سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نزد نیکوترین گمانم به تو باش ای گرامی ترین گرامیان! و مرا با عصمت تأیید فرما و زبانم را به حکمت بگشای . [امام زین العابدین علیه السلام ـ در دعای استغفار ـ]
بشنو این نی چون حکایت می کند
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» آل سعود


معرفی خاندان آل سعود متعلق به قبیله عنزه است و با همکاری جنبش اصلاح دینی محمد بن عبدالوهاب در قرن 12 به قدرت رسید. موسس این خاندان محمد بن سعود است که عمدتا با حمایتهایی که از تلاش های اصلاحی محمد بن عبدالوهاب به عمل آورده، به خاطر آورده می شود. در این نوشتار مطالبی پیرامون آل سعود بیان می شود.
آل سعود، :

خاندان مهم پادشاهی عربی و متعلق به قبیل­ی عنزة است. این خاندان، برای اولین بار در قرن 12 قمری/ 18 میلادی در نجد و با همکاری جنبش اصلاح دینی محمد بن عبدالوهاب، به قدرت رسید[1]. آل سعود رهبری سه دولت متوالی را در اختیار داشتند، که هر سه دولت، ملهم از آموزه های وهابی بود: اولین دولت سعودی-وهابی، که بین سالهای 1233-1159 قمری/ 1818-1746 میلادی شکل گرفت، به مرکزیت نجد بود اما در وسیع ترین دوران خود، کنترل بخش های زیادی از مناطق مرکزی و شمالی عربستان را در اختیار داشت؛ دومین دولت سعودی نیز [همانند دولت اول]، بین سالهای 1305-1240 قمری/ 87-1824 میلادی، برای بار دوم در نجد روی کار آمد؛ دولت سوم، از سال 1319 قمری/ 1902 میلادی [این بار] در شهر ریاض، به عنوان پایتخت، دوباره شکل گرفت و از سال 1351 قمری/ 1932 میلادی در [قالب] پادشاهی نوین عربستان سعودی، به نقطه­ی اوج خود رسید. این مطلب که حکومت آل سعود، پایه و اساس اسلامی دارد، از این نکته مشهود است که آنها در کنار مقام دنیوی امیر، به خود لقب امام - که نشاندهنده­ی رهبری روحانی آنها بر جامعه است - را می دهند، البته برخی از اعضای این خاندان، در موقع لزوم، از هر دوی این القاب استفاده می کردند.[2]
موسس این خاندان، محمد بن سعود (79-1159 قمری/65-1746 میلادی)، عمدتا با حمایتی که از تلاش های اصلاحی محمد بن عبدالوهاب به عمل آورد، به خاطر آورده می شود. حمایت هایی که از ناحیه قدرتش، به عنوان امیر درعیه نشأت می گرفت. وی با این حمایت ها، به دنبال پیشبرد و تقویت تفسیر شریعة، [مبتنی بر] مذهب حنبلی و همچنین، ریشه کن کردن نوآوری های غیر اسلامی، بدعة بود[3]، به ویژه، [بدعتی مانند] آیین [تجلیل از] اولیا. در عوض [این فعالیت ها]، حکومت او مشروعیت دینی را کسب می کرد، [اما] با وجود تمام این [فعالیت] ها، وی مدت بیست سال، برای برپایی حکومت دینی جدید، با نیروهای مخالف درگیر بود.
در طول دوران حکمرانی او، مبارزات و درگیری های نظامی به عهده­ی فرزند لایق او، عبدالعزیز، بود که خود را وقف این کار کرده بود[4]. کسی که در هنگام مرگ پدر در سال 1179 قمری/ 1765 میلادی، مسئولیت [های او] را به عنوان امام جدید، عهده دار شد و دوران پر تلاش حکومت 38 ساله اش را آغاز کرد، [حکومتی که] در سال 1218 قمری/ 1803 میلادی، با قتل وی به دست مهاجمانی شیعه و یا شاید هم صوفی، به انتها رسید. در زمان او، قدرت آل سعود در نجد تثبیت شد و دامنه­ی آن - به واسطه­ی تسخیر شهر های مقدس [مکه و مدینه] - به حجاز گسترش یافت. در همین زمان که حملاتی به عمق خاک عراق انجام می شد، در ذی القعده 1215 قمری/ آوریل 1801 میلادی و به عنوان بخشی از [برنامه­ی] تهاجم وهابی ها بر ضد شیعه، کربلا غارت شد. بخش عمده­ی مناطق ساحلی شرق عربستان، تحت کنترل سعودی ها در آمد که برای مدتی کوتاه شامل جزیره­ی بحرین هم شد. هم عبدالعزیز و هم فرزندش سعود (29-1218 قمری/ 14-1803 میلادی) به عنوان حاکمانی توانا و متخصص در تدابیر جنگی، به شدت مورد توجه بودند و در میان پیروان وهابیشان [نیز]، به واسطه­ی تبعیت سفت و سخت از اصول دین و همین طور آمادگی و توانشان برای تضمین عدالت و امنیت در میان قبایل بدوی - مناطقی که از کینه و عداوت های خونی و بی قانونی رنج می بردند - مورد احترام بودند. قابل درک است، که آنها از دید عثمانی ها – کسانی که سعودی ها نفوذ و اقتدار و جایگاه آنها را به عنوان مسلمان، به چالش کشیده بودند-، حجازی های مقیم، عرب های شرق و شیعیان عراقی [همانند دیدگاه پیروان وهابی] مورد ستایش نبودند.
عبدالله بن سعود (33-1229 قمری/ 18-1814 میلادی) موقعیت سختی را به ارث برد. موقعیتی که وی برای رویارو شدن با آن، از آمادگی کمتری، نسبت به پیشینیانش برخوردار بود، چرا که وی [به اندازه­ی آنها] در امور جنگ مهارت نداشت. عثمانی ها مصمم بودند که به تسلط و استیلای سعودی و وهابی بر عربستان و همین طور تهدیدی که به واسطه­ی آنها متوجه منطقه بود، پایان دهند. در سال 1222 قمری/ 1807 میلادی محمد علی، فرماندار مصر، فرمانی از مصطفی چهارم، سلطان عثمانی، مبنی بر اقدام به لشکر کشی بر ضد امام سعودی، دریافت کرد. در هر حال [و با وجود این لشکر کشی]، تا سال 7-1226 قمری/ زمستان 12-1811 میلادی [یعنی چهار سال بعد از صدور فرمان لشکر کشی]، نیرو های مصری نتوانستند کنترل شهر های مقدس را از چنگ سعودی ها خارج کنند و تنها در سال 1232 قمری/ اوایل 1817 میلادی بود که فرزند محمد علی، ابراهیم پاشا لشکر کشی جدیدی را به سمت مناطق مرکزی عربستان، به راه انداخت. تدابیر جنگی [ضعیفی] که عبدالله [در جنگ با مصری ها] انتخاب می کرد، پیوسته مورد انتقاد بود. تدابیری که موضع گیری در درعیه را انتخاب می کرد، به جای اینکه حملات موثرتری به خطوط آسیب پذیر ارتباطی ابراهیم صورت دهد. در عین حال، او با مشکل خیانت قبایل نیز روبرو بود، قبیله هایی که تسلیم انگیزه های مالی مصری ها شده بودند، تا بر ضد آل سعود اقدام کنند. با تمام این احوال، وی قبل از اینکه در ذی القعده 1233 قمری/ سپتامبر 1818 میلادی، شهر را به آنها تسلیم کند، برای مدت شش ماه در برابر محاصره دوام آورد. اولین دولت سعودی به پایان خود رسید و درعیه با خاک یکسان شد. خود عبدالله [نیز] برای [اجرای حکم] اعدام به استامبول فرستاده شد. بسیاری از اعضای آل سعود در جنگ کشته شدند و عده ای دیگر نیز به مصر تبعید شدند.
قبل از اینکه تُرکی بن عبدالله (9-1240 قمری/ 34-1824 میلادی) دومین دولت سعودی را دوباره در نجد تشکیل دهد، چند سالی فاصله افتاد. وی یکی از برادر زاده های سعود و نوه­ی محمد بن سعود بود. وی با قرار دادن شهری به نام ریاض، در جنوب درعیه، به عنوان پایتخت خود، امید احیای مجدد درعیه را از بین برد. خود وی ریاض را از دست مصری ها خارج کرده بود و مصری ها، به دنبال تسخیر ریاض، به حجاز عقب نشینی کرده بودند. حکومت عادل و [همچنین] تلاش وی برای برقراری نظم، ترکی را برجسته کرد، همین طور تضمین وی برای امنیت عبور زایران غیر وهابی که برای حج از میان قلمرو او به سوی حجاز می رفتند [نیز در برجسته شدن وی نقش داشت]. او به صورت موثر، جایگاه سعودی ها را در [مناطق] شرقی عربستان به حال اول باز گرداند، اما وی قربانی توطئه چینی در داخل آل سعود شد و در سال 1249 قمری/ 1834 میلادی، به دست برادر زاده اش کشته شد. هر چند که پسرش، فیصل بلافاصله بر ضد قاتلین عکس العمل نشان داد و به منظور برقراری حکومت خود، جانشین پدر شد. حکومتی که تا زمان لشکر کشی دوم مصری ها به نجد، به طول انجامید. این لشکر کشی وی را وادار به تسلیم کرد و نیز اسارت در قاهره را برای وی به دنبال داشت .
به دنبال [این حادثه]، دوره­ی ضعف و بی ثباتی سعودی ها فرا رسید، خالد بن سعود (7-1253 قمری/ 41-1837 میلادی)، برادر امام مقتول، عبدالله، از تبعیدش در مصر بازگردانده شد و به عنوان فرماند به نیروهای محمد علی تحمیل شد. حمایت مردمی از وی اندک بود و [او] به سرعت در برابر خویشاوند سرکش و یاغی خود، عبدالله بن ثنیان (9-1257 قمری/ 3-1814 میلادی) عقب نشینی کرد. عبدالله بن ثنیان نیز، کسی بود که عدم محبوبیتش، بر هیچ کس پوشیده نبود و علت آن وضع مالیات های سنگین و همچنین ناتوانی وی در حفظ امنیت و دفاع از نفوذ و اقتدار خود بود.
آل سعود، استقلال حقیقی را زمانی به اثبات رساند که فیصل بن ترکی از اسارت در مصر گریخت و با موفقیت به زادگاهش بازگشت. دومین دوره­ی حکومت وی (82-1259 قمری/ 65-1843 میلادی) نقطه­ی اوجی در بخت و اقبال سعودی ها به شمار می آید. ناخدا دوم لوییس پلی[5]، نماینده­ی سیاسی دولت بریتانیا در خلیج، کمی قبل از مرگ فیصل بن ترکی با وی ملاقات کرد و وی را " حاکمی عادل و سخت گیر " توصیف کرده است، کسی که مایل است، بدوی ها [ی بیابانگرد و کوچ نشین] را تشویق کند تا بیشتر به زندگی ثابت و مقیم روی بیاورند[به جای کوچ نشینی] و به دنبال کشاوزری و تجارت باشند. متاسفانه، مرگ وی آغازی بود بر دوره­ی جنگ های برادر کشی بین پسران او، عبدالله و سعود. عبدالله دو بار بر مسند حکومت نشست، بار اول بین سالهای 88-1282 قمری/ 71-1865 میلادی بود که در نهایت توسط سعود (91-1288 قمری/ 4-1871 میلادی) [از منصب حکمرانی] عزل شد و بار دوم، بین سالهای 1305-1291 قمری/ 87-1874 میلادی بود که در این دوره وی قدرت را به آل رشید [رشید، آل را ببینید] از منطقه­ی جبل شمر در شمال نجد واگذار کرد. به این ترتیب، دومین دولت سعودی نیز به پایان خود رسید، عوامل سقوط این دولت، هم نزاع های درونی برای رسیدن به قدرت بود و هم پویایی و مهارت سیاسی بیشتری بود که آل رشید، [البته] به صورت موقت، از آن برخوردار بود. جوانترین فرزند فیصل، عبدالرحمن، سعی داشت که قدرتی محدود و محلی [برای خود] حفظ کند، اما در سال 1309 قمری/ 1891 میلادی و در پی شکستی فجیع در جنگ المُلیدة، وی به همراه خانواده اش مجبور به ترک ریاض شد، که در بین آنها عبدالعزیز نیز حضور داشت که پادشاه آینده­ی عربستان سعودی بود.
عبدالعزیز بن عبدالرحمن بن فیصل آل سعود، دوران طولانی حکومت خود را با بازگشت از تبعید در کویت و در سال 1319 قمری/1902 میلادی، با باز پس گرفتن دلیرانه­ی ریاض آغاز کرد[6]. [این حادثه] سالیان دراز حکومتی را در پی داشت که در طی آن، وی به دنبال برقرار کردن کنترل سعودی بر نجد و همچنین گسترش قدرتش به سمت شرق، به الأحصاء بود. وی در این راه، تدابیری مرکب از فنون نظامی و سیاسی به کار برد و [همچنین] با نیروهایی مرکب از عثمانی ها و آل رشید و علاوه بر آن [مشکل] اختلاف و شقاق نزدیکان، قبایل متمرد و قدرت روزافزون امیر مکه، شریف حسین بن علی مواجه بود. وی از فوایدی که جلب حمایت بریتانیا داشت، نیز به خوبی آگاه بود، [البته] در صورتی که استقلال [حکومت] در بالاترین درجه اش، حفظ شود و معاهده ای که وی در صفر 1334 قمری/ دسامبر 1915 میلادی، با بریتانیا منعقد کرد، این اطمینان را ایجاد کرد که در مواقع [بروز] تهاجم بر ضد او، مساعدت ها و کمک های مالی مرتبی را [از جانب بریتانیا] دریافت خواهد کرد. در سال 1339 قمری/ 1921 میلادی وی قدرت رشیدی ها را در شمال نجد، با تسخیر مرکز آنها یعنی شهر حائل، در هم شکست و لقب سلطان نجد را بر خود گذاشت. بعد از سالها روابط غیر دوستانه و عداوت های گاه و بیگاه با شریف حسین، که اکنون دیگر پادشاه حجاز بود، عبدالعزیز در سال 1343 قمری/ 1924 میلادی به قلمرو وی حمله کرد. مسئله ای که عبدالعزیز را برای این یورش تحریک کرد، ادعای خلافت شریف حسین و همچنین امتناع وی از اجازه دادن به زایران وهابی برای به جا آوردن مناسک حج بود. در سال 1344 قمری/ 1926 میلادی، او عنوان پادشاه حجاز را بر خود نهاد، لقبی غیر اسلامی که موجبات ناراحتی وهابی ها را فراهم کرد. پدرش، عبدالرحمن، منصب روحانی امام را تا زمان مرگش در سال 1346 قمری/ 1928 میلادی در اختیار داشت، زمانی که آن [منصب] به عبدالعزیز تفویض شد، هر چند این لقب قبل تر ها [نیز] به صورت غیر رسمی، به وی اطلاق می شد.
کسانی که با عبدالعزیز ملاقات داشتند، همواره تحت تاثیر قرار می گرفتند. از آن جمله گرترود بل[7] در نامه ای در سال 1916 میلادی، درباره­ی عبدالعزیز نوشته است " [وی] یکی از قابل توجه ترین شخصیت هایی [است] که من [تا کنون] با او روبرو شده ام. او ظاهری با ابهت دارد، [با قدی] تقریبا بیش از 6 فوت و 3 اینچ[8]، به همراه وقار و [نیز] ثروتی بی شمار ". به هر حال ارزیابی ها [از شخصیت او]، با توجه به اهمیت منش و شخصیت وی، در بنای قدرت آل سعود در عربستان، متفاوت است؛ از ستایش و مدح او به عنوان شخصیتی کلیدی در امور خطیر و سرنوشت ساز گرفته، تا داوری کردن درباره­ی نقش او به این صورت که، وی کسی است که بیش از حد به او اهمیت داده شده است و در شرایط تاریخی، یک خوش شانس، بیش نبود. به عنوان رهبری مسلمان، وی در به جا آوردن وظایف دینی، فردی دیندار و وظیفه شناس بود و معتقد بود که اسلام باید پیروز شود و به پیشرفت خاص خود دست یابد. گواه این مدعا، سیاست وی در ایجاد حجار، شهرک های دینی کشاورزی برای اخوان وهابی و اجرای قاعده مند شریعة بعد از تسخیر حجاز بود، به همان سخت گیری که در نجد پیاده شده بود. با این حال، در میان اخوان بودند کسانی که از نظر آنها تعصب دینی وی، ناکافی بود و همچنین کسانی وجود داشتند که به خاطر داد و ستد با بریتانیای کافر و بی ایمان، استفاده­ از نوآوری های شیطانی مانند ماشین ها و تلفن ها، اجازه دادن به قبیله های امیرنشین شرق اردن[9] و عراق برای چراندن گله هایشان در زمین های [متعلق به] وهابی های مسلمانان راستین و نیز عدم توفیقش در نفوذ دادن و گسترش وهابیت در میان شیعیان الأحصاء، وی را محکوم می کردند. در حالی که، برای اعراب پرهیزکار سنتی، سخاوت و جوانمردی وی، در مواجهه با دشمنان شکست خورده مورد توجه بود، [البته] عبدالعزیز می توانست در هنگام عصبانیت نیز، سنگدل و بی نهایت ظالم باشد همانطور که [ا ین مطلب] از آخرین سرکوب اخوان در شعبان 1348 قمری/ ژانویه 1930 میلادی مشهود است. تا زمان مرگ و حتی بعد از اینکه ذخایر نفتی وسیع کشورش، از نظر تجاری مورد استثمار [دیگر کشور ها] قرار گرفت، وی زندگی بی تکلف و سخت خود را حفظ کرد.
[اما] درباره­ی فرزند و جانشین وی، سعود بن عبدالعزیز (84-1373 قمری/ 64-1953 میلادی) به سختی می توان چنین حرف هایی گفت، کسی که به خاطر افراط کم نظیرش به علاوه­ی نادانی و بی کفایتی سیاسی و انحراف در [بدنه­ی] دولتش، مورد انتقاد بود. همین مسائل بود که کشور را در سال 1377 قمری/ 1957 میلادی، به مرز ورشکستگی کشاند و به زمین خواری منجر شد که در دوران آل سعود به ثبت رسیده است. در سال 1384 قمری/ 1964 میلادی، شورایی متشکل از اعضای ارشد خاندان سلطنتی، علما، و مقامات عالی رتبه­ی دولت، سعود را رسما عزل کردند به دلیل اینکه حکومتش ناقض شریعة است.
برادرش فیصل، کسی بود که جانشین وی شد و تا زمان ترور به دست یکی از برادر زاده هایش، در سال 1395 قمری/ 1975 میلادی، حکومت را به دست داشت. وی فراست سیاسی پدرش را به ارث برده بود و به واسطه­ی برقرار کردن نهادهای به روز و مدرن [در کشور] عربستان سعودی، از میان برداشتن حکومت مردسالارانه­ی سنتی که عبدالعزیز و سعود مشترکا آن را ایجاد کرده بودند، صاحب اعتبار و آبرو شد. وی [اجرای] برنامه های مالی موفقی را از طریق مدیریت [کردن] درآمد های نفتی - که از روی لیاقت و کفایت انجام شد - سرپرستی کرد، این برنامه ها افزایش کامیابی و موفقیت را برای تمامی بخش های جامعه تضمین کرد. به عنوان مسلمانی عمیقا متعهد[10]، فیصل در [زمینه­ی] ارتقای سیاست وحدت اسلامی[11]، حتی پیش از نشستن بر مسند قدرت، فعال بود. در سال 1382 قمری/ 1962 میلادی، وی مشوق تاسیس اتحادیه جهان اسلام (رابطات العالم الإسلامی)، در مکه بود که [فعالیت آن] وقف پیشرفت و گسترش ایمان در سطح جهان شده بود و از عمل دعوة و کمک رسانی به اقلیت های مسلمان حمایت می کرد. به عنوان یک پادشاه، فیصل، مسلمانان را تر غیب می کرد تا برای آزادی اورشلیم فعالیت کنند و در پی تلاش مسیحیان استرالیایی، برای به آتش کشیدن مسجد الأقصی در سال 1389 قمری/ 1969 میلادی، وی خواهان جهاد در برابر اسرائیل شد و نشستی را در رباط [پایتخت] مراکش تشکیل داد. در محرم 1390 قمری/ مارچ 1970 میلادی، وی کنفرانسی اسلامی برای وزرای امور خارجه در جده برگزار کرد که تشکیل سازمان کنفرانس اسلامی (منظمات المؤتمر الإسلامی) را به دنبال داشت.
جانشین فیصل، خالد بن عبدالعزیز (1402-1395 قمری/ 82-1975 میلادی) در زمان جانشینی، سالخورده بود و حال مزاجی مساعدی نداشت. در دوران حکمرانی وی، طغیان هایی که اخوان های جدید (نئو اخوان)[12]، با در اختیار گرفتن کنترل مسجد بزرگ در 1 محرم 1400 قمری/ 21 نوامبر 1979 میلادی، (مدخل مکه بخش 3 را ببینید) به راه انداختند و هم چنین ناآرامی که در میان شیعیان الأحصاء به وجود آمد، اعتبار حکومت وی را زیر سوال برد. در هر دو مورد، شورش ها تحت کنترل قرار گفت اما آل سعود به شدت نسبت به لزوم ایجاد احترام برای رهبری اسلامی آنها، در هر دو سطح داخلی و بین المللی حساس شدند.
وقتی فهد بن عبدالعزیز (که در سال 1402 قمری/ 1982 میلادی به مسند تکیه زد) در زمان مرگ خالد، پادشاه شد، تجربه زیادی در دولت داشت. وی به دنبال تقویت شخصیت وهابی اسلامی دولت بود، وی در صفر 1407 قمری/ اکتبر 1986 میلادی، خود را ملقب به خادم الحرمین کرد که از این طریق، به دنبال بالاتر بردن مشروعیت دینی سعودی بود.
امروزه شمار آل سعود بین 4000 تا 7000 نفر تخمین زده می شود که چند صد نفر از آنها نوادگان مستقیم عبدالعزیز هستند. آنها با بسیاری از خانواده های قبیله ای که به صورت سنتی با اهمیت هستند، ازدواج کرده اند، مخصوصا صدیری ها از [قبایل] شمال نجد و آل الشیخ، بازماندگان محمد بن عبدالوهاب. اعضای آل سعود که در دولت مقام برجسته ای را در اختیار داشته اند، شامل برادران تنی فهد می شود، به خصوص سلطان، وزیر دفاع از 1382 قمری/ 1962 میلادی، نائف، وزیر کشور از 1395 قمری/ 1975 میلادی و سلمان، فرماندار ریاض از سال 1382 قمری/ 1962 میلادی.
[1] آل سعود قبل از محمد بن عبدالوهاب در درعیه دارای حکومتی ضعیف بودند ولی با ظهور ابن عبدالوهاب قدرتمند شدند.
[2] اینکه کسی به خود لقب (امام) و هدفشان این نیست که حکومت او بر مدار دین باشد بلکه اعمال و رفتار و عقائد است که دینی بودن حکومت را مشخص می کند ، که جنایات سعودی ها در شهر های مختلف برای فتح آنها و توسعه قلمرو خود ، ادعای توحیدی بودن حکومت آنها را نفی می کند.
[3] مخالفت های علمای حنبلی با افکار وهابیت و آل سعود ، و همجنین مغایرت افکار احمد بن حنبل با افکار وهابیت نشانگر آن است که آنها در سدد کمک به مذهب حنبلی نبوده اند ، بلکه روش جدید بر خلاف مذاهب اسلامی ارائه کرده اند.
[4] جنایات هولناکی که عبدلعزیز برای غارت ریاض و احساء و کربلا و نجف انجام داده است ، و قتل عامهایی که او در این مناطق کرده است ، میزان لیاقت او را نشان میدهد.
[5] Lieutenant Colonel Lewis Pelly
[6] باز پس گرفتن ریاض از آل رشید و شروع دوره سوم آل سعود ، نه به خاطر شجاعت عبدالعزیز ، بلکه بیشتر به خاطر حمایتهای بریتانیا از او بود.
[7] Gertrude Bell
[8] حدود 183 سانتی متر
[9] Transjordan نام سابق کشور اردن در جنوب غرب آسیا که قبل از آن امیرنشینی خودمختار و تحت قیمومیت بریتانیا بود.
[10] چنانکه از لابلای همین مقاله مشخص است ، هر کدام از حاکمان سعودی که رفاه و اقتصاد خوبی برای مردم فراهم می کرد ، او به عنوان حاکمی عمیقا متعهد و متعصب به وهابیت در بین وهابیها مطرح می شد. اگر چه فساد های مختلفی داشته باشد.
[11] pan-Islamic
[12] neo-Ikhwan



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 94/2/6 :: ساعت 1:19 عصر )
»» رعایت حق قرآن‏

 

از آیات و وروایات استفاده مى‏شود که مسلمانان نسبت به کتاب الهى، داراى سه وظیفه مهم هستند:

1- قرائت قرآن 2- فهم قرآن 3- عمل به قرآن.

و این سه وظیفه از آیه 121 سوره بقره و آیاتى مشابه آن به طور صریح استفاده مى‏شود:

«الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ أُولئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مَنْ یَکْفُرْ بِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ» .

«کسانى که کتاب [آسمانى‏] به آنان داده‏ایم، آن را به طورى که شایسته آن است [با تدبّر و به قصد عمل کردن‏] مى‏خوانند؛ آنانند که به آن ایمان مى‏آورند و کسانى که به آن کفر مى‏ورزند آنانند که زیانکارند».

راغب اصفهانى، که مورد توجه تمام علماى اسلام از تمام فرقه‏ها است، در کتاب پرقیمت «مفردات» در لغت «تلو» آیاتى را ذکر مى‏کند که از آن آیات لزوم قرائت و وجوب فهم استفاده مى‏شود.

تلاوت عامل ایمان، تحقق اعتقاد پاک در قلب، اخلاق حسنه در نفس و عمل صالح در اعضاى آدمى است.

تلاوت کننده قرآن به چهار بهره فوق العاده خواهد رسید:

1- عزّت بى‏ذلّت 2- غناى بى فقر 3- علم بى جهل 4- حیات بى موت که شرح هر یک جزوه‏اى جدا مى‏طلبد و این همه در کلمه «فلاح» و مشتقات آن نهفته است.

از هنگام نزول اولین آیه که در لحظه اول بعثت بود، تا ولادت حضرت حجة بن الحسن العسکرى عجّل اللَّه تعالى فرجه الشریف دویست و شصت و هشت سال مى‏شود، در این دوران رسول خدا و ائمه بزرگوار علیهم السلام در بین مردم بودند و همت آنان مصروف زمینه سازى براى قرائت، فهم و عمل به کتاب خدا شد، که اگر این‏ سه واقعیت در زندگى تمام مسلمانان تحقق یابد، دست هر شرّ ظاهر و باطنى از حیات آنان کوتاه و درهاى خیر و برکتى به روى آنان باز خواهد شد.

رسول خدا صلى الله علیه و آله مى‏فرماید:

عَلَیْکَ بِتَلاوَةِ الْقُرانَ وَذِکْرِ اللَّهِ کَثِیْراً فَانَّهُ ذِکْرٌ لَکَ فى السَّماءِ وَنُورٌ لَکَ فِى الْارْضِ‏ .

بنا بر نقل «ملا محمد باقر مجلسى» این مرد کم نظیر و آگاه به قرآن و روایات و خدمتگذار به نبوت و ولایت امیر مؤمنان علیه السلام مى‏فرماید:

تَعلَّمُوا کِتابَ اللَّهِ تَبارَکَ وَتَعالى‏ فَانَّهُ أحْسَنُ الْحَدیثِ وَأبْلَغُ الْموْعِظَةِ وَتَفَقَّهُوا فِیْهِ فَانَّهُ رَبیْعُ الْقُلُوبِ وَاسْتَشْفُوا بِنُورِهِ فِانَّهُ شِفاءٌ فِى الصُّدُورِ وَأَحْسَنُوا تِلاوَتَهُ فَانَّهُ أحْسَنُ القِصَصِ‏ .

«بر شما لازم است کتاب خدا را بیاموزید که آن نیکوترین سخن و رساترین موعظه است. در تمام آیات تدبر و اندیشه کنید که قرآن بهار دل‏ها و شکوفا کننده تمام استعدادهاى نهانى و معنویست. از نورش شفا بجویید که شفاى دردهاى سینه‏ها و آن را نیکو تلاوت کنید که حاوى بهترین سرگذشت‏هاست».

این مطلب براى همه از روز روشن‏تر است که علاج تمام دردهاى مسلمین، در گرو رجوع به قرآن با کمک اهل بیت رسول خداست، که بنابر نقل اکثر کتب حدیث، ساعتى چند به پایان عمرش، در حضور مردم در حالى که به پله اول منبر به خاطر سختى درد و رنج بدنش تکیه کرده بود فرمود:

انّى تارِکٌ فِیْکُمُ الثَقَلَیْنِ کِتابَ اللَّهِ وَعِتْرَتِى اهْلِ بَیْتى لَنْ یَفْتَرِقا حَتّى‏ یَرِدا عَلَىَّ الْحَوْضَ ما إنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِما لَنْ تَضِلُّوا مِنْ بَعْدى أبَداً .

«دو چیز گرانبها را میان شما باقى مى‏گذارم؛ کتاب خدا و اهل بیتم را، این دو هرگز از هم جدا نمى‏شوند تا در کنار حوض بر من وارد شوند، اگر به آن دو تمسک جویید پس از من هرگز گمراه نخواهید شد».

همه لغزش‏ها، گمراهى‏ها، در افتادن در ظلمات جهل، مادیگرى و گرفتار آمدن به بند استعمار و استثمارگران و دچار آمدن به شهوات و امیال شیطانى، محصول جدایى از قرآن، این برنامه جامع الهى است.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 94/2/6 :: ساعت 1:18 عصر )
»» عبادت و بندگى‏

بندگى‏

 

عبادت یعنى گردن نهادن به همه خواستههاى حق چه در زمینههاى مادى و چه در زمینههاى معنوى.

عبادت یعنى خالصانه و فروتنانه به اجراى فرمانهاى حضرت خالق همت گماشتن.

عبادت یعنى طلب مال حلال و پاک و هزینه کردن آن امر معیشت خود و زن و فرزند.

عبادت یعنى پرداختن خمس منافع و سودهائى که از کسب و کار و معدن و غنیمت به دست میآید.

عبادت یعنى پرداخت زکات به آنچه زکات تعلق میگیرد.

عبادت یعنى صله رحم، کمک به سائل و محروم، رفع مشکلات خویشان و مردم و انفاق و صدقه، و انجام هرکار خیر و مثبت.

عبادت یعنى پیراستن رذائل از قلب و روح و آراستن باطن به حسنات اخلاقى و حالات ملکوتى.

عبادت یعنى یادخدا در هرحال، و انصاف دادن به مردم، و مواسات با برادران دینى، و یارى رساندن به مظلوم و ناتوان.

عبادت یعنى طلب علم و دانش و فضل و فضیلت و شرافت و کرامت و حرکت در صراط مستقیم براى رسیدن به قرب حضرت حق.

عبادت یعنى جهاد با مال و جان براى حفظ اسلام و دفع خطرات از مردم کشور و نگاهبانى از مرزهاى اسلام و مملکت.

عبادت یعنى اتحاد و وحدت با یکدیگر در سایه قرآن و اهل بیت.

عبادت یعنى تبلیغ دین و نشرمعارف الهى و ابلاغ پیامهاى حضرت حق به زن و فرزند و دیگر مردم.

عبادت یعنى امربه معروف و نهى از منکر، و دفع ستم از ستمدیده، و حل مشکلات جامعه و عیادت بیمار و رعایت حال یتیم، و دادن قرض الحسنه به نیازمند.

عبادت یعنى قرائت قرآن، معرفت به قرآن، عمل به قرآن، ابلاغ قرآن.

عبادت یعنى اداى نماز واجب، شرکت در جماعت، رعایت آداب ظاهرى و باطنى نماز.

عبادت یعنى روزه ماه رمضان، حفظ حرمت ماه مبارک و مراعات آداب باطنى روزه و آداب ظاهرى صوم.

عبادت یعنى حج خانه خدا با حفظ شرایط زیارت، و تزکیه نفس در مسیرحج و زمان حج.

در هرصورت لفظ عبادت شامل همه خواستههاى حق نسبت به خودش و نسبت به خلق اوست، چرا که حضرت او در فرمانهایش به رعایت حق انسانها در همه زمینه و حتى رعایت حق حیوانات و هرجاندارى فرمان داده، و فرمان برى از او نسبت به مخلوقاتش در حقیقت عبادت و بندگى نسبت به حضرت اوست.

مقام عبادت بالاترین و برترین مقام است، و همه فیوضات ویژه حق در دنیا و آخرت فقط از این ناحیه به انسان میرسد.

توضیح عبادت و موارد آن و آنچه که از نظر ظاهر و باطن با عبادت نسبت دارد کتابى چند جلدى میطلبد این فقیر دراین سطور به کلیاتى از این گنجینه الهى اشاره میکند.

 

برترین مقام‏

از آیات کتاب خدا و روایات اهل بیت، و معارف الهیه استفاده میشود که برترین مقام براى انسان در پیشگاه حضرت حق، و در دنیا و آخرت مقام بندگى و عبودیت است.

انسانى که با همه وجود تسلیم فرمانهاى خداست، و تمام حرکات و سکناتش هماهنگ با خواستههاى الهى است و دراین راه از پاکى جان و خلوص نیت، و بلندى همت برخوردار است، و نمیگذارد و نمیخواهد لحظه‏اى از عمرش هزینه شیطان و هواى نفس شود، و همواره در تمام امورش در مقام جلب خشنودى حضرت حق است، در گردونه عبادت و بندگى قرار دارد و به یقین برترین انسان است.

شاخص ارزش در محضر حضرت دوست بندگى اوست، هرچند بندگى انسان به پیشگاه پروردگار بیشتر، مقامش برتر و والاتر است.

حضرت حق در قرآن مجید پیامبران و اولیاءش را در نهایت با مقام بندگى ستوده است، و در جایجاى قرآن مجید از قول آنان نقل میکند که به امتها میگفتند ما را فرمان رسیده که جز خدا نپرستیم.

«قُلْ إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ وَ لا أُشْرِکَ بِهِ:» «1»

اى رسول من، به مردم بگو جز این نیست که من فرمان یافته ام خدا را بندگى کنم و به او شرک نورزم.

«إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هذِهِ الْبَلْدَةِ الَّذِی حَرَّمَها وَ لَهُ کُلُّ شَیْ‏ءٍ وَ أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْمُسْلِمِینَ:» «2»

من فقط فرمان یافته ام که پروردگار این شهر را که آن را بسیار محترم شمرده و همه چیز در سیطره مالکیت اوست بپرستم و امر شده ام از تسلیم شدگان به حضرت او باشم.

«قُلْ إِنِّی أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّینَ:» «3»

بگو من مأمورم که خدا را درحالى که ایمان و عبادت را براى او خالص مینمایم بپرستم.

«فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَیْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا:» «4»

پس موسى و همراهش بنده‏اى از بندگان ما را یافتند که او را از نزد خود رحمتى عطا کردیم.

«إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِینَ:» «5»

به یقین نوح از بندگان مؤمن ما بود.

«إِنَّا وَجَدْناهُ صابِراً نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ:» «6»

بیتریدد، ایوب را شکیبا یافتیم چه نیکو بنده اى! یقیناً بسیار رجوع کننده به سوى ما بود.

«وَ اذْکُرْ عِبادَنا إِبْراهِیمَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ أُولِی الْأَیْدِی وَ الْأَبْصارِ:» «7» و بندگان ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب را به یادآر که داراى قدرت و بصیرت بودند.

«سُبْحانَ الَّذِی أَسْرى‏ بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ ..» «8»

منزه و پاک است خدائى که شبى بندهاش را از مسجدالحرام ....

تمام مسلمانان و مؤمنان در شبانه روز در تشهدهاى نمازهاى واجب و مستحب پیامبر بزرگوار اسلام را به عبودیت و بندگى میستایند:

«و اشهد ان محمداً عبده:»

و گواهى میدهم که محمد بنده خداست.

 

پی نوشت ها:

 

______________________________

 

(1)- رعد، آیه 36.

(2)- نمل، آیه 91.

(3)- زمر، آیه 11.

(4)- کهف، آیه 65.

(5)- صافات، آیه 81.

(6)- ص، آیه 44.

(7)- ص، آیه 45.

(8)- اسرا، آیه 1.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 94/2/6 :: ساعت 1:16 عصر )
»» غیبت امام زمان(عج)، علل و آثار آن از دیدگاهامیرمؤمنان(ع)

 

 

 



اشاره :

اگر چه در تمامی ادیان و مکاتب اعم از الهی و غیر الهی در زمینه ظهور مصلح و منجی جهان کم و بیش مطالبی به چشم می خورد؛ ولی براساس دلیلهای متقن و معیارهای درستی که وجود دارد این حقیقت به اثبات رسیده است که کامل ترین و قابل اعتمادترین اطلاعات در مورد شخصیت و ابعاد گوناگون زندگی موعود جهانی نظیر: تولد، غیبت، ظهور، حکومت و... در مجموعه روایات اهل بیت(ع) ارائه شده است. با توجه به این حقیقت در مقاله حاضر تلاش می شود تا مسئله غیبت منجی عالم بشریت و علل و آثارش با توجه به مجموعه کلمات و رهنمودهای حضرت علی(ع) به اختصار مورد بررسی قرار گیرد.

1. غیبت امام مهدی(ع)

امام علی بن ابی طالب(ع) مسئله غیبت حضرت مهدی(ع) را با زمینه سازی حساب شده و منسجمی در چند مرحله مطرح می کنند و کاملاً روشن است که این کار به صورت تصادفی انجام نگرفته است بلکه با توجه به ظرفیت و کشش فکری افراد و شیوه های صحیح آموزشی و همینطور با در نظر گرفتن سیر طبیعی و خارجی وقایعی که در آینده پیش خواهد آمد به تبیین و تشریح امور پرداخته اند. در یک مرحله پس از تصریح به ضرورت وجود حجت الهی در روی زمین و بلکه کل نظام عالم هستی می فرمایند:

هرگز زمین از حجت الهی که با دلیل و برهان برای حاکمیت بخشیدن به احکام و ارزشهای دینی قیام می نماید خالی نخواهد بود و حجت خداوند عالم یا به صورت شناخته شده و آشکار [مثل یازده امام(ع)، در میان مردم زندگی می کند[ یا [در اثر فراهم نبودن شرایط مناسب] به طور پنهان و ناشناخته به سر می برد.1

در روایت دیگری امام علی(ع)، پس از اشاره به ضرورت وجود امام معصوم در روی زمین و تبیین مسؤولیتهای او می فرمایند:

حجت خدا، گاهی به صورت علنی به طوری که همه او را می شناسند در میان مردم حضور دارد؛ امّا زمام امور را به جهت فراهم نبودن شرایط در دست ندارد. گاهی نیز حجت الهی روی مصالحی به اراده خداوند متعال از دیده مردم غایب است. در چنین مواقعی آنها در انتظار حجج الهی به سر می برند. توجه به این نکته ضروری است که در دوران غیبت گرچه جسم امام(ع) به علت وجود خطرات و یا مصالح دیگری از دیده مردم نهان است ولی دانش او برای مردم مخفی نیست (همه از آن اطلاع دارند) و آداب و احکام و تعالیمش در قلب و جان انسانهای مؤمن استوار و پابرجاست و مردم بر اساس تعالیم و رهنمودهای او زندگی می کنند.2

در مرحله بعد، امیرالمؤمنین(ع) ضمن معرفی آخرین حجت الهی اصل مسئله غیبت آن حضرت را بیان می کنند. از «اصبغ بن نباته» نقل شده است که می گوید:

روزی به حضور علی بن ابی طالب(ع) رسیدم آن حضرت را غرق در اندیشه دیدم در حالی که از این وضع بسیار متعجب بودم [چون حضرت را هرگز در آن حال ندیده بودم] عرض کردم: یا امیرالمؤمنین مگر اتفاقی افتاده است که اینگونه نگران و غرق در دریای تفکّر به نظر می رسید؟

حضرت علی(ع)، در پاسخ فرمودند: درباره فرزندی که بعدها از نسل من به دنیا خواهد آمد فکر می کنم. او یازدهمین فرزند من است. او مهدی ما اهل بیت است که زمین را پس از پر گشتن از ظلم و ستم و تباهی با عدل و داد پر خواهد ساخت. امّا پیش از آن برای او یک دوره غیبتی هست که عده زیادی از مردم در این دوره از حق و صراط مستقیم منحرف می شوند.3

در گام بعدی علی(ع) به طولانی بودن دوره غیبت امام عصر(ع) و مشکلات و گرفتاریهای آن می پردازند. به عنوان نمونه در یک مورد می فرمایند:

در دوره غیبت امام غایب مردم از حدود و چارچوب احکام شرع خارج خواهند شد و بسیاری از آنها گمان خواهند کرد که حجت الهی از دنیا رفته و امامت پایان پذیرفته است ولی سوگند به خدا در چنین دوره ای حجت خدا در بین مردم و در کوچه و بازار آنها در حال رفت و آمد خواهد بود و وی حرفهای مردم را خواهد شنید... او مردم را خواهد دید ولی آنها تا زمان معینی که خداوند مقرر کرده است قادر به دیدن آن حضرت نخواهند بود.4

همینطور در این باره به مناسبت دیگری می فرمایند:

دوره غیبت امام مهدی(ع) به قدری طولانی خواهد بود که انسانهای بی خبر از مصالح و حکمتهای الهی از ظهور آن حضرت مأیوس خواهند شد و در اثر ناامیدی از ظهور منجی عالم بشریت حتی این جمله را به زبان خواهند آورد که: خداوند عالم نیازی به آل محمد(ص) ندارد؛ یعنی اگر از آل محمد(ص) کسی در روی زمین بود تا کنون باید قیام می کرد و به این نابسامانیها و بی عدالتیها پایان می داد.5

2. علل و حکمتهای غیبت امام زمان

از آنجا که عالم براساس یک نظام علّی و معلولی اداره می شود لذا همه وقایعی که در آن به وقوع می پیوندند دارای علت و حکمت به خصوصی هستند. در این راستا وقتی به منظور معلوم شدن علت غیبت امام عصر(عج) به بررسی روایات می پردازیم به روایات زیادی برمی خوریم که در ضمن آنها تصریح شده است که فلسفه واقعی غیبت آن حضرت برای بشر معلوم نیست. امّا در عین حال در تعدادی از روایات از حکمتهای غیبت سخن به میان آمده است. به عنوان مثال در بعضی از آنها (از اموری چون امتحان و آزمایش مردم، حفظ جان امام(ع) در امان ماندن از بیعت با ستمگران، فراهم شدن زمینه انجام وظایف و... به عنوان عوامل غیبت امام مهدی(ع) یاد می شود.

در مجموعه روایتهایی که از حضرت علی(ع)، نقل شده است به برخی از حکمتهای غیبت اشاره شده است که از جمله آنهاست:

1ـ2. در امان ماندن از بیعت با ستمگران

بر طبق یک روایت، علی بن ابی طالب(ع) می فرمایند:

موقعی که قائم [حضرت مهدی(ع)]، قیام کند بیعت کسی در گردن (ذمه) او نخواهد بود و به همین جهت است که تولد او به صورت مخفی صورت خواهد گرفت و بعد نیز وجود مبارکشان غایب خواهد شد.6

2ـ2. مشخص شدن گمراهان

یکی از راههای تشخیص قوت ایمان و میزان پایبندی افراد به تعالیم اولیای الهی، عملکرد آنها در دوره غیبت رهبران الهی است. به عنوان مثال وقتی حضرت موسی(ع) به امر الهی حدود چهل روز برای مناجات در کوه طور اقامت کرد اغلب مردم به خاطر نداشتن ایمان و یقین کافی فریب سامری را خوردند و از آیین الهی دست کشیدند. در اشاره به این سنت الهی امام علی بن ابی طالب(ع) در روایتی پس از اشاره به وجود مبارک امام مهدی(ع) اضافه می کنند:

آن حضرت از چشم مردم نهان خواهد شد تا مردمان گمراه از غیر گمراهان مشخص شوند.7

3ـ2. ستم و ظلم مردم به خودشان

علی(ع) آنجا که از لزوم وجود حجت الهی در نظام هستی سخن می گویند به مسئله غیبت حجت الهی و علت آن با این تعابیر اشاره دارد:

ای مردم! بدانید که زمین هرگز از حجت الهی خالی نمی ماند. امّا پروردگار عالم مردم را به خاطر ظلم و ستمی که مرتکب می شوند و همینطور به جهت زیاده رویهایی که در حق خود انجام می دهند به زودی از دیدن حجت خودش [امام مهدی(ع)]، محروم خواهد ساخت.8

4ـ2. به جهت ستم به فرزندان علی(ع)

حضرت علی بن ابی طالب(ع)، در روایتی به مناسبتی از وقایع غیبت و پیشامدهای آن سخن می گویند و وقایع مربوط به آن دوران را به حوادثی که برای قوم حضرت موسی(ع) رخ داده است تشبیه و تصریح می کنند که سرگردانی و تحیر مسلمانان در زمان غیبت حضرت مهدی(ع) چندین برابر سخت تر و بیشتر از دوران سرگردانی و تحیر قوم حضرت موسی(ع) خواهد بود. آنگاه در اشاره به علت این پیشامد می فرمایند:

شما به خاطر ظلم و ستمهایی که بر فرزندان من خواهید کرد به این مسئله و سختیهای آن دچار خواهید شد.9

قابل ذکر است با وجود تصریح امام(ع) به این موضوع، مردم در اثر غرق شدن در دنیا و زخارف آن چند سال بعد از شهادت علی(ع)، امام حسن(ع)، و امام حسین(ع)، را به آن وضع رقّت بار به شهادت می رسانند و ائمه بعدی را نیز مسموم می کنند و در نتیجه اینکار وقتی نوبت به آخرین حجت الهی می رسد خداوند، ایشان را به خاطر لطفی که بر بندگان خود دارد (علی رغم ناسپاسی آنها) در پس پرده غیبت جهت هدایت مردم و حفظ نظام هستی ذخیره می نماید... .

5ـ2. حفظ علامتهای هدایت

همانطور که در حکمت قبلی اشاره شد خداوند متعال به منظور تداوم هدایت مردم در برهه ای از زمان وقتی آنها قدر نعمت بی نظیر الهی؛ یعنی امام معصوم(ع)، را فراموش می کنند بنابر مصالحی وجود مبارک او را در پس پرده غیبت قرار می دهد تا علاوه بر حفظ نظام عالم، نزول فیض و رحمت الهی از طریق وی به بندگان خدا تداوم پیدا کند و باب هدایت مردم به سوی خداوند همچنان باز باشد. امام علی بن ابی طالب(ع)، در این باره می فرماید:

... خداوند حجتهای خود را به صورت آشکار یا پنهان یا حتی در حالی که خطر آنان را تهدید می کند (در حال ترس و نگرانی) در میان مردم حفظ خواهد کرد تا حجت و دلیلهای روشن و واضح (هدایت و رستگاری) از بین نروند.10

3. آثار و نتایج غیبت امام زمان(ع)

همانطور که در ضمن بعضی از روایات قبلی هم بیان شده بود دوره غیبت امام(ع) دارای مشکلات و گرفتاریهای فکری و اعتقادی بسیار خطرناکی است که امروزه حداقل بخشی از آنها را بعینه مشاهده می کنیم. حضرات معصومین(ع) سالها پیش از تولد امام عصر(ع) به این پیشامدها و اثرات منفی آنها اشاره کرده اند و ارائه هشدارها این واقعیت را تأیید می کند که مردم اگر برنامه ریزی و عملکرد مناسبی را در پیش بگیرند از همه این گرفتاریها می توانند در امان باشند والاّ دلیلی ندارد که در دهها روایت از وقایع و فجایع آخرالزمان سخن به میان آید. این مسایل مطرح شده است تا مردم پیشاپیش آمادگیهای لازم را در خود ایجاد کنند تا گرفتار تبعات منفی این امور نشوند. در لابلای مجموعه رهنمودهای حضرت علی(ع)، به برخی از گرفتاریها و معضلات مهم دوره غیبت اشاره شده است که در اینجا چند مورد از آنها به عنوان نمونه ذکر می شود:

1ـ3. سرگردان شدن مردم

امام علی بن ابی طالب(ع) در چندین روایت به این گرفتاری اشاره دارند. در یک مورد می فرمایند:

برای قائم ما دوره غیبتی هست که مدت زمان زیادی طول خواهد کشید. گویی شیعیان را هم اکنون با چشم خود می بینم که در آن دوره همانند گله ای بی سرپرست در دشت و صحرا پراکنده شده اند و دنبال سرپناه و محل امن و راحتی می گردند امّا آن را پیدا نمی کنند. ای مردم! آگاه باشید در چنان شرایطی اگر کسی در دین خود ثابت قدم باشد و در نتیجه طولانی شدن دوره غیبت قلب او قساوت پیدا نکند در روز قیامت با من خواهد بود.11

یا در سخن دیگر می فرمایند:

در غیبت امام زمان(ع)، مردم آن چنان دچار حیرت و سرگردانی می شوند که عده زیادی از آنان گمراه می گردند. تنها کسانی که به دامن عترت پیامبر اکرم(ص) چنگ بزنند نجات پیدا می کنند و در مسیر هدایت باقی می مانند.12

در جای دیگر علی(ع)، ضمن ارائه تصویری از دوره غیبت امام مهدی(ع)، می فرمایند:

فتنه ها و مشکلات گوناگونی در این دوره به وجود خواهد آمد. به عنوان مثال دشمنان شیعیان از آنها بدگویی کرده، افراد فاسق و شرور به شرارت و گمراه سازی مردم از مسیر صحیح خواهند پرداخت و اوضاع به اندازه ای آشفته و پریشان خواهد شد که بعضی مردم دچار حیرت و سرگردانی خواهند شد.13

به عبارت دیگر مردم از تشخیص راه درست عاجز خواهند بود. بدیهی است که وقتی امکان تشخیص راه صحیح مشکل بشود اغلب مردم خود به خود یا در اثر تبلیغات گوناگون دشمنان و بدخواهان به مسیرهای انحرافی سوق داده می شوند.

2ـ3. مشکل شدن دینداری

پایبندی به احکام و مقررات دینی، فضا و بستر مناسبی لازم دارد. به دلالت روایتهای فراوان، یکی از گرفتاریهای دوران غیبت آن است که پایبندی به ارزشهای دینی بسیار کم خواهد شد و این مسئله ناشی از عواملی است که کم و بیش به آنها هم در لابلای سخنان معصومین(ع) اشاره شده است. علی(ع) در روایتی می فرمایند:

سوگند به خدایی که حضرت محمد(ص) را به حق برای پیامبری برگزیده و او را به همه مخلوقات فضیلت و برتری داده است مسئله ظهور امام عصر(عج) واقع نخواهد شد مگر پس از یک دوران سخت حیرانی و سرگردانی که در آن شرایط کسی جز افراد خالص و پاکیزه که یقین را با تمام وجود خود لمس کرده باشند، در پایبندی به دین استوار و پابرجا نخواهند ماند. پروردگار عالم از چنین کسانی که با وجود آن همه نابسامانیها در دین ثابت قدم اند برای ولایت ما پیمان گرفته و در دلهای آنها ایمان را تثبیت کرده است وبا عنایات خاصی که به آنها دارد مورد تأئیدشان قرار داده است.14

در روایت دیگر آن حضرت با تشبیه محسوسی، سختی دینداری را در دوران غیبت به تصویر کشیده، می فرمایند:

برای صاحب الامر(ع) دوره غیبتی هست که در آن زمان هر کس که به دین خود چنگ بزند و در آن استوار باشد همانند کسی است که با دست خود بخواهد بوته های خار را بکند. به راستی چه کسی می تواند با دست خود بوته های خار را لمس کند؟15

در یکی از روایتها، امام علی بن ابی طالب(ع)، پس از اشاره به سختیهای دوره غیبت از نظر پایبندی به احکام دینی در ضمن تصریح می کنند که همه این پیشامدها به منظور امتحان و آزمایش انسانهاست تا میزان تقوی و ایمان آنها معلوم گردد؛ چرا که به یک تعبیر هدف از خلقت جهان، امتحان انسان است. آن حضرت می فرمایند:

برای صاحب این امر دوره غیبتی هست که باید انسانها (افراد) در چنان شرایطی تقوای الهی را در پیش گیرند و به دین و احکام و مقررات آن پایبند باشند.16

امام علی(ع)، آنگاه آیه زیر را تلاوت کرده و بدینوسیله تذکر دادند که سنت دائمی خداوند؛ یعنی امتحان بشر در همه زمانها جریان دارد و تمام پیشامدهای دوران غیبت نیز در این راستاست:

آیا گمان کردید بی آن که حوادث و وقایعی که برای گذشتگان پیش آمد برای شما پیش آید داخل بهشت می شوید؟! همان گذشتگانی که آنچنان دچار گرفتاریها و مشکلات شدند که حتی پیامبر و افرادی که به او ایمان آورده بودند با خود می گفتند: پس نصرت و یاری خداوند چه زمانی فرا خواهد رسید؟ آنگاه به آنها گفته شد یاری خداوند نزدیک است.17

3ـ3. تردید در وجود امام زمان(ع)

یکی از وقایع بسیار تلخ عصر غیبت آن است که در نتیجه نابسامانیها و شیوع فساد و بی عدالتی، مردم آن چنان دچار یأس و ناامیدی خواهند شد که در این که امام معصومی در چنین شرایطی در روی زمین باشد شک خواهند کرد و با خود خواهند گفت: اگر در روی زمین حجتی از حجتهای الهی وجود داشت در مقابل این همه ظلم و ستم که انجام می گیرد ایستادگی می کرد و نسبت به برطرف ساختن آن اقدام لازم به عمل می آورد. حضرت علی(ع)، به این مسئله اینگونه اشاره می نمایند:

موقعی که امام غایب از فرزندان من در پس پرده غیبت قرار گیرند... اکثر مردم دچار این توهم خواهند شد که حجت خدا از بین رفته و امامت به پایان رسیده است امّا سوگند به خدایی که علی را آفریده است در چنین روزی حجت خدا در میان آنها حضور دارد.18

در روایت دیگر می فرمایند:

صاحب الامر از فرزندان من است. مردم در دوره غیبت او خواهند گفت: وی [صاحب الامر و امام عصر(ع)]، از دنیا رفته است والاّ اگر زنده است پس کجاست؟19

علاوه بر موارد مذکور آثار دیگری نیز برای غیبت امام عصر(ع)، ذکر شده که در اینجا فقط به ذکر عناوین آنها اکتفا می گردد.

ـ مردم از یکدیگر در این دوره برائت خواهند جست.20

ـ مردم بی پناه خواهند شد و جای امنی پیدا نخواهند کرد...21

ـ مردم به نزاع با یکدیگر و آب دهان انداختن به صورت همدیگر خواهند پرداخت.22

و...

پی نوشتها :

1 .فیض الاسلام، ترجمه و شرح نهج البلاغه، حکمت 13، ص1158.

2 .محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج 2، ص 139، ح 13.

3 .محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 51 ، ص 119، ح 19.

4 .همان، ج 28، ص 70.

5 .همان، ج 51، ص 119، ح 19.

6 .همان، ص 119 و 110 ، ح 1.

7 .همان، ص 112، ح 7.

8 .همان، ص 113 و 112، ح 8 .

9 .بشارة الاسلام، ص 63.

10.السیّد مصطفی ال سید حیدر الکاظمی، ترجمه و شرح نهج البلاغه، حکمت 139، ص 1158.

11.شیخ صدوق کمال الدین و تمام النعمة، ص 203.

12.شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص 202.

13.بحارالانوار، ج 28، ص 70.

14.کمال الدین، و تمام النعمة، ص 304.

15.بحارالانوار، ج 52، ص 111 و 135.

16.همان، ص 135.

17.سوره بقره(2)، آیه 214.

18.نعمانی، کتاب الغیبة، ص 72.

19.بحارالانوار، ج 51 ، ص 114، ح 11.

20.همان، ج 51 ، ص 111، ح 5.

21.نعمانی، کتاب الغیبة، ص 291 و 292.

22.علی متقی هندی کنزالعمال، ج14، ص 578.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 94/2/6 :: ساعت 10:20 صبح )
»» همگام با امام خویش در کوره حوادث آخرالزمان

 



در مقام بیان و تعریف شرایط آخرالزمان، صحبت از وجودفتنه ها و آزمایش ها بسیار است. شرایطی فتنه گون که گذر از آن و حفظ دین در آن، ساده و آسان نخواهد بود.
امام باقر علیه السلام می فرماید: مردم در آخرالزمان صبح را آغاز می کنند با تمسک به شریعتی از امر ما، ولی چون عصر فرا می رسد از آن خارج شده اند، یا شب را با تمسک به شریعتی از اهل بیت علیهم السلام می گذرانند اما صبح می کنند در حالی که از آن خارج شده اند. (1)
آن به آن و لحظه به لحظه مردم آخرالزمان در معرض این ابتلائات قرار دارند تا سره از ناسره متمایز گردد.
امام باقر علیه السلام می فرماید: به خدا قسم با امتحانات و ابتلائات الهی متمایز خواهید شد، به خدا قسم مانند طلا تصفیه خواهید شد، به خدا قسم که غربال خواهید شد همان گونه که گندم را غربال می کنند تا دانه های پست از میان گندم ها خارج شود. (2)
آزمایشات آخرالزمان با هدف آشکار شدن جوهره وجودی افرادی است که ادعای یاوری آن امام موعود را دارند. در کوره آخرالزمان است که صدق و کذب ادعاها معین شده و جمع ناب یاران شکل می گیرد. آخرین حاکم الهی نیازمند یارانی ناب و خالص است که در لحظات بحرانی توانایی تشخیص حق از باطل را داشته باشند و از جنس طلحه و زبیر و امثالهم نباشند.

فتنه و آزمایشی سخت
با توجه به آیاتی که در قرآن کریم وارد شده آزمایش انسان ها به دو صورت انجام می گیرد:
اول از طریق نعمت ها و بلایایی که به ایشان می رسد. در این امور نوع رفتار افراد –شکر نمعت، کفران نعمت، صبر در بلا، جزع و فزع در مصیبت و... - موضوع آزمایش قرار می گیرد. (3)
دوما از طریق ایجاد شرایط غفلت و فریب توسط منافقین و شیطان صفتان که سبب آمیخته شدن حق و باطل و دشواری شناخت حق می گردد. منظور ما از فتنه در این مقال نوع دوم آن است.(4)
یکی از ویژگی های مهم منتظران ظهور، شناخت امام بیان شده است. این شناخت تنظیم کننده همه ابعاد زندگی فرد است که در نهایت به او لیاقت و شایستگی حضور در جمع یارن ناب منجی موعود را می دهد. یارانی که در کوره حوادث چون پاره های فولادند
مقام معظم رهبری می فرمایند:
"امیرالمومنین علیه السلام می فرماید: «فلو انّ الباطل خلص من مزاج الحقّ لم ‌یخف علی المرتادین»؛ اگر باطل، عریان و خالص بیاید، کسانی که دنبال شناختن حق هستند، امر برایشان مشتبه نمی شود؛ می فهمند این باطل است. «و لو انّ الحقّ خلص من مزج الباطل انقطع عنه السن المعاندین»؛ حق هم اگر چنانچه بدون پیرایه بیاید توی میدان، معاند دیگر نمی تواند حق را متهم کند به حق نبودن. بعد می فرماید: «و لیکن یوخذ من هذا ضغث و من ذاک ضغث فیمزجان»؛ فتنه‌گر یک تکه حق، یک تکه باطل را می گیرد، اینها را با هم مخلوط می کند، در کنار هم می گذارد؛ «فحینئذ یشتبه الحقّ علی اولیائه»؛ آن وقت کسانی که دنبال حقند، آنها هم برایشان امر مشتبه می شود." (5)
اینجاست که فرد نیازمند معیار و شاخصی است تا بتواند وقایع را با آن بسنجد و مسیر درست را بیابد. در طول تاریخ بسیارند افرادی که در چنین شرایطی یه علت نداشتن معیار در سراشیبی انحراف قرار گرفته و از مسیر دین خارج شدند.

شاخص و معیار نجات
امام صادق علیه السلام می فرماید: به خدا سوگند که این امام برای مدتی طولانی پنهان خواهد شد که در آن حال کسی جز آنکه به امامت او معتقد و به دعا کردن برای شتاب فرج موفقش کرده اند از تباهی و نابودی نجات نمی یابد.
در این روایت اصلی ترین معیار اعتقاد به امامت حضرت مهدی علیه السلام معرفی شده، اعتقادی که منشا اثر باشد و به فرد قدرت تشخیص حق از باطل بدهد. براساس زیارت جامعه کبیره مردم در رویایی با مقام امامت و ولایت جامعه به 3 گروه تقسیم می شوند:

گروه اول: راغب عنکم مارق راغب:
گرچه در بیان معنی در ریشه برای این واژه معرفی شده "میل شدید" اما مورد اتفاق همگان است که کاربرد راغب با "عن" به معنای اعراض و روی برگرداندن است.
مارق: چیزی وارد چیز دیگری شود و از راهی دیگر خارج گردد. همچون خوارج نهروان که در دین آمدند و زود از آن خارج شدند و اثری از دین ندارند.
هرکس از شما اهل بیت -که صاحب مقام عصمت و علم الهی هستید - روی گردان شود، هرکس که شاخص و معیار ولایت شما را گم کند، از دین خارج شده است.
گروه دوم: اللازم لکم لاحق
لازم: لزوم به معنای همراهی همیشگی چیزی با چیز دیگر است.
لاحق: چیزی در مسیر حرکت به چیز دیگری برسد.
هرکس ملازم و همراه همیشگی شما باشد و آن به آن عقاید و اخلاق و اعمال خود را با معیار شما بسنجد یقینا به حقیقت خواهد رسید و چنین شخصی در شرایط فتنه گون دچار تردید نخواهد شد.

گروه سوم: المقصر فی حقکم زاهق
مقصر: از ریشه قصر و کوتاهی کردن است. این واژه اگر به باب تفعیل برود به معنای سستی کردن است که در آن اقدام، عمدی وجود داشته باشد.
زاهق: از ریشه "زهق" جلو افتادن، رفتن و از حد گذشتن است.
هرکس که با اختیار و قصد خویش در رعایت حق شما (حق ولایت و سرپرستی) کوتاهی و سستی کند از حد اعتدال خارج شده و از معیار و شاخص جلو افتاده است.
از میان سه گروه فوق تنها گروه دوم توانایی سربلندی در غربالهای آخرالزمانی را خواهند داشت. کسانی که مقداد و سلمان وار پیرو بی چون و چرای امام زمان خویش هستند، با سکوت امام ساکتند و با قیام او در میدان جنگ.
آزمایشات آخرالزمان با هدف آشکار شدن جوهره وجودی افرادی است که ادعای یاوری آن امام موعود را دارند. در کوره آخرالزمان است که صدق و کذب ادعاها معین شده و جمع ناب یاران شکل می گیرد. آخرین حاکم الهی نیازمند یارانی ناب و خالص است که در لحظات بحرانی توانایی تشخیص حق از باطل را داشته باشند
سه محور اساسی سبک زندگی مهدوی
لازم به ذکر است همراهی با امام در 3 مرحله عقیده و اندیشه، اخلاق، و اعمال باید صورت گیرد. نمی توان در خواندن نماز و روزه اقتدا به امام کرد اما ایثار و گذشت امام را نداشت. نمی توان حبّ امام را در دل داشت اما از دشمن او برائت نجست. نمی توان اهل مسجد بود اما اندیشه شیطانی داشت. همراهی با امام یعنی هر چه را امامت عمل می کند انجام دهی و هر چه را او ترک می کند ترک کرده باشی.
برای همراهی با امام باید سبک زندگی او را در 3 محور مذکور به طور دقیق و کامل شناخت و با او همگام شد. به همین علت یکی از ویژگی های مهم منتظران ظهور شناخت امام بیان شده است. این شناخت تنظیم کننده همه ابعاد زندگی فرد است که در نهایت به او لیاقت و شایستگی حضور در جمع یارن ناب منجی موعود را می دهد. یارانی که در کوره حوادث چون پاره های فولادند.
امام باقر علیه السلام می فرماید: هر کس عارف به امامش از دنیا برود مانند کسی است که قیام کرده و در خدمت مولایش در خیمه آن حضرت باشد. (6)

پی نوشت:
1) غیبت نعمانی باب12 ح12.
2) همان ح8.
3) انفال 28،انبیاء 35،کهف 7،فرقان 20.
4) اعراف 27،توبه 48.
5) بیانات 1388/10/29.
6) بحار الانوار ج52ص22 به نقل از کتاب پایان جاهلیت.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( شنبه 94/2/5 :: ساعت 12:11 عصر )
»» نشانه‏ هاى ایمان‏

رسول خدا صلى الله علیه و آله از گروهى از اصحابش سؤال کرد: کیستید؟

گفتند: مردمى مؤمن،

فرمود: علامت ایمان شما چیست؟

گفتند: صبر به هنگام بلاء، شکر به وقت خوشى، رضا به هنگام قضاى الهى،

فرمود: به پروردگار کعبه قسم! مؤمنید.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 94/2/2 :: ساعت 10:35 صبح )
»» چرا عذاب نازل نمى‏شود؟

حضرت رضا علیه السلام فرمود: خداوند یک منادى دارد، یک شب و روز فریاد مى‏زند: اى بندگان خدا! از حرکت به سوى نافرمانیها بایستید، بایستید که اگر چهارپایان چرنده و کودکان شیرخوار و پیران رکوع کننده نبودند، عذابى بر شما فرو مى‏ریخت که نرم و کوبیده شوید.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 94/2/2 :: ساعت 10:32 صبح )
»» صفات شیعیان‏

خثیمه جعفى مى‏گوید: به محضر حضرت صادق علیه السلام مشرّف شدم در حالى که قصد رفتن از مدینه و خداحافظى داشتم، امام فرمود: دوستان ما را سلام برسان و آنان را به خویشتن‏دارى از گناه سفارش کن و این که داراى آنان از فقیرشان دستگیرى کند و قدرت‏دار آنان از ضعیفشان حمایت داشته باشد و سالم آنان مریضشان را ببیند و زنده آنان مردگانشان را تشییع جنازه کنند و یکدیگر را در خانه ‏هاشان دیدن نمایند؛ زیرا این دیدار باعث حیات فرهنگ ماست، خداوند مورد رحم قرار دهد آن بنده‏اى که به زنده کردن امر ما اقدام نماید. اى خثیمه ما بجز با عمل صالح شما در پیشگاه حق براى شما کارى نمى‏توانیم انجام دهیم، به ولایت ما نمى‏رسد مگر به ورع، حسرت خورترین مردم در قیامت کسى است که از عدل تعریف کند؛ ولى خودش در اجراى آن نسبت به مردم تخلف کند.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 94/2/2 :: ساعت 10:9 صبح )
»» امام هادی (ع)

 


حضرت امام علی بن محمد الهادی علیه السلام در نیمه ذیحجه سال 212 هجری در "صریا "، منطقه ای واقع در 6 کیلومتری مدینه متولد شد. نام مبارک ایشان "علی"، کنیه اش "ابوالحسن" و القاب آن بزرگوار : نجیب، مرتضی، هادی، نقی، عالم، فقیه، امین، مؤتمن، طیب و عسکری می باشد که مشهورتر از همه "هادی" و "نقی" است.

پدر گرامی آن حضرت، امام جواد علیه السلام و مادر ایشان بانوی گرانقدر و با فضیلتی به نام "سمانه مغربیه" است. محمد بن فرج می گوید:

"ابوجعفر ، محمد بن علی علیه السلام مرا خواست و فرمود: کاروانی از را ه می رسد که برده فروشی در میان آن است و کنیزانی همراه خود دارد. سپس هفتاد دینار به من داد و امر کرد با آن کنیزی را با مشخصاتی که داد، بخرم. من ماموریت را انجام دادم. این کنیز همان مادر امام هادی علیه السلام است.

قدر و منزلت این بانوی گرامی بدان پایه بود که امام هادی علیه السلام درباره اش فرمود : «مادرم عارف به حق من و اهل بهشت است. شیطان سرکش به او نزدیک نمی شود، خداوند حافظ و نگهبان اوست و او در زمره مادران صدیق و صالحان قرار دارد.» (1)


عبادت امام

امام هادی علیه السلام شب هنگام به پروردگارش روی می آورد و شب را با حالت خضوع به رکوع و سجده سپری می کرد و بین پیشانی نورانی اش و زمین، جز سنگ ریزه و خاک حایلی وجود نداشت. پارسایی و انس با پروردگار، آن چنان نمودی در زندگی امام داشت که در مقام بیان برجستگی و صفات والای آن گرامی به ذکر این ویژگی پرداخته اند.

ابن کثیر می نویسد: او عابدی وارسته و زاهد بود. ایشان کمر همت به عبادت بسته، فقیه و پیشوا بود.

ابن عباد حنبلی نیز می گوید: کان فقیها، اماماً ، متعبدا. (2)


اخلاق حسنه امام

پیشوایان معصوم علیهم السلام انسانهای کامل و برگزیده ای هستند که به عنوان الگوهای رفتاری هدایت جامعه را به سوی خداوند عهده دار شده اند.
گفتار و منش امامان علیهم السلام، ترسیم "حیات طیبه" انسانی و وجودشان تبلور تمامی ارزشهای الهی است.

نمونه تعبیرامام هادی علیه السلام در زیارت جامعه کبیره *
معدن رحمت، گنجینه داران دانش، نهایت بردباری و حلم، بنیانهای کرامت، خلاصه و برگزیده پیامبران، پیشوایان هدایت، چراغهای تاریکی، پرچمهای پرهیزکاری، نمونه های برتر و حجت های خدا بر جهانیان هستند.

امام هادی علیه السلام همچون نیاکان خود در برابر ناملایمات بردبار بود و تا جایی که مصلحت اسلام ایجاب می کرد با دشمنان حق و ناسزا گویان و اهانت کنندگان به ساحت مقدس آن حضرت، با بردباری برخورد می کرد. "بریحه" عباسی - که از سوی دستگاه خلافت به سمت امام جماعت مکه و مدینه منصوب شده بود- از امام هادی علیه السلام نزد متوکل شکایت کرد و برای او نوشت: اگر خواهان حفظ مکه و مدینه هستی ، "علی بن محمد" را از این دو شهر بیرون کن زیرا او مردم را به سوی خود خوانده و گروه زیادی از او پیروی کرده اند.

متوکل امام را از کنار حرم رسول خدا صلی الله علیه و آله تبعید نمود. هنگامی که امام از مدینه به سمت سامرا در حرکت بود، بریحه نیز همراه ایشان بود. در بین راه بریحه به امام گفت: تو خود می دانی که عامل تبعید تو من بودم. سوگند می خورم که چنانچه شکایت مرا نزد خلیفه ببری، تمام درختانت را در مدینه آتش می زنم، خدمتکارانت را می کُشم و چشمه های مزارعت را کور می کنم. بدان که این کارها را خواهم کرد. امام علیه السلام در جواب فرمود:

«نزدیک ترین راه برای شکایت از تو این بود که دیشب شکایت تو را نزد خدا بردم و من این شکایت را که بر خدا عرضه کردم نزد غیر او، از بندگانش نخواهم برد» بریحه چون این سخن را از امام شنید، به دامن آن حضرت افتاد، تضرع کرد و از ایشان تقاضای بخشش نمود. امام فرمود: تو را بخشیدم. (3)


امام علیه السلام در بیان دیگران

امام هادی علیه السلام پیوسته تحت نظر حکومتهای جور بود و سعی می شد که آن حضرت با پایگاههای مردمی و افراد جامعه تماس نداشته باشد. با این حال آن مقدار از فضایل اخلاقی از ایشان بروز نموده که دانشمندان و حتی دشمنان اهل بیت علیهم السلام را به تحسین آن وجود الهی واداشته است. ابوعبدالله جنیدی از دانشمندان مسلمان می گوید: سوگند به خدا، او بهترین مردم روی زمین و برترین آفریده های الهی است. متوکل در نامه ای که برای امام علیه السلام می نویسد خاطر نشان می کند: میرالمومنین عارف به مقام شماست و حق خویشاوندی را نسبت به شما رعایت می کند و طبق آنچه مصلحت شما و خانواده تان می باشد عمل می کند. (4)


شاگردان امام

بنا براظهار شیخ طوسی، تعداد شاگردان امام هادی علیه السلام بالغ بر 185 نفر بوده است که در میان آنان چهره های برجسته علمی و فقهی فراوانی که دارای تالیفات گوناگونی بودند نیز دیده می شود. در اینجا از برخی شاگردان آن حضرت به طور اختصار یاد می شود:

1- ایوب بن نوح: مردی امین و مورد وثوق بود و درعبادت و تقوا رتبه والایی داشت، چندان که او را در زمره بندگان صالح خدا شمرده اند. او وکیل امام هادی و امام عسکری علیهما السلام بود. ایوب به هنگام وفات تنها یکصد و پنجاه دینار از خود به جای گذاشت، در حالی که مردم گمان می کردند او پول زیادی دارد.

2- حسن بن راشد: وی از اصحاب امام جواد و امام هادی علیهما السلام شمرده می شود و نزد آن دو بزرگوار از منزلت و مقام والایی برخوردار بوده است.

3- حسن بن علی ناصر : شیخ طوسی او را از اصحاب امام هادی علیه السلام شمرده است . وی پدر جد سید مرتضی از سوی مادر است . سید مرتضی در وصف او می گوید : مقام و برتری او در دانش و پارسایی ، و فقه روشنتر از خورشید درخشان است . او بود که اسلام را در "دیلم" نشر داد، بگونه ای که مردم آن سامان به وسیله او از گمراهی به هدایت راه یافته و با دعای او به حق بازگشتند . صفات پسندیده و اخلاق نیکوی او بیش از آن است که شمرده نشود و روشنتر از آن است که پنهان بماند .

4- عبد العظیم حسنی: وی که نسب شریفش با چهار واسطه به امام حسن مجتبی علیه السلام می رسد، از یاران امام هادی و امام عسکری علیهما السلام است. عبدالعظیم ، مردی پارسا ، وارسته ، دانشمند ، فقیه و مورد اعتماد و وثوق امام دهم بود . ابو حماد رازی می گوید : در سامراء بر امام هادی علیه السلام وارد شدم و درباره مسائلی از حلال و حرام از آن حضرت پرسیدم ، ایشان فرمود : ای حماد ! هر گاه در ناحیه ای که زندگی می کنی ، مشکلی در امر دین ، برایت پیش آمد از عبد العظیم حسنی بپرس و سلام مرا به او برسان .

5- عثمان بن سعید : وی در سن جوانی و در حالی که یازده سال از عمرش می گذشت ، افتخار شاگردی امام را پیدا نمود. امام هادی علیه السلام در مورد او به احمد بن اسحاق قمی فرمود : عثمان بن سعید ، ثقه و امین من است ، هر چه به شما بگوید از سوی من گفته و هر چه به شما القا کند از ناحیه من القا کرده است. (5)


امام هادی و شیعیان ایشان در ایران

اکثر شیعیان در قرن نخست از شهر کوفه بودند. از دوران امام باقر و امام صادق علیهما السلام به این طرف ، لقب"قمی" در آخر اسماء تعدادی از اصحاب ائمه به چشم می خورد. اینها اشعری های عرب تباری بودند که در قم می زیستند. در زمان امام هادی علیه السلام، قم مهمترین مرکز تجمع شیعیان ایران بود و روابط محکمی میان شیعیان این شهر و ائمه طاهرین وجود داشت. در کنار قم، دو شهر آبه (یا آوه) و کاشان نیز تحت تأثیر تعلمیات شیعی قرار داشته و مردم این شهرها از بینش شیعی مردم قم پیروی می کردند.

مردم قم و آوه ، همچنین برای زیارت مرقد مطهر امام رضا علیه السلام به مشهد مسافرت می کردند که امام هادی نیز آنها را در قبال این عمل "مغفور لهم" وصف کرده اند. (6)

 

پی نوشتها :

 

1- دلایل الامامة، ص 216.

2- تاریخ اجمالی پیشوایان علیهم السلام.

3- اثبات الوصیة، مسعودی، صص 196-197

4 الارشاد، شیخ مفید، ص 333

5- الغیبة، شیخ طوسی، ص 215

6- عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 260



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 94/2/2 :: ساعت 10:8 صبح )
»» برای دشمنم شمعی بیاورید!

 


حالِ مُتوکّل -این خلیفه‌ی کثیف عباسی و این بزرگ‌ترین دشمنان آل رسول ـ روز به روز سنگین‌تر می‌شد. بستر بیماری و زخمی بزرگ که در بدن او ایجاد شده بود؛ خودش و اطرافیانش را بی‌تاب کرده بود. احدی از اطباء جرأت نمی‌کرد به او نزدیک شود و داغی بر بدن او بنهد. مادر متوکّل، که دید فرزندش در بستر مرگ است؛ نذر کرد اگر خوب شد؛ به شکرانه‌اش پول بسیارى نزد حضرت ابوالحسن امام هادی علیه‌السلام بفرستد. اتفاقاً همان روزها «فتح بن خاقان»، یکی از درباریان، نزدیک متوکّل آمد و به او گفت: «خلیفه! کاش کسی را مى‏فرستادید نزد این مرد ـ امام هادی علیه‌السلام ـ و سوالی هم از او مى‏کردید. شاید نزد او دستوری باشد که راه شما را هموار کند!»
خلیفه، بی درنگ کسى را نزد آن حضرت فرستاد و مرض او را شرح داد. مدتی بعد، فرستاده با این دستور بازگشت که: «کمی سرگینِ له شده‌ی گوسفند یا روغن او را بگیرید. با گلاب مخلوط کنید و روی دُمل بگذارید!»
چون فرستاده، دستور را آورد و به آن‌ها گزارش داد؛ آن را به باد مسخره گرفتند. فتح گفت: «به خدا، او به آن چه گفته داناتر است.» و خودش دوا را حاضر کرد و روی زخم خلیفه گذاشت. متوکل آرام شد و به خواب عمیقی فرو رفت. زخم هم سر باز کرد و هرچه داشت بیرون ریخت! خبر سلامتی خلیفه را به مادرش دادند. او هم سر از پا نشناخته، ده هزار اشرفى را مُهری زد و برای امام علیه‌السلام فرستاد. متوکل هم از بیمارى خود بهبود کامل یافت و برخواست.
گذشت و گذشت. تا رسید به روزهائی که منزلت و بزرگی امام هادی علیه‌السلام نزد مردم، «بعضی‌ها» را حسابی کلافه کرده بود. آمدند پیش متوکّل و بدگوئی آن حضرت را کردند که: «چه نشسته‌ای! علیّ النقی، در پس این آرامشش، به جمع‌آوری اسلحه و دشمن تراشی برای تو مشغول است.» خلیفه را برق گرفت.
و این اولین باری نبود که از این برق‌ها(!) نصیب خلیفه می‌شد. مثل آن روزی که از عظمت سیدِ شهیدانِ عالم به تنگ آمد و وحشیانه به حرم حضرت اباعبدال‍له علیه‌السلام حمله و آن ‌را ویران کرد و شخم زد و زراعت کرد! و آب داد و دستور داد که احدی از شیعیان حق ندارد به زیارت آن حضرت برود!
این بار هم از جا پرید و به «سعید حاجب» دستور داد که شبانه به خانه آن حضرت حمله کند و هر چه پول و اسلحه نزد ایشان یافت، بردارد و بیاورد.
سکوت حضرت بیش‌تر اذیتم می‌کرد وقتی با شرمندگیِ تمام، آن‌ها را داخل خانه‌اش می‌گذاشتم. نفس عمیقی کشیدم و گفتم: «آقاى من! چقدر این مأموریت‌ها که طرف مقابلم شما هستید، برایم سخت است! »
نگاهی به آسمان کرد و فرمود: «وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُون: کسانى که ستم مى کنند به زودى خواهند فهمید که چه سرانجامی در انتظارشان است»
خود سعید حاجب می‌گوید: «شبانه به اطراف خانه آن حضرت ریختیم و من نردبانی همراهم برده بودم. بالای بام رفتم و چون نمى‏دانستم از کجا وارد خانه شوم، در تاریکى سراغ پله‌ها می‌گشتم. ناگهان پایم سُر خورد و نزدیک بود آسیبی ببینم. امام سر و صدایم را شنید و برخواست و فریاد زد: «اى سعید، به جاى خود باش تا بگویم برایت شمعی بیاورند!» طولى نکشید که شمعى آوردند و من به حیاط خانه فرود آمدم! دیدم آن حضرت، عبای پشمینى پوشیده و عمامه‌ای به سر، چشم به من دوخته‌ است. سجاده‌ای حصیری هم در برابر او بود. شک نداشتم که او مشغول نماز بوده است.
به من فرمود: «این اتاق‌ها در اختیار تو.» من هم فوراً به اتاق‌ها رفتم ولی چیزى نیافتم. امّا در گوشه‌ی آخرین اتاق، ـ که فقط ماسه و ریگ داشت و سجاده‌ای - یک کیسه اشرفى پیدا کردم که مُهر مادرِ «متوکّل» روی آن بود. پیروزمندانه آن ‌را برداشتم که بیرون بروم. حضرت فرمود: «این جانماز را هم بازرسى کن.» من آن را برداشتم و شمشیری غلاف کرده و بى‏آرایش زیر آن پیدا کردم. آن را هم برداشتم و نزد متوکل بردم!
به مُهر مادرش نگاهی کرد و او را خواست. مادرش آمد و گفت:
ـ پسرم! یادت هست که در بستر بیماری‌، داشتی هلاک می‌شدی؟ من هم از زندگی‌ات نومید شده بودم که نذر کردم اگر سالم برخواستی، از مال خودم ده هزار اشرفى براى «علیٌّ الهادی» بفرستم و فرستادم. این هم مُهر من است.
خلیفه سر به زیر انداخت و چشمانش را میان دستان پنهان کرد. بعد دستور داد کیسه‌هائی را که امام حتی بازشان هم نکرده بود؛ دوباره ببندند و کیسه‌ای دیگر با ده هزار اشرفى دیگر هم به آن‌ افزود و به من فرمان داد که آن‌ها را به امام هادی علیه‌السلام برگردانم. من هم آن‌ها را با همان شمشیر دوباره به خانه‌ی آن حضرت بردم.
سکوت حضرت بیش‌تر اذیتم می‌کرد وقتی با شرمندگیِ تمام، آن‌ها را داخل خانه‌اش می‌گذاشتم. نفس عمیقی کشیدم و گفتم: «آقاى من! چقدر این مأموریت‌ها که طرف مقابلم شما هستید، برایم سخت است!»
نگاهی به آسمان کرد و فرمود: «وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُون: کسانى که ستم مى کنند به زودى خواهند فهمید که چه سرانجامی در انتظارشان است.»
و من، آن روز نمی‌دانستم که تا چندی دیگر، متوکّلِ ملعون، آن حضرت را به زهر خواهد کشت و فرزند همین خلیفه یعنی «مُنتَصر» هم، از ظلم‌های او به تنگ خواهد آمد و پدرش را در بستر خواهد کشت!»
امام هادی علیه‌السلام در ماه رجب 214 هجری، به دنیای ما سفر فرمود و در 7 سالگی به امامت رسید و افسوس که پس از تنها 33 سال امامت در رجب سال 254 هجری، دوباره آسمان را برگزید.
سلام خدا بر برگزیده‌ی خدا.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 94/2/2 :: ساعت 10:7 صبح )
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

عزاداری از سنت های پیامبر اکرم (ص) است
سعادت ابدی در گرو اشک و عزاداری بر سیدالشهدا علیه السلام
سبک زندگی قرآنی امام حسین (علیه السلام)
یاران امام حسین (ع) الگوی یاران امام مهدی (عج)
آیا شیطان به دست حضرت مهدی علیه السلام کشته خواهد شد؟
ارزش اشک و عزا بر مصائب اهل بیت علیهم السلام
پیوستگان و رهاکنندگان امام حسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام در آیینه زیارت
پیروان مسیح بر قوم یهود تا روز قیامت برترند!
نگاهی به شخصیت جهانی امام حسین «علیه السلام»
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 424
>> بازدید دیروز: 351
>> مجموع بازدیدها: 1327909
» درباره من

بشنو این نی چون حکایت می کند

» فهرست موضوعی یادداشت ها
دینی و مذهبی[871] . عشق[360] . آشنایی با عرفا[116] . جدایی از فرهنگ[114] . موسیقی[66] . داستانک[2] . موعود . واژگان کلیدی: بیت المال . صحابی . عدالت . جزیه . جنایات جنگ . حقوق بشردوستانه . حکومت . خراج . علی علیه‏السلام . لبنان . مالیات . مصرف . مقاله . منّ و فداء . ادیان . اسرای جنگی . اعلان جنگ . انصاری . ایران . تقریب مذاهب . جابر .
» آرشیو مطالب
نوشته های شهریور85
نوشته های مهر 85
نوشته زمستان85
نوشته های بهار 86
نوشته های تابستان 86
نوشته های پاییز 86
نوشته های زمستان 86
نوشته های بهار87
نوشته های تابستان 87
نوشته های پاییز 87
نوشته های زمستان87
نوشته های بهار88
نوشته های پاییز88
متفرقه
نوشته های بهار89
نوشته های تابستان 89
مرداد 1389
نوشته های شهریور 89
نوشته های مهر 89
آبان 89
آذر 89
نوشته های دی 89
نوشته های بهمن 89
نوشته های اسفند 89
نوشته های اردیبهشت 90
نوشته های خرداد90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد90
نوشته های شهریور90
نوشته های مهر 90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد 90
نوشته های مهر 90
نوشته های آبان 90
نوشته های آذر 90
نوشته های دی 90
نوشته های بهمن 90
نوشته های اسفند90
نوشته های فروردین 91
نوشته های اردیبهشت91
نوشته های خرداد91
نوشته های تیرماه 91
نوشته های مرداد ماه 91
نوشته های شهریور ماه91
نوشته های مهر91
نوشته های آبان 91
نوشته های آذرماه91
نوشته های دی ماه 91
نوشته های بهمن ماه91
نوشته های بهار92
نوشته های تیر92
نوشته های مرداد92
نوشته های شهریور92
نوشته های مهر92
نوشته های آبان92
نوشته های آذر92
نوشته های دی ماه92
نوشته های بهمن ماه92
نوشته های فروردین ماه 93
نوشته های اردیبهشت ماه 93
نوشته های خردادماه 93
نوشته های تیر ماه 93
نوشته های مرداد ماه 93
نوشته های شهریورماه93
نوشته های مهرماه 93
نوشته های آبان ماه 93
نوشته های آذرماه 93
نوشته های دیماه 93
نوشته های بهمن ماه 93
نوشته های اسفند ماه 93
نوشته های فروردین ماه 94
نوشته های اردیبهشت ماه94
نوشته های خرداد ماه 94
نوشته های تیرماه 94
نوشته های مرداد ماه 94
نوشته های شهریورماه94
نوشته های مهرماه94
نوشته های آبان ماه94

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
پیام شهید -وبگاه شهید سید علی سعادت میرقدیم
دانشجو
(( همیشه با تو ))
همراه با چهارده معصوم (علیهم السلام )ویاران-پارسی بلاگ
بر بلندای کوه بیل
گل رازقی
نقاشخونه
قعله
hamidsportcars
ir-software
آشفته حال
بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن
سرباز ولایت
مهندس محی الدین اله دادی
گل باغ آشنایی
...عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید)
بهارانه
*تنهایی من*
بلوچستان
تیشرت و شلوارک لاغری
اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی
کشکول
قدم بر چشم
سه ثانیه سکوت
نگارستان خیال
گنجدونی
بهارانه
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
نگاهی نو به مشاوره
طب سنتی@
سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام
اکبر پایندان
Mystery
ermia............
پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ...
اسیرعشق
چشمـــه ســـار رحمــت
||*^ــــ^*|| diafeh ||*^ــــ^ *||
کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب
جلال حاتمی - حسابداری و حسابرسی
بهانه
صراط مستقیم
تــپــش ِ یکــ رویا
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
سلحشوران
گیاه پزشکی 92
مقبلی جیرفتی
تنهایی افتاب
طراوت باران
تنهایی......!!!!!!
تنهای93
سارا احمدی
فروشگاه جهیزیه و لوازم آشپزخانه فدک1
.: شهر عشق :.
تا شقایق هست زندگی اجبار است .
ماتاآخرایستاده ایم
هدهد
گیسو کمند
.-~·*’?¨¯`·¸ دوازده امام طزرجان¸·`¯¨?’*·~-.
صحبت دل ودیده
دانلود فایل های فارسی
محقق دانشگاه
ارمغان تنهایی
* مالک *
******ali pishtaz******
فرشته پاک دل
شهیدباکری میاندوآب
محمدمبین احسانی نیا
کوثر ولایت
سرزمین رویا
دل نوشته
فرمانده آسمانی من
ایران
یاس دانلود
من.تو.خدا
محمدرضا جعفربگلو
سه قدم مانده به....
راز نوشته بی نشانه
یامهدی
#*ReZa GhOcCh AnN eJhAd*#(گوچـی جـــون )
امام خمینی(ره)وجوان امروز
فیلم و مردم
پیکو پیکس | منبع عکس
پلاک صفر
قـــ❤ــلـــــب هـــــای آبـــــی انــ❤ـــاری
اسیرعشق
دل پرخاطره
* عاشقانه ای برای تو *
farajbabaii
ارواحنا فداک یا زینب
مشکات نور الله
دار funny....
mystery
انجام پروژه های دانشجویی برای دانشجویان کنترل
گل یا پوچ؟2
پسران علوی - دختران فاطمی
تلخی روزگار....
اصلاحات
گل خشک
نت سرای الماس
دنیا
دل پر خاطره
عمو همه چی دان
هرکس منتظر است...
سلام محب برمحبان حسین (ع)
ادامس خسته من elahe
دهکده کوچک ما
love
تقدیم به کسی که باور نکرد دوستش دارم
گروه اینترنتی جرقه داتکو
مدوزیبایی
من،منم.من مثل هیچکس نیستم
Tarranome Ziba
پاتوق دختر و پسرای ایرونی
اسرا
راه زنده،راه عشق
وبلاگ رسمی محسن نصیری(هامون)(شاعر و نویسنده)
وب سایت شخصی یاسین گمرکی
حسام الدین شفیعیان
عکسهای سریال افسانه دونگ یی
ܓ✿ دنـیــــاﮮ مـــــــن
Hunter
حسام الدین شفیعیان
دهکده علم و فناوری
اسیرعشق
دختر باحال
*دلم برای چمران تنگ شده.*
♥تاریکی♡
به یادتم
باز باران با محرم
تنهایی ..............
دوستانه
هرچه می خواهد دل تنگم میذارم
زندگی
نیلوفر مرداب
فقط طنزوخنده
تینا!!!!
شیاطین سرخ
my love#me
سرزمین خنگا
احکام تقلید
•.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.•
فوتسال بخش جنت (جنت شهر )
حقیقت صراط
...دیگه حسی نمونده
زیر اسمان غربت
شهید علی محسنی وطن
سکوت(فریاد)
عاشقانه ها
خودمو خدا تنها
دانستنی های جالب
ermia............
حجاب ایرانی
عرفان وادب
دل خسته
عاشقانه های من ومحمد
هر چه میخواهد دله تنگت بگو . . .
sharareh atashin
mehrabani
khoshbakhti
______>>>>_____همیشگی هااا____»»»»»_____>>>>
دخترونه
قلبی خسته ازتپیدن
عشـ۩ـق یـ۩ـعنی یـ۩ـه پــ۩ـلاک......
تینا
مذهب عشق
مناجات با عشق
داستان زندگی من
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
عاشق فوتبال
کشکول
حاج آقا مسئلةٌ
صدا آشنا
کد بانوی ایرانی
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
« یا مهدی ادرکنی »
وبلاگ تخصصی کامپیوتر - شبکه - نرم افزار
::::: نـو ر و ز :::::
توکای شهر خاموش

.: اخـبـار فـنـاوری .:
Biology Home
شــــــــــــــهــــدای هــــــــــــــســـتــه ایـــــــــــــ
مثبت گرا
تک آندروید
امروز
دانستنی / سرگرمی / دانلود
°°FoReVEr••
مطلع الفجر
سنگر بندگی
تعصبی ام به نام علی .ع.
تنهایی.......
دلـــــــشــــــــکســـــته
عاشقانه
nilo
هر چی هر چی
vida
دلمه پیچ, دستگاه دلمه پیچ Dolmer
هسته گیر آلبالو
آرایشگری و زیبایی و بهداشت پوست
عکس های جالب و متحرک
مرکز استثنایی متوسطه حرفه ای تلاشگران بیرجند
دیجی بازار
نمونه سوالات متوسطه و پیش دانشگاهی و کارشناسی ارشد
bakhtiyari20
زنگ تفریح
گلچین اینترنتی
روستای اصفهانکلاته
پایه عکاسی مونوپاد و ریموت شاتر بلوتوث
سرور
عاطفانه

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان


























































































» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب