زنهار اى جان برادر! تا حدیثبیمارى روح را سهل نگیرى، و معالجه آن را بازیچهنشمارى، و مفاسد اخلاق رذیله را اندک ندانى، و صحت روح را به صحتبدن قیاسنکنى.و چگونه عاقل چنین قیاس کند، و حال آنکه مقصود از صحتبدن از براىکسانى که از روح و صلاح و فساد آن فراموش کردهاند، نیست مگر زندگانى پنج روزهدنیا، و زیست کردن در این عاریتسرا.و بر مرض آن مفسدهاى مترتب نمىشود مگربازماندن از لذات خسیسه جماع و غذا و امثال اینها.و اما اخلاق ذمیمه که بیمارى روحاز آنها است، باز مىدارد آدمى را از رسیدن به لذت سعادت ابد، و پادشاهى سرمد.وهر یک از آنها پردهاى است ظلمانى، که مانع «اشراقات» (35) انوار الهیه، و عایق فیوضات «نفحات» (36) رحمانیه است، و مسامحه در معالجات آنها آدمى را به هلاکت دائمه وشقاوت ابدیه مىرساند.و صحت روح و اتصاف آن به محاسن اخلاق باعث زندگانىابدى و حیات حقیقى است.
و بعد از آنکه ساحت نفس انسان از اخلاق ناپسند، پاک، و به صفات ارجمند بهترتیب مقرر آراسته گردد، مستعد قبول فیضهاى غیر متناهیه «رب الارباب» ، (37) بلکه بهسبب آن رفع حجاب مىشود.و صور جمیع موجودات در آئینه دلش ظاهر مىشود،و در این هنگام موجودى مىشود تام الوجود، ابدى الحیات، «سرمدى البقا» ، (38) قامتشسزاوار خلعتخلافت الهیه، و «تارکش» (39) لایق تاج سلطنت و ریاست معنویه.و مىرسدبه بهجتها و لذتهائى که هیچ دیده مانند آن ندیده، و به خاطر هیچ آفریده نگذشته.
و از این رواست که سید رسل - صلى الله علیه و آله و سلم - فرموده:
«لو لا ان الشیاطین یحومون على قلوب بنى آدم لنظروا الى ملکوت السموات و الارض»
یعنى:
«اگرنه این مىبود که لشکر شیاطین اطراف دلهاى بنى آدم را فرا گرفتهاند، هر آئینه مشاهده مىکردند حقایق موجودات «عوالم علویه و سفلیه» (40) را، و مطلع مىشدند بر آثار قدرت کامله حق - سبحانه و تعالى - در آنها» . (41)
همچنان که تطهیر نفس از جمیع صفات خبیثه، مورث رفع جمیع «پردههاى ظلمانیه» ، (42) و کشف حقایق جمیع موجودات امکانیه مىگردد.و همچنین ازاله بعضى ازآنها نیز باعث صفائى و روشنایى در نفس مىشود.و بالجمله به قدرى که آئینه نفس اززنگ کدورات عالم طبیعت پاک مىشود صور موجودات عوالم قدس در آن ظاهرمىگردد، و به همان مقدار سزاوار بساط قرب پروردگار مىشود.
مفاسد بیمارى نفس و فوائد صحت آن و به این سبب خاتم انبیاء - صلى الله علیه و آلهو سلم - فرمودهاند:
«ان لى مع الله حالات لا یحتملها ملک مقرب و لا نبى مرسل» . (43)
یعنى:
«مرا با خداى حالاتى چند است که هیچ ملک مقربى و پیغمبر مرسلى طاقت و توانائى آن را ندارد» .
و هر کسى که در مقام سلوک راه سعادت باشد، و مراقبت از احوالات خود نماید،به قدر استعداد و قابلیتخود بر مىخورد به آنچه مىرسد به او از الطاف ربانیه وفیوضات رحمانیه، و لیکن فهم ما ادراک فوق رتبه خود را نمىکند اگر چه باید از بابتایمان به بعثت، تصدیق و اقرار به آن نماید.همچنان که ما ایمان داریم به نبوت و خواصپیغمبرى و لیکن حقیقت آنها را نمىشناسیم.و عقول قاصره ما احاطه به کنه آنهانمىکند، چنانچه احاطه ندارد جنین به عالم طفل، و طفل نمىداند عالم ممیز را، و ممیزعامى نمىفهمد عالم علماء را، و علماء نمىشناسند عالم انبیاء و اولیاء را.
و به حکم عنایت ازلیه درهاى رحمتهاى غیر متناهیه الهیه بر روى هر کسى گشاده، وبخل و «ضنت» (44) از براى احدى نشده، و لیکن رسیدن به آنها موقوف استبه اینکه آئینهدل صیقل داده شود، و از کدورات عالم طبیعت پاک شود، و زنگ اخلاق ذمیمه از آنزدوده گردد.پس حرمان از انوار فیوضات الهیه، و دورى از اسرار ربوبیه، نه از بخلمبدا فیاض است، «تعالى شانه عن ذلک» (45) بلکه از پردههاى ظلمانیه ذمایم صفات وعوایق جسمانیه است که بدن آدمى را احاطه نموده است.
هر چه هست از قامت ناساز بىاندام ماستورنه تشریف تو بر بالاى کس کوتاه نیستو مخفى نماند که آنچه از علوم و معارف و اسرار که آدمى به واسطه تطهیر نفس وتصفیه آن مىفهمد، نه مانند این علومى است که از «مزاوله» (46) کتب رسمیه و ادله عقلیهگرفتاران عالم طبیعت و محبوسان زندان و هم و شهوت مىفهمند، بلکه آنها علومحقیقیه نورانیهاند که از انوار الهیه و الهامات حقه ربانیه مستفاد شدهاند.و چندان ظهورو جلا و نورانیت و صفا از براى آنها هست که قابل شک و شبهه نیستند، و این علمىاست که حضرت فرمودند:
«انما هو نور یقذفه الله فى قلب من یرید» . (47)
«یعنى: علم، نورى است که حق - تعالى - مىافکند آن را در هر دلى که مىخواهد».
و حضرت امیر مؤمنان - علیه السلام - درکلمات بسیار، اشاره به این علم فرمودهاند، و از آن جمله در وصف راستین از علمامىفرمایند:
«هجم بهم العلم على حقیقة البصیرة، و باشروا روح الیقین، و استلانوا ما استوعره المترفون، و انسوا بما استوحش منه الجاهلون و صحبوا الدنیا بابدان ارواحها معلقة بالمحل الاعلى» (48) .
یعنى:
«علم به ایشان هجوم آورده است، ایشان به بصیرت و بینائى و بهحقیقت روح و یقین رسیدهاند.و نرم و آسان شده است از براى ایشان، آنچه سخت ومشکل استبر دیگران از اهل عیش و تنعم در دنیا، و یار و انیس شدهاند، آنچهوحشت مىکنند از آن جاهلان، و زندگانى مىنمایند در دنیا به بدنهایى که روح آنهاتعلق به عالم اعلى دارد» .
و در مکان دیگر مىفرماید:
«قد احیى عقله، و امات نفسه، حتى دق جلیله، و لطف غلیظه، و برق له لامع کثیر البرق، فابان له الطریق، و سلک به السبیل» . (49)
یعنى:
«زنده کرد دل خود را و میرانید نفس خود را، تا آنکه ناهموارى و درشتى او لطیف و هموار شد. و درخشید از براى او نورى درخشنده.پس ظاهر و هویدا کرد از براى او راه حق را، وبرد او را در راه، تا رسانید او را به مطلوب» .
ولیکن، مادامى که صفحه دل از نقوش اخلاق ذمیمه پاک نگردد، این قسم علم ومعرفت در آن مرتسم نشود، زیرا که علوم و معارف، عبادت باطنى است، همچنان کهنماز، طاعت ظاهر است.و همچنان که تا ظاهر از جمیع نجاسات ظاهر، پاک نباشد نمازصحیح متحقق نمىشود، همچنین تا از باطن، جمیع نجاسات باطنیه را که صفات خبیثهاست زایل نکنى، نور علم صحیح مبرا از شوائب شبهات بر آن نمىتابد.و چگونهمىتواند شد که دل ناپاک، منزل علوم حقه شود، و حال اینکه افاضه علوم بر دلها ازعالم «لوح محفوظ» (50) به وساطت ملائکه مقدسه است که وسائط فیض الهى هستند.
و پیغمبر - صلى الله علیه و آله و سلم - فرمود:
«و لا تدخل الملائکة بیتا فیه کلب» .
یعنى:
«ملائکه داخل نمىشود بر خانهاى که در آن سگ باشد» . (51)
پس، هرگاه خانه دل مملو از صفات رذیله که سگان درنده هستند باشد، چگونه. ملائکه که حمله علوم و معارفاند داخل مىشوند؟ و از اینجا معلوم مىشود که کسانىکه عمر خود را صرف تحصیل علم از طریق مجادلات کلامیه و استدلالات فکریهنمودهاند، و از تزکیه نفس از صفات ذمیمه غافل ماندهاند، بلکه دلهاى ایشان متعلق به «قاذورات» (52) دنیاى دنیه، و نفوس ایشان منقاد قوه غضبیه و شهویه است، از حقیقت علمبىخبر، و سعى ایشان بىثمر است.و آنچه را تحصیل کردهاند و علم پندارند، بر خلافواقع است، زیرا که علم حقیقى را بهجت و سرور و صفا و نورى است، و دلى را که نورعلم واقعى در آن داخل شد مستغرق لجه عظمتخداوند جلیل، و محو مشاهده جمالجمیل مىشود، و التفات به غیر او نمىکند.و غایت همت اکثر این اشخاص تحصیلزخارف دنیا، و حصول منصب و جاه و شهرت در بلاد، و تسخیر قلوب عباد است.و نههمین است که صفات خبیثه و اخلاق رذیله، مانع از طلوع انوار علوم حقیقیه از مطلعفیوضات الهیه باشد و بس، بلکه بدون تزکیه نفس و تصفیه قلب، عبادات ظاهریه رااثرى، و طاعات بدنیه را ثمرى نیست.و چه فایده مترتب مىشود بر آراستن ظاهر وکاستن باطن.
قال الله - سبحانه - :
«ان الصلوة تنهى عن الفحشاء و المنکر»
یعنى:
«نماز، باز مىدارد نمازگزاران را از اعمال زشت و منکر» . (53)
اگر نماز با خباثتباطن و اخلاق سیئه مقبول خداوند بىنیاز بودى، پس چرا مىبینىاکثر مردم را که هر روز نماز پنجگانه به جا مىآورند، و هر ساعت چندین منکر ومعصیت از ایشان صادر مىشود؟!
و حضرت فرمودند:
«الصلوة معراج المومن»
یعنى:
«به واسطه نماز مؤمن عروج مىکند به معارج قرب پروردگار» . (54)
پس اگر آنچه مىکنیم نماز باشد چرا بجز تنزل و هبوط از خود نمىیابیم؟!
گرنه موش دزد در انبان ماست گندم اعمال چل ساله کجاست؟
اول اى جان دفع شر موش کن بعد از آن در جمع گندم جوش کن