مثلا صبح زود روز دوشنبه ... ساعت 5/4
اما اگر بپرسند که چه وقتبالغ شدى؟
فکر نمىکنم بتوانى با این دقت معلوم کنى . از کجا که هنوز به سن بلوغ نرسیده باشى و یا بر عکس چند سالى از آن گذشته باشد .
البته منظور من رسیدن به سن تکلیف نیست . چون همه دخترها و پسرها کم و بیش در یک سن معین مکلف مىشوند نماز و روزه و سایر احکام دینى را بجا بیاورند .
شاید تعجب کنى اگر بگویم که برخى از ما آدمها تا سن 60 سالگى هم به بلوغ نمىرسیم . شاید هم منکر این حرف من بشوى . همه ما مردم مثل رسیدن به سن تکلیف، در سال معینى به بلوغ و بیدارى نمىرسیم . برخى در 20 سالگى و برخى در پنجاه سالگى و برخى هیچگاه ...
مثل همان که قبلا برایت نوشته بودم که قلب همه آدمها در یک جا نیست . برخى قلبشان در شکمشان است . برخى دیگر در سر و حتى در جاهایى خیلى پایینتر . اما، تنها تعداد محدودى از انسانها هستند که به درستى قلبشان درون سینههاشان مىتپد .
آن را که قلباش در شکماش جا گرفته مىتوانى با وعدهاى خوراک چرب و شیرین به هر کارى وادارى . و آنکه قلباش در میان کلهاش جا دارد با عدد و رقم و ... مىتوانى به دنبال خودت بکشى . چنانکه تعداد ضربان قلب برخىها تنها ضربان شهوت و هوسشان را نشان مىدهد . اما آنکه قلباش درون سینه مىتپد، با همه فرق مىکند . او صاحب روح بلندى است که هیچیک از این خواستههاى خرد و کوچک و حقیر او را به خودش مشغول نمىکند . ضربان قلب او قیمتى به سنگینى آسمان و زمین دارد و گاه از آن بالاتر قیمتى معادل بهشت و حتى قیمتى مثل خود خدا .
قصه سن و سال و بلوغ ما هم همینه . همانطور که نوشتم برخىها تا سن 50 یا 60 سالگى هم بالغ نمىشوند . مثل بچههاى کوچک و به سن تکلیف نرسیده دلخوش به اسباب بازىها و تنقلات، روزگار مىگذرانند . تنها نوع اسباب بازى آنها عوض مىشود .
خانه شنى و ماشین کوکى و عروسک و توپ آنها بزرگ شده، به اندازه یک ماشین پژو و یا خانهاى به بزرگى یک آپارتمان و یا ویلا . به همه این اسباب و اثاثیه دلخوش و حتى خودش را هم نگهبان آنها قرار داده است . او هنوز به سن بلوغ نرسیده است . هنوز کم و زیاد یک آب نبات و شکلات، چه فرقى مىکند کم و زیاد یک سلام و نگاه و کارت دعوت و امثال آنها صدایش را بالا مىبرد . اخم او را در مىآورد و یا فریاد و هوارش را به گوش آسمان مىرساند .
وقتى هنوز سؤال کردن آغاز نشده; بلوغ هم نرسیده . سؤال بزرگ در باره چیزهایى غیر از اسباب بازىهاى کوچک و بزرگ .
وقتى دردى به جان نیفتاده، بلوغ هم نرسیده، دردى که آمال را مىبره، دردى از جنس درد على (ع)، حسین (ع) و همه مردانى که هیچ اسباب بازیى آنها را سرگرم نکرد . حتى همه دنیا و حتى بهشت .
وقتى مقصدى دوردست فکر آدمى را مشغول نکرده، بلوغ هم نرسیده . مقصدى که فکر کردن در باره آن پشتبسیارى از مردان بزرگ را مىلرزاند . مثل رسیدن به معرفتى بزرگ، رازى عظیم، و گرنه رسیدن به نان و آب و بدست آوردن یک مدرک دانشگاهى و ازدواج و زن و بچه دار شدن که مقصد مشترک همه ابنا بنى آدم است .
راستى چرا همیشه تعداد مردان و زنان بزرگ کم و انگشتشمار است و در مقابل آدمهاى عادى و معمولى که بزرگشدنشان همان رشد طولى و عرضى آنهاست، مثل ریگ بیابان فراوانند؟
عکسهاى روى سنگ گورها تصویرهاى هزارها آرزوى درهم شکستهاند . آرزوهاى خرد و حقیر هزارها هزار مرد و زنى که تا به خودشان آمدند و قبل از آنکه به سن بلوغ برسند با شمشیر عزرائیل از دنیا رفتند و گورستانهاى بزرگى را پر کردند و بعد از چندى هم فراموش شدند . حتى از ذهن و زبان خانوادهها هم رفتند؟
راستى تو مىتوانى اسم و رسم پدر پدر پدرت را به یاد بیاورى؟
بسیارى از پدر پدر پدرها و مادر مادر مادرهاى ما قبل از اینکه از دنیا بروند مرده بودند . در همان زمانى که بلوغ خودشان را درک نکرده بودند .
آدمى وقتى بلوغ خودش را درک نکرده باشد مرده! حتى اگر روزى ده کیلو برنج و نان و میوه و شیرینى را حرام کرده باشد . تنها آدمهاى بالغاند که مىمانند و استعداد ماندن دارند . بیخود نیست که امام على (ع) فرموده: «بمیرید قبل از آنکه بمیرانندتان» !
وقتى آدمى در خودش، در آرزوى حقیر خودش نمرده، وقتى کودکى و خردسالى را پشتسر نگذاشته، استعداد ماندن پیدا نمىکند . سنایى غزنوى بیتشعر قشنگى داره مىگوید:
به تیر عشق شو کشته که تا عمر ابد یابى
که از شمشیر بویحیى نشان ندهد کس از احیا
بویحیى، همان عزرائیل است . کسى که با شمشیر عزرائیل بمیرد حیات ماندگارى ندارد . زود از یادها مىرود اما، کسى که عشقى بزرگ در دلش لانه کرده باشد، کسى که همه ذرات خواهشهاى حقیر و پست را از خودش بیرون کرده باشد، کسى که سؤالى بزرگ و دردى بزرگتر در دلش لانه کرده باشد . کسى که معنى بزرگ زندگى را درک کرده باشد .
کسى که کم و زیاد آب و نان جیغش را بالا نیاورده باشد، کسى که بتواند به راحتى آب خوردن دار و ندارش را به بهترین رفیق عالم هدیه کند، کسى که بتواند راحت پا روى خودش بگذارد و با خروج از پوستین خودش حق را جایگزین آن کند، به سن بلوغ رسیده . و این به معنى تولد دوباره من و توست .
تازه از آن وقت است که مىشود گفت متولد شدیم . بعضىها در 50 سالگى متولد مىشوند و بعضىها هم قبل از اینکه متولد بشوند مىمیرند .
هر کس دو بار به دنیا مىآید و دوبار مىمیرد .
وقتى از مادر به دنیا مىآید و وقتى که بالغ مىشود . وقتى در خود مىمیرد و وقتى که عزرائیل او را مىبرد .
شناسنامه من و تو تنها تاریخ تولد و مرگ معمولى و رسمى ما را نشان مىدهد . اما تولد و مرگ دوم ؟
مردانى مثل على (ع) اگر چه تا امروز بیش از هزار سال عمر کردهاند اما تا روز قیامت هم زندهاند . و ما ... ؟ تنها خدا مىداند که زندهایم یا مرده؟ به بلوغ رسیدهایم یا نه؟
کاش بتوانیم زودتر به سن بلوغ برسیم
کاش بشود تولد دو باره را تجربه کرد ... کاش!
آخرین نشانه های ظهور:
امام صادق (ع) فرمود:
خمسُ قَبلَ قیامِ مِنَ العلاماتِ: الصَّیحَِة ُ و السُفیانی، و الخَسفُ بالبَیداءَ و خُروجُ الیمانی ُ و قَتلُ نفس ِ الزَّکیَّةِ.
پنج نشانه پیش از قیام قائم (ع) خواهد بود: صیحه و سفیانی و فرورفتن در بیابان و قیام یمانی و شهادت نفس زکیه.
2- قیام یمانی
امام صادق (ع) فرمودند:
خروجُ الثلاثة ِ : السفیانیّ و الخراسانیُّ و الیمانیُّ فی سنةٍ واحدةٍ فی شهرٍ واحدٍ، فی یومٍ واحدٍ...
قیام سه نفر: سفیانی و سید خراسانی و یمانی در یک سال و یک ماه و یک روز است، و هیچ کدام به مانند پرچم یمانی بر حق نیست ، چرا که به حقیقت دعوت می کند.
خیال کردم آبی میشوم
وقتی جرعهای از دریا بنوشم
سیاه شدم
وقتی آب از سرم گذشت.
---------
روزی که کلاغ
واژههایم را دزدید
پرهای به جای ماندهاش
بالش شبهای بیخوابیام شد.
---------
دیریست باد رفته
اما بید
هنوز می... لر... زد...
گفته بودم: هوا هوای عاشقی است
باور نکرده بودی.
---------
فراموشی میآید
مثل همین پاییز
با ابرهای سهمگینش
دیروز برگ خشکی دیدم
که نمیدانست
از کدام شاخه جدا شده.
با پایان یافتن جنگ جهانی دوم و ظهور دو بلوک شرق و غرب به رهبری شوروی و ایالات متحده آمریکا، صحنه جنگ بین دو ابرقدرت تغییر یافته و جنگ سرد آغاز شد؛ جنگی که زمین درگیری آن نه مثل گذشته محدود بود و نه مشخص؛ جنگی که نه با فکر نظامیان بلکه با طرح ریزی استراتژیست های دو طرف طراحی و با به کارگیری سلاح فرهنگ، هنر و رسانه انجام می گرفت و این آمریکا بود که به واسطه برتری اش در حوزه های ذکر شده به مرور از رقیب خود پیشی گرفت.
در این میان ظهور انقلاب اسلامی با شعار نه شرقی، نه غربی و پیدایش موج بیداری اسلامی در بین مسلمانان جهان- متاثر از این انقلاب- و تجربه ی تلخ شکست در پی تهاجم نظامی، دولتمردان ایالات متحده را بیش از پیش وادار نمود تا به شیوه ی دیگری از جنگیدن بیاندیشند و این بار جدی تر به عرصه های غیر نظامی جنگ روی آورند. لذا مساله سبک زندگی مورد توجه سیاستمداران ایالات متحده آمریکا قرار گرفت. مجموعه ای که بوسیله آن بتوان برای لحظه لحظه زندگی مردم برنامه داشت؛ یعنی چگونگی خوراک، پوشاک، تفریح، معماری، ارتباط با دیگران، لوازم زندگی و ... بر همین اساس پدیده سبک زندگی آمریکایی موضوعیت یافت. در این میان توجه ویژه برنامه ریزان به نقش زنان و دختران در ترویج فرهنگ مورد نظر، حائز اهمیت و تامل است. چیزی که در تجربه تاریخی اندلس ثبت شده بود و موجب شکست تدریجی مسلمانان با استفاده از اهرم افساد زنان و دختران گردیده بود.
عروسک باربی پدیده ای است که در همین راستا طراحی شده و این نوشته سعی دارد تا نگاهی اجمالی به ابعاد و تاثیرات آن داشته باشد و زمینه تامل بیشتر افراد نسبت به این پدیده ی فرهنگی- سیاسی- اقتصادی را فراهم آورد.
عروسک، اسباب بازی دختران:
عروسک ها اسباب بازی هایی هستند در هیات انسانی و به طور عمده به شکل یک دختر طراحی و ساخته می شوند. عروسک ها به دلیل شکل انسانی خود توانایی ایجاد ارتباط و تاثیرگذاری فراوانی بر روی ذهن دختربچه ها دارند. باید توجه داشت که عروسک هرگز قادر نیست احساساتی را که در دختران برمی انگیزاند در پسران نیز تحریک نماید و این نه به توانایی عروسک که به سرشت و روحیات متفاوت پسران و دختران بازمی گردد. کریستیانف سومرز در همین رابطه می گوید: شرکت تولید اسباب بازی «هسبرو» درصدد بود یک خانه عروسکی را از نظر بازاریابی و مطلوبیت برای پسران و دختران امتحان کند، ولی خیلی زود مشخص شد که واکنش دختران و پسران در مقابل محصول یکی نیست. دختران شروع به لباس پوشاندن به عروسک، بوسیدن آن ها و خانه بازی می کردند در حالی که پسران اسباب بازی ها را از سقف خانه بیرون می انداختند.
نکته ی بسیار مهم، کارکرد الگویی و تربیتی عروسک است. چرا که در حساس ترین مقطع سنی یعنی در دوران کودکی مورد استفاده قرار گرفته و نقش بسیار موثری در الگوسازی ذهنی دختربچه ها آن هم در قالبی عاطفی و دوست داشتنی دارد.
باید توجه داشت که عروسک ها در پایین ترین مرحله کمک می کنند که کودکان به یک تصویر کامل بدنی دست پیدا کنند. مادران نیز از کارکرد واسطه ای عروسک برای آموزش دختران در اموری همچون غذا خوردن، حمام کردن و آرامش و ... بهره می برند. اما به تناسب رشد سنی دختران، عروسک ها در آموزش نقش های اجتماعی و نمایش تفکیک جنسیتی و فهم کودک از وظایف آینده خویش نقش بارزی را ایفا می کنند.
تاریخچه عروسک باربی:
کمپانی متل در سال 1945 توسط زوج هندلرومت در ایالت کالیفرنیای جنوبی آمریکا تاسیس شد این شرکت، ابتدا قاب عکس تولید می کرد و سپس به ساخت مبلمان خانه و در نهایت به تولید اسباب بازی روی آورد.
کمپانی متل در سال 1955 با کلوپ میکی ماوس برای تبلیغ اسباب بازی ها به همکاری در نمایش های تلویزیونی پرداخت که موجب دگرگونی ساختاری در تجارت اسباب بازی شد.
در 1959 به دلیل علاقه دختر هندلر به عروسک های کاغذی، طرح ساخت عروسک را دنبال کردند که منجر به عقد قرارداد برای دریافت امتیاز عروسک آلمانی لی لی شد.
عروسک لی لی در واقع برگرفته از شخصیت و اندام و چهره زن خیابان گرد آلمانی به همین نام بود. عروسک آلمانی
لی لی به عنوان یک قطعه کلکسیونی فقط به بزرگسالان به ویژه به کلکسیونرهای اسباب بازی فروخته می شد.
کمپانی متل امتیاز عروسک لی لی را از آلمان خرید و پس از تغییراتی، صورتبندی نژادی آن را به نژاد "آنگلوساکسون" همانند کرد و به تولید انبوه آن در آمریکا اقدام نمود.
تولد باربی:
این عروسک تغییر نژاد یافته ( به نژاد آمریکایی- انگلیسی انگلوساکسون) باربی لقب گرفت. باربی اسم خلاصه شده باربارا دختر کوچک رییس کمپانی متل یعنی آقای هندلر بود.
باربی به زودی در صف اول اسباب بازی دختران در غرب قرار گرفت. در سال 1959 هر عروسک باربی به قیمت سه دلار فروخته می شد. اما اکنون هر عروسک باربی اصل ساخت کمپانی متل تا 4500 دلار قیمت دارد.
طراح تغییرات باربی در آمریکا در کمپانی متل، جک رایان است. وی قبل از آن در پنتاگون (وزارت جنگ آمریکا) طراح موشک های اسپارو و هاوک بود. شرکت متل او را به خاطر تخصص و استعدادش در شناخت فرم هیکل زنان استخدام کرد.
در 1961 کمپانی متل عروسک کن را تولید کرد. این عروسک پسری بود با لباس های شیک و موهای قهوه ای که برگرفته از نام پسر آقای هندلر رییس کمپانی متل بود. به این ترتیب باربی صاحب یک دوست پسر شد. بعدها در سال 1963 عروسک میچ و در سال 1965 عروسک اسکیپر به جمع کن و باربی پیوستند.
ویژگی های باربی:
در میان عروسک هایی که تاکنون ساخته شده باربی از ویژگی های منحصر به فردی برخوردار است چرا که باربی تنها یک عروسک نیست بلکه یک سلاح کارآمد در صحنه ی جنگ فرهنگی است و به همین خاطر متخصصین فراوانی در تولید، طراحی، تبلیغ و توزیع آن نقش آفرینی نموده اند. به جهت اهمیت این بخش هر یک از ویژگی ها را به صورت جداگانه شرح می دهیم:
اندام باربی:
باربی نماد یک زن 19- 20 ساله است. همانگونه که در پیش اشاره شد باربی از شخصیت یک زن ولگرد خیابانی آلمانی به نام لی لی گرفته شده که پس از جنگ به عنوان زنی محبوب خودفروشی می کرده است.
اما این جک رایان بود که به خاطر استعداد ویژه اش در شناخت فرم بدن زنان، لی لی را به چهره ای آنگلوساکسون تبدیل نمود و سرانجام باربی را خلق کرد. دختر 20 ساله ای که پاهای بلند و فیزیک بدنی لاغری داشته و نمایشگر یک قد 195 سانتی متری است. باید توجه داشت که این ویژگی نمایشگر دوران جوانی یک دختر است و از همین جا می توان به الگوسازی باربی برای آینده کودکان به خوبی پی برد.
ویژگی های باربی:
این جک رایان بود که به خاطر استعداد ویژه اش در شناخت فرم بدن زنان، لی لی را به چهره ای آنگلوساکسون تبدیل نمود و سرانجام باربی را خلق کرد. دختر 20 ساله ای که پاهای بلند و فیزیک بدنی لاغری داشته و نمایشگر یک قد 195 سانتی متری است. باید توجه داشت که این ویژگی نمایشگر دوران جوانی یک دختر است و از همین جا می توان به الگوسازی باربی برای آینده کودکان به خوبی پی برد.
چهره باربی:
طراحی چهره باربی به گونه ای اغراق گونه صورت گرفته که جامع اکثر زیبایی های متصور باشد و البته این طراحی بسیار ماهرانه صورت پذیرفته است. «موی بور و طلایی، گردن باریک و کشیده، گونه های برآمده، دماغ و دهان کوچک، چشمانی درشت و آبی، لبانی پرگوشت، چهره شاداب، پوست روشن، پیشانی و سری متناسب و ... مجموع اعضای چهره ی باربی را تشکیل می دهد که به ندرت- حتی با هنرمندی تیغ جراحی پزشکان حاذق- هم زمان در یک فرد جمع می شود.
فرم لباس باربی:
لباس های ظریف، خوش رنگ و خوش دوخت باربی محصول هنر و دستان بزرگترین طراحان لباس دنیاست که در کمپانی متل گرد هم آمده اند. هیچ عروسکی تا به حال به اندازه باربی لباس متنوع، زیبا و اشرافی به تن نکرده و این تنها اختصاص به دختری دارد که نماینده فرهنگ آمریکایی و نمایشگر یک زن تمام عیار آمریکایی است.
«عریان گرایی، اشرافی گرایی و مصرف گرایی سه مولفه اصلی لباس های باربی است؛ لباس هایی که زرق و برق خیره کننده اش، جلوه ی شهوانی اندام باربی را مضاعف می کند.»
تنوع باربی:
باربی برای اینکه بتواند نقش تربیتی خود را ایفا کند باید پاسخگوی تمامی سلایق و علاقه ها باشد و در نقش های گوناگونی ظاهر شود.
باربی پرستار، باربی معلم، باربی خلبان، باربی ژیمناست، باربی خواننده و ... برای تحکیم الگوسازی این عروسک متولد شده اند. همچنین برای پذیرش این عروسک از سوی ملیت های گوناگون باربی با حفظ استیل بدنی اش (اصالت آمریکایی) در رنگ ها و ملیت های گوناگون نیز ظاهر شد؛ باربی هندی، آفریقایی، چینی، لهستانی و ...
باربی انتحاری:
باربی این بار در نقش سیاسی ظاهر شده و می کوشد با تمسخر ارزش های والای اسلامی، شهادت طلبی را به مثابه امری غیر منطقی و منفور جلوه دهد.
«باربی انتحاری و شهادت طلب که پس از فریاد ا... اکبر با فشردن ضامن کمربند انفجاریش منفجر می شود به طور غیر مستقیم تلاش می کرد تا فرهنگ شهادت طلبی یا تنها سلاح پیروز و بی رقیب مسلمانان را در میان کودکان به تمسخر گیرد... »
باربی نظامی و ضد تروریست:
یکی دیگر از کارکردهای باربی تهییج سربازان آمریکایی با پوشیدن یونیفرم نظامی و به دست گرفتن اسلحه ی آمریکایی است. این بار باربی وظیفه دارد افکار عمومی جوانان را با مقاصد جنگ طلبانه ی طراحانش همراه کند:
« در طول جنگ عراق و آمریکا در سال 1990 عروسک باربی با پوشش نظامی آمریکایی به تهییج افکار عمومی پرداخت. پس از واقعه یازده سپتامبر نیز باربی با پوشیدن یونیفرم نیروهای نظامی ضد تروریست با ایفای نقش جدید خود به تهییج افکار عمومی پرداخت، تیتر آگهی تبلیغاتی باربی برای نبرد ضد تروریست این بود: باربی- روح آمریکایی»
باربی و رسانه ها:
برای دستیابی به اهداف پیش بینی شده و کارکردهای مورد انتظار، این بازیچه استراتژیک باید به گونه ای متفاوت و در اندازه قابل قبول و با در نظر گرفتن تمام ظرایف هنری و فنی تبلیغ شود. چرا که عصر، عصر ارتباطات است و هر پدیده ای برای حفظ بقا و افزایش تاثیر خود ناچار از در نظر گرفتن حمایت رسانه ای و تبلیغی خویش است.
نباید از یاد برد که یکی از کارکردهای رسانه نزدیک نمودن سلیقه مصرف افراد به یکدیگر و کمک به فراگیری استفاده از یک کالاست.
«در سال 2001 عروسک باربی در اولین فیلم کامپیوتری خود به نام باربی و فندق شکن ظاهر شد و از آن پس تاکنون تعداد قابل توجهی فیلم کامپیوتری- انیمیشن- فیلم سینمایی و مستهجن در مورد باربی تولید شده است.»
یکی از نکات جالب توجه در حمایت رسانه ای از باربی سایت اینترنتی آن است. سایتی که پس از ورود به آن نشانگر شما هم تغییر شکل داده و به پروانه ای بال زنان تبدیل می شود. افراد پس از ورود به سایت « در یک قسمت می توانند بازی کنند، در جایی دیگر با باربی در کنار دریا قدم بزنند یا در منزل جشن تولد بگیرند و ... » و همین امر جذابیت بسیار بالایی برای کودکان ایجاد نموده است.
باربی و صنعت:
همانگونه که اشاره شد استیل زندگی آمریکایی باید معرف همه بخش های زندگی باشد. در اینجا صنعت به کمک فراگیری باربی آمده است. امروزه اکثر نیازمندی های دختران با تصویر، رنگ و تبلیغ باربی در بازار کشورهای مختلف از جمله کشور خودمان یافت می شود. آنچنان که به گفته یکی از کارشناسان می توان با هزینه ی حدود یک میلیون تومان، تمام مایحتاج یک دختر را که تبلیغ کننده باربی باشد از بازار جمع آوری نمود، از لوازم التحریر گرفته تا لوازم بهداشتی- آرایشی، انواع لباس، کیف، کفش، خوردنی های مورد علاقه ی کودکان و ... .
فراگیری و فروش قابل توجه این محصولات باعث رونق بیش از پیش اقتصادی این عرصه گردیده و زمینه ی تولید آن با کیفیتهای گوناگون و به منظور تامین سطوح مختلف درآمدی را فراهم نموده است.
تاثیرات مخرب عروسک باربی:
این مساله از زوایای گوناگون قابل تقسیم بندی بررسی است. از یک سو می توان به تقسیم بندی مخاطبان و بررسی تاثیرات مخرب آن اشاره نمود و از سویی می توان به تفکیک موضوعی و بررسی آثار مخرب آن در هر یک از موضوعات پرداخت. نظر به اختصار این مقال و از نگاه موضوعی به چند مورد اشاره می شود:
بلوغ زودرس:
یکی از کارکردهای باربی پر رنگ نمودن غرایز جنسی در ذهن دختران و آموزش روابط جنسی است و به تعبیر برخی فعالان ضد باربی، آموزگار سکس است در حالی که توان عشق آفرینی ندارد.
تقلیل حیا و ترویج اخلاق جنسی مورد نظر باربی از آنجا آغاز می شود که کودک نه تنها می تواند به تعویض لباس های زیر عروسک اقدام کند که به این کار نیز تشویق می شود و در بسیاری از اوقات با اندام جنسی عروسک سر و کار داشته و به تدریج قبح دیدن آن در نظر کودک می شکند.
تامل در این موضوع که کودکان در اثر آلودگی ذهنشان به این موضوعات و بلوغ زودرس جنسی، فرصت حضور در دنیای زیبا و دوست داشتنی کودکی را خیلی زود از دست می دهند، تاسف آور است.
سوء تغذیه:
اگرچه فرم بدن باربی به گونه ای طراحی شده که بعید به نظر می رسد هیچ زنی بتواند با ویژگی های فیزیکی آن به حیات خویش ادامه دهند، اما در اثر تبلیغات، ویژگی های باربی به مثابه«ملاک زیبایی زن امروز»، باعث شده که بسیاری از زنان و دختران با اتخاذ رژیم لاغری و تلاش در جهت شبیه شدن به فیزیک بدنی باربی در دام بیماری های سوء تغذیه همچون آنورکزیا و بولیمیا گرفتار شوند.
« طبق آمار در آمریکا از هر پنج دختر دانشجو یک نفر به بیماری کم غذایی مبتلا است و در سال حدود بیست درصد از افراد مبتلا به این بیماری ها جان می سپارند.این مساله به قدری رایج و نگران کننده است که در برخی از دانشگاه های آمریکا، مواد غذایی رژیمی مانند سالاد در غذاخوری دانشگاه به طرز ماهرانه ای با مواد نشاسته ای آغشته می شود که دانشجویانی که تنها از سالاد تغذیه می کنند دچار بیماری کم غذایی نشوند.»
باید توجه داشت که نه تنها دانشجویان که بازیگران و هنرمندان زن با صرف هزینه های فراوان و با کمک جراحان ماهر زیبایی صورت و شکم، تلاش می کنند اندام خود را با اندام باربی، ملکه زیبایی زنان تطبیق دهند.
در همین رابطه تلاش فمنیست ها برای افشای ساختگی و غیر قابل واقعی بودن معیارهای زیبایی باربی جالب توجه است :
« باربی با قد بیش از 2 متر، تنها 46 کیلو گرم وزن دارد . در حالی که متوسط قد و وزن زن آمریکایی به ترتیب 163 سانتی متر و 66 کیلو گرم است و اگر عروسک باربی در همان ابعاد جان می یافت ، نمی توانست وزن خود را تحمل کند ، نمی توانست قاعدگی ماهانه داشته باشد و البته به هیچ وجه امکان باروری و بارداری نداشت »
در همین رابطه یک ضرب المثل آمریکایی نیز وجود دارد که می گوید : « هر چه قدر لاغر شوی یا پولدار شوی باز هم کم است »
مصرف گرایی و تجمل :
پیش تر به این نکته اشاره نمودیم که بزرگترین طراحان لباس دنیا به کمک کمپانی متل شتافته و به طراحی ظریف و زیبای لباس های گوناگون باربی می پردازند . این لباس ها اغلب تجملاتی و متعلق به طبقه ی ثروتمند جامعه است و اگر چه کودک را در رویای زیبای آینده استفاده از آن غرق می کند اما درکناراین حسرت رسیدن به آن نیز دردل او به جای می گذارد . نه تنها لباس که زیورآلات باربی نیز بسیار گران هستند . باربی به ترویج تجمل و مصرف گرایی با توجه به تنوع بیش از حد می پردازد و این یکی از ویروس های کشنده فرهنگ غربی است که باربی به مثابه یک بیمار ، آن را در میان دختران دیگر سرزمین ها می پراکند و ایشان را به بیماری مهلک مصرف گرایی ، تجمل و مادی گرایی دچار می کند .
سوره ی 41 (فصلت): آیه ی 9:
"بگو: آیا شما به آن کس که زمین را در دو روز آفرید کافر هستید و برای او همانندهایی قرار می دهید؟ او پروردگار جهانیان است!"
امروزه دانشمندان با توجه به شواهد موجود عمر زمین را 4.5 میلیارد سال پیش بینی می کنند.
این در حالی است که عمر دنیا 13.5 میلیارد سال برآورد شده است.
در قرآن آمده که زمین در دو روز و دنیا در شش روز خلق شد. (عمر دنیا 3 برابر عمر زمین است).
اگر این موضوع را با شواهد عینی امروز مقایسه کنیم هیچ کمبودی دیده نمی شود!
عمر دنیا (13.5 میلیارد سال) را بر عمر زمین (4.5 میلیارد سال) تقسیم کنید.
جواب 3 بدست می آید.
این بدان معناست که علم امروز نیز به این مسئله رسیده که عمر دنیا 3 برابر عمر زمین است!
سیاه چاله ها و ستاره های نوترونی:
سوره ی 86 (طارق): آیات 1 تا 3:
"سوگند به آسمان و کوبنده ی شب! و تو نمی دانی کوبنده ی شب چیست. همان ستاره ی ثاقب است!"
در عربی "ثقب" به معنای چاله و "ثاقب" به معنای چیزی است که چاله را ایجاد می کند.
نسبیت عام پیش بینی می کند که سیاه چاله ها از ستاره های نوترونی بوجود می آیند. ستاره های نوترونی اکثرا قابل رویت نیستند و تنها با امواج رادیویی (پالس ها) رصد می شوند.امواج دریافتی از این ستاره ها طوری به نظر می رسد که کسی به جایی می کوبد! (ستاره ی کوبنده).
باور ندارید؟ گوش کنید!
قرآن در آسمان ستاره ای کوبنده را معرفی می کند که ثاقب است. (چاله ایجاد می کند).
کلام واضح قرآن در این مورد جایی برای شک نمی گذارد
بیگ بنگ – بیگ کرانچ و انبساط دنیا:
سوره ی 55 (الرحمن): آیه ی 37:
"آسمان ها روزی دوباره شکاف برمی دارند و مانند گل سرخی باز می شوند!"
سوره ی 51 (الذاریات): آیه ی 47:
"و ما آسمان ها را با قدرت خود بنا کردیم و همواره آن را وسعت می بخشیم!"
سوره ی 21 (الانبیا): آیه ی 104:
"در آن روز که آسمان را چون طوماری در هم می پیچیم هماگونه که آفرینش را آغاز کردیم آنرا باز می گردانیم. این وعده ای است که بر ماست و قطعا آنرا انجام می دهیم!
تصویر 2
با بیان تئوری بیگ بنگ دانشمندان همواره در صدد گسترش آن بوده اند.مدتی بعد به کمک تحقیقات عده ای از دانشمندان مشخص شد که علاوه بر بیگ بنگ پدیده ای به نام بیگ کرانچ هم باید وجود داشته باشد. و همانطور که دنیا باز شده روزی به همان نقطه ی آغاز جمع می شود. (انا لله و انا الیه راجعون).قرآن این موضوع را در ابتدا به باز شدن یک غنچه ی گل رز تشبیه می کند(تصویر 2) و بیان می دارد که با قدرت بی انتهای خویش در حال گسترش (انبساط) دنیا است!و روزی همانطور که این دنیا را باز کرد دوباره مانند طوماری آنرا در هم خواهد پیچید. (بیگ کرانچ).و این سخن حقیقت است!
حالا دیگر حضرت ایلیا را مىشناسید. او آشناى دلهاى ماست. حضرت على، علیهالسلام، جانشین پیامبر و پدر یازده معصوم است. او کسى است که دیوار کعبه به خاطر تولدش شکافته شد. کسى که در سیاهى شب با کوله بارى بر دوش به دستگیرى و کمک فقرا مىرفت. او کسى است که شیر خدا و حیدر کرار بود و به نیروى الهى در خیبر را از جا کند.
در این مطلب به شرح ماجراهاى شگفتانگیز و شیرین درباره او از زمانهایى دور پرداخته شده، زمانهایى که او را با نام «ایلیا» مىشناختند.
این مطلب از ویژهنامه رشد جوان انتخاب شده است.
کشتى نوح
سالها بود که حضرت نوح، علیهالسلام، از تنه درخت، تخته درست مىکرد و با تختهها، کشتى بزرگى مىساخت تا پیروانش و نیز حیوانات گوناگون را از طوفان عظیمى که خداوند وعدهاش را داده بود، حفظ کند.
بالاخره طوفان شروع شد. باران، سیلآسا مىبارید و آب اقیانوس مىرفت که به قله کوهها برسد. روزها و روزها کشتى در آب بالا و پایین مىشد و باران همچنان مىبارید. عاقبت، ابرهاى سیاه کنار رفتند و باران بند آمد.
خورشید دوباره بر پهنه آسمان درخشید و کشتى نوح به خشکى نشست.
در ژوئیه سال 1951، دانشمندان روسى در یکى از معادن، تختههاى عجیبى پیدا کردند. در میان آن همه تخته پوسیده، تخته مستطیل شکلى پیدا کردند که نه کهنه بود و نه پوسیده. اندازه آن 25×35 سانتیمتر بود و حروف عجیبى بر آن نقش داشت. این مساله بقدرى با اهمیتبود که کمیتهاى براى کشف راز آن خطوط تشکیل شد. اعضاى این کمیته که متشکل از دانشمندان و استادان زبانشناس بود، پس از هشت ماه توانستند اسرار این تخته چوب را کشف کنند. روزنامههاى جهان، نتایج این اکتشاف را چنین نوشتند: «این تخته چوب، متعلق به کشتى نوح است.»
دانشمندان همچنین توانستند متن روى تخته را ترجمه کنند. روى تخته تصویر یک پنجه و دعایى به زبان سامانى - که زبان دوره حضرت نوح، علیهالسلام، است - دیده مىشد. این دعا چنین مىگوید:
اى خداى من! اى مددکار من! به لطف و مرحمتخود و به طفیل ذاتهاى مقدس: محمد، ایلیا، شبر، شبیر و فاطمه دست مرا بگیر. این پنج وجود مقدس از همه باعظمتترند و احترامشان واجب است; چرا که تمام دنیا براى آنان برپا شده است. پروردگارا! به واسطه نامشان، مرا مدد فرما. تو مىتوانى همه را به راه راست هدایت نمایى.
در نبرد جالوت
جالوت بتپرست در وسط میدان ایستاده بود و مبارز مىطلبید; اما کسى جرات نداشت پا پیش گذارد. حضرت داود، علیهالسلام، نزد طالوت، پادشاه خداپرست رفت و اجازه نبرد خواست. طالوت گفت: «اما تو که جوانى بیش نیستى! جالوت حریفى نیرومند و صاحب قدرت است.»
حضرت داود، علیهالسلام، گفت: اما نیروى من نیروى ایمان است.
و به این ترتیب، پا به میدان گذاشت و تنها با یک فلاخن، جالوت را هلاک کرد.
حضرت داود، علیهالسلام، اگر چه بسیار جوان بود، همچون شیرى نیرومند بر جالوت پیروز شد; اما خود او در کتاب مقدسش به نام زبور، درباره شیرمرد دیگرى سخن مىگوید که همانا على، علیهالسلام، است. او مىگوید: «اطاعت آن بزرگوارى که ایلى نام دارد، واجب است و فرمانبردارى از او همه کارهاى دین و دنیا را اصلاح مىکند. آن شخصیت والامقام را حدار (حیدر) نیز مىگویند. او دستگیر بىکسان و شیر شیران باشد. قدرتش بسیار و تولدش در کعابا (کعبه) خواهد بود. بر همه واجب است که دامن آن بزرگوار را بگیرند و همانند غلام حلقه به گوش اطاعت کنند.
لوح سلیمان
وقتى حضرت سلیمان، علیهالسلام، به پیامبرى رسید، خداوند بادها، جنها، و نیز تمام حیوانات را در اختیار او گذاشت. پریان با رشتههاى ابریشم، طلا و جواهرات گوناگون، تختى باشکوه برایش ساختند. حضرت سلیمان، علیهالسلام، زبان تمام موجودات را مىدانست و زمانى که مىخواست ملکه سبا را شگفتزده کند، به جنها فرمان داد که در یک چشم به هم زدن، تختش را از شهر سبا به پایتختخود آورند. در زمان او، مردم در آرامش زندگى مىکردند و این پیامبر قدرتمند، تمام اختیاراتى را که خداوند به او واگذار کرده بود، در راه تامین و هدایت مردم به کار برد. او بقدرى عظیم و در نزد خدا محبوب بود که کسى انتظار نداشت او براى جلب رضایتخداوند، به افراد دیگرى توسل جوید; اما...
هنگام جنگ جهانى اول، وقتى که سربازان انگلیسى وارد بیتالمقدس شدند، در دهکده کوچکى به نام اونتره سنگر گرفتند. یکى از سربازان در هنگام حفر گودال، لوحى نقرهاى پیدا کرد که با جواهرات گرانبها تزیین شده و حروفى عجیب با طلا بر آن نقش بسته بود. فرمانده سربازان متوجه شد که این لوح بسیار قدیمى است و به همین جهتخیلى خوب از آن نگهدارى کرد. در پایان جنگ، لوح را به دستباستانشناسان انگلیسى سپرد. بلافاصله در سال 1918، کمیتهاى از باستانشناسان و زبانشناسان آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان و چند کشور اروپایى دیگر تشکیل شد. اعضاى این کمیته پس از یک سال زحمت، توانستند خطوط لوح را به زبان انگلیسى برگردانند و متوجه شدند که سخنى از حضرت سلیمان، علیهالسلام، است. ترجمه متن لوح چنین است:
«اى احمد! به فریادم رس. یا ایلى! مرا مدد فرماى. اى باهتول! نظر مرحمت فرماى. اى حاسن! کرم فرماى. یا حاسین! خوشى بخش. این سلیمان، اینک به این پنجبزرگوار استغاثه مىکند و على قدرت الله است.»
موزه سلطنتى قصد داشت لوح را براى نمایش در موزه بگذارد; اما روحانیون عالیرتبه انلگیسى، در نامهاى محرمانه درخواست کردند که لوح به آنها تحویل داده شود تا در رازخانه کلیساى انگلستان بماند; در جایى که تنها معدودى به آنجا راه دارند.
با این همه، دانشمندان نتایج اکتشاف خود را در کتابى نوشتند و دو نفر از آنان به نامهاى ولیم و تامس به اسلام گرویدند و نام خود را به کرمحسین و فضلحسین تغییر دادند.
رؤیاى پیامبر
مهاتمابده در نزد هندوها که گروهى از هندیان هستند، پیامبرى قدیمى و عظیمالشان است. در شرح حال او که قبل از میلاد مسیح، علیهالسلام، مىزیست، آمده است:
شبى مهاتمابده خواب عجیب و صادقى دید و براى منترى چنین نقل کرد: «... روح بسیار بزرگى مرا مبارک باد گفت و بشارتم داد. او گفت که نام من آلیا است و ملاقات با من نزد دیوار شکافته شده در جاى بسیار پاک و مقدس (کعبه) به صورت یک بچه خواهد بود; اما هنوز به آن زمان، بسیار مانده است.»
در اکثر کتابهاى بده، این دعا از او آمده است:
«اى مطلوب طالبان و عزیز عزیزان! اى آلیا! اى پیروز شونده بر همه! بیا و جلوه خود را نشان ده و مرا یارى فرما. اى شیر خدا! روبهان دنیا مىخواهند مرا بخورند. تو را سوگند مىدهم به آن کسى که دست و بازویش هستى، و به آن کسى که نیرو و قدرتش در تو است، مشکل مرا بگشاى.»
وقتى مهاتمابده در بستر مرگ آرمیده بود، عزیزترین شاگردش به نام آنند در کنارش نشسته بود و گریه مىکرد. مهاتمابده که آرامش در چهرهاش موج مىزد، رو به او کرد و گفت: «... تنها من براى هدایتبشر به دنیا نیامدهام و خاتم سلسله نبوت هم نیستم. زمانى خواهد آمد که شخص دیگرى به نبوت مبعوث مىشود. او نور خدا باشد و از حکمتخدا برخوردار است... او کسى که که پیامبرى به او ختم خواهد شد و بر سرش یک تاج پنج پهلو باشد که مانند خورشید و ماه بدرخشد و نام الماس بزرگ آن آلیا باشد... ستمگران دردانههاى (فرزندان) او را بسى آزار رسانند و براى ریشهکن ساختن آنان، از کارى فروگذارى نکنند و دستبه هر عمل ضدانسانى مىزنند; ولى خدا نام او، کار او، مقصد او و نسل او را تا آخر دنیا باقى خواهد گذاشت.
پىنوشتها:
براى نوشتن این مطلب، از کتاب «على و پیامبران»، نوشته برجسته حکیم سیالکوتى استفاده شده است. استاد گرامى جناب آقاى سیدمحمد مختارى آن را همراه با اضافاتى جامع به فارسى برگردانده است. تمام مضامین و موضوعات این کتاب، با اسناد و مدارک مستند و معتبر و قید تاریخ، عنوان کتاب و اسامى دانشمندان و موارد لازم دیگر همراه است.
1- آخرین نشانه های ظهور
2- آخـــــریــــــــن امـــــیـــد
3- آخریــن پادشـــــاه جهان.
آخرین نشانه های ظهور:
امام صادق (ع) فرمود:
خمسُ قَبلَ قیامِ مِنَ العلاماتِ: الصَّیحَِة ُ و السُفیانی، و الخَسفُ بالبَیداءَ و خُروجُ الیمانی ُ و قَتلُ نفس ِ الزَّکیَّةِ.
پنج نشانه پیش از قیام قائم (ع) خواهد بود: صیحه و سفیانی و فرورفتن در بیابان و قیام یمانی و شهادت نفس زکیه.
1- شورش سفیانی :
مدت حکومت
امام صادق (ع) فرمودند:
اَلسّفیانیُهِ من المَحتوم ِ و خُروجُهِ فی رجَبٍ، فاذا مَلَکَ الکَورَ الخَمسَ مَلَکَ تِسعَة َ اَشهُرٍ و لم یزیدَ عَلَیها یَوماً.
سفیانی از نشانه های حتمی است و در ماه رجب شورش میکند. وقتی بر مناطق پنج گانه سیطره یافت دقیقاً نه ماه که حتی یک روز هم بیشتر نمی شود، حکومت خواهد کرد.
همزمانی شورش سفیانی با قیام حضرت مهدی (ع)
امام باقر(ع) فرمودند:
السفیانیُ و القائمُ فی سنةٍ واحدةٍ.
(شورش) سفیانی و (قیام) قائم در یک سال اتفاق می افتد.
ویژگیهای سفیانی
حضرت علی (ع) فرمودند:
یَخرُجُ اِبنُ آکِلَةِ الاکباد ِ من الوادیَ الیابِس، و هو رجُلٌ َربعَة ٌ، وحشَ اوجهُ ضخم الهامَّةِ...
فرزند هند جگر خوار از دره ی خشک و بی آب و علف شورش می کند. او مردی است با قامت متوسط، چهره ی زشت و کریه منظر، چهارشانه و درشت هیکل که در چهره اش آثار آبله دیده می شود و ظاهرش یک چشم به نظر می رسد. نامش عثمان و نام پدرش عنبسه و از فرزندان ابوسفیان است که شورش او تا جایی ادامه پیدا می کند که وارد حجاز شود.
سفیانی کافیست
امام باقر (ع) فرمودند:
الَستُم تَرَونَ اعدائکم یِقتَلونَ فی معاصی الله ِ و یَقتُلُ بعضُهُم بعضاً علی الدنیا دونَکُم و انتم فی بیوتِکم آمِنونَ فی عُزلَةٍ عنهم و کفی بالسفیانی نَقمَةٍ لکم...
آیا نمی بینید دشمنان شما در معاصی خداوند کشته می شوند بدون آنکه شما حضور داشته باشید. در حالیکه شما با آرامش و امنیت در گوشه ی خا نه هایتان تشسته باشید. برخی از آنها برخی دیگر را بر روی زمین می کشند؟ سفیانی عذاب مناسبی برای دشمنان شما و نشانه ای برای خودتان است. آن فاسق وقتی [در رجب] سر به شورش برداشت شما اگر یک یا دو ماه (ماه رمضان) پس از هر شورش او از خود حرکتی نشان ندهید به مشکلی بر نخواهید خورد تا اینکه بسیاری از خلق منهای شما (شیعیان) کشته شوند.
کشتار دسته جمعی عالمان دینی
امیر المومنان علی (ع) می فرمایند:
و یکونَ قَتلُ سبعین من الصالحینَ (علماء الدین) و علی راسِهِم رَجُلٌ عظیمَ القَدر ِ یُحرقُهُ...
هفتاد نفر از صالحان (عالمان دینی) کشته می شوند که سر دسته ی آنان مرد با منزلتی است که سفیانی او را می سوزاند و خاکسترش را میان جلولاء و خانقین بر باد می دهد و این پس از آن است که در کوفه چهار هزار نفر کشته شده اند.
شیعه کشی فاجعه آمیز در عراق
امام صادق (ع) می فرمایند:
کانّی بِالسُّفیانی اَو بِصاحِب السفیانی ِّ قد طرح رَحلَهُ فی رُحبَتِکم بالکوفةِ فنادی منادیهِ: مَن جاءَ بِراس ِ شیعَةِ علیٍّ فَلَه الفُ دِرهَم ٍ فیثبُّ الجارُ...
گویا با سفیانی یا رفیق او هست که در ک.چه هایتان در کوفه رحل اقانت افکنده و منادیش بانگ می زند: که هر کس سر شیعه ی علی را بیاورد هزار درهم می گیرد. همسایه به همسایه اش هجوم می برد و می گوید این هم از آنهاست و گردنش را می زند و هزار درهم می گیرد. فرمانروایی بر شما در آن زمان تنها از آن زنا زادگان است. گویا که به صاحب روبند می نگرم که به سوی شما می آیدو شما را می شناسد و شما او را نمی شناسید یک به یک مردان شما را دچار می کند چرا که او زنا زاده ای بیش نیست.
هتک حرمت ها در مدینه
امام صادق فرمودند:
یَبعَثُ السفیانی عسگراً الی مدینةِ فَیخرِبونَها و یَهدَمونَ القَبرَ الشریفَ و تروثُ بِغالِهم فی مسجد رسولُ الله ِ (ص).
سفیانی سپاهی به مدینه می فرستد که آن را ویران می کنند و قبر شریف پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را منهدم کرده و حیواناتشان در مسجد النبی (ص) سرگین می اندازند!
و از دین خدا رویگردان شده و سر بر آستان بتها فرود مىآوردند، جوانانى در خفا ایمان خود را حفظ کردند و با تحمل سختیها و مشکلات فراوان بر عهدى که با خالق یکتا بسته بودند وفادار ماندند و از شربت لطف الهى سیراب گشتند. امام صادق، علیهالسلام، در شرح حال ایشان درآن زمان مىفرماید: «اصحاب کهف ایمان خود را از مردم (مشرکان) کتمان مىکردند و ظاهرا در کفرورزى با آنها همسویى مىنمودند و این کار براى آنها بسیار دشوار بود. (2) »
لذا اگرچه ایشان در شهر کفار و تمدن آلوده به شرک زندگى مىکردند و مجبور به تبعیت از آداب و فرهنگ کفر بودند ولى هرگز از آرمانهاى بزرگى که عیسى، علیهالسلام، در انجیل به آن وعده داده بود رویگردان نشده و از ایمان به خدا و اجراى دستورات پیامبر خدا دورى نجستند و همچون کبوترهاى اسیر در قفس تنگ و تاریک دنیاى پر از ظلم و جهل، براى رسیدن به سرچشمه نور و حقیقتبه این سو و آنسو مىپریدند.
براستى مىتوان ایشان را مفسران حقیقى مفهوم انتظار در زمان غیبتحجتخدا و الگویى براى این مفهوم دانست که با انتظار تحقق وعدههاى الهى و با تاکید بر فرمانهاى پیامبر خدا، خود را از فتنههاى شیاطین در امان نگه داشتند و دامن خود را به دنیا و ظواهر و جاذبههایش آلوده نساختند و به اذن خداوند بر علیه بتپرستى و کفر زمان قیام کردند، چنانکه خداوند در قرآن مىفرماید: «ما بر دلهاى آنها علاقه (محبت و ایمان به خدا) را محکم ساختیم که آنها قیام کرده و گفتند: خداى ما پروردگار آسمانهاو زمین است و ما هرگز جز آن خداى یکتا، هیچ کس را به خدایى نمىخوانیم که اگر بخوانیم سخت راه خطا و ظلم را پیمودهایم» (3) و در آیهاى دیگر از قول ایشان مىفرماید: «اینان قوم ما هستند که خدایانى غیر خداى یگانه برگرفتند، در صورتى که هیچ دلیل روشنى بر خدایى آنها ندارند، چه ظلمى بالاتر از این افترا و دروغى است که بر خدا مىبندند». (4)
پس خداوند امر هدایتشان را به عهده گرفت و از آنان دستگیرى کرد چراکه درخواستههایشان با خالق یکتا صادق بودند و این خصلت نیکو در وجود ایشان مقدمات نجاتشان را فراهم کرد. در حدیثى از نبىاکرم نقل است که: «اگر کسى با خداوند از سر صدق به صحبت نشیند، حتما نجات خواهد یافت.» (5) لذا ایشان که طالب هدایت و بندگى بودند به درگاه خداوند پناه برده و از او استمداد کردند که سخن خداوند در قرآن دلیلى بر این مدعاست که مىفرماید: «آنگاه که آن جوانان در غار کوه، پنهان شدند، از درگاه خداوند مسئلت کردند که تو در حق ما به لطف خاص خود، رحمتى عطا فرما و بر ما وسیله رشد و هدایت کامل مهیا ساز». (6) پس خداوند بر جوانمردان پنهان در غار که از خستگى دوران انتظار و سختى بودن در میانه کفر و ظلم زمان، به خواب رفته بودند، منت نهاد و ایشان را به عنوان آیتى از قدرت خویش بعد از 309 سال حفاظت از خواب بیدار کرد و بر مرتبه ایمان و هدایتشان افزود و ایشان را در مقام رفیعى فرود آورد. امام باقر، علیهالسلام، راوى حکایتى استبدین شرح: «پیامبر اکرم، صلىاللهعلیهوآله، بعد از فراغت از نماز خود در دل شبى، ابوبکر، عمر و عثمان و على، علیهالسلام، را نزد خود فراخوانده و از آنها خواستند تا نزد اصحاب کهف رفته و سلام مخصوص ایشان را به آنها ابلاغ نمایند، آنگاه بادى وزید و آنها را در محل غار فرود آورد، ابتدا ابوبکر به خاطر تقدم در سن و سپس عمر و عثمان هریک جداگانه به طرف درب غار رفته و سلام پیامبر را به اصحاب کهف ابلاغ نمودند، اما هیچ جوابى نشنیده و بازگشتند، اینک نوبت امیرالمؤمنین، علیهالسلام، بود، او نزدیک غار آمد و گفت: السلام علیکم و رحمةالله و برکاته، سلام بر شما باد که خداوند دلهایتان را به یکدیگر پیوند داد. من فرستاده رسول خدا به سوى شما هستم، لحظهاى بعد از آن غار صدایى بگوش رسید که مىگفت: و علیکمالسلام یا وصى رسولالله، صلىاللهعلیهوآله، و رحمةالله و برکاته، مقدمت را گرامى مىداریم ما دستور داریم با هیچ کس جز رسول خدا و یا جانشین او صحبت نکنیم.» (7)
اصحاب کهف در رکاب قائم، علیهالسلام
جوانمردانى که پس از 309 سال خواب بیدار شده بودند، در چشم مردم، افراد مقدسى جلوه کردند که خداوند نظر خاص بر ایشان روا داشته است. پس آمدند تا جوانان غار را براى دنیاى خود خرج کنند و از ایشان براى رسیدن به شهرت، رونق تجارت و ترقى شهر استفاده کنند، لیکن آنها بر آنچه که همه بزرگش مىشمردند راضى نشدند و بر دنیا که دامهاى خود را برایشان گسترده کرده بود، پشت کردند و اگرچه در آن زمان مسیحیتبر دین بتپرستان چیره شده بود، لیکن ایشان وعده خداوند را - که غلبه کامل حق بر باطل بود - تحقق یافته ندیدند. پس زندگى در دنیا برایشان قابل تحمل نبود، لذا از خداوند مرگ را طلب کردند و شاید در آن لحظه این آرزو را در دل پروراندند که خداوند حیات و زندگى در عرصه زمین را در دولت کریمه حق روزى آنان گرداند تا شاهد شکوه و عظمت ایمان و اسلام بر پهنه زمین باشند و از خوان پربرکت اهلبیت عصمت و طهارت بهرمند شوند. لذا اگر چنین آرزویى کردند و به درگاه خداوند دعایى داشتند. پس از روایات چنین برمىآید که خداوند دعاى آنان را مستجاب خواهد نمود و این عده جزء 313 نفرى خواهند بود که در روز اول ظهور با یوسف فاطمه، علیهاالسلام، بیعت مىکنند و در دولتحقه فرمانروایان روى زمین به امر آن حضرت خواهند بود. (8)
و اگر چنین دعا و آرزویى در کار نبوده باشد، از جمله الطاف خاص الهى به جوانمردان کهف این است که ایشان در دولتحقه قائم آل محمد، علیهالسلام، برانگیخته مىشوند و در رکاب حضرتش خواهند بود. چنانکه امام صادق، علیهالسلام، هنگامى که یاران قائم را بر مىشمرند،اصحاب کهف را نیز از جمله یاران خاص آن حضرت معرفى مىکنند: «اصحاب الکهف سبعة نفر مکسلمینا و اصحابه» (9) ،اصحاب کهف که هفت نفرند، منظور مکسلمینا و همراهانش مىباشد، و همچنین در آثار مفسران متعدد اشاره به این موضوع شده که آنها در نخستین روز ظهور رجعت و در اولین روز اعلام ظهور با امام مهدى، علیهالسلام، بیعت مىکنند. (10)
پس آنها از ذخایر دولت کریمه آقا امام زمان، عجلاللهتعالىفرجهالشریف، هستند که براى او محفوظ خواهند ماند. چنانچه امام صادق، علیهالسلام، مىفرماید: «یاران صاحبالامر، علیهالسلام، براى او محفوظ هستند، حتى اگر تمام مردم از بین بروند، خداوند یاران مهدى را نزد او مىآورد.» (11)
غار مخوف اصحاب کهف در کجا واقع شده است؟
شهرى که اصحاب کهف در آن ساکن بودند بنا بر روایتى که در بحارالانوار از حضرت على، علیهالسلام، نقل شده است «افسوس» (12) نام داشت که افسوس پیش از میلاد مسیح یکى از شهرهاى معروف جهان بوده که معبد معروف «دیانا» که از عجایب هفتگانه بوده در این شهر قرار داشت. که این معبد از طرف مرد شهرتطلبى به نام «اروسترات» در سال 356ق.م طعمه حریق شده تا بدین وسیله نام او در تاریخ جاویدان بماند.
این شهر کلا از بین رفته و بر خرابههاى آن دهکده «آیاسلوغ» به وجود آمده که آیاسلوغ در استان «آیدین» ترکیه در 65 کیلومترى «ازمیر» و 5 کیلومترى دریاى اژه قرار دارد. (13) در یک کیلومترى «آیاسلوغ» غاریست که مردم ترکیه براى آن اهمیت فراوانى قایل هستند و آنجا را بعنوان مرقد مطهر اصحاب کهف زیارت مىکنند، اما اخیرا غار دیگرى در کشور اردن در 8 کیلومترى عمان (پایتخت اردن) کشف شده که نشانههاى غار اصحاب کهف بر آن منطبقتر است. (14)
همچنین غار دیگرى در نزدیکى شهر دمشق در کشور سوریه منتسب به اصحاب کهف است. لازم به ذکر است علامه طباطبایى، قدسسره، پس از تحقیقات ارزندهاى به این نتیجه رسیدهاند که نشانههاى یادشده در قرآن کریم از غار اصحاب کهف بر غار «افسوس» در ترکیه منطبقتر است. (15)
و همچنین از ابن عباس نقل مىکنند که معاویه در جنگ مضیق نزدیک روم رفته بود و به غارى که اصحاب کهف در آن مدفوناند نزدیک شد. معاویه اصرار داشت که از درون غار مطلع شود. قبلا چند نفر را براى کاووش به داخل آن فرستاد ولى تندباد شدیدى وزید که نتوانستند پیش بروند. ناچار معاویه از این فکر منصرف شد.
البته در کتب مختلف و تفسیرهاى گوناگون از شهرهاى دیگرى به نامهاى مختلف منجمله «فیلادرفیا» و کوه «آنجلس» به میان آمده که در سریال «مردان آنجلس» به کارگردانى آقاى فرجالله سلحشور شاهد استفاده از این اسامى بودیم. که نشان مىدهد حجةالاسلام محمد سعید بهمنپور، نویسنده و محقق سریال به مفسرانى رجوع کردهاند که در آثارشان از این اسامى استفاده شده است، چنانکه اسامى استفاده شده براى اصحاب کهف در فیلم با روایتى که در جلد 14 بحارالانوار از حضرت على، علیهالسلام، نقل شده تفاوت دارد، چراکه حضرت على، علیهالسلام، ایشان را به نامهاى «مکسلمینا»، «میشیلینا»، «تلمیخا»، «دیرنهوس»، «مرنوس»، «ساذریوس» و «قطمیر چوپان» معرفى مىکنند، که البته تفاوت در اسامى افراد و مکانها و یا در شرح خود داستان به برداشتهاى مختلف و یا نقلقولهاى گوناگونى برمىگردد که هر یک از مفسران به یکى از آنها استناد مىکند که به طور مثال در مورد کلمه «رقیم» در قرآن، برخى از مفسران آن را نام روستاى نزدیک غار مىدانند (16) و برخى دیگر نام سگ اصحاب کهف و برخى نام لوح مسى و یا سنگى نصب شده در کنار غار مىدانند و برخى نام کوهى مىدانند که غار بر روى آن واقع شده و راجع به کلمه «وصید» هم یک چنین اختلاف نظرى وجود دارد که البته این قبیل اختلافات نمىتواند به حقیقت داستان و پیامهاى آن خدشهاى وارد سازد. چراکه خداوند در قرآن مىفرماید: «بعضى خواهند گفت که عده آن اصحاب کهف، سه نفر بود و چهارمین سگ آنها و برخى دیگر از روى خیالبافى و غیبگویى مىگویند عده آنها پنج نفر بود و ششمین سگ آنها و برخى دیگر گویند هفت نفر بودند و هشتمین سگ آنها (اى رسول ما) بگو خداى من به عده آنها آگاهتر (از خلق) است که بر عدد آنها از خلق بجز افراد قلیلى که از طرف حق به وحى دانستهاند هیچ کس آگاه نیست. پس تو با اهل کتاب در این موضوع مجادله مکن، جز آن که هرچه بظاهر وحى دانستى اظهار کن. دیگر هرگز فتوى از احدى در این باب مپرس» (17)
پىنوشت:
1. سوره کهف، آیه 9
2. بحارالانوار، ج 14، ص 426.
3. سوره کهف، آیه 14.
4. سوره کهف، آیه 15.
5. بحارالانوار، ج 12، ص 426.
6. سوره کهف، آیه 10.
7. بحارالانوار، ج 14، ص 420.
8. الملاحم والفتن، ص 203 - دلایلالامامه، ص 309 - 319.
9. معجمالاحادیث امام مهدى (حدیث امام صادث).
10. المیزان، ج 13، ص 310 - تفسیر برهان، ج 2، ص 41 - تفسیر صافى، ج 3، ص 238 - تفسیر عیاشى، ج 2، ص 32 - نورالثقلین، ج 2، ص 85 - و ارشاد مفید، ص 365 - بحارالانوار، ج 53، ص 91.
11. بحارالانوار، ج 52، ص 37.
12. بحارالانوار، ج 14، ص411 و عرائس ثعلبى، ص 232.
13. قاموس الاعلام ترکى، ج 1، ص 506 و ج 2، ص 1001 و دائرةالمعارف حیات، ص 1015.
14. این غار در سال 1963م مطابق 1342ش کشف شد و کتابى در اینباره بنام «اکتشاف کهف اهل الکهف» منتشر شد.
15. تفسیر المیزان، ج 13، ص 299.
16. تفسیر قمى، ج 2، ص 31.
17. سوره کهف، آیه 24.
دهها هزار نفر براى تماشا اجتماع کردند . فرعون و اطرافیان در جایگاه مخصوص قرار گرفتند . در این هنگام ساحران با غرور به حضرت موسى، علیهالسلام، گفتند: «یا تو آغاز به کار کن و عصا را بیفکن و یا ما آغاز مىکنیم و وسائل خود را مىافکنیم» . حضرت با خونسردى پاسخ داد: «شما کار خود را آغاز کنید» . ساحران، طنابها و عصاهاى خود را به میدان افکندند و با چشمبندى، سحر عظیمى را نشان دادند . صحنهاى که ساحران به وجود آورندند بسیار وسیع و هولناک بود . آنها بقدرى به پیروزى خود مغرور بودند که گفتند: «به عزت فرعون، قطعا ما پیروز هستیم! (1) » . وسایلى که ساحران به میدان افکندند به صورت مارهاى بزرگ و گوناگونى در آمدند . غوغایى برپا شد . ساحران که هم تعدادشان بسیار بود و هم آگاهىشان در فن چشمبندى و شعبدهبازى و استفاده از خواص مرموز فیزیکى و شیمیایى قوىتر بود با اعمال عجیب خود توانستند همه تماشاچیان را مجذوب و شیفته خود کنند . در این هنگام خداوند وحى کرد: «نترس . قطعا برترى و پیروزى با توست . عصایى را که در دست دارى بیفکن که تمام آنچه را ساحران ساختهاند مىبلعد» (2) . حضرت عصاى خود را افکند . آن عصا به اژدهاى عظیمى تبدیل شد و همه مارهاى مصنوعى ساحران را بلعید . تماشاچیان که وحشتزده شده بودند، پا به فرار گذاشتند . ساحران با خود گفتند: «قطعا تبدیل عصاى موسى به اژدها از نوع سحر نیست . اگر سحر مىبود، وسائل ما را نمىبلعید و نابود نمىکرد» . در این هنگام همه ساحران در برابر خداى موسى به سجده افتادند و گفتند: «ما به پروردگار موسى و هارون ایمان آوردیم ... (3) » .
× × ×
چندى پیش در یکى از مجلات (4) آمده بود: «رشد فکرى بشر توجه به جادوگرى را در سالهاى اخیر افزایش داده است . مردم قرن بیستم حتى در کشورهاى پیشرفته، بیش از هر زمان دیگر به جادوگرى و پیشبینى وقایع علاقهمندند . در ایران و اروپا حتى کسانى که عقیده مذهبى قوى و ثابتى دارند، بیشتر معتقد به جادوگرىاند و هیچ کس نمىتواند آنها را متهم به خرافهپرستى کند . زیرا جادوگرى جزو خرافات نیست و بدون مطالعه یا با مطالعهاى سطحى نمىتوان به آثار آن پى برد ... (به طور مثال) امروزه عقل مىتواند به نحوه معجزه معراج پیغمبر، صلىالله علیه و آله، پى ببرد و شاید در آینده آنچنان علم پیشرفت کند که هر انسانى بتواند معراج پیامبر، صلىالله علیه و آله، (5) را تکرار کند» . مطابق آنچه که نویسنده این مقاله به آن معتقد است، آیا گذشت زمان و پیشرفت علم مىتواند معجزه را براحتى توجیه کند آنقدر که به صورت یک امر عادى، توسط هر کسى قابل اجرا باشد؟ براى روشنشدن موضوع به سراغ قرآن، احادیث و منابع معتبرى مىرویم که در این باره مطالبى را ذکر کردهاند .
معجزه چیست؟
معجزه قدرتى است که فقط با اجازه و خواستخدا و با قدرتى که خدا مىدهد براى اثبات حقانیت رسولان محقق مىشود و تمام مردم از انجام آن عاجزند . یعنى معجزه به اراده شخصى بستگى ندارد و همه انبیا هم تنها به اراده خداوند معجزهاى ارایه کردهاند . به عبارتى در معجزه اجازه و قدرت خداوند وجود دارد اما در سحر و جادوگرى این طور نیست . معجزه آن است که دیگران از عمل مشابه آن عاجز باشند: طوفان نوح (6) ، سردشدن آتش بر ابراهیم، علیهالسلام (7) ، شکافتهشدن دریا به عصاى موسى، علیهالسلام (8) ، نرمشده آهن در دست داوود، علیهالسلام (9) ، بیرونآمدن شتر صالح از دل کوه (10) ، زنده بیرونآمدن یونس، علیهالسلام، از شکم ماهى (11) ، ماجراى اصحاب کهف (12) ، معجزات حضرت عیسى، علیهالسلام (13) ، داستان اصحاب فیل (14) و معراج حضرت محمد، صلىالله علیهو آله (15) و ... از جمله امورى هستند که جز به اراده خداوند هرگز تحقق نمىیافتند .
سحر و جادو و تعریف انواع آن:
سحر، ظاهرنمودن امرى است که بر خلاف جریان عادى در عالم طبیعى باشد که اصطلاحا به آن خرق عادت مىگویند . در لغتبه معناى هر کارى است که براى پى بردن به چگونگى آن باید دقت زیادى به کار برد . واژه سحر بیش از 50 بار به معانى دانش، دروغ، چشمبندى، دیوانگى و رویگردانى از حق در قرآن کریم به کار رفته است (16) .
با توجه به برخى مسلمات علمى، سحر بر سه نوع است که دو نوع آن در قرآن آمده است و نوع سوم را علما با کسب شرایطى مانند انواع ذکرشده در قرآن دانستهاند:
1 - سحر مؤثر: سحرى که در میان یهود متداول بوده اما آن را به حضرت سلیمان، علیهالسلام، نسبت مىدادند، چون مىپنداشتند که سلیمان، علیهالسلام، آن ملک و سلطنت و آن تسخیر جن و انس و حیوانات و پرندگان را به وسیله جادو فراهم مىکند (17) . از امام محمد باقر، علیهالسلام، روایتشده است که چون سلیمان از دنیا رفت ابلیس سحر و جادو را درست کرد و کفار گفتند: عجب، پس تسلط سلیمان بر موجودات به دلیل داشتن سحر و جادو بوده اما مؤمنین گفتند: نه، سلطنتسلیمان از ناحیه خدا و او پیامبر خدا بوده است .
2 - سحر تخییلى: ساحر پدیدهاى را در نگاه و خیال ما غیرواقعى جلوه مىدهد . مانند ساحران زمان حضرت موسى ، علیهالسلام، که به او گفتند: اى موسى! یا (آن است که) تو (عصا را) بیفکنى یا آنکه ما نخستین کسى باشیم که افکند . (موسى) گفت: شما بیفکنید . پس ناگهان ریسمانها و عصاهایشان از سحر آنان در (نظر) موسى چنان نمودار شد که جنب و جوش دارد» (18) .
3 - سحر شیمیایى: در چنین سحرى با برخى از مواد شیمیایى تغییراتى را در اشیاء مختلف به وجود مىآورند که براى بیننده، غیرعادى جلوه مىکند . چنانکه اگر تخممرغ را براى مدتى در سرکه بگذاریم پوست آن حالتى مىیابد که مىتوان آن را در هر مایعى که نمىتوان در حالت عادى در درون آن قرار داد فرو برد . آنگاه بر روى آن آب سرد ریخت تا به حالت عادى برگردد (19) .
البته سحر و جادو با شعبده که یک نوع چشمبندى و تصرف در دید افراد است، تفاوت دارد . شعبده با استفاده از سرعتحرکت اعضاى بدن و بخصوص دست انجام مىشود . اما سحر با وسایل غیرعادى و با مقدمات غیرطبیعى انجام مىشود .
فرق بین معجزه و سحر:
1 - معجزه از طرف خداى رحمان و براى تصدیق نبوت رسولان ارایه مىشود اما سحر از طرف شیطان و ایادى اوست .
2 - معجزه آموختنى و قابل یادگیرى نیست و به مجرد طلبنمودن آن فورا از جانب پیغمبر و به اذن خداوند حاصل مىشود ولى سحر آموختنى است و ساحر در نشاندادن سحر خود محتاج به اعمال مخصوص از قبیل تسخیر جن و شیطان و مصرف انواع طلسمات، طعامهاى خاص و داروهاى معدنى است که موجب ازبینرفتن عقل و انحراف حواس است . چنانکه در نزد اهل سحر متداول است که به وسیله نوشیدن فنجان قهوه یا چاى و امثال آن در حواس انسان تصرف مىنمایند و امور عجیب را در نظر جلوه مىدهند .
3 - زمان و مکان هیچ دخالتى در معجزه ندارد بلکه پیغمبر در هر زمان و مکانى که باشد مىتواند از خداوند آن را بخواهد و آنچه که مىآورد با آنچه که مردم طلب کردهاند، دقیقا مطابق است ولى سحر محدود به زمان و مکان مخصوص است و محدود به امورى است که ساحر اراده مىنماید نه آنچه از او طلب مىکنند . در آیات آخر سوره لقمان آمده است که غیب اختصاص به خداوند دارد و هیچ کس را بر آن اطلاعى نیست و هر یک از انبیاء چنانچه حق تعالى اذن داده به مدد وحى و الهام به این غیب آگاه شدهاند و منجمان و پیشگویان و آنهایى که از طریق ریاضت و تسخیر جن، خبرهایى مىدهند، به غیب خداوند و امور جزئى و عوالم مافوق این عالم راهى ندارند و فقط از برخى امور کلى که در این عالم رخ مىدهد خبر مىدهند و اطلاعات آنها ناقص است و مبناى صحیحى ندارد که بتوان بر قول آنها اعتماد نمود و اکثرا در کار خود خطا مىکنند .
4 - معجزات پیامبران با مبارزهطلبى همراه است و تا کنون کسى نتوانسته استبا آنها مقابله کند . چنانکه خداوند، قرآن را معجزه بزرگ پیغمبر خود قرار داد (20) که اگر تمام افراد بشر هم جمع شوند قادر نیستند حتى یک آیه مانند آن را بیاورند ولى سحر و جادو تکرارپذیر است و با معجزات انبیاء تفاوت دارد چنانکه نه از پیامبران جادو بر مىآید و نه ساحران خواهند توانست معجزهاى در میان آورند و انتساب صفاتى چون ساحر و جادوگر به پیامبران خدا، خاصه به نبى اکرم، صلىالله علیهو آله، و تهمتبه ایشان و ائمه اطهار، علیهمالسلام، در حکم تهمتبه خداست .
حکم اسلام درباره سحر و جادو:
همه فرقههاى مسلمان، سحر را از گناهان کبیره و در مواردى با استناد به آیات قرآن ممنوع و کفر دانستهاند (21) . از حضرت على، علیهالسلام، روایتشده: «سحرکننده مانند کافر به خداوند است» . از امام صادق، علیهالسلام، روایتشده: «حد ساحر و جادوگر یک ضربه شمشیر بر سرش است» . و رسول خدا، صلىالله علیهو آله، فرمودهاند: «شهادت دو شاهد عادل حکم بر حلالبودن خون جادوگر است» . همچنین از امور مرتبط با سحر یکى انجام تردستى است که اگر مایه فریب مردم نباشد اشکالى ندارد اما اگر براى نیتسوئى مورد استفاده قرار گیرد، حرام است و دیگر احضار روح است که بیشتر مراجع آن را حرام دانستهاند (22) . البته اینکه عالمى وراى عالم ما وجود دارد چیزى نیست که در تعالیم اسلامى مورد تردید قرار گرفته باشد حتى در مورد اینکه موجوداتى غیر انسانى مانند جن در عالم حیات دارند نیز شکى وجود ندارد اما اینکه عدهاى فرصتطلب و سودجو که فسادهاى اخلاقى در آنان آشکار است ادعاى رابطه با عالم دیگر را داشته باشند و از این راه به کسب درآمد بپردازند و دههابار در طول یک روز قادر باشند چنین ارتباطى را برقرار کنند امرى است که براى هیچ عاقلى پذیرفتنى نیست . یکى از محققان اروپایى درباره جادوگرى مىنویسد: «اگر آدمیان قواعد مشخصى براى اداره تمام امور زندگى خود داشتند هرگز به خرافات روى نمىآوردند» . دیگرى مىگوید: «امروزه در غرب جادوگرها بیشتر به صفحات کتابهاى داستانى کودکان سپرده شدهاند» و نویسندهاى هم عنوان مىکند: «کسانى که در جامعه ما به جادوگرى متوسل مىشوند آنهایى هستند که شدیدا احساس درماندگى مىکنند» . لذا در اسلام گفته شده است که به این گونه افراد که پیشگویى مىکنند مراجعه نکنیم و به گفتههاى آنان ترتیب اثر ندهیم، بلکه در جمیع امور توکل و ایمان به پروردگار داشته باشیم و براى رفع بلایا به درگاه خالق یکتا دعا کنیم و صدقه بدهیم .
پىنوشت:
1 . سوره شعرا (22)، آیه 44 .
2 . سوره طه (20)، آیه 69 .
3 . همان، آیه 70 تا 74 .
4 . ماهنامه کهکشان، شماره 56، آذرماه 77، صص 40 تا 42، مقاله دنیاى ناشناخته سحر و جادو (که البته نویسنده و ماخذ مقاله مجهول و نامعلوم است) .
5 . معجزه معراج پیامبر، صلىالله علیه و آله، خود بحث جداگانهاى را مىطلبد که در این مقاله، مجال پرداختن به آن نبود . اما به عنوان نمونه مىتوانید به
کتاب «فروغ تجلى» نوشته سید امیر معصومى که ماجراى معراج پیامبر با زبانى ساده و روان در آن بیان شده است، مراجعه نمایید . 6 . سوره هود (11)، آیه 24 تا 49 .
7 . سوره انبیاء (21)، آیه 69 .
8 . سوره بقره (2)، آیه 50 .
9 . سوره سباء (34)، آیه 9 تا 12 .
10 . سوره هود (11)، آیه 60 تا 68 .
11 . سوره صافات (37)، آیه 139 تا 148 .
12 . سوره کهف (18)، آیه 9 تا 26 .
13 . سوره مائده (5)، آیه 110 .
14 . سوره فیل (105) .
15 . سوره اسراء (17)، آیه 1 و سوره نجم 53 .
16 . دانشنامه قرآن و قرآنپژوهى، ج2، بهاءالدین خرمشاهى .
17 . ر . ک: سوره بقره (2)، آیه 102 و 103 .
18 . ر . ک: سوره طه (20)، آیه 65 و 66; سوره اعراف (7)، آیه 116 تا 121; سوره نمل (27)، آیه 13 و 14; سوره طه (20)، آیه 57 تا 75; سوره اسراء، آیه 101 و 102; سوره قصص (28)، آیه 36 و سوره یونس (10)، آیه 76 تا 85 . 19 . دانشنامه قرآن و قرآنپژوهى .
20 . انعام (6)، آیه 7; سوره سباء (34)، آیه 43; سوره احقاف (46)، آیه 7 و 8; سوره مدثر (74)، آیه 24 و 25; سوره زخرف (43)، آیه 30 و 31 .
21 . ر . ک: دانشنامه قرآن و قرآنپژوهى .
22 . مقام معظم رهبرى، آیةالله صافى گلپایگانى و آیةالله فاضل لنکرانى، سحر و جادو، شعبده و احضار روح را حرام مىدانند .