چه کیفی داره وقتی خسته ای! خیلی حال میده وقتی درب و داغونی! نمیدونی چه لذتی داره وقتی اینقدر بدنت درد میکنه که حتی نمیتونی پشتتو بخارونی و دیگه عمرا اگه بدونی چه لذتی داره که چشات رو نتونی باز نگه داری...
وقتی از سر کار میای! وقتی که حتی اون روز ۱ریال هم در نیاوردی و فقط پول کرایه ماشین و شیر و کیک دادی و وقتی که تو ترافیک دود خوردی واقعا لذت داره...
چون اون موقع هست که قدر پول رو میدونی، قدر خونه رو میدونی و قدر خواب رو ، از خودت خوشت میاد که اون روز رو عین خر کار کردی ، درسته که هیچی در نیاوردی ولی اگه بازم ادامه بدی احتمالش هست یه روزی موفق بشی و میشه بهت امید داشت...
اون موقع حتی اگه پولی رو که درآوردی به اندازه ی یه آدامس باشه وقتی که اون آدامس رو میخری واقعا لذت میبری... چون بابتش کار کردی... عرق ریختی... وقت گذاشتی...
این چیزارو حتما تا حالا ۵۰۰ بار تو کتابا شنیدیم، ولی تا تجربش نکنی نمیتونی درکش کنی...
شایدم بعضی ها مثله... همین نکته:
میزان اسید لاکتیک انسان هایی که به دیگران عشق می ورزند ، کمتر است و در نتیجه کمتر خسته می شوند و میزان آندروفین آنها بالاست و به همین دلیل احساس سر خوشی دارند .
شما هم ؟؟؟
زندگی مثل یک دیکته هست
هی غلط می نویسی هی پاک میکنی
دوباره می نویسی باز پاک میکنی
غافل از اینکه یک روز داد میزنن
ورقه ها بالا
ای جگر گوشه کیست دم سازت
سیم ساز ترانه پردازت
تار و پودم در اهتزاز آرد
سیم ساز ترانه پردازت
حیف نای فرشتگانم نیست
تا کنم ساز دل هم آوازت
وای از این مرغ عاشق زخمی
که بنالد به زخمه ی سازت
چون من ای مرغ عالم ملکوت
کی شکسته است بال پروازت؟
شور فرهاد و عشوه ی شیرین
زنده کردی به شور و شهنازت
نازنیا نیازمند توام
عمر اگر بود میکشم نازت
سوز و سازت به اشک من ماند
که کشد پرده از رخ رازت
چون ننالی که در گرفته چو نی
شور شیرین لبان طنازت
چشم من در پی تو خواهد بود
در کجا بینم ای پسر بازت
گاهی از لطف سر فرازم کن
شکر سر و قد سر افرازت
شهریار این نه شعر حافظ بود
که بسر زد هوای شیرازت
چندی پیش در ویژه نامه روز "خانواده" ، نظرسنجی برای تمام اهالی خانه در بخش "خانواده و زندگی" تنظیم شد. حال می خواهیم در سلسله مقالاتی، نتیجه آن را تحلیل و بررسی کنیم .
در اولین مقاله ، به بررسی انتظارات خانم های تبیانی در جواب سوالهای نظرسنجی می پردازیم:
من به عنوان یک زن ، دوست دارم همسرم ....
نتایج آماری:
اولویت اول (من را تنها رازدار خود بداند) = 53 درصد
اولویت دوم (علاقه خود را نسبت به من به زبان آورد)= 28 درصد
اولویت سوم (خانواده مرا مانند خانواده خود بداند) = 10 درصد
اولویت چهارم (نسبت به تامین نیازهای مادی من تلاش کند)= 9 درصد
جالب است که بیش از نیمی از خانم ها دوست داشتند همسرشان، آنها را "تنها" رازدار خود بداند.
ازدواج پیوند محکم و بادوامی است که تا به حال ، هیچ پیمانی به پایش نرسیده و هیچ عقدی ، دو آدم را تا این حد، به هم نزدیک نکرده است.
اما این شرط بی بدیل، به هیچ وجه نمی تواند لازمه ایجاد رابطه های افراطی گردد. زن و مرد بعد از ازدواج، همسر هم می شوند. شریک و همراه یک زندگی. دو مسافر یک جاده. اما با هیچ قانونی نمی توان منکر گذشته ها شد.
تصور کن!
زمانی که همسری نبود و هیچ مأوائی گرمتر از آغوش مادر پیدا نمی شد. زمانی که مجرد بودی و هزاران تجربه، تو را به دوستی صمیمی رسانده بود ، که هیچ رازی میان تان ، توان پرده گرفتن نداشت. خواهر و برادر بزرگتری که حتی در انتخاب همسر، راهنمایت بودند ، و شاید هزاران هزاراستاد و معلم و همسایه و آدم دیگر، که رازدار تنهائیها و سنگ صبور غصه هایت بودند.
درست است که ازدواج ، رسیدن به منزل امنی است ، در پس تمام روزهای پریشانی.
درست است که شانه های همسرتان مطمئن ترین مجال روزهای خستگی است که این را هم شما می گوئید ، هم تمام رطب خورده های متاهل. اما با وجود این، با هیچ قانونی نمی شود منکر گذشته ها شد.
همسرتان را رازدار خود بدانید و انتظار داشته باشید که او نیز شما را رازدار خود بداند. و در این امر ، ازهیچ تلاشی دریغ ننمائید. اما این که شما را "تنها" رازدار خود بداند، انتظار نابجائی است.
احساس آزادی را از همسرتان دریغ نکنید.
بگذارید با افراد مطمئن دیگری هم درد و دل کند.
نگذارید عشق شما، مانند میله های زندان جای نفس کشیدن را از او سلب نماید.
به او حق دهید که گاهی از تجربه های دیگران هم برای مسائل خصوصی اش بهره مند گردد.
روزهای خوش زندگی را با حساسیت های نابجا، به کام خود و همسرتان تلخ نکنید.
(من به عنوان یک زن دوست دارم همسرم، علاقه ی خود را نسبت به من به زبان آورد)
در توضیح این اصل، به ذکر تنها یک روایت بسنده می کنیم:
قال رسول الله (ص)
قول الرجل للمراة، انی احبک لایذهب من قلبها ابداً
این سخن مرد به زن که "دوستت دارم" هرگز از دل زن بیرون نرود.
الکافی، ج 5، ص 569
( من به عنوان یک زن دوست دارم همسرم، خانواده مرا ، مانند خانواده خود بداند)
احترام به بزرگترها، اعم از خانواده خودمان و خانواده همسرمان، اصلی است که بی هیچ بحث و اشاره ، ملزم به رعایت آن هستیم. ولی اینکه انتظار داشته باشیم همسرمان، خانواده ما را هم چون خانواده خود بداند و از هیچ ترجیحی کوتاهی ننماید، توقعی نابجاست.
زنان و شیوههای جلب محبت همسر(1)
وجود مهر و محبت و تداوم آن بین همسران، ضامن سعادت ایشان و باعث ایجاد خانوادهای سالم و پرورش نسلی پاک در فضایی گرم و آرام می شود. بنابراین وظیفه ی خودمان می دانیم تا درباره ی این امر مهم، تحقیقات ارزشمند و مطالعات فراوانی صورت گیرد و نتایج آن در اختیار عموم، به ویژه خانم های محترم تبیانی ـ که سرشار از عواطف پاک انسانی هستند - قرار گیرد، تا هر چه بیشتر و با اشتیاقی فراوان بر این مسئله همت گمارند.
محبت که اساس آسودگی و آرامش است همچون کشتی نجاتی است که بر امواج خشمگینِ مشکلات زندگی در حرکت است. کشتیای که یک زن مهربان و هنرمند، ناخدای آن میباشد. زیرا تسکین و آرامشبخشی به زندگی، رسالتی است که بر دوش زنان نهاده شده است.
«فأن تعلم أنّ اللّه جعلها لکَ سکنا و أنسا فتعلَمَ أنّ ذلک نعمة من اللّهَ؛(1)
خداوند متعال زن را برای شوهرش مایه ی آسودگی و آرامش قرار داده، او نعمت بزرگ الهی است.»
دست حکیم پروردگار همخوان با رسالتی که بر دوش زنان قرار داده، استعداد مهرورزی، محبوبیت و مطلوبیت را نیز در فطرت و غریزه ی ایشان نهاده است.
به قول استاد شهید مطهری(ره):
«طبیعت، مرد را مظهرطلب و عشق و تقاضا آفریده است و زن را مظهر مطلوب بودن و معشوق بودن ... غریزه مرد، طلب و نیاز است و غریزه زن جلوه و ناز.»(2)
روشن است اگر زنان در مسیر طبیعی فطرت خویش و در پرتو آشنایی با معارف دینی و آموزههای روانشناسی ـ که روشنگر راه زندگی خانوادگی است ـ بتوانند به وظایف خویش عمل کنند و به جای آنکه وزیر اقتصاد یا مأمور نظافت باشند، نماد رحمت و مهربانی باشند، بسیاری از مشکلات و موانع را در مسیر زندگی عاشقانه از سر راه برداشتهاند.
«بدون تردید غالب کشاکشهای خانوادگی، سردیها، بیاعتناییها، بیرغبتیها، خانهگریزیها، ستیزها، جداییها و طلاقهای بین زن و شوهرها به دلیل فقدان آرامش روانی در کانون خانواده و عدم تأمین نیازهای عاطفی و روانی به وجود میآید.»(3)
اما برای چاره ی این گونه مشکلات فقط شناخت ریشه ی مشکلات و پی بردن به ضرورت و اهمیت محبت کافی نیست بلکه زنان باید شیوههای به کارگیری عواطف سرشار خود را بیاموزند. قصد داریم در طی چندمقاله به بیان دو شیوه ی مهم نمایاندن محبت بپردازیم:
1- ابراز زبانی
2- ابراز عملی
هر کسی میتواند با دو زبان سخن بگوید؛ با زبان عاطفه و احساس، یا با زبان عقل و منطق. اکنون صحبت از زبان عاطفی است. زبان عاطفی (مثبت یا منفی) به خاطر ارتباط مستقیمی که با قلب و جان شنونده دارد، تأثیر بسیاری در ایجاد یا سلب محبت میگذارد. چون بحث در ایجاد و افزایش و حفظ محبت است، به ذکر دو کاربرد مهم زبان عاطفی (مثبت) در ایجاد و ازدیاد عشق و محبت میپردازیم:
1. ابراز عشق با صراحت و صداقت (جملات عاشقانه) که لحظههای یکنواخت زندگی را شیرین و لبریز از لذت و هیجان میکند.
به قول «مترلینگ»:
«زندگی وقتی لذتبخش است که در آن، لذات کوچک و عشقهای کوچک وجود داشته باشد و همین چیزهای کوچک است که ما را به زندگی پایبند میکند.»(4)
واژههای عاشقانه و دلنشین، به طور شگفتانگیزی میتواند آفریننده ی لذتهای کوچک باشد. ابراز محبت با صراحت و در عین صداقت و راستی در حالی که آمیخته با هیجانات روحی است، محبت را تا مرز عشق میرساند که شیرینی و حلاوت لذت آن را باید در عمق دلها جستجو کرد ولی پنهان کردن عشق، محبت را خفه میکند و میمیراند.
هیچ گاه نباید غرور و یا کمرویی مانع ابراز عشق و علاقه شود، یا در طول زمان مشکلات زندگی و گاه مشاجرات و درگیریها باعث شود ابراز عشق و علاقه ترک شود بلکه باید همواره و در همه حالات زندگی طوری رفتار کنیم که فضای عاطفی از بین نرود و جایی برای گفتن جملات عاشقانه و البته صادقانه بماند؛ چرا که برخی زنان میپندارند مردها به خاطر روحیه ی خاص مردانهشان اهمیتی به این حرفها نمیدهند و نیازی به شنیدن عبارات محبتآمیز و دلنشین ندارند در حالی که تجربه و تحقیقات روانشناسی، نادرستی این مطلب را اثبات کرده است.
«در مردان هر چقدر هم که به ظاهر والامقام و قوی باشند، باز هم لایههایی از دوران کودکی باقی میماند که آنها را نیازمند دلداری میکند.»(5)
استفاده از این گونه جملات کار سادهای نیست بلکه هنری است که مهارت خاص میطلبد. اگر روح صداقت نداشته باشند و در لحظات خاص زندگی و حالات ویژهای ـ که تشخیص آن به عهده ی خودتان است ـ گفته نشوند، دلربایی خود را از دست میدهند و حالت کلیشهای و خستهکنندهای پیدا میکنند.
امام صادق(ع) میفرماید:
«... لا غنی بالزّوجة فیما بینها و بین زوجها الموافق لها عن ثلاث خصال و هُنّ ... و اظهار العشق له بالخلابة؛
... زن در روابط بین خود و شوهرِ همدلش، از سه خصلت بینیاز نمیباشد که یکی ...، اظهار عشق با دلربایی است.»(6)
2. تعریف و تحسین
از آنجا که همه ی انسانها دوست دارند مورد توجه، تعریف و تحسین قرار گیرند، خیلی زود میتوانیم از این راه، در دلهای دیگران جا باز کنیم. معمولاً افراد برای به خاطر سپردن اشخاص با اسم و مشخصات، حافظه ی خوبی ندارند ولی اگر از شخصی تعریفی در باره ی خود شنیده باشند حتما آن فرد در خاطرشان خواهد ماند. بنابراین اگر تعریف و تحسین صادقانه باشد و همراه توقع و چشمداشتی نباشد، میتواند باعث محبت و دوستی شود، به ویژه اگر تعریف، تأثیرگذار و بااهمیت باشد؛ مثلاً مردها به خاطر اهمیت زیادی که برای خلقیات و ویژگیهای مردانه مثل شجاعت، دلیری، مهارتهای شغلی و ... قائلند، تعریف و تحسین آنها در این موارد خیلی ارزشمند میباشد.
البته در این مورد (تعریف و تحسین از دیگران)، صداقت و واقعبینی شرط اساسی است یعنی نباید بیدلیل و در هر زمینهای تعریف کنیم. باید باور کنیم که واژهها نیرو و انرژی دارند و چون انرژی میآفرینند باید صادقانه و واقعبینانه به کار گرفته شوند.
زنان و شیوه های جلب محبت شوهر (2)
نمایش عملی محبت ـ که بیشترین تجلی آن در احسان و فداکاری است ـ شامل هر نوع نیکی و خوبی که نشان از اخلاص و عشق درونی داشته باشد، میشود. ابراز عملی پشتوانه ی ابراز زبانی است اما نمایاندن محبت، بدون پشتوانه ی عملی، فریبی بیش نیست. عشق و محبت هر گاه با عمل همراه شود تأثیرگذار خواهد بود حتی ناسپاسترین انسانها در مقابل احسان دیگران واکنش نشان میدهند.
امام علی(ع) میفرماید:
«الانسان عبید الاحسان؛(7)
انسان بنده کسی است که به او احسان میکند.»
توجه کردن به علاقهمندیهای همسر اعم از غذای مورد علاقه ی او، رنگ لباس و ... رعایت حال او در مواقع استرسهای روحی و روانی، بیماری، مشکلات شغلی، چشمپوشی از کمبودها و کاستیهای مادی که مربوط به اوست، به پیشواز وی به هنگام ورود به منزل رفتن، گرامیداشت خانواده و دوستان وی، احترام به او بخصوص در حضور دیگران، ... نمونههایی از ابراز عملی محبت هستند.
پذیرش تفاوتها و درک و تفاهم زوجین
مسئله ی مهم دیگری که در زندگی زوجین باید نگاه شود، پذیرش تفاوتها و نگرش درست به آنهاست. اگر زن و شوهر پی به وجود تفاوتهای طبیعی و فطری یکدیگر ببرند و از نقش آنها در تشدید محبت و تشکیل زندگی بهتر آگاه شوند، حتما به شناخت تفاوتها و استفاده ی درست از آنها بهای بیشتری خواهند داد. شایسته است گذرا به بررسی تفاوتهای بین زن و مرد بپردازیم.
1) تفاوتها و ایجاد محبت و جذابیت
بین زن و مرد مانند موجودات دیگر، تفاوتهای بسیاری وجود دارد. بنا به گفته ی زیستشناسان هر سلول بدن مرد با هر سلول بدن زن تفاوت دارد. حتی برخی فمینیستها که سعی در پوشاندن و از بین بردن تفاوتها دارند به وجود آنها معترفند. آنچه مهم است نوع نگرش و برخورد ما با تفاوتهاست.
نگرش درست ما برخاسته از علم و آگاهی به وجود آنها و نقش آنها در ایجاد عشق و تکامل است؛ زیرا تفاوتهای بین دو جنس مخالف به گونهای طراحی شده است که هر یک از زوجین به وسیله ی دیگری به تکامل و تعادل میرسد.
روانشناسان معتقدند:
«سردی بدن مرد با گرمی بدن زن متعادل میشود و تهاجمی بودنش با کیفیت همسازی همسرش و قاطعیت او با انتقادپذیری زن و قدرتش با عشق زن متوازن میگردد.»(8)
تفاوتهاست که زندگی را با جنس مخالف شیرین و جذاب میکند به طوری که اگر تفاوتها نبودند کشش و جذابیتی بین دو طرف به وجود نمیآمد.
به اعتقاد جان گری:
«این تفاوتهای مکمل که سبب جذب و کشش به طرف شخص دیگر میشود، احساس مرموزی را به نام عشق به وجود میآورد.»(9)
حتی گفته شده که هر چه توان و قوّت این تفاوتهای فطری و طبیعی بیشتر باشد، درجه جذب و کشش افزایش خواهد یافت:
«مردانی که از «مردانگی» بیشتری برخوردارند از زنانی که زنانگی بیشتری دارند خوششان میآید.»(10)
«هنگامی که زنان و مردان خیلی شبیه یکدیگر شوند آن جاذبه ی مرموز را از دست میدهند. زندگی کردن با شخصی که مثل خودمان است بسیار خستهکننده است.»(11)
«به راستی اگر زن دارای ویژگیهای جسمی و روانی و اخلاقی مردانه بود هرگز هنر ایجاد شیفتگی برای وصال در مرد را نمیتوانست داشته باشد و اگر مردها همانند زنان بودند ممکن نبود عالیترین هنر خود که صید و شکار و تسخیر قلب زن است را جلوه دهند.»(12)
شرع مقدس اسلام نیز در این زمینه فراوان سخن گفته است از جمله حضرت علی(ع) میفرماید: «... فإنّ المرأة ریحانة لیستْ بقهرمانة؛(13)
زن گل بهاری است نه مسئول دخل و خرج.»
در جای دیگر سه صفت بد مردان را بهترین صفات زنان برمیشمرند.(14)
بنابراین وجود تفاوتها موهبت الهی است که باید حفظ شود و مورد استفاده ی بهینه قرار گیرد نه آنکه با تصور نادرست (ظلم و تبعیض از راه تفاوتها) سعی در نابودی آنها شود. برای یک مرد زنی که در مسیر طبیعی فطرت زنانه ی خویش، طبعی لطیف و چشمانی آکنده از حیا دارد، با زبانی شیرین و چهرهای آراسته توأم با دلی لبریز از محبت شوهر، بسیار جذاب و دلفریب است.
ب) تفاوتها و اختلافات
اما تفاوتها در عین حال که باعث ایجاد جذابیت و کشش انسانها به سوی هم میشود، برخوردها و تنشهایی را هم به وجود میآورد به طوری که نمیتوان دو زوج را یافت که هیچ گونه اختلافی با یکدیگر نداشته باشند ولی نه بدان معنا که تفاوتها به صورت طبیعی تنشزا هستند و گریزی از آنها نیست چرا که ایجاد اختلاف و تنش در اثر نگرش نادرست به تفاوتها و عدم آگاهی از وجود برخی فرقهاست. اگر زوجین با آگاهی از تفاوتهای یکدیگر سعی در پذیرش آنها کنند، بسیاری از مشکلات را نخواهند داشت و میتوان گفت که شاید بیش از نیمی از خوشبختی را به دست آوردهاند.
دکتر جان گری میگوید:
«باید زن و مرد یاد بگیرند که به تفاوتهای یکدیگر احترام گذارند تا با هم نزدیکتر و صمیمیتر شوند.»(15)
بنابراین شناخت و پذیرش تفاوتها و برخورد درست با آنها میتواند بسیاری از اختلافات و تنشها را از بین ببرد ولی نه به طور کامل و صد در صد چرا که زندگی با تمام فراز و فرودهایش در جریان است و بشر نمیتواند همواره مانند یک ماشین، دقیق و درست عمل کند. به هر حال اختلاف نظرها وجود دارد. گاهی خواستههای دو نفر در مقابل هم قرار میگیرند، یا منافع یکی با دیگری تداخل میکند و گاهی مصلحت برخی برای دیگری زیانبار است و ... خلاصه زندگی آکنده از حوادث است، بنابراین نمیتوان گفت اصلاً نباید اختلاف پیش بیاید بلکه باید راه حل اختلافات را پیدا کرد که جز درک و تفاهم نیست.
از آنجا که سوء تفاهم به معنی فهم مطلبی بر خلاف واقعیت است پس تفاهم یعنی فهم درست واقعیتها. تفاهم بین زوجین یعنی:
1. فهم درست شخصیت همسر؛
2.فهماندن و بروز دادن واقعیت درونی خود به همسر؛
شخصیت افراد را همان طور که هست بشناسیم. با توجه به مجموعه شرایط محیط زندگی، فرهنگ خانوادگی، وضع شغلی، تفاوتهای فردی و جنسیتی و ویژگیهای مهم دیگر .
بسیاری از توقعات بیجا، سوء تفاهمها، قضاوتهای منفی، نگرانیهای بیمورد، مقایسههای غلط و مشکلات دیگری که باعث کدورت و مشاجره میشود و فضای عاطفی خانه را آلوده میکند، برخاسته از شناخت نادرست زن و شوهر از یکدیگر است.
کمترین فایده شناخت درست برای زنان این است که در فضایی سالمتر و آرامتر و به دور از ترس و اضطراب میتوانند در باره ی رفتارهای خود و همسرشان بیندیشند، نیز به جای اینکه با حالتی عصبی و البته بینتیجه برخورد کنند، در فضایی دوستانه به مذاکره بپردازند.
یک روانشناس فرانسوی در این باره مینویسد:
«به محض اینکه شوهری احساس کند که تشخیص اخلاقی همسر از وی به طور افراطی شکل گرفته است و هیچ چیزی نمیتواند نظرش را تغییر دهد تمام صراحت و ابراز احساسات شخصی وی به نابودی خواهد گرایید. در چنین موقعی است که شوهر ممکن است سر صحبت را با خانمی باز کند که در اداره یا باشگاه ورزشی ملاقات میکند. چه بسا با وی راجع به مسائلی صحبت کند که مدتهاست جرئت بروز آنها را پیش همسرش نداشته است و بعد از مدتی احساس تفاهم و احساس خویشاوندی را که همه ی انسانها با ولع دنبال آن هستند در خود مجددا کشف کند و حتی ممکن است مشکلات زناشویی خود را نیز بیان کند. مردها با بیان ناکامیها و شکستها در ازدواج به سهولت قلب زنها را به ترحم وا میدارند. بعید نیست چنین مردی بعد از مدتی به دفتر من بیاید و بگوید:
من بدون این زن جوان نمیتوانم زندگی کنم. او خیلی خوب مرا درک میکند در حالی که همسرم از درک من عاجز است.»(16)
شناخت روحیات و ویژگیهای زن نیز به اندازه ی شناخت مرد توسط زن بااهمیت است. وظیفه ی زنان در این مورد آن است که با بروز دادن واقعیت درونی خود و صراحت و صداقت در گفتار و رفتار، به شناخت بهتر و بیشتر کمک کنند. برخی معتقدند:
در سرتاسر جهان زیادند افرادی که از نبود تفاهم رنج میبرند ولی وقتی وضع آنها را از نزدیک بررسی کنیم مشخص میشود حداقل تا حدودی خودشان مقصرند یعنی اگر دیگران آنها را درک نمیکنند به علت این است که خود را بروز ندادهاند.
بسیار دیده شده است که بعضی افراد احساسات و درونیات خود را مخفی میکنند، علاقه خودشان را به دیگران نشان نمیدهند و یا از چیزی ناراحتند اما چیز دیگری را بهانه میکنند و خلاصه آنکه دیگران را در مورد خود به اشتباه میاندازند. بعضی روانشناسان این حالت را بیشتر به زنان نسبت میدهند.
«مهمترین علت شروع مشاجرات از جانب زنان، عدم صراحت در بیان احساساتشان است. زن به جای اینکه مستقیما ناراحتی خود را مطرح سازد، ایرادهای بیربط میگیرد تا ناراحتی خود را نشان دهد.»(17)
میگویند روز از روزها حضرت امام جعفر علیه الرحمه در کلبه درویشی و فقیرانه شان مصروف مطالعه نمودن بودند که بعد از یک مدت کتاب خود را بسته نموده و بیکی از شاگردان خود که آنهم جناب سلطان بایزید بسطامی بود دستور داده و گفتند که یا بایزید: تو کتاب دیگر مرا بدستم بده ؟
سلطان بایزید عرض نموده گفت: قربانت شوم کتاب دیگر تان در کجاست؟ جناب امام جعفر صاحب گفت: در طاق دیگر است . بایزید بسطامی گفت در کدام طاق؟
با شنیدن چنین جوابی عصاب آن مبارک خراب شده و گفت: یا بایزید بسطامی از مدت هفت سال بدینطرف می شود که تو در این کلبه فقیرانه من خدمت میکنی و حالا میگوئی که در کدام طاق است ؟
در جواب آن مبارک بایزید بسطامی گفتند که قربانت شوم : شما راست میگوید که از مدت هفت سال بدینطرف من در اینجا بخدمت شما مصروف بوده و هستم و لیکن من در طول همین مدت بجز از طاق ابرو جناب مبارک دیگر طاقی را اصلاً نگاه نکردم. با شنیدن این سخن در حالت امام جعفر صادق تغیری رخ داده و روی به بسطامی کرده و گفتند یا بایزید پیش بیا !ـ
زمانیکه آنجناب پیش آمدند برایش گفت: که دهان خود را باز کن؟
میگویند زمانیکه جناب سلطان بایزید دهان خود را باز نمو در همین موقع جناب امام جعفر صادق علیه رحمه از عمیق دل در دهان آنحضرت کوف نموده که میگویند به امر خداوند بزرگ یک نوری در داخل سینه اش هویدا گردید که بعداً آن مبارک در سراسر بلاک های اسلامی شهرت پیدا نمود.
گویند روزی شخصی بحضور سلطان بایزید صاحب آمده و گفت: که قربانت شوم یا سلطان این تسبیح که در دست داشته و دارم به تعداد یکهزار دانه دارد و خواهش می نمایم تا مرا رهنمائی نماید که روزانه چند مرتبه خداوند بزرگ را یاد نمایم؟
جناب مبارک با یزید صاحب گفت: که روزانه به تعداد پنج مرتبه خداوند را یاد کن. آن مرد باز هم سوال نمود که قربانت شوم من میگویم که خداوند بزرگ را روزانه چند هزار مرتبه یاد نمایم شما میگوید که پنج مرتبه؟
جناب بای یزید صاحب گفت اگر بالایت پنج مرتبه اضافی می نماید روزانه سه مراتب خداوند بزرگ را یاد بکن ـ
آن مرد پیش خود گفت: که اصلاً جناب مبارک متوجه گپ من نشده باز هم عرض نمود: شما حرف مرا هسچ متوجه نشده در حالیکه در دستم تسبح یکهزار دانه است که من میخواهم روزانه چندین هزار مرتبه خداوند بزرگ را یاد نمایم و شما میگوید که سه مراتب ؟
سلطان بایزید فرمود: اگر روزانه سه مرتبه هم بتو مشکل است پس در آنصورت یک مرتبه در روز خدواند متعال را یاد کن ـ
آن مرد گفت: قربانت شوم ببین که من چه میگویم و شما مرا چگونه رهنمائی مینماید؟
در همین موقع حضرت بسطامی صاحب سخت جلالی شده و گفت: ای مرد ریا کار پس حالا بزبان بای یزید بگو که یا الله ! زمانیکه آنمرد ریا کار بزبان آن مبارک یا الله میگوید بقدرت خداوند متعال دفعتاً جان بحق داده خاکستر گردید و محو گشت ـ