سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این قرآن، ریسمان خدا و نور روشن گر ودرمانی سودبخش است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
بشنو این نی چون حکایت می کند
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» رویکرد پست مدرن به حجاب

 

گفتگو با خانم دکتر جمیله علم الهدی عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی

 

 

منع رعایت حجاب در مدارس وادارت دولتی در فرانسه که اخیراً مسلمانان فرانسه با آن مواجه شده و برخی کشورهای دیگر اروپایی نیز بحث و بررسی آن را شروع کرده اند، از یک سو بحث تعوض به حقوق بشر و آزادی های فرهنگی را مطرح کرده است و از سوی دیگر این مسائل بحث جایگاه حجاب در اعمال مناسک و رفتارهای دینی را دامن زده است. به این بهانه گفت و گویی را با دکتر جمیله علم الهدی، دکترای فلسفه تعلیم و تربیت و عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی ترتیب داده ایم و نظرات ایشان را در خصوص بحران حجاب و چالش های فرا روی دولت فرانسه جویا شده ایم که از نظرتان می گذرد.

 

ابتدا بفرمائید قانون منع حجاب در فرانسه در کدام بستر فکری و فلسفی شکل گرفته است؟

-     ما در مورد قوانین سکولار به معنی غیر دینی دچار سوء تفاهم هستیم. وقتی گفته می شود سکولار به معنی غیر دینی های الهی تعبیر درستی است ولی اگر سکولار را به معنی غیر ایدئولوژیک بگیریم و تصور کنیم که علم، حقوق، اقتصاد می تواند غیر ایدئولوژیک باشد، برداشت غلطی است. شاید بیشترین چیزی که داعیه سکولار بودنش را داشتیم، علم است.

-      به خصوص علوم طبیعی که نسبت به ارزش های دینی کاملاً بی طرفند. دینی که در کلیسا بود با علم مدرن مخالفت می کرد و سرآغاز علم مدرن در حقیقت یک نوع مبارزه با قدرت طلبی یا تمامیت خواهی کلیسا بود.

-      گالیله یا دانشمندان اولیه ما که اتفاقاً محصولات مدارس کلیسا بودند، و در مدارس اسکولاستیک پرورش پیدا کرده بودند، می خواستند اظهار نظرهایی بکنند که خلاف کتاب مقدس تصور می شد و با آنها مخالفت شد. این خاطره تلخی است که همچنان در ذهن بشریت باقی مانده و شمارگان بسیار سنگینی هم از دانشمندانی که توسط کلیسا سوخته شده اند وجود دارد و در حقیقت تعارض بین علم و دین از آنجا شروع شد و به نظر می رسد که اول دین شروع به مخالفت با علم کرد.

-      مشکل اساسی این بود که کتاب مقدس، آموزه های خاصی داشت، یک مقدار فلسفه و علوم طبیعی یونان هم اضافه شده بود و کنار کتاب مقدس به عنوان درس های مقدس تدریس می شد. دانشمندان جدیدی که آمدند و با آن طبیعیات گذشته مخالفت کردند به نظر می رسید که آنها مخالفت با دین می کنند. نظریه های علمی قدیم مثل نظریه ای که می گفتند زمین مرکز جهان است، یک نظریه علمی بود.  نه عیسی، نه موسی و نه هیچ پیغمبر دیگری آن را نگفته بود. بلکه نظریه ای بود مربوط به علوم یونانی و چون این درس در مدارس کلیسایی داده می شد تصور کردند این مخالفت با دین است. روش جدید، روش آزمون و تجربه است که با روش نقلی که در کلیسا به عنوان روش تحقیقی معرفی شده بود، مخالفت داشت و این امر مخالفت با دین تلقی شد و مبارزه کردند و یک خاطره بسیار تلخی برای بشریت به جا گذاشتند که علم با دین مخالف است و از آن موقع تصمیم گرفتند که علم را بر نظریه های دینی مبتنی نکنند و کاملاً بی طرفانه بررسی کنند و این تفکر به سیاست و حقوق و اقتصاد و بقیه نهادهای اجتماعی هم سرایت کرد، تا جایی که تصور این شد که دین باید فقط به بحث های اخلاقی آن هم اخلاق فردی، توصیه هایی برای روابط انسانی مثل نوع دوستی، ایثار و فداکاری فقط در حد توصیه بپردازد و دست و پای دین باید جمع بشود. تصور حکومت سکولار از اینجا پدید آمد که حکومت هم باید غیر دینی باشد. چون جنگ های صلیبی و دخالت هایی که کلیسا در امور حکومتی می کرد، باعث شده بود مردم یک حکومت غیر دینی را حکومت خوبی تلقی کنند.

سوالی که فوکو،متفکر فرانسوی در باره علم می کند این است که: آیا واقعاً علم بی طرف و مبتنی بر آزمون های بی طرفانه تجربی است؟ در کتاب های مختلفیف فوکو این را ثابت می کند که علم بی طرف نیست و از یک ایدئولوژی حمایت می کند و قبل از اینکه علمی باشد به عنوان یک نهاد اجتماعی است.

 یعنی دارای یک صنفی از طرفدارانش هست که برای جلب حمایت های مردمی تلاش هایی می کند. نظریه فوکو که یک متفکر فرانسوی پست مدرن است به شدت در شرق این تاثیر را گذاشت که نسبت به همه چیز این سوال را بکنیم حتی نسبت به حکومت. آیا حکومت غیر ایدئولوژیک یا "غیر آئینی" امکان پذیر است؟ ممکن است حکومتی غیر کلیسایی، غیر یهودی و یا حکومتی غیر اسلامی باشد، ولی حکومت غیردینی یعنی لامذهب یا لائیک غیر ممکن است؟

فلسفه علم به این نظریه رسیده که علم ایدئولوژیک نداریم و دانش از یک سری مبانی ارزشی حمایت می کند لذا خود بی طرفی یا عینیت که در علم است یک ایدئولوژی است.

چنانکه علم گرایی به صورت یک ایدئولوژی از قرن 17 در اروپا شروع و در تمام دنیا هم منتشر شد و غیر دینی معنای علمی پیدا کرد، در حالی که خود علم و دانشمندان هیچ وقت مدعی نبودند مثلاً در مورد نظام هستی گفتند ما روابط پدیده ها را فقط می توانیم کشف کنیم. آن هم در یک محدوده ای که ابزارهای تحقیق به ما اجازه بدهد. ولی علم گرایی باعث شد که مردم در مورد روح رفتند از علم سوال کردند و علم گفت من نمی دانم. اینها گفتند که چون علم نمی داند پس روحی وجود ندارد. رفتند در مورد خدا از علم سوال کردند، علم گفت من نمی دانم اینها گفتند چون نمی داند پس نیست. در باره  آخرت و جهان پس از مرگ از علم خواستند هر چه علم تلاش کرد ثابت کند که من اصلاً نمی خواهم به این موضوع بپردازم ودغدغه فکری من نیست و ابزارهای تحقیقی ام اجازه نمی دهد. در قرن 17، 18، 19 و تا اوایل قرن 20 مردم تلاش زیادی کردند که علم در باره هستی، فلسفه، باورهای دینی و اخلاق حرف بزند.

 علم واقعاً نمی داند که صداقت خوب است یا بد.  حداکثر می تواند به شما بگوید که اگر در جامعه صداقت وجود داشته باشد اعتماد مردم بالا می رود، ولی اصلاً راجع به اینکه چه خوب است و چه بد، نمی تواند حرف بزند و این کار فلسفه وایدئولوژی است.

 ولی علم گرایی یا سیانتیسم باعث شد که مردم تقاضای این کار را از علم کردند و ناتوانی علم را در نظر نمی گرفتند. این وضعیت سبب شد که مردم در نیمه دوم قرن بیستم دو باره به سوی آیین ها برگشتند البته لزوماً به سوی آیین های معتبرهم برنگشتند بلکه به سوی آیین های خرافی و ابداعی رفتند و آیین های شرقی دوباره مورد توجه قرار گرفت. چون نیازهایی که داشتند را سیانتیسم نمی توانست جواب دهد. در همان قرن 19 مارکسیسم مدعی می شود که من یک ایدئولوژی و تفکر علمی هستم و می خواهند حکومت، تفکر و ایدئولوژی را براساس علم بنا کنند و نمی توانند.

حالا سوال جدی تر این بوده که علم از خودش سوال کرده، واقعاً ما غیر ایدئولوژیک هستیم؟ و متوجه شده که یک آیین و ایدئولوژیی است، اگر چه نمی تواند راجع به کل هستی، هدف از زندگی، احکام و اخلاق صحبتی بکند ولی به خوبی از یک سری ارزشها  مثل عینیت مثل بی طرفی می تواند دفاع کند. اگر شما مقداری با فلسفه علم آشنا باشید می دانید که تقریباً این نظریه جا افتاده که علم گرانبار از ارزشها و ایدئولوژی ها است و نظریه نه تنها در پیش فرض های خود بلکه در روشهای تحقیقش ایدئولوژیک برخورد می کند.

 

آیا حکومتها غیر ایدئولوژیک هستند و لائیسیته چیزی غیر از ایدئولوژی است؟

- لائیسیته خودش یک ایدئولوژی است. شما همین که بگویید هیچ دینی یاهیچ حکم دینی یاهیچ اخلاق دینی نباید وارد حکومت بشود این خود یک ایدئولوژی، نگرش و موضع است که شما در جنبش های اجتماعی و نوع حکومت داری اتخاذ کرده اید.

پس ما حکومت غیر دینی نداریم بلکه حکومتی داریم که می خواهد یک دین خاص را انتخاب کند. همان طور که در ایران دین اسلام حاکم است آنها هم از لا ئیسیته حمایت می کنند. پس اینکه تصور کنیم حکومت فرانسه یک حکومت غیرایدئولوژیک است و از احکام و تجلیات دینی مثل حجاب ممانعت می کند، این غلط است.

 

در یک حکومت دموکراتیک از نوع حکومتهای  فرانسوی چطور می شود یک دین را بر بقیه ادیان ترجیح داد؟ و بین ادیان اسلام، مسیحیت، یهودیت، بودیسم و سایر ادیان، لائیسیته را انتخاب کرد؟

-     دلیل اینکه ما در ایران اسلام را بر سایر ادیان متنوعی که وجود دارد ترجیح داده ایم این است که اکثریت یک جامعه این دین را به عنوان مبنای حکومتی خود قرار داده اند.

-     آراء مردم تعیین کننده است. یعنی نظریه مردم است. شما امروز به این دلیل می توانید بگویید اسلام مبنای حکومت ماست که مردم خواسته اند. چون اصل آزادی اصلی است که تمام مردم به طور شهودی دریافت کرده اند، یعنی آزادی چیزی نیست که شما بخواهید بحث بکنید که ما به مردم آزادی بدهیم یا ندهیم.

 اصلاً دست شما نیست که بدهید یا ندهید. مردم درذاتشان آزادند. چون آزادند خودشان می توانند انتخاب کنند. اگر سکوت کنند یا اگر رای بدهند آن وقت شما می توانید از حکومت دینی حمایت کنید. من نمی دانم واقعاً مردم فرانسه که دومین دین رسمی کشورشان اسلام است آیا موافق هستند که ایدئولوژی لائیسیته مبنای حکومتی شان باشد؟ اگر موافق باشند به خود حق می دهند که حقوق و آزادی های ادیان دیگر را به خاطر منافع دین مسلط محدود کنند ولی اگر نبود چی؟ به نظر می رسد، این راهپیمایی ها و نگرانی هایی که وجود دارد حرف دیگری دارد. یعنی مردم مدعی اند و شما وقتی در پاریس صدای اذان می شنوید و بیشتر مردم روز جمعه مسجد می روند و نماز جمعه می خوانند باید فکر دیگری بکنید، یا حکومتی نه فقط مسئله حجاب را بلکه مسئله لائیسیته را به انتخابات بگذارد و ببیند که مردم چه می خواهند؟ مثل ما که جمهوری اسلامی  را به انتخابات گذاشتیم و ادیان رسمی را شناسایی کردیم و برای ادیان رسمی مراسم مذهبی خاصی قائل هستیم.

 

مبانی فکری و اندیشه ای این دو نوع نگرش فمینیستی در فرانسه چیست؟

-     یک نگرشی که حجاب را تجلی آزادی زن می بیند و نگرش دیگر حجاب را مخالف آزادی زن می بیند. آنهایی که از سکس لطمه خورده و بحران خانواده دارند را تحت فشار قرار می دهد و احساس می کنند منزلت زن در حال پایین آمدن است، به پوشش به عنوان یکی از وسایلی که می تواند منزلت زن را بالاتر ببرد و ماهیت زن را نمایش بدهد،نگاه میکنند. ظاهر را بپوشانیم تا باطن جلوه گر بشود. این ظاهر خیلی همه را سرگرم می کند پس ظاهر را کمی کنترل کنیم تا آن اندیشه زن، کار و نوشته های زن و هنر مصنوعات زن جلوه کند و نگرش مقابلش این است که فکر می کند این حجاب سمبلی است از در قفس رفتن زن، به نظر من مخالفت ها و موافقت هایی که با حجاب در اروپا و در فرانسه بطور خاص انجام می شود نشانگر تضاد دو نگرش فمینیستی است. نگرشی که تا سالهای اخیر غلبه داشت نگرشی بود که حجاب را مخالف آزادی زن می دانست ولی نگرشی که امروز در مالزی، کشورهای شرق دور و در کشورهای اسلامی به طور اکثریت و در کشورهای اروپایی دارد رواج پیدا می کند ناظر بر نگرش فمینیستی است که اتفاقاً برگشتن زن به خانه، منزلت زن در خانه و نقش های اصلی زن و از جمله حجاب را در حقیقت بازگشت منزلت از دست رفته زن می داند.

-      طبیعی است که شما می دانید سکس در حقیقت تجربه بسیار تلخی است که زنان در سالهای اخیر بیشتر لطمه اش را خورده اند. مثلاً خانواده های همزیست که در فرانسه  بسیار رواج دارد،دیگر هیچ ازدواج رسمی و قانونی صورت نمی گیرد. دختران و پسران در کنار هم زندگی می کنند بدون اینکه هیچ گونه روابطه حقوقی داشته باشند و معمولاً در روابط جنسی آزادی که دارند مردان برنده می شوند و زنان صدمات شدیدتری می خورند و مسائل حقوقی متفاوتی که به بار می آورد.

به نظر می رسد که دفاع از حقوق زن در حقیقت راهش برگرداندن زن به خانواده اولیه است. در حقیقت نگرش هایی که حجاب را خواهان است نگرش های قدیمی نیست بلکه یک رویکرد پست مدرن حجاب است. رویکردهای گذشته حجاب، حفظ عفت و عصمت زن است.

ولی امروز حجاب را وسیله ای برای حفظ حقوق زن می دانند. این بازگشت به حجاب در فرانسه و در اروپا و کشورهایی مثل مالزی به نظر من یک رویکرد جدید است. حالا اینکه چه نوع حجابی باشد، تنوع در حجاب، انواع حجاب، که اینها بحثهای دیگری است. من بیشتر دنبال تفاوت رویکردهای گذشته هستم. رویکرد جدید یک رویکرد حقوقی است، یک رویکرد دفاع از آزادی ها و دفاع از منزلت زن است. رویکرد گذشته معمولاً دفاع از عفت و در حقیقت نجابت زن است.

البته هر دو به ثبات خانواده کمک می کنند ولی دغدغه اصلی فقط عفت و عصمت نیست بلکه بیشتر حقوقی است. کشور ایران هنوز هم هست و حرف اول را عفت  زن می تواند برای رویکردهایی که حجاب گرا هستند و رویکردهایی که مخالفت با حجاب می کنند بیشتر رویکرد حقوقی به خودشان گرفته اند ولی در اروپا این تفاوت اساسی وجود دارد. به هر حال مسلمانان به عنوان معتقدین به حجاب بیشترین دفاع را می کنند ولی این طور نیست که فقط آنها دارند دفاع می کنند، افراد دیگری هم هستند که مدافع این حقوق هستند. من تصورم این است که حکومت فرانسه تحت فشار برخی گروهها به وضع چنین قانونی دست زده و خیال هم نمی کنم که در حقیقت از آثار زیانبارش بخصوص انتخابات در امان بماند. به هر حال مسلمانها تعدادشان خیلی زیاد است و با حساسیتی که روی این موضوع پیدا کرده اند خصوصاً زنان که تعدادشان هم خیلی بالاست فکر می کنم که لطمه ای می زنند به انتخابات در آینده یعنی یا اساساً شرکت نمی کنند یا اگر شرکت کنند ممکن است به گروهایی رای بدهند که الان مطرح نیستند.

 

به نظر شما این قانون چه تبعات و پیامدهایی به دنبال خواهد داشت؟

- من خیلی خوشحالم و به نظرم خیلی جالب می آید که ببینید که یکی از احکام دینی که اساساً زیاد مطرح هم نبوده ولی امروز به دلیل آن رویکرد حقوقی تبدیل به یک جنبش اجتماعی می شود. این جنبش فرا گیرتر از این خواهد شد، به کشورهای دیگر هم سرایت خواهد کرد  و این موافقت ها و مخالفت ها یک جنبش جدید حقوق زنان را پدید می آورد.

من با نگرش های قبلی خیلی مسئله داشتم، چون واقعاً این تلقی که حجاب مخالف آزادی و حقوق زن است برای حل آن در ایران باید تلاش بکنیم ولی الان بدون اینکه ما زحمتی بکشیم در طرف غربی ما که دردها و فشارهای سکس روی شانه هایش احساس می شود و رنج شدیدی برده، خود بخود این اتفاق می افتد. ما دیگر اینجا تنبلی و کارهایی که خودمان داریم و بلاهایی که سرمان آمده و نتوانسته ایم تا حالا کاری برای این موضوع انجام بدهیم به طور منطقی فکر می کنم آنجا دارد انجام می شود. فکر می کنم که این یک جنبش فراگیر خواهد شد، مخالفتها و موافقتها همچنان ادامه پیدا خواهد کرد و اتفاقاً هر چه مخالفتها شدیدتر شود یعنی در حقیقت حکومتها سریعتر و شتابزده تر به قانون منع حجاب بپیوندند، از آن طرف احتمالاً جنبش شدید تر خواهد شد و نگرش جدیدتری را در غرب پدید می آورد و در شرق هم آثارش را خواهد گذاشت. من به این حرکت خیلی خوش بین هستم و احتمالاً یک سری فدائیانی خواهد داشت.

 خیلی ها شانس داشتن شغل و تحصیل را از دست خواهند داد و این هزینه ای است که باید بپردازیم وقتی می خواهیم یک جنبش شروع شود قطعاً باید هزینه ای پرداخته شود. ولی خوش بین هستم به این که این جنبش می تواند یک حرکت نویی در دفاع از حقوق زن باشد چون دفاع از حقوق زن را از این شکل کنوانسیونهایی که از این طرف و آن طرف آمده در حقیقت تبدیلش یک مقدار شکل واقع گرایانه تری از آن حالتهای ایده آلیستی بدهد. ما تلاش کنیم به وضع آن برسیم تا برابر بشویم. این واقعاً مبنای حرکت فمینیست تا حالا بوده یعنی همه اش دنبال برابری بود ولی این حرکت، حرکتی است که کاملاً رویکرد متفاوتی را نشان می دهد و برابری با مرد، دیگر مطرح نیست. سوال جدی تری که همان منزلت واقعی زن است مطرح است: لزومی ندارد که زن با مرد برابر باشد. حالا واقعاً کی گفته که مردان الان وضعیت  و ایده آلی دارند که ما تلاش  کنیم که به آنها برسیم؟ نه، وضعیت مطلوب خودمان را می خواهیم، یک چیزی برای خودمان داریم تعریف می کنیم دنبال تعریف جدیدی برای خودمان هستیم. شما مطمئن باشید که این نوع حرکتها متفکرین را وا می دارد برای این که تعریف های جدیدی بدهند.

 

از بحث دین که بگذاریم این قانون با دموکراسی و آزادی فردی مغایرت دارد. نظر شما در این باره چیست؟ 

-     البته ما یک مقدار متفاوت از آنها فکر می کنیم. آزادی فردی که آنها می گویند آزادی بیان و عقیده اولش است. اولین حرفشان آزادی بیان و عقیده است. یعنی هر کسی آزاد است اعتقادی داشته باشد و آن اعتقادش را بیان کند. اگر حجاب هم نوعی بیان عقیده تلقی بشود لزوماً باید جزو آزادی های فرد باشد و نباید آن را محدود کنید. من مطمئن هستم که به حجاب به عنوان یک اعتقاد صرف نگاه نمی کنند. به عنوان یک جلوه ای از اعتقاد، جلوه خیلی بارزی که از دور هم داد می زند اگر شما نقاش را آزاد می گذارید که تابلواش را بکشد و هیچ وقت هیچ نقاشی را به خاطر تابلواش زندانی نمی کنید، اگر که نویسنده آزاد است که با زبان و با نوشتن عقیده اش را ابراز کند. خوب زن هم باید آزاد باشد که با نوع پوشش خود عقیده اش را ابراز کند. از نوع آزادی هایی که شما معتقد هستید به آزادی هایی که ما می گوییم. اصلاً در بحث دین و آزادی های معنوی و ... اصلاً آن بحث ها را نداریم همان آزادی که خودتان می گویید، آزادی که آنها بهش اعتقاد دارند. اولین اصل حقوق بشر آزادی ابراز عقیده است و اگر حجاب نوعی ابراز عقیده است چرا مانعش می شوید و ضمن این که حالا واقعاً چه لطمه ای به شما می زند؟ یعنی واقعاً اگر بخواهیم آزادی افراد را محدود کنیم تنها قانونی که می تواند آزادی دیگران را محدود کند، تزاحم برای آزادی های دیگران است یعنی اگر که کسی بخواهد با ابراز عقیده اش تهمتی به دیگری بزند، شما می گویید این را باید ببرید زندان.

-     اگر کسی بگوید که فلانی دزد است و مال مردم را خورده، این قدر از بانک اختلاس کرده، شما می گویید به دلیل تهمتی که زده برود زندان جوابگو بشود. ولی حجاب آزادی چه کسی را محدود کرده؟ حجاب مال خودش است. به کسی لطمه نمی زند یعنی مزاحمتی برای دیگران ایجاد نمی کند. اگر شما بتوانید بگویید به ما چه که مزاحمتی برای دیگران ایجاد کرده باز راهی برای برای منع حجاب پیدا می شود. پس اگر نوعی ابراز عقیده است پس باید آزاد باشد، اگر هم مزاحمتی برای کسی تولید نمی کند، باز هم باید آزاد باشد، یعنی  چیزهایی که برای دیگران مزاحمت ایجاد نمی کنند طبق دموکراسی فرانسوی باید آزاد باشند، حجاب چه مزاحمتی ایجاد کرده و در کجا؟

 

البته تلقی شان این است که چون تعداد افزایش پیدا می کند ممکن است در آینده مثلاً بحث جدا سازی کلاس ها و... و یا مثلاً در ورزش هایی مثل ژیمناستیک و شنا و ... افراد با حجاب شرکت نکنند و این مقاومت در برابر قوانین و حکومت است؟

در بحث تفکیک، خب این هم باز در حقیقت مزاحمتی برای کسی ایجاد نمی کند. می توانند از بودجه های خصوصی مراکز خاصی برای خودشان تولید کنند و دیگر به آن مراکز ورزشی مختلط نروند، این کار را که می توانند انجام دهند یعنی مخالفتی نخواهند داشت.

-      اگر آن چیزی که اینها می گویند یعنی باز هم مزاحمت برای دیگران ندارند یعنی حتی اگر این طور باشد این را می توانند در بخش خصوصی  انجام بدهند و به بخش دولتی کار نداشته باشند. ولی وقتی که کسی حجاب دارد یعنی این که موافق است با مختلط بودن در محل کار، حجاب مانع تفکیک نمی شود، خودش حجابش را حفظ می کند. اینها مدعی این نمی توانند بشوند و می توانند این بخش ها را به بخش خصوصی واگذار کنند. یعنی این نوع ورزشگاه های مخصوص زنان یا مردان را به بخش خصوصی واگذار کنند. از دولت بودجه ای ندهند ولی نه این که مانعش شوند.

بیشتر جنبه تبلیغاتی حجاب است که اینها را نگران می کند چون نوعی تبلیغ پشتش هست. زمینه هایی که سکس و بحران خانواده ایجاد کرده این تبلیغ را خیلی گیرا کرده ، چه این که ما در ایران زمینه هایی به دلیل ناهنجاری های موجود در خانواده ها داشتیم و تلقی شان این بود که دین باعث شده مثلاً تبعیضاتی که در خانواده یا ظلم هایی با خلاف هایی که مردان در حقیقت ظاهراً متدین که ظاهراً با آداب و رسوم دینی انجام می دادند به پای دین نوشته می شد تصورشان این شد که پس دین مخالفت آزادی زنهاست و مخالف حقوق زن است و خشونت علیه زنان، دین وادار کرده این قسمت را به دین نسبت دادند که آنها هم می دانند که حجاب نوعی تبلیغ دینی است و این وضعیتی که خانواده در فرانسه  پیدا کرده و در اروپا  زمینه ای فراهم کرده که این شرایط مثل حجاب خیلی پذیرا باشد. اینجا هم در ایران مشکلاتی که ما در خانواده های مذهبی و غیر مذهبی داشتیم، در خانواده های مسلمان داشتیم. گاهی می بینید خانواده ای با حجاب است و لیکن به دلیل مشکلاتی که خانواده داشته همان پرسش ها را مطرح می کند. چرا در اسلام به زن ظلم می شود در حالی که شما می گویید کجای قرآن نوشته مثلاً( و عاشروا هن بالمعروف) یک تابلویی است که مدام مثل تابلوی نئون برق می زند. در قرآن چندین بار این موضوع را گفته که با آنها (زنان) به نیکی رفتار کنید. این را نمی بینید یا مثلاً نفقه که حق بسیار مهمی است نمی بینیم بعد می بینیم که مثلاً می گویند چرا دیه زن نصف مرد است. مشکلاتی که در خانواده ظاهراً خانواده مسلمانی وجود دارد باعث شده که فکر کنیم اسلام بد است. در حقیقت پتانسیل تبلیغاتی حجاب خیلی بالاست و این پتانسیل تبلیغاتی مانعی شده برای زنان مسلمان نه این که آزادی دیگران محدود بشود.

از این که وقتتان را در اختیار ما گذاشتید، از شما سپاسگزاریم.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 86/5/3 :: ساعت 10:13 صبح )
»» ارتباط دختر و پسر به قصد شناخت یکدیگر و به نیت ازدواج یا ...

 

 

وعده ازدواج و بهانه شناخت خصوصیات رفتاری از مهمترین عواملی است که ارتباط بین دخترها و پسرها را در جامعه ما توجیه می کند. بخصوص دخترها که معمولاً با وعده ازدواج تن به دوستی می دهند.

اما جوان امروز در ارتباط با جنس مخالف خود به دنبال چیست؟ ازدواج، عاطفه، محبت، وقت کشی، عشق یا ...؟

روان شناسان معتقدند، میل و کشش به جنس مخالف از نظر فیزیولوژی یک نیاز طبیعی، فطری و روانی است. آنان می گویند در تمام فرهنگها و کشورها ، پسران و دختران در سن بلوغ اولین نگاه و گرایش را به سوی جنس مخالف ابراز می کنند. اما مرز این کشش در هر فرهنگی تعریف شده است، برای مثال در جوامع غربی و سایر جوامع غیر مسلمان ارتباط میان دو جنس مخالف به خود فرد سپرده شده و هر شکلی از این ارتباط مورد پذیرش جامعه و فرهنگ آن است. اما در کشورهای مسلمان و برخی فرهنگها این ارتباط محدود است و در مواردی به فضای سیاسی و اجتماعی جامعه بستگی دارد اما رابطه دخترها و پسرها در جامعه ی ما چگونه است؟

در گذشته های نه چندان دور ارتباط بین پسرها و دخترها مانند امروز مورد توجه نبود. سن ازدواج پایین بود ارتباطات به شکل وسیع نبود، از این رو کنترل بیشتری بر جوانان صورت می گرفت، اما واقعیت این است که بسیاری از جوانان امروز در ارتباط های خود به ازدواج فکر نمی کنند، به اعتقاد جامعه شناسان در جامعه امروز وجود مسایل اقتصادی، نگاه دوگانه جامعه مدرن و سنتی، فراگیری اطلاعات و دانش و پدیده جهانی شدن که مبتنی بر ارزشهای دینی نیست،  احساس دو گانه ای را در این نسل پدیدار کرده است.

یک صاحبنظر در این باره می گوید: غرایز احساسی عاطفی و اخلاقی جوان برگرفته از فضیلت های نهفته در ذات اوست که با نکات متعالی و دستورات حیات بخش اسلامی می تواند مورد سنجش عمیق قرار گیرد. آنچه که جوان متهور و متحول امروز ایران طلب می کند، مسلماً آشفتگی ها و نابسامانی های غربی نیست. وظیفه ی والدین ، مربیان و مسئولان است که  در زمینه مسائل جوانان به خصوص ارتباط دختر و پسر، روح، فکر و اخلاق اجتماعی آنان را مدنظر قرار دهند و بر این محور که بسیار حساس و پیچیده است، برایشان تعیین تکلیف کنند. اگر فرهنگ ازدواج صحیح را به جوان آموزش ندهیم، غرایز جوانی او ممکن است رشته اخلاق را گسسته و او را به بیراهه بکشد.

اما آیا ارتباط بین دو جنس همیشه به پیوندهای عاطفی و صمیمانه منجر می شود؟ آیا این نوع ارتباط نمی تواند به زمینه های علمی، فرهنگی  و ... محدود باشد؟ یک صاحبنظر در این باره می گوید:

«از آنجا که در جامعه ما نگاه دوگانه ای نسبت به این مسئله وجود دارد، نتوانسته ایم به تعریف قابل قبولی در این باره برسیم به همین دلیل نوع نگاه به دو جنس مخالفی که کنار یکدیگر قرار می گیرند، عمدتاً با سوء ظن و سوء نیت همراه است و به معنای ناخوشایند موضوع یعنی دوست دختر و پسر تعبیر می شود. در حالی که می توان به جوانها آموزش داد که مباحثه و مکالمه با یک غیر همجنس در صورتی که بر محوری صحیح انجام گیرد، شاید حتی مزیت اخلاقی و اجتماعی و شخصیتی برای او و جامعه در برداشته باشد.»

 

 

چرا ارتباط ناسالم

برخی کارشناسان تربیتی تحلیل اینگونه رفتارها و تفکرات را به اِعمال محدودیت های غیر منطقی به جوانان نسبت می دهند و می گویند که وقتی جوان عرصه را بر خود تنگ ببیند و نتواند خود را از نظر عاطفی و اخلاقی با محیط تطبیق دهد و مربیان، معلمان و برنامه ریزان نهادهای آموزشی و تربیتی نیز نتوانند به احساسات و تمایلات منطقی و احساسی او پاسخ دهند، جوان سرخورده به اجتماع پناه می برد و سعی می کند چیزهایی را که طی سالهای زندگی از او دریغ شده است به هر ترتیب ممکن حتی با هنجارشکنی به دست آورد.

عده ای نیز تنگناهای اقتصادی ، گسترش ارتباطات، فردگرایی و بی تفاوتی به ارزش ها را دلیل این گونه رفتارهای اجتماعی می دانند و معتقدند این دلایل موجب شده بسیاری از جوانان امروزی نسبت به ازدواج دید مثبتی نداشته باشند و به نوعی از زیر مسئولیت تشکیل خانواده شانه خالی کنند. یک روان شناس در این باره می گوید:

«متأسفانه مشکلات مالی و تصویب قوانینی که به نوعی حقوق زنان را در جامعه تضمین می کند از عواملی است که موجب شده پسران زیر بار ازدواج نروند. از سوی دیگر بسیاری از جوانان در این زمانه ترجیح می دهند خوش باشند. از این رو به ازدواج با نگاه منفی می نگرند اما از آنجا که زن و مرد هر دو به هم نیازمندند و رفع نیازهای عاطفی و احساسی آنان در حال حاضر از طریق ازدواج به سختی امکان پذیر است، متأسفانه شاهد گسترش ارتباطات از نوع ناسالم هستیم.»

این روان شناس دلیل این گونه نگرش نسل جدید به ارزشها را بی توجهی مسئولان به نیازهای جوانان می داند و می گوید:

«از آنجا که در موقع بحران نتوانستیم مسائل روز را به موقع هنجاریابی کنیم اغلب جوانان امروزی این حق را برای خود قائل شده اند که به سوی رفتارهای فرد گرایانه گرایش یابند و هنجارهای اجتماعی را نادیده بگیرند.»

وی سوء رفتارها، اضمحلال اخلاقی، رواج بی بندوباری، پریشانی و بی ثباتی احساس و عواطف را از عواقب بی حد و حصر ارتباط جنس ها نام می برد و می گوید:

«اگر اینگونه ارتباطات به عادت تبدیل شود دیگر چیزی به نام هسته یا کانون خانواده شکل نخواهد گرفت. سن ازدواج بالا می رود، جنس ها نسبت به هم بی اعتماد و بی تفاوت می شوند و در نهایت خانواده ای شکل نمی گیرد و به این ترتیب شاهد گسترش بسیاری از مسایل رفتاری، ناهنجاری های اخلاقی و حتی بهداشتی در جامعه خواهیم بود. اینجاست که نقش کارشناسان علوم دینی و تربیتی در هنجاریابی و جایگزینی هنجارهای متعادل و مرام تربیتی صحیح و متعالی که مورد پذیرش خانواده، فرد و نهادهای اجتماعی باشد روز به روز آشکارتر می شود.

 

 

دیدگاه اسلام

به طور طبیعی زن و مرد به عنوان دو پیکره جامعه انسانی به زندگی مشترک با یکدیگر نیازمندند . در شرع نیز به پیوند میان این دو سفارش بسیار شده است، از این رو اخلاقی ترین، معنوی ترین و انسانی ترین جلوه پیوند زن و مرد در ازدواج تجلی پیدا می کند و هر نوع رابطه (جنسی) که خارج از قانون ازدواج باشد، مشکلات متعددی را از لحاظ اخلاقی، اجتماعی و فرهنگی به بار می آورد.

در جوامع غربی که پایه های اخلاق دینی و مذهبی سست و ضعیف است، رابطه زن و مرد از چارچوب قوانین و هنجارهای موجود تجاوز می کند . به طوری که ارتباط آزاد دختران و پسران به شکل طبیعی و غریزی جریان دارد و از اینجاست که ریشه های فساد اخلاقی شکل می گیرد و بنیاد اجتماعات بشری را متزلزل می کند.

اما اسلام چه حد و مرزی برای ارتباط بین زن و مرد قائل است؟

خداوند در قرآن می فرماید: زنان پلید برای مردان پلیدند و مردان پلید برای زنان پلید و زنان پاک برای مردان پاک هستند و مردان پاک برای زنان پاک . اینان از آنچه درباره ی ایشان می گویند برکنارند ، برای آنان آمرزش و روزی نیکو خواهد بود. ( نور / 26)

از دیدگاه اسلام ارتباط دوستانه و صمیمی میان دو جنس مخالف فقط در چارچوب ازدواج معنا دارد. البته حضور در اجتماع با رعایت موازین اسلامی و حفظ حجاب ظاهری و درونی در عرصه های علمی و مشارکت های اجتماعی قابل قبول است. اما خارج از این چارچوب برای ایجاد ارتباط ، اسلام ازدواج موقت یا دائم را توصیه می کند. از این رو در اسلام رابطه دوستی بین دختر و پسر معنا ندارد. اما به شرط رعایت ضوابط اسلامی منعی برای این ارتباط نیست و چه بسا اینگونه ارتباطات زمینه ساز دوستی های فکری ، معنوی و عقلی هم بشود.

اما وقتی جوانان تن به ازدواج دائم نمی دهند و جامعه قدرت پذیرش ازدواج موقت ، بخصوص در مورد دختران را ندارد، برای پاسخ به نیاز جوانان و سر و سامان دادن به رابطه دختر و پسران چه باید کرد؟

خداوند در این باره می فرماید : به مردان با ایمان بگو دیده فرو نهند و پاکدامنی ورزند که این برای آنها پاکیزه تر است ، زیرا خدا به آنچه می کنند آگاه است و به زنان با ایمان بگو که دیدگان خود را از هر نامحرمی فرو بندند و پاکدامنی ورزند و زیورهای خود را آشکار نگردانند مگر آنچه که از آن پیداست.... ( نور / 30 و 31 )

و در ادامه می فرماید : کسانی که وسیله ی زناشویی نمی یابند باید عفت ورزند تا خدا آنان را از فضل خویش بی نیاز گرداند... ( نور 33 )

اساس هر نظمی در جهان به نظم در رابطه دو جنس مخالف بر می گردد. اگر این نظم برقرار نشود جامعه به سوی انحطاط می رود. مشکل این است که ما در بسیاری از موارد بخصوص در مورد مسائل اقتصادی از غرب الگو گرفته ایم که این مورد موجب بسیاری از ناکامی های اقتصادی و فاصله طبقاتی و فقر در جامعه شده است، در حالی که اگر موازین الهی و اسلامی در جامعه پیاده شود، شاهد این بحرانها نیستیم. یک جوان وقتی عدالت اسلام را ببیند، خودش می خواهد روابط آزاد نداشته باشد و این قید را با طیب خاطر می پسندد. این یک اصل رهایی بخش است که نباید با جنس مخالف ، ناسالم برخورد کنیم. در عین حال جامعه نیز باید بسترسازی کند تا شرایط ازدواج دائم فراهم شود. اما در یک کلام برای حل بحران های اجتماعی ، راهی جز بازگشت به مبانی سنتی و سنت های اصیل دینی نداریم.

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 86/5/3 :: ساعت 10:9 صبح )
»» میراث دار پاکی مریم


هیچ باغبانی را سرزنش نمی‌کنند که چرا دور باغ خود حصار و پرچین کشیده است، چون باغ بی‌دیوار از آسیب مصون نیست و میوه و محصولی برای باغبان نمی‌ماند. هیچ‌کس هم با نام (آزادی) دیوار خانه خود را برنمی‌‌دارد و شب‌ها در حیاطش را باز نمی‌گذارد، چون خطر رخنه دزد، جدی است.

هیچ صاحب گنج و گوهری هم جواهرات خود را بدون حفاظ، در معرض دید رهگذاران نمی‌گذارد تا بدرخشد، جلوه کند و چشم و دل برباید، چون خود جواهر، ربوده می‌شود.

هرچه که قیمتی‌تر باشد، درصد مراقبت از آن بالاتر می‌رود. هر چه که نفیس‌تر باشد، بیم ربودن و غارتش بیشترو مواظبتش لازم‌تر.

اگر در شیشه عطر را باز بگذاری، عطرش می‌پرد.

اگر رشته مرواریدت را در کمد و صندوق نگذاری و در آن را نبندی گم می‌شود.

گوهر عفاف را به بهای چند نامه و نگاه و لبخند نفروشند.

زن به خاطر لطافتی که دارد، نباید در دست‌های خشن کامجویان دیو سیرت که نقاب مهربانی و عشق به چهره دارند، پژمرده شود و پس از آنکه گل عصمتش را چیدند او را دور اندازند، یا زیر پایشان له کنند.

زن به خاطر عصمتی که دارد و میراث دار پاکی مریم است، نباید بازیچه هوس و آلوده به ویروس گناه گردد.

گوهر عفاف و پاکی، کم ارزشتر از طلا و پول و محصول باغ و وسایل خانه نیست.

دزدان ایمان و غارت‌گران شرف نیز فراوانند.

اگر در مقابل پنجره ی خانه‌ات، توری نزنی، از نیش پشه‌ها و مزاحمت مگس‌ها در امان نخواهی بود.

وقتی راه پشه‌ها را می‌بندی، خود را (مصون) ساخته‌ای نه (محدود) و زندانی.

وقتی در خانه را می‌بندی، یا پشت پنجره اتاقت پرده می‌آویزی، خانه خود را از ورود بیگانه و نگاه‌های مزاحم در پناه قرار داده‌ای، نه که خود را در قید و بند و حصار افکنده باشی.

اگر برای ایمنی از خطرها و آسودگی از مزاحمان، خود را بپوشانی، نه کسی ایراد می‌گیرد، و نه اگر هم ایراد بگیرد، اعتنا می‌کنی. چرا که سخنش را بی‌منطق و ناآگاهانه می‌دانی و می‌بینی.

اینکه (دل باید پاک باشد) بهانه‌ای برای گریز جاهلانه از همین مصونیت است و آویختن به شاخه (لاقید)، و گر نه از دل پاک هم نباید جز نگاه و رفتار پاک برخیزد.

ظاهر، آینه باطن است و... (از کوزه همان برون تراود که در اوست.)

زن، به خاطر ارزش و کرامتی که دارد باید محفوظ بماند و خود را حراج نکند.

دربازار سوداگران شهوت ،سادگی و خامی است که کسی خود را در معرض دید و تماشای نگاه‌های مسموم و چشم‌های ناپاک قرار دهد و به دلبری و جلوه‌گری بپردازد و خیال کند بیمار دلان و رهزنان عفاف رابه وسوسه نمی‌اندازد و از زهر گناه‌ها و نیش پشه‌های شهوت در امان می‌ماند!

بعضی از (نگاه)‌ها، ویروس (گناه) منتشر می‌کند، و بعضی از چهره‌ها حشره مزاحمت جمع می‌کند.

خراب‌ کردن همه دیوارها و برداشتن همه پرده‌ها و بازگذاشتن همه پنجره‌ها، نشانه تیره‌اندیشی است، نه روشنفکری! علامت جاهلیت است نه تمدن!

می‌گویی نه؟ به طومار کسانی نگاه کن که پس از رسوایی و بی‌آبرویی، با دو دست پشیمانی بر سر غفلت خویش می‌زنند و بر جهالت خود لعنت می‌فرستند.

 کسی که از (جماعت رسوا) نگریزد (رسوای جماعت) می‌شود!

آن که ایمان را به لقمه‌ای نان می‌فروشد.

آن که یوسف زیبایی را با چند سکه قلب عوض می‌کند.

آن که (کودک عفاف) را جلوی صدها گرگ گرسنه می‌برد و به تماشا می‌گذارد، روزی هم (پشت دیوار ندامت) اشک حسرت بر دامن پشیمانی خواهد ریخت.

از اول جامه عفاف، سفید و شفاف است، نباید گذاشت چرکابه گناه بر آن بپاشد.

از اول باید مواظب بود که این کاسه چینی نشکند و این جام بلورین ترک بر ندارد.

از اول نباید به پای بیگانه، اجازه ورود به مزرعه نجابت داد که بوته‌های نورس عصمت را لگدمال کند.

ولی ... گریه بی‌حاصل است و بی‌ثمر، وقتی که شاخه شکست و گل چیده شد!!



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 86/5/3 :: ساعت 10:8 صبح )
»» درمان افسردگی با داروهای گیاهی

مشکلات و مسائل دنیای ماشینی باعث شده که روز به روز افسردگی در میان افراد بیش تر شود . متاسفانه این پدیده به صورت خفیف ، متوسط و یا شدید نه تنها در افراد مسن و میان سال بلکه در بسیاری از جوانان نیز دیده می شود .

افسردگی می تواند بسیاری از عوامل زندگی از جمله فعالیت های روزانه ،خوراک ، لذت های زندگی ، تفکرات خوب ، تحرک ، سلامت جسم و روان ، تحصیلات و ... را تحت تاثیر قرار داده که در نتیجه فرد افسرده نمی تواند به خوبی از زندگی خود بهره مند شود .

به طور کلی افسردگی و مشکلات روحی - روانی می تواند از طریق اختلالات هورمونی باعث یائسگی زودرس ، مشکلات قاعدگی ، چاقی ، لاغری ، مشکلات پوست ، ریزش مو و .... شود. بیشتر این افراد ، انزوا طلبی ، افکار نادرست ، خستگی و بی حالی ، ترس و دلهره ، نا امیدی در زندگی و ... را در خود احساس می کنند . خوشبختانه افسردگی قابل درمان بوده و شخص می تواند با درمان های دارویی و غیر دارویی درمان شده  و به صورت فردی طبیعی ، فعال و خوش بخت درآید .

برای درمان انواع افسردگی ، سالیان درازی است که از انواع داروهای ضد افسردگی شیمیایی استفاده می شود ولی چون درمان افسردگی گاهی چندین ماه و یا چندین سال طول می کشد ، بنابراین مصرف کنندگان این داروها همیشه از عوارض جانبی آن ناراضی و نگران هستند ، به همین دلیل در دو سه دهه  گذشته تحقیقات وسیعی بر روی گیاهان دارویی ضد افسردگی ، آرام بخش و ضد درد صورت گرفته و تعدادی داروی گیاهی موثر و دارای حداقل اثرات جانبی به بازارهای جهانی عرضه شده است که می تواند در بسیاری از موارد ، جایگزین داروهای شیمیایی ضد افسردگی شود .

در حال حاضر یکی از بهترین داروهای گیاهی ضد افسردگی که دارای خاصیت دارویی و خواص ارزنده دیگری نیز می باشد ، دارویی است که از عصاره گیاهی با نام علمی HYPERiCUM PERFURMATUM ، که در جهان با نام علمی St.JOH NS WORT مشهور است ، تهیه می شود . این گیاه در ایران با نام های علف چای ، گل راعی ، علف هزار چشم و هوفاریقون شناخته می شود .

قدمت مصرف این گیاه ، بیش از دو هزار سال است و نزد بیشتر اقوام و ملل جهان به عنوان بهترین داروی بیماری های عصبی مورد استفاده بوده تا اینکه در حدود یک قرن پیش ، برای اولین بار در آلمان از آن فراورده صنعتی تهیه شده و سپس در حدود سه دهه قبل در بیشتر کشورهای اروپایی و آمریکا محصولات زیادی از آن به بازار آمد . در حال حاضر بیش از 50 کارخانه داروسازی جهان از گیاه علف چای ، داروهای مختلف ضد افسردگی تهیه می کنند ؛ در ایران نیز برای اولین بار در سال 1378 از عصاره این گیاه دارویی به شکل قطره و با نام «هایپیران » HYPIRAN، منطبق با استاندارد جهانی و با کیفیتی برابر با انواع خارجی تهیه و به عنوان داروی رسمی ایران شناخته شد. با توجه به اینکه به طور اساسی و به علت شرایط آب و هوایی ، گیاهان دارویی ایران دارای مرغوبیت خاصی می باشند ، لذا علف چای ایران دارای بهترین کیفیت بوده و داروی ساخته شده از آن ( هایپیران ) نیز از کیفیت و استاندارد بالایی برخوردار است . این دارو در افسردگی ، انواع مشکلات عصبی ، میگرن ، پر خوابی ، مشکلات و دردهای دوران قاعدگی ، ترس و دلهره ، افسردگی دوران کهولت ، شب ادراری کودکان و وزوز گوش استفاده می شود . هایپیران دارای عوارض جانبی نبوده و فقط در موارد محدودی که ممکن است تداخلاتی با داروهای دیگر ایجاد کند در راهنمای دارو ذکر شده است . این دارو قابل مصرف در سنین مختلف می باشد ( از کودکان ، جهت شب ادراری تا افسردگی سنین کهولت )

نکاتی که در مورد اثرات ایده آل این دارو و اکثر داروهای گیاهی باید در نظر داشت این است که حداقل 2 تا 3 هفته پس از مصرف نباید انتظار اثر داشت چون داروهای گیاهی دیر اثر بوده و اثر آنها به طور اصولی پس از یک ماه ظاهر می شود و به تدریج به حداکثر می رسد ، به علاوه مقادیر مصرف نوشته شده در راهنمای داروی گیاهی ، باید به دقت رعایت شود و همچنین داروهای گیاهی را باید به طور منظم و مرتب مصرف کرد، چرا که مسئله مقدار ، مدت مصرف و نظم در مصرف دارو شرط اصلی اثر بخشی داروهای گیاهی است . در حقیقت افرادی که دارای حوصله ، نظم و دقت باشند به طور اصولی از داروهای گیاهی نتایج بهتری کسب می کنند .

آمارهای تحقیقات کلنیکی نشان داده که رعایت مصرف صحیح هایپیران ، بیش از 90 درصد اثرات ایده آل و مثبت را بر جای گذاشته است با توجه به بی ضرری هایپیران و داروهای مشابه آن در جهان ، این دارو در لیست داروهای OTC ( بدون احتیاج به نسخه ) قرار گرفته و در همه جای دنیا می توان آن را از داروخانه ها خریداری کرد . همچنین مصرف طولانی هایپیران بدون مشکل بوده و در صورت احتیاج می توان ماه ها و حتی سال ها از آن استفاده نمود .

نکته بسیار با اهمیتی که افراد دارای افسردگی باید بدانند این است که درمان افسردگی احتیاج به زمان داشته و باید امیدوار باشند که در صورت درمان صحیح ، افسردگی آنها برطرف شده و می توانند زندگی شاد و خوبی را دنبال کنند .



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 86/5/3 :: ساعت 10:6 صبح )
»» زنان و افسردگی

زندگی پر از فراز و نشیب های روحی است و زمانی که چرخ زندگی در سرازیری بیفتد ، نشیب های روحی تداوم یافته ، عملکرد طبیعی فرد مختل می شود  و امکان بروز یک بیماری جدی و رایج به نام " افسردگی " افزایش خواهد یافت . افسردگی ، روح ، جسم ، ذهن و رفتار فرد را درگیر می کند. امکان بروز این بیماری هم در زنان و هم در مردان وجود دارد،  اما بنا به دلایلی زنان دو برابر مردان به این بیماری مبتلا می شوند.

در کشور آمریکا در حدود 19 میلیون نفر ( 10/1 بزرگسالان ) مبتلا به افسردگی هستند . پژوهشگران نشان داده اند که شرایط بیولوژیکی و شیوه ی زندگی ، از عوامل  روانی – اجتماعی  علت ابتلای بیشتر زنان به این بیماریست . از این رو اشاره به دو نکته حائز اهمیت است :

1- هر فردی به دلیل خاص خود ، ‌به این بیماری مبتلا می شود و حتی دو نفر از مبتلایان به دلایل مشابه ، دچار افسردگی نشده اند .

2 ـ علائم افسردگی در بیشتر مواقع بروز می کند ،  ولی زمانی که شخص ، عزیزی را از دست می دهد ، ‌احساس اندوه ، ناامیدی و کاهش توانایی های روزمره ، علائمی عادی به نظر می رسند.

همانطور که ذکر شد ، زندگی مملو از فشارهای روانی ، کار زیاد و خسته کننده ، بیکاری دراز مدت ، در گیری ها و مشکلات خانوادگی و مالی ، تحریک پذیری فرد را افزایش خواهد داد . از آنجا که میزان تحمل فرد محدود است ، تا نقطه ای خاص می تواند تحریک شده و تجربه های مطلوب را پشت سر بگذارد. اما زمانی که تحریک احساسات ادامه پیدا کند ،‌ ممکن است فرد نتواند مانند روزها یا ماه های قبل زندگی کند و به کار و فعالیت ادامه دهد ؛  لذا حالتی گذرا پدید خواهد آمد که گاه به یک بیماری جدید تبدیل خواهد شد .

انواع افسردگی و علائم آن

افسردگی دو نوع است ،‌ یک قطبی و دو قطبی . در نوع دوم ( دو قطبی ) علاوه بر احساس غم و اندوه ، با علائمی چون پرحرفی ، فعالیت زیاد و تحریک پذیری نیز رو به رو خواهیم بود . زنان کمتر از مردان به نوع دوم ( دو قطبی)  افسردگی مبتلا می شوند . علائم افسردگی عبارتند از :

1 - اندوه ، اضطراب ، احساس پوچی و بی ارزشی .

2 - کاهش سطح هیجانات.

3 - تحریک پذیری ، گریه ی زیاد ، بی قراری.

4 - احساس گناه ، ناامیدی ، ‌منفی گرایی.

5 - پُرخوابی ، کم خوابی و بیدار شدن زود هنگام.

6 - اشتهای زیاد ،‌ کاهش وزن ، پُرخوری ، کاهش اشتها.

7 -  کاهش توان و انرژی فرد ، کم شدن احساسات.

8 -  تفکر در باره ی مرگ و حتی خودکشی.

9 - دشواری در به یاد آوردن ، تمرکز پیدا کردن و تصمیم گرفتن.

10 - علائم فیزیکی ماندگار که به درمان پاسخ نمی دهند ،‌مانند سردرد ، دردهای مزمن و اختلالات گوارشی.

بررسی علت های افسردگی

عوامل متعددی چون ارث ، محیط ، شخصیت فرد و اجتماع در بروز افسردگی دخالت دارند .

الف ) ارث

امکان بروز افسردگی در فردی که سابقه‌ ابتلای به این بیماری را در خانواده خود  داشته ، زیاد است ( به ویژه نوع دو قطبی ) با توجه به اینکه افرادی که سابقه ژنتیکی ندارند نیز ممکن است به این بیماری دچار شوند .

ب ) محیط

عوامل ایجاد کننده ی فشار روانی در زندگی همه ی ما وجود دارد که از جمله ی  آنها می توان به از دست دادن عضوی از خانواده و دارایی ، اشکال در برقرار کردن ارتباط با اطرافیان ، مشکلات مالی و تغییر چشمگیر در شیوه و سبک زندگی اشاره کرد که این ها از جمله عوامل مهم تلقی می شوند. به علاوه ، اعتیاد در3/1 موارد منجر به بیماری افسردگی خواهد شد .

ج ) عامل های روانی – اجتماعی

یک انسان منفی باف ، از اعتماد به نفس پائینی برخوردار است و نمی تواند وقایع زندگی خود را در دست بگیرد . دیدگاه و نگرش منفی سبب می شود که اثر عوامل استرس زا بیشتر شده  و تندرستی فرد به خطر بیفتد . پژوهشگران معتقدند که منفی بافی در کودکی شکل گرفته و پرورش دختران به شیوه های سنتی سبب بروز این گونه تفکر و دیدگاه خواهد شد .

آنچه زنان درباره افسردگی باید بدانند :

تنوع عوامل موجود در زندگی یک زن نفش مهمی در بروز افسردگی ایفا می کند . عوامل خاصی مانند تولید مثل ،‌ هورمون های ژنتیک و شخصیت ، عوامل بیولوژیکی و رنج هایی که زنان در زندگی خود متحمل می شوند قابل توجه اند . البته زنان بسیاری هستند که با این عوامل روبه رو شده اما هیچ کدام از عوامل بیماری افسردگی در آنها مشاهده نمی شود.

بلوغ و افسردگی

پیش از بلوغ ، دختران و پسران کمتر دچار افسردگی می شوند و این نسبت در سنین 11 تا 13 سالگی  تغییر می کند . در سن 15 سالگی دختران دو برابر پسران به این بیماری مبتلا می شوند ؛ البته در دوره‌ بلوغ ، نقش ها و انتظارهای فرد به طور چشمگیری تغییر پیدا می کند و فشار روانی ناشی از بلوغ ، شکل گیری هویت فرد ، تشکیل اندام های جنسی ، جدا شدن از خانواده و استقلال در تصمیم گیری ، پسران و دختران را درگیر می سازد . تغییرات هورمونی ، ذهنی و جسمی نیز فشار روانی خاص خود را ایجاد خواهد کرد و به علت ظرافت های خاص  دختران بیش از پسران علائم افسردگی ، اضطراب و اختلال های گوارشی را نشان می دهند .

دوره میانسالی و نقش روابط اجتماعی و محیط های شغلی

پژوهشگران معتقدند که علت بروز افسردگی در زنان ، آسیب پذیرتر بودن آنان نیست بلکه بیشتر بستگی به فشاری دارد که با آن روبه رو می شوند . مسئولیت بیش از حد در محیط کار یا در منزل ، جدا شدن از همسر و به تنهایی مسئولیت پرورش فرزند یا فرزندان را به عهده گرفتن ،‌ مراقبت از والدین یا فرزندان از جمله فشارهایی هستند که زنان را متأثر می سازد . کیفیت زندگی مشترک نیز تأثیر قابل توجهی بر ابتلا به این بیماری دارد . اگر زن و شوهر روابط  دوستانه ، محکم و همراه با اعتماد دو جانبه نداشته باشند ، از زندگی مشترک خود احساس رضایت نمی کنند و در نتیجه میزان خطر ابتلا به افسردگی افزایش خواهد یافت.

دوره های تولید مثل

دوره های تولید مثل زنان مانند تخمک گذاری ، ‌دوره قاعد گی ، دوره بعد از وضع حمل ، یائسگی  و حتی عقیم شدن ، نوسان هایی را در روحیه و خُلق زنان ایجاد می کند و ممکن است در دوره های کوتاه مدت به بروز افسردگی منجر شود . بنا به نظر محققین ، هورمون ها بر مغز اثر گذاشته ، روحیه و احساسات فرد را تغییـر می دهد و رابط های شیمیایی مغز تحت تأثیر هورمون ها قرار می گیرند . بیشتر زنان در دوره قاعد گی با تغییرهای جسمی و رفتاری زیادی مواجه می شوند که گاه به صورت احساس افسردگی و تحریک پذیری بروز می کنند . این تغییرها پس از تخمک گذاری ایجاد شده و تا زمان شروع قاعد گی شدیدتر می شوند . تغییر روحیه ، پس از وضع حمل نیز به صورت گذرا بروز می کند . علاوه بر این ،‌ دوره نگهداری از فرزند به دلیل دشواری ها و استرس های خاص خود می تواند خطر ابتلا به بیماری را افزایش دهد ، به ویژه در افرادی که سابقه ابتلا به دوره های کوتاه مدت افسردگی را ذکر می کنند .

نقش عوامل نژادی ، اجتماعی و فرهنگی

نژادهای مختلف از نظر ابتلا به افسردگی متفاوت اند . از نظر اجتماعی و فرهنگی ، زنانی که در دوره ی ‌کودکی مورد آزار و اذیت قرار گرفته اند ، بیش از سایرین به افسردگی مبتلا می شوند چنانچه این آزارها باعث تخریب اعتماد به نفس شده و احساس پوچی در فرد ایجاد می کند . به علاوه احساس گناه ، ‌سرزنش خویشتن و انزوای اجتماعی را نیز به دنبال دارد . پرورش یافتن در یک خانواده بی کفایت نیز از جمله عوامل مهم ابتلا به افسردگی در سالهای بعدی عمر به حساب می آید .

فقر و پائین بودن سطح زندگی نیز دستاوردهایی جز فشارهای روانی ، انزوا طلبی ، عدم دستیابی به منابع جدید را به همراه نخواهد داشت . در بین افراد کم درآمد ناامیدی ، ناراحتی و نارضایتی به ویژه کسانی که مورد حمایت اجتماعی قرار نگرفته اند ، رواج دارد .

سالخوردگی و افسردگی

در دوره ی ‌سالخوردگی ، زمانی که فرزندان یکی پس از دیگری خانه و خانواده را ترک می کنند ، زن با یک خانه ی تهی مواجه خواهد شد . برخی از زنان که مستعد ابتلا به بیماری افسردگی هستند ، با از دست دادن هویت و هدف زندگی روبه رو می شوند . البته بسیاری از سالمندان از زندگی خود رضایت دارند و آنچه اهمیت دارد این است که نباید افسردگی را با واکنش های طبیعی ناشی از مشکلات اقتصادی ، جسمی و اجتماعی اشتباه کرد .

علائم افسردگی

1-     شکایات مختلف جسمی و دردهای پراکنده

2- احساس خستگی دائم

3-     سوء هاضمه و یبوست

4- اختلالات قاعدگی و جنسی

5- عدم احساس شادی و نشاط

6-      لذت نبردن از زندگی

7-     زودرنجی

8- از دست دادن توانایی انجام کارهای روزمره

9-     کم خوابی و کم اشتهایی و گاهی برعکس

10- از دست دادن قدرت تصمیم گیری

11- احساس بی ارزشی و بی کفایتی

12- اشتغالات ذهنی دائمی درباره مرگ

13- اقدام به خودکشی

علل پیدایش افسردگی

1-     عوامل زیستی

2- روانی اجتماعی

3-     زمینه ژنتیکی

4- از دست دادن افراد مهم زندگی در دوران کودکی

5- کم کاری غده تیروئید

6-     طلاق

7-     مرگ همسر ، فرزندان یا نزدیکان

درمان افسردگی

با وجود همه دانستنی ها درباره افسردگی ، باید دانست که این بیماری قابل درمان است و حتی شدیدترین نوع آن نیز به درمان پاسخ خواهد داد . در واقع ، بخشی از ناامیدی ناشی از افسردگی سبب می شود که فرد درمان پذیر بودن بیماری را باور نکند . لازم است که اطلاعات کافی درباره تأثیر مثبت راه های درمانی جدید در اختیار مبتلایان گذاشته شود تا درمان را زودتر شروع کنند .

اگر چه راه های درمانی متعدد هرگز نمی توانند در حد قابل توجهی ، توان فرد را برای مقابله با دشواری ها و دست و پنجه نرم کردن با مشکلات و ناملایمات افزایش دهند و به او کمک کنند که از زندگی خود لذت ببرند .

نخستین گام، ‌آزمایش های تشخیصی و گام بعدی ارزیابی روانشناسی است . درمان دارویی رایج ترین شیوه درمانی است . درمان گیاهی ، روان درمانی نیز از جمله  راه های درمانی هستند .

روشهای درمانی

درمان های رایج در افسردگی به دو گروه عمده تقسیم می شوند :

1- درمان های غیر دارویی مانند : روان درمانی و رفتار درمانی

2- درمان های داروئی و جسمی از قبیل داروهای ضد افسردگی و الکتروشوک که بیمار در شرایط حاد ، باید حتماً در بیمارستان بستری شود .

در موارد خفیف یا واکنشی ، نیازی به تجویز دارو نیست و روان درمانی ، افزایش ارتباطات اجتماعی و حمایت اجتماعی کافی است . بیمار افسرده را باید تشویق کرد تا در زندگی نقطه امید و اتکا پیدا کند . مانند : اعتقادات مذهبی ، تشکیل خانواده و غیره ؛ خانواده نیز باید از زدن برچسب تنبلی و سرکشی به بیمار جداً  خودداری کنند .

خوشبختانه امروزه درمانهای داروئی بسیار مؤثر و کم عارضه ای برای درمان افسردگی وجود دارد ، البته تشخیص بیماری ، ‌انتخاب نوع دارو و مدت درمان بر عهده پزشک معالج می باشد .

در طول مدت درمان ، بیمار و خانواده او باید همکاری کامل در مصرف دارو داشته و از قطع زود هنگام دارو خودداری نمایند .

باید دانست که داروهای ضد افسردگی ،‌ اعتیادآور نیستند و عوارض چندانی نیز ندارند . مصرف به موقع دارو به مقدار لازم و مدت کافی ، می تواند بسیاری از بیماران را نجات دهد .

لازم به یادآوری است که داروهای ضد افسردگی باید به مدت طولانی ( چند ماهه ) و تحت نظر پزشک مصرف شوند تا اثرات مطلوب خود را نشان دهد .



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 86/5/3 :: ساعت 10:5 صبح )
»» 20 روش موثر برای شکست افسردگی

با افسردگی چه کنیم ( قسمت 2 )


1-مثبت اندیش باشید:

البته این به معنای از بین بردن حقیقت نیست . بلکه به این معناست که، اندیشه مثبت را هم به ذهن خود راه بدهید وگرنه افکار منفی در ذهن شما رسوب خواهند کرد . تو گویی افکار منفی ،افکار مثبت را می خورند . اگر می خواهید قاضی خوبی باشید، هر دو طرف دعوا را به محکمه وجدان راه بدهید .

2-به بروشور داروهایی که پزشک تجویز خواهد کرد ، دقت کنید که چه عوارضی خواهند داشت و آنها را یادداشت کنید.

بهتر است لااقل از هم اکنون یک دفترچه حاوی تاریخچه بیماری ها و درمان ها و مشکلات روحی و جسمی که به شما وارد شده اند و یا وارد خواهند شد تهیه کنید و این موارد را به طور منظم و پیگیر در آنها یادداشت کنید . فهرست نوشیدنی ها و غذاهای نشاط آور و کسل کننده را از منابع و کتب علمی در رابطه با غذا و دارو شناسایی و تهیه کنید .

3-مواد مخدر و مسکر و دخانیات مثل سیگار و قلیان را به موزه زباله ها بفرستید .

اگر معتاد هستید در پنج مرحله و طی پنج ماه ترک کنید، یعنی تدریجی ولی پیگیر و جدی : نیت در ترک، کم نمودن مصرف ، کمتر مصرف نمودن، کوشش در فراموش نمودن ، ترک نهایی آن .

4- در صورت امکان آپارتمان نشینی را ترک کنید ، یک خانه کوچک ولی حیاط دار رو به آفتاب ، به آپارتمان 600 متری نیز ارجح خواهد بود . به طور منظم و به صورت هفتگی دل به طبیعت بزنید اگر این کار به همراه خانواده و اقوام و به خصوص افرادی که با آنها در تفاهم هستید صورت بگیرد ،بهتر است . دو رکعت نماز در طبیعت آرامش دل را دو چندان می کند . هر روز صبح ، ظهر و عصر خود را به مدت5 الی 30 دقیقه در معرض آفتاب قرار دهید . از طریق اتخاذ روش های علمی ، حقایق را چاره کنید تا بتوانید از اضطراب بپرهیزید .

5-هر روز صبح ناشتا 15 الی30 دقیقه بدوید و ورزش کنید . هر روز عصر به مدت 30 الی 60 دقیقه دویده، نرمش کرده و ورزش کنید و ورزش هایی که همه بدن در آن شرکت کنند مثلاً بسکتبال ، فوتبال و والیبال در اولویت خواهند بود..

 - شنا یکی از مفرح ترین عوامل فرار از افسردگی است . کوه نوردی را هر هفته انجام دهید . استحمام بعد از ورزش بسیار مناسب و خوب است و از همه بهتر شنا است ، بنابراین اگر به فن شنا هم آشنا نیستید در هفته دو مرتبه ، در عمق کم آب تنی کنید

6- گوش دادن به موسیقی آرام و غمگین راترک کنید.

7- اگر مسأله ای در زندگی شماست که به راستی لاینحل است، با آن مدارا کنید ولی با مشکلات زندگی بجنگید ولی جنگی هوشمندانه و صبورانه . یادتان باشد زندگی همچون کوهی است که ما در حال بالا رفتن از آن برای رسیدن به قله آن هستیم ، مهم این است که ما به بالا رفتن ادامه دهیم وگرنه به دره اش سقوط خواهیم کرد .

8-تماشای تلویزیون را به میزانی که باید استفاده کرد محدود کنید .

(تماشای خبرها، مباحث علمی و مثبت و برنامه های آموزشی و طنز و مفرح) را جایگزین کنید به طبیعت بروید. ورزش کنید شنا کنید قایقرانی کنید . تیراندازی و ...

9- مطالعه مطالب حادثه ای را فقط به آن اندازه که در جریان شناخت و چگونگی مبارزه خلافکاری های جاری جامعه باشید مطالعه کنید و نه به صورت علاقه مندانه.

10ـ داشتن مدیریت علمی در برنامه ریزی های ریز و درشت مسائل زندگی علاوه بر اعتماد به نفس به شما باعث جلوگیری از شکست و سرخوردگی های شخصی و در نزد جامعه می شود .

11ـ به جای تماشای زیاد غروب ، طلوع خورشید را زیاد ببینید . حکایت، حکایت همان دیدن نیمه پر لیوان است.

12- آن که رفته، رفته. داشته ها را داشته باش. زندگی همچون دایره است با خود بگو به او خواهی رسید. گردش روزگار در این دنیا و یا آن دنیا این مهم را ثابت می کند .

13- دیدار ، مباحثت و همنشینی با اجتماع بخصوص قشر نمونه و فهمیده آن و نیز اقوام و خانواده به خصوص آنان که هدفمند و مثبت اندیش هستند را قدر بدانید .

14- خود باشید و پیروزی های دیگران را معلم شکست های خود کنید تا بیش از این شکست نخورید، شما هم آن سربالایی هایی را که دیگران رفته اند طی کنید . سربالایی های زندگی را نه با سرعت که با قدرت طی کنید .

15- مطالب مثبت ، شاد و آموزنده را جزو وظایف روزانه خود کنید، تا آموزش ببینید و لذا از قبل این فراگیری ها شاد هم خواهید شد . چون مسائل مهمی را که تاکنون نمی دانسته اید یاد می گیرید و توأم با آن به خاطر بالا رفتن ظرف داشته هایتان به خود می بالید و شادمان خواهید بود . (غرور مثبت شادی آور است )

16- با رعایت بند 15 از این به بعد به دیگران نیز حسادت نخواهید کرد بلکه سعی می کنید از آنها مسائل جدیدی یاد بگیرید و از مباحث و جلوس با آنان لذت خواهید برد و با جایگزینی غرور مثبت به جای غرور منفی ، شادمان تر خواهید شد . مسائل را بهتر و متواضعانه تر درک خواهید کرد. حرف های افراد منفی را از این گوش به آن گوش به در کنید و طرف خالی نیمکت خود را به افراد مثبت دهید .

17- لازم نیست حتماً به آرمانهایتان برسید حتی اگر مثبت بوده باشند، همین که شما تلاش خود را کرده باشید و یا تلاش کنید که از رسیدن به هدف مهم تر است . شنیده اید که می گویند ورزش وسیله است نه هدف.

18- رنگ های تیره مثل مشکی ، قهوه ای را از لباس و کفش و شلوار تن خود و دکوراسیون محل کار و منزل و حتی رنگ خودرو و رنگ قلم خود دور کنید.

رنگ های آبی ، زرد، صورتی را جایگزین کنید. رنگ قرمز اگرچه شاد است ولی باید به صورت تلفیقی با سایر رنگ ها باشد و به تنهایی به کار نرود چون در غیر این صورت زیادی و تندی رنگ آن محرک بد اعصاب خواهد بود . رنگ سبز آرامبخش است ولی همنشینی زیاد با آن افسردگی می آورد و لذا باید آن را با رنگ های شاد تلفیق نمود .مثلا نارنجی .

19ـ سعی کنید با اتخاذ روش های مدیریتی و مدبرانه، بر اعصاب خود مسلط شوید و مواردی را که تاکنون به آن پرداخته شد را به صورت جدی پیگیر باشید تا کمتر در معرض بیماری ها باشید .

 - روح که بیمار شود جسم را هم گرفتار خواهد شد . بله البته اگر بیماری دارید که صعب العلاج است باید به افکار مثبت روی آورید و مدارا را سرلوحه قرار دهید و سعی کنید وجود آن را به فراموشی بسپارید و یا لااقل افکار حاشیه آن را پرورش ندهید و بزرگنمایی نکنید .

20 ـ سعی کنید زیاد در معرض دستگاه هایی همچون لوازم برقی: دلر، ماشین لباسشویی، آبمیوه گیری ، چرخ گوشت، جارو برقی و لوازم صوتی و تصویری و موبایل قرار نگیرد .

مثلاً: برای موبایل خود از گوشی های سیم دار استفاده کنید و یا به هنگام کار کردن ماشین لباسشویی به اتاق دیگری بروید و یا فاصله 2 ، 3 متری خود را از لوازم صوتی و تصویری حفظ کنید و مدت زیادی را با آنها به سر نبرید . افسردگی قابل درمان است. مگر ندیده اید درخت یا گیاهی خشکیده را که پس از مبارزه دوباره شکوفا می شود بنابراین با شناخت عوامل 20گانه ای که شما به دلیل یک یا چند عامل آن به این بیماری گرفتار شده اید به جنگ علمی و پیگیر آن بروید مراجعه پیگیر نزد روانپزشک را فراموش نکنید . هیچ انسان عاقل و مثبتی به شخصی که در حال سقوط به دره ای است و این در حالی است که او فقط گیاهی را در دستانش محکم گرفته و ادامه زندگی اش به آن گیاه کوهی است ، هرگز توصیه به رها کردن آن ناجی نمی کند ، چرا که او می تواند به جای سقوط به دره ، به بالا رفتن و نجات خود ادامه دهد، به خود مشاوره های مثبت و منطقی بدهید. هیچ کس بهتر از خود شما ، ناجی شما نخواهد بود ، چون در این صورت شما همچون بیننده ای خواهید بود که فقط خارها را نخواهد دید و گل قرمز را نیز خواهد دید ، حتی اگر خارها، گل را احاطه کرده باشند ، اما شما وظیفه دارید خارها را به کناری بزنید ، چون شما گل را دوست دارید و باید او را نجات دهید

روان شناسی افسردگی – نویسنده : کوروش درخشان یگانه



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 86/5/3 :: ساعت 10:4 صبح )
»» با افسردگی چه کنیم؟


افسردگی، به معنای پژمردگی است. پژمردگی، یکی از بدترین علل رفتاری در تغییر حالات روحی، روانی است .

علائم بیماری

عدم انگیزه، عدم تحرک، انزواطلبی، عدم نشاط ، خیره شدن به نقطه ای مبهم، میل به خودکشی، پریشان حالی، پرخاشگری، عدم تعادل، فراموشی، نشنیدن و یا عدم توجه به صحبت های دیگران، تکرار مکررات و یا میل به شنیدن مجدد خبر و یا توضیح، خواب زیاد و یا کم، علاقه مندی به موسیقی های آرام و غمگین و...

پژمردگی، به طور معمول به دو صورت: ناگهانی و تدریجی غالب می گردد ولی برحسب پژوهش های صورت گرفته بالاترین سطح آمار موجود به تدریجی بودن افسردگی، دلالت می کند.

این بیماری، مختص انسان ها نیست و نباتات و حیوانات را هم در برمی گیرد و لذا این بیماری در شکل و عنوان کلی آن، بر همه موجودات زنده جهان، صدق می کند.

باید توجه داشت که:

در نهاد و سرشت هر موجودی، به دلیل دوری از ذات احدیت، حالتی به نام انتظار وجود دارد که این انتظار به خاطر طولانی بودن مدت آن، نوعی افسردگی را در نهاد موجودات زنده ،نهادینه می کند. چرا که کل موجودات جهان به دلیل هجران و دوری از خالق و صاحب اصلی خویش یعنی پروردگار متعال از یک نوع انتظار و غم درونی رنج می برند.

شما دقت کنید به خودتان و یا دیگرانی که دیده اید و یا حتی بارزترین نمونه آن کودکی شیرخوار که در آسایش کامل به سر می برد بازهم گاه او را در غم بخصوصی مشاهده خواهید کرد و متعجب می شوید چگونه این کودک شیرخوار نیز اینگونه به اندیشه فرو رفته است؟!... و این همان است که بدان اشاره شد یعنی هجران. بنابراین زمینه افسردگی در نهاد همه موجودات جهان وجود دارد.

اما در انسان ها:

بیدار کردن و شدت دادن به این غم درونی به عواملی باز می گردد که به دو دسته اولیه (نهادینه شده) و ثانویه تقسیم می گردد.

عوامل اولیه (نهادینه شده) عبارت اند از:

1 ـ اندیشه زیاد

2 - اندیشه کم

3 ـ بعد جسمانی

4 ـ گناهان و عدم ارتباط با ذات احدیت

عوامل ثانویه:

1ـ افکار منفی و مزاحم

2 ـ داروها ، غذاها و نوشیدنی ها

3 ـ مواد مخدر و مسکر و دخانیات و هوای آلوده

4 ـ آپارتمان نشینی و عدم استفاده از طبیعت و آفتاب

5 ـ عدم تحرک و ورزش

6 ـ زیاد گوش دادن به موسیقی های غمگین

7 ـ داشتن مشکلاتی خاص در زندگی که لاینحل مانده اند

8 ـ استفاده زیاد از تلویزیون

9ـ مطالعه زیاد بیمارگونه بخصوص مطا لب منفی، حادثه ای و داستان های غمگین

10ـ نداشتن مدیریت و برنامه ریزی در امور مختلف زندگی

11ـ تماشای زیاد غروب به جای تماشای طلوع خورشید

12 ـ دوربودن از چیزی یا کسی ، مرگ عزیزان و طلاق

13 ـ نداشتن ارتباط با اجتماع ، اقوام و خانواده

14 ـ احساس حقارت نسبت به دیگران و نقش تربیتی خانواده

15ـ نداشتن و یا کم بودن مطالعه بخصوص مطا لب مثبت، شاد و آموزنده

16ـ حسادت زیاد و وجود افراد منفی و افسرده در اطراف، (موقعیت زمانی و مکانی)

17ـ نرسیدن به آرمان ها

18 ـ رنگ های تیره

19ـ بیماری ها

20 ـ تکنولوژی و موبایل و دستگاه هایی که میدان مغناطیسی ایجاد می کنند.

چه کنم؟

 بهترین راه پیشگیری است. چرا که افسردگی، بیماری روحی است و اگر روح گرفتار شود، رهاشدن او بسیار مشکل خواهد بود.

بنابراین، اگر کوشش شود که هریک از عوامل 20 گانه افسردگی را بشناسیم و از گرفتارشدن به آنها فرار کنیم و یا لااقل کمتر در تیررس آنها باشیم بزرگترین و اولین کمک را به خود خواهیم کرد.

اما اگر گرفتار شده اید قبل از مراجعه به پزشک، این موارد را رعایت کنید:

الف) کوشش در جهت شناخت دقیق و آگاهانه عامل و یا عوامل بروز بیماری از طریق تفکر در تاریخچه زندگی و بررسی این که در طول و عرض زندگی خود در معرض کدام یک و یا چند عامل از عوامل فوق قرار گرفته اید.

ب) نیت در اهتمام جدی و پیگیر در جهت برطرف نمودن عامل یا عوامل.

کوشش آگاهانه ای کنید تا هر آنچه را که در زندگی با آنها روبرو شده اید و یا حتی عواملی را که نگران بروز آنها در آینده بوده و یا هستید را بشناسید و به یاد آورید.

در این مرحله ابتدا این عوامل را پس از یادآوری، به صورت فهرست وار بنویسید تا عناوین آنها از یاد شما نروند.

در پایان درباره هریک از این عوامل، شرح کاملی با ذکر تاریخ و مدت آن عوامل ، بنویسید.

در مرحله بعد، به تجزیه و تحلیل هریک از این عوامل بپردازید و توجه کنید:

اولا:ً در کدام مرحله خود شما مقصر بوده اید و اشتباه کرده اید؟

دوماً :چیزها و اشخاص دیگری را که منصفانه می توان مقصر دانست بشناسید.

 حال با شناخت عمیق این عوامل با خود عهد ببندید، دیگر دست به دست آنها ندهید.

ادامه دارد ...

منبع:روان شناسی افسردگی- کوروش درخشان یگانه



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 86/5/3 :: ساعت 10:2 صبح )
»» از زندگی لذت ببرید !!!


آیا فشار کار و زندگی طاقتتان را تمام کرده است؟ آیا تنها تفریح شما نگاه کردن به ویترین مغازه هاست؟ آنهم وقتی با عجله از پیاده رو می گذرید؟ شما هم به ندرت شام شب را به همراه خانواده به بیرون از منزل می روید؟ ترجیح می دهید نان و پنیر و انگور بخورید تا هزینه بالای یک شام را به رستوران بدهید؟ آیا مثل بسیاری از افراد دیگر از پرداخت هزینه های این چنینی احساس گناه می کنید؟ و یا هنگام تفریح و یا بعد از آن احساس رضایت به شما دست می دهد؟ در مورد آخر به خودتان تبریک بگویید.

برای بسیاری از افراد تماشای فیلم، خرید از فروشگاه، لم دادن روی کاناپه، مطالعه کتاب شعر و داستان، حتی خوردن غذا در رستوران به همراه خانواده باعث ایجاد نشاط می شود. معمولاً خانم ها با مختصر خوش گذرانی احساس گناه کرده از عمل خود پشیمان می شوند.

عده ای از افراد بخصوص کسانی که شاغل هستند و در ضمن از والدین پیر خود هم مراقبت می کنند فرصتی برای رسیدگی به خود ندارند و به شدت از خوش گذرانی احساس گناه می کنند. حتی اگر آنها را مجبور کنید برای مثال به استخر بروند و کمی تفریح کنند، همانطور که به پشت ، روی آب خوابیده اند در فکر رتق و فتق امور خویشند. « اول این کار را انجام می دهم، بعد به مدرسه سارا می روم، بعد عکسها را از عکاسی می گیرم و ...»

(من سه فرزند دارم، مادر هستم، همسر هستم، شاغل هستم و ... پس کی باید خودم باشم؟ تنها تفریح من این است که هنگام خواب از پنجره اتاقم به ستاره ها نگاه کنم و لذت ببرم!)
شاید وقت آن رسیده که کمی فکر کنیم. بعضی از ساعات عمر فقط مال ماست و نباید با هیچ فرد دیگری شریک شویم. چقدر ساعات مفید که دیگران از ما دزدیده اند؟! چقدر ساعات ارزشمند که خودمان به دیگران هدیه کرده ایم؟!

برای گروهی از مردم هر نوع تفریح و لذت با احساس گناه همراه است. جالب اینجاست که همه ما افراد بالغی هستیم و کسی نمی تواند ما را مجبور کند به شکل خاصی زندگی کنیم.
چرا خودمان خود را مجبور می کنیم طوری زندگی کنیم که دیگران بپسندند نه آن طور که احساس لذت کنیم؟

بیشتر ما طوری رفتار می کنیم که گویی در " رژیم لذت از زندگی" بسر می بریم! « نه الان نمی توانم بنشینم دیر شده، نه وقت ندارم خانم X منتظر من است، باشه برای بعد ...»

گاهی به تلویزیون نگاه می کنیم ولی چون کار مهم تری را در پیش داریم احساس گناه می کنیم.

آیا احساس گناه و لذت واقعی با هم سازگارند؟!

بعضی می گویند «مگر بچه شده ام » در واقع لذت بردن و خوشحالی را مخصوص دوران کودکی می دانند و بس.

بعضی می گویند« وقتی کارها تمام شد به تفریح می رویم» اما کارها کی تمام می شود؟!

شاید این عمر هدر رفته برای همه ما تجربه شده است. وقت آن رسیده که منطقی باشیم. اگر فکر می کنید سزاوار یک زندگی شاد و بانشاط هستید، کمی به بدن و روحتان استراحت بدهید و با انرژی بیشتر به زندگی ادامه دهید. به راستی از چه چیز لذت می برید؟! آن را به بدنتان هدیه کنید.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 86/5/3 :: ساعت 9:53 صبح )
»» غریبه


به‌ آسمان‌ نگاه‌ کردم. شب‌ قدر اول‌ بود. بدر ماه‌ آب‌ رفته‌ بود و کوچک‌ شده‌ بود. لکه‌های‌ ابر هم‌ توی‌ آسمان‌ آرام، آرام‌ راه‌ خودشان‌ را می‌رفتند و گه‌ گاه‌ روی‌ ماه‌ را می‌پوشاندند. شمع‌ را برداشتم‌ و به‌ اطراف‌ سرک‌ کشیدم‌ خبری‌ نبود، نشستم، رو به‌ قبله‌ دستهایم‌ را بلند کردم‌ هیچکس‌ را نمی‌توانستم‌ زودتر از غریبه‌ دعا کنم. از خدا خواستم‌ غریبه‌ به‌ هر آرزویی‌ که‌ دارد برسد. دعا کردم‌ عاقبت‌ به‌ خیر شود. دعا کردم‌ رستگار شود. صدای‌ خش‌ خشی‌ آمد. از جا پریدم‌ و با شمع‌ که‌ دستی‌ برایش‌ حائل‌ کرده‌ بودم‌ تا خاموش‌ نشود، جلوتر آمدم‌ ولی‌ کسی‌ نبود، هنوز کسی‌ نیامده‌ بود.

از همیشه‌ مطمئن‌تر بودم. موقع‌های‌ دیگر گاهی‌ می‌شد که‌ نمی‌دانستم‌ با گریه ی‌ بچه‌ها چه‌ کنم‌. غریبه‌ خیالم‌ را راحت‌ کرده‌ بود. دو سه‌ سالی‌ بود اطمینان‌ قلبم‌ شده‌ بود. سحر به‌ سحر می‌آمد، بی‌آن‌که‌ بایستد، بی‌آن‌که‌ بیدار شویم‌ یا بیدارمان‌ کند کارش‌ را می‌کرد و می‌رفت‌ از وقتی‌ این‌ ماه‌ شروع‌ شد شادی‌ من‌ هم‌ شروع‌ شد. نه‌ به‌ خاطر این‌که‌ اگر نمی‌توانستم‌ غذای‌ بچه‌ها را تهیه‌ کنم‌ غریبه‌ به‌ دادم‌ می‌رسید. از این‌که‌ زیر این‌ آسمان‌ پرستاره‌ کسی‌ هست‌ که‌ به‌ من‌ و بچه‌هایم‌ فکر می‌کند خوشحال‌ بودم. کنار شادی، امسال‌ کنجکاوی‌ام‌ هم‌ گل‌ کرده‌ بود. پیش‌ خودم‌ فکر کردم‌ من‌ که‌ اینقدر این‌ غریبه‌ را دوست‌ دارم‌ چرا او را نشناسم. از شب‌ اول‌ با خودم‌ قرار گذاشتم‌ اگر آمد از او تشکر کنم‌ و بشناسمش. مردم‌ برای‌ چیزی‌ که‌ به‌ خاطر رخت‌شویی‌ و پخت‌ و پز و کنیزی‌ به‌ من‌ می‌دهند منت‌ می‌گذارند، فکر می‌کنند چون‌ سرپرست‌ ندارم‌ و نیاز دارم‌ باید حتی‌ برای‌ دادن‌ حقم‌ تحقیرم‌ کنند ولی‌ غریبه‌ حتی‌ برای‌ کمک‌ کردن‌ موقعی‌ می‌آید که‌ خواب‌ باشم... خواب! از بس‌ روزها با زبان‌ روزه‌ کار می‌کنم‌ ،‌ از اول‌ ماه‌ نتوانسته‌ام‌ بیدار بمانم‌ تا غریبه‌ را ببینم. امروز کم‌تر کار کردم، زودتر هم‌ آمدم‌ و استراحت‌ کردم‌ تا هم‌ برای‌ شب‌ قدر بیدار بمانم‌ هم... هم‌ غریبه‌ را ببینم. از وقتی‌ شوهرم‌ مرد تنها پشتیبانم‌ بعد از خدا او بود، اگر خدا و دینی‌ هم‌ برایم‌ مانده‌ از صدقه‌ سر همین‌ غریبه‌ است. اگر او نبود معلوم‌ نبود برای‌ سیر کردن‌ این‌ بچه‌ها مجبور به‌ چه‌ کارهایی‌ می‌شدم. نسیم‌ خنکی‌ وزیدن‌ گرفت. پارچه‌ ی رنگ‌ و رو رفته‌ای‌ که‌ روی‌ پسرم‌ انداخته‌ بودم‌ کنار رفته‌ بود پوشاندمش‌ و دستی‌ به‌ موهایش‌ کشیدم. یکی‌ دو روز پیش‌ همین‌ پسرم‌ گفت: مامان‌ توی‌ مسجد پیش‌ نماز می‌گفت‌ ماه‌ رمضان‌ ماه‌ خداست. ما مهمان‌ خدا هستیم‌ که‌ ماه‌ رمضان‌ همیشه‌ غذا داریم‌ نه؟ واقعاً مهمان‌ خدا بودیم. غریبه‌ مثل‌ فرشته‌ای‌ نازل‌ می‌شد و نان‌ و خرمایش‌ را می‌گذاشت‌ و می‌رفت. فقط‌ چند بار صدای‌ پایش‌ را شنیدم. بار آخری‌ که‌ دویدم‌ دنبالش‌ در پیچ‌ و خم‌ این‌ خرابه‌ها گمش‌ کردم. حتماً می‌رفت‌ سراغ‌ بقیه‌ی‌ خرابه‌ نشین‌ها، آخر آن‌ها هم‌ مثل‌ ما نان‌ و خرمایشان‌ قطع‌ نمی‌شد. چشم‌ به‌ راه‌ غریبه‌ بودم‌ که‌ پلک‌هایم‌ سنگین‌ شد، همان‌طور که‌ نشسته‌ سرم‌ را به‌ دیوار تکیه‌ دادم.

صدای‌ پایی‌ آمد. همان‌ صدایی‌ که‌ از آخر شب‌ تا حالا منتظرش‌ بودم. آنقدر خوشحال‌ شدم‌ که‌ نفهمیدم‌ چه‌طور از جا پریدم‌ غریبه‌ از کنار دیوار خرابه‌ به‌ جلوتر آمد، نسیمی‌ وزیدن‌ گرفت. کله‌های‌ ابر ماه‌ را پوشاندند شمع‌ را بالاتر آوردم‌ آتش‌ شمع‌ هم‌ در نسیم‌ رقصی‌ کرد و خاموش‌ شد. همه‌ جا تاریک‌ بود.

- سلام‌ غریبه‌

- سلام! من‌ غریبه‌ نیستم‌

- درست‌ است‌ تو آشناتر از هر آشنایی. دو سه‌ سال‌ پیش‌ با شوهرم‌ به‌ مسافرتی‌ می‌رفتیم‌ که‌ نزدیک‌ همین‌ شهر مریض‌ شد و بعد هم‌ ما را تنها گذاشت. توی‌ این‌ بی‌کسی‌ و تنهایی‌ فقط‌ شما کس‌ و کارم‌ بوده‌اید.

- کس‌ و کار تو خداست.

- بله‌ بعد از خدا

- دعا کن‌

- دعا می‌کنم‌ دعا می‌کنم‌ که‌ رستگار بشوی، دعا می‌کنم‌ رئیس‌ حکومت‌ و پیش‌ نماز مسجد و همه‌ی‌ زاهدان‌ مثل‌ تو باشند.

غریبه‌ خم‌ شد چیزی‌ زمین‌ گذاشت‌ و رفت.

ناگهان‌ از خواب‌ پریدم. مردی‌ داشت‌ از خرابه‌ بیرون‌ می‌رفت. نسیمی‌ وزیدن‌ گرفت. لکه‌های‌ ابر جلوی‌ ماه‌ را گرفتند. شمع‌ را بلند کردم‌ آتش‌ شمع‌ هم‌ در نسیم‌ رقصی‌ کرد و خاموش‌ شد. سعی‌ کردم‌ شمع‌ را روشن‌ کنم. زبانم... زبانم‌ بند آمده‌ بود. روشن‌ کردم، خاموش‌ شد. روشن‌ کردم، خاموش‌ شد. روشن‌ کردم‌ و دیگر خاموش‌ نشد ولی‌ غریبه‌ رفته‌ بود و گوشه‌ای‌ نان‌ و خرمای‌ همیشگی...

پسرم‌ بیدار بود.

- از کی‌ بیداری‌ ؟

- از وقتی‌ پیش‌ نماز مسجد آمد.

- پیش‌ نماز مسجد؟

- آره‌ شما خواب‌ بودی. پیش‌ نماز مسجد آمد و این‌ها را گذاشت‌ و رفت.

- چیزی‌ نگفت‌ ؟

- گفت‌ دعا کن‌

غریبه‌ را ندیدم‌ ولی‌ بالاخره‌ شناختمش. پیش‌ نماز مسجد!

سحر می‌روم‌ سراغش. سحر خواب‌ ماندم. صدای‌ اذان‌ از دورتر می‌آمد. بلند شدم‌ و دوان‌ دوان‌ به‌ سمت‌ مسجد آمدم‌ از خرابه‌های‌ بیرون‌ شهر تا به‌ مسجد برسم‌ عرقم‌ درآمده‌ بود، مسجد شلوغ‌ بود، قلقله‌ بود. از زنی‌ پرسیدم:

- پیش‌ نماز مسجد کیه؟

- پیش‌ نماز؟ پیش‌ نماز را کشتند.

- کشتند؟

زن‌ رفت‌ از هیچ‌ کس‌ نمی‌شد سؤ‌ال‌ کرد همه‌ این‌ سو و آن‌ سو می‌رفتند. از مسیر رفتن‌ها و آمدنها می‌شد خانه ی‌ پیش‌ نماز را پیدا کرد. همانجا کنار مسجد همانجا کنار دارالحکومه.

خورشید کم‌ کم‌ از مشرق‌ سرک‌ می‌کشید که‌ طبیب‌ از خانه‌ پیش‌ نماز بیرون‌ آمد.

- حالش‌ بد است‌ فقط‌ شیر برایش‌ خوب‌ است.

ولوله‌ای‌ افتاد بین‌ جمعیت.

- برویم‌ شیر بیاوریم.

- حکومت‌ چه‌ می‌شود؟

- تکلیف‌ ما چه‌ می‌شود؟

بچه‌ها بیدار شده‌ بودند. پسرم‌ آن‌جا آمده‌ بود و دامنم‌ را می‌کشید

- چی‌ شده، چی‌ شده؟

- مادرجان‌ غریبه‌ای‌ که...

حرفم‌ را خوردم‌

- آشنایی‌ که‌ برایمان‌ نان‌ خرما می‌آورد مریض‌ شده‌

پسرم‌ بغض‌ کرد باهم‌ برگشتیم‌ خرابه. هرچیزی‌ که‌ ارزشی‌ داشت‌ برداشتم‌ چیزی‌ نشد. موهایم... موهایم‌ را می‌فروشم‌ فروختم‌ پسرم‌ فهمیده‌ بود شیر برایش‌ خوب‌ است. پول‌ را به‌ پسرم‌ دادم‌ تا شیر بخرد. شیر نایاب‌ شده‌ بود. خیلی‌ها قبل‌تر از ما شیرها را خریده‌ بودند.

آن‌ روز شب‌ شد ولی‌ شیر پیدا نشد. طبیب‌ می‌گفت‌ حالش‌ بدتر شده. حال‌ ما هم‌ بدتر شد. آن‌ شب‌ هیچ‌ غریبه‌ و آشنایی‌ خرابه‌ نیامد. فرداهم‌ شیر پیدا نشد. فرداشب‌ هم‌ هیچ‌ غریبه‌ و آشنایی‌ خرابه‌ نیامد. صبح‌ رفتم‌ با هر زحمتی‌ بود کمی‌ شیر پیدا کردم. کاسه‌ی‌ شیر را دست‌ پسرم‌ دادم‌ و با او تا کنارخانه‌ی‌ پیش‌ نماز آمدم. آن‌جا خیلی‌ها آمده‌ بودند. خیلی‌ از همسایه‌هایمان‌ توی‌ خرابه. خیلی‌ها کاسه ی‌ شیر آورده‌ بودند خیلی‌ها. ولوله‌ای‌ بود.

تو همین‌ ولوله‌ بود که‌ فهمیدم‌ پیش‌ نماز، رئیس‌ حکومت‌ است. یعنی‌ غریبه... نه‌ آشنای‌ همیشگی‌ که‌ هر شب‌ می‌آمد هم‌ رئیس‌ حکومت‌ بود هم‌ پیش‌ نماز. پسرم‌ خسته‌ شد و خوابش‌ برد کاسه‌ی‌ شیر هنوز دستم‌ بود یک‌ چیزی‌ توی‌ دلم‌ می‌لرزید و هر لحظه‌ می‌خواست‌ بیفتد. بغضی‌ به‌ گلویم‌ افتاده‌ بود و هر لحظه‌ می‌خواست‌ بترکد. چشمهایم‌ را باز کردم. گوشهایم‌ را تیز کردم. صدای‌ شیونی‌ از خانه‌ بلند شد. چیزی‌ که‌ توی‌ دلم‌ می‌لرزید، افتاد و شکست. کاسه‌ی‌ شیر هم. بغضی‌ که‌ توی‌ گلویم‌ بود، ترکید. دیدی‌ چه‌ شد؟ آخر هم‌ غریبه‌ را ندیدم.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 86/5/3 :: ساعت 9:39 صبح )
»» «دوره های تمرین شکیبایی» را ایجاد کنید

 

صبر و شکیبایی خصیصه ای قلبی است که می توان با تمرین دقیق آن را به مقدار زیاد گسترش داد. راه مؤثری که من برای عمق بخشیدن به شکیبایی خود پیدا کرده ام ایجاد دوره های تمرین عملی است – زمان هایی که برای تمرین هنر شکیبایی در ذهنم سازماندهی می کنم. زندگی خود به کلاس درس تبدیل می شود و برنامه درسی آن شکیبایی است.

می توانید تمرین را با زمان کوتاه پنج دقیقه ای آغاز کنید و به مرور زمان، ظرفیت شکیبایی تان  را بالا ببرید. با گفتن «بسیار خوب، در پنج دقیقه بعدی ، به خودم اجازه نمی دهم چیزی مرا ناراحت کند. شکیبا خواهم بود.» با خودتان کار را شروع کنید. آنچه که خواهید فهمید واقعاً شگفت انگیز است. نیّت شما برای شکیبا بودن، به ویژه اگر بدانید که آن شکیبایی فقط برای مدت کوتاهی است، بی درنگ توان شکیبایی تان را تقویت می کند. شکیبایی یکی از آن خصیصه های ویژه است که در واقع موفقیت از خود آن تغذیه می کند. وقتی که به موفقیت های کوچکی دست می یابید – پنج دقیقه شکیبایی موفقیت آمیز – در واقع این نکته را می بینید که توان شکیبا بودن را حتـّی برای دوره های زمانی طولانی تر دارید. با گذشت زمان، حتی ممکن است به یک شخص شکیبا تبدیل شوید.

 

 

من چون فرندان کوچکی در خانه دارم، امکان زیادی برای تمرین هنر شکیبایی برایم فراهم است. برای نمونه، روزی که هر دو دخترم، هنگامی که می خواهم  تلفن های مهم بزنم، مرا سؤال پیچ می کنند، به خودم می گویم «اکنون زمان مهمی برای شکیبا بودن است. برای نیم ساعت بعد تا آنجا که امکان دارد شکیبا خواهم بود» (ببینید، من خیلی کار کرده ام که به نیم ساعت شکیبایی رسیده ام!) از شوخی گذشته، تمرین واقعاً مؤثر است – و در خانواده ما مؤثر بوده است. وقتی که خونسردی خود را حفظ می کنم و اجازه نمی دهم ناراحت و عصبانی شوم، می توانم با آرامش، ولی با استواری ، رفتار فرزندانم را بسیار مؤثرتر از زمانی هدایت کنم که عصبانی می شوم. عمل ساده درگیر کردن ذهن خود به شکیبایی ، به من این اجازه را می دهد که بسیار بیشتر از زمانی که عصبانی هستم و تمام وقت به این فکر می کنم که این موضوع قبلاً اتفاق افتاده و خود را قربانی می دانم، در لحظه حاضر باقی بمانم. مهمتر آن که، احساسات صبورانه من اغلب مسری هستند – این احساسات روی بچه ها اثر می گذارند و آنها نیز بعد خود متقاعد می شوند که اذیت کردن بابا کار جالبی نیست.

شکیبا بودن به من این امکان را می دهد که دیدگاه خود را حفظ کنم. من می توانم حتی در گیرودار وضعیتی مشکل به یاد آورم که آنچه جلو رویم قرار دارد - چالش فعلی من - «زندگی یا مرگ» نیست، بلکه فقط مشکل کوچکی است که باید به آن رسیدگی کرد. بدون شکیبایی، همین ماجرا می تواند به یک حادثه بزرگ همراه با فریاد، سرخوردگی، احساسات جریحه دار و فشارخون بالا تبدیل شود.

ناشکیبایی ارزش این همه دردسر را ندارد. شما چه مجبور باشید با فرزندان و یا رئیس تان و چه با یک شخص یا موقعیت سخت سر و کله بزنید – اگر نمی خواهید که «برای چیزهای کم اهمیت حرص بخورید» - برای شروع، بالا بردن سطح شکیبایی راهی عالی است.

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 86/5/3 :: ساعت 9:37 صبح )
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

عزاداری از سنت های پیامبر اکرم (ص) است
سعادت ابدی در گرو اشک و عزاداری بر سیدالشهدا علیه السلام
سبک زندگی قرآنی امام حسین (علیه السلام)
یاران امام حسین (ع) الگوی یاران امام مهدی (عج)
آیا شیطان به دست حضرت مهدی علیه السلام کشته خواهد شد؟
ارزش اشک و عزا بر مصائب اهل بیت علیهم السلام
پیوستگان و رهاکنندگان امام حسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام در آیینه زیارت
پیروان مسیح بر قوم یهود تا روز قیامت برترند!
نگاهی به شخصیت جهانی امام حسین «علیه السلام»
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 239
>> بازدید دیروز: 295
>> مجموع بازدیدها: 1329017
» درباره من

بشنو این نی چون حکایت می کند

» فهرست موضوعی یادداشت ها
دینی و مذهبی[871] . عشق[360] . آشنایی با عرفا[116] . جدایی از فرهنگ[114] . موسیقی[66] . داستانک[2] . موعود . واژگان کلیدی: بیت المال . صحابی . عدالت . جزیه . جنایات جنگ . حقوق بشردوستانه . حکومت . خراج . علی علیه‏السلام . لبنان . مالیات . مصرف . مقاله . منّ و فداء . ادیان . اسرای جنگی . اعلان جنگ . انصاری . ایران . تقریب مذاهب . جابر .
» آرشیو مطالب
نوشته های شهریور85
نوشته های مهر 85
نوشته زمستان85
نوشته های بهار 86
نوشته های تابستان 86
نوشته های پاییز 86
نوشته های زمستان 86
نوشته های بهار87
نوشته های تابستان 87
نوشته های پاییز 87
نوشته های زمستان87
نوشته های بهار88
نوشته های پاییز88
متفرقه
نوشته های بهار89
نوشته های تابستان 89
مرداد 1389
نوشته های شهریور 89
نوشته های مهر 89
آبان 89
آذر 89
نوشته های دی 89
نوشته های بهمن 89
نوشته های اسفند 89
نوشته های اردیبهشت 90
نوشته های خرداد90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد90
نوشته های شهریور90
نوشته های مهر 90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد 90
نوشته های مهر 90
نوشته های آبان 90
نوشته های آذر 90
نوشته های دی 90
نوشته های بهمن 90
نوشته های اسفند90
نوشته های فروردین 91
نوشته های اردیبهشت91
نوشته های خرداد91
نوشته های تیرماه 91
نوشته های مرداد ماه 91
نوشته های شهریور ماه91
نوشته های مهر91
نوشته های آبان 91
نوشته های آذرماه91
نوشته های دی ماه 91
نوشته های بهمن ماه91
نوشته های بهار92
نوشته های تیر92
نوشته های مرداد92
نوشته های شهریور92
نوشته های مهر92
نوشته های آبان92
نوشته های آذر92
نوشته های دی ماه92
نوشته های بهمن ماه92
نوشته های فروردین ماه 93
نوشته های اردیبهشت ماه 93
نوشته های خردادماه 93
نوشته های تیر ماه 93
نوشته های مرداد ماه 93
نوشته های شهریورماه93
نوشته های مهرماه 93
نوشته های آبان ماه 93
نوشته های آذرماه 93
نوشته های دیماه 93
نوشته های بهمن ماه 93
نوشته های اسفند ماه 93
نوشته های فروردین ماه 94
نوشته های اردیبهشت ماه94
نوشته های خرداد ماه 94
نوشته های تیرماه 94
نوشته های مرداد ماه 94
نوشته های شهریورماه94
نوشته های مهرماه94
نوشته های آبان ماه94

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
پیام شهید -وبگاه شهید سید علی سعادت میرقدیم
دانشجو
(( همیشه با تو ))
همراه با چهارده معصوم (علیهم السلام )ویاران-پارسی بلاگ
بر بلندای کوه بیل
گل رازقی
نقاشخونه
قعله
hamidsportcars
ir-software
آشفته حال
بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن
سرباز ولایت
مهندس محی الدین اله دادی
گل باغ آشنایی
...عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید)
بهارانه
*تنهایی من*
بلوچستان
تیشرت و شلوارک لاغری
اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی
کشکول
قدم بر چشم
سه ثانیه سکوت
نگارستان خیال
گنجدونی
بهارانه
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
نگاهی نو به مشاوره
طب سنتی@
سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام
اکبر پایندان
Mystery
ermia............
پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ...
اسیرعشق
چشمـــه ســـار رحمــت
||*^ــــ^*|| diafeh ||*^ــــ^ *||
کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب
جلال حاتمی - حسابداری و حسابرسی
بهانه
صراط مستقیم
تــپــش ِ یکــ رویا
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
سلحشوران
گیاه پزشکی 92
مقبلی جیرفتی
تنهایی افتاب
طراوت باران
تنهایی......!!!!!!
تنهای93
سارا احمدی
فروشگاه جهیزیه و لوازم آشپزخانه فدک1
.: شهر عشق :.
تا شقایق هست زندگی اجبار است .
ماتاآخرایستاده ایم
هدهد
گیسو کمند
.-~·*’?¨¯`·¸ دوازده امام طزرجان¸·`¯¨?’*·~-.
صحبت دل ودیده
دانلود فایل های فارسی
محقق دانشگاه
ارمغان تنهایی
* مالک *
******ali pishtaz******
فرشته پاک دل
شهیدباکری میاندوآب
محمدمبین احسانی نیا
کوثر ولایت
سرزمین رویا
دل نوشته
فرمانده آسمانی من
ایران
یاس دانلود
من.تو.خدا
محمدرضا جعفربگلو
سه قدم مانده به....
راز نوشته بی نشانه
یامهدی
#*ReZa GhOcCh AnN eJhAd*#(گوچـی جـــون )
امام خمینی(ره)وجوان امروز
فیلم و مردم
پیکو پیکس | منبع عکس
پلاک صفر
قـــ❤ــلـــــب هـــــای آبـــــی انــ❤ـــاری
اسیرعشق
دل پرخاطره
* عاشقانه ای برای تو *
farajbabaii
ارواحنا فداک یا زینب
مشکات نور الله
دار funny....
mystery
انجام پروژه های دانشجویی برای دانشجویان کنترل
گل یا پوچ؟2
پسران علوی - دختران فاطمی
تلخی روزگار....
اصلاحات
گل خشک
نت سرای الماس
دنیا
دل پر خاطره
عمو همه چی دان
هرکس منتظر است...
سلام محب برمحبان حسین (ع)
ادامس خسته من elahe
دهکده کوچک ما
love
تقدیم به کسی که باور نکرد دوستش دارم
گروه اینترنتی جرقه داتکو
مدوزیبایی
من،منم.من مثل هیچکس نیستم
Tarranome Ziba
پاتوق دختر و پسرای ایرونی
اسرا
راه زنده،راه عشق
وبلاگ رسمی محسن نصیری(هامون)(شاعر و نویسنده)
وب سایت شخصی یاسین گمرکی
حسام الدین شفیعیان
عکسهای سریال افسانه دونگ یی
ܓ✿ دنـیــــاﮮ مـــــــن
Hunter
حسام الدین شفیعیان
دهکده علم و فناوری
اسیرعشق
دختر باحال
*دلم برای چمران تنگ شده.*
♥تاریکی♡
به یادتم
باز باران با محرم
تنهایی ..............
دوستانه
هرچه می خواهد دل تنگم میذارم
زندگی
نیلوفر مرداب
فقط طنزوخنده
تینا!!!!
شیاطین سرخ
my love#me
سرزمین خنگا
احکام تقلید
•.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.•
فوتسال بخش جنت (جنت شهر )
حقیقت صراط
...دیگه حسی نمونده
زیر اسمان غربت
شهید علی محسنی وطن
سکوت(فریاد)
عاشقانه ها
خودمو خدا تنها
دانستنی های جالب
ermia............
حجاب ایرانی
عرفان وادب
دل خسته
عاشقانه های من ومحمد
هر چه میخواهد دله تنگت بگو . . .
sharareh atashin
mehrabani
khoshbakhti
______>>>>_____همیشگی هااا____»»»»»_____>>>>
دخترونه
قلبی خسته ازتپیدن
عشـ۩ـق یـ۩ـعنی یـ۩ـه پــ۩ـلاک......
تینا
مذهب عشق
مناجات با عشق
داستان زندگی من
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
عاشق فوتبال
کشکول
حاج آقا مسئلةٌ
صدا آشنا
کد بانوی ایرانی
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
« یا مهدی ادرکنی »
وبلاگ تخصصی کامپیوتر - شبکه - نرم افزار
::::: نـو ر و ز :::::
توکای شهر خاموش

.: اخـبـار فـنـاوری .:
Biology Home
شــــــــــــــهــــدای هــــــــــــــســـتــه ایـــــــــــــ
مثبت گرا
تک آندروید
امروز
دانستنی / سرگرمی / دانلود
°°FoReVEr••
مطلع الفجر
سنگر بندگی
تعصبی ام به نام علی .ع.
تنهایی.......
دلـــــــشــــــــکســـــته
عاشقانه
nilo
هر چی هر چی
vida
دلمه پیچ, دستگاه دلمه پیچ Dolmer
هسته گیر آلبالو
آرایشگری و زیبایی و بهداشت پوست
عکس های جالب و متحرک
مرکز استثنایی متوسطه حرفه ای تلاشگران بیرجند
دیجی بازار
نمونه سوالات متوسطه و پیش دانشگاهی و کارشناسی ارشد
bakhtiyari20
زنگ تفریح
گلچین اینترنتی
روستای اصفهانکلاته
پایه عکاسی مونوپاد و ریموت شاتر بلوتوث
سرور
عاطفانه
کنج دل🩶
سلام
بخور زار
اشک شور
منتظران

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان





































































































» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب