سفارش تبلیغ
صبا ویژن
برای آدمی زشت است که عملش از دانشش کمتر باشد و کردارش به گفتارش نرسد . [امام علی علیه السلام]
بشنو این نی چون حکایت می کند
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» معجزه خداوند در قرآن کریم باعث شد که یک دانشمند مشهور آمریکایی ب

تیمی از دانشمندان آمریکایی دریافتند که برخی از گیاهان استوایی فرکانس هایی مافوق صوت از خود صادر می کنند که به وسیله دستگاه های پیشرفته علمی ثبت شده است.
دانشمندانی که حدود سه سال به تحقیق ومطالعه این وضعیت حیرت آور پرداختند، دریافتند که این پالس های مافوق صوت به الکتریسته نوری تبدیل شده و بیش از صدمرتبه در ثانیه تکرار می شوند.
یک تیم آمریکایی این آزمایش را در برابر یک گروه علمی در انگلیس انجام دادند که در بین این گروه، یک دانشمند مسلمان هندی الاصل نیز قرار داشت. بعد از 5 روز آزمایش، گروه انگلیسی از این مساله بسیار شگفت زده شدند ولی دانشمند مسلمان انگلیسی گفت: مامسلمانان این مساله را در 1400 سال پیش تفسیر کرده ایم. دانشمندان از این سخن وی بسیار حیرت زده شدند و اصرار کردند که آن را برایشان شرح دهد. دانشمند مسلمان این آیه قرآن را قرائت کرد: «و هیچ موجودی نیست جز آن که او را به پاکی می ستاید ولی شما ذکر تسبیحشان را نمی فهمید. او بردبار و آمرزنده است.»
زمانی که اسم جلاله «الله» بلند شد، پالس های مافوق صوت به الکتریسته نوری تبدیل و بر روی مانیتورها ظاهر گشت.
پروفسور «ولیام براون» مسئول این تیم تحقیقاتی با این دانشمند مسلمان برای شناخت دین اسلام به گفت و گو پرداخت و دانشمند مسلمان برای وی دین اسلام را تشریح کرده و یک جلد قرآن مجید به همراه تفسیر آن به زبان انگلیسی را به وی اعطا کرد. براون شهادتین را گفت و مسلمان شد
گروه تحقیقاتی مقاله نت بزودی یک محاسبه اختصاصی با این دانشمند خواهد داشت.


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( سه شنبه 86/12/21 :: ساعت 3:55 عصر )
»» صبر، هدیه الهی به مؤمنان

یکی از برجسته­ترین خصیصه اهل ایمان در فرهنگ اسلامی که به مقامی ارزشی مبدل گشته است، مقام صبر و استواری است. ویژگی که خداوند در قرآن کریم، صاحبان آن را به بهترین پاداش­ها بشارت داده است » أُولَـئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَـئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ «(1).

صبر و شکیبایى از موضوعات مهمى است که اسلام به آن دعوت مى کند و آن را یکى از برجسته ترین وظایف دینداران قرار مى دهد ، تا آنجا که مى گوید :

شکیبایى براى ایمان به منزله سر براى بدن است .(2)

خواجه نصیر الدین طوسى (رحمه الله) در معناى صبر مى فرماید : صبر ، بازداشتن نفس از بى تابى در برابر ناملایمات و مصایب است . صبر باطن را از اضطراب و زبان را از شکایت و اعضا و جوارح را از حرکات غیرعادى بازمى دارد .

صبر بر عبادات و طاعات و بلاها و مصایب و گناهان و معاصى ، انسان را از افتادن در جاده انحراف و سرنگون شدن در چاه هلاکت و تسلیم شدن در برابر طاغوت­ها و شیطان­ها و از این که دینش را از دست بگذارد در مصونیت و حفاظت مى برد .

امام صادق (علیه السلام) مى فرماید : آزاد ، در همه حالات آزاد است ; اگر حادثه اى به او برسد استقامت و شکیبایى مى­ورزد ، و اگر مصایب شکننده بر او هجوم کنند او را نمى شکنند ، و اگر اسیر شود یا شکست بخورد یا آسانى اش به سختى تغییر یابد زیانى نمى بیند ; چنان که یوسف صدیق امین به بردگى رفتن و شکست و اسارتش به آزادى اش زیان نرساند و تاریکى چاه و وحشت و آنچه به او رسید به او ضرر نزد ; و خدا جبارى را که بر او ستم ورزید ـ پس از آن که ارباب بود ـ برده ى یوسف نمود ، پس او را به رسالت و پیامبرى فرستاد و به وسیله ى او بر امتى رحم کرد . آرى ، صبر این چنین است ، خیر و خوشى و خوبى به دنبال آن است ; پس صبر کنید و وجودتان را به صبر وادارید تا به پاداش و اجر و ثمرات صبر برسید(3) .

 

 

 

حضرت باقر (علیه السلام) فرمود :

الجَنّةُ مَحفُوفةٌ بِالمَکارِهِ وَالصَّبرِ ; فَمَن صَبَرَ عَلىَ المَکارِهِ فِى الدُّنیَا دَخلَ الجَنّةَ . والجهنَّم محفُوفَةٌ بِاللَّذاتِ وَالشَّهواتِ ; فَمَن أعطَى نَفسَهُ لَذَّتَهَا وَشَهْوَتَها دَخَلَ النَّارَ(4) .

بهشت پیچیده به ناگوارى ها و صبر است ; پس کسى که در دنیا بر ناگوارى ها صبر کند وارد بهشت مى شود . و دوزخ پیچیده به لذت ها و خواسته هاى نامعقول است ; پس کسى که لذت ها و خواسته هاى نامعقول را به نفس خود دهد وارد آتش مى شود .

شکیبایى و صبر در آنچه که قرآن و روایات نسبت به آن دستور صبر داده اند ، مسأله اى الهى و اخلاقى و انسانى است ، و امرى است محبوب حق ، و سزاوار اجر بزرگ و ثواب عظیم . صبر ، عامل حفظ دین و نگاهبان انسان از بى میل شدن به حق و حقیقت ، و عامل تقویت روح و روان ، و حافظ انسان از افتادن در دام شیاطین جنى و انسى است .

انسان اگر در پیشامدها و حوادث تلخ و شیرین که غارتگر دین و ایمان است ، و به هنگام طاعت و عبادت ، و به وقت گناه و معصیت صبر کند ، به این معنا که حوادث را هماهنگ با قواعد الهى تحمل کند ، و براى نجات خود به دشمنان حق پناه نبرد ، و به وقت طاعت و عبادت خود را در گردونه بندگى قرار دهد و مقاومت کند ، و زمان آماده شدن زمینه معصیت و گناه ، تلخى گذشت از لذت­ها را به دوش جان بردارد ، به فرموده قرآن مجید مستحق صلوات و رحمت خداوند مى شود .

 وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْء مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْص مِنَ الاَْمْوَالِ وَالاَْنْفُسِ وَالَّثمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ * الَّذِینَ إِذَا أصَابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلّهِ وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ * أُولئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَوَاتٌ مِن رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ (5)

ما شما را به چیزى از خوف از دشمن به وقت جنگ ، و گرسنگى و کم شدن از اموال و جان­ها و میوه­ها امتحان مى کنیم و به این امور مبتلا مى سازیم . (پیامبر من !) صابران (بر این پنج امتحان) را بشارت بده ، آنان که چون مصیبتى به آنها وارد شد با دل و زبان گفتند : ما از خداییم و به او باز مى گردیم ، از جانب خداوند بر اینان درود و رحمت است و اینان هدایت شدگانند .

 . . . وَالْمَلائِکَةُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِم مِن کُلِّ بَاب * سَلامٌ عَلَیْکُم بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ (6) .

فرشتگان از هر درى در قیامت به آنان(= بهشتیان) وارد مى شوند و مى گویند : سلام بر شما به خاطر اینکه در عبادت و طاعت ، و براى پاک ماندن از معصیت ، و در حوادث و آفات صبر کردید ، پس بهشت براى شما نیکو منزلگاهى است .

 مَا عِندَکُمْ یَنفَدُ وَمَا عِندَ اللَّهِ بَاق وَلَنَجْزِیَنَّ الَّذِینَ صَبَرُوا أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ (7) .

آنچه (از مال و منال و مقام دنیا) نزد شماست پایان مى پذیرد و آنچه (از ثواب و اجر براى شما) نزد خداست باقى ماندنى و ابدى است ، هر آینه به آنان که صبر کردند جزا مى دهیم بهتر از آنچه در دنیا عمل کردند .

 

 

رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) فرمودند :

مَنْ یَتَصَبَّرْ یُصَبِّرْهُ اللهُ وَمَنْ یَسْتَعْفِفْ یُعِفَّهُ اللهُ وَمَنْ یَسْتَغْنِ یُغْنِهِ اللهُ وَما اُعْطِىَ عَبْدٌ عَطاءً هُوَ خَیْرٌ وَاَوْسَعُ مِنَ الصَّبْرِ(8) .

کسى که خود را در گردونه شکیبایى قرار دهد ، خداوند او را به شکیبایى وا مى دارد ، و هرکس خود را به عرصه گاه عفت و پارسایى بکشد ، خداوند او را به پارسایى بیندازد ، و هرکس از خدا بى نیازى بخواهد ، خداوند او را بى نیاز کند . به هیچ بنده­ای بهتر و گسترده تر از صبر چیزى عطا نشده است.

امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند :

 اَلْحَقُّ ثَقِیلٌ ، وَقَدْ یُخَفِّفُهُ اللهُ عَلى اَقْوام طَلَبُوا الْعاقِبَةَ فَصَبَرُوا نُفُوسَهُمْ ، وَوَثِقُوا بِصِدْقِ مَوْعُودِ اللهِ لِمَنْ صَبَرُوا ، اِحْتَسِبْ فَکُنْ مِنْهُمْ وَاسْتَعِنْ بِاللهِ(9) .

حق سنگین است ، ولی خداوند آن را بر اقوامى که به دنبال عاقبت به خیرى هستند و خود را به صبر و شکیبایى وا مى دارند سبک مى نماید ، آرى حق را براى آنان که اعتماد به درستى وعده خدا براى صبر کنندگان دارند خفیف و آسان مى گرداند . براى خداوند کار نیک انجام بده ، و واقعیات را به حساب بیاور ، در نتیجه از صابران باش و از خدا کمک بخواه .

 و نیز آن حضرت فرمودند :

 اِصْبِرْ عَلى مَرارَةِ الْحَقِّ ، وَاِیّاکَ اَنْ تَنْخَدِعَ بِحَلاوَةِ الْباطِلِ(10) .

بر تلخى حق صبر کن ، و بر حذر باش از اینکه تن به فریب شیرینى باطل دهى .

مردى از اهل کوهستان از حضرت صادق (علیه السلام) نسبت به مسأله اى نظرخواهى کرد ، حضرت بر خلاف آنچه که آن مرد دوست داشت نظر داد ، امام در چهره او کراهت و بى میلى دید ، به او فرمودند : اى مرد ! بر حق شکیبا باش ، همانا احدى براى حق صبر ننموده مگر اینکه خداوند به چیزى او را عوض داده که براى او بهتر بوده .

از حضرت باقر (علیه السلام) روایت شده :

اَلصَّبْرُ صَبْرانِ : صَبْرٌ عَلَى الْبَلاءِ حَسَنٌ جَمیلٌ ، وَأَفْضَلُ الصَّبْرَیْنِ الْوَرَعُ عَنِ الْمَحارِمِ(11) .

صبر دو صبر است : صبر بر بلا و حادثه که نیکو و زیباست ، و بهترین دو صبر ، خوددارى از محرمات است .

 راستى صبر در همه امور براى اینکه دین و ایمان و عمل و اخلاق انسان سالم بماند ، و عاقبت خوشى نصیب انسان شود ، چه زینت نیکویى و حال پرقیمتى براى آدمى است .

واجب است تائب از گناه با تمرین و ریاضت ، آراسته به صبر شود ، و بر پاک ماندن از گناه اصرار ورزد تا براى همیشه از شر هواى نفس و وساوس شیطانى و معصیت و آلودگى آسوده شود ، که بدون صبر ساختمان توبه برجا نمى ماند ، و رحمت حق بر انسان تداوم نمى یابد .

صبر، سرّ موفقیت

اسرار موفقیت بر دو نوع است :

یکى محیط ، یعنى مقتضیات اوضاع و احوال .

دوم، استقامت و پافشارى در کار که شرط کمال است .

مبازه براى تغییر دادن عادات واخلاق و آداب و رسوم زندگى مرهون اصطکاک و برخوردهاى جسمى و روحى است . زندگى مسلماً محرومیت­ها و موفقیت­هایى دارد ، شخصى که مى خواهد از نردبان ترقى صعود کند تا از پله اول قطع علاقه نکند به مرحله دوم نمى رسد .

آرى ، باید خستگى و فرسودگى را بر خود تحمل کند تا به اوج عزّت و فضیلت برسد و این است معناى صبر و استقامت .

کسى که مى خواهد مبارزه با فساد اخلاقى کند باید از عادات دیرینه تعلیمى خانوادگى اگر مخالف با شؤون انسانیت است بگذرد ، آنگاه به طریق صلاح و صواب رهسپار شود و از عادات زشت خوددارى نماید تا به فضایل آشنایى و انس بگیرد ، بدون شک بهبود حال و تهذیب نفس سختى و ریاضت دارد ، در این راه باید مبارزه کرد و در راه مبارزه استقامت و شکیبایى به خرج داد ، و این است مفهوم واقعى صبر و شکیبایى .

لقمان حکیم می­گوید: میوه شیرین ایمان در اجراى برنامه هاى عالى انسانى اراده اى قوى و آهنین داشت ، او در برابر حوادث طبیعى از قبیل مرگ عزیزان ، از دست رفتن مال خود را نمى باخت و شکیبایى پیشه مى داشت ، و در برابر محرمات چون کوه از خود پایدارى نشان مى داد و در اتمام اعمال نیک بر نیروى صبر و اراده متکى بود ، از این رو نام مقدّسش را در صفحات تاریخ ثابت و ابدى مى بینیم و زمان نیز براى نگاهدارى یادش استقامت خواهد کرد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 – بقره : 157.                                                  2 - کافی:2/87.

3 ـ کافى : 2 / 89 ، باب الصبر ، حدیث 6 ; مشکاة الانوار : 21 ، الفصل الخامس ، فى الصبر .

4 ـ کافى : 2 / 89 ، باب الصبر ، حدیث 7 ; بحار الانوار : 68 / 72 ، باب 62 ، حدیث 4 .

5 ـ بقره ( 2 ) : 155 ـ 157 .                                   6 ـ رعد ( 13 ) : 23 ـ 24 .
7 ـ نحل ( 16 ) : 96 .                                           8 ـ کنز العمال : حدیث 6522 .
9 ـ نهج البلاغه : 699 ، نامه ى 53 ; تحف العقول : 142 ; بحار الأنوار : 74 / 259 ، باب 10 ، حدیث 1 .
10 ـ غرر الحکم : 70 ، الصبر على الحق ، حدیث 993 .
11 ـ کافى : 2 / 91 ، باب الصبر ، حدیث 14 ; وسائل الشیعه : 15 / 237 ، باب


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 86/12/19 :: ساعت 12:1 عصر )
»» نزول هل اتی، گواهی دیگر بر عظمت اهل بیت(ع)2

کار براى یتیم

تا زمانى که یتیم قدرت بر انجام کارهاى خود را ندارد ، و به این خاطر ممکن است زیان و ضررى متوجه او شود بر اهل ایمان و دلسوزان تکلیف است که به خاطر خدا کار لازم را براى او انجام دهند .

کار براى یتیم از چنان ارزشى برخوردار است که قرآن مجید مى فرماید : دو پیامبر چون موسى و خضر (علیهما السلام) با هم مى رفتند تا به قریه اى رسیدند ، از اهل آن قریه درخواست طعام کردند ولى اهل آن قریه از این که آن دو مسافر ملکوتى را مهمان کنند امتناع ورزیدند ، در آن قریه دیوارى را یافتند که نزدیک به انهدام و خرابى بود ، پس خضر (علیه السلام) به تعمیر و استوار ساختن آن اقدام کرد و پس از بیان مطالبى به موسى (علیه السلام) گفت : دیوار متعلق به دو طفل یتیم در این شهر بود که زیر آن دیوار گنجى متعلق به آن دو یتیم قرار داشت ، دو یتیمى که پدرشان مردى صالح و شایسته بود ، خدا اراده کرد که آن دو یتیم به سن رشد برسند تا در سایه ى رحمت پروردگارت گنجشان را ( که من با تعمیر و استوار کردن دیوار دور از دستبرد قرار دادم ) استخراج کنند(14)

روایات و یتیم

امام صادق (علیه السلام) فرمود :

مَن أرادَ أن یُدخِلَهُ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ فِى رَحمَتِهِ ویُسکِنَهُ جَنَّتَهُ ، فَلْیُحْسِنْ خُلُقَهُ ، وَلیُعطِ النصفَةَ مِن نَفسِهِ ، وَلْیَرحَمِ الیَتِیمَ ، وَلْیُعِنِ الضَّعِیفَ ، وَلْیَتَواضَعْ للهِِ الَّذِى خَلَقهُ(15)

کسى که مى خواهد خدا او را در رحمتش درآورد ، و در بهشت جایش دهد ، باید اخلاقش را نیکو گرداند ، و از جانب خود به همگان انصاف دهد ، و به یتیم مهر ورزد ، و ناتوان را یارى رساند ، و براى خدایى که او را آفریده فروتنى کند .

آمرزش والدین با اعمال نیک فرزندان

پیامبر خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود : عیسى بن مریم (علیه السلام) بر قبرى عبور کرد که صاحبش در عذاب بود ، سپس سال بعد به آن قبر عبور کرد در حالى که صاحبش دچار عذاب نبود ، به پروردگار گفت : سال اوّل از این قبر عبور کردم صاحبش در عذاب بود ، و سال بعد در عذاب نبود . خدا به او وحى فرمود : اى روح الله ! از او فرزندى شایسته به سنّ رشد رسید که جاده اى را اصلاح کرد ، و یتیمى را پناه داد ، پس به خاطر عمل فرزندش او را آمرزیدم(16)

پاداش یتیم نوازى

پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود :

مَن کفّلَ یَتِیماً وکَفّلَ نَفَقَتَهُ کُنتُ أنا وهُو فِى الجَنّةِ کَهاتینِ ; وقَرَنَ بَینَ أصبَعَیه المُسَبِّحَةَ والوُسطى(17)

کسى که عهده دار یتیمى شود و هزینه ى او را نیز به عهده گیرد ، من و او مانند این دو در بهشتیم و بین دو انگشت مسبّحه و وسط خود را پیوند داد ( تا نزدیک بودن چنین انسانى را در بهشت با خود نشان دهد ) .

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود :

مَا مِن مُؤمِن وَلاَ مُؤمِنَة یَضَعُ یَدَهُ عَلَى رَأْسِ یَتیم مُتَرحِّماً لَهُ إلاّ کَتَبَ اللهُ لَهُ بِکُلِّ شَعرَة مَرَّتْ یَدُهُ عَلَیها حَسنةً(18)

مرد و زن مؤمنى نیست که از روى مهرورزى دستش را بر سر یتیم بگذارد مگر این که خدا به هر مویى که دستش بر آن بگذرد حسنه اى براى او مى نویسد .

پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود :

إنّ الیتیمَ إذا بَکى اهتَزَّ لَه العَرشُ فَیقولُ الربّ تَبارَکَ وتَعالى : مَن هَذَا الَّذى أبکى عبدِى الَّذى سَلَبَتهُ أبوَیهِ فِى صِغَرِه ؟ فَوَ عِزَّتِى وَجَلاَلِى لاَ یَسْکُتُه أحدٌ إلاّ أوجبتُ لَه الجنّة(19)

بى تردید هنگامى که یتیم گریه کند ، عرش به خاطر او به لرزه آید ، پس پروردگار متعال مى فرماید : چه کسى این بنده ى مرا که در کودکى پدر و مادرش را از او گرفتم به گریه انداخت ؟ به عزت و جلالم سوگند احدى او را ساکت نمى کند مگر این که بهشت را بر او واجب مى کنم .

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود :

أحسِنُوا فِى عَقبِ غَیرِکُم ، تُحْفَظُوا فِى عَقبِکُم(20)

به فرزندان باقى مانده از دیگران نیکى کنید تا به فرزندانى که از شما باقى مى ماند نیکى کنند .

حضرت امام رضا (علیه السلام) فرمود :

مَن أَکَلَ مِن مَالِ الیَتیمِ دِرهَماً واحِداً ظُلماً مِن غَیرِ حَقّ یُخَلِّدُه اللهُ فِى النّار(21).

کسى که از مال یتیم از روى ستم و به ناحق یک درهم بخورد ، خدا او را در آتش جاودانه کند .

------------------------------------

1 ـ در تفاسیر و مصادر شیعه و سنى این مطالب ذکر شده است : تفسیر کبیر ( فخر رازى )  : 30 / 243 ، ذیل آیه ى ( وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلى حُبِّهِ . . . ) ; مجمع البیان : 10 / 514 ; تفسیر کشاف : 4 / 670 ; غایة المرام : 368 ; فرائد السمطین : 2 / 53 ; الدر المنثور : 6 / 299 ; تفسیر قمى : 2 / 390 ; تفسیر برهان : 10 / 135 ; تفسیر المیزان : 20 / 212 

2 - امالى مفید : 166 ، مجلس 21 ، حدیث 1 ; بحار الانوار : 66 / 380 ، باب 38 ، حدیث 38 .

3- ـ بقره ( 2 ) : 83 .                                            4-  فجر ( 89 ) : 17 .

5- انسان ( 76 ) : 8 .                                            6ـ بقره ( 2 ) : 215 .

7ـ نساء ( 4 ) : 6 .                                          8ـ نساء ( 4 ) : 3 .

9ـ نساء ( 4 ) : 2 .                                          10-  نساء ( 4 ) : 6 .

11- نساء ( 4 ) : 10 .                                            12-  ضحى ( 93 ) : 6 .

13- ضحى ( 93 ) : 9 .

14- ( فَانطَلَقَا حتَّى إِذَا أَتَیَا أَهْلَ قَرْیَة اسْتَطْعَمَا أَهْلَهَا فَأَبَوْا أَن یُضَیِّفُوهُمَا فَوَجَدَا فِیهَا جِدَاراً یُرِیدُ أَن یَنقَضَّ فَأَقَامَهُ قَالَ لَوْ شِئْتَ لَتَّخَذْتَ عَلَیْهِ أَجْراً * قَالَ هذَا فِرَاقُ بَیْنِی وَبَیْنِکَ سَأُنَبِّئُکَ بِتَأْوِیلِ مَا لَمْ تَسْتَطِع عَّلَیْهِ صَبْراً * أَمَّا السَّفِینَةُ فَکَانَتْ لِمَسَاکِینَ یَعْمَلُونَ فِی الْبَحْرِ فَأَرَدتُّ أَنْ أَعِیبَهَا وَکَانَ وَرَاءَهُم مَّلِکٌ یَأْخُذُ کُلَّ سَفِینَة غَصْباً * وَأَمَّا الْغُلاَمُ فَکَانَ أَبَوَاهُ مُؤْمِنَیْنِ فَخَشِینَا أَن یُرْهِقَهُمَا طُغْیَاناً وَکُفْراً * فَأَرَدْنَا أَن یُبْدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَیْراً مِّنْهُ زَکَاةً وَأَقْرَبَ رُحْماً * وَأَمَّا الْجِدَارُ فَکَانَ لِغُلاَمَیْنِ یَتِیمَیْنِ فِی الْمَدِینَةِ وَکَانَ تَحْتَهُ کَنزٌ لَهُمَا وَکَانَ أَبُوهُمَا صَالِحاً فَأَرَادَ رَبُّکَ أَن یَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَیَسْتَخْرِجَا کَنزَهُمَا رَحْمَةً مِن رَّبِّکَ وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِی ذلِکَ تَأْوِیلُ مَا لَمْ تَسْطِع عَّلَیْهِ صَبْراً ) کهف ( 18 ) : 77 ـ 82 .

15- امالى صدوق : 389 ، المجلس الحادى و الستون ، حدیث 15 ; بحار الانوار : 72 / 18 ، باب 33 ، حدیث 6.

16- کافى : 6 / 3 ، باب فضل الولد ، حدیث 12 ; بحار الانوار : 72 / 2 ، باب 31 ، حدیث 2 .

17- قرب الاسناد : 45 ; بحار الانوار : 72 / 3 ، باب 31 ، حدیث 4 .

18 - ثواب الاعمال : 199 ; بحار الانوار : 72 / 4 ، باب 31 ، حدیث 9 .

19- ثواب الاعمال : 200 ; بحار الانوار : 72 / 5 ، باب 31 ، حدیث 12 .

20-  نهج البلاغه : 833 ، حکمت 264 .

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( سه شنبه 86/12/14 :: ساعت 1:21 عصر )
»» نزول هل اتی، گواهی دیگر بر عظمت اهل بیت(ع)1

اهل بیت و وفاى به عهد

داستان نزول آیه چنین است که حضرت حسن(ع) و حسین(ع) بیمار شدند ، رسول خدا و جمعى از چهره هاى برجسته از آن دو بزرگوار عیادت کردند . پیامبر هنگام عیادت به امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود : اگر به خاطر بهبود دو فرزندت نذرى را بر عهده مى گرفتى در شفاى آنان بى اثر نبود . آن حضرت و فاطمه ى زهرا (علیهما السلام)نذر کردند که اگر خداى مهربان آن دو را شفا دهد سه روز روزه بگیرند ، فضه ى خادمه هم به دنبال آن دو بزرگوار متعهد سه روز روزه گرفتن شد .

حسن و حسین پس از آن نذر شفا یافتند در حالى که خاندان طهارت پس از شروع روزه جهت افطار چیزى نداشتند ، امیرالمؤمنین(علیه السلام) سه پیمانه جو از بازار قرض گرفت که در برابرش پارچه اى پشمین براى قرض دهنده ببافد ، جو را به خانه آورد ، حضرت زهرا (علیها السلام) آن را آسیاب کرد و نان پخت و على (علیه السلام) پس از نماز مغرب نان را جهت افطار بر سر سفره گذاشت که ناگهان مسکینى به آنان مراجعه کرد و درخواست کمک نمود ، همه ى اهل خانه نان خود را به او بخشیدند و با آب افطار کردند ; شب دوم هم یتیمى طلب غذا کرد باز همه ى خانواده نان خود را به او دادند ، و شب سوم اسیرى دق الباب کرد و این بار هم همه ى خانواده سهم خود را به او بخشیدند و جز با آب افطار نکردند .

روز چهارم در حالى که نذرشان را ادا کرده بودند ، على (علیه السلام) همراه دو فرزندش نزد پیامبر آمدند ، چون پیامبر در حسن و حسین از شدت گرسنگى، ضعف و ناتوانى دید گریست . در این وقت جبرئیل با سوره ( هل أتى ) بر حضرت نازل شد(1) .

 

 

توجه به نیازهای افراد جامعه و چشم نپوشیدن از آنها را نمی توان تنها در یک شعار خلاصه نمود بلکه برای حل مشکل باید گام برداشت، آنسان که خود را مواجه اصلی مشکل دانسته و در رفع آن بکوشیم. مقام شامخ اهل بیت(ع) این تجلی را به تصویر کشیده اند که در جای جای زندگی ایشان، توجه به نیازمند، امری الهی و ارزشی قلمداد می شده است.

توجه به یتیمان

یکی از اقشاری که توجه به آنها در جامعه بر هر مسلمان و اهل مروتی لازم است افراد بی سرپرست و به تعبیری(یتیم) است؛ کسانیکه بر اثر از دست دادن پناهگاه عاطفی خود به سختی شکننده شده و آمادگی فروپاشی در برابر هر مشکل کوچک را دارا میباشند. توجه به یتیمان که در آموزه های عملی اهل بیت(ع) به وفور به چشم می خورد را نباید در توجه مادی و بذل مال منحصر دانست از این رو در روایات ما حتی به نگاه محبت آمیز به یتیم نیز سفارش شده است؛ چرا که چنین افرادی به تغذیه عاطفی و روحی نیازمند ترند.

در این مقال با توجه به اهمیت برخورد با این دسته از افراد و موضوعیتی که یتیم در آیه شریفه و شان نزول آن دارد به بیان نکاتی با توجه به آیات و روایات شریفه در این باره می پردازیم. 

در روایات اهل بیت(ع) آمده است:

أربعٌ مَن کُنّ فِیه مِن المُؤمِنِینَ أسکَنَه الله فِى أَعلَى عِلِیّینَ فِى غُرَف فَوقَ غُرَف فِى محلّ الشَّرَفِ کلّ أشرف : مَن آوَى الیتیمَ وَنَظَر لَهُ فَکان لَه ابا رَحیماً ، وَمن رَحِم الضّعیف وأعانَه وَکَفاه ، وَمن أنفقَ علَى والِدَیهِ ورَفَق بِهما وبِرَّهُما وَلَمْ یَحزُنْهُما ، وَمَن لَم یَخرِقَ بِمَملوکِه وَأعَنَه عَلى مَا یَکلِفُه وَلَم یَستَسِعَه فِیمَا لاَ یُطِیقُ(2).

چهار چیز است که اگر در مومنی باشدخدا او را در اعلى علیین در غرفه هایى بالاتر از دیگر غرفه ها در شریف ترین محل جاى مى دهد : کسى که یتیمى را پناه دهد و به او نظر محبت اندازد و نسبت به وى پدرى مهربان باشد ، و کسى که به ناتوان رحم کند و او را یارى دهد و امورش را کفایت نماید ، و کسى که هزینه ى پدر و مادرش را بپردازد و با آنان مدارا کند و نسبت به هر دو نیکى ورزد و آنان را غصه دار ننماید ، و کسى که به حقوق غلام و کنیز و خدمتکارش تجاوز نکند و او را بر آنچه تکلیف مى کند یارى دهد و او را در امورى که در طاقت او نیست به کار نگیرد .

یتیم نوازى

یتیم یا به خاطر مرگ پدر از نوازش و محبت پدرانه محروم شده ، یا به سبب مرگ مادر از آغوش عاشقانه مادرانه بى بهره گشته ، یا هر دو منبع لطف و فیض و عشق و محبت را از دست داده است .

از وظایف الهى و تکالیف قرآنى و مسؤولیت هاى اسلامى اهل ایمان توجه همه جانبه به یتیمان براى جلب خشنودى خداست .

قرآن مجید و روایات در ضمن بیان مطالبى لطیف و اشاراتى دقیق ، و سفارشاتى عمیق و توصیه هایى بسیار مهم مردم را به رعایت حقوق همه جانبه یتیمان دعوت کرده و این کار را از اعظم عبادات و افضل قربات شمرده اند .

حق یتیم آن چنان عظیم است که قرآن بیست و سه بار از یتیم یاد کرده ، و فصل جداگانه اى در روایات اهل بیت (علیهم السلام) به این برنامه بسیار مهم اختصاص یافته است .

قرآن مجید نسبت به ایتام این عناوین را به کار گرفته است :

احسان به یتیم ، اکرام به یتیم ، اطعام یتیم ، انفاق به یتیم ، امر ازدواج یتیم ، پناه دادن به یتیم ، کار براى یتیم ، حفظ مال یتیم ، خوردن مال یتیم ، برخورد قهر آمیز با یتیم .

آیات کریمه قرآن به ترتیب عناوین بالا عبارت است از آیاتى که در این سطور مى نگارم :

احسان به یتیم

( وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ لاَتَعْبُدُونَ إِلاَّ اللّهَ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً وَذِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینِ . . . )(3).

و یاد کنید هنگامى را که از بنى اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خدا را نپرستید و به پدر و مادر و خویشان و یتیمان و تهیدستان احسان و نیکى کنید .

اکرام به یتیم

( کَلاَّ بَلْ لاَ تُکْرِمُونَ الْیَتِیمَ )(4).

چنین نیست که خدا شما را خوار و پست کرده باشد ، بلکه علّت خوارى و پستى شما این است که یتیم را گرامى نداشتید و حقوقش را رعایت ننمودید .

از آیه ى شریفه استفاده مى شود که هرکس به اکرام یتیم و رعایت حق او برخیزد ، مورد اکرام حضرت حق قرار مى گیرد و در پیشگاه حضرت ربّ رفعت مقام مى یابد .

اطعام به یتیم

( وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِیناً وَیَتِیماً وَأَسِیراً )(5).

و پیوسته در عین دوست داشتن طعام براى خودشان آن را به تهیدست و یتیم و اسیر مى خورانند .

در این آیه ى شریفه خداى مهربان اطعام به یتیم را از اعمال قابل تقدیر اهل بیت (علیهم السلام) شمرده است ، اهل بیتى که به فرموده ى پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) ، هم سنگ قرآن و در همه ى امور زندگى براى همه ى مردم سرمشق حسنه هستند .

انفاق به یتیم

( یَسْئَلُونَکَ مَاذَا یُنْفِقُونَ قُلْ مَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَیْر فَلِلْوَالِدَیْنِ وَالْأَقْرَبِینَ وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ . . . )(6).

از تو مى پرسند چه چیزى را انفاق کنند ، بگو : آنچه را از مال انفاق مى کنید به پدر و مادر و خویشان و یتیمان و تهیدستان انفاق کنید .

ازدواج یتیم

( وَابْتَلُوا الْیَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّکَاحَ . . . )(7).

یتیمان را نسبت به امور دینشان و اخلاق و رفتارشان و نحوه ى تصرف در اموالشان تا زمانى که براى ازدواج آماده شدند و مسأله ى نکاح براى آنان سهل و آسان آمد آزمایش کنید ، اگر توان ازدواج داشتند اموالشان را در اختیارشان قرار دهید . .  .

( وَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُوا فِی الْیَتَامَى فَانْکِحُوا مَا طَابَ لَکُم مِنَ النِّسَاءِ . . . )(8)

و اگر مى ترسید که در ازدواج با یتیمان نتوانید عدالت را رعایت کنید پس با آن کس از زنان که خوشایند شماست ازدواج کنید .

حفظ مال یتیم

اگر از پدر یتیم یا مادرش یا از هر دو نفر مالى براى یتیم باقى ماند بر سرپرست یتیم واجب است که در حفظ آن مال بکوشد ، و پس از رشد یتیم ـ سن تشخیص مسائل مربوط به امور مالى ـ آن مال را تا دینار آخر در اختیار او قرار دهد .

 ( وَآتُوا الْیَتَامَى أَمْوَالَهُمْ وَلاَ تَتَبَدَّلُوا الْخَبِیثَ بِالطَّیِّبِ وَلاَ تَأْکُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَى أَمْوَالِکُمْ إِنَّهُ کَانَ حُوباً کَبِیراً )(9).

اموال یتیمان را به خود آنان بدهید و مال نامرغوب خود را با مال مرغوب آنان جابه جا نکنید ، و اموال آنان را به ضمیمه ى اموال خود نخورید ، زیرا این کار گناهى بزرگ است .

( . . . فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَیْهِمْ أَمْوَالَهُمْ وَلاَ تَأْکُلُوهَا إِسْرَافاً وَبِدَاراً أَن یَکْبَرُوا . . . )(10)

پس اگر از آنان رشد و صلاحیتى در کارگردانى زندگى و تصرف در اموال یافتید اموالشان را در اختیارشان بگذارید ، و اموالشان را به خیال این که مبادا کبیر شوند از روى اسراف و شتاب نخورید . .  .

خوردن مال یتیم

تصرف در اموال یتیمان بدون مجوز شرعى ، و خوردن آنچه در مالکیت آنان است گناهى بسیار سنگین و سبب دچار شدن به عذاب الهى است .

( إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَى ظُلْماً إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَاراً وَسَیَصْلَوْنَ سَعِیراً )(11)

بى تردید کسانى که اموال یتیمان را از روى تجاوز و ستم مى خورند جز این نیست که در شکم هایشان آتش مى خورند و به زودى در آتش برافروخته درآیند .

 پناه دادن به یتیم

از امورى که بسیار پسندیده و باارزش و از خصلت هاى نیک انسانى است پناه دادن به یتیم است .

پناه دادن به یتیم براى مصون ماندن او از آفات و بلاها و حوادث تلخ و قرار گرفتنش در مدار امنیت و تربیت و رشد و صلاح لازم کار بسیار باارزشى است که حضرت حق به خود نسبت داده است ، و در حقیقت کسى که یتیم را پناه دهد کارى الهى انجام داده است .

( أَلَمْ یَجِدْکَ یَتِیماً فَآوَى )(12)

آیا خدا تو را یتیم نیافت پس پناهت داد ؟

برخورد نامناسب با یتیم

از کارهاى زشتى که بنا بر روایات اهل بیت (علیهم السلام) عرش را به لرزه مى آورد برخورد نامناسب و قهر آمیز با یتیم است ، برخوردى که دل او را مى سوزاند و اشکش را جارى مى کند و او را در فشار روحى قرار دهد .

خداى مهربان که ولى و سرپرست حقیقى ایتام است و مردم مؤمن را وکیل خود در این سرپرستى گرفته از این که با یتیم برخورد قهر آمیز شود نهى فرموده است :

( فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلاَ تَقْهَرْ )(13)

و اما یتیم ، از وظایف و تکالیفت درباره ى او این است که با وى برخورد قهر آمیز ننمایى .



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( سه شنبه 86/12/14 :: ساعت 1:20 عصر )
»» مباهله با اهل کتاب، معارفه اهل بیت(علیهم السلام)

از مهم ترین مسائلی که پیرامون پیامبری مطرح است، بحث اعجاز و ارائه معجزه است. در تاریخ زندگی پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) نیز قرآن از ویژگی خاصی برخوردار است. اما معجزات پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) منحصر به قرآن نبوده است ، بلکه آن حضرت گاه در مناسبتهاى مختلف به منظور اقناع مردم دست به اعجاز مى زد . در این زمینه باید خاطرنشان ساخت که اصولاً یک محاسبه عقلى وجود معجزاتى غیر از قرآن را در زندگانى پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) ثابت مى کند : پیامبر براى حضرت موسى از 9 معجزه سخن مى گوید(1) و براى حضرت مسیح نیز 5 معجزه را متذکر مى شود(2) . آیا مى شود پذیرفت پیامبر اسلام ، که خود را برتر از پیامبران گذشته و خاتم آنان مى شمرد ، خود با نقل این همه معجزات گوناگون براى پیامبران قبلى ، تنها یک معجزه داشته باشد ؟ ! و آیا مردم ، با توجه به صدور آن همه معجزات از پیامبران پیشین ، تمناى معجزات مختلف از پیامبر نداشتند و به دیدن یک معجزه از وى اکتفا مى کردند ؟ ! وانگهى قرآن معجزات متعددى را براى پیامبر ذکر کرده است که ذیلاً بدانها اشاره مى کنیم :

الف ـ شق القمر : زمانى که مشرکان ایمان خود را منوط به دو نیم شدن ماه به اشاره پیامبر دانستند ، حضرت به اذن الهى این کار را انجام داد ، چنانکه قرآن مى فرماید :

 اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانشَقَّ الْقَمَرُ * وَإِن یَرَوْا آیَةً یُعْرِضُوا وَیَقُولُوا سِحْرٌ مُّسْتَمِرٌّ (3) .

رستاخیز نزدیک شد ، و ماه به دو نیم گشت ، اگر آیتى ( معجزه اى ) را ببینند روى برگردانده و مى گویند سحرى است مستمر .

ذیل آیه کاملاً گواه آن است که مقصود از آیه ، شکافتن ماه در روز رستاخیز نیست ، بلکه مربوط به عصر پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) است .

ب ـ معراج : پیامبر اکرم در یک شب از مسجدالحرام در مکّه به مسجد الاقصى در فلسطین ، و از آنجا به جهان بالا رفت سیرى چنین عظیم در زمانى آن سان کوتاه ، از دیگر معجزات پیامبر گرامى (صلى الله علیه وآله) است که در قرآن نقل شده است ، و قدرت الهى بالاتر از آن است که عوامل طبیعى مانع از عروج فرستاده وى به عالم بالا باشد(4) .

ج ـ مباهله با اهل کتاب : پیامبر براى اثبات حقانیت خود عده اى از اهل کتاب را به مباهله دعوت کرد و گفت بیایید تا خود ، فرزندان و زنانمان به مباهله برخیزیم . مسلّم است که مباهله به نابودى یکى از دو طرف منتهى مى شد ولى او آمادگى خود را اعلان کرد و در نتیجه آن گروه از اهل کتاب ، با مشاهده قاطعیت و استوارى پیامبر اسلام و اینکه وى عزیزترین کسان خویش را بى پروا به عرصه مباهله آورده است ، عقب نشینى کردند . و تن به قبول شرایط پیامبر دادند(5) .

 

اهل بیت(علیهم السلام)بهترین آفریده ها

از آنجا که ملاک ارزش انسان در میزان حق و ترازوى عدل ، ایمان و معرفت و تقواست و بر اساس آیات و روایات ، ایمان و معرفت و تقواى اهل بیت از همه آفریده هاى صاحب عقل و دارندگان زمینه تکلیف ـ هم چون فرشتگان و جن و انس ـ بیشتر و استوارتر و گسترده است و ایمانشان در بلندترین نقطه اوج و معرفت ، و دانششان ـ نسبت به گذشته و آینده و در مورد حقایق امور و ظاهر و باطن هستى ـ فراگیر و پرهیزکارى و تقوایشان در عالى ترین مرحله است ، به همین خاطر از همه موجودات و آفریده ها برتر و بهترند و قبول ولایت و امامتشان تا قیامت بر همگان لازم و واجب و هیچ کس ـ هرچه باشد و هرکه باشد ـ بدون اقتدا به آنان و اطاعت از آن بزرگواران به جایى نمى رسد و کور دلو کالانعام و میتباقى خواهد ماند گرچه به صورت ظاهر زنده باشد و ادعاى بینایى و علم و معرفت کند و خود را انسان بداند .

به حکم عقل ، اطاعت جاهل از عالم ، نادان از دانا ، غیر متخصص از متخصص ، گمراه از هادى و آنکه بافت وجودى اش مأموم بودن است از امام به حق ; واجب و لازم است و هیچ عقل سالمى امتناع از این حقیقت را ندارد و نخواهد داشت .

بى تردید اگر انسان در هر شرایطى که باشد و در هر کجا که زندگى کند ، با دست یافتن به معرفت اهل بیت (علیهم السلام) که امامان به حق و منصوبان از جانب خداى مهربانند ، مأموم آنان نشود و آیین و دینش را از آنان نگیرد و در راهشان که صراط مستقیم حق است قدم ننهد و از فرهنگ ثمر بخششان که تفسیر آیات کتاب خداست پیروى نکند و فرمان هاى استوارشان را اطاعت ننماید ، گرچه همه عمرش در مدار جهاد و کوشش قرار گیرد و چون چشمه فصل بهار از وجودش عمل خیر بجوشد ، به فرموده پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) به نتیجه و منفعت کوشش خود نخواهد رسید و تا رسیدن به هلاکت ابدى و شقاوت همیشگى ، در ضلالت و گمراهى خواهد ماند !

آرى ، انسانى تا ابد از گمراهى مصون است و از کوشش و جهادش بهره خواهد برد و عمرش ضایع نخواهد شد و در پیشگاه حق عملش مقبول و لغزشش مغفور و کوششش مشکور است که به قرآن مجید و اهل بیت تمسّک جوید . این معنا را جوامع حدیثى تسنن و تشیع از پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله)روایت کرده اند

 :

 إنّی تارِکٌ فیکُم مَا إن تَمَسَّکتُم بِهِ لَن تَضِلُّوا بَعدِی : أَحَدُهما أعظَم مِنَ الآخر : کِتَابُ اللّهِ حَبلٌ مَمْدودٌ مِن السَّماءِ إلَى الأرضِ ، وَعِترَتِی أهلُ بَیتِی ، وَلَن یَفتَرَّقَا حَتَّى یَرِدا عَلیَّ الحَوضَ فَانظُرُوا کَیفَ تَخْلُفُونِى فِیهِمَا .(6)

من چیزى را در میان شما به یادگار گذاشته ام که چون به آن چنگ زنید هرگز پس از من گمراه نشوید ، یکى از آن دو از دیگرى بزرگ تر است : کتاب خدا که ریسمانى کشیده شده از جانب خدا به سوى زمین است و عترتم اهل بیتم و این دو هرگز از هم جدا نگردند تا کنار حوض کوثر بر من وارد شوند ; پس با تأمل و دقت بنگرید که در نبودن من حق مرا درباره این دو گوهر گرانبها چگونه ادا مى کنید ؟

حقیقت وجودى اهل بیت (علیهم السلام)

با توجه به آیات و روایات و مطالبى که در فصل قبل مشخص شد و با تکیه بر آیه مباهلهکه از شخص امیرالمؤمنین (علیه السلام) تعبیر به نفس شده مى توان اثبات کرد که وجود علوى که ریشه وجود یازده امام معصوم است ، حقیقت نورى اش با نور محمّدى یکى است و تفاوت آن دو فقط در جنبه جسمى و مادى است .

امام صادق (علیه السلام) در روایتى مهم مى فرماید : 

إنَّ اللّهَ کَانَ إذ لا کَانَ ، فَخَلقَ الکَانَ ، وَالمَکَانَ وَخَلَقَ نُورَ الأنوَارِ الَّذِی نُوِّرَتْ مِنهُ الأَنوَارُ ، وَأجْرَى فِیهِ نُورَهُ الَّذِی نُوِّرَتْ مِنهُ الأنوارُ ، وهو النُّورُ الَّذِى خَلَقَ مِنْهُ مُحَمَّداً وعَلِیّاً .(7)

خدا بود وقتى که « کان » نبود پس کان و مکان را آفرید و نور الانوارى که انوار از آن نورانى شدند خلق کرد و در آن نورش که همه انوار از آن نورانى شدند جارى ساخت و آن نورى است که محمّد و على را از آن پدید آورد .

   در تفسیر الامام العسکرى (علیه السلام) : 656 و بحار الأنوار : 37/48 ، باب 50 ، حدیث 27 در ذیل حدیث شریفى که از رسول با کرامت اسلام (صلى الله علیه وآله) نقل شده است در تفسیر آیه شریفه مباهله چنین آمده است :

فکان الأبناء الحسن والحسین ، جاء بهما رسول اللّه فأقعدهما بین یدیه کجروى الأسد وأمّا النساء فکانت فاطمة جاء بها رسول اللّه (صلى الله علیه وآله) وأقعدها خلفه کلبوة الأسد وأمّا الأنفس فکان على بن أبى طالب (علیه السلام) .

   با توجه و تدبر در مصادر اصیل شیعه و حتى کتب عامه مى توان چنین نتیجه گرفت که : ( أجمع المفسرون على أن المراد بالنفس هاهنا على (علیه السلام) ) ، که در الصواعق المحرقه : 238 نیز چنین بیان شده است . مرحوم علامه مجلسى نیز در بحار الأنوار : 35/257 ، باب 7 . بابى را به این آیه شریفه اختصاص داده اند .

 و در روایت دیگرى فرمود :

 یا على ! من و تو از یک نور آفریده شده ایم سپس آن نور در پشت آدم قرار گرفت تا در پشت عبدالمطلب دو بخش شد : بخشى در پشت عبداللّه قرار گرفت و بخشى هم در پشت ابوطالب .(8)

 به این خاطر هیچ نورى و روحى با پیامبر مأنوس تر از نور و روح علوى نبود و حضرت حق ، شب معراج به سبب این انس با صداى وجود مبارک امیرمؤمنان (علیه السلام) با حضرت رسول اکرم (صلى الله علیه وآله) سخن گفت و به همین جهت بین محمّد و على عقد اخوت و برادرى بست تا این اخوت و برادرى و یگانگى را نیز در عالم خلق و جهان طبیعت بروز و ظهور پیدا کند و به این علت به او مى فرمود :

 إنّکَ تَسمَعُ مَا أسمَعُ وَتَرَى مَا أَرَى .(9)
آنچه را من مى شنوم تو نیز مى شنوى و آنچه را من مى بینم تو هم مى بینى .

 بر اساس روایات و دلایل متین و استوار ، على سرّ و باطن محمّد است و محمّد فیض الهى است . و این خواست خداست که ولایت را باطن و سرّ رسالت قرار داد تا هرجا محمّد ظهور مى کند این باطن و سر با او باشد ; پس بى ولایت امیرمؤمنان ، رسالت ناقص است .

 

 ( . . . وَإِن لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ . . . ) .(10)
 . . . و اگر انجام ندهى پیام خدا را نرسانده اى . . .
 وجود مقدس اسداللّه الغالب على بن أبى طالب (علیه السلام) در مرحله و مرتبه ولایتش به اذن حق متصرف در ملکوت و مالک باطن وجودات و جلوه گاه همه مدارج غیب و شهود است و هیچ تصرفى در هستى بدون توجه نورى حضرتش صورت نمى گیرد پس بدون حبّ على و قبول ولایت او نمى توان به حبّ رسول و حبّ خداوند متعال رسید چون ولى اللّه باب اللّه است و نور محمّدى و علوى آغاز و انجام هستى است .
بِکُمْ فَتَحَ اللّهُ وَبِکُمْ یَخْتِمُ ، وَإیابُ الْخَلْقِ إلَیْکُمْ .(11)
خدا با شما آغاز کرد و با شما پایان مى دهد و بازگشت خلق به سوى شماست .
چندانکه در آفاق نظر کردم و دیدم *** از روى یقین در همه موجود على بود
این کفر نباشد سخن کفر نه این است *** تا هست على باشد و تا بود على بود
 در ضمن روایاتى که در کتب معتبر و اصیل اسلامى آمده ، اوصاف دوازده امام معصوم را در همه زمینه ها یکى مى داند چرا که خلقت آنان از همان نور و حقیقت رسول با عظمت اسلام (صلى الله علیه وآله) است .
باید گفت : به غیر از مقام نبوت آنچه از معانى و حقایق و . . در وجود مبارک رسول اکرم (صلى الله علیه وآله) است ، بى کم و کاست در امامان معصوم (علیه السلام) تجلّى دارد و همه آنان ـ چنان که خود فرموده اند ـ اسماى حسناى الهى هستند ،( نَحْنُ وَاللّهِ أسمَاؤُهُ الحُسنىَ ).(12)
 و به همین خاطر جهانیان وام دار اینانند و اینان را بر جهانیان حقوقى است که اداى آن حقوق بر عهده جهانیان واجب و لازم است چنان که در کتاب شریف الکافى از معصوم روایت مى کند :
الدُّنیَا وَمَا فِیهَا للّهِ تَبَارَکَ وَتَعَالَى ، وَلِرَسُولِهِ ، وَلَنَا ، فَمَن غَلَبَ عَلَى شَیء مِنهَا فَلیَتَّقِ اللّهَ ، وَلْیُؤَدِّ حَقَّ اللّهِ تَبَارکَ وَتَعَالَى ، وَلْیَبَرَّ إخوَانَهُ ، فَإنْ لَمْ یَفْعَلْ ذَلِکَ فَاللّهُ وَرَسُولُهُ وَنَحنُ بُرَآءُ مِنهُ .(13)
دنیا و آنچه در آن است در سیطره مالکیت خداى بزرگ و پیامبرش و ما قرار دارد پس هر کس به چیزى از آن دست یافت باید تقواى الهى را رعایت کند و به اداى حق خدا برخیزد و به برادرانش نیکى کند ، اگر چنین نکند خدا و رسولش و ما از او بیزاریم .
 در هر صورت ریشه وجودى اهل بیت (علیهم السلام) ، حقیقت نوریّه محمّدیه است که از طریق جلوه تامّش بر على و فاطمه (علیهم السلام) است و ایجاد علقه زوجیت بین این دو دریاى شگرف معنوى سبب ظهور یازده مظهر تام و مُظهر کل شد و از همان زمان هم براى هدایت جهانیان به نام آن بزرگواران و تعدادشان ، همگان را توجه داد .
جابر بن عبداللّه انصارى که تا پایان عمر مورد عنایت و احترام اهل بیت (علیهم السلام)بوده ، مى گوید :
هنگامى که خداى عزّ و جلّ آیه شریفه :( یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِى الاَْمْرِ مِنْکُمْ )(14)را بر پیامبرش محمّد نازل کرد من گفتم : اى فرستاده خدا ! ما خدا و پیامبر را شناختیم ، اولوالامرى که خدا طاعتشان را به طاعت تو مقرون نموده کیانند ؟ حضرت فرمود : جابر ! جانشینان من و پیشوایان مسلمانان پس از من هستند ; اول آنان على بن ابى طالب سپس حسن و حسین آنگاه على بن الحسین و بعد محمّد بن على که در تورات معروف به باقر است و تو او را درک مى کنى ، هرگاه زیارتش کردى سلام مرا به او برسان سپس صادق جعفر بن محمّد و بعد از او موسى بن جعفر و پس از او على بن موسى آنگاه محمّد بن على سپس على بن محمّد سپس حسن بن على آنگاه هم نام و هم کنیه من حجّت خدا در زمین و باقى مانده او در میان بندگانش فرزند حسن بن على خواهد بود ، همان که خداى متعال ، خاور و باختر زمین را به دست او بگشاید و همان که از دیده شیعیان و دوستانش پنهان خواهد شد و در آن زمان جز آنکه خدا دلش را براى ایمان خالص کرده ، کسى در اعتقاد به امامت او پابرجا و استوار نخواهد ماند .(15)
نکته قابل توجه دیگرى که در مورد حقیقت وجودى اهل بیت (علیهم السلام) در روایات صادر از آن ذوات مقدس به چشم مى خورد ، تشبیه بسیار عمیق و پر معناى اهل بیت (علیهم السلام) به شجره طیّبه است .
امام صادق (علیه السلام) شجره طیبه را که حضرت حق در قرآن در سوره ابراهیم(16) ذکر فرموده ، در برابر پرسشى که عمرو بن حُریث از آن حضرت درباره آن مى پرسد چنین توضیح مى دهد :
 رَسُولُ اللّهِ (صلى الله علیه وآله) أصلُهَا ، وَأمِیرُالمُؤمِنینَ (علیه السلام) فَرْعُهَا ، وَالأَئِمَّةُ مِن ذُرِّیَّتِهِمَا أغصَانُها ، وَعِلمُ الأَئمّةِ ثَمَرَتُهَا ، وَشِیعَتُهُم المُؤمِنُونَ وَرَقُها ، قَال وَاللّهِ إنَّ المُؤمِنَ لَیُولَدُ فَتُورِقَ وَرَقَةٌ فِیهَا وإنَّ المُؤمِنَ لَیَمُوتُ فَتَسْقُطُ وَرَقَةٌ مِنهَا .(17)
پیامبر خدا ریشه آن و امیرالمؤمنین تنه آن و امامان از نسل پیامبر و على شاخه هاى آن و دانش امامان میوه آن و شیعیان مؤمنشان برگ آن هستند . فرمود : به خدا سوگند که مؤمن به دنیا مى آید پس درخت برگى برمى آورد و مؤمن از دنیا مى رود پس از درخت برگى مى افتد .
در این روایت ، علاوه بر اثبات حقیقت وجودى واحد ائمه اطهار (علیهم السلام) از تشبیه شیعیان مؤمن به اوراق شجره طیبه ، به این مطالب مى توان رسید که حقیقت وجودى شیعیان مؤمن برگرفته از انوار تابناک اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) است .
 در روایتى آمده است که :
   شیعَتُنا خُلِقُوا مِنْ فاضِلِ طینَتِنا یَفْرَحُونَ لِفَرَحِناوَیَحْزَنُونَ لِحُزْنِنا.(18)
   نقطه مقابل شجره طیبه ، شجره خبیثه است که هدف از بیان آن ، مجسم ساختن چهره واقعى کلمه شرک و برنامه هاى انحرافى و مردم فاسد و کافر و خبیث است که با بى توجهى به دستورها و اوامر اهل بیت (علیهم السلام) و انقطاع از شجره طیبه ، به شجره خبیثه ملحق شده اند ، شجره اى که ( اجْتُثَّتْ مِن فَوْقِ الاَْرْضِ مَالَهَا مِن قَرَار ) از زمین کنده شده و قرارى ندارد و بى ریشه است که در برابر توفان ها هر روز به گوشه اى پرتاب مى شود .
   در روایات آمده است که شجره طیبه پیامبر و على و فاطمه و فرزندان آنها هستند و شجره خبیثه بنى امیه است (19 .
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ اسراء/101 .                              2 ـ آل عمران/49 .
3 ـ قمر/1 ـ 2 .                                 4 ـ اسراء/1 .                            
5 ـ آل عمران/61 .
6ـ سنن الترمذى : 5/663 ; بحار الأنوار : 23/118 ، باب 7 ، حدیث 36 .
7 ـ الکافى : 1/441 ، باب مولد النبى ووفاته ، حدیث 9 ; بحار الأنوار : 15/24 ، باب 1 ، حدیث 46 .
8 ـ بحار الأنوار : 5/11 ، حدیث 12 .
9 ـ نهج البلاغة : 562 ، خطبه 234 ; عوالى اللئالى : 4/122 ، حدیث 204 ; بحار الأنوار : 18 / 223 ، باب 1 ، حدیث 61 .
10 ـ مائده ( 5 ) : 67 .
11 ـ عیون اخبار الرضا : 2/272 ; مفاتیح الجنان ، زیارت جامعه کبیره .
12 ـ الکافى : 1/145 ، باب النوادر ، حدیث 4 .
13 ـ الکافى : 1/408 ، باب أن الأرض کلها للامام (علیه السلام) ، حدیث 2 .
14 ـ نساء ( 4 ) : 59 .
15 ـ مناقب : 1/282 ; کمال الدین : 253 ; کفایة الأثر : 53 .
16 ـ ابراهیم ( 14 ) : 24 .
17 ـ الکافى 1/428 ، باب فیه نکت ونتف من التنزیل فى الولایة ، حدیث 80 ( با کمى اختلاف ) ; تفسیر الصافى : 1/886 .
18. الأمالى، طوسى : 299 ، حدیث 588 .
19- تفسیر نور الثقلین : 2 ذیل آیه شریفه .



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( دوشنبه 86/12/13 :: ساعت 4:18 عصر )
»» غدیر روز طلوع آفتاب ولایت در پهنه بی کران رسالت2

 2 - در دوران غربت بعد از پیامبراکرم‏(صلى الله علیه وآله وسلم)، که توأم با اختناق نیز بود، از جمله جاهایى که مردم مى‏توانستند با حضرت زهرا(علیها السلام) دیدارى داشته باشند و سؤالاتشان را مطرح نمایند، در خارج از شهر مدینه، بر سر مزار شهداى احد و حمزه سیّدالشّهدا بود. از جمله کسانى که در کنار مزار شهدا با حضرت زهرا(علیها السلام) ملاقات کرده، محمود بن لبید (و یا اسید) است. او مى‏گوید:

پس از وفات رسول اللّه(‏صلى الله علیه وآله وسلم) فاطمه زهرا(علیها السلام) را در کنار قبر حمزه در احد مشاهده کردم، در حالى که به شدّت منقلب بود و اشک مى‏ریخت. صبر کردم تا آرام گرفت، آنگاه به حضور ایشان رسیدم و عرضه داشتم: اى بانوى من! سؤالى برایم پیش آمده است که مى‏خواهم با شما در میان بگذارم.

فرمود: بپرس!

عرض کردم: آیا رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) قبل از وفات خود، تصریحى بر امامت على‏(علیه السلام )داشته است؟ و آیا از طرف ایشان نصّى بر این مطلب وجود دارد؟ فرمود:

«واعجباه! أنسیتم یوم غدیرخم؛ شگفتا و عجبا! آیا روز غدیرخم را فراموش کرده‏اید؟»

عرضه داشتم: روز غدیر را مى‏دانم (و آن غیر قابل انکار است)، از آن اسرارى که رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) با شما در میان گذاشته، مرا آگاه کنید، فرمود:

«اشهداللّه تعالى لقد سمعته یقول: علىٌّ خیر من أخلّفه فیکم، و هو الامام والخلیفة بعدى، و سبطاى و تسعة من صلب الحسین أئمّة أبرار، لئن اتبعتموهم وجدتموهم هادین مهدیّین، و لئن خالفتموهم لیکون الاختلاف فیکم الى یوم القیامة؛ خدا را شاهد مى‏گیرم که شنیدم رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: على بهترین کسى است که او را جانشین خود در میان شما قرار مى‏دهم. على امام و خلیفه بعد از من است، و دو فرزندم (حسن و حسین) و نه تن از فرزندان حسین پیشوایان و امامانى پاک و نیکند. اگر از آنها اطاعت کنید، شما را هدایت خواهند نمود، و اگر مخالفت ورزید، تا روز قیامت بلاى تفرقه و اختلاف در میان شما حاکم خواهد شد.»

پرسیدم: بانوى من! پس چرا على‏(علیه السلام) سکوت کرد، و براى گرفتن حقّ خویش قیام نکرد؟
حضرت زهراعلیها السلام در پاسخ فرمود:

«یا اباعمر لقد قال رسول اللّه‏صلى الله علیه وآله وسلم: مثل الامام مثل الکعبة اذ تؤتى و لا تأتى - أو قالت: مثل علىّ - ثمّ قالت: أما واللّه لو ترکوا الحقّ على أهله و اتبعوا عترة نبیّه لما اختلف فى‏اللّه اثنان، و لورثها سلف عن سلف و خلف بعد خلف حتى یقوم قائمنا التاسع من ولد الحسین، و لکن قدّموا من أخّره اللّه و أخّروا من قدّمه اللّه، حتى اذا ألحدوا المبعوث و أودعوه الجدث المجدوث، اختاروا بشهوتهم و عملوا بآرائهم، تبّاً لهم أو لم یسمعوا اللّه یقول: «و رَبُّکَ یَخْلُقُ مایَشاءُ وَ یَخْتارُ ماکانَ لَهُمُ الخِیَرَةُ»(4)؟ بل سمعوا و لکنّهم کما قال اللّه سبحانه: «فَاِنَّها لا تَعْمَى الاَبْصارُ وَلکِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الّتى‏ فی الصُّدُورِ»(5) هیهات بسطوا فى الدّنیا آمالهم و نسوا آجالهم، فتعساً لهم و أضلّ أعمالهم، أعوذبک یا ربّ من الحُور بعد الکَوْر؛ اى اباعمر، رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم فرمود: مَثَلِ امام (مثل على)، همانند کعبه است، که مردم به سراغ آن مى‏روند، نه آنکه کعبه به سراغ مردم بیاید.

(سپس حضرت زهراعلیها السلام ادامه داد:)

آگاه باش! به خدا سوگند! اگر حق را به اهلش واگذار مى‏کردند و از عترت رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم اطاعت مى‏نمودند، دو نفر هم (در حکم خداوند) با یکدیگر اختلاف نمى‏کردند، و امامت همان گونه که پیامبر خداصلى الله علیه وآله وسلم معرّفى فرمود، از على‏علیه السلام تا قائم ما، فرزند نهم حسین، از جانشینى به جانشینى دیگر به ارث مى‏رسید. اما کسى (ابوبکر) را مقدّم داشتند که خدا او را کنار زده بود، و کسى (على) را کنار زدند که خدا او را مقدّم داشته بود. نتیجه آن شد که محصول بعثت را انکار کردند و به بدعت‏ها روى آوردند، آنها هوا پرستى را برگزیدند و براساس رأى و نظر شخصى عمل کردند، هلاکت و نابودى بر آنان باد! آیا نشنیدند کلام خدا را که فرمود:

«پروردگار تو هرچه بخواهد، مى‏آفریند و هرچه بخواهد، برمى‏گزیند، آنان (در برابر او) اختیارى ندارند.»؟

آرى شنیدند، اما همان گونه که قرآن فرمود:

«چشم‏هاى ظاهر نابینا نمى‏شود، بلکه دل‏هایى که در سینه‏هاست، کور مى‏شود.»
افسوس که آنان آرزوها و هوس‏هاى خود را تحقّق بخشیدند و از مرگ و قیامت غافل ماندند! خدا نابودشان گرداند و آنان را در کارهایشان گمراه کند.

پروردگارا! به تو پناه مى‏برم از کمى یاران پس از فراوانى آنان.»(6)

 3 - «غصب فدک» انتقامى بود که از حضرت زهراعلیها السلام در مقابل حمایت‏هایش از حقّ امیرمؤمنان‏علیه السلام گرفته مى‏شد. پافشارى حضرت بر دفاع از ولایت امیرمؤمنان‏علیه السلام و نگرانى هیئت حاکمه از تأثیر کلام حضرت زهراعلیها السلام در میان مردم، آنان را واداشت تا با گرفتن فدک از ایشان، به دو هدف عمده برسند: از یک سو، به دیگر معترضان نشان دهند که ایستادگى در برابر قدرت حاکمه هزینه‏هاى سنگینى دارد و از سوى دیگر، وانمود کنند که مشکل اصلى هیئت حاکمه با حضرت زهراعلیها السلام مسائل مالى و دنیوى است، نه مبحث دین و امامت و ولایت!

آنها مى‏دانستند که خاندان رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم و اهل بیت مطهّر، هیچ گونه دلبستگى به مال دنیا ندارند، و تمام همّ و غمّ آنان حفظ مکتب اسلام و پایدارى از اصالت آن است و اگر این واقعیت براى عامّه مردم به اثبات برسد پایه‏هاى لرزان حکومت جدید، سست‏تر خواهد شد. بنابراین، نیازمند سوژه‏اى بودند که اذهان مردم را به سوى دیگرى هدایت کنند و مشکل اصلى حکومت با خاندان رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم را دعواى ارث و میراث و درد مال و منال جلوه دهند؛ لذا بهترین سوژه را گرفتن فدک یافتند، و با تحریف سخنان رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم مشروعیتى براى کار ناپسندیده خود تدارک دیدند.

حضرت زهراعلیها السلام که به خوبى از اهداف آنان اطلاع داشت، فرصت را مغتنم شمرد و خطبه مشهور خود را در مسجد مدینه ایراد فرمود؛ خطبه‏اى که طنین سخنان رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم را در اذهان مردم به یاد مى‏آورد، گویى که پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم بر بالاى منبر خطبه مى‏خواند!

حضرت در این خطبه، حقایق فراوانى را با مردم در میان گذاشت، و پرده‏هاى تزویر و تحریف را کنار زد و چهره غبارگرفته حقیقت را به مردم نشان داد. او چنان مستدل و مستحکم سخن گفت که خلیفه اوّل در برابر منطق قوى ایشان تسلیم شد و دستور بازگرداندن فدک را صادر نمود (گرچه با فاصله کمى مجدّداً به دستور نخست خود بازگشت). نتیجه خطبه حضرت، بسیار جالب و قابل توجّه است؛ بعد از آن خطبه تاریخى جمعى به حضرت زهراعلیها السلام گفتند:

«یا بنت محمّد! لو سمعنا هذا الکلام منک قبل بیعتنا لأبى بکر ما عدلنا بعلىّ أحدا؛ اى دختر رسول خدا! اگر قبل از بیعت با ابوبکر این سخنان را از تو مى‏شنیدیم، به هیچ وجه کسى را بر على‏علیه السلام ترجیح نمى‏دادیم!»

اینجا بود که حضرت در جواب آنان به جریان غدیرخم اشاره کرده، فرمود:

«هل ترک أبى یوم غدیرخم لأحد عذرا؟؛ آیا پدرم رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم پس از حادثه غدیرخم، جایى براى عذرآوردن باقى گذاشته بود؟»

در کتاب دلائل الامامه نقل شده است: بعد از اینکه حضرت زهراعلیها السلام آن خطبه غرّا را ایراد فرمود، در هنگام بازگشت از مسجد، رافع بن رفاعه به دنبال حضرت آمد و خطاب به ایشان عرضه داشت:

«یا سیّدةالنّساء لو کان أبوالحسن تکلّم فى هذا الأمر و ذکر للنّاس قبل أن یجرى هذا العقد ما عدلنا به احداً؛ اى سرور زنان! اگر على‏علیه السلام قبل از اینکه مردم با ابوبکر بیعت کنند، با آنان سخن مى‏گفت و روشنگرى مى‏نمود، ما از او رویگردان نمى‏شدیم، و با فرد دیگرى بیعت نمى‏کردیم!»

حضرت زهراعلیها السلام فرمود:

«الیک عنّى فما جعل اللّه لأحد بعد غدیرخم من حجّة و لاعذر؛ مرا به حال خود بگذار، که خداوند بعد از جریان غدیرخم براى هیچ کس عذر و بهانه‏اى قرار نداده است.»(7)

 -------------------------------------------------------


1. مائده / 67.

2. همان / 3.

3. اسنى المطالب، ص 50؛ الغدیر، ج 1، ص 97.

4. قصص / 68.

5. حجّ / 46.

6. کفایةالاثر، ص 198؛ الصراط المستقیم، ج 2، ص 123؛ بحارالانوار، ج 36، ص 353، نهج الحیاة، ص 38 - 40.

7. دلائل الامامة، ص 37 و 38؛ الخصال، ج 1، ص 173؛ بحارالانوار، ج 30، ص 124.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 86/12/12 :: ساعت 11:58 صبح )
»» غدیر روز طلوع آفتاب ولایت در پهنه بی کران رسالت1

اهمیت غدیر

جایگاه غدیر در نزد مسلمانان به جهت واقعه آخرین سال حیات رسول خدا(ص) ویژگی خاصی دارد ولی اهمیت این روز از دیرباز مطرح بوده و دیگر انبیای الهی نیز با این روز آشنا و در ارتباط بوده اند . انتخاب یوشع بن نون، شمعون الصفا و آصف بن برخیا به جانشینی حضرت موسی(ع)، عیسی(ع) و سلیمان (ع) نیز در این روز بوده  است .

  تمامی پیامبران الهی  از آدم تا به خاتم دارای وصی بوده اند . نام وصی آدم(ع) ، " هبة الله " بود که به زبان عبرانی،"شیث"خوانده می شود. وصی ابراهیم(ع)"اسماعیل " ، وصی یعقوب (ع) " یوسف " ، و وصی موسی(ع) " یوشع بن نون" می باشد که همسر موسی بر ضد او شورش نمود . وصی عیسی نیز" شمعون " نام داشت.

خاتم الأنبـیاء ( صلی الله علیه و آله و سلم ) نیز پیـامبری نو ظهـور و جدای از پیامبـران پیشیـن نبود تا امت خویـش را بـدون تعییـن    "وصی" و" ولی امر" رها سازد . او همان کسی است که جامعه اسلامی کوچک مدینه را به هنگام غیبت خویش ، یک لحظه هم بدون رهبر رها ننمود و هر بار که شهر مدینه را حتی برای مدتی کوتاه ترک می نمود ، شخصی را به جانشینی خویش منصوب می داشت .  آری ، محال است که خاتم الأنبیاء (صلی الله علیه و آله و سلم ) و دیگر رسولان خدا ، جامعه اسلامی را برای همیشه تاریخ رها سازند و "ولی امر" پس از خود را تعیین ننمایند . نه تنها پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم  ) رهبر جامعه  و وصی خویش را معین نمود ، بلکه از این جهت نیز شباهتهای شگفت انگیزی با پیامبران دیگر دارد .

 ویژگی های غدیر

غدیر از ویژگى‏ها و امتیازاتى برخوردار است که آن را نسبت به دلایل دیگر در زمینه امامت امیر المومنین(ع)، برتر و شاخص‏تر کرده است؛ از جمله:

 1. علاوه بر محدّثان شیعه که همگى حدیث غدیر را نقل کرده‏اند، اغلب محدّثان بزرگ اهل سنّت و مورّخان جهان اسلام حدیث غدیر را نقل و صحّت آن را تأیید نموده‏اند؛ تا آنجا که اگر کسى در صحّت این حدیث تردید داشته باشد، باید به همه احادیث دیگر و حتّى مسائل بدیهى اسلام نیز با دیده تردید بنگرد.

2. گرچه رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) در فرصت‏هاى مختلف و موقعیت‏هاى متفاوت، بر امامت و جانشینى حضرت على‏علیه السلام تصریح کرده بودند؛ اما اعلام رسمى این مطلب مهم در «غدیر خم» بوده است. با توجه به اینکه این اعلام بعد از «حجّةالوداع» بود و همه مسلمانان متوجه نزدیک شدن حادثه رحلت پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) بودند و به طور طبیعى در انتظار معرفى جانشین ایشان به سر مى‏بردند؛ رسمیّت بیشترى به روز غدیر داده بود.

 3. اجتماع عظیم مردم نیز در غدیرخم، کم نظیر بود. بیشتر مسلمانان از مناطق مختلف و قبائل گوناگون، در آن جمع حضور داشتند و در حقیقت نقش پیک رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) را بر عهده داشتند، تا «پیام غدیر» را به عنوان مهم‏ترین خبر حجّ آن سال به منطقه خود برده و دیگر مسلمانان را از این رویداد سرنوشت‏ساز آگاه سازند. با توجه به این نکته که حجّ آن سال نیز آخرین حجّى بود که مسلمانان به همراهى رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) برگزار کرده بودند و حالت وداع با آن حضرت را داشت، حسّاسیت حدیث غدیر بیشتر آشکار مى‏شود.

 4. آماده کردن فضا براى اعلام این خبر مهم و سرنوشت ساز، تأثیر به سزایى در ماندگار شدن حادثه غدیرخم داشت. رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) این اجتماع را در محلّى تشکیل داد که در آنجا راه‏هاى مختلف از هم جدا مى‏شد. بنابراین به جمعى که از آن محل گذشته بودند، خبر دادند که جهت استماع سخنان رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) باز گردند و به جمع حاضر گفتند: مقدارى صبر کنند تا بقیه نیز به این محل برسند. سپس منبرى فراهم کردند و رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) در اجتماع عظیم مردم به سخنرانى پرداخت.

مقدمه چینى‏هاى حضرت در سخنانش و سؤالاتى که از مردم کردند و سپس صراحت کلام حضرت در معرّفى امیرمؤمنان(‏علیه السلام) و بلندکردن دست وى و نشان دادن به مردم و اعلام رسمى خلافت وى، راه را براى هر نوع توجیه و تأویلى بست و «غدیرخم» را در تاریخ اسلام به طور قطعى و روشن به ثبت رساند.

5. آیه‏اى که قبل از اعلام رسمى ولایت امیرمؤمنان‏(علیه السلام) نازل شد، بیانگر اهمیّت فوق العاده غدیر بود و از سویى، بیانگر نگرانى‏هاى رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) در این زمینه هست:

 «یا ایّها الرّسول بلّغ ما انزل الیک من ربّک و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته واللّه یعصمک من   الناس انّ اللّه لایهدى القوم الکافرین»(1)

اى پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است کاملاً (به مردم) برسان، و اگر (این کار را) نکنى، رسالت او را انجام نداده‏اى. خداوند تو را از (خطرات احتمالى) مردم نگه مى‏دارد و خداوند جمعیت کافران را هدایت نمى‏کند.

در قرآن چنین آیه تهدیدآمیزى خطاب به رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) وجود ندارد و به صراحت اعلام نشدن ولایت على(‏علیه السلام) را، مساوى با عدم تبلیغ رسالت الهى معرّفى مى‏نماید و در مقابل نگرانى‏هایى که رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) داشت، وعده حفظ و حراست به ایشان داده مى‏شود.

اما آیه‏اى که بعد از اعلام ولایت على(‏علیه السلام) در غدیر نازل شد، موجى از سرور و شادى را در دل‏هاى مؤمنان پدید آورد و آرامش و اطمینان خاطرى به آنان بخشید:

«الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم واخشونى الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم‏الاسلام دیناً»(2)

امروز کافران از (زوال) دین شما مأیوس شدند. بنابراین از آن‏ها نترسید و از من بترسید! امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم.

6. فرمان رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) به همه مسلمانان حاضر در غدیرخم، مبنى بر بیعت با امیرمؤمنان‏علیه السلام نیز حادثه مهمّى بود که در همان روز اتفاق افتاد. حضرت به همه مسلمانان دستور دادند تا با امیرمؤمنان(‏علیه السلام) دست بیعت دهند و اعلام وفادارى کنند. به همین منظور، خیمه‏اى فراهم شد و على‏(علیه السلام) در آن خیمه نشست و مسلمانان یکایک با ایشان بیعت کردند و حتى روش خاصّى براى بیعت زنان با حضرت تدارک دیده شد؛ تا آنان نیز با خلیفه رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) بیعت نمایند.

 غدیر و فاطمه

غدیر از اهرم هایی بود که اهل بیت(علیهم السلام) به خوبی می توانستند با تمسک به آن در مقام دفاع از ولایت برآیند. حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) در مواردی به این مهم پرداختند:

1 - ابوالخیر محمد جزرى شافعى (متوفّاى 833 ق.) در کتاب أسنى المطالب فى مناقب سیّدنا علىّ بن ابى‏طالب با سند بسیار زیبایى، حدیث غدیر را از حضرت فاطمه‏علیها السلام چنین نقل مى‏کند:
فاطمه، دختر امام علىّ بن موسى الرّضا(علیه السلام) از عمّه‏هایش فاطمه، زینب و امّ‏کلثوم، دختران امام موسى بن جعفر(علیه السلام) نقل مى‏کند که آنان فرمودند: فاطمه دختر امام صادق‏(علیه السلام)از عمّه‏اش فاطمه، دختر امام محمدباقر(علیه السلام) و او از عمّه‏اش فاطمه دختر امام زین العابدین(‏علیه السلام) نقل مى‏کند که فاطمه و سکینه دختران امام حسین(‏علیه السلام )از عمّه‏شان امّ‏کلثوم دختر امیرمؤمنان(‏علیه السلام) نقل مى‏کند که مادرش فاطمه زهرا(علیها السلام) دختر مکرّم رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) خطاب به مردم فرمود:

«أنسیتم قول رسول اللّه‏صلى الله علیه وآله وسلم یوم غدیرخم: من کنت مولاه فعلىّ مولاه و قوله‏صلى الله علیه وآله وسلم: أنت منى بمنزلة هارون من موسى(3)؛ آیا کلام رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم را فراموش کردید که در روز غدیر خم فرمود: «هرکس را که من مولاى او باشم، پس على نیز مولاى اوست.»؟ و کلام دیگر رسول رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم که فرمود: «یا على! جایگاه تو نسبت به من همانند موقعیت هارون نسبت به موسى‏علیه السلام مى‏باشد.»؟!

نکته قابل توجه در این حدیث، اهتمام خاندان اهل بیت(‏علیهم السلام) به حدیث غدیر و حفظ آن است، به گونه‏اى که پاسدارى از حریم ولایت با نقل مستمرّ حدیث غدیر در میان آنان و فرزندانشان، یک سیره دائمى شده بود و سعى و کوشش آن بزرگواران براى روشن ماندن چراغى که رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) در غدیرخم مشتعلش ساخته بود، بسیار جدّى و قابل تأمّل است.

در حقیقت، این اهتمام و جدّیت، میراثى بود که از حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) به آنان رسیده بود. و درسى بود که از مکتب آن بزرگوار تعلیم دیده بودند؛ زیرا ایشان یگانه مربّى دفاع از ولایت بود که با منطق بسیار مستحکم خود و با صلابت و استوارى غیر قابل وصف خود، راه پر افتخار حمایت از ولایت را گشود، و اهل‏بیت‏(علیهم السلام) و خاندان پربرکتشان نیز بهترین رهروان این راه شدند و با مجاهدت‏هاى طاقت فرساى خود این امانت را به نسل‏هاى بعد و در نهایت به ما و آیندگان سپردند.

نکته مهمّ دیگر حدیث، این است که امامان معصوم‏(علیهم السلام) در تعلیم و تربیت فرزندان خود، فرقى بین دختران و پسران نمى‏گذاشتند و همه آنان را از سرچشمه معارف ناب اسلامى سیراب مى‏ساختند و بار مسؤولیت حفظ امانت‏هاى الهى و یادگارهاى رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) و فاطمه زهرا(علیها السلام) را بر عهده آنان مى‏گذاشتند و آنان نیز با شایستگى، این امانت‏ها را به نسل‏هاى بعدى انتقال مى‏دادند. این حدیث، نمونه‏اى از احادیث «فاطمیّات» است و نمونه‏هاى فراوان دیگرى نیز در ابواب مختلف وجود دارد.

به راستى خاندان اهل‏بیت عصمت و طهارت(‏علیهم السلام) خاندان علم و دانش و حکمت بودند و زن و مردشان ستارگان درخشان آسمان علم و عمل هستند.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 86/12/12 :: ساعت 11:57 صبح )
»» ملت و پسامِلّت در هزاره‌ی سوم

هنوز ملت و ملیت‌خواهی برجسته‌ترین وضعیت همبستگی انسان‌ها و بازتولید هویت جمعی به‌حساب می‌آید. اما در نگاهی به تاریخ تمدن انسانی، این وضعیت همیشه شکل و محتوای کنونی را نداشته است، و به‌گفته‌ی اغلب نظریه‌پردازان، یک ملت با دولتی واحد به‌عنوان یک اصل سیاسی مبتنی بر این باور که واحد سیاسی و ملی باید متجانس باشد (1986:1 Gellner)، تاریخی نزدیک به دو قرن را پشت ‌سر خود دارد. تقریباً اختلاف چندانی در‌خصوص مدرن‌بودن ملت و ملیت‌خواهی به‌معنایی که در این دو قرن نمایان شده ‌است، وجود ندارد. اختلاف نظر تنها در آن‌جاست که گروهی آن‌را متصل و مرتبط با دور‌ه‌ی پیشا-مدرن و عواملی همبستگی‌بخش چون قومیت می‌دانند (‌1986 Smith)، و گروهی دیگر‌آن‌را در وضعیت مدرن و گسسته از وضعیت پیشا-مدرن تعریف می‌کنند (‌1986 Gellner.)

نظریه‌پردازانی که گذشته‌ی پیشا-مدرن را در شکل‌گیری ملت و ملیت‌خواهی حیاتی می‌دانند، تأکید می‌کنند که این شکل‌‌گیری تابع جبری گذشته نیست، اما خارج از محدوده‌های آن هم نمی‌تواند بروزکند و یادآوری می‌کنند که رهبران ملیت‌خواه همچون باستان‌شناسان این امکان را دارند که با کاوش گذشته، عناصری را بازیابی‌کنند که به وحدت ملی و جنبش ملیت‌خواهی جهت دهد. این نگاه تلاش می‌کند تا نقش اسطوره‌ها و نمادها و ارزش‌ها و خاطراتی را که سازند‌ه‌ی هویت‌های قومی بوده و در حیات ملت‌های نوین زنده است، آشکارکند (‌224 :2000 Smith.) حال آن‌که مدرنیست‌ها، که شاخص آنان ارنست گِلنر است، ملت و ملیت‌خواهی را گسسته از گذشته‌ی پیشا-‌مدرن تفسیر می‌کنند. در این نگاه، ملیت پدیده‌ی مدرنی است ناشی از ایدئولوژی‌های ملیت‌خواهانه‌ای که در بستر جامعه‌ی صنعتی مدرن رشد‌کرده و بیان‌گر چنین جامعه‌ای است و خود بیان‌گر جامعه‌ی مدرن صنعتی است. وضعیت مدرن صنعتی، صورت‌بندی اجتماعی و نحوه‌ی همبستگی سیاسی نوینی را طلب می‌کرد. درواقع ملیت و ملیت‌خواهی نوین از طریق نظام آموزشی عمومی با زبانی معیار، درون یک نظام سیاسی، اقتصادی، و فرهنگی شکل می‌گیرد و به جامعه انسجام می‌بخشد (‌1986 Gellner.) بندیکت اندرسن، نیز با رویکردی مدرن اما متفاوت از گلنر، بر عنصر برساختگی و مصنوع‌بودن ملت و ملیت‌خواهی نوین تأکید بیش‌تری می‌کند. او معتقد است که زمانی فرهنگ مذهبی عامل همبستگی انسان‌ها بود و اکنون یک فرهنگ ملی عامل این همبستگی است. این فرهنگ از طریق سرمایه‌داری مبتنی بر نشریات چاپی و همه‌گیر پراکنده‌شده و گسترش یافته است. در نگاه اندرسن،‌ ملت چیزی نیست جز یک جامعه‌ی سیاسی در پندار انسان‌ها؛ چرا که اعضای کوچک‌ترین ملت‌ها هم دیگر اعضای خود را نه می‌شناسند و نه با آن‌ها ملاقات می‌کنند و نه حتی از آن‌ها خبر دارند، و تنها این اعضا در ذهن جماعت وجود دارند (‌1994 Anderson.) این تعریف و برداشت مدرن‌، خود می‌توانست به‌نحوی حمایت‌کننده‌ی تحولات بعدی در نظریات ملیت‌خواهی باشد، که عمدتاً بر افول آن تکیه دارد.

‌در سال‌های آخر قرن بیستم، متأثر از مباحث و گرایشات پسا-مدرن و در متن تحولاتی چون فشردگی زمان و مکان، و اهمیت‌یافتن هویت‌های فرهنگی در زمینه‌ی جهانی‌شدن، بسیاری از نظریه‌پردازان از افول ملت و ملیت‌خواهی و به‌سرآمدن این شکل از همبستگی انسانی خبر دادند (برای نمونه نگاه‌کنید به )1986 (McNeill .‌ آنان دوره‌ی افول ملیت‌خواهی را دوره‌ی پسا-ملیت‌خواهی نام نهادند. مباحث پسا-ملیت‌خواهی این منطق را پیش می‌نهد که همان‌گونه که در دوره‌ی پیشا-مدرن، ملت و ملیت‌خواهی به‌گونه‌ای که در حال‌حاضر آن را درک می‌کنیم، در مخیله‌ی جوامع انسانی نمی‌گنجید، در آینده شاهد افول ملت و ملیت‌خواهی خواهیم بود. درون‌مایه‌ی مباحث پسا-ملیت‌خواهی، حاکی از مهاجرت‌های وسیع، چندگانگی فرهنگی، جنبش زنان، همراه با واگرایی ملی، تمرکز بر حقوق شهروندی در مقیاس جهانی و واقعیت‌یافتن پدیده‌ای قدرتمند به‌نام امرِ جهانی است. ‌ ‌

زمانی ارنست گلنر به موضوع توجه‌برانگیزی درمورد ملیت‌خواهی اشاره‌کرد که در وضعیت کنونی می‌تواند محرک طرح مباحثی مهم درمورد ملیت‌خواهی باشد. او در بحثی راجع به اخلاق ملیت‌خواهی، به دو نوع اخلاق افلاطونی و کانتی در دو وضع اجتماعی اشاره می‌کند که یکی با جماعت در دوره‌ی پیشا-مدرن و دیگری با جامعه در دوره‌ی مدرن مشخص می‌شود. در اولی اخلاق ناشی از نظام هستی است و حکایت از موقعیت وظیفه‌ی انسان در یک نظم ارگانیک دارد و در دومی اخلاق درمورد همه‌ی انسا‌ن‌ها ‌عمومیت دارد و ناشی از ماهیت خرد و در انسان امری درونی است. گلنر می‌گوید اخلاق ناسیونالیسم نه متناسب است با جامعه‌ی ارگانیک افلاطونی و نه متناسب است با جامعه‌ی لیبرال جهانی کانتی. در این میان یک احساس رُمانتیک در میان این دو نوع اخلاق و گذار از یک جماعت به یک جامعه به‌وجود می‌آید که نه اخلاق ارگانیک افلاطونی را برمی‌تابد و نه عمومیت و جهانی‌شدن همه‌ی انسان‌ها را. ملیت‌خواهی از یک‌سو اخلاق و وظیفه را بر‌حسب موقعیت نمی‌پذیرد، اما به‌هر‌حال موقعیت و ریشه‌ای جدای از موقعیت و ریشه‌ی همسایگان و دیگران برای خود قایل است و از سویی، در درون یک خودِ هویت‌یافته که در مرز خاکی مشخصی وقوع می‌یابد، به اخلاقی عام و انسانی واحدی تکیه می‌کند (‌1995 Gellner.) شاید اگر گلنر زنده می‌بود و مسیر حوادث را در ساحت نظریه جای می‌داد، می‌توانست بحث خود را درمورد ملیت‌خواهی و اخلاق متناسب با آن به‌سمت اخلاق کانتی سوق دهد و عرصه‌ای را برای بحث درمورد وضعیت پسا-ملیت‌خواهی بگشاید.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 86/12/12 :: ساعت 11:53 صبح )
»» حضرت امام علی النقی الهادی(ع)

نگاهی به زندگی امام هادی(ع)

حضرت امام على النّقى، ملقّب به هادى، فرزند امام جواد(علیه السلام) در 15 ذى حجّه سال 212 هجرى در مدینه به دنیا آمد. مادر بزرگوارش، سمانه، معروف به سیّده از برجسته ترین زنان زمان خود در ایمان و پاکدامنی بود.

آن حضرت در سوم رجب سال 254 در 42 سالگى در شهر «سامرّا» بر اثر زهرى که به دسیسه «معتزّ»، خلیفه عبّاسى، توسط «معتمد» عبّاسى، به آن حضرت خورانده شد به شهادت رسید.

 

موقعیت نابسامان درزمان متوکل عباسی

امام هادى(ع) پس از شهادت پدر بزرگوارش در محیط پر از خفقان و وحشتى که متوکّل عبّاسى به وجود آورده بود به سختى مى زیست.

خلیفه غاصب با حمله به یاران امام(علیه السلام)و ویران ساختن قبر حضرت امام حسین(علیه السلام)، شیعیان را بیش از پیش، دچار رعب و وحشت کرد و امام را از آنان دور ساخت و دستور داد تا آن بزرگوار را به سامرّا آوردند.

متوکّل به وسیله یحیى بن هرثمه، یکى از فرماندهان ارتش خود، نامه اى براى امام فرستاد و سپاهى را با یحیى همراه کرد تا به مدینه روند و خانه امام هادى را بازرسى کنند، بلکه مدرکى بجویند تا آن حضرت را محکوم به توطئه و اقدام علیه دولت کند.

هرثمه می گوید: سراى امام را بازرسى کردم و در آن جز قرآن و دعا و کتب علمى چیزى نیافتم.

هدف متوکّل از احضار امام(علیه السلام) به سامرّا نزد خود و ایجاد فاصله بین ایشان و یارانشان، محو کردن آن حضرت در حاشیه دربار خلافت بود تا در ضمن، آن حضرت را زیر نظر گیرد.

امام(علیه السلام) توجّه داشت که سیاست ستمگرانه آنان به او، روز به روز، تندتر و بیشتر مى شود، تا جایى که متوکّل در پایان حکومت خود، به علّت سعایتها و خبرچینى ها بر ضدّ امام(علیه السلام)، ایشان  را زندانى کرد.

موضع گیری های اطرافیان متوکل در طرز برخورد او با امام تاثیر بسیاری داشت ؛ یحیى بن اکثم که از دانشمندان بود و در محافل علمی ، از مطرح شدن امام هادی (ع) بیزار بود  به متوکّل گفت: دوست ندارم پس از پرسش هاى من از این مرد چیزى پرسیده شود، زیرا وقتى آشکار گردد که او دانشمند است رافضیان(شیعیان) تقویت مى گردند.

با وجود ممانعت های دولت، امام(علیه السلام) با کوشش خستگى ناپذیر و فراوان، پایگاه هاى مردمى خود را تا سر حدّ امکان تقویت مى کرد تا در برابر مشکلات، نیرویى پایدار به دست آورد و مجهّز و آماده باشد.

براى امام هادى(علیه السلام) از راههاى پنهانى و آشکار، مبالغى از بابت خمس و زکات و خراج مى رسید که آنها را در مصالح عمومى اسلام به مصرف مى رسانید تا جنبش و حرکت بیداری مسلمین فرو ننشیند.

 

 

 

 

 

 

امام هادی(ع) و قیامهای علویان

یکى از نگرانى هاى فرمانروایان عبّاسى در آن روز، شورش علویان بود، که عبّاسیان در برابر آن موضعى قاطعانه مى گرفتند تا پیش از رشد و گسترش، آن را در نطفه خفّه کنند و بقایاى آن را تعقیب نموده و از بین ببرند.

در آن هنگام، دولت عبّاسیان به علّت سیاست ظالمانه خود، دچار ناتوانى و گسیختگى شده بود و از اندک جنبش علویان به هراس مى افتاد.

از این روى، مقابل آنان روشى خشن پیش مىگرفتند و شورشیان را با بدترین شکنجه ها آزار مى دادند.

شورشیان علوى اگر در خود احساس قدرتى مىکردند و پیروانى فراهم مى آوردند، درمى یافتند که باید برنامه اى تهیّه کنند و نقشه اى طرح نمایند تا بر ضدِّ حکمرانان فاسد و منحرف، قیام کنند.

در بیشتر شورش ها با شعار "رضا از آل محمّد" مردم را فرا مى خواندند و منظورشان از آن شعار، بهترین شخص از آل محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم) بود و به اعتقاد آنان در آن زمان کسى بهتر از حضرت امام هادى(علیه السلام) وجود نداشت.

 

 

موضع امام هادى درباره غالیان

تمامى ائمّه(علیه السلام) و شیعیان آنها، برخوردى روشن و در عین حال قاطع با افراط و تفریط ها داشته و از کسانى که در باره اهل بیت غلوّ مى کرده و آنها را به مقام خدایى مى رساندند، به شدّت بیزارى مى جستند.

امام هادى فرموده است: کفر بر چهار بنیاد استوار یافته است: فسق، غلوّ، شکّ و شبهه.
ائمه(علیهم السلام) همواره پافشارى داشتند که هیچ گونه رابطه و پیوند میان ایشان و سران غُلات وجود ندارد  اِعلام مى داشتند که این سران، بر ایشان دروغ مى بندند.

غالیان، احادیث را خود وضع مى کردند و آنها را در میان گفته هاى امامان وارد مى کردند.
جعل حدیث و نسبت دادن آن به ائمّه، از یک سو باعث فراهم آمدن یاران و پیروانى براى آنها مى شد و از سوى دیگر کمکشان مى کرد تا در ویران کردن شرع و مشوّه کردن آن موفّقتر باشند و همین ویژگى در تبلیغات غالیان، از همه نمایانتر بود.

براى همین بود که ائمّه(علیهم السلام) همواره سعى مى کردند این جنبه ها را افشا کرده و نظر خود را در باره اهل غلوّ پخش کنند و روایات خویش را بشناسانند.

بر اثر برخورد حضرت امام صادق(علیه السلام) با غالیان، مدتّى فعّالیّت آنها فروکش کرد، ولى آنان در زمان امام هادى(علیه السلام) دوباره پا گرفتند.

به نظر مى رسد که آنان، محیط را در دوره امام هادى براى از سرگیرى و علنى ساختن تلاش هاى خود مناسب دیدند و این دعوت آنها، در میان دشمنان اسلام با استقبال روبه رو شد.
از جمله غالیان حسن بن محمّد معروف به ابن بابا و محمّد بن نُصَیْر و فارس بن حاتم قزوینى است که امام هادى آنها را لعنت کرد و یاران خود و مسلمانان را از توطئه ها و نیرنگ هایشان برحذر داشت.

محمّد بن نصیر قائل به تناسخ و غلوّ درباره آن حضرت گردید و خود به عنوان فرستاده او، حرامها را حلال مى نمود! امام هادى(علیه السلام) نیز طىّ نوشته اى به یاران خود، مسلمانان را از وى برحذر داشتند.

آن حضرت پس از شهادت پدر، بیش از بیست سال در مدینه باقى ماند.

مردم به او علاقه فراوان نشان مى دادند و به دورش گرد مى آمدند و علما و دانش طلبان در محضر ایشان جمع مى شدند.

بریحه عبّاسى یکى از یاران متوکّل به او نوشت: اگر مى خواهى حرمین را از دست ندهى، على بن محمّد (امام هادى) را از آنجا بیرون کن، چرا که او مردم را به خود فرا مى خواند و خلق بسیارى از او پیروى مى کنند.

 

رسوایی میگساران

مسعودى در مروج الذّهب مى نویسد: گروهى از درباریان متوکّل به سعایت امام هادى(علیه السلام) نزد متوکّل پرداخته و به او گفتند که در خانه اش اموال و سلاح و نامه هایى از شیعیان اوست که وى را به قیام، دعوت کرده اند و او نیز در تدارک این کار است.

متوکّل نیز عدّه اى ترک و غیر ترک را به سراغ حضرت فرستاد که در دل شب به خانه اش یورش بردند، او را تنها در خانه یافتند، قبایى بافته از موى بز بر تن داشت و در خانه اش چیزى از اثاث و فرش یافت نمى شد، ملافه اى پشمى بر سر داشت و آیات قرآنى مربوط به وعد و وعید الهى را زیر لب تلاوت مى کرد.

حضرت را به همان سان که دیده بودند نزد متوکّل بردند و او در حالى به حضور متوکّل رسید که خلیفه مشغول میگسارى بود و جام مى به دست داشت. وقتى متوکّل حضرت را دید گرامى اش داشت و کنار خود نشاند. در خانه امام هادى(علیه السلام)چیزى از آنچه به او گفته بودند یافت نشده بود و هیچ بهانه اى هم نمى شد از امام گرفت. متوکّل جامى را که در دست داشت به حضرت داد! حضرت فرمود: گوشت و خون من هرگز با مى آلوده نشده است، مرا از آن معاف دار.

متوکّل ایشان را معاف داشت. آن گاه گفت: برایم شعر بخوان. حضرت فرمود: من چندان اهل شعر نیستم.

متوکّل گفت: چاره اى جز این نیست.

حضرت چون چنین دید این اشعار را که مشتمل بر ناپایدارى دنیا، مرگ سلاطین و ذلّت آنان در عالم برزخ است، در آن مجلس خواندند:

باتُوا عَلى قُلَلِ اَلاَْجْبالِ تَحْرِسُهُمْ            غُلْبُ الرِّجالِ فَلَمْ تَنْفَعْهُمُ الْقُلَلُ

وَاسْتُنْزِلُوا بَعْدَ عِزٍّ مِنْ معاقِلِهِمْ               وَأُسْکِنُوا حُفَرًا یا بِئْسَما نَزَلُوا

ناداهُمُ صارِخٌ مِنْ بَعْدِ دَفْنِهِمُ                   أَیْنَ الاَْساوِرُ وَالتّیجانُ وَالْحُلَلُ

أَیْنَ الْوُجُوهُ الَّتى کانَتْ مُنَعَّمَةً                مِنْ دُونِها تُضْرَبُ الاَْسْتارُ وَالْکُلَلُ

فَأَفْصَحُ الْقَبْرُ عَنْهُمْ حینَ سائَلَهُمْ             تِلْکَ الْوُجُوهُ عَلَیْها الدُّودُ تَنْتَقِلُ

قَدْطالَ ما أَکَلُوا دَهْرًا وَقَدْ شَرِبُوا            و َأَصْبَحُوا الْیَوْمَ بَعْدَ الاَْکْلِ قَدْ أُکِلُوا

ترجمه روانِ این اشعار چنین است:

1 ـ بر قلّه هاى کوهسار شب را به روز آوردند و مردان نیرومند از آنان پاسدارى کردند، ولى قلّه ها سودى به آنان نرساندند.

2 ـ پس از عزّت، از جایگاه هایى امن پایین کشیده شدند، و در گودال هاى گور جایشان دادند، وه! چه منزلگاه ناپسندى!

3 ـ پس از آن که به خاک سپرده شدند، فریادگرى فریاد برآورد: کجاست آن دستبندها و تاج ها و لباس هاى فاخر؟!

4 ـ کجاست آن چهره هاى به ناز و نعمت پرورده، که به احترامشان پرده ها مى آویختند؟!

5 ـ گور، به جاى ایشان پاسخ داد: بر آن چهره ها، هم اکنون کرمها راه مى روند!

6 ـ روزگارى دراز، خوردند و نوشیدند! ولى اکنون خود، طعمه [جانوران قبر ] شده اند !تأثیر کلام امام(علیه السلام) چندان بود که متوکّل به سختى گریست، چندان که ریشش خیس شد و دیگر مجلسیان نیز گریستند! متوکّل دستور داد بساط شراب را جمع کنند و امام را با احترام به منزل باز گردانند.

این گونه برخوردها نمونه اى از صدها نوع آزارى است که خلیفه غاصب عبّاسى درباره امام هادى(علیه السلام) روا مى داشت.

در کتاب «اعیان الشّیعه» به نقل از ابن بابویه آمده که معتمد عبّاسى، حضرت هادى(علیه السلام)را مسموم ساخت.

از آن حضرت فرزندانى چون امام حسن عسکرى(علیه السلام) و حسین و محمّد و جعفر و دخترى به نام عایشه بر جاى ماند.

 

 

کلام نور

«خَیْرٌ مِنَ الخَیْرِ فاعِلُهُ، وَ أَجْمَلُ مِنَ الْجَمیلِ قائِلُهُ، وَ أَرْجَحُ مِنَ الْعِلْمِ حامِلُهُ، وَ شَرٌّ مِنَ الشَّرِّ جالِبُهُ، وَ أَهْوَلُ مِنَ الْهَوْلِ راکِبُهُ.»

بهتر از نیکى، نیکوکار است، و زیباتر از زیبایى، گوینده آن است، و برتر از علم، حامل آن است، و بدتر از بدى، عامل آن است، و وحشتناکتر از وحشت، آورنده آن است.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( شنبه 86/12/11 :: ساعت 10:1 صبح )
»» از اشک عرفه تا ذبح قربان1

امام صادق (علیه السلام )فرموده اند :«کسى که در ماه رمضان آمرزیده نگردد تا رمضان آینده آمرزیده نمى‏گردد؛ مگر این که روز عرفه را درک کند»

 

عرفات، نام منطقه وسیعى است با مساحت حدود 18 کیلومتر مربع در شرق مکه معظمه، اندکى متمایل به جنوب که در میان راه طائف و مکه قرار گرفته است. زائران بیت‏الله الحرام در روز عرفه - نهم ذى حجّه - از ظهر تا غروب در این منطقه حضور دارند. در نقلى آمده است که آدم و حوّا(ع) پس از هبوط از بهشت و آمدن به کره خاکى، در این سرزمین همدیگر را یافتند و به همین دلیل، این منطقه «عرفات» و این روز «عرفه» نام گرفته است. چنین گفته اند که جبرائیل علیه السلام هنگامی که مناسک را به ابراهیم می آموخت  ، چون به عرفه رسید به او گفت «عرفت» و او پاسخ داد آری ، لذا به این نام خوانده شد  و نیز گفته اند سبب آن این است که مردم از این جایگاه به گناه خوداعتراف میکنند و بعضی آن را جهت تحمل صبر و رنجی میدانند که برای رسیدن به آن باید متحمل شد . چرا که یکی از معانی «عرف » صبر و شکیبایی و تحمل است .

عرفه، از عیدهاى بزرگ است؛ هر چند عید نامیده نشده است و روزى است که حق تعالى بندگان خویش را به عبادت و طاعت خود دعوت کرده،سفره جود و احسان خود را براى آنها گسترده است. شیطان دراین روز، از همه اوقات خوارتر وحقیرتر وخشمناک‏تر است.

روایت شده که حضرت زین‏العابدین(ع) در روز عرفه صداى فقیرى را شنید که از مردم کمک مى‏خواست. حضرت فرمود: واى بر تو! آیا دست نیاز به سوى غیر خدا دراز مى‏کنى؛ در حالى که امید مى‏رود در این روز بچه‏هایى که در شکم مادر هستند، مورد فضل و لطف الهى قرار گیرند و سعادت‏مند گردند؟

 

بهترین عمل در روز عرفه دعا است و در میان روزهاى سال، این روز براى دعا امتیاز ویژه‏اى دارد.

 

تاریخچه عرفه

صحرای عرفات در خود خاطراتی از مردان بزرگ الهی چون آدم ، ابراهیم ، خاتم الانبیاء و حضرت سید الشهداء(علیهم السلام) دارد که حضور هر یک با عنایات خاص حضرت حق همراه بوده است .

 

حضرت آدم (ع) در عرفات:

 

فَتَلَقی آدَمُ مِنْ رَبِّه کَلماتًُ فتابَ عَلیهِ اِنَّه’ هو التَّوابُ الرّحیمْ

آدم از پروردگارش کلماتی دریافت داشت و با آن بسوی خدا بازگشت و خداوند، توبه او را پذیرفت، چه او توبه پذیر مهربان است.

 

طبق روایت امام صادق(ع)، آدم (ع) پس از خروج از جوار خداوند، و فرود به دنیا، چهل روز هر بامداد بر فرار کوه صفا با چشم گریان در حال سجود بود، جبرئیل بر آدم فرود آمد و پرسید:

ـ چرا گریه می کنی ای آدم؟

ـ چگونه می توانم گریه نکنم در حالیکه خداوند مرا از جوارش بیرون رانده و در دنیا فرود آورده است.

ـ ای آدم به درگاه خدا توبه کن و بسوی او بازگرد.

ـ چگونه توبه کنم؟

جبرئیل در روز هشتم ذیحجه آدم را به منی برد، آدم شب را در آنجا ماند. و صبح با جبرئیل به صحرای عرفات رفت، جبرئیل بهنگام خروج از مکه، احرام بستن را به او یاد داد و به او لبیک گفتن را آموخت و چون بعد از ظهر روز عرفه فرا رسید تلبیه را قطع کرد و به دستور جبرئیل غسل نمود و پس از نماز عصر، آدم را به وقوف در عرفات واداشت و کلماتی را که از پروردگار دریافت کرده بود به وی تعلیم داد، این کلمات عبارت بودند از:

"سبحانک اللهم و بحمدک لا اله الا انت عملت سوء و ظلمت نفسی و اعترف بذنبی اغفر لی انک انت الغفور الرحیم "


آدم (ع) تا بهنگام غروب آفتاب همچنان دستش رو به آسمان بلند بود و با تضرع اشک می ریخت، وقتیکه آفتاب غروب کرد همراه جبرئیل روانه مشعر شد، و شب را در آنجا گذراند. و صبحگاهان در مشعر بپاخاست و در آنجا نیز با کلماتی به دعا پرداخت و به درگاه خداوند توبه گذاشت......

 

 

حضرت ابراهیم (ع) در عرفات

در صحرای عرفات، جبرئیل، پیک وحی الهی، مناسک حج را به حضرت ابراهیم (ع) نیز آموخت و حضرت ابراهیم (ع) در برابر او می فرمود: عَرِفتُ، عَرِفتُ (شناختم، شناختم).

 

پیامبر اسلام (ص) در عرفات

و نیز دامنه کوه عرفات در زمان صدر اسلام کلاس صحرایی پیامبر اسلام (ص) بود و بنا به گفته مفسرین آخرین سوره قرآن در صحرای عرفات بر پیغمبر (ص) نازل شد و پیغمبر این سوره را که از جامع ترین سوره های قرآن است و دارای میثاق و پیمانهای متعدد با ملل یهود، مسیحی و مسلمان و علمای آنها می باشد، و قوانین و احکام کلی اسلام را در بر دارد، به مردم و شاگردانش تعلیم فرمود.

و طبق مشهور میان محدثان پیامبر (ص) در چنین روزی سخنان تاریخی خود را در اجتماعی عظیم و با شکوه حجاج بیان داشت:

...... ای مردم سخنان مرا بشنوید! شاید دیگر شما را در این نقطه ملاقات نکنم. شما به زودی بسوی خدا باز می گردید. در آن جهان به اعمال نیک و بد شما رسیدگی میشود. من به شما توصیه می کنم هرکس امانتی نزد اوست باید به صاحبش برگرداند. هان ای مردم بدانید ربا در آئین اسلام اکیداً حرام است. از پیروی شیطان بپرهیزید. به شما سفارش می کنم که به زنان نیکی کنید زیرا آنان امانتهای الهی در دست شما هستند، و با قوانین الهی بر شما حلال شده اند.

......... من در میان شما دو چیز بیادگار می گذارم که اگر به آن دو چنگ زنید گمراه نمی شوید، یکی کتاب خدا و دیگری سنت و (عترت) من است.

هر مسلمانی با مسلمان دیگر برادر است و همه مسلمانان جهان با یکدیگر برادرند و چیزی از اموال مسلمانان بر مسلمانی حلال نیست مگر اینکه آنرا به طیب خاطر به دست آورده باشد.....

 

 

صحرای عرفات همایش شناخت و خودسازی امام حسین (ع)

حضرت سیدالشهدا، امام حسین (ع) نیز بعد از ظهر روز عرفه همراه با فرزندان و گروهی از اصحاب از خیمه های خود در صحرای عرفات بیرون آمدند، و روی به دامن «کوه رحمت» نهادند و در سمت چپ کوه روی به کعبه، همایشی تشکیل دادند، که موضوع آن بمناسبت روز عرفه (روز شناخت)، شناخت و سازندگی بود. این همایش، تنها جنبه علم و معرفت نداشت بلکه شناخت توأم با عمل و سازندگی و تزکیه و خودسازی بود و فهرست مطالب آن عبارت بودند از:

1ـ شناخت خدا و صفات الهی.

2ـ شناخت خود یا خودشناسی.

3ـ شناخت جهان.

4ـ شناخت آخرت.

5ـ شناخت پیامبران.

6ـ خودسازی با صفات الهی.

7ـ پرورش نفس با کمالات الهی.

8ـ توبه و بازگشت به خدای مهربان.

9ـ دور کردن صفات نکوهیده از خود با تسبیح پروردگار.

10ـ فراگیری راه تعلیم و تربیت از خدا.

11ـ شناخت و درخواست بهترین مسئلت ها.

12ـ تبدیل خود پرستی نفس به خدا پرستی.

13ـ تبدیل خود برتر بینی نفس به تواضع و فروتنی.

14ـ تبدیل خودخواهی نفس به ایثار و غیر خواهی.

15ـ تعلیم مفاهیم و ادبیات قرآن.

 

نگاهی دقیق تر به دعای عرفه حسین بن علی(ع)

روز عرفه داراى دعاهاى فراوانى است؛ ولى در این میان، دعاى عرفه امام حسین(ع) داراى جایگاه ممتاز،أخص و ویژه است و در واقع، ناب‏ترین و عمیق‏ترین معارف الهى و توحیدى در این دعا، بر زبان سالار شهیدان(ع) جارى گشته است.

عصر روز عرفه امام حسین(ع) با گروهى از خاندان و فرزندان و شیعیان، با نهایت خاکساری و خشوع از خیمه بیرون آمدند و در جانب چپ کوه ایستادند. امام(ع) چهره مبارک خود را به سوى کعبه گردانید مانند مسکین نیازمندى که غذا مى‏طلبد، دست‏ها را برابر صورت خود گرفت و دعایش را چنین آغاز کرد:

 

«الحمدلله الذى لیس لقضائه دافع و لا لعطائه مانع و لا کصنعه صانع و هو الجواد الواسع؛ سپاس خداوندى را سزاست که چیزى قضایش را دور نمى‏سازد و از عطا و بخشش او جلوگیرى نمى‏کند و هیچ آفریننده‏اى آفرینش او را ندارد و او سخاوت‏مندى عالم گستر است.»

 حضرت(ع) سپس به بیان گوشه‏اى از نعمت‏هاى بى پایانِ خداوند که انسان را در تمام مراحل رشد و تکامل در برگرفته، مى‏پردازد و مهربانى مادران و دایه‏ها و مواظبت و پرستارى و دل‏سوزى آنان را از الطاف و عنایت‏هاى خداوند مى‏شمرد؛ سپس به لزوم شکر نعمت‏هاى الهى اشاره مى‏کند و خود را از اداى یک شکر نیز عاجز و ناتوان مى‏بیند. هر فرازى از این دعا، دریچه‏اى از نور و توحید و عشق و محبت به خداوند را به سوى دل انسان مى‏گشاید و عباراتِ دعا و محتواى آن، نشان مى‏دهد که امام حسین(ع) در حال این دعا یک سره از خود و عالم غافل گشته، تمام جهان را به یک سو نهاده، با همه وجود حضور خداوند و احاطه و اشراف او به همه ذرات هستى و نفوذ علم و قدرت و حیات او را بر تک تک ذرات و موجودات عالم مشاهده مى‏نماید و آن چه را که دیده، بر زبان آورده است. امام حسین(ع) مى‏خواهد با این نیایش، انسان و خدا را بشناساند و نزدیکى آن را به هم بنماید. او با این نیایش، منطقى‏ترین و واقعى‏ترین رابطه انسان با خداوند را با زیباترین شکل به تصویر می کشد.

دعاى عرفه سیدالشهداء(ع) سراسر نور و عرفان پروردگار است و آمیزه‏اى از شور و عشق و محبت و معرفت به ذات پاک خداوندی است. در فرازهاى این دعا، امام حسین(ع) با خداوند چنین عاشقانه زمزمه مى‏کند:

 خداوندا! اجازه فرما تا دمى چند در برابرت به زانو درافتم و قطراتى از اقیانوسِ جان، نثار بارگاهت نمایم. خیال دورى راه تا درگاه جمالت خسته و فرسوده ام کرده است که:

 

از گِل آدم شنیدم بوى تو     راه‏ها پیموده‏ ام تا کوى تو

  

خدایا! موجوداتى که در هستى خود نیازمند تو هستند، چگونه مى‏توانند راهنماى من به سوى تو باشند؟

پروردگارا! آیا حقیقتى غیر از تو آن روشنایى را دارد که بتواند تو را بر من آشکار سازد؟ کى از نظر غایب و پنهان بوده‏اى که نیازمند راهنمایى به سوى خود باشى و چه وقت از من دور بوده‏اى تا نمودهاى جهان مرا به تو برساند؟

 

همه عالم به نور توست پیدا     کجا گردى تو از عالم هویدا؟

 

خدایا! روشنایى جمال و جلالت در جهان هستى آشکارتر از هر چیز است و وجودِ تو خِفا و پوشیدگى ندارد تا چراغى سر راه بگیرم و بارگاه ربوبى تو را جست و جو نمایم و یا دلیلى را راهنماى خود به سوى تو قرار دهم؛ چون فروزنده چراغ تو و سازنده دلیل و راهنما، تویى.

خداى من! چشمى که تو را بر خود نگهبان و مراقب نبیند، کور و فرو بسته باد و بنده‏اى که از متاع محبت تو بى بهره باشد، سرمایه باخته و ورشکسته باد.

 

دیده‏اى کان چهره روشن نبیند کور باد     خاطرى کَز توست خالى، تیره و بى نور باد

 

امام حسین(ع) با این دعا روحى تازه به کالبد عرفات دمید و این نغمه خوش آسمانى و آواى دل‏انگیز ملکوتى را تا ابد در سینه سیناى عرفات به یادگار گذاشت.

 

از صداى سخن عشق ندیدم خوش‏تر     یادگارى که در این گنبد دوّار بماند

 

 

صحراى عرفات کالبد و امام حسین(ع) روحِ آن است و به همین دلیل حق تعالى، در روز عرفه پیش از آن که به اهل موقفِ عرفات نظر لطف کند، به زائران قبر پاک حسین(ع) نظر رحمت مى‏افکند.

 

 

 

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( شنبه 86/12/11 :: ساعت 10:0 صبح )
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

عزاداری از سنت های پیامبر اکرم (ص) است
سعادت ابدی در گرو اشک و عزاداری بر سیدالشهدا علیه السلام
سبک زندگی قرآنی امام حسین (علیه السلام)
یاران امام حسین (ع) الگوی یاران امام مهدی (عج)
آیا شیطان به دست حضرت مهدی علیه السلام کشته خواهد شد؟
ارزش اشک و عزا بر مصائب اهل بیت علیهم السلام
پیوستگان و رهاکنندگان امام حسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام در آیینه زیارت
پیروان مسیح بر قوم یهود تا روز قیامت برترند!
نگاهی به شخصیت جهانی امام حسین «علیه السلام»
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 290
>> بازدید دیروز: 469
>> مجموع بازدیدها: 1328773
» درباره من

بشنو این نی چون حکایت می کند

» فهرست موضوعی یادداشت ها
دینی و مذهبی[871] . عشق[360] . آشنایی با عرفا[116] . جدایی از فرهنگ[114] . موسیقی[66] . داستانک[2] . موعود . واژگان کلیدی: بیت المال . صحابی . عدالت . جزیه . جنایات جنگ . حقوق بشردوستانه . حکومت . خراج . علی علیه‏السلام . لبنان . مالیات . مصرف . مقاله . منّ و فداء . ادیان . اسرای جنگی . اعلان جنگ . انصاری . ایران . تقریب مذاهب . جابر .
» آرشیو مطالب
نوشته های شهریور85
نوشته های مهر 85
نوشته زمستان85
نوشته های بهار 86
نوشته های تابستان 86
نوشته های پاییز 86
نوشته های زمستان 86
نوشته های بهار87
نوشته های تابستان 87
نوشته های پاییز 87
نوشته های زمستان87
نوشته های بهار88
نوشته های پاییز88
متفرقه
نوشته های بهار89
نوشته های تابستان 89
مرداد 1389
نوشته های شهریور 89
نوشته های مهر 89
آبان 89
آذر 89
نوشته های دی 89
نوشته های بهمن 89
نوشته های اسفند 89
نوشته های اردیبهشت 90
نوشته های خرداد90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد90
نوشته های شهریور90
نوشته های مهر 90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد 90
نوشته های مهر 90
نوشته های آبان 90
نوشته های آذر 90
نوشته های دی 90
نوشته های بهمن 90
نوشته های اسفند90
نوشته های فروردین 91
نوشته های اردیبهشت91
نوشته های خرداد91
نوشته های تیرماه 91
نوشته های مرداد ماه 91
نوشته های شهریور ماه91
نوشته های مهر91
نوشته های آبان 91
نوشته های آذرماه91
نوشته های دی ماه 91
نوشته های بهمن ماه91
نوشته های بهار92
نوشته های تیر92
نوشته های مرداد92
نوشته های شهریور92
نوشته های مهر92
نوشته های آبان92
نوشته های آذر92
نوشته های دی ماه92
نوشته های بهمن ماه92
نوشته های فروردین ماه 93
نوشته های اردیبهشت ماه 93
نوشته های خردادماه 93
نوشته های تیر ماه 93
نوشته های مرداد ماه 93
نوشته های شهریورماه93
نوشته های مهرماه 93
نوشته های آبان ماه 93
نوشته های آذرماه 93
نوشته های دیماه 93
نوشته های بهمن ماه 93
نوشته های اسفند ماه 93
نوشته های فروردین ماه 94
نوشته های اردیبهشت ماه94
نوشته های خرداد ماه 94
نوشته های تیرماه 94
نوشته های مرداد ماه 94
نوشته های شهریورماه94
نوشته های مهرماه94
نوشته های آبان ماه94

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
پیام شهید -وبگاه شهید سید علی سعادت میرقدیم
دانشجو
(( همیشه با تو ))
همراه با چهارده معصوم (علیهم السلام )ویاران-پارسی بلاگ
بر بلندای کوه بیل
گل رازقی
نقاشخونه
قعله
hamidsportcars
ir-software
آشفته حال
بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن
سرباز ولایت
مهندس محی الدین اله دادی
گل باغ آشنایی
...عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید)
بهارانه
*تنهایی من*
بلوچستان
تیشرت و شلوارک لاغری
اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی
کشکول
قدم بر چشم
سه ثانیه سکوت
نگارستان خیال
گنجدونی
بهارانه
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
نگاهی نو به مشاوره
طب سنتی@
سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام
اکبر پایندان
Mystery
ermia............
پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ...
اسیرعشق
چشمـــه ســـار رحمــت
||*^ــــ^*|| diafeh ||*^ــــ^ *||
کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب
جلال حاتمی - حسابداری و حسابرسی
بهانه
صراط مستقیم
تــپــش ِ یکــ رویا
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
سلحشوران
گیاه پزشکی 92
مقبلی جیرفتی
تنهایی افتاب
طراوت باران
تنهایی......!!!!!!
تنهای93
سارا احمدی
فروشگاه جهیزیه و لوازم آشپزخانه فدک1
.: شهر عشق :.
تا شقایق هست زندگی اجبار است .
ماتاآخرایستاده ایم
هدهد
گیسو کمند
.-~·*’?¨¯`·¸ دوازده امام طزرجان¸·`¯¨?’*·~-.
صحبت دل ودیده
دانلود فایل های فارسی
محقق دانشگاه
ارمغان تنهایی
* مالک *
******ali pishtaz******
فرشته پاک دل
شهیدباکری میاندوآب
محمدمبین احسانی نیا
کوثر ولایت
سرزمین رویا
دل نوشته
فرمانده آسمانی من
ایران
یاس دانلود
من.تو.خدا
محمدرضا جعفربگلو
سه قدم مانده به....
راز نوشته بی نشانه
یامهدی
#*ReZa GhOcCh AnN eJhAd*#(گوچـی جـــون )
امام خمینی(ره)وجوان امروز
فیلم و مردم
پیکو پیکس | منبع عکس
پلاک صفر
قـــ❤ــلـــــب هـــــای آبـــــی انــ❤ـــاری
اسیرعشق
دل پرخاطره
* عاشقانه ای برای تو *
farajbabaii
ارواحنا فداک یا زینب
مشکات نور الله
دار funny....
mystery
انجام پروژه های دانشجویی برای دانشجویان کنترل
گل یا پوچ؟2
پسران علوی - دختران فاطمی
تلخی روزگار....
اصلاحات
گل خشک
نت سرای الماس
دنیا
دل پر خاطره
عمو همه چی دان
هرکس منتظر است...
سلام محب برمحبان حسین (ع)
ادامس خسته من elahe
دهکده کوچک ما
love
تقدیم به کسی که باور نکرد دوستش دارم
گروه اینترنتی جرقه داتکو
مدوزیبایی
من،منم.من مثل هیچکس نیستم
Tarranome Ziba
پاتوق دختر و پسرای ایرونی
اسرا
راه زنده،راه عشق
وبلاگ رسمی محسن نصیری(هامون)(شاعر و نویسنده)
وب سایت شخصی یاسین گمرکی
حسام الدین شفیعیان
عکسهای سریال افسانه دونگ یی
ܓ✿ دنـیــــاﮮ مـــــــن
Hunter
حسام الدین شفیعیان
دهکده علم و فناوری
اسیرعشق
دختر باحال
*دلم برای چمران تنگ شده.*
♥تاریکی♡
به یادتم
باز باران با محرم
تنهایی ..............
دوستانه
هرچه می خواهد دل تنگم میذارم
زندگی
نیلوفر مرداب
فقط طنزوخنده
تینا!!!!
شیاطین سرخ
my love#me
سرزمین خنگا
احکام تقلید
•.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.•
فوتسال بخش جنت (جنت شهر )
حقیقت صراط
...دیگه حسی نمونده
زیر اسمان غربت
شهید علی محسنی وطن
سکوت(فریاد)
عاشقانه ها
خودمو خدا تنها
دانستنی های جالب
ermia............
حجاب ایرانی
عرفان وادب
دل خسته
عاشقانه های من ومحمد
هر چه میخواهد دله تنگت بگو . . .
sharareh atashin
mehrabani
khoshbakhti
______>>>>_____همیشگی هااا____»»»»»_____>>>>
دخترونه
قلبی خسته ازتپیدن
عشـ۩ـق یـ۩ـعنی یـ۩ـه پــ۩ـلاک......
تینا
مذهب عشق
مناجات با عشق
داستان زندگی من
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
عاشق فوتبال
کشکول
حاج آقا مسئلةٌ
صدا آشنا
کد بانوی ایرانی
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
« یا مهدی ادرکنی »
وبلاگ تخصصی کامپیوتر - شبکه - نرم افزار
::::: نـو ر و ز :::::
توکای شهر خاموش

.: اخـبـار فـنـاوری .:
Biology Home
شــــــــــــــهــــدای هــــــــــــــســـتــه ایـــــــــــــ
مثبت گرا
تک آندروید
امروز
دانستنی / سرگرمی / دانلود
°°FoReVEr••
مطلع الفجر
سنگر بندگی
تعصبی ام به نام علی .ع.
تنهایی.......
دلـــــــشــــــــکســـــته
عاشقانه
nilo
هر چی هر چی
vida
دلمه پیچ, دستگاه دلمه پیچ Dolmer
هسته گیر آلبالو
آرایشگری و زیبایی و بهداشت پوست
عکس های جالب و متحرک
مرکز استثنایی متوسطه حرفه ای تلاشگران بیرجند
دیجی بازار
نمونه سوالات متوسطه و پیش دانشگاهی و کارشناسی ارشد
bakhtiyari20
زنگ تفریح
گلچین اینترنتی
روستای اصفهانکلاته
پایه عکاسی مونوپاد و ریموت شاتر بلوتوث
سرور
عاطفانه
کنج دل🩶
سلام
بخور زار
اشک شور
منتظران

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان





































































































» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب