد که تأخیر در کیفر را دلیل بر پاکى و درستى خود، یا ضعف و ناتوانى پروردگار نگیرند و ناز و نعمت‏هایى را که در آن غرقند، نشانه تقرّبشان به خدا ندانند، بلکه این مقدّمه مجازات استدراجى خداوند است که به آنها مهلت مى‏دهد بالا و بالاتر بروند امّا سرانجام آنان را چنان بر زمین مى‏کوبد که اثرى از ایشان باقى نماند و تمام هستى و تاریخشان را در هم مى‏پیچد.

محمد بن مسلم در روایتى از امام محمد باقر علیه السلام چنین سؤال مى‏کند:

اخبِرنى‏ عَنِ الْکافِرِ الْمَوْتُ خَیْرٌ لَهُ أَمِ الْحَیاةُ فَقالَ علیه السلام: الْمَوْتُ خَیْرٌ لِلْمُؤْمِنِ وَ الْکافِرِ، قُلْتُ: وَ لِمَ؟ قالَ: لِانَّ اللَّهَ یَقُولُ‏

وَمَا عِندَ اللَّهِ خَیْرٌ لّلْأَبْرَارِ» «3»

وَ

یَقُولُ:

وَلَا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ أَنَّمَا نُمْلِى لَهُمْ خَیْرٌ لِاَنفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِى لَهُمْ لِیَزْدَادُواْ إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُّهِینٌ» «4». «5»

خبر بده مرا از اینکه مرگ براى کافر بهتر است یا زندگى؟ امام علیه السلام در جواب فرمود: مرگ براى مؤمن و کافر خوب و پسندیده است. گفتم: چرا؟ فرمود:

براى اینکه خداوند متعال مى‏فرماید: «و آنچه [غیر از بهشت و نعمت هایش‏] نزد خداست، براى نیکوکاران بهتر است.» و نیز مى‏فرماید: «و کسانى که کافر شدند، گمان نکنند مهلتى که به آنان مى‏دهیم به سودشان خواهد بود، جز این نیست که مهلتشان مى‏دهیم تا بر گناه خود بیفزایند، و براى آنان عذابى خوار کننده است.».

امام صادق علیه السلام درباره تأخیر و تعجیل عذاب مى‏فرماید:

اذا ارادَ اللَّهُ بِعَبْدٍ خَیْراً عَجَّلَ عُقُوْبَتَهُ فِى الدُّنْیا وَ اذا اراد بِعَبْدٍ سُوءاً امْسَکَ عَلَیْهِ ذُنُوبَهُ حَتَّى یُوافِىَ بِها یَوْمَ الْقِیامَةِ. «6»

هر گاه خداوند خیر بنده‏اى را بخواهد، در دنیا به مجازات او شتاب مى‏ورزد و هر گاه شرّ بنده‏اى را بخواهد، گناهانش را براى او نگاه مى‏دارد تا روز قیامت در برابر آن کیفر کامل ببیند.

پس این اموال و فرزندان در حقیقت، یک نوع عذاب و مجازات براى کفّار مى‏باشد؛ زیرا خداوند مى‏خواهد آنها را در ناز و نعمت فرو برد تا به هنگام گرفتار شدن در چنگال کیفر الهى، تحمّل عذاب بر آنها دردناک‏تر باشد، چون اگر درهاى نعمت به سوى انسان بسته باشد و آمادگى پذیرش ناراحتى‏ها را پیدا کند، مجازات، زیاد و دردناک نخواهد بود، امّا اگر کسى را از میان ناز و نعمت بیرون کشند و به سیاه چال زندان وحشتناکى بیفکنند فوق العاده دردناک‏تر خواهد بود، علاوه بر این‏ فراوانى نعمت، باعث مى‏شود پرده‏هاى غفلت و غرور بر روى چشمان ضخیم‏تر شود، تا آن جا که راه بازگشت براى آنان غیرممکن گردد و این همان عذاب استدراجى خداوند است و به تعبیر دیگر بدترین نوع گمراهى، آن است که خداوند انسان را به حال خود واگذارد و در گناه و معصیت به او مهلت دهد.

خداوند متعال در قرآن کریم مى‏فرماید:

أَیَحْسَبُونَ أَنَّمَا نُمِدُّهُم بِهِ‏مِن مَّالٍ وَ بَنِینَ* نُسَارِعُ لَهُمْ فِى الْخَیْرَ تِ بَل لَّا یَشْعُرُونَ» «7»

آیا گمان مى‏کنند افزونى و گسترشى که به سبب مال و اولاد به آنان مى‏دهیم،* در حقیقت مى‏خواهیم در عطا کردن خیرات به آنان شتاب ورزیم؟ [چنین نیست‏] بلکه [آنان‏] درک نمى‏کنند [که ما مى‏خواهیم با افزونى مال و اولاد، در تفرقه، طغیان، گمراهى و تیره‏بختى بیشترى فرو روند.]

امیر المؤمنین علیه السلام نیز نه تنها به کفّار، بلکه به تمامى اقشار جامعه اعم از مؤمن و کافر هشدار مى‏دهد که مواظب عذاب استدراجى خداوند باشند، مبادا مهلت دادن و تأخیر در عذاب باعث بیشتر شدن غفلت انسانى از توبه و بازگشت شود.

امام على علیه السلام در نهج البلاغه مى‏فرماید:

انَّهُ مَنْ وُسِّعَ عَلَیْهِ فى‏ ذاتِ یَدِهِ فَلَمْ یَرَذلِکَ اسْتِدْراجاً فَقَدْ امِنَ مَخُوفاً. «8»

چرا که به هر کس نعمت وسیع بخشیده شود و آن را مقدمه کیفر تدریجى به حساب نیاورد از برنامه ترسناکى، خود را ایمن دانسته.

امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه:

وَالَّذِینَ کَذَّبُواْ بَایتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُم مّنْ حَیْثُ لَایَعْلَمُونَ» «9»

و کسانى که آیات ما را تکذیب کردند، به تدریج ازجایى که نمى‏دانند [به‏ ورطه سقوط و هلاکت مى‏کشانیم تا عاقبت به عذاب دنیا و آخرت دچار شوند.]

مى‏فرماید:

هُوَ الْعَبْدُ یَذْنِبُ الذَّنْبَ فَتُجَدَّدَ لَهُ النِّعْمَةُ مَعَهُ تُلْهیه تِلْکَ النِّعْمَةُ عَنِ الْاسْتِغْفارِ مِنْ ذلِکَ الذَّنْبِ. «10»

بنده گنهکارى است که پس از انجام گناه، خداوند اورا مشمول نعمتى قرار مى‏دهد، ولى او نعمت را به حساب خوبى خودش گذاشته و از استغفار در برابر گناه غافلش مى‏سازد.

و نیز در روایتى دیگر مى‏فرماید:

انَّ اللَّهَ اذا ارادَ بِعَبْدٍ خَیْراً فَاذْنَبَ ذَنْباً اتْبَعَهُ بِنِقْمَتِهِ وَ یُذَکِّرَهُ الْاسْتِغْفارَ وَ اذا اراد بِعَبْدٍ شَرَّاً فَاذْنَبَ ذَنْباً أَتْبَعَهُ بِنِعْمَةٍ لِیُنْسِیَهُ الْاسْتِغْفارَ وَ یَتَمادى‏ بِها. «11»

هر گاه خداوند خیر بنده‏اى را بخواهد، به هنگامى که گناهى انجام مى‏دهد او را گوشمالى مى‏دهد تا به یاد توبه بیفتد و هنگامى که شرّ بنده‏اى را (بر اثر اعمالش) بخواهد، موقعى که گناهى مى‏کند نعمتى به او مى‏بخشد تا استغفار را فراموش نماید و به آن ادامه دهد.

 

 

 

 

پی نوشت ها:

 

 

______________________________

 

(1)- نهج البلاغه: خطبه 82.

(2)- قلم (68): 44.

(3)- آل عمران (3): 198.

(4)- آل عمران (3): 178.

(5)- بحار الأنوار: 6/ 134، باب 4، حدیث 33؛ تفسیر العیاشى: 1/ 206، حدیث 155.

(6)- بحار الأنوار: 78/ 177، باب 1، حدیث 18؛ الخصال: 1/ 20، حدیث 70.

(7)- مؤمنون (23): 55- 56.

(8)- نهج البلاغه: حکمت 358.

(9)- اعراف (7): 182.

(10)- الکافى: 2/ 452، حدیث 3؛ بحار الأنوار: 5/ 218، باب 8، حدیث 11.

(11)- بحار الأنوار: 5/ 217، باب 8، حدیث 9؛ الکافى: 2/ 452، حدیث 1.

 

 

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 93/1/27 :: ساعت 3:45 عصر )
»» کامل‏ ترین مؤمنان‏

اهل ایمان از نظر ایمان با یکدیگر مساوى و یکسان نیستند، گروهى ایمانشان ضعیف، و گروهى ایمانشان متوسط، و گروهى ایمانشان کامل، و از همه‏ى‏ گروهها برتر، کسانى هستند که ایمانشان اکمل است.

اینان جمعیتى هستند که از نظر اخلاق و منش، اخلاق و منشى نیکوتر و زیباتر دارند آنچه خوبان همه دارند به تنهایى دارند.

اینان با آگاهى و معرفت نسبت به حسنات اخلاقى در مقام ظهور دادن نیکوترین و بهترین مراتب حسنات در وجود خود برآمدند و در این زمینه در صفى بعد از صف پیامبران و امامان قرار گرفتند و در حقیقت ایمانشان را به سبب احسن اخلاق به کامل‏ترین مرحله‏ى ایمان رساندند.

امام باقر علیه السلام که شکافنده‏ى علوم و حقایق و بیناى به اسرار است در این زمینه مى‏فرماید:

إنَّ أکمَلَ المُؤمنینَ إیماناً أحْسَنَهُم خُلْقاً «1»

. کامل‏ترین مؤمنین از جهت ایمان نیکوترین آنان از نظر اخلاق است.

معلوم مى‏شود بدون مکارم اخلاقى و حسنات نفسى، ایمان در وجود انسان ناقص و در مرتبه‏اى ضعیف است، و این نقص و ضعف را ارزش‏هاى اخلاقى درمان مى‏کند و ایمان را به برترین و کامل‏ترین درجه‏ى خود مى‏رساند.

 

مقرب‏ترین انسان در قیامت به پیامبر

آرزوى هر مؤمن روشن ضمیرى است که در قیامت از نظر جایگاه نزدیک‏ترین فرد به پیامبر اسلام باشد، پیامبرى که داراى مقام محمود و مقام شفاعت و داراى لواى توحید و حمد و از طرف پروردگار مهربان در میان تمام اوّلین و آخرین منزلت و مرتبه‏اى ویژه دارد.

پیامبرى که از روى درستى و راستى براى نجات بشریت تا قیامت به عنوان‏ بشیر و نذیر فرستاده شد.

پیامبرى که دعوت‏کننده به خدا و چراغ پرفروغ الهى در جامعه‏ى انسانى است.

پیامبرى که جوامع کلم و کوثر و قرآن و دلایل و بیّنات و معجزات خاص به او داده شد.

پیامبرى که از سابقین و بلکه بهترین سابقین و پیروان واقعى‏اش اصحاب یمین هستند.

پیامبرى که آیین کامل حق به دست او آشکار شد و انتشار یافت و کعبه به دست او باز شد و بت‏هاى آویخته در آن به دستور او به دست امیرالمؤمنین علیه السلام شکست و سرنگون گشت، پیامبرى که در دنیا آقاى فرزندان آدم و در آخرت زینت قیامت است.

پیامبرى که روزى چند بار در اذان و در تشهد نماز نامش همراه با نام خدا برده مى‏شود و هیچ کافرى جز با شهادت به وحدانیت حق و رسالت او از عرصه‏ى کفر به فضاى ایمان درنمى‏آید.

پیامبرى که در قرآن به رأفت و رحمت ستوده شده است.

پیامبرى که افضل و اشرف و اعزّ و اکرم و احکم و اعبد و اطهر و اقوم و اشجع و احلم و اکمل و خلاصه برترین آفریده‏ى خداى مهربان در همه‏ى شؤون است.

چنین شخصیت والا و باعظمتى مؤمن را راهنمایى مى‏کند که اگر علاقه دارد در قیامت از نظر جایگاه از نزدیک‏ترین افراد به من باشد باید اخلاقش نیکوترین اخلاق باشد:

أقربُکُم مِنّى مَجلِساً یَومَ القِیامَةِ أحسنُکُم خُلْقاً وَخیرُکُم لِأهلِهِ‏ «2»

نزدیک‏ترین شما به من از نظر جایگاه در قیامت نیکوترینتان از جهت اخلاق و بهترینتان نسبت به خانواده‏اش مى‏باشد.

در روایتى دیگر فرموده است:

أقربُکم مِنّى غَداً فِى المَوقِفِ أصدَقُکُم لِلحَدِیثِ وَأدّاکُم لِلأمانَةِ وَأحسَنُکُم خُلُقاً «3»

. نزدیک‏ترین شما به من در قیامت راستگوترینتان در گفتار و اداکننده‏ترینتان نسبت به امانت و نیکوترینتان از نظر اخلاق است.

 

چهار خصلت اخلاقى‏

فضایل اخلاقى چنان که از روایات استفاده مى‏شود، علاوه بر این که زینت و آراستگى انسان است، سبب شست و شوى گناه از پرونده و عامل جلب رحمت و مغفرت حضرت حق و موجب حفظ ارزش و قیمت انسان است.

کتاب شریف کافى که از معتبرترین کتاب‏هاى شیعه و بازگو کننده‏ى مکتب اهل بیت علیهم السلام است روایت بسیار مهمى را از حضرت صادق علیه السلام در این زمینه نقل کرده است:

أربعُ مَن کُنَّ فیه کَمُلَ إیمانُهُ وَإن کانَ مِن قَرْنِهِ إلَى قَدَمِهِ ذُنُوباً لَم یَنْقُصْهُ ذَلِک، قالَ: وَهُو الصّدقُ وأداءُ الأمانةِ وَالحَیاءُ وَحُسنُ الخُلُقِ‏ «4»

. چهار خصلت است اگر در کسى باشد ایمانش کامل مى‏شود، اگرچه از سر تا پایش گناهانى باشد، این گناهان چیزى از او نمى‏کاهد؛ فرمود: و آن چهار چیز: صدق و اداى امانت و حیا و حسن خلق است.

راستى کسى که ظاهر و باطنش به صدق و درستى آراسته است، یعنى زبان و دلش راستگو و صادق است و به جان و آبرو و مال و اسرار مردم امین است و در خلوت و آشکار از پروردگارش شرم مى‏کند و با همه‏ى انسان‏هایى که ارتباط دارد خوش اخلاق است چرا ایمانش کامل نشود؟ در حالى که این خصلت‏هاى عالى اخلاقى موجب جلب توفیق از جانب حق براى ازدیاد ایمان است، و چرا گناهان گرچه سر تا پایش را فرا گرفته باشد چیزى از او بکاهد؟ در حالى که با بودن این چهار خصلت رحمت و مغفرت حق به جوش مى‏آید و همه‏ى گناهان را از پرونده‏اش مى‏شوید و چیزى از آنها باقى نمى‏ماند تا از ارزش وى بکاهد!

در این زمینه از حضرت امام زین العابدین علیه السلام روایت بسیار مهمى نقل شده است:

أربعٌ مَن کُنَّ فِیهِ کَمُلَ إیمانُهُ وَمُحِّصَتْ عَنْهُ ذُنوبه ولَقِىَ ربَّهُ وَهُو عَنهُ راضٍ، مَنْ وَفَى للَّهِ بِما جَعل عَلى نَفسِهِ لِلنّاسِ، وَصَدقَ لِسانُهُ مَعَ النّاسِ، وَاسْتَحْیَا مِن کُلِّ قَبیحٍ عِند اللَّهِ وَعِند النّاسِ، وَیَحسُنُ خُلُقُه مَعَ أهلِهِ‏ «5»

. چهار چیز است که اگر در کسى باشد ایمانش کامل مى‏شود و گناهانش از پرونده‏اش پاک مى‏گردد و پروردگارش را ملاقات مى‏کند در حالى که از او راضى و خشنود است: کسى که آنچه از امور مثبت به نفع مردم بر عهده‏ى خود قرار داده براى خدا وفا کند، و زبانش با مردم راست بگوید، و از هر قبیح و زشتى در پیشگاه خدا و مردم شرم کند، و اخلاقش با خانواده‏اش نیکو باشد.

ملاحظه کنید! این روایت خصلت‏هاى باارزش اخلاقى را سبب کامل شدن ایمان و پاک شدن گناهان و موجب خشنودى خدا مى‏داند. این که در این نوشتار بر این معنى اصرار مى‏شود که خصلت‏هاى پاک و مکارم اخلاق و حسنات نفسى نخواهد گذاشت سیاهى گناه در اوراق پرونده باقى بماند بى‏دلیل نیست؛ یکى از دلایلش همین روایتى است که امام باقر علیه السلام از پدر بزرگوارش حضرت سجّاد علیه السلام نقل کرده است و گفتار حضرت سجّاد علیه السلام هم بر اساس یکى از آیات سوره‏ى مبارکه‏ى نور است که در آن آیه خداى مهربان پاره‏اى از خصلت‏هاى زیباى اخلاقى را سبب آمرزش گناهان مى‏داند:

«... وَ لْیَعْفُوا وَ لْیَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ» «6».

و [مردم‏] باید [در برابر خلاف کاریهاى دیگران عفو و گذشت‏] داشته باشند و [از افراط در عکس العمل و خشونت و تجاوز از حدود الهى‏] صرف نظر کنند، [اى مردم!] آیا دوست ندارید خدا از شما بگذرد؟

[- قطعاً دوست دارید پس براى بدست آوردن آمرزش و گذشت خدا گذشت کنید و صرف نظر نمایید-] و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است.

رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم در روایات بسیارى خصلت‏هاى اخلاقى را سبب ورود در بهشت مى‏داند و زشتى‏هاى اخلاقى را موجب دچار شدن به آتش دوزخ قلمداد مى‏کند:

... وَأکثَرُ مَا یَلِجُ بِهِ أُمَّتى الجنّةَ، تَقوَى اللَّهِ وَحُسْنُ الخُلُق‏ «7»

. اکثر چیزى که به وسیله‏ى آن امت من وارد بهشت مى‏شوند، رعایت تقوا و پرهیزکارى و حسن خلق است.

امام صادق علیه السلام در روایتى حسن خلق را از دین و سبب زیاد شدن روزى مى‏داند:

حُسْنُ الخُلُقِ مِن الدّینِ وَهُو یَزِیدُ فِى الرِّزقِ‏ «8»

. حسن خلق ریشه در دین دارد و سبب زیاد کردن روزى است.

 

تأخیر مرگ به سبب حسن خلق‏

پدر و مادر متدّین و باصفا و پاکى به یکى از پیامبران خدا به نام یهودا مراجعه کردند و گفتند: ما از زمان ازدواج اشتیاق به داشتن اولاد در قلبمان موج مى‏زد ولى تاکنون که سال‏هاست از ازدواج ما گذشته از نعمت اولاد بى‏بهره مانده‏ایم، از شما درخواست دعا و شفاعت نزد حق داریم تا اگر مصلحت باشد فرزندى به ما عطا شود. خطاب رسید: به هر دو بگو من حاضرم پسرى به آنان عنایت کنم ولى شب عروسى او شب مرگ اوست، اگر مى‏خواهند به آنان عطا نمایم!

وقتى پدر و مادر چنین خبرى را شنیدند با یکدیگر مشورت کردند و نهایتاً گفتند: قبول کنیم شاید ما پیش از او بمیریم و حادثه‏ى تلخ مرگ او را نبینیم.

فرزند به آنان عنایت شد. بیست و چند سال زحمت تربیت او را به دوش جان و دل کشیدند، روزى به پدر و مادر گفت: جهت مصون ماندن از گناه نیازمند به ازدواجم. دخترى آراسته را از خانواده‏اى معتبر نامزد او کردند. شوهر به همسرش گفت: داستان عجیبى است از یک طرف باید براى داماد لباس دامادى آماده کرد و از طرف دیگر کفن، از جهتى باید شربت و شیرینى مهیا نمود و از جهتى دیگر سدر و کافور.

در هر صورت مجلس عروسى آماده شد. داماد و عروس را دست به دست دادند، مهمانان و پدر و مادر نیمه شب به خانه‏هاى خود بازگشتند. پدر و مادر در انتظار حادثه نشستند ولى از خانه‏ى داماد خبرى نیامد. هر دو به سوى خانه‏ى داماد رفتند تا جنازه‏ى او را از عروس تحویل بگیرند. هنگامى که در زدند فرزندشان با کمال سلامت در را باز کرد، چیزى نگفتند و به خانه‏ى خود باز گشتند.

مدتى گذشت، خبرى از مرگ جوان نشد. نزد یهوداى پیامبر آمدند و سبب پرسیدند، یهودا گفت: من از راز مطلب آگاهى ندارم، باید از حضرت حق بپرسم اگر راز مطلب گفته شود به شما خبر دهم.

یهودا از حضرت حق سبب پرسید، خطاب رسید شب عروسى هنگامى که خلوت شد و داماد و عروس براى غذا خوردن کنار هم نشستند، صداى ناله‏اى از بیرون شنیدند که صاحب ناله مى‏گفت تهیدستم، دستم دچار بیمارى فلج شده، امشب گرسنه مانده‏ام و چیزى براى خوردن نصیبم نشده است. اى یهودا! داماد با شوق فراوان ظرف غذاى خود را نزد آن تهیدست آورد و گفت: هرچه مى‏خواهى بخور. تهیدست وقتى سیر شد سر به دیوار خانه گذاشت و گفت:

خدایا! من که عوضى ندارم به این جوان سخى مسلک و کریم دهم، تو به عوض این محبتى که در حق من کرد به عمرش بیفزا. من که صاحب دفتر محو و اثباتم، مرگ جوان را در آن شب از دفتر محو و حوادث تعلیقى محو کردم و هشتاد سال دیگر براى او ثبت نمودم.

 

 

پی نوشت ها:

 

______________________________

 

(1)- کافى: 2/ 99، باب حسن الخلق، حدیث 1.

(2)- عیون اخبار الرضا: 2/ 38، باب 31، حدیث 108؛ وسائل الشیعه: 12/ 153، باب 104، حدیث 15927.

(3)- مجموعه‏ى ورام: 2/ 31؛ بحار الانوار: 74/ 152، باب 7، حدیث 83.

(4)- کافى: 2/ 99، باب حسن الخلق، حدیث 3؛ بحار الانوار: 68/ 374، باب 92، حدیث 3.

(5)- امالى مفید: 299، المجلس الخامس و الثلاثون، حدیث 9؛ بحار الانوار: 64/ 296، باب 14، حدیث 20.

(6)- نور (24): 22.

(7)- مستدرک الوسائل: 11/ 276، باب 22، حدیث 12997؛ اختصاص: 228، حدیث فى زیارة المؤمن للَّه.

(8)- تحف العقول: 373؛ بحار الانوار: 75/ 257، باب 23.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 93/1/27 :: ساعت 3:40 عصر )
»» درد دلی با خدا

خداوندا

خداوندا ...!
اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی
لباس فقر به تن داری
برای لقمه ی نانی
غرورت را به زیر پای نامردان فرو ریزی
زمین و آسمان را کفر می گویی... نمی گویی؟

خداوندا...!
اگر با مردم آمیزی
شتابان در پی روزی
زپیشانی عرق ریزی
شب آزرده و دل خسته
تهی دست و زبان بسته
بسوی خانه باز آیی
زمین و آسمان را کفر می گویی... نمی گویی؟



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 93/1/27 :: ساعت 3:39 عصر )
»» رانت میلیاردی در معاونت مطبوعاتی ارشاد

پس از حضور حسین انتظامی در وزارت ارشاد به عنوان معاونت مطبوعاتی، خبرهایی منتشر شد درباره اینکه انتظامی در تخصیص یارانه مطبوعات، سهم بسیار ویژه‌ای به روزنامه‌های وابسته به موسسه «توسعه مکتب خبر ایرانیان» که در آگهی رسمی این شرکت نام انتظامی به عنوان مدیرعامل و عضو هیات مدیره درج شده، اختصاص داده است. بر اساس آمار و ارقام منتشر شده از تخصیص یارانه به نشریات، روزنامه استانی خبر جنوب و روزنامه خبر ورزشی جمعا 20 درصد مبلغ کل یارانه مطبوعات را در اختیار گرفتند.
درحالی که روزنامه‌های استانی آذری‌زبان، نشریات مازندران و گیلان،‌ نشریات خوزستان، اصفهان، خراسان رضوی و شمالی و جنوبی و نشریات دیگر استان‌ها برای هر 6 ماه، هر کدام 10 تا 20 میلیون تومان یارانه دریافت می‌کنند؛ روزنامه استانی «خبر جنوب» با حداکثر تیراژ 30000 نسخه، یارانه 634میلیون تومانی دریافت کرده است. این در حالی است که مبالغ اختصاص داده شده به اکثر نشریات در فهرست اعلام شده وزارت ارشاد بسیار ناچیز است. جدا از نحوه محاسبه کمک‌های اعلام شده که حتما فرمول خاصی برای خود دارد، آنچه شائبه‌ها را بیشتر می‌کند ارتباط صاحب امتیاز این روزنامه، غلامحسین واحدی پور تبریزی و آقای حسین انتظامی، معاون محترم مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و شرکت «توسعه مکتب خبر ایرانیان» است که در ذیل آگهی رسمی تاسیس این شرکت نام این دو نفر آورده می‌شود.

جالب‌تر آنکه در شناسنامه روزنامه خبر جنوب مشخصات صاحب امتیاز به صورت کامل آورده نشده است و تنها به ذکر نام حسین واحدی پور اکتفا شده در حالی که تا مدتی قبل در اسناد اداری معاونت مطبوعاتی صاحب امتیاز شرکت توسعه مکتب خبر ایرانیان ثبت شده است. آیا مضحک نیست روزنامه سراسری و کثیرالانتشار اطلاعات 300 میلیون تومان، روزنامه سراسری و کثیرالانتشار کیهان 340 میلیون تومان، روزنامه «وطن امروز» 900هزار تومان(!) و در مقابل روزنامه خبر جنوب که فقط در 3 استان جنوب کشور با تیراژ 30 هزار نسخه توزیع می‌شود، به دلیل شراکت مدیر آن با معاون مطبوعاتی در شرکت مطبوعاتی «توسعه مکتب خبر ایرانیان» به اندازه مجموع دو روزنامه اطلاعات و کیهان یارانه بگیرد؟ این در حالی است که یارانه دیگر نشریات سه استان جنوبی کشور نیز بسیار ناچیز است.
عجیب است که آقای معاون مطبوعاتی به روزنامه «خبر ورزشی» که خودش شریک و مدیرعامل شرکت صاحب امتیاز آن (توسعه مکتب خبر ایرانیان) است، هم در جایی دیگر 465 میلیون یعنی بیش از همه روزنامه?های معتبر و کثیر‌الانتشار کشور یارانه داده است.
این در واقع به این معناست که آقای معاون وزیر محترم در 100 روز اول فعالیتش، از مجموع 5 میلیارد تومان یارانه مطبوعاتی کشور که حدود 5/2 میلیارد تومان آن متعلق به بیش از 800 نشریه استانی است، مبلغ 1میلیارد تومان را برای دو روزنامه استانی شرکت «توسعه مکتب خبر ایرانیان» که خودش مدیرعامل آن است، کنار گذاشته است! البته از یارانه سایر نشریات مسؤولان این شرکت یعنی روزنامه سیاسی «خبر» و خبرگزاری «خبر آنلاین» هنوز اطلاعاتی به دست نیامده است. چرا معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد در برابر اعتراض رسانه?ها سکوت کرده و هیچ پاسخی در این باره نمی?دهد؟



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 93/1/10 :: ساعت 8:6 صبح )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

مرنجان و مرنج
عزاداری از سنت های پیامبر اکرم (ص) است
سعادت ابدی در گرو اشک و عزاداری بر سیدالشهدا علیه السلام
سبک زندگی قرآنی امام حسین (علیه السلام)
یاران امام حسین (ع) الگوی یاران امام مهدی (عج)
آیا شیطان به دست حضرت مهدی علیه السلام کشته خواهد شد؟
ارزش اشک و عزا بر مصائب اهل بیت علیهم السلام
پیوستگان و رهاکنندگان امام حسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام در آیینه زیارت
پیروان مسیح بر قوم یهود تا روز قیامت برترند!
نگاهی به شخصیت جهانی امام حسین «علیه السلام»
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 128
>> بازدید دیروز: 78
>> مجموع بازدیدها: 1354828
» درباره من

بشنو این نی چون حکایت می کند

» فهرست موضوعی یادداشت ها
دینی و مذهبی[871] . عشق[360] . آشنایی با عرفا[116] . جدایی از فرهنگ[114] . موسیقی[66] . داستانک[2] . موعود . واژگان کلیدی: بیت المال . صحابی . عدالت . جزیه . جنایات جنگ . حقوق بشردوستانه . حکومت . خراج . علی علیه‏السلام . لبنان . مالیات . مصرف . مقاله . منّ و فداء . ادیان . اسرای جنگی . اعلان جنگ . انصاری . ایران . تقریب مذاهب . جابر .
» آرشیو مطالب
نوشته های شهریور85
نوشته های مهر 85
نوشته زمستان85
نوشته های بهار 86
نوشته های تابستان 86
نوشته های پاییز 86
نوشته های زمستان 86
نوشته های بهار87
نوشته های تابستان 87
نوشته های پاییز 87
نوشته های زمستان87
نوشته های بهار88
نوشته های پاییز88
متفرقه
نوشته های بهار89
نوشته های تابستان 89
مرداد 1389
نوشته های شهریور 89
نوشته های مهر 89
آبان 89
آذر 89
نوشته های دی 89
نوشته های بهمن 89
نوشته های اسفند 89
نوشته های اردیبهشت 90
نوشته های خرداد90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد90
نوشته های شهریور90
نوشته های مهر 90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد 90
نوشته های مهر 90
نوشته های آبان 90
نوشته های آذر 90
نوشته های دی 90
نوشته های بهمن 90
نوشته های اسفند90
نوشته های فروردین 91
نوشته های اردیبهشت91
نوشته های خرداد91
نوشته های تیرماه 91
نوشته های مرداد ماه 91
نوشته های شهریور ماه91
نوشته های مهر91
نوشته های آبان 91
نوشته های آذرماه91
نوشته های دی ماه 91
نوشته های بهمن ماه91
نوشته های بهار92
نوشته های تیر92
نوشته های مرداد92
نوشته های شهریور92
نوشته های مهر92
نوشته های آبان92
نوشته های آذر92
نوشته های دی ماه92
نوشته های بهمن ماه92
نوشته های فروردین ماه 93
نوشته های اردیبهشت ماه 93
نوشته های خردادماه 93
نوشته های تیر ماه 93
نوشته های مرداد ماه 93
نوشته های شهریورماه93
نوشته های مهرماه 93
نوشته های آبان ماه 93
نوشته های آذرماه 93
نوشته های دیماه 93
نوشته های بهمن ماه 93
نوشته های اسفند ماه 93
نوشته های فروردین ماه 94
نوشته های اردیبهشت ماه94
نوشته های خرداد ماه 94
نوشته های تیرماه 94
نوشته های مرداد ماه 94
نوشته های شهریورماه94
نوشته های مهرماه94
نوشته های آبان ماه94

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
کنج دل🩶
همراه با چهارده معصوم (علیهم السلام )ویاران-پارسی بلاگ
پیام شهید -وبگاه شهید سید علی سعادت میرقدیم
دانشجو
(( همیشه با تو ))
بر بلندای کوه بیل
گل رازقی
نقاشخونه
قعله
hamidsportcars
ir-software
آشفته حال
بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن
سرباز ولایت
مهندس محی الدین اله دادی
گل باغ آشنایی
...عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید)
بهارانه
*تنهایی من*
بلوچستان
تیشرت و شلوارک لاغری
اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی
کشکول
قدم بر چشم
سه ثانیه سکوت
نگارستان خیال
گنجدونی
بهارانه
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
نگاهی نو به مشاوره
طب سنتی@
سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام
اکبر پایندان
Mystery
ermia............
پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ...
اسیرعشق
چشمـــه ســـار رحمــت
||*^ــــ^*|| diafeh ||*^ــــ^ *||
کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب
جلال حاتمی - حسابداری و حسابرسی
بهانه
صراط مستقیم
تــپــش ِ یکــ رویا
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
سلحشوران
گیاه پزشکی 92
مقبلی جیرفتی
تنهایی افتاب
طراوت باران
تنهایی......!!!!!!
تنهای93
سارا احمدی
فروشگاه جهیزیه و لوازم آشپزخانه فدک1
.: شهر عشق :.
تا شقایق هست زندگی اجبار است .
ماتاآخرایستاده ایم
هدهد
گیسو کمند
.-~·*’?¨¯`·¸ دوازده امام طزرجان¸·`¯¨?’*·~-.
صحبت دل ودیده
دانلود فایل های فارسی
محقق دانشگاه
ارمغان تنهایی
* مالک *
******ali pishtaz******
فرشته پاک دل
شهیدباکری میاندوآب
محمدمبین احسانی نیا
کوثر ولایت
سرزمین رویا
دل نوشته
فرمانده آسمانی من
ایران
یاس دانلود
من.تو.خدا
محمدرضا جعفربگلو
سه قدم مانده به....
راز نوشته بی نشانه
یامهدی
#*ReZa GhOcCh AnN eJhAd*#(گوچـی جـــون )
امام خمینی(ره)وجوان امروز
فیلم و مردم
پیکو پیکس | منبع عکس
پلاک صفر
قـــ❤ــلـــــب هـــــای آبـــــی انــ❤ـــاری
اسیرعشق
دل پرخاطره
* عاشقانه ای برای تو *
farajbabaii
ارواحنا فداک یا زینب
مشکات نور الله
دار funny....
mystery
انجام پروژه های دانشجویی برای دانشجویان کنترل
گل یا پوچ؟2
پسران علوی - دختران فاطمی
تلخی روزگار....
اصلاحات
گل خشک
نت سرای الماس
دنیا
دل پر خاطره
عمو همه چی دان
هرکس منتظر است...
سلام محب برمحبان حسین (ع)
ادامس خسته من elahe
دهکده کوچک ما
love
تقدیم به کسی که باور نکرد دوستش دارم
گروه اینترنتی جرقه داتکو
مدوزیبایی
من،منم.من مثل هیچکس نیستم
Tarranome Ziba
پاتوق دختر و پسرای ایرونی
اسرا
راه زنده،راه عشق
وبلاگ رسمی محسن نصیری(هامون)(شاعر و نویسنده)
وب سایت شخصی یاسین گمرکی
حسام الدین شفیعیان
عکسهای سریال افسانه دونگ یی
ܓ✿ دنـیــــاﮮ مـــــــن
Hunter
حسام الدین شفیعیان
دهکده علم و فناوری
اسیرعشق
دختر باحال
*دلم برای چمران تنگ شده.*
♥تاریکی♡
به یادتم
باز باران با محرم
تنهایی ..............
دوستانه
هرچه می خواهد دل تنگم میذارم
زندگی
نیلوفر مرداب
فقط طنزوخنده
تینا!!!!
شیاطین سرخ
my love#me
سرزمین خنگا
احکام تقلید
•.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.•
فوتسال بخش جنت (جنت شهر )
حقیقت صراط
...دیگه حسی نمونده
زیر اسمان غربت
شهید علی محسنی وطن
سکوت(فریاد)
عاشقانه ها
خودمو خدا تنها
دانستنی های جالب
ermia............
حجاب ایرانی
عرفان وادب
دل خسته
عاشقانه های من ومحمد
هر چه میخواهد دله تنگت بگو . . .
sharareh atashin
mehrabani
khoshbakhti
______>>>>_____همیشگی هااا____»»»»»_____>>>>
دخترونه
قلبی خسته ازتپیدن
عشـ۩ـق یـ۩ـعنی یـ۩ـه پــ۩ـلاک......
تینا
مذهب عشق
مناجات با عشق
داستان زندگی من
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
عاشق فوتبال
کشکول
حاج آقا مسئلةٌ
صدا آشنا
کد بانوی ایرانی
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
« یا مهدی ادرکنی »
وبلاگ تخصصی کامپیوتر - شبکه - نرم افزار
::::: نـو ر و ز :::::
توکای شهر خاموش

.: اخـبـار فـنـاوری .:
Biology Home
شــــــــــــــهــــدای هــــــــــــــســـتــه ایـــــــــــــ
مثبت گرا
تک آندروید
امروز
دانستنی / سرگرمی / دانلود
°°FoReVEr••
مطلع الفجر
سنگر بندگی
تعصبی ام به نام علی .ع.
تنهایی.......
دلـــــــشــــــــکســـــته
عاشقانه
nilo
هر چی هر چی
vida
دلمه پیچ, دستگاه دلمه پیچ Dolmer
هسته گیر آلبالو
آرایشگری و زیبایی و بهداشت پوست
عکس های جالب و متحرک
مرکز استثنایی متوسطه حرفه ای تلاشگران بیرجند
دیجی بازار
نمونه سوالات متوسطه و پیش دانشگاهی و کارشناسی ارشد
bakhtiyari20
زنگ تفریح
گلچین اینترنتی
روستای اصفهانکلاته
پایه عکاسی مونوپاد و ریموت شاتر بلوتوث
سرور
عاطفانه
سلام
بخور زار
اشک شور
منتظران

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان





































































































» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب