هو الرؤوف
سلام…
سید عبدالحسین دستغیب شیرازی:
*کامیابی را با ناکامی آمیخته است*
بعضی می گویند متوسل شده ایم به اهل بیت ولی حاجتمان را نگرفته ایم.
پاسخشان اینست که دنیا ننگ است.ساختمانش بر ناکامی و نامرادی بنا شده.
اگر بعضی از افراد کامیاب شدند لنگر می اندازند .
مثل میخی در دنیا فرو می رود .به این سادگیها دلش از جا کنده نمی شود.
حتی هنگام مرگ دلش شیفته ی مال و جاه دنیا است.
لذا خداوند رؤوف و حکیم ، مصلحت بنده را ملاحظه می فرماید .
بمقتضای حال اشخاص بلا و ناکامی می دهد.
فرج هم می فرماید .نه آنقدر ناکام می فرماید که شخص دلتنگ و مایوس گردد و نه اینقدر کامیاب که به دنیا تمام دلبسته گردد.
*برگرفته از کتاب :بهشت جاودان
هو المقصود
.
سلام…
.
.
« تو فراموش کردی که خود ، خدا هستی و بار امانت به دوش خاک می باشد نه تو »
.
البته این جمله بمعنای انکار بندگی انسان نیست.
انسان در همه حال بنده و مخلوق خداست و الله ، خالق او .
ولی گاهی با تلاش و همت ، انسانی به اصل و ذات خویش باز می گردد و در آن حال
چنان با صفات خداوند متعال یکی می شود که چاره ای ندارد جز اینکه چون منصور
حلاج خدا را آمیخته با تمام وجود خود و تمام وجود خود را خدا ببیند.
لذا اگر کسی در چنان حالتی خود را خدا ببیند ، خدای ناکرده بمعنای تکبر و غرور و
فراموش کردن جایگاه بندگی نیست .
« باز هم به جان در حد توان پذیرای تمام انتقادات خواهم بود »
.
یا علی
هو الحق
.
سلام...
.
آیت الله استاد حسین مظاهری:
« عزیزان من مواظب باشید که یکدفعه مترف نباشید مخصوصاً در دین؛ مواظب باشید
که مترف نباشید مخصوصاً در دین؛
مواظب باشید که حسود نباشید مخصوصاً در دین؛
مواظب باشید که علم شما برای شما غرور نیاورد زیرا غرور است که بشر را به خاک
سیاه می نشاند.
آقا، خانم، اینها علم نیست؛ به قول نیوتن چه خوش می گوید: علم من در مقابل جهل
من یک قطره در مقابل دریاست.
می گوید: من پشت تلسکوپم عوامل نامعلوم مجهولی را می بینم که آنچه تلسکوپم به
من می گوید قطره ای در مقابل دریاست.
اصلاً این کره زمین چیست که تو باشی؟ و تو چه هستی که علمت باشد؟
وقتی این کره را با بعضی از کرات بالا بسنجید نسبت یک ریگ در بیابانهاست!
بیابان چقدر وسعت دارد؟ ریگ در بیابان چیست؟ این کره زمین در مقابل این جهان
یک قطره از دریاست، یک ریگ است در مقابل بیابانها، این کره زمین است دیگر چه
رسد به من و تو و چه رسد به علم من و تو!
دانستن چند فرمول ریاضی غرور ندارد؛ دانستن ضرَبَ و یَضرب و مسأله ی فقهی حل
کردن غرور ندارد؛ این از کم ظرفیتی است. مواظب باش که کم ظرفیت نباشی.
مواظب باش معلمی و دبیری برایت غرور نیاورد، تو را یکدنده نکند که اگر یکدنده
شدی یقین داشته باش دانسته کج خواهی رفت.»
برگرفته از کتاب :جهاد با نفس، آیت الله استاد حسین مظاهری
کتاب فوق العاده ای است، توصیه ی اکید به خواندن این کتاب دارم
…حتماً بخوانید!
یا علی
یا الله...
.
سلام...
قسمتی از نشانه های یک مؤمن از دیدگاه حضرت علی (ع)
در هر فرصت مناسب و اگر بتوانیم بطور مرتب روزانه یا هفتگی قسمتی از این نوشته را با خودمان و یا
برای افراد خانواده و دوستان خود بخوانیم و ببینیم تا چه حد می توانیم این کارها و صفات را که در
این مجموعه آمده است به خودمان نسبت دهیم، و به جای ضمیرهای غائب (مثلاً راست می گوید-
تهمت نمی زند) ضمیرهای متکلم بکار بریم ( مثلاً راست می گویم- تهمت نمی زنم)
و دقت کنیم تا چه حد از روی اطمینان می توانیم ادعا کنیم که اینگونه هستیم.
و سپس خودمان داوری کنیم که در این ادعا آیا احساس آرامش می کنیم؟
آیا می دانی مؤمن کیست؟
مؤمن کسی است که مردم او را در مورد مال و جان و آبروی خود در امان بدانند و به او (و به صحت و متانت
کارهایش)، اعتماد و اطمینان داشته باشند.
مؤمن کسی است که:
زیرک و با فراست باشد،
خوشحال به نظر می رسد،
و اگر ناراحتی هم دارد به این و آن اظهار نمی کند،
نه کینه ورز است و نه حسود
شخص با ایمان
در کارهای دینی بسیار قوی و با استقامت و نیرومند است،
در فهمیدن ریشه مطالب از روی اصول صحیح، بسیار حریص و کنجکاو و علاقه مند است.
در راه هدفهای خیر خود به نیکوترین وجه پایداری می کند،
بردباری و دانش را به هم آمیخته است،
و در حال وسعت زندگی و بی نیازی نیز میانه روی را از دست نمی دهد،
در مواقع گرفتاری و ناراحتی نه تنها طاقت می آورد و خود را به ذلت نمی اندازد.
بلکه به آبرومندی برگزار می کند و عزت نفس خود را در هر حال حفظ می نماید.
هنگام تسلط و توانائی از تقصیر دیگران به شایستگی گذشت می کند،
بخشندگی او در راههای شایسته و مؤثر است.
نگاه کردن او آمیخته ی با عبرت گرفتن است،
سکوت او آمیخته ی با فکر کردن است،
اگر می پرسد مقصودش یاد گرفتن است (نه آزار دادن)،
و اگر دوبار مطلبی را بررسی می کند برای بهتر فهمیدن است.
طرز زندگی و راه رفتنش آمیخته با فروتنی است،
در ناملایمات زندگی و ناراحتی ها که پیش می آید خود را نمی بازد و تعادل خود را از دست نمی دهد،
حاضر است خود را به زحمت بیندازد تا دیگران در آسایش باشند ......
*برگرفته شده از کتاب : بیایید اینگونه باشیم*
هو الحق
.
سلام...
.
.
.
جبران خلیل جبران
من لبان خویش را با آتشی مقدس تطهیر کردم تا از عشق سخن بگویم،
اما وقتی دهان گشودم، زبانم بند آمده بود.
پیش از آنکه عشق را بشناسم، عادت داشتم نغمه های عاشقانه سر دهم،
اما شناختن را که آموختم، کلمات در دهانم ماسید،
و نواهای سینه ام در سکوتی ژرف فرو افتادند.
حقیقت آدم ها آن نیست که بر شما آشکار می کنند، بلکه آن است که از آشکار کردنش بر شما عاجزند.
بنابراین، اگر می خواهید آنها را بشناسید، به آنچه می گویند گوش ندهید، بلکه به آنچه ناگفته می گذارند گوش
بسپارید.
روحم اندرز داد و ملامتم کرد که با اظهار این سخن، زمان را اندازه نگیرم:
*دیروز بود و فردایی خواهد بود*
تا آن ساعت، گذشته را طنینی می انگاشتم که محو و فراموش می شود،
و آینده را عصری می پنداشتم که احتمالاً به آن نخواهم رسید؛
اما اکنون آموخته ام
که در زمان کوتاه اکنون، همه ی زمان ها،
با هر آنچه که در زمان وجود دارد،
در دسترس است و تحقق می یابد.
همنوع بینوای من، محرومیت موجب بلند نظری روح می گردد، در حالی که ثروت از روی پلیدی آن پرده
بر می گیرد.
غم، عواطف را رقیق می کند و شادی، دل مجروح را التیام می بخشد.
اگر اندوه و ناداری را برچینند، روح آدمی شبیه لوحی سپید خواهد شد که در آن جز نشانه های خودپرستی و آزمندی،
چیزی ثبت نشده است.
ما غم ها و شادی هایمان را بسیار پیش تر از آن که تجربه اش کنیم بر می گزینیم.
شما به وقت تنگدستی و احتیاج دعا می کنید، ای کاش در شادمانی سرشارتان و در ایام وفورتان نیز دعا
می کردید.
من هرگز غم های بزرگ دلم را با شادمانی های کوچک مردم عوض نمی کنم. من هرگز
نمی گذارم اشک هایی که غم از هر پاره ام بر گونه هایم جاری می سازد، به خنده بدل شود. ای کاش زندگیم برای
همیشه اشکی و لبخندی باقی بماند…
کسی که به سیمای غم نگاه نکرده، سیمای شادمانی را هرگز نمی بیند.
برخی از شما می گویید: * شادمانی برتر از اندوه است. * دیگران می گویند: * نه، اندوه برتر است. *
اما من به شما می گویم که این دو از یکدیگر جدا نیستند.
آنها با هم می آیند، و هنگامی که یکی از آنها تنها با شما سر سفره تان می نشیند، یادتان باشد که آن دیگری بر
بسترتان خفته است.
.
.
یا علی
بسم الله الرحمن الرحیم
.
السلام علیک یا ابا صالح المهدی (عج)
.
سلام…
.
.
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام : قائم ما غیبتی طولانی خواهد داشت ـ شیعیان را می بینم که برای پیدا کردن
او ـ دشت و دمن را زیر پا می گذارند و او را پیدا نمی کنند، بدانید آنان که در غیبت وی در دین خود ثابت
بمانند و از طول غیبتش منکر نشوند روز قیامت با من خواهند بود.
موارد و مستندات علایم و حوادث قبل از ظهور بسیار وافر است
…به جهت اختصار و تناسب زمانی گزیدههایی قید می گردد.
۱. قیام مردمی از قم که مردم را دعوت به حق کند و با او باشند جماعتی از مردان که دلهایشان مانند پاره های آهن است از استقامت.
۲.اختلاف بسیار در تمام روی زمین.
۳. خروج سید حسنی از طالقان که مردی از بزرگان شیعیان است و از ناحیه دیلمان قزوین خروج و قیام می نماید.
۴. وقوع زلزله در بغداد که بسیاری از آن به زمین فرو رود.
۵. کشف حجاب و بی عفتی از زن ها و شریک شدن زن ها در تجارت با شوهران و تمکین نکردن زنان از شوهرانشان.
۶. واقع شدن فتنه در میان شرقی ها و غربی ها.
۷. خراب شدن شهر ری.
۸. اختلاف در میان عرب و عجم و این اختلاف ادامه خواهد داشت تا سفیانی قیام کند.
۹. تعطیل شدن مساجد تا چهل شبانه روز.
۱۰. توجه بلاها به نواحی لبنان و مضطرب شدن عراق.
۱۱. بانک ناقوسها در ممالک اسلامی.
۱۲. زیاد شدن مرض صرع و دیوانگی در اثر شدت فته و پریشانی.
۱۳. طلوع آفتاب از سمت مغرب.
۱۴. موت فقها پی در پی.
۱۵. ضایع کردن نمازها و پیروی کردن از شهوتها و کم شدن امانتداری در مردم.
۱۶. بلند شدن صدای خصومت و دشمنی در مساجد.
۱۷. دشنام دادن اواد به پدران و مادران و افترا زدن به ایشان و شاد شدن به مرگ آنها و زدن و آزار ایشان.
۱۸. مساجد را جای خوردن غذاها قرار دادن.
۱۹. کم شدن کارهای خیر و کم شدن علمای حقیقی.
۲۰. شیوع گفتگوهای نامشروع و رقصها و اقسام ساز و نوازها.
۲۱. مستولی شدن زن بر شوهر خویش در جمیع چیزها.
۲۲. مقاتله مسلمین با یهود.
۲۳. کینه علمای دینی را در دل گرفتن و سرزنش و بدگوئی آنها نمودن و کشتن و ذلیل کردن سادت و بزرگان اصیل.
۲۴. قرآن را با ساز و نواز خواندن.
۲۵. ممنوع شدن عراق از دینار و جنس از طرف عجم (فارس).
۲۶. مردها خود را شبیه زن ها درآورند و زنان شبیه مردان و بلند گذاردن گیسوان جلوی سر جوانان و مردان.
۲۷. ساز و آواز و لهویات زیاد و کسی منع نکند و با جرأت نکند که منع کند.
۲۸. کم فروشی کردن و گرانفروشی نمودن.
۲۹. از طریق باطل و حام کسب کنند و ربا گرفتن شغل مردم شود.
۳۰. اعمال خیر را برای نمایش و ریا انجام دادن.
۳۱. حج کردن ثروتمندان برای تماشا و گردش و استراحت، حج کردن مردم متوسط برای تجارت کردن و حج کردن فقرا برای ریا و تظاهر.
۳۲. امر به معروف و نهی از منکر کننده را سرزنش و ملامت کنند و او را نصیحت کنند که نکند.
۳۳. مرده را با استهزا بردارند و کسی دنبال جنازه او گریه و زاری نکند.
۳۴. در هر سال بدعتها و شر زیاد شود، غیبت کردن به نظر مردم شایسته می باشد.
۳۵. مختصری از مالشان را در طاعت پروردگار مصرف می کنند و بیشتر آنرا صرف غیر طاعت پروردگار می نمایند.
۳۶. قبور ائمه علیهم السلام را به گلوله خراب کنند
۳۷. طلاق و جدیی بین زن و شوهر زیاد گردد.
۳۸. قسم خوردن به ناحق فراوان شود.
۳۹. دین به دنیا فروخته شود و تعارفات دروغین در بین مردم فراوان گردد.
۴۰. مردم تابع لغزشهای علما شوند و از علمای حقه فرار کند.
۴۱. مردان صورتهای خود را صاف و براق کنند…
یا علی مددی...
هو العلیم
سلام...
چه باشد ای برادر یکشب اگرنخسپی؟
چون شمع زنده باشی همچون شرر نخسپی؟
درهای آسمان را شب سخت می گشاید
نیک اختریت باشد یکشب اگر نخسپی
گر مرد آسمانی ، مشتاق آن جهانی
زیر فلک نمانی جز بر زبر نخسپی
چون لشگر حبش شب، بر روم حمله آرد
باید که همچو قیصر در کر و فر نخسپی
شب رو که راهها را در شب توان بریدن
گر شهریار خواهی اندر سفر نخسپی
در سایه ی خدایی خسپند نیکبختان
زنهار ای برادر، جای دگر نخسپی
چون از پدر جدا شد یوسف نه مبتلا شد؟
تو یوسفی، هلا تا جز با پدر نخسپی
زیرا برادرانت دارند قصد جانت
هان تا میان ایشان جز با حذر نخسپی
تبریز شمس دین را جز رهروی نیابد
گر تو ز ره روانی بر ره گذر نخسپی
"حضرت مولانا"
هو المقصود
.
سلام..
.
.
قسمتی از نشانه های یک مؤمن از دیدگاه حضرت علی (ع)
در هر فرصت مناسب و اگر بتوانیم بطور مرتب روزانه یا هفتگی قسمتی از این نوشته را با خودمان و یا
برای افراد خانواده و دوستان خود بخوانیم و ببینیم تا چه حد می توانیم این کارها و صفات را که در این
مجموعه آمده است به خودمان نسبت دهیم، و به جای ضمیرهای غائب (مثلاً راست می گوید- تهمت
نمی زند) ضمیرهای متکلم بکار بریم ( مثلاً راست می گویم- تهمت نمی زنم)
و دقت کنیم تا چه حد از روی اطمینان می توانیم ادعا کنیم که اینگونه هستیم.
و سپس خودمان داوری کنیم که در این ادعا آیا احساس آرامش می کنیم؟
خودمان را محک بزنیم ، ببینیم در طی این یک هفته چند قدم به پیش برداشتیم
…«ادامه ی خصوصیات انسان مؤمن از دیدگاه حضرت علی (علیه السلام)»
انسان مؤمن
یاور ضعیفان است،
در دوستی خود خالص است،
در پیمان خود محکم و پایدار است،
ممکن است بی جهت مورد سرزنش این و آن قرار گیرد اما بی جهت کسی را سرزنش نمی نماید،
ستمدیده را یاری می کند، ( و در برابر محرومان بی تفاوت نمی ماند ، که آنان را در محرومیت واگذارد و بگذرد و
به اندازه ی خود در اندیشه ی نجات آنان نباشد)،
شخص با ایمان
یاری کننده ای است شایسته (هم به موقع و هم به اندازه و هم بدون منت)
به دیگران در امور زندگی کمک می کند،
و کمک های او درباره ی کارهای نیک است نه امور ناشایست، و بدون منت و در حد اکثر توانایی است.
درباره ی برنامه ی زندگی اقتصادی خود اندیشه و تدبیری نیکو دارد،
توجه دارد که نیروهای خود را چگونه باید مصرف نماید، تا از امکانات موجود حداکثر بهره برداری انسانی نماید و با
عزت زندگی کند.
یاری کننده دین است،
حمایتگر و پشتیبان اهل ایمان است
برای مسلمین ( در حد خود) پناه و پشتوانه ای است
با مردم به رفاقت رفتار می کند.
او انسانی تلاشگر است در زمین ،
دوستی او در راه خداست، در راه خدا کوشا و مجاهد است،
در قراردادهای خود وفادار است، از کارهای بیهوده و زائد و بی اثر تا حد امکان دوری می کند،
امانت دار است ،
در نبودن اشخاص رعایت حقوق آنان را می نماید
بسیار بخشنده است بدون اینکه اسراف و زیاده روی کند
نسبت به درماندگان بسیار مهربان و دلسوز است، در هر کار شرافتمندانه ای امید یاری و شرکت در او وجود دارد،
در هر مشکلی امید یاری از او هست، در هر سختی آرزوی کمک از او می شود،
کسی را که با او مشورت می کند، به راهی که خیر و صلاح می داند آشنا می سازد،
و از کمک به یاران خود کوتاهی نمی نماید،
از زورگوئی، و دروغ، و نادانی می پرهیزد و خود را از این ناشایستگی ها برکنار می دارد.
و همیشه نزد خود مراقب اعمال خویش است که در موقع حساب رو سفید باشد و نگران آن است که مبادا چنانکه
باید و شاید کارهایی که موظف و مکلف و نسبت به آنها مسئول بوده است را انجام نداده باشد.
عذر پذیر است
نسبت به دانشمند (در صورت لزوم) یادآوری های لازم را می کند ، و نسبت به نادان نقش آموزنده را دارد
سکوت را اختیار می کند تا از لغزشها سالم بماند ، اگر در مقام پرسش بر می آید منظورش فهمیدن است.
دانش و شکیبائی را با هم بکار می برد، با مردم آمیزش دارد تا دانش او زیاد شود......
.
یا علی مددی
…هو العظیم
سلام…
...
قسمتی از نشانه های یک مؤمن از دیدگاه حضرت علی (ع)
طی هفته ی گذشته ، فرصتی دست نداد تا مطالب نابی را از کتاب فوق العاده ی « مصباح الهدی» که با بیانی
ساده و رسا براحتی (اگر بخواهیم) پیاله هایمان را لبریز از می ناب می کند
، به این سرزمین منتقل کنم . ولی طبق قرار معهود با سخنان نوش تر از عسل ساقی تشنگان ،
فضای این دیار را متبرک می کنیم
…راستی
…طی این یک هفته چند پله را به سوی خویشتن خویش پیمودیم…….«ادامه ی خصوصیات انسان مؤمن از دیدگاه حضرت علی (علیه السلام)»
مؤمن کسی است که :
وسیله معاش خود را از راه پاکیزه و شایسته فراهم می آورد ، و با دیگران با خلق و خوی خوش رفتار می کند ، نیت
و باطن او پسندیده است.
کوشش او در این است که ازطرف او به کسی بدی و آزاری نرسد ،
در روابط خود با مردم رعایت انصاف را نموده و آنچه را به خود روا نمی دارد ، حاضر نیست درباره ی دیگری انجام
دهد.
از آنچه بیش از اندازه حاجت دارد در راههای شایسته مصرف می کند ،
( تا حدود امکان ) از گفتن مطالب غیر لازم خودداری می کند
هر تلاشی را از کوشش خود خالص تر می بیند. ( سعی می کند خالصانه تر تلاش نماید)
متوجه عیوب خویش است.
یار و یاور کسانی است که با او در زندگی نزدیکند ، نسبت به اطفال بی سرپرست بمنزله ی پدر است.
عقل خود را به کار می بندد و بنابر این از ارتکاب بدیها شرم دارد
با قناعت و بزرگ منشی رفتار می کند بنابراین از دیگران و هر آلودگی بی نیاز است.
فروخورنده ی خشم است.
متبسم و شاداب است.
سبکبار و آسان گیر و در زندگی میانه رو است ( نه به تجمل پرستی و نه به نکبت و ذلت تن می دهد).
خوشرو و خوش برخورد است
برخوردهای او جالب و بزرگوارانه است ( اگر دعوایی هم با کسی دارد مرتکب امور نامناسب و پست نمی شود)
چه در موقعی که به او درباره کاری مراجعه می شود و چه وقتی خودش کاری را به کسی مراجعه می کند این کار او از روی کرامت و بزرگواری خواهد بود.
او را از کسالت و بی حالی دور می بینی ( با نشاط کار می کند)
جهل خود را در موارد زندگی برطرف ساخته است
کار (های) او آسان است و پیچیدگی ندارد
همسایه اش از او در امان و آسایش است
بردباری او آمیخته با متانت است
کار او بر پایه ای محکم ستوار است
نشاط و شادابی او همیشگی و پایدار است.
در نهان و آشکار ، خیرخواه و نصیحتگر است
صمیمیت او بالاتر از حسادتش می باشد ، دوستی او بر حسادتش غلبه دارد
بخشش او بالاتر از کینه اش هست
از روش اهل خیر که پیش از او زندگی می کرده اند ، پیروی می کند و بنابراین قابلیت آن دارد که :
پیشوای نیکوکاران بعد از خویش قرار گیرد
…
یا علی مددی
هو الحق
سلام..
بحریست بحر عشق که هیچش کناره نیست…
و این بحر نیز به قدری ژرف و عمیق است که صید چند دُرّ گرانقدر از میان انبوه آن میسر نمی شود مگر در آن غرق
و غوطه ور شوی
…قطره قطره شراب ناب یادگار حاج آقا دولابی
کتاب مصباح الهدی
.............
* قرآن فرمود : قل الله ثم ذرهم فی خوضهم یلعبون : بگو خدا، آن گاه جاهلها و کفار و اشقیا و
… را بگذار درخوضشان بازی کنند .
یعنی آنها را ول کن گردو بازی کنند.خواض با غواص فرق دارد. غواص در دریای توحید فرو می رود و جواهر ایمان
و انسانیت بیرون می آورد ولی خواض می نشیند و برای کلک زدن می بافد.
خوض اثر جهل است. هر کسی که هر جا می رود به دنبال این است که عیب پیدا کند و بیرون بیاورد، خواض
است و هر کسی که می رود حُسن پیدا کند و چیز قیمتی در بیاورد ، غواص است.
* " لا اله " یعنی من نیستم، هیچ غیری نیست. " الاّ " تشدیدش یعنی اگر چیزی باقی مانده است کاملاً پاک کن. آن
وقت بگو: " الله ". حالا دیدی که غیر از خدا هیچ کسی و چیزی نیست. هر چه غیریت دارد، فراموشی دارد، همه
را پیامبر اکرم (ص) باطل کرد.
* پیغمبر اکرم هیچ فاصله ای بین عبد و مولا باقی نگذاشت. گفت: لا اله، اله یعنی خود عبد ، خود عبد را که فاصله
بود برداشت.
* در " لا اله" هر چه غیر خداست را از دل بیرون کن. در " الاّ " تشدید را محکم ادا کن تا اگر چیزی باقی مانده از
ریشه کنده شود و وجودت پاک شود. آن گاه " الله" را بگو تا همه ی دلت را تصرّف کند.
* سلام نام خداست و سلام علیکم یعنی خدا با شماست. چه خوب است که آدمی در همه کس خداوند را ببیند.
* وقتی می گویی لا اله الاّ الله ، نه دنیا می ماند، نه عادت و رسوم، نه آبروداری بین اهل دنیا؛ همه از بین می رود. لا
اله یعنی هرچه واله کننده ی من است دور اندختم الاّ الله را.
درست دقت کن اگر می ارزد آن را بگو، بی حساب نگویی، که وقتی واله کننده ها رفتند فریادت بلند می شود.
خداوند به حضرت موسی (ع) فرمود: هر چه را در دستت است بینداز.
به ما فرمود: بگو لا اله الاّ الله. یعنی هر چیزی جز خدا که تو را واله کرده بینداز.
نکند مثل امت موسی (ع) ، ما هم به محمد و آل محمد بگوییم اجعل لنا الهاً کما لهم آلهه یعنی همانطور که اهل دنیا
چیزهایی دارند که آنها را واله کرده است به ما هم از آن واله کننده ها بدهید.
* از هر چیز تعریف کردند بگو مال خداست و کار خداست. نکند خدا را بپوشانی و آن را به خودت یا به دیگران
نسبت بدهی ، که ظلمی بزرگتر از این نیست. اگر این نکته را رعایت کنی از وادی امن سر در می آوری. هر وقت
خواستی از کسی یا چیزی تعریف کنی از ربّت تعریف کن. بیا و از این تاریخ تصمیم بگیر حرفی نزنی مگر از او. هر
زیبایی و خوبی که دیدی ربّت رو یاد کن، همان طور که امیر المؤمنین (ع) در دعای اول ذی الحجه می فرماید: به
عدد همه ی چیزهای عالم لا اله الاّ الله.
* چه خوب است که انسان جز از خدا سخن نگوید. همیشه حرفت را ذکر خدا قرار بده و اگر هم خواستی با دیگر
انسانها صحبت کنی با لسان خدا حرف بزن. انشاءالله دیدهایتان باز شود تا فقط با خدا حرف بزنید. فقیر مگر دیوانه
است که با فقیری همچون خود حرف بزند. خواسته ات را از خدا که غنی است بخواه. خلق آلت و اسبابی در
دست خدا هستند و مخلوق اویند.
*
خود به خود بود و هست و خواهد بود…...
یا علی مددی