اهداف اقتصادى دولت علوى را مىتوان با توجه به تعریف دولت و مبانى تشکیل آن و همچنین وظایف دولت، استخراج کرد و بر شمرد. سیاستهاى اقتصادى نیز تدابیر و اقداماتى (ابزار) هستند که براى رسیدن به این اهداف اتخاذ مىشوند. این اهداف براساس آنچه که گذشت، شامل اهداف غایى و میانى است که مهمترین آنها بدین قرارند:
هدف غایى دولت اسلامى اصلاح و تعالى افراد جامعه است، و همانگونه که بیان شد اصولا هدف تشکیل حکومت اسلامى برقرارى حاکمیت الهى (ارزشها و حدود الهى) و نزدیکتر نمودن مردم به سوى خداوند است. امام على علیه السلام در این باره مىفرماید: پروردگارا، تو مىدانى که آنچه ما کردیم نه براى این بود که ملک و سلطنتى به چنگ آوریم و نه براى اینکه از متاع پست دنیا چیزى بیندوزیم؛ بلکه به خاطر آن بود که نشانههاى از بینرفته دینت را بازگردانیم و اصلاح را در شهرهایت آشکار سازیم؛ تا بندگان ستمدیدهات، امان یابند و قوانین و مقرراتى که به دست فراموشى سپرده شده بود، بار دیگر عملى گردد (126) .... امام علیه السلام در طول حکومت خود بیش از هر چیزى مردم را به تقواى الهى مىخواند و آنان را از افتادن در دام دنیا و مادیگرى نهى مىفرمود. وى براى نیل به این هدف عالى، اهداف میانى را در حوزههاى فرهنگى، سیاسى، اجتماعى و اقتصادى پیگیرى کرد، که مهمترین اهداف اقتصادى او، بسط عدالت اجتماعى ـ اقتصادى، عمران و آبادى (توسعه و رشد اقتصادى) و ثبات قیمتها بود.هر یک از این اهداف میانى را به شرح باز مىگوییم.
هنگامى که امام على علیه السلام زمام حکومت را به دست گرفت، جامعه دچار فقر شدیدى بود، و این امر شکاف عمیقى میان دو طبقه ثروتمند و تهیدست به وجود آورد. از این رو امام علیه السلام نهایت تلاش خود را صرف کرد تا چهره جامعه اسلامى را از این ظلم مهلک پاک نماید و مناسبات عادلانهاى را که پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم آورده بود، از نو حیات تازهاى بخشد. مبارزه همهجانبه و مستمر امام در راه عدالت، موجب شد تا نویسندگان از ایشان به عنوان صداى عدالت و شهید راه عدالت، نام برند و در وصف دادگسترىهاى حضرت، دوست و دشمن سخن برانند. (127) آنچه عدالت را به عنوان هدف برنامهها و سیاستهاى اقتصادى دولت علوى شاخص کرد، جایگاه عدالت در اندیشه ناب و حکیمانه امام علیه السلام است عدالت عهد الهى است که حضرت در خطبه شقشقیه چنین مىفرماید: به خدایى که دانه را شکافت، و جان را آفرید، اگر بیعتکنندگان نبودند و یاران، حجت بر من تمام نمىنمودند، و خدا علما را نفرموده بود تا ستمکار شکمباره را برنتابند و به یارى گرسنگان ستمدیده بشتابند، رشته این کار را از دست مىگذاشتم و پایانش را چون آغازش مىانگاشتم. (128) در اندیشه امام علیه السلام نظام حکومت بر پایه عدل است (129) و قوام مردم بر عدل استوار. (130) حکومت پایدار نمىماند، مگر بر محور عدل. (131) یارى خداوند در صورتى شامل دولت مىشود که بر پایه عدل و عقل بنا شود؛ آن چنان که فرمود : هرگاه حکومت بر پایههاى عدل بنا شود و از حمایت عقل برخوردار باشد، خداوند طرفداران حکومت را یارى نموده، دشمنانش را خوار مىسازد. (132) احقاق حق ستمدیدگان و جلوگیرى از هرگونه ظلم و جور، معیار مشروعیت حکومت است و تمام دلخوشى و انگیزه على در قبول زمامدارى، از کلامش به ابنعباس آشکار مىشود.
عبدالله بن عباس مىگوید: هنگامى که على علیه السلام عازم جنگ با اهل بصره (جنگ جمل) بود، در ذى قار بر او وارد شدم، در حالىکه پارگى کفش خود را مىدوخت. پس به من گفت : قیمت این کفش چند است؟ عرض کردم ارزشى ندارد، فرمود:
«سوگند به خدا این کفش نزد من از امارت و حکومت بر شما محبوبتر است؛ مگر آنکه حقى را ثابت گردانم یا باطلى را براندازم (133) ...».
در دیدگاه امام على علیه السلام وجود فقر در جامعه، بر اثر عدم پرداخت حقوق واجب از سوى توانمندان است: خداوند سبحان روزى فقرا را در اموال توانگران مقرر داشته؛ پس هیچ فقیرى گرسنه نماند، مگر آنکه، توانگرى حق او را بازداشته است و خداى تعالى توانگران را بدینسبب بازخواست کند. (134)
رشد و شکوفایى اقتصاد جامعه، هدف مهم دیگر سیاستهاى اقتصادى امام على علیه السلام بود . عمران و آبادى زمین و تأمین نیازهاى مادى انسان از تعلیمات قرآن است که مردم را به آباد کردن زمین فراخوانده و مىفرماید:
هو أنشأکم من الأرض واستعمرکم فیها (135) . او است که شما را از زمین آفرید و آبادى آن را به شما واگذاشت.
امام علیه السلام درباره این آیه مىفرماید: پس خداوند سبحان مردم را به آباد کردن فرمان داده است، تا این آبادنى ـ به سبب آنچه از زمین بیرون مىآید، مانند حبوب و میوهها و امثال آن، که خداوند براى تأمین زندگانى بشر قرار داده است ـ زندگانى آنان را قوام بخشد. (136) در اندیشه امام علیه السلام اصلاح مردم به اصلاح خراج و مؤدیان آن مىباشد که این خود بستگى بسیارى به عمران و آبادى دارد. (137) سیاستهاى امام علیه السلام در جهت حمایت از صنعتگران، تجار و اصلاح بازار به هدف رشد تولید و رونق اشتغال و رفاه عمومى بوده است.
على علیه السلام افزون بر برپایى عدالت براى محو فقر و تأمین نیازهاى اساسى فقرا، افزایش رفاه و درآمدهاى عمومى را نیز وجهه همت خود ساخت. تشویق مردم به کار و تحصیل معاش (138) و برنامههاى حمایت از بخش خصوصى، حتى با وقف قناتها و نخلستانهایى که شخصا احداث کردند، به هدف افزایش اشتغال و بهرهمندى بیشتر مردم از مواهب الهى، صورت مىگرفت.
یکى از مهمترین وظایف و سیاستهاى حکومت عدل على ـ همانگونه که گذشت ـ نظارت بر بازار و تنظیم آن بود. سیاستهاى تشویقى حضرت براى پایین نگه داشتن قیمتها و مدارا نمودن با مصرفکنندگان، در کنار تدابیر حقوقى و عملى حضرت براى حمایت از قیمتهاى عادلانه و مبارزه با گرانفروشى و احتکار و انحصارات به هدف مهار قیمتها و در نتیجه رفاه عمومى و رونق بازار صورت مىگرفت.
اهداف سیاستهاى اقتصادى به طور کلى به دو قسم عالى و میانى تقسیم شد؛ بدیهى است که اهداف میانى در طول هدف غایى قرار مىگیرند. پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم و پیروان حضرت به ویژه امام على علیه السلام براى اعتلاى کلمه توحید و ارزشهاى الهى، مرارتهاى فراوانى را تحمل کردند. محاصره اقتصادى و تحمیل جنگها را به جان خریدند. البته اهداف میانى وقتى مىتواند سیاستهاى اقتصادى دولت اسلامى را هدایت نماید که در راستاى حاکمیت الهى و ارزشهاى والاى انسانى باشد. اصولا ـ همانگونه که گفته شد ـ وجه اصلى تمایز دولت اسلامى با دولتهاى رقیب تقدم امور دینى و معنوى مردم بر مصالح مادى و دنیوى آنها است. امیر سخن در این باره مىفرماید: بدانید که زیان نمىرساند شما را ضایع شدن چیزى از دنیاى شما، از آن پس که اساس دین خود را پاس بدارید. بدانید که سودى نبخشد شما را، پس از ضایع کردن دینتان، آنچه از دنیاى خود در ضبط آرید. (139) بر این اساس هر سیاستى که به آبادانى و فربهى معیشت دنیوى بینجامد، ولى به ارزشهاى معنوى صدمه وارد کند، از نگاه حضرت مردود است. البته چنانچه این جدایى صورت گیرد و مسائل معنوى قربانى مادیات شود، باز هم مصالح دنیوى با شکست مواجه خواهد شد و حتى دنیاطلبان هم به رفاه مطلوب خود نخواهند رسید؛ زیرا حذف گرایشهاى معنوى، خسارتهاى دنیوى فراوانى بر جاى مىگذارد و زندگى اجتماعى را با بحرانهاى جدید و شدید رو به رو مىکند: (140) مردم هیچیک از امور دینى را براى بهبود امور دنیوى ترک نکنند، جز آنکه خداوند سبحان براى آنان وضعى پیش آورد که زیان آن بیش از سودش باشد. (141) دو هدف بسط عدالت اجتماعى ـ اقتصادى و رشد و توسعه، مىتوانند مکمل هم باشند. سیاستهایى که در جهت بهبود وضع فقرا اتخاذ مىشود با افزایش بهرهورى، بر عمران و آبادانى تأثیر مثبت دارد و همچنین تدابیرى که منجر به رونق تولید مىشوند، بیکارى را کاهش داده، سطح زندگى بیکاران را به سطح زندگى سایر مردم نزدیک مىسازد؛ اما ممکن است پىگیرى دو هدف پیش گفته با توجه به ظرفیتها و شرایط کشور، به تزاحم انجامد. در این صورت جانب عدالت برترى دارد؛ زیرا در اندیشه علوى تحمل فقر و احساس اختلافات فاحش طبقاتى، مفاسدى به بار مىآورد که مسیر جامعه را از هدف اصلى منحرف مىسازد و برگرداندن جامعه به مسیر اصلى ـ اگر غیرممکن نباشد ـ تاوان بسیار سنگینى خواهد داشت. مشکلات حکومت علوى و کوتاه بودن دوران آن، پارهاى از هزینه سنگین اصلاح جامعه و برگرداندن آن به مسیر اصلى بود که على علیه السلام پرداخت. (142)
امام على علیه السلام براى تحقق اهداف اقتصادى پیشگفته، سیاستهایى را برنامهریزى کرد. برخى از این سیاستها در دوران حکومت حضرت به مرحله اجرا گذاشته شد، و پارهاى نیز در برنامه کار کارگزاران حکومت قرار گرفت. ابزارها ـ همانگونه که اشاره شد ـ در یک تقسیمبندى کلى، شامل رهنمودهاى اخلاقى ـ معنوى، ابزارهاى کیفى (یا شرایط چهارچوبى حقوقى) و ابزارهاى کمى (یا کاربرد ابزارهاى کمى) مىشود.
رهنمودهاى اخلاقى ـ معنوى، مهمترین ابزار سیاستهاى اقتصادى دولت علوى را تشکیل مىداد . این ابزار هر چند پایه و اساس قانونى به خود نگرفتند، ریشه در اعتقادات مردمى داشتند که بیش از سه دهه از دوره پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم فاصله نگرفته بودند و هنوز تحول عظیم اعتقادى و اخلاقى از ذهن آنان محو نشده بود؛ هر چند انحرافات عمیقى در تعلیمات نبوى رخ داد. بنابراین فرهنگسازى، احیاى مجدد اخلاقیات و اعتقادات و مبارزه با کجاندیشىها محور سیاستگذارى امام علیه السلام است.
اندیشه اقتصادى در نزد امام علیه السلام بر پایه مسئولیتپذیرى استوار است؛ چه، انسان در برابر مردم و سرزمینها (بلاد) مسئول است. قلمرو مسئولیت او سرزمینهاى دور و چارپایان را هم دربر مىگیرد. او در برابر فقرا و مستمندان مسئول است تا غبار تنگدستى را از چهره آنان بزداید. او در برابر هر قطعه زمین بایرى مسئول است و باید آن را احیا کند تا گرسنهاى در جهان باقى نماند. اصل تلاش و جدیت بر پایه مسئولیت استوار است.
کار از ارکان هر اقتصادى است و امام علیه السلام با بیان اهمیت کار در فرهنگ اسلامى، مردم را به کار و تلاش بیشتر ترغیب مىکرد. امام خطاب به مردم مىفرمودند: «هیچ حرکتى در راه خدا مهمتر از تلاش شما براى رفع نیازهاى فرزندان و همسرتان نمىباشد». (143) امام اوقات مؤمن را به سه بخش تقسیم کرده، تأمین معاش را جزء اصلى برنامه مؤمن قرار دادهاند: مؤمن را سه ساعت است: ساعتى که در آن با پروردگار خود راز مىگوید و ساعتى که در پى تحصیل معاش خویش است و ساعتى که به خوشىها و لذات حلال و نیکو مىپردازد. و عاقل در پى سه کار باشد: یا در پى اصلاح معاش یا در کار معاد یا در پى لذتهاى غیرحرام و نامکروه. (144) همچنین امور مفید و کار هدفمند را به مردم مىشناساند. از حکمتهاى امام است که «هر کس آب و زمین داشته باشد اما فقیر بماند، خداوند او را از خود دور سازد». (145) در جاى دیگر مىفرماید: حرفةالمرء کنز؛ (146) «گنجینه انسان شغل اوست.» درباره اهمیت دامدارى فرمودهاند: فرشتگان خانهاى را که در آن گوسفندى باشد، مقدس مىشمارند. (147) امام علیه السلام خود با کار سخت و احداث نخلستانها و قناتها و وقف آنها براى مردم نیازمند، نشان دادند که کار در اندیشه ایشان از اهمیت بالایى برخوردار است. حتى در هنگام زمامدارى، شیوهاش را تغییر نداد و همچنان کار مىکرد: زمین شخم مىزد، چاه حفر مىکرد و به زراعت مىپرداخت و ... نوشتهاند: مردى امیرالمؤمنین را با بار شترى از هسته خرما دید؛ از او پرسید: چه حمل مىکنى؟ امام فرمود «صد هزار نهال خرما.» پس حضرت آنها را کاشت و هیچکدام فاسد نشد. (148) ابزارهاى کیفى استفاده از قواعد و قوانین حقوقى است که با وضع قوانینى مناسب سعى در نیل به اهداف جامعه دارد. در این مورد نیز امام على علیه السلام با تجدید سنت نبوى و احیاى قوانین فراموش شده و اجراى آنها از این ابزار نیز بسى سود جست.
مهمترین ابزار کمى در دولت علوى، سیاستهاى مالى است. سیاستهاى پولى تنها منحصر به حفظ ارزش پول بوده است. (149) قبل از هر چیز، دولت به نظارت بر کیفیت و عیار سکههاى دینار و درهم مىپرداخت تا قدرت خرید را حفظ کند. اعراب به علت فقر اقتصادى، قادر به ضرب سکه نبودند؛ از این رو در داد و ستدها از سکههاى رایج در کشورهاى همسایه ـ مثل ایران، روم، یمن ـ استفاده مىکردند . (150) این سکهها بر اثر تجارت اعراب با همسایگان وارد جزیرةالعرب مىشد و چون حجم تقاضاى پول در جزیره نسبت به تقاضاى کل ایران و روم ناچیز بود، تقاضاى منطقهاى جزیره تأثیرى بر تقاضا یا عرضه پول در ایران و روم نداشت بدین روى ارزش پول براى اقتصاد جزیرةالعرب به طور برونزا تعیین مىشد. (151) بر این اساس تنها اقدام لازم براى حفظ ارزش پول در منطقه، مراقبت بر عیار سکههاى وارد شده بود که از سوى دولت صورت مىگرفت.
با گسترش فتوحات اسلامى در سرزمینهاى تحت نفوذ روم و ایران، و کسب موفقیتهاى اقتصادى، مسلمانان به تدریج به فکر ضرب سکههاى طلا و نقره افتادند. (152) در زمان خلافت على علیه السلام در سال چهلم هجرى، سکههایى ضرب شد که تمام آثار غیراسلامى از آن محو شده بود، و بر یک طرف آن به خط کوفى عبارت اللهالصمد لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد و در اطراف آن عبارت محمد رسولالله ارسله بالهدى و دین الحق لیظهره علىالدین کله و لو کره المشرکون، حک شده بود. ولى پس از حکومت آن حضرت، ضرب سکههاى اسلامى متوقف شد و از رواج افتاد و نتوانست جایگزین سکههاى قبلى گردد. (153) در رابطه با سیاستهاى درآمدى که به منظور مهار تورم صورت مىگیرد علاوه بر اندرزهاى على علیه السلام به صاحبان مشاغل و نظارت ایشان بر قیمتهاى بازار شاهد تاریخى بر اتخاذ چنین سیاستى به نظر نمىرسد. بنابراین با توجه به موقعیت و شرایط اقتصادى آن دوران و با توجه به ممنوعیت ربا، محور سیاستهاى اقتصادى حکومت علوى را سیاستهاى مالى تشکیل مىداده است که در قسمت بعد به تشریح آن خواهیم پرداخت. همچنین به ابزارها و سیاستهاى اخلاقى و حقوقى درضمن بحث اشاره مىکنیم.
سیاستهاى مالى، شامل مجموعه تدابیرى است که در رابطه با هزینههاى دولت و درآمدهاى عمومى ـ به ویژه مالیاتها ـ براى نیل به اهداف اقتصادى مختلف اتخاذ مىگردد. دولت علوى براى تحقق عدالت اجتماعى، کمک به عمران شهرها، رشد و رفاه عمومى، از ابزار مالیاتها و مخارج استفاده مىکرد. مخارج دولت علوى، هنگام بحث درباره وظایف حکومت علوى بیان و اندازه آن اشاره گردید. سیاستهاى مالیاتى در بیانات امام على علیه السلام از جایگاه خاصى برخوردار است که با تفصیل بیشتر بدان مىپردازیم.
منظور از مالیاتها وجوهى است که دولت اسلامى از مردم دریافت مىکند تا با آن مخارج عمومى را تأمین کرده، اهداف اقتصادى خود را جامه عمل بپوشاند. از میان منابع مالى دولت علوى، مالیاتها شامل زکات و صدقات، خمس، خراج و جزیه مىشد.
خمس در صدر اسلام عمدتا در خمس غنایم جنگى منحصر بود. در زمان خلافت عمر، به علت فتوحات عظیم مسلمانان درجنگ با ایران و روم و دستیابى آنان به غنایم بسیار جنگى، منابع خمس به صورت بىسابقهاى افزایش یافت. دامنه فتوحات اسلامى همچنان در زمان عثمان گسترش یافت و غنایم فراوانى نصیب مسلمانان گشت. یعقوبى، غنایم جنگ آفریقا را بالغ بر 2520000 دینار ذکر کرده است. (154) به روایت ابن اثیر در زمان عثمان مسلمانان تمام آفریقا را در دو جنگ فتح کردند که عثمان خمس حمله اول را به عبدالله بن سعد بن ابىالشرح و خمس جنگ دوم را به مروانبن حکم داد . (155) در دوران کوتاه خلافت امیرالمؤمنین علیه السلام سه جنگ عمده جمل، صفین و نهروان روى داد که هر سه آنها داخلى بود و غنیمتى گرفته نشد؛ یا قابل توجه نبود. (156) به همین جهت در عصر خلافت آن حضرت از غنایم سرشار دوران عمر و عثمان خبرى نبود و در موارد نادرى هم که وجوهى از خمس به دست مىآمد، با رضایت اقرباى پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم درمصالح اهم و براى رفع فتنههایى که کیان اسلام را تهدید مىکرد، صرف مىشد . چنان که بیهقى در سنن کبرى مىنویسد: «امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) و ابنعباس و عبدالله بن جعفر ـ رضىالله عنهما ـ سهم خویش را از خمس از حضرت مطالبه نمودند؛ امام فرمودند: این حق شما است ولى من درگیر جنگ با معاویه هستم، اگر مایل هستید از این حق خود درگذرید.» (157) بنابراین زکات، خراج و جزیه، عمدهترین مالیاتها یا منابع مالى حکومت علوى را تشکیل مىدادند و امام نیز در این باره، سخنان ارزندهاى دارند که سیاستهاى مالیاتى دولت علوى را روشن مىسازد.