»» یاد آن روزها بخیر
گاهى وقتها که به یاد دوران جوانى و دانشجویى با همه فراز و نشیبهایش مىافتم دلم مىگیره . به قول معروف فیل دلم یاد هندوستان مىکنه; یاد آن همه سختى، آن همه رفیق، آن همه مرد که آرام و بىصدا امروز سینه در سینه خاک خفتهاند و با شنیدن اسمشان آه سردى از سینه دوستانشان بیرون مىزند .
آن روزها، میان جوانها و مخصوصا دانشجویان زندگى و بودن معنى دیگرى داشت . تجربه رنج و درد، تجربه نادارى و فقر، تجربه مجاهدت و همدردى، تجربه تقسیم همه آنچه در کاسه بود .
آن روزها بر و بچههایى که از آنها یاد مىکنم وقتى دردى و عشقى به جانشان مىافتاد قبل از اینکه از کسى یا کسانى بخواهند حال و روز بیچارهها و ندارها و مظلومها را بفهمند و یا حق آنها را بهشون برگردانند از خودشان شروع مىکردند، از پول توجیبىشان، از تن دادن زیر بار کار، از کار کردن در کوره پزخانهها، حتى از ترک خانههاى امن و راحت و لوکس و زندگى دانشجویى در محلههاى پایین شهر، تا اینکه در میان شهرهاى بى در و دروازه تهران و اصفهان و شیراز و مشهد، اگر فلکزده بدبختى را پیدا مىکردند که ادارهاى و یا سازمانى به او ظلم مىکرد و حق او را نمىداد راه مىافتادند و آنقدر مىایستادند تا حق آن بیچاره را بگیرند . حتى اگر به زندان مىافتادند و یا شکنجه مىشدند . داشتن و نداشتن امکانات وسایل چیزى نبود که آنها را از رفتن و مبارزه و مجاهده باز بدارد . مهم این بود که با ظالم نباشند، با سکوت آب به آسیابش نریزند . خودشان را سرگرم بازیچهها نکنند . تا نشان بدهند که زندهاند، جوانند، مسلمانند و بالاخره نشان بدهند که هستند .
هیچکس و هیچ چیز نمىتواند نام و نشان آنها را از میان این سرزمین پاک کند .
البته همان موقع هم مسلمانان و مذهبىهاى شیک و آراستهاى هم بودند که بىدرد و داغ و در امنیت تمام خودشان را با بحث و فحصهاى شبهاى جمعه مشغول مىکردند . مثل همین الآن که مجالس بىدردهاى شیک از خیابان انقلاب تا تجریش در خانههاى لوکس تشکیل مىشود و سخنرانان شیک و البته بىدرد برایشان سخنرانى مىکنند تا استخوانى سبک کرده باشند .
- حیف از این جوانى که در بىدردى بگذرد!
- حیف از این جوانى که بىتجربه دستهاى پینه بسته، کار و تقسیم سیرى و گرسنگى بگذرد .
- حیف از این جوانى که در سکوت بگذرد، سکوت در وقت دیدن بىعدالتى و ظلم!
- حیف از این جوانى که بىهمراهى درماندهترین مردان و زنان بىپناه بگذرد!
- حیف از این جوانى که خرج گروهها و دستهها و کسانى شود که هیچگاه گرسنه نبودند . خسته و تنها نبودند!
بىگمان، امام مهدى (عج)، نیز یاران خودش را از میان این جماعت انتخاب نخواهد کرد .
حداقل به خاطر اینکه وقتى ظهور کند ناگزیر به جنگ، جهاد و رویارویى با ظالمان و ستمگران است و آنان هیچگاه مهیاى حضور در صحنههایى چنین نیستند .
یاد آن روزها بخیر!
روزهاى جوانى، روزهاى جهاد، روزهاى تجربه دستهاى پینهبسته .
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 86/9/11 :: ساعت 7:47 صبح )
»» جوانى از منظر معصومان (علیهم السلام)
از زمانى که انسان پاى به عرصه وجود مىنهد، دورههاى گوناگونى را پشت سر مىگذارد. دوران نوزادى، شیرخوارگى، خردسالى، کودکى، نوجوانى، جوانى، میانسالى و پیرى هر یک از این دورهها شرایط متناسب خود را دارند و انسان باید از آمادگى همان دوره برخوردار باشد، از میان این چند دوره مى توان به بهار جوانى اشاره کرد. بهارى که در آن، سرنوشت انسان رقم خورده، شخصیت وى شکل مى گیرد و استعدادها بارور شده پایه هاى دینى و عقیدتى مستحکم مىگردد.
جوانى بهار زندگى است، بهارى ارزشمند اما زودگذر.
حال باید دید که چگونه از بهار جوانى کاملا بهره بریم و از این سرمایه عظیم پاسدارى و حراست نماییم؟
این جاست که باید با تلاشى پىگیر و مستمر، دنبال راه و روش صحیح و کاملا بىعیب و نقص بود؛ راهى که انبیا و پیشوایان معصوم (علیهم السلام) در پیش گرفتند و نتیجه روشن و مطلوب آن را براى ما بازگو نمودند.
حضرت علی قلب نوجوان را مانند زمین کاشته نشده ولى آماده بذر پاشى میداند که اگر آن چه را که باعث سعادت و کامیابى یک جوان است، بذر افشانى نکنیم، خواه ناخواه دیگران بذرافشانى خواهند کرد
در نظر پیامبر (صلى الله علیه وآله)، این دوران آنچنان مهم و ارزشمند است که به ابوذر غفارى دستور میدهد تا این فرصت طلایى را به عنوان غنیمت تلقى کرده و از آن کاملا بهره بردارى کند و میفرماید: «یا أباذر اغتنم شبابک قبل هرمک (1) اى ابوذر از جوانى خود پیش از فرا رسیدن دوران پیرى کاملا استفاده کن». پیرى دوران استفاده از ذخیرههاست نه ذخیره سازى. بدین جهت پیامبر از ابوذر میخواهد تا قدر جوانى خویش را شناخته و آینده را پیشاپیش بیمه کند.
بهره جوانى
عمرو بن حمق خزاعى، یکى از صحابه پیامبر و از یاران شجاع و مخلص امیرمؤمنان (علیه السلام) بود که سرانجام توسط دژخیمان معاویه دستگیر شد و پس از شهادت، سر مقدسش را به عنوان هدیه نزد معاویه بردند.
او هنگام جوانى براى پیامبر (صلى الله علیه وآله) آب برد، پیامبر پس از آشامیدن، در حق او دعا کرد و چنین فرمود: «اللهم امتعه بشبابه (2)؛ خدایا او را از جوانى بهرهمند ساز».
دقت در این ماجرا و دعاى پیامبر (صلى الله علیه وآله) بسیارى از مسائل را براى ما آشکار میسازد؛ زیرا آثار جوانى در نظر مبارک پیامبر، آن قدر مهم بوده که درباره عمرو چنین دعایى میکند.
تأثیر این دعاى مستجاب درباره عمرو فقط براى این نبوده که وى از نظر ظاهرى و شکل و قیافه جوان بماند؛ چرا که این اثر در برابر دیگر آثار مثبت جوانى بسیار ناچیز است، گفتنى است که عمرو در اثر دعاى خیر پیامبر (صلى الله علیه وآله) تا هشتاد سالگى از روحیهاى جوان برخوردار بود.
پیامبر دعا کرد تا فکر و اندیشه عمرو مانند یک جوان، و سلامت جسمى او، سلامت یک جوان، و حال عبادت او، همانند حال عبادت یک جوان بانشاط و سالم همچنان باقى بماند در نتیجه، او با این که هشتاد سال از عمر با برکت خود را پشت سر گذرانده بود اما همچنان قوى و نیرومند، در کنار امیرمؤمنان (علیه السلام) در صحنههاى نبرد میغرید و میخروشید؛ گویى فراموش کرده بود که هشتاد سال از عمر شریفش میگذرد.
پرسش از جوانى در قیامت
روشن است که نعمتهاى خداوندى هر چه ارزشمندتر باشد، در روز واپسین حساب دشوارترى را در پى خواهد داشت. جوانى یکى از همان نعمت هاى ارزشمندى است که انسان باید در دادگاه عدل الهى پاسخ گوى برخورد با این نعمت باشد.
پیامبر (صلى الله علیه وآله) نیز در این راستا میفرماید: «بندگان در روز قیامت هیچ گامى بر نمیدارند مگر اینکه باید به چهار چیز پاسخ دهند: نخست از عمر، که در چه کارى آن را به پایان رسانده؛ دوم از جوانى که در کجا به کار برده شده؛ سوم از علم و دانششان که چگونه از آن بهره جستهاند؛ و چهارم از دارایى و ثروتشان که از کجا آورده و در کجا به مصرف رساندهاند».(3)
در جوانى چه رازى نهفته است که از یک سو پیامبر سفارش فرموده و از سوى دیگر، در قیامت از آن سوال میشود؟
پاسخ این پرسش بسیار روشن است: جوانى دوران نشاط و سلامتى است فکر جوان همانند خود جوان بسیار مستعد است قلب جوان بسیار رقیق و مهربان است و تیرگى قلب بسیارى از بزرگسالان را ندارد.
بى جهت نیست که خداوند به جوانان نظر دیگرى دارد و از باب لطف و مرحمت برخى گناهان جوانان را نادیده میگیرد؛ اما زمانى که از سن جوانى بگذرد و به چهل سالگى برسند، دستور میآید تا هر گناه بزرگ و کوچک را بر همگان بنویسند و هرگز در این جهت کوتاهى نکنند.(4)
حساسیت امیرمؤمنان به دوران جوانى
امیرمؤمنان (علیه السلام) نیز به این دوران بسیار حساس و امیدوار بودند؛ چرا که تمام افتخاراتى که به دست آورده بودند در همین دوران بوده است.
او میخواست تا هر نسلى که به مرحله شکوفایى میرسد قدر جوانى را بشناسد و کاملا از خود مراقبت کند در نامه اى که به فرزندش امام حسن مجتبى (علیه السلام) مینویسد، ضمن اشاره به آمادگى هاى دوران جوانى و بهره جستن از آن فرصتها به یک بحث تربیتى بسیار دامنه دار و گسترده میپردازد و در بخشى از آن نامه، چنین یاد آور میشود:
«...پسرم هنگامى که دیدم سالیانى از من گذشت و توانایى رو به کاستى رفت به نوشتن وصیت براى تو شتاب کردم و ارزشهاى اخلاقى را بر تو شمردم پیش از آن که اجل فرا رسد؛ در حالى که رازهاى درونم را به تو منتقل نکرده باشم و در نظرم کاهشى پدید آید چنان که در جسمم آمد و پیش از آن که خواهش ها و دگرگونى هاى دنیا به تو هجوم آورند و پذیرش و اطاعت مشکل گردد زیرا قلب نوجوان چونان زمین کاشته نشده، آماده پذیرش هر بذرى است که در آن پاشیده شود
پس در تربیت تو شتاب کردم پیش از آن که دل تو سخت شود و عقل تو به چیز دیگرى مشغول گردد تا به استقبال کارهایى بروى که صاحبان تجربه زحمت آزمودن آن را کشیدهاند و تو را از تلاش و یافتن بى نیاز ساختهاند پس در آغاز تربیت تصمیم گرفتم تا کتاب خداى توانا و بزرگ را همراه با تفسیر آیات به تو بیاموزم و شریعت اسلام و احکام آن را از حلال و حرام به تو تعلیم دهم و به چیز دیگرى نپردازم»(5)
امیرمؤمنان در این بخش از نامه خود به فرزندش امام حسن (علیه السلام) بر مواردى تأکید میورزد که هر یک از این موارد، قابل بحث و بررسى است.
حضرت بر قلب و عقل جوان تکیه کرده که بزرگترین سرمایهى یک جوان است. ایشان قلب نوجوان را مانند زمین کاشته نشده ولى آماده بذر پاشى میداند که اگر آن چه را که باعث سعادت و کامیابى یک جوان است، بذر افشانى نکنیم، خواه ناخواه دیگران بذرافشانى خواهند کرد.
سرمایه دوم در کلام امیرمومنان (علیه السلام) نسبت به یک جوان، عقل است که در این مورد باید کنترل شود، تا دیگران فکر جوان را آلوده و منحرف نکنند و وجود این دو سرمایه بزرگ در یک جوان راه را براى استفاده صحیح از جوانى باز خواهد کرد.
پی نوشت:
1- بحارالانوار، ج 77، ص 75؛ مشکاة الانوار، ص 171.
2- سفینة البحار، ج 2 ص 260
3- مشکاة الانوار، ص 171؛ کافى ؛ ج 2، 135.
4- سفینة البحار، ج 1، ص 504
5- نهج البلاغه، نامه 31، ترجمه محمد دشتى، ص 521
جوان از منظر معصومان-محمد جواد مروجى طبسى
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 86/9/11 :: ساعت 7:46 صبح )
»» میدان مغناطیسی بدن انسان
هارولدبور از دانشگاه ییل برای اولین بار با انجام یک آزمایش ساده،به وجود میدان مغناطیسی در اطراف موجود زنده پیبرد.او با توجه به یک مولد الکتریکی که در آهنربا در داخل سیمپیچ دوران میکند و جریان تولید میکند،سمندری را در یک ظرف آبنمک قرار داد و ظرف را به دور سمندر چرخاند.الکترودهایی که در این ظرف وجود داشتند و به یک گالوانومتر حساس متصل شدهبودند،یک جریان متناوب را نشان میدادند.
زمانی که بور این آزمایش را بدون سمندر انجام داد،گالوتنومتر هیچ جریانی را نشان نداد.این بدان معنا بود که در اطراف موجود زنده میدانی وجود دارد که خاصیت مغناطیسی هم دارد.بور این وسیله را بر روی دانشجویان داوطلب خود امتحان کرد و مشاهده نمود که این میدان در بدن انسان هم وجود دارد وکاملا تابع رویدادهای اساسی زیست شناختی بدن است.او این میدان را حیاتی نامید چون هرگاه حیات از بین برود،میدان حیاتی هم از بین میرود.به گونهای که یک سمندر مرده در دستگاه هیچ پتانسیلی به وجود نمیآورد.
تشکیل میدان مغناطیسی بدن: همانگونه که میدانید،در بدن ما میلیون ها عصب وجود دارد که کار انتقال پیام در بدن ما بوسیله تحریک الکتریکی این عصب ها صورت می گیرد.در اثر شار بار در اطراف آنها در بدن ما یک میدان تشکیل میشود و میدان بدن ما در اثر فعالیت همزمان میلیون ها عصب به وجود می آید. امواج مغزی:دستگاه موجنگار مغز چهار نوع منحنی از امواج مغزی را ارائه میدهدکه عبارتند از:آْلفا،بتا،دلتا
و تتا.ریتمهای دلتا کندترین امواج مغزی با تناوب از 1تا3 دور در ثانیه بوده و اغلب در خواب عمیق ظاهر میشوند.بهنظر میرسد که ریتمهای تتا که دارای تناوب 4تا7 دور درثانیه می باشند به خلق و خوی بستگی داشته باشند.ریتمهای آلفا از 8 تا 12 دور در ثانیه،در اوقات تفکروتامل آزاد رخ داده و در صورت تمرکز حواس و توجه قطع میشوند و بالاخره ریتمهای بتا با تناوب 13الی22 دور در ثانیه،ظاهرا منحصر به نواحی جلوئی مغز،یعنی جایی که فعالیت های پیچیده مغزی رخ میدهد میباشند.امواج آلفا امواج بسیار مهمی هستند که بوسیله هانسبرگر آلمانی کشف شدند و به گفته وی با نوعی هوشیاری و خودآگاهی معطوف به درون ظاهر میشوندو تغییرات فیزیولوژی مهمی در بدن ایجاد میکنند.
میدان مغناطیسی بدن و امواج مغزی در معرض خطر
حتما تا به حالدرباره خطرات گوشیهای موبایل یا زندگی در نزدیکی نیروگاهای برق چیزهایی شنیدهاید.بنابرتحقیقات پروفسور لای امواج مغناطیسی که از نیروگاه های برق یا وسایل برقی مثل سشوار و ریشتراش برقی و...ساطع میشود به دی ان ای سلول های مغزی آسیب میرساند و قابلیت ترمیم را در آنها از بین میبرد.میدان های مغناطیسی خارجی علاوه بر آسیب به دی ان ای مغز
اثر منفی دیگری به بدن دارند.این میدان ها باعث اختلال در میدان مغناطیسی طبیعی بدن میشوند.همانطور که میدانید نزدیک به 70%از بدن مارا آب فراگرفته و مولکول های آب به صورت دوقطبی هستند و زمانیکه ما در معرض یک میدان مغناطیسی خارجی قرار می گیریم،این
مولکولها در جهت آن میدان قرار میگیرند و این پدیده باعث میشود نظم میدان مغناطیسی ما به هم بریزد.
علاوه بر عوامل خارجی یکسری عوامل داخلی نیز وجود دارند که باعث میشوند اختلال در میدان بدن ایجاد شود.مهمترین آنها بارهای الکتریکی هستند که هنگام شارش بار در عصب در اطراف آن به وجود می آیند و به صورت الکتریسیته ساکن در بافت های بدن ذخیره میشوند و میدانی که در اطراف این بارها بوجود میآیند در میدان بدن ایجاد خلل میکنند.اینبارها به خصوص در نقاطی که تراکم اعصاب بیشتر است ذخیره میشوند و به دلیل این که هم تراکم زیادی دارند و هم در نزدیکی عصب های بیشتر و مهمتری قرار دارند برای بدن به شدت مضر هستند.از جمله این نقاط ناحیه سر و دستها و قسمت مچ پابه پایین است و در بین این سه قسمت،سر اهمیت ویژهای دارد چون بارهای ذخیره شده در آن علاوه بر ایجاد خلل درمیدان مغناطیسی مغز باعث اغتشاش در امواج مغزی نیز میشوند. به ظاهر ما روزانه تنها دقایقی را در معرض میدان مغناطیسی هستیم،مثل موبایل یا سشوار و غیره.اما در طول دوران زندگی خود در معرض میدانی بسیار قوی هستیم و آن میدان مغناطیسی زمین هست.عوامل داخلی اغتشاش در میدان بدن ما هم فعالیتهای حیاتی و اجتنابناپذیری هستند که در تمام طول عمر ما در جریان هستند پس چگونه میتوان اثرات سوء آنها که باعث اختلال در بدن ما و بیماری هایی مثل سرطان میشوند را خنثی کرد؟
در اینجاست که باید گفت خداوند راه حل تمام این سوالات را در یک عمل ساده که امکان آن برای همه افراد وجود دارد و بیش از چند دقیقه هم وقت نمی برد و هیچ ضرری هم ندارد به انسان هدیه داده و آن نماز است.
نماز و میدان مغناطیسی
آنگونه که از تصاویر به دست آمده از میدان مغناطیسی زمین پیداست،بطور شگفتانگیزی اگر انسان در هر نقطه از زمین رو به قبله بایستد،میدان مغناطیسی بدنش بر میدان مغناطیسی زمین منطبق میگردد و در مدتی که در نماز است میدان بدنش منظم میشود. یکی از نکات بسیار جالبی که پروفسوربور به آن دست یافته بود این بود که دریافته بود که در بدن تمام دانشجویان مؤنث ماهی یکبار تغییر ولتاژ شدید ایجاد میشود و میدان بدن به منظمترین حالت خود میرسد و به همین دلیل است که زنان نیازی ندارند در این مدت نماز بخوانند.
اخیرا هم کشف شده است که قلب زنان منظمتر و قویتر از مردان میزندو دلیل آن همین تغییر ولتاژ است.
نماز و بارهای الکتریکی: همانطور که قبلا اشاره شد بارهای زائدی که در اثر تحریکات الکتریکی اعصاب به وجود میآیند هم بر میدان بدن و هم بر امواج مغزی اثر سو دارند. و این اثرات در نواحیای که اعصاب در آن تحرک بیشتری دارند،خطرات جدیتری ایجاد میکنند و باید هرچه سریعتر از آن نواحی دور شوند.به طرز حیرتآوری میبینیم که این نواحی دقیقا نواحی هستند که در وضو شسته میشوند و بنابر تحقیقات صورت گرفته بهترین راه دفع این بارهای زائد استفاده از یک ماده رساناست که سریعترین و ارزانترین و بیضررترین ماده برای این کار آب است و جالب اینجاست که آب هرچه خالصتر باشد سریعتر بارهای ساکن را از بدن ما به اطراف گسیل میدهد و هیچ مایعی مثل آب خالصی که در وضو به انسان سفارش شده این اثر را ندارد.
نماز و امواج مغزی:با دفع بارهای زائد بدن در وضو امواج مغزی در ایدهالترین حالت قرار می گیرند.علاوه بر آن حالت تمرکزی که در هنگام نماز در انسان به وجود میآید،تشعشع امواج آلفا و نیز توانایی مغز در تولید این امواج را افزایش می دهد.
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 86/9/11 :: ساعت 7:42 صبح )
»» فاصله ها
ایمان تو باید بارها در کوره برود تا ناخالصی های خود را از دست بدهد و مانند فولاد محکم شود. هر چه تردیدها بیشتر به او حمله کنند و هر چه او بر تردیدها بیشتر غلبه کند، بر قوتش و قدرتش افزوده می شود و توان پیوند زنندگیش و زنده کنندگی او فزونی می یابد. پس، از ترس ها تردیدها نترس. بگذار ایمانت آنقدر بزرگ باشد که ترس ها، تردید ها و وسوسه ها جرأت نزدیک شدن به آن را نداشته باشند. ایمان و ارتباطت را چنان کن که هر تهدیدی آن را محکم تر کند و هر تضعیفی آنرا تشدید نماید.
کاری کن که فاصله ها تو را نزدیک تر کنند.
یأس ها تو را امیدوارتر، ضربه ها تو را ضربه ناپذیرتر و تنزل ها تو را مستحکم تر و سختی ها تو را نرم تر می سازند. اگر تو بخواهی ایمان و وفاداری کسی را بیازمایی و ارتباط او را با خود محک بزنی چه کارهایی خواهی کرد و چگونه او را امتحان می کنی. خداوند اینکار را در حد اعلی کامل و استادانه انجام می دهد.
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 86/9/11 :: ساعت 7:41 صبح )
»» وقتی راه رفتن آموختی
وقتی راه رفتن آموختی، دویدن بیاموز. و دویدن که آموختی ، پرواز را.
راه رفتن بیاموز، زیرا راه هایی که می روی جزیی از تو می شود و سرزمین هایی که می پیمایی بر مساحت تو اضافه می کند.
دویدن بیاموز، چون هر چیز را که بخواهی دور است و هر قدر که زودباشی، دیر.
و پرواز را یاد بگیر نه برای اینکه از زمین جدا باشی، برای آن که به اندازه فاصله زمین تا آسمان گسترده شوی.
من راه رفتن را از یک سنگ آموختم ، دویدن را از یک کرم خاکی و پرواز را از یک درخت.
بادها از رفتن به من چیزی نگفتند، زیرا آنقدر در حرکت بودند که رفتن را نمی شناختند! پلنگان، دویدن را یادم ندادند زیرا آنقدر دویده بودند که دویدن را از یاد برده بودند.
پرندگان نیز پرواز را به من نیاموختند، زیرا چنان در پرواز خود غرق بودند که آن را به فراموشی سپرده بودند!
اما سنگی که درد سکون را کشیده بود، رفتن را می شناخت و کرمی که در اشتیاق دویدن سوخته بود، دویدن را می فهمید و درختی که پاهایش در گل بود، از پرواز بسیار می دانست!
آنها از حسرت به درد رسیده بودند و از درد به اشتیاق و از اشتیاق به معرفت.
***
وقتی رفتن آموختی ، دویدن بیاموز. ودویدن که آموختی ، پرواز را. راه رفتن بیاموز زیرا هر روز باید از خودت تا خدا گام برداری. دویدن بیاموز زیرا چه بهتر که از خودت تا خدا بدوی. و پرواز را یادبگیر زیرا باید روزی از خودت تا خدا پر بزنی.
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( دوشنبه 86/7/30 :: ساعت 4:22 عصر )
»» گزارشی از کلاه بردای های شرکت و موسسات کاریابی
بیکار هستید، هیچ هنری هم ندارید، خلاقیتتان هم صفر یا حتی منفی است، حتی یک مدرک کشکی هم که به درد در کوزه بخورد ندارید.
خب اینکه اشکال ندارد، مهم این است که آرزوی کار مشتی و حقوق قلمبه توی کلهتان است.
این هم اصلا اشکال ندارد، ایکی ثانیه ردیف است، جان تو خودمان میگذاریمات سرکار، طوری که خودت هم حال کنی، فقط یک نموره خرج دارد. اشکالی ندارد که؟ توی بازار خلاف هر روز یک
نوع کلاهبرداری مد میشود؛ شرکتهای مضاربهای، لیزینگ خودرو، پیشفروشمسکن، ... حالا هم چند وقتی است که با وجود این همه جوان بیکار و علاف، کلاهبرداری به روش
سرکارگذاری حسابی مد روز شده است؛ یک کلاهبرداری ترو تمیز و شیک از جوانان و عزیزان آیندهساز بیکار.
خبرها را اگر بخوانید میبینید که هر چند وقت یک بار، تق یکی از این شرکتهای کلاهبرداری در یک نقطه از کشور درمیآید و آنوقت هزاران شاکی جدید میماند روی دست پلیس و سیستم
قضائی. در این آشفته بازار کلاهبرداری، بد نیست این پروندههای واقعی و عجیب که در آنها کلاهبرداران با شیوههای اختراعی و عجیب و غریب خود پول به جیب میزنند را بخوانید،
شاید چشم و گوشتان باز شد و عاقبت بهخیر شدید.
پرونده1: شرکت ارتباط پویش کیان
کلاهبرداری 90 میلیونی در جوار دستشویی
یکی از پروندههای توپی که در زمینه کلاهبرداری با روش سرکارگذاری ترکید، مربوط به پرونده شرکتی به نام «ارتباط پویشکیان» است که همین یکی دو هفته قبل تقاش درآمد. در این
پرونده، 3 جوان هفت خط با طرح نقشهای که عقل شیطان هم به آن قد نمیداد، از تهران به زاهدان رفتند و با ایجاد یک شرکت صوری کاریابی، 9 هزار جوان خسته از بیکاری را حسابی سرکار
گذاشتند تا 90 میلیون تومان به جیب بزنند.
این سه جوان پس از ثبت شرکتی به نام «ارتباط پویش کیان»، گوشی را برداشتند و به تمام روزنامههای محلی سیستان و بلوچستان آگهیهای تمام صفحهای دادند که آقایان و خانمهای
بیکار، با هر مدرکی که دارید بدوید، میخواهیم استخدامتان کنیم؛ یک چیزی توی مایههای «خونهدار، بچهدار، زنبیلو وردار بیار».
وقتی جوانهای بیکار ـ که دیگر حوصلهشان از کارکردن در شرکت ایرانول(!) سررفته بود ـ با شماره تلفنی که شرکت کلاهبردار اعلام کرده بود تماس میگرفتند، به آنها گفته میشد
چون سؤالات امتحانی در زاهدان لو رفته، فعلا 9 هزار چوب بریزند به شماره حساب شرکت و تست اعتیاد بدهند تا بعدش زمان برگزاری آزمون استخدامی فرا برسد.
خیلی زود کار و بار آنها سکه شد و در دفتر 3 جوان کلاهبردار ـ مخصوصا جلوی دستشوییها ـ جای سوزن انداختن نبود چرا که هرکسی بعد از واریز فیش 9 هزار تومانی، یک لیوان دستش بود تا
مثلا تست اعتیاد بدهد و اگر آزمایش چیزی را نشان نداد، بعدش برود سرکار.
آنها البته در اقدام خیلی کثیفی، در محل های تست ادرار خانمها، دوربین مدار بستهای نصب کرده بودند و اقدام به فیلمبرداری میکردند.
وقتی کارجوی( کلمهای هموزن دانشجو) از همه جا بیخبر نمونه را میداد و میرفت پیکارش، آنوقت به او اعلام میشد که نتیجه آزمایش به زودی از طریق پست یا به صورت تلفنی به
شما اعلام میشود؛ البته این پروسه یک مقداری طول میکشد ، پس باید دندان روی جگر مبارک بگذارید و مزاحم نشوید.
جالب این بود که در حالی که هزاران جوان برای یافتن کار به این شرکت مراجعه کرده بودند، حتی یک نفرشان به موضوع مشکوک نشده بود و دست آخر هم ماجرای کلاهبرداری آنها زمانی فاش
شد که پلیس سیستان و بلوچستان به موضوع مشکوک شد و دست به تحقیقات نامحسوسی درباره شرکت کاریابی زد تا در نهایت مشخص شود که آنها چطور بیآنکه با حتی یک شرکت برای استخدام
کارگر و کارمند صحبت کرده باشند، آگهی استخدام دادهاند.
با دستگیری 3 کلاهبردار در بیست و هشتم شهریورماه، مشخص شد آنها 9 هزار جوان جویای کار را در زاهدان و سراوان سرکار گذاشتهاند و از این طریق بیشتر از 100 میلیون تومان در مدت
کوتاهی به جیب زدهاند
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( دوشنبه 86/7/30 :: ساعت 4:9 عصر )
»» سرکارگذاری از آن سوی میلهها
یکی دیگر از پروندههای مربوط به آگهیهای کاریابیهای تقلبی که حسابی هم صدا کرد، پرونده عجیب کلاهبرداریای بود که طی آن، مردی شرکت هواپیمایی خودش را داخل زندان تاسیس
کرد و ازهمان جا هزاران جوان جویای کار را سرکیسه کرد. نخستین سرنخ ها درباره کلاهبرداری حساب شده این مرد، مرداد ماه گذشته در اختیار پلیس قرارگرفت؛ وقتی که چند شاکی به
دادسراهای مختلف کشور رفته و از مردی که به بهانه کاریابی آنها را سرکار گذاشته بود، شکایت کردند.
شاکیان که کلاه گشادی سرشان رفته بود، در توضیح ماجرا گفتند که بعد از خواندن آگهی استخدام مهماندار برای یک شرکت هواپیمایی، با توجه به اینکه از بچگی مثل برادران رایت
آرزوی پرواز در آسمانها را داشتهاند و علاوه بر آن از بیکاری هم رنج میبردهاند، با شمارهای که در آگهی اعلام شده بود، تماس گرفتهاند.
بعد از تماس از آن سوی خط، صدای زن جوانی به گوش میرسید که به آنها میگفت در صورتی که قصد شرکت در آزمون استخدامی را دارند باید یک کارت تلفن بین المللی با مبلغ بیش از 3 هزار
تومان تهیه کنند و این کارت تلفن را به یک صندوق پستی ارسال کنند یا آنکه نام کاربر و رمز ورود کارت را از طریق تلفن برای او بخوانند تا نام آنها ثبت شود و این 2 شماره هم شماره
کارت آنها هنگام آزمون است.
با این اطلاعات، کارآگاهان پلیس به ردگیری مخابراتی شماره تلفنی که در آگهی ثبت شده بود، دست زدند و توانستند زن جوانی را که به تماسها پاسخ میداد، دستگیر کنند. با دستگیری
این زن جوان، وی که تازه متوجه شده بود پایش به یک کلاهبرداری بزرگ باز شده، به کارآگاهان گفت که او منشی مردی است که با شمارهای عجیب تماس میگیرد و مدعی است که در خارج از
کشور زندگی میکند.
این زن جوان به کارآگاهان گفت: «مدتی قبل وقتی برای استخدام شدن به عنوان منشی آگهی داده بودم، مردی با من تماس گرفت و مرا به عنوان منشی استخدام کرد. او گفت که قصد دارد برای
استخدام مهماندار و کارمند خدماتی نهاد ریاستجمهوری در روزنامهها آگهی استخدام بدهد.
وظیفه من این بود که بعد از آنکه افراد جویای کارتماس میگیرند به آنها توضیح بدهم که برای شرکت در آزمون استخدامی باید یک کارت تلفن بینالمللی خریداری کرده و نام کاربر و
رمز ورود آن را برای من بخوانند تا آنها را ثبتنام کنم.
او بعد از گرفتن شماره تلفن من، آگهی استخدامی را در روزنامهها چاپ کرد و از آن به بعد هر چند روز یک بار تماس میگرفت و من نام تمام کاربرها و رمز ورود کارتها را برای او
میخواندم. او بعد از مدتی به من قول ازدواج داد و قرار شد بعد از بازگشتاش به ایران با هم ازدواج کنیم». با این اطلاعات کارآگاهان به ردیابی شماره تلفن تماس گیرنده ناشناس
پرداخته و دریافتند که تمامیتماسها از تلفن عمومی زندان اوین برقرار شده و به این ترتیب تحقیقات وارد مرحله جدیدی شد.
کارآگاهان این بار تلفن عمومیای را که تماسها با آن صورت گرفته بود، تحت کنترل قرار داده و سرانجام بعد از یک ماه توانستند تماسگیرنده مرموز را به دام بیندازند.
سوم شهریورماه گذشته وقتی مرد جوان در شعبه دوم دادیاری دادسرای فرودگاه در مقابل قاضی شهبازی قرارگرفت، با قبول اتهام کلاهبرداری از افراد جویای کار گفت: «از 6 سال قبل به
اتهام کلاهبرداری به زندان افتادم و بنابراین نتوانستم درآمدی داشته باشم. مدتی قبل به فکر افتادم پساندازی برای زمان آزاد شدنام فراهم کنم. برای همین از 2 ماه قبل نقشه
کلاهبرداری را طراحی کردم و به ا جرا گذاشتم.
بعد از چاپ آگهی استخدام، هزاران نفر با این شماره تماس گرفتند و شماره کاربری و رمز عبور کارت تلفنی را که اعلام کرده بودم برای ثبتنام لازم است، برای منشی سادهلوح
خواندند. در تماسهایی که با منشی جوان برقرار میکردم، او این شمارهها را برایم میخواند و من هم بعد از یادداشت، آنها را به زندانیان میفروختم تا آنها بتوانند با خارج از
تهران تماس بگیرند
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( دوشنبه 86/7/30 :: ساعت 4:7 عصر )
»» پیروزى یک آرزو نیست یک واقعیت است
هر انسانى دوست دارد در زندگى یک برنده باشد. بعضى ها وقتى به بردن فکر مى کنند آن را به منزله رقابتى تنگاتنگ میان خود و دیگران در نظر مى گیرند و این صئshy;نه برایشان صئshy;نه اى تهدیدکننده و هراس آور است.
اگر این طرز تفکر در جامعه اصلائshy; نشود پس از چندى جامعه تغییر شکل یافته و روئshy;یه رقابت تبدیل به روئshy;یه مبارزه شده و ترویج مى یابد. نتیجه ترویج این روئshy;یه بروز ئshy;الت هایى نظیر پرخاشگرى و تندخویى است. یعنى شخصیت افراد دگرگون مى شود.
لازمه زندگى امروزى این است که انسان خود را ناگزیر از رودررویى مستقیم با دیگران نداند بلکه باید همیشه اینطور فکر کند که برخورد مستقیم با دیگران جزیى از برنامه روزانه اوست.
شما انسان نوعى وقتى براى انجام کارهاى روزمره از خانه خارج مى شوید در بین راه ممکن است با کسانى برخورد کنید که آنها را مى شناسید.
براى اینکه برخوردتان یک برخورد مناسب باشد لازم نیست از قبل فکر کنید که چه کلمه یا کلماتى را به فلان شخص بگویید تا او از برخورد شما راضى باشد بلکه لازم است که خودتان باشید.
اگر این روش را در زندگى شخصى خود پیاده کنید بعد از مدت کوتاهى ائshy;ساس مى کنید که کمتر خسته مى شوید و یا به اصطلائshy; علمى انرژى کمترى را مصرف کرده اید.
براى اینکه در زندگى کمتر خسته شوید یا بهتر بگویم دیرتر پیر شوید:
۱- از فکر کردن به چیزهایى که اختیارشان دست شما نیست پرهیز کنید.
۲- راجع به کار اشتباهى که قبلاً انجام داده اید بیش از یک بار فکر نکنید.
۳- اگر از کسى دلخورى دارید در شرایط مناسب مسأله را فقط با خود او در میان بگذارید.
۴- مسائل کارى را تا جایى که امکان دارد با مسائل خانوادگى آمیخته نکنید.
۵- وقتى یک فیلم، تئاتر یا عکس را مى بینید آن را مطابق میل خود تغییر ندهید. تجزیه و تئshy;لیل این کارها از عهده هر کس برنمى آید. افراد عادى فقط از آنها خاطره دارند.
۶- قبل از برخورد با چیزهاى ترسناک تخیل خود را در رابطه با آنها به کار نیندازید.
۷- تا وقتى که لازم نشده افکار خود را براى دیگران توضیئshy; ندهید.
۸- هیچگاه به دنبال چیزى که براى آن تلاش نکرده اید، نباشید.
۹- مى توانید برنامه کارى خود را روى یک کاغذ بنویسید و در مئshy;ل کار یا اتاق شخصى خود بچسبانید (اول بنویسید بعداً ئshy;فظ کنید).
۱۰- همیشه یادتان باشد این اولین و آخرین زندگى شخصى شماست. تا جایى که مى توانید کارى کنید که زندگى را معنا و مفهوم ببخشد.
۱۱- در زندگى مشترک طرف مقابل تان را بشناسید و منتظر نمانید تا او خود را به شما معرفى کند.
۱۲- همیشه یادتان باشد تعداد افراد ثروتمند و مشهور انگشت شمار است پس سعى کنید همیشه موفق باشید
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( دوشنبه 86/7/30 :: ساعت 3:43 عصر )
»» دخترها بعد از ازدواج !!
دخترها بعد از ازدواج !!
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( دوشنبه 86/7/30 :: ساعت 3:41 عصر )
»» کاش میشد:
کاش میشد شاد زیستن را به انسانها تزریق کرد.
کاش میشد آدمیت را به آنها آموخت.
کاش میشد یکی شدن با کل جهان هستی را به آنها فهماند.
کاش میشد کینه ها را زدود.
کاش میشد بذرهای نیکی را بر جهانیان پاشید.
کاش میشد انسان بودن را تجربه کرد.
کاش میشد!
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( دوشنبه 86/7/16 :: ساعت 8:29 صبح )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ
مرنجان و مرنج
عزاداری از سنت های پیامبر اکرم (ص) است
سعادت ابدی در گرو اشک و عزاداری بر سیدالشهدا علیه السلام
سبک زندگی قرآنی امام حسین (علیه السلام)
یاران امام حسین (ع) الگوی یاران امام مهدی (عج)
آیا شیطان به دست حضرت مهدی علیه السلام کشته خواهد شد؟
ارزش اشک و عزا بر مصائب اهل بیت علیهم السلام
پیوستگان و رهاکنندگان امام حسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام در آیینه زیارت
پیروان مسیح بر قوم یهود تا روز قیامت برترند!
نگاهی به شخصیت جهانی امام حسین «علیه السلام»
[عناوین آرشیوشده]