»» آیا صحیح است که شیطان توسط امام زمان(عج) کشته خواهد شد؟
وهب بن جمیع می گوید که از حضرت صادق (ع) پرسیدم:«اینکه خداوند به شیطان فرمود:«
فانک من المنظرین الی یوم الوقت المعلوم» (1) تو تا روز وقت معلوم از مهلت داده شدگانی.
این وقت معلوم چه زمانی است؟ فرمود: آیا پنداشته ای این روز روز قیامت است؟
خداوند تا روز قیام قائم ما، به شیطان مهلت داده است. وقتی خداوند حضرت اش را مبعوث می کند، حضرت به مسجد کوفه می رود، در آن هنگام شیطان در حالی که با زانوی خود راه می رود، به آنجا می آید و می گوید: ای وای بر من از امروز! پس حضرت مهدی(عج) موی پیشانی او را می گیرد و گردنش را می زند، و آن هنگام، روز وقت معلوم است که مهلت شیطان به پایان می رسد.»(2)
البته ظاهراً منظور از کشتن شیطان این است که ریشه های فساد و عوامل انحراف و ظلم در عصر درخشان حکومت حضرت مهدی(ع) نابود می گردد و به جای آن عقل و ایمان حکومت می کند. به تعبیر دیگر کشته شدن شیطان همان قطع نفوذ او و مرگ و تزویر است.
پی نوشت:
(1) سوره حجر، آیه38
(2)تفسیر عیاشی، جلد2 صفحه243
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 86/9/18 :: ساعت 5:3 عصر )
»» شعبده رسانهها
رگبار بیوقفه اطلاعات چون بارش گرمسیری، دید را محدود میکند، شتاب و عجله به جان میریزد و خیلی چیزهای ریز و درشت را از نظر دور می سازد. استفاده از تعبیر «انفجار اطلاعات» برای توصیف این وضع، بیربط نیست.
در وقت بمباران و انفجار، برای هیچکس مجال تأمل، بردباری و تفکر نمیماند. حتی در چنین وضعی آدمی امکان درک جایگاه و موقعیت استقرار خود را از دست میدهد تا چه رسد به امکان کشف علت و عامل انفجار، گستره ویرانی و یا میزان مرگ و میر افراد.
بمباران اطلاعات همین وضع را ایجاد میکند. در حالی که در گرداب اخبار و اطلاعات غرقیم، بیخبریم. از بسیاری جریانات و وقایع غافلیم. درباره آنها بیاعتناییم. جهات را نمیشناسیم و درباره اطلاعات تأمل و تفکر نمیکنیم. بنابراین است که کسی مجال مطالعه و تحلیل و در نتیجه تفکر نداشته باشد. انفجار و بمباران اطلاعات سادهترین طریق سانسور و بیخبر نگهداشتن است. رگبار اطلاعات، ذهنها را چنان مشوش میسازد که در آن میانه، خبری خاص و واقعهای ویژه مستور میماند. از قدیم گفتهاند: بهترین محل اختفای اشیاء، آشکار نگهداشتن آنهاست. در موضعی پیش چشم، جایی که هیچکس تصورش را هم نمیتواند بکند.
بمباران اطلاعات، بهترین مخفیگاه اطلاعات خاص است. نهان کردن در آشکاری تمام. اشتغال روزمره و گستره اخبار، به کسی مجال تأمل و پرسش جدی نمیدهد. در چنین وقتی است که زیرکترین و مکارترین اشخاص میتوانند بیآنکه دچار حیرانی وسردرگمی شوند، بریده و جدا از دیگرانی که جملگی گیج و ماتاند، به کار و بار ویژه بپردازند؛ بر حجم و گستره بمبهای خبری بیفزایند و آنگاه در موضعی بلند، جنگ و جدال قبیلهها و اشخاص را تماشا کنند و از ته دل به بزرگی بلاهت جمعیتی کثیر بخندند. جمعیتی که همه بازیها و شوخیها را جدی گرفته و بدان مشغول است و جان و مال خود را رهن آن همه میسازد و در مقابل، همه امور جدی را گمان و خیال و شوخی میپندارد و از حاشیه آنها میگذرد. و این شعبده بزرگ عصر ماست. شاید از همین روست که ساکنان امریکا در زمره ابلهترین مردمانند.
در جهان شعبدهبازان، جدیترین تصمیمات و طرحها با سادهترین و گاه ابلهانهترین شیوهها بیان میشوند و مضحکترین موضوعات، باجدیترین شیوهها تبلیغ.
بگذریم...
در میان انبوهی از خبرها، خبری ساده مثل خبر چاپ یک کتاب معمولی و بازاری منتشر شدهبود:
انجمن جغرافیای ملی امریکا در واشنگتن از نسخهای قدیمی از انجیلی رونمایی کرده است که تحریر آن به «یهودا» نسبت داده میشود. به نوشته این انجیل، یهودا به خواست عیسی مسیح محل اختفای او را به اطلاع مأموران امپراتوری روم رسانده بود... .یهودا در این انجیل میگوید: «مسیح به طور خصوصی از او خواست تا محل حضور او را به رومیان خبر دهد تا به این وسیله زمینه عروج او فراهم شود...».
به همین سادگی که خبر خوانده میشود. بیتردید این خبر در نزد جستجوگران شبکه جهانی اینترنت که خود را مواجه با میلیونها خبر در لحظهای مواجه میبینند، از خبر «سهمیهبندی بنزین» مهمتر نیست. و حتی از معرفی بهترینهای جشنواره فیلم کن هم بیارزشتر است. خبری در قد و قواره پیروزی یک تیم دسته سومی فوتبال در شهرستان تنکابن... .
اما حقیقت ماجرا چیز دیگری است. سازی است که صدایش را بعداً خواهید شنید. طی دو هزار و اندی سال گذشته، کابوس مصلوب ساختن حضرت عیسی مسیح (ع) (بنابر روایت نصاری) به دست رومیان اما با خیانت یکی از حواریون به نام «یهودا اسخریوطی» بنیاسرائیل را رها نساخته است. دره وحشتناکی که هیچ چیز قادر به پر کردن آن و کم کردن میزان خشم و کینه نصاری درباره بنی اسرائیل به عنوان خائنان به مسیح، پیامبر خدا و سپردن ایشان به تیغ جلادان رومی نبوده است. نباید از خاطر برد که ظهور مسیح (ع) و حتی جدا شدن پای ایشان از زمین حامل پیام مهم دیگری نیز بود: «دوره فاعلیت دین یهود به سر آمده و مسیحیت آغاز دوره فاعلیت آئینی نو و نسخ آئین پیشین است».
تداوم حیات این خاطره - توطئه مصلوب ساختن حضرت مسیح- و بقای کین نصاری علیه بنیاسرائیل، از یک سو تیغ اتهام «پیامبرکشی» را همچنان بر گردن این قوم نگه میدارد و از دیگر سو، موضوع «ختم و نسخ فاعلیت یهودیت» را در سایه بعثت حضرت مسیح به رخ آنها میکشد. دو موضوع مهم که تمامی حیثیت و بهانه را برای تداوم حیات فرهنگی از بنیاسرائیل اخذ میکند و البته، در این میان، بیشترین خسارت متوجه «اشرار یهود» میشود چه آنها، به بهانه و به اتکای استمرار دوره فاعلیت یهودیت و ضرورت حضور در میدان، جمله پیروان حضرت موسی کلیمالله (ع) را بازیچه هوسهای مزورانه خود ساخته. و مجال سلطهجویی خود را در آرزوی دستیابی به سلطه جهانی گسترده کردهاند.
طی دو هزار سال گذشته - واسپس بعثت حضرت مسیح(ع) - بنیاسرائیل بیشترین همّ خود را مصروف مباحث زیر ساخته است:
1. رفع اتهام پیامبرکشی از بنیاسرائیل.
2. پایان بخشیدن به نفرت و کینه مسیحیان از بنیاسرائیل.
3. صورت فعال دادن به آیین منسوخ یهود.
4. استحاله تدریج عموم ملل و فرهنگها در سایه فرهنگ ماتریالیستی و لذتجویی.
در دو نقطه عطف مهم تاریخی، گامهای بزرگی برای نیل به همه یا بخشی از مقاصد سابقالذکر برداشته شده است. گامهایی که بیشک جمع کثیری از مردم ساده و صمیمی پیرو آندو آیین از آن بیاطلاعاند.
• گام اول توسط «پولس قدیس» برداشته شد.
• گام دوم را «مارتین لوتر» برداشت و با هدایت پروتستانها و ایجاد شعبهای جدید در مسیحیت زمینه تولد جریان «مسیحیت یهودی» را فراهم آورد.
• و گام سوم را «انجیل نوظهور یهودا اسخریوطی» برداشته است. همان خبر ساده و معمولی. میبینید که چشمها به سادگی در میان بمباران اطلاعات از خبری مهم غافل میشود.
• در این انجیل نوظهور- بخوانید مجعول - یهودا از خود رفع اتهام میکند. گناه مصلوب شدن را به گردن مسیح(ع) میگذارد و خود را مبرا میشناسد و در ادامه، بنیاسرائیل از اتهام وا میرهد.
• مسیحیت وامدار یهودا میشود چه، این یهودا است که با فداکاری به عنوان حواری صادق، مسیح را در رسیدن به مدارج عالی - عروج به آسمان- یاری میدهد.
• «تهدید» بنیاسرائیل را تبدیل به «فرصت و تحبیب» میسازد تا امکان ادامه سیاست و عمل مزورانه «اشرار یهود» فراهم شود. چیزی که امروز صهیونیست جهانی برای ادامه حیات سلطهجویانه بدان نیازمند است.
• زمینه وحدت و یگانگی جهان مسیحی و صهیونیستها را فراهم میسازد تا در برابر دشمن واحد، یعنی مسلمین قرار گیرند.
اجازه میخواهم عرض کنم امروزه، صهیونیسم بزرگترین خطر برای مؤمنان به آئین موسی کلیمالله است حتی اگر خود این نکته را باور نیاورند.
در عصر انفجار و بمباران اطلاعات، هوشمندانه زیستن بسیار سخت است. از کجا که امروز یا فردا نامهای از ابن ملجم و یا معاویه و حتی شمر کشف نشود و راز شهادت ائمه دین (ع) را با قرائتی جدید بر ملا نسازد؟... .
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 86/9/18 :: ساعت 4:59 عصر )
»» دست غیبی
نیمهی شعبان، عطر گل نرگس فضای خانه و شهر و روستای این سرزمین بزرگ را پر کرده بود. همهجا غرق نور و شعر و شیرینی بود و انعکاس تمنّای بزرگ همهی بچههای این دیار که تا دوردست افق چشمشان به دنبال نشانههای یار سفر کرده میگشت.
خواندهام که وقتی میآید، گروه گروه جوانان ایرانی به راه میافتند تا در زیر پرچم افراشتهاش یاری دهندهاش شوند. تصور آن روز دل را میلرزاند.
شاید سر و صدا و هیبت و هیئت توخالی تکنولوژی و غرب، بسیاری را به اشتباه بیندازد و گمان کنند که به این زودیها کسی قادر به درهم شکستن و فرو ریختن بنایی که بنیاد همهی ظلم و تباهی و تبعیض است نباشد امّا، اگر کمی به عقب برگردیم میبینیم، وقتی مردی با اتّکا به خداوند و عنایت او از جای برخیزد هیچ چیز جلودارش نیست.
وقتی موسی، در لباس چوپانی تنها قد برافراشت، گفتوگو از فرو ریختن کاخ فرعون هر آدمی را به خنده وامیداشت امّا، فرعون تا به خود آمد در لجنزار اعمال خود و یارانش غوطه خورده بود.
آن هنگام که در روم و ایران دو امپراتور بزرگ لاف آقایی بر کلّ زمین را میزدند، محمد، صلّی الله علیه و آله، چوپانی بود تنها در درّههای مکّه، امّا، همو وقتی قد راست کرد، به زودی ایران و روم و یمن و مصر و عراق را به زیر نگین حاکمیت اسلام آورد.
چرا راه دوری میرویم؟
اگر از پدرهای خودمان سؤال کنیم و از مادرها که با بچههای خردسال به خیابان میآیند بپرسید، خواهند گفت که: کسی خواب فرو ریختن کاخ سلطنت پهلوی را هم نمیدید. وقتی محمدرضا پهلوی با کبکبه و شکوه تمام فرمان میراند، خمینی در هوای مکانی امن میان راه عراق و ایران و کویت در رفت و آمد بود لیکن، دستی از غیب چنان طومار حیات پهلوی را درهم پیچید که همهی عقلها حیران ماند.
ما نسلی حادثه دیدهایم، با توکلی تمام و قلبی به پهنای همهی عالم.
ما زادهی مردان و زنانی هستیم که همواره نقشی بزرگ در تاریخ داشتهاند.
ما میخواهیم رقم زنندهی تاریخ آینده باشیم و نه تابع تاریخی که بیگانه رقم زده است.
ما در تاریخ مردی شریک خواهیم بود که میآید.
و تسهیل کننده راهی که موکب آن شهسوار بر آن گام برمیدارد.
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 86/9/18 :: ساعت 4:58 عصر )
»» موعود ادیان
بشر از روزی که در روی زمین ساکن شده است، همیشه آرزو داشته است که یک زندگی اجتماعی سعادتمند داشته باشد و به امید رسیدن چنین روزی تلاش میکند. همه انسانها طبق فطرت ذاتی خود، تشنه معنویت، عدالت و آزادی هستند و به دنبال نجات دهندهای میگردند تا آنان را از وضع موجود نجات داده و این سه اصل انسانیت را بر ایشان به ارمغان بیاورد.
اعتقاد به ظهور این «نجاتدهنده» یک اشتیاق و میل درونی است. تمامی ادیان و اقوام جهان، از گذشتههای دور این خواسته و شوق درونی را بی پاسخ نگذاشتهاند و به نوعی این عطش را زنده و تازه نگه داشتهاند. به تعبیر صحیحتر، امروزه هیچ مذهب و آیینی را نمیتوان یافت که اعتقاد به ظهور منجی بزرگ جهان و فراهم آوردن شرایط لازم برای ظهور او از جمله آموزههای اصلی و پایههای عقیدتی آن نباشد.
زرتشتیان و منجی موعود:
آیین زرتشت، دین گذشته مردم ایران زمین بوده است و هم اکنون نیز جزو ادیان زنده جهان محسوب میشود. در این آیین نیز همچون ادیان دیگر نویدهایی دربارهی منجی آخرالزّمان داده شده است.
جاماسب شاگرد زرتشت، در کتاب معروف خود «جاماسب نامه» میگوید:
پیغمبر عرب، آخر پیغمبران باشد... و از فرزندان دختر آن پیغمبر که خورشید جهان و شاه زنان نام دارد، کسی پادشاه شود در دنیا به حکم ایزدان، که جانشین آخر آن پیغمبر باشد در میان دنیا، که مکه باشد و دولت او تا به قیامت متّصل باشد و بعد از پادشاهی او، دنیا تمام شود... همه جهان را یک دین کند و ... پیغمبران خدا و حکیمان و پریزادگان و دیوان و مرغان و همهی اصناف جانوران و ابرها و بادها و مردان سفیدرو در خدمت او باشند.
باز در بخش دیگری از «جاماسب نامه» آمده:
سوشیانس دین را به جهان رواج دهد، فقر و تنگدستی را ریشه کن سازد، ایزدان را از دست اهریمن نجات داده، مردم را هم فکر و هم گفتار و هم کردار گرداند.
اعتقاد به ظهور «سوشیانس» ـ نجات دهنده بزرگ ـ در میان ملت ایران باستان به اندازهای رایج بوده است که حتی در موقع شکستها جنگی و فراز و نشیبهای زندگی با یادآوری ظهور چنین نجات دهندهی مقتدری، خود را از یأس و ناامیدی نجات میدادند.
در جنگ قادسیه پس از درگذشت «رستم فرخزاد» سردار نامی ایران، هنگامی که شکست نیروهای ایران حتمی شد، و یزدگرد با کسان خود آمادهی فرار میگشت، به هنگام خروج از کاخ پر شکوه خود در مداین، ایوان مجلل خود را خطاب قرار داده، گفت: «هان ای ایوان! درود من بر تو باد، من هم اکنون از تو روی بر میتابم تا آنگاه که با یکی از فرزندان خود که هنوز زمان ظهور آن فرا نرسیده است به سوی تو برگردم».
سلیمان دیلمی میگوید:
هنگامی که به خدمت حضرت امام جعفر صادق(ع) رسیدم، مقصود یزدگرد را از جمله «یکی از فرزندان خود» پرسیدم، حضرت فرمودند:
«او مهدی موعود و قائم آل محمد(ص) است که به فرمان خداوند در آخرالزّمان ظهور میکند و ششمین فرزند من و فرزند دختری یزدگرد1 است و یزدگرد نیز پدر او میباشد».
هندوها و منجی موعود:
در کتابهای مذهبی و مقدسی که در میان هندیان به عنوان کتابهای آسمانی شناخته میشود، اشارات بسیاری به ظهور مبارک پادشاه صالحی در آخرالزّمان شده است.
در کتاب «باسک» از کتابهای مقدسه هندیان آمده:
دور دنیا تمام میشود به پادشاه عادلی در آخرالزمان، که پیشوای ملائکه و پریان و آدمیان باشد و حق و راستی با او باشد و آنچه در دریا و زمین و کوه پنهان باشد، همه را به دست آورد و از آسمانها و زمین و آنچه باشد خبر میدهد و از او بزرگتر کسی به دنیا نیاید.
در کتاب «شاکمونی» از کتب مقدسه هندیان آمده است:
پادشاهی و دولت دنیا به فرزند سید خلایق دو جهان «کشن»2 بزرگوار تمام شود، او کسی باشد که به کوههای مشرق و مغرب دنیا حکم براند و فرمان کند و بر ابرها سوار شود و فرشتگان، کارکنان او باشند. و جن و انس در خدمت او شوند و ... دین خدا یک دین شود و زنده گردد و نام او «ایستاده» و «خداشناس» باشد.
یهودیان و منجی موعود:
در کتاب تورات حضرت موسی(ع) و کتاب زبور حضرت داود(ع) که از کتب آسمانی عهد عتیق به شمار میرود و هم اکنون در دست اهل کتاب و مورد قبول آنها است، بشارات زیادی به ظهور مصلحی در آخرالزّمان آمده است.
در کتاب «حبقوق نبی» فصل 2، بندهای 3 ـ 5 آمده است:اگر چه تأخیر نماید، برایش منتظر باشد، زیرا که البته خواهد آمد و درنگ نخواهد نمود... بلکه جمیع امتها را نزد خود جمع میکند و تمامی قومها را برای خویشتن فراهم میآورد.
مزبور 37، بند 9 ـ 12 و 17 ـ 18:
... شریران? منقطع?میشوند و اما منتظران خداوند، وارث زمین خواهند شد، بعد از اندک زمانی شریر نخواهد بود و حلیمان وارث زمین خواهند شد... و برای همیشه میراث آنها خواهد بود.
در کتاب «اشعیای نبی» فصل 11، بندهای 1 ـ 10 آمده است:
و نهالی از تنهی یسی3 بیرون آمده، شاخهای از ریشههایش خواهد شکفت و روح خداوند بر او قرار خواهد گرفت... مسکینان را به عدالت داوری خواهد کرد و به جهت مظلومان زمین، به راستی حکم خواهد نمود... کمربند کمرش عدالت خواهد بود و کمربند میانش امانت ... گرگ با بره سکونت خواهد نمود و پلنگ با بزغاله خواهد خوابید و گوساله و شیر با هم، و طفل کوچکی آنها را خواهند راند... در تمامی کوه مقدس من، ضرر و فسادی نخواهد کرد، زیرا که جهان از معرفت خداوند پر خواهد شد.
مسیحیان و منجی موعود:
در جایجای انجیلهای چهارگانه (انجیل متّی، انجیل لوقا، انجیل مرقس، و انجیل یوحنا) بشارات مختلفی پیرامون منجی موعود و خصوصیاتش آمده است.
انجیل متی، فصل 24، بندهای 27 و 30 و 35 ـ 36 و 45:
همچنان که برق از مشرق ساطع شده تا به مغرب ظاهر میشود، پسر انسان نیز چنان خواهد بود...، آنگاه علامت پسر انسان در آسمان پدید گردد و در آن وقت جمیع طوایف زمین سینهزنی کنند و پسر انسان را ببینند که بر ابرهای آسمان با قوّت و جلال عظیم میآید...
آسمان و زمین زایل خواهد شد، اما سخن من هرگز زایل نخواهد شد، از آن روز و ساعت هیچکس اطلاع ندارد حتی ملائکه آسمان ... لذا شما نیز حاضر باشید، زیرا در ساعتی که گمان نبرید پسر انسان میآید.
انجیل یوحنا، فصل 12، بندهای 27 ـ 29:
... و به او قدرت بخشیده است که داوری هم بکند، زیرا پسر انسان است و از این تعجب مکنید، زیرا ساعتی میآید که در آن جمیع کسانی که در قبور میباشند آواز او را خواهند شنید و بیرون خواهند آمد، هر که اعمال نیکو کرد برای قیامت حیات و هر که اعمال بد کرد به جهت قیامت داوری.
مسلمانان و منجی موعود:
کتاب آسمانی ما مسلمانان ـ قرآن کریم ـ که آخرین وحی مکتوب به آخرین رسول خدا(ص) است، کاملترین کتاب راهنمای بشریت در همه ابعاد زندگی است. با مقایسه کتب آسمانی ادیان زنده جهان به صراحت در مییابیم که قرآن، کتابی است از گذشته و برای حال و آینده. آیندهای که خود وعدهی میراثبری زمین و حکومت آن را به صالحان داده است.
سوره انبیاء آیه 105:
و به راستی که ما پس از نوشتن در ذکر (تمام کتابهای آسمانی گذشته یا تورات) در زبور نیز نگاشتیم که البته بندگان صالح من زمین را به ارث خواهند برد.
از امام محمد باقر(ع) و امام جعفر صادق(ع) روایت شده است که فرمودند:
«بندگان صالح مذکور در این آیه که زمین را به ارث میبرند، قائم (عج) و اصحاب او هستند».
سوره نور آیه 55:
خداوند به کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام دادهاند وعده فرموده (داده است) که آنان را در زمین خلافت دهد، چنانچه امم پیامبران گذشته را جانشین پیشینیان خود ساخت و دین پسندیده آنان را بر همه جا مسلط و نافذ گرداند.
امام سجاد(ع) این آیه را تلاوت نموده و فرمود:
«آنها به خدا سوگند شیعیان ما اهل بیت هستند. (خداوند) این کار را به دست مردی از ما انجام خواهد داد، و اوست مهدی(عج) امت و هم اوست که رسول خدا(ص) دربارهاش فرمود:
چنانچه جز یک روز از دنیا باقی نماند خداوند آن روز را آنقدر طولانی خواهد ساخت تا مردی از عترت من که نامش، نام من است بیاید و زمین را پر از عدل و قسط کند همچنان که از ظلم و جور پر شده باشد».
سوره قصص آیه 5:
و ما اراده کردیم بر آنانکه در زمین مستضعف شدند، منت گذاریم و آنان را پیشوایان و وارثان زمین قرار دهیم.
امیرالمؤمنین(ع) در ذیل این آیه فرمودهاند:
«ایشان، آل محمد(ع) هستند. خداوند مهدی آل محمد(عج) را برمیانگیزاند تا توسط او مؤمنان را عزیز و دشمنان را ذلیل و زبون گرداند».
نویدهای کتب آسمانی، همه و همه نشان میدهند که سرانجام آیندهای درخشان در پیش است. فساد و بی عدالتی ریشهکن میگردد و در سرتاسر جهان پرچم توحید و یکتاپرستی به اهتزاز در میآید و دنیا پر از عدل و داد خواهد شد. جهان روزی را در پیش دارد که در آن روز، تمام کشورهای کوچک و بزرگ، به یک کشور تبدیل میشوند و مرزهای جغرافیایی کشورها برداشته میشود و حکومت واحد جهانی تشکیل میگردد و بر تمام جهان یک دین، یک قانون اساسی و یک رهبر حکومت میکند. همه این وقایع با دستان با کفایت صالحترین فرد بشر به وقوع خواهد پیوست و او جهان را از تاریکی، فقر، جهل و ظلم رهایی میبخشد و حکومت واحد جهانی را بر اساس معنویت، عدالت و آزادی استوار میسازد.
برگرفته از کتاب «بشارت به منجی موعود»
انتشارات مؤسسه فرهنگی موعود
پینوشتها:
1. علامه محمدباقر مجلسی در بحارالانوار ج 46 صفحه 12 آورده است: مادر بزرگوار امام سجاد(ع) ـ حضرت شهربانو ـ دختر یزدگرد، آخرین پادشاه ساسانیان میباشد.
2. «کشن»: نام پیامبر(ص) در لغت هندی است.
3. بنا به نوشته کتاب «قاموس مقدس» صفحه 951، «یسی» به معنی «قوی» از نامهای پدر حضرت داود(ع) است.
? شریران: ظالمان و ستمگران
? منقطع میشوند: نابود میشوند
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 86/9/18 :: ساعت 4:57 عصر )
»» علم بهتر است یا ثروت؟
تا آنجا که یادم میآید، زنگ انشا معلم گچ به دست میگرفت و پای تخته سیاه مینوشت؛
ـ موضوع انشا: «علم بهتر است یا ثروت؟»
و حتی قبلتر، مادرم همیشه میگفت، وقتی که مدرسه میرفته، موضوع انشای آنها همین بوده است و بچههای کلاس که یکییکی میآمدند و انشایشان را میخواندند بعضیهایی که وضع اقتصادیشان خوب نبود، اکثراً میگفتند: ثروت، چون مزهی نداری و بیپولی را چشیده بودند. ولی بعضیها هم که وضع اقتصادیشان خوب بود، باز میگفتند ثروت، چون مزهی دارایی را چشیده بودند و حاضر نبودند آن را با هیچ چیز عوض کنند حتی با علم و دانش. البته بودند آنهایی که میخواستند خودی نشان بدهند یا این که بعداً انگشتنما نشوند میگفتند: علم. اما فقط خدا میدانست که ته دلشان با انشایشان فاصلهای است از زمین تا جایی آنورتر از آسمان. البته وقتی خوب دقت میکردی، میفهمیدی که هر دو لازم است چون ثروت سرمایهی مادی است و علم سرمایهی معنوی. ولی هنوز نمیدانستم که مفیدتر از همه علم است یا ثروت. تا این که چشمم به مطلبی از امام علی، علیهالسلام، افتاد که جواب سؤالم در آن بود. با خودم گفتم بهتر است آن را برای شما بنویسم تا اگر شما هم سؤالی مثل من در ذهنتان است به آن جواب داده شود. امام علی علیهالسلام میفرمایند:
علم از مال بهتر است. چه؛ علم، تو را از لغزش و انحراف نگاه میدارد و تو مال را (از خطر) حفظ میکنی. مال، به واسطهی خرج کردن کم میشود و علم به واسطهی خرج کردن (یاد دادن به دیگران) زیاد میشود علم حاکم است و مال محکوم آنان که مال را جمع و نگاهداری کردند اگرچه زندهاند ولی نابود و بیاثرند. دانشمندان تا جهان باقی است، باقی هستند. کالبد آنان در اثر مرگ از بین میرود، ولی صورتهای ایشان در دل مردم موجود است.
پینوشت:
برگرفته از کتاب الهام از گفتار علی علیهالسلام، ص 183 (شمارهی سخن در نهجالبلاغه 147).
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 86/9/18 :: ساعت 4:56 عصر )
»» فرصتى نمانده!
برخى از نشریات گویى فرض را بر این گذاشته اند که جوانان فقط جویاى سرگرمى، تنوع یا چیزى براى پر کردن اوقات فراغت همراه با چاشنى مختصرى از مطالب علمى روزند، از اینرو تبدیل شده اند به کشکولى که انواع تنقلات را با خود حمل میکنند، تا جوانان را سرگرم نمایند، اما، وقتى به عمرکوتاهى که هیج ضمانتى براى ادامهی حتى یک ساعتش نیست فکر میکنم و حوادث، خطراتى که در همین مدت کوتاه سر راه آدمى قرار میگیرد به خود می گویم:
مگر مى شود بدون آمادگى منتظر وقوع حادثه شد!؟ مگر مى شود در اوج قدرت ذهنى و جسمى جوانى از آنچه که در جهان پیرامون می گذرد غافل بود؟ مگر مى شود چشم و گوش بسته به دنیا آمد و چشم و گوش بسته از دنیا رفت؟ مگر مى توان سرمایه بزرگ جوانى را در میان سرگرمى، تنوع و تفنن رهاکرد؟ این چه محبتى است که ما و امثال ما داریم؟
مثل این است که ما نوجوانان و جوانانمان را در میانه این روزگار رها کنیم تا ناگهان خود را با حریفى قوى، کشتی گیرى پرقدرت رو برو ببینند، آن وقت دیگر هیج فرصتى براى آموختن فن مقابله با حریف نیست و از بیرون میدان هم نمى شود به کسى که در چنگال حریف گرفتار آمده گفت که چه باید بکند.
شاید مى خواهیم آنها را براى بهتر زمین خوردن و راحتتر خاک شدن آماده کنیم!؟
لازم نیست منتظر بمانیم، حریف همین حالا هم در میدان است و اگر چشم را خوب باز کنیم عده بی شماری زمین خورده و نفله شده را می توانیم ببینیم که مات و مبهوت بر خاک خصم نشسته اند. این مصرع از سعدی را همیشه در خاطر دارم و شاید تو هم آن را شنیده باشی:"زندگی جنگ است جانا بهر جنگ آماده شو".
مگر جز این است که طبیعت با همه زیبایی هایش ما را به مبارزه می طلبد؟ هجوم سیل، قحطی، سرما، خشک سالی و آسمانی که از باریدن دریغ می کند و زمین خشکیده اى که هر دانه اى را مى پوساند.
مگر جز اینست که در سرزمینى فراخ در حساس،ترین نقطه جهان از(خاورمیانه) زندگى می کنیم، سرزمینى که هیچگاه از شر آزار عمله هاى استعمار و هجوم اجانب راحت نبوده است؟
مگر هجوم انواع و اقسام ایسمها، فلسفه ها، مسلکها و مرامهاى سیاسى، اجتماعى چیزى کمتر از بردگى و اطاعت محض از ما مى طلبند وسعى بر تحمیل خود بر اندیشه و ذهن و قلب ما دارند؟ و شیطان که مرگ ما را در عین بى دینى و کفر و شرک مى خواهد و اسبابش را هم براحتى سر راه ما قرار مى دهد؟
خوب که نگاه کنى در مى یابى که حتى فرصت سر خاراندن هم نیست تا چه رسد به مشغول شدن درکشکولى مملو از تنقلات ریز و درشت.
اما براستى در این مدت کوتاه، اینهمه خطر که درکمین منتظر نشسته چه باید کرد؟
بى شک نمى توان بى خیال امروز را به فردا وانهاد. به همان سان که نمى توان با حدس و گمان و شاید پیش رفت. قبل از هر حرکت و اقدام مى بایست عزم را براى رفتن جزم کرد اما به همراه شناختى که ما را در امان نگه دارد.
درک درست از آنچه پیرامون ما می گذرد و کسب معرفت درباره ی مقصدی که بر می گزینیم و بالاخره طریق رفتن، راهی که ما را از مبدا به قصد مطلوب میرساند.
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 86/9/18 :: ساعت 4:55 عصر )
»» اذان در ماه
قال رسولالله، صلىالله علیهو آله: ان اهل السماء لا یسمعون من اهل الارض الا الاذان .
رسول خدا، صلىالله علیهو آله، فرمود: اهل آسمان تنها صداى اذان اهل زمین را مىشنوند .
«پیرسوم» سى و چهار سال داشت و به نظر مىرسید برادر کوچک «جان گلن» (1) است . همانطور مثل او موطلایى، ککمکى و راحت . حتى مثل جان گلن، در اوهایو به دنیا آمده بود .
فقط سیاستمدارى و زندهدلى گلن را نداشت و شانههایش به طور عجیبى خم شده بود . لبخندى بیحال و صدایى خشک داشت . اسمش «نیل آرمسترانگ» بود و او را از گروه دوم انتخاب کرده بودند . نکته جالب توجه در او این بود که از یک محیط نظامى نمىآمد . غیر نظامى بود . تنها فضانورد غیرنظامى که توانستم با او مصاحبه کنم . نشستم، نشست . سرفه کردم، سرفه کرد . سیگار بهش تعارف کردم، سیگارى بهم تعارف کرد . سیگارش را آتش زدم، سیگارم را آتش زد . موزیک متن:
- «آقاى آرمسترانگ، چقدر برایم جالب است . شما نظامى نیستید!»
- من در ناسا، مهندس الکترونیک و خلبان جتبودم . چندان با نظامى بودن تفاوتى ندارد . منظورم این است که زندگى انضباطى نظامى را چشیدهام و براى رفتن به پروازهاى فضایى، انضباط اولین شرط است . علاوه بر این، نظامیها را بخاطر اینکه بر ما برترى داشته باشند، انتخاب نمىکنند . دلیل انتخاب آنها این است که آنها همگى دستهبندى شده و قبلا انتخاب شدهاند . در نتیجه، براى انتخاب کردن از میان آنها، کار خیلى آسانتر است و بعد هم، اعتماد به نظامى بودن، به من هم اعتماد کردند، من سالهاست که در ناسا هستم .
- پس فضانورد شدن باید فوقالعاده باعثخوشحالى شما شده باشد .
- گمان نمىکنم . اجازه بدهید کمى فکر کنم .
- تا بحال فکرش را نکرده بودید؟!
- براى من، بسادگى فقط یک تغییر محل ادارى بوده است . قبلا دفترى داشتم . حالا هم در اینجا دفترى دارم . بله، به نظرم از این کار راضى هستم . درجه گرفتن همیشه باعثخوشنودى است ولى از لحاظ ادارى، فرقى نمىکند، من آدم جاهطلبى نیستم، فقط مایلم که این برنامه با موفقیت انجام گیرد . آدم شاعرمنشى نیستم .
- در نتیجه اهل ماجراجویى نیستید .
- به هیچ وجه . من از خطر بیزارم . مخصوصا اگر یک خطر بیهوده باشد . خطر بدترین قسمتشغل ماست . احمقانهترین جنبه آن است . چطور ممکن استیک حقیقت عادى تکنولوژى را ماجراجویى نامید؟ به نظر من راندن یک سفینه نباید خطرناک باشد . درست همانطور که یک آبمیوهگیرى برقى نباید خطرناک باشد هدایتسفینه نیز نباید خطرى داشته باشد . با در نظر گرفتن این نظریه بحث درباره ماجراجویى و رفتن به فضا فقط به خاطر رفتن به فضا پیش مىآید .
- تصور مىکنم اگر به آسمان نروید متاسف خواهید شد .
- البته، ولى خودم را هلاک نمىکنم . دق نمىکنم ... و اصلا حاضر نیستم بروم آن بالا و دیگر به زمین برنگردم . مگر اینکه از لحاظ فنى لازم باشد، به عبارت دیگر خلبانى جتخطرناک ولى از لحاظ فنى لازم است . مردن در فضا یا در روى ماه از لحاظ فنى لازم نیست ...
- آقاى آرمسترانگ، شما سالهاى جوانى خود را تماما در ناسا گذراندهاید؟
- در سفر گذراندهام; اروپا، آسیا، آمریکاى جنوبى، در نتیجه آنچه دیدنى بوده دیدهام . هر چه فهمیدنى بوده فهمیدهام و حالا هم در اینجا هستم . ساکت و آرام، سر میزى نشستهام تا یک کار جدى انجام دهم .
- بهتر است از شما خداحافظى کنم . باید بروم در چرخ گریز از مرکز .
- آقاى آرمسترانگ اصلا به حال شما غبطه نمىخورم!
- بله خیلى بدچیزى است . از تمام این فضا یا از این آزمایش بیشتر از همه نفرت دارم . ولى از لحاظ فنى لازم است . (2)
در سال 1969 میلادى، اولین سفینه فضایى روى کره ماه نشست . متن بالا مصاحبه اوریانا فالاچى خبرنگار معروف ایتالیایى با نیل آرمسترانگ است . اولین کسى که در سال 1964 روى ماه قدم گذاشت .
از آن روزى که آرمسترانگ اولین قدمها را روى ماه گذاشت تا به امروزه هر جا سخن از آن حادثه تاریخى به میان آمده همه مىخواهند بدانند او در آن لحظه چه دیده و چه گفته است و هزاران نفر آرزو کردهاند اى کاش جاى او بودند و آنچه را که او دیده، مىدیدند ولى آرمسترانگ خود از آنچه شنیده بود، مبهوت ماند تا جایى که از لذت آنگونه دیدهها چشم فرو بست و به دنبال شنیده گرانبهاى خود رفت . متن زیر باز هم خبرى از آرمسترانگ است:
نیل آرمسترانگ قبول اسلام کرد نیل آرمسترانگ، اولین انسانى که قدم بر روى ماه گذاشت، قبول اسلام کرد . روزنامه «استار» چاپ مالزى اخیرا این موضوع را اعلام کرد . «استار» گزارش کرد که تغییر مذهب او پس از آنکه فهمید صداى عجیبى که به هنگام قدم نهادن بر ماه شنیده
صداى «اذان» بوده است که مسلمانان در وقت دعوت به نماز ادا مىکنند . وقتى براى اولین بار او صدا را شنید فکر کرد که گوشهایش چیز دیگرى شنیده و از این تجربهاى که برایش پیش آمده بود، فوقالعاده متعجب شد . به هنگام بازگشت از سفر فضایى و سفر به کشورهاى مختلف جهان، یکى از جاهایى که مورد بازدید آرمسترانگ قرار گرفت، پایتخت مصر، شهر قاهره بود که مجددا آرمسترانگ همان صدا را با همان کیفیت که در ماه شنیده بود شنید و وقتى که از یکى از مصریانى که او را همراهى مىکرد درباره صداى مورد نظر پرسید به او گفته شد که این صداى اذان است که مسلمانان به هنگام دعوت به نماز مىگویند . او کاملا مبهوت شده بود چون این دقیقا همان صدایى بود که عینا در ماه شنیده است .
پس از این اتفاق بود که آرمسترانگ تصمیم گرفت درباره مذهب چیزهایى یاد بگیرد (تحقیق کند) و سرانجام اسلام را پذیرفت . بنابر گزارش استار در نتیجه این اقدام (پذیرفتن اسلام) آرمسترانگ شغلش را از دست داد و بنابر گفته او «خداوند» را یافته بود و بنابراین از دست دادن شغل نمىتوانست مهم باشد .
پىنوشتها:
1 . یکى از فضانوردان آمریکایى .
2. برگرفته از کتاب «اگر خورشید بمیرد» نوشته اوریانا فالاچى
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( دوشنبه 86/9/12 :: ساعت 2:33 عصر )
»» روزهدارى در صد و پنجاه سال قبل
مىخواهیم کمى از حال و هواى ماه رمضان تهران در صد و پنجاه سال قبل برایتان بگوییم.
شاید شما نام روزنامه «وقایع اتفاقیه» را شنیده باشید. این روزنامه از قدیمىترین مطبوعات کشورماست. تا چند سال قبل فکر مىکردند که این اولین روزنامه ایرانى است اما امروز ما مىدانیم که روزنامه «کاغذ اخبار» و یک روزنامه به زبان آسورى قبل از این روزنامه منتشر مىشدهاند.
انتشار روزنامه وقایع اتفاقیه در زمان حکومت ناصرالدین شاه قاجار و زمان صدر اعظمى امیرکبیر آغاز شد. این روزنامه هفتگى منتشر مىشد و از سال 1267 هجرى قمرى به مدت یازده سال روزنامه رسمى حکومت ایران بود.
در شماره نوزدهم این روزنامه که روز پنجشنبه دوازدهم شهر [ماه] شعبانالمعظم سال تنگوزئیل [سال خوک] 1267 هجرى [قمرى] منتشر شده در بخش «اخبار ممالک محروسه پادشاهى» [اخبار داخلى] مىخوانیم:
«قاعده» [رسم] دارالخلافه [تهران] این بوده که در ایام ماه رمضان المبارک اهالى شهر از کثرت نقاهت [بىحالى]روزه از صبح تا وقت ظهر در منزلهاى خود به استراحت مشغول باشند و از ظهر الى سه ساعتبه غروب مانده در مساجد به عبادت مشغول باشند و از سه ساعتبه غروب مانده الى مغرب قرار این ایام است که در امامزاده زید کهمتصل به بازار و کاروانسراى اتابکیه استبه جهت مشغولیت که روز را به شام برسانند در گردش باشند و کسبه از دارالخلافه و سایر ولایات که اسباب قطعه دارند در ایام ماه مبارک در امامزاده زید به فروش برسانند و مردم از سه ساعتبه غروب مانده الى صبح در امامزاده به گردش خواهند بود.
در شماره 22 که سوم رمضان همان سال منتشر شد آمده است:
در این اوقات که ایام ماه رمضانالمبارک و زمان عبادت اهل اسلام است، علما و عباد [عبادتکنندگان] در مساجد و منابر [منبرها] به موعظه و ترغیب خلق به پرستش خداوند یگانه و دعاگویى ذات اقدس شاهنشاهى اشتغال دارند و بحمدالله بعضى ملاهى و مناهى [کارهاى لهو و زشت]که در ازمنه [زمانهاى] سابقه ملاحظه مىشد.
در این عهد ابد مقرون [ در این زمانه که جاودان بماناد] بکلى متروک است و از اهتمام [کوشش] امناى دولت علیه، خلق در کمال آسودگى و شکرگزارى مىباشند و چنانچه در روزنامه سابقه شده به جهت اینکه روزها بلند و حین گرماى تموز [تابستان] است و ضعف و عطش به روزهداران تاثیر مىنماید تا قریب ظهر مردم در منازل خود به استراحت مشغولاند و از ظهر تا عصر در مساجد به عبادت قیام دارند و از عصر تا غروب آفتاب به جهت مشغولیت در امامزاده زید [.....]به شام مىرسانند و قرار است که در این ماه از شب تا صبح قراول [پلیس] مانع عبور مردم نباشد و در نزدیکى امامزاده زید و چند جاى دیگر که جمعیت زیاد خواهد شد قراول و گزمه که لازمه نظم است گذاشته شده است.
معلوم است که مردم تهران آن روزگار نه محصل و دانشجو بودهاند و نه کارمند و کارگر که این قدر راحت تا ظهرها مىخوابیدهاند.
در شماره 24 درباره مسجدهاى تهران چنین مىخوانیم:
چهل باب مسجد به جهت عبادت خلق دایر است که هر یک از این مساجد پیشنماز علاحده [جداگانه] در عبادت قیام و جمعیت و ازدحام بسیار به او اقتدا دارند و در سالهاى سابق در چهار، پنج مسجد بیشتر به نماز جماعت جمعیت نمىشد.
در همین شماره گفته شده که به تمام سربازان تا پایان ماه رمضان مرخصى داده شده تا راحتباشند.
باز در همان شماره آمده است:
پیش طاقهاى حجرات [حجرهها، مغازهها] امامزاده زید جنب بازار و سراى اتابکیه را در این ایام روزه خوب بستهاند و آنچه اسباب تحفه و قطعه که در این شهر به هم مىرسیده و از سایر ولایات آوردهاند همه را آورده، در پیش روى
حجرات چیدهاند. از جمله دو حجره چینى عمل [ساخت] طهران و دو حجره بلور قم است که بسیار خوب رساندهاند [ساختهاند] که به بعضى مشتبه مىشود آیا ظروف این ولایت استیا مال فرنگستان [اروپا].
در شماره 26 که دوم ماه شوال (فرداى عید فطر) منتشر شده گزارش شبهاى قدر و عید فطر درج شده است:
از شب 19 الى شب 23 رمضان المبارک که شبهاى متبرکه و لیالى احیا و عبادت و تعزیهدارى بود چون مرد و زن از اول شب الى سحر به تکایا و مساجد در عبور و تقدیم پرستش و عبادت و تعزیهدارى بودند کلانتر و کدخدایان شهر، خودشان و آدمهایشان و گزمهها و داروغه مراقب مساجد و تکایا و سرگذرها بودند که نزاعى در میان مردم نشود و بحمدالله به جز عبادت و تعزیهدارى و دعاگویى دوام دولت که امنیت و آرامى خلق نتیجه آن است دیگر صدایى از کسى بلند نشد.
در این اوان خیریت نشان که انقضاى [یایان یافتن] ایام صیام و عید فطر مىباشد علماى اعلام [مشهور] و عموم اهالى اسلام از سادات ذوىالاحترام [محترم] و تجار و کسبه و رعایا [مردم] و برایا [خلایق] بعد از اداى نماز عید فطر
به وظایف شکرگزارى و دعاگویى دولت علیه اشتغال دارند و... شلیک توپ و خورسندى و شادمانى و صرف شربت و شیرینى نمودند و بحمدالله با اینکه هوا قدرى گرم بود در این ماه مبارک به عموم خلق خوش گذشته.
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( دوشنبه 86/9/12 :: ساعت 2:32 عصر )
»» آفتاب من بتاب
علیرضا قزوه از اهالى کوى موعود است. شاعری است معاصر که غزلى بهارى براى امام مهدى، علیهالسلام، سروده و به آفتاب روى ایشان هدیه کرده . قزوه در این شعر نام بلند «منتقم» (انتقام گیرنده خون شهیدان) را که از ویژگیهاى حضرت ولىعصر، عجلاللهتعالىفرجه، استبه گونهاى زیبا توصیف نموده . بر آنیم تا نگاهى اجمالى به سروده او بیاندازیم; شما نیز همراهمان باشید .
وقتى پاییز بلند مىشود و سر رفتن ندارد;
وقتى دلها به زردى مىگرایند;
وقتى آسمان بوى خشکى مىدهد و زمین پژمرده مىشود;
وقتى در و دیوار هستى آفتزده مىگردند;
آنگاه، آه و انتظار دست در دست هم، سر بر دوش یکدیگر مىنهند و لبانشان یک نام را
زمزمه مىکند . نامى سبز و باطراوت که آب و آبادى در پى دارد و یادآور کرامتى بهارى است:
آه مىکشم تو را با تمام انتظار
پرشکوفه کن مرا اى کرامتبهار!
و شگفت نیست که استقبالکنندگان چنین کرامتى، شهیدان و بهاریان باشند .
آنان که پرچمهاى سرخ و سبزشان در هجوم طوفانهاى خزان همچنان استوار و جاودانه مانده:
در رهتبه انتظار، صف به صف نشستهاند
کاروانى از شهید، کاروانى از بهار
آرى دو کاروان منتظران تواند، اما آنان به اسم کثیرند و به آیین یکى بیش نیستند که
شهیدان نیز زاده بهارند و فرزند فصل نخستین!
و حیف است که پرواز - راه چنین پرستوهاى نجیبى بى عطر نرگس تو و بى شمیم یاس تو باقى بماند:
اى بهار مهربان! در مسیر کاروان
گل بپاش و گل بپاش، گل بکار و گل بکار
مىدانى هر صبح لالهها در گوش هم چه نجوا مىکنند؟
داغهاى بردل ماندهشان را
به یکدیگر نشان مىدهند و براى رسیدن مرهمى از مهر تو دستبه دعا برمىدارند
و آنقدر مىگریند و مىنالند که دردهاى کهنه مرا از یادم مىبرند
ومن نیز براى آنان دعا مىکنم:
بر سرم نمىکشى دست مهر اگر، مکش
تشنه محبتاند لالههاى داغدار
اى کاش سهمى از فهم سهرهها و نخلها را داشتم و چون آنان به بیکران عظمت تو راه
مىیافتم . مىشناختمت و در تو محو مىشدم و در تو مىمردم تا معناى بودن و زندگى
کردن را مىآموختم:
دسته دسته گم شدند، سهرههاى بىنشان
تشنه تشنه سوختند، نخلهاى روزهدار
تنها خدا مىداند برکت آب و آفتاب را .
و من دلواپسم:
نکند باران عشق ببارد و بىنصیب بمانیم .
نکند آفتاب بتابد و بىروشنى بمانیم .
نکند بهار بیاید و بىشکوفه بمانیم .
مىرسد بهار و من بىشکوفهام هنوز
آفتاب من بتاب! مهربان من ببار
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( دوشنبه 86/9/12 :: ساعت 2:32 عصر )
»» سن کره زمین چگونه محاسبه میشود؟
هنگامی که صحبت سن و سال شما میشود، احتمالا در محاسبه ان دچار اشتباه نمیشوید. اما وقتی حسابکردن سن کره زمین مطرح باشد، کار بسیار سختتر میشود.
پیش از آنکه روش تاریخگذاری رادیوسنجی به وجود آید، تعیین سن کره زمین تنها در حیطه حدس و گمان قرار میگرفت. تا همین یک قرن پیش بسیاری عمر آن را تنها چند هزار سال میدانستند و لرد کلوین فیزیکدان در اواخر قرن نوزدهم عمر عمر زمین را 100 میلیون سال تخمین زد.
ماری کوری در سال 1898 پدیده رادیواکتیویته را کشف کرد، که در آن اتمهای ناپایدار انرژی خود را از دست میدهند، یا به عبارت دیگر با پرتوتابی به شکل ذرات یا امواج الکترومغناطیسی متلاشی میشوند.
ارنست راترفورد فیزیکدان در سال 1904 نشان داد که چگونه پدیده تلاشی اتمی می تواند به عنوان ساعتی برای تاریخگذاری سنگهای قدیمی به کار رود.
در همان هنگام آرتور هولمز(1890 – 1964) که در حال اخذ درجه زمینشناسی از کالج امپریال علوم در لندن بود، تکنیکی را به وجود آورد که با استفاده از روش سنجش نسبت اورانیوم - سرب در سنگها، آنها را تاریخگذاری میکرد.
هولمز با به کار بردن این تکنیک بر روی قدیمیترین سنگها پیشنهاد کرد که عمر کره زمین دست کم 1.6 میلیارد سال است.
هولمز در گزارش یافتههایش که در سال 1913 در نشریه Nature منتشر شد، در مورد پذیرش نه چندان مشتاقانه یافتههایش نوشت: "زمین شناسی که تا ده سال پیش ا ز کوتاهی زمان در اختیار برای تحول قشر کره زمین ناراضی بود، اکنون با زمان بسیار طولانی که با آن مواجه است، حتی بیشتر ناراضی است."
عمر کره زمین از آن زمان برای دهها سال همچنان موضوعی مورد بحث باقی ماند.
از آن هنگام به بعد چندین تجدیدنظر در این برآورد عمر زمین به عمل آمده است. در دهه 1920 عمر کره زمین به 3 میلیارد سال رسانده شد، که حتی از تخمینهای ان موقع از عمر کل جهان یعنی حدود 1.8 میلیارد سال هم طولانیتر بود!
بهترین تخمین عمر زمین بر اساس تاریخگذاری رادیوسنجی قطعات به دست آمده از شهابسنگ آهنی "دره دیابلو" است. دانشمندان بر اساس این قطعات محاسبه کردهاند که فراوانی نسبی عناصری را محاسبه کردهاند که در نتیجه تلاش اورانیوم در طول میلیاردها سال تشکیل شدهاند.
بالاخره در دهه 1960 بود که عمر جهان نهایتا مورد تجدیدنظر قرار گرفت و با فاصله زیادی در فراسوی عمر کره زمین قرار گرفت که در آخر به سن واقعیاش یعنی 4.56 میلیارد سال رسیده بود.
و جهت مزید اطلاع اکنون عقیده بر این است که جهان13.7 میلیارد سال پیش به وجود آمده است.
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( دوشنبه 86/9/12 :: ساعت 2:30 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ
مرنجان و مرنجعزاداری از سنت های پیامبر اکرم (ص) استسعادت ابدی در گرو اشک و عزاداری بر سیدالشهدا علیه السلامسبک زندگی قرآنی امام حسین (علیه السلام)یاران امام حسین (ع) الگوی یاران امام مهدی (عج)آیا شیطان به دست حضرت مهدی علیه السلام کشته خواهد شد؟ارزش اشک و عزا بر مصائب اهل بیت علیهم السلامپیوستگان و رهاکنندگان امام حسین علیه السلامامام حسین علیه السلام در آیینه زیارتپیروان مسیح بر قوم یهود تا روز قیامت برترند!نگاهی به شخصیت جهانی امام حسین «علیه السلام»[عناوین آرشیوشده]