سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دوست از عهده دوستى برنیاید تا برادر خود را در سه چیز نپاید : هنگامى که به بلا گرفتار شود ، هنگامى که حاضر نبود هنگامى که در گذرد . [نهج البلاغه]
بشنو این نی چون حکایت می کند
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» روزی 3 لیتر بنزین

روزی 3 لیتر بنزین و بیکاری مسافر برهای شخصی

نمی دونم این آقایون که با این فاطعیت می گن حرف حرف ماست، چطور می خوان شکم چندهزار
نفر مسافر بر هایی که شخصی هستند رو با روزی 3 لیتر بنزین سیر کنند؟

خدا رو خوش نمیاد.

مردم را گرسنه بگذاریم و اسم خودمون رو جزء صرفه جویان ثبت کنیم.




نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 86/5/7 :: ساعت 12:58 عصر )
»» چگونه دیگران را برنجانیم!


انتقاد، سریع ترین راه برای رنجاندن آدم ها و ویران کردن دوستی هاست. «من» انسان، آنچنان شکننده است که یک طرد شدگی، مانند یک پتک بر آن عمل می کند. به محض این که مورد انتقاد قرار می گیریم، دست به توجیه می زنیم، سرزنش می کنیم، داد و فریاد راه می اندازیم و اغلب صحنه را ترک می کنیم.

انسان، توانایی قابل ملاحظه ای دارد که خود را همیشه طرف بی گناه هر قضیه ای ببیند. روان شناسان معتقدند که حتی شرورترین جنایتکاران هم خود را ملامت نمی کنند. اگر این امکان برایتان وجود داشته باشد که به بخش ویژه جنایتکاران خطرناک در زندان سری بزنید و با جانیان و تجاوزگران مصاحبه کنید، متوجه می شوید که همه آنها یا بی گناه هستند یا به خاطر یک سوءتفاهم زندانی شده اند.

انتقاد، مخرب و ویرانگر است. وقتی منشی شما کارش را به خوبی انجام نمی دهد، انتقاد او را تنبل تر می کند. اگر کودک شما تختخوابش را خیس می کند، انتقاد باعث خواهد شد که این شب ادراری حالت مزمن پیدا کند. به طور کلی انتقاد، انسان را فلج می کند، خشم می آورد و تحریک می کند.

تمام مطالب عرض شده ، در رابطه با انتقاد به گونه ای ناشیانه است.

اگر می خواهید برای اصلاح طرف مقابل از او انتقاد کنید،این سه عامل را فراموش نکنید:

1 - از تحسین شروع کنید:

اگر شخصی به شما بگوید «عالی به نظر می رسی، بلوزت خیلی قشنگه، جورابت هم به لباست می آید، فقط باید کفشت را واکس بزنی» ، احتمالاً زیاد رنجیده نخواهید شد و احساس خواهید کرد که طرف انتقادگر هم در جبهه شماست. تحسین، مثل شکریست که داروی تلخ را دلپذیر می کند البته منظور، تحسین و تمجید خالصانه است و نه چاپلوسی و تملق.
شما همیشه می توانید در هر کسی، چیزی برای تحسین پیدا کنید.

2 - بنا را بر گوشزد کردن بگذارید:

«من» آدمی به گونه ای است که ترجیح می دهد به جای «گفته شدن» به او «گوشزد» شود. وقتی به کسی گوشزد می کنیم که «می خواهم چیزی بگویم که شرط می بندم خودت می دانی».
در اینجا به جای این که فهم و بصیرت شخص را زیر سؤال ببریم، حافظه اش را هدف قرار داده یم و اغلب مردم از کم حافظه بودن ناراحت و دگرگون نمی شوند.

بنابراین شاید بهتر باشد که برای رساندن مطلب خود از عباراتی از این قبیل استفاده کنید:

«یادم هست که تو قبلاً این کار را خوب انجام می دادی»، «شاید موقتاً فراموش کرده باشی» و یا «شاید تا همین حالا این فکر به نظرت رسیده باشد که...»

3 - خود شما به داشتن مشکل مشابه اعتراف کنید:

دردناکی انتقاد معمولاً به خاطر به وجود آمدن احساسی است که به فرد می گوید: «من بهتر از تو هستم.» اگر شخصی به شما بگوید که «تو همیشه دیر می کنی!» آیا شما بلافاصله در خزانه خاطرات خود به دنبال تعداد دفعاتی که آن شخص برای شام، ناهار، کلاس و سینما و... تأخیر داشته، نمی گردید؟ وقتی شما به مشکلی اعتراف می کنید: «یکی از عیب هایی که من دارم و سعی می کنم برطرفش کنم، تأخیر است. انگار تو هم اغلب دیر به سر قرارهایت می رسی...» حال پذیرفتنش آسان تر می شود.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 86/5/3 :: ساعت 10:36 صبح )
»» نیمرو بخور، ولی لذت ببر

راه‌های رسیدن به یک زندگی خلاق

سال‌های زندگی خلاق باید از قبل پیش‌بینی شود. مهم نیست که چند سال از عمر خود را پشت سرگذاشته‌اید. در جوانی، میان‌سالی و هر سنی که هستید برنامه‌ای برای زندگی خود بریزید. مهم این است که همین حالا دست به کار شوید.

نکته ی مهم این است که باید در برنامه‌ریزی، خود را به عنوان انسانی که در این جهان زندگی می‌کند در نظر بگیرید هر روز عمر را به مفهوم واقعی کلمه زندگی کنید و از گرفتاری‌‌های زندگی ترسی به‌دل راه ندهید.

زندگی کردن در تمام لحظات عمر را یاد بگیرید. به جزییاتی که زندگی شما را هیجان می‌بخشد بهای بیشتری بدهید .
بدانید که خوردن نان و نیمرو هم لذت‌بخش است. باید احساس لذت را در جزیی‌ترین امور زندگی پیدا کنید.

سال‌های عمر شما، علی‌رغم مشکلات، محدودیت‌ها و خطرات که البته وجود دارد می‌تواند پربار و لذت‌بخش باشد. اگر این را باور کنید، خوشبختی در دو قدمی شماست.

افسوس خوردن را فراموش کنید و بدانید که دیگران هم مثل شما شکست‌ها و نا‌کامی‌هایی داشته‌اند.

حال به مهم‌ترین نکاتی که در ایجاد زندگی خلاق، موثر واقع می‌شوند، اشاره می‌کنیم:

اولین گام برای رسیدن به زندگی خلاق، داشتن تصویر ذهنی سالم است. اگر بخشی از زندگی را تلف کرده‌اید خود را به ‌خاطر آن سرزنش نکنید. شما کامل و بی‌عیب و نقص نیستید. برای آن‌که سلامت و شادابی را به زندگی وارد کنید احتیاج به تصویر ذهنی سالم دارید. باید احساس کنید که انسانی ارزشمند هستید. تصویری که هر کس از خود دارد و به عبارتی، آن طور که خود را می‌بیند، روی قضاوتی که از خویشتن و از دنیایش دارد تأثیر می‌گذارد. برای رسیدن به خلاقیت باید فعالیت خود را دو چندان کنید . باید به خود ببالید که می‌توانید به هدف‌هایتان برسید. احساس مثبت داشته باشید و کارهای مفید انجام دهید، همچنین برای قبول کمبودها و شناخت محدودیت‌هایی که دارید تلاش کنید باید واقع‌گرا باشید و با واقع‌بینی خود را آن طور که هستید در نظر بگیرید و با این حال اجازه ندهید که روحیه بدبینی و منفی‌گرایی بر وجود شما مسلط شود. اگر کسی شما را آن‌قدر دوست داشته باشد که از خودگذشتگی نشان دهد و شما را از بحرانی که در آن گیر کرده‌اید نجات دهد باز هم نمی‌تواند به جای شما زندگی کند. نمی‌تواند به جای شما تصمیم بگیرد، نمی‌تواند به طور کامل شریک غم‌ها و شادی‌های شما باشد و از همه این‌ها گذشته نمی‌تواند توانایی موفقیت یا شکست را در شما ثبت کند. از او برای این که خود را قبول داشته باشید یا دست رد به سینه خود بزنید کاری ساخته نیست. تنها تصویر ذهنی شما چنین قدرتی دارد. تنها تصویر ذهنی است که می‌تواند به شما احساس اعتماد و اطمینان ببخشد.

با تقویت روزانه تصویر ذهنی خویش، برای زندگی خلاق آماده می‌شوید و خود را شایسته خوشی‌های زندگی می‌دانید و از آن به سود خود استفاده می‌کنید.
برای این که در خود تفکر و روحیه مثبت به وجود آورید باید طرز تلقی و برداشت خود را نسبت به رویدادهای زندگی تغییر دهید تنها در این صورت است که می‌توانید به کشمکش‌های درونی خود خاتمه دهید و از یک روحیه شاد و پربار بهره‌مند شوید.

اقلیت افراد خلاق، مثبت هستند. آنان کسانی هستند که در میان تردید و نا‌امیدی‌ها، جرقه امید و خوش‌بینی را روشن نگه می‌دارند. اقلیت خلاق به پیشرفت فرهنگ معتقدند.

گام بعدی برای رسیدن به زندگی خلاق داشتن هدف است.

برای لذت بردن از زندگی، هدف داشته باشید. زندگی مجموعه‌ای از هدف‌هاست و مساله، رسیدن به آن‌هاست. آیا با توجه به آنچه در درون شما می‌گذرد می‌توانید به هدف‌هایتان برسید یا نه. اگر خسته و دلسرد هستید از هدف‌هایتان غفلت نکنید. هر روز قدمی به جلو بردارید و این پیشرفت روزانه را احساس کنید و بدانید که وسعت و دامنه هدف مهم نیست، مهم هدفی است که برای خود انتخاب کرده‌اید. در جویبار روان زندگی به حرکت ادامه دهید و برای رسیدن به هدف‌هایتان تلاش کنید. جاری باشید، حرکت کنید، اگر شما به هدف نرسید هدف به شما می‌رسد. مهم سمت حرکت شماست.مهم این است که به پیش می‌روید و این پیشرفت را احساس می‌کنید.

واژه هدف برای بسیاری از افراد، حاوی مفهومی منفی است زیرا اغلب با وسواس و فشار و تنش و رقابت با دیگران همراه بوده است.

برای کامجویی از هدف‌هایتان، آن‌ها را به صورت علایم راهنما بنگرید که به مسیری ویژه اشاره می‌کنند تا تمرکزی دقیق به وجود آورند و شما را به تحرک وادارند. راه رسیدن به هدفتان به خودتان بستگی دارد. می‌توانید در طول راه بسیار جدی و منظم باشید و تمام توجه‌تان را به رسیدن به هدفتان معطوف کنید یا بیاسایید و راحت باشید.

برای توفیق در کارها هیچ‌چیز به اندازه اعتقاد و ایمان به توانستن، موثر نیست. اگر از انجام کاری بترسید و فکر کنید که قادر به انجا آن نیستید تحت هیچ شرایطی آن کار را به نحو مطلوب نمی‌توانید انجام دهید.
اگر ملاحظه می‌کنید که شما در یک کار موفق نمی‌شوید و هستند کسانی که در همان کار به موفقیت‌های کافی دست یافته‌اند، این را بدانید که عیب در شماست. آن که موفق است ایمان دارد که می‌تواند موفق شود و شما هنوز این یقین را به دست نیاورده‌اید.

در مورد هدف‌های کوتاه مدت واقع‌بین باشید. هدف‌هایی قابل دسترس برای خودتان تعیین کنید تا دچار دلسردی نشوید. بهتر است در آغاز کار، گام‌هایی کوچک و مطمئن بردارید تا اعتماد به نفس پیدا کنید. در مورد هدف‌های بلندمدت، گسترده و آرمان‌گرا باشید. بگذارید تخیل‌تان بگسترد و عالی‌ترین را انتخاب کنید. توجه‌تان را بر جوهر هدفتان متمرکز کنید. نگران جزییات نباشید زیرا جزییات ممکن است تغییر کنند. در مورد هدف‌هایتان وسواس به خرج ندهید.
مترصد پیروزی باشید و در هر کاری که می‌کنید تنها به آن بیندیشید. اگر امروز موفق نشدید اگر علی‌رغم همه تلاش‌ها امروز به پیروزی نرسیدید از نو شروع کنید و آن‌قدر مداومت به خرج دهید تا موفق شوید. نیروی خلاق خود را به کار اندازید و در جهت موفقیت گام بردارید.

انعطاف‌پذیر باشید. شاید دریابید که بسیاری از هدف‌هایتان عوض می‌شوند اما در مهم‌ترین هدف‌ها همواره جوهری هست که یکسان بر جا می‌ماند. به یک شیوه خاص اکتفا نکنید، هرگاه احساس کردید روشتان کارساز نیست، شیوه خود را تغییر دهید.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 86/5/3 :: ساعت 10:33 صبح )
»» هرگز تو را نخواهم بخشید!

 

 

بسیاری از افراد تصور می کنند که داشتن روح گذشت و بخشش، دلیل سستی اراده و تزلزل است. مثلاً اگر بدرفتاری پدرشان را نبخشوده اند، کار درستی انجام داده اند؛ زیرا این مشکلی بوده که خود پدر ایجاد کرده و خودش هم چوب اخلاق و رفتارش را می خورد و باید بخورد. حال آنکه این را نمی توان مشکل پدر محسوب کرد، بلکه دقیقاً مشکل خود شخص است! هنگامی که ما فکر " گذشت وعفو" را از سرمان بیرون می کنیم، در واقع مشکلی را برای خود به وجود آورده ایم . بیشتر اوقات، شخصی را که ما "مقصر" قلمداد کرده ایم، آسوده و آرام به زندگی خویش ادامه می دهد و کمترین اعتنایی هم به ما نمی کند، چون در اصل خبر ندارد که در سر ما چه می گذرد و ما چگونه در محکمه ذهنی خویش او را متهم و محکوم ساخته ایم.

اگر روحیه عفو و بخشش نداشته باشیم و به این گفته زیبا توجه نکنیم که: " کسانی را که نسبت به شما تعدی روا می دارند، ببخشایید و از گناه آنان در گذرید" طبعاً در رنج و عذاب و بدخلقی و ناراحتی ، زندگی را سر خواهیم کرد و همواره بهانه ای برای قهر کردن و از  مردم بریدن پیدا خواهیم نمود. داشتن روحیه " گذشت" سبب می شود که ما از نظر روانی، شاد و راحت باشیم و اطرافیان و نزدیکان و آشنایان خود را با چوب ملامت از خویش نرانیم.

لازم به ذکراست که افکار بد جسم را نیز ناتوان و بیمار می کند. علاوه برآن، تا زمانی که دیگران را مسئول و مقصر گرفتاری ها و بدبختی ها و اصولاً غم و غصه خود به شمار آوریم، آشکارا از زیر بار مسئولیتی که در قبال خویش و زندگی خود داریم، شانه خالی خواهیم کرد. دیگران را سرزنش و شماتت کردن، باری از دوش ما بر نخواهد داشت. هنگامی که تصمیم می گیریم دست از مقصر شناختن دیگران برداریم، به طور ناگهانی متوجه می شویم که اوضاع و احوال ، رو به راه و کارها بهتر می شود. ایراد گرفتن و سرزنش کردن ، عذر و بهانه و دستاویزی است برای این که وارد عمل نشویم و از مقابله با حقیقت سرباز زنیم. شخصی  ممکن است بگوید: " من شما را تا حدودی می بخشم، اما خطایی را که مرتکب شده اید، همچنان در ذهن نگاه می دارم تا بعداً سرفرصت به حسابتان برسم." بخشش و گذشت واقعی چنین نیست، بلکه پاک کردن حسابها با خود و دیگران است.

البته درک این نکته از اهمیت خاصی برخوردار است که باید تا آنجا که می توانیم به بهترین وجه زندگی کنیم و بدانیم چگونه می توانیم این مهم را به انجام رسانیم. ما اغلب در راهی که طی می کنیم دچار اشتباهات کوچک و بزرگی می شویم و گاهی اوقات به سبب سوء تفاهمات و اطلاعات غلطی که کسب می کنیم، از مسیر درست زندگی به بیراهه می افتیم و یا دست به کارهای احمقانه  می زنیم ؛ با این حال برای شناخت بهترین راه از هیچ تلاش و کوششی خودداری نخواهیم کرد. والدین تا آنجا که از دستشان بر می آمد، سعی در تربیت ما کردند و براساس اطلاعات و معلوماتی که کسب کرده بودند و نمونه ها و مثالهایی که در اختیار داشتند، وارد قلمرو ناشناخته ای به نام مقام و جایگاه پدری یا مادری شدند. حال اگر بخواهیم به خاطر قصوری که ناخواسته و ندانسته در مورد تربیت ما مرتکب شده اند دائماً آنها را سرزنش و ملامت کنیم، کاری عبث و بی فایده انجام داده ایم.

برخی افراد عادت کرده اند که اهمال های پدر و مادر را هرگز فراموش نکنند و تمام عقب افتادگی ها و بیچارگی هایشان را نتیجه ی کوتاهی آنها بدانند. گویی با زبان بی زبانی چنین می گویند:

" این گناه شماست که من چنین تنها و بدبخت مانده ام  و قدرت هیچ کاری را ندارم و غمگین هستم. پس حالا رنج و عذابی را که در زندگی می کشم تماشا کنید. دیگر چه می خواهید." ملامت کردن دیگران ما را به هیچ جایی نمی رساند. گذشته ها، گذشته است و هر قدر در باره آن فکر و خیال کنیم راه به جایی نخواهیم برد و تغییری درآن به وجود نخواهیم آورد. سرزنش و شماتت، آب و هوا را عوض نخواهد کرد، چنانکه ملامت و عیبجویی از مردم نیز ما را به جایی نمی رساند.

ولی هنگامی که عفو و گذشت را در زندگی بر می گزینیم، اصل عالی و پرشکوهی را در مسیر حیات خود به  جریان می اندازیم. اگر ما عوض شویم، دیگران هم عوض خواهند شد. اگر ما برخورد خود را با دیگران تغییردهیم، آنها هم رفتار خود را با ماعوض خواهند کرد. به هر حال، از همان لحظه ای که تصمیم می گیریم دیدگاه خود را دگرگون سازیم، دیگران نیز واکنش مطلوب و مساعدی را نشان خواهند داد و توقعاتی را که از ایشان داریم تا حد امکان برآورده خواهند ساخت. زمانی که دیگران را می بخشیم سطل زباله ای را که درون آن پر از کینه، حسادت، دلخوری، توهین و بالاخره تمام چیزهایی است که به نوعی باعث ناراحتی ما شده اند، از وجود خود جدا می سازیم و دیگر مجبور به حمل آن در تمام لحظات زندگیمان نیستیم. چون بیشترین کسی که از بوی این سطل زباله در عذاب است، خودمان هستیم. با " بخشودن"، یاد می گیریم که در زمان حال زندگی کنیم و زندگی پر از شادی و سرور و زیبایی را برای خود ترسیم نماییم و متوجه این موضوع باشیم که همه ما مرتکب اشتباه می شویم ، با این حال همه ی ما شایسته مهر و محبت هستیم.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 86/5/3 :: ساعت 10:31 صبح )
»» ببخشم یا نبخشم ،مسأله این است


و من می بینمش

استاده آن سوتر

بغل بگشوده من را سوی خود می خواند، اما

وای از این بغضی که در سینه ست

نگاهم می کند

می خواندم

من در سکوتی سرد می مانم

برایش پاسخی؟؟ هرگز

غروری کور فرمان می دهد، خاموش

و اینک یک سلام و دست مهری تا که بفشارد

دو دست خالی من را

و دستانم، که انگشتان تنهای مرا در خویش، می کاود

نگاهش می دود تا پشت چشمانم

دو پلک بسته ام راه نگاهش را، چه بی رحمانه می بندد

نگاه مهربانش پشت پلک بسته ام، در می زند، اما

نباید چشم بگشایم

که می ترسم، بلزرد قلب من

فرمان دهد، آغوش بگشایم

دوباره باز، می خواند مرا

و می خواهد که پیوندی زنم من

این طناب الفت دیرینه را اکنون

درون سینه ام غوغاست

دلم می خواهد آغوش محبت را به رویش، باز بگشایم

ببخشم، تا رها گردم من از دردی

که هر لحظه مرا رنجور می سازد

دلم پر می کشد تا او

دوباره، حس تاریکی مرا فریاد می آرد

ولی نه

او دلت را سخت آزرده ست

چه باید کرد؟

خدا می بخشد، اما من نمی بخشم!!!؟؟

با که این را می توانم گفت

دلم می خواست من را او بخواند

تا بگویم، دوستش دارم

بگویم، من دعا کردم بیاید بار دیگر

تا ببخشد او، ببخشم من

تا شروع دیگری باشد

ولی اکنون که او برگشته، می خواند مرا

اینک، کلام مهربانی بر زبان من، نمی آید

دلم می خواهد او باور کند، دیگر برایم نیست

اما هست

و می ترسم که از چشمانم، این را او بفهمد

چشم می بندم

نگاهش باز می کوبد، به پشت پلک های بسته ام

اما، نباید چشم بگشایم

دلم می خواهد او باور کند بغض مرا دیگر

و او باید بفهمد، خاطرم را سخت آزرده ست

و نور روشنی، در من به نجوا باز می گوید

ولی آخر تو هم ای خوب، بد کردی

و او را هم، تو آزردی

نمی دانم

ولی حالا که او بخشیده

باید او بفهمد، من نمی بخشم

که من این هدیه را، آسان نخواهم داد

جدالی در درونم می کند غوغا

میان این دو من

آیا کدامین من، در این پیکار خواهد برد؟

چه می شد من رها می گشتم از این کینه ی جانسوز

و می بخشیدم او را

نه

خودم را

که بیش از او، خودم در رنج خواهم بود

که تلخی نبخشیدن

به کام لحظه هایم، زهر می ریزد

و می میراند این اوقات زیبا را

وای صد افسوس

گذشت یک فرصت دیگر

و آن لبخند پرمهرش، چه نابشکفته، می خشکد

زپشت پرده ی اشکم، کنون من رفتنش را باز می بینم

خدایا!

کاش یک بار دگر، من را بخواند او

و آغوش محبت را به رویم، باز بگشاید

سلام و دست و لبخندی

تا که شاید من…

آه از این بازی نازیبای بی فرجام

میان بودن و نابودن یک فرصت دیگر

ببخشم یا نبخشم، مساله اینست



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 86/5/3 :: ساعت 10:30 صبح )
»» "علل فرار کودکان و نوجوانان از خانه"

یکی از عمده ترین نگرانی های والدین، زمانی است که کودک آنها گم شود یا از خانه فرار کند. در این شرایط والدین دامنه ای از احساسات را تجربه خواهند کرد. تنش و فشاری که این وضعیت ایجاد می کند و عکس العملهای مختلفی که والدین، خانواده، دوستان و پلیس به این وضعیت نشان می دهند ممکن است به سطح بحرانی برسد و حتی خود این واکنش ها باعث بحران بیشتری در خانواده شود. 


"انگیزه های خیابانی شدن کودکان و نوجوانان"

  1. برای اجتناب از تجربه هیجانی یا پیامدی که در آینده نزدیک در انتظارشان است.

  2. برای اجتناب از تجربه دردناک و ناخوشایند تکرار شونده در زندگیشان.

  3. برای پیشگیری در از دست دادن فعالیتها، روابط یا دوستی هایی که با ارزش یا مهم تلقی می شوند.

  4. زندگی با افراد دیگری که حمایت کننده، مشوق و فعال هستند.

  5. متوقف کردن آنچه انجام می داده یا درصدد انجام آن بوده اند.

 

مشکلاتی که خطر خیابانی شدن بچه ها را افزایش می دهد .

1.      سوء استفاده یا مورد غفلت قرار گرفتن کودک.

2.      استفاده از الکل یا داروهای روانگردان.

3.      طلاق یا جدایی هایی که به شیوه مناسب انجام نشده است.

4.      رفتار نافرمانی مقابله ای که با تخیلات مربوط به روابط رمانتیک یا رفاقت با گروه همسالان ضد اجتماعی ترکیب شده است.

5.      مرگ در خانواده که برخورد مناسبی با آن نشده است.

 

"روابطی که از خیابانی شدن جلوگیری می کند"

  1. هرگز از کنایه یا نگرش منفی که نشان دهنده بی احترامی به نوجوانان باشد استفاده نکنید.

  2. هرگز صدایتان را بالا نبرید یا فریاد نزنید، به خصوص وقتی که فرزندتان صدایش را بالا می برد، یا فریاد می زند.

  3. وقتی فرزندتان عصبانی است، فریاد می زند و خشمگین است، آرام و ساکت بمانید و تماس چشمی با او داشته باشید، منتظر بمانید تا آرام شود.

  4. وقتی فرزندتان در حال صحبت کردن یا تشریح موضوعی می باشد حتی اگر نظرش مورد تأیید شما نیست، حرف او را قطع نکنید، منتظر بمانید تا صحبتش تمام شود.

  5. با او خودمانی باشید و به سادگی به او بگویید که درکش می کنید و این به معنی موافقت با او و تسلیم شدن در برابر نظریات وی نیست.

  6. هرگز فرزندتان را، دروغگو، دزد، بچه، کم شعور، بی صداقت، خودخواه، غیر دوست داشتنی و احمق خطاب نکنید، این کلمات کمک کننده نیستند، بلکه ممکن است او کلمات منفی شما را تداعی کند و یا حتی با کلمات بدتری جواب شما را بگوید.

  7. به نوجوانان خود بگویید که شما حرفهای او را درک می کنید و اگر منظور او را درک نکردید به او بگویید مطمئن نیستیم منظور شما را درک کرده ام یا نه، از او بخواهید تا دوباره توضیح بدهد.

  8. وقتی مطمئن هستید که منظور فرزندتان را درک کرده اید ولی با او هم عقیده نیستید به او بگوئید من فکر می کنم که منظور شما را درک کرده ام ولی با شما موافق نیستم، فکر می کنم ما می توانیم همدیگر را درک کنیم ولی مجبور نیستم که موافق نظرات یکدیگر باشیم.

  9. به خاطر داشته باشید، شما می توانید با نظر فرزندتان موافق باشید، اما این گفته شما به این معنی نیست که او اجازه انجام هر کاری را دارد.

  10. سعی نکنید عدم توافق خود را با نظرات فرزندتان با بحث کردن توجیه کنید.

  11. وقتی نوجوان شما از ادامه صحبت خودداری کرد از او بپرسید، آیا چیز دیگری هست که بخواهد به شما بگوید.

  12. وقتی عصبانی یا ناراحت هستید به فرزند خود بگوئید "من ناراحت و عصبانی هستم، و نیاز به استراحت و زمانی برای فکر کردن به این موضوع دارم، بعداً با تو صحبت خواهم کرد".

  13. کمک گرفتن از یک متخصص در امر روان شناسی را در نظر داشته باشید.

  14. اگر پدر و مادر هر دو با فرزند خود صحبت می کنید، باید مواظب باشید که فرزندتان فرصت صحبت کردن به اندازه هر دو نفر را داشته باشد، صحبت والدین باید مساوی یا کمتر از صحبت فرزند باشد.

پدر و مادر عزیز!

"فرزندان ما امانت های الهی هستند، در شکوفایی این غنچه های با طراوت بکوشیم."



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 86/5/3 :: ساعت 10:26 صبح )
»» می خواهم مثل او باشم !

نوجوانان همواره در جست و جوی الگوهایی هستند تا آنها را سرمشق خود قرار دهند. اغلب نوجوانان در محیطی خارج از محیط خانواده به دنبال ایده های تازه می گردند. این شیوه، رفتاری طبیعی است چرا که آنان می خواهند به بزرگسالانی تبدیل شوند که در خارج از محیط خانواده آنها قرار دارند ؛ ولی این امر برای والدین نگران کننده است. یافتن یک سرمشق می تواند نوجوان را از آنچه که هست بهتر کند یا این که او را به تباهی و انحراف بکشاند. برای این که به نتیجه مطلوبی برسیم لازم است آموزش و راهنمایی را از سنین پایین آغاز کنیم. آموزش فرزندتان را برای انتخاب یک الگوی مناسب از زمانی که خیلی کوچک است شروع کنید ولی اگر تا به حال به این موضوع توجه نداشته اید بهتر است از همین امروز راهنمایی ها را آغاز کنید.

اگر در هنگام صرف شام همه افراد خانواده شما دور یکدیگر جمع می شوند بهترین زمان برای گفت و گو پس از صرف شام است. نخستین قدم برای آموزش فرزندان این است که سرمشق مورد علاقه او را به همه افراد خانواده معرفی کنید و از آنها بپرسید: «چرا این فرد محبوبیت دارد...؟» سپس به آنها اجازه دهید تا فرد مورد نظر را ارزیابی کنند .

در ابتدا از فرزندتان بپرسید که با پیروی از این فرد و از این الگو چه نکات بدی را یاد خواهد گرفت؟ سپس درباره خصوصیات مثبت و نقطه نظرهای خوبی که می تواند بیاموزد گفت و گو کنید. به خاطر داشته باشید که نظر و سخن شما اگر چه می تواند مؤثر باشد ولی نمی تواند به میزان دریافت و درک فردی نوجوان  کمک کند.

نکته دیگر در آموزش نوجوانان این است که ابتدا سرمشق های منفی و الگوهای نامطلوب را معرفی کنید و سپس به بررسی الگوهای مثبت و مطلوب بپردازید. اگر فردی مذهبی هستید بهتر است آخرین سرمشق و الگویی را که بررسی می کنید، یک الگوی مذهبی قرار دهید و با بررسی نکات مثبت و مطلوب وی فرزندتان را به پیروی از او دعوت کنید. در غیر این صورت می توانید فردی را برگزینید که مورد توجه شماست و می تواند سرمشق خوب و مثبتی برای فرزندان شما باشد.

در آموزش ها و راهنمایی ها ، موضوع با اهمیت این است که به فرزندان خود تفهیم کنید که یک فرد ، موجود کاملی نیست. یک قهرمان یا یک سرمشق می تواند از همه نظر کامل به نظر برسد ولی به دلیل ویژگی های خاصی که دارد، ممکن است برای نوجوان الگوی خوبی محسوب نشود. لازم است نوجوان به راهی قدم بگذارد که او را به بزرگسالی مطلوب برساند و بهترین راه را خود و خانواده اش می توانند برگزینند. نوجوان نباید بدون تأمل و تفکر ، از زندگی قهرمانان تلویزیونی و سرمشق های مورد علاقه اش پیروی کند، بلکه بهتر است جنبه های تحسین برانگیز و پسندیده فرد را مورد توجه قرار دهد و برای پرورش دادن ابعاد مذکور در خود تلاش کند.

به نوجوانان توصیه کنید تا چند فرد مختلف را سرمشق زندگی خود قرار دهند. آنها می توانند بسیار شاداب تر و سرزنده تر از دوست خود باشند، می توانند قوی تر از قهرمانان ورزشی مورد علاقه خود شوند، حتی می توانند سختکوش تر از والدین خود شوند و باهوش تر از بهترین آموزگار مدرسه.

در صورتی که نوجوانان به پیروی از ویژگی های مثبت افراد مختلف تشویق شوند و از این که فرد خاصی را سرمشق خود قرار دهند اجتناب ورزند، می توانند خود را از گمراهی و احتمالاً تباهی رهایی بخشند. زیرا در مواردی که قهرمان مورد علاقه نوجوان شکست می خورد یا دچار انحطاط اخلاقی می شود، نوجوانی که او را سرمشق و الگوی زندگی خود قرار داده نیز با بحران جدی رو به رو خواهد شد.

زمانی که نوجوان از سرمشق و فرد موردعلاقه اش سخن می گوید از او بپرسید که چرا او را تحسین می کند؟ سعی کنید شنونده باشید و قضاوت نکنید. اگر به انتقاد از قهرمان مورد توجه فرزندتان بپردازید ممکن است با فریاد و اعتراض او رو به رو شوید و نوجوان از سخن گفتن در این باره خودداری کند. ممکن است انتخاب فرزندتان شما را مضطرب و نگران سازد اما با آرامش از او پرس و جو کنید و به ویژگی خاصی که قهرمان مورد توجه فرزندتان دارد و توانسته نظر او را به خود جلب کند پی ببرید.

ارزش های پیشرفته (برتر) فرزند خود را بشناسید. اگر فرزندتان با خبر شود که سرمشق و قهرمان مورد علاقه اش سابقه اعتیاد به مواد مخدر را دارد آیا ناراحت می شود؟ از اینکه بفهمد که قهرمان مورد توجه او به تخریب و خشونت می پردازد چه احساسی دارد؟ با وجود این، در چه زمینه هایی می خواهد او را الگوی خود قرار دهد؟ آیا ابعادی از زندگی الگوی فرزند شما وجود دارد که مورد توجه نوجوان قرار نگرفته باشد؟ آیا نوجوان می خواهد شبیه به قهرمان مورد علاقه اش زندگی کند یا این که کاملاً مثل او باشد؟

البته ما بزرگسالان نیز علاقه مندیم که مانند افراد معروف و مشهور زندگی کنیم ولی نمی خواهیم به فردی کاملاً شبیه به الگوی مورد نظرمان تبدیل شویم. بهتر است به طور مرتب الگوها و سرمشق های مثبت را به نوجوان معرفی کنید، درباره آنها به گفت و گو بپردازید. سعی کنید الگوهای مثبت را وارد زندگی کنید. الگوهای مثبت را می توان در مکانهای مذهبی، مدرسه یا حتی همسایگی خود یافت. به این ترتیب می توانید تأثیری را که قهرمان مورد علاقه فرزندتان بر او گذاشته است کمرنگ سازید.

مادری می گفت : زمانی که دختر من 10 سال داشت، نوجوان هیجده ساله ای به او درس می داد. او تأثیر قابل ملاحظه ای بر دختر من گذاشت. وی عضو شورای دانش آموزی بود، در منزل یک کدبانو و در کلاس درس نیز محبوبترین شاگرد به حساب می آمد. همه شاگردان او را دوست داشتند و می خواستند مثل او شوند. خوشبختانه این دختر توانسته بود الگوی مثبت و ممتاز ارائه کند. او از شخصیتی قوی برخوردار بود و از دوست شدن با کسانی که لباس پوشیدن او را قدیمی می دانستند و به دلیل رفتار شایسته اش او را مسخره می کردند، پرهیز می کرد. در تمام روزهای تابستانی دخترم از او سخن می گفت. وقتی که درباره پوشش ( لباس) مناسب با دخترم صحبت می کردم بلافاصله به گفته ها و تذکرات او اشاره می نمود و همیشه نکاتی را که وی به آنها توجه می کرد در نظر می گرفت مانند: خوب درس خواندن، کمک کردن و مهربانی با افرادی که دیگران به آنها توجهی ندارند و .. رفتار و گفتارش بر دختر من تأثیر زیادی گذاشت. او به عنوان یک دختر شاداب و دوست داشتنی سرمشق دانش آموزان کوچک تر از خود بود. اگر درسهایی را که او به دخترم آموخت، من بیان می کردم چنین تأثیر عمیقی نمی گذاشت و چه بسا با مقاومت او رو به رو می شد.

بهتر است که ما، پدرها و مادرها، در جست جوی الگوهایی باشیم که بتوانند ما را یاری کنند تا نوجوان خود را به سوی یک زندگی مناسب و مطلوب راهنما شویم.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 86/5/3 :: ساعت 10:20 صبح )
»» چگونه فرزندانمان را از خطر اعتیاد برهانیم ؟

 

1- گام های نخست

اولین گام مهم  برای پیشگیری و کمک به فرزندان این است که والدین ، خود به مواد مخدر معتاد نشوند .  این  مربوط به زمانی است که پدر و مادر هنوز صاحب فرزندی نشده اند . موادی همچون  نیکوتین و الکل  بر روی جنین  به ویژه  در سه هفته نخست بارداری اثرات مخربی بر جای می گذارد . پژوهش ها حکایت از آن دارند نوزادانی که از مادران معتاد به دنیا می آیند ممکن است در مراحل زندگی ، بیشتر در معرض خطر اعتیاد قرار گیرند.

وانگهی کارشناسان د راین مورد هم عقیده اند که توجه  مهرآمیز، در شکوفایی خود ارزشمندی ، به طور همیشگی اهمیت دارد و کمبود آن دلیل عمده  پناه بردن به دامن مواد مخدر است . بنابراین پیش  از شروع دوران تحصیل باید رهنمودهای رفتاری خانوادگی چون درستی و شرافت ، انصاف ، عدالت ، احترام به دیگران و رعایت قانون را بنیان نهاد .

2- نخستین درس ها

به محض این که کودک شما به سنی رسید  که تا حدی خوب را از بد شناخت ، به وی بفهمانید که امکان دارد برخی فرآورده ها از آن جمله مواد شوینده  و پاک کننده ها ، هوا پخش ها و داروها سمی باشند .

3- دوران دبستان

بچه های پنج  تا نه ساله از راه تجربه اندوزی چیز می آموزند . در چنین سنینی آنان قادرند از واقعیات  به توهمات و خیالبافی پرداخته و باز به دنیای واقعی برگردند بی آنکه حتی تفاوت این دو را باز شناسند . به هر حال آنچه  را که می بینند برایشان کاملاً حقیقی و باورنکردنی است .

از نظر کودکان خردسال ، نه گفتار پدران و مادران ، بلکه کردارشان مهم است . چنانچه بچه ها سیگار کشیدن و میگساری پدر و مادر خود را ببینند ، به احتمال زیاد همین راه  را در پیش می گیرند .

4- گزینش های صحیح

حال زمان آن رسیده است که به فرزندانتان درس تصمیم گیری مستقل و« دنباله رو نبودن » را بیاموزید .

مادر نوجوانی می گوید : من می خواهم به بچه هایم بفهمانم صِرف این که کسی به آنان می گوید کاری را انجام  دهند دلیل بر درست بودن آن نیست . اگر تردید دارند که عملی صحیح است یا نه ، حتماً  با فرد مطمئنی  مشورت کنند .

در سال های آخر دبستان  بسیاری از  بچه ها متوجه می شوند که کدام یک از هم شاگردی هایشان به استعمال دخانیات ، مصرف مواد مخدر و می نوشی روی آورده اند .

5- خطرات بو کشیدن

در سنین بین پنج تا نُه بچه ها با استنشاقی هایی ( بو کشیدنی ها ) سر و کار پیدا می کنند ؛ مانند هوا پخش های تحت فشار شامل رنگ ها ، افشانه های آشپزی یا چسب . در این سن آنها دوست دارند این قبیل مواد فرار را استنشاق کنند تا تغییر حالت را بیازمایند . این حقیقت که ممکن است  چنین  لذتی زودگذر به آسیب دائمی  مغز و بالاتر از آن به مرگ بینجامد ، به ذهن این خردسالان خطور نمی کند .

یکی از مهمترین آموزش هایی که پدر و مادرها می توانند در این  سن به بچه ها بدهند این است که چگونه جواب منفی دهند .

 

 

6- راه های گریز

کمک کنید تا فرزندانتان به جاهایی که احتمالاً  در آنجا ناچار به مصرف مواد مخدر می گردند نروند . اگر یک مهمانی در کار است حتماً بپرسید : چه کس دیگری دعوت شده است ؟ آیا پدر و مادر صاحب خانه درمنزل هستند ؟

مادری می گوید : آخرین چاره این است که به فرزندانتان بگویید اگر مکان مورد نظر را دل آزار و زجر آور تشخیص  دادند فوراً آنجا را ترک کنند .  وی خاطر نشان می سازد من به فرزندم گوشزد می کنم : اگر در آبریزگاه ( دستشویی ) بوی ماری جوانا یا حشیش و بَنگ به دماغت خورد فوری به دستشویی دیگر برو . به فرزندانتان توضیح دهید که مواد مخدر چه ضررهایی دارند. . در آغاز دوران نوجوانی ، بچه ها به طور روزافزونی به فیلم های تلویزیونی و مملو از تصاویر مواد مخدر و استعمال  مشروبات الکلی روی می آورند .

دونابل ، هماهنگ کننده مشارکت در هیأت کمیسیون  بزهکاری کخ  و مادر دو بچه غیر معتاد ، آنچه را که فرزندانش تماشا می کردند  زیر نظر می گرفت ، گوش می داد  و می گفت : فقط گفتن این که فرزندانمان تصمیم گرفته اند به سینما بروند کافی نیست . من و همسرم می پرسیدیم که برای دیدن کدام فیلم می خواهید بروید  و در این مورد بررسی می کردیم . این همان کاری است که ضرورتاً  باید انجام داد . او از لحظات  آموزش  هم سود می جست  به طوری که می گوید :

مثلا" وقتی که با تمام اعضای خانواده جلوی تلویزیون نشسته ویک برنامه مبارزه با مواد مخدر را تماشا می کنید ،  این « لحظه حساس »  را سکوی پرتابی  بدانید . شما می توانید  بلافاصله در باره مضرات مواد مخدر و ... با بچه ها سخن بگویید تا جایی که نه آنان را تحت فشار قرار دهید و نه تهدیدشان کنید . پیام خود را کوتاه و نه موعظه وار به گوششان برسانید ولی بدانید که انجام پیاپی این عمل ناشدنی است .

راستی شما راجع به اعتیاد چگونه با فرزندانتان صحبت می کنید؟  بهتر است  از هر جا که می توانید آغاز کنید و از این که گاه به حرف هایتان توجه نمی کنند ، آزرده خاطر نگردید . مفهوم یک مورد را کاملاً  روشن سازید و بر این موضوع شدیداً تأکید کنید که اعتیاد خطرناک است و شما نمی خواهید فرزندانتان به دام آن گرفتار شوند .

7- دوره راهنمایی

این دوران شاید آسیب پذیرترین  عهد زندگی نوجوانان باشد که  طی آن فشار روانی با انتقام جویی و کینه ورزی توأم می گردد . آنان  موهایشان را بلند  می کنند یا ممکن است از ته بتراشند . لباس های عجیب و غریب می پوشند . به موسیقی تند و پرسر و صدا گوش می دهند و هورمون های جنسی شان غلیان می کنند . بچه های در این سن وسال راجع به همه چیز کنجکاوند و مایلند هر چیزی که آنان را به اصطلاح بی خیال می کند امتحان نمایند.

برای پدران و مادران حیاتی است  که تمام راه های ارتباطی را باز نگه دارند . اکثر اوقات که پدر ومادر سرگرم استراحت هستند خیال می کنند  که بچه ها  به کار خویش مشغولند لیکن نمی دانند که امکان دارد  این آزادی به فاجعه بدل گردد. والدین عزیز :  سال اول دوران راهنمایی را همچون دوره کودکستان بپندارید . کیف مدرسه بچه ها را بازبینی کنید  . بخواهید تکالیفشان را به شما نشان دهند . بگذارید به طور شایسته مسئولیت های مدرسه جدید خود را بپذیرند .

8- نترسانید ، بلکه آگاهی دهید

اکثر آموزگاران مجرب عقیده دارند که  اگر  می خواهید  نوجوانان در این دوره در برابر فشارهای روانی  و وسوسه های پیرامونشان پایداری کنند باید "مجهز به اطلاعات باشند" نه "ترسو". متأسفانه  بیشتر پیام هایی که به نوجوانان داده می شود به قصد ترساندن آنهاست " اگر مشروب بخوری  به الکل معتاد می شوی ، هر کس که مواد مخدر مصرف می کند آدم نابابی است و...  در این صورت تصور کنید چنانچه آنان با شخصی از آشنایان  برخورد  کنند که فرضاً  در مهمانی کمی حشیش ، ماری جوانا و یا غیره می کشد و یا بازیکن بسکتبال مشروب خواری  را ببینند که درعین حال خوب بازی می کند آن وقت چه خواهد شد ؟  این ضد و نقیض گویی ها باعث می شود که آنها دچار تردید گردند. نوجوانی می گفت : بعد از استعمال  ماری جوانا در یک مهمانی به خانه برگشتم ، پدر و مادرم به حالم پی بردند و گفتند : تو به زودی  معتاد شده و خواهی مرد . آنها اطلاعی از مواد مخدر نداشتند و بی آن که بخواهند از این موضوع  آگاه شوند به بحث خاتمه داده بودند . امروزه اطلاعات اغلب بچه ها  در باره مواد مخدر بیش از پدران و مادران  است .

آلان لشنر ، مدیر مؤسسه  ملی سوء استعمال مواد مخدر ( ان . آی . دی . ا ) به دنبال این سخن می افزاید : به همین دلیل است که پدر و مادر باید  بررسی خویشتن را انجام داده و اطلاعات صحیحی در زمینه  مواد مخدر به اطلاع بچه ها برسانند . این اندرز  را بی درنگ آویزه گوش خود کنید:  گفت و گو درباره خطرات دراز مدت بهداشتی با نوجوانانی که در دوره راهنمایی تحصیل می کنند ، اثر  چندانی ندارد . دلخوشی بچه ها در چنین دوره ای این است که در نظر همسالان خود خوب جلوه کنند . به آنان خاطر نشان سازید که سیگار کشیدن به بدبویی دهان و زردی انگشتان می انجامد . یا این که  اگر می گساری کنند ، احتمالاً  مریض شده و مطرود دوستانشان می گردند .

9- ایجاد محدودیت

بسیاری از جوانانی که از مواد مخدر استفاده می کنند صرفاً  به این خاطر است که دوستانشان تن به این کار می دهند . برای این که توانایی فرزندتان  از لحاظ مقاومت و زیر بار اعتیاد نرفتن استحکام  یابد ، معاشران او و پدر و مادرشان را بشناسید و رفت و آمدهای وی را زیر نظر  داشته باشید . سوق دادن بچه ها به مسیر مناسب، همیشه کار آسانی نیست . بازداشتن آنان از معاشرت با دوستی « ناباب »  ممکن است فقط به اصرار بیشترشان به ادامه دوستی منتهی گردد .توصیه من این است که دوستانشان را عاقلانه انتخاب کنند .

10- سرگرم و  مشغول بودن

بر حسب پژوهش های به عمل آمده ، نوجوانانی  که از احوالشان غافل مانده ایم و یا دست به کاری نمی زنند ، به احتمال زیاد به دامن  مشروبات الکی  و مواد مخدر پناه می برند . فرزندانتان  را سرگرم  کنید و به قول یکی از مربیان : اگر  شما فرزندانتان را به کاری مشغول نکنید . آنها گرفتارتان می کنند . بر پدران و مادرانی  که  فرزند دانش آموز در دوره  راهنمایی تحصیلی دارند واجب است  که برنامه  فعالیت  های فوق برنامه و روزمره برای فرزندانشان تنظیم کنند و از این  راه حس مسئولیت  پذیری آنها را استحکام بخشند .

11- نقش والدین

تحقیقات بیست ساله علمی نشان داده است که دخالت مستقیم پدر و مادر  در زندگی فرزندانشان مهمترین  عامل حمایتی آنها به شمار رفته و در باز داشتن آنان از سقوط  در دام اعتیاد مؤثر است . مادری می گوید : پدر و مادر نه "کلید" بلکه "شاه کلیدند". اینان باید از هرگونه دگرگونی به ویژه  دگرگونی روانی و رفتاری  فرزندان خود با خبر باشند . از این رو توصیه می کنیم که پدر و مادر مرتباً با اولیای مدرسه تماس داشته  و از وضع آنها آگاه گردند .

12- دبیرستان

در این دوره فشارهای روانی همچنان پابرجا هستند . نخستین اولویت برای جوان ، پذیرفته شدن در دسته ها و گروه های جوانان است . هرچند حساسیت  ایشان  نسبت به دوران نوجوانی  اندکی کاهش یافته ، ولی تمایل به می گساری و مواد مخدر در این مرحله فزون تر می گردد؛  خاصه زمانی که موفق به دریافت گواهینامه رانندگی خود می شوند . در این سن باید به آنان گوشزد کرد به همان اندازه  که مشروبات الکلی و مواد مخدر برای بدنشان ضرر دارد ، ممکن است وادارشان سازد  به اموری دست بزنند که به همان اندازه می تواند  زیانبار باشد . پرسش  مهمی که با پاره ای از پدر و مادرها  مطرح می شود این است که چنانچه من قبلاً  در جوانی  سیگار می کشیدم و یا به موادی از این قبیل روی می آوردم ، حالا اگر فرزندمان بفهمد چه می شود ؟ مناسب ترین پاسخ این است که عین حقیقت را بگویید و شرح دهید که در جوانی مرتکب اشتباهی  شده بودید.  احتمال دارد نسبت به بازگو کردن مسائل خودتان دورویی کرده و واقعیت را بیان نکنید.  لیکن نباید در مورد بچه ها چنین عملی را انجام دهید .

13- صریح باشید

اطمینان حاصل نمایید که فرزندتان با قواعد و قوانین آشنایی دارد و می داند که اگر قوانین ، نادیده گرفته شوند چه پیامدهایی حاصل می گردد؟

14  - ثابت قدم باشید

جوا ب منفی دادن ، همیشه کار ساده ای نیست نه برای پدر و مادر و نه برای جوانان ؛ ولی در مواردی که پاسخ شما مثبت نیست ، صراحت آن را بیان کنید .  

15- منطقی باشید

وقتی قانون و قاعده ای نقض می شود ، مجازاتی بیش از حد مقرر، در نظر نگیرید و بدانید تنبیه و مجازات ، آن زمان اثربخش است که با تخلّفِ صورت گرفته هماهنگ باشد .

16- گوش فرا دهید

سعی کنید که در گفت و گو فقط خودتان سخنگو نباشید ، بلکه به سخنان  جوانان خوب گوش  بسپارید و به اصطلاح  برای حرف های آنان شنونده خوبی باشید . در این صورت خواهید توانست از میان صحبت ها ، به نظراتشان پی ببرید . آموزشگاه ، جامعه ، نیروی انتظامی و انجمن های مبارزه با مواد مخدر همگی می کوشند جوانان را از استعمال مواد مخدر دور سازند اما هیچ کدام از آنها قادر نیستند جای خالی خانواده را پر کنند . مسئولیت پدر و ماد ر از این بابت بس خطیر است . نظر کارشناسان این است که چنانچه  فردی در دوران جوانی به سوی اعتیاد کشانده نشود ، در سنین میانسالی به این سو حرکت نخواهد کرد .

با فرزندانتان صحبت و گفت و گو کنید ؛  به سخنانشان گوش فرا دهید ؛ اصول ارزشی را برایشان توصیف کنید و به خاطر بسپارید  که آنان از شما تقلید می کنند. حمایت و عشق شما به آنان احساس « خود ارزشمندی »  می دهد . آنها را سرگرم سازید و در مورد زندگی شان مسئول باشید و تا سر حد امکان بر میزان دانستنی های خویش در باره مواد مخدر بیفزایید ؛ نگذارید سکوت شما علامت رضا باشد



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 86/5/3 :: ساعت 10:19 صبح )
»» من گم شده ام !!


آیا از تنهایی وحشت دارید؟ آیا وقتی تنها هستید نمی توانید لحظه ای را بدون صدای رادیو، تلویزیون و نوار موسیقی سر کنید؟ آیا فقط در زمانی که با دیگران و در جمع هستید احساس راحتی می کنید؟ آیا احساس می کنید نقاب به چهره زده اید؟ به عبارتی دیگر آیا نمی توانید با خود حقیقی تان یعنی آنگونه که در درون خود هستید با دیگران رابطه برقرار کنید؟ آیا در دنیای بیرون از خود به دنبال خوشبختی و آرامش هستید؟ آیا درگیر رابطه عاشقانه ای شده اید که نمی توانید لحظه ای بدون او احساس شادی، آرامش و خوشبختی کنید؟ آیا در رابطه ای قرار دارید که طرف مقابل شما به مسایل اخلاقی بی توجه ، بی بند و بار، بی مسئولیت، دروغگو و پنهان کار است؟ آیا طرف مقابل شما بسیار پرخاشگر، عصبی و بددهن است، شما را آزار می دهد و حتی کتک می زند و با این وجود شما خود را بدون او ناتوان و درمانده می بینید؟ آیا در ارتباطات خود با دیگران احساس می کنید بارها و بارها مورد سوءاستفاده قرار می گیرید، بیشتر از آنچه که دریافت می کنید از خود مایه می گذارید، سعی می کنید همه را راضی و خشنود کنید ولی در درون از خود راضی نیستید و به خاطر ترس از تنها ماندن و طرد شدن همچنان روابط خود را با آنها ادامه می دهید؟

آیا مراقبت از شخص بیماری را برعهده دارید که مسئولیت بهبودی و مراقبت خود را نمی پذیرد؟ آیا شخص مورد علاقه شما پرخور است و به سلامت خود هیچ توجهی ندارد و شما خود را مسئول مراقبت از او می دانید؟ آیا به سختی تلاش می کنید از بازی قمار یکی از اعضای خانواده و یا دوستانتان جلوگیری کنید ولی موفق نمی شوید؟ آیا مدت طولانی است که تلاش می کنید فرد الکلی یا معتاد مورد علاقه تان را نجات دهید و او همچنان به رفتار بیمارگونه خود ادامه می دهد؟ و آیا اداره و کنترل امور زندگی خود را از دست داده اید و احساس درماندگی و آشفتگی می کنید؟

اگر پاسخ شما به برخی از پرسش های بالا آری است، تنها مشکل شما گم کردن خود حقیقی تان است. مفهوم هم وابستگی به شما کمک می کند خود را از رنج و درد غیرضروری رهایی بخشید و ضمن احساس شادی و خوشبختی امکان آن را فراهم کنید تا اگر طرف مقابل شما و دیگران بخواهند و مایل باشند رشد کنند، مسئولیت بهبودی شان را بپذیرند و از مصیبت و رنج رهایی یابند.

ولی هم وابستگی چیست؟ مفهوم هم وابستگی در حوزه بهبودی از وابستگی به مواد شیمیایی شکل گرفته است. درمانگران و مشاورانی که به درمان الکلی ها و معتادان مشغول بودند، متوجه حالت ها و رفتارهای غیرمعمولی و غیرطبیعی در اعضای خانواده وابستگان به مواد شیمیایی شدند. آنها مشاهده کردند که به همان اندازه که فرد الکلی یا معتاد به الکل و دیگر مواد شیمیایی وابسته است؛ همسران، فرزندان و یا حتی آشنایان آنها هم، وابسته به کنترل و مراقبت کردن از آنها هستند. به عبارتی بستگان فرد الکلی و معتاد، به فرد معتاد یا الکلی اعتیاد پیدا می کنند، درست مثل فرد الکلی و معتاد که به مواد شیمیایی اعتیاد دارد. آنها یعنی همان نزدیکان و اعضای خانواده ی فرد وابسته به مواد شیمیایی، بدون توجه به سلامتی و نیازهای اساسی خود به طور مسئولانه ای که به نوعی فداکاری هم به نظر می آید، به شدت مشغول مراقبت از فرد بیمار می شوند، آنها خسارت های فرد وابسته به مواد شیمیایی را پرداخت و جبران می کنند. برای او ترحم و دلسوزی می کنند، از او در برابر آنهایی که از رفتارهای بی مسئولانه و غیرمعمولی فرد وابسته به مواد خسارت دیده اند و آسیب خورده اند حمایت می کنند. حتی برای دفاع از او دروغ می گویند و مشکل اعتیاد او را انکار می کنند. درست مثل فرد معتاد یا الکلی که در حمایت از مصرف مواد خود و ادامه رفتار اعتیادگونه اش؛ پنهان کاری می کند، دروغ می گوید و به طور کل مشکل خود را انکار می نماید.

 درمانگران و مشاوران مشاهده کردند مشکل این افراد آنقدر شدید است که حتی وقتی فرد الکلی یا معتاد وارد برنامه بهبودی از وابستگی به مواد شیمیایی می شود همان کسانی که شدیداً درگیر نجات او بودند با انجام رفتارهایی، شرایط را برای برگشت مجدد فرد به سوی اعتیاد آماده می کنند.

این گونه به نظر می آید که اعضای خانواده و دوستان فرد بیمار نیازمند آن هستند که دست نیاز به سوی آنها دراز شود، یعنی همان کاری که فرد معتاد و یا الکلی در آن مهارت کافی دارد. او به طور مداوم نیازمند کمک اطرافیان است تا به مصرف مواد ادامه دهد. از آنها پول می خواهد تا موادش را تهیه کند. از آنها حمایت می خواهد تا رفتار مخربش را توجیه کند. از آنها ترحم و دلسوزی می خواهد تا احساس محق بودن کند. از آنها گریه و غم می خواهد تا به این صورت آنها را برای رفتارش سرزنش کند، حتی از آنها دعوا، خشم و پرخاشگری می خواهد تا خیالش آسوده شود که اگر دارد تخریب و نابود می کند، آنها هم دارند تلافی می کنند، پس چیزی به کسی بدهکار نیست...

اعضای خانواده و دوستان اینگونه با برآوردن نیازهای فرد بیمار احساس مثبت بودن می کنند و نیاز خود را ارضاء می کنند. در اینجا ست که اگر فرد بیمار بهبودیش را آغاز کند و به طرف زندگی مستقل قدم بردارد، اطرافیان وابسته به او احساس می کنند دیگر مورد علاقه فرد بیمار در حال بهبودی نیستند چرا که دیگر او مشکلاتی ندارد که به اطرافیان خود محتاج و نیازمند باشد. حالا دیگر چه کسی باقی می ماند تا این افراد با رفع نیازهایش نیاز خود را به نجات دادن ارضاء نمایند و از این طریق احساس رضایت نمایند.

از این روی برای درمانگران و مشاوران این رفتارهای اعضای خانواده و نزدیکان افراد معتاد و الکلی به عنوان نوعی ناخوشی یا بیماری مدنظر قرار گرفت که در ابتدا آن را هم الکلی و بعدها هم وابسته نامیدند. مفهوم هم وابستگی برای دست اندرکاران وابستگی به مواد شیمیایی به این لحاظ اهمیت دارد که تعیین کننده نوعی کمکی است که می توان به افراد وابسته به مواد شیمیایی اعتیاد آور ارائه کرد و بر شکل درمانی که به طور کل اشخاص (معتاد) دریافت می کنند، تأثیر می گذارد. بنابر این هم وابستگی مفهوم بسیار مهمی در درمان وابستگی به مواد شیمیایی و یکی از مفاهیم بنیادین در توانبخشی این بیماران است. گاه مشاهده شده است که برخی از مشاورین و درمانگران به دلیل عدم آشنایی با تأثیر روابط اعضای خانواده بر فرد بیمار؛ همسران و نزدیکان بیمار را تشویق به مدارا و به اصطلاح تشویق به فداکاری کرده و از آنها می خواهند بیشتر از گذشته به فرد معتاد یا الکلی خدمت کنند و آنها را به غلط از فراری شدن معتاد از خانه و وخیم تر شدن اوضاع او، می ترسانند. در حالی که غافل هستند که با پذیرش مصیبت های فرد معتاد و تحمل او، بیمار را بیمارتر کرده و او را در ادامه مصرف مواد اعتیادآورش و وابستگی بیشتر به رفتار وسواس گونه اش کمک می کنند.

البته در اینجا باید به خاطر داشت که شرایط اقتصادی و اجتماعی برخی از نزدیکان فرد بیمار و کمبود حمایت های اجتماعی امکان یک زندگی مستقل و عاری از چسبندگی را برای آنها بسیار سخت و دشوار می سازد و گاهی کنترل و مراقبت از فرد بیمار برای آنها به عنوان تنها راه چاره مطرح می شود.

چرا که آنها با کنترل و مراقبت از فرد بیمار اولاً تلاش می کنند رنج و درد غیرضروری ترس ناشی از خسارت ها و صدمات رفتارهای وسواسی و معتادگونه او را، کاهش دهند تا خود گرفتار نشوند. دوماً آنها هیچ جای دیگر و منبع درآمد دیگری نداشته (البته اگر فرد معتاد برای آنها چیزی باقی گذاشته باشد) و مهارت لازم برای دستیابی به خودکفایی اقتصادی را هم ندارند و ناچار هستند به قول خود بسوزند و بسازند و یک قربانی تمام عیار باشند. ولی بارها مشاهده شده است که همسران معتادان و فرزندان آنها بعد از جدایی و مستقل شدن افرادی را برای زندگی مشترک و دوستی انتخاب می نمایند که وابسته به مواد شیمیایی بوده اند و یا به نوعی دچار رفتارهای وسواسی و غیرمعمولی هستند. سؤال این است که چرا این افراد بعد از قطع رابطه با یک فرد بیمار، رابطه دیگری را با بیمار دیگر برقرار می کنند؟ آیا می توان گفت آنها هم وابسته هستند؟ به نظر آنها نیازمند فرد نیازمندی هستند که با کنترل و نجات او احساس ارزشمند بودن کنند و از این روی با وجود جدا شدن از فردی بیمار، جذب فرد بیمار دیگری می شوند.

گستره مفهوم هم وابستگی به حوزه بهبودی از اعتیاد به مواد شیمیایی محدود نمی شود. همانطوری که اشاره شد در ادامه بررسی ها مشخص شد که این افراد تنها در کنار افراد الکلی و معتاد چنین رفتارهایی را از خود نشان نمی دهند، بلکه اصولاً درگیر روابطی می شوند که آن طرف رابطه فردی کژ رفتار و غیرمعمول است. چرا که آنها از طریق تلاش به منظور کنترل و مهار رفتار چنین افراد نابهنجاری و نجات آنها، جلب توجه کرده و تأیید دیگران را طلب می نمایند و از آنجایی که تصور می کنند رفتار مثبتی انجام می دهند، احساس خود ارزشمندی می کنند. آنها در ادامه این شیوه از زندگی و متمرکز ساختن توجه خود بر دنیای خارج از خود حقیقی شان، تماس و ارتباطشان با دنیای درونشان یعنی خواسته ها، علایق، باورها، نیازها و احساس هایشان را از دست می دهند و به عبارتی «خودشان را گم کرده و خود دروغینی می سازند تا مسئولیت بقا و حیات آنها را در ارتباط با دنیای بیرون برعهده گیرد و این خود کاذب و دروغین همان نقابی است که آنها بر چهره می زنند.» این افراد مستعد مبتلا شدن به انواع بیماری هایی مرتبط با فشار روانی هستند و اغلب دچار بیماری های دستگاه گوارش، فشار خون و به طور کل ناراحتی های قلبی و عروقی می گردند و در کنار مشکلات جسمی هم وابسته ها دچار بسیاری از اختلالات روانشناختی می شوند که مهم ترین و بارزترین آنها انواع رفتارهای وسواسی عملی و اعتیادهاست.

اعتیادها یی از قبیل : خوردن، ارضاء جنسی، ورزش، تماشای تلویزیون و رایانه، کارکردن، قمار، استفاده از کارت های اعتباری، روابط با دیگران، پول خرج کردن یا خرید نمودن، مخالفت با دیگران و متداولترین رفتار تکراری،اعتیاد به الکل یا مواد مخدر و به طور کلی اعتیاد به هر نوع مواد شیمیایی اعتیادآور.

بنابر این مشاهده می شود که فرد هم وابسته نه تنها در یک رابطه، طرف مقابلش می تواند یک وابسته به مواد شیمیایی باشد بلکه خود او هم می تواند معتاد به مواد شیمیایی باشد. به همین لحاظ برخی از درمانگران و مشاوران وابستگی به مواد شیمیایی می گویند که هرگز معتاد به مواد شیمیایی را ندیده اند که هم وابسته نبوده باشد و هم از آن روی اعتقاد دارند در زیر هر نوع اعتیاد و وسواس عملی هم وابستگی نهفته است. با توجه به شیوع و گستره انواع اعتیادها و وسواس های عملی و همینطور روابط غیرمعمولی و کژکارانه، برخی براین باورند که ?? درصد از جمعیت کشوری مانند ایالات متحده آمریکا با وجود شرایط اقتصادی و اجتماعی که امکان زندگی مستقل را فراهم می آورد، هم وابسته هستند. برخی آنچنان هم وابستگی را همگانی می بینند که آن را وضعیت مزاجی بشریت می دانند.

به دلیل مشغولیت فوق العاده فرد هم وابسته با موقعیت های دنیای خارج از خود و رنجی که در اثر تمرکز و توجه بیش از اندازه به نیازهای دیگران و کنترل رفتار آنها، متحمل می شود، در درمان هم وابستگی به جداسازی و گسستن فرد هم وابسته از این موقعیت ها و از طرف مقابل رابطه کژکارانه و غیرمعمولی تأکید می شود. این جداسازی به معنی رد و عدم پذیرش مسئولیت هاست که فرد هم وابسته نسبت به طرف مقابل و دیگران احساس می کند.

رهایی از هم وابستگی فرایندی ساده و سریع نیست. طبق تجارب برخی از متخصصین برای این منظور 3 تا 5 سال به همراه شرکت در یک برنامه بهبودی جامع زمان لازم است. برنامه ای متشکل از گروه های خودیاری هم وابستگان گمنام و گروه خانواده و آشنایان معتادان یا الکلی های گمنام و همینطور گروه درمانی و مشاوره فردی. هم وابستگی به عنوان یک الگوی جدید به متخصصین یاری رسان و مردم جویای بهبودی کمک می کند تا جنبه معنوی انسانی بهتر شناخته شود و نیز تأثیر و حضور آن در تمامی ابعاد زندگی انسان مورد توجه قرار گیرد.

منابع:

1- ت، فروهر. 1381، عطش برای آزادی. چاپ اول، تهران، مؤسسه خیریه تولد دوباره.

2-وایتفیلد چارلز. 1991، هم وابستگی: رهایی از وضعیت بشری. ترجمه حسام الدین معصومیان شرقی چاپ اول، تهران، نشر فارابی حکیم.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 86/5/3 :: ساعت 10:17 صبح )
»» حضرت زهرا علیهاالسلام؛ علت خلقت

ضمن روایات فراوانی آمده است که اساس و علت خلقت، اهل بیت علیهم السلام هستند. خداوند به پیامبر اکرم (ص) فرمود: اگر تو نبودی، افلاک را خلق نمی کردم؛ و رسول گرامی اسلام خطاب به حضرت زهرا(س) فرمود: اگر تو نبودی خداوند زمین و آسمان را خلق نمی کرد.

در روایات ذکر شده است بعد از هبوط حضرت آدم(ع) به زمین و ناله و زاری کردن او، خداوند کلماتی را به وی آموخت و افرادی را به حضرت معرفی کرد که آنها را علل خلقت هستی معرفی نمود.

" فتلقی آدم من ربه کلمات فتاب علیه." (بقره / 37)

پس حضرت آدم (ع) از حضرت حق کلماتی را فرا گرفت و آن کلمات را وسیله - قبول - توبه خویش قرار داد.

درباره این آیه احادیثی نقل شده که بسیار فوق العاده است و با توجه به آیه مذکور و این روایات، انسان می تواند به خوبی درک نماید که حضرت صدیقه علیهاالسلام، علت خلقت است و یکی از اسباب آفرینش جهان می باشد؛ یعنی همانطور که رسول اکرم(ص)، امیرالمؤمنین و حسنین علیهم السلام سبب خلقتند، حضرت صدیقه سلام الله علیها نیز یکی از علل آفرینش است و معقول نیست کسی علت خلقت باشد و ولایت نداشته باشد.

در این باره دو روایت، یکی از حضرت علی علیه السلام و دیگری از جناب ابن عباس نقل می کنیم:

1- روایتی که از وجود مقدس حضرت علی علیه السلام رسیده است و جمعی از حفاظ عامه آن را ذکر کرده اند چنین است:

حضرت علی علیه السلام می فرماید: از پیامبراکرم(ص) معنای آیه شریفه ی " فتلقی آدم من ربه کلمات فتاب علیه" را سؤال کردم، فرمود: هنگامی که خدای تعالی، آدم را در هند، و حوّا را در جدّه فرود آورد… -حضرت آدم مدتها گذشت که اشک غم بر چهره می ریخت- تا این که خدای تعالی جبرئیل را نازل کرد و فرمود:

یا آدم، آیا من ترا به دست - قدرت - خودم نیافریدم؟ آیا از روح خود بر تو ندمیدم؟ و ملائک را به سجده کردن بر تو فرمان ندادم؟ و حوّا را به ازدواج تو در نیاوردم؟ حضرت آدم عرض کرد: بله، خطاب آمد: پس این گریه (مداوم) تو از چیست؟ عرض کرد: خدایا، چرا گریه نکنم، که از جوار رحمت تو رانده شده ام. خدای تعالی فرمود: اینک این کلمات را فراگیر که به وسیله آن، خدا توبه تو را قبول می کند و گناهت را می بخشد، بگو یا آدم: خدایا، تو پاک و منزهی، نیست خدایی جز تو، من بد کردم و به خود ستم روا داشتم، پس به حق محمد و آل محمد، مرا ببخش، به درستی که تو بخشنده و مهربان هستی.

پیامبر اکرم در پایان سخن فرمود: این است آن کلماتی که خدای تعالی به حضرت آدم آموخته است. گویی خدای متعال حضرت آدم را با این کلمات تسلی داده است که اگر از جوار رحمت من دور شده ای، اینک ارزش فرا گرفتن این کلمات گرانقدر، عوض، هم سنگ و برابر جوار رحمان و هم تراز فردوس و جنان است، و جبران آن نعمتی که از آن محروم شده ای.

2- روایت دیگر در همین موضوع از ابن عباس است که از پیامبراکرم(ص) نقل می کند که آن حضرت فرمود:

بعد از آن که خدای تعالی آدم(ع) را آفرید، حضرت آدم عطسه کرد و با الهام خدایی "الحمد لله رب العالمین" گفت. خدای تعالی در جواب او فرمود: "یرحمکَ ربّک" رحمت خدا بر تو باد.

هنگامی که فرشتگان بر حضرت آدم سجده کردند، تکبر به او راه یافت و در حالی که بر خود می بالید عرض کرد: پروردگارا، آیا مخلوقی که نزد تو محبوبتر از من باشد، آفریده ای؟ و این سؤال را سه بار تکرار کرد و هر سه بار بی جواب ماند، دفعه سوم که حضرت آدم(ع) سؤال خود را بازگو می کرد، متوجه گردید که سؤال بی پاسخ او، سخن به جایی نبوده است، آنگاه از جانب پروردگار خطاب آمد:

بله، ای آدم، مخلوقاتی از تو محبوبتر دارم، که اگر آنها به وجود نمی آمدند، ترا نیز نمی آفریدم.

عرض کرد: پروردگارا آنها را به من نشان بده.

در آن هنگام از جانب خدای تعالی به فرشتگان درگاه الهی وحی شد: پرده ها را کنار بزنید. چون حجاب ها برداشته شد، از پشت پرده ی غیب، پنج شبح ظاهر شدند که در پیشگاه عرش ایستاده بودند.

حضرت آدم عرض کرد: پروردگارا اینان کیستند؟

خطاب آمد: این پیامبر من، این علی امیرالمؤمنین پسر عمّ او، این فاطمه دخترش و این دو، حسن و حسین، پسران علی، فرزندان پیامبر من هستند. و پس از معرفی نام های آنها، خدای تعالی فرمود: یا آدم، اینان مقام اول را دارا هستند و درجاتشان بسیار عالی است و مرتبه تو، تالی مقام والای اینها می باشد.

و بعدها وقتی که حضرت آدم مرتکب و مبتلای آن ترک اولی شد، عرض کرد:

پروردگارا، از تو مسئلت دارم که به حق محمد، و علی، و فاطمه و حسن و حسین از خطای من درگذری؛ پس دعایش مستجاب شد و مشمول عفو و آمرزش خدای تعالی قرار گرفت و این است معنای آیه شریفه که خدا می فرماید: پس آدم کلماتی از پروردگارش فراگرفت که به وسیله آن کلمات توبه او مورد قبول واقع گردید.

ابن عباس، سپس روایت را چنین ادامه می دهد که پیغمبر(ص) فرمود: هنگامی که آدم(ع) بر زمین فرود آمد، انگشتری برای خود ساخت که نقش نام مبارک پیامبر اعظم اسلام "محمد رسول الله" بود و ابی محمد، کنیه او شد.

منبع:

1- تفسیر نمونه،ج 1.

2- درّالمثور، سیوطی،ذیل آیه مورد نظر.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 86/5/3 :: ساعت 10:15 صبح )
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

عزاداری از سنت های پیامبر اکرم (ص) است
سعادت ابدی در گرو اشک و عزاداری بر سیدالشهدا علیه السلام
سبک زندگی قرآنی امام حسین (علیه السلام)
یاران امام حسین (ع) الگوی یاران امام مهدی (عج)
آیا شیطان به دست حضرت مهدی علیه السلام کشته خواهد شد؟
ارزش اشک و عزا بر مصائب اهل بیت علیهم السلام
پیوستگان و رهاکنندگان امام حسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام در آیینه زیارت
پیروان مسیح بر قوم یهود تا روز قیامت برترند!
نگاهی به شخصیت جهانی امام حسین «علیه السلام»
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 219
>> بازدید دیروز: 295
>> مجموع بازدیدها: 1328997
» درباره من

بشنو این نی چون حکایت می کند

» فهرست موضوعی یادداشت ها
دینی و مذهبی[871] . عشق[360] . آشنایی با عرفا[116] . جدایی از فرهنگ[114] . موسیقی[66] . داستانک[2] . موعود . واژگان کلیدی: بیت المال . صحابی . عدالت . جزیه . جنایات جنگ . حقوق بشردوستانه . حکومت . خراج . علی علیه‏السلام . لبنان . مالیات . مصرف . مقاله . منّ و فداء . ادیان . اسرای جنگی . اعلان جنگ . انصاری . ایران . تقریب مذاهب . جابر .
» آرشیو مطالب
نوشته های شهریور85
نوشته های مهر 85
نوشته زمستان85
نوشته های بهار 86
نوشته های تابستان 86
نوشته های پاییز 86
نوشته های زمستان 86
نوشته های بهار87
نوشته های تابستان 87
نوشته های پاییز 87
نوشته های زمستان87
نوشته های بهار88
نوشته های پاییز88
متفرقه
نوشته های بهار89
نوشته های تابستان 89
مرداد 1389
نوشته های شهریور 89
نوشته های مهر 89
آبان 89
آذر 89
نوشته های دی 89
نوشته های بهمن 89
نوشته های اسفند 89
نوشته های اردیبهشت 90
نوشته های خرداد90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد90
نوشته های شهریور90
نوشته های مهر 90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد 90
نوشته های مهر 90
نوشته های آبان 90
نوشته های آذر 90
نوشته های دی 90
نوشته های بهمن 90
نوشته های اسفند90
نوشته های فروردین 91
نوشته های اردیبهشت91
نوشته های خرداد91
نوشته های تیرماه 91
نوشته های مرداد ماه 91
نوشته های شهریور ماه91
نوشته های مهر91
نوشته های آبان 91
نوشته های آذرماه91
نوشته های دی ماه 91
نوشته های بهمن ماه91
نوشته های بهار92
نوشته های تیر92
نوشته های مرداد92
نوشته های شهریور92
نوشته های مهر92
نوشته های آبان92
نوشته های آذر92
نوشته های دی ماه92
نوشته های بهمن ماه92
نوشته های فروردین ماه 93
نوشته های اردیبهشت ماه 93
نوشته های خردادماه 93
نوشته های تیر ماه 93
نوشته های مرداد ماه 93
نوشته های شهریورماه93
نوشته های مهرماه 93
نوشته های آبان ماه 93
نوشته های آذرماه 93
نوشته های دیماه 93
نوشته های بهمن ماه 93
نوشته های اسفند ماه 93
نوشته های فروردین ماه 94
نوشته های اردیبهشت ماه94
نوشته های خرداد ماه 94
نوشته های تیرماه 94
نوشته های مرداد ماه 94
نوشته های شهریورماه94
نوشته های مهرماه94
نوشته های آبان ماه94

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
پیام شهید -وبگاه شهید سید علی سعادت میرقدیم
دانشجو
(( همیشه با تو ))
همراه با چهارده معصوم (علیهم السلام )ویاران-پارسی بلاگ
بر بلندای کوه بیل
گل رازقی
نقاشخونه
قعله
hamidsportcars
ir-software
آشفته حال
بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن
سرباز ولایت
مهندس محی الدین اله دادی
گل باغ آشنایی
...عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید)
بهارانه
*تنهایی من*
بلوچستان
تیشرت و شلوارک لاغری
اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی
کشکول
قدم بر چشم
سه ثانیه سکوت
نگارستان خیال
گنجدونی
بهارانه
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
نگاهی نو به مشاوره
طب سنتی@
سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام
اکبر پایندان
Mystery
ermia............
پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ...
اسیرعشق
چشمـــه ســـار رحمــت
||*^ــــ^*|| diafeh ||*^ــــ^ *||
کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب
جلال حاتمی - حسابداری و حسابرسی
بهانه
صراط مستقیم
تــپــش ِ یکــ رویا
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
سلحشوران
گیاه پزشکی 92
مقبلی جیرفتی
تنهایی افتاب
طراوت باران
تنهایی......!!!!!!
تنهای93
سارا احمدی
فروشگاه جهیزیه و لوازم آشپزخانه فدک1
.: شهر عشق :.
تا شقایق هست زندگی اجبار است .
ماتاآخرایستاده ایم
هدهد
گیسو کمند
.-~·*’?¨¯`·¸ دوازده امام طزرجان¸·`¯¨?’*·~-.
صحبت دل ودیده
دانلود فایل های فارسی
محقق دانشگاه
ارمغان تنهایی
* مالک *
******ali pishtaz******
فرشته پاک دل
شهیدباکری میاندوآب
محمدمبین احسانی نیا
کوثر ولایت
سرزمین رویا
دل نوشته
فرمانده آسمانی من
ایران
یاس دانلود
من.تو.خدا
محمدرضا جعفربگلو
سه قدم مانده به....
راز نوشته بی نشانه
یامهدی
#*ReZa GhOcCh AnN eJhAd*#(گوچـی جـــون )
امام خمینی(ره)وجوان امروز
فیلم و مردم
پیکو پیکس | منبع عکس
پلاک صفر
قـــ❤ــلـــــب هـــــای آبـــــی انــ❤ـــاری
اسیرعشق
دل پرخاطره
* عاشقانه ای برای تو *
farajbabaii
ارواحنا فداک یا زینب
مشکات نور الله
دار funny....
mystery
انجام پروژه های دانشجویی برای دانشجویان کنترل
گل یا پوچ؟2
پسران علوی - دختران فاطمی
تلخی روزگار....
اصلاحات
گل خشک
نت سرای الماس
دنیا
دل پر خاطره
عمو همه چی دان
هرکس منتظر است...
سلام محب برمحبان حسین (ع)
ادامس خسته من elahe
دهکده کوچک ما
love
تقدیم به کسی که باور نکرد دوستش دارم
گروه اینترنتی جرقه داتکو
مدوزیبایی
من،منم.من مثل هیچکس نیستم
Tarranome Ziba
پاتوق دختر و پسرای ایرونی
اسرا
راه زنده،راه عشق
وبلاگ رسمی محسن نصیری(هامون)(شاعر و نویسنده)
وب سایت شخصی یاسین گمرکی
حسام الدین شفیعیان
عکسهای سریال افسانه دونگ یی
ܓ✿ دنـیــــاﮮ مـــــــن
Hunter
حسام الدین شفیعیان
دهکده علم و فناوری
اسیرعشق
دختر باحال
*دلم برای چمران تنگ شده.*
♥تاریکی♡
به یادتم
باز باران با محرم
تنهایی ..............
دوستانه
هرچه می خواهد دل تنگم میذارم
زندگی
نیلوفر مرداب
فقط طنزوخنده
تینا!!!!
شیاطین سرخ
my love#me
سرزمین خنگا
احکام تقلید
•.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.•
فوتسال بخش جنت (جنت شهر )
حقیقت صراط
...دیگه حسی نمونده
زیر اسمان غربت
شهید علی محسنی وطن
سکوت(فریاد)
عاشقانه ها
خودمو خدا تنها
دانستنی های جالب
ermia............
حجاب ایرانی
عرفان وادب
دل خسته
عاشقانه های من ومحمد
هر چه میخواهد دله تنگت بگو . . .
sharareh atashin
mehrabani
khoshbakhti
______>>>>_____همیشگی هااا____»»»»»_____>>>>
دخترونه
قلبی خسته ازتپیدن
عشـ۩ـق یـ۩ـعنی یـ۩ـه پــ۩ـلاک......
تینا
مذهب عشق
مناجات با عشق
داستان زندگی من
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
عاشق فوتبال
کشکول
حاج آقا مسئلةٌ
صدا آشنا
کد بانوی ایرانی
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
« یا مهدی ادرکنی »
وبلاگ تخصصی کامپیوتر - شبکه - نرم افزار
::::: نـو ر و ز :::::
توکای شهر خاموش

.: اخـبـار فـنـاوری .:
Biology Home
شــــــــــــــهــــدای هــــــــــــــســـتــه ایـــــــــــــ
مثبت گرا
تک آندروید
امروز
دانستنی / سرگرمی / دانلود
°°FoReVEr••
مطلع الفجر
سنگر بندگی
تعصبی ام به نام علی .ع.
تنهایی.......
دلـــــــشــــــــکســـــته
عاشقانه
nilo
هر چی هر چی
vida
دلمه پیچ, دستگاه دلمه پیچ Dolmer
هسته گیر آلبالو
آرایشگری و زیبایی و بهداشت پوست
عکس های جالب و متحرک
مرکز استثنایی متوسطه حرفه ای تلاشگران بیرجند
دیجی بازار
نمونه سوالات متوسطه و پیش دانشگاهی و کارشناسی ارشد
bakhtiyari20
زنگ تفریح
گلچین اینترنتی
روستای اصفهانکلاته
پایه عکاسی مونوپاد و ریموت شاتر بلوتوث
سرور
عاطفانه
کنج دل🩶
سلام
بخور زار
اشک شور
منتظران

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان





































































































» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب