در این حدیث بسیار مهم، وجود مقدّس حضرت صادق علیه السلام مسئله راحتى و خوشى و امنیّت را گوشزد مىفرمایند که آن خوشى و راحتى که فرزندان آدم به دنبال آن هستند، یافت نمىشود.
راحتى آن است که به دنبالش رنج و زحمت دوباره نباشد و الّا آنچه به دنبالش مشقّت و زحمت است، راحت نیست و راحت به معناى حقیقى در این دنیا براى کسى مقرّر نشده است.
در حدیث قدسى آمده:
من راحتى را در آخرت قرار دادم و مردم در دنیا دنبال آن هستند «1».
راحت به هنگام لقاى حق به مؤمن مىرسد و هیچ مؤمنى به خاطر نور ایمانش.
توقع راحت در این دنیا ندارد، دنیا جاى کوشش و زحمت و عمل است و به فرموده حضرت على علیه السلام:
ألا وَإنَّ الْیَوْمَ الْمِضْمارَ وَغَداً السِّباقَ وَالسَّبَقَةُ الْجَنَّةُ وَالْغایَةُ النّارُ «2».
امروز، زمان زحمت و مشقّت و رنج و حرکت و تکاپو است و فردا روز سبقت و مسابقه است، آنان که در این جهان، زحمت صحیح و رنج به حق کشیدند، در مسابقه فردا برنده بهشتاند و آنان که در مسیر حق به تکاپو برنخاستند، پایان عقب ماندگیشان دوزخ است.
[یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلى رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقِیهِ] «3».
اى انسان! یقیناً تو با کوشش و تلاشى سخت به سوى پروردگارت در حرکتى.
و نیز در آیه کریمه ذیل توجه نماییم:
[لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی کَبَدٍ] «4».
همانا، ما انسان را در رنج و زحمت آفریدیم.
از روز نخستین حیات که در تنگناى رحم با مشقّتهاى بسیار به سر مىبرد، تا با فشار و زحمت، ولادت یافت و ادوار مختلف زندگى را از شیرخوارگى تا پیرى و فرتوتى، همه را در سختىهاى گوناگون و مشقّات و زحمات فراوان سپرى نمود، نشانه این است که هر کسى در این دنیا، چه مؤمن و چه غیر مؤمن در چهارچوب رنج و زحمت است و راحتى براى او در هیچ مرحله و دورهاى نیست، روشن مىشود که دنیا محل راحت و استراحت نیست، بلکه خانه رنج و مشقّت و زحمت و کوشش و مرارت و تکاپو است.
کوشش حق و تکاپوى باطل
آرى، همان طور که از قرآن مجید استفاده مىشود و روایات و آثار اسلامى هم دلالت دارد و زندگى انسانها نیز شاهد زندهاى بر مسئله است، دنیا جاى راحت و استراحت نیست و امکان راحت و استراحت هم به آن معنایى که مردم در جستجویش هستند، در این خانه محدود براى کسى فراهم نمىباشد.
انسان بخواهد یا نخواهد، باید براى ادامه حیات، همراه با رنج و زحمت و کوشش و مشقّت باشد.
چیزى که هست اگر کوشش و زحمت انسان بر اساس معیارهایى که قرآن و نبوت و امامت ارائه مىکنند انجام بگیرد، از پى این رنج و زحمت و کوششى که مطابق با معیارهاى الهى، انجام گرفته، نعمت ابد حق و روح و ریحان و راحت و استراحت ابدى است، چنانچه قرآن کریم در آیات زیر دلالت دارد:
[الَّذِینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْفائِزُونَ* یُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَ رِضْوانٍ وَ جَنَّاتٍ لَهُمْ فِیها نَعِیمٌ مُقِیمٌ* خالِدِینَ فِیها أَبَداً إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ] «5».
آنان که ایمان آوردند و هجرت کردند و با اموال و جانهایشان در راه خدا به جهاد برخاستند، منزلتشان در پیشگاه خدا بزرگتر و برتر است، و فقط اینانند که کامیابند.* پروردگارشان آنان را نزد خود به رحمت و خشنودى و بهشتهایى که براى آنان در آنها نعمت هاى پایدار است، مژده مىدهد.*
همواره در آنجا جاودانهاند؛ یقیناً نزد خدا پاداشى بزرگ است.
شما در ایمان و توابع و آثار آن و هجرت و مسائل مهم آن و جهاد و آن همه تبعاتى که براى آن هست اندیشه کنید، ببینید مؤمن مهاجر مجاهد، در این دنیا با چه رنجها و مشقّتها و زحمتهایى روبرو است و سپس در دو آیه بعد دقت کنید که نتیجه این کوشش چه اجر گرانبهایى از رحمت و رضوان و نعیم مقیم است.
آرى، بر اساس وعده حتمیه الهیّه، کوشندگان در راه حق از اجر عظیم و نعمت جاوید و رضایت حضرت حق برخوردارند.
به قول حکیم فرزانه سنایى غزنوى:
تا معتکف راه خرابات نگردى |
شایسته ارباب کرامات نگردى |
|
از بند علائق نشود نفس تو آزاد |
تا بنده رندان خرابات نگردى |
|
در راه حقیقت نشوى قبله احرار |
تا قدوه اصحاب لباسات نگردى |
|
تا خدمت رندان نگزینى به دل و جان |
شایسته سکّان سماوات نگردى |
|
تا در صف اول نشوى فاتحه قل |
اندر صف ثانى چو تحیّات نگردى |
|
شه پیل نبینى به مراد دل معشوق |
تا در کف عشق شه او مات نگردى |
|
تا نیست نگردى چو سنایى زعلایق |
نزد فضلا عین مباهات نگردى |
|
محکم نشود دست تو در دامن تحقیق |
تا سوخته راه ملامات نگردى |
|
و اگر کوشش و زحمت و رنج و تکاپوى انسان که چارهاى از آن ندارد، برخلاف معیارهاى اصیل الهى باشد، زحمات انسان در پایان کار بر باد رفته و براى انسان حاصلى، جز حسرت و ندامت و عذاب جهنم برجاى نخواهد گذاشت، چنانچه آیات زیر وضع آنان را مىنمایاند.
[وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ خاشِعَةٌ* عامِلَةٌ ناصِبَةٌ* تَصْلى ناراً حامِیَةً* تُسْقى مِنْ عَیْنٍ آنِیَةٍ* لَیْسَ لَهُمْ طَعامٌ إِلَّا مِنْ ضَرِیعٍ* لا یُسْمِنُ وَ لا یُغْنِی مِنْ جُوعٍ] «6».
در آن روز چهرههایى زبون و شرمسارند؛* [آنان که همواره در دنیا] کوشیدهاند و خسته شدهاند [و سرانجام سودى نیافتهاند]* در آتشى سوزان درآیند.* آنان را از چشمهاى بسیار داغ مىنوشانند؛* براى آنان طعامى جز خار خشک و زهرآگین وجود ندارد* که نه فربه مىکند و نه از گرسنگى بىنیاز مىنماید.
حضرت على علیه السلام مىفرماید:
فَرُبَّ دائِبٍ مُضَیِّعٌ وَرُبَّ کادِحٍ خاسِرٌ «7».
چه بسا فعال پرحرکت و حرارتى که نابود کننده است و چه بسا به رنج کوشندهاى که زیانکار و ضرر کننده.
وضع اکثر مردم امروز، به خصوص در اروپا و آمریکا و کشورهاى کمونیستى و بعضى از کشورهاى به ظاهر اسلامى در حقیقت مصداق دو جمله بالاست، چه زحمتها که مىکشند، چه رنجها که مىبرند، چه مشقّتها که تحمّل مىنمایند آن هم در راه پول و مقام، آن هم به قیمت قتل و غارت و عاقبت، تمام اموال را بجاى مىگذارند و مقام را از دست مىدهند و با پروندهاى که جز در جنایت مسابقهاى نداشتند به محکمه عدل الهى وارد شده و به حکم حضرت حق به اشدّ عذاب دچار مىگردند.
حرکت انسان در دنیا
صاحب «ترجمه و تفسیر نهج البلاغة» گفتار محکمى دارد بدین قرار «8»:
شاید بتوان گفت عمومىترین پدیدهاى که در کره خاکى فراگیر همه جانداران است، حرکت و جنبش است.
در حقیقت، جاندار منهاى حرکت مساوى است با جاندار منهاى جان، چنان که انسان منهاى اندیشه، مساوى است با انسان منهاى انسانیّت. این یک مسئله روشنى است که براى اثباتش نیازى به استدلال و جر و بحث وجود ندارد.
آنچه مهم است این است که اکثریت اسفانگیز بنى نوع انسان، حرکت به معناى طبیعى محض آن را، دلیل موجودیت خود تلقى مىکنند. آنان استدلالى که به «من هستم» مىآورند، این است که مىتوانند راه بروند، مکان خود را تغییر دهند، از یک موضعگیرى به موضعگیرى دیگرى منتقل شوند، روابط خود را با طبیعت و انسانها دگرگون نمایند.
در دوران ما این گونه دلایل با حرکتهاى سریعتر مثلًا هزار کیلومتر در یک ساعت با هواپیماى مدرن تقویت شدهاند.
این حرکت همان مقدار دلیل موجودیّت انسان است که حرکت کازارها و کهکشانها و حرکت الکترونها و حرکت عقرب و افعى و یک مگس در لجنزار، دلیل موجودیّت این موجودات مىباشد.
سرعت حرکت انسان چگونه مىتواند با سرعت حرکت نور قابل مقایسه باشد.
ولى مىدانیم که حرکت نور کمترین ارزشى در برابر حرکت دست یک انسان ندارد که براى خورانیدن یک جرعه شربت براى بیمارى که نیاز به آن دارد، به کار مىافتد.
حرکت یک انسان از کره زمین به کره ماه با یک تحول انقلابى درونى وى از پستى به اوج انسانیّت چگونه قابل مقایسه مىباشد؟
اگر یک انسان با سرعتى فوق سرعت نور- اگر قابل تصور باشد- همه کهکشانها را در هم نوردد و برگردد، ولى دو قدم براى انسانى که در آتش مىسوزد و یا در آب غرق مىشود، حرکت نکند چه کارى انجام داده است؟
حرکت، مطلوب ما انسانهاست، اما آن حرکتى که در اصطلاح رهروان کوى حقیقت، معراج نامیده مىشود.
در دوران ما مسابقه، در سرعت حرکت به شدّت در جریان است، این مسابقه تنها براى سلطه به کرات فضایى است که اگر تکاپوهاى زمینى براى سبقت گرفتن در میدان تنازع در بقا کفایتشان نکند، از تسخیر کرات فضایى بهرهبردارى نموده و در همان دور دستها به تعقیب یکدیگر خواهند پرداخت.
اگر این حرکتها، سیر و سیاحتها در کرات و فضاهاى بسیار دور براى مسابقه در خواندن کتاب تکوینى الهى و بهرهبردارى از حیات معقول انجام مىگرفت، اولین نتیجهاى که مىداد، خواب آرام چهار میلیارد و نیم نفوس کره زمین بود که از آغاز حرکت به فضاها و کرات راه نیافته است که آیا شیپور مسابقه را براى آدم کشى، امروز به صدا در مىآورند یا فردا؟!
در عنوان بحث گفتیم: زندگى آدمى حرکتى طبیعى است که فقط از آغاز هشیارى به حرکت انسانى، تحول مىیابد و دنیا براى او میدان مسابقه مىگردد، مسابقه در خیر و کمال.
مسابقه در قرآن
معناى مسابقه، آن مفهوم معمولى و رایج در میان مردم نیست که با تحرک حسّ رقابت صورت مىگیرد، بلکه منظور این است که هشیاران زنده و هدفدار، با مشاهده عظمت و کمال رهروان منزلگه حقیقت به هیجان و تکاپو وادار مىشوند و خود را اعضایى از آن کاروان تلقى مىکنند که حتى اگر سبقت بر آنان بگیرند بر مىگردند و گرفتن از دست آنان را وظیفه و عامل سرعت در حرکت مىدانند. در آیات قرآنى در چند مورد دستور به مسابقه داده شده است نه مسابقه در میدان تنازع در بقا و خونریزى، بلکه براى پاک شدن از آلودگىها و ورود بر جاذبه لقاء اللّه.
[سابِقُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ] «9».
سبقت جویید به آمرزشى از سوى پروردگارتان.
و نه براى انحصار قدرت در راه سلطهگرى و برچیدن بساط مسابقه در فضیلت و شرافت و تقواى انسانى.
[أُولئِکَ یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ هُمْ لَها سابِقُونَ] «10».
اینانند که در کارهاى خیر مىشتابند، و در [انجام دادن] آن [از دیگران] پیشى مىگیرند.
سنایى غزنوى در باب نصیحت به انسان براى تکاپو در راه حق مىگوید:
خیز اى دل زین بر افکن مرکب تحویل را |
وقف کن بر ناکسان این عالم تعطیل را |
|
پاک دار از خط معنى حرف و رنگ و بوى را |
محو کن از لوح دعوى نقش قال و قیل را |
|
دست ابراهیم باید بر سر کوى وفا |
تا نبرّد تیغ برّان حلق اسماعیل را |
|
مرد چون عیسى مریم باید اندر راه صدق |
تا بداند قدر آیات و حروف انجیل را |
|
در شب تارى کجا بیند نشان پاى مور |
آن که او در روز روشن هم نبیند پیل را |
|
هر کسى بر تخت ملکت کى تواند یافتن |
هم چو گیسوى عروسان دسته زنبیل را |
|
خیز و اکنون خیز کان ساعت بىحسرت خورى |
چون ببینى بر سر خود تیغ عزرائیل را |
|
آرى، به فرموده حضرت صادق علیه السلام:
براى مؤمن راحتى نیست مگر به وقت لقاى حق.
لقاى حق به فرموده قرآن در صورتى میسر است که انسان تمام دوران عمر را در سایه ایمان و عمل صالح به سر آرد.
[فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً].
پس کسى که دیدار [پاداش و مقام قرب] پروردگارش را امید دارد، پس باید کارى شایسته انجام دهد و هیچ کس را در پرستش پروردگارش شریک نکند.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)-/ مشکاة الأنوار: 328.
(2)- نهج البلاغة: خطبه 28؛ غرر الحکم: 127، حقیقة الدنیا، حدیث 2154.
(3)- انشقاق (84): 6.
(4)- بلد (90): 4.
(5)- توبه (9): 20- 22.
(6)- غاشیه (88): 2- 7.
(7)- نهج البلاغة: خطبه 129؛ بحار الأنوار: 100/ 108، باب 2، حدیث 8.
(8)- ترجمه و تفسیر نهج البلاغة: 6/ 156.
(9)- حدید (57): 21.
(10)- مؤمنون (23): 61.