سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و فرمود : ] دوستان خدا آنانند که به درون دنیا نگریستند ، هنگامى که مردم برون آن را دیدند ، و به فرداى آن پرداختند آنگاه که مردم خود را سرگرم امروز آن ساختند ، پس آنچه را از دنیا ترسیدند آنان را بمیراند ، میراندند ، و آن را که دانستند به زودى رهاشان خواهد کرد راندند و بهره‏گیرى فراوان دیگران را از جهان خوار شمردند ، و دست یافتنشان را بر نعمت دنیا ، از دست دادن آن خواندند . دشمن آنند که مردم با آن آشتى کرده‏اند . و با آنچه مردم با آن دشمنند در آشتى به سر برده‏اند . کتاب خدا به آنان دانسته شد و آنان به کتاب خدا دانایند . کتاب به آنان برپاست و آنان به کتاب برپایند . بیش از آنچه بدان امید بسته‏اند ، در دیده نمى‏آرند . و جز از آنچه از آن مى‏ترسند از چیزى بیم ندارند . [نهج البلاغه]
بشنو این نی چون حکایت می کند
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» عروس من شهادت است

              بسم رب الشهدا


((عروسی من در جبهه و عروس من شهادت است.صدای غرش گلوله توپ و خمپاره عقد مرا خواهد خواند و با پوششی از خون گرم و سرخ خود را برای معشوقم(الله) ارایش خواهم کرد.از ولوله ی شادی مسلسلها و نقل باران سربی در حجله ی سنگر عروس قشنگم را به اغوش خواهم کشید.ناگفته نماند عروس من شهادت است و فرزند عزیزم ازادی و من از همینجا فرزندم ازادی را به شما می سپارم.))


این مطلب که در بالا خوندید گوشه ای از وصییت نامه شهید مجتبی امیری است.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 85/11/29 :: ساعت 3:42 عصر )
»» کلام شهید

            بسم رب الشهدا



((شهات ای آغوش پر مهر خدایی ای نوای ناله های دردمند شیعه تو را دیدم و تورا می شناسم.تو را در محراب کوفه دیدم که مظلومیت را نثار قدم علی(ع)کردی.تورا در قتلگاه دیدم که پیکر پاره پاره فرزند زهرا را به اغوش کشیدی . و تورا در فیضیه و میدان شهدا دیدم که سراسیمه به یاری اسلام امده بودی تو را در قتلگاه۷۲ تن کربلای ایران دیدم که با بیرقهای پاره پاره ی سوخته شده به جنگ کفر و نفاق و الحاد و تحریف رفتی. تو را بر سر بالین شهید مظلوم بهشتی دیدم که بر مظلومیتش خون گریستی . تورا در جبهه های نبرد .خیابانها.کوچه ها و در وجب به وجب خاک میهن اسلامی دیدم.هرگز فراموشت نخواهم کرد))

                                                                               گوشه ای از کلام شهید حجت اله مقیسه



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 85/11/29 :: ساعت 3:41 عصر )
»» مشروطه

 

با اصلاحات عباس میرزا نایب‌السلطنه و میرزا ابوالقاسم خان قائم‌مقام فرهانی (صدراعظم) جهت ترویج فنون و صنایع جدید و همچنین تأسیس مدرسه درالفنون به وسیله میرزاتقی خان امیرکبیر، کشور به مرحله جدیدی گام نهاد و موجب آشنایی عده‌ای با پیشرفتهای علمی و فرهنگی و شیوه زندگی مردم در غرب شد. از سوی دیگر بازگشت دانشجویان و تحصیل‌کرده‌های ایرانی از اروپا و روشنگری آزادیخواهان، اصلاح‌طلبان و روشنفکران که از عقب‌ماندگی همه جانبه ایران آگاه بودند در ایجاد افکار اصلاح‌طلبی ومشروطه‌ خواهی در کشور تأثیر بسزایی داشته است. 

    با به سلطنت رسیدن مظفرالدین شاه قاجار (1313-1324) که شخصی بیمار و ناآگاه از وضع دنیا بود و روی کار آمدن نخست‌وزیران مستبد و ضد اصلاحات همچون علی‌اصغر امین‌السلطان (اتابک) و عبدالمجید میرزا عین‌الدوله و استقراض از کشورهای انگلیس و روسیه و گرو گذاردن منابع طبیعی و درآمدهای مالیاتی کشور نزد آنها، باعث نابودی اقتصاد کشور و فقر و فلاکت مردم و نفوذ بیشتر دولتهای مزبور در ایران گردید. همچنین در پی انتشار عکس مسیو ژوزف نوز بلژیکی (رئیس گمرک ایران) با لباس روحانیت در یک محفل بالماسکه، تجار و بازرگانان که وضعیت کشور و سیاستهای نوز را مانع رشد و فعالیتهای خود می‌دیدند دست به مخالفت با وی زدند و اخراج او از کشور، عزل احمد علاءالدوله از حکومت تهران و ایجاد عدالتخانه را درخواست نمودند. بی اعتنایی عبدالمجید میرزا عین‌الدوله (صدراعظم) به این موضوع؛ مخالفت مردم، روحانیون و تجار تهران به رهبری آیات عظام طباطبایی و بهبهانی را بیشتر نمود و خواهان تدوین قانون اساسی و تشکیل مجلس قانونگذاری شدند.

     این کشمکش منجر به تحصن در مسجد شاه و سپس در حضرت عبدالعظیم گردید. خشونت بی حد عین‌الدوله و دستگیری روشنفکران و آزادیخواهان سبب مهاجرت علما به قم و تحصن تجار و طلاب در سفارت انگلیس در تهران گردید. نهایتاً مظفرالدین شاه به نظر مردم و اصلاح‌طلبان گردن نهاد، عین‌الدوله را عزل و میرزا نصرالله خان مشیرالدوله را به جای وی به صدارت برگزید و فرمان تأسیس مجلس شورای ملی در 14 جمادی‌الثانی 1324 را صادر و در 14 ذی‌القعده همان سال قانون اساسی مشروطه ایران به امضای شاه و محمدعلی میرزا ولیعهد رسید.

      مظفرالدین شاه پس از چند روز درگذشت و فرزندش محمدعلی شاه به سلطنت رسید (1327-1324) وی مخالفت خود با مشروطه را علنی کرد و اصابت نارنجک دستی به اتومبیل خود در 25 محرم 1326 را از ناحیه مجلس دانست و در 23 جمادی‌الاولی 1326 مجلس را به توپ بست و دست به توقیف آزادیخواهان و وکلای مجلس زد. به این ترتیب دوران مشروطیت اول به پایان رسید و استبداد صغیر شروع شد. سیدمحمد طباطبایی و سیدعبدالله بهبهانی از علمای طرفدار مشروطه تبعید شدند و عده‌ای از ناطقین، وعاظ و روزنامه‌نویسان از جمله سیدجمال‌الدین واعظ اصفهانی، میرزانصرالله ملک‌المتکلمین و میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل و ...به قتل رسیدند و گروهی نیز ناچار به مهاجرت شدند. در این هنگام قیام تبریز به رهبری ستارخان و باقرخان در حمایت از مشروطه شروع شد. محمدعلی شاه برای سرکوبی قیام سپاهی به فرماندهی عین‌الدوله به تبریز فرستاد و جنگ ده ماه طول کشید. عین‌الدوله به کمک خوانین محلی طرفدار دولت شهر را محاصره کرد و باعث قحطی شدید در شهر شد. با طولانی شدن جنگ در تبریز، قیام به اصفهان، رشت و مشهد کشیده شد. در گیلان آزادیخواهان رشت را تصرف کردند و خانهای بختیاری حکومت اصفهان را به دست گرفتند و در نقاط دیگر نیز بسیاری از شهرها به دست مشروطه‌خواهان افتاد. در نهایت قوای مجاهدین و مشروطه‌خواه از گیلان و مازندران به رهبری عبدالحسین سردار محی و محمدولی خان تنکابنی ، و از اصفهان نیروهای بختیاری به فرماندهی علیقلی خان سردار اسعد بختیاری به تهران حمله کردند. پس از سقوط پایتخت محمدشاه از سلطنت خلع و به سفارت روسیه پناهنده شد و سپس از آنجا به خارج از کشور تبعید گردید و فرزند وی احمدشاه در سن 12 سالگی به سلطنت رسید.

     بدین ترتیب مجدداً حکومت مشروطه روی کار آمد و مجلس شورای ملی برقرار گردید.

 ابراهیم حدیدی

منابع و مآخذ:

1. دایره‌المعارف دانش بشر. مترجمان عبدالحسین آذرنگ... [دیگران]. تهران، فرهنگ نشر نو، 1380.

2. بامداد، مهدی. شرح حال رجال ایران. تهران، زوار، 1350. ج 2

 مظفرالدین شاه و عبدالمجید میرزا عین‌الدوله (صدراعظم)

 ژوزف نوز بلژیکی (رئیس گمرکات ایران) و همکارش پریم



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( پنج شنبه 85/7/20 :: ساعت 12:51 عصر )
»» بعداز شهدا ما چه کردیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟//

17.jpg16.jpg

باعرض پوزش از غیرتمندان



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( دوشنبه 85/7/17 :: ساعت 9:12 صبح )
»» انوشه انصاری

  • جوهر آدمی نسیان و فراموشی است. فراموشی گذشته، فراموشی رویاهای کودکی، فراموشی نگرانی های آینده، فراموشی خواب های طلایی شب های تبدار، فراموشی گذر بدون بازگشت عقربه های ساعت، فراموشی جهت دار شنا کردن... 

    مدتی  در جا دست و پا می زنی و بعد هوووپ... رها شدن و فرو رفتن... فراموشی مطلق!

   گاهی نسیان بدیهی است و لازمه زندگی. اما درد این جاست که به ما یاد نداده اند چه چیزی را نگه داریم و چه چیزی را دور بیندازیم. چه می دانم، شاید هم دقیقا بر عکس یادمان داده اند. مگر نه اینکه همه مادر بزرگها، پدر بزرگها، مادران، پدران به محض کنده شدن کودک- نوجوان شان از دنیای کودکی به او توصیه و یا اکیدا دستور می دهند  که در طی این اسباب کشی لازم نیست رویاهای کودکی اش را همراه بیاورد؟ "چیزهای بیخود، جاگیر، بی مصرف را بینداز دور. هوووم؟!"

  شاید اگر به سراغ آلبوم قدیمی بروم، بتوانم ردی از رویاهایم در آن مجموعه ژست های مالیخولیایی محصور در ترق پیدا کنم. اما نمی شود! دستم پیش نمی رود! خیلی وقت است که عادت آلبوم ورق زدن را از دست داده ام. آخر آلبوم زندان گذشته هاست و من به خود آموخته ام که کار به گذشته نداشته باشم. فراموشی گذشته... گمانم این یکی بد نباشد!

  • نمی دانم می شود به کسی که پرورش یافته  کشوری دیگر است با تمام شرایط وامکاناتش ، به صرف اینکه ایران به دنیا آمده افتخار کرد یا نه؟

     زمانی نه چندان دور، اسامی ایرانیان موفق در سراسر دنیا را لیست می کردم، این جا و آن جا لینک می دادم؛ یادت هست؟! اما حالا...همه چیز شدیدا گیجم کرده است، پارادوکس... تضاد... دوگانگی... دیگر واقعا نمی دانم چه درست است وچه غلط. اصلا چه چیزی هست و چه چیزی نیست.

می دانی قصه را؟ خلاصه می گویم. دختری در کشور هزار و یک شب، جایی در نزدیکی سرزمین شهرزاد قصه گو، در یک شب تابستانی، در بهار خواب،  روی متکایی با روکش مخمل قرمز سر می گذارد... به آسمان پر ستاره بالای سرش نگاه می کند. قرص کامل ماه قهوه ای به نظر می رسد. ستاره ای چشمک می زند  و او با این چشمک انگار یکباره به بلوغ می رسد. جرات پیدا می کند. جسارت، شهامت یا مجموعه حس هایی از این دست، با اسم هایی متضاد و متفاوت. همان حس است که به او کمک می کند تا رویاهایی در سر بپروراند، فکرهایی که به معنای واقعی کلمه تنها می توان رویاشان نامید. 

    

... خلاصه می گویم.  شب های متمادی از پی هم می گذرند و رویاهای دخترک قصه ما رنگ باخته تر می شود. به دو دلیل. اولی مقتضای دور شدن از رویای کودکی است. مگر نه اینکه هر چه بیشتر قد بکشیم  رویاهای مان کوچکتر می شود؟ و دوم این که آسمان آبی بالای سر دختر ما همراه آسمان طلایی خیالش روز به روز غبار آلودتر می شود و او ستاره چشمک زن را به زحمت، آن هم فقط بعضی از شب ها می بیند.

      

 و اما بعد... یک معجزه... خدا با دخترک قصه ما یار است.  چرا از میان این همه آدم با این یکی؟!  نمی دانم! عادلانه بودنش را هم نمی توانم تضمین کنم. این دیگر گردن خود خدا. البته می شود حدسهایی زد، شاید آدم بزرگ های دنیای دختر قصه ما تصادفا فراموش می کنند تا به او یادآوری کنند آرزوهایش را دور بریزد یا شاید او از آن دسته دختران یاغی حرف نشنو بوده و پنهانی آرزوهایش را همراه خود به دنیای واقعی بزرگترها آورده.  نمی دانم!

    خلاصه اینکه... بخت با دختر ما یار می شود و در یک شب طوفانی پر حادثه، او را سوار بر فرش سلیمان از سرزمین هزار و یک شب بر می دارد و به سرزمین ماجراجویان در جستجوی طلا می برد.

     به نظرت رویا و طلا می توانند از یک جنس باشند؟ رویای ماجراجویان مهاجر مشتاق طلا شاید؛ اما رویای آسمانی دختر قصه ما چه؟!

   

می شود. این را من نمی گویم. تجربه ثابت کرد که می شود. دنیای بدون فرمول غیر قابل پیش بینی ای شده است. نه؟ در جایی، بازماندگان افسانه ها و اسطوره ها  یاد می گیرند که رویاهای خود را به بهای تکه نانی بفروشند و به دنیای صورتی به جا مانده از نیاکان شان رنگی مخلوط از خاکستری وقهوه ای بپاشند و در جایی دیگر، در سرزمینی که تنها رویای مشترک ساکنین رنگارنگش  یافتن فلز زرد بود، به آدم ها یاد می دهند که رویاهای آسمانی کودکی شان را به خاطر بیاورند و برای حفظ آن ثروتی تصور نشدنی، چیزی مثل بیست میلیون دلار هزینه کنند!

   به نظرت چه تعداد از زنان، یا حتی مردان  ایرانی هستند که رویای شان را فراموش کرده اند؟ تو خودت، رویای کودکی ات، چیزی که می توانست افسانه شخصی تو باشد را به یاد می آوری؟! این همه افسردگی... این همه سردرگمی... کاش می شد با این نسیان مبارزه کرد. یعنی می شود باز به خاطر آوریم؟

      تابحال گربه ای راکه در تله افتاده یا در جایی محصور شده  باشد، دیده ای؟!  دیده ای چطور به در و دیوار پنجه عبث می کشد؟ دیده ای به جای اینکه به دنبال راهی برای رهایی باشد، خودش را با تمام وجود گلوله می کند و به در ودیوار می کوبد؟ آن قدر که خسته و ناامید، آش و لاش و خونین در گوشه ای بیفتد!

      

بشود پرچم سه رنگ سرزمین مان را روی بازوی دختر قصه مان ببینیم یا نشود،  او را ایرانی بشناسیم یا نشناسیم، مسلمان بدانیم یا ندانیم، زن محسوب کنیم یا نکنیم، زیاد مهم نیست.

   مهم این است که به یاد داشته باشیم کسی در این کره خاکی، در همین قرن لعنت شده بیست ویکم، به جای این که هیکل خود را گلوله کند و به در دیوار بکوبد. به جای این که بگوید هااای مردم من ایرانی ام و " من آنم که رستم بود پهلوان" یا به جای این که خودش یا دیگران را بکشد تا ثابت کند که مسلمان ها فقط به درد تروریست شدن نمی خورند، یا به جای این که از ته هنجره  فریاد زند شما را به خدا من را، حقوقم را، استعدادم را، شایستگی و قابلیتم را به عنوان نصف یک "مرد" به حساب نیاورید، به جای همه اینها، عمل کرد. و تمام این حرف ها را در بطن احقاق یک رویای کودکانه گفت. با پرچم کشورش بر دوش، کتاب مقدسش بر دست، معلق در فضا،  حول مدار زمین...



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( دوشنبه 85/7/17 :: ساعت 8:47 صبح )
»» دکتر محمد مصدق ۲

     
   دکتر مصدق در دوره ششم نیز نماینده مجلس بود و به همراه سیدحسن مدرس با طرحهای رضاشاه مخالفت خود را ادامه داد و پس از پایان این دوره مجلس از سیاست کناره گرفت و گاه در احمدآباد و گاه در اروپا بود. اما شهربانی رضاخان مصدق را بی نصیب نگذاشت و در 1319 دستگیر و به بیرجند و احمدآباد تبعید شد. یک سال بعد، در شهریور 1320 پس از سقوط رضاخان، مصدق نیز آزاد شد و این بار به نمایندگی دوره 14 برگزیده شد. از اقدامات وی در این مجلس مخالفت با تصویب اعتبارنامه سیدضیاءالدین طباطبایی و برشمردن خیانتهای وی، مخالفت با واگذاری امتیاز نفت شمال به شوروی و ارائه طرح منع نخست‏وزیر، وزیر و اشخاص دیگر برای مذاکره درخصوص امتیاز نفت با نمایندگان کشورها یا شرکتهای خارجی بود که این طرح وی همان روز ارائه به تصویب رسید و عملاَ دولت را در واگذاری امتیاز نفت فلج کرد. از مخالفان این طرح نمایندگان توده‏ای مجلس چون ایرج اسکندری، رضا رادمنش و... بودند. مصدق در انتخابات دوره پانزدهم متوجه دخالت دولت قوام در انتخابات شد و به همراه همفکران خود 4 روز در دربار متحصن شد. اما این تحصن نتیجه‏ای نداشت و قوام‏السلطنه بر اریکه قدرت تکیه زد.

      در انتخابات دوره شانزدهم، مصدق به همراه دیگر همفکران خود بار دیگر برای کسب آزادی انتخابات در دربار متحصن شدند و این بار نتیجه این تحصن تشکیل حزبی به نام ” جبهه ملی“ و ابطال انتخابات تهران بود. دکتر مصدق در مجلس شانزدهم عضو کمیسیون مخصوص نفت بود و برای ملی شدن صنعت نفت به همراه دیگر نمایندگان جبهه ملی تلاش می‏کرد.

     در 1329 سپهبد حاج علی رزم‏آرا نخست‏وزیر شد و نمایندگان جبهه ملی به شدت با وی مخالفت کردند چرا که او از مخالفان سرسخت ملی شدن صنعت نفت بود. ترور او راه را برای پیشبرد مقاصد ملیون باز کرد و در 29 اسفند 1329، مجلس صنعت نفت را ملی اعلام کرد.

     دولت علاء که پس از رزم‏آرا روی کار آمده بود توان صدارت در آن اوضاع بحرانی را نداشت و به همین خاطر، نخست‏وزیری به دکتر مصدق واگذار شد و او در اردیبهشت 1330 دولت خود را بدون اطلاع قبلی اعضای جبهه ملی معرفی کرد و این خود موجب کدورت اعضای جبهه ملی شد.

      از اولویتهای دولت دکتر مصدق ملی شدن صنعت نفت و قطع دست استعمار انگلستان از این صنعت بود و او موفق شد به رغم مشکلات فراوانی که بر سر راهش بود این طرح را اجرا کند و شیرهای نفت را بر روی انگلستان بست. دکتر مصدق در خرداد 1331 برای حضور در دادگاه لاهه که انگلستان شکایت خود را در مخالفت با ملی شدن نفت ایران به آن ارجاع داده بود راهی هلند شد. مصدق پس از بازگشت دولت جدید خود را به شاه معرفی کرد. در این دولت پست وزارت جنگ را نیز خود برعهده گرفته بود که با مخالفت شاه مواجه شد. شاه چندان تمایلی نداشت که کل قدرت را به وی واگذار کند. نتیجه این بحث و جدل، استعفا و خانه‏نشینی مصدق بود. اما رهبر روحانی نهضت ملی شدن نفت آیت‏الله کاشانی این بار زمام امور را در دست گرفت و قیام 30 تیر حاصل فراخوان وی بود. مصدق تنها 4 روز از نخست‏وزیری برکنار شد و قوام‏السلطنه که چندان رقیب مناسبی برای او نبود دولتش در 30 تیر 1331 سقوط کرد. همزمان با این پیروزی، دیوان لاهه نیز رأی خود را به نفع ایران صادر کرد و عدم صلاحیت خود را در رسیدگی به شکایت دولت انگلستان اعلام نمود.

      دکتر مصدق از روز 31 تیر 1331 تا 28 مرداد 1332 بار دیگر بر مسند نخست‏وزیری تکیه زد اما توطئه‏های مخالفان داخلی و خارجی و اختلافی که بین او و آیت‏الله کاشانی به وجود آمد، درها را برای رخنه نفوذ دشمنان بزرگی چون امریکا و انگلستان باز کرد و همدستی این دو استعمارگر به کودتای 28 مرداد و سقوط دولت وی انجامید. دکتر مصدق پس از کودتا محاکمه و به احمدآباد تبعید شد و در اسفند 1345 در بیمارستان نجمیه تهران درگذشت.

 

lwnr



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 85/7/16 :: ساعت 4:42 عصر )
»» دکتر محمد مصدق ۱

   

محمد مصدق فرزند میرزاهدایت‏الله وزیر دفتر در سال 1261ش در تهران متولد شد. نسبت او از سوی مادرش نجم‏السلطنه به فتحعلی شاه می‏رسید. پس از پایان تحصیلات مرسوم زمان به دربار ناصری راه یافت و با فوت پدر از سوی ناصرالدین شاه ملقب به ” مصدق‏السلطنه“ شد. در زمان مظفرالدین شاه مستوفی خراسان شد اما با تأسیس مدرسه علوم سیاسی در تهران، او که به فراگیری علم علاقه بیشتری داشت شغل دولتی را رها کرد و به تهران آمد تا به این مدرسه راه یابد.

 

   

      پس از چندی با مشروطه‏خواهان همآوا شد. پس از پیروزی انقلاب مشروطه کاندیدای نمایندگی نخستین دوره مجلس شورای ملی بود اما کمی ِ سن باعث رد اعتبارنامه‏اش شد.

      مصدق بار دیگر برای ادامه تحصیل راهی اروپا شد اما بیماری مانع تحصیل شد و به تهران بازگشت تا اینکه مجدداَ به همراه خانواده خود به اروپا رفت و موفق به اخذ مدرک دکترا در رشته حقوق شد. پس از بازگشت به موطن مدتی در مدرسه علوم سیاسی تدریس کرد و از پذیرش مشاغل دولتی سرباز زد. او که از مخالفان وثوق‏الدوله بود در زمان صدارت وی تهران را ترک کرد و به اروپا رفت و زمانی که مسئله انعقاد قرارداد 1919 مطرح شد مصدق در نشریات خارجی مقالات متعددی بر ضد این قرارداد منتشر کرد.

      با سقوط وثوق‏الدوله و روی کار آمدن مشیرالدوله، دکتر مصدق به ایران بازگشت و مدتی نیز استاندار فارس بود. اما وقتی نوبت به صدارت سیدضیاءالدین طباطبایی رسید، مصدق به اعتراض از استانداری فارس استعفا کرد و احمدشاه نیز استعفای وی را پذیرفت.

      دکتر مصدق پس از برکناری سیدضیاء در 1300، یک سال حکومت آذربایجان را عهده‎دار بود که به خوبی نیز از عهده آن برآمد و پس از آن در دولت میرزاحسن خان مشیرالدوله به وزارت خارجه منصوب شد. اما دولت مشیرالدوله دیری نپایید و حال نوبت صدارت سردارسپه بود. مصدق در این دولت سمتی نداشت و خود را برای انتخابات دوره پنجم مجلس شورای ملی کاندیدا کرد و به مجلس راه یافت. مجلس پنجم، همان مجلسی بود که نمایندگان آن رأی به انحلال سلطنت قاجار دادند اما وکلایی چون دکتر مصدق، سیدحسن مدرس و چند نماینده دیگر با این طرح مخالفت کردند. دکتر مصدق در نطقی با ادله قانونی مخالفت خود را با واگذاری سلطنت به رضاخان چنین شرح داد و دیکتاتوری رضاخان را پیش بینی کرد:

           در مملکت مشروطه رئیس‏الوزراء مهم است نه پادشاه. پادشاه فقط می‏تواند به واسطه رأی اعتماد مجلس یک رئیس‏الوزرایی را به کار بگمارد. خوب اگر ما قایل شویم که آقای رئیس‏الوزراء پادشاه بشوند آن وقت در کارهای مملکت هم دخالت می‏کنند و همین آثاری که امروز از ایشان ترشح می‏کند در زمان سلطنت هم ترشح خواهد کرد. شاه هستند، رئیس‏الوزراء هستند، فرمانده کل قوا هستند.

 

      دکتر مصدق در دوره ششم نیز نماینده مجلس بود و به همراه سیدحسن مدرس با طرحهای رضاشاه مخالفت خود را ادامه داد و پس از پایان این دوره مجلس از سیاست کناره گرفت و گاه در احمدآباد و گاه در اروپا بود. اما شهربانی رضاخان مصدق را بی نصیب نگذاشت و در 1319 دستگیر و به بیرجند و احمدآباد تبعید شد. یک سال بعد، در شهریور 1320 پس از سقوط رضاخان، مصدق نیز آزاد شد و این بار به نمایندگی دوره 14 برگزیده شد. از اقدامات وی در این مجلس مخالفت با تصویب اعتبارنامه سیدضیاءالدین طباطبایی و برشمردن خیانتهای وی، مخالفت با واگذاری امتیاز نفت شمال به شوروی و ارائه طرح منع نخست‏وزیر، وزیر و اشخاص دیگر برای مذاکره درخصوص امتیاز نفت با نمایندگان کشورها یا شرکتهای خارجی بود که این طرح وی همان روز ارائه به تصویب رسید و عملاَ دولت را در واگذاری امتیاز نفت فلج کرد. از مخالفان این طرح نمایندگان توده‏ای مجلس چون ایرج اسکندری، رضا رادمنش و... بودند. مصدق در انتخابات دوره پانزدهم متوجه دخالت دولت قوام در انتخابات شد و به همراه همفکران خود 4 روز در دربار متحصن شد. اما این تحصن نتیجه‏ای نداشت و قوام‏السلطنه بر اریکه قدرت تکیه زد.

      در انتخابات دوره شانزدهم، مصدق به همراه دیگر همفکران خود بار دیگر برای کسب آزادی انتخابات در دربار متحصن شدند و این بار نتیجه این تحصن تشکیل حزبی به نام ” جبهه ملی“ و ابطال انتخابات تهران بود. دکتر مصدق در مجلس شانزدهم عضو کمیسیون مخصوص نفت بود و برای ملی شدن صنعت نفت به همراه دیگر نمایندگان جبهه ملی تلاش می‏کرد.

     در 1329 سپهبد حاج علی رزم‏آرا نخست‏وزیر شد و نمایندگان جبهه ملی به شدت با وی مخالفت کردند چرا که او از مخالفان سرسخت ملی شدن صنعت نفت بود. ترور او راه را برای پیشبرد مقاصد ملیون باز کرد و در 29 اسفند 1329، مجلس صنعت نفت را ملی اعلام کرد.

     دولت علاء که پس از رزم‏آرا روی کار آمده بود توان صدارت در آن اوضاع بحرانی را نداشت و به همین خاطر، نخست‏وزیری به دکتر مصدق واگذار شد و او در اردیبهشت 1330 دولت خود را بدون اطلاع قبلی اعضای جبهه ملی معرفی کرد و این خود موجب کدورت اعضای جبهه ملی شد.

  

مصدق در لاهه



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 85/7/16 :: ساعت 4:40 عصر )
»» ۲۷ سال ناخن‌هایش را کوتاه نکرد!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 
تصورش را بکنید که می توانید ۲۷ سال ناخن‌های خود را کوتاه نکنید؟ خانم لی ردموند این تصور شما را تحقق بخشیده و از سال ۱۹۷۹ تا به حال ناخن های دست خود را کوتاه نکرده است.
نشانگر
تصورش را بکنید که می توانید ۲۷ سال ناخن‌های خود را کوتاه نکنید؟ خانم لی ردموند این تصور شما را تحقق بخشیده و از سال ۱۹۷۹ تا به حال ناخن های دست خود را کوتاه نکرده است.
این زن امریکایی ۶۵ ساله هر روز وقت زیادی را برای رسیدگی به ناخن های خود صرف می‌کند و از آن‌ها با روغن زیتون و مواد سفت کننده ناخن مراقب می‌کند. او می‌خواهد اسم خود را در نسخه جدید کتاب رکوردها ثبت کند.
او مدعی شده است که تمامی کارهای منزل خود را به‌راحتی و بدون مشکل انجام می‌دهد. قرار است ناخن های ۷.۵ متری او ۲۲ نوامبر بوسیله لیزر کوتاه شود. رکورد قبلی مربوط به مردی هندی بود که اندازه ناخن های دست چپ‌اش به ۶.۱۵ متر می رسید.
نشانگر
 


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 85/7/9 :: ساعت 10:43 صبح )
»» نبوغ صدا و سیما؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

[صبح روز سه‌شنبه، رادیو،‌ برنامه‌یی به مناسبت عید مبعث]
 
- مجری برنامه: حاج آقا ببخشید یک سؤال! ما اغلب شنیده و خوانده‌ایم که بعثت پیامبر اسلام در چهل سالگی بوده، ولی بعضی‌ها می‌گن در چهل و دو ساله‌گی بوده،‌ بعضی هم می‌گن در چهل و پنچ ساله‌گی. شما فکر می‌کنید علت این اختلاف چیه؟
[اساسی‌ترین و حیاتی‌ترین پرسش ممکن در مورد بعثت پیامبر!!]
- حاج آقا [مهمان برنامه]: [کمی مکث] چه عرض کنم. همان‌طور که شما فرمودید در اغلب کتب چهل ساله‌گی آمده. به هر حال این اختلافات در تاریخ همیشه هست. [کمی مکث] [انگار حاج آقا در گفتن چیزی تردید دارد] [حاج آقا بالاخره تصمیم می‌گیرد] اجازه بدید خاطره‌یی براتون نقل کنم. شهید مطهری زمانی برای سخنرانی به جایی می‌روند (ظاهرا روستایی). مردم منطقه هم که شنیده بودند ایشان مرد عالمی هستند شروع می‌کنند به پرسیدن سؤال‌های مختلف. یکی از همین‌ها از آقای مطهری می‌پرسد اسم مادر حضرت موسی چه بود؟ آقای مطهری هم می‌گن نمی‌دانم. بعد از جلسه مردم متعرض می‌شوند به شخصی که آقای مطهری را دعوت کرده بود که آقا! روحانی فاضلی که می‌گفتید ایشان بودند؟ حالا چرا من این ماجرا رو برای شما تعریف کردم؟ منظورم اینه که این‌ها اصل نیست. مهم این است که پیامبر اکرم (ص) حول و حوش چهل ساله‌گی، یا چند سال این‌ور و آن‌ور، فرقی نمی‌کند، به یک بلوغ فکری و به آن درجه از کمال رسیدند که توانستند چنین رسالتی را بپذیرند.
- مجری [ظاهرا یک کلمه از حرف‌های حاج آقا را هم نشنیده است]:‌ می‌دونید حاج آقا! من فکر می‌کنم علت این اختلاف اون چند سالی‌ست که پیامبر دعوت پنهانی داشتند. می‌دونید که پیامبر قبل از بعثت رسمی‌شون مأمور شدن که نزدیکان‌شون را به اسلام دعوت کنند...
- حاج آقا: عشیره القربین
- مجری: بله. ایشون مأمور می‌شن که نزدیکان قوم را دعوت به اسلام کنن. احتمالا شروع بعثت پیامبر رو از همین دعوت غیرعلنی حساب کرده‌اند. [!!!!]
-حاج آقا [با صدایی به شدت آرام]: بله، شاید این‌طور باشه
 
پرسش: به نظر شما صدا و سیما این مخلوقات را از کجا پیدا کرده و استخدام می‌نماید؟


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( شنبه 85/6/25 :: ساعت 11:50 صبح )
<   <<   11      
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

عزاداری از سنت های پیامبر اکرم (ص) است
سعادت ابدی در گرو اشک و عزاداری بر سیدالشهدا علیه السلام
سبک زندگی قرآنی امام حسین (علیه السلام)
یاران امام حسین (ع) الگوی یاران امام مهدی (عج)
آیا شیطان به دست حضرت مهدی علیه السلام کشته خواهد شد؟
ارزش اشک و عزا بر مصائب اهل بیت علیهم السلام
پیوستگان و رهاکنندگان امام حسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام در آیینه زیارت
پیروان مسیح بر قوم یهود تا روز قیامت برترند!
نگاهی به شخصیت جهانی امام حسین «علیه السلام»
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 7
>> بازدید دیروز: 168
>> مجموع بازدیدها: 1326602
» درباره من

بشنو این نی چون حکایت می کند

» فهرست موضوعی یادداشت ها
دینی و مذهبی[871] . عشق[360] . آشنایی با عرفا[116] . جدایی از فرهنگ[114] . موسیقی[66] . داستانک[2] . موعود . واژگان کلیدی: بیت المال . صحابی . عدالت . جزیه . جنایات جنگ . حقوق بشردوستانه . حکومت . خراج . علی علیه‏السلام . لبنان . مالیات . مصرف . مقاله . منّ و فداء . ادیان . اسرای جنگی . اعلان جنگ . انصاری . ایران . تقریب مذاهب . جابر .
» آرشیو مطالب
نوشته های شهریور85
نوشته های مهر 85
نوشته زمستان85
نوشته های بهار 86
نوشته های تابستان 86
نوشته های پاییز 86
نوشته های زمستان 86
نوشته های بهار87
نوشته های تابستان 87
نوشته های پاییز 87
نوشته های زمستان87
نوشته های بهار88
نوشته های پاییز88
متفرقه
نوشته های بهار89
نوشته های تابستان 89
مرداد 1389
نوشته های شهریور 89
نوشته های مهر 89
آبان 89
آذر 89
نوشته های دی 89
نوشته های بهمن 89
نوشته های اسفند 89
نوشته های اردیبهشت 90
نوشته های خرداد90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد90
نوشته های شهریور90
نوشته های مهر 90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد 90
نوشته های مهر 90
نوشته های آبان 90
نوشته های آذر 90
نوشته های دی 90
نوشته های بهمن 90
نوشته های اسفند90
نوشته های فروردین 91
نوشته های اردیبهشت91
نوشته های خرداد91
نوشته های تیرماه 91
نوشته های مرداد ماه 91
نوشته های شهریور ماه91
نوشته های مهر91
نوشته های آبان 91
نوشته های آذرماه91
نوشته های دی ماه 91
نوشته های بهمن ماه91
نوشته های بهار92
نوشته های تیر92
نوشته های مرداد92
نوشته های شهریور92
نوشته های مهر92
نوشته های آبان92
نوشته های آذر92
نوشته های دی ماه92
نوشته های بهمن ماه92
نوشته های فروردین ماه 93
نوشته های اردیبهشت ماه 93
نوشته های خردادماه 93
نوشته های تیر ماه 93
نوشته های مرداد ماه 93
نوشته های شهریورماه93
نوشته های مهرماه 93
نوشته های آبان ماه 93
نوشته های آذرماه 93
نوشته های دیماه 93
نوشته های بهمن ماه 93
نوشته های اسفند ماه 93
نوشته های فروردین ماه 94
نوشته های اردیبهشت ماه94
نوشته های خرداد ماه 94
نوشته های تیرماه 94
نوشته های مرداد ماه 94
نوشته های شهریورماه94
نوشته های مهرماه94
نوشته های آبان ماه94

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
پیام شهید -وبگاه شهید سید علی سعادت میرقدیم
دانشجو
(( همیشه با تو ))
همراه با چهارده معصوم (علیهم السلام )ویاران-پارسی بلاگ
بر بلندای کوه بیل
گل رازقی
نقاشخونه
قعله
hamidsportcars
ir-software
آشفته حال
بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن
سرباز ولایت
مهندس محی الدین اله دادی
گل باغ آشنایی
...عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید)
بهارانه
*تنهایی من*
بلوچستان
تیشرت و شلوارک لاغری
اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی
کشکول
قدم بر چشم
سه ثانیه سکوت
نگارستان خیال
گنجدونی
بهارانه
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
نگاهی نو به مشاوره
طب سنتی@
سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام
اکبر پایندان
Mystery
ermia............
پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ...
اسیرعشق
چشمـــه ســـار رحمــت
||*^ــــ^*|| diafeh ||*^ــــ^ *||
کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب
جلال حاتمی - حسابداری و حسابرسی
بهانه
صراط مستقیم
تــپــش ِ یکــ رویا
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
سلحشوران
گیاه پزشکی 92
مقبلی جیرفتی
تنهایی افتاب
طراوت باران
تنهایی......!!!!!!
تنهای93
سارا احمدی
فروشگاه جهیزیه و لوازم آشپزخانه فدک1
.: شهر عشق :.
تا شقایق هست زندگی اجبار است .
ماتاآخرایستاده ایم
هدهد
گیسو کمند
.-~·*’?¨¯`·¸ دوازده امام طزرجان¸·`¯¨?’*·~-.
صحبت دل ودیده
دانلود فایل های فارسی
محقق دانشگاه
ارمغان تنهایی
* مالک *
******ali pishtaz******
فرشته پاک دل
شهیدباکری میاندوآب
محمدمبین احسانی نیا
کوثر ولایت
سرزمین رویا
دل نوشته
فرمانده آسمانی من
ایران
یاس دانلود
من.تو.خدا
محمدرضا جعفربگلو
سه قدم مانده به....
راز نوشته بی نشانه
یامهدی
#*ReZa GhOcCh AnN eJhAd*#(گوچـی جـــون )
امام خمینی(ره)وجوان امروز
فیلم و مردم
پیکو پیکس | منبع عکس
پلاک صفر
قـــ❤ــلـــــب هـــــای آبـــــی انــ❤ـــاری
اسیرعشق
دل پرخاطره
* عاشقانه ای برای تو *
farajbabaii
ارواحنا فداک یا زینب
مشکات نور الله
دار funny....
mystery
انجام پروژه های دانشجویی برای دانشجویان کنترل
گل یا پوچ؟2
پسران علوی - دختران فاطمی
تلخی روزگار....
اصلاحات
گل خشک
نت سرای الماس
دنیا
دل پر خاطره
عمو همه چی دان
هرکس منتظر است...
سلام محب برمحبان حسین (ع)
ادامس خسته من elahe
دهکده کوچک ما
love
تقدیم به کسی که باور نکرد دوستش دارم
گروه اینترنتی جرقه داتکو
مدوزیبایی
من،منم.من مثل هیچکس نیستم
Tarranome Ziba
پاتوق دختر و پسرای ایرونی
اسرا
راه زنده،راه عشق
وبلاگ رسمی محسن نصیری(هامون)(شاعر و نویسنده)
وب سایت شخصی یاسین گمرکی
حسام الدین شفیعیان
عکسهای سریال افسانه دونگ یی
ܓ✿ دنـیــــاﮮ مـــــــن
Hunter
حسام الدین شفیعیان
دهکده علم و فناوری
اسیرعشق
دختر باحال
*دلم برای چمران تنگ شده.*
♥تاریکی♡
به یادتم
باز باران با محرم
تنهایی ..............
دوستانه
هرچه می خواهد دل تنگم میذارم
زندگی
نیلوفر مرداب
فقط طنزوخنده
تینا!!!!
شیاطین سرخ
my love#me
سرزمین خنگا
احکام تقلید
•.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.•
فوتسال بخش جنت (جنت شهر )
حقیقت صراط
...دیگه حسی نمونده
زیر اسمان غربت
شهید علی محسنی وطن
سکوت(فریاد)
عاشقانه ها
خودمو خدا تنها
دانستنی های جالب
ermia............
حجاب ایرانی
عرفان وادب
دل خسته
عاشقانه های من ومحمد
هر چه میخواهد دله تنگت بگو . . .
sharareh atashin
mehrabani
khoshbakhti
______>>>>_____همیشگی هااا____»»»»»_____>>>>
دخترونه
قلبی خسته ازتپیدن
عشـ۩ـق یـ۩ـعنی یـ۩ـه پــ۩ـلاک......
تینا
مذهب عشق
مناجات با عشق
داستان زندگی من
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
عاشق فوتبال
کشکول
حاج آقا مسئلةٌ
صدا آشنا
کد بانوی ایرانی
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
« یا مهدی ادرکنی »
وبلاگ تخصصی کامپیوتر - شبکه - نرم افزار
::::: نـو ر و ز :::::
توکای شهر خاموش

.: اخـبـار فـنـاوری .:
Biology Home
شــــــــــــــهــــدای هــــــــــــــســـتــه ایـــــــــــــ
مثبت گرا
تک آندروید
امروز
دانستنی / سرگرمی / دانلود
°°FoReVEr••
مطلع الفجر
سنگر بندگی
تعصبی ام به نام علی .ع.
تنهایی.......
دلـــــــشــــــــکســـــته
عاشقانه
nilo
هر چی هر چی
vida
دلمه پیچ, دستگاه دلمه پیچ Dolmer
هسته گیر آلبالو
آرایشگری و زیبایی و بهداشت پوست
عکس های جالب و متحرک
مرکز استثنایی متوسطه حرفه ای تلاشگران بیرجند
دیجی بازار
نمونه سوالات متوسطه و پیش دانشگاهی و کارشناسی ارشد
bakhtiyari20
زنگ تفریح
گلچین اینترنتی
روستای اصفهانکلاته
پایه عکاسی مونوپاد و ریموت شاتر بلوتوث
سرور
عاطفانه

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان


























































































» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب