فطرة
علاوه بر زکاتى که به اموال در صورت وجود داشتن شرایط تعلق میگیرد، یک منبع ساده و عادى نیز براى رفع نیازهاى فردى و اجتماعى در نظر گرفته شده است که آن را زکات فطرة میگویند.
زکات فطرة این است که هر فرد مسلمان که توانائى اداره کردن زندگى خود و اشخاص تحت اداره خود را داشته باشد و براى تأمین نیازهاى سالانه خویش نیازى به غیر ندارد، مکلف است بابت خود و هر کس دیگرى که مخارج آنان را به عهده دارد، از افراد خانواده و غیر آنان مقدارى از خوراک معمولى یا معادل آن را از نظر قیمت بپردازد.
این مقدار بابت هر یک نفر حدود سه کیلوگرم است، و راه مصرف آن همان راه مصرف زکات مال است.
خصوصیتى که این منبع دارد این است که اگر چه بنظر ناچیز میرسد اولًا مشقتى در آن احساس نمیشود، و ثانیاً مقرر است که در روز معینى از سال یکجا جمع آورى شده و پرداخت گردد، تا در رفع نیازمندیهاى متناسب در هر جامعه و محیط و زمان نقش مؤثرى داشته باشد.
پس از تمام شدن ماه رمضان هر سال در شب اول ماه شوال همه کسانى که تمکن پرداخت این مقدار ناچیز از ارزاق عامه یا بهاى آن را دارند، آن را حاضر کرده و اول صبح روز اول ماه شوال که روز عید فطر است، پیش از اداى نماز عید آن را پرداخت خواهند کرد.
این نکته را باید در نظر گرفت که: چنانچه با نظم صحیحى در هر محیط از محل کار و قصبه و شهر و کشورى این منابع جمع آورى شود، و با مطالعات قبلى که در راه سازندگى و تأمین نیازهاى اساسى مورد استفاده شایسته قرار گیرد، چه نقش سازنده و مؤثرى در بهبود وضع جامعه خواهد داشت، مثلًا در شهرى مانند تهران که امروز که این سطور نوشته میشود داراى بیش از 12 میلیون جمعیت است، و قوت اغلب آنان برنج یا نان است قیمت سه کیلو برنج که اکنون نزدیک به هفت هزار تومان پول رایج کشور است یا قیمت سه کیلو نان که قابل توجه است با احتساب ضربدر در دوازده میلیون در یک روز جمع شود چه مشکلى را از جامعه نمیتواند حل کند، و چه دردى و نیازى را برطرف نماید؟! «1»
زکات در روایات
روایات عذاب مانع زکات را که در قرآن مجید کلى بیان شده است توضیح میدهد، و نوع عذاب توضیح داده شده نشان دهنده جایگاه باعظمت زکات و گناه عظیم بخیل از پرداخت این حقوق واجب مالى است.
از حضرت صادق (ع) در روایتى با سند صحیح نقل شده است:
«ما من ذى مال ذهب اوفضة یمنع زکاة مال الاحبه الله یوم القیامة بقاع قرقر، وسلط علیه شجاعا اقرع، یریده وهو یحید عنه، فاذا رأى انه لایتخلص منه امکنه من یده فقضمها کما یقضم الفحل، ثم یصیر طوقا فى عنقه وذلک قول الله عزوجل: سیطوقون ما بخلوا به یوم القیامة.
وما من ذى مال ابل او بقر اوغنم یمنع زکاة ماله الاحبه الله یوم القیامة بقاع قرقرتطؤه کل ذات ظلف بظلفها، وتنهشه کل ذى ناب بنابها.
وما من ذى مال نخل او کُرم اوزرع یمنع زکاته الاطوقه الله عزوجل ریعة ارضه الى السبع ارضین الى یوم القیامة:» «2»
صاحب طلا و نقرهاى زکاتش را نمیپذیرد مگر این که خداوند او را در قیامت در زمینى صاف حبس میکند، و مار پرسمّى را بر او مسلط مینماید، که دائم به او حمله میکند و او به هر طرف فرار میکند، چون رهائى از او میسر نمیبیند با دستش او را پس میزند ولى او دستش را چون شتر قدرتمند میشکند، سپس آن را چنان که در قرآن در سوره آل عمران آیه 180 فرموده طوق گردنش میکند.
و صاحب شتر و گار و گوسپندى زکاتش را نمیپردازد مگر این که خداوند او را در زمینى هموار حبس میکند و هر صاحب سُمى با سمش او را لگدمال مینماید، و هر نیش دارى با نیشش او را میزند.
و صاحب کشمش یا زراعتى زکاتش را نمیدهد مگر این که زمین کشتش را تا طبقه هفتم زمین تا روز قیامت برگردنش به صورت طوق میآویزد!
و نیز از آن حضرت روایت شده است:
«اذا منعت الزکاة منعت الارض برکاتها:» «3»
هنگامى که زکات پرداخته نشود، زمین برکاتش را از مردم باز میدارد.
از حضرت صادق (ع) روایت شده است:
براى هر جزئى از اجزاء وجودت بخاطر خداوند زکاتى واجب است، بلکه بر هر مویت و هر نگاهت زکاتى مقرر است.
زکات چشم نگاه به عبرت، و فروبستن آن از نگاه حرام و مشابه آن است.
زکات گوش شنیدن دانش و حکمت و قرآن و موعظه و نصیحت است، و اعراض از امورى که مانند دروغ و غیبت و تهمت و ... راه نجات را به رویت میبندد.
زکات زبان خیرخواهى براى مسلمانان، و بیدار نمودن غافلان، و فراوان ذکر و تسبیح گفتن است.
زکات دست: بذل و بخشش، عطا و سخا به مردم با نعمتهاى عنایت شده حق است، و بکارگیرى آن براى تألیف کتابهاى علمى و اسلامى، و منافعى است که مسلمانان از آنان بهرهمند شوند، و از همه مهمتر باز داشتن دست از شر و ایذاء و اذیت به مردم است.
زکات قدم کوشش در اداى حقوق حق، زیارت صالحان، شرکت در مجالس علم و ذکر، و حرکت براى اصلاح میان مردم، و رفتن به صله رحم و جهاد در راه خداست، و خلاصه شرکت نمودن در هر کارى و هر مجلسى که صلاح قلب و دینت در آن است. «4» امام صادق (ع) از پدرانش از رسول خدا روایت میکند که آن حضرت فرمود:
«اسخى الناس من ادى زکاة ماله، وابخل الناس من بخل بما افترض الله علیه:» «5»
سخیترین مردم کسى است که زکات مالش را بپردازد، و بخیلترین مردم کسى است که از اداى واجبات الهى بخل ورزد.
حضرت صادق (ع) در روایت بسیار بسیار مهمى میفرماید:
«السراق ثلاثة: مانع الزکاة، و مستحل مهور النساء، وکذلک من استدان ولم ینوقضاءه:» «6»
دزدان سه نفرند: آن که از پرداختن زکات امتناع کند، آن که مهریه زن را حلال خود دانسته و نپردازد، آن که از مردم وام گیرد و نیت بازگرداندنش را نداشته باشد.
از حضرت رضا (ع) روایت شده:
«ان الله عزوجل امر بثلاثة مقرون بها ثلاثة اخرى: امر بالصلاة والزکاة فمن صلى ولم یزک لم تُقبل منه صلاته، وامر بالشکر له وللوالدین فمن لم یشکر والدیه لم یشکرلله، وامر باتقاء الله وصلة الرحم، فمن لم یصل رحمه لم یتق الله عزوجل:» «7»
خداوند عزوجل به سه چیز فرمان داده که سه چیز دیگر را مقرون به آن نموده است: به نماز و زکات فرمان داده، پس کسى که زکات نپردازد، نماز او پذیرفته نخواهد شد، به شکر خود و پدر و مادر دستور داده، پس کسى که از پدر و مادر شکر نکند خدا را شکر نکرده است، و به تقوا و صله رحم فرمان داده پس کسى که صله رحم نکند تقواى الهى را رعایت ننموده است.
از حضرت رضا از پدرانش از رسول خدا روایت شده:
«اول من یدخل النار امیر متسلّط لم یعدل، و ذو ثروة من المال لم یعط المال حقه وفقیر فخور:» «8»
اول کسى که وارد آتش دوزخ میشود حکمرانى است که در حکومتش عدالت نورزد، و ثروتمندى است که حقوق مالیاش را نپردازد، و تهیدستى است که دچار ناز و فخر است.
و نیز از آن حضرت روایت شده
«لاتزال امتى بخیر ماتحابوا وادّو الامانة، وآتوا الزکاة فاذا لم یفعلوا ذلک ابتلو بالقحط والسنین:» «9»
پیوسته امتم به خیر و خوبى هستند، تا به یکدیگر محبت ورزند، و امانت را ادا کنند، و زکات بپردازند، چون از این امور دست بردارند، مبتلاى به قحطى و خشکسالى میشوند.
از حضرت ابوالحسن اوّل (ع) روایت است:
«من اخرج زکاة ماله تا ما فوضعها فى موضعها لم یسأل من این اکتسب ماله:» «10»
کسى که زکات مالش را تمام و کامل از دارائیاش جدا کند و آن را در جایگاههاى خودش قرار دهد، در قیامت از او نمیپرسند که ثروتش را از کجا آورده.
راوى میگوید: از حضرت صادق (ع) شنیدم که میفرمود:
«حصنوا اموالکم بالزکاة، و دارو مرضاکم بالصدقه، وماتلف مال فى بر ولابحر الابمنع الزکاة:» «11»
ثروت خود را با پرداخت زکات از نابود شدن حفظ کنید، و بیماران خود را با صدقه مداوا نمائید، و مالى در زمین و دریا از بین نمیرود مگر به امتناع از زکات.
از امام ششم (ع) روایت شده:
«من منع قیراطا من الزکاة فلیمت ان شاء یهودیا وان شاء نصرانیا:» «12»
کسى که از پرداخت قیراطى از زکات امتناع ورزد، مرگش به دلخواه خودش یا بر فرهنگ یهودیت یا مسیحیت است.
از حضرت باقر (ع) روایت شده:
«ان الله عزوجل یبعث یوم القیامة ناسا من قبورهم مشدودة ایدیهم الى اعناقهم، لایستطیعون ان یتناولوبها قیس انملة، معهم ملائکة بعیرونهم تعییرا شدیدا یقولون: هؤلاء الذین منعوا خیراً قلیلًا من خیرکثیر، هؤلاء الذین اعطاهم الله عزوجل فمنعوا حق الله عزوجل فى اموالهم:» «13»
خداوند عزوجل گروهى از مردم را در قیامت از قبورشان برانگیخته مینماید، درحالى که دستانشان به گردنهایشان بسته شده، به اندازه سرانگشت قدرت حرکتى براى آنان نیست، فرشتگانى همراه آنان است که آنان را به شدت سرزنش میکنند، میگویند: اینانند که از خیر کثیر و نعمت فراوان خیر کمى را منع کردند، اینانند که خداوند عزوجل به آنان عطا کرد ولى از پرداخت حق خدا در اموالشان امتناع ورزیدند!
سود یارى رسانیدن به مردم با مال خویش
از حضرت باقر (ع) روایت شده:
در بنى اسرائیل مردى ثروتمند میزیست که جز یک فرزند به او عنایت نشده بود، عاشق فرزند بود و نسبت به او مهربانى شدید داشت، چون سن پسر به زمان ازدواج رسید، پدر دختر عموى پسر را به همسرى او درآورد، کسى به خواب پدر آمد و به او گفت: فرزندت امشب وارد بر عروس میشود و میمیرد، غم شدید و غصه جانکاهى پدر را فرا گرفت ولى خوابش را پنهان کرد، پدر شب عروسى در وارد شدن فرزندش به حجله عروس طفره میرفت تا جائى که همسرش و کسانش و خانواده عروس براى ورود داماد به حجله پافشارى میکردند، وقتى چارهاى ندید از خدا طلب خیر و خوبى و سلامت فرزندش را نمود و گفت شاید آن خواب شیطانى باشد، اجازه وارد شدن داماد را بر عروس داد.
شب را به عبادت گذرانید و به انتظار حادثه ماند، چون صبح شد فرزندش را به نیکوترین حال دید، خدا را بر این نعمت حمد و ثنا کرد، شب آن روز دوباره آن شخص را در خواب دید که به او گفت: خداوند عزوجل حادثه را از پسرت دفع کرد، و مرگش را به خاطر کارى که براى سائل تهیدست انجام داد به تأخیر انداخت.
فرداى آن شب به فرزندش گفت پسرم شب عروسى براى سائل و تهیدست کارى انجام داده اى، به پدر گفت از این پرسش چه قصدى دارى، پدر گفت: فرزندم مرا به کار خود خبرده، فرزند از گفتن کارش شرم میکرد ولى پدر به او اصرار کرد، فرزند به ناچار گفت: پدر زمانى که از دادن ولیمه عروسى به مهمانان فارغ شدیم براى ما طعام فراوانى به خاطر اضافه آمدن غذا بجا ماند، مهمانان رفتند، عروس را به من سپردند، چون به خلوت حجله رفتم و به او نزدیک شدم سائلى کنار درب خانه ایستاد و ناله زد اى اهل خانه از آنچه خدا به شما روزى داده به من کمک کنید، من در هیجان حال خود نسبت به عروس از جا برخاستم، در را باز کردم، دست سائل را گرفته به خانه آوردم و بر سفره نشاندم و گفتم: بخور، خورد تا سیر شد به او گفتم: اهل و عیال دارى، گفت: آرى به او گفتم آنچه میخواهى براى اهل و عیالت غذا ببر، او هم تا جائى که توان داشت با خود غذا برد و من هم به سوى عروس بازگشتم، پدر خدا را سپاس گفت و فرزندش را از خواب خود در دو شب خبر داد. «14»
اثر کمک به نیازمندان
حضرت سجاد در سفرى به مکه به کبوتران حرم چشم دوخت و فرمود: اى مردم علت بودن این کبوتران را در حرم میدانید چیست؟ گفتند: پسر رسول خدا علت چیست؟ حضرت فرمود ابتدائى که اینجا به وجود آمد مردى خانهاى داشت که در آن درخت خرمائى بود، کبوترى در سوراخ یکى از شاخههاى آن نخل پناه گرفت و مشغول زندگى شد، وقتى از آن کبوتر جوجه به عمل آمد، آن مرد بالاى درخت رفت و جوجه کبوتر را گرفت و آن را ذبح کرد! زمان طولانى گذشت و براى کبوتر نسلى نبود تا به خداوند از عمل ظالمانه آن مرد شکایت کرد، به او گفته شد اگر این بار پس از جوجه دار شدنت این مرد بالاى درخت آمد و نسبت به جوجهات دست اندازى کرد، از درخت میافتد و میمیرد.
چون جوجه کبوتر بزرگ شد، مرد بالاى درخت رفت، کبوتر ماده به نظاره نشست که چه وضعى براى آن مرد پیش میآید، چون شاخه را گرفت، گدائى درب خانه آمد و اظهار حاجت کرد، مرد از درخت پائین آمد و چیزى به گدا داد و دوباره به بالاى درخت رفت و جوجه را گرفت و ذبح کرد و حادثهاى هم متوجه او نشد.
کبوتر که دوباره جوجهاش را از دست داده به پروردگار نالید که این چه مسئلهاى است؟ به کبوتر گفته شد: این مرد حادثه مرگش را با صدقه تلافى کرد لذا مرگ از او برطرف شد، ولى تلافى حادثه تو به این است که خداوند در آینده نسلت را زیاد خواهد کرد، و تو و نسلت را در جایگاهى قرار خواهد داد که تا قیامت کسى از آدمیان حق برانگیختن شما را نخواهد داشت، و این کبوتران حلیف حرم شدند و تا قیامت در امن و امانند. «15»
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- خطوط اصلى در نظام اقتصادى اسلام 132.
(2)- من لایحضره الفقیه، ج، ص 151.
(3)- کافى، ج 1، ص 505.
(4)- مصباح الشریعه 17- 18.
(5)- امالى صدوق 14.
(6)- خصال، ج 1، ص 55.
(7)- خصال، ج 1، ص 70.
(8)- بحار، ج 96، ص 13.
(9)- ثواب الاعمال ص 225.
(10)- ثواب الاعمال 42.
(11)- ثواب الاعمال 210.
(12)- بحار، ج 96، ص 20.
(13)- ثواب الاعمال 210.
(14)- بحار، ج 96، ص 24.
(15)- بحار، ص 96، ص 25.
اگر گردش زمین دور خورشید، آغازگر سال شمسی است واگر تکاپوی ماه بر گرد زمین، نوید بخش سال قمری؛ حرکت سالک عاشق در رمضان المبارک در مدار توحید، طلایه دار سال معنوی است و پیروزی قلب سلیم بر شهوت بدخیم، نوروز آن.
رضای آل محمد علیهم السلام را سخنی شنیدنی است:
«اِنَّما جُعِلَ یَوْمُ الْفِطْرِ الْعیدَ لِیَکُونَ لِلْمُسْلِمینَ مُجْتَمَعا یَجْتَمِعُونَ فیهِ وَ یُبْرِزُونَ لِلّهِ عَزَّ وَجَلَّ فَیُمَجِّدُونَهُ عَلی ما مَنَّ عَلَیْهِمْ فَیَکُونُ یَوْمَ عیدٍ وَ یَوْمَ اِجْتِماعٍ وَ یَوْمَ فِطْرٍ وَ یَوْمَ زَکاةٍ وَ یَوْمَ رَغْبَةٍ وَ یَوْمَ تَضَرُّعٍ. وَ لأَِنَّهُ اَوَّلُ یَوْمٍ مِنَ السَّنَةِ یَحِلُّ فیهِ الاَْکْلُ وَالشُّرْبُ لاَِنَّ اَوَّلَ شُهُورِ السَّنَةِ عِنْدَ اَهْلِ الْحَقِّ شَهْرُ رَمَضانَ فَأَحَبَّ اللّه ُ عَزَّوَجَلَّ اَنْ یَکْونَ لَهُمْ فی ذلِکَ مَجْمَعٌ یَحْمِدُونَهُ فیهِ وَ یُقَدِّسُونَهُ؛(1) همانا روز فطر، عید قرار داده شده تا برای مسلمانان روز اجتماعی باشد که در آن روز گرد هم آیند و [عشق و محبت خود] به خداوند را ابراز کنند و به خاطر منّتی که بر آنان نهاده است، او را ستایش کنند، پس روز عید و روز گردهم آیی و روز افطار، روز زکات، روز گرایش به یکدیگر و روز تضرّع [به پیشگاه حق تعالی] است، [و نیز روز فطر، روز عید قرار داده شده] به دلیل آنکه روز فطر اولین روز سال است که خوردن و آشامیدن در آن جایز شمرده شده است، چرا که نزد اهل حق اولین ماه سال، ماه رمضان است و خداوند دوست دارد در روز عید فطر، مسلمانان اجتماع کنند و با یکدیگر به ستایش و تقدیس او بپردازند.»
در صبحدم این عید آسمانی است که هاتفی ملکوتی، پیروزمندان میدان جهاد اکبر را به دریافت پاداششان فرا می خواند، پاداشی فراتر از پاداشهای خاکی و غیرقابل مقایسه با هدایای پادشاهان زمینی.
امام باقر علیه السلام ازپیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روایت کردند: «اِذا کانَ أَوَّلُ یَوْمٍ مِنْ شَوّال نادی مُنادٍ: اَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ أَغْدُوا اِلی جَوائِزِکُمْ. ثُمَّ یا جابِرُ جَوائِزُ اللّهِ لَیْسَتْ کَجَوائِزِ هؤُلاءِ الْمُلُوکِ. ثُمَّ قالَ: هُوَ یَوْمُ الْجَوائِزِ؛(2) هنگاهی که روز اول ماه شوال فرا می رسد، منادی ندا می دهد: هان ای مؤمنان! برای دریافت جوایزتان صبح زود بشتابید. ای جابر، جوایز خداوند همانند جوایز پادشاهان نیست. سپس فرمود: روز اول شوال، روز جوایز است.»
فاتحان و مدال آوران جهاد اکبر را شایسته نیست که از پس این پیروزی بزرگ، در گرداب معصیت و نافرمانی در غلطند و دیگر بار اسیر نفس فرومایه شوند و عزت خدایی را با ذلّت شیطانی معاوضه کنند. امیرمؤمنان علی علیه السلام در خطبه های عید فطر، مردم را به دوری از معصیت در ابعاد مختلف فردی، اجتماعی، اقتصادی، و... دعوت می فرماید.
امام علی علیه السلام در عید فطر خطبه خواند تا آنجا که فرمود: «اَطیعُوا اللّه َ فیما نَهاکُمْ عَنْهُ مِنْ قَذْفِ الْمُحْصَنَةِ وَ اِتْیانِ الْفاحِشَةِ وَ شُرْبِ الْخَمْرِ وَ بَخْسِ الْمِکْیالِ وَ شَهادَةِ الزُّوْرِ وَ الْفِرارِ مِنَ الزَّحْفِ؛(3) فرمان خداوند را در خودداری از کارهایی که شما را از آن برحذر داشته است، عمل کنید [که از آن جمله است:] نسبت ناروا به زنان عفیف، شهوترانی حرام، شراب خواری، کم فروشی، شهادت ناحق و فرار از جهاد.»
از همین رو است که پاکان و سالکان را در تعظیم این عید عظیم آدابی است و در تحکیم شعائر آن احکامی. در این مختصر به برخی از آداب این عید سعید اشاره می شود.
امام صادق علیه السلام به نقل از پدر بزرگوارش فرمود:
«کانَ عَلِیُّ ابْنُ الْحُسَیْنِ علیهماالسلام یُحْیی لَیْلَةَ عَیْدِ الْفِطْرِ بِالصَّلاةِ حَتّی یُصْبِحَ وَ یَبیتُ لَیْلَةَ الْفِطْرِ فِی الْمَسْجِدِ؛(4) امام سجاد علیه السلام ، شب عید فطر را با نماز به صبح می آورد و در مسجد به شب زنده داری می پرداخت.»
سید ابن طاووس در اقبال الاعمال از جمله آداب شب عید فطر را، زیارت امام حسین علیه السلام معرفی می کند.
از جمله آداب شب و روز عید فطر، غسل است. وقت غسل شب عید، از اول مغرب تا اذان صبح است؛ گرچه انجام آن در ابتدای شب بهتر است. و وقت غسل روز عید، از اذان صبح تا غروب آفتاب است؛ گرچه بهتر است آن را پیش از نماز عید به جا آورد و اگر از ظهر تا غروب بجا آورد، احتیاط واجب آن است که به قصد رجاء انجام دهد.(5)
همچنان که تمام بودن نماز به صلوات بر پیامبر و آل اوست و بدون صلوات نماز ناتمام است، تمام بودن روزه نیز به پرداخت زکات فطره است.
قال ابوعبداللّه علیه السلام : «اِنَّ مِنْ تَمامِ الصَّوْمِ اِعْطاءُ الزَّکاةِ ـ یَعْنِی الْفِطْرَةَ ـ کَما اَنَّ الصَّلاةَ عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله تَمامُ الصَّلاةِ، لاَِنَّهُ مَنْ صامَ وَ لَمْ یُوَدِّ الزَّکاةَ فَلا صَوْمَ لَهُ اِذا تَرَکَها مُتَعَمِّدا؛(6) امام صادق علیه السلام فرمودند: از جمله کارهایی که موجب کامل شدن روزه است، پرداخت زکات فطره است، همچنان که صلوات بر پیامبر صلی الله علیه و آله ، موجب کامل شدن نماز می شود. اگر کسی روزه بدارد ولی زکات فطره را از روی عمد پرداخت نکند، در واقع روزه نداشته است [و روزه اش مقبول نیست.]»
زکات فطره، علاوه بر آنکه باعث تمام بودن روزه است، نقصان زکات مال را نیز جبران می کند.
امام علی علیه السلام فرمود: «مَنْ اَدّی زَکاةَ الْفِطْرَةِ اَتَمَّ اللّهُ بِها ما نَقَصَ مِنْ زَکاةِ مالِهِ؛(7) کسی که زکات فطره پرداخت کند، خداوند به وسیله آن، نقصان در [پرداخت] زکات مالش را جبران می کند.»
به پاس امداد الهی و یاری رساندن او در پیروزی بر دیو نفس و برخورداری از نعمت هدایت و سرمایه معنویت، باید ولی نعمت را بزرگ داشت و او را تکبیر گفت.
بعد از نماز مغرب و عشای شب عید، پس از نماز صبح و ظهر و عصر روز عید و نیز پس از نماز عید فطر مستحب است چنین تکبیر بگویند: «اللّه اکبر، اللّه اکبر، لا اله الا اللّه واللّه اکبر، اللّه اکبر وللّه الحمد، اللّه اکبر علی ما هدانا.»(8)
در برخی روایات توصیه شده است که تا سه روز پس از عید فطر، از روزه گرفتن خودداری شود.
امام صادق علیه السلام فرمودند: «لا صِیامَ بَعْدَ الاَْضْحی ثَلاثَةَ اَیّامٍ وَلا بَعْدَ الْفِطْرِ ثَلاثَةَ اَیّامٍ اِنَّها اَیّامُ اَکْلٍ وَ شُرْبٍ؛(9) تا سه روز پس از عید قربان و عید فطر، روزه داشتن روا نیست. این روزها، روزهای خوردن و آشامیدن است.»
1. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج1، ص522.
2. یعقوب کلینی، کافی، ج4، ص168.
3. حر عاملی، وسائل الشیعه (آل البیت)، ج15، ص344.
4. حر عاملی، وسائل الشیعه، (آل البیت)، ج8، ص87.
5. رساله امام خمینی رحمه الله ، مسئله 644.
6. سید ابن طاووس، اقبال الاعمال، ج1، ص466؛ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج2، ص119.
7. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج2، ص119.
8. رساله امام خمینی رحمه الله ، مسئله 1526.
9. حر عاملی، وسایل الشیعه، (آل البیت)، ج10، ص519.
ای خداوند، ماه رمضان در میان ما بس ستوده زیست و ما را مصاحب و یاری نیکو بود و گرانبهاترین سودهای مردم جهان را به ما ارزانی داشت. اما چون زمانش به سر رسید و مدتش و شمار روزهایش پایان گرفت، آهنگ رحیل کرد.
ای خداوند، اینک با او وداع می کنیم، همانند وداع با عزیزی که فراقش بر ما گران است و رفتنش ما را غمگین و گرفتار وحشت تنهایی کند، عزیزی که او را بر ما پیمانی است که باید نگه داریم و حرمتی که باید رعایت کنیم و حقی که باید ادا نماییم.
پس، اکنون می گوییم:
بدرود ای بزرگ ترین ماه خداوند و ای عید اولیای خدا. بدرود ای گرامی ترین اوقاتی که ما را مصاحب و یار بودی، ای بهترین ماه در همه روزها و ساعت ها.
بدرود ای ماه دست یافتن به آرزوها، ای ماه سرشار از اعمال شایسته بندگان خداوند.
بدرود ای یار و قرینی که چون باشی، قدرت بس جلیل است و چون رخت بر بندی، فراقت رنج افزا شود. ای مایه امید ما که دوریت برای ما بس دردناک است.
بدرود ای همدم ما که چون بیایی، شادمانی و آرامش بر دل ما آری و چون بروی، رفتنت وحشت خیز است و تألم افزای.
بدرود ای همسایه، ای که تا با ما بودی، دل های ما را رقت بود و گناهان ما را نقصان.
بدرود ای یاریگر ما که در برابر شیطان یاریمان دادی و ای مصاحبی که راه های نیکی و فضیلت را پیش پای ما هموار ساختی.
بدرود که آزاد شدگان از عذاب خداوند، در تو چه بسیارند، و چه نیکبخت است آن که حرمت تو نگه داشت.
بدرود که چه بسا گناهان که از نامه عمل ما زدودی و چه بسا عیب ها که پوشیده داشتی.
بدورد که درنگ تو برای گنهکاران چه به درازا کشید و هیبت تو در دل مؤمنان چه بسیار بود.
بدرود ای ماهی که هیچ ماه دیگر را توان همسری با تو نیست.
بدرود ای ماهی که تا تو بودی، امن و سلامت بود.
بدرود ای آن که نه در مصاحبت تو کراهت بود و نه در معاشرتت ناپسندی.
بدرود که سرشار از برکات بر ما در آمدی و ما را از آلودگی های گناه شست و شو دادی.
بدرود که به هنگام وداع از تو نه غباری به دل داریم و نه از روزه ات ملالتی در خاطر.
بدرود که هنوز فرا نرسیده از آمدنت شادمان بودیم و هنوز رخت بر نبسته از رفتنت اندوهناک.
بدرود که چه بدی ها که با آمدنت از ما دور شد و چه خیرات که ما را نصیب آمد.
بدرود تو را و آن شب قدر تو را که از هزار ماه بهتر است.
بدرود که دیروز که در میان ما بودی آزمند ماندنت بودیم و فردا که از میان ما خواهی رفت آتش اشتیاق در دل ما شعله خواهد کشید.
بدرود تو را و آن فضل و کرم تو را که اینک از آن محروم مانده ایم. و بر آن برکات که پیش از این ما را داده بودی و اینک از کفش داده ایم.
بار خدایا، ما آشنای این ماهیم، ماهی که ما را بدان شرف و منزلت دادی و به برکت نعمت و احسان خویش روزه داشتنش را توفیق دادی، در حالی که مردمان شقی قدرش را نشناختند و بر اثر شوربختی خویش، از فضیلتش محروم ماندند.
ای خداوند، تو بودی که ما را برگزیدی و به شناخت این ماه توفیق عنایت کردی و به سنت آن راه نمودی. تو بودی که ما را توفیق روزه داشتن و نمازگزاردن ارزانی داشتی، هر چند ما قصور ورزیدیم و اندکی از بسیار به جای آوردیم.
بار خدایا، حمد تو راست در حالی که به بدکرداری خویش اقرار می کنیم و به تبهکاری خویش معترفیم. برای رضای توست اگر در اعماق دلمان پشیمان شده ایم و از سر صدق از تو پوزش می طلبیم. پس در برابر قصوری که در این ماه در طاعت تو ورزیده ایم، ما را پاداشی ده که به یاری آن بر فضیلت مرغوب دست یابیم و آن اندوخته های گوناگون را که به آن مشتاق شده ایم بستانیم. عذر تقصیر ما را در ادای حق خود بپذیر و عمر ما را تا رمضان دیگر دراز کن. و چون به رمضان دیگر رسیدیم، یاریمان ده تا آن سان که سزای خداوندی توست عبادتت کنیم و ما را به منزلتی رسان که سزاوار طاعت توست و به چنان اعمال شایسته ای برگمار که ادای حق تو را در این رمضان و رمضان دیگر،بایسته باشد.
ای خداوند، با به پایان رسیدن این ماه، ما را از لوث گناه پاک نمای و با رفتنش، از ورطه گناهان برهان و از نیکبخت ترین کسانی قرار ده که در آن به عبادت تو پرداخته اند و نصیبشان از همه بیشتر بوده و بیش ازهمه از آن بهره یافته اند.
بار خدایا، اگر کسی از بندگان تو، حق این ماه آن چنان که شایسته اوست رعایت کرده و حرمتش نگه داشته و وظایف خود و احکام آن را به جای آورده و از گناهان پرهیز کرده و به تو تقرب جسته، آن سان که خشنودی تو نصیبش شده و رحمت تو بر او روی نهاده، ای خداوند، همانند مزدی که او را می دهی، از خزانه بی نیازیت به ما نیز ارزانی دار و چند برابر آن از فضل خود عطا فرمای، که خزاین فضل تو را نقصان نیست، بلکه همواره در افزایش است، و معادن احسان تو دستخوش فنا نشود و بخشش تو چه بخششی گواراست.
بار خدایا، بر محمد و خاندانش درود بفرست و برای ما مزدی بنویس چونان مزد کسی که این ماه را تا روز قیامت روزه داشته و تو را عبادت کرده است.
ای خداوند، ما در این روز فطر، روز عید و شادمانی مؤمنان، روز اجتماع مسلمانان به گرد یکدیگر، از هر گناه که مرتکب شده ایم و از هر کار زشت که زین پیش از ما سر زده، و از هر خیال بد که در دل خود پنهان داشته ایم، توبه می کنیم، توبه کسی که در دل خیال بازگشتش به گناه نیست و بار دیگر به گناه باز نگردد، توبه ای بی بازگشت، عاری از هر گونه شک و ریب. بار خدایا، چنین توبه ای را از ما بپذیر و از ما خشنود شو و ما را در آن توبه ثابت قدم گردان.
ای خداوند، روزی ما ساز خوف از عقاب جهنم را و شوق به نعیم بهشت را، تا لذت آنچه را که از تو خواسته ایم در یابیم و از اندوه آنچه از آن به تو پناه می آوریم وارهیم.
ای خداوند، ما را در شمار توبه کنندگانی در آور که محبت خود را به آنان ارزانی داشته ای و پذیرفته ای که به طاعت تو باز گردند، ای دادگرترین دادگران.
ای خداوند، از پدران و مادران و هم کیشان ما، آنان که دیده از جهان بسته اند و آنان که هنوز جام مرگ ننوشیده اند، در گذر.
بار خدایا، بر محمد پیامبر ما و خاندان او درود بفرست هم چنان که بر ملائکه مقربین خود درود فرستاده ای. و بر او و خاندانش درود بفرست، آن سان که بر پیامبران مرسل خود درود فرستاده ای. و درود بفرست بر او و خاندانش، آن سان که بندگان صالح خود را درود فرستاده ای، درودی برتر از درود آنها، ای پروردگار جهانیان. درودی که برکت آن به ما رسد و سود آن نصیب ما گردد و سبب استجابت دعای ما شود، که تو کریم ترین کسی هستی که بدو رغبت توان یافت و کارسازترین کسی هستی که بدو توکل توان کرد و تو خود بخشنده ترین کسان به سائلان درگاه خود هستی.
و انت علی کل شی ء قدیر
/ منبع: صحیفه سجادیه دعای 45
عید در لغت از ماده ی عود، به معنی بازگشت است و لذا به روزهائی که مشکلات از قوم و جمعیتی برطرف می شود و بازگشت به پیروزیها و راحتی های نخستین می کند، عید گفته می شود و در اعیاد اسلامی به مناسبت اینکه در پرتو اطاعت یک ماه مبارک رمضان و یا انجام فریضه ی حج، صفا و پاکی فطری نخستین به روح و جان باز می گردد و آلودگی ها که برخلاف فطرت است، از میان می رود، عید گفته شده است.(1)
بسیاری از آیات قرآن بر اجتماعی بودن شئون اسلامی دلالت می کند و صفت اجتماعی بودن در تمامی احکام و نوامیس اسلامی حاکم است. شارع مقدس اسلام در مسئله ی جهاد، اجتماعی بودن را به طور مستقیم تشریع کرده و دستور داده، حضور در جهاد و دفاع، به آن مقداری که دشمن دفع شود واجب است.
روزه و حج، بر هر کسی که مستطیع و قادر به انجام آن دو باشد و عذری نداشته باشد، واجب است. اجتماعیت، در این دو واجب، به طور مستقیم نیست. بلکه لازمه ی آن دو است؛ چون وقتی روزه دار روزه گرفت، قهراً در طول رمضان در مساجد رفت و آمد خواهد کرد و در آخر در روز عید فطر، این اجتماع به حد کامل می رسد و نیز وقتی مکلف به زیارت خانه خدا گردید قهراً با سایر مسلمانان یک جا جمع می شود و در روز عید قربان این اجتماع به حد کامل می رسد و نیز نمازهای پنجگانه یومیه را بر هر مکلفی واجب کرده و جماعت را در آن واجب نساخته، ولی این رخصت را در روز جمعه تدارک و تلافی کرده و اجتماع برای نماز جمعه را بر همه واجب ساخته است.
با مراجعه به قرآن شریف آیاتی را می توان یافت که به طور مستقیم و با کمی دقت بر عید فطر و آداب آن توجه دارند و نشان می دهند که این مسئله از دید قرآن پنهان نمانده است. آن آیات عبارتند از:
1- آیه ی 185 سوره ی مبارکه ی بقره: در این آیه، خداوند متعال ضمن معرفی ماه مبارک رمضان و نزول قرآن، در آن به برخی از احکام مربوط به این ماه شریف اشاره کرده ومی فرماید: هر یک از شما که هلال ماه رمضان را مشاهده کرد، باید روزه بگیرد وکسی که در حال سفر و یا مریض بود و ماه رمضان را درک کرد، در روزهای دیگر، باید روزه ی فوت شده را جبران کند. در ادامه می فرماید: خداوند این احکام را به خاطر راحتی شما و نه به خاطر به سختی افتادنتان تشریع نموده است و اینکه عدّه را تکمیل کنید و خدا را به خاطر هدایت، بزرگ بدارید. «یریدالله بکم الیسر ولایرید بکم العسر ولتکملواالعده ولتکبروالله علی ما هدیکم ولعلکم تشکرون».
ولتکملوا... عطف به یرید و مبین، علت غائی است. خداوند در تشریع احکام، برای شما آسانی خواسته نه سختگیری تا روزه ی ایام معدود را به هر صورتی که بتوانید چه در ماه رمضان یا غیر آن به کمال رسانید. ممکن است ولتکملوا، عطف به فعل مقدر یا فلیصمه، باشد تا از این امر «فلیصمه» (و هر امری) آنچه آسانست و بتوانید، انجام دهید و آن را تکمیل نمایید. چون امر ولتکملوا بعد از امر به روزه ی ماه رمضان است کمال ظاهری آن معنای اتمام می باشد و کمال معنوی آن، انجام با شرایط وآداب آن است تا با گذشت ایام اراده ی ایمانی، حاکم بر انگیزه ها و شهوات گردد و انسان را برتر آرد و اراده ی خدا ذهن را فراگیرد و یاد عظمت او، زنده و فعال گردد. یادی که بر طریق هدایت استوار شود: ولتکبروا لله علی ماهداک و در پرتو آن، نعمت ها مشخص و شکرگزاری شود.
در روایات، منظور از تکبیر در جمله: و لتکبروا لله علی ما هدیکم، تعظیم و منظور از هدایت، ولایت است.
اینکه هدایت به معنای ولایت باشد از باب تطبیق کلی بر مصداق است و ممکن است از قبیل همان قسم بیاناتی باشد که نامش را تاویل گذاشته اند. چنانکه در بعضی از روایات آمده و در معنای دو کلمه ی یسر و عسر فرموده اند: یسر، ولایت و عسر، مخالفت با خدا و دوستی با دشمنان خداست.
پس معنای آیه، این است که خداوند را بزرگ بداری و اجلالش کنی، بخاطر آن هدایت و راهنمایی که برای شما در دینتان بیان کرد و بخاطر آنکه به شما توفیق داد تا ماه رمضان را روزه بدارید. این ماه مختص شما امت مسلمان می باشد و امم دیگر از آن بی بهره اند.
بیشتر دانشمندان گفته اند که مقصود از ولتکبرالله، تکبیرهایی است که در شب عید فطر وارد شده است که این تکبیرها بعد از چهارنماز مغرب و عشاء و صبح روز عید ونماز عید فطر گفته می شود. در عید فطر این گونه می گویند «الله اکبر الله اکبر لااله الاالله و الله اکبر، الله اکبر ولله الحمد، الحمد علی ماهدانا وله الشّکر علی ما اولانا»(2)
توضیح: برخی برای روز عید این تکبیرها را بعد از نماز ظهر و عصر روز عید نیز ذکر کرده اند. حضرت امام خمینی و آیت اللهاراکی، جزء این دسته از فقها می باشند. مستند این حکم، روایتی است از قول امام صادق (علیه السلام) که فرمود: در عید فطر هم تکبیر هست. عرضه داشتم، تکبیر که غیر از روز قربان نیست. فرمود: چرا در عید فطر هم هست، لیکن مستحب است که در مغرب و عشاء و فجر و ظهر و عصر و دو رکعت نمازعید گفته شود.(3)
همچنین سعید نقاش از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده است که فرمود: برای من در شب عید فطر تکبیر هست، اما واجب نیست، بلکه مستحب است. می گوید، پرسیدم این تکبیر در چه وقت مستحب است؟ فرمود: در شب عید، در مغرب و عشا و درنماز صبح و نماز عید، آنگاه قطع می شود. عرضه داشتم: چگونه تکبیر بگویم؟ فرمود: می گوئی الله اکبر، الله اکبر، لااله الاالله و الله اکبر، الله اکبر و لله الحمد، الله اکبر علی ماهدانا و منظور از کلام خدا که می فرماید: و لتکملوا العده همین است. چون معنایش این است که نماز را کامل کنید و خدا را در برابر اینکه هدایتتان کرده تکبیر کنید(4) و تکبیر همین است که بگوئید: الله اکبر، لااله الاالله و الله اکبر، و لله الحمد. راوی می گوید، در روایت دیگری آمده که تکبیرِ آخر را چهار بار باید گفت.
مرحوم علامه طباطبایی ضمن بیان دو روایت یاد شده در حل تعارض بین آن دو می نویسد: اختلاف این دو روایت که یکی تکبیر را در ظهر و عصر نیز مستحب می داند و دیگری نمی داند، ممکن است حمل شود بر مراتب استحباب. یعنی دومی مستحب باشد و اولی مستحب تر و اینکه فرمود: منظور از (ولتکملوا العده) اکمال نماز است. شاید منظور این باشد، با خواندن نماز عید، عدد روزه را تکمیل کنید و باز خود تکبیرات را بگوئید.که خدا شما را هدایت کرد، و این با معنائی که ما از ظاهر جمله ی و لتکبروالله علی ماهدیکم... فهمیدیم منافات ندارد. برای اینکه کلام امام، استفاده ی حکم استحبابی از مورد وجوب است.(5)
شافعی معتقد است که باید الله اکبر را سه بارگفت و از زمانی که ماه دیده می شود و تا زمانی که امام به نماز می ایستد، این تکبیرها تکرار شود. وقتی امام بیرون آمد، همراه تکبیر او باید تکبیر گفت. در حالی که در عید قربان باید همین تکبیرها را پشت سرِ ده نماز خواند که اولین آنها نماز ظهر روز عید قربان تا ده نماز بعد از آن می باشد. کسانی که در شهرها هستند پشت سرِ ده نماز، این تکبیرها را می گویند و کسانی که در منی می باشند، پشت سر 15 نماز که اول آنها نماز ظهر عید قربان است، این تکبیرها را تکرار می کنند.(6)
2- آیات 14 و 15 سوره ی مبارکه ی اعلی:
در آیات مورد بحث به نجات اهل ایمان و عوامل این نجات اشاره می کند. نخست می فرماید: مسلماً رستگار می شود کسی که خود را تزکیه کند (قد افلح من تزکی) و نام پروردگارش را به یاد آورد و به دنبال آن نماز بخواند (و ذکر اسم ربه فصلی).
به این ترتیب، عامل فلاح و رستگاری و پیروزی و نجات را سه چیز می شمرد: تزکیه و ذکر نام خداوند و سپس بجا آوردن نماز. در اینکه منظور از تزکیه چیست، تفسیرهای گوناگونی ذکر کرده اند: نخست اینکه منظور، پاکسازی روح از شرک است، به قرینه ی آیات قبل و نیز به قرینه ی این که مهمترین پاکسازی، همان پاکسازی از شرک است. دیگر اینکه منظور، پاکسازی دل از رذائل اخلاقی و انجام اعمال صالح است، به قرینه ی آیات فلاح در قرآن مجید، از جمله آیات آغاز سوره ی مؤمنون که فلاح را در گرو اعمال صالح می شمرد. و به قرینه ی آیه 9 سوره شمس که بعد از ذکر مسئله ی تقوی و فجور می فرماید: قدافلح من زکیها: رستگار شد کسی که نفس خود را از فجور و اعمال زشت پاک کرد و به زینت تقوی بیاراست.
دیگر اینکه منظور، زکات فطره در روز عید فطر است که نخست باید زکات را پرداخت و بعد نماز عید را بجا آورد.
قابل توجه این که: در آیات فوق نخست، سخن از تزکیه و بعد ذکر پروردگار و سپس نماز است.
به گفته ی بعضی از مفسران، مراحل عملی مکلف، سه مرحله است: نخست ازاله ی عقائد فاسده از قلب. سپس حضور معرفه الله و صفات و اسماء او در دل و سوم اشتغال به خدمت. آیات فوق در سه جمله ی کوتاه، اشاره به این سه مرحله کرده است.
این نکته نیز قابل توجه است که نماز را فرع بر ذکر پروردگار می شمرد. این به خاطر آن است که، تا به یاد او نیفتد و نور ایمان در دل او پرتوافکن نشود، به نماز نمی ایستد. به علاوه، نمازی ارزشمند است که توأم با ذکر او و ناشی از یاد او باشد و این که بعضی، ذکر پروردگار را تنها به معنی الله اکبر یا بسم الله الرحمن الرحیم که در آغاز نماز گفته می شود تفسیر کرده اند که در حقیقت بیان مصداق هایی از آن است.
همان طور که می دانیم، وظیفه ی پیغمبر تزکیه است. دلهای مستعد و حق طلب و حقیقت خواه آیات را می شنوند، متاثر می شوند، می پذیرند و می گروند و دل هایشان از نجاست شرک، با آب توحید، پاک و پاکیزه می شود.
و ذکر اسم ربه فصلی (اسامی پروردگار همگی اوصاف ذات مقدسش هستند) ذکر ممکن است به زبان باشد، مثل معنی رحمن و رحیم و آثار رحمت واسعه ی خداوند در همه ی کائنات و در وجود خودمان بیندیشیم. توجه به معانی رحمت و علو و عظمت خالق و رازق بودن قادر متعال، قهراً و قطعاً، خضوع و خشوع می آورد. برجسته ترین نمونه ی اظهار خشوع، نماز است. ببینید چگونه در سه کلمه، جمیع مراحل را جمع فرموده است:
1- پاک شدن از شرک و اخلاق رذیله به توحید و ایمان و باور داشتن اصول عقاید (تزکی)
2- در آثار قدرت و حکمت پروردگار و نعمتهای مادی و معنوی و جسمی و روحی اندیشیدن. زیرا که هر ساعتی از این تفکر، بهتر از هفتاد سال عبادت است. علاوه بر این ذکر قلبی، با زبان نیز کلمه شهادت گفتن (وذکراسم ربه).
3- اظهار شکستگی و فروتنی و کوچکی در پیشگاه پروردگار نمودن و به عبادت و پرستش پرداختن (فصلی).
هرکس این سه مرحله را پیمود به سرمنزل فلاح و رستگاری می رسد و این است معنی «قد افلح من تزکی».
عده ای براساس روایات رسیده معتقدند که منظور از «تزکی» دادن زکات فطره و خواندن نماز عید است.(7) بعضی نیز تزکیه را در اینجا، به معنی دادن صدقه ی مالی دانسته اند. مهم این است که تزکیه، معنی وسیعی دارد که همه ی این مفاهیم را در بر می گیرد. هم پاکسازی روح از آلودگی شرک و هم پاکسازی از اخلاق رذیله و هم پاکسازی عمل از محرمات و هرگونه ریا و هم پاکسازی مال و جان به وسیله ی دادن زکات در راه خدا. زیرا طبق آیه ی اخذ من اموالهم صدقه تطهرهم و تزکیهم بها (از اموال آنها صدقه ای (زکات) بگیر تا آنها را به وسیله ی آن پاکسازی و تزکیه کنی)، دادن زکات سبب پاکی روح و جان است. بنابراین، تمام تفسیرها ممکن است درمعنی گسترده ی آیه جمع باشد.
چند روایت که در ذیل این روایت آمده است را مرور می کنیم: عبدالله بن مسعود گفته است که مقصود از آیه ی «ذکراسم ربه فصلی» آن است که انسان زکات مال خود را بدهد و نماز را اقامه کند و بر این اساس مرتباً می گفت: «رحم الله امراء تصدق ثم صلی» یعنی خدا بیامرزد کسی را که صدقه بدهد و نماز بخواند. سپس آیه ی یاد شده را تلاوت کرد.
عده ای دیگر گفته اند، منظور از صدقه، همان زکات فطره است که در اول ماه شوال پرداخت می شود و تکبیرهای روز عید و نماز عید فطر را نیز شامل می شود. حضرت به عبدالله بن عمر نافع می گفت: آیا صدقه داده ای؟ اگر پاسخ می داد بله، صدقه داده ام، به وی می گفت: پس بیا به مصلی برویم و نماز بخوانیم و اگر پاسخ می داد: صدقه نداده ام، به او می گفت: صدقه بده تا به مصلی برویم و نماز بخوانیم. سپس آیه ی یاد شده را تلاوت می کرد.
ابوخالد گفت: نزد ابوالعالیه رفتم، به من گفت، روز عید، قبل از آن که برای نماز بروی، به اینجا می آیی؟ پاسخ دادم: بله. وقتی روز عید فرا رسید، به نزد وی رفتم. از من پرسید: آیا افطار کرده ای؟ پاسخ دادم: بله. پرسید: آیا غسل کرده ای؟ گفتم: بله. گفت: آیا صدقه داده ای؟ گفتم: بله. گفت: تو را به این خاطر به اینجا فراخوانده ام که در ابتدا این اعمال را انجام دهی و پس از آن به مصلی بروی. آنگاه این آیه را خواند و گفت، مردم مدینه هیچ صدقه ای را برتر از آن ندیدند که کسی به کس دیگر آب دهد.(8)
شخصی از امام صادق(ع) پرسید معنای آیه ی قد افلح من تزکی چیست؟ فرمود: این است که هرکس زکات فطره بدهد، رستگار می شود. پرسید معنای آیه ی «و ذکر اسم ربه فصلی» چیست؟ فرمود این است که (برای نماز عید) به سوی جبانه برود و نماز بخواند و منظور از جبانه، صحرا است.(9)
رسول خدا(ص) همواره در روزهای عید فطر، قبل از رفتن به مصلی، فطره را تقسیم می کرد و این آیه را می خواند: «قد افلح من تزکی و ذکر اسم ربه فصلی»(10)
خداوند متعال در فرازی از آیه ی 31 سوره ی اعراف می فرماید: «خذوا زینتکم عند کل مسجد...» یعنی هنگام رفتن به مسجد زینتهای خود را بردارید. این خطاب به همه ی فرزندان آدم به عنوان یک قانون همیشگی که شامل اعصار و قرون می شود که زینت خود را به هنگام رفتن به مسجد با خود داشته باشید.
این جمله می تواند هم اشاره به زینتهای جسمانی باشد که شامل پوشیدن لباسهای مرتب و پاک و تمیز و شانه زدن موها و به کاربردن عطر و مانند آن می شود و هم شامل زینت های معنوی. یعنی صفات انسانی و ملکات اخلاقی و پاکی نیت و اخلاص. و اگر می بینیم در بعضی از روایات اسلامی تنها اشاره به لباس خوب یا شانه کردن موهاشده و اگر می بینیم تنها سخن از مراسم نماز عید و نماز جمعه به میان آمده است، دلیل بر انحصار نیست، بلکه هدف بیان مصداقهای روشن است و همچنین اگر می بینیم که در بعضی دیگر از روایات، زینت به معنی رهبران و پیشوایان شایسته تفسیر شده، دلیل بر وسعت مفهوم آیه است که همه زینتهای ظاهری و باطنی را دربر می گیرد.
در کتاب المقنع گفته است: «سنت در افطار عید قربان این است که بعد از نماز انجام شود و درعید فطر قبل از نماز.(11)
از امام صادق(ع) نقل شده که فرمود: اگر در روز عید فطر برای رسول خدا(ص) عطر می آوردند اوّل به زنان خود می داد.(12)
1- تفسیر نمونه، ج5، ص 131.
2- تفسیر ابوالفتوح رازی، ج2، ص 18.
3- مستدرک الوسائل، جلد6، صفحه 137، ح 6639.
4- وسایل الشیعه، ج 7، ص 455، الکافی، کلینی، ج 4، ص166.
5- المیزان، علامه طباطبایی، ج2، ص 28.
6- تفسیر ابوالفتوح رازی، ج 2، ص 68.
7- بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 93، ص 104، ح 3.
8- تفسیر ابوالفتوح رازی، ج 12، ص 62.
9- من لایحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج 1، ص 501، ح 1474.
10- تفسیر المیزان، ج 20، ص 271.
11- همان، ج 6، ص 337.
12- من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 174، ح 2055
به موازات رشد عقلى انسان، علم در همه جوانبش در حال پیشرفت بود، عقلا و دانشمندان، براى کشف حقایق به تکاپو افتاده بودند؛ اروپا طبق نظریه محقّقین خود آنها با اثرگیرى از علوم اسلامى، در راه تحقیق مسائل علمى افتاده بود، ولى پیشرفت دانش به صلاح کلیسا و اربابانش نبود؛ زیرا بیدارى ملّتها، به حکومت شیطانىشان- که زیر پرده دین پنهان شده بود- خاتمه مىداد. پاپها و کشیشان چندى پس از عیسى به کتمان حق عادت کرده بودند و تحریف حقایق طبیعت دوّم آنان شده بود، اینان به هنگام ظهور اسلام هم، از این دو جنایت فروگذار نبودند، به وقت حرکت علمى اروپا، بنا گذاشتند با علم و عالم به مخالفت برخیزند و هرچه را مطابق کتب دینى تحریف شده خود ندیدند نابود کنند؛ اگر کتمان حق و تحریف حقایق در کار نبود، مخالفت با علم هم پیش نمىآمد و وضع تاریخ غیر از این بود، آنها باعث شدند که چهره دین به طور مطلق مورد نفرت قرار بگیرد، آنها اکثریّت مردم روى زمین را به مسئله خدا و قیامت و اخلاق بدبین کردند و اسلام هم در بین مسلمانان از خطر و جنایت آنان درامان نماند؛ آنها کارى کردند که در دنیا وانمود شد دین با علم و پیشرفت و تمدّن مخالف است؛ این عقیده که محصول مظالم کلیسا بود به ممالک اسلامى هم سرایت کرد و جامعه اسلامى را از اسلام دور کرد، مسلمانان هم تصوّر کردند راه رسیدن به تمدّن جدایى از دین است؛ گرمى و حرارت این عقیده به آنان اجازه نداد که فکر کنند، کدام دین مانع علم و پیشرفت است، دین خالص یا دین تحریف شده.
اسلام-/ که به طور خالص در قرآن و روایات صحیح منعکس است-/ علّت بیدارى، علم، استقلال، آزادى، شرف، آبرو، خیر دنیا و آخرت است، ولى دین تحریف شده به طور صددرصد مانع ترقّى و پیشرفت و بلکه علّت بدبختى است!!
ولى پاپها و کشیشها به غارت، شهوت، حکومت، خیانت و پلیدى خو کرده بودند، هوى بر آنان حاکم بود، هوسپرستى دین آنان بود و به فرموده قرآن معبود، معشوقى جز هوى نداشتند، با این که عالم به بعضى از حقایق بودند، ولى هوى مانع از این بود که بتوانند به علم خود عمل کنند!!
به خاطر هوى و هوس به برپا شدن محاکم تفتیش عقاید دستور دادند و به عنوان نماینده خدا و مالک رقاب عباد الهى، بیداران و صاحبان علم را به محاکمه کشیده و به خاطر این که علومشان با کتب مذهبى تحریفى و عقاید کلیسا موافق نبود محاکمه و محکوم کردند.
در کتاب «رویدادهاى مهمّ تاریخ» جهان آمده است:
بزرگترین بدبختى در آن روزگار غمآلود و ترسناک این بود که انسان از شکنجه انسان غرق شور و شعف و نشاط مىشد، انسان عطشى فوقالعاده براى کشتن انسان در وجود خود احساس مىکرد.
آیا انسان ممکن است اسیر و گرفتار شادىها باشد و آیا ممکن است این شادىها را با دیدن انسان دیگرى در غل و زنجیر دو چندان کند؟
آیا ممکن است آیین (به اصطلاح) مذهبى طریق کشتار و خونریزى را به بشریّت بیاموزد و دانشمندان و متفکّران را در میان شعلههاى سوزان آتش با تشریفات خاصّى بسوزاند؟
خمیرمایه نانى که پاپ در دوره انگیزیسیون به مردم پیشنهاد کرده بود این بود که افکار آنها مانند موم باید در دست کشیشان کلیسا باشد.
مارسل کاشن مىنویسد:
در دوره انگیزیسیون پنج میلیون تن انسان را به اتّهام فکر کردن و نپذیرفتن فرمان پاپ به صلیب کشیدند، تنها سالهاى 1481- 1499 به دستور دادگاههاى تفتیش عقاید 1020 نفر را زنده در آتش افکندند و 6860 تن را شقّه کردند و 97023 نفر را آن قدر زجر دادند تا زیر ضربات شکنجه شلّاق، دنیا را وداع گفتند؛ مردم را دسته دسته به اتّهامات واهى دستگیر و سنگسار مىکردند.
ولتر نویسنده فرانسوى حق داشت که بگوید:
آیین اسلام وجود خود را به حدّ اعلاى انسانیّت و جوانمردىهاى بنیانگذارش مدیون است، در صورتى که مسیحیان با شمشیر و زجر و آتش، دین خود را تحمیل کرده اند!!
کاس مینسکى در کتاب «تاریخ قرون وسطى» نوشته است:
در اسپانیا اعدام رافضیان (مخالفان کلیسا) به جشن رسمى مبدّل مىشد و نام (آوت دافه) یعنى کار عقیده به خود گرفت. سوزاندن رافضیان در میدانهاى شهر و در حضور دربار پادشاه اشراف و شهریان انجام مىگرفت، در این مراسم روحانیون کلیسایى در حالى که آوازهاى مذهبى مىخواندند، به صحنه مىآمدند و محکومین را به سوى جایگاه اعدام مىبردند.
غالباً اعدام دستهجمعى صورت مىگرفت. ترک مادام مفتّش عقاید که به هنگام ریاست بر کرسى انگیزیسیون هشت هزار نفر از کفّار و مرتدّان را به آتش انداخت، شهرت مخوفى کسب کرده است.
دیوان تفتیش عقاید در فرانسه به فرمان پاپ گرگوار نهم، شروع به کار کرد و مدّت هیجده سال مردم جنوب فرانسه در ترس و وحشت زندگى مىکردند.
پاپ مأمورانى به نواحى مختلف جنوب اعزام کرد و به آنها اختیارات تام عطا کرد تا هرکس را مظنون بدانند به حبس محکوم کنند، اگر متّهم انکار مىکرد، از او با شکنجه هاى مخوف و طاقتفرسا اعتراف مىگرفتند، اگر در پایان اعتراف، متّهم توبه مىکرد، به مجازات محکوم مىشد؛ ولى اگر حاضر به انجام مراسم توبه نمىشد، یا آن که قبلًا توبه کرده و توبه را شکسته بود، به دستور نمایندگان پاپ زنده در آتش مىسوخت.
در زمان سنلویى یکى از کسانى که در شامپانى مأمور تعقیب مظنونین بود، دستور داد که در یک جلسه 183 نفر کافر را سوزاندند.
شب بارتولومى یکى از شبهاى بسیار آشفته تاریخ است، در این شب هزاران زن و مرد و کودک به خاک و خون غلتیدند، تصویر زندهاى از این شب وحشتناک در نوشتههاى مورّخان نقش بسته است.
در این شب مخوف، کاتولیکهاى فرانسه عزم جزم کردند به زندگى مخالفان خود (کالوینیزمها) خاتمه دهند. آنان در این شب به ناله پیرهزنان، گریه کودکان و استغاثه مادران گوش نمىدادند، حکم تکفیر و کشتار مخالفان صادر شده بود و انسان وقتى فجایع آن شب را مطالعه مىکند بىاختیار با خود مىگوید:
قلب بشر از چه جنون وحشیانهاى آکنده است؟ و این است ماجراى مخوف در شب بیست و سوّم و بیست و چهارم اوت در عرفه، روز سن بارتلمى نواى شوم مصیبت از تمام ناقوسهاى پاریس طنین افکند؛ با این علامت قتل عام هوگنوها که در خواب غافلگیر شده بودند آغاز شد، جنگ در روزهاى بعد ادامه یافت و به ولایات کشیده شد، بنا به تخمین معاصران در این واقعه بیش از سىهزار تن کشته شدند.
قتل عام هوگنوها و سوختن خانههاى آنها و غارت اموال سه روز ادامه داشت، کوچه ها از اجساد مردان، زنان و کودکان پوشیده بود!!
پاپ رم از شوق به هیجان آمد و دستور داد به شکرانه پیروزى بر کافران، رم را آذین بندند و چراغان کنند!!
دورى از قرآن
شروع انحطاط ملت اسلام پس از برترى، فاصله گرفتن از «قرآن مجید» بود.
کتابى که جامعترین و بهترین دستورات را براى زندگى مردم آورد و مهمترین سنگر، براى محفوظ ماندن آنان از گناه، و مفاسد و عقب افتادگىها بود.
کتابى که از مرده ترین ملتها، بهترین جامعه را به وجود آورد و سیادت و آقایى آنان را بر تمام جهانیان تضمین کرد.
قرآن مجید به عنوان چراغ روشنگر زندگى، از طرف خداى متعال به انسان عرضه شد و وعده داد: در سایه عمل به آن، انسان به تمام معارف و حقایق عالى دست یابد.
جدایى از این معدن گرانبها و سرشار و پر سرمایه، اولین عامل عقبافتادگى ملت اسلام از زمانهاى گذشته شد، و این عقب ماندگى به تدریج از قرون قبل شروع شد و متأسفانه تا امروز که توسعه همه جانبه یافته است.
مدتها مىگذشت که جامعه اسلامى از قرآن فاصله گرفته بود، ولى هنوز مسلمین از برکت معنویت اسلام بر سر پا بودند؛ امّا به تدریج از درون آنها حال خمودگى، رکود مادى و معنوى شروع شد و تا امروز که با دیدگان خود ضررهاى غیر قابل جبران را مىنگرند، ادامه یافته است.
البته قبل از ورود برنامههاى اسلامى و علوم الهى (که نتیجه زحمات دانشمندان اسلام بود) به اروپا و مغرب زمین، مسلمین این چنین گرفتار ناراحتى نبودند؛ ولى پس از بیدارى آنان، و رشد زندگى مادى در اروپا، غفلت و غرور و عیاشى و شهوت پرستى جامعه اسلامى، رشته سیادت در آنجا قرار گرفت و ملت اسلام توسط برنامه هاى استعمارى آنان، در معرض چپاول و یغماگرى، دزدى، بردگى غرب و دریوزگى از جهان اروپا قرار گرفتند.
اندوه دل
با کمال تأسف به همان نسبت که اروپا و مغرب زمین در سایه علم و دانش با سرعتى شگفت انگیز، به سوى تعالى و ترقى مادى در حرکت بود، مسلمانان هم بر اثر غفلت و دورى از منبعى چون قرآن، به انحطاط و پستى رهسپار شدند.
قرآن سرمایه پروردگار عالم در میان توده بشرى است. قرآن کریم معجزه جاوید بزرگترین شخصیت انسانى است. حقِّ کتاب الهى از هر حقى بزرگتر و برتر است و اداى حق این کتاب، از طرف انسان از هر فریضهاى واجبتر است.
قرآن راهنماى بشر به سوى سعادت، و بازدارنده انسان از ذلّت، شقاوت، بدبختى و هلاکت است.
در سراسر جهان، قرآن نه فقط به عنوان کتابى که داراى احکام فقهى است شناخته شده؛ بلکه به عنوان کتابى شناخته شده که حاوى قوانین سیاسى، قضایى، جزایى، مدنى، اجتماعى، جسمى، روحى، مادى، معنوى و اخلاقى است.
کتابى که با توانایى کامل، بشر را از هر جهت اداره مىکند؛ ولى با کمال تأسف در اداره امور ملت اسلام، جایش خالى است؛ زیرا تنها بهرهاى که از او برده مىشود، به عنوان تبرک در پارهاى از مراسمهاى زندگى است، مانند: بستن به بازوى طفل براى رد چشم زخم، و قرار دادن کنار سفره عقد براى صمیمیت و شگون، و به همراه داشتن براى محفوظ ماندن از حادثه. اگر هم عدهاى از دانشمندان بر آن شرح و تفسیر بنویسند، فقط در خور استفاده علمى محض آنهم براى استفاده عدهاى محدود است، نه عملى. این است اولین عامل انحطاط مسلمین.
این کتاب مجموعه قوانین از تکالیف زندگى روزانه تا تشریفات دینى، از تزکیه نفس تا حفظ بدن و بهداشت عمومى در زندگى و از حقوق اجتماعى تا فردى و از اخلاقیات تا بیان رذایل و از مکافات عمل در این جهان و آن جهان را در بر دارد، ولى امروز کدام ملّت اسلامى است که عمل به این کتاب، در مجموع مقرراتش قرار گرفته باشد؟
بدیهى است روزه انواعى دارد: واجب و مستحب، روزه در روزهاى طولانى و گرم، روزه در روزهاى کوتاه و خنک و مسلم است که روزههاى دشوار، ارزشمندتر و پرثوابتر است، هر که بامش بیش برفش بیشتر.
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مىفرماید:
«أفضَلُ الأعمَالِ أحمَزُهَا» «1».
برترین کارها دشوارترین آنهاست.
حضرت امام صادق علیه السلام مىفرماید:
«أفضَلُ الجِهَادِ الصَّومُ فِى الحَرِّ» «2».
برترین جهاد و کوشش، روزهدارى در هواى گرم است.
تفضل و لطف پروردگار تا آنجاست که هم خودش توفیق عبادت مىدهد و هم به بهترین صورت نوازش مىنماید و هم بیشترین پاداشها را مىبخشد.
در روایتى بسیار دلنشین و تشویق کننده از حضرت صادق علیه السلام مىخوانیم:
«مَن صَامَ للَّهِ عَزَّوَجَلَّ یَوماً فِى شِدَّةِ الحَرِّ فَأصَابَهُ ظَمأٌ وَکَّلَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ بِهِ ألفَ مَلَکٍ یَمسَحُونَ وَجهَهُ وَیُبَشِّرُونَهُ، حَتّى إذَا أفطَرَ قَالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ: مَا أطیَبَ رِیحَکَ وَرَوحَکَ، مَلَائِکَتِى اشَهدُوا أنّى قَد غَفَرتُ لَهُ» «3».
هر که در روز بسیار گرم براى خداى عزیز و جلیل روزه بگیرد و دچار تشنگى شود خداى عزیز و جلیل بر او هزار فرشته بگمارد که بر چهرهاش دست نوازش کشند و بشارت و مژدهاش دهند تا هنگامى که افطار کند، خدا مىفرماید: چه خوش است بوى تو و روح تو، اى فرشتگان من! گواه باشید که او را آمرزیدم.
در عصر جاهلیت هنگام ورود به خانه یا اطاق یا هر مکان دیگر، اگر سقف درگاه به اندازه لازم بلند نبود، آن چنان اسیر نخوت و تکبر بودند که حاضر نمىشدند اندکى سرفرود آورند تا بتوانند عبور کنند، ولى در سایه توفیق حق و نبوت پیامبر صلى الله علیه و آله با همین ورزشهاى عبادى و همین روزه و نماز چنان خود ساخته و ملکوتى و متواضع شدند که هنگام حفر خندق براى پیشگیرى از هجوم احزاب با زبان روزه سنگ بر شکم مىبستند تا گرسنگى و تشنگى راحتتر تحمل شود و با تلاشى شگفت به کندن خندق مىپرداختند.
هر چه عبادت دشوارتر باشد تأثیرش در ایجاد روحیه انقیاد و تسلیم و تعبد و بندگى در برابر پروردگار بیشتر است.
محبوبیت روزه داران
برترین مرحله سعادت و عالىترین مرتبه خوشبختى براى عبد مؤمن آن است که حضرت حق او را بپذیرد و مورد محبت قرار دهد. روزه روزنهاى است به حصنِ حصین محبوبان حق که در آن حصن روزهداران بهرهمند از عنایات ویژه حقاند.
پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله مىفرماید:
«إنَّ اللَّهَ تَعالى وَکَّلَ مَلَائِکَةً بِالدُّعَاءِ لِلصّائِمینَ» «4».
بىتردید خداى تعالى فرشتگانى را به کار دعا براى روزهداران گماشته است.
از طرف دیگر آن حضرت مىفرماید:
جبرئیل از پروردگار خبر داد که حضرت حق مىفرماید: چنین نیست که فرشتگانم را به دعا براى کسى مأمور کنم ولى دعایشان را در حق آن عبد مستجاب نگردانم «5».
و نیز پیامبر حق صلى الله علیه و آله با سوگند و تأکید مىفرماید:
«وَالَّذى نَفسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ لَخُلُوفُ فَمِ الصّائِمِ عِنْدَ اللَّهِ أطیَبُ مِن رِیحِ المِسکِ» «6».
به آن خدایى که جان محمد صلى الله علیه و آله به دست اوست سوگند، تغییر بوى دهان روزهدار نزد خدا از بوى مشک خوشبوتر است.
آیه شریفه صوم در قرآن مجید «7» روزه را سبب پیدایش روح تقوا مىداند و از طرف دیگر مىفرماید:
... فَإِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ «8».
پس بىتردید خدا پرهیزکاران را دوست دارد.
فضیلت روزهداران
خداى تعالى سکوهایى براى پرواز معنوى و رسیدن به مقام قرب خود قرار داده است، زیرا با آلودگى نمىتوان در جوار پاکان قرار گرفت.
روزه واقعى باطن را تطهیر مىکند تا قدرت بهرهگیرى از رحمتهاى حق و حالات معنوى را به دست آورد، وقتى روزهدار براى خدا از خواهش نفسانى خویش دست کشید و دل به حق داد و پیرو فرمان او شد، خداى مهربان نیز بیشتر نوازشش مىکند.
امام امیرالمؤمنین علیه السلام مىفرماید:
«نَومُ الصَّائِمِ عِبَادَةٌ، وَصَمتُهُ تَسبِیحٌ، وَدُعَاؤهُ مُستَجَابٌ، وَعَمَلُهُ مُضَاعَفٌ، إنَّ لِلصائِمِ عِندَ إفطَارِهِ دَعوَةً لا تُرَدُّ» «9».
خواب روزهدار عبادت و سکوتش تسبیح و دعایش مستجاب و عملش دو برابر است، بىتردید براى روزهدار هنگام افطارش دعایش مستجاب است.
پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله فرمود:
«إنَّ لِلجَنَّةِ بَاباً یُدعَى الرَّیَّانَ، لَا یَدخُلُ مِنهُ إلّاالصَّائِمُونَ» «10».
براى بهشت درب ویژهاى است به نام ریّان که هیچ کس جز روزهداران از آن وارد نمىشود.
فرزانگى لقمان حکیم
به حضرت لقمان در حالى که به نصیحت مردم با سخنانى استوار و حکیمانه مشغول بود گفتند: مگر تو برده فلان خاندان نیستى؟ پاسخ داد: چرا.
پرسیدند: از چه راهى به این مقام که مىبینیم رسیدى و به اسرار زیادى واقف شدى و اسرار فراوانى را درک مىکنى؟
گفت: از طریق راست گویى و امانتدارى و فروگذاشتن آنچه سودى براى من نداشت و مربوط به من نبود و فرو هشتن چشم از نامحرم و حفظ زبان از حرام و خویشتندارى در مورد خورد و خوراکم، پس هرکه در رعایت این امور کمتر از این باشد از من پستتر است و هر که بیش از این رعایت کند از من فراتر است و هر که به این موارد عمل کند همتا و مانند من است «11».
یکى از بزرگان مىگوید: خداى سبحان راه رسیدن به حکمت عبادات و اسرار جهان را فراسوى بندگان خود و سالکان الى اللَّه نصب کرده است و نیز راههاى رسیدن به این امور را یکى پس از دیگرى به ما آموخته است، به طور مثال: انسان در ماه مبارک رمضان احساس عظمت روحى و معنوى مىکند و به خود مىگوید: من بزرگتر از آن هستم که آلوده شوم و تن به گناه دهم، یافتن این بزرگى بر اثر روزه است و از مقدمات اولیّه روزه دارى امساک و کم خورى است.
فضیلت کم خورى
از ارسطو پرسیدند: چرا کم غذا مىخورى؟ گفت: من مىخورم براى این که زنده بمانم و دیگران مىمانند براى این که بخورند.
افراد پرخور هم عمرشان از سایرین کمتر است و هم کمتر از دیگران به معارف و حقایق الهیه دسترسى دارند، به راستى پرخورى بلاى بزرگى است.
پیامبر بزرگ اسلام صلى الله علیه و آله مىفرماید: جبرئیل از سوى حق این پیام را براى من آورد:
«یَا مُحَمَّد! مَا أبغَضتُ وِعَاءً قَطُّ إلّابَطناً مَلان» «12».
اى محمد! هیچ ظرفى نزد من مبغوضتر نیست مگر شکمى که پر است.
چون شخص پرخور مانند حیوان مىخورد و مانند جماد مىافتد.
براى راهیابى به حکمت و اسرار هستى چارهاى جز سبکبار شدن از خوراک و شهوت و معصیت و گناه نیست، از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت شده است:
«تَخَفَّفُوا تَلْحَقُوا» «13».
سبک شوید تا ملحق شده و برسید.
این در راستاى کلام خداست که فرمود:
... وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ «14».
... و براى کسانى که از پى ایشانند و هنوز به آنان نپیوستهاند و سرانجام به شرف شهادت نایل مىشوند شادى مىکنند، که نه بیمى بر آنان است ونه اندوهگین مىشوند.
جمله لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ عدم و ملکه است یعنى: به کسانى که در راه خدایند و مىتوانند به شهیدان راه حق برسند مژده مىدهند، اما اگر کسى در راه نباشد، در مورد او چنین تعبیرى گفته نمىشود، مانند اتومبیلى که در پارکینگ متوقف است و حرکتى ندارد، اما اگر یکى از دو اتومبیل که در جاده در حال حرکتاند سرعت کمترى داشته باشد و در نتیجه دیرتر به مقصد مىرسد درباره آن گفته مىشود: «هنوز نرسیده است».
سبک بار شدن سبب رسیدن است، گاهى انسان آن چنان سبکبار مىشود که هم به هدف مىرسد و هم مىرساند.
آتش سوزى یا سیلى در مدائن اتفاق افتاد، استاندار وقت جناب سلمان فارسى بود، جنس اندکى که داشت همراه با قرآن و شمشیرى برداشت و از عرصه حادثه جان خود را نجات داد، ولى دیگران تا آمدند وسایل گسترده و فراوان خود را جمع کنند آسیب دیدند و گرفتار زیان و خسارت شدند، سلمان فرمود:
«هَکَذَا یَنجُوا المُخِفُّون» «15».
اینگونه انسان سبکبار در روز خطر نجات پیدا مىکند.
رسول خدا صلى الله علیه و آله به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:
«یا عَلِىُّ نَجَى المُخِفُّونَ وَهَلَکَ المُثقِلُون» «16».
اى على سبک باران نجات مىیابند و سنگین باران هلاک مىشوند.
امیرالمؤمنین علیه السلام درباره آنانکه اموال مسلمین رابه غارت برده بودند و بار قیامتى خود را سنگین نموده بودند فرمود:
«بَینَ نَثِیلِهِ وَمُعتَلَفِهِ» «20».
زندگى آنان میان آشپزخانه و محل قضاى حاجت سپرى مىشود.
نه خدمتى کردند و نه چیزى فهمیدند و نه دانستند براى چه آمدهاند و چه باید انجام دهند.
نکوهش شکم بارگى
ماه مبارک رمضان فرصت مناسبى است براى پى بردن به حقایق و این پى بردن با روزه و ذکر و ترک گناه و تهجد خالصانه شب میّسر است و اصولًا باید به مقدار غذایى که نیروى انسان را تأمین مىکند قناعت کرد، زیرا هیچ کس با پرخورى به جایى نمىرسد.
حضرت رسول اکرم صلى الله علیه و آله مىفرماید:
«مَا مَلأ آدَمِىٌّ وِعَاءً شَرّاً مِن بَطْنٍ» «21».
انسان هیچ ظرفى را بدتر از شکم پر نکرده است.
هنگامى که شکم پر شود و انسان بیش از حد لازم بخورد، راه فهم مسدود مىشود. انسان پرخور چیز فهم نیست و هرگز به اسرار و باطن هستى پى نخواهد برد.
شکمبارگى، بىارادگى و خمودى و سستى و تنبلى مىآورد و رعایت اعتدال در خورد و خوراک، سلامتى، طول عمر و نورانیت دل مىبخشد.
خوردن بیش از حد، هم روح را سرگرم مىکند تا غذاى زاید هضم شود و هم بدن را به سوخت و ساز بیشترى وادار مىکند و سرانجام انسان را زودتر از موعد از پا درمىآورد. نوعاً انسانهاى پرخور عمر طولانى ندارند. زیاده روى در خوردن بر کسالت و خواب مىافزاید.
هنگامى که اصحاب رسول خدا صلى الله علیه و آله حضور آن حضرت شرفیاب مىشدند حضرت از آنان مىپرسید:
«هَل مِن مُبَشَّراتٍ» «22».
شب گذشته چه خوابى دیدید که مایه بشارت باشد؟
انسان مىخوابد که چیز بفهمد نه آنکه زیاد بخورد تا بیشتر بخوابد.
شخصى در محضر پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله آروغ زد حضرت فرمود:
«قَصِّر مِن جَشائِکَ فَإنَّ أطوَلَ النَّاسِ جُوعاً یَوْمَ القِیامَةِ أکْثَرُهُمْ شِبْعاً فِى الدُّنیا» «23».
کمتر بخور، گرسنهترین افراد در قیامت کسانى هستند که در دنیا سیرترین افراد بودند.
در حالات امیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده است که روزى حضرت به باغبانش فرمود: غذایى دارى؟ گفت: غذاى سادهاى دارم که شایسته شما نیست، از کدوى بىروغن خوراکى تهیّه کردهام، حضرت فرمود:
حاضر کن، سپس دستانش را شست و آن غذا را میل فرمود، آنگاه به شکم خود اشاره کرد و گفت: شکمى که با این غذاى ساده سیر مىشود، بدا به حال کسى که شکمش او را به آتش ببرد «24».
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- مفتاح الفلاح: 45؛ بحار الأنوار: 67/ 191، باب 53.
(2)- بحار الأنوار: 93/ 256، باب 30، حدیث 38؛ المستدرک: 7/ 504، باب 2، حدیث 8754.
(3)- الکافى: 4/ 65، باب ما جاء فى فضل الصوم، حدیث 17؛ وسائل الشیعة: 10/ 409، باب 3، حدیث 13719.
(4)- الکافى: 4/ 64، باب ما جاء فى فصل الصوم، حدیث 11؛ المحاسن: 1/ 72، باب 122 حدیث 149؛ بحار الأنوار: 93/ 253، باب 30، حدیث 26.
(5)- محجة البیضاء: 2/ 123.
(6)- من لا یحضره الفقیه: 2/ 75، باب فضل الصائم، حدیث 1773؛ وسائل الشیعة: 10/ 400، باب 1، حدیث 13688.
(7)- «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» بقره (2): 183.
(8)- آل عمران (3): 76.
(9)- الدعوات: 27، حدیث 45 و 46؛ بحار الأنوار: 90/ 360، باب 22، حدیث 21.
(10)- معانى الأخبار: 409، حدیث 90؛ وسائل الشیعة: 10/ 404، باب 1، حدیث 13703.
(11)- تفسیر القرآن العظیم: 3/ 453.
(12)- المحاسن: 2/ 446، باب 44، حدیث 338؛ بحار الأنوار: 63/ 336، باب 5، حدیث 26.
(13)- نهج البلاغة: 242، خطبه 167؛ غرر الحکم: 145، حدیث 2633.
(14)- آل عمران (3): 170.
(15)- الدرجات الرفیعه: 215.
(16)- مکارم الأخلاق: 440، الفصل الثالث؛ بحار الأنوار: 74/ 55، باب 3، حدیث 3.
(20)- نهج البلاغة: 48، خطبه 3؛ الأمالى، شیخ طوسى: 373، المجلس الثالث عشر، حدیث 803.
(21)- مشکاة الأنوار: 325، باب 9؛ بحار الأنوار: 63/ 330، باب 5، حدیث 4.
(22)- الکافى: 8/ 90، حدیث الأحلام والحجة، حدیث 59؛ بحار الأنوار: 58/ 177، باب 44، حدیث 39.
(23)- المحاسن: 2/ 447، باب 45، حدیث 345؛ بحار الأنوار: 73/ 57، باب 104، حدیث 4.
(24)- الکنى والالقاب: 3/ 13
دین مبین اسلام مکتبی است جامع که تمام نیازمندیهای مادی و معنوی انسان در دستورات و احکام آن لحاظ شده است؛ از اینرو از همان آغاز و مقارن با تأسیس حکومت اسلامی و طرح احکام عبادی مانند: نماز، حج و روزه، زکات را به عنوان یکی از منابع بیت المال واجب گردانید تا از آن در جهت رفع مشکلات اقشار محروم و نیازمند و همچنین توسعه امکانات رفاهی برای عموم مردم و نیز گسترش دین و تقویت دینداری، بهره گرفته شود. آنچه از بررسی مصارف زکات به دست می آید، این است که نظر شارع مقدس بر این بوده که از طریق حلّ مسائل و مشکلات فردی، جامعه را به سمت سازندگی بیشتر و همکاری و تعاون جمعی برای پیشرفت و اعتلای اجتماع اسلامی سوق دهد؛ چراکه پیشرفت افراد در خلاقیتها و حرفه های اقتصادی و هرگونه نبوغ در بُعد مادی و روحی مسلما در تقویت اساس زندگی اجتماعی آحاد مسلمین اثر خواهد گذاشت و از طرف دیگر، عملکردهای مختلف جامعه نیز در رفتار افراد مؤثر است و احکامی مانند: زکات، امیدواری افراد را به همراهی حکومت با آنها افزایش می دهد و پشتوانه ای اجتماعی و سیاسی برای آنها تعبیه می کند.
اهمّیت زکات
آنچه امروز در جامعه اسلامی مشاهده می کنیم، غیر از آن جامعه ایده آلی است که اسلام برای ما ترسیم کرده است و هنوز فقر به عنوان یکی از بزرگ ترین مشکلات جامعه مطرح است؛ در حالی که اسلام زکات را مهم ترین راه برای ریشه کنی فقر معرفی کرده است و آن را هم ردیف نماز می داند. متأسفانه این فریضه الهی در جوامع اسلامی به درستی و کمال، شناخته نشده و یا جلوه ضعیفی داشته است.
مؤیّد این امر که اسلام توجهی خاص به زکات دارد، این است که:
1. در اکثر آیاتی که نماز مطرح شده، زکات را نیز با تعابیر مختلف در کنار آن مشاهده می کنیم که بدین ترتیب همتایی ناگسستنی نماز با زکات در قرآن مشهود است. دو آیه زیر از آن جمله هستند.
«یُقِیمُواْ الصَّلَوةَ وَ یُنفِقُواْ»؛ «[به بندگان من که ایمان آورده اند بگو:[ نماز را به پا دارند و [از آنچه به آنها روزی دادیم، پنهان و آشکار] انفاق کنند.»
«یُقِیمُونَ الصَّلَوةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَوةَ»؛ «همانها که نماز را به پا می دارند و [در حال رکوع] زکات می دهند.»
2. اسلام به حاکم جامعه اجازه می دهد مردم را وادار به پرداخت زکات نماید و مأمورانی را برای این کار به مناطق مختلف گسیل دارد و حتی با کسانی که زکات واجبشان را نمی دهند و در مقابل نظام اسلامی جبهه می گیرند، وارد جنگ شود. جنگ اصحاب ردّه که در زمان یکی از خلفا اتفاق افتاد و حضرت علی علیه السلام آن را امضا و حتی شخصا یکی از پرچمداران آن بود، در همین راستا است.
3. عدم پرداخت زکات از اوصاف مشرکین شمرده شده است؛ چنان که قرآن کریم می فرماید:
«وَ وَیْلٌ لِّلْمُشْرِکِینَ * الَّذِینَ لاَ یُؤْتُونَ الزَّکَوةَ وَ هُم بِالاْءَخِرَةِ هُمْ کَـفِرُونَ»؛ «وای بر مشرکان، همان کسانی که زکات نمی دهند و آنان که به آخرت کفر می ورزند.»
فراگیری زکات
یکی از نکاتی که از آیات قرآن در مورد زکات به دست می آید، فراگیر بودن آن در تمام ادیان الهی است؛ چنان که حضرت عیسی علیه السلام در گهواره به سخن آمد و گفت: «وَ أَوْصَـنِی بِالصَّلَوةِ وَ الزَّکَوةِ مَا دُمْتُ حَیًّا»؛ «خداوند مادامی که زنده هستم، مرا به نماز و زکات سفارش کرده است.»
حضرت موسی علیه السلام نیز خطاب به بنی اسرائیل می فرماید: «أَقِیمُواْ الصَّلَوةَ وَ ءَاتُواْ الزَّکَوةَ»؛ «نماز را به پا دارید و زکات بپردازید.»
پیامبران دیگر نیز به این امر سفارش داشته اند: «وَ جَعَلْنَـهُمْ أَلـءِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَ أَوْحَیْنَآ إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرَ تِ وَ إِقَامَ الصَّلَوةِ وَ إِیتَآءَ الزَّکَوةِ»؛ «و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما [مردم را] هدایت می کردند. و انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و ادای زکات را به آنها وحی کردیم.»
مطالب دیگری که از مفاهیم قرآنی در رابطه با زکات می آموزیم، عبارت اند از:
1. احیای زکات، وظیفه نظام اسلامی
قرآن مجید احیا و ترویج زکات را به عنوان وظیفه ای اساسی برای مسئولین نظام اسلامی مقرر داشته و در بیان آن فرموده است:
«الَّذِینَ إِن مَّکَّنَّـهُمْ فِی الاْءَرْضِ أَقَامُواْ الصَّلَوةَ وَ ءَآتُوا الزَّکَوةَ»؛ «[مؤمنان و یاران خدا] همان کسانی [هستند] که هرگاه در زمین به آنها قدرت و امکانات دهیم، نماز برپا می دارند و زکات می دهند.»
به تعبیر روشن تر، آن کسانی که درزمین تمکّنی پیدا می کنند و توانایی آن را دارند تا هر برنامه ای که بخواهند انجام دهند، می بایست جامعه صالحی به وجود آورند که در آن جامعه، نماز برپا داشته و زکات داده شود و امر به معروف و نهی از منکر انجام گیرد.
رابطه با خدا و دستگیری از محرومان و آگاهی دادن به جامعه و جلوگیری از مفاسد، از هم جدا نیستند و از وظایف و کارهای قطعی حکومت اسلامی به شمار می روند؛ چه آنکه حاکمان مؤمن، هم در فکر ارتقاء روحی و رشد معنوی جامعه هستند و هم به دنبال رفاه و حلّ مشکلات اقتصادی و فقرزدایی و اصلاح جامعه می باشند، که البته چنین جامعه ای تحت حمایت خداوند قرار می گیرد.
2. نحوه پرداخت زکات
خداوند در قرآن کریم می فرماید: «إِن تُبْدُوا الصَّدَقَـتِ فَنِعِمَّا هِیَ وَإِن تُخْفُوهَا وَتُؤْتُوهَا الْفُقَرَآءَ فَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ »؛ «اگر انفاقها را آشکار کنید، خوب است. و اگر آنها را مخفی ساخته و به نیازمندان بدهید، برای شما بهتر است.»
بعد از روشن شدن اهمیت پرداخت زکات، در این آیه سخن از چگونگی پرداخت زکات (واجب و مستحب) به میان آمده است. با مراجعه به احادیث و کلام مفسّرین به این نکته پی می بریم که بهتر است زکات واجب به صورت آشکارا و علنی پرداخت شود و در مقابل، پرداخت زکات (صدقات) مستحبی به صورت مخفی انجام گیرد.
شاید سرّ این مطلب آن باشد که زکات واجب، علاوه بر اینکه یک وظیفه عمومی، معمولی و دور از ریا است، موجب تشویق دیگران و نوعی تبلیغ عملی می باشد؛ ولی در مقابل چون انفاقهای مستحبی چیزی است که علاوه بر وظیفه همگانی، جنبه ایثار و از خودگذشتگی دارد، مناسب است به صورت پنهانی پرداخت شود تا از ریا و خودنمایی دور مانده، به اخلاص نزدیک تر باشد و آبروی گیرنده صدقه را هم محفوظ نگه دارد.
3. خدا، گیرنده واقعی
«أَلَمْ یَعْلَمُوآا أَنَّ اللَّهَ هُوَ یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَ یأْخُذُ الصَّدَقَـتِ »؛ «آیا نمی دانند که فقط خداوند توبه را از بندگانش می پذیرد و صدقات را می گیرد.»
قرآن در این آیه تصریح می کند که گیرنده واقعی و حقیقی زکات و صدقات خدا است.
در روایتی از پیامبر اسلام نقل شده که «ما تَقَعُ صَدَقَةُ الْمُؤْمِنِ فِی یَدِ السّائِلِ حَتّی تَقَعَ فِی یَدِ اللّهِ؛ صدقه پیش از آنکه در دست نیازمند قرار گیرد، به دست خدا می رسد.» و در روایتی دیگر امام صادق علیه السلام می فرماید: «ما مِنْ شَیْی ءٍ اِلاَّ وُکِّلَ بِهِ مَلَکٌ اِلاَّ الصَّدَقَةَ فَاِنَّها تَقَعُ فِی یَدِ اللّهِ تَعالی؛ همه اعمال آدمی را فرشتگان تحویل می گیرند، جز صدقه که [مستقیما] به دست خدای متعال می رسد.»
4. موارد مصرف زکات واجب
قرآن مجید می فرماید: «إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساکِینِ وَ الْعامِلِینَ عَلَیْها وَ الْمُوءَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِی الرِّقابِ وَ الْغارِمِینَ وَ فِی سَبِیلِ اللّه ِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ فَرِیضَةً مِنَ اللّه ِ وَ اللّه ُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ»؛ «زکات مخصوص فقرا و مساکین و کارکنانی است که برای [جمع آوری] آن زحمت می کشند، و کسانی که برای جلب محبتشان [زکات داده می شود] و برای [آزادی] بردگان و [ادای دین[ بدهکاران و در راه [تقویت آیین] خدا و واماندگان در راه. این یک وظیفه است و خدا دانا و حکیم است.»
این آیه مبارکه موارد هشت گانه مصرف زکات را بر می شمارد، و فقرا (کسانی که برای حفظ آبرو از کسی درخواست کمک نمی کنند) و مساکین (کسانی که از شدت بینوایی، از دیگران درخواست کمک می کنند) را در اولویت قرار می دهد؛ چرا که اسلام با تأکید بر رسیدگی به فقرا و مساکین خواستار آن است که اوّلاً ریشه فقر و فاصله طبقاتی در جامعه اسلامی خشکانده شود و ثانیا افراد از کار افتاده، یتیمان بی سرپرست و معلولین و امثال آنها تحت حمایت قرار گیرند.
البته این نکته لازم به ذکر است که اگر ریشه فقر تن پروری، جهل، حقارت، استعمار و استثمار باشد، مورد انتقاد اسلام بوده، زکات به چنین افرادی تعلّق نمی گیرد.
زکات مربوط به کسانی است که توان کار کردن ندارند و یا اگر چنین توانی دارند، تمام تلاش خود را بکار می گیرند، ولی نمی توانند زندگی خود و خانواده شان را تأمین کنند که این فقر، طبیعی و یک آزمایش الهی است؛ همچنان که در قرآن به مساکین و مستمندانی از این قبیل اشاره شده است.
پس نظام اسلامی، نظامی حکیمانه و طبیعی است که در آن بر اساس تفاوت استعدادها، ابتکار و مقدرات الهی جامعه به دو گروه تقسیم می شود و نقصها و کمبودهای یک گروه با دستورات واجب و مستحب جبران می گردد.
طبق روایات رسیده از ائمه معصومین علیهم السلام اگر اغنیا زکات می دادند، و اگر حقوق فقرا (از طریق زکات) به آنان پرداخت می شد، دیگر هیچ فقیر مسلمانی وجود نداشت: «وَلَوْ اَنَّ النّاسَ اَدَّوْا زَکاةَ اَمْوالِهِمْ ما بَقِیَ مُسْلِمٌ فَقِیرا مُحتاجا؛ اگر مردم زکات اموال خود را پرداخت می کردند، حتی یک مسلمان فقیر و محتاج باقی نمی ماند.»
آثار زکات
با بررسی روایات معصومین علیهم السلام آثار و برکات فراوانی از زکات در جنبه های فردی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و... حاصل می شود که با مطالعه آنها، علّت تأکید و اهتمام اسلام به این فریضه الهی روشن تر می گردد. برخی از این آثار عبارت اند از:
الف. آثار فردی زکات
ثمراتی که از پرداخت زکات به فرد تأدیه کنند می رسد عبارت اند از:
1. دوری از بخل و حرص
یکی از امراض روحی و روانی انسان، بخل و حرص و دلبستگی به مال دنیا است که حضرات معصومین علیهم السلام در روایات بسیاری، انسانها را از این بیماری برحذر داشته و راههای مبارزه با آن را برشمرده اند. عیوب دیگری همچون بی اعتنایی به مردم، سنگدلی، عذرتراشی، دروغ پنداشتن ادعای فقرا، سخت گیری نسبت به خانواده، توکّل داشتن به مال به جای توکّل داشتن به رازق متعال، سوء ظن به وعده های الهی، از نتایج این بیماری هستند. و جالب آنکه ائمه طاهرین علیهم السلام یکی از راههای پیشگیری و معالجه این بیماری را پرداخت زکات معرفی کرده اند.
امام صادق علیه السلام می فرماید: «مَنْ اَدَّی الزَّکاةَ فَقَدْ وُقِیَ مِنَ الشُّح؛ هر کس زکات [مال خود را] بپردازد، قطعا از بخل حفظ شده است.» و نیز آن حضرت در تفسیر آیه «کَذَ لِکَ یُرِیهِمُ اللَّهُ أَعْمَــلَهُمْ حَسَرَ تٍ عَلَیْهِمْ...»؛ «خداوند اعمالشان را چنین حسرت بار نشانشان می دهد... » می فرماید: «هُوَ الرَّجُلُ یَدَعُ مالَهُ لا یُنْفِقُهُ فِی طاعَةِ اللّهِ عَزَّ وَجَلَّ بُخْلاً ثَمَّ یَمُوتُ فَیَدَعُهُ لِمَنْ یَعْمَلُ فِیهِ بِطَاعَةِ اللّهِ اَوْ بِمَعْصِیَةِ اللّهِ فِاِنْ عَمِلَ فِیهِ بِطاعَةِ اللّهِ فَرَآهُ فِی مِیزانِ غَیْرِهِ فَرَآهُ حَسْرَةً وَقَدْ کانَ الْمُالُ لَهُ وَاِنْ کانَ عَمِلَ بِهِ فِی مَعْصِیَةِ اللّهِ قَوّاهُ بِذلِکَ الْمالِ حَتّی عَمِلَ بِهِ فِی مَعْصِیَةِ اللّهِ عَزَّ وَجَلَّ؛ او مردی است که مال خود را نگه می دارد و از انفاق کردن در راه خدا بخل می ورزد و سپس می میرد و برای کسانی می گذارد که یا در راه خدا و اطاعت او صرف می کنند و یا در راه معصیت. اگر در راه طاعت خدا مصرف شود که آن را در میزان عمل خیر دیگری می بیند و با دید حسرت به آن می نگرد؛ چه اینکه مال او بوده. و اگر در راه معصیت خدا صرف شود، معصیت کننده را به وسیله آن تقویت کرده تا با آن مال، معصیت خدا را بکند، [که این نیز مایه حسرت او است].»
در تفسیر نور الثقلین این گونه روایت شده است که امام صادق علیه السلام را دیدند که از اوّل شب تا به صبح، در حالی که مشغول طواف کعبه بود، تنها یک دعا می کرد و آن این بود: «اَللّهُمَّ قِنی شُحَّ نَفْسِی؛ خدایا! مرا از بخل حفظ نما.»
2. برکت در اموال
همان گونه که بریدن شاخه های درخت انگور نه تنها از بار آن کم نمی کند، بلکه موجب پربارتر شدن آن می شود، زکات نیز موجب رشد داراییهای انسان می گردد؛ چنان که رسول خدا صلی الله علیه و آله به فردی که از آن حضرت خواست که عملی به ا و یاد دهد تا مورد رحمت و برکت خداوند قرار بگیرد، فرمود: «اِذا اَرَدْتَ اَنْ یُثْرِیَ اللّهُ مالَکَ فَزَکِّه؛ هر گاه خواستی خداوند دارایی تو را زیاد کند، زکات آن را بپرداز.»
و امام حسن علیه السلام فرمود: «ما نَقَصَتْ زَکاةٌ مِنْ مالٍ قَطُّ؛ پرداخت زکات هرگز چیزی از ثروت کم نمی کند.»
امام باقر علیه السلام نیز زکات را موجب افزایش رزق دانسته و می فرماید: «الزَّکاةُ تُزِیدُ فِی الرِّزْقِ؛ زکات دادن روزی را زیاد می کند.»
و حتی امام صادق علیه السلام تضمین کرده است که زکات پرداخته شده، جبران می شود: «یا مُفَضَّلْ قُلْ لاَِصْحابِکَ یَضَعُونَ الزَّکاةَ فِی اَهْلِها وَاِنِّی ضامِنٌ لِما ذَهَبَ لَهُمْ؛ ای مفضل! به دوستانت بگو که زکات را به اهلش بدهند و من [جبران [آنچه را از دست داده اند، ضمانت می کنم.»
3. حفظ اموال از آفات
اثر دیگر زکات بیمه شدن اموال انسان در برابر آفات و خطرات است. روایات بسیاری زکات را «حافظ و نگهبان» برای اموال مشروع (غیر مختلط به حرام) و ضامن سلامت آنها معرفی کرده اند. امیر مؤمنان علی علیه السلام می فرماید: «حَصِّنُوا اَمْوالَکُمْ بِالزَّکاةِ؛ اموال خود را با زکات دادن نگاهدارید.»
امام صادق علیه السلام نیز می فرماید: «حَصِّنُوا اَمْوالَکُمْ بِالزَّکاةِ وَاَنَا ضامِنٌ لَکُلِّ ما یَتْوی (ما یُتْلَفُ وَیُضِیع) فِی بَرٍّ أَوْ بَحْرٍ بَعْدَ اَداءِ حَقِّ اللّهِ فِیهِ مِنْ التَّلَفِ؛ اموال خود را با پرداخت زکات محافظت کنید و من ضامن اموال شما که در دریا و خشکی، تلف و ضایع شود هستم؛ [البته] پس از اینکه حق خدا را پرداختید.»
4. تزکیه و تربیت
فلسفه تشریع احکام و دستورات دینی، تهذیب انسان و رساندن او به کمال است. دقت در معنای لغت زکات، به خوبی ارتباط وجوب زکات را با این هدف تبیین می کند؛ چرا که معنای زکات، طهارت و پاکیزگی و رشد و نمو می باشد و اوج این ارتباط ظریف و دقیق، آیه شریفه 103 سوره توبه است که در آن خداوند به پیامبر گرامی خویش دستور می دهد: «خُذْ مِنْ أَمْوَ لِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِم »؛ «از اموال آنها زکات بگیر، تا آنها را پاک و طاهر گردانی.»
حضرت صدیقه طاهره علیهاالسلام نیز با اشاره به ا همیت پرداخت زکات در تزکیه و تهذیب، می فرماید: «فَجَعَلَ اللّهُ ... الزَّکاةَ تَزْکِیَةً لِلنَّفْسِ وَنَماء فِی الرِّزْقِ؛ خداوند زکات را برای پاکی جان و برکت در رزق و روزی قرار داد.»
نتیجه این تهذیب و تزکیه، آن است که انسان در زمره مؤمنان واقعی قرار می گیرد؛ چنان که رسول خدا صلی الله علیه و آله در وصیتش به علی علیه السلام می فرماید: «یا عَلِیّ لِلْمُؤْمِنِ ثَلاثُ عَلامات الصَّلوةَ وَالزَّکاةَ وَالصِّیامَ؛ «ای علی! علامت و نشانه مؤمنان [و شیعیان ما] سه چیز است: نماز و روزه و زکات.»
5. محبوبیّت در نزد خدا
امام صادق علیه السلام می فرماید: «اِنَّ اَحَبَّ النّاسَ اِلَی اللّهِ عَزَّ وَجَلَّ اَسْخاهُمْ کَفّا وَاَسْخَی النّاسَ مَنْ اَدّی زَکاةَ مالِهِ وَلَمْ یَبْخَلْ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ بِمَا افْتَرَضَ اللّهُ عَزَّ وَجَلَّ لَهُمْ مِنْ مالِهِ؛ محبوب ترین فرد نزد خداوند عزیز و جلیل، سخاوتمندترین آنان است و سخاوتمندترین مردم، کسی است که زکات مال خود را بدهد و از آنچه که خداوند در مال او برای مؤمنین واجب نموده است، در مورد مؤمنین بخل نورزد.»
6. فرونشاندن غضب الهی
حضرت علی علیه السلام زکات را مایه فرونشاندن غضب الهی معرفی کرده، در وصیتش می فرماید: «اَللّه اَللّه فِی الزَّکاةِ فَاِنَّها تُطْفِی ءُ غَضَبَ رَبِّکُمْ؛ شما را به خدا، شما را به خدا درباره زکات [دقت کنید[ که البته زکات غضب پروردگارتان را فرو می نشاند.»
7. قبولی نماز
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «زَکُّوا اَمْوالَکُمْ تُقْبَلْ صَلاتُکُمْ؛ زکات اموال خود را بپردازید تا نمازتان قبول شود.»
ادامه دارد... .
قرآن کریم در سوره مبارکه احزاب می فرماید:«یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لأزْوَاجِکَ إِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا وَ زِینَتَهَا فَتَعَالَیْنَ أُمَتِّعْکُنَّ وَ أُسَرِّحْکُنَّ سَرَاحًا جَمِیلا وَ إِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الدَّارَ الآخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِنَاتِ مِنْکُنَّ أَجْرًا عَظِیمًا» سوره مبارکه احزاب(آیه 28و29)
بعد از جنگ مسلمانان با یهودیان بنی قریظه، غنائم جنگی زیادی با نظارت پیامبر صلی الله علیه و اله در میان مسلمانان تقسیم شد. در این شرایط برخی همسران پیامبران به سراغ پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله وسلم آمدند و چیزهایی چون زر و زیور، لباس فاخر، کنیز و.. . از آن حضرت خواستند؛ این مسئله پیامبر صلی الله علیه و اله را نگران کرد، تا جایی که یک ماه به سراغ آنها نرفت و منتظر وحی الهی شدند.
پس از یک ماه این آیات بر پیامبر وحی شد که ای پیامبر به همسرانت بگو اگر به دنبال زر و زیور دنیا و زندگی تجملاتی هستند؛ بگو بیایید من به شما هدیه ای می دهم و بعد طلاق می دهم تا به دنبال دنیا بروید. نخستین پیام این دو آیه این است که ما باید یا به دنبال زندگی تجملاتی و تشریفاتی باشیم و یا خدا و پیامبر(ص) و سعادت جاویدان آخرت را انتخاب کنیم.
تجملات انسان را از خدا غافل می کند
چرا این دو مسئله با هم جمع نمی شود؟ چون از راه حلال به دست آوردن زندگی تجملاتی مشکل یا محال است. امروز اتومبیل هایی با قیمت های میلیاردی و خانه های چند میلیاردی وجود دارد. به دست آوردن اینها از راه حلال کار دشواری است و انسان مجبور است برای به دست آوردن آنها حلال و حرام را با هم مخلوط کند.
عیب دیگر زندگی تجملاتی این است که انسان را از خدا غافل می کند. حفظ چنین زندگی تجملاتی، ساخت قصر ها و خانه ها و... انسان را از خدا غافل، می کند.
عیب سوم این است که این گونه افراد معمولا علاقه دارند که ثروت خود را به دیگران نشان دهند تا دل دیگران را بسوزانند. این سه عیب سبب می شود که دنباله روهای چنین زندگی هایی نتوانند میان زندگی خود و خدا و پیامبر و سعادت جاویدان جمع ببندند.
دنیای مطلوب و ملعون
زندگی دنیا به دو نوع مطلوب و مورد تأیید و زندگی ملعون و مورد پرهیز تقسیم می شود. بر اساس سخن امام صادق علیه السلام؛ دنیا دو نوع است:
1. یک دنیا که مورد تأیید است. دنیای کفاف که شامل زندگی ساده و آبرومندانه است که در آن انسان محتاج دیگری نباشد و ساده زیستی را برگزیند و اگر بیشتر از اندازه این زندگی داشته باشد به نیازمندان کمک کند. در این شرایط، زندگی دنیا مزرعه آخرت است.
2. در مقابل دنیای ملعون وجود دارد که پر از تشریفات و زرق و برق و اسراف است.
روایاتی که دنیا را تأیید می کند؛ منظور دنیای کفاف و روایاتی که دنیا را مذموم می داند؛ منظور دنیای ملعون است. پیامبر صلی الله علیه و آله می فرمایند که دنیا را لعن و نفرین نکنید. چرا که دنیا مرکبی است برای اهل ایمان که به وسیله آن به هر سعادتی می رسد و از شر و شرارت نجات می یابند.
دنیا پرستی عقل انسان را می گیرد
علی علیه السلام می فرماید: دنیا پرستی، عقل انسان را از او می گیرد، گوش انسان را از شنیدن سخنان حکمت آمیز کر می کند و سرانجام انسان را به کیفر دردناک خداوند در دنیا و آخرت گرفتار می کند.
بر اساس روایت امام صادق علیه السلام این فرد همیشه غم و غصه ای دارد که تمام شدنی نیست. آرزوهای دور و درازی دارد که هرگز به آن نمی رسد و امید هایی دارد که به هرجایی می رسد؛ باز هم قانع نیست.
ما بر سر دو راهی زندگی تجملاتی دنیا و سعادت آخرت هستیم. انسان باید زندگی آبرومندانه و ساده ای که به کسی نیاز نداشته باشد تأمین کند و لی این که دچار تجملات زرق و برق شود نادرست است.
هر پیامبری که به شهر و آبادی فرستاده شدند؛ ثروت مندان دنیا پرست با آنها مخالفت کردند. چرا که پیامبران مزاحم درآمد ها و خرج های نامشروع آنها بودند. پیامبران آمده بودند که نحوه درست کسب مال و نحوه درست خرج کردن مال را به آنها نشان دهند. بسیاری از پیامبران نیز با تحریک چنین افرادی کشته شدند.
در مقابل چنین افرادی، اولین گروهی که ایمان می آوردند، جوانان کم درآمد و دارای زندگی ساده بودند. ثروتمندان کافر این افراد را اراذل می نامیدند ولی آنهایی که آلوده هزاران کثافت کاری بودن را آبرومند می دانستند. این تفکر همیشه در تاریخ وجود داشته است.
مشکلات امروزی جامعه
بسیاری از مشکلات امروز جامعه ما به دلیل زرق و برق های دنیاست. امروز دختران زیادی که سال ها عقد کرده می مانند تا جهیزیه تهیه کنند و پسرانی که سال ها برای تأمین هزینه تجملات جشن عروسی، مراسم خود را به تأخیر می اندازند و بسیاری نیز از ازدواج می مانند؛ به دلیل همین تجملات است. اگر ازدواج ها مانند ازدواج علی و فاطمه علیهماالسلام باشد، چنین مشکلاتی درجامعه به وجود نخواهد آمد.
روزى پیامبر بزرگوار اسلام صلى الله علیه و آله به اصحاب فرمود: آیا شما را از چیزى آگاه نکنم که اگر به آن عمل کنید شیطان از شما دور مىشود، چندانکه مشرق از مغرب دور است؟
یاران گفتند: آرى؛ حضرت فرمود:
«الصَّومُ یُسَوِّدُ وَجْهَهُ، وَالصَّدَقَةَ تَکْسِرُ ظَهْرَهُ، وَالحُبُّ فِى اللَّهِ المُوازَرَةُ عَلى العَمَلِ الصَّالِحِ یَقْطَعُ دَابِرَهُ، وَالاستِغفَارُ یَقطَعُ وَتِینَهُ، وَلِکُلِّ شَىءٍ زَکَاةٌ وَزَکاةُ الأبدَانِ الصِّیَامُ» «1».
روزه روى شیطان را سیاه مىکند و صدقه پشت او را مىشکند و محبت در راه خدا و همیارى بر عمل صالح ریشه او را برمىکند و توبه و استغفار شاهرگش را مىزند و براى هر چیزى زکاتى است و زکات بدنها روزه است.
اگر حضرت حق مردم را در قرآن مجید به دارالسلام دعوت کرده است، سلاح مبارزه با دشمن را نیز در اختیار آنان قرار داده است؛ امیرالمؤمنین على علیه السلام مىفرماید:
«إتَّخِذُوا التَّواضُعَ مَسلَحةً بَینَکُم وَبَینَ عَدُوِّکُم إبلِیسَ وَجُنُودهِ فَإنَّ لَهُ مِن کُلِّ أمَّةٍ جُنُوداً وَأعوَاناً وَرِجْلًا وَفُرسَاناً» «2».
تواضع و فروتنى را انبار اسلحه میان خود و دشمنتان ابلیس و سپاهیانش قرار دهید، زیرا او در هر امتى لشگریان و یاران و نیروهاى پیاده و سواره دارد.
تواضع و فروتنى میان برادران دینى، محیط جامعه را از آلودگى حفاظت مىکند و زمینه گناهان اجتماعى نظیر درگیرىها، کینهها، بدبینىها از بین مىرود و جاى رشد این میکروبها نابود مىگردد، از این رو شیطان نمىتواند بذر گناه بپاشد و تخم نفاق بکارد.
در ماه مبارک رمضان که نور معنویت و زمینه طهارت بیشتر است و اکثر مردم در مدار عبادت قرار دارند باید حرمت روزهداران پاس داشته شود.
اگر مسلمانى به سبب عذرى مانند بیمارى، مسافرت و یا عذر شرعى دیگرى از روزه ناتوان است، نباید در برابر دید دیگران بخورد و بیاشامد، مبادا میل آنان تحریک شود و انجام روزه براى آنان دشوار و سنگین آید.
طبق قانون الهى باید روزهخوارانى را که بى علت روزهخوارى مىکنند و سبب بىحرمتى به قانون خدا و ملت اسلام مىگردند دستگیر و مجازات نماید.
روزه خوارى علنى و همچنین هر گناهى که در دید مردم انجام شود آثار پلید و عواقب وخیمى دارد و باعث از بین رفتن ابهت و عظمتِ زشتى گناه مىگردد و دیگران که ایمانشان ضعیف است نیز تشویق مىشوند تا به دین خدا دهنکجى کنند و سبب سوء استفاده غیر مسلمانان و حتى دشمنان و منافقان مىشود و در نتیجه با جرأت بیشتر به نابودى و تحقیر شعائر اسلام اقدام مىکنند.
رسول خدا صلى الله علیه و آله درباره کسانى که علنى به انجام گناه اقدام مىکنند مىفرماید: «کُلُّ أُمَّتى مُعافىً إلّاالْمُجاهِرینَ» «3».
همه امتم در معرض عفو و آمرزشند مگر آنانکه علنى به گناه مىپردازند.
تمام مردم براى حفظ معنویت و طهارت جامعه و سالم ماندن همه افراد لازم است به سوى خوبىها بشتابند و یکدیگر را در برنامههاى مثبت کمک دهند و نهالى در بوستان خیرات بکارند و لااقل اگر توفیق انجام خیرات ندارند زیان و شرّ نرسانند.
قرآن مجید مىفرماید:
... وَ تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ... «4».
و یکدیگر را بر انجام کارهاى خیر و پرهیزکارى یارى نمایید و یکدیگر را بر گناه و تجاوز یارى ندهید.
در فرصت معنوى ماه مبارک رمضان، زمینههاى کسب محبت الهى فراهم است و بهرهورى از چنین فضاى معنوى و به کارگیرى جاذبههاى محبت و رحمت حق به همت افراد بستگى دارد.
گر گدا کاهل بود تقصیر صاحبخانه چیست.
بر اساس روایتى رسول خدا صلى الله علیه و آله مىفرماید:
خداى تعالى برخى حالتها و کارها مانند: کمخورى و کمحرفى و کمخوابى را دوست دارد و بعضى امور را مثل پرخورى، پرگویى و پرخوابى را دشمن دارد «5».
و نیز از آن حضرت روایت شده است:
منفورترین مردم نزد خدا کسى است که روز زیاد مىخوابد در حالى که شب نماز نخوانده است و کسى که زیاد مىخورد و هنگام خوردن نام خدا را بر زبان جارى نمىکند و سپاس و حق را به جاى نمىآورد «6».
و نیز آن حضرت فرمود:
«لَیسَ شَىءٌ أبغَضَ إلَى اللَّهِ مِن بَطْنٍ مَلانَ» «7».
چیزى نزد خدا منفورتر و مغبوضتر از شکم پر نیست.
معمولًا در ماه مبارک رمضان توفیق توبه، تقوا، طهارت باطن، توکل، احسان به نیازمندان، عشق ورزى به اولیاى الهى، محبت به مردم، صبر و پایداراى در برابر گناه و تحمل مشقت در راه حق به خاطر روزه فراوان است و همه این موارد از عوامل کسب محبت خداست.
از طرفى خود روزهدارى و تحمل گرسنگى و تشنگى و پرهیز از محرمات و رعایت آداب معنوى روزه یک فریضه دینى به شمار مىرود و در حدیث معتبر و معروفى از حضرت امام صادق علیه السلام در باب فریضه آمده است که: حضرت رسول اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: خداى متعال مىفرماید:
«مَا تَقَرَّبَ إلَىَّ عَبدٌ بِشَىءٍ أحَبَّ إلَىَّ مِمَّا افتَرَضتُ عَلَیهِ» «8».
عبد با هیچ وسیلهاى محبوبتر از آنچه بر او واجب کردهام به من تقرب نیافته است.
بىجهت نیست که خدا فرشتگانى را به نوازش روزهدار مىگمارد، چنانکه حضرت امام صادق علیه السلام مىفرماید:
هر که براى خداى عزیز و جلیل، روزى را در شدّت گرما روزه بدارد و از پى آن دچار عطش و تشنگى زیاد گردد، خدا هزار فرشته بر او مىگمارد که دست نوازش بر رویش مىکشند و به او مژده و بشارت مىدهند تا هنگامى که افطار کند خداى تعالى به او مىفرماید:
«مَا أطیَبَ رِیحَکَ وَرَوحَکَ یَا مَلائِکَتى اشهَدُوا أنِّى قَد غَفَرتُ لَهُ» «9».
چه پاکیزه و خوشبوست بویت و رویت، اى فرشتگانم! گواه باشید که او را آمرزیدم.
بىسبب نیست که روزهدار هنگام وفات که به لقاى حق مىرسد خوشنود و شادمان مىشود، یعنى از حساسترین لحظههاى عمر در جهان و در آغاز ورود به عالم آخرت که دست از همه چیز این دنیا بریده است، همان لحظهاى که روزهخواران متکبر و گردنکشان و مستکبران با سخط و خشم و نفرت خدا روبرو مىشوند، با روزهدار با لطف و رحمت الهى برخوردار مىشود، امام صادق علیه السلام بر اساس روایتى مىفرماید:
«لِلصَّائِمِ فَرحَتانِ، فَرحَةٌ عِندَ إفطَارِهِ وَفَرحَةٌ عِندَ لِقَاءِ رَبِّهِ» «10».
براى روزهدار دو شادمانى وجود دارد: یکى خرسندى در هنگام افطارش و دیگر هنگام لقاى پروردگارش.
یقیناً پاداش آخرتى روزه، قابل مقایسه با تحمل سختى چند ساعت گرسنگى و تشنگى و خوددارى از شهوات و مفطرات روزه نیست و روزه در قیامت به فرموده پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله سپرى در برابر آتش دوزخ است:
«الصَّومُ جُنَّةٌ مِنَ النّارِ» «11».
پاداش روزه بر پاداش سایر عبادتها امتیازهایى دارد. چنانکه در حدیث قدسى آمده است:
«کُلُّ الحَسَنَةِ بِعَشْرِ أمثَالِهَا إلى سَبعمِائَةِ ضِعفٍ إلّاالصّیَامَ فَإنَّهُ لِى وَأنَا أُجزَى بِهِ» «12».
هر کار خوبى پاداشش ده برابر و یا بیشتر تا هفتصد برابر است جز روزه، زیرا که روزه براى من است و من به آن پاداش مىدهم «یا» خود من پاداش آن هستم.
از طرفى روزه ماه مبارک رمضان مصداق صبر و استقامت است، روزهدار خود را براى حفظ ظاهر و باطن روزهاش ملزم مىداند که در برابر هر گناهى استقامت و پایدارى نماید، از خوردن و آشامیدن و شهوترانى و نگاه به نامحرم و شنیدن غیبت و تهمت و یا انجام غیبت و تهمت و خلاصه در برابر هوا و هوس و دعوت شیطان پایدارى کند و به همین خاطر حضرت امام صادق علیه السلام در تفسیر و تأویل آیه شریفه:
... وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ... «13».
... از صبر و نماز در همه امور زندگى یارى جویید...
مىفرماید: مراد از صبر روزه است، هر گاه بلا و سختى دامنگیر مردى شد روزه بگیرد، زیرا خداى عزّ و جلّ مىفرماید: و از صبر مدد بخواهید، یعنى از روزه.
و از طرفى خداوند سبحان پاداش صابران را بىحساب عنایت مىکند:
... إِنَّما یُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ «14».
... فقط شکیبایان پاداششان را کامل و بدون حساب دریافت خواهند کرد.
تفضل و احسان آخرتى حق و پاداشهاى فراوان خداى مهربان بىشمار است، به عنوان نمونه در ماه مبارک رمضان خواب روزهداران عبادت و نفس زدن آنان عین تسبیح و ذکر خداست.
با این که همه وجودمان از اوست و هستى ما در سیطره مالکیت و قدرت اوست و توفیق روزه گرفتن ما نیز از جانب اوست و از این جهت نباید شایسته مزد و پاداشى باشیم، ولى بزرگوارى حق گویا ما را مستقل به حساب آورده و طرف حساب خود قرار داده است که اگر کار مثبتى انجام دهیم حتماً شایسته مزد و پاداشیم.
کرم و عنایت او تا کجاست که براى هر بار نفس کشیدن روزهدار و هر لحظه خواب او و حضورش در مساجد و محافل دینى و ... پاداش قرار داده است.
پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله درباره پاداش اهل ایمان مىفرماید:
شایسته و سزاوار است که خداى عزیز و جلیل در پاداش گرایش به پیامبر، در روز قیامت شما را نزد او در بهشتى قرار دهد که داراى نعمتهایى است که تاکنون هیچ چشمى ندیده و هیچ گوشى نشنیده و به قلب بشرى خطور نکرده است.
«وَفِیهَا مَا لَاعَینٌ رَأتْ وَلَا أُذُنٌ سَمِعَتْ وَلَا خَطَرَ عَلى قَلْبِ بَشَرٍ» «15».
آن حضرت درباره پاداش روزه داران ماه رجب فرموده است:
«مَنْ صَامَ مِنْ رَجَبٍ أربَعَةَ عَشَرَ یَوماً أعطَاهُ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ مِنَ الثَّوَابِ مَا لَا عَینٌ رَأت وَلَا أُذُنٌ سَمِعَتْ وَلَا خَطَرَ عَلى قَلبِ بَشَرٍ مِن قُصُورِ الجِنَانِ الَّتى بُنِیَت بِالدُّرّ وَالیَاقُوت» «16».
هر که از ماه رجب چهارده روز را روزه بگیرد خداى عزیز و جلیل از بهشت هایى که با درّ و یاقوت ساخته شده پاداشى به او عنایت مىکند که نه چشمى دیده و نه گوشى شنیده و نه بر دل بشرى خطور کرده است.
اگر بنا شود کسانى را که رنج تکلیف کشیده و به زحمت افتادهاند و خدا را عبادت نموده و به طاعت او تن دادهاند همردیف افراد راحتطلب و معصیتکار قرار دهند و هر دو گروه را به بهشت ببرند هم با عدالت حق ناسازگار است و هم با حکمت او و براى اعتراض آن بندگانى که با سختى و مشقت اوامر خدا را اطاعت کردند و در برابر لذّت گناه دندان بر جگر نهادند و خویشتندارى کردند، زمینهاى فراهم مىشود.
بىتردید برخورد حق با بندگانش بر پایه عدل و حق است و با زجر کشیدگان و روزهداران، بسان افراد بوالهوس و خوشگذران رفتار نمىکند.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- الکافى: 4/ 62، باب ما جاء فى فضل الصوم، حدیث 2؛ وسائل الشیعة: 10/ 395، باب 1، حدیث 13674.
(2)- نهج البلاغة: 287، خطبه 192؛ بحار الأنوار: 14/ 467، حدیث 37.
(3)- کنز العمال: 4/ 239، حدیث 10337.
(4)- مائده (5): 2.
(5)- تنبیه الخواطر: 2/ 213.
(6)- کنز العمال: حدیث 21431.
(7)- عیون أخبار الرضا علیه السلام: 2/ 36،، باب 31، حدیث 89؛ بحار الأنوار: 63/ 333، باب 5، حدیث 14.
(8)- الکافى: 2/ 352، باب من آذى المسلمین، حدیث 7؛ بحار الأنوار: 72/ 155، باب 57، حدیث 25.
(9)- الکافى: 4/ 46، باب ما جاء فى فضل الصوم، حدیث 8؛ وسائل الشیعة: 10/ 409، باب 3، حدیث 13719.
(10)- الکافى: 4/ 65، باب ما جاء فى فضل الصوم، حدیث 15؛ وسائل الشیعة: 10/ 397، باب 1، حدیث 13678.
(11)- من لا یحضره الفقیه: 2/ 74، باب فضل الصیام، حدیث 1871؛ محجة البیضاء: 2/ 123 کتاب أسرار الصیام.
(12)- المستدرک: 7/ 503، باب 1، حدیث 8747.
(13)- بقره (2): 45.
(14)- زمر (39): 10.
(15)- من لایحضره الفقیه: 1/ 295، باب الأذان والإقامة، حدیث 905.
(16)- الأمالى، شیخ صدوق: 536، المجلس الثمانون؛ بحار الأنوار: 8/ 170، باب 23، حدیث 113