»» حکمت 361نهج البلاغه
علی علیه السلام می فرماید: مردم را روزگارى رسد که در آن از قرآن جز نشان نماند و از اسلام جز نام آن. در آن روزگار بناى مسجدهاى آنان از بنیان آبادان است و از رستگارى ویران. ساکنان و سازندگان آن مسجدها بدترین مردم زمینند، فتنه از آنان خیزد و خطا به آنان درآویزد. آن که از فتنه به کنار ماند بدان بازش گردانند، و آن که از آن پس افتد به سویش برانند. خداى تعالى فرماید: به خود سوگند، بر آنان فتنه اى بگمارم که بردبار در آن سرگردان ماند و چنین کرده است، و ما از خدا مى خواهیم از لغزش غفلت درگذرد.
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( سه شنبه 89/10/21 :: ساعت 1:20 عصر )
»» روماتیسم
کشیشی در اتوبوس نشسته بود که یک ولگرد مست و لایعقل سوار شد و کنار او نشست
مردک روزنامه ای باز کرد و مشغول خواندن شد و بعد از مدتی هم از کشیس پرسید
پدر روحانی روماتیسم از چی ایجاد میشود؟
کشیش هم موعظه را شروع کرد و گفت روماتیسم حاصل مستی و میگساری و بی بند
و باری است
مردک با حالت منفعل دوباره سرش گرم روزنامه خودش شد
بعد کشیش از او پرسید تو حالا چند وقت است که روماتیسم داری؟
مردک گفت من روماتیسم ندارم
اینجا نوشته است پاپ اعظم دچار روماتیسم بدی است
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( شنبه 89/10/18 :: ساعت 3:37 عصر )
»» این یک داستان واقعیست...!!!
این یک داستان واقعی است که در ژاپن اتفاق افتاده.
شخصی دیوار خانه اش را برای نوسازی خراب می کرد. خانه های ژاپنی دارای فضایی خالی
بین دیوارهای چوبی هستند. این شخص در حین خراب کردن دیوار در بین آن مارمولکی را
دید که میخی از بیرون به پایش فرو رفته بود.
دلش سوخت و یک لحظه کنجکاو شد. وقتی میخ را بررسی کرد متعجب شد؛ این میخ ده سال
پیش، هنگام ساختن خانه کوبیده شده بود!!!
چه اتفاقی افتاده؟
در یک قسمت تاریک بدون حرکت، مارمولک ده سال در چنین موقعیتی زنده مانده!!!
چنین چیزی امکان ندارد و غیر قابل تصور است.
متحیر از این مساله کارش را تعطیل و مارمولک را مشاهده کرد.
در این مدت چکار می کرده؟ چگونه و چی می خورده؟
همانطور که به مارمولک نگاه می کرد یکدفعه مارمولکی دیگر، با غذایی در دهانش ظاهر
شد!!!
مرد شدیدا منقلب شد.
ده سال مراقبت. چه عشقی! چه عشق قشنگی!!!
اگر موجود به این کوچکی بتواند عشقی به این بزرگی داشته باشد پس تصور کنید ما تا چه
حد می توانیم عاشق شویم، اگر سعی کنی
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( دوشنبه 89/10/13 :: ساعت 1:44 عصر )
»» جنگ جهانی سوم
یک روز بوش و اوباما در یک بار نشسته بودن . یک نفر میرسه و میپرسه :چیکار دارین می کنین؟ بوش جواب می ده:"داریم نقشه جنگ جهانی سوم رو تنظیم می کنیم." یارو می پرسه:"چه اتفاقی قراره بیافته ؟! بوش میگه:"قراره ما 140 میلیون مسلمان، و آنجلینا جولی رو بکشیم!" یارو با تعجب میگه:" آنجلینا جولی !؟! چرا می خواین آنجلینا جولی رو بکشید؟! بوش رو می کنه به اوباما و میگه: " دیدی گفتم ! هیچکس تو دنیا نگران 140 میلیون مسلمان نیست!!
|
خود تو هم همین سئوال اومد تو ذهنت ، نگو نــــــــــــــــــه
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 89/10/12 :: ساعت 3:15 عصر )
»» خبر مهم!!!!!!!!!!!!
نمیدونم شما هم بخصوص خانومهایی که تو مشهد زندگی میکنن این خبر رو شنیدین یانه ؟ به هر حال به نظرم هر خانومی بدونه بهتره . منم از دوستم شنیدم اونم تو ویژه نامه تپش خونده بود .
قضیه کوی طلاب مشهد خیابون ایثار . مانتو فروشی های زیادی داره
شبکه خراسان رضوی هم نشون داده بوده.
آقا به همراه خانومش با اتومبیل پراید به این خیابون برای خرید میرن. آقا برای کاری از ماشین پیاده میشه و به خانومش میگه تو مانتو فروشی ها چرخی بزنه تا اگه مورد دلخواهش پیدا شد به آقا تک بزنه تا بیاد ببینه اما بعد از تمام شدن کار آقا . خبری ازخانم نمیشه
آقا نگران میشه و دنبالش میگرده . یکی دو ساعت طول میکشه و بسیار نگران به 110 اطلاع میده و میگه خانوم من اینجا گم شده و موبایلشم جواب نمیده
پلیس به همراه گروه برنامه مستند 5 مشهد به این منطقه میرن و میگردن و خیابونا رو هم میبندن اما به نتیجه نمیرسن . بعد دو ساعتی گشتن به یکی از مغازه ها مشکوک میشن . داخلش میرن و میبینن همه چیز عادیه و فروشنده ها هم دو تا خانم هستند. سربازا مشغول گشتن میشن که ناگهان یکی از سربازا در اتاق پرو باز میکنه میبینه چیزی توش نیست اما وقتی پاشو داخل اتاقک میزاره احساس خالی بودن زیر پاش میکنه و میبینه روزنه نور کوچیکی از ش پیداست .
دوباره همون فروشگاه رو با دقت بیشتری میگردن تا میبینن ه دکمه زیر میز فروشندست . دکمه رو فشارش میدن میبینن بله !! کف ااق پرو به صورت آسانسوری میره پایین و اینکه کجا میره؟؟
پایین (زیر زمین ) مجهز بودهه به تشکیلات پزشکی و .... دکتر و .. که بعد از زدن آمپولی مخصوص به قربانیان (عموما زنان تنهاو ساده لوح) اقدام به خارج کردن کلیه اونها میکردن!!!!! تمام ماجرا رو گزارش 5 تلویزیون نشون داده
اینو امروز شنیدم . شاید شما ها شنیده باشین اما اگه کسی نشنیده براش تعریف کنید و هیچ وقت تو اینجور جاها تنها نرین .
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 89/10/12 :: ساعت 3:13 عصر )
»» برو بالا!
معروف است که رضا شاه هراز گاهی با لباس مبدّل و سرزده به پادگان های نظامی میرفت تا از نزدیک اوضاع را بررسی کند؛در یکی از این شبها که سوار بر جیپ به طرف پادگانی میرفت، در بین راه سربازی را که یواشکی جیم شده بود و بعد از
عرق خوری های فراوان، مست و پاتیل، به پادگان بر میگشت را سوار کرد؛
رضا شاه با لحنی شوخ و برای آنکه از او حرف بکشد، به سرباز گفت: ناکس! معلومه کمی دمی به خُمره زدی؟
سرباز با افتخار گفت: برو بالا... یعنی بیشتر
رضا شاه: یه لیوان زدی؟
سرباز: برو بالا
رضا شاه: یه چتول زدی؟
سرباز: برو بالا
رضا شاه: یه بطر زدی؟
سرباز: بزن قدّش
بعد رضا شاه میگه: حالا میدونی من کیم؟
سرباز کمی جا میخورد و میپرسد که: نکند که گروهبانی؟
رضا شاه: برو بالا
سرباز: افسری؟
رضا شاه: برو بالا
سرباز: تیمسار؟
رضا شاه: برو بالا
سرباز: سردار سپه؟
رضا شاه: بزن قدّش
همینکه رضا شاه به او دست میدهد، لرزش دستان سرباز را احساس میکند. از او میپرسد:
سرباز: برو بالا
رضا شاه: لرزیدی؟
سرباز: برو بالا
رضا شاه: ریدی؟
سرباز: بزن قدّش
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 89/10/12 :: ساعت 3:10 عصر )
»» کلامی از شیخ بهائی
آدمی اگر پیامبر هم باشد از زبان مردم آسوده نیست، زیرا :
اگر بسیار کار کند، میگویند احمق است !
اگر کم کار کند، میگویند تنبل است!
اگر بخشش کند، میگویند افراط میکند!
اگر جمعگرا باشد، میگویند بخیل است!
اگر ساکت و خاموش باشد میگویند لال است!!!
اگر زبانآوری کند، میگویند ورّاج و پرگوست ..!
اگر روزه برآرد و شبها نماز بخواند میگویند ریاکاراست!!!
و اگر نکند میگویند کافراست و بیدین .....!!!
لذا نباید بر حمد و ثنای مردم اعتنا کرد
و جز ازخداوند نباید ازکسی ترسید.
پس آنچه باشید که دوست دارید.
شاد باشید ؛
مهم نیست که این شادی چگونه قضاوت شود.
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( دوشنبه 89/10/6 :: ساعت 3:18 عصر )
»» حکمت روزگار
اسمش فلمینگ بود . کشاورز اسکاتلندی فقیری بود.
یک روز که برای تهیه معیشت خانواده بیرون رفت، صدای فریاد کمکی شنید که از باتلاق
نزدیک خانه می آمد. وسایلشو انداخت و به سمت باتلاق دوید.اونجا ، پسر وحشتزده ای رو
دید که تا کمر تو لجن سیاه فرو رفته بود و داد میزد و کمک می خواست.
فلمینگ کشاورز ، پسربچه رو از مرگ تدریجی و وحشتناک نجات داد.
روز بعد، یک کالسکه تجملاتی در محوطه کوچک کشاورز ایستاد.نجیب زاده ای با لباسهای
فاخر از کالسکه بیرون آمد و گفت پدر پسری هست که فلمینگ نجاتش داد.
نجیب زاده گفت: میخواهم ازتوتشکر کنم، شما زندگی پسرم را نجات دادید.
کشاورز اسکاتلندی گفت: برای کاری که انجام دادم چیزی نمی خوام و پیشنهادش رو رد
کرد.
در همون لحظه، پسر کشاورز از در کلبه رعیتی بیرون اومد. نجیب زاده پرسید: این پسر
شماست؟ کشاورز با غرور جواب داد بله.” من پیشنهادی دارم.اجازه بدین پسرتون رو با
خودم ببرم و تحصیلات خوب یادش بدم.
اگر پسربچه ،مثل پدرش باشه، درآینده مردی میشه که میتونین بهش افتخار کنین” و
کشاورز قبول کرد.
بعدها، پسر فلمینگ کشاورز، از مدرسه پزشکی سنت ماری لندن فارغ التحصیل شد و در
سراسر جهان به الکساندر فلمینگ کاشف پنی سیلین معروف شد.
سالها بعد ، پسر مرد نجیب زاده دچار بیماری ذات الریه شد. چه چیزی نجاتش داد؟ پنی
سیلین.
اسم پسر نجیب زاده چه بود؟ وینستون چرچیل
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( دوشنبه 89/10/6 :: ساعت 3:14 عصر )
»» 'عمر: آب را داخل شراب کنید و بخورید مانعی ندارد !!! '
ابوبکر و عمر شراب میخورند (1)
یک روز ابوبکر و عمر و دیگر رفقا! در سال هشتم (سال فتح مکه و بعد از تحریم و نزول آیه حرمت شراب) در منزل ابوطلحه زید بن سهل جمع شدند و مشروب خوردند و مجلس عیشی تشکیل دادند. ابوبکر پس از خوردن شراب و مست شدن بر کشته های مشرکین جنگ بدر افسوس خورد و با اشعار کفر آمیز زیر برایشان نوحه نمود !!! :
احیی ام بکر بالسلام...........وهل لک بعد قومک من سلام
یحدثنا الرسول بان سحتا...........و کیف حیاه اصل او هشام
و ود بنو المغیره لو فدوه..................بالف من رجال او سوام
کانی بالطوی طوی بدر..............من الشیزی یکلل بالسنام
کانی بالطوی طوی بدر .............من الفتیان و الحلل الکرام
عمر نیز در آن مجلس مشروب خورد و مست کرد و همانند همکارش کفریات زیر را بر کشته های جنگ بدر نوحه سرایی نمود:
و کائن بالقلب قلیب بدر............من الفتیان و العرب الکرام
ایوعدنی ابن کبشه ان سنحیی.....و کیف حیاه اصداء وهام
ایعجز ان یرد الموت عنی.........و ینشرنی اذا بلیت عظامی
الا من مبلغ الرحمن عنی.............بانی تارک شهر الصیام
فقل لله یمنعنی شرابی..............و قل لله یمنعنی طعامی
وقتی خبر به پیامبر رسید حضرت پیامبر صلی الله علیه و اله رسید حضرت بسیار خشمگین شد و در حال غضب و ناراحتی در حالی که ردای مبارکش روی زمین کشیده میشد بدانجا تشریف برد و چیزی در دست داشت آن را بلند کرد که بر سر حضار مجلس زند آنها متفرق شدند و عمر گفت دیگر نمیخورم. (2)
مجموع حضار در آن مجلس یازده نفر بودند و ابن حجر ده نفر آنها را نام می برد به ترتیب زیر:
1- ابوبکربن ابی قحافه در سن پنجاه و هشت سالگی
2-عمربن الخطاب در سن چهل و پنج سالگی
3-ابوعبیده جراح (گورکن مدینه) در سن چهل و هشت سالگی
4ـ ابو طلحه زید بن سهل میزبان مجلس در سن چهل و چهار سالگی
5- سهل بن بیضاء
6- ابی بن کعب
7- ابودجانه سماک بن خرشه
8- ابو ایوب انصاری
9- ابوبکر بن شغوب
10- انس بن مالک ساقی قوم ! در سن هیجده سالگی ( از همه کوچکتر) (3)
11- معاذ بن جبل (ابن حجر او را از قلم انداخته و در آن هنگام بیست و سه سال داشت. (4)
آلوسی میگوید (5): بزرگان صحابه بعد از نزول آیه حرمت شراب در سوره بقره باز هم می آشامیدند و دست بردار نبودند و بسیاری از حفاظ و مفسرین نزول ایات حرمت شراب را در اوایل هجرت میدانند و ایه سوره مائده جهت تشدید و تاکید حرمت بود. (6)
به هر حال در نزد همه مسلم است که این دو خلیفه شراب میخوردند و عجیب تر آنکه عمر نه فقط پس از تحریم شراب از آن دست بردار نبود بلکه تا ساعت آخر مرگش شراب انگور را میخورد. عمروبن میمون گفت: ساعتی که عمر ضربت کارد به شکمش خورد برایش شراب انگور تند آوردند و آن را آشامید. (7) ونیز آمده است (8) که عمر شراب تند را خیلی دوست میداشت. او میگفت: برای رفع حرمت شراب در آن آب می ریزیم !!! و نیز میگفت: برای هضم گوشت شتر تنها شراب آنگور مفید است !!!
آری این است خلیفه مسلمین. (9)
و نیز آمده است: یک روز عمر یک عربی را که مشروب خورده و غش کرده بود با تازیانه حد شراب زد و این اجرای حد بر او به جهت مستی او بوده و نه شراب خوردن یعنی خوردن مشروب تا مستی نیاورده مانعی ندارد ! (10)
جصاص داستان جالبی دراین رابطه از عمر نقل میکند. میگوید: یک روز عربی که شراب خورده بود. عمر خواست او را با تازیانه حد بزند عرب گفت: من همان شرابی را خوردم که خودت میخوری!!! عمر شراب خود را خواست و آن را با آب مخلوط نمود و گفت: هر کس در این موضوع شک کرد آب را داخل شراب نماید مانعی ندارد آنگاه پس از اینکه عرب را حد شراب زد خودش شراب را نوشید ! (11) و از این قبیل داستانها زیاد است (12) و در همه آنها آمده که عمر می گفت: آب را داخل شراب کنید و بخورید مانعی ندارد! در حالی که شراب با آب مخلوط شود باز هم شراب است و پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله فرمود: هر چه را که زیادی آن مستی آورد کمی آن نیز حرام میباشد خواه مستی بیاورد یا نیاورد. (13)
و نیز آورده اند یک وقتی مردم شام از سرما و سنگینی آب و بدی محصول زمین نزد عمر شکایت بردند. عمر به آنها اجازه داد که شراب را بجوشانند وقتی دو ثلث آن کم شد یک سوم باقیمانده را بیاشامند(14).
این درحالیستکه جانشین به حق رسول الله صلی الله علیه و اله یعنی اسدالله الغالب امیرالمومنین علیه السلام در عظمت حرمت شراب میفرماید: هر گاه قطرهی شراب در چاهی بیفتد و بعدا در آن محل منارهی بنا کنند در آن مناره من هرگز اذان نخواهم گفت، و همچین هر گاه قطرهی شراب میان دریائی بیفتد و آن دریا خشک شود و گیاه در محل آن روئیده شود من حیوانات خود را در آن گیاه زار نخواهم چرانید. (تفسیر روح البیان)
-----------------------------------------------------
حال قضاوت با شما:
آیا یک شخص شراب خوار میتواند خلیفه رسول الله صلی الله علیه و اله باشد ؟؟؟
کدام یک باید خلیفه باشد: شخص شراب خوار (عمر) یا حضرت مولی الموحدین امیرالمومنین اسدالله الغالب علی بن ابیطالب علیه السلام ؟؟؟
حرف دل: ای وای بر این زمانه که ما را مجبور میکند حضرت علی علیه السلام را با یک کافر شراب خوار مقایسه کنیم........
--------------------------------------
اسناد از کتب اهل سنت:
1- کشف الغمه امام شعرانی ج2 ص 154- احکام القران ابوبکر جصاص رازی حنفی ج1 ص 388- رسائل الجاحظ ص 34- شرح ابن ابی الحدید ج? ص 264.
2- البته عمر در این گفتار خود دروغ گفت و چنانکه دیدیدم از شراب دست برنداشت و تا ساعت مرگش زمانی که ضربت خورد شراب می آشامید (نوادر الاصول حکیم ترمذی ص 66- الاصابه ج4 ص22- مجمع الزوائد هیثمی ج5 ص51- فتح الباری ج10ص 30- صحیح بخاری کتاب التفسیر سوره مائده ایه حرمت شراب- صحیح مسلم کتاب الاشربه باب حرمت شراب- تفسیر الدر المنثور سیوطی ج2ص321- مسند احمد ج3ص 181و 227- سنن کبری بیهقی ج8 ص286و 290- تفسیر ابن کثیر ج2ص93و 94) و در تفسیر طبری ج2 ص 203 و ج7ص 24 به جای نام ابوبکر "مردی" اورده و ان را تحریف و خیانت نموده است و درباره عمر نیز آقای طبری به جای عمر کلمه "مردی آورده که به مصداق مثل معروف محبت آدمی را کر و کور میکند گویا شرم داشته از اینکه نام خلفای خود را که دیگران او را به نام آورده اند به قلم بیاورد.
3- فتح الباری ابن حجر ج10 ص 30
4- تفسیر ابن جریر ج7ص24- مجمع الزوائد هیثمی ج5ص52- عمده القاری عینی ج8 ص 598- تفسر الدر المنثور ج2 ص 321- شرح نووی در حاشیه ارشاد قسطلانی ج 8ص 232
?- تفسیر روح المعانی آلوسی ج? ص115
?- احکام القران جصاص ج 1 ص 380- تفسیر قرطبی ج 3ص 60- تفسیر فخر رازی ج 2 ص 229 و 231- الامتاع مقریزی 193- فتح الباری ج10 ص24- عمده القاری ج10 ص 82 - سیره ابن هشام ج2ص192- تفسیر شوکانی ج2ص71- عیون الاثر ابن سید الناس ج2ص48
7- تاریخ بغداد خطیب بغدادی ج6 ص 156
8- جامع مسانید ابوحنیفه ج2 ص 192
?- به کتابهای اهل سنت مراجعه شود از جمله: السنن الکبری بیهقی ج8ص299- محاضرات راغب ج1ص319- کنز العمال ج2ص109- جامع مسانید ابوحنیفه ج2ص190و 215.
??- العقد الفرید ج3 ص 416
??- احکام القران ج2 ص 565
??- به کتابهای زیر مراجعه شود: حاشیه سنن کبری بیهقی ابن ترکمانی ج8ص306- کنز العمال ج3ص 110- سنن نسائی ج8 ص 326- کتاب الاثار قاضی ابویوسف ص 226- جامع مسانید ابوحنیفه ج2ص 192
??- سنن دارمی ج2 ص 113- سنن نسائی ج8 ص 301 - سنن بیهقی ج8 ص 296- مصابیح السنه ج2 ص67- تاریخ خطیب بغدادی ج3 ص 327- صحیح ترمذی ج 1ص342-
??- سنن بیهقی ج8 ص 300 و 301- سنن نسائی ج8ص329- کنز العمال هندی ج 3ص 109و101- تیسیر الوصول ج2 ص 178- جامع مسانید ابوحنیفه ج2ص 191
یا علی یا علی یا علی
اللهم العن الجبت و الطاغوت
_________________
قال رسول الله صلی الله علیه و اله:
لا یقبل الله ایمان عبد الا بولایة علی و البرائة من اعدائه
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( دوشنبه 89/10/6 :: ساعت 2:28 عصر )
»» مختار ثقفی
ابواسحاق مختار ثقفی معروف به "مختار ثقفی" از دلاوران و بزرگان عرب که به خونخواهی امام سوم شیعیان حضرت حسین بن علی علیه السلام و یاران او قیام کرد. وی در سال 1 هجرت بدنیا آمد، پدرش ابوعبیدبن مسعود ثقفی که در وقعه «یوم الحجر» درعراق به قتل رسید و مادرش "دومه" بنت وهب بود. مختار از مردم شهر طائف (مکه) و از قبیله بنی ثقیف بود که در خلافت عمربن الخطاب، همراه پدرش به مدینه رفت. او در خلافت امیرالمومنین علی علیه السلام، با آن حضرت در عراق بود و بعد از شهادت حضرت، در بصره ساکن شد. در زمانیکه امام حسن مجتبی علیه السلام (امام دوم شیعیان) در ساباط
|
|
مدائن جراحت برداشت و در خانه سعدبن مسعود ثقفی عموی مختار که از زمان امام علی و به فرمان آن حضرت، فرماندار مدائن بود پیشنهاد کرد که امام مجتبی را دستگیر و نزد معاویه بفرستد تا از وعده های مالی فراوان معاویه، بهره مند شوند، ولی "سعد" به شدت با مختار برخورد و پشنهاد او را رد کرد و مختار ساکت شد. این اولین سابقه مختار در تاریخ اسلام است که به او نسبت داده اند اینکه گفته شده که به همین دلیل مختار در نزد شیعیان، از «عثمانیه» بود تا اینکه بعدها به شیعیان پیوست، ساختگی است زیرا مختار قبل از واقعه کربلا سال 61 هـ ق، یکی از شیعیان مردم کوفه بود. زمانی که مسلم بن عقیل نماینده امام حسین علیه السلام به کوفه فرستاده شد در منزل او اقامت کرد. در حمله مسلم بن عقیل به دربار "عبیدالله بن زیاد" و شهادت مسلم، مختار از کوفه بیرون رفته بود و بعد از برگشت توسط عبیدالله دستگیر و زندانی شد. او در تمام ایامی که حادثه کربلا اتفاق افتاد در زندان بود. سال 64 هجری قمری، بعد از مرگ یزیدبن معاویه (عبدالله بن زبیر) حاکم مکه از مختار دعوت به همکاری کرد. مختار با شروطی با او بیعت و بعد از اینکه شهر کوفه به دست «زبیری ها» افتاد او به کوفه بازگشت.
قیام مختار وی 5 سال بعد از حادثه خونین کربلا و یکسال بعد از نهضت «توابین» خود را با انتساب با هدف خونخواهی حسین بن علی علیه السلام و انتقام از قاتلان شهدای کربلا قیام کرد. 14 ربیع الاول سال 66 هـ ق، در کوفه به پا خاست و "عبدالله بن مطیع" را که کارگزار "عبدالله بن زبیر" بود بیرون کرد. قیام و جهت گیری اصلی جنبش مختار با شعار «یا منصور امت» و «یا لثارات الحسین» بود. درگیری های سختی در محله ها و میدان های کوفه شد، گروههایی کشته و گروههایی تسلیم شدند و مختار وارد قصر کوفه شد. اشراف کوفه با او بیعت کردند. به نقل از «اخبارالطوال» اغلب سپاه مختار از موالی ایرانی بودند (تاریخ خلفا/522). مختار بعد از تسلط بر حکومت، قاتلان واقعه کربلا را کشت و نیروهایی به اطراف فرستاد تا هم در مناطق دیگر غالب شده و هم جنایتکاران آنجا را به کیفرشان برساند. مدتها این تحرکات و نبرد با طرفداران بنی امیه به طول انجامید.
برخی از سرکردگان که به هلاکت رسیدند شمار کشته شدگان در قیام مختار را بر 3000 نفر گفته اند از جمله: عمربن سعد و پسرش شمربن ذی الجوش، حکیم بن طفیل، زیادبن مالک، خولی، منقذبن مره، عبدالله بن اسید، سنان، زیدبن رقاد، مالک بن بشر، حرمله، عمروبن حجاج، ربیعة بن مخارق (فرمانده نیروهای ابن زیاد).
اقدامات مختار مهمترین اقدام مختار، مقابله با سپاه شام بود که درسال 67 هـ ق بین سپاه او به فرماندهی "ابراهیم بن اشتر" و سپاه شام به فرماندهی "عبیدالله بن زیاد" صورت گرفت که در این جریان بعضی از اصلی ترین سرکردگان و رهبران شام که مدتها در جنگهای مختلف عراق، شرکت داشتند، مثل عبیدالله بن زیاد، حصین بن نمیرسکونی، شرجیل بن ذی الکلاع، همگی کشته شدند و بقیه سپاه نیز شکست خورده و فراری و در شهر «موصل» آواره شدند.
سرانجام کار مختار مختار به سرزمین و مناطقی چون موصل، حلوان (نزدیک سرپل ذهاب)، مدائن، بلاد ارمنیه، اران، آذربایجان، حوران، ماهیان، ری و اصفهان که اینها شمال عراق بود، مسلط شد و فقط شهر بصره به دست آل زبیر و زبیریان بود. زبیریان از نیروهای مختار خواستند که با عبدالله بن زبیر، به عنوان امیرالمومنین بیعت و دست از جنگ بردارند، و یاران مختار خواستند تا آنها با مختار بیعت و خلافت را به «آل رسول» واگذارند که در این میان جنگی صورت گرفت و مصعب بن زبیر حاکم بصره و برادر عبدالله بن زبیر که از شقی ترین افراد روی زمین بود سپاه مختار را شکست داد و مختار و بسیاری را کشت و یاران او را اسیر کرد و به بغض اینکه بیشتر آنها از «عجم» بودند آنها را از دم تیغ گذراند. مدت حکومت مختار، یکسال و نیم (18 ماه ) بود و در 14 رمضان سال 67 هجری قمری در سن 67 سالگی از دنیا رفت. قبر او، در رواق راهرو مرقد حضرت مسلم بن عقیل در کوفه است.
احوالات مختار ثقفی مختار را به مدح و ذم توصیف کرده اند. به علت خونخواهی حسین بن علی و یارانش بسیار او را ستوده اند، آن چنانکه از امام باقر علیه السلام: مختار را دشنام ندهید، او قاتلان ما را کشت و خونخواهی ما نمود و....، و از طرفی، بعضی آن را «کذاب» گویند و اتهاماتی چون ادعای «نبوت» برای خودش و ادعای «مهدویت» برای محمدبن حنفیه و تاسیس فرقه کیسانیه به او زده اند که اغلب این نسبت ها، بعد از مرگ مختار بوده و همانگونه که در تاریخ نقل شده مهم ترین عامل این اتهامات، ضرباتی است که او بر پیکر امویان و زبیریان وارد کرده است. عبدالله ابن زبیر که به گفته خود از چهل سال قبل دشمنی اهل بیت پیامبر را بر دل داشت، نمی توانست نسبت به مختار که برای حاکم کردن اهل بیت علیهم السلام، اینهمه کوشید بی تفاوت بماند. تکلیف بنی امیه که روشن است (برای آگاهی کامل مراجعه به کتب مربوطه شود). مختار مردی باهوش و آگاه و خردمند بود. او تعبد زیاد داشت و به گفته همسرش او از بندگان صالح خدا بود. همسر او بعد از این توصیف به دستور "مصعب بن زبیر" زندانی و بعد به قتل رسید.
|
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( دوشنبه 89/10/6 :: ساعت 2:22 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ
مرنجان و مرنجعزاداری از سنت های پیامبر اکرم (ص) استسعادت ابدی در گرو اشک و عزاداری بر سیدالشهدا علیه السلامسبک زندگی قرآنی امام حسین (علیه السلام)یاران امام حسین (ع) الگوی یاران امام مهدی (عج)آیا شیطان به دست حضرت مهدی علیه السلام کشته خواهد شد؟ارزش اشک و عزا بر مصائب اهل بیت علیهم السلامپیوستگان و رهاکنندگان امام حسین علیه السلامامام حسین علیه السلام در آیینه زیارتپیروان مسیح بر قوم یهود تا روز قیامت برترند!نگاهی به شخصیت جهانی امام حسین «علیه السلام»[عناوین آرشیوشده]