سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شما را به پنج چیز سفارش مى‏کنم که اگر براى دسترسى بدان رنج سفر را بر خود هموار کنید ، در خور است : هیچ یک از شما جز به پروردگار خود امید نبندد ، و جز از گناه خود نترسد ، و چون کسى را چیزى پرسند که نداند شرم نکند که گوید ندانم ، و هیچ کس شرم نکند از آنکه چیزى را که نمى‏داند بیاموزد ، و بر شما باد به شکیبایى که شکیبایى ایمان را چون سر است تن را ، و سودى نیست تنى را که آن را سر نبود ، و نه در ایمانى که با شکیبایى همبر نبود . [نهج البلاغه]
بشنو این نی چون حکایت می کند
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» سفرنامه بانوی علویه کرمانی 2

مکه و مدینه


ورود به مکه

نصف شب رسیدیم سر دو راهی که برویم سعدیه.
عسکر جده جلو ما را گرفت که شما ده نفر بیشتر نیستید. این راه خوف دارد، کشته می شوید. بیایید به مکه، از آنجا عسکر بردارید و بروید.
آمدیم، سحر وارد مکه معظمه شدیم. منزلی پیدا کرده، منزل کردیم، چون اهل حاج هر کدامی از میقاتگاه خودشان محرم شده بودند به جز ما بیچاره ها.
یازده نفر بودیم که محرم نشده بودیم.


خانم را تنها گذاردیم. با این حالت وداع کردیم که آیا ما در راه کشته شویم یا خدای نکرده این سه روز که ما می رویم بر گردیم، خانم طوری نشوند.
با چشم گریان و دل بریان بیماررا گذارده، رفتیم سوار شدیم.
گیر عرب پدرسوخته افتاده بودیم از شمر بدتر. سوار قاطر باری هی چماق می زد که اینها تند بروند هر چه من التماس می کردم ، تقلید مرا بیرون می آورد.میزند قاطر را ، به خصوص زیر درخت های پیچ دار می برد که تمام بدن مرا پیچ ها تکه تکه کردند. چادرم، پیراهنم همه پاره پاره.
خلاصه پدر سوخته عرب اینقدر کارکرد، مرا زد به زمین ، سرم شکست. نه کسی کاری ، غریب بی کس افتادم. خون از سرم می ریزد.
از سر تا پنجه پایم پر از خون ، بی حال افتاده.
بالای سرم را گرفت که بلند شو، سوار شو. فحش هم می دهد. آخر یک اصفهانی رسیده ،خدا پدرش را بیامرزد ،به زبان عربی با این حرف زد، کوزه آبش را آورده ، به حلق من بی کس غریب ریخته ، سر مرا بسته ،مرا بلند کرد، سوار کرد. باز رفتیم.
 

 


نمای دیگری از خانه خدا در حدود یک قرن پیش


قرن المنازل

رفیتم قرن المنازل . آنها که می توانستد غسل کردند ، محرم شدند .
من که سرم شکسته ، پر از خون . به ظاهر نجاست را پاک کرده محرم شدیم در مسجدی.
از قاطر که آمدم پایین افتادم .
همین عرب پدر سوخته مرا بغل کرد ، برد توی کتوک انداخت .
خداوند بی کسی را نصیب احدی نکند. غش کردم.
آمدیم تا سحر رسیدیم به مکه معظمه . الحمد لله خداوند خواست که ما به سعدیه نرفتیم . چند نفر حاج قمی و جمعی اهل هندوستان و غیر یک روز پیش از ما از ما جدا رفته بودند به سعدیه . وقتی که ما از قرن المنازل برگشتیم ،آنها هم از سعدیه آمده بودند تمام اموال آنها را برده بودند یک  نفر کشته شده بودند ،چند نفر زخمی کرده بودند . خداوند به ماها رحم کرد با صدمه های قرن المنازل . باز هم شکر خداوند را به جای آوردم .


سعی بین صفا و مروه در سالهای قدیم


ورود به مکه و انجام اعمال

وقتی که رسیدیم چه حالت ،از این طرف حالت خودم ، از آن طرف سرکار خانم بد حال .
نشستیم دور هم گریه کردن . الهی خداوند در غربت ناخوشی نصیب کافر نکند.
الهی خداوند به زودی زود شفای عاجلی کرامت فرماید.
یک لقمه نان خوردیم . با این پای های زخم آبله دار سرشکسته ،به هر طور بود خون ها را شستم ،غسل کردم.
مشرف شدیم به مسجدالحرام. جای جمیعا" خالی . خداوند نصیب و روزی همه بگرداند .
طواف کردیم . سعی صفا و مروه را هم کردیم ، آمدیم منزل .

 

خانم بی حال افتاده ، بنده هم یک طرف افتاده . تب کردم به شدت .
ضعف قلب شدت دارد. بنده که از ضعف نمی فهمم کجا می روم چه می کنم . مگر خداوند از کرم لطف خودش اعمال ما روسیاه ها را قبول کند .
ولی الحمد لله به هر طور بود اعمالی به جا آوردم ،اگر خداوند قبول کند همه با آه و ناله.
روز سیزدهم الحمد لله فارغ از اعمال شدیم .
پشت پای بنده هم کوروکی شده که قوه حرکت نیست . بدبختی همه جا دامن آدم را می گیرد. مثل مشهور می گویند : «اقبال تو پیش! من بدنبال ». من بدبخت بینوا یک آب خوش از گلویم پایین نرفته. حالا الهی که خانم بهتر بشوند. غصه سهل است می گذرد.
 

امروز که روز دوشنبه شانزدهم است، احوال خانم بسیار بد شد که قطع امید همه شد . خداوند خودش شفای عاجلی کرامت فرماید.
بس که غصه خوردیم، مردیم.


حرم حضرت حمزه - ع - پیش از تخریب  بدست دشمنان اهل بیت


امروز که هجدهم است، عید غدیر. با این پای لنگ کوره دار (کورک دار) به هر طور بود رفتم در حرم حضرت خدیجه خاتون و حرم حضرت عبدالمناف و حضرت ابوطالب «و حضرت آمنه والده حضرت پیغمبر (ص) و عبدالمطلب زیارت کردم. جای همگی خالی است.
دعا به همگی کردم که خداوند نصیب و روزی همگی بگرداند و این دین را از گردن همگی ادا کند.»


حرم حضرت خدیجه پیش از تخریب بدست دشمنان اهل بیت


و الله اگر فهمیدم کجا آمدم و کجا می روم یا فهمیدم چطور طواف کردم .
از دو حال بیرون نیست: یا اینکه اعمال من به هیچ وجه مقبول نیست، یا اینکه خیلی خیلی مقبول افتاده.
الهی خداوند خودش قبول فرماید، بحق محمد و آله . صبحی هم رفتیم به زیارت این بزرگواران. جای همگی خالیست.
ان شاء الله صبح بیست و پنج روانه مدینه خواهم شد.


نمایی از شهر مدینه در روزگار قدیم


حرکت از مکه به سوی مدینه

صبح پنج شنبه بیست وششم از مکه حرکت کردیم آمدیم نیم فرسخی مکه بغل مکان حاجی ها که دنبال بودند .
عصری آمدند گفتند در مکه بارانی شدیدی آمده که سیل روان شده همه بازار دکان را جمع کردند. خیلی واهمه کردند.
در آنجایی که ما بودیم باران آمد ولی کم. شب بودیم با حالت پریشان .
با این ناخوش بدحال به سر بردیم.


جاری شدن سیل و آبگرفتگی  در خانه خدا


فوت خانم

غروب خانم فوت کردند.
خدا نصیب کافر نکند. کاش گردن من شکسته بود، نیامده بودیم.
میان بیابان ، غریب بی کس، نه آب نه آبادی، خدا پدر حاجی اسماعیل اصفهانی حمله دار را بیامرزد، زودی توی دامنه کوه چادر زدند و سه نفر غسال آوردند.
بنده کاری که هرگز نکرده بودم رفتم نشستم تا اینکه غسل دادم. کفن کردند.
هر ساعت می گفتند زود باشید که عرب حرامی میآید ما را می کشد، چون توی دامنه کوه بودیم.

در هر حال بعد از غسل آوردیم پایین کوه نزدیک چادر حاجی ها شتر کشتند. نعش را پیچیدند در پوست شتر.
ما آمدیم توی چادر نه جرات گریه،گویند برای اهل حاج خوش آینده نیست .
تاصبح آهسته آهسته گریه کردیم.
خدا به فریاد دل من بیچاره فلک زده برسد.
بی طالع اگر مسجد آدینه بسازد / یا سقف فرود آید و یا قبله کج آید
بدبخت خودم، بی کس خودم، غریب خودم؛ خدا به فریادم برسد. تنهایی وداع این ناکام که چه قدر برای من سخت است. رضا بقضاء الله، مسلماً لأمره
 


مدینه و مسجد النبی - ص -  سال 1318 ه ق


حرکت بسوی مدینه

طلوع صبح پنج شنبه سوم محرم  بار کردیم.
شش فرسخ راه آمدیم. در این منزلها سنگلاخ های غریب بود. از مکه که بیرون آمدیم، شبها چنان سرد است که با لحاف می خوابیم. بنده سرما خوردم. سه روز است تب کردم. الهی خداوند مرا در غربت ناخوش نکند.
بیچاره خانم که کس داشت، دیدم چطور مرد. گویا در جهان نبود.
من بیچاره غریب شدم. خلاصه منزل آنجا چند باغ بود.
نخلستان، درخت لیمو، هندوانه، خربزه، ولی ما دور از آبادی افتادیم. باغ ها را هم با چاه آب می دهند. شب ها تمام اهل حاج روضه خوانی دارند.
دسته عرب ها سینه می زنند، عجم ها سینه می زنند. چون که ما نعش همراه داریم، روضه نمی خوانیم. باری، شب بودیم.


مسجد النبی - ص - در سال 1348 ه ق


ورود به مدینه طیبه

طلوع صبح سه شنبه هشتم محرم بار کردیم، آمدیم. سه ساعت از روز گذشته بود وارد مدینه طیبه شدیم. جای همگی خالی است.
خداوند نصیب و روزی همه بگرداند. یک دفعه دیگر هم نصیب من بگرداند که به طور دلخواه خودم بیایم. امروز که فرصت نشد که به حرم ها مشرف شویم؛ تا نعش مرحومه خانم را دفن کردند، خوشا به سعادتش.
پهلوی بیت الاحزان دفن کردند. عجب سعادتی داشت.
 


نمای عمومی قبرستان بقیع پیش از تخریب بدست دشمنان اهل بیت

امروز که چهارشنبه نهم است، غسل کردیم. مشرف شدیم به حرم مطهر جناب پیغمبر (ص)، حضرت فاطمه (س). به حرم مطهر ائمه بقیع امام حسین (ع)، امام زین العابدین (ع)، امام محمد باقر (ع)، امام جعفر صادق (ع)، حضرت فاطمه که قبر مطهرشان مخفی است.


حرم مطهر ائمه بقیع - ع - پیش از تخریب بدست دشمنان اهل بیت


جای همگی خالی بیت الاحزان، به قربان دل حضرت فاطمه (س) بگردم. دعا به همگی کردم.
 


عکس نادری از ضریح مطهر ائمه بقیع پیش و پس از تخریب
به دست دشمنان اهل بیت - ع

 

الهی خداوند قبول کند. ولی هوای مدینه گرم است. اگر چه ما منزل بدی داریم. این سفر بخت ما چنین پیش آورده که هر جا منزل گرفتیم، بد.
روز عاشورا عید گرفتند، چون جمعه بود. از قرار معلوم شب جمعه و روز جمعه را عید می گیرند، به واسطه عید محمد (ص) و آلش بازی ساز نواز می زنند.
شب یازدهم عاشورا، حضرات مدینه بنای آتش بازی را گذارند. توپ، تفنگ، شیپور، بالابان، مزغان می زدند.
 یادم آمد شب یازدهم عیال سید الشهداء (ع) در کربلا چه کردند.
نمی دانم چه حالت به من دست داد. این صداها را که شنیدم، می خواستم خودم را بکشم. خدا عذابشان را زیاد کند، بحق محمد و آله...

ماخذ :کتاب روزنامه سفرحج عتبات عالیات و دربار ناصری


 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( شنبه 86/11/27 :: ساعت 3:42 عصر )
»» چرا شیطان شیطان شد؟

قَالَ أَنَا خَیرٌْ مِّنْهُ  خَلَقْتَنىِ مِن نَّارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِن طِینٍ(76)
قَالَ فَاخْرُجْ مِنهَْا فَإِنَّکَ رَجِیمٌ(77)
گفت: من از او بهترم. مرا از آتش آفریده‏اى و او را از گل. (76)
گفت: از اینجا بیرون شو که تو مطرودى. (77)
سوره ص


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( شنبه 86/11/27 :: ساعت 1:18 عصر )
»» شجاعانه فلفل های تند را جویدن

روزگاری شیخ نصرالدین از هند بازدید می کرد. او از دهلی عبور می کرد.سر راه به بازار سبزی و تره بار آنجا رسید.ایستاد و شروع به تماشا کرد.دید مردم زیادی در حال خریدن فلفل قرمز اند.همه می دانند که در هند مردم به فلفل علاقه زیادی دارند.آنها فلفل می خرند ولی کم کم مصرف می کنند.ملا نصرالدین فکر کردفلفل باید متاع خوش مزه ای باشد،لذا دو کیلو فلفل قرمز خرید ،زیر درختی نشست و شروع به خوردن فلفل ها کرد.اولین فلفل را که جوید، دهانش شروع به سوختن کرد،آب از بینی و چشمانش سرازیر شد،ناله و فغانش بلند شد،دهان خود را باد می زد و دوباره فلفل دیگری را می جوید.

فکر می کرد فلفل بعدی طعم بهتری دارد و این کار را ادامه داد و فلفل ها را یکی بعد از دیگری می خورد،در حالی که دهانش می سوخت،تصور می کرد فلفل بعدی بهتر خواهد بود.

ما در ست مثل ملا نصرالدین هستیم.فلفل می خوریم به امید اینکه فردا طعم فلفل بهتر شود.از طرفی این فلفل ها را به مردم نیز تعارف می کنیم،به امید اینکه روزی در جائی مزه فلفل ها شیرین شود.اما غافل از اینکه در حال حاضر دهانمان دارد می سوزد،بینی و چشممان آبریزش دارد و ملتهب شده اند.

زمانی که ملا نصرالدین شجاعانه مشغول جویدن فلفل ها بود،مردی که ناظر این صحنه بود به ملا نصرالدین گفت:چه کار می کنی؟ملا گفت:من دیدم مردم زیادی این فلفل ها را می خریدند،من هم تشویق شدم آنها را بخرم و بخورم.مرد گفت:اینها را باید به مقدار کم به غذا زد.ملا نصرالدین بدون توجه به سخنان مرد شروع به خوردن مجدد فلفل های خود کرد.مرد متعجب شد و گفت:چرا حالا که متوجه شدی دهانت را می سوزاند و حالت را دگرگون کرده است هنوز آنها را می خوری و دست از اینکار بر نمی داری؟

ملا نصرالدین گفت:من این فلفل ها را خریده ام و مجبورم آنها را بخورم تا تمام شود.بعد از اینکه تمام شد،دیگر فلفل نمی خرم.من دارم پولهایم را مصرف می کنم.حیف است آنها را دور بریزم.!!!!

این شبیه داستانی است که ما در زندگی تجربه می کنیم.ما مشکلاتی بزای خود بوجود آورده ایم و به جان خریده ایم و با وجود این که جان کاه و تند هستند مجبوریم به تجربه ی آنها ادامه دهیم زیرا برای آنها سرمایه گذاری کرده ایم و بابت هر یک از آنها خرج کرده ایم.

به کجا می روید...؟

مولف:سوامی موکتاناندا



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( شنبه 86/11/27 :: ساعت 12:7 عصر )
»» و دقیانوسی که منم

دلم، برخاستنی به ناگاه می خواهد و گریختنی گرامی از سرِ فریاد. دلم غاری می خواهد و خوابی سیصد ساله و یارانی جوانمرد.می خواهم چشم بر هم بگذارم و ندانم که آفتاب کی برمی آید و کی فرو می شود...

 

 و ندانم که کدامین قرن از پی کدام قرن می گذرد.

و کاش چشم که باز می کردم، دقیانوسی دیگر نبود و سکه ها از رونق افتاده بود.

من آدمی هزار ساله ام که هزاران بار گریخته ام، به هزاران غار پناه برده ام و هزاران بار به خواب رفته ام. اما هر جا که رفته ام،‌ دقیانوسی نیز با من آمده است.من خوابیده ام و او بیدار مانده است. دیگر اما گریختن و غار و خواب سیصد ساله به کار من نمی آید. من کجا بگریزم از دقیانوسی که در پیراهن من نَفَس می کشد و با چشم های من به نظاره می‌نشیند و چه بگویم از او که نه بر تخت خود که بر قلب من تکیه زده است و آن سواران که از پی من می آیند، نه در راهها که در رگهای من می دوند.

چه بگویم که گریختن از این دقیانوس، گریختن از من است و شورش بر او، شوریدن بر خودم.

نه، ای خدای خواب‌های معرفت و غارهای تنهایی، من دیگر به غار نخواهم رفت و دیگر به خواب. که این دقیانوس که منم با هیچ خوابی به بیداری نخواهد رسید.

فردا، فردا مصاف من است و دقیانوسم. بی زره و بی شمشیر و بی کلاه، تن به تن و رویارو؛ زیرا که زندگی نبرد آدمی است و دقیانوس خود.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( سه شنبه 86/11/16 :: ساعت 4:37 عصر )
»» پرواز بدون بال

 

مرغ تو هوا رو دیدی؟ یه وقت با بال زدن و گاهی بدون بال پرواز می کنه.

می خواد بهت بگه خدا با توانایی و مهربونیش تو رو توی دستاش نگه میداره وقتی که زیر پاهات خالی بشه! کافیه که بهش اعتماد کنی...

 

(برگرفته از آیه 19- سوره ملک)



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( سه شنبه 86/11/16 :: ساعت 4:25 عصر )
»» وجود انسان دومین جلوه رحمت2

ملاک برترى

با اینکه همه فرشتگان به پرستش و عبادت خدا اشتغال دارند و از هر معصیت و آلودگى پاک اند چرا و چگونه انسان به جایى مى رسد که از فرشته برتر مى شود ؟ چرا فرشتگان خادم انسان اند ؟ چرا آنان از انسان پیش نمى افتند و به مقامى بالاتر دست نمى یابند ؟

روزى عبدالله بن سنان با حضرت امام صادق (علیه السلام) در این زمینه گفتگو داشت و نظیر این سؤالات را با حضرت مطرح کرد ، امام صادق (علیه السلام) در پاسخ او به سخنان امیرالمؤمنین (علیه السلام) استناد جست که ایشان فرموده اند :

« إنَّ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ رَکَّبَ فِى المَلائِکَةِ عَقْلا بِلا شَهْوَة ، وَرَکَّبَ فِى البَهائِمِ شَهْوَةً بِلا عَقْل وَرَکَّبَ فِى بَنِى آدَمَ کِلْتَیْهِما ، فَمَنْ غَلَبَ عَقْلُهُ شَهْوَتَهُ فَهُوَ خَیْرٌ مِنَ المَلائِکَةِ وَمَنْ غَلَبَتْ شَهْوَتُهُ عَقْلَهُ فَهُوَ شَرٌّ مِنَ البَهائِمِ ».

خداى عزّ و جلّ در ملائکه فقط عقل نهاده است  خواهش هاى نفسانى که به سوى گناه و معصیت مى کشاند و سبب آلودگى معنوى مى شود ندارند و در حیوانات فقط میل و خواهش نهاده است ، ولى به فرزندان آدم عقل و خواهش هاى نفسانى داده است ، پس کسى که عقلش بر خواهش هایش پیروز گردد  و زندگى اش در مسیر عقلانیت دینى و انسانى قرار گیرد  از فرشتگان برتر و بالاتر و بهتر است و هرکس خواهشش بر عقلش چیره شود از چهارپایان بدتر است .

با دقت در آیات کریمه قرآن و اینگونه روایات که در کتاب هاى اصیل و پرقیمت نقل شده است روشن مى شود که خدا تا چه اندازه به انسان زمینه و میدان ترقى و استعداد و قابلیت رشد و کمال عنایت کرده است .

انسان ، اگر عقلش را با نبوت پیامبران و امامت امامان و به آیات خدا پیوند زند ، یقیناً از طریق این پیوند برتر و بهتر از فرشتگان مى شود و اگر عقل را تعطیل کند و فقط به امور مادى بپردازد و بر حیاتى چون حیات حیوانات تکیه زند و شخصیت الهى و انسانى خود را به اسارت هوا و هوس و خواهش هاى بیجا و شیطانى دهد خود را در معرض سقوط و هلاکت قرار داده و وجودش را از همه حیوانات برى و بحرى و وحوش صحرایى و بیابانى پست تر کرده و اضافه بر همه این امور به صف ناسپاسان و کفران کنندگان نعمت پیوسته است .

آرى ; ارزش و والایى ویژه مؤمنان آگاه و دلدادگان بیناست ، بخصوص مؤمنانى که پیامبران و امامان را ندیده اند ولى از طریق آیات و روایات منقّش روى صفحات کاغذ به حقیقت و راستى مؤمن شده اند و در راه ایمان ، در میدان هر نوع حادثه و بلا استقامت مىورزند و ثبات قدم به خرج مى دهند .

در روایتى آمده :

روزى پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) از جمع اصحاب پرسیدند : چه ایمانى شگفت تر است ؟ برخى پاسخ دادند : ایمان فرشتگان ; حضرت فرمود : مگر چه چیز شگفت انگیزى در کیفیت ایمان فرشتگان است ؟ آیا وحى خدا بر آنان نازل مى شود ؟ اصحاب عرض کردند : پس ایمان ما شگفت انگیز است ! حضرت فرمود : چه شگفتى در ایمان شما وجود دارد با توجه به اینکه شما مرا مى بینید و با دیدن من ایمان آورده اید و اینگونه ایمان آوردن هنرى به حساب نمى آید این بار یاران جوابى ندادند و عرض کردند : خود پاسخ ما را بفرمایید .

حضرت فرمود :

« إیمانُ قَوم فى آخِرِ الزَّمانِ بِسَواد عَلى بَیاض ».

عجیب ترین و شگفت آورترین ایمان ها و باورها ، ایمان گروهى از مردم آخر الزمان است که به وسیله خطى سیاه بر کاغذى سپید ایمان مى آورند .

یعنى با اینکه معصوم و معجزاتش را ندیده اند و زمان او را درک نکرده اند فقط با تکیه بر آیات و روایات که روى صفحات کتاب هاست دین باور و معتقد به معاد و دیگر اصول و فروع دین مى شوند و از این راه خود را با تمام وجود به رحمت رحیمیه حق مى رسانند .

 

نقش پیامبران در سعادت انسان

پیامبران و امامان به اذن حق از مردم دعوت مى کنند تا بذر توحید و اعتقاد به قیامت را در دل خاکیان بکارند ، به این امید که خاکیان ، افلاکى شوند و از حالات حیوانى درآیند و در گردونه حالات ملکوتى قرار گیرند و نصیب عظیمى از رحمت و لطف حضرت حق را در دنیا و آخرت به خود اختصاص دهند .

بى تردید حضرت حق به عبادت و بندگى و طاعت و خدمت ما نیاز ندارد زیرا او غنى مطلق و بى نیاز حقیقى است ، این ما هستیم که براى تکمیل کرامت و شرافت و شخصیت انسانى خود و تأمین سعادت دنیا و آخرتمان به الطاف او و به پرستش او و به بندگى و عبادت و طاعت و خدمت ، سخت نیازمندیم و اگر این نیاز را که در جهت معنوى عین گرسنگى مادى است پاسخ ندهیم به هلاکت ابدى و شقاوت همیشگى دچار مى شویم و همه راه ها به روى ما مسدود مى شود و در ظلمتى فوق ظلمت ها قرار مى گیریم .

پیامبران الهى و امامان معصوم ـ که هر یک مظهر اسماى حسناى حق اند ـ نیز مانند خدا بشر را براى اهداف شخص خود نمى خواستند ، بلکه انسان را براى رساندنش به سعادت و رستگارى دعوت مى نمودند و شگفت اینکه به دعوتِ تنها اکتفا نکردند بلکه در راه دعوت از همه هستى خود حتى جانشان براى خدا و تحقق توحید گذشتند .

دعوت آسمانى که همه جلوه هایش در کتاب هاى الهى و به ویژه قرآن مجید و افق نبوت و امامت دیده مى شود گوشه اى از فضل و رحمت بى نهایت حق نسبت به انسان است که انسان اگر به این دعوت دقت عقلى کند و با گوش جان آن را بشنود ، بدون شک آن را اجابت مى کند و نسبت به آن قدرشناسى مى نماید و حاضر مى شود همه هستى و جانش را در تحقق آن بکار گیرد ، ولى متأسفانه اکثر مردم در پرده غفلت به سر مى برند و لباس کبر بر اندام باطنشان که مانع رسیدن نداى حق به گوش دلشان است و هواى نفس و خواهش هاى بیجا و جاذبه هاى دنیایى آنان را از پاسخ گفتن به دعوت حق محروم کرده است .

 

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( شنبه 86/11/6 :: ساعت 3:25 عصر )
»» وجود انسان دومین جلوه رحمت3

لیاقت انسان براى راه یابى به پیشگاه ربوبى

از میان آفریده هاى بى شمار ، جن و فرشته و انس لایق و اهل عبادت ویژه اند و از میان این سه گروه ، انسان در این زمینه جایگاه خاصى دارد و نردبانى براى اوست که مى تواند از دیگران بالاتر رود ، تا جایى که ملکوت عالم را بشناسد و به اسرار آن آگاه شود و به بارگاه ربوبى راه یابد و به مقام قرب حق برسد ، لحظه اى توجه به این همه لطف و مهر خداوندى ، انسان را سرمست و دیوانه مى کند و به حقیقت سوگند ، جا دارد به سبب همین توفیق همه هستى خود را وقف عشق و پرستش حق کند .

حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) که معنى انس با خدا و شیرینى و لذّت عبادت را چشیده است ، در مقام مناجات به حضرت محبوب عرضه مى دارد :

اى خدایى که به من اذن و اجازه دعا و سخن گفتن با خود را داده اى .

اگر حضرت او اجازه مناجات به درگاهش را نمى داد چه کسى جرأت و قدرت دعا و سخن گفتن داشت ؟

« أَیْنَ التُّراب وَرَبُّ الأَرْباب ؟ ».

انسان خاکى کجا و پروردگار همه فرمانروایان کجا ؟ !

و نیز آن حضرت به محبوب ازل و ابد عرض مى کند :

« إلهى ! تَصاغَرَ عِنْدَ تَعاظُمِ آلائِکَ شُکرى وَتضاءَلَ فى جَنْبِ إکرامِکَ إیّاىَ ثَناىَ وَنَشرِى ».

معبودا ! در برابر بزرگى نعمت هایت سپاسم اندک و کوچک مى نماید و ستایش و گزارشم در برابر آن همه اکرام و احترامى که بر من نهادى کم و ناچیز است .

در هر صورت کرامت و ارزش کامل و حقیقى انسان هنگامى تحقق مى یابد که دعوت حضرت حق را اجابت کند و به تکالیف و مسؤولیت هاى شرعى و انسانى اش عمل نماید و در برابر دعوت شیطان و حزب او ، به ویژه در این عصر پر از فساد و فتنه و آشوب « نه » بگوید و به سینه نامحرم دست ردّ بزند .

 

عصر ارتباطات ، عصر دعوت به غیر حق

این روزگارى که ما در آن به سر مى بریم اگر آن را روزگار دعوت ها بنامیم سخنى بى جا نگفته ایم .

از آغاز صبح که یک شهروند از خواب برمى خیزد و دو گانه اى براى یگانه به جاى مى آورد و برگى از برنامه هاى حیات بخش قرآن را تلاوت مى کند ، اگر پیچ رسانه هاى تبلیغى میان منزل را باز کند با انواع فرستنده ها و دعوت ها مواجه مى شود و با پا نهادن به بیرون منزل و کوچه و خیابان ، انواع دیوارنویسى ها ، اطلاعیه ها ، پوسترها و تابلوهاى الکتریکى و . . . از چهار طرف او را به خود جلب مى کنند و با اشاره و چشمک زدن ها براى شکار فکر و عقیده او هجوم مى آورند .

در روزمرّه اگر با رسانه هاى نوشتارى و روزنامه ها و مجلات سر و کارى داشته باشد با انواع بیشترى از بنگاههاى تبلیغاتى مواجه مى گردد و بالاخره اگر اهل رسانه هاى مدرن ، پرظرفیت و جهانى مثل اینترنت و خبرگزارى ها باشد غرقاب اقیانوس هایى از خواهندگان و دعوت کنندگان و خوانندگان خواهد شد .

دعوت کنندگان به این هم قناعت نکرده اند ، بلکه براى دانش ارتباطات و رسانه ها دانشکده هاى ویژه اى تأسیس و بالاترین ظرافت ها و پیش رفته ترین ابزار و صنایع را نیز به کار مى گیرند .

باید به این همه ، بهره گیرى از انواع هنر و استفاده از احساسات بشرى و . . . را نیز اضافه کرد تا قدرى نحوه دعوت هاى پنهان نمایان گردد ، بدیهى است دعوت کنندگان و اهدافشان یکسان نیستند ، دروازه هاى این غوغاسراى پر زرق و برق به روى همه باز است ، از تبلیغ کالا و تجارت گرفته تا انواع مکتب ها و مذهب ها و احزاب و فلسفه ها عرضه مى شود و از من و شما دعوت مى شود ، صد رحمت به تبلیغات بازرگانى که اهدافشان روشن و تا حدى کم غلّ و غش تر از دگران است ، معلوم است که دنبال رونق بازار و جذب مشترى و کسب سود و کاسبى هستند ، ولى احزاب سیاسى ، مکتب هاى اجتماعى ، فلسفه هاى گوناگون شرقى و غربى ، چپ و راست و . . . مى کوشند تا اهداف اصلى خویش را که جدا کردن انسان از حق در همه زمینه هاست پشت نقاب خدمت به ما پنهان کنند و ماهیت حقیقى خود را پوشیده نگه دارند .

من و شما باید به این واقعیت توجه کنیم که مشتریان مشرک و کافر فراوانى بر سر بازار یوسف فکر ما و دین ما صف کشیده اند و بازار بورس بسیار داغى داریم و خطر و حساسیت آن جاست که آن ابزار در اختیار رجال سیاسى و اجتماعى آخر الزمان و انسان هاى شیطان صفت ، بیشتر قرار گرفته است .

در این میان که بیشترین سرمایه گذارى تبلیغاتى براى خرید جان انسان و فکر و عقل و دین و آیین اش و به عبارتى عاشقانه در پى دلبرى من و شما هستند ، خداى مهربان که آفریننده ما و روزى دهنده به ماست و نهایتاً بازگشت ما به سوى اوست نیز ما را دعوت مى کند ، تنها با یک تفاوت که همه دعوت کنندگان زمینى ما را براى خود و حمل بار شهوات و امیال و خواسته هاى بى منطقشان مى خواهند و مى طلبند ، ولى حضرت حق ما را براى خودمان و کمال و رشدمان و سعادت دنیا و آخرت و وصل شدنمان به رحمت و لطفش و رسیدنمان به وصال و قربش مى خواهد .

دگران اعم از شرقى و غربى و . . . مشترى فکر و دل و دین ما هستند و با انواع ابزار و وسائل ما را دعوت مى کنند تا شیفته و فریفته آنان شویم و پس از پذیرش دعوت و مجذوب شدن و خود فروختن به آنان ، کارگرى داوطلب و اجیرى بى اجرت و مزدورى بى مزد در پى ترویج اهداف و خواسته هایشان باشیم . یک فرد مادى یا سیاسى ، یک حزب یا یک سازمان ، یک دفتر یا مکتب مى کوشد تا با تبلیغات و دعوت یارگیرى کند و از آراء بیشترى برخوردار گردد و صاحب کرسى ها و منصب هاى حکومتى بیشتر در یک کشور ، یا در یک منطقه و حتى در جهان گردد تا افسار خر مراد به دستش آید و آن را هر جا که دل خواه اوست گرچه به زیان یک ملت یا ملت ها ، براند !

رحمت حق به انسان در قرآن

در آیاتى که به فضل و رحمت نسبت به انسان اشاره شده است حقایق عظیمه و معارف شریفه و مسائل کریمه اى مطرح است که نشان مى دهد فضل و رحمت خدا در حیات انسان جایگاه ویژه و موقعیّت خاصى دارد .

 . . . فَلَوْ لاَ فَضْلُ اللهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ لَکُنْتُمْ مِنَ الْخَاسِرِینَ.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( شنبه 86/11/6 :: ساعت 3:25 عصر )
»» وجود انسان دومین جلوه رحمت

و از دیگر نمونه هاى رحمت خدا وجود انسان است که اهل دل از او به عنوان جهان نفسى خبر مى دهند .

چنانچه نور رحمت نمى تابید ، نه چیزى پدید مى آمد و نه چیزى دوام و بقا داشت ، هر پدیده اى در حقیقت جلوه رحمت حق است .

 . . . وَرَحْمَتِى وَسِعَتْ کُلَّ شَىْء . . ..

 . . . و رحمتم همه چیز را فرا گرفته است . . .

انسان موجود بى ارزش و کوچک و محدودى نیست که هم چون برخى حیوانات فضاى زندگى اش لانه و غارى و یا درّه و جنگلى باشد ، همه دریاها و فضا و پهنه روى زمین و معادن و منابعش در اختیار اوست و روزى اش از پاکیزه ترین و بهترین روزى هاست نه چون روزى چهارپایان یا درندگان و پرندگان . . . که با لاشه اى متعفن و یا مردارى بدبو یا علوفه اى پایمال شده و پژمرده و . . . سیر و سرگرم شود .

این همه براى این است که قدر و ارزش و کرامت خود را بداند و به تحقق عملى استعدادهاى خدادادى خویش بپردازد و همه وجودش را با خواسته هاى حضرت ربّ العزّه هماهنگ نماید تا در مقام قرب و جنت لقا و کاخ وصال و عرصه رحمت جایش دهند .

ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارندتا تو نانى به کف آرى و به غفلت نخورى

همه از بهر تو سرگشته و فرمان بردار *** شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبرى

راستى انسان چه موجود عجیبى است ، معجونى از آب و گل و عقل و فطرت و روح و نفس که وزن عنصرى اش اندک و وزن شخصیتى و هویتش عظیم و غیرقابل درک است .

او باید مادون خود را در راه برقرارى حیاتش به کار گیرد و براى تنها مافوق خودش که حضرت ربّ العزه است با کمال خلوص و عشق بندگى کند .

انسان به سبب رحمت رحمانیه و رحیمیه حق هم از نظر ظاهر بهترین و معتدل ترین صورت را و هم از نظر باطن نیکوترین سیرت را دارد، او مسجود فرشتگان است و عنایت و لطفى که به او شده به فلک و ملک نشده است .

جان ها فلکى گردد اگر این تن خاکی *** بیرون کند از خود صفت دیو و ددى را

ارزش ذاتى انسان و رحمت الهى

انسان از نظر آیات قرآن موجودى است که استعدادهاى فراوانى به او عنایت شده و داراى دو بال عقل و فطرت و نیرویى شگرف چون نفس نفیس و روح خدایى است به گونه اى که او را از همه موجودات عرصه هستى ممتاز ساخته و مادون آفریدگار و سرآمد آفریدگان و گل سرسبد مخلوقات قرار داده است ، قرآن ، والایى و ارزش او را در سوره مبارکه تین با چهار سوگند بسیار پر اهمیت خاطر نشان نموده مى فرماید :

وَالتِّینِ وَالزَّیْتُونِ * وَطُورِ سِینِینَ * وَهذَا الْبَلَدِ الاَْمِینِ * لَقَدْ خَلَقْنَا الاِْنسَانَ فِى أَحْسَنِ تَقْوِیم.

سوگند به انجیر و زیتون * و به طور سینا * و به این شهر امن * که ما انسان را در نیکوترین نظم و اعتدال آفریدیم .

آرى ; انسان بنا بر قضاوت قرآن از نظر ظاهر و باطن نیکوترین و بهترین و برترین است .

در میان موجودات آفرینش فقط انسان است که از امتیازات خاص و استعدادهاى ویژه و مایه هاى درونى و باطنى برخوردار است ، او نه چون حیوان است که سر به زیر و داراى آفرینشى افقى و در حرکت متکى بر چهار دست و پا و موتور محرک ترقى و کمالش شکم است که هرچه فربه تر شود فقط از نظر وزن مادى سنگین تر مى شود و اگر حلال گوشت باشد اندکى به قیمت مالى اش افزوده مى گردد و نه چون درخت و نبات است که عامل رشدش پایین ترین بخش آن یعنى ریشه است و عرصه رشدش تنها خاک و عالم مادّه .

انسان ، سروقامتى است که مهم ترین بخش وجودش یعنى مغز این نیروى عظیم ادراکى و واسطه بین او و همه معارف و حقایق در سرش قرار دارد ، کنایه از اینکه راه رشد و کمالش به سوى عالم بالاست و مقصد نهایى حرکت و سفر عمرى اش حضرت حق جل و علاست .

او با این استعدادهاى شگرفى که دارد و با این سرمایه عظیم عقلى و فطرى ، سر و کارش فقط و فقط باید با خدا باشد و آنچه را غیر خداست لازم است به عنوان ابزار و وسیله براى رسیدن به مقام قرب حق و لقاى دوست و وصال محبوب به کار گیرد .

به خاطر استعدادهاى باارزشى که در اوست و محض عقل و فطرتى که با ذات او و آب و گلش عجین است ، کتاب هاى آسمانى به ویژه کتابى چون قرآن و رهبرانى آسمانى چون پیامبران و امامان به استقبالش فرستاده شده اند ، تا با ارائه حقایق اعتقادى و ایمانى و حلال و حرام و مسائل بسیار عالى اخلاقى و تربیتى از وجود ذى جود او پذیرایى کنند و وى را به سوى ربّ کریم و پروردگار عزیزش راهنمایى نمایند تا در آن بارگاه باعظمت به خاطر اینکه وجودش را به وسیله وحى و پیامبران و امامان به ایمان و اخلاق و عمل آراسته نمود از رحمت ویژه محبوب براى ابد بهره مند گردد و در بستر قرب دوست بیارامد و از لقاى معشوق ازل و ابد ، جاودانه لذّت ببرد .

خداى کریمى که او را آفرید و اندام هایش را به قرار دادن هر عضوى در محل مناسب خودش طبق حکمت بالغه ، درست و منظم ساخت و با ایجاد توازن و تعاون میان اعضا در ایفاى اهداف مربوطه تعدیل کرد و سامان داد و به هر صورتى که خواست از نظر خصوصیات هر عضو و هیئت ، مجموعه اعضاى وى را ترکیب کرد ، سپس براى راه یافتنش بر عرصه رشد و کمال و ثمر دادن وجودش و نهایتاً براى رسیدن به رحمت خاص و اقامت گزیدن در بهشت قیامت او را به دست وحى و پیامبران و امامان سپرد .

چون استعدادهاى انسان در سایه قرآن و هدایت انبیا و امامان به فعلیت درآید و به ایمان و اخلاق و عمل آراسته گردد ، به قله ارزش و کرامت نشیند و در والایى و ارزش ، به ویژه زمانى که غرق در رحمت ویژه حق گردد ، فوق همه موجودات قرار گیرد و والى ملک مصر هستى گردد و شایستگى اش را براى مسجود ملائک قرار گرفتن اثبات نماید .

بر همین اساس است که پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) فرمود :

« مَا مِنْ شَىء أکْرَمُ عَلَى اللهِ جَلَّ ذِکْرُهُ یَوْمَ القِیَامَةِ مِنْ بَنى آدم ».

در روز قیامت هیچ چیز نزد خدا از آدمى زاده گرامى تر نیست .

و در روایتى از حضرت امام باقر (علیه السلام) آمده است :

« وَمَا خَلَقَ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ خَلْقاً أکْرَم عَلَى اللهِ عَزَّ وَجَلَّ مِنَ الْمُؤمِنَ لاَِنَّ الْمَلائِکَةَ خُدّامُ المُؤمِنینَ وَأنَّ جِوارَ اللهِ لِلمُؤمِنینَ وَأنَّ الجَنَّةَ لِلْمُؤمِنینَ وَأنَّ الحُورَ العِینَ لِلْمُؤمِنینَ ».

خداى عزّ و جلّ هیچ آفریده اى را نیافرید که از مؤمن نزد خدا گرامى تر باشد ، زیرا فرشتگان خدمتگزار مؤمنان هستند و جوار خدا ویژه مؤمنان است و بهشت براى مؤمنان است و حور العین اختصاص به مؤمنان دارد .

 

انسان برتر از فرشتگان

پیامبران و امامان معصوم ـ که از جنس انسان اند و حجت هاى حق مى باشند و فقط رهبران انسان ها نیستند ، بلکه بخاطر مقام علمى و عقلى و ایمانى و عملى رهبران انس و جن و فرشتگانند و بر همه آنان برترى دارند و وجودشان واسطه فیض بین خدا و بین موجودات است ـ از انسان نخواستند به غیر خدا سجده کند و نهایت تواضع را به غیر خدا به میدان بیاورد ولى به فرشتگان فرمان داده شد بر آدم (علیه السلام) سجده کنند ! !

در سوره مبارکه بقره انسان کامل به عنوان معلم فرشتگان معرفى شده است !

 قَالَ یَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ. . ...

 خدا  فرمود : اى آدم ! فرشتگان را از نام هاى آنان خبر ده . . .

حضرت امام باقر (علیه السلام) طبق روایتى پس از سخن درباره وفات آدم (علیه السلام)مى فرماید :

تا آنکه نوبت نماز خواندن بر ( جنازه ) آدم رسید هبة الله ( فرزند آدم ) گفت : اى جبرئیل ! جلو بایست و بر آدم نماز بخوان . جبرئیل گفت : اى هبة الله ! خدا به ما دستور داد که در بهشت بر پدرت آدم سجده کنیم پس ما را نسزد که بر هیچ یک از فرزندانش امامت نماییم.

نظیر همین صحنه در معراج رسول خدا (صلى الله علیه وآله) رخ داده است ، حضرت امام صادق (علیه السلام) مى فرماید :

شبى که پیامبر (صلى الله علیه وآله) به معراج برده شد وقت نماز رسید ، جبرئیل اذان و اقامه گفت و سپس عرض کرد : اى محمد ! ( براى امامت نماز ) پیش برو ; پیامبر (صلى الله علیه وآله) فرمود : تو پیش برو . جبرئیل گفت :

« إنّا لا نَتَقَدَّمُ الآدمیینَ مُنْذُ أُمِرنا بالسُّجُودِ لآدَمَ (علیه السلام) ».

از آن زمان که به ما فرمان دادند بر آدم سجده کنیم ، خود را بر آدمیان مقدم نمى داریم .

 

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( شنبه 86/11/6 :: ساعت 7:8 صبح )
»» جلوه هاى رحمت

آفرینش ، اوّلین جلوه رحمت
از نمونه هاى رحمت حق ، پهن دشت آفرینش و همه نعمت هاى مادى است که اهل تحقیق از آن به عنوان جهان تکوین یاد مى کنند .
رحمت و فضل حضرت حق نسبت به انسان به گونه اى است که دنیا را با همه نعمت هایش ـ که نعمت هایى کامل و جامع است ـ براى او آفریده و همه را در مسیر خدمت به وى به کار گرفته است .
 هُوَ الَّذِى خَلَقَ لَکُم مَا فِى الاَْرْضِ جَمِیعاً . ..
اوست که همه آنچه را در زمین است براى شما آفرید . . .
 أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللهَ سَخَّرَ لَکُم مَا فِى السَّماوَاتِ وَمَا فِى الاَْرْضِ وَأَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً . ..
آیا ندانسته اند که خدا آنچه را در آسمان ها و آنچه را در زمین است ، مسخّر و رام شما کرده و نعمت هاى آشکار و نهانش را بر شما فراوان و کامل ارزانى داشته . . .
گویى انسان عزیزترین مهمان یا تنها مهمانى است که این سفره باعظمت پرنعمت را براى او گسترده اند و دیگر موجودات زمینى و آسمانى مأمور به پذیرایى از او هستند ، تاج کرامت را در این مهمان سراى پرنعمت فقط بر سر او نهاده اند و لباس فضیلت و برترى را تنها بر او پوشانیده اند و تمام دارایى و ثروت زمین و آسمان را نثار مقدم او کرده اند ؟
 وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِى آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى کَثِیر مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلاً.
به یقین فرزندان آدم را کرامت دادیم و آنان را در خشکى و دریا  بر مرکب هایى که در اختیارشان گذاشتیم  سوار کردیم و به آنان از نعمت هاى پاکیزه روزى بخشیدیم وآنان را بر بسیارى از آفریده هاى خود برترى کامل دادیم .
 
ظرایف خلقت
قرآن و پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) و امامان معصوم (علیهم السلام) همواره مردم را به مطالعه و فهم و درک ظرایف خلقت خدا که در حقیقت آثار رحمت اوست تشویق مى کرده اند تا از این طریق بیش از پیش به توحید گرایش پیدا کنند و سر بندگى و طاعت و عبادت به درگاه حق بسایند و به این وسیله خود را به رحمت واسعه حق برسانند .
کتاب « توحید مفضل » نمونه اى از آموزه هاى حضرت امام صادق (علیه السلام)در باب خداشناسى از راه آثار است ، همچنین بخشى از خطبه هاى « نهج البلاغة » و یا دعاى عرفه امام حسین (علیه السلام) نمونه اى از این قبیل است .
از این رو براى پیروى از قرآن که نگریستن به آثار رحمت خدا را براى استحکام توحید در قلب و پابرجایى عبادت در اعضا و جوارح فرمان داده به چند مثال کوتاه در این زمینه بسنده مى شود ، باشد که درى یا دریچه اى براى دیدن لطایف و ظرایف آثار رحمت الهى در پهن دشت هستى باشد .
منبع فیض و کمال و رحمت و لطف ، وجود مقدس حق تعالى است ، شناخت فرع ، بدون توجه به ریشه و اصل سود چندانى ندارد ، بسیارى از دانشمندان غربى و شرقى بخشى از آثار را خوب مى شناسند ولى شناخت خود را وسیله شناخت حق و توجه به او قرار نمى دهند آنچه در این زمینه مهم است شناخت آثار براى شناخت مؤثر است :
 فَانظُرْ إِلَى آثَارِ رَحْمَةِ اللهِ . . ..
پس با تأمل به آثار رحمت خدا بنگر . . .
شناخت آثار بدون اینکه زمینه شناخت الله قرار گیرد جداً بى فایده است .
در هر صورت هم اکنون در این جهان به سر مى بریم ، بیندیشیم چند مرحله زندگانى را پشت سر گذاشته ایم ؟ زمانى خاک بودیم که خود جهانى دارد ، زمانى در ساقه نباتات و اصل و فرع آن بودیم که باز خود عالمى دارد ، زمانى بخشى از وجودمان جزء بدن حیوانات بود و از آن همه یعنى از خاک و گیاه و حیوان به صورت غذا به بدن پدر سپس به صلب او منتقل شدیم و آنگاه در رحم مادر قرار گرفتیم . هر مرحله اى از این مراحل براى آگاهان و اهل بصیرت جهانى اعجاب آور و شگفت انگیز است .
 فَلْیَنظُرِ الاِْنسَانُ مِمَّ خُلِقَ * خُلِقَ مِن مَاء دَافِق * یَخْرُجُ مِن بَیْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ * إِنَّهُ عَلَى رَجْعِهِ لَقَادِرٌ.
پس انسان باید با تأمل بنگرد که از چه چیز آفریده شده است؟ * از آبى جهنده آفریده شده است ; *  آبى که  از صلب مرد و از میان استخوان هاى سینه زن بیرون مى آید . * بى تردید خدا بر بازگرداندن انسان  پس از مرگش  تواناست .
خاک و گیاه و حیوان و صلب و رحم و ظلمات ثلاث هر یک نمایى از علم و قدرت و حکمت خداست .
این آیات دیدگاه انسان را در مسئله آفرینش خودش تا افق ابدیت باز مى کند و به او مى فهماند که زندگى او منحصر در این جهان محدود زودگذر نیست ، بلکه روزى به حضرت حق باز مى گردد و وارد صحراى قیامت مى شود و پس از رسیدگى به اعمالش به پاداشى که درخور اوست مى رسد .
 
تمایل جنسى ضامن بقاى خلقت
تنها چیزى که حافظ نوع بشر و ضامن بقاى همه جانداران است تمایل جنسى است که اگر نبود اکنون اثرى از جانداران بر روى زمین نبود ، شاید در میان صدها نوزاد یکى را نتوان یافت که پدر و مادر به قصد بقاى نسل با هم ازدواج کرده و درآمیخته باشند ، در هر هزار نوزاد شاید پیدایش 999 نفر آنان نتیجه تمایل جنسى بوده است ، پدر و مادر به قصد عیش و عشرت به سراغ یکدیگر مى روند ولى خدا نمى گذارد این عیش به هدر رود بلکه از آن براى بقاى نوع استفاده مى کند .
اگر تمایل جنسى وجود نداشت نه انسانى بر روى زمین باقى مى ماند و نه حیوانى ، در نتیجه خلقت این دو لغو مى گردید .
آرى ; آفریننده مهربان نگهبان بقاى وى نیز هست ، مارکسیست ها خدا را نمى شناسند و تمام تفضلات او را به پاى ماده و طبیعت مى ریزند ، باید از آنان پرسید آیا ماده مى تواند حدوث را بفهمد و بقا را درک کند و براى حفظ و تداوم بقا برنامه ریزى کند ؟ هرگز
نطفه یا مبدأ پیدایش انسان
نطفه مرد از میلیون ها موجود ذره بینى که به شکل زالو هستند تشکیل شده است ، این ذرات جان دار در رحم زن قرار مى گیرند ، در آخر یکى یا بیشتر مى ماند و مبدأ پیدایش یک قلو یا بیشتر مى گردد .
اجزاى نطفه همگى به هم مانند است پس چه مى شود که جزئى از نطفه چشم و جزئى از آن گوش و جزئى استخوان و جزئى دیگرش اعضا و اندام دیگر مى شوند ؟ !
مرد چنین قدرتى را ندارد و از انجام دادن این تقسیم ناتوان است ، اجزاى ذره بینى که از پیکر یک مرد پیدا شده اند فاقد عقل و قدرت هستند و از نظر دانایى و توانایى هزاران بار از مرد ناتوان ترند .
زن نیز مانند مرد فاقد این قدرت است به آن افرادى که از خداشناسى محروم اند و ماده را به جاى خدا مى شناسند باید گفت : ماده که شعور ندارد تا مبادى و ریشه اعضا را از یکدیگر جدا کند ، سپس آنها را به فعلیت برساند .
پس چه دانش و چه قدرتى این کارخانه دقیق پیکرسازى را ساخته و به کار انداخته است ؟ کارخانه اى که مواد اولیه اش یک چیز است ، یعنى یکى از جانوران و سلول هاى یک جور ولى فرآورده هاى گوناگون از نظر حجم و رنگ و اثر و چیزهاى دیگر تولید مى کند ، آن گاه همه را جمع کرده و یک موجود واحد تشکیل مى گردد .
نطفه نر مبدأ اصلى پیدایش جنین است ، اجزاى نطفه به طور منظم در همه جانداران ، جنین را به وجود مى آورند ، هر جزئى از اجزاى نطفه عضوى از اعضاى جنین مى شود .
جنین سازى نطفه از روى تصادف نیست زیرا این قانون ، همگانى است و در همه سلسله جانداران به اجرا درآمده است و تصادف با قانون ناسازگار است .
نمى توان گفت جنین سازى از عقل و تدبیر نطفه است ; زیرا خود نطفه فاقد عقل و فاقد تدبیر است .
آیا ممکن است که نطفه چنین کارى را در وقت نطفه بودن انجام دهد ولى هنگامى که به کمال رسید وانسانى کامل و یا حیوانى تمام عیار شد عاجز از این کار باشد ؟ هرگز !
آیا دنیاى علم با آن همه ترقى و تکامل ، با آن همه آلات وادوات ، با آن همه دانشمندان و محققان مى تواند اجزاى نطفه را بشناسد و بگوید : کدام زبان مى شود و کدام دهان و کدام سر و کدام پا ؟
وجود مبارکى که نطفه را در جنس نر پرورش مى دهد همه اینها و بیش از اینها را مى داند ولى انسان سرکش و خودخواه نمى خواهد بفهمد چیزى را که با اندک تأملى مى تواند بفهمد !
 

حکمت الهى در پوشش جفت
پرده اى سفید و لطیف سراسر پیکر جنین را مى پوشاند و در نزدیکى وى جسمى اسفنجى پدید مى آید که آن را جفت مى نامند ، جفت از رگ هاى خونین پر است .
روى جفت پرده اى به نام ( آمینوس ) قرار دارد و آن پرده به لوله اى که تقریباً یک متر طول و به قدر یک انگشت ضخامت دارد مربوط است که در درون آن لوله لوله هاى باریک ترى وجود دارد ، این لوله از راه ناف به شکم جنین متصل است مواد غذایى به وسیله رگ هاى مویین از بدن مادر وارد جفت مى شود و در آن جا پالوده مى گردد وبه وسیله لوله هاى نامبرده داخل بدن جنین مى شود و پس از جریان در بدن جنین و تغذیه کامل وى به محل خود باز مى گردد .
آیا این پرده اى که سراسر پیکر جنین را فرا گرفته است براى آن است که وى را هنگام خم و راست شدن مادر از گزند فشارهاى داخل و خارج محفوظ بدارد ؟ آیا جنین این پرده را بر پیکر خود کشیده است یا مادر به این وسیله خواسته است جگر گوشه خود را حفظ کند ؟ آیا جز حکمت و رحمت الهى چیزى توانایى درک و فهم ایجاد آن را دارد ؟
پیدایش جفت در رحم مادر براى چیست ؟ آیا براى آن است که جنین بسیار لطیف است و دستگاه پالایش غذاى بدن مادر براى آماده کردن غذاى وى کافى نیست و نیاز به پالایشگاه دیگرى دارد تا غذایى لطیف تر و پالوده تر به جنین برساند ؟ پس اگر جفت نبود کمتر جنینى از شکم مادر زنده بیرون مى آمد آیا مادر از تأثیر جفت در حیات جنین آگاهى داشت ؟ آیا قدرت آفریدن آن را داشت ؟ هرگز !
پس دانشى و قدرتى آن را آفریده است که پیش از پیدایش ماده و پس از پیدایش انسان بوده و هست و خواهد بود.
 
شیر مادر
شیر مادر به طور عموم از اجزاى زیر ترکیب شده است : چربى ، پروتئین ها ، لاکتوز ، کلوکز ، دکسترین ، مالتوز ، نشاسته ، هیدرات دو کربنات ، نمک هاى معدنى ، اسید لاکتیک ، آب ، ویتامین آ ، ویتامین ب ، ویتامین د ، ویتامین ث ، ویتامین ب 1 ، ویتامین ب 6 ، ویتامین ث و اسید اسکورتیک .
هر یک از این ها در شیر هر مادرى به مقدار معینى است و نسبت مخصوصى با یکدیگر دارند که بر حسب انسان ها و حیوان ها تفاوت مى کند .
این لابراتوار عظیم و دقیق در کجاى پیکر مادر نهاده شده که خورده هاى مادر را تجزیه مى کند و این اجزا را از میان آنها بیرون مى آورد و سپس آنها را ترکیب مى کند و موجود واحدى بنام شیر مى سازد ؟ چند دکتر و مهندس بر این لابراتوار نظارت مى کنند ؟ چند کارگر دارد ، ماشین آلات و ابزار و ادوات این لابراتوار کجا ساخته شده و از کجا آورده شده است ؟ چه کسى در پیکر مادر نهاده و به پدر نداده است ؟ !
 

 

استخدام همراه بامهر و محبت
نوزاد انسان از نوزاد حیوان بسیار ناتوان تر است و زمان ناتوانى اش بسیار درازتر است .
نوزاد حیوان پس از یکى دو ماه توانا مى گردد و قادر است خود را نگهدارى کند ، در این هنگام مادر دست از پرستارى نوزاد بر مى دارد و ممکن است با فرزند خود بیگانه گردد ، به خاطر اینکه نوزاد انسان از نوزاد حیوان ناتوان تر است رحمت پروردگار براى دوره ناتوانى نوزاد انسان دست کم دو پرستار تعیین کرده است : یکى پدر و دیگرى مادر .
او مادر را براى پرستارى استخدام کرده و پدر را براى نگهداریش ، ولى چگونه استخدامى ؟ استخدامى که با مهر و محبت همراه است هرچه مادر رنج مى برد خسته نمى شود ، هرچه پدر نیرو مصرف کند پشیمان نمى شود ، دوره خدمتگزارى پدر و مادر پایان ندارد آن دو تا جان دارند به فرزند خدمت مى کنند .
آیا ماده و طبیعت ناتوانى نوزاد را تشخیص داده که چنین پرستارانى براى او تعیین کرده است ؟ هرگز ماده که نمى تواند میان نوزاد و چیز دیگر فرق بگذارد تا چه رسد به فرق میان دو نوزاد : نوزاد انسان و نوزاد حیوان ، تصادف هم که نیم شود که در تمام حیوانات همیشه آن چنان باشد و در میان انسان ها همیشه اینچنین در دعاى عرفه حضرت امام حسین (علیه السلام) آمده است :
« وَعَطَفْتُ عَلى قُلُوبِ الحَواضِنِ»
خدایا ! تو بودى که دل کسانى که حضانت و پرورش مرا به عهده داشتند مهربان کردى .
 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( پنج شنبه 86/11/4 :: ساعت 9:15 صبح )
»» رحمت الهی(برگرفته از کتاب جلوه های رحمت الهی)

رحمت و مهر حق به همه موجودات و به ویژه انسان، حقیقتى است که چون روز روشن و خورشید تابناک در برابر دید هر عاقل منصفى است و به نظر نمى رسد که نیازى به توضیح و تفصیل و شرح و بیان داشته باشد.
ولى از آنجا که گاهى دیو غفلت به انسان حمله مى کند و چشم او را از تماشاى حقایق فرو مى بندد و بیمارى خطرناک نسیان از حقایق را بر انسان چیره مى سازد، تذکر واقعیاتى که در زندگى آدمى نقش مثبت دارد خالى از فایده و سود عظیم نیست.
رحمت و مهر حق هم از جمله حقایقى است که ممکن است در معرض غفلت و فراموشى قرار گیرد و از این ناحیه ضربه غیر قابل جبرانى به انسان وارد گردد، به همین خاطر تذکر این حقیقت چه با زبان از باب  تَوَاصَوْا بِالْحَقِّ و چه با قلم امرى لازم و ضرورى به نظر مى رسد، باشد که با شنیدن رحمت و مهر و حق و جلوه هاى تابناکش و با مطالعه این واقعیت جاوید و سرمد، که در رگ و پى همه عناصر موجودات چون چشمه آب شیرین جارى است، بیدارى به انسان دست دهد و از پى این بیدارى به شهر بینایى برسد و با رسیدن به شهر بینایى به تماشاى زیباترین مناظر معنوى و مظاهر ملکوتى که همانا جلوه هاى رحمت او در افق وجود و حیات موجودات است موفق گردد و علاوه بر علاج بیمارى غفلت و مرض نسیان در میدان تأمین سعادت دنیا و آخرت قرار گیرد.
از معارف الهیه استفاده مى شود که شروع آفرینش بر پایه رحمت بوده، تا جایى که مى گویند مجموعه هستى و همه مخلوقات ظهور رحمت حق اند و تداوم حیاتشان ـ چه در مرحله مادى و چه در میدان هدایت و معنویت ـ به رحمت حضرت اوست.
آسمان ها و زمین و آنچه در آنهاست جلوه رحمت حق است و کتاب هاى آسمانى و نبوت پیامبران و امامت امامان ، مظاهر رحمت حضرت ارحم الراحمین است.
او بنابر آیات و روایات به دشمنان و مخالفان نیز براى زمینه سازى نجاتشان چشم محبت دارد و دوست دارد آنان هم چون دیگر بندگان به راه مستقیم آیند و به عبادت و اطاعت گردن نهند و به توبه واقعى موفق آیند.
محبت و مهر او در این زمینه تا جایى است که نقل شده:
«أوَّلْ ما خَلَقَ الله القَلَم، أوَّل ما کَتَب القَلَم أنا التَّوّابُ أتُوبُ على مَنْ تابَ» 
توّابى او ـ که به معناى قبول کردن توبه اهل توبه است ـ عین رحمت و مهر او به تائبین است و این گنهکارانند که باید فرصت عظیم توبه را ـ که از مظاهر رحمت و مهر حضرت محبوب است ـ غنیمت بشمارند و خود را در معرض این نسیم ویژه ملکوتیّه قرار دهند.

رحمت و مهر حضرت او ، بنا بر اعتقاد اهل دل و متخصصان علوم اسلامى و معارف الهیه داراى جلوه عام و جلوه خاص است، که از جلوه عامش تعبیر به رحمت رحمانیه و از جلوه خاصش تعبیر به رحمت رحیمیه مى شود، توضیح رحمت عام و رحمت خاص نیاز به کتابى به پهناى آفرینش و همه صفحات هستى دارد و در این دفتر مختصر از باب :
آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگى باید چشید
مسائلى از جلوه رحمت عام و جلوه رحمت خاص به رشته تحریر آمده تا براى خوانندگان عزیز نشان اندکى از دریاى بى پایان مهر و رحمت حق باشد، شاید از این رهگذر دست دوستى به حضرت حق دهند و از شیطان و حزبش که دشمنان سرسخت انسان اند دست بردارند و به راه مستقیم که همان راه پیامبران و صدیقان و صالحان و شهیدان است درآیند و عمر به ایمان و اخلاق و عمل صالح سپرى نمایند.
رحمت عام الهى
رحمت عام اقتضا دارد که انواع نعمت هاى مادى و رزق و روزى ظاهرى را بر پهن دشت زمین قرار دهد و هر کسى را با هر مسلک و موقعیتى بر سر این سفره عام بار دهد و او را در بهرهورى و سود جویى از آن برابر نیاز و حقى که دارد آزادى دهد ولى استفاده کردن از این سفره در صورتیکه مقدمه اى براى بندگى و عبادت و خدمت به خلق نباشد هیچ ارزش و اعتبارى به انسان نمى دهد .
قصر و کاخ ، منزل و مسکن ، پوشاک ابریشمى و حریر ، لباس هاى گران و رنگارنگ ، سفره هاى پر از غذاهاى لذیذ ، مرکب هاى کم نظیر ، فرش هاى زربافت ، باغستان و گلستان ، کارگاه و کارخانه و . . . در صورتى که فقط براى تأمین نیاز بدن و شهوت به کار گرفته شود ، مفت و مجانى اش گران و کم و زیادش یکسان و وسعت و تنگى اش برابر و ابداً ملاک ارزش و اعتبار نیست .
ارزش واقعیت ها
تیمور گورکانى در اوج قدرت و عظمت و پادشاهى و سلطنتش با لُنگى که به کمر بسته بود و در آن زمان دویست دینار طلا ارزش داشت وارد حمام شد ، از پیرمردى که در حمام مشغول شست و شوى خود بود پرسید : پدر جان قیمت و ارزش مرا مى دانى ؟ پیرمرد با کمال شجاعت پاسخ داد : آرى ; امیر تیمور گفت : ارزشم را بگو ; پیرمرد گفت : دویست دینار ; تیمور گفت : پیرمرد ! فقط لنگ من دویست دینار ارزش دارد ; گفت : قربان ارزش شما را با لنگى که به کمر بسته اید حساب کردم ! !
آرى ; اگر انسان از ویژگى هاى انسانى تهى باشد و از صفات عالى اخلاقى بهره اى نداشته باشد و محروم از ایمان و عمل صالح زندگى کند و به خلق خدا سودى نرساند با دارا بودن همه عناصر مادى و رزق و روزى ظاهرى تهیدست و فقیر و بدبخت است و ارزش و اعتبارى براى او نخواهد بود .
سفره عام سفره اى نیست که کسى را از آن محروم کنند و در عطا کردنش نسبت به آن دریغ ورزند ، این سفره اى است که کافر و مؤمن ، مشرک و مسلمان ، مخلص و منافق مى توانند از آن بهره مند شوند ، براى بنده کمال و ارزشى نیست که سر سفره عام پروردگار باشد چرا که خداوند از روى فضل خود همه را بر سر این سفره دعوت کرده ، بار عام داده است .
 کُلاًّ نُّمِدُّ هؤُلاَءِ وَهؤُلاَءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّکَ وَمَا کَانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُوراً.
هر یک از دو گروه دنیا طلب و آخرت خواه را  در این دنیا  از عطاى پروردگارت یارى دهیم وعطاى پروردگارت  در این دنیا از کسى  ممنوع شدنى نیست .
اى کریمى که از خزانه غیب *** گبر و ترسا وظیفه خور دارى
دوستان را کجا کنى محروم  ***  تو که با دشمنان نظر دارى
 
گستره رحمت عام
عطاى مادى و رزق ظاهرى حق نه فقط به انسان هاى صالح و غیر صالح مى رسد ، بلکه همه جنبندگان از آن نصیب و بهره دارند .
 وَمَا مِن دَابَّة فِى الاَْرْضِ إِلاَ عَلَى اللهِ رِزْقُهَا . . .
و هیچ جنبده اى در زمین نیست مگر اینکه روزىِ او برخداست .
گستره رحمت الهیه و مهر ربانیه ، به گونه اى است که همه مخلوقات و موجودات در گستردگى و سعه آن قرار دارند و از همین باب است که هیچ مخلوقى را بى نصیب از راه رشد و تکامل مخصوص به خود رها نکرده است و در این زمینه به انسان عنایت ویژه شده است .
میلیاردها چرخ در جهان هستى با نظم و حسابى دقیق مى چرخد و انواع نعمت ها را سر سفره انسان مى گذارد تا زمینه رشد و تعالى و تکامل انسان در پرتو عمل به خواسته هاى حق فراهم آید .
اینکه انسان را رها نکرده و به خود وا نگذاشته است نشان از مهر گسترده و رحمت واسعه او به این موجود دارد .
در قرآن هشدار مى دهد که ما شما را به بازیگرى نیافریده ایم و علاوه بر این دنیا که براى شما خانه تکلیف و مسؤولیت است آخرتى هم قرار داده ایم تا نیکان به پاداش نیکى و عاصیان به عذاب عصیانشان برسند .
 أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثاً وَأَنَّکُمْ إِلَیْنَا لاَ تُرْجَعُونَ.
آیا پنداشته اید که شما را بیهوده و عبث آفریدیم و اینکه به سوى ما بازگردانده نمى شوید ؟
بى تردید خداى عالِم و دانا و حکیم و توانا هیچ موجودى را بى هدف نیافریده ، به ویژه انسان را ـ که از او به عنوان گل سرسبد آفرینش تعبیر مى شود ـ از مشتى خاک آفریده و از روح خود در او دمیده تا این ظرف ذاتاً پاک ، به دانش و دانایى و عبادت و بندگى و احسن عمل و نهایتاً به رحمت رحیمیه حق در دنیا و آخرت برسد .
حال اگر کسى محروم از دانش و عبادت و احسن عمل و در نتیجه محروم از رحمت حق شود و به خاک تیره بختى و سیه روزى بنشیند ، بلاى عظیم محرومیت را خود براى خود فراهم آورده و زمینه شقاوت ابدى را به دست خود بر ضد خود مهیا نموده است .
 
بحثى پیرامون رحمت
چون دو اسم شریف رحمن و رحیم از اسماى محیطه است که تمام دار تحقق در ظل این دو اسم شریف به اصل وجود و کمال آن رسیده و مى رسند و رحمت رحمانیه و رحیمیه شامل جمیع دار وجود است ، حتى رحمت رحیمیّه که جمیع هدایت هادیان طریق توحید از جلوه آن مى باشد شامل همه هست ، جز آنکه افرادى که از فطرت استقامت خارج شده اند به سوء اختیار خود و به خواست خود ، خود را از آن محروم نمودند ، نه اینکه این رحمت شامل حال آنان نیست حتى در عالم آخرت که روز دروى کِشته هاى زشت و زیباست ، آنانکه کِشته هاى زشت دارند خود قاصرند که از رحمت رحیمیه استفاده نمایند.
 
رحمت الهى به موسى و فرعون
افسوس که ما از قرآن تعلیم نمى گیریم و به این کتاب الهى نظر تدبّر و تعلّم نداریم و استفاده ما از این ذکر حکیم کم و ناچیز است ، اکنون تفکر در آیه شریفه ذیل راه هایى از معرفت و درهایى از امید و رجا را به قلب انسان مفتوح کند .
 اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى * فَقُولاَ لَهُ قَوْلاً لَّیِّناً لَّعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشَى.
هر دو به سوى فرعون بروید ; زیرا او  در برابر خدا  سرکشى کرده است . * پس با او سخنى نرم سخن گویید ، امید است که هوشیار شود و  آیین حق را بپذیرد  یا بترسد  و از سرکشى باز ایستد .
طغیان فرعون به جایى رسید که گفت :
 . . . أَنَا رَبُّکُمُ الاَْعْلَى.
 . . . من پروردگار بزرگ تر شما هستم .
و علوّ و فسادش بر پایه اى قرار گرفت که درباره او نازل شده :
 . . . یُذبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَیَسْتَحْیى نِسَاءَهُمْ . . ..
 . . . پسرانشان را سر مى برید و زنانشان را  براى بیگارى گرفتن زنده مى گذاشت . . .
و به مجرّد خوابى که دید و کَهَنه و سَحَره به او خبر دادند که موسى بن عمران (علیه السلام) طلوع خواهد کرد ، زن ها را از مردها جدا کرد و بچه هاى بى گناه را ذبح نمود و آن همه فساد مرتکب شد ! !
خداى رحمان به رحمت رحیمیه خود در جمیع زمین نظر کرد و متواضع ترین و کامل ترین نوع بشر یعنى نبى عظیم الشأن و رسول عالى مقام مکرّمى مانند موسى بن عمران على نبیّنا و آله و علیه السلام را انتخاب فرمود و او را با دست تربیت خود تعلیم و تربیت نمود چنانکه مى فرماید :
 وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَاسْتَوَى آتَیْنَاهُ حُکْماً وَعِلْماً وَکَذلِکَ نَجْزِى الْمُـحْسِنِینَ.
چون به توانایى  جسمى و عقلى  خود رسید و رشد و کمال یافت ، به او حکمت و دانش دادیم ; و اینگونه نیکوکاران را پاداش مى دهیم .
و پشت او را به برادر بزرگوارى چون هارون قوى فرمود و هر دو بزرگوار را که از گل هاى سرسبد عالم انسانیت بودند انتخاب فرمود ، چنانکه در قرآن مى فرماید :
 وَأَنَا اخْتَرْتُکَ . . ..
و من تو را  به پیامبرى  برگزیدم . . .
و مى فرماید :
 . . . وَلِتُصْنَعَ عَلَى عَیْنِى.
با مراقبت کامل من پرورش یابى  و ساخته شوى .
و مى فرماید :
 وَاصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسِى * اذْهَبْ أَنتَ وَأَخُوکَ بِآیَاتِى وَلاَ تَنِیَا فِى ذِکْرِى.
و تو را براى  اجراى اهداف  خود ساختم  و انتخاب کردم . * تو و برادرت با معجزات من  براى هدایت گمراهان  بروید و درباره ذکر من  که ابلاغ وحى است  سستى نورزید .
و دیگر آیات شریفه که در این موضوع وارد شده است و از حوصله بیان خارج است و قلب عارف را خصوصاً از این دو کلمه شریفه  وَلِتُصْنَعَ عَلَى عَیْنِى ،  وَاصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسِى .
نصیبى است که گفتنى نیست !
تو نیز اگر چشم دل باز کنى یک نغمه روحانى لطیفى مى شنوى که جمیع مسامع قلبت و سراسر وجودت از سرّ توحید پر مى شود .
و بالجمله با همه تشریفات خداى تعالى این همه را تهیه دید و موساى کلیم را به ورزش هاى روحانى ورزیده فرمود چنانکه مى فرماید :
 . . . وَفَتَنَّاکَ فُتُوناً . . ..
 . . .و چنانکه باید امتحانت نمودیم . . .
و سال ها او را در خدمت شعیب پیامبر ـ مرد راه هدایت و ورزیده عالم انسانیت ـ فرستاد ، چنانکه مى فرماید :
 . . . فَلَبِثْتَ سِنِینَ فِى أَهْلِ مَدْیَنَ ثُمَّ جِئْتَ عَلَى قَدَر یَا مُوسَى.
 . . . پس سالیانى در میان اهل مدین ماندى ، سپس اى موسى ! بر اساس تقدیر الهى  براى انتخاب شدن به مقام پیامبرى اینجا  آمدى .
و پس از آن براى اختیار و افتتان بالاترى ، او را در بیابان در طریق شام فرستاد و او راه را گم کرد و باران بر او فرو ریخت و تاریکى را بر او چیره فرمود و درد زایمان را بر همسرش عارض کرد و چون جمیع درهاى طبیعت به روى او بسته شد و قلب شریفش از کثرات منفجر گشت و به جبّلت فطرت صافیه به حق منقطع شد و سفر روحانى الهى در این بیابان ظلمانى بى پایان به آخر رسید ، از سوى کوه طور آتشى دید .
 . . . آنَسَ مِن جَانِبِ الطُّورِ نَاراً . . . فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِىَ مِن شَاطِئِ الْوَادِ الاَْیْمَنِفِى الْبُقْعَةِ الْمُبَارَکَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَن یَا مُوسَى إِنِّى أَنَا اللهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ.
 . . . از جانب طور آتشى دید ، . . . * چون نزد آن آمد ، از جانب راست آن وادى در آن جایگاه مبارک از آن درخت ندا رسید که : اى موسى ! یقیناً منم خدا پروردگار جهانیان .
پس از این همه امتحانات و تربیت هاى روحانى براى چه هدفى خداى تعالى او را آماده کرد و پرورش داد ؟ براى دعوت و هدایت و ارشاد و نجات دادن یک طاغى یاغى که کوس  أنَا رَبّکُم الأعلىمى کوفت و آن همه در زمین فساد مى کرد ! !
 
رحمت خاص الهى
شرح رحمت خاص حق و احسان و فضل ویژه او که افق طلوعش ایمان و اخلاق و عمل و توبه است و تا انسانى برخوردار از این حقایق الهیه و واقعیات ملکوتیه و امور معنویه نباشد طلوع رحمت غیر ممکن است ، درخور یک کتاب و دو کتاب و چند کتاب نیست ، تفسیر این حقیقت کتابى را مى طلبد که صفحات و اوراقش بى نهایت باشد ، زیرا شرح رحمت بى نهایت کتابى داراى صفحات بى نهایت مى خواهد .
کار شرح و تفسیر رحمت خاص حق از عهده هیچ انسانى هر که باشد و هر چه باشد برنمى آید ، چون همه انسان ها داراى حدود و نهایت اند و موجود محدود هرگز قدرت بیان کیفیت حقیقتى نامحدود و بى نهایت را ندارد ، به ناچار باید درخور ظرفیت و استعداد و توان و استطاعت ، در این دریاى ژرف بى نهایت غواصى کرد و به اندازه اى که بتوان خیر دنیا و آخرت و سعادت و خوشبختى امروز و فردا را تأمین نمود و به صید گوهرهاى این دریاى معنوى بى نهایت برخاست .
البته باید به این نکته اساسى توجه داشت که ورود به این دریا ، بى کمک قرآن و بدون فرهنگ پاک و ثمربخش اهل بیت (علیهم السلام) که دو نعمت عظیم خداوند براى انسان است ، میسّر نیست و هرکس جداى از قرآن مجید و اهل بیت کریم با تکیه بر عقل خود که هرگز قدرت ندارد به همه حقایق احاطه پیدا کند وارد دریاى معارف الهیه شود خود را به هلاکت مى اندازد و دیگران را هم به دنبال خود به وادى هلاکت مى کشاند :
 أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللهِ کُفْراً وَأَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ.
آیا کسانى را که  شکر  نعمت خدا را به کفران و ناسپاسى تبدیل کردند و قوم خود را به سراى نابودى و هلاکت درآوردند ، ندیدى ؟
 
افق رحمت خاص
قرآن مجید بیان کننده این حقیقت است که افق طلوع رحمت خاص و فضل و احسان ویژه حق و محل ظهور این واقعیت ، ایمان و عمل صالح و اخلاق و توبه است ، که همه آنها محصول پربرکت اطاعت از خدا و پیامبر اوست .
انسانى که دلش از ایمان خالى است و عملش عمل غیر صالح است و از اخلاق حسنه و حالات انسانى فقیر و تهیدست است و نمى خواهد به خدا بازگشت کند و به توبه آراسته گردد و گذشته فاسد خود را جبران نماید ، هرگز رحمت رحیمیه و فضل و احسان الهیه در او طلوع نخواهد کرد و راهى به رضایت حق و بهشت عنبرسرشت نخواهد یافت .
توقع دریافت رحمت خاص حق هنگامى توقعى صحیح و انتظارى بجاست که وجود انسان به ایمان و عمل صالح و اخلاق حسنه آراسته باشد ، یا سالکى جدّى و راهروى عارف و عاشق در راه توبه براى رسیدن به مقامات معنوى گردد که دو آیه از آیات کریمه قرآن بیانگر در این دو زمینه یعنى ایمان و عمل صالح و اخلاق و نیز توبه که از بزرگ ترین الطاف و عنایت حضرت حق به عبد است و اینکه این حقایق سبب طلوع رحمت ویژه از افق وجود انسان است مى باشد .
 وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضَهُمْ أَولِیاءُ بَعْض یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَیُطِیعُونَ اللهَ وَرَسُولَهُ أُولئِکَ سَیَرْحَمُهُمْ اللهُ إِنَّ اللهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ.
مردان و زنان با ایمان دوست و یار یکدیگرند ; همواره به کارهاى نیک و شایسته فرمان مى دهند و از کارهاى زشت و ناپسند بازمى دارند و نماز را برپا مى کنند و زکات مى پردازند و از خدا و پیامبرش اطاعت مى نمایند ; به زودى خدا آنان را مورد رحمت قرار مى دهد ; زیرا خدا تواناى شکست ناپذیر و حکیم است .
 إِلاَّ الَّذِینَ تَابُوا وَأَصْلَحُوا وَبَیَّنُوا فَأُولئِکَ أَتُوبُ عَلَیْهِمْ وَأَنَا التَّوَّابُ الرَّحِیمُ.
مگر کسانى که توبه کردند و  مفاسد خود را  اصلاح نمودند و  آنچه را پنهان کرده بودند  براى مردم روشن ساختند ، پس توبه آنان را مى پذیرم ; زیرا من بسیار توبه پذیر و مهربانم .
بر خوانندگان این نوشتار روشن باشد که این نوشتار مى خواهد به توضیح گوشه اى از رحمت خاص خدا و فضل و احسان ویژه او بپردازد و پرده اى از این صفت جمالیه الهیه را بنمایاند و شما را تا حدّى با این حقیقت آشنا کند و به شناخت شما نسبت به جلوه اى از جلوات عینى این واقعیت در زندگى انسان مؤمن و تائب و مطیع خدا و پیامبر (صلى الله علیه وآله)کمک دهد .
شناخت رحمت ویژه خدا و فضل و احسان حضرت حق و لطایف و ظرایفش و افق هاى باارزش طلوعش به انسان بصیرت و بینش شگرفى مى دهد و زندگى او را با تحول و دگرگونى عجیبى دمساز مى کند و دریچه اى از عالم ملکوت و جهان غیب و دنیاى الهامات و سراى کرامات به روى این میهمان خاک نشین و شایسته خلافت و لایق هدایت و سزاوار کرامت و درخور دانایى بصیرت و مسجود فرشتگان و مورد توجه کروبیان مى گشاید .
انسان زمانى که مورد رحمت و فضل حق قرار گیرد ، از سنگین ترین خسارت و زیان که بر باد رفتن سرمایه وجود اوست و نیز از دچار شدن به فقر و تهیدستى معنوى در دنیا و آخرت که سبب گرفتار آمدن به عذاب دردناک همیشگى است و همچنین از غرق شدن در مفاسد ظاهرى و باطنى و لگدمال شدن صفات و آثار انسانى در امان مى ماند و نهال وجودش در کشتزار دنیا و باغستان حیات و گلستان تکلیف و بوستان وظیفه و مسؤولیت ، با باغبانى پیامبران و امامان و جذب حقایق آیات و روایات و تغذیه از ایمان و عمل و اخلاق به رشدى مطلوب مى رسد و به فرموده قرآن تبدیل به شجره طیبه همراه با میوه و محصول دائم با ریشه اى ثابت و تنه و شاخ و برگى به وسعت آسمان ها مى گردد .
. . .  کَشَجَرَة طَیِّبَة أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِى السَّماءِ * تُؤْتِى أُکُلَهَا کُلَّ حِین بِإِذْنِ رَبِّهَا. . ..
 . . . مانند درخت پاک است ، ریشه اش استوار و پابرجا و شاخه اش در آسمان است . * میوه اش را به اجازه پروردگارش در هر زمانى مى دهد . . .
 


نقش رحمت در مراحل انسانیت
آرى ; اگر رحمت و احسان خدا نبود طى مراحل انسانیت و منازل آدمیت امکان نداشت و در بساط زندگى و سفره حیات جز خسارت و زیان چیزى نمى ماند و سیرت انسانى به شکل دیوى بسیار بدمنظر و غیر قابل تحمل تغییر قیافه مى داد !
قرآن مجید در ضمن آیاتى به فضل و رحمت خدا و آثارش اشاره دارد و توجه عمیق انسان را به صفت رحیمیه حق که درى به سوى خیر دنیا و آخرت است معطوف مى دارد :
 . . . فَلَوْ لاَ فَضْلُ اللهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ لَکُنْتُمْ مِنَ الْخَاسِرِینَ.
 . . . و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود ، البته از زیانکاران مى شدید .
 . . . وَلَوْ لاَ فَضْلُ اللهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّیْطَانَ إِلاَّ قَلِیلاً.
 . . . و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود ، یقیناً همه شما جز اندکى از شیطان پیروى مى کردید .
 فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا بِاللهِ وَاعْتَصَمُوا بِهِ فَسَیُدْخِلُهُمْ فِى رَحْمَة مِنْهُ وَفَضْل وَیَهْدِیهِمْ إِلَیْهِ صِرَاطاً مُسْتَقِیماً.
اما کسانى که به خدا ایمان آوردند و به او تمسّک جستند ، به زودى آنان را در رحمت و فضلى از سوى خود درآورد و به راهى راست به سوى خود راهنمایى مى کند .
 . . وَلَوْ لاَ فَضْلُ اللهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَکَى مِنکُم مِن أَحَد أَبَداً وَلکِنَّ اللهَ یُزَکِّى مَن یَشَاءُ وَاللهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ.
 . . . و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود ، هرگز احدى از شما  از عقاید باطل و اعمال و اخلاق ناپسند  پاک نمى شد ، ولى خدا هر که را بخواهد پاک مى کند ; و خدا شنوا و داناست .
 
رحمت الهى ، پاداش اعمال
از معانى فضل ، عطاى بیش از استحقاق است که این عطاى بیش از استحقاق را حضرت حق نسبت به بندگان مؤمنش از باب رحمت و کرم و بزرگوارى اش جریان مى دهد و مجراى جریان این عطاى بیش از استحقاق هم ایمان و عمل و اخلاق و توبه بنده مؤمن است .
با اینکه عبد از خود چیزى ندارد و مالک حقیقى چیزى هم نیست ، هستى و همه آثارى که از هستى اش ظهور دارد از خداست ، هر عمل خیرى که انجام مى دهد و هر حالت و اخلاق حسنه اى که بکار مى گیرد و هر قدم مثبتى که برمى دارد و مایه مادى و معنوى و توفیقى که رفیق راه اوست همه و همه از ناحیه خداست و اگر با دقت عقلى بنگرد مى یابد که مالک خود و جان و دل و حیات و هستى و عبادات و آثار مثبت خود نیست و بر این اساس از حضرت حق نسبت به ذره اى از اعمال و اخلاق و کارهاى خیرش هیچ طلبى ندارد .
ولى کرم و بزرگوارى حق و آقایى و عنایت و لطف و رحمت او اقتضا کرده که بین خود و بنده اش نسبت به حالات و اعمال و اخلاق مثبت او سخن از بیع و شراء و تجارت و کسب و ثمن و مثمن و قرض الحسنه به میان آورد و در این بیع و شراء پاداش و مزد و ثمن مقابل جنس را بر پایه فضل و تفضل یعنى : « عطاى بیش از استحقاق » قرار دهد و وعده ثمن معنوى و مادى را یا مساوى و یا برابر جنس ، یا چند برابر ، یا ده برابر ، یا هفتصد برابر یا بى حساب و بى شمار بدهد !
 إِنَّ اللهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ . ..
یقیناً خدا از مؤمنان جان ها و اموالشان را به بهاى آنکه بهشت براى آنان باشد خریده . . .
راستى شگفت آور است ، مالک حقیقىِ جان و مال انسان خداست ، ولى گویا جان و مال را هم چون دو جنسى که مالک حقیقى اش انسان است به حساب آورده و خود با قیمتى چون بهشت به بازار خرید آمده و اعلام مى کند من این جان و مال را از اهل ایمان به قیمت بهشت ابدى و جاویدان مى خرم !
جانى محدود و مالى اندک در صورت تحقق بیع و شراء در برابر عطایى بیش از استحقاق و ثمنى همیشگى و بى حساب ! !
 مَثَلُ الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِى سَبِیلِ اللهِ کَمَثَلِ حَبَّة أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِى کُلِّ سُنْبُلَة مِاْئَةُ حَبَّة وَاللهُ یُضَاعِفُ لِمَن یَشَاءُ وَاللهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ.
مَثَل آنانکه اموالشان را در راه خدا انفاق مى کنند ، مانند دانه اى است که هفت خوشه برویاند ، در هر خوشه صد دانه باشد ; و خدا براى هر که بخواهد چند برابر مى کند و خدا بسیار عطا کننده و داناست .
 إِن تُقْرِضُوا اللهَ قَرْضاً حَسَناً یُضَاعِفْهُ لَکُمْ وَیَغْفِرْ لَکُمْ وَاللهُ شَکُورٌ حَلِیمٌ.
اگر به خدا وام نیکو دهید ، آن را براى شما دو چندان مى کند و شما را مى آمرزد و خدا عطا کننده پاداش فراوان در برابر عمل اندک مى باشد و بردبار است .
شگفتا در این آیه دست نیازمند و محتاج به قرض را چون دست خود به حساب آورده ، صریحاً اعلام مى دارد : قرض الحسنه اى که به برادر دینى خود یا هم نوعتان مى دهید در حقیقت به خدا مى پردازید ، ثمن این داد و ستد را خدا به چند برابر به شما عطا مى کند چرا که خدا در برابر عمل اندک ، پاداش بسیار مى بخشد !
اگر انسان براى به دست آوردن فضل و رحمت خاص حق ـ که با آراسته شدن به ایمان و عمل شایسته و اخلاق حاصل مى شود ـ بکوشد و به تلاش برخیزد ، گوى سعادت و خوشبختى دنیا و آخرت را از میدان حیات برده و خود را به درجه اى رسانده که در آخرت لیاقت همنشینى با پیامبران و صدیقین و شهداء و صالحان را پیدا کرده است و براى همیشه در بهشت عنبرسرشت جاى خواهد داشت و همه ارزش و اعتبار و کرامت و شرف انسان به این است که افق طلوع رحمت خاص و فضل و احسان حضرت حق شود و در غیر این صورت طلوع رحمت عام که در چهارچوب امور ظاهرى و مادى است و سبب طلوعش فقط و فقط جنبه ظاهرى و عنصرى و بدنى و جسمى است و جز رشد مرحله حیوانى میوه دیگرى ندارد مایه اعتبار و ارزش و قدر و قیمت انسان و زمینه قرب و منزلت او نیست



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( سه شنبه 86/11/2 :: ساعت 2:50 عصر )
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

عزاداری از سنت های پیامبر اکرم (ص) است
سعادت ابدی در گرو اشک و عزاداری بر سیدالشهدا علیه السلام
سبک زندگی قرآنی امام حسین (علیه السلام)
یاران امام حسین (ع) الگوی یاران امام مهدی (عج)
آیا شیطان به دست حضرت مهدی علیه السلام کشته خواهد شد؟
ارزش اشک و عزا بر مصائب اهل بیت علیهم السلام
پیوستگان و رهاکنندگان امام حسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام در آیینه زیارت
پیروان مسیح بر قوم یهود تا روز قیامت برترند!
نگاهی به شخصیت جهانی امام حسین «علیه السلام»
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 96
>> بازدید دیروز: 295
>> مجموع بازدیدها: 1328874
» درباره من

بشنو این نی چون حکایت می کند

» فهرست موضوعی یادداشت ها
دینی و مذهبی[871] . عشق[360] . آشنایی با عرفا[116] . جدایی از فرهنگ[114] . موسیقی[66] . داستانک[2] . موعود . واژگان کلیدی: بیت المال . صحابی . عدالت . جزیه . جنایات جنگ . حقوق بشردوستانه . حکومت . خراج . علی علیه‏السلام . لبنان . مالیات . مصرف . مقاله . منّ و فداء . ادیان . اسرای جنگی . اعلان جنگ . انصاری . ایران . تقریب مذاهب . جابر .
» آرشیو مطالب
نوشته های شهریور85
نوشته های مهر 85
نوشته زمستان85
نوشته های بهار 86
نوشته های تابستان 86
نوشته های پاییز 86
نوشته های زمستان 86
نوشته های بهار87
نوشته های تابستان 87
نوشته های پاییز 87
نوشته های زمستان87
نوشته های بهار88
نوشته های پاییز88
متفرقه
نوشته های بهار89
نوشته های تابستان 89
مرداد 1389
نوشته های شهریور 89
نوشته های مهر 89
آبان 89
آذر 89
نوشته های دی 89
نوشته های بهمن 89
نوشته های اسفند 89
نوشته های اردیبهشت 90
نوشته های خرداد90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد90
نوشته های شهریور90
نوشته های مهر 90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد 90
نوشته های مهر 90
نوشته های آبان 90
نوشته های آذر 90
نوشته های دی 90
نوشته های بهمن 90
نوشته های اسفند90
نوشته های فروردین 91
نوشته های اردیبهشت91
نوشته های خرداد91
نوشته های تیرماه 91
نوشته های مرداد ماه 91
نوشته های شهریور ماه91
نوشته های مهر91
نوشته های آبان 91
نوشته های آذرماه91
نوشته های دی ماه 91
نوشته های بهمن ماه91
نوشته های بهار92
نوشته های تیر92
نوشته های مرداد92
نوشته های شهریور92
نوشته های مهر92
نوشته های آبان92
نوشته های آذر92
نوشته های دی ماه92
نوشته های بهمن ماه92
نوشته های فروردین ماه 93
نوشته های اردیبهشت ماه 93
نوشته های خردادماه 93
نوشته های تیر ماه 93
نوشته های مرداد ماه 93
نوشته های شهریورماه93
نوشته های مهرماه 93
نوشته های آبان ماه 93
نوشته های آذرماه 93
نوشته های دیماه 93
نوشته های بهمن ماه 93
نوشته های اسفند ماه 93
نوشته های فروردین ماه 94
نوشته های اردیبهشت ماه94
نوشته های خرداد ماه 94
نوشته های تیرماه 94
نوشته های مرداد ماه 94
نوشته های شهریورماه94
نوشته های مهرماه94
نوشته های آبان ماه94

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
پیام شهید -وبگاه شهید سید علی سعادت میرقدیم
دانشجو
(( همیشه با تو ))
همراه با چهارده معصوم (علیهم السلام )ویاران-پارسی بلاگ
بر بلندای کوه بیل
گل رازقی
نقاشخونه
قعله
hamidsportcars
ir-software
آشفته حال
بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن
سرباز ولایت
مهندس محی الدین اله دادی
گل باغ آشنایی
...عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید)
بهارانه
*تنهایی من*
بلوچستان
تیشرت و شلوارک لاغری
اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی
کشکول
قدم بر چشم
سه ثانیه سکوت
نگارستان خیال
گنجدونی
بهارانه
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
نگاهی نو به مشاوره
طب سنتی@
سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام
اکبر پایندان
Mystery
ermia............
پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ...
اسیرعشق
چشمـــه ســـار رحمــت
||*^ــــ^*|| diafeh ||*^ــــ^ *||
کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب
جلال حاتمی - حسابداری و حسابرسی
بهانه
صراط مستقیم
تــپــش ِ یکــ رویا
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
سلحشوران
گیاه پزشکی 92
مقبلی جیرفتی
تنهایی افتاب
طراوت باران
تنهایی......!!!!!!
تنهای93
سارا احمدی
فروشگاه جهیزیه و لوازم آشپزخانه فدک1
.: شهر عشق :.
تا شقایق هست زندگی اجبار است .
ماتاآخرایستاده ایم
هدهد
گیسو کمند
.-~·*’?¨¯`·¸ دوازده امام طزرجان¸·`¯¨?’*·~-.
صحبت دل ودیده
دانلود فایل های فارسی
محقق دانشگاه
ارمغان تنهایی
* مالک *
******ali pishtaz******
فرشته پاک دل
شهیدباکری میاندوآب
محمدمبین احسانی نیا
کوثر ولایت
سرزمین رویا
دل نوشته
فرمانده آسمانی من
ایران
یاس دانلود
من.تو.خدا
محمدرضا جعفربگلو
سه قدم مانده به....
راز نوشته بی نشانه
یامهدی
#*ReZa GhOcCh AnN eJhAd*#(گوچـی جـــون )
امام خمینی(ره)وجوان امروز
فیلم و مردم
پیکو پیکس | منبع عکس
پلاک صفر
قـــ❤ــلـــــب هـــــای آبـــــی انــ❤ـــاری
اسیرعشق
دل پرخاطره
* عاشقانه ای برای تو *
farajbabaii
ارواحنا فداک یا زینب
مشکات نور الله
دار funny....
mystery
انجام پروژه های دانشجویی برای دانشجویان کنترل
گل یا پوچ؟2
پسران علوی - دختران فاطمی
تلخی روزگار....
اصلاحات
گل خشک
نت سرای الماس
دنیا
دل پر خاطره
عمو همه چی دان
هرکس منتظر است...
سلام محب برمحبان حسین (ع)
ادامس خسته من elahe
دهکده کوچک ما
love
تقدیم به کسی که باور نکرد دوستش دارم
گروه اینترنتی جرقه داتکو
مدوزیبایی
من،منم.من مثل هیچکس نیستم
Tarranome Ziba
پاتوق دختر و پسرای ایرونی
اسرا
راه زنده،راه عشق
وبلاگ رسمی محسن نصیری(هامون)(شاعر و نویسنده)
وب سایت شخصی یاسین گمرکی
حسام الدین شفیعیان
عکسهای سریال افسانه دونگ یی
ܓ✿ دنـیــــاﮮ مـــــــن
Hunter
حسام الدین شفیعیان
دهکده علم و فناوری
اسیرعشق
دختر باحال
*دلم برای چمران تنگ شده.*
♥تاریکی♡
به یادتم
باز باران با محرم
تنهایی ..............
دوستانه
هرچه می خواهد دل تنگم میذارم
زندگی
نیلوفر مرداب
فقط طنزوخنده
تینا!!!!
شیاطین سرخ
my love#me
سرزمین خنگا
احکام تقلید
•.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.•
فوتسال بخش جنت (جنت شهر )
حقیقت صراط
...دیگه حسی نمونده
زیر اسمان غربت
شهید علی محسنی وطن
سکوت(فریاد)
عاشقانه ها
خودمو خدا تنها
دانستنی های جالب
ermia............
حجاب ایرانی
عرفان وادب
دل خسته
عاشقانه های من ومحمد
هر چه میخواهد دله تنگت بگو . . .
sharareh atashin
mehrabani
khoshbakhti
______>>>>_____همیشگی هااا____»»»»»_____>>>>
دخترونه
قلبی خسته ازتپیدن
عشـ۩ـق یـ۩ـعنی یـ۩ـه پــ۩ـلاک......
تینا
مذهب عشق
مناجات با عشق
داستان زندگی من
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
عاشق فوتبال
کشکول
حاج آقا مسئلةٌ
صدا آشنا
کد بانوی ایرانی
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
« یا مهدی ادرکنی »
وبلاگ تخصصی کامپیوتر - شبکه - نرم افزار
::::: نـو ر و ز :::::
توکای شهر خاموش

.: اخـبـار فـنـاوری .:
Biology Home
شــــــــــــــهــــدای هــــــــــــــســـتــه ایـــــــــــــ
مثبت گرا
تک آندروید
امروز
دانستنی / سرگرمی / دانلود
°°FoReVEr••
مطلع الفجر
سنگر بندگی
تعصبی ام به نام علی .ع.
تنهایی.......
دلـــــــشــــــــکســـــته
عاشقانه
nilo
هر چی هر چی
vida
دلمه پیچ, دستگاه دلمه پیچ Dolmer
هسته گیر آلبالو
آرایشگری و زیبایی و بهداشت پوست
عکس های جالب و متحرک
مرکز استثنایی متوسطه حرفه ای تلاشگران بیرجند
دیجی بازار
نمونه سوالات متوسطه و پیش دانشگاهی و کارشناسی ارشد
bakhtiyari20
زنگ تفریح
گلچین اینترنتی
روستای اصفهانکلاته
پایه عکاسی مونوپاد و ریموت شاتر بلوتوث
سرور
عاطفانه
کنج دل🩶
سلام
بخور زار
اشک شور
منتظران

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان





































































































» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب