«مسأله نباتات و گیاهان و آنچه از زمین مىروید، از اهمّ مسائل عرصه گاه خلقت و آفرینش است. انسان با همه وسعت علم و دانشش، هنوز نتوانسته به شمارش و احصاى نباتات موفّق شود، چه رسد به عظمت و اسرار و شگفتىهاى این جهان حیرتانگیز.
انواع و اقسام گیاه در سطح خاک و درون دریاهاى ژرف و بر دامنه و قلل کوههاى بلند، حتى بر روى صخرههاى عظیم و به صورت معلّق در هوا موجود است.
قسمتى از این گیاهان به اندازهاى کوچک و ریزند که فقط با چشم مسلّح دیده مىشوند، و عدّهاى آن قدر بزرگند که عظیمترین موجودات زنده روى زمین به شمار مىآیند. شماره انواع گیاه که تاکنون شناخته شده از صدهزار متجاوز است و هر یک داراى آثار مخصوصى است.
چون شناختن فرد فرد گیاهان غیرمقدور است لذا علماى علم گیاهشناسى آنها را طبقه بندى نمودهاند، و این طبقه بندى بر اساس اندامهاى گیاه مثل ریشه و ساقه و برگ و گل قرار گرفته است و طبق همین نظر در ابتدا آنها را به دو قسمت اصلى و سپس هر قسمت را به چند قسمت تقسیم نمودهاند.
1- گیاهان گلدار: داراى ریشه و ساقه و برگ و گل بوده و عالىترین گیاهان مىباشند. این همه گلهاى رنگارنگ که سطح خاک را زینت بخشیده و در صحن بیابان و صفحه باغستان مناظر زیبا و جالبى به وجود آوردهاند و انواع میوهها و سبزیجات که قسمت مهمّى از احتیاجات زندگى انسان را تأمین نموده و غلّات وحبوباتى که نیازمندىهاى غذایى را رفع مىکنند و بالأخره قسمت مهمّى از گیاهانى که مصرف طبّى دارند، همه و همه جزء این دسته محسوب مىگردند.
2- گیاهان بىگل: این دسته از گیاهان فاقد گل هستند، بنابراین تولید مثل در آنها بر خلاف گیاهان گلدار به طریق خاصّى انجام مىگیرد.
گیاهان بى گل نیز داراى اقسام مختلفى هستند به طورى که بعضى از آنها ریشه و ساقه و برگ داشته فقط گل ندارند، و برخى از آنها ساقه و برگ داشته ولى بدون ریشه و گل مىباشند. این قسمت اغلب روى تنه درختان و نقاطى که آب و هواى معتدل دارند زیست مىنمایند. و بالأخره قسمتى فاقد برگ و گل و ریشه و ساقه بوده و در پایین آنها رشتههاى تارمانندى وسیله جذب آب و سایر مواد غذایى بوده و باعث اتصال آنها به زمین مىگردد، و ما نوعى از آنها را که «جُلبَک» نامیده مىشود در جویبارها و آبهاى راکد و حوضها، به مقدار زیاد مىبینیم.
این را مىدانیم که انواع حیواناتى که در عرصه گاه گیتى پراکنده شده و سطح زمین را میدان زندگى خود قرار دادهاند شدیداً به غذا نیازمندند و براى ادامه حیات باید از عناصرى که در روى زمین موجود است استفاده کنند و از طرف دیگر عناصرى که در آب و خاک و هوا موجود است به همین صورت قابل استفاده و تغذیه حیوانات نیست؛ این جاست که گیاهان براى تأمین احتیاجات غذایى حیوانات، نقش مهمّى را ایفا مىکنند، زیرا آنها عناصر آب و خاک را به وسیله دستگاههاى مخصوصى که در ساختمان آنها قرار دارد به صورت ساقه و برگ و میوه در مىآورند و در نتیجه مواد غذایى حیوانات را در اختیار آنها مىگذارند.
از این نظر طبقه انسان نیز با حیوانات دیگر یکسان است و انسان تا کنون نتوانسته است از عناصر زمین بدون واسطه گیاه استفاده کامل بنماید و احتیاجات غذایى خود را تأمین کند، بلکه همواره دست حاجت به سوى گیاه دراز کرده و از محصول کارگاه نبات بهرهمند گردیده است.
در هوایى که تنفّس مىکنیم مقدار معیّنى «اکسیژن» موجود است و اکسیژن یک مادّه حیاتى است که براى تولید حرارت غریزى حایز اهمیت فوق العادهاى است و زندگى بدون آن، پنج دقیقه هم ممکن نیست.
هنگام تنفّس مقدارى اکسیژن وارد ریهها مىشود و با خونى که در ریهها موجود است ترکیب مىگردد و دستگاه پخش خون آن را در تمام قسمتهاى بدن توزیع مىکند و همین اکسیژن، غذا را در سلولهاى مختلف بدن آهسته و آرام با حرارتى ضعیف مىسوزاند. در اثر احتراق غذا در سلولها یک گاز سمّى به نام «کربنیک» ایجاد و با خون داخل ریه مىگردد و با تنفّسهاى بعدى از بدن خارج شده به هواى محیط بر مىگردد. به این ترتیب کلیه جانوران اکسیژن استنشاق مىکنند و گاز کربنیک بیرون مىدهند.
اگر این عمل به همین صورت ادامه پیدا مىکرد، پس از مدت کوتاهى این ماده حیاتى یعنى اکسیژن که به اندازه معیّنى در هوا موجود است تمام مىشد و گاز سنگین و غلیظ و سمّى کربنیک جایگزین آن مىگردید و آن وقت حیات کلیه حیوانات با خطر بسیار بزرگى مواجه مىشد و رفته رفته مىبایست همه جانوران مسموم شوند و از آنها در روى زمین اثرى و خبرى نماند و انسان هم از این پیشامد خطرناک البته مستثنى نمىگردید، زیرا هر فردى از انسان در 24 ساعت در ضمن تنفّس، معمولًا 250 گرم کربن خالص از ریه خود بیرون مىفرستد و روى این حساب در ظرف یکسال، دویست وهفتاد و سه میلیون و هفتصد و پنجاه هزار (000، 750، 273) تن از این گاز سمّى به وسیله سه میلیارد بشر تولید مىشد، و چندین برابر این مقدار را حیوانات دیگر در ضمن تنفّس تولید مىنمایند.
این جاست که به اهمیت یکى از اعمال گیاهان پى مىبریم و آن عمل کربنگیرى است.
گیاهان در حرارت آفتاب گاز کربنیک را که از دو عنصر کربن و اکسیژن تشکیلشده است تجزیه مىکنند و اکسیژن را در هوا رها مىسازند و کربن را در تنه خود نگه مىدارند، و قسمت مهمّ وجود گیاهان از همین کربن تشکیل یافته است. این عمل یعنى عمل کربنگیرى که به وسیله برگهاى گیاهان انجام مىگیرد درست به عکس تنفّس جانوران است.
این تناسب عجیب و تعادل دقیقى که میان اکسیژن و گاز کربنیک برقرار گردیده تا نیازمندى حیات جانوران و گیاهان براى همیشه تأمین شود یکى از آیات بزرگ خداشناسى است.» «1»
عجایب گیاهان در قرآن
قرآن مجید به طور مکرّر به مسأله گیاه و عجایب آن و خالق حکیم و عالمش اشاره کرده است:
الَّذِى جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِرَاشاً وَالْسَّمَاءَ بِنَاءً وَأَنْزَلَ مِنَ الْسَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقاً لَکُمْ فَلَا تَجْعَلُوا لِلّهِ أَنْدَاداً وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ» «2»
آن پروردگارى که زمین را براى شما بسترى گسترده و آسمان را سقفى برافراشته قرار داد و از آسمان، آبى [مانند برف و باران] نازل کرد و به وسیله آن از میوههاى گوناگون، رزق و روزى براى شما بیرون آورد؛ پس براى خدا شریکان و همتایانى قرار ندهید در حالى که مىدانید [براى خدا در آفریدن و روزى دادن، شریک و همتایى وجود ندارد].
الَّذِى جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ مَهْداً وَسَلَکَ لَکُمْ فِیهَا سُبُلًا وَأَنزَلَ مِنَ السَّماءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ أَزْوَاجاً مِن نَبَاتٍ شَتَّى* کُلُوا وَارْعَوْا أَنْعَامَکُمْ إِنَّ فِی ذلِکَلَآیَاتٍ لِأُولِی النُّهَى» «3»
همان کسى که زمین را براى شما بسترى گسترده قرار داد، و براى شما در آن [به خاطر آسان شدن رفت و آمدتان] راههایى پدید آورد، و از آسمان آبى نازل کرد، پس به وسیله آن انواعى از روییدنىهاى گوناگون بیرون آوردیم.
[خود از این نعمت هاى فراوان] بخورید و دامهایتان را بچرانید، یقیناً در این امور نشانههایى [بر توحید، ربوبیّت و قدرت خدا] براى صاحبان خرد است.
چهار بخش از نعمتهاى بزرگ حق
«در مجموع این مسائل به چهار بخش از نعمتهاى بزرگ حق اشاره شده است.
1- زمین، که مهد آرامش و آسایش انسان است و به برکت قانون جاذبه و همچنین قشر عظیم هوایى که اطراف آن را گرفته، انسان مىتواند به راحتى و امن و امان روى آن زندگى کند.
2- راهها و جادههایى که خداوند در زمین به وجود آورده است که تمام مناطق آن را به یکدیگر پیوند مىدهد. همان گونه که غالباً دیدهایم در میان سلسله جبال سر به آسمان کشیده غالباً درّهها و راههایى وجود دارد که انسان مىتواند از آنها عبور کرده و به مقصد خود برسد.
3- آبى که مایه حیات است و سرچشمه همه برکات، از آسمان نازل کرده است.
4- گیاهان و نباتات گوناگون و مختلفى که به وسیله این آب از زمین مىروید که قسمتى از آنها مواد غذایى انسان را تشکیل مىدهند، و بخشى مواد دارویى، وقسمتى را انسان براى ساختن لباس مورد استفاده قرا مىدهد، و قسمت دیگرى را براى وسایل زندگى همچون درها و حتى خانههایى که از چوب ساخته مىشود و کشتىها و بسیارى از وسایل نقلیه دیگر.» «4» أَمَّنْ خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ وَأَنزَلَ لَکُم مِنَ السَّماءِ مَاءً فَأَنبَتْنَا بِهِ حَدَائِقَ ذَاتَ بَهْجَةٍ مَا کَانَ لَکُمْ أَن تُنبِتُوا شَجَرَهَا أَءِلهٌ مَّعَ اللَّهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ یَعْدِلُونَ» «5»
یا آن که آسمانها و زمین را آفرید، و براى شما از آسمان آبى نازل کرد که به وسیله آن باغهایى خرم و باطراوت رویاندیم، که رویاندن درختانش در قدرت شما نیست؛ آیا با خدا معبودى دیگر هست [که شریک در قدرت و ربوبیت او باشد؟ نه، نیست]، بلکه آنان مردمى منحرفاند [که براى او شریک مىگیرند.].
باز از سمن و گل چمن آراست جهان را |
جان تازه شد ز لطف هوا پیر و جوان را |
|
صورتگر اشجار ز عکس گل و نسرین |
سیماى سمن داد شب غالیه سان را |
|
آیینه خور خاصیت کاهربا یافت |
کز روى گل زرد رباید یَرَقان را |
|
ابر از اثر لطف هوا در دل خارا |
شاخ گل صد برگ کند چوب شبان را |
|
آب از هوس جلوه گلهاى بهارى |
جوید چو حباب از دل دریا جریان را |
|
در آب روان جلوه دهد باد به صد ناز |
صد سرو خرامنده و شمشاد چمان را |
|
عالم گذران است همان به که در این باغ |
بى غم گذرانیم جهان گذران را |
|
دل جمع کن امروز و ببین از گل این باغ |
آن جلوه که فردا بود انوار جنان را |
|
عجایب گیاهان در کلام دانشمندان
دن هرتاک متخصّص توارث نباتى و آمار حیاتى آن و برخى از علوم مربوط به نباتات در مقالهاى که در باب خداشناسى دارد مىگوید:
مهمترین کارخانه و ماشین مصنوع بشرى با کوچکترین کارخانه و ماشین پیچیده یک نبات، مثلًا دستگاه تصفیه، هضم، تبخیر، تولید مثل نباتات به هیچ وجه قابل مقایسه نیست.
همان عجایب و اسرار یا نظامات پیچیدهاى که در ذرّات این عالم به نام اتمها و اسرار منظومه اتمى، و در فضاى این عالم به نام منظومهها و اختران، ما را به اعجاب و تحسین وا مىدارد، در لباس دیگر و با وضعى دیگر در عالم نباتات ما را در دنیایى از تحیّر فرو مىبرد و در عظمت مشیّت و حکمت پروردگار غرق مىسازد.
حسّ و حیات نباتات که هنوز درک آن از چشم علوم بشرى پنهان است، دقت در سلّول نباتات، تجزیه عناصر تشکیل دهنده این سلّولها، توجه به خاصیت هر یک، ترکیب هسته، غشاى سلّول، اعمال فیزیکى آن، کیفیّت تولید نیرو، چگونگى تغذیه، اسرار مرموز نموّ متناسب، تولید و تکثیر، نسوج نباتى، جهازات داخلى هر یک، خواص طبیعى آنها، کیفیت ساختمان ریشهها، طبقات ریشهها، استوارى آنها، کیفیت جذب آب و املاح، جریان شیره خام، دفع مواد زاید، کیفیت دفع مبارزه ریشهها با هم، ساختمان کلاهک یا سپر بر سر آنها، عناصر ترکیب کننده آنها، عملیات فیزیکى هر یک، تأثیر خاص رطوبت و نور و حرارت در نباتات، دستگاههاى گیرایى این قوا در گیاه، وسایل تنفس گیاه، ساختمان برگ، ترکیبات و طبقات و انواع آنها، برگهاى خاردار، عمل لقاح، ابزار و وسایل لقاح، کیفیتهاى گوناگون آن در انواع نباتات، حشرات و مگسهاى مأمور لقاح، بادها و امواج مأمور، حساسیت خاصّ برخى از نباتات، گیاهان توانا و ناتوان، تعاون گیاهها با هم، درختهاى گوشتخوار، نظام توارث در نباتات، اسرار میوهها، اشکال گلها، گلبرگها، شکوفهها، گیاهان آبى و صحرایى، مقاومت گیاهان در برابر امراض گیاهى، امراض گیاهى، مرگ گیاه، هر یک از این امور و صدها امور نباتى دیگرموضوع علم خاصّى بوده و داراى میلیاردها قانون و نظام مستحکم مىباشد و شرح آنها هرگز در چند دفتر نگنجد. به دو نمونه از اسرار و نظامات نباتات توجّه نمایید:
اسرار نباتات
1- در حالى که نیروى جاذبه زمین همه چیز را به سمت پایین مىکشد، مادّه حیاتى نباتات که هنوز بشر را بر درک حقیقت آن راهى نیست، به منظور تقویت و رشد نبات، آب و موادّ غذایى و معدنى و انرژىهاى فضایى را با ابزار گوناگون جذب کرده على رغم جاذبه زمین به سمت بالا رشد مىکند. در جنگلهاى بزرگ هند و آمریکا و آفریقا درختهاى بسیار تنومند و بلندى وجود دارد که چنارهاى ما در مقابل آن نهالى بیش نیست.
ملاحظه کنید: راز مبارزه با نیروى جاذبه هنوز به خوبى بر بشر کشف نیست، اما درختهاى دانشمند! صدها هزار قرن است چهل متر و کمتر و بیشتر مواد زمینى و آب و املاح را به بالا مىبرند! فکر نمىکنید قدرت و مشیّت و اراده قاهرى در این کار دخیل باشد؟
2- قارچها در اثر نداشتن مادّه سبز رنگ «کلروفیل» (که در اکثر گیاهان براى کربنگیرى موجود است ودر ساختن قند و چربى و نشاسته موادّ غذایى نباتات به کار مىرود) همواره مىکوشند تا با گیاه کلروفیل دارى رفاقت کنند و بدین وسیله حیات نباتى خود را با تغذیه مناسب ادامه دهند، لذا با جلبکها که آنها نیز به درد دیگرى دچارند، یعنى داراى ریشه کافى که بتواند مواد معدنى و انرژىهاى زمینى را به خوبى جذب کنند نمىباشند، اما در عوض ماده کلروفیل فراوانى دارند رفیق و شریک مىشوند.
با طرح این رفاقت یا سرمایه گذارى هر دو جانبه و تأسیس یک شرکت، قارچ از کلروفیل جلبک استفاده مىکند و جلبک از ریشههاى نیرومند قارچ. آیا این قارچ وجلبک به طور مشترک مىتوانند با این تعاون عاقلانه خود ما را به مبدأ هشیار و بصیر و حکیمى هدایت کنند؟
هر گیاهى نظیر خود را تولید مىکند و این تولید مثل، خود از عجیبترین تشکیلات پیچیده نباتى است و روى مشیّت و برنامه بسیار مفصّلى انجام مىگیرد.
گلها و گروههاى مختلف نباتى بر اثر دارا بودن کارخانهها و غدّههاى خاصّى، به تهیه انواع مختلف شیرهها که هر یک از آنها مورد توجّه نوع خاصّى از حشرات است پرداخته و حشرات خاصّه را به دور خود جمع مىکنند تا در مقابل، حشرات نیز وسیله تلقیح آنها باشند، در نتیجه بذر لازم براى تولید نبات و گلهاى سال آینده و نسل آینده به وجود آید! این جا از آنجاهایى است که نباتات، حیوانات را استخدام مىکنند! یا بهتر بگوییم نظامات الهى، حیوانات را در خدمت تولید نباتات گمارده است.
رابطه گیاهان و حیوانات در کلام دکتر جان ویلیام کلاتس
بهتر است این بحث پیچیده و راز مهم را با دیده یک متخصّص فن که استاد علم الحیات یا فیزیولژى و علوم طبیعى و دکتر در فلسفه از «پیتسبورک» و متخصّص در وراثت چند نوع حشره مىباشد یعنى دکتر جان ویلیام کلاتس ببینیم، مىگوید:
«یکى از مسائل بغرنج عالم وجود یک نوع رابطه و علاقه اجبارى است که در بین پارهاى از موجودات مثلًا یک گیاه خاص با یک حیوان خاص مشاهده مىشود.
یکى از مصادیق آن ارتباط مرموز و عمیق، رابطهاى است که میان «گل یوکا» «مگس یوکا» وجود دارد.
گل یوکا سرش پایین است و مادگى یعنى قسمت ماده گل نیز از بساک یا قسمت نر گل پایینتر است. کلاله یا مادگى گل که باید گرده به آن وارد شود به شکلى است که ورود گرده به درون آن به خودى خود امکان ندارد. گرده یوکا توسط مگس مادهیوکا کمى بعد از غروب آفتاب به مادگى حمل مىشود، بدین ترتیب که مگس یوکا قسمتى از گرده را از بساک در دهانش گرفته به سوى کلاله پرواز نموده، تخمدان گل را مىشکافد و چند دانه از تخم خود در آن مىگذارد و سپس روى آن را با گردهاى که آورده مىپوشاند. گل دانههاى زیادى مىدهد که قسمتى از آن را کرمهاى نوزاد مگس مىخورند و قسمت دیگر گلهاى تازه تولید مىکند. تولید مثل گل یوکا یا بهتر بگوییم بقاى نسل این گل از آغاز پیدایش آن تا کنون تنها به وسیله این مگس انجام مىگیرد! این گل نیز به نوبه خود محل مناسبى براى بقاى نسل مگس یوکا است.
بین انجیرهاى تجارتى و چند نوع از زنبور کوچک نیز همین رابطه برقرار است.
خوشههاى درخت انجیر دو نوعند: عدّهاى هم گلهاى نر دارند و هم گلهاى ماده، و عدّهاى دیگر فقط گلهاى ماده دارند.
اما این همه گلها به وسیله زنبورهاى ماده تلقیح مىشوند، بدین ترتیب که مدخل این گلها در نتیجه وجود پوششهاى مختلف به قدرى صعب العبور است که حشره بینوا به زحمت مىتواند به داخل آن راه یابد و غالباً بالهایش در سر این کار جدا مىشود، اما عاملى مرموز او را با وجود این همه مشکلات تحریص مىکند تا بالأخره به درون گل راه یابد. اگر گل از آنهایى است که هم قسمت نر دارد و هم قسمت ماده، زنبور ماده تخم گذارى مىکند و خود مىمیرد.
تخمها رشد کرده، زنبور مىشوند، زنبورهاى نر مىمیرند و زنبورهاى ماده از گل بیرون شده به سوى گلهاى دیگر به پرواز مىآیند ولى قبل از خروج از داخل گل با گرده درون گل آغشته مىشوند تا آن را به گلهاى دیگر ببرند. اگر گل دیگر که زنبور بر آن مىنشیند مثل اولى نر و ماده باشد که همان عمل گذشته تکرار مىشود، و اگر گل جدید فقط ماده باشد به علّت عمق زیاد این گل، زنبور بدون آن که بتواند تخم گذارى کند، پس از نشستن روى آن از آنجا مىگذرد، ولى با همین مکث مختصر بر روى گل ماده، گل ماده را با گرده نر که به آن آغشته بود و به همراه داشت تلقیح کردهاست. در نتیجه این گل بزرگ شده و تبدیل به انجیر رسیده کاملى مىشود.
نخستین درختهاى انجیرى که در آمریکا آورده شد میوه ندادند، بعدها متوجّه شدند که موقع حمل این درختها آن زنبورها را با خود نیاوردند، وقتى زنبورهاى مخصوص را نیز به آمریکا آوردند، درختها میوه دادند و انجیر از مال التجارههاى مهم آن کشور شد.
دکتر جان ویلیام پس از آن که مثالهاى دیگر مىآورد در آخر نتیجه مىگیرد:
این زحمت کشان به فرمان چه کسى على الدوام مأموریت خود را انجام مىدهند؟ آیا این شواهد به وجود خداوند متعال دلالت نمىکند؟ خیلى مضحک و نامعقول و مشکل است که همه این کارهاى منظم و مُنتج را از آغاز پیدایش این نوع گیاهان و درختها و این نوع حشرات به تصادف حمل کنیم!» «6»
روشنایى گیاهان، انگلها، قارچها
دو گروه از گیاهان، انگلها، قارچها هستند که داراى پیکرى درخشنده مىباشند. روشنایى آنها به نحوى است که در تاریکى شب کاملًا خود را نشان مىدهند. روشنایى آنها از چیست؟ آیا چه مادّه محترقهاى تمام نشدنى در پیکر آنها موجود است که این روشنایى از آن پدید مىآید آیا این نورها به چه وسیله پخش مىشود؟ به وسیله لامپ، یا وسیله دیگر؟ آیا نورافکن آنها در کدام کارخانه به دست کدام مهندس ساخته شده است، و چه کسى آن را نصب کرده است؟ آیا ماده، دانشمند است و مىتواند موادّ محترقه را از غیر محترقه تمیز بدهد؟ هرگز؛ چون مادّه فاقد علم مىباشد.
آیا مهندسین عالى مقام بشرى مىتوانند از آب و هوا و غذاهایى که نباتات از زمین مىخورند، چراغى نورانى به این کوچکى و ریزى بسازند؟ آنهم چراغى کهخودش پیوسته ماده احتراقى خود را درست کند و نیازى به کمک خارجى نداشته باشد؟
اگر پزشکى، بیمارى بیماران را به خوبى تشخیص دهد و داروى صحیح هر بیمارى را بداند، عقلا او را دانشور و خردمند مىخوانند.
اگر داروشناسى داروهاى بیمارىها را خوب بشناسد و یکایک آنها را براى بهره بردارى بیماران آماده داشته باشد عقلا وى را دانا و عاقل مىدانند.
اگر کسى هم پزشک باشد و هم داروشناس، هم پزشکى را بداند و هم داروپزشکى، عقلا وى را بسیار دانا دانسته و در برابر دانش او سر تعظیم فرود مىآورند.
اگر موجودى هم پزشک باشد و هم داروشناس و هم سازنده دارو و پدید آورنده دارو و هم گذارنده دارو به طور رایگان در دسترس بیماران، چنین وجودى بسیار دانا و توانا و حکیم و کریم و مهربان خواهد بود.
آیا وجود گیاهان دارویى در این جهان، از آغاز تا کنون و آینده به ما نمىگوید که پدیدآورنده آنها دانا و تواناست، حکیم و کریم و مهربان است؟
اوست که بیمارىهاى بشر را یکایک دانسته و داروهاى آنها را یکایک شناخته و داروها را یکایک ساخته و پرداخته و از نیستى به هستى آورده و به طور رایگان تحت اختیار بشر قرار داده است، ولى بشر خود را به نادانى مىزند! این دانش نامتناهى را نادیده مىگیرد، این قدرت نامتناهى را نمىبیند، این حکمت نامتناهى را به هیچ مىانگارد، این کرم نامتناهى را نمىفهمد، این مهر نامتناهى را درک نمىکند! برناى کاشف پنى سیلین و مانند آن بسیار احترام و ارزش قائل است ولى آفریننده پنىسیلین و مانند آن را منکر مىشود؛ نمک را مىخورد و نمکدان را مىشکند!
بزرگوارى و رحمت او اقتضا مىکند که براى مدتى از این گناه بزرگ بشر چشمپوشى کند. کریم و مهربان است، اوست که بیمارىهاى بشر را یکایک دانسته و داروى آنها را یکایک شناخته و داروها را یکایک ساخته و پرداخته است.
در بخشهاى استوایى کره زمین گیاهى مىروید که هم گل مىدهد و هم بر مىدهد. برهاى این گیاه به اندازه دانه باقلا مىباشد. این گیاه به وسیله برگهاى گل خود تنفّس مىکند، در صورتى که گل آن تحمل گرد و غبار را ندارد. وقتى که مقدارى گرد روى برگ آن گل جمع شود، برگها از گازى که خود آن گیاه تولید کرده پر مىشود و ناگهان منفجر مىگردد. گل باز مىشود و گردها ریخته مىشود، در اثر انفجار گاز بیرون مىآید و صدایى مىدهد که شبیه سرفه کودک مىباشد.
آیا این نشانه آن نیست که این گیاه، سازندهاى دارد بسیار دانا و حکیم و توانا، به طورى که دقیقترین چیزها از نظرش محو نمىشود و قدرت بر هر چیزى دارد؟!
تا دیدهام فتاده به زنجیر موى دوست |
دل مىکشد ز راه جنونم به سوى دوست |
|
غیر از طریق عشق مرا خطّ سیر نیست |
تا گشته نقطه نظرم خال روى دوست |
|
با این که پاى بر سر هستى نهادهام |
دستم نمىرسد که نهم پا به کوى دوست |
|
خوشتر بود ز ناله جانسوز چنگ و تار |
تارى اگر به چنگ من افتد ز موى دوست |
|
گر چون دهان یار نماند ز من نشان |
از لوح سینهام نرود آرزوى دوست |
|
کى سر فرو برم چو صراحى «7»به جام جم |
دستم اگر رسید به جام سبوى دوست |
|
از آب دیده خاک وجودم دهد به باد |
این آتشى که در دلم افکنده خوى دوست |
|
چون نى که از نوازش نایى نوا کند |
از ناى من به گوش رسد هاى و هوى دوست |
|
بر ما گمان عقل ز دیوانگى مبر |
اى بى خبر ز سلسله مشکبوى دوست |
|
داستان گلها و گیاهان و مواد خوراکى و آثار عجیبه آنها در حیات جانداران، مسألهاى نیست که در این دفتر بگنجد. در این زمینه تاکنون هزاران کتاب ارزشمند نوشته شده و هزاران محقّق بزرگ عمر خود را در تحقیق مسائل این عرصه گاه اعجابانگیز سپرى کردهاند.
این وجیزه به گوشهاى بسیار ناچیز از این جهان بزرگ براى پى بردن به عظمت حضرت محبوب اشاره کرد، باشد که نورى از آن منبع بىنهایت در بىنهایت به قلب بتابد و آثار آن نور، سعادت دنیا و آخرت تهیدستان از حقیقت را تأمین نماید.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- شگفتىهاى آفرینش: 10.
(2)- بقره (2): 22.
(3)- طه (20): 53- 54.
(4)- تفسیر نمونه: 13/ 222، ذیل آیه 53 سوره طه.
(5)- نمل (27): 60. (6)- جاهلیّت و اسلام: 320.
(7)- صراحى: قسمى از ظروف شیشه یا بلور با شکمى نه بزرگ و نه کوچک و با گلوگاهى تنگ و دراز.