در مقدمه کتاب سودمند و پرقیمت «نهج الفصاحه» درباره کلام پیغمبر صلى الله علیه و آله آمده است:
«فصاحت نبى اکرم صلى الله علیه و آله موهوب بود نه مصنوع، آن جان نیرومند که نورافکن تاریخ بود، با آن اقتدار عجیب بر احاطه معانى که خدایش داده بود، با آن تسلط شگفتانگیز که بر لهجات عرب، خاصه لهجه مهذب و کامل قریش، داشت، با آن قوت عزیمت و استقامت طبع، که با حوادث سهمگین تحدى مىکرد، با آن صفاى خاطر که چون آسمان، بلند برتر از حوادث بود و غبار کدورت آسان نمىگرفت، به حق در سایه قرآن به مرحله مادون آن بىمنازع به او رنگ فصاحت تکیه زده بود. به راستى که خداوندش براى ابلاغ رسالت نیکو پرورانده بود، و براى وصول بدان اوج کمال که خلوتگاه راز است، همه رنجهاى گوناگون حیات را از مرارت یتیمى، گزش فقر، داغ فرزند، هول دائم از خطرات، حیرت نابسامانى، محنت غربت و برتر از همه، انزواى توان فرساى کشنده؛ یعنى بلاى تنهایى در جمع بىخبرانِ پر مدعا، چشیده بود».
چنین شخصیت بىنظیرى از طرف خداى بزرگ، مأموریت ابلاغ دین را داشت، دینى که منبع فیض آفرینش به او وحى مىکند، تا او در سایه شخصیت والایش به جهانیان برساند، آیینى که سرچشمه وجود، عالم، عادل، حکیم و آفرینش، به وى ابلاغ مىنماید و او را مأمور تبلیغ آن مىکند، دینى که سرچشمه آن حق و رساننده به نبى اسلام، امین وحى و قانون اساسیش قرآن و مأمور تبلیغش چنین رادمردى باشد، باز هم مىتوان گفت در دنیاى علم آنهم دنیایى ناقص و ناتوان از اخلاق و معنویات، و دنیایى که علم در او چون نقطه صفر و مجهولات بىنهایت است، مانع از ترقى، پیشرفت، تعالى و تمدن است؟
آیا رد چنین شخصیتى دلیل بر کمال بىانصافى، جهالت و حماقت نیست؟
آیا شخصیتى چون پیغمبر صلى الله علیه و آله که تمام کمالات و اوصاف انسانى، در حد اعلا، در او جمع بوده و جزئیات زندگى کسى چون او، در تاریخ منعکس نشده و تاریخ مانند او را در فضایل بیاد ندارد، ممکن است پایهگذار دینى باشد که مانع از ترقى و تعالى بشر گردد؟!!
ما قبول داریم دنیاى امروز دنیاى علم است؛ ولى بشر افسار گسیخته، تمام معنویات را از دانش جدا کرده و جز معلومات خشک طبّى، نجومى، ریاضى، فیزیکى، اسلحهسازى، روانشناسى بىروح و تاریخ و جغرافیا و.. چیزى براى بشر نگذاشته، علم، امروز جز این که وسایل راحتى براى جسم بشر، از تمام برنامهها ساخته، آن هم عدهاى قلدر و زورگو و ثروتمند از آن کمال بهره را مىبرند، آیا کار دیگرى کرده و معجز دیگرى از او سرزده است؟
امروزه ممالک متحده، از بهترین برنامههاى علمى، سیاسى و مالى در جهان بهرهمندند و کشورى در جهان همدوش او نیست، در حالى که چراغ علم و دانش، در آمریکا به طور چشمگیرى روشن است، آنچنان که پایش به کره ماه رسید؛ ولى از نظر معنوى و اخلاقى در رأس فقیرترین کشورهاى جهان است، به طورى که آن کشور بیشتر به جنگلى پر از حیوانات درنده و وحشى شبیه است، تا به کشورى انساننشین.
چه خوب است آنها که مىگویند: دنیا، دنیاى علم است؛ یعنى سعادت، نجات و خوشبختى در سایه این دنیاست، برنامه زیر را که یکى از صدها برنامه ننگین در آمریکا است، بخوانند و از این رجز خوانى آمیخته با غرورِ تو خالى و شبیه «من آنم که رستم بود پهلوان» دست بردارند؛ زیرا جهان غرب، در تمام علوم پیشرفته است؛ ولى رجز خودنماییش را اینان مىخوانند، و عجیبتر آن که عدهاى پس از بیرون آمدن از سینما و کاباره و برخى پس از تعلیم گرفتن از شبنشینىهاى نامشروع و گروهى پس از بیرون کردن سر از تریاى طویله «1» و مست شدن از برنامههاى ننگین و رسواى مراکزى چون کاخ جوانان و دیگر مراکز فساد، به جاى بیدار شدن و بیرون آمدن از منجلاب فساد و حفظ قداست عمر عزیز و گرانبها، از مصرف شدن در این برنامههاى جهنمى، تمام حملات ناجوانمردانه خود را، متوجه دین و اهل دین کرده و مکتبى را که خداى عالم براى سعادت انسان، به وسیله پیغمبر بزرگ، به بشر عرضه کرده است مانع از ترقى مىدانند!