بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین
سلام
از امام علی علیه السلام پرسیدند که خیر و نیکی چیست؟
آنحضرت فرمودند:
خیر و نیکی آن نیست که دارائی و فرزندت بسیار گردد،
بلکه خیر آنست که دانشت افزون و حلم و بردباریت بزرگ شوذ،
و بر اثر اطاعت و بندگی پروردگارت به مردم سرفرازی کنی،
پس اگر نیکی کردی خدا را سپاس گزاری،
و اگر بد کردی از خدا آمرزش بخواهی،
و در دنیا خیر و نیکی نیست مگر برای دو مرد:
مردی که گناهان به جا آورده را به توبه تلافی نماید،
و مردی که در کارهای خداپسند بشتابد (هرچند اندک باشد)
و کاری که با تقوا و پرهیزکاری انجام گیرد اندک نیست،
و چگونه عملی که مقبول و پذیرفته می شود اندک می باشد؟
نهج البلاغه/حکمت 91
بقلم فیض الاسلام
یا علی(ع) مددی
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین
سلام...
از دعاهای حضرت علی علیه السلام...
*بار خدایا آبروی مرا به توانگری نگاهدار ،
و شخصیت مرا به تنگدستی از بین مبر
که از روزی خواران تو روزی خواهم ،
و از آفریده های بدکردار تو مهربانی جویم،
و به ستایش کسی که به من ببخشاید وادار گردم،
و به بدگوئی کسی که به من چیزی ندهد گرفتار گردم،
( این دو صفت نکوهیده و از گناهان بزرگ بشمار می رود،
زیرا ستودن بخشنده، روآوردن به غیر خدا و شریک قراردادن برای اوست،
و چه بسیار بخشنده هائی که از بدهای روزگارند،
و اما بدگوئی از آنکه درخواستی را رد کرده جایز نیست،
زیرا ممکن است از نیکان بوده و برای نبخشیدنش عذری داشته باشد)
و تو پس از همه ی این گفتار صاحب اختیاری که ببخشائی یا نبخشائی،
زیرا اختیار و توانائی بر هر چیز به دست توست.*
نهج البلاغه/216
بقلم فیض الاسلام
یا علی(ع) مددی
خدایا ....
داغ شهادتش چیزی نگذاشت باقی جز خاکسترمان......
چشمی نمانده که در سوگ فراقش خون ببارد....
خدایا........................
یا علی مددی...
هو العزیز
سلام...
چند نفر از ما فراموش کردیم که اصلا "گناه" چیست؟
"کتاب گناهان کبیره"
آیت الله شهید سید محمد حسین دستغیب
.
کبر حالتی است که در انسان از خود بینی پدید می آید که خود را بالاتر و بزرگ تر
از دیگری (یا دیگران) می داند و ظاهر ساختن این حالت را در گفتار و کردار
تکبر می گویند و بر سه قسم است : کبر در برابر خدا؛
کبر در برابر پیغمبر و امام ؛ کبر با مردم.
نشانه های کبر
- هنگامی که با امثال خود در مطلبی گفتگو می کند اگر حق بر زبانشان جاری شود
در صورتیکه پذیرفتن و اعتراف کردن به آن برایش گران باشد و نتواند اظهار
بشاشت و خرمی کند معلوم است تکبر دارد.
- اگر در محافل و مجامع پایینتر از محلی که سزاوار نشستن اوست برایش گران
باشد یا هنگام راه رفتن عقب همه قرار گرفتن برایش گران باشد متکبر است.
- در صورتیکه اول سلام کردن به زیر دستش برایش سخت باشد متکبر است.
- اگر اجابت دعوت فقیر بی نوائی یا انجام حاجتش یا نشستن پهلویش برایش سخت
باشد نشانه ی کبر است.
- ضروریات زندگی خانه را از بازار خریدن و به روی دست گرفتن و به خانه
بردن اگر برایش مشکل باشد متکبر است مگر در صورتیکه به مقتضای زمان و
مکان و حال و شأنش این عمل برایش واقعا عیب باشد و سبب غیبت کردن مردم
بشود.
- پوشیدن جامه های کم بها و زبر و کهنه اگر برایش گران باشد و در بند پوشیدن
لباس نفیس و فاخر بوده و آن را شرف و بزرگی بداند متکبر است مگر حقیقتا این
عمل سبب هتک آبرویش باشد چنانچه ذکر شد.
- نشستن با نوکر و کلفت و شاگرد بر سر یک سفره ی طعام اگر بر او گران باشد
علامت کبر است...
...
یا علی مددی
شخص با ایمان
کارهای خوبی را که انجام می دهد غرضش در هیچیک از آنها ریاکاری و به رخ این و آن کشیدن و خودنمایی
نیست، و ضمنا هیچ اقدام خیری را به عنوان اینکه، شرم می کنم ، خجالت می کشم، رها نمی سازد.
آنطور نیست که موردی برای تذکر و یادآوری پیش آید و آن را با بی اعتنائی برگزار کند و یا کسی را نیازمند پند و
تذکر ببیند و بی تفاوت باشد، و او را به همان حال عیب و عقب ماندگی رها سازد،
در کارهای او مکر و دو رنگی دیده نمی شود، نه حریص است ( که علاوه بر حق خود نظر به حق دیگران نیز
داشته باشد) نه در برابر نا ملایمات بی تاب است. و نه زورگویی می کند.
لاف زن نیست، و دوست ندارد خوبی دیگران را به او نسبت دهند .
زندگی را سخت نمی گیرد و با رعایت قیدهای زائد زندگی خود و دیگران را به رنج و تعب
نمی اندازد.
نه متکبر و خودخواه و خود فروش است، و نه حیله گر و مکار، عذر تراش و مکار نیست،
دنبال گیر در پی کشف نقطه های ضعف و اسرار این و آن نیست، جز به راست سخن نمی گوید،
زندگی و پوشاک او با رعایت اقتصاد و میانه روی است، خود را بی باکانه به خطر حتی گرفتار نمی سازد ( بدون
آنکه اثری مناسب داشته باشد) ،
پرده دری نمی کند، خود خواهی و زورگوئی در کارش نیست
تعریف و تملق گوش او را نوازش نمی دهد تا خودخواهی او تحریک شود و به لغزش و خطا و تبعیض گرفتار شود.
برای ارضای خود خواهی در صدد انتقام بر نمی آید.
در مورد خیر ساکت نمی نشیند که این سکوت خود را هم فخری برای خود بشمارد (اگر وظیفه ی انسانی او این بود
که یاد آوریهائی به خیر عموم نماید برای ارضای هوای نفس یا خوش آمد این و آن سکوت نمی کند.)
غرض او از سخن گفتن زور گوئی و فخر فروشی و تحمیل به دیگران نیست.
در برابر گفتار این و آن و داوریهای سطحی بی دانشان که او را نمی شناسند مغرور نمی شود، و از تعریف آنان
نمی خورد، چنانچه از تکذیب آنان نیز دلسرد نمی گردد،
در داوری او نقصی دیده نمی شود، زیرا بدون بررسی کامل، داوری نمی کند و رأی نمی دهد،
در اظهار نظر کردن او سستی و ملاحظه کاری وجود ندارد، طمع قلب او را بی طاقت و گرفتار نمی سازد
…یا علی مددی
هو العظیم
سلام…
...
قسمتی از نشانه های یک مؤمن از دیدگاه حضرت علی (ع)
طی هفته ی گذشته ، فرصتی دست نداد تا مطالب نابی را از کتاب فوق العاده ی « مصباح الهدی» که با بیانی
ساده و رسا براحتی (اگر بخواهیم) پیاله هایمان را لبریز از می ناب می کند
، به این سرزمین منتقل کنم . ولی طبق قرار معهود با سخنان نوش تر از عسل ساقی تشنگان ،
فضای این دیار را متبرک می کنیم
…راستی
…طی این یک هفته چند پله را به سوی خویشتن خویش پیمودیم…….«ادامه ی خصوصیات انسان مؤمن از دیدگاه حضرت علی (علیه السلام)»
مؤمن کسی است که :
وسیله معاش خود را از راه پاکیزه و شایسته فراهم می آورد ، و با دیگران با خلق و خوی خوش رفتار می کند ، نیت
و باطن او پسندیده است.
کوشش او در این است که ازطرف او به کسی بدی و آزاری نرسد ،
در روابط خود با مردم رعایت انصاف را نموده و آنچه را به خود روا نمی دارد ، حاضر نیست درباره ی دیگری انجام
دهد.
از آنچه بیش از اندازه حاجت دارد در راههای شایسته مصرف می کند ،
( تا حدود امکان ) از گفتن مطالب غیر لازم خودداری می کند
هر تلاشی را از کوشش خود خالص تر می بیند. ( سعی می کند خالصانه تر تلاش نماید)
متوجه عیوب خویش است.
یار و یاور کسانی است که با او در زندگی نزدیکند ، نسبت به اطفال بی سرپرست بمنزله ی پدر است.
عقل خود را به کار می بندد و بنابر این از ارتکاب بدیها شرم دارد
با قناعت و بزرگ منشی رفتار می کند بنابراین از دیگران و هر آلودگی بی نیاز است.
فروخورنده ی خشم است.
متبسم و شاداب است.
سبکبار و آسان گیر و در زندگی میانه رو است ( نه به تجمل پرستی و نه به نکبت و ذلت تن می دهد).
خوشرو و خوش برخورد است
برخوردهای او جالب و بزرگوارانه است ( اگر دعوایی هم با کسی دارد مرتکب امور نامناسب و پست نمی شود)
چه در موقعی که به او درباره کاری مراجعه می شود و چه وقتی خودش کاری را به کسی مراجعه می کند این کار او از روی کرامت و بزرگواری خواهد بود.
او را از کسالت و بی حالی دور می بینی ( با نشاط کار می کند)
جهل خود را در موارد زندگی برطرف ساخته است
کار (های) او آسان است و پیچیدگی ندارد
همسایه اش از او در امان و آسایش است
بردباری او آمیخته با متانت است
کار او بر پایه ای محکم ستوار است
نشاط و شادابی او همیشگی و پایدار است.
در نهان و آشکار ، خیرخواه و نصیحتگر است
صمیمیت او بالاتر از حسادتش می باشد ، دوستی او بر حسادتش غلبه دارد
بخشش او بالاتر از کینه اش هست
از روش اهل خیر که پیش از او زندگی می کرده اند ، پیروی می کند و بنابراین قابلیت آن دارد که :
پیشوای نیکوکاران بعد از خویش قرار گیرد
…
یا علی مددی
هو الحق
سلام..
بحریست بحر عشق که هیچش کناره نیست…
و این بحر نیز به قدری ژرف و عمیق است که صید چند دُرّ گرانقدر از میان انبوه آن میسر نمی شود مگر در آن غرق
و غوطه ور شوی
…قطره قطره شراب ناب یادگار حاج آقا دولابی
کتاب مصباح الهدی
.............
* قرآن فرمود : قل الله ثم ذرهم فی خوضهم یلعبون : بگو خدا، آن گاه جاهلها و کفار و اشقیا و
… را بگذار درخوضشان بازی کنند .
یعنی آنها را ول کن گردو بازی کنند.خواض با غواص فرق دارد. غواص در دریای توحید فرو می رود و جواهر ایمان
و انسانیت بیرون می آورد ولی خواض می نشیند و برای کلک زدن می بافد.
خوض اثر جهل است. هر کسی که هر جا می رود به دنبال این است که عیب پیدا کند و بیرون بیاورد، خواض
است و هر کسی که می رود حُسن پیدا کند و چیز قیمتی در بیاورد ، غواص است.
* " لا اله " یعنی من نیستم، هیچ غیری نیست. " الاّ " تشدیدش یعنی اگر چیزی باقی مانده است کاملاً پاک کن. آن
وقت بگو: " الله ". حالا دیدی که غیر از خدا هیچ کسی و چیزی نیست. هر چه غیریت دارد، فراموشی دارد، همه
را پیامبر اکرم (ص) باطل کرد.
* پیغمبر اکرم هیچ فاصله ای بین عبد و مولا باقی نگذاشت. گفت: لا اله، اله یعنی خود عبد ، خود عبد را که فاصله
بود برداشت.
* در " لا اله" هر چه غیر خداست را از دل بیرون کن. در " الاّ " تشدید را محکم ادا کن تا اگر چیزی باقی مانده از
ریشه کنده شود و وجودت پاک شود. آن گاه " الله" را بگو تا همه ی دلت را تصرّف کند.
* سلام نام خداست و سلام علیکم یعنی خدا با شماست. چه خوب است که آدمی در همه کس خداوند را ببیند.
* وقتی می گویی لا اله الاّ الله ، نه دنیا می ماند، نه عادت و رسوم، نه آبروداری بین اهل دنیا؛ همه از بین می رود. لا
اله یعنی هرچه واله کننده ی من است دور اندختم الاّ الله را.
درست دقت کن اگر می ارزد آن را بگو، بی حساب نگویی، که وقتی واله کننده ها رفتند فریادت بلند می شود.
خداوند به حضرت موسی (ع) فرمود: هر چه را در دستت است بینداز.
به ما فرمود: بگو لا اله الاّ الله. یعنی هر چیزی جز خدا که تو را واله کرده بینداز.
نکند مثل امت موسی (ع) ، ما هم به محمد و آل محمد بگوییم اجعل لنا الهاً کما لهم آلهه یعنی همانطور که اهل دنیا
چیزهایی دارند که آنها را واله کرده است به ما هم از آن واله کننده ها بدهید.
* از هر چیز تعریف کردند بگو مال خداست و کار خداست. نکند خدا را بپوشانی و آن را به خودت یا به دیگران
نسبت بدهی ، که ظلمی بزرگتر از این نیست. اگر این نکته را رعایت کنی از وادی امن سر در می آوری. هر وقت
خواستی از کسی یا چیزی تعریف کنی از ربّت تعریف کن. بیا و از این تاریخ تصمیم بگیر حرفی نزنی مگر از او. هر
زیبایی و خوبی که دیدی ربّت رو یاد کن، همان طور که امیر المؤمنین (ع) در دعای اول ذی الحجه می فرماید: به
عدد همه ی چیزهای عالم لا اله الاّ الله.
* چه خوب است که انسان جز از خدا سخن نگوید. همیشه حرفت را ذکر خدا قرار بده و اگر هم خواستی با دیگر
انسانها صحبت کنی با لسان خدا حرف بزن. انشاءالله دیدهایتان باز شود تا فقط با خدا حرف بزنید. فقیر مگر دیوانه
است که با فقیری همچون خود حرف بزند. خواسته ات را از خدا که غنی است بخواه. خلق آلت و اسبابی در
دست خدا هستند و مخلوق اویند.
*
خود به خود بود و هست و خواهد بود…...
یا علی مددی
بسمه تعالی
ناشئه الیل
دیگر تا آن نبأ عظیم ، اندک فاصله ای بیش نمانده است و زمین و آسمان در انتظارند
رحمتی است که از میان رنج و خون پای بر سیاره زمین می نهد... سیاره رنج ! و این تویی اکنون، مسافر سفر بلند شب که در اشتیاق روز، چشم به افق طلوع دوخته ای و انتظار می کشی . اگر شب نبودو اگرشب ، آن همه بلند و ژرف نبود ، این اشتیاق نبود. گل وجود آدمی خاک فقر است که با اشک آمیخته اند و در کوره رنج پخته اند. زینب کبری گنجینه دار عالم رنج است . او را اینچنین بشناس ! او محمل گرانبارترین رنج هایی است که در این مبارکه نهفته : لقد خلقنا الانسان فی کبد. او وارث بیت الاحزان فاطمه است و بیت الاحزان قبله رنج آدمی است .
سفینه اجل به سرمنزل خویش رسیده است . سیاره زمین سفینه اجل است؛سفینه ای که در دل بحر معلّق آسمان لایتناهی ، همسفر خورشید ، رو به سوی مستقر خویش دارد و مسافرانش را نیز ناخواسته با خود می برد. ای همسفر، نیک بنگر که درکجایی!مباد که از سر غفلت این سفینه اجل را مأمنی جاودان بینگاری و دراین توهم ، از سفرآسمانی خویش غافل شوی. نیک بنگر! فراز سرت آسمان است و زیر پایت سفینه ای که در دریای حیرت به امان عشق رها شده است . این جاذبه عشق است که او را با عنان توکل به خورشید بسته است و خورشید نیز در طواف شمسی دیگر است و آن شمس نیز در طواف شمسی دیگرو... و همه در طواف شمس الشموس عشق ، حسین بن علی (ع) ... مگرنه اینکه او خود مسافر این سفینه اجل است؟ یاران ! اینجا حیرتکده عقل است ... و تا «خود» باقی است ، این«حیرت» باقی است .
در ساعات آغاز شب ، «نافع بن هلال» که به پاسداری ازحرم خیمه ها ایستاده بود ، امام را دید که در تاریکی ازخیمه ها دور می شود. حسین (ع) دست نافع که را شتاب زده خود را به او رسانده بود در دست گرفت و فرمود:« والله امشب همان شب میعاد تخلف ناپذیر است. آیا نمی خواهی در دل شب خود را از مرگ برهانی ؟ » امام بار دیگر نافع بن هلال را آزموده بود، نه برای آنکه از حال دل او خبر بگیرد ، بل تا او را به مرز یقین بکشاند و از شرک و شک و خوف برهاند.
الماس اگر چه از همه جوهرها شفاف تر است ، سخت تر نیز هست . ماندن در صف اصحاب عاشورایی امام عشق تنها با یقین مطلق ممکن است ... و ای دل! تو را نیز از این سنت لایتغیر خلقت گریزی نیست . نپندار که تنها عاشوراییان را بدان بلا آزموده اند و لاغیر... صحرای بلا به وسعت همه تاریخ است .
نافع بن هلال خود را به پاهای امام انداخت و گفت :« مادرم بر من بگرید! من این شمشیر را به هزار درهم خریده ام ، آن اسب را نیز به هزار درهم دیگر . قسم به آن خدایی که با حب شما برمن منت نهاده است، بین من و شما جدایی نخواهد افتاد مگر آنوقت که این شمشیر کُند شود و آن اسب خسته .»
«ضحاک بن عبدالله مشرقی » را که می شناسی ! عصر عاشورا از جبهه حق گریخت بعد از آنکه صبح تا شام را در رکاب امام شمشیر زده بود. خوف ،فرزند شک است و شک ، زاییده شرک و این هرسه ، خوف و شک و شرک ، راهزنان طریق حقند... که اگر با مرگ انس نگیری ، خوف ، راهِ تو را خواهد زد و امام را در صحرای بلا رها خواهی کرد. شب هر چه در خویش عمیق ترمی شود، اختران را نیز جلوه ای بیشتر می بخشد و این ، سرالاسرار شب زنده داران است . اگر ناشئه لیل نباشد، رنج عظیم روز را چگونه تاب آوریم ؟
هو الستار العیوب
سلام…
*غیبت ،عبارت است از بیان نقاط ضعف و معایب دیگران ، که اگر آن را بشنوند ناراحت گردند.
*غیبت کننده ، اگر با توبه بمیرد آخرین کسی است که به بهشت می رود و اگر بی توبه بمیرد ، نخستین کسی است که به جهنم می رود.*
چرا غیبت می کنیم؟
۱. سرگرمی و تفریح و اظهار خوش مشربی در برابر دوستان.
۲. مسخره کردن و استهزاء از روی عادت و بی هدفی یا از روی تحقیر کردن دیگران.
۳. مباهات و افتخار ؛ بدینگونه که خود را آراسته و قوی و دیگری را نا آراسته و ضعیف جلوه دهد.
۴. برای تبرئه ی خود و نیکو جلوه دادن عیبهای خود ، معایب دیگران را ذکر می کند و می گوید او هم چنین است؛ در حالیکه پیش از هر چیز باید به رفع عیوب خود بپردازد.
۵. همکاری و هماهنگی با دوستان در سخن گفتن ، تا مبادا بر اثر سکوت از آنان عقب بماند و از وی تنفر جویند. از اینرو ، آنان را در فاش کردن عیبهای مردم یاری می دهد.
۶. برای پیشگیری از ذکر بدیها و نقاط ضعف خویش یا از ترس شهادت علیه او؛ معایب دیگری را بازگو می کند ، تا قبلا او را از چشم دیگران بیندازد تا به سخنان یا شهادت او توجه نکنند.
۷. حسادت ؛ زیرا حسود نمی تواند موقعیت آبرویی و ناز و نعمت محسود را ببیند ، از اینرو ، برای ضربه زدن به طرف و از بین بردن مقام و موقعیت او ، به عیبجویی و غیبت اقدام می کند.
۸. تعجب و تاثر از منکرات و لغزشهایی که از افراد سر می زند و او از روی دلسوزی ، مرتکب عیبجویی آنان می گردد . بطوریکه می توان گفت انگیزه ی او غضب برای خدا یا عاطفه ی انسانی است . دراین صورت ، پیش از هر چیز باید شخص مورد غیبت را دوستانه امر به معروف نماید ؛ بدون آنکه از وی نام ببرد و آبرویش را بریزد
لیکن با چنان روشی خود منکری را انجام داده و ناخودآگاه به جای عبادت، گناه می کند.
9. حس کنجکاوی ؛ که عیبجو را وامیدارد با شور و شوق تمام ، فاش کردن عیوب و نقاط ضعف دیگران را دنبال کند.
عیبجویی از نظر پیامبر
ای کسانی که به زبان ایمان آورده و قلبتان ایمان نیاورده، غیبت مسلمانان را نکنید و از امور پنهانی آنان جستجو نکنید .چه ، کسی که درصدد پیگیری از اسرار برادرش باشد ، خداوند از همین رهگذر او را در خانه اش رسوا می کند.
از نظر امیر مؤمنان
ای بندگان خدا ! اگر کسی مرتکب گناهی شد در سرزنش او شتاب نکنید ، زیرا شاید از در توبه درآمده و آمرزیده شده باشد.و هیچگاه از گناهان کوچک خویش غفلت نورزید، چه بسا برای آنها دچار کیفر و شکنجه شوید.پس هنگامیکه می دانید خودتان دارای عیب و نقصی هستید ، از عیب دیگران دیده فراز نمایید و از اینکه دچار گرفتاریهای گنهکاران نگشته اید ، در سپاسگزاری خدا برآیید.
غیبت با توبه ـ بدون گذشت شخص مورد غیبت ـ بخشیده نمی شود.*
*نقش زبان در سرنوشت انسان ، مهدی فقیه ایمانی*
یا علی
حواسمان باشد در کمتر از ثانیه ای می توان دلی را در هم کوبید
و ساختنش از مدت عمر ، فراتر…
.
.
یادمان نرود خدایی هست
….
یا علی