امام صادق علیه السلام فرمود: روایت شده به سند صحیح از سلمان فارسى رضى الله عنه که گفت: بر رسول خدا وارد شدم، به من توجه فرمود و چنین گفت: اى سلمان! خداوند پیامبرى را نفرستاد مگر این که براى او دوازده نقیب بوده است، عرضه داشتم: این حقیقت را از پیروان تورات و انجیل شنیدهام، فرمود: اى سلمان! آیا نقباى دوازدهگانه مرا که خداوند متعال آنان را براى مقام امامت و وصایت انتخاب فرموده مىشناسى؟
گفتم: خدا و رسول او به این حقیقت آگاهترند.
فرمود: خداوند مرا از نور خالص و صاف خود به وجود آورد و سپس مرا براى اطاعت و بندگى خود دعوت کرد و من اجابت نمودم و از نور من على بن ابیطالب را آفرید و او را به مقام اطاعت و پیروى خود خواند و او قبول کرد و از نور من و على، دخترم فاطمه را آفرید و او را نیز به اطاعت دستورهاى خود دعوت نمود و او پذیرفت و از نور من و على بن ابیطالب و فاطمه دخترم، حسن و حسین فرزندانم را آفرید و آنها نیز دعوت حق را به اطاعت اجابت نمودند و از این جهت ما را با پنج اسم از اسماى خود نامید.
پس خداوند متعال محمود و من محمد هستم و او على و بلند مقام و این پسر عمویم على است و خداوند فاطر و شکافنده حق از باطل و نور از ظلمت است و دخترم فاطمه قطع کننده و جدا سازنده است و حضرت او صاحب نیکىها و احسان و فرزندم حسن است و دیگرى حسین!
و خداوند بزرگ از نور فرزندم حسین نُه فرزند آفرید که پیشوایان دین من هستند و ایشان را براى بندگى و اطاعت اوامر خود دعوت فرمود و آنان قبول کردند و این برنامه پیش از آفرینش خلق بود و در آن وقت ساختمان آسمان و گسترش زمین و وجود هوا و مَلَک و انسان صورت نگرفته بود، ما در آن هنگام انوارى بودیم که پروردگار بزرگ را تسبیح و تقدیس کرده و فرمان او را شنیده و پیروى مىنمودیم.
سلمان گوید: گفتم: یا رسول اللَّه، پدر و مادرم به فدایت، براى کسى که ایشان را آن طور که باید بشناسد چه پاداشى است؟ فرمودند: اى سلمان! هر کس آنان را آن طور که باید، بشناسد و از آنان پیروى کند و آنان را دوست بدارد و از دشمنانشان بیزارى جوید، به خدا سوگند از ماست، هر جا ما وارد شویم وارد مىشود، هر جا ما ساکن شویم سکونت کند.
فرمود: پس از او على سیدالعابدین است و بعد از او فرزندش محمد که شکافنده علوم اولین و آخرین از میان انبیا و مرسلین است، و سپس فرزندش جعفر است که لسان صادق پروردگار خواهد شد و بعد از او فرزندش موسى است که فرد برنده خشم و غضب خویش مىباشد از لحاظ صبر و بردبارى در راه پروردگار و پس از او فرزندش على الرضاست که در برابر تقدیر و حکمهاى الهى که پوشیده است راضى است.
بعد از او فرزندش محمد است که برگزیده خلق اوست و پس از او فرزندش على است که هدایت کننده به سوى خداست و سپس فرزند او حسن است که صامت و نگهدارنده و امین اسرار الهى است و بعد از او فرزندش فلان است که نام او را ذکر فرمودند و او گوینده به حق و قیام کننده در راه الهى است.
سلمان گفت: من گریه کردم و سپس عرضه داشتم: یا رسول اللَّه! آیا من تا زمان آنان باقى خواهم بود؟
فرمودند: بخوان آیه شریفه را: «و حکم کردیم به بنىاسرائیل که هر آینه فساد و شر برمىانگیزید در دو مرحله و در روى زمین بزرگى و بلندى مىطلبید و چون وعده مرحله اول فرا رسید، مبعوث مىکنیم بندگانى را که شدت و حدّت دارند، پس نفوذ مىکنند در خلال محوطهها، و وعده پروردگار متعال واقع و محقق خواهد شد، سپس برمىگردانیم قوت و عظمت و بلندبى شما را و مسلط مىکنیم شما را بر دیگران و تأیید مىکنیم شما را به اموال و فرزندان و قرار مىدهیم شما را پرجمعیتترین گروهها.
سلمان گفت: گریهام شدید شد و شوقم به دیدار آن اولیا الهى بیشتر گشت، عرض کردم: یا رسول اللَّه! آیا این جریان و مغلوبیت و مظلومیت با سابقه عهدى خود شما مىباشد؟
فرمودند: آرى، سوگند به خداوند بزرگ این جریان را با سابقه عهدى من و على بن ابى طالب و دخترم فاطمه و فرزندانم حسن و حسین و نُه فرزند از اولاد فرزندم حسین و آن کسى که از ماست و هر شخصى که در راه ما مظلوم مىباشد و هر کسى که به مرتبه خلوص ایمان نائل باشد، صورت گرفته است!
آرى، سوگند به پروردگار بزرگ اى سلمان، پس از این در مرحله دوم حاضر مىشود و روى کار مىآید. ابلیس و پیروان و یاران او و آن کسانى که عناد و کفر خود را به درجه کامل رسانیدهاند، و در پایان این مرحله باز خداوند آنان را مىگیرد، و در مقابل اعمال ناشایست و کفر و الحاد و تجاوز و عصیان، آنان را مؤاخذه و قصاص و عقاب نمایند و خداوند هرگز به کسى ستم روا نمىدارد.
و ما هستیم مصداق تأویل این آیه شریفه: «ما مىخواهیم احسان کنیم به آن کسانى که ضعیف شدهاند در روى زمین و آنان را پیشوایان مردم قرار داده و پس از هلاک دیگران وارثین آنان گردند، و ما آنان را در روى زمین نیرومند کرده و برقرار مىکنیم، و فرعون و هامان و پیروان آنها را نشان مىدهیم آنچه را که وحشت داشته و از آن پرهیز مىکردند».
سلمان گفت: من از خدمت حضرت رسول برخاستم، ولى به اندازهاى غرق فکر و اندیشه شدم که هیچگونه باک نداشته و متوجه نبودم که مرگ در کجا و چه وقت مرا مىرسد، یا من به چه هنگام به مرگ خواهم رسید؟!
دوران با عظمت رسالت و نبوت پیامبر بزرگ اسلام صلى الله علیه و آله در میان دریایى از مصایب و شداید و سختىها و بلاها و طوفانهاى سهمگین اجتماعى، همراه با هشتاد و چند جنگ به حجة الوداع رسید.
در آن برهه طاقت فرسا که هماهنگ با بیست و سه سال زمان بود، رسول بزرگ الهى صلى الله علیه و آله به توفیق حضرت رب الارباب موفّق به ابلاغ تمام واقعیتهاى ظاهرى و باطنى اسلام شد.
اکنون از حج برمىگردد، تا یکى دو ماه باقیمانده عمر گرانمایهاش را سپرى کرده به ملاقات حضرت محبوب نایل گردد.
در مرحله اوّل عقل سلیم حکم مىکند که محصول زحمات طاقتفرسایش را که امتى مسلمان و جوان است و هم چنین قرآن مجید را که سرمایه بىنظیر عالم ملکوت است بدست کسى بسپارد که هم چون خود او داراى روحى بلند و قلبى سلیم و عقلى فعال و ارادهاى الهى باشد و در مرحله بعد تمام معارف و آثار شرعى و به خصوص آیات کتاب چنین مسئله مهمى را اقتضا مىکند، او اگر دست به چنین برنامه بسیار مهمى نزند، امت را پس از خود دچار اختلاف مىکند و اختلاف، هزاران حادثه و پىآمد را به دنبال خود براى امت خواهد آورد و از این رهگذر ضربههاى جبران ناپذیرى به مسؤولیت او متوجه قرآن و جامعه اسلامى خواهد گشت و جامعه او از انحراف مصون نخواهند ماند!
به همین خاطر در راه بازگشت از حجة الوداع غرق در این اندیشه الهى است که در آینده نزدیک که خورشید جهانافروز وجودش در پس ابرهاى تیره و تار مرگ از دیدگان پنهان خواهد شد، بعد از او چه کسى مىتواند حافظ این همه قوانین و سنن بوده، اداره کننده و رهبر توده عظیم انسانیت به سوى کمال و رستگارى باشد؟
آیا آن کس که بعد از او با پاکترین سابقه قومى و نژادى و گذشته نیالوده به شرک و گناه، وظیفه تهذیب اخلاق را به عهده خواهد گرفت کیست و شخصى که در میان مردم به حق و عدالت قضاوت خواهد کرد کدام است؟
آیا آن فکر بلندى که از سرچشمه علم الهى سیراب خواهد شد، از آنِ چه کسى است و آن روح قوى و منطق بلیغى که افکار مردم را به خدا و روز جزا سوق خواهد داد و در نشر تعلیمات دین و اعتلاى اسلام حقیقى خواهد کوشید به کدام انسان واقعى متعلّق است؟
آیا آن کس که پس از او خواهد توانست آیینه تمامنماى او در میان قوم باشد کیست؟
آیا آن عنصر شایستهاى که در ارحام و اصلاب پاک پرورش یافته، داراى سرشتى با صفا و روحى تابناک چونان خودش پذیراى حقایق است پیشواى خلق خواهد بود؟
و سرانجام جانشین و خلیفه او کدام انسان کامل است؟
هرچند براى وى از روز روشن آشکارتر است که پس از او سزاوار رهبرى و پیشوایى کیست و خوب مىداند که جامه امامت بر چه اندامى برازنده و رساست، با این حال منتظر فرمان الهى است و چشم به راه رسول پروردگار است که به نص صریح خداوند این موضوع را براى اجتماع مسلمانان آشکار کند.
براى او به سابقه قبلى نزول وحى، مسلم است که پروردگارش در این موضوع مهم او را بلاتکلیف نخواهد گذاشت و براى پرورش درخت برومند و بارآور دین باغبانى کارآزموده و مجرّب و پرورشدهندهاى شایسته و کاردان انتخاب خواهد کرد، چون مىداند منصب عالى خلافت همانند مقام شامخ نبوت موهبتى است الهى و خداوند به اقتضاى حکمت هر که را شایسته داند براى آن برخواهد گزید و وظیفه مسلمانان را پس از وى در مورد امام و رهبر با نزول وحى معین خواهد کرد.
اینک به ناحیهاى نزدیک شدهاند که «غدیرخم» نام دارد و این جایگاهى است که از آنجا راه اهل مدینه و مصریان و عراقیان از یکدیگر جدا مىشود.
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله هم چنان سرگرم اندیشههاى خویش است، دل بر مبدأ وحى گمارده و چشم به سوى ملکوت دوخته و با دیدگان جذاب خود که دنیایى از عواطف و بشر دوستى و آثار جهانبینى در بردارد، به دامنه ابهامآمیز افق خیره مىنگرد و گویى از مشرق انوار وحى منتظر فرمانى بزرگ و امرى خطیر است.
انتظار محمّد چندان نمىپاید، خداوند خواسته حبیبش را برآورده آخرین و مهمترین موضوع اساسى اسلام را که پیامبرش مدّتهاست چشم به راه اعلام آن از جانب خداست با فرستادن وحى آشکار مىکند.
در این گیرودار اطرافیان پیامبر صلى الله علیه و آله نیک مىبینند که ناگهان چهره گردآلود او برافروخته مىشود، پلکهایش را برهم مىگذارد، سنگینى مخصوصى بر او چیره مىگردد دانههاى عرق از پیشانى بلندش فرو مىچکد و ناگهان چون کوهى در جاى خود مىایستد و در این حال کلماتى را زیر لب زمزمه مىکند، این حالت نزول وحى است که به محمد دست داده است.
به اشاره او شترش را مىخوابانند، صدایش کم کم بلند مىشود، اطرافیانش به خوبى مىشنوند که این نغمه آسمانى را جبرییل امین فرشته وحى بر او نازل کرده است با لهجه گیرا و محکم خویش تلاوت مىکند:
[یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ].
اى پیامبر! آنچه از سوى پروردگارت [درباره ولایت و رهبرى على بن أبىطالب امیرالمؤمنین علیه السلام] بر تو نازل شده ابلاغ کن؛ و اگر انجام ندهى پیام خدا را نرساندهاى. و خدا تو را از [آسیب و گزند] مردم نگه مىدارد؛ قطعاً خدا گروه کافران را هدایت نمىکند.
فرشته وحى به امر خداوند به پیامبر صلى الله علیه و آله مىگوید که آنچه درباره ولایت و امامت و خلافت بلافصل على بن ابى طالب علیه السلام و واجب بودن پیرویش بر هر فرد مسلمان بر او نازل شده است به همه بگوید و به دستور خداوند بزرگ على را فرد شاخص و پایگاه عالى دین و رهبر مطلق مسلمانان جهان بگرداند.
توقف محمد همهمهاى در میان کاروانیان برپا ساخته است، هیاهویى که با شیهه اسبان عربى و زنگ شتران قافلهها آمیخته است، سرها از هرسو کشیده و جملاتى بین افراد رد و بدل مىشود:
چه اتفاقى افتاده است؟
اینجا؟ اینجا که جاى فرود آمدن نیست!
این بیابان آتشزا که از تابش آفتاب سراسر آن زبانه مىکشد در این کوهسار تفتیده، در این بیابان بىآب و علف، در اینجا چه مىخواهند بکنند، براى چه توقف کردهاند؟
کاش زودتر به راه ادامه دهیم شاید از نسیم دشتهایى که در پیش است برخوردار شویم و به منزلگاه مناسبى برسیم.
آیا چه پیش آمده که محمد مهربان را وادار کرده است ما را در این سرزمین ملتهب و ظهر گرمابار امر به توقف دهد؟
آیا باز چه فرمانى از خداوند بر محمّد نازل گشته است؟
در این هنگام از جمعیّتى که با پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله همراهند جلودارانشان مسافتى از صحراى جحفه را پیمودهاند و عقبداران هنوز با نقطه توقف او فاصله دارند، به فرمان پیامبر صلى الله علیه و آله آنان را که جلو رفتهاند بازمىگردانند و آنان را که از عقب مىرسند نگاه مىدارند و محل اجتماع نزدیک بر که غدیر معیّن مىگردد.
نبى اکرم صلى الله علیه و آله نماز ظهر را با افراد کاروان از مرد و زن بجاى مىآورند و پس از فراغ از نماز براى ابلاغ امر مهمّى که خداوند او را براى آن مأمور به توقف در این سرزمین کرده است به وسیله منادیانى چند مردم را خبر مىدهد که همگى گرد او جمع شوند.
محمد بر جهاز به پا خاسته و در برابر دیدگان هزاران تن مسلمان چنین آغاز سخن مىکند:
سپاس و ستایش مخصوص خداوند است و ما از او کمک مىخواهیم و به او ایمان مىآوریم و بر او توکّل مىکنیم.
ما از بدىهاى نفس و زشتىهاى کردارمان به پروردگار خود پناه مىبریم، او خداوندى است که اگر کسى را گمراه کند آن کس راهنمایى نمىیابد و اگر کسى را هدایت کند آن کس گمراهکنندهاى نخواهد داشت و من گواهى مىدهم که معبودى نیست جز آفریدگار یکتا که بخشنده و مهربان است و شهادت مىدهم که محمد بنده و فرستاده اوست.
بارى اى مردم! خداى مهربان آگاه مرا خبر داده است که عمر هر پیغمبر طبق سنّتى است که از آن جهت مىدانم نزدیک است مرا داعى الهى و پیک اجل در رسد، من مسؤولم و شما نیز مسؤولیت دارید، از شما سؤال مىکنم در پیشگاه خداوند، درباره من چه خواهید گفت؟ آیا وظیفه رسالت را ادا کردهام و شما را به راه راست و دین خدا فرا خواندهام؟
مردم یک آواز جواب دادند: ما گواهى مىدهیم که تو همانا تبلیغ کردهاى و اندرز گفتى و فراوان کوشیدهاى، خداوند به تو پاداش خیر دهد.
بار دیگر براى توضیح و تأیید مىگوید: آیا شما شهادت نمىدهید که معبودى جز خداى یکتا و بىهمتا نیست و محمد بنده و رسول اوست و بهشت و دوزخ و مرگ و قیامت حق و مسلم است و بدون شک و تردید خواهد آمد؟
باز همگى مىگویند: چرا به اینها گواهى مىدهیم، پیامبر صلى الله علیه و آله در آن حال مىگوید:
خداوندا! گواه باش. سپس گفتارش را چنین ادامه مىدهد: همگى سخن مرا مىشنوند؟
- آرى.
بدانید: من در رستاخیز پیش از شما کنار حوض کوثر مىرسم، شما بر من وارد خواهید شد و آن حوضى است پهناور که بر لب جامهاى بىشمارى است.
اکنون که داستان چنین است و روز پاداشى در پیش و مىبایست روز قیامت به پیامبر خود ملحق شوید ببینید، نگاه کنید که در مورد دو شىء گرانقدر و دو جانشینى که میان شما مىگذارم چگونه رفتار مىکنید؟!
در این هنگام از میان انبوه جمعیت شخصى فریاد مىکشد: اى محمّد این دو جانشین که مىگویى چیست؟ پیامبر صلى الله علیه و آله پاسخ مىدهد:
کتاب خداوند که رشتهاى است پیوسته از یک سر به دست اوست و از سر دیگر به دست شما، پس به کتاب خدا چنگ زنید و عترت و خانواده من.
پروردگار مهربان آگاه مرا خبر داده است که این دو شىء گران ارج: قرآن مجید و عترت من هرگز از یکدیگر جدا نخواهند گشت تا در قیامت پهلوى کوثر بر من وارد شوند و من نیز همین را آرزو داشته از خداوند بزرگ درخواست کردهام، پس به شما سفارش مىکنم که این دو امانت گرانمایه و پرارج را پشت سر مگذارید که به هلاکت و شقاوت خواهید رسید و از آن دو نیز فاصله مگیرید که سرانجامى بد خواهید داشت.
در هر صورت کلام نبى اکرم صلى الله علیه و آله و طنین آهنگ محکم و رساى او در فضاى دره غدیر هم چون نواهاى آسمانى دلها را مىلرزاند و مانند آب زلالى جانهاى ملتهب را خنک و شادمان مىساخت.
خطبه آن حضرت نزدیک به چهار ساعت طول کشید و در فاصله این مدت امور مختلفى را یادآور شد و آیات بسیارى از قرآن را به مناسبت مطالب خود قرائت کرد، سپس اندکى درنگ نمود و در حالى که به اطراف خود در میان توده مردم مىنگریست به آواز بلند على را نزد خود فرا خواند و او را ابتدا یک پله پایینتر از خویش بر فراز منبر نشاند و خطاب به جمعیت کرده چنین گفت:
اى گروه مسلمانان! تاکنون سه نوبت جبرییل امین از جانب خداوند به من وحى آورد که تمام انبیاى پیش از تو خلفا و جانشینان خود را معرفى کردهاند و چون در این روز ولایت و امامت على از طرف آفریدگار کاینات بر تمام موجودات عالم عرضه شده است تو نیز باید ولایت و پیشوایى او را به مردم ابلاغ کنى.
ولى چون مىدانم منافق بسیار و مؤمن یکدل کم است در اجراى این فرمان خداوند سه مرتبه عذر آوردم تا این آیه: [یا أَیُّهَا الرَّسُولُ] هم اکنون بر من نازل شد و مرا مجبور کرد تا شما را آگاه کنم که خلیفه و مولا و امیر بعد از من على است.
سپس پیشواى اسلام با وجود کهولت سن و خستگى سفر کمربند على را گرفت و با نیرویى فوقالعاده او را بر فراز سر بلند کرد و در حالى که زانوهاى على محاذى با سینه پیامبر صلى الله علیه و آله قرار گرفت و سپیدى زیر بغل او نمایان شد آن گاه به دنبال سخنان خود چنین فرمود:
اى مردم! از شما مىپرسم: نسبت به مؤمنان حتى از خودشان سزاوارتر به تصرف در امور و سنجش مصلحتها کیست؟
مردم یک آواز جواب دادند: خدا و رسول داناترند.
آیا من سزاوارتر به شما از خود شما نیستم؟ چنین است.
آن گاه منشور آسمانى خلافت را خواند:
مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ اللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَعادِ مَنْ عاداهُ
وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ.
هرکس من مولاى اویم، على مولاى اوست، پروردگارا! دوستى کن با آن کس که على را دوست دارد و پیرو باشد، دشمن بدار آن را که على را دشمن بدارد! یارى کن هرکس یاریش کند یارى مکن کسى را که بىیاریش گذارد.
پیامبر عزیز صلى الله علیه و آله نزدیک به یک ساعت على را هم چنان بر سر دست داشت و با تمام خصوصیات و مشخصات به مردم معرفى کرد، پیامبر صلى الله علیه و آله ضمن بیاناتش در حدود هفتاد و سه مرتبه مردم را به عنوان معاشر الناس مورد خطاب قرار داد و آنان را از مخالفت با على ترسانید و پى در پى مخالفان او را به عذاب دردناک ابدى و قهر و خشم خداوندى بیم داد و براى دوستانش سعادت جاودانى و بهشت موعود را ضمانت کرد و همى یادآور شد که در پیروى على بزرگى و سیادت مسلمانان مصون مىماند و اعتلاى جهانى دین اسلام مسلم است و گرنه جز تباهى و فساد اجتماع و روشهاى غلط و دورى از علوم قرآن و محرومیت از تربیت صحیح چیز دیگر عایدشان نخواهد گشت.
رسول الهى صلى الله علیه و آله طى این سخنرانى چند ساعته خود حجت را بر امت تمام کرد و موضوع خطیر خلافت و امامت را از جانب خداوند به مردم ابلاغ نمود، تا آنجا که خطبه او به پایان نزدیک شد و هنوز دریاى جمعیت احاطهاش کرده بود که فرشته وحى این آیه را فرود آورد و او را مأمور ساخت که براى مردم بخواند:
[الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً].
امروز [با نصبِ على بن ابىطالب به ولایت، امامت، حکومت و فرمانروایى بر امت] دینتان را براى شما کامل، و نعمتم را بر شما تمام کردم، و اسلام را برایتان به عنوان دین پسندیدم.
سپس با صدایى که گویى از اعماق طبیعت بر مىخاست فریاد کشید «اللّه اکبر» دین کامل گشت، نعمت خداوند اتمام پذیرفت و پروردگار به رسالت من و امامت على پس از من خشنود شد.
آن گاه در برابر گروهى متجاوز از صد و بیست هزار نفر مسلمان از منبر فرود آمد در حالتى که به قول یکى از فصحاى عرب که در آن روز حاضر بود، محمّد در حال پایین آمدن به قدرى شادمان و فرحناک بود که گفتى مهمترین وظیفه را انجام داده و بزرگترین فرمان الهى را ابلاغ کرده است.
بدین ترتیب فصل نوینى در تاریخ اسلام گشوده شد؛ زیرا با شخصیتترین مرد نامى دنیاى اسلام یعنى فاتح جنگهاى خیبر و بدر و خندق، یار وفادار و شجاع رسول خدا صلى الله علیه و آله و پسر عم و داماد او، درِ شهر علم نبوى و مجسّمه تمامنماى اخلاق نبى معظم صلى الله علیه و آله، از امروز تاج امامت را به فرمان پروردگار عالمیان به ابلاغ رسولش بر سر مىگذارد و منبر و محراب پیامبر صلى الله علیه و آله بدو تفویض مىگردد.
آرى، او شایستهترین انسانى است که سزاوار است بر کرسى جانشین نبى اکرم صلى الله علیه و آله جاى گیرد و بر مسند رهبرى مسلمانان تکیه زند.
على به پیشوایى مسلمانان برگزیده شد، چه مژدهاى بزرگ و چه انتخابى شایسته.
در این هنگام دسته دسته مردم به حضورش مىرسیدند و دست مردانه او را به عنوان پیشوایى خویش مىفشردند.
رؤساى قبایل، سران عشایر و طوایف و بزرگان مهاجر و انصار به خدمتش بار مىیافتند و رهبریش را تهنیت مىگفتند.
کسانى هم چون ابوبکر بن ابىقحافه، طلحه، زبیر و عمر بن خطاب از امامتش اظهار خوشوقتى مىکردند!
مخصوصاً ابوبکر و عمر به وى چنین اظهار مىکردند:
به به اى پسر ابوطالب! تهنیت باد تو را که مولاى ما و مولاى هر مرد و زن مؤمن شدى.
حسّان شاعر معروف پیامبر صلى الله علیه و آله مىگفت:
اى بزرگان قریش! من پس از بیعت در حضور پیامبر صلى الله علیه و آله گواهى مىدهم که ولایت و امامت على ثابت شد، آن گاه به عرض رسول اسلام صلى الله علیه و آله رسانید که اجازه دهید اشعارى درباره على بگویم و شما بشنوید، با کسب اجازه از رسول اسلام صلى الله علیه و آله قصیده شیوایى همان هنگام به مبارکى آن روز فرخنده سرود و در برابر جمع خواند و در آن قصیده گفت: یُنادیهِمْ یَوْمَ الْغَدیرِ نَبِیُّهُمْ بِخُمٍّ وَاسْمَعْ بِالرَّسولِ مُنادِیا فَقالَ: فَمَنْ مَوْلاکُمُ وَنَبِیُّکُمُ فَقالوا وَلَمْ یُبْدوا هُناکَ التَّعامِیا الهُکَ مَوْلانا وَانْتَ نَبِیُّنا وَلَمْ تَلْقَ مِنّا فِى الْوِلایَةِ عاصِیا فَقالَ لَهُ قُمْ یا عَلِىُّ فَانَّنى رَضیتُکَ مِنْ بَعْدى اماماً وَهادِیا فَمَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا وَلِیُّهُ فَکونوا لَهُ اتْباعَ صِدْقٍ مُوالِیا هُناکَ دَعَا اللّهُمَّ والِ وَلِیَّه وَکُنْ لِلَّذى عادى عَلِیًّا مُعادِیا
مضمون این اشعار به فارسى چنین است:
پیامبر صلى الله علیه و آله روز غدیر به آواز رسا آنان را فراخواند و شگفتا! چگونه گفتارش را به گوش همگان رسانید.
همانا فرشته وحى به امر خداوند بر او نازل شد که تو در پناه آفریدگارى از دشمنان مترس و امر ولایت را که خدا بر تو نازل کرده ابلاغ کن.
او در کنار بر که غدیر بپا ایستاد و دست على را گرفت و بلند کرد و به آوازى بلند از مردم پرسید:
سرپرست شما و سزاوار شما کیست؟ پیشوا و راهنمایتان چه کسى است؟ در آنجا همه بدون هیچگونه ابهامى گفتند: خداى تو مولاى ماست و تو پیغمبر و رهبر ما هستى و هرگز کسى نسبت به تو عصیان نخواهد ورزید و از گفته تو سر باز نخواهد زد.
آن گاه به على گفت: برخیز و در برابر مردم بایست، چون همانا دوست دارم و خشنودم که تو بعد از من امام و رهبر باشى، پس هر کس من مولاى اویم همانا این على مولا و ولى اوست و شما اى مسلمانان! نسبت به على یارانى وفادار و صادق باشید و از سر صدق و دوستى او را یارى کنید.
در آنجا دعا کرد که خداوندا! دوست على را دوست بدار و با آن کس که با على دشمنى کند دشمن باش.
حدیث غدیر را به عنوان آیینه منعکس کننده خلافت و امامت و رهبرى على علیه السلام از روز غدیر راویان و محدثان و مورخان و مفسران و ادیبان و حکیمان و شاعران تا به امروز در مهمترین کتب خود نقل کرده و در محور این حدیث کتبى گران و جاوید نوشتهاند.
شمار این راویان و بازگوکنندگان و کتب آنان متجاوز از هفتصد نفر است که در مستدرکات و اضافات «الغدیر» علامه امینى آمده است.
اینجاست که خوشحالى و غم واقعى به انسان دست مى دهد، خوشحالى از داشتن آنچه مولا بر او مى پسندد و غم به خاطر گرفتار بودن به برنامه هایى که دوست از او متنفر است. آنان که بدون شناخت خویش خوشحالى دارند خواه ناخواه دچار عجب و غرور و خودبینى مى شوند؛ بنابراین بدون شناخت خویش خوشحالى و یا غم معنا ندارد، به طور قطع کسى که دچار آلودگى باشد ولى خود را خوشحال نشان دهد، انسان بدبختى است.
شما خورشید را از دید علمى بنگرید، این موجود پرمنفعت و این منبع حرارت، کرهایست که براى بیان عظمت آن، بهترین راه آنست که با زمین مقایسه شود.
حجم خورشید، یک میلیون و سیصد و نود و یک هزار برابر حجم کره زمین است.
قطر خورشید، صد و نه برابر قطر کره زمین یعنى یک میلیون و سیصد و نود و یک هزار کیلومتر است.
وزن خورشید، سیصد و سى هزار برابر وزن زمین است، یعنى اگر کره خورشید را در یک کفه ترازو و سیصد و سى هزار کره زمین را در کفه دیگر قرار بدهند دو کفه با هم مساوى خواهد شد.
سرعت حرکت وضعى خورشید، در هر ثانیه 2 کیلومتر و در هر ساعت هفت هزار و دویست کیلومتر است.
امروز ثابت شده که دستهاى از کرات آسمانى که منظومه واحدى را تشکیل مىدهند، متفقاً در فضا به جهت معینى حرکت مىکنند.
منظومه شمسى نیز به طرف صورت فلکى «الجاثى على رکبتیه» که نسبت به خورشید در شمال آسمان واقع گردیده است، حرکت مىنماید، سرعت سیر این حرکت در هر ثانیه، نوزده کیلومتر و نیم مىباشد.
در این مسافرت، ما ساکنان زمین نیز همراه خورشید هستیم و در مدت یکسال 615 میلیون کیلومتر از مکانى که امروز در فضاى عالم اشغال کردهایم، دور مىشویم.
خورشید، یکى از اعضاى کهکشان است که به فاصله 30 هزار سال نورى از مرکز آن واقع گردیده و با سرعت ساعتى 972 هزار کیلومتر به گرد مرکز کهکشان مىچرخد.
اگر روزى این قرص آتشین سرد و خاموش شود و جمعیت چهار میلیاردى زمین بخواهند آن حرارتى را که از این مشعل جهانتاب به زمین مىرسد، با افروختن زغال سنگ به وجود بیاورند، باید 61 هزار میلیارد تن زغال سنگ تهیه کنند، یعنى هر نفرى در حدود 20333 تن زغال سنگ بیفروزند، تا به این منظور برسند «1».
این کره بزرگ همراه با نه سیاره که عبارت است از: عطارد، زهره، زمین، مریخ، مشترى، زحل، اورانوس، نپتون و پلوتون، منظومه شمسى را تشکیل مىدهند و با همه عظمتى که دارند ولى در برابر نزدیکترین کهکشان که راه شیرى است فقط و فقط یک نقطه روشن است و حتى این مجموعه، گاهى با همه و سعت و عظمتش در برابر یک ستاره، آرى، در برابر فقط یک ستاره چیز کوچکى است.
سلام بر اهل قم
امام صادق(ع) روزی با اشاره به عیسی بن عبدالله قمی فرمود: «سلام بر مردم قم! خداوند شهرهای آنان را با باران سیراب کند و برکت ها را بر آنان نازل کند و بدی های آنان را به خوبی مبدل گرداند. آنها اهل رکوع و سجود و قیام و قعودند. آنان فقیه و دانشمند و اهل درک حقایق و روایت و عبادت نیکو هستند.»
قم در قرآن و وعده پیروزی بر اسرائیل
پیشوای ششم، روزی با یاران خود نشسته و قرآن تلاوت می کرد تا به این آیه رسید: [ای بنی اسرائیل! ] پس هنگامی که وعده [تحقق] نخستین آن دو فرا رسد، بندگانی از خود را که سخت نیرومندند بر شما می گماریم تا میان خانه هایتان] به جست و جو درآیند، و این تهدید تحقق یافتنی است.» یاران امام در این لحظه پرسیدند: جانمان به فدای تو، این گروه چه کسانی هستند؟ امام صادق(ع) سه بار فرمود: به خدا سوگند! آنان اهل قم هستند.
پرورش علمای بزرگ در شهر
یکی دیگر از برکات فاطمه معصومه(س) ، پرورش عالمان و اندیشمندان بزرگ در این شهر است که به نام بعضی از آنان اشاره می شود:
علی بن حسین بن بابویه قمی، پدر شیخ صدوق یا صدوق اول
محمد بن علی بن بابویه قمی، معروف به شیخ صدوق و نویسنده نزدیک به 300 کتاب در اصول و فروع
محمد بن حسن صفار، از یاران نزدیک امام حسن عسکری(ع)
احمد بن اسحاق قمی، وکیل امام عسکری(ع) در قم و سازنده مسجد معروف امام به دستور آن حضرت
احمد بن ادریس قمی، از محدثان شیعی
زکریا بن آدم، از اصحاب امام رضا (ع)
ابوعبدالله محمد بن خالد برقی، ادیب، محدث و نویسنده کتاب های مهمی همچون: التنزیل و التعبیر، کتاب العلل، کتاب یوم و لیله
احمد بن محمد بن خالد برقی، منسوب به برقرود قم و نویسنده کتاب های فراوانی همچون: المحاسن، کتاب التبلیغ و الرساله، کتاب التراحم و التعاطف، و سایر تالیفات وی که به ده ها جلد بالغ می شود
علی بن ابراهیم قمی، مفسر معروف
خواجه نصیر الدین طوسی جهرودی معروف به استاد البشر و از افتخارات جهان اسلام
صدر المتألهین شیرازی، که آثار برجسته فلسفی از جمله: اسفار اربعه، شواهد الربوبیه، شرح کافی و... را پدید آورد؛
ملاعبدالرزاق لاهیجی، فیلسوف وحکیم نامدار شیعه در قرن 11 و صاحب کتاب های شوارق الالهام و گوهر مرا؛
حاج ملامهدی قمی نراقی، نویسنده جامع السعادات؛
میرزا ابوالقاسم قمی (میرزای قمی)، صاحب قوانین و دارای کرامات بی شمار.
و صدها عالم و دانشمند و شاعر و وزیر و مورخ و رجال علمی و مردان سیاست و وزارت از این خطه ظهور نموده اند که تفصیل آن در جای خود بیان شده است.
حوزه علمیه قم
از برکات مزار مقدس بانوی دو عالم، حضرت معصومه (علیها السلام) در شهر قم، رونق گرفتن حوزه علمیه است. تاریخ این کانون علم و فقاهت به قرن ها قبل برمی گردد. ابراهیم بن هاشم قمی، سعدبن عبدالله قمی، احمد بن اسحاق قمی، علی بن بابویه قمی و ده ها محدث و عالم شیعی از اوایل قرن سوم هجری به بعد، زمینه گسترش علم و ادب و حدیث را در این شهر ایجاد کرده بودند. این حوزه علمی کم و بیش تداوم داشت و ترویج علم در این شهر همچنان در طول تاریخ ثمرات پرباری به همراه می آورد تا آنکه مرحوم میرزای قمی عالم جلیل القدر عصر قاجار، به این شهر روی آورد و به حرکت علمی این دیار شتاب بخشید.
پای حرف ماه (احادیث منقول از حضرت معصومه(س) )
حضرت معصومه(س) روایتی از دختر امام صادق(ع) نقل می کند که سند در نهایت به فاطمه زهرا (س) می رسد.
حضرت زهرا (س) ، دختر بزرگوار رسول اکرم(ص) فرمود: «آیا فرمایش رسول خد(ص) را در روز غدیر خم فراموش کرده اید که فرمود: هر کس من مولای اویم، علی مولای اوست، و [آیا فراموش کرده اید] دیگر فرمایش آن حضرت را که فرمود: تو برای من همانند هارون برای موسی هستی؟!»
حضرت معصومه(س) ، از دختر امام صادق(ع) روایتی نقل می کند که سلسله سندش به حضرت فاطمه زهرا (س) می رسد که آن حضرت می فرماید: حضرت رسول اکرم(ص) فرمود: «آگاه باشید! هرکس با محبّت آل محمّد بمیرد شهید از دنیا رفته است.»
فاطمه معصومه(س) وقتی در ساوه مریض شد، به همراهانش فرمود: مرا به قم ببرید زیرا از پدرم [موسی الکاظم(ع) ] شنیدم که فرمود: قم مرکز شیعیان ما است.
حضرت فاطمه معصومه علیها السلام در روز اول ذیقعده سال 173 قمری در مدینه منوره دیده به جهان گشود. پدر بزرگوار آن حضرت، امام موسی کاظم علیه السلام و مادر گرامی اش حضرت نجمه خاتون می باشد، که بعد از تولد حضرت رضا علیه السلام به «طاهره » ملقب گردید.(1)
حضرت فاطمه معصومه علیها السلام خواهر حضرت علی بن موسی الرضا(علیه السلام) در سال 201 قمری در پی انتقال اجباری امام علیه السلام به خراسان، حضرت معصومه علیها السلام بعد از یک سال تحمل دوری برادر بزرگوارش از مدینه منوره عازم خراسان گردید. از آن جایی که حضرت فاطمه معصومه علیها السلام پیام آور فرهنگ و معارف اهل بیت علیهم السلام و مدافع مظلومیت امامان شیعه و تداوم بخش راه پدر بزرگوارش در مبارزه با طاغوت های زمان بود، عوامل حکومتی بنی عباس، در شهر ساوه به کاروان حامل آن حضرت حمله کرده و همراهان آن حضرت را به شهادت رساندند. حتی طبق نوشته استاد شیخ جعفر مرتضی عاملی در کتاب حیاة الامام الرضا علیه السلام، آن حضرت را نیز مسموم نمودند (2) . حضرت فاطمه معصومه علیها السلام بر اثر مسمومیت و شدت غم و اندوه در شهر ساوه بیمار گردید و فرمود: مرا به شهر قم ببرید; زیرا از پدرم شنیدم که می فرمود: شهر قم مرکز شیعیان ماست (3) . به این نکته باید توجه داشت که «از همان قرن اول هجری تشیع در قم رواج یافته بود. و این شهر از سوی امامان شیعه به عنوان پناهگاه شعیه محسوب می شد و خیل عظیمی از پیروان اهل بیت (علیهم السّلام) را در خود جای داده بود از جمل? این پیروانِ اهل بیت، خاندان اشعری بودند».
برای همین حضرت معصومه علیها السلام در 23 ربیع الاول سال 201 قمری به شهر قم وارد شده و مورد استقبال عده زیادی از مردم مشتاق و شیفته اهل بیت علیهم السلام قرار گرفت. آن بزرگوار بعد از 17 روز اقامت در منزل موسی بن خزرج که به «بیت النور» شهرت یافت، در دهم ربیع الثانی سال 201 هجری دیده از جهان فرو بسته و در «باغ بابلان » محل فعلی مزار آن حضرت دفن گردید.
شهر قم قبل از ورود حضرت معصومه علیها السلام
قم قبل از اسلام به صورت چند قلعه بوده که عده ای زرتشتی و یهودی در آن زندگی می کردند. بعد از اسلام با آمدن اشعری ها (که اصالتا شیعه و یمنی تبار بوده اند)، کم کم این سرزمین توسعه یافت. در اوائل قرن اول و در سال 23 هجری شهر قم توسط لشکر اسلام فتح گردید و رفت و آمد مسلمانان عرب به قم آغاز شد. نخستین کسانی که از اشعری ها به قم آمدند عبدالله بن سعد و عبدالله احوص و عبدالرحمن و اسحاق از فرزندان سعد بن مالک بن عامر اشعری بودند و به این ترتیب ارتباط شیعیان خالص علوی با قم برقرار شده و مامن شیعیان گردید. از آن زمان مردم قم به مذهب اهل بیت علیهم السلام علاقه خاصی پیدا کرده و به همین جهت مورد سختگیری و بی مهری خلفای حاکم و ستمگر عصر خود بودند.
شهر قم قبل از ورود حضرت معصومه علیها السلام از آبادانی ظاهری بی بهره بود و اهالی شیعی مذهب آن در اثر بی توجهی حاکمان مورد آزار و اذیت بودند، اما از لحاظ ایمان و اعتقاد مذهبی، این شهر بهترین فضای معنوی را داشته و زمینه پذیرش اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله و یاران با وفای آنان در این منطقه کاملا فراهم بود.(4)
به همین جهت امامان معصوم علیهم السلام در مناسبت های مختلف، شهر قم و اهالی آن را مورد عنایت قرار داده و عبارات زیبایی را که حاکی از علاقه مندی آن بزرگواران به این خطه ایران بود، بیان می کردند. حتی گاهی ائمه اطهار با فرستادن تحفه ها و هدایا اهل قم را مفتخر می ساختند. از جمله می توان به ابی جریر زکریا بن ادریس و زکریا بن آدم و عیسی بن عبدالله و چند نفر دیگر اشاره نمود که به افتخار اخذ هدایای ارزشمندی همچون انگشتری و جامه و کفن از دست مبارک ائمه هدی علیهم السلام نائل شدند.(5)
به نظر می رسد تعداد اخبار و احادیثی که در مورد شهر قم از ائمه اطهار علیهم السلام روایت شده است درباره هیچ یک از شهرهای ایران روایت نشده است. مرحوم شیخ حسین مفلس در کتاب «تحفة الفاطمیین » چهل حدیث در باره قم نقل کرده است.(6)
در کتاب های معتبر شیعی همچون بحارالانوار; سفینة البحار و مستدرک سفینة البحار و... در این رابطه روایات جامع و قابل توجهی نقل شده است. برای آشنایی بیشتر به برخی از این روایات اشاره می کنیم:
سلام بر اهل قم
امام صادق علیه السلام روزی با اشاره به عیسی بن عبدالله قمی فرمود: «سلام بر مردم قم! خداوند شهرهای آنان را با باران سیراب کند و برکت ها را بر آنان نازل کند و بدی های آنان را به خوبی مبدل گرداند. آن ها اهل رکوع و سجود و قیام و قعودند. آنان فقیه و دانشمند و اهل درک حقایق و روایت و عبادت نیکو هستند».(7)
راهی به سوی بهشت
صفوان بن یحیی کوفی معروف به بیاع سابری از نزدیکترین و مطمئن ترین یاران امام رضا علیه السلام می گوید: روزی در حضور امام رضا علیه السلام نشسته بودم که از شهر قم و اهالی آن سخن به میان آمد و اینکه آنان در زمان ظهور حضرت ولی عصر علیه السلام به سوی آن بزرگوار میل خواهند کرد. در این لحظه امام هشتم علیه السلام به اهل قم درود فرستاده و فرمود: «رضی الله عنهم، ثم قال: ان للجنة ثمانیة ابواب و واحد منها لاهل قم; و هم خیار شیعتنا من بین سائر البلاد، خمر الله تعالی ولایتنا فی طینتهم; (8) خداوند از آنان خشنود باشد، سپس فرمود: همانا بهشت دارای هشت در است که یکی از آن درها مخصوص مردم قم است. آنان شیعیان برگزیده ما در میان سایر شهرها هستند. خداوند ولایت و محبت ما [اهل بیت] را با طینت آنان عجین کرده است.»
پایگاه یاران مهدی علیه السلام
عفان بصری می گوید: روزی امام صادق علیه السلام به من فرمود: «اتدری لم سمی قم؟ قلت: الله و رسوله و انت اعلم. قال: انما سمی قم لان اهله یجتمعون مع قائم آل محمد - صلوات الله علیه - و یقومون معه و یستقیمون علیه و ینصرونه; آیا می دانی چرا شهر قم را «قم » نامیده اند؟ عرض کردم: خدا و پیغمبرش و شما آگاهترید. امام علیه السلام فرمود: قم نامیده شده است برای اینکه اهل آن با قائم آل محمد صلی الله علیه و آله همراه می شوند و با او قیام نموده و بر او استقامت می ورزند و او را یاری می رسانند.»(9)
در این روایت نقش مردم قم و ساکنین این شهر مقدس در حکومت جهانی حضرت مهدی علیه السلام مشخص شده است. با توجه به این حدیث، اهالی قم به ویژه دانایان و آگاهان آن، وظیفه ای مهم تر و مسؤولیت سنگین تری نسبت به سایر شهرهای ایران به دوش می کشند و این حقیقت، تلاش آنان را در زمینه سازی برای حکومت جهانی حضرت مهدی علیه السلام بیشتر از سایر سرزمین ها می طلبد.
شهر قم در قرآن و وعده پیروزی بر اسرائیل
پیشوای ششم روزی با یاران خود نشسته و قرآن تلاوت می کرد تا به این آیه رسید: «فاذا جاء وعد اولیهما بعثنا علیکم عبادا لنا اولی باس شدید فجاسوا خلال الدیار و کان وعدا مفعولا (10) » ; «[ای بنی اسرائیل! ] پس هنگامی که وعده [تحقق] نخستین آن دو فرا رسد، بندگانی از خود را که سخت نیرومندند بر شما می گماریم; تا میان خانه ها [یتان] به جست و جو در آیند، و این تهدید تحقق یافتنی است.»
یاران امام در این لحظه پرسیدند: «جعلنا فداک من هؤلاء؟ فقال: ثلاث مرات، هم والله اهل قم (11) ; جانمان به فدای تو، این گروه چه کسانی هستند؟ امام صادق علیه السلام سه بار فرمود: به خدا سوگند! آنان اهل قم هستند.»
پناهگاه فرزندان حضرت زهرا علیها السلام
امام جعفر صادق علیه السلام فرمود: «اذا اصابتکم بلیة و عناء فعلیکم بقم فانه ماوی الفاطمیین (12) ; هرگاه [در تنگناهای زندگی قرار گرفتید و] بلاها و مصیبت ها به شما روی آورد، به سوی قم بروید; چون آنجا پناهگاه فرزندان فاطمه علیها السلام است.»
چنانکه اشاره شد، روایات متعددی از ائمه اطهار علیهم السلام در تجلیل و تقدیر از قم و اهل آن وارد شده است و در آن ها، شهر قم با القاب و عناوین ویژه ای مورد تجلیل قرار گرفته است، از جمله آن ها نام های زیر می باشد: قم (شهر قیام)، حرم اهل بیت، شهر امن و امان، مرکز یاران ائمه، قطعه ای از بیت المقدس، کانون شیعیان، آسایشگاه انسان های با ایمان، مجمع انصار المهدی علیه السلام، سرزمین مقدس، پرتگاه و محل سقوط ستمگران و گردنکشان، منبع علم و فضیلت و تقوی، سالم ترین شهرها و غیره.
بخشی از آثار و برکات حضرت معصومه علیها السلام در قم
ورود حضرت فاطمه معصومه علیها السلام به شهر قم و دفن پیکر مطهر آن بانوی کبریا در این شهر، آثار و برکات فراوانی را به همراه داشته است. از لحظه ورود نبیره رسول الله صلی الله علیه و آله به قم، پیوسته این شهر از جهات فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، عمرانی و اقتصادی رو به رشد و پیشرفت نهاده است. تاثیر این واقعه تاریخی را می توان با مطالعه زوایای تاریخی این شهر به دست آورد. برکات این بانوی مجلله در شهر قم آنگاه به اوج خود می رسد که بدانیم تاثیر وجود آن حضرت در تحولات تاریخی، فرهنگی، مذهبی، اجتماعی نه تنها در محدوده یک شهر بلکه گاهی در کل کشور ایران بوده و یا حداقل وقایع وحوادث کشور ایران به نوعی مرتبط با شهر قم می باشد.
برکات حضرت معصومه در شهر قم و تاثیر این شهر بر کل ایران آنچنان مهم بوده و هست که سال ها دل و دیده میلیون ها زائر و مجاور و جهانگرد را به خود مشغول داشته است. این تاثیر نه تنها برای زائران مشتاقی که از راه های دور به عشق زیارت مرقد مطهر این دخت عصمت و یادگار امام موسی علیه السلام با ارادت خالصانه به این مکان مقدس می شتابند ملموس است بلکه حتی برای کسانی که با انگیزه های غیر مذهبی وارد این مکان شده اند و یا از این دیار عبور کرده اند، پرجاذبه و شگفت انگیز بوده است. در عظمت و شکوه ظاهری این بارگاه مقدس، حقیقت و معنویت خاصی نهفته است که ناخود آگاه هر بیننده ای را به سوی آن متوجه ساخته و دل و دیده اش را صید می کند.
در اینجا اعترافات چند تن از افراد خارجی را که در قرن های گذشته از قم دیدن کرده و در لابلای سخنان خود به نقش ارزنده این بانوی ملکوتی و تاثیر بارگاه آن حضرت در شهر قم اشاره کرده اند، مرور می کنیم.
شهر قم از نگاه دانشمندان خارجی
«اوژن فلاندن » جهانگرد فرانسوی و دانشمندی که در زمان محمد شاه قاجار در سال های 1219 و 1221 شمسی به اتفاق هموطن هنرمند خود «پاسکال کست » به ایران آمده است، در مورد اهمیت و نقش شهر قم و مرقد مطهر حضرت معصومه علیها السلام چنین می نگارد: «مقبره فاطمه که ایرانی ها «معصومه » می نامند در تمام مشرق، احترامی به سزا دارد و مردم از اکناف به زیارتش می آیند، فاطمه نوه علی است. از پادشاهان ایران، شاه عباس دوم، شاه صفی و فتحعلی شاه در قم مدفونند. تیمور لنگ به قم چندان لطمه نرسانده و شاید از برکت فاطمه باشد».(13)
«کارل بروگش » جهانگرد آلمانی نیز که اوضاع ایران را در سده نوزدهم میلادی از دید مادی خود بررسی کرده است، در مورد عظمت ظاهری شهر قم و حضرت معصومه علیها السلام چنین می گوید: «دورنمای قم به معنای واقعی کلمه از فاصله چند میلی می درخشد، زیرا گنبد زیارتگاه این شهر را با ورقه هایی از طلا پوشانده اند که نور آفتاب را به شکل خیره کننده ای منعکس می کند. شاهان ایران علاقه زیاد دارند به این که گنبد بناهای مقدس را با ورقه های طلا و نقره بپوشانند. طلا کاری ها و نقره کاری های زیبای ضریح مقدس واقعا چشم را روشن می کنند. خدمتکارانم پیوسته از شکوه و جلال گنبد و مقبره فاطمه در قم سخن می گفتند.
نه فقط زندگان بلکه مردگان نیز به سوی این مزار جلب می شوند; زیرا بسیاری از ایرانیان وصیت می کنند که پس از مرگ در جوار این بانوی مقدس دفن شوند. قم مدفن قدیسین هم هست. بنا به گفته اهالی محل، قم دارای 444 امامزاده کوچک و بزرگ است ».(14)
به هر حال بعد از ورود حضرت معصومه علیها السلام به قم و دفن پیکر مطهر آن حضرت در این سرزمین مقدس، علویان و سادات بیشتری به این شهر روی آوردند، توجه شیعیان به این نقطه فزونی یافت و علما و مشاهیر شیعه در طول تاریخ به این مکان مقدس توجه نشان دادند، مهاجرت به این شهر زیاد شد و موقعیت مذهبی قم تثبیت و استحکام تاریخی یافت.
قم با این ویژگی ها در میان شهرهای شیعه نشین از شهرت جهانی برخوردار شد و یکی از شهرهای مهم جهان اسلام به شمار آمده و از مراکز مهم فرهنگی و فقهی شیعه گردید و از همه مهم تر به عنوان هسته مرکزی و پایگاه اصلی بزرگترین و باشکوهترین انقلاب در تاریخ جهان گردید.
نتایج ورود حضرت معصومه علیها السلام به شهر قم
1- گسترش شهر قم
شهر قم به تدریج از شمال شرقی، به جنوب غربی که محل دفن آن حضرت بود کشیده شد به طوری که حرم فاطمه معصومه علیها السلام که در حاشیه شهر قرار داشت، امروزه در مرکز شهر و در آبادترین قسمت آن واقع است.
2- مورد توجه توجه قرار گرفتن قم
توجه پادشاهان و حاکمان و طبقات گوناگون مردم به این شهر و کوچ بسیاری از افراد مشتاق اهل بیت علیهم السلام برای اقامت در آن، به خاطر مدفون بودن حضرت معصومه علیها السلام در این شهر است.
3- استحکام مذهبی قم
قم از جنبه مذهبی استحکام ویژه ای یافته و مرکز روحانیت شیعه شد. و عده ای از بزرگترین علمای شیعه از آنجا برخاسته یا در آن اقامت کردند.
4- کثرت سادات در شهر قم
بعد از دفن حضرت معصومه علیها السلام عده بسیاری از فرزندزادگان امام حسن و امام حسین و موسی بن جعفر و علی بن موسی الرضا علیهم السلام و از فرزندان محمد حنفیه و زید بن علی بن الحسین علیهم السلام و اسماعیل فرزند امام صادق علیه السلام از اطراف به قم روی آورده اند. از آنجا که این شهر از ابتدا مورد نظر آل علی علیهم السلام بوده است و مردم قم نسبت به اولاد پیغمبر صلی الله علیه و آله ارادت و علاقه خاصی داشته اند، به تدریج بعد از ورود حضرت معصومه علیها السلام از نظر کثرت سادات، موقعیت بی نظیر و یا کم نظیری یافته است.
امروزه کثرت سادات قم، به خوبی محسوس و مشهود است و چند محله به نام علویان وسادات است که بیشتر آن ها سید هستند، از جمله محله سیدان، محله موسویان و محله موسی سلام بر مردم قم! خداوند شهرهای آنان را با باران سیراب کند و برکت ها را بر آنان نازل کند و بدی های آنان را به خوبی مبدل گرداند. آن ها اهل رکوع و سجود و قیام و قعودند. آنان فقیه و دانشمند و اهل درک حقایق و روایت و عبادت نیکو هستند.
مبرقع و همچنین وجود سادات برقعی و رضوی و چاووشی و غیره نشانگر این حقیقت می باشد.
5- توجه به امور امامزادگان
مردم قم از اوایل قرن سوم هجری که فاطمه معصومه علیها السلام در قم مدفون شد، در بزرگداشت مقابر اولاد پیامبر صلی الله علیه و آله همان تلاش را کردند که در زمان حیاتشان از آنان به عمل می آوردند. ساختن بناهای مجلل و بارگاه و گنبد و وقف اموال در این راه از جمله این تلاش هاست. در دوره صفویه و قاجاریه، بعضی از جهانگردانی که به ایران آمده و از قم عبور کرده اند، در سفرنامه های خود امامزادگان قم را وصف نموده و حتی در پاره ای از آن ها در تعداد امامزادگان افراط کرده اند.
6- پرورش علمای بزرگ در شهر قم
یکی دیگر از برکات فاطمه معصومه علیها السلام، پرورش عالمان و اندیشمندان بزرگ در این شهر می باشد که به نام بعضی از آنان اشاره می شود:
- علی بن حسین بن بابویه قمی، پدر شیخ صدوق یا صدوق اول
- محمد بن علی بن بابویه قمی، معروف به شیخ صدوق و نویسنده نزدیک به 300 کتاب در اصول و فروع
- محمد بن حسن صفار، از یاران نزدیک امام حسن عسکری علیه السلام
- احمد بن اسحاق قمی، وکیل امام عسکری علیه السلام در قم و سازنده مسجد معروف امام به دستور آن حضرت
- احمد بن ادریس قمی، از محدثان شیعی
- زکریا بن آدم، از اصحاب امام رضا علیه السلام
- ابوعبدالله محمد بن خالد برقی، ادیب، محدث و نویسنده کتاب های مهمی همچون: التنزیل و التعبیر، کتاب العلل، کتاب یوم و لیله(15)
- احمد بن محمد بن خالد برقی، منسوب به برقرود قم و نویسنده کتاب های فراوانی همچون: المحاسن، کتاب التبلیغ و الرساله، کتاب التراحم و التعاطف، و سایر تالیفات وی که به ده ها جلد بالغ می شود(16)
- علی بن ابراهیم قمی، مفسر معروف
- خواجه نصیر الدین طوسی جهرودی معروف به استاد البشر و از افتخارات جهان اسلام
- صدر المتالهین شیرازی، که آثار برجسته فلسفی از جمله: اسفار اربعه، شواهد الربوبیه، شرح کافی و... را پدید آورد
- ملا عبد الرزاق لاهیجی، فیلسوف وحکیم نامدار شیعه در قرن 11 و صاحب کتاب های شوارق الالهام و گوهر مراد
- حاج ملا مهدی قمی نراقی، نویسنده جامع السعادات
- میرزا ابوالقاسم قمی (میرزای قمی)، صاحب قوانین و دارای کرامات بی شمار
وصدها عالم و دانشمند و شاعر و وزیر و مورخ و رجال علمی و مردان سیاست و وزارت از این خطه ظهور نموده اند که تفصیل آن در جای خود بیان شده است.(17)
7- حوزه علمیه قم
یکی دیگر از برکات مزار مقدس بانوی دو عالم، حضرت معصومه علیها السلام در شهر قم، رونق گرفتن حوزه علمیه می باشد. تاریخ این کانون علم و فقاهت به قرن ها قبل بر می گردد. ابراهیم بن هاشم قمی، سعد بن عبدالله قمی، احمد بن اسحاق قمی، علی بن بابویه قمی و ده ها محدث و عالم شیعی از اوایل قرن سوم هجری به بعد، زمینه گسترش علم و ادب و حدیث را در این شهر ایجاد کرده بودند. این حوزه علمی کم و بیش تداوم داشت و ترویج علم در این شهر همچنان در طول تاریخ ثمرات پرباری به همراه همانا بهشت دارای هشت در است که یکی از آن درها مخصوص مردم قم است. آنان شیعیان برگزیده ما در میان سایر شهرها هستند. خداوند ولایت و محبت ما [اهل بیت] را با طینت آنان عجین کرده است.
می آورد تا آنکه مرحوم میرزای قمی عالم جلیل القدر عصر قاجار، به این شهر روی آورد و به حرکت علمی این دیار شتاب بخشید.
هجرت ملاصدرا فیلسوف نامی شیعه به قم چهره دیگری به این حرکت داد. سکونت مرحوم فیض کاشانی در قم و تاسیس مدرسه فیضیه در جوار حرم مطهر حضرت معصومه علیها السلام، رشد فکری و فضای علمی این شهر را دگرگون نمود.
این رشد علمی همچنان رو به بالندگی بود تا در سال 1315 شمسی مرحوم شیخ عبدالکریم حائری پرچمدار علم و فضیلت از اراک به قم آمده و روحی تازه به کالبد این کانون فقاهت و معنویت دمید. اقبال آیت الله العظمی بروجردی رحمه الله به قم، فعالیت های فرهنگی واجتماعی را در این شهر تسریع نموده و همچنین ورود مراجع و دانشمندان بزرگ شیعی و همراهی آنان با حرکت حوزه علمیه در شکوفائی آن نقش به سزایی داشت.
امروزه به برکت معنوی حضرت فاطمه معصومه علیها السلام، مجمع بزرگی از مراجع، آیات عظام و فقیهان و مجتهدان در این شهر نورانی و ملکوتی ایجاد شده است که مورد توجه جهانیان می باشد.
هم اکنون خیل عظیمی از طلاب و دانش پژوهان علوم اسلامی در این حوزه مقدسه به تحصیل و تدریس اشتغال دارند که با زعامت مراجع تقلید و تدبیر مدیریت حوزه علمیه قم برنامه ریزی های خاصی برای توسعه و بارور نمودن هرچه بیشتر علوم اسلامی و تخصصی نمودن آن در حال انجام است که آینده روشن و بالنده تری را نوید می دهد. لازم به ذکر است این زمانی می رسد که از قم علم و دانش به دیگر شهرها از شرق تا غرب عالم منتشر می شود، تا جایی که این شهر اسوه و الگوی شهرهای دیگر گشته و هیچ کس در روی زمین باقی نمی ماند که از قم به او بهره های علمی و دینی نرسد تا آنکه زمان ظهور حجت خدا و قائم ما فرا رسد.
رونق علمی شهر قم را امام صادق علیه السلام ده ها سال قبل از ورود حضرت معصومه علیها السلام به شهر قم، پیش بینی کرده و فرموده بود: «زمانی می رسد که از قم علم و دانش به دیگر شهرها از شرق تا غرب عالم منتشر می شود، تا جایی که این شهر اسوه و الگوی شهرهای دیگر گشته و هیچ کس در روی زمین باقی نمی ماند که از قم به او بهره های علمی و دینی نرسد تا آنکه زمان ظهور حجت خدا و قائم ما فرا رسد».(18)
8- انقلاب اسلامی ایران
از مهم ترین ویژگی های شهر قم و آثار و برکات حضرت معصومه علیها السلام تشکیل هسته های مرکزی انقلاب اسلامی ایران در این نقطه حساس کشور می باشد. شهر قم بستر قیام و انقلاب و پرورشگاه بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران است.
اکثر حوادث انقلاب اسلامی با این شهر مرتبط بوده است و البته به وقوع چنین حادثه ای در شهر قم در گفتار ائمه اطهار علیهم السلام نیز اشاره شده است و روایت معروف حضرت کاظم علیه السلام در این مورد، قابل انطباق با انقلاب اسلامی ایران است. مطمئنا اگر انقلاب با عظمت اسلامی - که از شهر قم ریشه گرفته و موج آن تمام نقاط عالم را تحت تاثیر قرار داد - مصداق منحصر به فرد این گفتار زیبا نباشد، حتما یکی از مصادیق آن خواهد بود; چراکه ویژگی های مورد ستایش امام هفتم علیه السلام دقیقا در مورد رهبر و مردم ایران صادق می باشد. آن ویژگی ها عبارتند از:
1- رهبر آنان مردی از اهل قم است.
2- رهبر آنان مردم را به سوی حق می خواند.
3- پیروان و طرفداران او اراده و استقامتی قوی و آهنین دارند.
4- خستگی در آنان راه ندارد.
5- طوفان های حوادث آنان را متزلزل نمی کند.
6- توکل بر خدا دارند.
7- به خاطر پارسایی پیروزند.
متن روایت چنین است که امام موسی کاظم علیه السلام فرمود: «رجل من اهل قم یدعوا الناس الی الحق، یجتمع معه قوم کزبر الحدید، لاتزلهم الریاح العواصف و لا یملون من الحرب و لایجبنون و علی الله یتوکلون والعاقبة للمتقین; مردی از اهل قم [به پا می خیزد و] مردم را به حق فرا می خواند. گروهی به یاری او بر می خیزند که مانند قطعه های آهن هستند، تندبادها [ی حوادث و مشکلات] آنان را متزلزل نمی کند و از جنگ خسته نمی شوند و نمی ترسند و بر خدا توکل می کنند. پیروزی نهایی از آن پرهیزکاران است ».(19)
این نوشتار را با کلامی از حضرت امام خمینی رحمه الله - که به این شهر افتخار می کرد - به پایان می بریم:
«قم حرم اهل بیت است. قم مرکز علم است. قم مرکز تقواست. قم مرکز شهادت و شهامت است. از قم علم به همه جهان صادر شده است و می شود و از قم شهادت به همه جا صادر می شود. قم شهری است که در آن ایمان و علم و تقوا پرورش یافته، و... از زمان ائمه اطهار علیهم السلام مورد توجه اسلام بوده است، و از قم تقوا، شجاعت، شهامت، و همه فضایل به همه جا صادر می شد و صادر خواهد شد.
علمایی که در قم من ادراک کرده ام، کسانی بودند که در دنیا نمونه بودند، در علم و در تقوا و من امیدوارم که ادامه پیدا کند این علم و تقوا در شهر شما تا زمان ظهور امام زمان سلام الله علیه ».(20)
منابع:
1) مناقب، ج 4، ص 367; زندگانی حضرت موسی بن جعفر علیه السلام، عمادزاده، ج 2، ص 375
2) حیاة الامام الرضا علیه السلام، ص 428
3) ودیعه آل محمد صلی الله علیه و آله، ص 12
4) تاریخچه قم، ص 16
5) تاریخ مذهبی قم، ص 92
6) همان
7) بحارالانوار، ج 57، ص 217; مستدرک سفینة البحار، ج 8، ص 598
8) بحار الانوار، ج 57، ص 216
9) بحارالانوار، ج 57، ص 216 و معجم احادیث المهدی علیه السلام، ج 3، ص 474
10) اسراء/ 5
11) بحارالانوار، ج 57، ص 216
12) همان، ص 215
13) ماهنامه کوثر، ش 9، ص 73 و 74 با اختصار
14) همان، ش 12، ص 65 و 66. با اختصار
15) رجال نجاشی، ص 335
16) همان، 76
17) برای اطلاعات بیشتر به «تاریخ مذهبی قم » مراجعه شود
18) بحارالانوار، ج 60، ص 213
19) همان، ج 57، ص 216
20) صحیفه امام، ج 13، ص 165
امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف عنایات ویژه ای به حضرت فاطمه معصومه علیها السلام و حرم با صفای او و اهل قم به ویژه علماء دارد.[1] تا جایی که که سبب رشد و شکوفایی معنوی این پایگاه جهت فرهنگ سازی معارف اسلامی خصوصاً مهدوی شده است. لذا در این مقاله به طور اختصار به پیوند آخرین معصوم علیها السلام با حضرت معصومه علیها السلام اشاره می نمائیم:
1. امام مهدی در زیارت نامه حضرت معصومه علیها السلام
یکی از افتخارات شیعه، داشتن زیارت نامه هایی است که از معصومین علیها السلام به یادگار مانده است. در زیارت نامه حضرت معصومه علیها السلام ضمن مرور عالی ترین معارف شیعه، هشت بار با مقام ولایت، رابطة مستقیم برقرار می شود که سه مورد آن پیوند با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است.
الف) عرض ادب و اهدای سلام
سلام های این زیارت توأم با اسرار است[2] یکی از آنها این است که تمام سلامهای عرضه شده به خدمت پیامبر و جانشینان او با صیغة مخاطب (السلام علیک) است ولی هنگام عرض ادب به پیشگاه دوازدهمین امام با صیغة غایب (السلام علی وصی من بعده) آمده است. این تغییر شیوه، برای توجه دادن زائر به امام غایب است. یکی دیگر از این اسرار لقب های امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف است که عبارتند از نور، سراج، ولی ، وصی و حجت.
ب) دعا برای فرج
زائرین حرم و بارگاه حضرت معصومه علیها السلام ز خداوند متعال می خواهند: «اسئل الله ان یرینا فیکم السرور و الفرج؛ از خداوند می خواهم که سرور و
گشایش شما را ببینم». قطعاً سرور اهل بیت علیها السلام ظهور امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است.
ج) رجعت
زائر در این حرم مقدس عرضه می دارد: «و این یجمعنا و ایاکم فی زمرة جدکم محمد صل الله علیه و آله و سلم ، ما و شما را در زمرة جد بزرگوارتان حضرت محمد صل الله علیه و آله و سلم گردآورد».
این درخواست برای روز قیامت نیست ، زیرا بهشت و مزایای آن در بخش های بعدی مطرح شده است، بلکه ظهور امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است. براساس عقیدة رجعت، معصومین علیها السلام در زمان ظهور به دنیا بر می گردند و همراه بودن با امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به منزله همراه بودن با سایر ائمه و قرار گرفتن در زمرة پیروان حضرت محمد صل الله علیه و آله و سلم است.
2. امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و کریمة اهل بیت و قم
امام صادق علیها السلام بیش از 1200 سال پیش فرمود:
به زودی، کوفه از علم خالی شود و بساط علم از آن برچیده شود، آن چنانکه مار در لانه اش به خود می پیچد. آنگاه علم در شهری به نام قم ظاهر می شود و آنجا مرکز دانش وفضیلت می گردد تا جایی که در روی زمین حتی یک نفر مستضعف وناآگاه در دین باقی نمی ماند، حتی بانوان پرده نشین. و این در آستانة ظهور قائم ما خواهد بود که خداوند قم و اهل قم را قائم مقام حجت قرار می دهد وگرنه زمین خالی از حجت می شود وزمین ساکنان خود را در کام خود فرو می برد. در آن ایام، علم از قم به همة سرزمین های شرق وغرب جهان سرازیر می گردد و حجت خدا بر مردم کامل می شود و دیگر در روی زمین فردی نمی ماند که دین و دانش به او نرسیده باشد. سپس قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف ظهور می کند و موجب خشم و غضب خداوند بر مردم می شود زیرا خداوند از هیچ بنده ای انتقام نمی گیرد،جز هنگامی که حجت خداوند را انکار کند.[3]
نکته حایز اهمیت این جا است که در روزی که اسم قم در جزیرة العرب ناشناخته و گم بود. صادق آل محمد صل الله علیه و آله و سلم آینده آن را ترسیم فرمود اکنون حوزه علمیه قم، از حوزه علمیه هزارساله نجف، سبقت گرفته است و صدها مجتهد عالی مقام را در دامان خود به برکت حضرت معصومه علیها السلام پرورش داده است.
مقصود از قائم مقامی اهل قم، مراجع تقلیدند، زیرا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف آنان را جانشین خود قرار داده است. امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در توقیعی به محمد بن عثمان عمری می فرماید: «و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواه احادیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجه الله»[4]
پی نوشت ها:
[1] . ر.ک زندگانی کریمة اهل بیت علیها السلام که ده نمونه از عنایات امام مهدی علیها السلام در فصل یازدهم با عنوان «طلوع خورشید جهان افروز امامت از افق کریمة اهل بیت علیهم السلام ذکر شده است.
[2] . ر.ک زندگانی کریمة اهل بیت، ص128.
[3] . بحارالانوار، ج60، ص213.
[4] . احتجاج، ج2، ص281
اشاره:
ورود حضرت معصومه (علیهاالسلام) به شهر قم و دفن پیکر مطهر آن بانوی بزرگ در این شهر آثار و برکات فراوانی را به همراه داشته است. از لحظه ورود نبیره رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به قم پیوسته این شهر از جهات فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، عمرانی و اقتصادی رو به رشد و پیشرفت نهاده است. تأثیر این واقعه تاریخی را می توان با مطالعه زوایای تاریخی این شهر به دست آورد. برکات این بانوی مجلله در شهر قم آنگاه به اوج خود می رسد که بدانیم تأثیر وجود آن حضرت در تحولات تاریخی، فرهنگی، مذهبی و اجتماعی نه تنها در محدوده یک شهر بلکه گاهی در کل کشور ایران بوده و یا دست کم وقایع و حوادث کشور ایران به نوعی مرتبط با شهر قم می باشد.
برکات حضرت معصومه (علیهاالسلام) در شهر قم و تأثیر این شهر بر کل ایران آن چنان مهم بوده و هست که سال ها دل و دیده میلیون ها زائر و مجاور و جهانگرد را به خود مشغول داشته است. این تأثیر نه تنها برای زائران مشتاقی که از راه های دور به عشق زیارت مرقد مطهر این دخت عصمت و یادگار امام موسی کاظم (علیه السلام) با ارادت خالصانه به آن مکان مقدس می شتابند ملموس است بلکه حتی برای کسانی که با انگیزه های غیر مذهبی وارد این مکان شده اند و یا از این دیار عبور کرده اند پر جاذبه و شگفت انگیز بوده است.
بعد از ورود حضرت معصومه (علیهاالسلام) به قم و دفن پیکر مطهر آن حضرت در این سرزمین، علویان و سادات بیشتری به این شهر روی آوردند؛ توجه شیعیان به این نقطه فزونی یافت و علما و مشاهیر شیعه در طول تاریخ به این مکان مقدس توجه نشان دادند؛ مهاجرت به این شهر زیاد شد و موقعیت مذهبی قم تثبیت و استحکام تاریخی یافت.
قم با این ویژگی ها در میان شهرهای شیعه نشین از شهرت جهانی برخوردار شد و یکی از شهرهای مهم جهان اسلام به شمار آمده و از مراکز مهم فرهنگی و فقهی شیعه گردید و از همه مهم تر به عنوان هسته مرکزی و پایگاه اصلی بزرگترین و با شکوه ترین انقلاب در تاریخ جهان گردید.
در این جا به فهرست برخی از نتایج ورود حضرت معصومه (علیهاالسلام) به شهر قم می پردازیم:
1. گسترش شهر قم
شهر قم به تدریج از شمال شرقی به جنوب غربی که محل دفن آن حضرت بود کشیده شد به طوری که حرم فاطمه معصومه (علیهاالسلام) که در حاشیه شهر قرار داشت امروزه در مرکز شهر و در آبادترین قسمت آن واقع است.
2. اهمیت یافتن قم
توجه پادشاهان و حاکمان و طبقات گوناگون مردم به این شهر و کوچ بسیاری از افراد مشتاق اهل بیت (علیهم السلام) برای اقامت در آن به خاطر مدفون بودن حضرت معصومه (علیهاالسلام) در این شهر است.
3. استحکام مذهبی قم
قم از جنبه مذهبی استحکام ویژه ای یافته و مرکز روحانیت شیعه شد و عده ای از بزرگ ترین علمای شیعه از آن جا برخاسته یا در آن اقامت کرده اند.
4. کثرت سادات در شهر قم
بعد از دفن حضرت معصومه (علیهاالسلام) عده بسیاری از فرزند زادگان امام حسن و امام حسین و موسی بن جعفر و علی بن موسی الرضا (علیهم السلام) و از فرزندان محمد حنیفه و زید بن علی بن الحسین و اسماعیل فرزند امام صادق (علیهم السلام) از اطراف به قم روی آوردند. از آن جا که این شهر از ابتدا مورد نظر آل علی بوده و مردم نسبت به اولاد پیغمبر (صلی الله علیه و آله) ارادت و علاقه خاصی داشته اند به تدریج بعد از ورود حضرت معصومه (علیهاالسلام)به قم، قم از نظر کثرت سادات موقعیت بی نظیر و یا کم نظیری یافته است.
امروزه کثرت سادات قم به خوبی محسوس و مشهود است و چند محله به نام علویان و سادات است از جمله محله سیدان، محله موسویان، محله موسی مبرقع و همچنین وجود سادات برقعی و رضوی و چاووشی و غیره نشانگر این حقیقت است.
5. توجه به امامزادگان
مردم قم از اوایل قرن سوم هجری که فاطمه معصومه (علیهاالسلام) در قم مدفون شد در بزرگداشت مقابر اولاد پیامبر (صلی الله علیه و آله) همان تلاش را کردند که در زمان حیاتشان از آنان به عمل می آوردند. ساختن بناهای مجلل و بارگاه و گنبد و وقف اموال در این راه از جمله این تلاش هاست. در دوره صفویه و قاجاریه بعضی از جهانگردانی که به ایران آمده و از قم عبور کرده اند در سفرنامه های خود امامزادگان قم را وصف نموده و حتی در پاره ای از آن ها در شمارش تعداد امامزادگان افراط کرده اند.
6. پرورش علمای بزرگ در شهر قم
یکی دیگر از برکات فاطمه معصومه (علیهاالسلام) پرورش عالمان و اندیشمندان بزرگ در این شهر می باشد که به نام بعضی از آنان اشاره می شود:
- علی بن حسین بن بابویه قمی، پدر شیخ صدوق یا صدوق اول؛
- محمد بن علی بابویه قمی، معروف به شیخ صدوق و نویسنده نزدیک به 300 کتاب در اصول و فروع؛
- محمد بن حسن صفار، از یاران نزدیک امام حسن عسکری (علیه السلام)؛
- احمد بن اسحاق قمی، وکیل امام حسن عسکری (علیه السلام) در قم و سازنده مسجد معروف امام به دستور آن حضرت
- احمد بن ادریس قمی، از محدثان شیعی؛
- زکریا بن آدم، از اصحاب امام رضا (علیه السلام)؛
- ابو عبداللّه محمد بن خالد برقی، ادیب، محدث و نویسنده کتاب های مهمی همچون: التنزیل و التعبیر، کتاب العلل، کتاب یوم و لیله؛
- احمد بن محمد بن خالد برقی، منسوب به برقرود قم و نویسنده کتاب های فراوانی همچون المحاسن، کتاب التبلیغ و الرساله، کتاب التراحم و التعاطف، و غیره که تألیفات وی به ده ها جلد بالغ می شود؛
- علی بن ابراهیم قمی، مفسر معروف؛
- خواجه نصیر الدین طوسی جهرودی، معروف به استاد البشر و از افتخارات جهان اسلام؛
- صدر المتألهین شیرازی، که آثار برجسته فلسفی از جمله: اسفار اربعه، شواهد الربوبیه، شرح کافی و... را پدید آورد؛
- ملا عبدالرزاق لاهیجی، فیلسوف و حکیم نامدار شیعه در قرن 11 و صاحب کتاب های شوراق الالهام و گوهر مراد؛
- حاج ملا مهدی قمی نراقی، نویسنده جامع السعادات؛
- میرزا ابوالقاسم قمی (میرزای قمی)، صاحب قوانین و دارای کرامات بی شمار.
و صدها عالم و دانشمند و شاعر و وزیر و مورخ و رجال علمی و مردان سیاست و وزارت از این خطه ظهور نموده اند که تفصیل آن در جای خود بیان شده است.
7. حوزه علمیه قم
یکی دیگر از برکات مزار مقدس بانوی دو عالم حضرت معصومه (علیهاالسلام) در شهر قم رونق گرفتن حوزه علمیه می باشد. پیشینه این کانون علم و فقاهت به قرن ها قبل بر می گردد. ابراهیم بن هاشم قمی، سعد بن عبد الله قمی، احمد بن اسحاق قمی، علی بن بابویه قمی و ده ها محدث و عالم شیعی از اوایل قرن سوم هجری به بعد زمینه گسترش علم و ادب و حدیث را در این شهر ایجاد کرده بودند. این حوزه علمی کم و بیش تداوم داشت و ترویج علم در این شهر همچنان در طول تاریخ ثمرات پر باری به همراه می آورد تا آن که مرحوم میرزای قمی، عالم جلیل القدر عصر قاجار به این شهر روی آورد و به حرکت علمی این دیار شتاب بخشید.
هجرت ملا صدرا، فیلسوف نامی شیعه به قم چهره دیگری به این حرکت داد. سکونت مرحوم فیض کاشانی در قم و تأسیس مدرسه فیضیه در جوار حرم مطهر حضرت معصومه (علیهاالسلام) رشد فکری و فضای علمی این شهر را دگرگون نمود.
این رشد علمی همچنان رو به بالندگی بود تا در سال 1315 شمسی مرحوم شیخ عبدالکریم حائری پرچمدار علم و فضیلت از اراک به قم آمده و روحی تازه به کالبد این کانون فقاهت و معنویت دمید. اقبال آیت الله العظمی بروجردی «رحمة اللّه علیه» به قم فعالیت های فرهنگی و اجتماعی را در این شهر تسریع نموده، همچنین ورود مراجع و دانشمندان شیعی و همراهی آنان با حرکت حوزه علمیه در شکوفایی آن نقش به سزایی داشته است.
هم اکنون خیل عظیمی از طلاب و دانش پژوهان علوم اسلامی در این حوزه مقدسه به تحصیل و تدریس اشتغال دارند که با زعامت مراجع تقلید و تدبیر شورای مدیریت حوزه علمیه قم برنامه ریزی های خاصی برای توسعه و بارور نمودن بیشتر علوم اسلامی و تخصصی نمودن آن در حال انجام است که آینده روشن و بالنده تری را نوید می دهد.
رونق علمی شهر قم را امام صادق (علیه السلام) ده ها سال قبل از ورود حضرت معصومه (علیهاالسلام) به شهر قم پیش بینی کرده و فرموده بود: «زمانی می رسد که از قم علم و دانش به دیگر شهرها از شرق تا غرب عالم منتشر می شود. تا جایی که این شهر الگوی شهرهای دیگر گشته و هیچ کس در روی زمین باقی نمی ماند که از قم به او بهره های علمی و دینی نرسد تا آنکه زمان ظهور حجت خدا و قائم ما فرا رسد.
8. انقلاب اسلامی ایران
از مهم ترین ویژگی های شهر قم و آثار و برکات حضرت معصومه (علیهاالسلام) تشکیل هسته مرکزی انقلاب اسلامی ایران در این نقطه حساس کشور می باشد. شهر قم بستر قیام و انقلاب و پرورشگاه بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران است. اکثر حوادث انقلاب اسلامی با این شهر مرتبط بوده است و البته به وقوع چنین حوادثی در شهر قم در گفتار ائمه اطهار نیز اشاره شده است. روایت معروف حضرت کاظم (علیه السلام) در این مورد قابل انطباق با انقلاب اسلامی ایران است و مطمئنا اگر انقلاب با عظمت اسلامی - که از شهر قم ریشه گرفته و موج آن تمام نقاط عالم را تحت تأثیر قرار داد - مصداق منحصر به فرد این گفتار زیبا نباشد حتما یکی از مصادیق آن خواهد بود؛ چرا که ویژگی های مورد ستایش امام هفتم (علیه السلام) دقیقا در مورد رهبر و مردم ایران صادق می باشد، آن ویژگی ها عبارتند از:
1. رهبر آنان مردی از اهل قم است؛
2. رهبر آنان مردم را به سوی حق می خواند؛
3. پیروان و طرفداران او اراده و استقامتی قوی و آهنین دارند؛
4. خستگی در آنان راه ندارد؛
5. طوفان های حوادث آنان را متزلزل نمی کند؛
6. توکل بر خدا دارند؛
7. به خاطر پارسایی پیروزند؛
متن روایت چنین است امام موسی کاظم (علیه السلام) فرمود: «رجل من اهل قم یدعوا الناس الی الحق یجتمع معه قوم کزبر الحدید لاتزلهم الریاح العواصف و لا یملون من الحرب و لا یجبنون و علی اللّه یتوکلون و العاقبة للمتقین؛ «مردی از اهل قم به پا می خیزد و مردم را به حق فرا می خواند، گروهی به یاری او بر می خیزند که مانند قطعه های آهن هستند، تند بادهای حوادث و مشکلات آنان را متزلزل نمی کند و از جنگ خسته نمی شوند و نمی ترسند و بر خدا توکل می کند و پیروزی نهایی از آن پرهیزکاران است».
این نوشتار را با کلامی از حضرت امام خمینی «ره» که به این شهر افتخار می کرد به پایان می بریم: «قم حرم اهل بیت است. قم مرکز علم است. قم مرکز تقواست. قم مرکز شهادت و شهامت است و از قم تقوا، شجاعت، شهامت و همه فضایل به همه جهان صادر شده است و می شود... قم شهری است که در آن ایمان و علم و تقوا پرورش یافته و... از زمان ائمه اطهار (علیهم السلام) مورد توجه اسلام بوده است...
علمایی که در قم من ادراک کرده ام کسانی بودند که در دنیا نمونه بودند در علم و در تقوا و من امیدوارم که ادامه پیدا کند این علم و تقوا در شهر شما تا زمان ظهور امام زمان «عجل اللّه تعالی.»
دخت خورشید
ای دختر عقل و خواهر دین!
وی گوهر درج عز و تمکین!
عصمت شده پای بند مویت
ای علم و عمل مقیم کویت!
ای میوه شاخسار توحید!
همشیره ماه و دخت خورشید!
وی گوهر تاج آدمیت!
فرخنده نگین خاتمیت!
شیطان به خطاب (قم) براندند
پس تخت تو را به قم نشاندند
کاین خانه بهشت و جای حوّاست
ناموس خدای جایش اینجاست
اندر حرم تو عقل ماتست
زین خاک که چشمه حیاتست
جسمی که در این زمین نهان است
جانی است که در تن جهان است
این ماه منیر و مهر تابان
عکسی بود از قم و خراسان
ایران شده نوربخش ارواح
مشکات صفت به این دو مصباح
از این دو حرم دلا چه پرسی
حق داند و وصف عرش و کرسی
هر کس به درت به یک امیدی است
محتاج تر از همه (وحیدی) است
پی نوشت ها:
1. رجال نجاشی، ص 335.
2. همان، ص 76.
3. برای اطلاعات بیشتر به تاریخ مذهبی قم مراجعه شود.
4. بحارالانوار، ج 60، ص 213.
5. همان، ج 57، ص 216.
6. صحیفه امام، ج 13، ص 165.
7. قصیده ای از آیت الله وحید خراسانی.
اهل بیت پیامبر(ع) چهره های پرفروغی به جهانیان عرضه کرده اند و نامشان مانند ستارگان درخشان در آسمان فضیلتها می درخشد; درخشانترین ستاره در میان بانوان هفتمین منظومه ولایت; فاطمه کبری فرزند پاکیزه موسی بن جعفر(ع) است. که سالهاست تشنگان معرفت از حریمش زلال ایمان می نوشند و عارفان با گذر بر زندگی فرزانه وارش و درک لحظه های آسمانی شدنش، درهای عروج را به روی خود می گشایند وبوی وصال را در گستره زمین منتشر می سازند. او والاترین دختر موسی است و از این روست که هر گاه نامی از پدر برده شود، یادی از او نیز به میان می آید و به این مناسبت در ویژه نامه موسی بن جعفر(ع) لحظاتمان را با نام و یاد وی عطرآگین می سازیم. با اذعان به این حقیقت که پیرامون زندگانی حضرت فاطمه معصومه(س)تحقیق کاملی صورت نپذیرفته است، به خاندان، اوضاع سیاسی، عصر تولد، و نظراتی که پیرامون تولد حضرت ارائه شده است، می پردازیم.
سرود شکفتن
تولد فاطمه معصومه(س) برای اهل بیت(علیهم السلام) اهمیتی خاص داشت زیرا این خبر قبل از تولد بارها توسط امام صادق(ع) اعلام می شد و به این ترتیب از همان ایام شیعیان به شناخت مقام والای وی فرا خوانده می شدند. از جمله آنگاه که گروهی از شیعیان ری نزد امام صادق(ع) آمدند، حضرت فرمود: آفرین بر برادران ما از اهل قم. آنان گفتند: ما اهل ری هستیم. ولی امام همان جمله پیشین راتکرار فرمود. و ادامه داد: «الا ان لله تعالی حرما و هو مکه. الا ان لرسول الله حرما و هو المدینه الا ان لامیرالمؤمنین حرما و هو الکوفه الا ان حرمی و حرم ولدی بعدی قم الا ان قم کوفتنا الصغیره.
الا ان للجنه ثمانیه ابواب ثلاث منها الی قم.تقبض فیها امراه هی من ولدی و اسمها فاطمه بن موسی. تدخل بشفاعتها شیعتناالجنه باجمعهم ».
برای خداوند حرمی است که مکه است، حرم رسول، مدینه حرم امیرمومنان کوفه است وحرم من و فرزندانم قم است. بدانید قم کوفه کوچک ماست. بدانید بهشت هشت در داردکه سه در آن به سوی قم است.بانویی از اولاد من در آنجا وفات می کند که نامش فاطمه دختر موسی است. همه شیعیان ما به شفاعت او وارد بهشت می شوند.
این خبر و نحوه تعریف حضرت از قم به طور طبیعی می توانست گروهی از اهالی ری را به عزیمت به سوی قم برانگیزد و درحقیقت اهمیت ویژه ای را که شهر قم به خاطر حضور فاطمه کبری می یافت برای آنان بازگو کند. می توان گفت به همین خاطر گروههایی از مردم قم از جمله صاحبان فکر واندیشه از آمدن چنین بانویی به قم مطلع بودند و برای فرا رسیدن آن زمان و یاری و پاسداشت مقدم وی لحظه شماری می کردند. نکات دیگری نیز از این روایت به دست می آید از جمله این که قم حرم ائمه طاهرین است. موضوعی که در دهها روایت دیگراز زبان پیامبر(ص)، امام علی(ع) و اغلب ائمه یکی پس از دیگری به آن اشاره شده است.
در خبری دیگر نیز امام صادق(ع) به پیشگویی تولد وی پرداخت. آن روز یکی ازشیعیان به نزد حضرت آمد، امام را دید که با کودکی در گهواره سخن می گوید. گامی جلوتر نهاد و مبهوت از این واقعه پرسید: آیا با این طفل سخن می گویید؟ امام اورا دعوت کرد تا با کودک در گهواره سخن بگوید. مرد باز هم جلوتر آمد و سلام کرد.کودک نه تنها جوابش را داد; بلکه گفت: ای مرد نامی را برای دخترت [که تازه متولد شده است] انتخاب کرده ای که خداوند آن را دشمن می دارد پس نامش را عوض کن[وی نام دخترش را حمیرا گذاشته بود] شگفتی مرد دو چندان شد. آنگاه امام صادق(ع) فرمود:
«این کودک فرزندم موسی است.
خداوند از او دختری به من عنایت می کند که نامش فاطمه است. او را در سرزمین قم به خاک می سپارند. هر شخصی که او را در قم زیارت کند، بهشت برایش واجب می شود».
پاکیزه نسب
پدرش موسی بن جعفر(ع) ملقب به کاظم، صابر، صالح و امین است که روز یکشنبه، هفتم ماه صفر سال 128 هجری قمری در منطقه ابواء; محلی بین مکه ومدینه از بانویی پاکیزه به نام حمیده به دنیا آمد. ابوبصیر درباره تولد موسی کاظم(ع)می گوید: همراه امام صادق(ع) (سالی که پسرش موسی بن جعفر(ع) متولدگردیده سال 128 ه. ق) برای شرکت در مراسم حج به سوی مکه رفتیم. وقتی به سرزمین «ابواء» (منزلگاهی بین مکه و مدینه) رسیدیم، امام صادق(ع) برای ماصبحانه فراوان و خوب تهیه کرد، ما مشغول خوردن صبحانه بودیم که فرستاده حمیده(همسر امام صادق(ع » آمد و گفت:حمیده می گوید: درد زایمان گرفته ام، و شما فرموده اید نسبت به این پسر اقدامی نکنم.
امام صادق(ع) بی درنگ برخاست و همراه فرستاده حمیده رفت، و پس از مدتی نزدی اصحاب بازگشت. اصحاب پرسیدند: خداوند تو را شاد کند و ما را فدایت نماید،جریان حمیده چه بود؟
فرمود: خداوند حمیده را سلامت داشت و به من پسری عنایت فرمود، که در میان مخلوقاتش از همه بهتر است، و حمیده در مورد آن نوزاد مطلبی به من گفت که به گمانش من آن را نی دانم، در صورتی که من به آن از او آگاهتر هستم.
پرسیدم: قربانت گردم، آن مطلب چه بود؟
پاسخ داد: حمیده گفت; هنگامی که آن نوزاد متولد شد، «دستهایش را بر زمین نهاد و سر به سوی آسمان بلند کرد».من به حمیده گفتم: این کار، نشانه رسول خدا(ص) و نشانه وصی بعد از اوست.
امام کاظم(ع) در سال 179 ه. ق به دستور هارون زندانی شد و سرانجام در روزجمعه بیست و چهارم یا بیست و پنجم ماه رجب سال 183 در بغداد مسموم گردید و به شهادت رسید و پیکر پاکش را در شهر کاظمین به خاک سپردند.
مادر حضرت معصومه(س)
حضرت معصومه(س) و امام رضا(ع) هر دو از یک مادر به نام «نجمه » (ستاره)متولد شده اند. در کتابهای تاریخی برای مادر حضرت ده نام و لقب ذکر شده است که عباتند از:
نجمه، تکتم، خیزران مرسیه، اروی، ام البنین، طاهره، سکن،سمانه، شقرا، صقر.
درباره زمان تولد، پدر، مادر، سن و مدت عمر نجمه خاتون اطلاعی در دست نیست ودرباره اینکه وی اهل چه منطقه ای بوده است، نیز اختلاف نظر وجود دارد. علی اکبرمهدی پور می نویسد:
از تاریخ تولد نجمه خاتون اطلاعی در دست نیست و از مقدار سن شریفش به هنگام شرفیابی به دودمان امامت چیزی نمی دانیم. تنها چیزی که در منابع حدیثی آمده،این است که وی به هنگام تشرف به خانه امام کاظم(ع) دوشیزه بوده است. اما درمورد تابعیت وی که اهل چه کشوری بوده، تنها چیزی که در دست است این که وی اهل مغرب بود و مغرب در اصطلاح به سه معنا اطلاق می شود:
1-شمال آفریقا شامل; تونس، لیبی، مراکش و الجزایر
2-مراکش
3-اروپا
برای تعیین منظور از مغرب باید به واژه «مرسیه » استناد کنیم که در ذیل «خیزران »گفته می شود «مرسی » به سرزمینهایی در فرانسه، اسپانیا و الجزایر اطلاق می شود،ولی چون به وی «سکن نوبیه » و «شقراء نوبیه » نیز گفته اند، این احتمال که منظور شمال آفریقاست، تقویت می شود و از این رو مرحوم خاتون آبادی به صراحت وی را اهل نوبه و زنگبار دانسته است، همچنین چون درباره نجمه خاتون واژه «مولده » (آنکه در کشور عربی متولد شده و نشو و نما یافته) به کار رفته لذااین احتمال که اهل کشورهای غربی باشد رد می شود.»
اما درباره جایگاه رفیع مادرحضرت معصومه(س) همین نکته بس که امام کاظم(ع) می فرمود: او را جز به فرمان خداو به استناد وحی خدا نگرفتم.
چشمه کوثر و فرزندان امام کاظم(ع)
فراوانی فرزندان نسل رسالت و ولایت از موضوعاتی است که قابل انکار نیست هر چند گاه این امر که تعداد فرزندان ائمه به دهها نفر می رسد برای برخی مورخان گران آمده وآنان سعی نموده اند به روش های مختلف از تعداد آنها بکاهند اما حقیقت این است که «کوثر» همان کوثری که خدای متعال در قرآن کریم سوره ای را به نامش نازل کرده،کلید حل مشکل است. آن روز که ابراهیم یگانه فرزند حضرت پیامبر در هفده ماهگی در مدینه طیبه رحلت کرد و در بقیع به خاک سپرده شد، گروهی از منافقان و دشمنان و دشمنان مرگ وی را علامت بریده شدن نسل رسالت و نابودی اسلام دانستند و باکنایه و زخم زبان دل وی را آزردند. این موضوع که به شدت پیامبر را افسرده کرددر نهایت به نزول سوره مبارکه کوثر انجامید و خدای متعال چنین فرمود:
«بسم الله الرحمن الرحیم. انا اعطیناک الکوثر فصل لربک و انحر ان شانئک هوالابتر»
اعجاز این سوره منحصر در حسن و حسین فرزندان بلافصل علی(ع) نبود بلکه در نسلهای بعدی نیز همین معجزه الهی جریان یافت. و به روشنی می توان این معجزه آشکار را دید. کوثری جوشان در نسل تمام ائمه به ودیعه گذاشته شد که نسل نبوت وامامت را زنده نگاه داشت. مروری بر فشارها و اعدامها و سیاستهای کینه توزانه حاکمان اموی و عباسی نشان می دهد که چگونه همین «کوثر جوشان » گاه تنها باریکه حفظ نسل ولایت بود. از این روی به نظر می رسد نه تنها نباید کثرت اولاد امامان موجب بروز سؤال شود بلکه ظهور اعجاز الهی «کوثر» در طول حیات ائمه باید مارا به شگفتی و تحسین وا دارد.
یکی از این امامان معصوم که به کثرت اولاد مشهور است امام موسی کاظم(ع) است که تمام تاریخ نویسان به تعدد فرزندانش گواهی داده اند.
در بین نویسندگان تا آنجا که ما جستجو کرده ایم تنها عباس فیض نویسنده انجم فروزان به این حقیقت ظریف دست یافته و جاری کوثر را در نسل امام کاظم به تماشانشسته است.
وی می نویسد:
«موضوع کثرت نسل پیغمبر اکرم از چیزهایی است که به شهادت حس و تاریخ به هیچ وجه قابل انکار نیست.
چنانچه خداوند تبارک و تعالی هم در قرآن مجید در آنجایی که می فرماید: انااعطیناک الکوثر فصل لربک و انحر ان شانئک هو الابتر بدین معنی تصریح فرموده زیرا به اتفاق مفسرین منظور از کوثر کثرت نسل است و شان نزول این سوره آن است که ازدیاد در نسل با کمتر تاملی در این عصر اعجاز قرآن ثابت می گردد زیرا ذریه پیغمبر در کثرت چنانند که کوچکترین دیه و قریه ای را هم از آن ها خالی نمی تواندیافت با اینکه از طرف بنی امیه و بنی عباس و خلفای آنها برای اضمحلال این شجره طیبه و قطع نسل این دودمان شریف منتهای کوشش و جدیت اعمال و به منظور انقراض سلسله فاطمیین انواع دسائس برانگیخته گشت که کربلا و قتل هفتاد و دو نقر یاران حسینی حتی اطفال شیرخوار و عملیات منصور دوانیقی و متوکل برای نمونه کفایت می کند.
قتل ذریه پیغمبر در طف یا زنده زنده در گور کردن و در وسط پایه ها گذاردن وهزارها کشتارهای دیگر که همواره پی در پی جریان داشت یک سلسله عوامل ممتدی بودند که قطع نسل پیغمبر را ایجاب می کرد و در عین حال این سلسله جلیله امروزه چنان توسعه پیدا کرده اند که شرق تا غرب را فرا گرفته اند و در طرف مقابل ذره امویان و دودمان عباسیان با تمام قدرت و عظمت سلطنت و خلافتی که دارا بودند ودر قرون متمادی در ناز و نعمت زندگانی می کردند امروزه کوچکترین اثری هم ازآن ها دیده نمی شود و شاید در سراسر این کشور هم یک نفر اموی یا عباسی وجودنداشته باشد و در کتاب سیاده الاشراف مسطور است موقعی که حسین بن علی(ع) شهیدگشت در طایفه بنی امیه دوازده هزار گهواره طلا و نقره وجود داشت که اطفال شیرخوار خود را در آنها می جنباندند و از برای سیدالشهدا(ع) فرزندی نبود جز سیدسجاد(ع) معذالک از بنی امیه نسلی باقی نیست و از سادات حسینی و رضوی در هرمنطقه جماعتی وجود دارند. این است نمونه ای از آثار حقیقت و آن بود عواقب ظلم وستم.»
تعداد فرزندان
شیخ مفید37 فرزند (18 پسر،19 دختر)، ابن خشاب (20پسر، 18 دختر)، سبط ابن جوزی (20 پسر، 20 دختر)، ابن شهرآشوب 30 فرزند،عمده الطالب 60 فرزند (37 دختر،23 پسر)، کشف الغمه 38 فرزند (18 پسر، 20دختر) برای حضرت نقل کرده اند.
در باره حضرت معصومه(س) باید گفت که طبق همه نقلها نام فاطمه(س) ذکر شده است چه طبق نظر آنها که فاطمه را 2 نفر یا 4 نفر ذکر کرده اند زیرا در هر صورت فاطمه معصومه(س) همان فاطمه کبری است که همه مورخان در باره وی اتفاق نظردارند.
عصری که او شکفت
دورانی که می رفت به شکفتن فاطمه معصومه بیانجامد،همزمان با امامت امام موسی بن جعفر(ع) بود که در سال 148 ه. ق به امامت رسیدو مدت 35 سال به امامت پرداخت، خلفای بنی عباس در این دوران آنچنان عرصه را برامام و شیعیان تنگ کردند که راویان به هنگام روایت نمی توانستند صریحا از نام حضرت یاد کنند و ناگزیر کنیه های حضرت مانند (ابی ابراهیم و ابی الحسن) یا القاب وی مانند (عبد صالح، عالم و ...) را به کار برند و یا صرفا به رمز و اشاره مانند «رجل » بسنده می کردند.
تقیه در این ایام شدت یافت و منصور، مهدی، هادی و هارون چنان وضعی پیش آوردندکه امام حتی از لحاظ مالی برای اداره زندگی و دخترانش در مضیقه قرار گرفت.هارون آنگاه که به حکومت رسید، حضرت را زندانی کرد، گاه حضرت را آزاد می کرد،دوباره زندانی می ساخت و همین وضع تا مدت 14 سال ادامه یافت. هارون با رفتارآمیخته به قساوت و سنگدلی چنان رعب و وحشتی به وجود آورد که شیعیان هرگز طعم امنیت را نچشیدند.
در چنین عصری بود که زمان تولد حضرت معصومه(س) فرا می رسید.
تا آن روز 25 سال بود که علی بن موسی الرضا(ع) یگانه فرزند نجمه خاتون بود،او این همه سال را در آرزوی تولد فرزندی دیگری سپری کرده و چشم به راه تولدکودکی بود که امام صادق(ع) بشارت شکفتنش را دهها سال قبل داده بود. نجمه همه این سالها را هر چند منتظر ولی مطمئن سپری کرد، علی بن موسی الرضا(ع) نیزشادان و منتظر بود و تولد خواهری بعد از دهها سال برایش مهم و جالب می نمود،خانه ای که نجمه در آن منتظر تولد فرزندش بود، هنوز بوی رسالت را با خود داشت;زیرا اولین بار که پیامبر(ص) به مدینه آمد، مدتی در آن خانه ساکن شد، لحظات به کندی می گذشت، بوی باران کوچه های مدینه را آکنده کرده بود و نسیم شکفتن کوچه هارا یکی پس از دیگری پشت سر می گذاشت تا این که عطر خبر تولد کودکی به زلالی کوثررسول را به خانه موسی بن جعفر(ع) آورد و به همه انتظارها پایان بخشید.
زمان تولد
در سال، ماه و روز تولد فاطمه معصومه(س) اختلافات عمده ای وجود داردکه اصلی ترین عامل، خفقان حاکم بر علیه شیعیان بود تا آنجا که امنیت آنها تنهابا تقیه محفوظ می ماند. در چنین زمانی که اسامی کنیزها و رقاصه های مجالس وهمنشین های دربار فاسد عباسیان به دقت ثبت می شد، تولد و وفات اهل بیت در سکوتی مرگبار اتفاق می افتاد. همچنین باید افزود: منعکس نشدن تاریخ موالید و وفیات بانوان اهل بیت عمومیت دارد به طوری که تاریخ وفات حضرت فاطمه، مدفن حضرت زینب،تولد و وفات ام کلثوم، مادران همه امامان از امام زین العابدین(ع) تا امام عصر(عج) و دختران امامان از امام حسن تا امام عسکری(علیهم السلام) کاملا مجهول است.
با این حال محققان با تکیه بر حدس و گمان و گاه استدلال، مستندات و شواهدتاریخی در صدد یافتن تاریخ دقیق یا تخمینی تولد و وفات وی برآمده اند در نهایت دو نظریه در این باره به وجود آمده است که عبارتند از:
1 تولد وی در سال «183» اتفاق افتاد.
این نظریه در برخی نوشته های معاصرین بدون ذکر سند نقل شده است.از جمله; مهدی سلطان العلما رازی در سال 1339 ضمن رساله ای درباره اعمال جمکران می نویسد: در کتاب «نزهه الابرار فی نسب اولاد الائمه الاطهار» و کتاب «لوامع الانوار فی طبقات الاخیار» که کتاب مفصلی است چنین ضبط شده است «ولاده فاطمه بنت موسی بن جعفر(علیهم السلام) فی مدینه المنوره غره ذی القعده بقیه ازصفحه 37 الحرام سنه ثلاث و ثمانین و ماه بعد الهجره النبویه.»
اما به دلایل مختلفی این نظریه از سوی محققان رد شده است. ذبیح الله محلاتی در ریاحین الشریعه می نویسد:
آنچه را که برخی از جهت بعضی از اغراض نسبت می دهند که فلانه مجتهد در مدینه طیبه تعین یوم وفات و تولد آن، تو را از کتاب لواقح الانوار استخراج کرده،بی اصل است زیرا کتاب لواقح الانوار در نظر من موجود است و اصلا چنین مطلبی در اونیست. احتمال دادم کتاب دیگری باشد تا اینکه خدمت علامه نسابه دانشمند آقانجفی; شهاب الدین تبریزی شرفیاب شدم. این مطلب را عنوان کردم، فرمود: من کسی راکه چنین جعلی کرده، ملاقات کردم.
معلوم شد غرضی داشته که ذکر آن مصلحت نیست. تجاوز الله عن الله.
همچنین درصورت قبول این نظریه سال ولادت حضرت معصومه یا سال شهادت پدر بزرگوارش (183 ه.ق)مصادف می شود حال آنکه بعد از فاطمه معصومه این امام همام صاحب سه دختر دیگرنیز شده است که لازمه اش وجود فاصله بین تولد فاطمه معصومه و آنها و زندانی شدن پدر (4 سال) و شهادتش 25 رجب سال 183 ه. ق خواهد بود. خصوصا اینکه حضرت چهارسال آخر عمرش را در زندان گذرانده است و از خانواده اش که در مدینه بودند، دوربود.
2-تولد در سال 173 ه. ق واقع شد.این نظریه از طرفداران بیشتری برخوردار است که ضمن رد دلایل سال 183، صدق مدعیان این نظریه نیز به اثبات می رسد.
مرحوم شیخ علی نمازی صاحب مستدرک السفینه ذیل ماده فطم با قاطعیت تمام در این باره می نویسد:
«فاطمه المعصومه المولوده فی غره ذی القعده سنه 173 ه. ق.»
مرحوم عمادزاده اصفهانی نیز بدون ابهام معتقد است که حضرت در ماه ذی قعده سال 173متولد شد.
در این صورت شش سال تا زمان زندانی حضرت فرصت باقی خواهد ماند که بگوییم سه فاطمه دیگر در این مدت متولد شده اند.
شخصیت هر انسانی به مجموعه ای از ساختارهای ظاهری، عقل، عرفان باطنی، اصالت خانوادگی، نبوغ فکری، ملکات اخلاقی و فضیلت های فرهنگی و علمی او بستگی دارد. به هر میزان که انسان، با همت و اراده قاطع خود در اکتساب فضایل و نفی رذایل بکوشد، به همان اندازه شخصیتی جذاب و بالنده خواهد داشت.
گرچه اسلام معیارهای برتری را علم، تقوا، ایمان، جهاد در راه خدا و عمل صالح و خالص می داند، لیکن نمی توان پرورش یک انسان را در «اصلاب شامخه و ارحام مطهّره» نادیده انگاشت. بدون شک کریمه اهل بیت، حضرت فاطمه معصومه (س) تمام درجات و ظرفیت های شخصیتی را در حد وجودی خویش در ابعاد فردی و اجتماعی احراز کرده بود. ورود روز افزون زائران از شهرهای مختلف، حتی از کشورهای خارجی و برکات مادی و معنوی آن بانو، به روشنی بیان گر این حقیقت است.
ولادت
در تاریخ میلاد حضرت معصومه (س)، میان مورّخین اختلاف است. برخی از تاریخ نگاران، ولادت او را سال 173 و عده ای دیگر سال 183 ه . ق دانسته اند، اما در تاریخ وفات آن حضرت که سال 201 ه . ق است، اختلافی وجود ندارد.(1)
مادر بزرگوار آن حضرت، نجمه خاتون از بانوان با فضیلتی بود که در رحم پاکش امام رضا (ع) پرورش یافته است و پدر بزرگوارش، حضرت امام موسی کاظم (ع) می باشد. آن حضرت فرزندان بسیاری داشت، اما از میان آنها پس از حضرت امام رضا (ع)، حضرت معصومه (س) از شأن و مقام والایی برخوردار است.
جای گاه و عظمت حضرت معصومه (س)
حضرت فاطمه معصومه (س) جای گاه رفیعی نزد امامان بزرگوار دارد، به طوری که حتی پیش از تولد او، از شأن و مقام و محل دفن و ثواب زیارت وی سخن گفته اند.
یکی از اصحاب امام صادق (ع) ماجرای عجیبی را بازگو می سازد، وی می گوید: بر امام ششم وارد شدم، دیدم با کودکی در گهواره صحبت می کند. در حیرت فرو رفتم، عرض کردم: شما با طفلی که در مهد است گفت و گو می کنید؟ فرمود: آری، اگر تو هم مایل هستی بیا با این نوزاد حرف بزن. من هم نزدیک شدم، بر آن کودک سلام کردم، جواب سلام مرا داد. امام (ع) فرمود: فلانی اسمی را که برای دخترت انتخاب کرده ای تغییر بده، زیرا خدا آن اسم را دوست ندارد (چند روز پیش خداوند متعال به من دختری داده بود که نامش را «حمیرا» گذاشته بودم). این پیش گویی بر بهت و حیرتم افزود. آن گاه فرمود: تعجب نکن، این کودک، فرزندم موسی است. خداوند متعال از او دختری به من عنایت می کند که نامش فاطمه می باشد و در سرزمین قم دفن می شود؛ هر کس او را زیارت کند، بهشت بر او لازم می گردد.(2)
در باره ثواب زیارت حضرت معصومه (س)، امام موسی بن جعفر و علی بن موسی الرضا و امام جواد - علیهم السلام - با تعبیرات گوناگون مطالبی فرموده اند که در کلام آنها به زیارت کننده آن بانو تضمین بهشت داده شده است. در این جا به یک حدیث بسنده می کنیم: «امام هشتم در ملاقات با سعد اشعری فرمود: ای سعد! در پیش شما از ما قبری است. عرض کردم: فدایت شوم مقصود شما قبر فاطمه دختر موسی بن جعفر (س) است؟ فرمود: بلی. سپس فرمود: ""من زارها عارفا بحقها فله الجنة؛ هر کس قبر او را زیارت کند و حقش را بشناسد و به مقام و منزلت وی آگاه باشد، پاداش او بهشت است ``.»(3)
البته روشن است که ضمانت بهشت برای زائر حضرت معصومه (س) و یا هر معصوم دیگری، منوط به آن است که زیارت با همه شرایطش صورت گیرد؛ یعنی زائر باید به عمل صالح و اخلاص، آراسته باشد.
هجرت به ایران
هجرت آن بانوی عالی قدر از مدینه به ایران با توجه به مقامات علمی و عرفانی و بینش سیاسی و اجتماعی او، فقط به منظور دیدار برادر و امامش نبود؛ بلکه هجرت او برای شکل گیری مذهب تشیع و گسترش آن در ایران بود. حضرت معصومه (س) آمد تا انقلابی در جهت گسترش فرهنگ ولایت و امامت به وجود آورد و مردم هوش مند ایران را به مکتب تشیع متوجه سازد.
یکی از عوامل مهم گرایش ایرانیان به مکتب شیعه در قرن دوم و سوم، ورود حضرت رضا (ع) و سایر امام زادگان به ایران بوده است که حرکت تاریخی حضرت معصومه (س) به قم در رأس نهضت تبلیغی آنان قرار دارد. سادات بنی الزهرا و علوی ها آیین اسلام را بر اساس مذهب شیعه تبیین و تبلیغ می نمودند و امامت را برای مردم روشن می ساختند، از این رو حکومت های وقت با آنان بدرفتاری می کردند؛ چنان که در باره حضرت معصومه (س) و گروه همراهش نوشته اند: هنگامی که به نزدیکی شهر ساوه رسیدند، مأموران مأمون با تمام احترام و اکرامی که به حسب ظاهر برای امام هشتم و اهل بیت پیغمبر قائل بودند، با کاروان حضرت معصومه (س) و یاران همراهش درگیر شده، آنان را از حرکت به سوی خراسان باز داشتند. در این هنگام بود که جنگ خونینی میان آنان رخ داد و عده زیادی از طرفین کشته و زخمی شدند. برخی از موّرخان نوشته اند که 32 تن از همراهان حضرت معصومه (س) شهید شدند و عده ای هم متواری گردیدند و خود آن حضرت نیز از سوی زنی خائن مسموم شد. وقتی مریضی بر او عارض گردید، از اطرافیان خود خواست تا او را به قم برسانند.(4)
سبط بن جوزی، مورّخ اهل سنت در تذکره اش می نویسد: هنگامی که امام هشتم در سال دویست هجرت از سوی مأمون به مرو دعوت شد تا مگر آتش قیام ها و نهضت های علوی ها را خاموش سازد، فاطمه معصومه (س) 21 سال داشت، ولی در میان سایر دختران به قداست و علم و کرامت مشهور بود.
برخی علت ازدواج نکردن او را نبود همسری هم کفو او می دانند، ولی نگارنده بر این باور است که چون هارون حضرت موسی بن جعفر (ع) را غضب نمود و او را در زندان محبوس کرد، کسی جرأت نداشت با خانواده او وصلت کند، چرا که می ترسیدند از سوی مأموران خلیفه تحت تعقیب قرار بگیرند. به همین دلیل اغلب فرزندان آن حضرت در حال خفا و تقیه به سر می بردند و جرأت نمی کردند خود را از تبار آل علی (ع) معرفی کنند.
آری، کسانی که مورد قهر و غضب حکومت های دیکتاتوری قرار گیرند - اگر چه حکومت در ظاهر اسلامی باشد - از شر حاکمان در امان نخواهند بود، مگر این که خط فکری نیاکان خود را رها کنند و به حکومت وابسته شوند؛ همچون جعفر کذاب ها و اسماعیل بن جعفرها که همواره مورد احترام حکومت های جبار زمان خویش قرار داشتند. بر همین اساس بود که برخی از ائمه دین گاهی در مجالس علنی، از بزرگان صحابه خود تبرّی می جستند و به آنان لعن و نفرین می کردند تا بدین وسیله جان و مال و فرزندانشان در امان بمانند.
حکومت های بنی امیه و بنی عباس ظلم های فراوانی را در حق نسل و ذریه پیغمبر روا داشتند، آنان را آواره کرده، مورد شکنجه قرار دادند و بسیاری را نیز به شهادت رساندند. البته در این میان کسانی بودند که با افشاگری های خود، مردم را از ظلم ها و آزار و اذیت های خلفای بنی امیه و بنی عباس آگاه می کردند. یکی از آنها، دعبل خزاعی بود. هنگامی که حضرت رضا (ع) به خراسان آمد، وی قصیده پر شوری در مصایب اهل بیت (ع) سرود و به قصد مرو عازم خراسان گردید. ابوصلت هروی می گوید: دعبل به حضور امام هشتم شرف یاب شد و عرض کرد: یا بن رسول الله! قصیده ای در باره شما سروده ام و با خدا عهد کرده ام که قبل از شما برای احدی قرائت نکنم. حضرت فرمود: بخوان.
این قصیده، مفصّل است و فقط به مواردی اشاره می کنیم که در باره آوارگی و آزار و اذیت های حکومت های جور نسبت به اهل بیت پیامبر (ص) است:
- آموزش گاه های آیات خدا (ائمه اطهار) از تدریس خالی شده است و مرکز نزول وحی همچون صحرای بی آب و علف، از رونق افتاده است.
- خانه امام علی (ع) و امام حسین (ع) و جعفر بن ابی طالب و حمزه سید الشهدا و امام سجاد (ع)، صاحب نفس های گرم و پاک، خالی شد.
- ای فاطمه زهرا برخیز و برای ستارگان آسمان ولایت که در سرزمین کربلا روی زمین افتاده اند، گریه کن.
- گروهی از فرزندانت در کوفه و گروهی در مدینه و برخی در مکه زیر خاک نهانند، درود خدا بر آنان باد.
- و قبری هم در بغداد است که مخصوص نفس تزکیه شده؛ یعنی موسی بن جعفر است که خدای رحمان او را در جای گاه رفیعی در بر گرفته است.
- قبرهایی از جگرگوشه هایت نیز در کنار فرات در کربلا واقع شده است.
- ای فاطمه! اگر بدن حسینت را برهنه و خونین می دیدی که در کنار آب فرات شهید شده است، سیلی به صورت می زدی و از دیدگانت اشک بر چهره ات جاری می شد.
در این هنگام امام هشتم و حاضران گریستند. حضرت فرمود: پیوسته مورد تأیید روح القدس باشی، آیا مایلی یک رباعی هم من بر اشعارت بیفزایم؟ دعبل گفت: افتخار می کنم. فرمود:
- و قبری هم در سرزمین طوس است، چقدر مصیبت که اعماق وجود انسان ها را می سوزاند.
- تا روزی که خدا قائم ما را مبعوث نماید؛ در آن روز، غم و غصه را از دل های ما برطرف خواهد کرد.(5)
فرزندان و اصحاب ائمه اطهار برای تبلیغ مرام تشیع، در ایران، عراق و عربستان سعودی پراکنده شدند و حضرت فاطمه معصومه (س) نیز قم را انتخاب نمود تا شیعه مرکزیتی پیدا کند، زیرا از آبای گرامی اش شنیده بود که فرمودند: ان لله حرما و هو مکه و ان لرسول الله حرما و هو مدینه و انّ لامیرالمؤمنین حرما و هو کوفة و انّ لنا حرما و هو بلدة قم؛(6) برای خدا حرمی است و آن مکه می باشد و برای پیغمبر (ص) حرمی است و آن مدینه می باشد و برای علی (ع) حرمی است و آن کوفه می باشد و برای ما اهل بیت حرمی است و آن قم می باشد»، چرا که قم پایگاه معارف اهل بیت و شیعیان است. گفته اند که قم کانون علم و اخلاق می شود و علوم اسلامی از این شهر به سایر کشورهای جهان صادر می گردد، به طوری که: «لا یبقی مستضعف فی الدین حتی المخدرات فی وراء الحجاب؛ تمام مسلمان ها و حتی زن های پشت پرده به وظایف دینی خود آشنا می گردند و حجت بر همگان تمام می شود.»
ورود به قم و وفات
وقتی خاندان سعد خبر ورود آن بانوی کریمه را به قم شنیدند، همگی به استقبال او رفتند و از میان آنها موسی بن خزرج که در تقوا و پاکی نامور بود، زمام ناقه را در دست گرفت و آن حضرت را به سوی منزلش راهنمایی کرد. وی هفده روز با کمال افتخار از آن بانو پذیرایی می کند، اما خوش حالی مردم قم و خاندان سعد دوام نمی یابد و حضرت معصومه (س) به دیار باقی می شتابد.
آن حضرت در طول این هفده روز، در سرای موسی بن خزرج عبادتگاهی داشت که امروزه آن مکان شریف به یادگار مانده است. در آن سرای بزرگ، حجره هایی مخصوص طلاب علوم دینی ساخته شده است و در کنار آن مسجد با شکوهی بنا کرده اند.(7)
با وجود این همه عظمت و علوّ مقام، متأسفانه شخصیت ملکوتی و سیاسی و اجتماعی حضرت معصومه (س) هنوز ناشناخته مانده است. تأسف بیشتر آن جاست که بعضی از زائران به مسجد جمکران می روند، اما به زیارت دختر موسی بن جعفر (س) مشرّف نمی شوند؛ در صورتی که در زیارت نامه وی می خوانیم: «یا فاطمة اشفعی لی فی الجنة فان لک عند الله شأنا من الشأن؛ ای فاطمه! مرا در بهشت شفاعت کن، چرا که نزد خداوند شأن و مرتبه ای بلند داری». این کار علاوه بر محروم کردن خود از فیوضات و برکات زیارت مشاهد مشرّفه، نوعی جفا به مقام آن بانوی بزرگوار و خاندان اهل بیت عصمت و طهارت است.
پی نوشت ها:
1) عبدالوحید وفائی، سیمای قم، ص 75.
2) منهاج الدموع، ص 441 ؛ به نقل از: محمدمحمدی اشتهاردی، زندگینامه حضرت معصومه، ص 84.
3) سفینة البحار، ج 2، ص 376؛ به نقل از: محمدمهدی اشتهاردی، زندگینامه حضرت معصومه، ص 87 - 86.
4) قیام سادات علوی، ص 167 و 168 ؛ الحیاة السیاسیه للامام الرضا، ص 428.
5) به نقل از: محمدمهدی اشتهاردی، زندگینامه حضرت معصومه، ص 62 - 59.
6) انوار المشعشعین، ص 111.
7) برداشت از: عبدالوحید وفائی، سیمای قم، ص 78 - 77.