دشمن ترینِ کسانْ نزد خدا، دشمنِ کینه توزِ ستیزه گر است . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
بشنو این نی چون حکایت می کند
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» مژده به آدمهای خسیس!!

 

 

پول
امام علی علیه السلام:

بَشِّر مَال  البَخیل بِحادِثٍ اَو وَارِثٍ

                                              بشارت ده مال بخیل را به آفتى از روزگار یا به میراث خوارى

 

اندوخته‌ی بخیل یا در آفت روزگار تلف گردد، یا به دست میراث خوار افتد، از بهر آن که بخیل را دل ندهد که مال خویش را خوش بخورد،  یا در وجه خیرات و طریق مبرات بکار برد.

 

                              هر که را مال هست و خوردن نیست

                                                                                                    او از آن مـال بهـره کـى دارد

                               یــا بــه تــاراج حـــادثــات دهـــــــــد

                                                                                                    یا بــه میــراث خـوار بگـذارد

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( سه شنبه 86/3/8 :: ساعت 10:25 صبح )
»» خدا حرف "بنده‌اش" را گوش می‌دهد!!

عوامل استجابت دعا

(1)

دست دعا

                                     خدا حرف "بنده‌اش" را گوش می‌دهد!!

یادتان هست که گفتیم حتی نمکمان را هم باید از خدا بخواهیم

آن‌موقع باهم قرار گذاشتیم دفعه دیگر که همدیگر را دیدیم، درباره این موضوع باهم صحبت کنیم که: چکار کنیم تا ما گفتیم: « نَـ...مـَ ...» خدا نمکدانمان را پر کند؟

بله! صحبت امروز من و شما در باره‌ی موضوع خیلی خیلی به درد خورِ: اسباب و مقدمات استجابت دعاها و برآورده شدن درخواستهایمان است

دوست من این یک گفتگوی نوشتاریست و من دوست دارم وقتی شما حرفای مرا خواندید، من هم از حرفهای شما مطلع شوم پس حتما پشت پنجره‌ای که من برای دینت باز کرده‌ام بیا و حرفهات را برایم بزن؛ بله درست فهمیدی پنجره‌ی نظرات را می‌گویم

 

اما حرف من:

من میخواهم نمک ناهار امروزم رو از خدا بخواهم ، بسم الله ، از کجا شروع کنم که غذام بی‌نمک نشه؟

استجابت دعا مسأله‌ای است که بسیار به‌ آن در روایات امامان معصوم _که درود و سلام خدا برآنان باد_ پرداخته شده و دانشمندان عرصه دین نیز آن را پرورده‌اند، و در این نوشتار شما حاصل تتبعی در این‌باره را خواهید خواند که اسباب استجابت را برمی شمرد.

 

1- خدا حرف «بنده‌اش» را گوش می‌دهد!!

حتماً آیه‌ی زیبا‌ی "وَ إِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُواْ لِی وَ لْیُؤْمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ " را شنیده یا خوانده‌‌اید که خداوند به پیامبر می فرماید:

 چون "بندگان من" در باره من از تو بپرسند ، بگو که من نزدیکم و به ندای کسی که مرا بخواند پاسخ می دهم، پس به ندای من پاسخ دهند و به من ایمان آورند تا راه راست یابند.(1)

از این کلام الهی می‌توان چند شرط را برای آنکه دعایمان مستجاب شود استخراج کرد.

آیا در کلمه "عبادی" که در فرمایش پروردگار آمده است دقت کرده‌اید؟

شما از کلمه‌ی "بنده" چه می‌فهمید و آن را چگونه توضیح می‌دهید؟

بله نکته‌ی در خور توجه همین‌جاست، باید "بنده‌ی خدا" بود و بندگی‌کرد و فهمید که بندگی خداوند غیر از بردگی است.

باید دانست که خداوند مالک ما در تمام وجود، از پیدایش گرفته تا بقا و ... است؛ آنگاه خواهیم یافت این‌چنین مالکی، از رگ گردن بر بنده‌ی خود نزدیکتر بوده و همه‌جا با اوست و خواهیم یافت که با چنین مالکی باید چگونه بود.

خواهیم یافت که هیچ چیز چون او در وجود ما مؤثر نیست.

فکر می‌کنم از این صحبتها می‌توان دانست که چرا آن مالک "ایاک نعبد و ایاک نستعین" را بر زبانمان گذاشته که هر روز لااقل 10 بار بر آن معترف شویم.

اما آیا به این نکته دقت داشته‌اید که بعضی وقتها ما آدمها چیزهایی را که بیشتر بر زبانمان و جلوی چشممان است را کوچک می‌پنداریم و خیلی زود عادتمان می‌شود و فراموششان می‌کنیم، حال آنکه تکرار آن باید تذکری باشد برای فراموش نشدنمام!؟

بگذریم از این غفلت!

خلاصه آنکه باید بندگی را فهمید و با آن زندگی کرد تا مولا اجابتمان کند.

 

چون "بندگان من" در باره من از تو بپرسند ، بگو که من نزدیکم و به ندای کسی که مرا بخواند پاسخ می دهم، پس به ندای من پاسخ دهند و به من ایمان آورند تا راه راست یابند

 

2- اگر صدایم زنی جواب دهم!

دومین قسمت از آیه که می‌خواهم در مورد آن بیاندیشیم، کلمه "الداع" به معنای خواهان و درخواست کننده، در فراز "اُجیبُ دَعوَةَ الدَاعِ اِذَا دَعانِ" است.

آیا در مواقعی که دعا می‌کنیم واقعا از خدا می‌خواهیم که خواسته‌مان را برآورد؟ منظورم این است که آیا حواسمان هست که فقط خداست که همه‌کاره‌یِ این عالم است و اوست که اگر بخواهد می‌شود وگرنه، نه!!

یا آنکه وقتی دعا می‌کنیم منظورمان این است که "خدایا! تو هم یه ‌کمکی بکن، هرچند اصل کار دست فلان آقاست".

وقتی آنقدر فهمیدیم که:

1- هیچ کاری از دست خودمان ساخته نیست

2- دیگران و بلکه تمام غیر حق هم وضعشان در این ناتوانی بدتر از ماست

آنوقت است که چون فقیری در مانده بر دامان تنها و تنهاترین دارای هستی چنان دست خواهیم افشاند که کَرَم به جوش آید و فیض به خروش.

دوستان باهم تا هفته‌ی آینده در این کلام دلنشین و این دو نکته تأمل کنیم تا در دیدار آینده از دیگر شرایط استجابت باهم گفتگو کنیم!

یادت نرود که پشت پنجره‌!! بیایی من مشتاق حرفهای تو‌اَم

                                                                                                                                                                        یا علی
 


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( سه شنبه 86/3/8 :: ساعت 10:23 صبح )
»» خرمای بم

حالا گیریم
صد کامیون پتو
پنجاه هواپیما کفش
ده میلیون بطری آب

تو که دیگر گرم نمی شوی
تو که دیگر توی این خاک ها نمی دوی
و دیگر کسی شب صدا نمی زند
مامان آب
مامان آب
مامان آب
.
.
.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( سه شنبه 86/3/8 :: ساعت 10:0 صبح )
»» کنفورمیسم و مدرنیسم

دوست وبلاگ نویس من از ترجمه نظری که من در تنبور آورده بودم و در آن یک آمریکایی بی حجابی تحمیلی در فرانسه را خلاف اصول دولت سکولار دانسته بود، ظاهرا برآشفته و خطاب به من نوشته است:

دوست سنت‌گرایِ مدرن‌ستیز من! واقعاً از این‌که گاهی از زبان غربی‌ها سخنی در نکوهش احوال و اطوار جامعه‌های مدرن بشنویم و صد بانگ شوق برآوریم که هان و هان ببینید که این‌ها چگونه علیه خود اعتراف و اقرار می‌کنند، چه طرفی خواهیم بست؟

این سخن که «فرانسه هرگز آزاد نبوده است» البته سخنی است بی‌پایه و سست با هر معیاری که بسنجی. اگر آن را بپذیریم، جز این معنا نخواهد داد که هیچ کجای جهان هرگز تا کنون آزاد نبوده است. و در آن صورت خوب که چه؟

مسأله حجاب اجباری در مدارس دولتی فرانسه، دوست گرامی من، بسی پیچیده است. مسلمانان در فرانسه فقط خواستار لغو این قانون نیستند. مگر ندیدی امام جماعتی را در این کشور که خواهان مشروعیت دادن به تعدد زوجات شده بود؟ مگر نخوانده‌ای سخنان مسلمانانی را که در فرانسه خواهانِ جدایی استخرهای مردان و زنان و حتا جدایی دختران و پسران در مدارس هستند؟

این را هم باید در نظر داشت که دموکراسی به معنای رأی و نظر مردم نیست. دموکراسی، یعنی پاس‌داشتنِ مصلحت عمومی. مصلحت عمومی در فرانسه قطعاً با خواسته بنیادگرایان و سنت‌گرایان حاصل نمی‌شود. آن‌ها نه از منظر آزادی و دموکراسی که در چارچوب ضرورت التزام اجتماعی به شریعت است که با این قانون مخالفت می‌کنند. خویشتن‌دار و هشیار باشیم که آب به آسیاب مخالفان آزادی نریزیم، حتا اگر با آن‌ها هم‌باوریم. دست‌کم شناخت من از تو این توقع را ایجاد می‌کند. حتا فکر نمی‌کنم تو هم تحملِ جامعه بی‌شراب و رقص و جلوه‌آرایی آدمیان را داشته باشی. - پایان نقل از کاتب کتابچه

مهدی مرا مدرن ستیز می خواند. من فکر می کنم که مهدی یکبار برای همیشه باید برای خود و خوانندگان و دوستانش روشن کند که مرادش از "مدرن" چیست و به چه معنا انتقاد از دولت فرانسه و اصرارش بر بی حجابی دختران مسلمان "مدرن ستیزی" است. من در نوشته های قبلی خود پیشنهاد کرده بودم که بررسی کنیم ببینیم "متن مدرن" و بگو گفتار و سخن مدرن چیست. تا این روشن نباشد نمی توان با انگ مدرن ستیزی کسی را از میدان بدر کرد. اصل در بحث نقد است نه انگ.

 این هم که مهدی ترجمه نظر کسی را بی توضیح و تفصیل "صد بانگ شوق برآوردن" تعبیر کرده کاملا بی معناست. من هیچ ضرورتی نمی بینم که از نظر یک غربی مثل غربزدگانی که از خودکم بینی در رنج اند و تا  سخن غربی نباشد به چیزی باور نمی کنند بانگ شوق برآورم که هان ببینید یکی پیدا شد با من شرقی هم نظر است پس من درست می گویم. من به چنین ارجاعاتی نه عادت دارم نه نیاز. هر چه تا امروز در باب مدرن گرایی دو آتشه نوشته ام گواه آن است که سخن را بر حجت استوار می کنم و عقل نه بر سنت و نقل. در آن سخن نیز استدلالی موجود است که من آن را پسندیدم. مهدی در نقد آن نظر هیچ نگفته است و آن این است که دولت سکولار مدرن نمی تواند به راه کنفورمیسم برود و اگر رفت نه سکولار است نه مدرن و البته آزادی هم در همین مقوله از رفتار چنین دولتی غایب ارزیابی می شود. با اینهمه من نیز معترفم که در آن سخن بخش ضعیف همان جمله اول است که مهدی به آن پرداخته اما بخش قوی تر آن است که من اینک بدان اشاره کردم. 

اینکه مسلمانان فرانسه چه آرزوها و خواسته های دیگر هم دارند کار من نیست. اما اینکه چون این کسان چنین و چنان می اندیشند و آرزو می کنند پس باید آنها را به این و آن کار مجبور کرد و از آن آرزو این عمل را توجیه آورد نه منطقی است و نه مدرن و نه حتی به مصلحت. بر سر مصلحت هم بحث بسیار است. چه کسی گفته است که شمار دست کم پنج میلیون نفری مسلمانان فرانسه و خواسته ها و عقایدشان باید از دایره مصلحت بیرون گذاشته شود؟ دولت مصلحت را چگونه تشخیص می دهد؟ از غیب که نمی گیرد. دولت وکیل مردم است. مسلمانان هم به اندازه کافی مردم اند.

کار من نیز نیست که مسلمانان فرانسه از چه منظر با چه موافقت یا مخالفت می کنند. من آنچه را در رفتار فرانسویان دولتمدار می بینم قابل نقد می دانم. وکیل مسلمانان فرانسه نیستم که هر چه کردند و خواستند و گفتند دفاع کنم. من به دوگانگی ریاکارانه رفتار دولتها و دولتمداران غربی توجه می دهم و توجیه رفتارشان را بر اساس مدرنیته و سکولاریسم نقش برآب می دانم. من بی گمانم که اگر شرایط دیگری بود و اقتضا می کرد فرانسه درست عکس همین رفتار را مدرنیسم توصیف می کرد. ما که وکیل دولت فرانسه نیستیم که هر چه کرد دفاع کنیم. در همین انگلستان خودمان بر پایه همان مدرنیته و پلورالیسم کسی تا با حال مشکلی برای حجاب دختران مسلمان ایجاد نکرده است ( جز موارد نادر که ظاهرا تست بوده است ببینند می شود مدرنیسم فرانسوی را اینجا هم پیاده کرد یا نه!). 

و دست آخر این که ترجیح شخصی من زیستن در چه نوع جامعه ای باشد باز ربطی ندارد به نقدی که بر رفتار این یا آن دولت و دولتمدار روا می بینم. ما بنده دلیل ایم. موافق ما باشد یا مخالف ما. سنت را نقد کند یا مدرنیسم را. من واقعا نمی فهمم که دوستان ما با این روش چگونه می خواهند در مدرنیته شریک شوند. اصل اول و اصیل مدرنیته فردیت است و انتخاب آزاد. نه ظاهر این یا آن رفتار یا مرجع این یا آن کردار. ما معنا را می جوییم و مغز را نه صورت و پوست و ادعا را.


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( سه شنبه 86/3/8 :: ساعت 9:57 صبح )
»» سکس، سنت، و قدیسین

می توان جهان را بدون حجاب دید؟ بسیاری چیزها دیگرگونه دیده خواهند شد اگر تنها شماری از حجاب ها را کنار بزنیم. کنار زدن همه حجاب ها ممکن نیست شاید و شاید انسانی نیست یعنی از طاقت انسان خارج است. اگر هم از عهده بسیار قلیل کسانی برآید سودی برای عموم در آن نیست. چرا که آنان از تجربه خود گفتگو نتوانند کرد و اگر کنند کس از ایشان نخواهد پذیرفت یا زبان و بیان ایشان درک نتواند کرد.

منتهای همه چیزها خداوند است و در منتهای همه چیزها او ایستاده است و کس با او در آن چه او می تواند، برابری نتواند کرد. او یگانه است و تنها. به آدمی اگر چنان پرده دری نصیب شود همان می شود که در تجربه شماری ازغول های ما آمده است: گنگ خوابدیده ای می شوند که از آنچه دیده اند با کسان گفتن نتوانند. بگویند هم کس نتواند دانست که چه می گویند. در سخنی که دیگران را نتوان شریک کرد "سود"ی نیست.

ما در حجاب های گوناگون می زییم اگر تنها شماری از آن حجاب ها را کنار بزنیم گونه دیگری خواهیم دید. برای این دیدن تمرین دربایست است. شنا کردن بر خلاف آب اصلا آسان نیست. آسان رفتن با جمع است که البته هیچ بد نیست. اما جهان تغییر کرده است. در جهانی که کلیشه ها و شایعه ها و باورهای بی بنیاد مسلم انگاشته از صدها راه آشکار و هزاران راه نهان منتشر می شوند گاه باید ایستاد و نگاه کرد که مبادا با جمع "نمی رویم" با جمع "برده می شویم".

یکی از حجاب های بزرگ قدرت است. قدرت مادی یا اجتماعی یا معنوی یا علمی و هر نوع قدرت دیگری که می توان تصور کرد و همه آنها به این یا آن شکل نهایتا سیاسی است سیاسی یعنی متکی به نوعی نفوذ نهاناشکار در دیگران دیگرانی که در گروه های جامعه تقسیم و توزیع شده اند. هر نوع قدرتی نهایتا سیاسی است. ادعای من این است که آنچه چیزی را برای ما جلوه می دهد نه خود آن چیز و کیفیت های آن که هاله قدرتی است که با آن همراه است. شاید کسی یا کسان دیگری هم چنین چیزی را گفته باشند. نمی دانم. ولی من از مشاهده خود می گویم. کاملا ممکن است که دیگرانی هم به همین مشاهده رسیده باشند. کار من نیست. اما می دانم که در میان ما ایرانیان چنین مشاهده ای بروشنی بیان نشده است یا بروشنی دریافت نشده و شناخته نیست. شاید چون ما مردمی هستیم که بسادگی و بشدت شیفته می شویم-هنوز. شاید هم به زبان قدرت اگر بگوییم: چون قدرتی در خود نیافته ایم شیفته قدرت های اطراف خود شده ایم.

برای همین است که ما در غرب همیشه شیفته بوده ایم. سفرنامه هامان را ببینید. روح حاکم بر نوشته هامان را بسنجید وقتی از هر آنچه غربی است گفتگو می کنیم. ( گویا نیاز به آوردن شاهد نباشد ولی اگر خواستید شماره آخر لوح چاپ تهران را ببینید که تازه با سردبیری یک آدم اهل فکر و انتقاد منتشر می شود و آن مصاحبه با خانمی ساکن محله بارنت لندن را بخوانید که سرشار از مقایسات دو دنیای آنجا و اینجا و سرشارتر از حس حسرت است و شیفتگی. حتی در یک بحث ظاهرا زبانی هم این اصل گرفتن دنیای غربی و انگلیسی زبان مسلط است. منظورم این مقاله است در همان مجله: من اینگلیسی بلد بود. )

من سه مثال می آورم: سکس و آنچه فحشا توصیف می شود ، تقدیس خاطره جانبازی ها و رشادت های کشتگان جنگ، و نام خیابان هایی که در دنیای ظاهرا سکولار و غیرمذهبی غرب اسامی قدیسین را بر خود دارند.

این روزها در بریتانیا روزهای یادآوری از جنگ های اول و دوم جهانی و کشتگان آن بود که اوج آن در روز یکشنبه در مراسم گل گذاری پای ستون یادبود جنگ برگزار شد با حضور ملکه و نخست وزیر و کهنه سربازان عهد جنگ دوم و بازماندگان کشتگان، یا دوست دارید: شهدا، و تقریبا تمام کسانی که سرشان به تنشان بیارزد. این مراسم همه ساله برگزار می شود و خیلی خیلی جدی است. نه تنها در سطح رسمی و مقامات که در سطح مردم عادی هم. تقریبا از دو سه هفته قبل گروههای وسیعی از مردم و تقریبا تمام چهره های تلویزیونی و هنری و سیاسی گل کاغذی سرخ خشخاش به سینه می زنند که شبیه همان شقایق خودمان است تا نشان دهند که به نهاد خیریه ای که به یادمان جنگ و رسیدگی به بازماندگان سربازان و جانبازان جنگ اختصاص دارد کمک کرده اند ( در بسیاری مغازه ها گل کاغذی خشخاش را می فروشند که پولش صرف همین کار می شود. ) آنها برای همه جنگیده اند و هنوز همه از آنها یاد می کنند و ایشان را بزرگ می دارند.

حس خودتان را در باره جنگ اخیری که از سر گذراندیم و هنوز یک نسل هم بر آن نگذشته قیاس کنید با یادمان جنگ در اینجا. در همان بارنت که از اتفاق خانه من هم آنجاست میدان کوچکی هست که به یاد شهدای جنگ اول، لابد از محله بارنت، برافراشته شده است و بر آن نام کشتگان هشتاد سال پیش هنوز خواناست. این ستون هر سال تمیز می شود و همیشه سال بر پای آن دسته گلی و دسته گل هایی هست. این روزها که مملو از دسته گل است در انواع رنگارنگش.

سخن دراز نگویم. چقدر در این شهر بر در و دیوار نام این یا آن قدیس دیده می شود. جمهوری اسلامی هم ندارند. اما در نمایه راهنمای شهر لندن 3-4 صفحه فقط نام خیابان هایی فهرست شده که با "سنت" (قدیس) شروع می شود و هر صفحه چهار ستون دارد و هر ستون بیش از 60-70 نام. یعنی دست کم در این شهر مثلا کفر، هزار خیابان با نام قدیسان نامیده می شود. و این تازه نام خیابانهاست. بسیار بیمارستان ها و مدرسه ها و باغ ها و مکان های عمومی و حتی شهرها نام قدیسین را بر خود دارند - هنوز.

از معنویت غربی بیایم به سراغ مادیت او. می گویند در ایران و افغانستان و آسیای میانه و روسیه و کجا و کجا فحشا یعنی روسپیگری فراوان شده است. یعنی که لابد اشکالی در کار ما جوامع پدید آمده که باید شرمسار آن باشیم. من فعلا وارد این بحث در مورد کشورهای خودمان نمی شوم اما که می گوید که روسپیگری اینجا کمتر است یا کم آسیب تر است؟ فکر می کنید اینهمه دختر که به اروپا قاچاق می شود برای که خدمت می کنند؟ ولی قصه به این نوع دختران هم که ورود و عرضه آنها بازارهای برده فروشی قدیم را تداعی می کند ختم نمی شود. سکس و تجارت های گوناگون وابسته به آن اینجا سازمان داده شده و یکی از پر درآمدترین پیشه ها و نهادهای اجتماعی در غرب است. هیچکس هم شرمسار این واقعیت نیست.

راستی تولید کننده های بزرگ فیلمهای پورنو کدام کشورهایند؟ از آن بالاتر ما شرمنده می شویم وقتی می بینیم هنوز دختران 12 ساله را در کشورهامان شوهر می دهند و می خواهیم قانون بگذرانیم که سن ازدواج به 15 و 16 و 18 برسد. فکر می کنیم ما قرون وسطایی هستیم که با دخترانمان چنین می کنیم. اما برایتان جالب است که بگویم همین چند هفته پیش چگونه خانم نویسنده روزنامه گاردین( پنجشنبه 16 اکتبر) با کمال اعتماد به نفس مقاله بلندی نوشته بود در دفاع از اینکه باید سن مجاز برای داشتن روابط جنسی را به 12 سال برای دختران تقلیل داد تا آنها به جای پنهانکاری از ترس قانون آشکارا از لذت جنسی بهره ببرند و بگذارند غریزه پی بازی برود. نگویید این با آن فرق دارد. فرق ها را می دانم. و نه این نه آن را توصیه و دفاع نمی کنم. اما در یک جامعه سکس برای 12 ساله ها تجویز می شود و در یک جامعه ازدواج. چرا یکی نقض حقوق آدمیزاد است و دیگری عین تمدن و پیشرفت؟ قدرت قاهره غرب همه چیز غربی را پیش چشم ما و دیگران آراسته است.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( سه شنبه 86/3/8 :: ساعت 9:54 صبح )
»» بگذاریم غریزه پی بازی برود

می خواستم در باره نشانه شناسی نامزد شدن 1010 نفر در انتخابات ریاست جمهوری بنویسم. یادداشت اسماعیل یزدان پور پای مطلب بازیگوشی در برابر پدران راهم را عوض کرد! اما نه، فکر می کنم مساله بازیگوشی و این نامزدی ها هم به هم مربوط است. امروز در ایران همه چیز به همین بازیگوشی مربوط می شود. یک بازی بی مرکز بی هدف ناامیدانه اما بسیار موثر و هدف ساز. بازی یی که خودش هدف است. یک بازی جدی و خطرناک!

این بازی که می گویم در واقع عنصر فعال و راه حل جانشین در یک جامعه بی مرکز است. در وضع بی مرکزی بازی مهمترین عنصر است. مهمترین عنصر شده است. برای همین همه بازی-گر شده اند. برای همین همه به ثبت نام برای انتخاب شدن روی آورده اند. غریزه آنها می گوید هیچ ترجیحی در میان نیست. بخت همه انگار مساوی است. همه خود را به یک اندازه در این بازی انتخاب محق می بینند برای به میدان آمدن. حتی آنها هم که به میدان نیامده اند.

جامعه ایرانی جامعه رهبران است! همه ادعای فرماندهی و ریاست و ولایت و مدیریت و حرف حساب زدن و منشا امور بودن دارند. هیچ کس انصراف نمی دهد مگر اطمینان یافته باشد جور دیگری به بازی گرفته خواهد شد. قدیما می گفتند: "هستم نیستم دو شلوغه!" حالا همه مان وقتی وارد بازی می شویم همین را می گوییم. بدون "ما" بازی نمی شود. می خواهید بازی کنید باید ما را هم بازی بدهید وگرنه بازی تان را به هم می زنیم!  

بازی از شعر سپهری شروع شد. اول در توفان انقلاب و غلبه ایدئولوژی دیده نمی شد. همه مان سپهری خواندیم و بازی زیر پوستمان دوید ولی هی گفتیم "و قطاری دیدم که سیاست می برد و چه خالی می رفت". وقتی نهایتا به قطار خالی سیاست پشت کردیم وقت بازی غریزه بود. فشارهای اجتماعی هم مثل سرکنگبین که از قضا صفرا بیفزاید بر شدت و تنوع بازی افزود. دلتان خواست آن را دیالکتیکی هم می توانید تبیین کنید: ضد خود را آفرید و تقویت کرد.

بازی با فشار بر زنان شدت یافت. زن موضوع اصلی سرکوب اجتماعی یا مهار اجتماعی بود. نباید دیده می شد نباید جلوه می کرد. ولی چه بازیهای شگفت کردند زنان تا هر فشار تازه را دور بزنند. نوشتن تاریخ تحول لباس زنان پس از انقلاب موضوع دلکشی است که یک پای اصلی بازی را عریان می کند. از این منظر، انقلاب ما انقلاب لباس بود. چالشی عظیم بین مدلهای دلخواه حاکمان با مدلهای دلخواه زنان و مردان ایشان. مردها برای اولین بار در تاریخ مملکت ما پشت زنان را گرفتند پشت زنان پنهان شدند. لباس نشانه ای سیاسی شد و ماند. زنان و دختران خواه ناخواه به سیاسی ترین شهروندان تبدیل شدند.  

با فشار حاکمان غریزه پنهان شد. اما بازی ادامه یافت. مثل کودکی که در صندوقخانه بازی می کند تا پدری که جز آمریت نمی شناسد او را نبیند. (شاملو هوشمندانه دریافت و نوشت: عشق را در پستو نهان باید کرد.) اینطور شد که همه ما در صندوقخانه مان دکتربازی و خاله بازی کردیم. صندوقخانه مان امن ترین جای خانه شد. در همه دنیا آشنایی از بیرون شروع می شود و بعد مدتها به خانه کشیده می شود. ما بیرون را نداشتیم (هنوز هم کافه هامان را می بندند) لاجرم خانه شد پایگاه آشنایی با تابوها و جنس مخالف و تجربه های اروتیک. جامعه تجزیه شد به خانه ها. حیات اجتماعی از بین رفت. یا ماند فقط برای راهپیمایی یا استقبال های رسمی و سخنرانی و نمازهای جماعت و جمعه و مراسم مذهبی. جامعه که تجزیه شد آغاز بی مرکزی بود.

حالا هر خانه برای خودش قلمرو یک حکومت است. کسی را در بیرون خود بزحمت به رسمیت می شناسد. من تعجب می کنم چرا هر خانه ای یک نامزد ریاست جمهوری معرفی نکرده است. 

-------------
:


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( سه شنبه 86/3/8 :: ساعت 9:43 صبح )
»» خواهر مرگ

عشق سرطان است اگر عشق است. از آن رهایی نیست مگر با معجزه ای. ولی بیشتر این است که با عشقی دیگر می توان گریبان خود از عشقی سوخته رها کرد.

عشق مقصود هستی است. درست است و درست تر از این سخن نیست. اما چنان است که خواجه عاشقان گفته است: نخست آسان می نماید اما سپس تنها پهلوانان تاب آن می آورند. البته مقصود هستی را آسان به کس ندهند. قضیه سر خداست و آن شبان و بوسعید.

در عشق مراتب هست. هست مراتبی که عامه را در آن نصیب است و هست مراتبی که تنها کیخسروان راست. هیچ چیز در جهان انسانی البته بی مراتب نیست.

و عشق خواهر مرگ است. تجربه ی نداشتن است.چنان که در فرهنگ ما بیشترینه سخن ها از فراق است. عشق با وصال می میرد.

باکی نیست دوستی بالاتر است. عشق اگر به دوستی تبدیل نشود جز رنج فراق و تب سیاه نیست. تب خوب است آتش خوب است تا پاک شویم از خود و دیگری را تجربه کنیم اما از آن پس دوستی دربایست است.

فرمود یحبهم و یحبونه. این دوستی است



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( سه شنبه 86/3/8 :: ساعت 9:41 صبح )
»» شرع و عرف

دیروز با رفقا صحبت بود بر سر دین و مرزهای آن. گفتم سالها پیش مطلبی نوشتم که هنوز به آن معتقدم. در آنجا گفته بودم که مرزهای قوانین دین یا آنچه شرع می نامیم با عرف مشخص می شود نه با نوشته ها و نص. آنها که فکر می کنند دین را می توان از روی نص پیاده کرد سازوکار جامعه انسانی را نمی شناسند و برای همین رفتارشان قهرآمیز و یا فاشیستی دیده می شود.

اگر به عمل عالمان دین هم در سنت دین بنگریم همین را خواهیم دید که آنها بر پایه نیازهای عرف حرکت کرده اند. آنچه در توضیح المسائل ها آمده در واقع تایید این نگاه به دین در چارچوب عرف است. برای همین است که در آنجا حکم زنا و سرقت و قتل و وطی حیوانات و مانند آن امده است و همه آنها از رفتار اهل دین شناخته شده است

بنابراین، نگاه سنتی و با پشتوانه دینی آن است که حتی زانیان و قاتلان و سارقان هم اهل دین اند و با انجام چنین کارهایی از دایره دین خارج نمی شوند. مرزهای دین مرزهای انسان و جامعه اوست.
این را مقایسه کنید با نگاه دینمداران و شریعتمداران بعد از انقلاب که به آسانی افواج مردم و جوانان را به کوچکترین بهانه و انحراف از نرم های من عندی آنان از دین خدا خارج می دانستند و در عمل هم آنها را از دین خارج کردند و حال خود با برداشت های ناقص خویش تنها مانده اند.

ولی دین برای عالمیان است نه گروه های مدعی حق الله. اگر دین همه گیر نباشد و تنها به گروه کوچکی محدود شود، دین نیست.




نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( سه شنبه 86/3/8 :: ساعت 9:38 صبح )
»» قرآن بخوانیم

إِنَّ الَّذِینَ یحُِبُّونَ أَن تَشِیعَ الْفَاحِشَةُ فىِ الَّذِینَ ءَامَنُواْ لهَُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ فىِ الدُّنْیَا وَ الاَْخِرَةِ  وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ(19)

کسانى که دوست دارند که زشتکارى در میان آنان که ایمان آورده‏اند، شیوع پیدا
کند، براى آنان در دنیا و آخرت عذابى پر درد خواهد بود، و خدا [ست که‏] مى‏داند
و شما نمى‏دانید. (19)

سوره نور


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( سه شنبه 86/3/8 :: ساعت 8:57 صبح )
»» نکته ها....

وقتی یک در از شادی ها بسته می شود. در دیگری باز می شوداما گاهی ما آنقدر به در بسته اول نگاه می کنیم که متوجه باز شدن در در دوم که برای ما باز شده است نمی شویم.


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 86/3/2 :: ساعت 2:40 عصر )
<   <<   66   67   68   69   70   >>   >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

مرنجان و مرنج
عزاداری از سنت های پیامبر اکرم (ص) است
سعادت ابدی در گرو اشک و عزاداری بر سیدالشهدا علیه السلام
سبک زندگی قرآنی امام حسین (علیه السلام)
یاران امام حسین (ع) الگوی یاران امام مهدی (عج)
آیا شیطان به دست حضرت مهدی علیه السلام کشته خواهد شد؟
ارزش اشک و عزا بر مصائب اهل بیت علیهم السلام
پیوستگان و رهاکنندگان امام حسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام در آیینه زیارت
پیروان مسیح بر قوم یهود تا روز قیامت برترند!
نگاهی به شخصیت جهانی امام حسین «علیه السلام»
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 51
>> بازدید دیروز: 382
>> مجموع بازدیدها: 1375408
» درباره من

بشنو این نی چون حکایت می کند

» فهرست موضوعی یادداشت ها
دینی و مذهبی[871] . عشق[360] . آشنایی با عرفا[116] . جدایی از فرهنگ[114] . موسیقی[66] . داستانک[2] . موعود . واژگان کلیدی: بیت المال . صحابی . عدالت . جزیه . جنایات جنگ . حقوق بشردوستانه . حکومت . خراج . علی علیه‏السلام . لبنان . مالیات . مصرف . مقاله . منّ و فداء . ادیان . اسرای جنگی . اعلان جنگ . انصاری . ایران . تقریب مذاهب . جابر .
» آرشیو مطالب
نوشته های شهریور85
نوشته های مهر 85
نوشته زمستان85
نوشته های بهار 86
نوشته های تابستان 86
نوشته های پاییز 86
نوشته های زمستان 86
نوشته های بهار87
نوشته های تابستان 87
نوشته های پاییز 87
نوشته های زمستان87
نوشته های بهار88
نوشته های پاییز88
متفرقه
نوشته های بهار89
نوشته های تابستان 89
مرداد 1389
نوشته های شهریور 89
نوشته های مهر 89
آبان 89
آذر 89
نوشته های دی 89
نوشته های بهمن 89
نوشته های اسفند 89
نوشته های اردیبهشت 90
نوشته های خرداد90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد90
نوشته های شهریور90
نوشته های مهر 90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد 90
نوشته های مهر 90
نوشته های آبان 90
نوشته های آذر 90
نوشته های دی 90
نوشته های بهمن 90
نوشته های اسفند90
نوشته های فروردین 91
نوشته های اردیبهشت91
نوشته های خرداد91
نوشته های تیرماه 91
نوشته های مرداد ماه 91
نوشته های شهریور ماه91
نوشته های مهر91
نوشته های آبان 91
نوشته های آذرماه91
نوشته های دی ماه 91
نوشته های بهمن ماه91
نوشته های بهار92
نوشته های تیر92
نوشته های مرداد92
نوشته های شهریور92
نوشته های مهر92
نوشته های آبان92
نوشته های آذر92
نوشته های دی ماه92
نوشته های بهمن ماه92
نوشته های فروردین ماه 93
نوشته های اردیبهشت ماه 93
نوشته های خردادماه 93
نوشته های تیر ماه 93
نوشته های مرداد ماه 93
نوشته های شهریورماه93
نوشته های مهرماه 93
نوشته های آبان ماه 93
نوشته های آذرماه 93
نوشته های دیماه 93
نوشته های بهمن ماه 93
نوشته های اسفند ماه 93
نوشته های فروردین ماه 94
نوشته های اردیبهشت ماه94
نوشته های خرداد ماه 94
نوشته های تیرماه 94
نوشته های مرداد ماه 94
نوشته های شهریورماه94
نوشته های مهرماه94
نوشته های آبان ماه94

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
پیام شهید -وبگاه شهید سید علی سعادت میرقدیم
کنج دل🩶
همراه با چهارده معصوم (علیهم السلام )ویاران-پارسی بلاگ
دانشجو
(( همیشه با تو ))
بر بلندای کوه بیل
گل رازقی
نقاشخونه
قعله
hamidsportcars
ir-software
آشفته حال
بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن
سرباز ولایت
مهندس محی الدین اله دادی
گل باغ آشنایی
...عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید)
بهارانه
*تنهایی من*
بلوچستان
تیشرت و شلوارک لاغری
اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی
کشکول
قدم بر چشم
سه ثانیه سکوت
نگارستان خیال
گنجدونی
بهارانه
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
نگاهی نو به مشاوره
طب سنتی@
سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام
اکبر پایندان
Mystery
ermia............
پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ...
اسیرعشق
چشمـــه ســـار رحمــت
||*^ــــ^*|| diafeh ||*^ــــ^ *||
کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب
جلال حاتمی - حسابداری و حسابرسی
بهانه
صراط مستقیم
تــپــش ِ یکــ رویا
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
سلحشوران
گیاه پزشکی 92
مقبلی جیرفتی
تنهایی افتاب
طراوت باران
تنهایی......!!!!!!
تنهای93
سارا احمدی
فروشگاه جهیزیه و لوازم آشپزخانه فدک1
.: شهر عشق :.
تا شقایق هست زندگی اجبار است .
ماتاآخرایستاده ایم
هدهد
گیسو کمند
.-~·*’?¨¯`·¸ دوازده امام طزرجان¸·`¯¨?’*·~-.
صحبت دل ودیده
دانلود فایل های فارسی
محقق دانشگاه
ارمغان تنهایی
* مالک *
******ali pishtaz******
فرشته پاک دل
شهیدباکری میاندوآب
محمدمبین احسانی نیا
کوثر ولایت
سرزمین رویا
دل نوشته
فرمانده آسمانی من
ایران
یاس دانلود
من.تو.خدا
محمدرضا جعفربگلو
سه قدم مانده به....
راز نوشته بی نشانه
یامهدی
#*ReZa GhOcCh AnN eJhAd*#(گوچـی جـــون )
امام خمینی(ره)وجوان امروز
فیلم و مردم
پیکو پیکس | منبع عکس
پلاک صفر
قـــ❤ــلـــــب هـــــای آبـــــی انــ❤ـــاری
اسیرعشق
دل پرخاطره
* عاشقانه ای برای تو *
farajbabaii
ارواحنا فداک یا زینب
مشکات نور الله
دار funny....
mystery
انجام پروژه های دانشجویی برای دانشجویان کنترل
گل یا پوچ؟2
پسران علوی - دختران فاطمی
تلخی روزگار....
اصلاحات
گل خشک
نت سرای الماس
دنیا
دل پر خاطره
عمو همه چی دان
هرکس منتظر است...
سلام محب برمحبان حسین (ع)
ادامس خسته من elahe
دهکده کوچک ما
love
تقدیم به کسی که باور نکرد دوستش دارم
گروه اینترنتی جرقه داتکو
مدوزیبایی
من،منم.من مثل هیچکس نیستم
Tarranome Ziba
پاتوق دختر و پسرای ایرونی
اسرا
راه زنده،راه عشق
وبلاگ رسمی محسن نصیری(هامون)(شاعر و نویسنده)
وب سایت شخصی یاسین گمرکی
حسام الدین شفیعیان
عکسهای سریال افسانه دونگ یی
ܓ✿ دنـیــــاﮮ مـــــــن
Hunter
حسام الدین شفیعیان
دهکده علم و فناوری
اسیرعشق
دختر باحال
*دلم برای چمران تنگ شده.*
♥تاریکی♡
به یادتم
باز باران با محرم
تنهایی ..............
دوستانه
هرچه می خواهد دل تنگم میذارم
زندگی
نیلوفر مرداب
فقط طنزوخنده
تینا!!!!
شیاطین سرخ
my love#me
سرزمین خنگا
احکام تقلید
•.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.•
فوتسال بخش جنت (جنت شهر )
حقیقت صراط
...دیگه حسی نمونده
زیر اسمان غربت
شهید علی محسنی وطن
سکوت(فریاد)
عاشقانه ها
خودمو خدا تنها
دانستنی های جالب
ermia............
حجاب ایرانی
عرفان وادب
دل خسته
عاشقانه های من ومحمد
هر چه میخواهد دله تنگت بگو . . .
sharareh atashin
mehrabani
khoshbakhti
______>>>>_____همیشگی هااا____»»»»»_____>>>>
دخترونه
قلبی خسته ازتپیدن
عشـ۩ـق یـ۩ـعنی یـ۩ـه پــ۩ـلاک......
تینا
مذهب عشق
مناجات با عشق
داستان زندگی من
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
عاشق فوتبال
کشکول
حاج آقا مسئلةٌ
صدا آشنا
کد بانوی ایرانی
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
« یا مهدی ادرکنی »
وبلاگ تخصصی کامپیوتر - شبکه - نرم افزار
::::: نـو ر و ز :::::
توکای شهر خاموش

.: اخـبـار فـنـاوری .:
Biology Home
شــــــــــــــهــــدای هــــــــــــــســـتــه ایـــــــــــــ
مثبت گرا
تک آندروید
امروز
دانستنی / سرگرمی / دانلود
°°FoReVEr••
مطلع الفجر
سنگر بندگی
تعصبی ام به نام علی .ع.
تنهایی.......
دلـــــــشــــــــکســـــته
عاشقانه
nilo
هر چی هر چی
vida
دلمه پیچ, دستگاه دلمه پیچ Dolmer
هسته گیر آلبالو
آرایشگری و زیبایی و بهداشت پوست
عکس های جالب و متحرک
مرکز استثنایی متوسطه حرفه ای تلاشگران بیرجند
دیجی بازار
نمونه سوالات متوسطه و پیش دانشگاهی و کارشناسی ارشد
bakhtiyari20
زنگ تفریح
گلچین اینترنتی
روستای اصفهانکلاته
پایه عکاسی مونوپاد و ریموت شاتر بلوتوث
سرور
عاطفانه
سلام
بخور زار
اشک شور
منتظران

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان





































































































» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب