سفارش تبلیغ
صبا ویژن
رحمت خدا، حاملان قرآن را فرا گرفته استو آنان به نور خداوند ـ عزّوجلّ ـ پوشیده شده اند. ای حاملان قرآن ! با بزرگداشتِ کتابش با خدا دوستی کنید، تا شما را بیشتردوست بدارد و شما را محبوب خلقش گرداند. [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
بشنو این نی چون حکایت می کند
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» پنج راه برای افزایش هوش

دانشمندان معتقدند که در زمان تولد تعداد مشخصی سلول های مغزی داریم که به مرور با پیر شدن تعداد بسیار زیادی از آنها را از دست می دهیم. تحقیقات گسترده در این باره نشان داده اند که سلولهای مغزی جدید در طول زندگی نیز برخلاف آنچه در گذشته تصور می شد، تولید می شوند و مغز در صورت استفاده هر چه بیشتر از آن ، قابلیت رشد و حجیم تر شدن را دارد. تحقیقات و مطالعات حاکی از آن است که به عنوان مثال قسمتی از مغز رانندگان که مربوط به کنترل نقشه یابی تصویری است، رشد بیشتری دارد. همچنین بخشی از مغز پیانیست ها و نوازندگان متبحر هم که کنترل و اداره موزیک را در اختیار دارد، حجم بیشتری دارد. از طرف دیگر، تحقیقاتی که اخیراً در این مورد انجام شده ، حاکی از آن است که افرادی با مشغله های مهارتی بالا مانند : مهندسان و معلمان دارای سیناپس ( محل اتصال دو رشته عصبی به یکدیگر) های بیشتری هستند. سیناپس ها همان رابطین بین سلول های مغزی هستند که به ذخیره سازی اطلاعات کمک می کنند.

شاید در آینده ای نزدیک پزشکان قادر باشند سلول های جنین را که می توانند به هر نوع سلول های مورد نیاز تبدیل شوند، به مغز بشر تزریق کنند. به این طریق می توان بیماری هایی نظیر آلزایمر و پارکینسون ( بیماری تحلیل اعصاب ، لرزش دست یا پا ) را درمان نمود و برای افراد سالم نیز راهی باز کرد تا بتوانند با فکر سالمشان ارتباط برقرار کنند.

اما تا آن زمان برسد ممکن است فرصت فعلی از دست برود. پس می توانیم با استفاده از چند راه ساده توانایی سلول های مغزی را در حد ماکزیمم آن حفظ کنیم.

1 ? با ورزش سلول های مغزی خود را به کار اندازید:

تحقیقات انجام شده نشان می دهند افرادی که تمرینات فیزیکی انجام می دهند، سلول های مغزی بهتری را پرورش می دهند. دانشمندان در مطالعات مؤسسه تحقیقات بیولوژیکی دریافتند موش های بالغی که تحت ورزش کردن قرار گرفته اند، سلول های جدید بسیاری را در قسمت هیپوکامپوس مغز خود (بخشی که مربوط به یادگیری و حافظه است) کسب کرده اند. از طرف دیگر ثابت شده که انجام حرکات ورزشی دلخواه و مورد علاقه تأثیرات چند برابر نسبت به انجام یک سری حرکات ورزشی مشخص دارد. این مطلب می تواند به این معنی باشد که راهی بیابید تا از ورزش کردن لذت ببرید ، نه این که فقط مجبور به انجام آن باشید. به این طریق هم باهوش تر می شوید و هم شادتر زندگی می کنید.

چه باید کرد؟

یک ورزش را به طور مستمر انجام دهید. مانند: دو ماراتن، دویدن تفریحی و غیره ؛ یا این که یک یار در تمرین کردن برای خود در نظر بگیرید تا انجام حرکات را جالب تر و ادامه کار را سهل تر کند. هیچکس نمی تواند به درستی مشخص کند که چه مقدار ورزش برای سلول های مغز کافی و مناسب است، اما در مورد موش ها حدود 4 تا 6 مایل پیاده روی در روز مؤثر بوده است.

2 ? ذهن خود را ورزش دهید:

تنها تمرینات فیزیکی نیست که به رشد سلولهای مغزی کمک می کند، شما نیز مانند راننده ها یا پیانیست ها می توانید با استفاده از سلول های مغز و وادار کردن آنها به کار در زمینه های مختلف، از مغز بخش های گسترده و متفاوتی بسازید. یافتن راههای ساده در استفاده از توانایی مغزی می تواند به رشد و ترمیم سلولهای عصبی و دندریت ها (انشعاب هایی از سلول ها که اطلاعات را دریافت کرده ، به جریان انداخته و در جهت درست مصرف می کنند) به میزان زیادی کمک کند. درست مانند یک ورزش مخصوص در بدنسازان که به رشد و کار افتادن ماهیچه ها و عضلات تحتانی بـِلا استفاده کمک می کند . راههای مشخص و درست فکر کردن و دوره کردن کلمات قبلاً یاد گرفته شده می تواند عمل بخش های غیر فعال مغز را بهبود بخشد و آنها را به کار اندازد.

چه باید کرد؟

مزه ها و بوهای جدید را تجربه کنید. کارهای جدید انجام بدهید. مثلاً از راههای جدیدی برای رفتن به سرکار استفاده کنید. به جاهای جدید سفر کنید . هنرهای شخصی و جدید خلق کنید. رمان های داستایوفسکی را مطالعه کنید. یک کمدی جدید بنویسید. بخصوص، سعی کنید تمام کارهایی را تجربه کنید که به هر طریق شما را وادار می کنند از تمام روش های فیزیکی و روحی دیرینه و یکسان قبلی خود فاصله بگیرید و چیزهایی جدید و ناشناخته را تجربه کنید.

3 ? غذاهایی مانند ماهی مصرف کنید:

روغن های امگا ? 3 که در گردو، دانه کتان و به خصوص ماهی کشف شده است ، جزو مواد غذایی سالم و بدون ضرر برای قلب هستند. به علاوه، تحقیقات اخیر نشان داده اند که این دسته از روغن ها به عنوان تقویت کننده های مغزی نیز شناخته شده هستند و این به دلیل کمک آنها به سیستم انتقال خون است که اکسیژن را به مغز انسان پمپ می کند. همچنین این مواد عمل کلیه اجزاء سلول های اطراف مغز را بهبود می بخشند. این نشان می دهد چرا افرادی که به مقدار زیاد ماهی مصرف می کنند، کمتر در معرض ابتلا به فشارهای عصبی، از دست دادن تمرکز و کم حافظه شدن هستند. دانشمندان ثابت کرده اند که اسیدهای چرب اصلی برای رشد مناسب مغز در کودکان بسیار ضرورت دارند ، به همین دلیل امروزه آنها را به فرمول های مواد غذایی مورد استفاده کودکان می افزایند. امکان این امر وجود دارد که شما نیز با مصرف مناسب این روغن ها، هوش ، استعداد و موقعیت ذهنی خود را به میزان قابل توجهی افزایش دهید.

چه باید کرد؟

استفاده حداقل سه وعده غذای ماهی مانند سالمون ، ساردین ، ماکرل و تـُن شروع خوبی خواهد بود. ماهی هایی که در محیط های آلوده به مواد شیمیایی خطرناک رشد کرده اند، می توانند بسیار خطرناک باشند و اثرات بدی در بدنتان به جای بگذارند بنابراین از مصرف ماهی هایی مانند: اره ماهی ، ماهی های درنده، کوسه ماهی ها و نیز هر نوع ماهی دیگری که به هر طریقی در معرض آب هایی با آلودگی بالا بوده اند ، حذر کنید. البته تمام انواع ماهی ها که به طور مشخص عاری از ترکیبات شیمیایی مانند جیوه و یا هر نوع سم و مواد خطرناک دیگری می باشند نیز می توانند به جای موارد مذکور مصرف شوند. علاوه بر این می توانید آنها را با روغن های گردو و تخم مرغ هایی که به طور ویژه تولید می شوند و حجم بالایی از روغن های امگا را در خود دارند ، بپزید. همچنین از دانه های کتان و غلات و حبوبات در سالاد خود استفاده کنید. این نکته مهم را فراموش نکنید که با وجود این که دانه های مختلف ایمن و سالم هستند ولی مصرف زیاد روغن دانه کتان می تواند خطر ابتلا به سرطان پروستات را افزایش دهد.

4 ? مصرف چربی زیاد را متوقف کنید.

آیا چربی ها قادرند شما را کند ذهن کنند؟ در تحقیقات انجام شده در دانشگاه تورنتو، موش هایی که در معرض یک رژیم غذایی با 40% چربی قرار گرفتند، مهارت های ذهنی خود را در زمینه های مختلف از دست دادند. مانند حافظه ، هوشیاری و تشخیص فاصله و نیز یادگیری قوانین. این مشکلات ، زمانی که در رژیم غذایی چربی های اشباع به کار گرفته شدند، بیشتر و بدتر شد ( لازم به ذکر است چربی های اشباع در گوشت و محصولات لبنی بسیار فراوانند). این تحقیقات دو دلیل عمده را خاطر نشان می کنند: 1 ? این که چربی می تواند میزان اکسیژن رسانی خون را کاهش داده و کلاً جریان خون غنی از اکسیژن را کـُند کند . در این صورت به مغز به میزان کافی اکسیژن نمی رسد و 2 ? می تواند موجب کند شدن متابولیسم گلوکز شود که نوعی قند مورد نیاز برای تغذیه و کارایی سلول های مغزی می باشد.

چه باید کرد؟

گوشت بی چربی مصرف کنید، مواد لبنی کم چربی به کار ببرید. ماهی ، لوبیا و کلاً بـُنشن (حبوبات ) زیاد مصرف کنید. شما می توانید بدون نگرانی تا 30% از کالری روزانه خود را به شکل چربی دریافت کنید. ولی توجه داشته باشید بیشتر مقدار آن بایستی از ماهی های مذکور، روغن های طبیعی مثل روغن زیتون ، دانه های گیاهی و روغن طبیعی مانند گردو و فندق، کسب شود. هر کاری می خواهید بکنید ولی تا حد امکان از مصرف روغن های متداول و مورد مصرف در پخت غذاهای حاضری پرهیز کنید.

5 ? از مصرف نوشیدنی های الکلی بپرهیزید.

مصرف نوشیدنی های الکلی سبب از بین رفتن تدریجی حافظه، زمان عکس العمل بدن و توانایی های دستی و ذهنی مثلاً ضربه زدن و نشانه گیری هدف در انواع و اقسام بازی ها می شود. تحقیقات روی موش ها نشان داده اند کسانی که الکل مصرف می کنند، در مقایسه با سایر افراد دارای سلول های مغزی جدید کمتری در هیپوکامپوس خود هستند. این امر نشان می دهد که الکل و نوشیدنی های الکل دار نه تنها موجب تخریب سلول های مغز می شوند، بلکه از ترمیم و رشد مجدد آنها نیز جلوگیری می کنند.

چه باید کرد؟

یک یا 2 لیون نوشیدنی مخصوص مانند ماءالشعیر که سرشار از ویتامینB است جایگزین بسیار مناسبی است.

چنانچه به تمام موارد مذکورعمل کنید، انتظار نداشته باشید یک شبه تبدیل به یک دانشمند شوید. ولی می توانید انتظار داشته باشید که هوشتان کمی بیشتر شود ، خلاق تر شوید و هر روز از انرژی بدنی بالاتری بهره مند گردید. همچنین می توانید بقیه دوران عمر خود را بدون از دست دادن توانایی همیشگی تان با آرامش سپری کنید.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( شنبه 86/4/9 :: ساعت 4:38 عصر )
»» توصیه هایی برای مدیران

1- در انجام کارها روی شیوه ای خاص تأکید نکنید. شاید کسی بتواند از مسیر کوتاه تر و بهتری شما را به مقصد برساند.

2- توجه داشته باشید دانش و تجربه، هیچ کدام به تنهایی رهگشا نیستند؛ مثل اکسیژن و هیدروژن که از ترکیب معینی از آنها هوای تنفس ما تأمین می شود، می توان با آمیختن دانش و تجربه ، راهکارهای حیاتی و استثنایی خلق کرد.

3- از هر فرصتی برای استخدام و به کارگیری افراد برجسته استفاده کنید.

4- به خاطر داشته باشید رعایت استانداردهای محیط کار در کارایی کارمندان مؤثر است.

5- با فرق گذاشتن بیهوده بین افراد گروه، انگیزه کاری آنها را از بین نبرید.

6- از مشورت و نظرخواهی با نیروی جوان ابایی نداشته باشید.

7- با رفتارهای ضد و نقیض، اعتماد زیردستان را از خود سلب نکنید.

8- در به وجود آوردن فضای رقابتی سالم، کوشا باشید.

9- برای ارتقای سطح دانش کارمندان و افزایش بهره وری آنان ، کلاس های آموزشی ترتیب دهید و از لوازم کمک آموزشی بهره گیرید.

10- دقت کنید که توبیخ کارمند خطاکار، باید متناسب با اشتباهاتش تعیین شود.

11- مطمئن شوید مأمور خریدی که برای سازمان درنظر گرفته اید، علاوه بر کاردانی و رعایت اصول درست بازاریابی ، مورد اعتماد، زرنگ و خوش سلیقه نیز هست و همان گونه که بر قیمت کالاها توجه دارد، بر زیبایی و کیفیت آنها نیز اهمیت می دهد.

12- در صورت لزوم با قاطعیت "نه" بگویید.

13- سعی کنید با اصول ساده روان شناسی آشنا شوید.

14- طوری رفتار کنید که دیگران شما را به عنوان الگو انتخاب کنند و آینده کاری دلخواه خود را در قالب شخصیت شما مجسم کنند.

15- هرگز در حضور کارمندان یا دیگر معاشرین خود ، پشت سر افراد بدگویی نکنید


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( شنبه 86/4/9 :: ساعت 4:37 عصر )
»» دینداری در غیاب متافیزیک

در میان بنیانگذاران ادیان، بودا(اگر مجاز باشیم او را مؤسس یک دین به معنای رایج کلمه بنامیم) آموزگاری است که ادعایی جز این نداشت که یک انسان است و بس. آموزگاران دیگر یا خدا و یا تجسمات او در صور گوناگون بودند و یا الهام یافته از او وقوف، یافته‌ها و موفقیت‌هایش را یک سره ناشی از جهد و فراست بشری می‌دانست. یک انسان و فقط یک انسان می‌تواند بودا شود. هر انسانی اگر چنین بخواهد ودر راه آن بکوشد در درون خود از امکان بالقوه بودا شدن برخوردار است. و ما می‌توانیم بودا را یک انسان در حد کمال بنامیم. او چنان در انسانیت خود کامل بود که بعدها در دین عامیانه تقریباًانسان برتر دانسته شده است.

   برطبق آیین بودا، مقام انسان متعالی است. انسان سرور خویش است وهیچ هستی یا قدرت برتری نیست که تقدیر او را رقم زند. بودا گفت: انسان پناه خودش است. چه کس دیگری پناه او تواند بود؟ بودا شاگردانش رااز پناه بودن برای خودشان برحذر داشت، و زنهار داد که هرگز در کس دیگری پناه مجویند و از کس دیگری یاری طلب نکنند. او هر شخصی را تعلیم می‌داد و تشویق و ترغیب می‌کرد که خود را شکوفا کند و رهایی خود را محقق سازد، چرا که انسان از طریق فراست و مجاهدت شخصی بررهایی خویش از هر انقیادی قادر است. بودا می‌گوید:بر شماست که کار خود کنید، چرا که تتاگته‌ها(1) تنها راه را تعلیم می‌دهند. به هر روی، اگر بودا یک منجی نام گرفته است، این تنها به این معناست که او راه رهایی، نیروانه، را یافته و نشان داده است. اما ما باید خودمان راه را در پیش گیریم.

   بودا بنابر اصل مسئوولیت فردی، آزادی را برای شاگردانش روا می‌داند. بودا در مهاپرینیبانه(2) سوته بیان می‌دارد که نه هیچگاه در اندیشه نظارت برسنگه(3)(انجمن راهبان) بوده و نه می‌خواهد که سنگه به او وابسته باشد. او گفته است که در تعلیمش هیچ‌آموزه‌ی رمزآمیزی وجود نداشته است،در مشت بسته استاد(آکریه- موتی) هیچ‌چیز پنهان نیست و هرگز چیزیدر آستین او نبوده است. این آزادی اندیشه که بودا بر آن صحه گذاشت، در دیگر گوشه‌های تاریخ ادیان بی‌سابقه است. بنا به گفته بودا، این آزادی ضروری است، زیرا وارستن انسان بسته است به شناخت خود او از حقیقت و نه به لطف نیکخواهانه خدایا هر قدرت خارجی به پاس رفتار مطیعانه و خیر وی. بر طبق تعالیم بودا، شک(ویسیکیچا)(4) یکی از پنج مانع(نیوارنه)(5) فهم واضح حقیقت و پیشرفت معنوی(یا در واقع امر هرگونه رشدی) است. با وجود این شک گناه نیست. زیرا در آیین بودا، اصول اعتقادی(6)  وجود ندارد. در واقع گناه در آیین بودا آنگونه که در برخی ادیان فهمیده می‌شود وجود ندارد. ریشه همه گناهان جهل(اویجا)(7) و نظرهای نادرست(میچادیتی)(8) است. این واقعیت انکار ناپذیری است که مادامی که شک، تحیر و تزلزل وجود داشته باشد، هیچ پیشرفتی میسور نیست. این نیز به همان اندازه انکارناپذیر است که مادامی که شک وجود داشته باشد، آدمی به طور واضح نمی‌فهمد یا نمی‌بیند.

   معنا ندارد بگوییم که کسی نباید شک کند یا اینکه باید معتقد باشد. درست همانطور کهمن اعتقاد دارم بدین معنا نیست که شما می‌فهمید ومی‌بینید. هنگامی که یک دانش‌آموز سرگرم یک مسأله ریاضی است، به مرحله‌ای می‌رسد که نمی‌داند چگونه ادامه دهد و در شک و تحیر می‌ماند. مادامی که او دچار این شک است نمی‌تواند پیش برود. اگر می‌خواهد که ادامه دهد، باید که این شک را مرتفع کند. راههایی برای مرتفع کردن این شک وجود دارد. درست همانطور که مناعتقاد دارم یامن شک دارم به طور قطع این مسأله را حل نخواهد کرد. به اجبار معتقد شدن و پذیرش چیزی بدون فهم، سیاست پیشگی است و معنوی یا عقلانی نیست. بودا همواره مشتاق تا راندن شک بود، حتی درست در اندک لحظاتی پیش از مرگش به دفعاتی چند از شاگردانش خواست که اگر هرگونه شکی درباره تعلیمش دارند بپرسند و بعداً از اینکه نتوانستند این شکوک را مرتفع کنند احساس ندامت نکنند. نه تنها آزادی اندیشه، بلکه تسامحی که بودا منظور می‌دارد نیز برای پژوهنده تاریخ ادیان شگفت‌آور است. یکبار در نالندا(9) خانه خدایی مشهور و متمکن به نام اوپالی(10) پیش‌نشین(11) معروف نیگانته ناته‌پوته(12)(جینه مهاویره)(13) عمداً توسط خود مهاویره برای ملاقات با بودا و برای شکست دادن وی در مباحثه بر سر برخی نکات نظریه کرمه(14) فرستاده شده بود، زیرا نظرات بودا درباره این موضوع با نظرات مهاویره در اختلاف بود. اوپالی در پایان بحث کاملاً برخلاف انتظار مجاب شد که نظرات بودا صواب و نظرات بود استادش برخطا بوده است. از این رو او از بودا استدعا کرد که او را به عنوان یکی از پیشینیان(اوپاسکه)(15) بپذیرد. اما بودا از وی خواست تا در مورد آن تجدید نظر کند و شتاب نکند، چرا کهبه دقت تجدید نظر کردن برای افراد معروف به مانند تو خوب است هنگامی که اوپالی اشتیاقش را دوباره بیان کرد، بودا از او خواست که همچون گذشته به آموزگاران دینی قدیمش حرمت نهد و از آنها حمایت کند. در سومین قرن پیش از میلاد، آشو که امپراتور بزرگ بودایی هند، با تأسی به این نمونه اصیل تسامح وتفاهم به همه ادیان دیگر در امپراتوری وسیع خود احترام قائل شد و از آنها حمایت کرد. در یکی از فرامینش که بر تخته‌سنگ حک شده- امروزه حتی اصل آن را می‌توان خواند- امپراتور بیان می‌دارد:آدمی نباید تنها به دین خودش ببالد و ادیان دیگر را تخطئه کند، بلکه باید به هر دلیلی ادیان دیگران را حرمت نهد. آدمی با چنین کرداری، می‌تواند به رشد دین خودش یاری رساند و به دین دیگران نیز خدمت کند. با کرداری غیر از این ریشه دین خویش را می‌زند و به ادیان دیگر نیز آسیب می‌رساند. بنابراین سازگاری مطلوب است. همگی بشنویم و بخواهیم آموزه‌هایی را که دیگران اظهار کرده‌اند بشنویم.(16) در اینجا باید این نکته را اضافه کنیم که امروزه این روح تفاهم همدلانه را نه تنها باید در مورد آموزه دینی، بلکه در موارد دیگر نیز باید به کار گرفت. این روح تسامح و تفاهم، از آغاز یکی از آرمانهای مألوف فرهنگ و تمدن بودایی بوده است. بدین طریق یک نمونه فرید از شکنجه یا ریختن قطره‌ای خون در تغییر کیش مردمان به آیین بودا، یا در ترویج آن در خلال تاریخ بلند دوهزارساله‌اش به چشم نمی‌خورد. آیین بودا امروزه با داشتن بیش از پانصد میلیون نفر پیرو به طور صلح‌آمیزی در قاره آسیا گسترش یافته است. خشونت به هر شکل آن و به هر بهانه‌ای، یکسره برخلاف تعلیم بودا است. سؤالی که اغلب مطرح شده است این است که آیا آیین بودا دین است یا فلسفه؟ مهم نیست که چه نامی بر آن می‌نهید. آیین بودا، برکنار از هر نامی که به آن بدهید، همانی است که هست. عنوان اهمیتی ندارد. حتی عنوان آیین بودا که ما به تعالیم بودا می‌نهیم از اهمیت اندکی برخوردار است. نامی که شخص می‌نهد بی‌اهمیت است. در نام چه هست؟ آنچه که گل سرخش می‌نامیم با هر نام دیگری عطرش را استشمام می‌کنیم. به همین قیاس، حقیقت نیازی به هیچ عنوانی ندارد؛ حقیقت نه بودایی است، نه مسیحی، نه هندو و نه اسلامی. حقیقت ملک مطلق(17) هیچکس نیست. عنوان‌های فرقه‌ای(18) مانعی در سر راه فهم مستقل از حقیقت‌اند و پیش‌داوری زیان‌آوری در ذهن انسانها ایجاد می‌کنند. برای جوینده حقیقت اینکه یک عقیده از کجا نشأت می‌گیرد بی‌اهمیت است. خاستگاه و بسط و گسترش یک عقیده موضوعی آکادمیک است. در واقع برای فهم حقیقت حتی لازم نیست بدانیم که تعلیم از بودا است یا از کسی دیگر. چیزی که ضروری است، دیدن این امر و فهم آن است. تقریباً همه ادیان بر ایمان بنا شده‌اند- البته نه بر ایمان کورکورانه- اما در آیین بودا تأکید بر دیدن، دانستن و فهمیدن است، نه برایمان یا باور. در متون بودایی، واژه سدا(19)(سن: شردا)(20) آمده که معمولاً بهایمان یاباور ترجمه شده است. اما سدا، ایمان به معنای دقیق کلمه نیست، بکلهاطمینانی حاصل از اعتقاد است. باید پذیرفت که واژه سدا، در آیین بودای عامیانه(21) و نیز در کاربرد متعارف در متون(بودایی) دارای عنصری ازایمان است به این معنا که بر دلبستگی به بودا، دمه(تعلیم) و سنگه(انجمن) اشاره دارد. بنا به گفته اسنگه(22) فیلسوف بزرگ بودایی قرن چهارم پس ازمیلاد، شردا دارای سه جنبه است:

1) اعتقاد کامل و راسخ به وجود یک چیز

2) شادمانی ناب از خصایص نیک

3) اشتیاق یا آرزو برای نیل به یک غایت مورد نظر.

   با وجود این، آن را هر چه به شمار آورید، ایمان یا باور آنگونه که توسط بیشتر ادیان فهمیده شده ارتباط اندکی با آیین بودا دارد.(23) مسأله باور هنگامی به میان می‌آید که دیدن- دیدن به تمام معنای کلمه- در کار نباشد. لحظه‌ ای که شما می‌بینید، مسأله باور از میان می‌رود. اگرمن به شما بگویم که در مشت خود یک گوهر قیمتی دارم، مسأله باور به میان می‌آید، چرا که به چشم خود آن را نمی‌بینید. اما اگر من مشت خود را باز کنم و جواهر قیمتی را به شما نشان دهم، پس شما به چشم خود آن را می‌بینید و مسأله باور به میان نمی‌آید. بدین ترتیب، این عبارت در متون کهن بودایی قرائت می‌شود: دریافتن، بسان کسی که جواهری را در کف دست می‌بیند.

منبع :

Rahula, Walpola Sri. The Buddhist attitude of mind in WHAT THE BUDDHA TAUGHT(first published by. One world publications 1997, Reprinted 1998,-2000,2001             15-pp.1

پی‌نوشت‌ها:

 (1) تتاگته به معنای دقیق کلمهکسی است که به حقیقت رسیده است، یعنی:کسی که حقیقت را یافته است. بودا این اصطلاح را در اشاره به خودش یا به طور کلی در اشاره به بوداها به کاربرده است.  

Maha parinibbana(2)

(3) سنگه(sangha) در لغت به معنایجماعت است. اما در آیین بودا این اصطلاح بهجماعت راهبان بودایی که عبارت از انجمن راهبان بودایی که عبارت از انجمن راهبان است اشاره دارد. بودا، دمه(تعلیم) و سنگه(انجمن) به تیسرنهسه‌پناه یا تیرتنه(سن: تریرتنه)سه گوهر معروف‌اند.

Vicikiccha(4)

nivarna(5)

        پنج مانع اینها هستند:1) میل شهوانی 2) بدخواهی 3) کاهلی و رخوت 4)بی‌قراری و تشویق 5)شک

(6)article of fait

(7) avijja

(8) Miccha ditthi

(9) Nalanda

(10) Upali

(11)Laydisciple

(12) Nigantha Nataputta

(13) jaina Mahavira

مهاویره، مؤسس آیین جینه، معاصر بودا بود و احتمالاًَ اندکی از بودا بزرگتر بوده است. ناته‌پوته ملقب به مهاویره، یعنی قهرمان بزرگ، بنیانگذار آیین جینه است و به اعتقاد جینها بیست و سه پیشوا طی هزاران سال قبل از وی برخاسته‌اند و او بیست و چهارمین پیشوا است. مهاویره در قرن ششم قبل از میلاد در یک خانواده اشرافی هندوستان متولد شد. وی در سی‌سالگی دامن از دنیا برچید و پس از ریاضات طولانی به حقیقت دست یافت. او پس ازنشر آیین خود به سال 526 قبل از میلاد، دیده از جهان فروبست وبه نیروانه رسید. لقب جینهپیروز و فاتح یاپهلوان بزرگ از آن جهت به مهاویره داده شده است که او از پیروزی و فتح کامل برخوردار گردیده بود و برآمال و شهوات نفسانی که موجب دلبستگی آدمی به این جهان ماده است، غالب آمده بود. م.

(14) Karma

(15) Upasaka

اوپاسگه، یعنی پیرو آیین بودا، که به سه پناه ایمان دارد و از راههای نادرست زیست، یعنی اسلحه فروشی، فروختن موجودات زنده، گوشت فروشی، می‌فروشی و زهر فروشی و مانند اینها پرهیز می‌کند. م.

(16) سنگ نبشته شماره دوازده.

(17) monolopy

(18) Sectarian

(19) sanddha

(20) sraddha

(21) popular Buddhism

(22) Asanga

(23) ادیت لودویک درنقش معجزه در منابع پالی اولیه به سراغ این موضوع می‌رود

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( پنج شنبه 86/4/7 :: ساعت 3:18 عصر )
»» بوداگرایی

بوداگرایی دین و فلسفه‌ای مبتنی بر آموزه‌های سیدارتا گوتاماست که در حدود 566 تا 486 (پیش از میلاد) می‌زیست. بوداگرایی بتدریج از هندوستان به سراسر آسیا، آسیای میانه، تبت، سری‌لانکا، آسیای جنوب شرقی و نیز کشورهای خاور دور مانند چین، ‌مغولستان، کره و ژاپن راه یافت. بوداگرایی به عنوان دین پاکان یا Ārya dhrama در نظر گرفته می‌شد و یکی از ادیان شرمنی موجود است. بودیسم با 350 میلیون پیرو یکی از ادیان اصلی جهان به شمار می‌آید.

بوداگرایی بیشتر بر کردار نیک، پرهیز از کردار بد و ورزیدگی ذهنی تاکید دارد. آماج این ورزیدگی‌ها پایان دادن به چرخه تولد مجدد یا " سمساره" است که از طریق بیداری یا درک واقعیت راستین، رسیدن به رهایی یا "نیروانا" صورت می‌گیرد.


اخلاقیات بوداگرایانه بر بن-پایه‌های بی‌گزندی و رواداری برپا شده است. بوداییان همواره از روش‌های درون‌پویی برای یافتن بینش نسبت به کارکردهای بنیادین روان آدمی و فرایندهای علّی جهان بهره می‌گیرند.
آثار نوشتاری بوداگرایی بسیارند و بخش ارزنده‌ای از ادبیات دینی جهان به شمار می‌روند.


آموزه‌های بودا

چکیده آموزه بودا این است: ما پس از مرگ در پیکری دیگر باز زاییده می‌شویم. این باززایی ما بارها و بارها تکرار می‌شود. این را چرخه هستی یا زاد و مرگ می‌نامیم. هستی رنج است. زایش رنج است. پیری رنج است. بیماری رنج است. غم و اندوه، ماتم و ناامیدی رنج است. پیوند با آنچه نادلخواه است رنج است. دوری از آنچه دلخواه است رنج است. خلاصه اینکه دل بستن رنج‌آور است (و این رنج زمانی پایان می‌یابد که دیگر منی، یا درک کننده‌ای نباشد؛ چه او در قید حیات باشد چه نباشد (نگارنده)). هدف باید بریدن از این رنج و چرخه وجود باشد. درک چهار حقیقت اصیل، هسته اصلی آموزه بودا را تشکیل می‌دهد. این حقایق عبارتند از: به رسمیت شناختن وجود رنج؛ اینکه دلیل رنج دیدن، تمایلات نفسانی است؛ بریدن از رنج‌ها دستیافتنی است و درک اینکه راهی برای رسیدن به جایگاه بی‌رنجی وجود دارد.


این راه، راه اصیل هشتگانه نام دارد، زیرا عوامل سازنده آن این هشت اصل هستند: گفتار درست، کردار درست، معاش درست، کوشش درست، توجه درست، تمرکز درست، جهان‌بینی درست و پندار درست.
آدمی بیمار است. بودا راه درمان این بیماری را درک آن چهار حقیقت می‌داند: کار، حقیقت نخست از چهار حقیقت اصیل تشخیص این بیماری به عنوان بیماری رنج در انسان‌هاست. حقیقت دوم، دلبستگی‌ها را به عنوان باعث و بانی این بیماری بازمی‌شناسد. سومین حقیقت شرایط را سنجیده و اعلام می‌کند که بهبود امکان‌پذیر است. حقیقت چهارم، تجویز دارو برای دست یافتن به سلامت است.


درک این حقایق و اصول، به تمرکز و مراقبه نیاز دارد. این درک باعث احساس مهرورزی نسبت به همه موجودات می‌شود. این آموزه‌ها آیین بودا (دارما) را تشکیل می‌دهند. بودا خود، آیین خود را مانند قایقی می‌نامد که برای رسیدن به ساحل رستگاری (موکشا) به آن نیاز است، ولی پس از رسیدن به رستگاری دیگر به این قایق نیز نیازی نخواهد بود. رسیدن به ساحل رستگاری آدمی را به آرامش و توازن مطلق می‌رساند. آنجاست که شمع تمامی خواهش‌ها و دلبستگی‌ها خاموش می‌شود. به این روی این پدیده را در سانسکریت نیروانا، یعنی خاموشی می‌نامند.

راه اصیل هشتگانه که نسخه تجویز بیداردل (بودا) برای درمان رنج‌هایی است که همه بُوَندگان (موجودات) دچار آن هستند، خود به سه گروه دسته‌بندی می‌شود:

درستکاری (شیلا)، یکدله شدن (سامادی) و فراشناخت (پرگیا). این سه مفهوم هسته تمرین‌های روحانی بوداگرایی را می‌سازند. درستکاری که در راه هشتگانه به گونه گفتار درست، کردار درست و معاش درست آمده دستوراتی اخلاقی مانند خودداری از کشتن و دروغگویی را در بر می‌گیرد. یک بخش از درستکاری در بوداگرایی مربوط به دهش (دانا) می‌شود. این دهش تنها به مواردی مانند صدقه دادن و سخاوتمندی محدود نمی‌شود و معنی مشخص دینی دارد، یعنی تأمین نیازمندی‌های روزانه همایه (جامعه راهبان بودایی (سنگ‌ها)). هموندان (اعضا) همایه نیز به نوبه خود به دهش می‌پردازند. دهش آنها بالاترین دهش‌ها، یعنی آموزش آیین بودا (دارما) است.

مفهوم دوم راه هشتگانه یعنی دل را یکدله کردن یا کار کردن روی تمرکز است که سه بخش کوشش درست، توجه درست و تمرکز درست را در بر می‌گیرد. در این مرحله تمرکز شدیدی دست می‌دهد که در آن اندیشنده با موضوع اندیشه یکی می‌گردد. این پدیده، شهود و رسیدن به فراشناخت نیست، بلکه یک پدیده روانی است. این کار از راه یوگا و درون‌پویی انجام می‌گیرد. بوداگرایی همانند دیگر کیش‌های هندی ذهن را ابزار بنیادین رهایی می‌داند و بر ورزیدگی درست ذهن تأکید می‌نماید. آماج کوشش درست یکپارچگی ذهنی و جلوگیری از پراکندگی اندیشه است. توجه درست باعث آگاهی از احساسات و آگاهی از کنش‌های بدن و ذهن می‌گردد. این تمرینات سرانجام ما را به تمرکز درست می‌رساند که رسیدن به حالات گوناگون آگاهی‌های خلسه‌آمیز در حین درون‌پویی (مراقبه) است و با آزمودن خوشنودی بزرگی همراه است. رسیدن به این حالات را درون‌نگری (دیانا) می‌نامند. بخش آخر راه هشتگانه، یعنی جهان‌بینی درست و پندار درست تشکیل دهنده فراشناخت (پرگیا) است. رسیدن به فراشناخت یا به عبارتی حکمت اعلا در بوداگرایی به معنی یافتن دسترسی مستقیم به واقعیت نهفته در پشت چیزها و یافتن بینشی فراسوی هر گونه شناخت است. این گام پس از گام‌های درستکاری و یکدِلگی می‌آید و نتیجه یک درون‌پویی ویژه بودایی است. جهان‌بینی درست همان درک کامل چهار حقیقت اصیل و پندار درست همان مهرورزی و عشق است که ذهن را از شهوت، بدخواهی و ددمنشی می‌پالاید. اینها راه را برای رسیدن به فراشناخت هموار می‌سازند.

چکیده اینکه: از دیدگاه بودا ما اگر خواسته باشیم از چرخه زاد و مرگ رهایی یابیم (در صورتی که به آن چرخه باور داشته باشیم) باید گرایش‌های نفسانی را کنار بگذاریم، درستکار باشیم، به یوگا پرداخته به حالات خلسه روحی دست پیدا کنیم که این تجربیات باعث مهرورزی ما به همه موجودات و بوندگان می‌شود و سپس از راه این درک‌ها و تمرکزهای ژرف به روشنی و بیداری می‌رسیم و از این دور باطل خارج می‌شویم.

شاخه‌های بوداگرایی

بوداگرایی از دیدگاه شمار پیروان، پس از مسیح باوری، اسلام و هندوگرایی چهارمین دین جهان است. بوداگرایی به سه شاخه اصلی بخش می‌شود: راه بزرگ یا مهراه و راه کوچک یا کهراه و الماسراه (وَجرَیانا). بوداییان شاخه مهراه را مهایانا و شاخه راه کوچک را تیره واده یا هینایانا (هینه یانه) می‌نامند. کهراه، بوداگرایی سنتی است که بر اهمیت واپسین بیداردل تاریخی، یعنی سیدارتا گوتما (Siddhartha Gautama) تأکید دارد. مهراهی‌ها گوتما را به عنوان بودا پذیرا هستند، اما به شمار زیادی بوداهای دیگر نیز باور دارند. بوداگرایی در پی رویدادهای تاریخی از هند و نپال رخت بربست و به سوی سرزمین‌های خاوری کوچید. کشورهای جنوبی‌تر مانند سری‌لانکا پیرو شاخه کهراه و شمالی‌ترها مانند چین و ژاپن پیرو گونه‌هایی از کیش مهراه هستند.
بیشترین گسترش بوداگرایی زمانی رخ داد که آشوکا شاه بدین دین گروید و به گستراندن آن کمر بست.

خاستگاه اندیشه‌های بودا

حدود سه هزار سال پیش شاخه‌هایی از آریاییان ایران، از بقیه جدا شدند و به سرزمین هند کوچیدند. پیش از ورود آنها به شبه جزیره هند تیره دیگری در آنجا نشیمن داشت که به نام دراویدی معروف است. آریایی‌ها حدود ۲۵۰۰ سال پیش، یعنی به هنگام زایش بودا (و همزمان با برپایی نخستین شاهنشاهی جهان در ایران) در بیشتر سامان‌های شمالی هند جایگزین شده و بر آن نواحی چیره شده بودند. سیدارتا گوتاما (بودا) با آنکه خود آریایی بود، بیشتر اندیشه‌های بنیادین کیش او از ریشه دراویدی هستند. (برای جستاری مفصل در این باره نگاه کنید به: ع. پاشایی: هینه یانه، نشر نگاه معاصر، تهران ۱۳۸۰، صص ۱۱۹-۹۱).


جامعه هندوستان در زمان بودا به چهار رده (کاست) بخش می‌شد: برهمن‌ها (روحانیان)، کشتریا (شهریاران و جنگاوران)، وایسیا (کشاورزان و بازرگانان) و سودرا (خدمتکاران برده). سیدارتا اسمآ به رده کشتریا تعلق داشت، ولی اعلام کرد که از دید او همه مردم برابر و پاکزادند.


بوداگرایی و ایران

سکه‌ای از پیروز، پسر اردشیر ساسانی یافت شده که در آن وی از ارجگذاری خویش نسبت به دو دین زرتشتی و بوداگرایی خبر می‌دهد.

در سده ۶ زایشی یک رشته داستان‌های بودایی به نام جاتاکا از روی ویرایش هندوی آنها به نام پنچا تنترا به پارسی میانه ترجمه شد و کلیلگ و دمنگ نام گرفت. در سده ۸ زایشی روزبه (ابن مقفع) ایرانی آن داستان‌ها را به عربی برگرداند و نام کلیله و دمنه بر آنها نهاد. ترجمه‌های لاتین و یونانی آن کتاب بعدها در سده ۱۴ پایه داستان‌های آسوپ، نوشته یک راهب بیزانسی را تشکیل داد.

بوداگرایی در خراسان بزرگ تا اندازه‌ای ریشه گرفته بود و یکی از کانون‌ها و نیایشگاه‌های بزرگ آن در صومعه بودایی بلخ بود. این صومعه به سانسکریت ناوا ویهارا نام داشت که معنی آن صومعه نو است. این نام در فراگویی پارسی زبانان به گونه نوبهار درآمد. لقبی که به گردانندگان این صومعه در زبان سانسکریت داده بودند پراموک‌ها، به معنی سرور بود و نام خانواده برجسته ایرانی برمکیان از همین لقب گرفته شده است. برمکی‌ها عهده‌دار و گرداننده این نیایشگاه بودایی بودند.

بتازگی روزنامه آساهی ژاپن از قول یک باستان‌شناس برجسته ژاپنی به نام نوگوچی از یافته شدن ۱۹ تندیس بودا در استان فارس گزارش داد. در گزارش دیگری از شبکه بودیست نیوز درازای این تندیس‌ها میان ۵ تا ۲۰ سانتیمتر و جنس آنها از گچ و گل اعلام شده است.

 

 

سه کالبد بودا

سه کالبد بودا یا تری‌کایه یکی از مفاهیم رایج در بوداگرایی است. تری‌کایه واژه‌ای سانسکریت و به معنای سه کالبد است (در چینی: 三身 سانشِن، در ژاپنی 三身 سانجین). مهراه (مهایانا) یکی از کیشهای مهم دین بوداست. قلب مهایانا در مفهوم تری‌کایه (سه کالبد بودا) و همچنین مفاهیم حق‌یابنده (بوداسَف)، فراشناخت (پرَگیا) و مهرورزی (کرونا) است.

اندکی پس از درگذشت بودا این اندیشه در دل بسیاری از پیروانش افتاد که او را بالاتر از انسان بدانند. نزد کهراهی‌ها (هینایانی ها) بودا انسان برتری بود که از طریق نیروی فرهنگ روحی و شایستگی حاصل از زندگی‌های گذشته اش در این زندگی به کمال فراشناخت رسیده است. اما احترام ژرفی که شاگردانش در دل به او میگذاشتند نمی‌توانست با انسان معمولی بودن استادشان ارضا شود و از این رو او را فراتر از روان فانی دانستند. پس حتی سنت پالی هم در کنار زندگی خاکی، زندگی فراجهانی به او می‌دهد.

انجمن اصلی و اولیه شاگردان بودا یعنی مهاسَنگیکه‌ها بودا را فراجهان میدانستند و این مفهوم از آنان به مهراهی‌ها رسید که از سه طریق به بودا می‌اندیشیدند، یعنی:

۱. نمود مرئی (نیرمانه‌کایه) که همان شاکیه‌مونی (دانای قبیله شاکیه) است، انسانی که بر این خاک پا نهاد و آیین را به پیروانش آموخت و در هشتاد سالگی درگذشت.

۲. نمود یاریگر (سَم‌بوگه‌کایه): بودای آرمانی است که از یک کالبد درخشان بهره‌مند است و آیین را به حق‌یابندگان می‌آموزد.

۳. نمود حق (دَرمه‌کایه): برترین وجودی است که فراگیرنده دیگران است، ذات فراشناخت و مهر و همدردی است، مطلق است.

بودا سه تا نیست یکی است. تری‌کایه سه جنبه یک بوداست. ذات این سه جنبه یکی است ولی سرشت و کردارهایشان جداگانه است.

 

اهریمن در کیش بودا

در بوداگرایی قطب مخالف خدای خوبیها که خاستگاه نیروهای منفی باشد وجود ندارد. با این حال بوداییان وجود دیوها را هیچگاه رد نکرده‌اند اما وجود آنها را در روند رسیدن به بیداری و روشنی چندان مؤثر نمیدانند. البته در داستان بیداردل شدن بودا اینگونه آمده که موجودی ستیزنده به نام مارا کوشید تا بودا را از رسیدن به بیداری بازدارد. در حالیکه بودا زیر درخت بودی (بیداری) نشسته بود و داشت به بینش راستین دست می‌‌یافت و نزدیک بود که راز جهان را بفهمد مارا آمد تا از بیدار شدن شاکیامونی (بودا) جلوگیری کند و گردبادی پدید آورد، سنگبارانی از آسمان ایجاد کرد اما بودا هم از زمین یاری خواست و زمین سیلابی فرستاد و دیوهای همراه مارا را آب برد و سرانجام مارا موفق نشد و شاکیامونی بیدار شد. البته زمانی که همه ترفندهای مارا نقش بر آب شد و معلوم شد که شاکیامونی در راه خود پیروز گشته مارا از او یک گواهی خواست. مارا گفت که آیا سندی داری که نشان دهد تو در زندگیهای پیشینت به اندازه کافی پارسایی کرده‌ای و فضیلت جمع کرده‌ای تا بشود تو را به پشت پرده راه داد؟

سپس زمین (Bhumi) ضامن شد که شاکیامونی به اندازه کافی اعتبار دارد و مارا دست از کارشکنی برداشت. بعد هم که شاکیامونی به بیداری (بودایی) رسید مارا گفت من از کجا بدانیم که تو بیدار شده ای؟ بودا دستش را به زمین چسباند و گفت: زمین گواه من است.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( پنج شنبه 86/4/7 :: ساعت 3:14 عصر )
»» اخلاق در ادیان شرقی

تمام ادیان از مؤلفه‌های اخلاقی برخوردارند و رویکردهای دینی به مسائل اخلاقی از لحاظ تاریخی اخلاق را بر رویکردهای سکولار چیره کرده است. جستار کوتاه زیر نگاهی گذرا به اخلاق در ادیان شرقی دارد.


اخلاق رایج در چین
نظام تفکر سنتی چین متنوع و در عین حال پیچیده است، بنابراین اشاره به یک نکته مجزا یا ساختار مرکزی اخلاق چینی دشوار به نظر می‌رسد؛ علاوه بر آن، همواره این پرسش که آیا اعتقادات رفتار را شکل می‌دهند یا رفتار اعتقادات را شکل می‌دهند، مطرح بوده است. به عبارت دیگر، آیا یک نظام اخلاقی امری است که مردم سعی در پیروی از آن دارند یا این که تنها توصیفی از بایدها و نبایدها برای آنها به شمار می‌رود. اگرچه این امر صحت دارد که چندین روند اساسی در اخلاق رایج در چین وجود دارد. کنفوسیوس‌گرایی و نوکنفوسیوس‌گرایی بر حفظ ادب و نزاکت روابط، مهمترین اصل در اخلاق به شمار می‌رود.

برای اخلاقی بودن باید همه آنچه را یک رابطه نیازمند آن است، انجام داد. به عبارت دیگر، به والدین خود همه چیز را مدیون هستید، اما تحت هیچ شرایطی ملزم به اطاعت از غریبه‌ها نیستید. این امر می‌تواند به عنوان بازشناخت این حقیقت در نظر گرفته شود که نمی‌توان همه دنیا را به یک اندازه و در یک زمان دوست داشت. این امر اخلاق نسبی یا اخلاق موقعیتی نامیده می‌شود.

نظام اخلاقی کنفوسیوسی با اخلاق کانتی تفاوت‌های بسیاری دارد؛ چرا که در نظام اخلاق کانتی بندرت می‌توان به قوانین و یا اصولی اشاره کرد که بتوان آن را حقیقت مطلق یا حقیقت جهانی دانست. این امر بدان معنا نیست که در نظام اخلاقی کانتی هیچ توجهی به اخلاق جهان‌گرا مبذول نشده است. درحقیقت، در سلسله زو (۲۲۱ تا ۱۱۲۲پیش از میلاد مسیح) در چین، یکی از مخالفان اصلی کنفوسیوس، پیروان مو زی (مؤسس مکتب موهیسم) در زمینه عشق جهانی، (
jian"ai) استدلال‌هایی می‌آورند. اگرچه دیدگاه کنفوسیوس تأثیر خود را اعمال کرده و بر بسیاری از ابعاد تفکر چینی تأثیر می‌گذارند.

بسیاری استدلال کرده‌اند که برای مثال، "مائو زدانگ" (پایه‌گذار جمهوری چین) بیشتر کنفوسیوسی بوده تا کمونیست. کنفوسیوس‌گرایان، به ویژه منسیوس (فیلسوف چینی که اعتقادات کنفوسیوسی وی به حدی است که او را حکیم دوم می‌نامند) استدلال کرده‌اند که حاکم آرمانی کسی است که (همان طور که کنفوسیوس می‌گوید) همانند ستاره شمالی رفتار کند؛ در یک جا بماند، در حالی که دیگر ستارگان به دور آن می‌چرخد. به عبارت دیگر، حاکم آرمانی به مردم اجبار نمی‌کند خوب باشید، بلکه مردم را به واسطه مثال‌هایی که مطرح کرده هدایت می‌کند. حاکم آرمانی به هماهنگی بیش از قوانین اهمیت می‌دهد. کنفوسیوس تأکید می‌کند که صداقت بیش از دیگر موارد باید مورد توجه قرار گیرد و مفاهیم وی از
Li، Yi و Ren
را می‌توان به عنوان عبارات ژرف‌تری از صداقت و وفاداری به کسانی در نظر گرفت که فرد وجود (والدین) و ابقای خود(همسایگان، همکاران و ...) را مرهون آنان است.

وی آداب سنتی را درجه‌بندی می‌کند و عملاً معانی پیشین این واژگان را تغییر می‌دهد. الگوی وی از یک خانواده کنفوسیوسی و حاکم کنفوسیوسی در اوایل قرن بیستم بر زندگی چینی‌ها تسلط یافته بود. اخلاق سنتی از سوی قانون‌گرایان منحرف شد و اکنون روندهای دیگری در اخلاق چینی وجود دارد. بودیسم و به ویژه ماهایانا بودیسم مابعدالطبیعه منسجم تفکر چینی و تأکیدی قوی برای جهان‌گرایی آورده است. نوکنفوسیوس‌گرایان تا حد زیادی به تسلط بودیسم در سلسله تانگ (۶۱۸ تا ۹۰۷) واکنش نشان دادند و تلاش کردند تا نظام بومی کنفوسیوسی تحلیلی/ متافیزیکی ایجاد کنند. لائوتزه (فیلسوف چینی که مطابق با سنت چین وی را پایه‌گذار آیین دائوئیسم یا تائویسم می‌دانند) و دیگر نویسندگان دائویست حتی نقش حاکمان را انفعالی‌تر از کنفوسیوسی‌ها در نظر گرفته‌اند. در نظر لائوتزه، حاکم ایده‌آل کسی است که در واقع کاری انجام ندهد که بتوان آن را مستقیماً به حکمرانی نسبت داد. بدیهی است که دائویسم‌ها و کنفوسیوسی‌گرایان تصور می‌کنند که ذات انسان خوب است. اگرچه شاخه اصلی کنفوسیوس‌گرایان استدلال کرده‌اند که ذات انسان به واسطه آیین لی (
Li)، فرهنگ ون (wen
) و دیگر چیزها پرورش داده شود، اما دائویست‌ها استدلال می‌کنند که باید از تجملات جامعه به دور بود.

قانون‌گرایانی چون هنفیزی (یکی از فیلسوفان قانون‌گرای بزرگ چین) استدلال کردند که مردم فطرتاً خوب نیستند. بنابراین، قوانین و مجازات‌ها برای خوب نگاه داشتن مردم ضروری است. حکمرانی در چین تقریباً همواره آمیخته‌ای از کنفوسیوس‌گرایی و قانون‌گرایی بوده است. زمانی که سلسله مانچو سقوط کرد، "سان یات سن" تنها چهره قرن بیستمی بود که از سوی ناسیونالیست‌ها، کمونیست‌ها و تجددگرایان مورد احترام قرار گرفت.

در بخش‌هایی از چین امروز هنوز هم به گفت‌وگوهای اخلاقی با دیده تردید نگریسته می‌شود. همان طور که به نظر می‌رسد رفتار قدرت بندرت به واسطه هنجارهای اخلاقی دارای انگیزه می‌شود. با وجود این، صداقت و وفاداری در تفکر اخلاق چینی دارای نقش محوری است.

اخلاق در آیین هندو
مهربانی و مهمان‌نوازی از ارزش‌های اصلی آیین هندو محسوب می‌شوند. در دیگر سنت‌های این آیین تأکید بیشتر بر همدلی و زنان صورت گرفته است که زنان نه تنها باید به عنوان نمونه‌های بزرگ اخلاقی، بلکه باید به عنوان گوروهای فوق‌العاده در نظر گرفته شوند. علاوه بر آن، مادر یک شخصیت الهی است، الهه "دیوی"، الهه مادر در آیین هندو و بعد خالق انرژی زنانه نقش اصلی را در رسوم هندو ایفا می‌کند. ترانه ملی هندی (نه سرود ملی)، "واند ماتارام" دربرگیرنده مفهوم الهی مادر به عنوان مادر هندوستان به صورت موازی "داگرا" (الهه جنگ، بعد بد طینت دیوی) است. تأکید بر زندگی خانگی و لذت‌های خانواده و دهکده اخلاق هندو را در مورد موضوعات جنسی و خانواده اندکی محافظه‌کارتر جلوه داده است.

هندوئیسم در میان تمام آیین‌ها با نزدیک شدن به حقیقت به واسطه اشکال گوناگون هنر همسازترین آیین تلقی می‌شود. معابد هندو اغلب با زرق و برق تزئین شده و اندیشه‌های گورو که آموزگار معنوی آیین هندوست، به عنوان انتخاب مشروع در زندگی هندوها پذیرفته شده است. سنت‌های اخلاقی در هندوئیسم تحت تأثیر هنجارهای کاست (طبقات اجتماعی) قرار گرفته است. در اواسط قرن بیستم اصلاحاتی در سنت‌های ادیان گوناگون هندوستان ایجاد شد که در آن میان می‌توان به این موارد اشاره کرد: گیاه‌خواری و ایدئولوژی تخفیف آزار که در نهایت به عدم خشونت منتهی شد؛ ایجاد موثر حقیقت به واسطه شجاعت و ساتیاگرایی گاندی (اصطلاح ابداعى گاندى، پیشواى نهضت ملى هند، براى به کار بردن قدرت روحى به جاى خشونت و شدت عمل براى وصول به اهداف سیاسى و اجتماعى)؛ انکار ترس و نگرانی رنج یا در حقیقت صدمه جسمانی.

پس از دستاورد وی در رابطه با بیرون راندان نیروهای امپراتوری بریتانیا از هندوستان، این دیدگاه‌ها به صورت گسترده گسترش یافت و تفکر مدرن اخلاق امروز به ویژه جنبش صلح، جنبش بوم‌شناسی و کنش‌گرایی اجتماعی را تحت تأثیر قرار داد. بسیاری از سنت‌های دوران نو (جنبش فرهنگی سال‌های ۱۹۸۰ که هدف آن تأکید بر معنویات، گیاه‌خواری و طب گیاه بود) نیز از تفکر وی و دیگر سنت‌های هندو همچون پذیرش تناسخ صورت گرفته است. اگرچه ممکن است اعتقادات هندو به واسطه اعتقاد به سرنوشت‌گرایی/ اعتقاد به قضا و قدر و این اصل که هرکس در همان زندگی قرار گرفته که سزاوار آن بوده تنها توجیهی تلقی شود و به افرادی که مضطرب بوده کمکی ارائه ندهد، از این روی، در بخشی از فضایل اخلاقی هندویسم بر مهربانی تأکید فراوانی شده است.

اخلاق بودایی
بودا برخی از عناصر آداب هندو، به ویژه مدیتیشن و گیاه‌خواری را اقتباس کرد. بودا همچون ارسطو در میان یونانی‌ها که بر میانه‌روی در موضوعات اخلاق تأکید کرد، میانه روی در تمام امور و حتی در خود میانه روی را توصیه کرد. مسیر هشتگانه (هشت گام برای رسیدن به نیروانا) و پنج آموزه (اصول اخلاقی آیین بودا) به عنوان مهمترین راهنمای اخلاق بوایی به شمار می روند. آیین بودیسم، دربرگیرنده پایان دادن به رنج و رسیدن به وارستگی برای خود و برای تمام موجودات است. این مسیر دربرگیرنده راه‌های از بین بردن تعلقات در زندگی است.

اخلاق در آیین شینتو
اخلاق آیین شینتو از مجموعه‌ای قوانین و فرمان‌ها که به پیروان خود بگوید چگونه رفتار کنند، تشکیل نشده است، بلکه اخلاق آیین شینتو بر پایه اراده "کامی" (این واژه در زبان ژاپنی به معنای خداست و برای اشاره به هر نوع خدایی در آیین شینتو به کار می‌رود) است. بنابراین پیروان آیین شینتو سعی می‌کنند به روشی زندگی کنند که "کامی" از آنها می‌خواهد؛ در چنین روشی باید رابطه با کامی بر پایه صحیحی صورت گیرد. اما به خاطر سپردن این امر حائز اهمیت است که کامی کامل نیست - در متون آیین شینتو مثال‌های بسیاری درباره کامی وجود دارد که کارهای نادرست و اشتباه انجام می‌دهد. این امر احتمالاً توضیح‌دهنده این علت است که چرا آیین شینتو قانون‌های اخلاقی مطلقی را ارائه نداده است.

اهداف کلی اخلاق در آیین شینتو ترویج هماهنگی و خلوص در تمام ابعاد زندگی است. خلوص تنها به خلوص معنوی اطلاق نمی‌شود، بلکه آیین شینتو از پیروان خود خواسته است از لحاظ اخلاقی خلوص داشته باشند. آیین شینتو هیچ قانون اخلاقی مطلقی ندارد و معیاری برای سنجش خیر و شرِ کنش یا تفکری که در بافت خاصی رخ می‌دهد، در میان نیست؛ این بافت می‌تواند شرایط، نیت، اهداف، زمان، مکان باشد که همگی به ارزیابی این که آیا این کنش شر است با خیر، ارتباط دارد.

خیر در اخلاق آیین شینتو یک وضعیت قراردادی است که از این ایده بنیادی شروع می‌شود که انسان خوب است و دنیا نیز خوب است. شر به واسطه ارواح پلید از خارج به دنیا وارد می‌شود. زمانی که انسان خطایی انجام دهد، این خطا به دنبال خود تبعاتی دارد که مانع از رسیدن موهبت‌ها و جریان زندگی از سوی کامی به فرد خطاکار می‌شود.

مواردی که در آیین شینتو شر تلقی می‌شود از این قرارند: مواردی که موجبات آزار کامی را فراهم می‌کند، مواردی که پرستش کامی را مختل می‌کند، مواردی که هماهنگی دنیا را مختل می‌کند، مواردی که دنیای طبیعت را مختل می‌کند، مواردی که نظم اجتماعی را مختل می‌کند، و موادری که گروهی را که افرادی عضو آن هستند، مختل می‌کند.

آخرین مورد به اخلاقی ارتباط دارد که می‌تواند منجر به این امر شود که افراد وجدان خود را برای این سرکوب کنند که نشان دهند با دیگران موافق هستند. این امر نشان می‌دهد که اقدامات ضد اخلاقی ممکن است در عرصه خاصی ادامه پیدا کند تا از هماهنگی که در آیین شینتو از ارزش بالایی برخوردار است، جلوگیری کند. این امر می‌تواند نگرانی‌هایی را در زمینه اخلاق پزشکی ایجاد کند.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( پنج شنبه 86/4/7 :: ساعت 3:13 عصر )
»» گذارشی برای ثبت در تاریخ

دیوان بین‏المللى دادگسترى لاهه به فاصله نیم قرن دو رأى مرتبط با نفت ایران صادر کرد. بار اول در اوایل نیمه دوم قرن گذشته بود که‏بریتانیا شکایت ایران را از باب ملى کردن نفت به دیوان برد. در آن دعوى دیوان خود را صالح براى رسیدگى ندانست و از ورود در ماهیت‏امر خوددارى نمود. رأى بر عدم صلاحیت دیوان تقریباً یک سال پس از طرح دعوى در اول مرداد 1331( 22 ژوئیه 1952) اعلام شد. باردوم که دادخواستى مرتبط با نفت ایران در دیوان به ثبت رسید خواهان دعوى ایران بود که از انهدام تأسیسات نفتى خود به دست امریکاشکایت داشت. دادخواست ایران در 2 نوامبر 1992 (11 آبان 1371) به دفتر دیوان تسلیم شد و پرونده دعوى بعد از یازده سال با اعلام‏رأى در 6 نوامبر 2003 (15 آبان 1382) مختومه گردید. نگارنده جریان دعوى اول را به همراه تحلیل اجمالى رأى دیوان در فصل ششم‏از جلد اول کتاب خواب آشفته نفت آورده‏ام و اینک مى‏کوشم تا گزارش کوتاهى نیز از دعوى دوم در اختیار خوانندگان بگذارم.

موضوع دعوى‏

در 22 سپتامبر 1980 (31 شهریور 1359) تجاوز مسلحانه عراق به خاک ایران آغاز شد و نایره جنگ به زودى تا فراخناى خلیج‏فارس کشانده شد. دامنه درگیرى روز به روز وسعت بیشتر یافت. عراق در 1984 با حمله به کشتى‏هاى حامل نفت ایران فصل تازه‏اى رادر ماجراجوئیهاى خود آغاز کرد که به جنگ نفتکشها (Tanker war) معروف گردید. دولتهاى ساحلى خلیج فارس به ویژه عربستان‏سعودى و کویت، بى‏آنکه رسماً اعلان جنگ به ایران داده باشند، از راههاى گوناگون به امداد و تقویت عراق برخاستند. امریکا هم که درآغاز جنگ اظهار بیطرفى مى‏کرد کم‏کم جانب عراق را گرفت. کشورهاى غربى از آن بیم داشتند که ایران در جنگ پیروز گردد و با شکست‏عراق که مجهزترین و کارآمدترین قواى نظامى را در میان کشورهاى نفت‏خیز عربى داشت راه براى صدور انقلاب به آن کشورها باز شودو منافع استراتژیک غرب در معرض تهدید قرار گیرد. این ملاحظات امریکا را بر آن داشت تا بدون اعتنا به موازین حقوقى و رعایت‏شرایط بیطرفى براى جلوگیرى از پیروزى ایران تا سرحد مداخلات نظامى پیش برود. نقشه عراق آن بود که با حمله به مراکز نفتى ایران‏این کشور را که براى ادامه جنگ به لحاظ مالى متکى به درآمد نفت بود مستأصل گرداند و از جمله در اواسط سال 1987 با بمباران‏سکوى نفتى رسالت (که پیش از انقلاب رخش نامیده مى‏شد) موجب تعطیل عملیات در آن سکو گردید. ایرانیها دست به کار ترمیم سکوشدند ولى پیش از آنکه موفق به راه‏اندازى مجدد آن شوند این سکو همراه سکوى دیگرى به نام رشادت (رستم) در 19 اکتبر 1987 موردحمله قرار گرفت. این حمله نه از سوى عراق بلکه از سوى امریکا انجام شد و نماینده دائمى امریکا در سازمان ملل متحد همان روز طى‏نامه‏اى به شوراى امنیت اعلام کرد که نیروهاى نظامى امریکا این سکوها را با استفاده از حق دفاع از نفس (self defence) که به موجب‏ماده 51 منشور ملل متحد به رسمیت شناخته شده است مورد حمله قرار داده‏اند.(1) چند ماه بعد، یعنى در 18 آوریل 1988 نیز نیروهاى‏امریکائى دو سکوى دیگر نفتى ایران را به نامهاى نصر و سلمان (سرى و ساسان) منهدم کردند و باز گزارش این حمله را به شوراى‏امنیت دادند و مدعى استفاده مجدد از حق دفاع از نفس شدند.

عملیات تصمیم مجدانه‏

براى توضیح بیشتر مطالب یادآور مى‏شویم که کویت در اواخر سال 1986 از دولتهاى بزرگ‏درخواست کرد که کشتى‏هاى حامل نفت آن کشور را تحت حمایت خود بگیرند و بدینگونه‏تعدادى از کشتى‏ها زیر پرچم روسیه شوروى و انگلیس و امریکا در آمدند.(2)امریکا در 1987 برآن شد که تعدادى از کشتى‏هاى جنگى خود را مأمور سازد تا در خلیج فارس به اسکورت‏نفتکش‏هایى که زیر پرچم امریکا رفت و آمد مى‏کردند بپردازند و در مقابل حملات احتمالى ازآنها حمایت کنند. پروژه اسکورت نظامى نفتکشها بنام "عملیات تصمیم مجدّانه"(Operation Earnest Will) به موقع اجرا در آمد. این اقدامات به جاى آنکه موجب تخفیف مخاطرات و

تسکین اوضاع گردد بر وخامت موقعیت افزود و خطرات دریانوردى در خلیج فارس را تشدیدکرد. اصابت موشک به یکى از نفتکشهاى تحت اسکورت امریکا بهانه‏اى براى حمله به‏سکوهاى رشادت و رسالت را فراهم ساخت. امریکا مسئولیت این حمله موشکى را متوجه‏ایران دانست ولى ایران منکر آن بود.

عملیات آخوندک‏

حمله به مجتمع نصر و سلمان جزئى از تهاجم وسیع‏ترى بود که در طى آن علاوه برتأسیسات این دو مرکز نفتى دو رزمناو و چند کشتى و هواپیماى نظامى ایران منهدم گردید. این‏تهاجم دامنه‏دار را "عملیات آخوندک" (Operation Praying Mantis) نامگذارى کرده بودند.مجتمع نصر و سلمان نیز پیشتر بر اثر حمله هواپیماهاى عراقى آسیب دیده بودند و لیکن‏عملیات ترمیم و راه‏اندازى مجدد آنها در آن زمان که مورد حمله امریکا قرار گرفت نزدیک به‏انجام بود.

براى ثبت در تاریخ‏

در اینجا لازم مى‏دانیم قدرى به حاشیه برویم و جریان مداخلات تجاوزکارانه‏اى را که امریکازیر نقاب بى‏طرفى در جنگ عراق و ایران پیش گرفت به اجمال یادآور شویم. در این باره استنادما به مقاله‏اى است به قلم میکائیل دابس Michael Dabbs که در روزنامه واشنگتن پست به چاپ‏رسید و روزنامه هرالد تریبیون آن را در شماره مورخ سه‏شنبه 31 دسامبر 2002 - چهارشنبه‏اول ژانویه 2003 نقل کرد. عنوان مقاله چنین بود: "رامسفیلد و صدام؛ آنگاه که امریکا به جانب‏عراق منحرف شد..." نویسنده مقاله مى‏گوید: بررسى هزاران سند دولتى که تازه مُهر محرمانه ازروى آنها برداشته شده و نیز مصاحبه‏هائى که با عده‏اى از سیاست‏گذاران آن دوره امریکا انجام‏گرفته نشان مى‏دهد که کمک‏هاى اطلاعاتى و تدارکاتى امریکا نقش مهمى در تقویت قواى عراق‏در برابر امواج انسانى نیروهاى شهادت‏طلب ایرانى داشته است. دولتهاى رونالد ریگان و جرج‏بوش اجازه دادند مواد بسیارى که هم مصارف غیرنظامى داشتند و هم مصارف نظامى - مانندسموم شیمیائى و ویروس‏هاى بیولوژیک مهلک از قبیل ویروس سیاه سرفه و طاعون خیارکى- در اختیار عراق گذاشته شود. در آن سالها امریکا، صدام حسین دشمن قسم خورده ایران راسدى در برابر شیعه‏گرى افراطى ایران تلقى مى‏کرد که حکومتهاى متمایل به امریکا مانند کویت،عربستان سعودى و اردن را مورد تهدید قرار داده بود. واشنگتن به مصداق مثلى که گفته‏اند"دشمنِ دشمنِ من، دوستِ من است" روى به بغداد آورد و دونالد رامسفیلد وزیر دفاع فعلى‏امریکا که به عنوان نماینده ویژه رئیس جمهور در دسامبر 1983 به ملاقات صدام رفت راه رابراى عادى‏سازى روابط عراق و امریکا هموار کرد. در آن تاریخ نیروهاى عراق با بى‏اعتنایى به‏کنوانسیونهاى بین‏المللى تقریباً همه روزه از سلاح‏هاى شیمیائى در جنگ با ایران استفاده‏مى‏کردند. همکاریهاى عراق و امریکا سالها تا حمله عراق به کویت در 1990 ادامه یافت. امریکاعلاوه بر مبادلات وسیع اطلاعاتى بمب‏هاى خوشه‏اى نیز از طریق شرکتى که ظاهراً تابعیت‏شیلى را داشت به عراق تحویل داد و نیز تسهیلاتى فراهم آورد تا عراق بتواند به سلاحهاى‏بیولوژیک و شیمیائى دست یابد.

دالس در ادامه مقاله خود آورده است: دیوید نیوتن سفیر سابق امریکا در بغداد که اینک‏رادیوى ضد صدام را از پراگ سرپرستى مى‏کند مى‏گوید: "سیاست آن روزى امریکا اساساً موجه‏و معقول بود چه ما نگران آن بودیم که مبادا عراق در برابر ایران جنگ را ببازد و تمام خلیج فارس‏و عربستان سعودى را در مخاطره اندازد." جنگ در سپتامبر 1980 با حمله عراق به ایران آغازشد. امریکا با هیچیک از دو کشور رابطه سیاسى نداشت "تا آن زمان که جنگ به بن‏بست کشیده‏شده بود و غالب و مغلوب در میان نبود واشنگتن تمایلى به مداخله نشان نمى‏داد ولى درتابستان 1982 وضعیت به لحاظ نظامى تغییر کرد. عراق پس از پیروزیهاى اولیه ناچار شدموضع دفاعى بر خود گیرد و نیروهاى ایرانى تا چند میلى بصره، دومین شهر بزرگ عراق، پیش‏رفتند. منابع اطلاعاتى امریکا هشدار دادند که ایران ممکن است جبهه بصره را در هم شکند وکویت و کشورهاى خلیج فارس، حتى عربستان سعودى را دستخوش تزلزل گرداند و ذخایر نفتى‏امریکا را در معرض تهدید قرار دهد." و چنین بود که شوراى امنیت ملى امریکا به موجب‏تصمیم شماره 114 مورخ 26 نوامبر 1983 تصویب کرد که دولت آنچه بتواند براى جلوگیرى ازشکست صدام انجام دهد. "این تصویب‏نامه یکى از مهم‏ترین اسناد مربوط به سیاست خارجى‏در دوره ریگان است که هنوز محرمانه تلقى مى‏شود و اجازه انتشار آن داده نشده است."

این بود خلاصه مقاله هرالد تریبیون که نقل آن براى روشن کردن زمینه تاریخى این اختلاف‏و دعوى لازم به نظر مى‏رسید.

عهدنامه مودت ایران - امریکا

بارى پس از این اشاره کوتاه به ماجراى جنگ ایران و عراق و جبهه‏گیرى تدریجى امریکا برضدّ ایران برمى‏گردیم به اصل مطلب و گزارش دعوى در دیوان دادگسترى بین‏المللى راپى‏مى‏گیریم. مستند ایران در مراجعه به دیوان عهدنامه‏اى بود که در (1955) 1334 میان دودولت به امضا رسیده است. ماده اول عهدنامه مقرر مى‏دارد:

"بین ایران و دول امریکا صلح استوار و پایدار و دوستى صمیمانه برقرار خواهدبود."

و در بند یک از ماده 10 عهدنامه آمده است:

"بین قلمرو طرفین معظمین متعاهدین آزادى تجارت و دریانوردى برقرار خواهدبود."

محور اصلى شکایت ایران آن بود که دولت آمریکا با حمله به سکوهاى نفتى ایران مقررات‏این عهدنامه را نقض کرده است. ایران از دیوان خواسته بود تا این حمله‏ها را محکوم کند وامریکا را به جبران خسارت ملزم سازد. ماده 21 عهدنامه رسیدگى به هر گونه اختلاف میان‏طرفین از باب تفسیر یا اجراى مقررات آن را در صلاحیت دیوان بین‏المللى دادگسترى دانسته‏است.

عهدنامه مودت ایران - امریکا متعاقب کودتاى 28 مرداد 1332 و تقریباً با امضاى قراردادنفت معروف به قرارداد کنسرسیوم در 1333 پى‏ریزى شد و عمده هدف آن حمایت ازسرمایه‏گذاریهاى شرکتهاى نفتى امریکایى در ایران بود. اما سابقه تاریخى این عهدنامه به یک‏قرن و نیم پیش مى‏رسد. نخستین عهدنامه مودت و بازرگانى ایران و امریکا در 13 دسامبر 1856مطابق با 15 ربیع‏الثانى 1273 هجرى قمرى در استانبول امضاء شد. آن عهدنامه را فرخ‏خان‏امین‏الملک از سوى دولت ایران امضاء کرد. ماده اول عهدنامه 1955 یادآور مفاد ماده اول‏عهدنامه یکصد سال پیش است که مقرر مى‏داشت:

"در میان دولت و شهروندان ممالک متحده امریکاى شمالى و کشورشاهنشاهى ایران و اتباع آن تفاهم صمیمانه و مستمر برقرار خواهد بود."

ارتباط عهدنامه و قرارداد نفت‏

مذاکره در خصوص عهدنامه 1955 چنانکه اشاره کردیم پیش از خاتمه کار قراردادکنسرسیوم آغاز شده بود. اعلامیه ختم مذاکرات کنسرسیوم در پنجم اوت 1954 (14 مرداد1333) به وزارت خارجه ایران تسلیم کردند. مذاکره درباره متن عهدنامه در پاییز 1333 به پایان‏رسید ولى امضاى رسمى آن در یک سال بعد (15 اوت 25 - 1955 مرداد 1334) و توشیح‏نهائى آن بعد از تصویب مجلسین در اردیبهشت 1336 انجام شد. متن فارسى این عهدنامه درشماره 3589 مورخ 15 خرداد 1336 روزنامه رسمى کشور ایران به چاپ رسیده است.

شرکتهاى نفتى امریکائى که پس از انقلاب اسلامى و تشکیل دیوان داورى دعاوى ایران -امریکا در لاهه دعاوى متعدد بر علیه ایران اقامه کردند کلاً به مواد عهدنامه مودت استناد نموده‏بودند. دو تن از نمایندگان وزارت خارجه امریکا که در 1955 دست‏اندرکار مذاکره و تنظیم این‏عهدنامه بودند در شهادتنامه‏هائى که در اختیار شرکتهاى نفتى گذاشته بودند تأکید کردند که هدف‏از عهدنامه مذکور حفظ و حمایت "حقوق قراردادى" شرکتهاى نفتى بود چه شرکتهاى نفتى پس‏از ملى شدن نفت ایران نمى‏توانستند مدعى مالکیت ذخایر نفتى شوند:

"همه مى‏دانستند که از این پس سرمایه‏گذارى خارجى در نفت ایران مى‏بایدبراساس جدیدى پایه‏گذارى شود، زیرا به لحاظ حقوقى دیگر ممکن نبود این‏سرمایه‏گذارى‏ها را بر مالکیت ذخایر مبتنى کرد. از این پس حق قراردادى براى‏استخراج نفت بود که مى‏بایستى مبناى سرمایه‏گذارى‏ها باشد. در این نوع جدیدقرارداد، نفت مادام که در زیر زمین است در مالکیت ایران است و آنگاه که بر سرچاه مى‏رسد مالکیت آن به شرکت نفتى انتقال مى‏یابد. این جزئى از یک تفاهم‏سیاسى بود که رژیم حقوقى جدید باید در تمام سرمایه‏گذارى‏هاى آینده درزمینه نفت، چه قراردادهاى نفتى دیگر، مراعات شود."

دیوان داورى دعاوى ایران - امریکا این عهدنامه را به منزله قانون خاص Lex specialisحاکم‏بر روابط طرفین تلقى کرد و ایران را اصولاً متعهد دانست که خسارتهاى وارده بر شرکتهاى نفتى‏امریکائى را جبران کند.

موضع امریکا در دعوى سکوها

امریکا مدعى بود که سکوهاى نفتى ایران در خلال جنگ، خارج از عملیات متعارف صنعتى‏و بازرگانى، به عنوان پایگاه‏هاى نظامى براى مقاصد تهاجمى و حمله به کشتى‏ها مورد استفاده‏قرار گرفته بود و اقدام امریکا در انهدام آن سکوها را نمى‏توان مشمول ماده‏اى از عهدنامه‏اى‏دانست که موضوع آن صرفاً حفظ و حمایت "آزادى تجارت و دریانوردى" میان دو کشور است.امریکا تأکید مى‏کرد که بند یک ماده 20 عهدنامه تصریح کرده است که مقررات عهدنامه مانع"اقدامات لازم... براى حفظ یا اعاده صلح و امنیت بین‏المللى، یا جهت حفظ منافعِ اساسىِ" هریک از طرفین نخواهد بود. امریکا منکر حمله به سکوها نبود اما مدعى بود که آن اقدام را براى‏حفظ منافع اساسى امنیتى خود لازم مى‏دانسته است و لذا صلاحیت دیوان را براى رسیدگى به‏دعوى قبول نداشت.

دعاوى متقابل امریکا

امریکا متقابلاً مدعى بود که ایران با توسل به مین گذاریها و موشک‏اندازیها و انواع‏تهاجمات به وسیله قایقهاى مسلح تندرو در آزادى کشتى‏رانى اخلال کرده و با ایجاد ناامنى درخلیج فارس موجب بالا رفتن هزینه‏هاى حمل و نقل گردیده، بیش از 200 مورد حمله به‏کشتى‏هاى بازرگانى به نام ایران ثبت شده و از جمله یازده فروند کشتى امریکایى آماج حملات‏ایران قرار گرفته و صدمه دیده است. امریکا این اقدامات را که به ایران نسبت مى‏داد ناقض مفادماده ده عهدنامه در خصوص آزادى تجارت و دریانوردى مى‏دانست.

رأى دیوان‏

دیوان در تاریخ 12 دسامبر 1996 رأى بر صلاحیت خود داد و از آن پس وارد رسیدگى درماهیت دعوى گردید. در 1952 با اینکه دیوان وارد ماهیت امر نشد و هیچ نظرى در خصوص‏اعتبار یا عدم اعتبار اقدام ایران در ملى کردن نفت خود ابراز نکرد در رأى دیوان نکاتى بود که ازنظر تحول و پیشرفت حقوق بین‏الملل اهمیت داشت و نگارنده در بحثى که در اول این مقال به‏آن اشاره کردم آن نکات را یادآور شده‏ام. در رأى جدید دیوان نیز چنین نکات مهمى هست که‏مسلماً هم در دانشگاه‏ها و مجامع علمى و هم در دادگاهها و مراجع بین‏المللى که رسیدگى به‏دعاوى میان دولتها را به عهده دارند مورد بحث و استناد قرار خواهد گرفت و ما در ذیل این‏گزارش به برخى از آنها اشاره مى‏کنیم.

الف - آیا دولتها در زمینه مصالح امنیتى خود اختیار مطلق دارند؟

این یکى از پیچیده‏ترین موضوعات حقوق بین‏الملل است. چون قاعدتاً دولت مسئول‏امنیت شهروندان است و باید بتواند آنچه را که براى مصلحت امنیتى کشور لازم مى‏داند انجام‏دهد. اما آیا مى‏توان گفت که تشخیص مصلحت مطلقاً به نظر خود دولت واگذار شده است ودولت در این باره به اصطلاح بسط ید کامل دارد که مطابق ارزیابى خود تصمیم بگیرد و عمل‏بکند؟ ماده 20 عهدنامه مودت ایران - امریکا چنانکه اشاره کردیم تصریح دارد بر اینکه مقررات‏عهدنامه مانع از آن نخواهد بود که هر یک از طرفین به هر اقدام که براى حفظ منافع امنیتى‏(3) خودلازم مى‏داند مبادرت ورزد. یعنى که تعهد دولت در زمینه مصالح امنیتى کشور بر تعهدات‏قراردادى او مقدم است و دولت امریکا روى همین نکته پافشارى مى‏نمود و مى‏گفت آن دولت‏حمله به سکوهاى نفتى ایران را در شرایط بخصوصى براى حفظ امنیت خود لازم تشخیص داده‏و در این باره حتى مدّعىِ حسن نیّت بود اما تأکید مى‏کرد که دیوان یا هیچ مرجع دیگرى - جزخود دولت امریکا - صلاحیت اظهارنظر در این موضوع را ندارد. امریکا به موجب ماده 20عهدنامه اختیاراتى دارد و آن اختیارات محدود به استاندارهاى دفاع مشروع نمى‏باشد بلکه فراتراز آن مى‏رود و معنى این سخن آن نیست که امریکا خود را از تعهدات حقوق بین‏الملل معاف‏مى‏داند. اما دیوان باید ملتزم به همان اندازه صلاحیتى باشد که در ماده 21 عهدنامه مقرر گردیده‏و پاى از حدود آن فراتر نگذارد.

در برابر استدلال بالا دیوان مى‏پرسد آیا آمریکا مى‏توانست به استناد ماده 20 عهدنامه به‏عملیات خلاف قانون و نامشروع دست بزند؟ دیوان البته پاى‏بند به حدود مشخص صلاحیت‏خود است و از محدوده مقرر در ماده 21 فراتر نمى‏رود اما آیا تفسیر ماده 20 هم مانند مواد دیگرعهدنامه در صلاحیت دیوان نیست؟ دیوان نمى‏تواند قبول کند که ماده 20 مستقل از قواعدحقوق بین‏الملل اجرا شود یعنى دولت طرف قرارداد بتواند به بهانه مصالح امنیتى به اقدامات‏خلاف قانون و نامشروع مبادرت ورزد.

تفسیر امریکا از مصالح امنیتى در واقع پروانه عملیات خودسرانه و تجاوزکارانه‏اى است که‏آن دولت در خارج از حدود پذیرفته شده قواعد حقوق بین‏الملل براى خود قائل است و عمق‏معناى رأى دیوان در این باره بر اهل تحقیق روشن مى‏باشد. مسئله امنیت بر خلاف نظر امریکایک تصور ذهنى (subjective) تابع برداشت‏هاى دولتها نیست بلکه باید به عنوان واقعیتى عینى(objective) تابع معیارهاى معقول قابل تشخیص و توجیه تلقى شود.

ب - دفاع مشروع و شرایط آن‏

چنانکه در سطور بالا آوردیم امریکا در هر دو حمله که انجام داد بلافاصله ماجرا را به شوراى‏امنیت سازمان ملل متحد گزارش کرد و عملیات متجاوزانه خود را از مصادیق "دفاع از نفس"خواند. حق هر دولت براى دفاع از خود البته به موجب مقررات منشور ملل متحد ثابت وغیرقابل اعتراض تلقى مى‏شود اما این حق اولیه طبیعى هم مانند هر حق دیگر در معرض سوءاستفاده قرار دارد و بسیار اتفاق مى‏افتد که گرگ بره را متهم مى‏سازد که حیات او را به مخاطره‏افکنده و به همین بهانه خوردن او را به عنوان یک اقدام دفاعى جایز بلکه واجب قلمداد مى‏کند.دیوان بین‏المللى دادگسترى پیشتر هم در دعوى نیکاراگوئه این مسئله را مورد توجه قرار داده و دررأى مورخ 1986 خود از شرایط دفاع مشروع بحث کرده بود. دیوان به ویژه بر دو شرط اساسى‏دفاع مشروع تأکید ورزیده است: آن عمل و اقدامى جنبه دفاع مشروع دارد که براى حفظ نفس‏ضرورت داشته باشد و بنابراین هر عمل دفاعى باید متناسب با خطرى باشد که از جانب یک‏متجاوز متوجه قربانى تجاوز مى‏شود. دیوان مى‏گوید امریکا نتوانسته است ثابت کند که قربانى‏تجاوزات ایران بوده است. مستندات ارائه شده براى اثبات این ادّعا که تهاجمى مسلحانه ازسوى ایران علیه امریکا صورت گرفته بود کافى و محکمه پسند نیست و در هر حال اقدامات‏امریکا نه ضرورتى داشته و نه متناسب با مخاطرات ادعائى از جانب ایران بوده است. دیوان‏نمى‏تواند چشم از ابعاد گسترده عملیات آخوندک فرو بندد. بهانه این عملیات حمله‏اى بود که به‏یک کشتى جنگى امریکا صورت گرفته بود. اولاً امریکا نتوانسته است ثابت کند که آن حمله ازسوى قواى مسلح ایران بوده است. ثانیاً در آن حادثه کشتى امریکایى اگر چه صدمه دید ولى‏غرق نشد. حادثه تلفات جانى هم نداشت. امریکا در قبال این حادثه دست به ماجرائى با ابعادى‏وسیع زد که انهدام سکوهاى نفتى جزئى از آن بود. در آن ماجرا دو رزمناو و چند کشتى وهواپیماى ایرانى نیز غرق شدند. چگونه مى‏توان این عملیات را ضرورى و متناسب با حمله‏ادعائى به یک کشتى امریکائى دانست؟

ج - بار اثبات دعوى‏

اصل این دعوى اگر چه از سوى ایران مطرح شده بود و بار اثبات بر دوش ایران بود اما امریکاکه در مقام دفاع، ادعا مى‏کرد که آن اقدامات را براى حفظ مصالح اساسى امنیتى و دفاع از نفس‏ضرورى مى‏دانسته مى‏بایستى از عهده اثبات مدعاى خود برمى‏آمد. مى‏دانیم که در جریان جنگ‏عراق و ایران افکار عمومى جهان بر ضد ایران تجهیز شده بود. هم دولتهاى همسایه ایران درخلیج فارس و هم دولتهاى بزرگ اروپا و امریکا خود را در جبهه‏اى مشترک با دولت متجاوزعراق قرار داده بودند و شرکتهاى نفتى و شرکتهاى حمل و نقل و شرکتهاى بیمه هماهنگ بارسانه‏هاى بین‏المللى در دادن گزارشهاى جانبدارانه از عراق و اظهارنظرهاى مبتنى بر محکومیت‏ایران دست در دست هم داشتند و ایران را تهدیدى براى صلح و سلامت در این منطقه از جهان‏تصویر مى‏کردند و امریکا در مدافعات خود به تمام این گزارشها و اظهارنظرهاى رسمى وغیررسمى استناد کرده بود. دیوان تمام این ادله را قاصر از اثبات مدعا دانست و این موضع ایران‏را تأیید کرد که شواهد ارائه شده در بررسى دقیق‏تر غالباً به یک منبع واحد منتهى مى‏شود و لذابه رغم انبوهى شواهد و کثرت عددى و تواتر ظاهرى مفاد آنها نمى‏توان ارزشى بیش از یک خبرواحد براى آنها قائل شد.

د - رد مطالبه خسارت از سوى ایران‏

دیوان با وجود اینکه قبول کرد که حمله امریکا به سکوهاى نفتى ایران قابل توجیه نبوده‏است معذلک از الزام امریکا به پرداخت خسارت خوددارى نمود. به نظر دیوان اقدامات امریکارا اگر چند مى‏توان منافى با قواعد بین‏الملل و ناقض مقررات منشور ملل متحد دانست امانمى‏توان گفت که امریکا با این اقدامات، مفاد ماده ده عهدنامه مودت را نقض کرده است. چه آن‏ماده منحصراً ناظر به آزادى تجارت در میان دو کشور است و در تاریخ وقوع آن حمله‏ها تجارتى‏میان ایران و امریکا که سکوهاى مصدوم نقشى در آن داشته باشند در جریان نبود. عملیات آن‏سکوها در زمان وقوع حمله به علت صدماتى که از حمله‏هاى مقدم عراق خورده بود متوقف‏بود. نفتى از آنها تولید نمى‏شد و در هر حال دستور شماره 12613 مورخ 29 اکتبر 1987 رئیس‏جمهورى امریکا دایر بر تحریم واردات نفتى ایران امکان بازرگانى میان دو کشور را منتفى کرده‏بود. یعنى اگر هم سکوهاى رشادت و رسالت تعمیر و بازسازى مى‏شدند و عملیات تولید نفت‏را از سر مى‏گرفتند به علت تحریم نفتى تجارت میان ایران و امریکا میسر نمى‏شد و اصولاً حمله‏به سکوهاى نصر و سلمان پس از تاریخ تحریم صورت گرفته و در آن تاریخ تجارتى در میان دوکشور متصور نبوده است.

ه - رد مطالبه خسارت از سوى امریکا

دیوان ادعاى امریکا را هم براى الزام ایران به پرداخت خسارت مردود دانست. مطالبه‏خسارت از سوى امریکا از دو بابت و به دو عنوان بود. اول مطالبه مشخص (specified claims)از باب صدماتى که امریکا مدعى بود به ده فروند کشتى مشخص امریکایى وارد آمده و آنها رامنتسب به اقدامات تهاجمى از سوى ایران مى‏دانست. دوم ادعاى کلى (generic claim) از باب‏صدماتى که به علت ناامنى در خلیج فارس به تعدادى نامعین از کشتى‏هاى بى‏نام و نشان‏امریکایى وارد شده است. دیوان مطالبه اول را به این جهت رد کرد که هیچ یک از کشتى‏هاى ده‏گانه در عملیات بازرگانى میان امریکا و ایران فعالیت نداشتند. آن کشتى‏ها حامل نفت کویت یاکشورهاى دیگر بودند بنابراین آسیبى که به آنها وارد آمده - حتى در صورتیکه ثابت شود ازناحیه ایران بوده - ربطى به ماده ده عهدنامه نمى‏تواند داشت. ادعاى خسارت کلى را نیز دیوان به‏این جهت مردود دانست که این خسارت باید دست کم در چند مورد مشخص قابل اثبات باشد وحال آنکه چنین نیست و ادعاى امریکا در مورد آن ده فقره مشخص که مى‏توانست به عنوان‏مصادیق خسارت کلى تلقى شود به شرح بالا رد شده است و خسارت کلى که مصداقى براى آن‏نتوان معرفى کرد معنایى ندارد.

و - دستور امریکا براى تحریم نفت ایران‏

چنانکه در بند "د" بالا آوردیم دیوان دستور شماره 12613 مورخ 29 اکتبر 1987 رئیس‏جمهور امریکا (ریگان) را موجب قطع تجارت نفت خام در میان دو کشور دانسته و از همین رودعوى خسارت ایران را مشمول ماده 10 عهدنامه نخوانده است. دیوان در بند 94 رأى خود به‏این موضوع اشاره کرده است که اگرچه ایران در لوایح خود تحریم نفت از سوى امریکا را اقدامى‏نامشروع و تجاوزکارانه خوانده لیکن هیچگاه موضعى رسمى در این باره اتخاذ نکرده و ادعائى‏بر مبناى آن به استناد نقض ماده 10 عهدنامه مودت مطرح نشده تا دیوان بتواند با ملاحظه ادله‏طرفین تصمیمى درباره آن بگیرد. بنابراین دیوان مسئله تحریم را به عنوان واقعیتى و اتفاقى که‏موجب توقف تجارت میان دو کشور شده مورد توجه قرار داده و تنها اثر و نتیجه آن را، بدون‏آنکه نظرى درباره مشروعیت یا عدم مشروعیت آن بدهد، در حکم خود آورده است.

این بخش از راى دیوان به لحاظ قضائى قابل توجیه به نظر نمى‏رسد چه اگر تحریم امریکانامشروع باشد نباید هیچ اثرى بر آن مترتب گردد و حال آنکه دیوان تحریم را به عنوان یک امرواقع تلقى کرده و اثر آن را که قطع رابطه تجارى با ایران است به رسمیت شناخته است. از نظرایران نتیجه برداشت دیوان عملاً این است که یک اقدام تجاوزکارانه امریکا که خود ناقض ماده‏10 عهدنامه بوده، سبب مى‏شود تا اقدام تجاوزکارانه دیگر آن دولت ناقض ماده 10 عهدنامه‏تلقى نشود و بدینگونه متجاوز مى‏تواند از مسئولیت پرداخت خسارتهائى که وارد آورده است‏شانه خالى کند. البته راه براى ایران همواره باز است که اگر بخواهد مسئله تحریم را به عنوان یک‏دعوى مستقل به استناد همان ماده 10 عهدنامه در برابر دیوان مطرح سازد اما در آن صورت اگرهم دیوان رأى به نفع ایران بدهد و عدم مشروعیت تحریم مسجّل گردد آیا مى‏شود در ذیل آن‏خسارات وارد شده بر سکوها را هم که با رأى اخیر دیوان اعتبار قضیه محکوم بها پیدا کرده است‏مطالبه کرد؟ آرى درست است که مشروعیت یا عدم مشروعیت تحریم مورد رسیدگى قرارنگرفته و مختومه نشده ولى خسارت سکوها مختومه است و تجدید دعوى در آن باره میسرنمى‏باشد و خسارت تحریم فى نفسه چیز قابل اعتنائى نیست زیرا تحریم اگر چه مانع ورود نفت‏خام ایران به امریکا شد اما از ورود فراورده جلوگیرى نکرد و در نتیجه نفت خام هیچ گاه رودست ایران نماند. ایران نفت خام خود را به اروپا فرستاد و اروپا صادرات فراورده به امریکا راافزایش داد.

ز - آزادى تجارت مشروط است یا بلاشرط؟

مشکل دوم که در بررسى رأى دیوان به نظر مى‏رسد تفسیر دیوان از "آزادى تجارت ودریانوردى" تضمین شده در ماده 10 عهدنامه است. دیوان مفاد این ماده را ناظر بر تجارت‏مستقیم و بالفعل میان دو کشور دانسته است. ایران دلایلى اقام کرده بود که تجارت نفت در میان‏دو کشور حتى بعد از دستور تحریم رئیس جمهور امریکا ادامه داشت. آن دستور منطوقاً ومفهوماً ورود نفت خام ایران به امریکا را منع مى‏کرد. آمارى که از طرف ایران در اختیار دیوان‏قرار داده شد نشان مى‏داد که پس از تحریم مقدار صادرات نفت خام ایران به اروپا فزونى گرفته وبه همان میزان بر واردات فرآورده‏هاى نفتى امریکا از اروپا اضافه شده است. یعنى نفت ایران که‏دیگر نمى‏توانست بصورت خام در امریکا راه یابد پس از تصفیه در پالایشگاههاى اروپا به‏صورت فرآورده وارد امریکا مى‏شد و بنابراین تجارت غیرمستقیم نفتى میان دو کشور ادامه‏داشت.

اگر دیوان آزادى تجارت موضوع ماده 10 عهدنامه را یک آزادى بلاشرط تلقى مى‏کرد راه‏براى احقاق حق ایران باز مى‏شد چون تحریم نفتى رئیس جمهورى امریکا تنها در تجارت‏بالفعل میان دو کشور مؤثر افتاده بود نه در تجارت بدون قید فعلیت و بصورت بلا شرط. در این‏معنى نه قید فعلیت مأخوذ است و نه شرط مستقیم یا غیر مستقیم بودن. تجارت بین دو کشوراعم است از آنچه همین حالا بالفعل جریان دارد و آنچه که در جریان تجارت فردا مؤثر مى‏افتد.

ح - دستاورد معنوى رأى دیوان‏

کار دیوان بین‏المللى دادگسترى رسیدگى به دعاوى میان دولتهاست و این دعاوى لاجرم‏خالى از جنبه سیاسى نمى‏تواند بود. ماده دوم اساسنامه دیوان بر استقلال رأى و ملکات اخلاقى‏قضات تأکید نموده و مخصوصاً متذکر شده است که انتخاب قضات دیوان باید بدون توجه به‏ملیت و براساس صلاحیت شخصى آنان انجام گیرد. اما در هر حال مسلم است که نامزد شدن‏اشخاص به این مقام شامخ و حساس از سوى مجمع عمومى و شوراى امنیت سازمان ملل‏متحد بدون توجه به سوابق و تمایلات سیاسى آنان انجام نمى‏شود و ملاحظات و حسابهاى‏شخص قاضى نیز در جریان کار او مؤثر مى‏افتد. بار اول که در نیم قرن پیش دیوان به دعوى‏انگلیس رسیدگى مى‏کرد قضات دیوان برخلاف انتظار دولتهاى بزرگ استقلال رأى قابل تقدیرى‏از خود نشان دادند و مخصوصاً قاضى انگلیسى دیوان که از مشاهیر و اساتید علم حقوق‏محسوب مى‏شود یادگار ارجمندى از بیطرفى قضائى از خود بر جاى گذاشت. این بار هم البته‏باید جو سیاسى حاکم بر فضاى بین‏المللى را در نظر داشت. آرى، اگر دیوان مى‏خواست،مى‏توانست فراتر از این که هست برود و براساس ملاحظات حقوقى که در بندهاى (و) و (ز) بالامتذکر شدیم امریکا را الزام به پرداخت خسارت کند و اجازه ندهد که یک دولت ابرقدرت ازمجازات جرمى که مرتکب شده است با ارتکاب جرمى دیگر، فرار کند و راه را براى احقاق حق واجراى عدالت فرو بندد. معذلک باید انصاف داد که دیوان در این دعوى نیز تا آنجا که تجاوزات‏امریکا را با موازین حقوق بین‏الملل و منشور ملل متحد سنجیده و بهانه‏هاى امریکا راناپذیرفتنى دانسته و اتهامات امریکا بر ایران را غیر مستدل و غیرموجه یافته و ادعاى آزادى‏عمل آن دولت - و هر دولت دیگر - را در ارزیابى مصالح امنیتى خود مردود شناخته و دفاع ازنفس را منحصراً در محدوده شرایط ضرورت و نسبیت مجاز و مشروع اعلام کرده است استقلال‏رأى قابل احترامى از خود نشان داده است.

الزام مالى متجاوز به جبران خسارت البته مهم است اما محکومیت اخلاقى و حقوقى اواهمیت بیشترى دارد و دیوان در این باره، اگر چه سنگ تمام نگذاشته، اما خوب عمل کرده است‏نباید از یاد برد که حقوق بین‏الملل رشته‏اى بالنسبه جوان است و وجود دادگاهى براى تشخیص‏حق و ناحق اقداماتى که دولتها در اجراى حاکمیت خود انجام مى‏دهند چند ده سال بیشتر سابقه‏ندارد. رأى دیوان دستاورد مادى براى ایران نداشت امّا دستاورد معنوى آن قابل ملاحظه بود.خلاصه اتهامات امریکا آن بود که ایران قانون سرش نمى‏شده و در ساحت حقوق بین‏الملل‏خودسرانه عمل مى‏کرده و لاجرم مستوجب مجازات بوده است. دیوان مى‏گوید این اتهامات‏وارد نیست بلکه این خود امریکا است که پایبندى به قانون نشان نداده و برخلاف موازین حقوق‏بین‏المللى و منشور ملل متحد عمل کرده است. رأى دیوان، بویژه در شرایط و اوضاع و احوالى‏که امریکا رسماً ایران را محور شرارت مى‏نامد، حایز اهمیت بسیار است.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( پنج شنبه 86/4/7 :: ساعت 3:7 عصر )
»» عذر تراشی برای تروریسم

مایکل والتر از فیلسوفان سرشناس آمریکایى و داراى شهرت جهانى است. از او تاکنون بیش از بیست کتاب در حوزه فلسفه سیاسى و فلسفه‏اخلاق و فلسفه اجتماعى به چاپ رسیده است، شامل موضوعاتى متنوع و مطرح مانند ناسیونالیسم، قومیت، عدالت اقتصادى، رفاه‏گسترى وجامعه مدنى. ولى شاید معروفترین کتاب او که اکنون به صورت یکى از آثار مهم مرجع در آمده جنگهاى عادلانه ناعادلانه است که در آن قانون‏جنگ از جهات فلسفى و اخلاقى و حقوق بین‏الملل مورد بحث و موشکافى قرار مى‏گیرد. از دیگر کتابهاى مهم او حیطه‏هاى عدالت، تفسیر ونقد اجتماعى، صحبت نقادان، پلورالیسم و عدالت و برابرى، استدلالهاى چپ، عقل و سیاست و هیجان و بالاخره درباره مدارا است که از زمان‏انتشار (1997) به بیست زبان ترجمه شده است.

والتر از حیث فکرى متعلق به جناح چپ سیاست آمریکاست. در آثارش نگرش پلورالیستى به سیاست و اخلاق مورد تأکید ویژه قرار دارد.او تحصیلات عالى را در دانشگاههاى برندایس و کیمبریج (در انگلستان) و هاروارد به پایان رساند و در 1962 از هاروارد موفق به اخذ درجه‏دکترا در علوم سیاسى و تاریخ شد. سپس به تدریس در همان دانشگاه و پرینستن پرداخت و اکنون استاد دانشکده علوم اجتماعى در مؤسسه‏مطالعات پیشرفته پرنیستن است که یکى از معتبرترین نهادهاى علمى در جهان به شمار مى‏رود. والتر علاوه بر کارهاى دانشگاهى، سردبیرى‏مجله دیسنت (Dissent) را نیز برعهده دارد که (چنانکه از نامش پیداست) ناشر افکار روشنفکران و دگراندیشان آمریکایى است. ع. ف.

کمتر کسى پیش از 11 سپتامبر از تروریسم دفاع مى‏کرد. حتى مرتکبین و پشتیبانان تروریسم در صدد مدافعه از آن برنمى‏آمدند.تروریسم نیز مانند تجاوز جنسى به عنف و قتل عمد، عملى غیرقابل دفاع است. قربانیان تروریسم مردان و زنان عادى و همان ناظران‏بى‏گناه همیشگى‏اند. هیچ دلیل خاصى براى هدف گرفتن آنان وجود ندارد. حمله تروریستى بى‏آنکه فرقى بین افراد بگذارد، علیه سراسریک گروه انجام مى‏گیرد. تروریستها مانند مشتى آدمکش عنان گسیخته دست به حمله مى‏زنند، با این تفاوت که وحشیگرى و هجومشان‏با قصد و عمد و برنامه صورت مى‏گیرد، و آماج آن، آسیب‏پذیرى همگانى است. اینها را بکش تا آنها را به وحشت بیندازى. با چندقربانى مرده، عده کثیرى گروگان زنده وحشتزده به دست مى‏آید.

شاخه‏هاى اهریمنى تروریسم از همین جا آغاز به رویش مى‏کنند: ماجرا فقط به کشتن چند تن بى‏گناه ختم نمى‏شود: بعد نوبت بیم وهراس در زندگى روزانه است و پایمال شدن هدفهاى زندگى خصوصى و ناامنى فضاهاى همگانى و اجبار بى‏پایان به پیش‏گیرى واحتیاط، افزایش جرم و جنایت در جامعه نیز ممکن است آثار مشابه داشته باشد، ولى کسى براى آن برنامه‏ریزى نمى‏کند؛ افزایش‏بزهکارى حاصل کارهاى هزاران تصمیم گیرنده مستقل از یکدیگر است که دستى نامریى آنها را با هم جمع مى‏کند. تروریسم حاصل کاردستهاى مریى است - پروژه‏اى تشکیلاتى است و گزینشى استراتژیک و توطئه‏اى به قصد آدمکشى و وحشت‏افکنى. پس شگفت‏نیست اگر دست اندرکاران این توطئه از توجیه استراتژى خود در محضر عام اکراه داشته باشند.

ولى وقتى توجیه اخلاقى پذیرفته نباشد، راه براى مدافعه و توجیه ایده‏ئولوژیک بازمى‏شود. در بخشهایى از جناج چپ در اروپا و آمریکا از مدتها پیش نوعى فرهنگ سیاسى‏عذرتراشى براى سازمانهاى تروریستى قدیمى - از قبیل ارتش جمهوریخواه ایرلند، جبهه‏آزادى‏بخش ملى [الجزایر]، سازمان آزادى‏بخش فلسطین و مانند آنها - وجود داشته است.استدلالها تازگى ندارند و تکرارشان از 11 سپتامبر تاکنون تعجب‏آور نیست. با این حال، مهم‏است که این دلایل را دقیقاً ببینیم و صریحاً رد کنیم.

نخستین عذر این است که ترور آخرین چاره است. در تصویرى که رسم مى‏کنند مردمى‏ستمدیده و تلخکام دیده مى‏شوند که دیگر هیچ راهى ندارند. به هر اقدام سیاسى قانونى دست‏زده‏اند، همه امکانها را امتحان کرده‏اند، همه جا شکست خورده‏اند تا بالاخره به جایى رسیده‏اندکه هیچ راهى به غیر از توسل به اهریمن تروریسم باقى نمانده است. یا باید تروریست شوند یاهیچ کار نکنند. پاسخ ساده این است که، با توجه با آن اوصاف، بهتر است هیچ کار نکنند. ولى‏این جواب براى آن عذر کافى نیست.

رسیدن به آخرین چاره، کار چندان آسانى نیست. باید شخص واقعاً همه چیز را آزموده باشد(که خودش خیلى چیزهاست) - آن هم نه فقط یک بار. کدام حزب یا جنبش سیاسى است که‏تنها یک بار تظاهراتى به راه انداخته باشد و چون بلافاصله پیروز نشده است ادعا کند که اکنون‏حق دارد دست به آدمکشى بزند؟ سیاست هنر تکرار است. فعالان سیاسى یک چیز را آنقدرتکرار مى‏کنند تا کارآزموده شوند، و به هیچ وجه روشن نیست که کى دیگر چاره‏اى نمى‏بینند.همین حکم در مورد آن دسته از مأموران دولت نیز صادق است که مى‏گویند همه چیز را امتحان‏کرده‏اند و اکنون دیگر چاره‏اى نیست بجز گروگان‏گیرى و بمباران دهکده‏هاى روستاییان. بایدپرسید دقیقاً چه چیز را امتحان مى‏کردند وقتى همه چیز را به امتحان گذاشته بودند؟

آیا کسى مى‏تواند فهرستى بدهد که بشود باور کرد؟ "آخرین چاره" فقط به عنوان یک مفهوم‏حکایت از پایان راه مى‏کند. در یک سلسله اعمال، توسل به ترور واقعاً آخرین راه نیست. آخرین‏است فقط به منظور عذرتراشى. در عمل، بیشتر تروریستها ترور را اولین چاره مى‏دانند و از اول‏با آن موافق‏اند.

عذر دوم این است که تروریستها ضعیف‏اند و کار دیگرى از دستشان برنمى‏آید. ولى دو نوع‏ضعف معمولاً اینجا با هم اشتباه مى‏شوند: یکى ضعف سازمان تروریستى در مقابل دشمن، ودیگرى ضعف آن در برابر مردم خودش. همین ضعف دوم - یعنى ناتوانى سازمان تروریستى ازبسیج کردن مردم خودش - است که به گزینش تروریسم مى‏انجامد و عملاً همه گزینه‏هاى دیگر- مانند اقدام سیاسى، مقاومت بدون خشونت، اعتصاب عمومى و تظاهرات فراگیر - را کنارمى‏گذارد. تروریستها ضعیف‏اند نه به این جهت که ضعفا را نمایندگى مى‏کنند، بلکه دقیقاً به دلیل‏اینکه نماینده ضعفا نیستند - به دلیل اینکه نتوانسته‏اند ضعفا را به مقابله و مخالفت پایدار درمیدان سیاست بکشانند. تروریستها بدون پشتیبانى سازمان یافته مردمِ خودشان عمل مى‏کنند.ممکن است بیانگر خشم و بغض بعضى یا حتى بسیارى از آن مردم باشند. ولى نه تنها اختیار واجازه سخنگویى و نمایندگى ندارند، بلکه حتى کوششى براى کسب آن نکرده‏اند. جبارانه عمل‏مى‏کنند، و اگر پیروز شوند، جبارانه نیز حکومت خواهند کرد.

عذر سوم را کسانى مى‏آورند که مى‏گویند تروریسم نه آخرین چاره است، نه یگانه چاره‏ممکن، بلکه چاره عمومى است. همه به آن متوسل مى‏شوند. سیاست (یا سیاست دولتى) واقعاًیعنى همین. هیچ چیز دیگرى کار ساز نیست. منطق این استدلال همان منطقى است که مى‏گوید"در عشق و در جنگ هر کارى رواست". عشق همیشه یعنى تقلب و فریب، جنگ همواره یعنى‏خونریزى، و سیاست همه وقت نیازمند ارعاب و وحشت‏افکنى است. ولى دنیاى مخلوق‏تروریستها در واقع در ورود دارد وهم در خروج. ما همیشه در دنیاى تروریستها زندگى نمى‏کنیم.براى اینکه بفهمیم گزینه ترور چگونه انتخاب مى‏شود، باید تجسم کنیم که در چنین مواقع چه‏اتفاق مى‏افتد (هر چند البته صورت جلسه‏اى از آن در دست نداریم). گروهى زن و مرد (خواه‏مأموران دولت و خواه فعالان سیاسى) دور میزى نشسته‏اند و بحث مى‏کنند که آیا گزینه ترور راانتخاب کنند یا نه. پس از چندى، عذرتراشیها شروع مى‏شود و استدلال را در خود غرق مى‏کند.البته باید توجه داشت که در آن موقع، دور میز، فایده نداشت که مدافعان تروریسم بگویند "کارى‏است که همه مى‏کنند"، زیرا با کسانى روبرو بودند که راههاى دیگرى پیشنهاد مى‏کردند. اما منشأتروریسم معمولاً چنین استدلالهایى است. نخستین قربانیان آن همکارى سابق‏اند، همان کسانى‏که مى‏گفتند نه. آیا دلیلى هست که این دو گروه را با هم برابر بدانیم؟

عذر چهارم در واقع بازى با مفهوم "بى‏گناهى" است. البته که کشتن بى‏گناهان کار درستى‏نیست؛ ولى این قربانیان هم کاملاً بى‏گناه نیستند. از ظلم منتفع مى‏شوند و از میوه‏هاى آلوده وناپاک ستمگرى تمتع مى‏برند. بنابراین، گرچه کشتنشان قابل توجیه نیست... ولى... ولى قابل‏درک است. مگر توقع دیگرى هم مى‏توانستند داشته باشند؟ پاسخ این است که کودکان و حتى‏بزرگسالان قربانى تروریسم نیز مانند هر کسى فعالانه در جنگ یا پاکسازى قومى یا سرکوبهاى‏سیاسى وحشیانه شرکت نجسته است، حق بهره‏مندى از عمر طبیعى داشته‏اند. به این اصل‏مى‏گویند مصونیت غیر محاربان که نه تنها در جنگ، بلکه در هر معارضه سیاسى معقول وآبرومندانه نیز اصل اساسى است. کسانى که به خاطر لحظه‏اى خرسندى از بدبختى دیگران آن رازیر پا مى‏گذارند، باید بدانند که نه فقط مشغول عذرتراشى براى تروریسم شده‏اند، بلکه به صف‏پشتیبانان آن پیوسته‏اند.

آخرین عذر عبارت از این ادعاست که همه واکنشهایى که براى مقابله با تروریسم بدیهى‏انگاشته و عرفاً تأئید مى‏شوند در واقع به نحوى از آنجا از حضور تروریسم بدتراند. گفته مى‏شودکه هرگونه اقدام سیاسى یا نظامى انتقام‏جویى و پایان آزادیهاى مدنى و آغاز فاشیسم و سزاوارتقبیح است. یگانه واکنش اخلاقاً موجه تجدیدنظر در سیاستهایى است که تروریستها مدعى‏اندبه آن جهت حمله را آغاز کرده‏اند. به عبارت دیگر، بر قربانیان است که بگویند باید زودتر به این‏فکر مى‏افتادیم.

من همه این عذرها را در ظرف چند روز گذشته شنیده‏ام، و دیده‏ام که اغلب چگونه با خشم وبرآشفتگى به نام وحدت و عزم ملى به زبان آمده‏اند. اما دو عذر اخیر بیش از همه به گوش‏مى‏خورده‏اند. ما [آمریکاییان‏] بر سر عراق مى‏ریزیم، از اسرائیل پشتیبانى مى‏کنیم و با رژیمهاى‏سرکوبگر عرب، مانند عربستان سعودى و مصر، متحد شده‏ایم. بنابراین، چه انتظارى بجزتروریسم مى‏توانیم داشته باشیم؟ صرف‏نظر از اوصاف مبالغه‏آمیز و تحریف شده‏اى که ازشرارت و جنایت آمریکا داده مى‏شود، واقعیت این است که از بسیارى چیزها در سیاست‏خارجى آمریکا در چند دهه اخیر مى‏توان انتقاد کرد. بسیارى از ما لیبرالهاى چپگراى آمریکایى‏بیشتر عمر سیاسى خود را به مخالفت با خشونتگرى حکومت کشورمان گذرانده‏ایم (هر چندباید بیفزایم که من و بیشتر دوستانم از جنگ [اول‏] خلیج [فارس ]حمایت کردیم که در عذرچهارم غالباً به آن استناد مى‏شود). ما آمریکاییان باید در قبال سبعیتهاى دولت خودمان - وسبعیتهاى دولتهاى دیگرى که به آنها پول و تسلیحات رسانده‏ایم - پاسخگو باشیم. ولى هیچ‏یک از اینها عذرى براى تروریسم نیست، و هیچ یک تروریسم را اخلاقاً قابل درک نمى‏کند.روانشناسان ممکن است درک و فهم را توصیه کنند. اما تنها واکنش سیاسى در برابر متعصبان‏ایده‏ئولوژیک و جنگجویان انتحارى، مخالفت آشتى‏ناپذیر است.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( پنج شنبه 86/4/7 :: ساعت 3:6 عصر )
»» همت کنیم و تاریخ ایران را بخوانیم

براى آنکه بدانیم ایرانى که بود و چگونه با وجود تندبادهاى بنیادکن هویت ایرانى خود را حفظ کرد و امروز براى ما کشورى به نام‏ایران و در تاریخ جهان، ملتى به نام ایرانى به یادگار گذاشت باید تاریخ پدران و مادران خود را بخوانیم و از اراده شکست‏ناپذیر آنان براى‏زنده ماندنِ در تاریخ کمک بگیریم؛ و به مدد احساسى که در ما ایجاد مى‏شود، خود را بسازیم، کشور را آزاد و آباد کنیم و امانتى را که به‏نسلهاى امروز سپرده شده است پرشکوهتر از گذشته به نسلهاى بعد بسپاریم.

تاریخ گذشته ایران، نمایانگر کوششها و رنجهاى نیاکان ماست. آنچه آنان در گذشته کردند مى‏تواند و باید براى امروز و فرداى ماپندآموز و راهگشا باشد. ملت ایران، مانند هر ملت کهنسال، داراى گذشته‏اى مملو از فراز و نشیبها، شادیها و رنجها، پیروزیها و شکستها،افتخارها و خفت‏هاست. شرایط گذشته در تعیین چهره زمان حال نقش برجسته دارد و خطوط اصلى حال و آینده را ترسیم مى‏کند. اگرضرورى مى‏دانیم شرایط زمان حال و آینده ما از ترس، از فقر و جهل، و از عقب‏ماندگى و نابسامانى به دور باشد و کشورى آباد وپیشرفته و مردمى شاد و امیدوار به فرداى بهتر داشته باشیم، لازم است به شرایط خاص روز و نیازها و مقتضیات آن که نتیجه‏دستاوردهاى بشریت در جریان طولانى تکامل به سوى بهتر شدن است دقیقاً توجه کنیم و به گذشته خود نیز نگاه واقع‏بینانه بیفکنیم.

دکتر منوچهر پارسادوست(عکس از على دهباشى)

تاریخ از دیدگاهى، شرح خاطره‏هاى یک ملت و توضیح کژاندیشها و درست اندیشیهاى آن‏است. تاریخ به ما مى‏گوید که نیاکان ما در سده‏هاى دور و نزدیک مرتکب چه خطاها گردیده‏اند ویا موفق به انجام چه کارهاى برجسته شده‏اند. تاریخ آموزگار ماست و مانند هر آموزگار دانا ودلسوز با شرح زندگى گذشتگان به ما مى‏آموزد که راه امروز و فردا را چگونه بپیماییم. تاریخ‏مشعلى است که در کوره راههاى تاریک روزهاى حساس، راه ما را روشن مى‏کند و ما را از دوباره‏افتادنها حفظ مى‏نماید. تاریخ یار و مدکار ما، و راهنماى دلسوز دانا و دلسوز ماست.

تاریخ، داستان تلخ و شیرین یک ملت نیست. تاریخ علم است و براى ما روشن مى‏کند که‏کژیها و راستیهاى گذشته ملتها چه بوده است. تاریخ ما را متوجه اهمیت نقش شخصیتها درشکل دادن به سرنوشت مردم مى‏کند و مى‏آموزد که شخصیتهاى تاریخى در نیکبختى وبهزیستى و یا در تیره‏بختى و ذلت مردم نقش برجسته داشته‏اند.

در علم تاریخ، شخصیتهاى تاریخى به درستى و بى‏طرفانه مورد ارزیابى قرار مى‏گیرند، بدیهاو بى‏خردیهاى آنان نمایانده مى‏شود، و از سوى دیگر، نیکیها و خردمندیهاى آنان بازگو مى‏گردد.علم تاریخ روشن مى‏سازد که کمتر شخصیت تاریخى با وجود نیک‏اندیشى و مردم‏دوستى به‏دور از خطا بوده است. علم تاریخ ما را بر حذر مى‏دارد که از هیچ شخصیت تاریخى بت نسازیم وآن را ستایش نکنیم. علم تاریخ به ما تأکید مى‏کند که بتهاى ساخته شده خود را در هم بشکنیم تابار دیگر به ذلت و درماندگى دچار نشویم. تاریخ به ما مى‏آموزد که بتها را بشکنیم، درون خود رااز آلودگى‏هاى بت‏پرستى بپیراییم، اندیشه‏ها را با نور دانش و حقیقت‏جویى روشن کنیم، هیچ‏شخصیت تاریخى را به گونه مطلق تأئید و یا تکذیب ننماییم، به این واقعیت مسلم همواره یقین‏کنیم که هر یک از آنان، و بدون استثناء مانند هر یک از ما داراى ضعفها و قدرتهاست. علم تاریخ‏حکم مى‏کند که از تحسین نابخردانه و یا بدگویى غیر منصفانه درباره هر شخصیت تاریخى اکیداًدورى کنیم و با تحلیل علمى بکوشیم چهره هر یک از آنان را - آن گونه که واقعاً هستند - با همه‏زیباییها و زشتیها بنمایانیم.

تاریخ ایران، شرح زندگى پدران و مادران ماست. ما را از رنجها، غمها و آوارگیهاى آنان آگاه‏مى‏کند و شکوه روزهایى را که درست اندیشیده‏اند و با شجاعت و پایمردى اندیشه‏هاى خود رابه ثمر رسانده‏اند، همراه با شادیها و موفقیتهاى آنان براى ما مجسم مى‏کند. تاریخ، نیاکان ما را به‏حضور مى‏آورد. آنان روزگار خود را با تمام اندوهها و شادیها، حسرتها و امیدها براى ما بازگومى‏کنند و ما را یارى مى‏دهند که در شکوفایى و پیشرفت بیشتر سرزمین محبوبشان، ومحبوبمان، چه کوششهاى بخردانه به عمل آوریم.

علاقه به تاریخ ایران، علاقه به پدران و مادران ماست، علاقه به این خاکى است که در هرذره‏اش اثرى از آنان را در خود جاى داده است.

ما ریشه در این آب و خاک داریم، و به اعتبار آن است که ما هویتى مستقل و ممتاز از مردم‏سایر کشورها داریم. ما ایرانى هستیم، و این نام خود را از سرزمینى داریم که تاریخ چند هزارساله آن مالامال از رنجها و تلاشهاى مردمى است که آن را براى ما به یادگار گذاشته‏اند. این یادگاررا که خون میلیونها نفر از نیاکان ما، در همه پیکر آن، در هر شهر و روستا ریخته شده است گرامى‏بداریم.

با تأسف باید گفت که مردم ایران از لحاظ داشتن کتابهاى تاریخ به مفهوم علمى آن اندکى‏فقیرند. ما کتابهاى تاریخى که شخصیتهایى چون محمد جریر طبرى، ابوالفضل بیهقى، احمدکسروى، حسن مشیرالدوله، نصرالله فلسفى، عباس اقبال و برخى از گرانمایگان نوشته‏اند کم‏داریم. بعضى از کتابهایى که بیگانگان درباره تاریخ ما نوشته‏اند آلوده به غرض‏ورزیها و مقاصدخاص، و یا کم اثر به خاطر نقص آگاهیهاست.

زمان آن است که تاریخ ایران، به دور از نفوذ هر گونه احساس و اندیشه‏اى که حقیقت رابپوشاند و یا وارونه جلوه دهد دوباره‏نویسى شود و مورد تحلیل علمى قرار گیرد. نیاز و ضرورت‏زمان ماست که مردم ایران حقیقت تاریخ خود را بدانند، با زشتیها و زیباییهاى آن آشنا شوند تاخود را به درستى بشناسند.

هنگامى که مردم ایران از گذشته خود به درستى آگاه گردند و به علتهاى تیرگى‏ها وروشنى‏هاى آن در درازاى تاریخ خویش واقف شوند گنجینه گرانبهایى از تجربه‏ها و راهنمایى‏هابه دست مى‏آورند که آنان را در پیمودن راه دشوار و مملو از نیرنگها و توطئه‏هاى جهان امروزیارى مى‏کند.

مردم هوشیار و کوشاى ایران اگر از آن تجربه‏هاى پندآموز آگاه شوند و بدانند چرا در دو قرن‏اخیر زیر باز تحمیلهاى خفت‏آور دولتهاى قدرتمند بیگانه و مستبدان داخلى این همه پشت خم‏کرده‏اند به خود مى‏آیند و مى‏کوشند راه پیشرفت و بهزیستى را با همه سنگلاخها، با آگاهى وتوانایى بپیمایند.

اعتقاد راسخ دارم که در جهان هیچ علمى مانند علم تاریخ براى ملتها مفید و آموزنده نیست.اگر تاریخ به درستى و بر پایه احترام به حقیقت و برتر شمردن آن بر هر گونه ملاحظاتى نوشته‏شود، مردم درمى‏یابند که زمامداران آنان چه خطاها و یا درست‏اندیشى‏ها داشته‏اند و زمامدارى‏آنان چه پیامدهاى تلخ و یا ارزنده براى مردم و کشور داشته است.

زنان و مردان ما، در هر رشته تحصیلى و تجربى که باشند، مى‏باید تاریخ ایران را به خوبى فراگیرند و پندها و درسهاى آن را به کار برند. همه مردم کشور، به ویژه جوانان ما که نیروى اصلى‏حرکت دهنده گردونه کشور به جلو مى‏باشند باید وظیفه تاریخى خود را در آستانه قرن بیست ویکم بدرستى دریابند و مصمم شوند که گره‏هاى در هم پیچیده عقب ماندگى کشور را بگشایند وملت ما را همان‏گونه که در شأن تاریخى آن است در گروه ملتهاى پیشرفته قرار دهند.

ما اولین ملت در خاورمیانه هستیم که براى داشتن آزادى‏هاى فردى و اجتماعى قانون اساسى‏را به تصویب رساندیم، و اولین ملت در خاورمیانه هستیم که نفت خود را ملى کردیم. چنین‏ملتى، با داشتن آن تمدن درخشان گذشته، و با داشتن چنین مردمى آگاه و کوشا دریغ است که درچنین ورطه عقب‏ماندگى با رنج و زبونى روزگار بگذراند.

همت کنیم، از علم تاریخ کمک بگیریم، محیط اجتماعى، اندیشه‏ها و منش‏هاى خود را ازآلودگى‏ها بپیرائیم. با خردمندى، همراه با یگانگى و هماهنگى بکوشیم با فکر نو، راه نو براى‏خود و فرزندانمان ایرانى آزاد، آباد و پیشرفته از نو بسازیم.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( پنج شنبه 86/4/7 :: ساعت 3:4 عصر )
»» ذن

از ذن همواره به عنوان آموزش بدون کلام یاد مى‏شود. زیرا استادان کوشیده‏اند تا شاگردان و مریدان خود را براى رسیدن به مرحله‏روشن روانى و اشراق به گونه‏اى تربیت کنند تا تمام بندهاى دو گانگى فکرى و منطق‏گرایى را پاره کرده و به این مهم دست یابند. ولى اگرارتباط کلامى مردود و مطرود به شمار آید پس این آیین چگونه آموخته مى‏شود و روشن دلى و اشراق چگونه تعریف مى‏شود؟ ازعبارت آموزش بدون کلام برداشت دیگرى نیز مى‏توان داشت: "استفاده ابزارى از کلمه براى رهیافت به وراى کلام" که در این باره استادان‏ذن کتاب‏ها و نوشته‏هاى بسیارى به رشته تحریر در آورده‏اند. درست به سان پندها و اندرزهاى ذن که به شاگردان داده مى‏شد.

فوکوشیما کِىْ‏دو(3) (سال 1933) از معبد فوکوجى(4) بر آن است: مقصود از آن جمله نفى کاربرد واژه و قالب کلام نیست بلکه آنچه‏نفى شده دقیقاً همان وابستگى به واژه است (اما در معانى فراتر آن واژه، وابستگى به مفهوم آن واژه) زیرا حروف و کلمات هر دو دربرگیرنده چیزى هستند که از آن براى کاربرد معرفت عقلانى استفاده مى‏کنیم پس از وراى واژه مفهومى را که وراى آن معرفت مى‏باشدمى‏توانیم درک کنیم. بدین سان معناى رهاسازى و گسستن از قید لغت این است که خود را به واژه وابسته نکنیم نه آن که از ابزار واژه‏استفاده نشود یا نفى و طرد گردد. بلکه بدان معنى است که در بهره‏گیرى از ابزار کلام به عنوان وسیله و واسطه کاملاً آزاد باشیم و بتوانیم‏حقیقت آن را به کار گیریم.

صحنه اى از همکارى شاگرد با استاد در خوشنویسى. در هنر چین و خاور دور نقاشى جدا از خوشنویسى نیست،ابزار هر دو یکى است- قلم مو.

کلمات تنها در آموزش آیین ذن نقش مهمى را ایفا نکرده‏اند بلکه عامل حفظ و انتقال تاریخ ذن نیز بوده‏اند. در هر حال کلمات حقیقت‏مطلق نیستند بلکه یکى از راهها براى رساندن معنا در خلال یک تجربه‏اند. بسیارى از استادان ذن براى القاء آموزش‏هاى خود از هنرهاى‏بصرى و حجمى بهره جسته‏اند. از این نظر ذن بودیسم به سبب گرایش استادان ذن به آفرینش‏هاى هنرى میان آیین‏هاى دیگر غیرعادى‏جلوه مى‏کند.

خوشنویسى یکى از بهترین راهها براى رسیدن به بسیارى از آموزه‏هاى ذن است. زیرا در ذن‏کلمات صرفاً به عنوان یک پیکره یا قالب مقدس نقل یا بازسازى نمى‏شوند بلکه به صورت‏عنصرى پویا و نیرومند در آشکارسازى درونمایه راهب هنرمند بکار مى‏روند. بنابراین هم قالب‏کلمات و ظرفیت معنائى آنها و هم پویه و اشاره قلم هر دو در بازتاب مفاهیم باطنى ذن تجلى‏مى‏نماید.

نقاشى‏هاى استادان ذن در این زمینه کار آمد است. آثار نقاشى استادان ذن گونه‏اى اداى وظیفه‏در نهاد خود دارد. در آنها ارتباط مستقیمى بین نقش و آموزه ذن وجود دارد از قبیل موضوع‏نقاشى‏ها (مانند چهره‏هاى شاخص و صحنه‏هاى اشراق یافتگى از پیشینیان) و از جمله آثارخوشنویسى (بیش از همه متن‏هاى کوتاه ذن و اشعار) پدید مى‏آید. بعلاوه از دیر باز این باور درشرق آسیا بوده که قلم‏مو و مرکب نمایان‏گر منش حقیقى هنرمند مى‏باشد. بنابراین نگریستن به‏یک اثر نقاشى یا خوشنویسى گونه‏اى ارتباط است با روح و ضمیر خالق آن اثر.

هر چند راهبانى که در مرحله آموزش و سلوک‏اند به هیچ وجه نباید به تمرین نقاشى بپردازندو مشق خوشنویسى نیز به رونوشت‏بردارى از سوتراها و متون مقدس محدود مى‏گردد. اماپس از سپرى ساختن مرحله مشق و تمرین و بعد از آن که در معبد به مرتبه و مقامى دست یافتندنه تنها اجازه دارند تا بیان هنرمندانه خود را دنبال کنند بلکه مى‏توانند در کارهاى دیگر مانندبکارگیرى قلم‏مو راهبر و راهنماى سالکان باشند. گذشته از تمرین‏هاى عملى و بکارگیرى قلم‏موراهب جوان ممکن است از راه مشق نظر و نگرش در کار استاد و آثار هنرى درون معبد نیز کسب‏تعلیم کند و ذوق و زیبایى‏یابى خود را پرورش دهد، مشاهده و همکارى با استاد هنگامى که‏دست اندرکار پدید آوردن اثر است و مى‏کوشد تا به کار خود امتیاز بخشد در ضمیر ناخودآگاه‏شاگرد بطورکلى تأثیر گذار خواهد بود.

هم اکنون کتاب‏هاى زیادى نوشته شده تا معانى مختلف ادراک ذن را انتقال بدهند که این امرشامل ترجمه مجموعه کوآن‏ها(6)، مجموعه نظم ذن و داستا(5)ن‏هاى کوتاه استادان ذن، تعبیرها وتفسیرهاى خردگرایانه از ذن، رویارویى‏هاى بین فرهنگى و بینش شخص به تجارب رهبانى باشدکه به هر حال آگاهى و مکاشفه شخص دیگر غیر از خود، در زمینه تجربه ذن هنوز فاقد ارزش واصالت است. تنها راه تجربه ذن به وسیله ارتباط ذهنى و رویاروئى با ذهن استاد ذن است. "انتقال‏بدون واسطه از ذهن به ذهن، خالص‏ترین نوع آموزش"

اندک زمانى پرداختن به تمرین راهبانه یکى از مؤثرترین راهها براى کسب تجربه و درک هنراستاد مى‏باشد. نقاشى‏هاى آب - مرکب استادان ذن به گونه‏اى از دیگر نگاره‏هاى قلمویى تفاوت‏دارد. در آنها نوعى شکوه، گونه‏اى عمق و گاهى یک سلسله تغییرات عمدى غیراستادانه که‏معناى آزادگى و کیفیتى فروتنانه و بى‏همتا به ذن را در بردارد، دیده مى‏شود. اما در پس هر کیفیت‏صورى، وسعت نظر و زیر ساخت اساسى و تمرکزى از آن تجربه وجود دارد که این مفهوم فقطتوسط استاد ذن قابل بیان مى‏باشد.

فرصت رویارویى با این تجربه و تعالیم ذن که در وراى آنها نهفته است، همین کیفیت‏فوق‏العاده‏اى است که هنر ذن براى بینندگان خود فراهم آورده است. وراى شناخت گسترده و درک‏معرفت ذن در قرن بیستم و آن سوى یکسانى فلسفه شرق به بینش غرب، قلب ذن ژاپنى حضوردارد. تمرین‏هاى راهبانه پشتوانه‏اى را فراهم مى‏کند تا این انتقال باطنى از استاد به شاگرد در قرن‏بیست و یکم هم ادامه داشته باشد.

هنرمند زن ساعتها به تمرین و مشاهده و دقت نظر در طبیعت جاندار و بیجان مى پردازد.


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( پنج شنبه 86/4/7 :: ساعت 3:2 عصر )
»» نگاه تو......

باتو دنیا خوبست

باتو من نفسه  آینه را میشنوم

و خدا را که دلاویز ترین عطر گل است

باتو من میفهمم که شقایق چه گلیست

دست تو بیشیه نور

ونگاهت سبز چون جنگل دور

در نگاه تو

خبر از کوچ پرستوها نیست

باتو بودن خوبست

با تو من میفهمم که شقایق چه گلیست



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 86/4/6 :: ساعت 4:54 عصر )
<   <<   31   32   33   34   35   >>   >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

مرنجان و مرنج
عزاداری از سنت های پیامبر اکرم (ص) است
سعادت ابدی در گرو اشک و عزاداری بر سیدالشهدا علیه السلام
سبک زندگی قرآنی امام حسین (علیه السلام)
یاران امام حسین (ع) الگوی یاران امام مهدی (عج)
آیا شیطان به دست حضرت مهدی علیه السلام کشته خواهد شد؟
ارزش اشک و عزا بر مصائب اهل بیت علیهم السلام
پیوستگان و رهاکنندگان امام حسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام در آیینه زیارت
پیروان مسیح بر قوم یهود تا روز قیامت برترند!
نگاهی به شخصیت جهانی امام حسین «علیه السلام»
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 214
>> بازدید دیروز: 1052
>> مجموع بازدیدها: 1358806
» درباره من

بشنو این نی چون حکایت می کند

» فهرست موضوعی یادداشت ها
دینی و مذهبی[871] . عشق[360] . آشنایی با عرفا[116] . جدایی از فرهنگ[114] . موسیقی[66] . داستانک[2] . موعود . واژگان کلیدی: بیت المال . صحابی . عدالت . جزیه . جنایات جنگ . حقوق بشردوستانه . حکومت . خراج . علی علیه‏السلام . لبنان . مالیات . مصرف . مقاله . منّ و فداء . ادیان . اسرای جنگی . اعلان جنگ . انصاری . ایران . تقریب مذاهب . جابر .
» آرشیو مطالب
نوشته های شهریور85
نوشته های مهر 85
نوشته زمستان85
نوشته های بهار 86
نوشته های تابستان 86
نوشته های پاییز 86
نوشته های زمستان 86
نوشته های بهار87
نوشته های تابستان 87
نوشته های پاییز 87
نوشته های زمستان87
نوشته های بهار88
نوشته های پاییز88
متفرقه
نوشته های بهار89
نوشته های تابستان 89
مرداد 1389
نوشته های شهریور 89
نوشته های مهر 89
آبان 89
آذر 89
نوشته های دی 89
نوشته های بهمن 89
نوشته های اسفند 89
نوشته های اردیبهشت 90
نوشته های خرداد90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد90
نوشته های شهریور90
نوشته های مهر 90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد 90
نوشته های مهر 90
نوشته های آبان 90
نوشته های آذر 90
نوشته های دی 90
نوشته های بهمن 90
نوشته های اسفند90
نوشته های فروردین 91
نوشته های اردیبهشت91
نوشته های خرداد91
نوشته های تیرماه 91
نوشته های مرداد ماه 91
نوشته های شهریور ماه91
نوشته های مهر91
نوشته های آبان 91
نوشته های آذرماه91
نوشته های دی ماه 91
نوشته های بهمن ماه91
نوشته های بهار92
نوشته های تیر92
نوشته های مرداد92
نوشته های شهریور92
نوشته های مهر92
نوشته های آبان92
نوشته های آذر92
نوشته های دی ماه92
نوشته های بهمن ماه92
نوشته های فروردین ماه 93
نوشته های اردیبهشت ماه 93
نوشته های خردادماه 93
نوشته های تیر ماه 93
نوشته های مرداد ماه 93
نوشته های شهریورماه93
نوشته های مهرماه 93
نوشته های آبان ماه 93
نوشته های آذرماه 93
نوشته های دیماه 93
نوشته های بهمن ماه 93
نوشته های اسفند ماه 93
نوشته های فروردین ماه 94
نوشته های اردیبهشت ماه94
نوشته های خرداد ماه 94
نوشته های تیرماه 94
نوشته های مرداد ماه 94
نوشته های شهریورماه94
نوشته های مهرماه94
نوشته های آبان ماه94

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
کنج دل🩶
همراه با چهارده معصوم (علیهم السلام )ویاران-پارسی بلاگ
پیام شهید -وبگاه شهید سید علی سعادت میرقدیم
دانشجو
(( همیشه با تو ))
بر بلندای کوه بیل
گل رازقی
نقاشخونه
قعله
hamidsportcars
ir-software
آشفته حال
بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن
سرباز ولایت
مهندس محی الدین اله دادی
گل باغ آشنایی
...عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید)
بهارانه
*تنهایی من*
بلوچستان
تیشرت و شلوارک لاغری
اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی
کشکول
قدم بر چشم
سه ثانیه سکوت
نگارستان خیال
گنجدونی
بهارانه
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
نگاهی نو به مشاوره
طب سنتی@
سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام
اکبر پایندان
Mystery
ermia............
پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ...
اسیرعشق
چشمـــه ســـار رحمــت
||*^ــــ^*|| diafeh ||*^ــــ^ *||
کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب
جلال حاتمی - حسابداری و حسابرسی
بهانه
صراط مستقیم
تــپــش ِ یکــ رویا
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
سلحشوران
گیاه پزشکی 92
مقبلی جیرفتی
تنهایی افتاب
طراوت باران
تنهایی......!!!!!!
تنهای93
سارا احمدی
فروشگاه جهیزیه و لوازم آشپزخانه فدک1
.: شهر عشق :.
تا شقایق هست زندگی اجبار است .
ماتاآخرایستاده ایم
هدهد
گیسو کمند
.-~·*’?¨¯`·¸ دوازده امام طزرجان¸·`¯¨?’*·~-.
صحبت دل ودیده
دانلود فایل های فارسی
محقق دانشگاه
ارمغان تنهایی
* مالک *
******ali pishtaz******
فرشته پاک دل
شهیدباکری میاندوآب
محمدمبین احسانی نیا
کوثر ولایت
سرزمین رویا
دل نوشته
فرمانده آسمانی من
ایران
یاس دانلود
من.تو.خدا
محمدرضا جعفربگلو
سه قدم مانده به....
راز نوشته بی نشانه
یامهدی
#*ReZa GhOcCh AnN eJhAd*#(گوچـی جـــون )
امام خمینی(ره)وجوان امروز
فیلم و مردم
پیکو پیکس | منبع عکس
پلاک صفر
قـــ❤ــلـــــب هـــــای آبـــــی انــ❤ـــاری
اسیرعشق
دل پرخاطره
* عاشقانه ای برای تو *
farajbabaii
ارواحنا فداک یا زینب
مشکات نور الله
دار funny....
mystery
انجام پروژه های دانشجویی برای دانشجویان کنترل
گل یا پوچ؟2
پسران علوی - دختران فاطمی
تلخی روزگار....
اصلاحات
گل خشک
نت سرای الماس
دنیا
دل پر خاطره
عمو همه چی دان
هرکس منتظر است...
سلام محب برمحبان حسین (ع)
ادامس خسته من elahe
دهکده کوچک ما
love
تقدیم به کسی که باور نکرد دوستش دارم
گروه اینترنتی جرقه داتکو
مدوزیبایی
من،منم.من مثل هیچکس نیستم
Tarranome Ziba
پاتوق دختر و پسرای ایرونی
اسرا
راه زنده،راه عشق
وبلاگ رسمی محسن نصیری(هامون)(شاعر و نویسنده)
وب سایت شخصی یاسین گمرکی
حسام الدین شفیعیان
عکسهای سریال افسانه دونگ یی
ܓ✿ دنـیــــاﮮ مـــــــن
Hunter
حسام الدین شفیعیان
دهکده علم و فناوری
اسیرعشق
دختر باحال
*دلم برای چمران تنگ شده.*
♥تاریکی♡
به یادتم
باز باران با محرم
تنهایی ..............
دوستانه
هرچه می خواهد دل تنگم میذارم
زندگی
نیلوفر مرداب
فقط طنزوخنده
تینا!!!!
شیاطین سرخ
my love#me
سرزمین خنگا
احکام تقلید
•.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.•
فوتسال بخش جنت (جنت شهر )
حقیقت صراط
...دیگه حسی نمونده
زیر اسمان غربت
شهید علی محسنی وطن
سکوت(فریاد)
عاشقانه ها
خودمو خدا تنها
دانستنی های جالب
ermia............
حجاب ایرانی
عرفان وادب
دل خسته
عاشقانه های من ومحمد
هر چه میخواهد دله تنگت بگو . . .
sharareh atashin
mehrabani
khoshbakhti
______>>>>_____همیشگی هااا____»»»»»_____>>>>
دخترونه
قلبی خسته ازتپیدن
عشـ۩ـق یـ۩ـعنی یـ۩ـه پــ۩ـلاک......
تینا
مذهب عشق
مناجات با عشق
داستان زندگی من
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
عاشق فوتبال
کشکول
حاج آقا مسئلةٌ
صدا آشنا
کد بانوی ایرانی
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
« یا مهدی ادرکنی »
وبلاگ تخصصی کامپیوتر - شبکه - نرم افزار
::::: نـو ر و ز :::::
توکای شهر خاموش

.: اخـبـار فـنـاوری .:
Biology Home
شــــــــــــــهــــدای هــــــــــــــســـتــه ایـــــــــــــ
مثبت گرا
تک آندروید
امروز
دانستنی / سرگرمی / دانلود
°°FoReVEr••
مطلع الفجر
سنگر بندگی
تعصبی ام به نام علی .ع.
تنهایی.......
دلـــــــشــــــــکســـــته
عاشقانه
nilo
هر چی هر چی
vida
دلمه پیچ, دستگاه دلمه پیچ Dolmer
هسته گیر آلبالو
آرایشگری و زیبایی و بهداشت پوست
عکس های جالب و متحرک
مرکز استثنایی متوسطه حرفه ای تلاشگران بیرجند
دیجی بازار
نمونه سوالات متوسطه و پیش دانشگاهی و کارشناسی ارشد
bakhtiyari20
زنگ تفریح
گلچین اینترنتی
روستای اصفهانکلاته
پایه عکاسی مونوپاد و ریموت شاتر بلوتوث
سرور
عاطفانه
سلام
بخور زار
اشک شور
منتظران

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان





































































































» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب