هو الحق
سلام...
بحریست بحر عشق که هیچش کناره نیست
…...
قطره قطره شراب ناب یادگار حاج اسماعیل دولابی
*کتاب مصباح الهدی*
-
مجنون برای دیدن لیلی در مسیری که محل عبور او بود چند روز به انتظار نشست تا اینکه در نیمه های یکشب از شدت خستگی همان طور که بر سر راه نشسته بود خوابش برد. همان وقت لیلی از آنجا عبور کرد و وقتی
دید مجنون به خواب رفته است چند گردو جلوی او گذاشت و رفت. وقتی مجنون بیدار شد و گردوها را دید فهمید
لیلی آمده و رد شده است و با این گردوها با او حرف زده و گفته است تو عاشق نیستی و باید بروی گردو بازی
کنی، عاشق که خواب به چشمش راه ندارد.
-
همه ی ذرات عالم با خدا صحبت می کنند و به ما هم می گویند تو هم با خدا صحبت کن.- در شبانه روز، ترجیحاً دل شب، ده دقیقه ای با خدا خلوت کن، وضو بگیر و سر سجاده ات بنشین و به خداوند
عرض کن به دیدار شما آمده ام. اگر خطاهایت و افکار دنیوی به ذهنت آمد چند بار استغفار کن برطرف می شود
فضای دلت خلوت و روشن می شود. اگر بر این کار مداومت نمایی این ده دقیقه همه ی اوقات شبانه روزت را
خواهد گرفت.
- این که به مستحباتی چون غسل جمعه و نماز شب و
… زیاد سفارش نمی کنم، به خاطر عظمت و شرافتآنهاست و برای این است که آنها را سبک نشماری و برای تو عادی نشوند. اصلاً مستحبات را به خاطر بزرگیشان
اختیاری کرده اند.
- هم بزرگ ما را آفریده و هم ما را بزرگ آفریده است. ارزش هر مصنوعی به صانع اوست. ما را خدا آفریده است.
پس ما را بزرگ آفریده (خدای بزرگ آفریده) و بزرگ آفریده (انسان هم بزرگ آفریده شده است).
- خداوند تو را بزرگ آفریده است. تو عزیزی. از دیگری طلب عزت نکن. عزت در نفس خودت است.
- اگر به یک فقیر بی چیز با احترامی ، پول زیادی بدهی و به طرفش پرت کنی، به تو می گوید پولت را بردار و
برای پدرت مجلس ختم بگیر. همه بزرگ و بزرگزاده اند و نزد خدا عزیزند؛ لذا تحمل توهین و تحقیر را نمی کنند.
- اسب بهترین مرکبهاست ولی اغلب صاحبش را اگر حواسش جمع نباشد بر زمین می زند و می کشد. نفس ما
همان اسب است.
- ان شاءالله خدا مارا راکب قرار دهد و مرکوب نباشیم. این طبیعت و بدن، مرکب ماست، نکند او سوار ما شود.
این بدن الاغ است ولی اگر با آن نماز بخوانی و یاد خدا کنی، بُراق می شود، یعنی مرکبی که با آن به معراج
می روند.
- اگر همه ی عمرم و داراییم را صرف غذا و پالان و نعل این الاغ کنم، پس کی سوار آن بشوم؟
- در دنیا اغلب مرکبها سوار راکب شده اند. بدن و طبیعت الاغ انسان است. الاغ که سیر شود لگد می اندازد و عرعر
می کند، اما وقتی گرسنه باشد لگد نمی اندازد و عرعر نمی کند و فرمان صاحبش را بهتر می برد.
- هر وقت در بند محبت چیزی گرفتار شدیم با خود بگوییم بهتر از این هم هست. این کار را ادامه دهیم تا از خدا
سر در بیاوریم.
- بزرگان با حرف سر ما را گرم می کنند و مخفیانه چیزهای بزرگ را توی جیب ما می گذارند. علتش هم این است
که چون ظرفیت نداریم اگر آن را به ما نشان دهند مغرور می شویم و به مردم فخر می فروشیم و ادعا می کنیم.
وقتی آنها را آشکار می کنند و نشان می دهند که در ما ظرفیت پیدا شده و با دیدن آنها خدا را شکر می کنیم و آنها
را عطای خدا و نه نتیجه ی تلاش و هنر خودمان می بینیم.
- خداوند عیبهایت را که پوشاند و بخشید. حُسن هایت را هم علنی نمی کند چون یا آنها را نفله می کنی و ارزان
می فروشی و یا شیطان جیبت را می زند. خودت می توانی از درون ببینی، اما از بیرون آشکار نمی کند. هر وقت که
دانا شوی و بتوانی آنها را حفظ کنی آشکار می کند. روز قیامت پرده را برمی دارد و آشکار می کند...
...
یا علی مددی
بسمه تعالی
کربلا
آمیزه کرب است و بلا...
دهر بر مراد سفلگان می چرخد تا تو در کشاکش بلا امتحان شوی و این ابتلائات نیز پیوسته می رسد تا رغبت تو در لقای خدا افزون شود... پس ای دل ، شتاب کن تا خود را به کربلا برسانیم! می گویی : مگر سر امام عشق را برنیزه ندیده ای و مگر بوی خون را نمی شنوی ؟ کار از کار گذشته است . قرن هاست که کار ازکار گذشته است ... اما ای دل ، نیک بنگر که زبان رمز ، چه رازی را با تو باز می گوید :کلّ ارض کربلا و کلّ یوم عاشورا. یعنی اگرچه قبله در کعبه است، اما فَاَینَما تُوَلّوا فَثَمَّ وَجهُ اللهِ. یعنی هر جا که پیکر صد پاره تو بر زمین افتد ، آنجا کربلاست ؛ نه به اعتبار لفظ و استعاره ، که در حقیقت . و هر گاه که عَلَم قیام تو بلند شود عاشوراست ؛باز هم نه به اعتبار لفظ و استعاره . و اگر آن قافله را قافله عشق خواندیم در سفر تاریخ ، یعنی همین.
هنوز نیم قرن از حجه الوداع نگذشته ، امت محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) تیغ بر اوصیای او کشیده اند و با نام اسلام ، قلب اسلام را که امام است ، می درند! اجسامشان به جانب قبله نماز می گزارند ، اما ارواحشان هنوز همان اصنامی را می پرستند که ابراهیم شکسته بود. اجسامشان به جانب قبله نماز می گزارند، اما ارواحشان با باطن قبله که امامت است، پیکار می کنند. جاهلیت ریشه در درون دارد و اگر آن مشرک بت پرست که در درون آدمی است ایمان نیاورد ، چه سود که بر زبان لااله الا الله براند؟ آنگاه جانب عدل و باطن قبله را رها می کندو خانه کعبه را عوض از صنمی سنگی می گیرد که روزی پنج بار در برابرش خم و راست شود و سالی چند روز گرداگردش طواف کند. و ای کاش تا همین جا بسنده می کرد و قلب قبله را با تیغ نمی درید! عجبا! جهان را ببین که چه سان وارونه می شود! افمن یمشی مکبا علی وجهه اهدی امن یمشی سویا علی صراط مستقیم ؟
هوالحق
سلام...
شکست ها نمک زندگی نیستند
خود زندگی هستند
***
هوالکافی
سلام...
چرا خدا می گه به خلق خدا نیکی کنید ، به همه کمک کنید برای رضای خدا ، به هیچکس غیر از خدا دل نبندید ،
خدا برای ما کافیست…
چقدر زیبا بود اگر ما به دوستانمان نیکی می کردیم اما برای رضای خدا .
به اونها نیکی می کردیم ولی به دنبال تشکر و بازگشت نیکی نبودیم.
چون اونها فقط دوستان و خویشان دنیائی ما هستند.
چون فقط خدا و دوازده امام نزدیکترین دوستان ما هستند.
چون دنیا فقط لهو و لعب و بازیچه است.
چون اگر قرار باشد ما در قبال کارهای نیک از نیکی شونده پاداش بگیریم پس خدا چه؟
پس چه چیز از خدا بگیریم؟
پس چگونه به خدا نزدیک شویم؟
پس چگونه به او بگوئیم که دوستش داریم و فقط او را داریم؟
چگونه به او بگوئیم که غیر از او به هیچکدام از مخلوقاتش دل نمی بندیم چون که آنها فقط مخلوقند؟
چگونه به او نشان دهیم ، ثابت کنیم که ما از چشمه آب می خوریم نه از رود ؟ نه از مرداب؟
هوالمعبود
سلام...
اول باید خودتو بشناسی تا بتونی از خودت عبور کنی و پیش بری.
تا زمانیکه هنوز «خودت» رو نشناختی ، چطوری می خوای ازش عبور کنی ؟
چطور می خوای ازش خداحافظی کنی و بگذری؟
وقتی هنوز باهاش آشنا نیستی؟
پس خودشناسی راه رسیدن به خدا رو هموار می کنه.
***
یا علی
هواحق
سلام...
« از امام رضا درباره ی بهترین بندگان خدا پرسش شد ، پس فرمود :
اینان کسانی اند که چون نیکی کنند ، شادمان شوند و چون بدی کنند ، استغفار جویند و چون مورد بخشش قرار گیرند، شکر و سپاس گویند و چون گرفتار رنج و سختی شوند شکیبائی پیشه کنند و هر گاه که خشمگین گردند، عفو کنند.
تحف العقول
ص 469»
سلام...
چقدر صداقت ساده و چقدر دروغ پیچیده است!
آنقدر ساده که به باور ذهن نمی تواند رسید
و آنقدر پیچیده ، که در خور همان پیچیدگی ذهن،
بسادگی هضم خواهد شد.
«الو ، شما ؟
فرشته ی مرگم آقا – 30 سال داشتم آنجا را می گرفتم.
چقدر زندگی ات اشغال بود..»
سلام…
People are often unreasonableb , illogical and selif-centered””
بیشتر مواقع مردم غیر منطقی و خودپسندند ؛
forgive them any way!از سر تقصیرشان بگذر!
If you are kind, people may accuse you of selfish , ulterior motives ;
اگر مهربانی ، آنها مهربانیت را به حساب مقاصد شخصی و یا خودپسندیت می گذارند ؛
Be kind any way!
مهربان باش!
If you are successful , you win some false friends and some true enemies;
موفقیتت چند رفیق دروغین و دشمن حقیقی بدورت جمع خواهد کرد ؛
Succed any way!
در تلاش موفقیت باش!
If you are honest and frank , people may cheat you ;
اگر رک و صادق باشی ، غیر از تزویر چیز دیگری نخواهی دید ؛
Be honest and frank any way!
رک و صادق باش!
What you spend years to build , someone could destroy overnight;
حاصل سالها تلاشت می تواند یکشبه متلاشی شود ؛
Build any way!
سازنده باش!
If you find serenity and happiness, they may be jealous;
آرامش و شادیت باعث حسادتشان می شود ؛
Be happy any way!
شاد باش !
The good you do today, people will often forget tomorrow;
اعمال نیکت بسرعت فراموش می شوند ؛
Do good any way!
کار نیکو کن!
Give the world the best you have , and it may never be enough ;
به عالم بهترین خود را تقدیم کن هر چند کافی نباشد ؛
Give the world the best you,ve got any way!
بهترینها را به عالم بده!
You see in the final analysis , it is between you and god .
می بینی که در نهایت این بین تو و خدای توست ؛
It was never between you and them any way!
هرگز بین تو و آنها نبوده!؛؛؛
زندگی کردن به شیوه ی انسان های بدوی چه زیباست!
انسان هایی که هنوز حتی خود را محدود به کلماتی برای بروز درونیات و احساسات و اندیشه های خودشان نکرده بودند و شاید بتوان گفت که حتی اندیشه ای برای بیان کردن هم نداشتند..
آنها از همان ابتدا فقط می خواستند زندگی کنند ، نه اینکه زنده بمانند چرا که از دنیای پس از مرگ هم حتی بی اطلاع بودند شاید!
آنها که هیچ قرار و قاعده ای برای زندگی کردن نداشتند و از همان ابتدا با تلاش و دست و پنجه نرم کردن با مشکلاتی که به نظرشان خیلی هم عجیب می آمد ، به زندگی کردن پرداختند.
همه چیز برایشان تازگی داشت .
نه پیشینه ای فکری از گذشتگان داشتند و نه دور اندیشی نسبت به آینده.
برای آنها تنها زمان حال وجود داشت و بس .
هرکس، از آنجا که سخت مشغول کار خویش و چاره ای برای گذر زندگی بود شاید اشتباهات و کاستی های اطرافیانش را نمی دید و شاید اشتباه و نقص و کاستی برای آنها معنایی نداشت.
برای آنها زمان ، محدودیتی نداشت و گردش شب و روز و تاریکی و روشناییِ هر از گاه ، سرشار از شگفتی و عجیب بود.
آنها به معنای واقعی از طبیعت بکر و دست نخورده لذت می بردند هرچند که شاید از دیدگاه ما انسان های قرن بیست و یکمی آنها که زشتی ها را ندیده بودند آهن پاره ها قلبشان را پاره نکرده بود ، چه لذتی می توانستند از آن زیبائی ها ببرند ! ولی ما که در جایگاه آنها نبودیم!
دنیا ، با گذشت زمان با نسل پیشین غریبه می شود ، و مهار خود را به دست نسل جدید می دهد تا به هر کجا که می خواهند ببرند و بعد از آن ، همچون آهن پاره های فرسوده و زنگ زده ، این انسان های نسل جدید تاریخ مصرف گذشته را نیز به دست فراموشی می شپارد.
دنیا ، عروس هزار داماد است و وای بحال چنین دامادهای ساده و زودباوری..