سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و فرمود : ] از خدا بترسید ، ترسیدن وارسته‏اى که دامن به کمر زده و خود را آماده ساخته ، و در فرصتى که داشته کوشیده و ترسان به راه بندگى تاخته و نگریسته است در آنجا که رخت بایدش کشید و پایان کار و عاقبتى که بدان خواهد رسید . [نهج البلاغه]
بشنو این نی چون حکایت می کند
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» سیری در دعا و نگارش متون دعایی 1

 

چکیده:

یکی از راه های بسیار مؤثر نشر معرفت، فرهنگ و اخلاق والای انسانی در سطح عام و در میان توده‎ها و ایجاد مدرسه‎ای عام برای ساختن روح مردم و تبیین "ابعاد صیرروت" (بُعدهای گوناگون دگرگون گشتن و ساخته شدن)، دعا و متون دعایی است. دعا به آن اندازه و با آن کیفیت بسیار متعالی که در اسلام مطرح شده، و ابزار حرکت "تعلیم و تربیت" قرار گرفته در ادیان و مکاتب دیگر مطرح نشده است؛ از آنجا که این همه حقایق و معارف تربیتی و علوم عالی الهی و تعالیم متعالی انسانی در جای دیگری جز اسلام وجود نداشته است و ندارد پس می‎توان "مکتب دعا" را، یک حرکت تربیتی مؤثر، و یک مدرسة روحی تکامل و تربیتی والا به شمار آورد.

حال دعا که حال اهتزاز و جنبش روح انسان به سوی دیار ملکوت و ارتباط مجذوبانه و عاشقانه دل با الله است اشرف و اعزّ حالات آدمی است و غایت از تمام عبادات، تحصیل همان حالت است. چنانکه فرموده‎اند:

"الدعاء مخ العِبادة"1  چه آنکه حقیقت عبادت، تذلل و عرضِ نیازِ مخلوق به آستان خالق است؛ و این، به گونه‎ای بسیار روشن، در دعا ظاهر می‎شود.

به همین جهت در آیه کریمه "و قال ربکم ادعونی استجب لکم ان الذین یستکبرون عن عبادتی سید خلون جهنم داخرین"2. پروردگارتان فرمود: "مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم، در حقیقت، کسانی که از پرستش من کبر می‎ورزند به زودی خوار در دوزخ درمی‎آیند."

زراره در مورد این آیه، از امام باقر (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: "هو الدعاء و افضل العباده الدعاء"3  (مقصود از عبادت در اینجا) دعاست. و برترین عبادت، دعاست.

آنچه توجه به آن لازم است این است که این همه شرف و شکوه جلال، از آنِ "حالِ دعا" است نه صِرف لقلقة لسان و فقط تلفظ به زبان که نه عشق و شوری در دل پدید آورد و نه اهتزاز و جنبشی در جان بیفکند.

ادبیات دعا در مذهب شیعه

دعا در لغت به معنای "ندا و صدا زدن" و "خواندن"4 آمده.  به معنای "دعوت کردن" است و در زبان ترکی از آن به "چاغِرماق" نیز تعبیر می‎شود.5  همچنین به معنای فراخوانی و حاجت‎خواهی و به معنای مفهوم طلب میل و توجه به ذات باریتعالی و وجه الله است.6 دعا در اصطلاح عبارت است از خداخوانی و استغاثه و زاری و درخواست چیزی از نیک یا بد برای خود یا دیگری، از درگاه الهی.

حقیقت دعا، یعنی توجه به خداوند متعال و درخواست رحمت و عنایت او، در سرشت هر مخلوقی انسان و غیرانسان نهفته است.

دعا از نظر "فطرت"

چون واقعیت مخلوق چیزی جز فقر و نیاز به خالق نیست و تعلق و آویختگی به خالق، عین تحقق ذات مخلوق است، لذا چنین وجودی هرگز نمی‎تواند در ذات خویش از دعا و تضرع و ابتهال، انفکاک پیدا کند. چه آنکه وی در اصل و اساس خلقتش، به حال "دعا" و دست به دامن خداست؛ هر چند بر اثر تربیتهای ناصحیح، حجابهایی از جهالت و قسوت، چهرة فطرتش را پوشانده و او را از فقر و نیاز ذاتی به خدا، غافل کرده و به بیراهه برده باشد.

لذا همین آدم غافل ناآگاه، آنگاه که در تنگنای مصائب به فشار افتاد و علل و اسباب، به کلی از او منقطع گشت، آن پرده‎ها و حجاب ها یک جا به کنار رفته و آویختگی فطریش به خدا که همان اصل وجود اوست، بر او روشن می‎شود. در این موقع است که اضطراراً دست به دعا برمی‎دارد و التجا به خدا می‎برد و فریاد "یا ربّاه" از عمق جان سر می‎دهد7  "وَ جاءَ هُم المَوجُ مِن کُلِّ مکانٍ و ظَنُّوا اَنُّهُم اُحیطَ بِهِم دَعَوُا الله مُخلِصینَ لَهُ الدّین" 8 و موج از هر طرف بر ایشان تازد و یقین کنند که در محاصره افتاده‎اند، در آن حال خدا را پاکدلانه می‎خوانند که: "اگر ما را از این [ورطه] برهانی، قطعاً از سپاسگزاران خواهیم شد".

دعا از دیدگاه "قرآن"

همان گونه که در مقدمه گفته شد، دعا در منطق قرآن کریم، "عبادت" است و شخص مُعرِض از دعا، مستکبر از عبادت خدا محسوب و محکوم به عذابِ ذلّت بار جهنم است، چنانکه فرموده است:

"وَ قالَ رَبُّکُم اُدعُونی اَستَجِب لَکُم اِنَّ الذین یَستکبرونَ عَن عبادتی سَیَدخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرینَ"9 پروردگارتان فرمود: "مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم، در حقیقت، کسانی که از پرستش من کبر می‎ورزند به زودی خوار در دوزخ درمی‎آیند".

همچنین در آیات آخر سورة فرقان، پس از ذکر صفات عالیة "عبادالرحمن"، اشاره به کلید اساسی مکارم انسانی فرموده است که:

"قُل ما یَعبَؤُبِکُم رَبّی لَولا دُعاکُم"10

(ای پیامبر به مردم) بگو: اگر دعای شما نباشد پروردگارم هیچ اعتنایی به شما نمی‎کند. ارزش قدر و منزلت شما در پیشگاه خدا در گرو دعای شما است .

و ایضاً می‎فرماید:

"اُدعُوا رَبَّکُم تَضَرُّعاً وَ خُفیَهً اِنّهُ لایُحِبُّ المُعتَدینَ"11

پروردگار خود را به زاری و نهانی بخوانید (استنکاف از دعا که تجاوز از مرز عبودیت و بندگی است، منمایید؛) که او از حدّ گذرندگان را دوست نمی‎دارد.

و نیز می‎فرماید:

"وَ اِذا سَاَلَکَ عِبادی عَنّی فَاِنّی قَریب اُجیبُ دَعوَهَ الدّاعِ اِذا دَعانِ فَلیَستَجیبُوا لی وَ لیُؤمِنُوا بی لَعَلَّهُم یَرشُدُون"12

و هر گاه بندگان من، از تو دربارة من بپرسند، ]بگو[ من نزدیکم، و دعای دعاکننده را به هنگامی که مرا بخواند اجابت می‎کنم، پس [آنان] باید فرمان مرا گردن نهند و به من ایمان آورند، باشد که راه یابند.

دعا از دیدگاه "روایات"

از پیامبر اکرم (ص) مأثور است:

"اِفزَعوا الی الله فی حوائِجِکُم. وَ الجَؤُوا اِلَیه فی مُلِمّاتِکُم. وَ تَضَرَّعوا اِلَیه وَ الدعُوهُ فاِنَّ الُّدعاءَ مُخُّ العِبادَهِ. وَ مامِن مُؤمِنً یَدعُو الله اِلّا استَجابَ. فَاِمّا اَن یُعَجِّلَهُ لَهُ فِی الدُّنیا، اَو یُؤَجِّلَ لَهُ فِی الآخِرَهِ، وَ اِمّا اَن یُکَفِّرَ عَنهُ مِن ذُنُوبِهِ بِقَدرِما دَعا، مالَم یَدعُ بِما ثَمٍ"13

در حوایج خویش از خدا استغاثه نمایید. در شداید زندگی به پناه خدا بروید. به درگاه او تضرع کنید و او را بخوانید. چه آنکه دعا، مغز عبادت است. و هیچ فرد باایمانی نیست که خدا را بخواند مگر اینکه خدا دعای او را مستجاب گرداند. منتها یا در همین دنیا خواسته‎اش را می‎دهد؛ و یا به آخرت تأخیر انداخته و آنجا عنایت می‎فرماید، و یا بقدر آنچه دعا کرده از گناهانش می‎آمرزد؛ مادام که کار نامشروعی را از خدا طلب نکند.

از امام صادق (ع) منقول است که فرمود:

"یا مُیَسِّرُ، اُدعُ و لاتَقُل: اِنَّ الاَمرَ قَد فُزِغَ مِنهُ. اِنَّ عِندَاللهِ عزَّوَجَلَّ مَنزِلَهً لاتُنالُ اِلّا بِمَساَلَهٍ. وَ لَو اَنَّ عَبداً سَدَّفاهُ وَ لَم یَسأل، لَم یُعطَ شَیئاً. فَسَل اُعطَ. یا مُیَسَّرُ. اِنَّهُ لَیسَ مِن بابٍ یُقرَعُ اِلّا یوشِکُ اَن یُفتَحَ لِصاحِبِهِ"14

ای میسر (اسم راوی است) دعا کن و مگو که کار تمام شده است [همه چیز از تقدیر خدا گشته و دیگر دعا فایده‎ای ندارد]. چه آنکه نزد خدای عزوجل منزلتی است که به آن نمی‎شود دست یافت مگر از طریق دعا و تقاضای از خدا. و اگر بنده‎ای دهان خود را ببندد و از خدا نخواهد، چیزی به او داده نمی‎شود. پس بخواه تا به تو بدهند. ای مُیسّر، حقیقت آنکه هیچ دری نیست که کوبیده شود مگر آنکه به زودی به روی کوبنده‎اش گشوده گردد.

در عظمت و اهمیت دعا ، روایات بی‎شماری از لسان معصومین علیهم‎السلام وارد شده است که به دو نمونه اکتفا شد.

آفاق تعبیر در دعا

"دعاها با الفاظی فصیح و بلیغ، واژه‎هایی حساس و هیجان‎بار، ترکیبهایی جذاب و نفوذگر، مضمون هایی ژرف و بیانی تکان‎دهندة روح و بخشندة حیات به دل ادا گشته‎اند. در دعاها آفاقی از تعبیر پدید آمده است که به خوبی می‎توانند دل را بیدار کنند، و شور درونی انسان را برآشوبند، و شعور ناب را در آدمی فعال سازند، و اعماق فطرت را به هیجان آورند، و روح را صیقل دهند، و به انسان صلابت دهند".15

آفاق جلیل تربیت

دعاهای مختصر و مفصل، با مضمون های بی مانند انسان‎ساز و جامعه‎پرداز، در انواع مختلف معرفت، و تعهد و رسالت و صلابت و حضور، چنان فراوان است که به چندین مجلد می‎رسد. ما در اینجا به اختصار به ذکر یک نمونه‎ می‎پردازیم.

این نمونه که ذکر می‎شود دعایی است بسیار عجیب و بی مانند وتکان‎دهنده، در مقیاس تعالی فردی، و تربیت اجتماعی، و تحققِ انسانی، در آفاق جلیل تربیت و حضور:

"اَللّهُمَّ أَدخِل علی اَهلِ القُبور السُّرور! اَللّهُمَّ آَغنِ کُلَّ فقیر! اللّهُمَّ اَشبِع کُلَّ جائعُ! اللّهُمَّ اکسُ کُلَّ عُریان! اللّهُمَّ اقضِ دین کُلَّ مَدین! اللّهُمَّ فَرِّج عن کُلَّ مَکرُوب!…"16

خداوندا! اسیران خاک را [که در اندوهان عالم برزخ گرفتارند] شاد کن. خداوندا! همة ناداران را توانگرساز. خداوندا! همة گرسنگان را سیر کن. خداوندا! همة برهنگان را جامه بپوشان. خداوندا! قرض همة ‎قرض‎داران را ادا کن. خداوندا! بار غم از دل همه غمداران بردار!

"اکنون در این دعا و آفاق جلیل آن بنگرید! و روح حیاتی و موج آفرین آن را لمس کنید: این چشم‎اندازهای گسترده انسانی، این پهنه‎های کرانه ناشناس عواطف بشری، این اقیانوس موج خیز احساسات همگانی، این همه چگونه در این رواق مخلوت الهی، و تلألؤ تَألُّه الهی تعبیه شده است. در این مکتب به همه افراد تعلیم شده است که حتی در مقام خلوت با خدای خویش چنین و اینسان به یاد همه انسان ها و نگران وضع آنان باشند، و همه دردها و گرفتاری ها را لمس کنند و برای رفع آنها خداوند را بخوانند.

واژة "کل" (همه)، در این دعا بسیار آموزنده است و بسیار پربار؛ که، همه ناداران، همة گرسنگان، همة برهنگان، همه غریبان، همة بی‎سروسامان‎ها… و آن "همة" دیگر".

در این دعا علاوه بر ابعاد توحیدی و انسانی یاد شده، پیام مهم دیگری که وجود دارد این است که چون مسلمان می‎داند که جهان، جهان اسباب است و خداوند متعال هر کاری را با اسباب آن انجام می‎دهد بالطبع توجه می‎یابد که او باید در کنار دعا کردن دست به کار نیز ببرد، و در جهت بی‎نیازسازی نیازمندان، و سیر کردن گرسنگان، و پوشیدن برهنگان و … با صدق و کوشایی و به اندازه توان ومقام و موقعیت خویش بکوشد.

نخستین جمله این دعا دربارة مردگان است (آنان که رفتند و دستشان از جهان کوتاه شد، و با نتایج و آثار اعتقادات و افکار و اعمال خویش محشور گشتند)، و برای آنان از درگاه خداوند متعال سرور و شادی روح مسألت شده است.

و این شروع از جمله برای آن است که ما را به یاد آنان بیندازد و بلکه به یاد خودمان نیز، و به یاد روز رفتن از جهان و خفتن در دل خاک گورستان. همچنین جملة آغاز دعا به ما یادآوری می‎کند که مشکل در آن جهان (جهان برزخ و جهان رستاخیز)، مشکل حزن و اندوه است، حزن و اندوهی گران و ماندگار که از یاد دنیا و از دست دادن فرصتهای دنیا بر انسان مستولی می‎گردد، و برای روح انسان، دوزخی گران پدید می‎آورد، یاد فرصت هایی که برای عبادت خدا و امکاناتی که برای خدمت به خلق خدا داشته‎ایم و و از آنها بهره نبرده‎ایم.

و چنین است فوران اعماق "دعا" و اشعه "آفاق صیرورت"، و پیامهای گوناگون "تربیت" که "مکتب دعا"، تحقق بخش آنهاست.17

دعا و سلوک الهی

اینکه گفته‎اند: "سلوک، سیر الی الله است اولاً. و سیر فی الله است. ثانیاً، که تمامی ندارد" از جمله بهترین مقدمات این سیر هر دو خواندن متأملانه دعاهای توحیدی و معتبر است. پس هر گاه طالب لعل و گوهری به هم رسد، خورشید از پرورش معدن و کان دریغ نخواهد کرد.18

حوزه‎های گوناگون آداب دعا

کتابهای دعا از دید کلی به چند گروه تقسیم می‎شوند:

دسته نخست: کتابهایی است که صرفاً مشتمل بر دعاها بوده و به تناسب تقسیم‎بندی مؤلف و موضوع ادعیه که دربارة روزهای هفته، ماه و یا سال باشد، ترتیب یافته است.

نمونه این نوع کتب ادعیه عبارتند از: 1- مصباح المتهجد، تألیف شیخ طوسی. 2- اقبال الاعمال تألیف سید بن طاووس. 3- بلدالأمین تألیف کفعمی.

دسته دوم: کتابهایی است که دربارة آداب دعا نوشته شده است.

نمونه این نوع کتب ادعیه عبارتند از: 1- عُدَّهُ الدّاعی و نَجاحُ السّاعی تألیف ابن فهد حلَی. 2- آداب دعا تألیف سیدمحمد باقر بن اسماعیل خاتون آبادی.

دستة سوم: کتابهایی است که به نحوی مربوط به امور طلسمات شده و در آنها از تعویذات و ادعیه بهره گرفته شده است.

نمونه این نوع کتب ادعیه عبارتند از: 1- مُهَجَ الدَّعوات و مَنهَجُ العبادات، تألیف سید بن طاووس.

دسته چهارم: کتابهای مربوط به استخاره است. دلیل احتساب این آثار در میان کتابهای دعا، این است که دعاهای عندالاستخاره به تفصیل در آنها آمده است؛ علاوه بر اینکه، خود استخاره نوعی دعا است.

نمونه این نوع کتب ادعیه عبارتند از: 1- فتحُ الابواب تألیف سید بن طاووس. 2- مفاتیح الغیب تألیف علامه مجلسی.

دسته پنجم: کتابهای مشتمل بر زیارات است که به هر روی از همان آغاز پیوسته به کتابهای دعا بوده است، کتابهایی که از آنها با عنوان المزار یا شبیه آن یادشده است. شیخ صدوق، شیخ مفید، شهید اول و شماری دیگر از علمای شیعه در این باب تألیفاتی دارند.

نمونه این نوع کتب ادعیه عبارتند از: 1- کامل الزیارات تألیف ابن قولویه. 2- المزار تألیف شیخ مفید.

گفتنی است که فرهنگ دعا و زیارت تا اندازه زیادی به یکدیگر آمیخته بوده و به طور معمول در کنار یکدیگر قرار داشته است.19

مراحل آداب دعای شیعی و جوامع مهم و شاخص هر دوره

الف) آداب دعای شیعی تا زمان شیخ طوسی

پیش از شیخ طوسی، آثار فراوانی در گردآوری ادعیه در میان جامعه فرهنگی شیعه تألیف شد، آثاری که شیخ طوسی و عالمان شاخص در زمینه ادعیه، تا قرنها از آنها در تألیف کتابهای دعایی خویش بهره برده‎اند، اما به مرور زمان آن آثار از میان رفته است. اما علیرغم از بین رفتن بسیاری از آثار، با آگاهی از نام کتابها، با ادبیات شیعی در هر موضوع و گستردگی آن آشنا می‎شویم. در زمینه دعا هم می‎توانیم با رجوع به فهرست هایی همچون فهرست نجاشی، فهرست طوسی و …فهرستی از ادب دعا را در شیعه به دست آوریم.20  تا قبل از شیخ طوسی، یکی از مهمترین آثار شاخص در زمینه دعا و زیارت، کتاب کامل الزّیارات تألیف ابن قولویه قمی است.

ابن قولویه قمی، فقیه محدث در قرن چهارم هجری و متوفای 368 ه.ق است. و هر گاه به طور مطلق "ابن قولویه" گفته شود منظور وی، یعنی جعفر بن محمد بن قولویه است.21

شیخ طوسی می‎نویسد: وی تألیفات فراوانی دارد از جمله تصنیفات او کتاب جامع الزیارات است.22

کتاب کامل الزیارات در 108 باب، تألیف شده که به تصدیق ارباب فن از بهترین کتابهای تصنیف شده در باب زیارت چهارده معصوم علیهم السلام است23  با حمد و سپاس به درگاه ایزد الهی، شروع، و با عبارت "تمت بعون الملک الوهاب فی تاریخ یوم الاربعاء…" تمام می‎شود.

ب)آداب دعای شیعی از شیخ طوسی تا ابن طاووس

شیخ طوسی مهم ترین شخصیت و دانشمند شاخص در قرن پنجم (م 460 ه.ق) محسوب می‎شود و صاحب تألیفات فراوانی در زمینه کتب متعدد علوم اسلامی در فقه، اصول، حدیث، رجال، درایه، تفسیر کلام، دعا و .. است.

مهمترین اثر دعایی که شیخ طوسی تألیف کرده و در اصل پدر ادب دعایی شیعه باید خوانده شود کتاب سترگ و پرارج "مصباح المتهجد" است.

مصباح المتهجد، از کتب نفیس و کم‎نظیر شیعه است. این کتاب گرانقدر مشتمل بر عبادات و دعاهایی است که از ائمه طاهرین علیهم السلام در ساعات و روزها و هفته‎ها و ماههای سال رسیده است. این کتاب یکی از پرارزش‎ترین کتب ادعیه شیعه است که از حیث صحت و اعتبار و قدمت، در میان کتب مشابه خود امتیاز خاصی دارد.24

این اثر مفصل در سال‎های اخیر به همت موسسه "فقه الشیعه" و به کوشش آقای "ابوذر بیدار" و با مقابله نسخه‎های متعدد به چاپ رسیده است. شیخ طوسی پس از تألیف این اثر به تلخیص آن همت گماشت که از آن با عنوان مصباح صغیر یاد شده است25. کتاب شریف مصباح المتهجد، با بیانی از طهارت و احکام طهارت شروع می‎شود؛ آنگاه به بیان نمازها و دعاهای نماز، و اعمال ماههای رجب، شعبان، رمضان و .. پرداخته و در آخر کتاب، را به بیان  فصلی در احکام زکات اختصاص داده است26

ج) ابن طاووس و ادبیات دعا در شیعه:

در تاریخ ادبیات شیعه دوازده امامی شخصیت شاخص و برجستة قرن هفتم م 664 رضی‎الدین علی بن موسی بن طاووس، جایگاه ویژه‎ای را به خود اختصاص داده است. او متعلق به خاندانی سرشناس و مردی پرهیزگار و عالمی بزرگ بود27

سید بن طاووس در جهان تشیع شهرت بسزایی دارد28 او زبانزد عام و خاص در زهد و تقوا و عرفان و اخلاق بود و تقوای وی از بسیاری از عبارات تألیفاتش می‎درخشد.

در کتاب "امل الامل" در ذیل شرح حال سید بن طاووس آمده است: حالات او در علم و فضل و زهد و عبادت و فقاهت و جلالت و ورع و .. مشهورتر از آن است که ذکر شود29 ابن طاووس شمار قابل توجهی تألیف در موضوعات مختلف از خود بر جای گذاشته که مهم ترین آنها در زمینه ادعیه است.

مهمترین آثار دعایی سید بن طاووس عبارتند از:

1- اقبال الاعمال 2- جمال الاسبوع 3- الدّروع الواقیه 4- مُهج الدّعوات و منهج العبادات 5- فتح الابواب 6- الأمان من اخطار الاسفار و الزمان 7- فلاح السائل و نجاح المسائل و …

1- اقبال الاعمال: در این کتاب دو جلدی ادعیه ماههای سال در دو بخش مجزا از ماه شوال تا ذی‎حجه، و از محرم تا شعبان، فراهم آمده است30 همچنین این اثر شریف، توسط مکتب الاعلام الاسلامی به تحقیق جواد قیومی اصفهانی در سه مجلد گردآوری شده است.

2- جمال الاسبوع بکمال العمل المشروع: این کتاب مستطاب سیدبن طاووس، در 49 باب تدوین شده، و دربارة نمازها، اذکار و ادعیه ای است که مؤمنان باید در روزها و شب‎های هفته، ماه و سال بخوانند. نه باب نخست کتاب دربارة دعاهای روزهای هفته است. بیشتر مطالبی که در پی نه باب نخست می‎آید دربارة روز جمعه و دعاهایی است که در این روز باید خواند31 کتاب مذکور توسط مؤسسه الآفاق در سال 1371 ش به تحقیق جواد قیومی اصفهانی به چاپ رسیده است.

3- الدّروع الواقیه مِن الاخطار فیما یعمل فی شهر یوم علی التکرار: این کتاب، مجموعه دعاهایی است که آدمی را از بلاها و خطاهای گوناگون نگه می‎دارد. کتاب مذکور در 22 فصل تدوین گردیده و دعاهایی را که در آن آمده باید در روزهای ویژة هر ماه تکرار کرد32

4- مُهّجُ الدّعوات و منهج العبادات: کتاب باعظمت مهج الدعوات، مربوط به امور طلسمات بوده و در آنها از تعویذات و ادعیه بهره گرفته شده و مشتمل بر انواع حرزهای چهارده معصوم (ع)، قنوتهای ائمه معصومین و ادعیه‎های مأثور، است33

5-فتحُ الابواب بَینَ ذَوی الألباب و بین رَبّ الأرباب فِی الاستخارات: این کتاب مهم و مستقل که در زمینة استخاره تألیف شده فتح الابواب سیدبن طاووس است.  کتاب شامل مطالبی است در دفاع از استخاره و نشان دادن استفاده‎های مختلفی که می‎شود از آن کرد. دلیل احتساب این نوع آثار در میان کتابهای دعا، این است که دعاهای عندالاستخاره به تفصیل در آنها آمده است؛ علاوه بر اینکه، خود استخاره نوعی دعا است.34

6-الأمان مِن أَخطار الاسفار و الزمان: این کتاب شریف سید بن طاووس در مورد ادعیه سفر و آنچه که در سفر لازم است مراعات شود، تألیف شده است. برخی از مطالب کتاب بدین گونه است: آداب سفر و دعاهای آن و حرزهایی که باید همراه داشت، یارانی که باید همراهشان بود، چگونگی رفتار با همسفران، چگونگی محافظت خود از خطر و مرض، و ادعیه برای مراحل مختلف سفر.35

7- فلاح السائل و نجاح المسائل فی عمل الیوم و اللیل: این کتاب مستطاب، مشتمل بر دو جزء و شامل 43 فصل است. اولین جزء مشتمل بر سی فصل و شامل ادعیه‎ای است که باید میان ظهر و شب خوانده شود؛ جزء دوم مشتمل بر ادعیه‎ای است که از وقت بیدار شدن برای نماز شب تا قبل از ظهر باید خوانده شود.36

د) ادبیات دعا پس از ابن طاووس تا کفعمی:

از زمان درگذشت سید بن طاووس در سال 664 تا سال درگذشت کفعمی در سال 905 آثار دیگری بر ادبیات دعایی شیعه افزوده شد. یکی از رایج ترین این آثار کتاب "عُدة الدّاعی و نجاح السّاعی" تألیف ابن فهد حلی (م 841 ق) است.

این کتاب با عنوان نبذه الداعی فی مختصر عده الداعی توسط خود ابن فهد تلخیص شده است.37

ابن فهد حلی از دانشمندان و فقهای نامی، و صاحب آثار ذی‎قیمت علمی و دینی بوده، و از لحاظ قداست نفس و طهارت روح و تقوی و فضیلت، نظیر سید بن طاووس، سید مهدی بحرالعلوم و از اعاظم و افاخم علمای طراز اول محسوب می‎شوند.38

کتاب کم نظیر عُدّة الدّاعی و نجاح الساعی ابن فهد حلی، دارای یک مقدمه، شش باب، یک ارشاد و یک خاتمه به شرح ذیل می‎باشد:

مقدمه: تعریف دعا، باب اول: تشویق به دعا، باب دوم: اسباب اجابت، باب سوم: اوصاف دعاکننده، باب چهارم: کیفیت دعا، باب پنجم: ذکر، باب ششم: تلاوت قرآن. ارشاد: اهمیت تقوا و ترک گناه، خاتمه: اسماء حُسنای الهی.39

یکی از چهره‎های شاخص و درخشان در دعای شیعی، تقی‎الدین ابراهیم بن علی بن حسن بن محمد بن صالح عاملی جبعی معروف به کفعمی است. شیخ کفعمی از مشاهیر فضلا و محدثین و صلحا و متورعین و شخصیتی عابد و زاهد بوده و دارای تصانیف متعددی که بیشتر در زمینه ادعیه و حدیث و موعظه است، می باشد.40

در فوائد الرضویه در شرح حال ایشان آمده است: شیخ ثقه، جلیل فاضل، ادیب، محدث، شاعر، عابد و زاهد، معروف به شیخ کفعمی است. و این شیخ صاحب تألیفات شریفه است از جمله: مصباح و بلدالأمین در دعا.

درمورد مرحوم کفعمی حکایتی غریب نقل است که ملخّصش آنکه: "وقتی یکی از کشاورزان جبل عامل، زمین را با گاو شخم می‎کرد برای زراعت کردن، ناگاه به سنگ بزرگی برمی‎خورد، آن را می‎کَند، مرده ای را با کفن می‎بیند که مثل شخص متحیر سر از خاک برمی‎دارد و به طرف راست و چپ نگاه می‎کند آنگاه می‎گوید: "مگر قیامت برپا شده" این را می‎گوید و می‎افتد، آن شخص زارع نیز با دیدن این صحنه غش می‎کند و وقتی به هوش می‎آید از حقیقت امر تفتیش می‎کنند می‎بینند روی آن سنگ نوشته شده بود هذا قبر ابراهیم بن علی الکفعمی".41

شیخ کفعمی، مانند سید بن طاووس، به کتابهای دعا اشتیاق وافری داشت. دو اثر مهم دعایی او که نفوذی دیرپا در فرهنگ شیعی به دست آورد. عبارتند از: 1- البلد الأمین. 2- جُنة الأمان الواقیه که به عنوان مصباح کفعمی معروف است.

1-البلد الأمین: نام کامل آن "البلد الأمین و الدّرع الحصین من الادعیه و الاعمال و الاوراد و الاذکار" است که، از کتب مشهور و معتبر در دعا و آداب دینی و امور عبادتی محسوب می‎شود.

مؤلف، اثر خود را با مقدمه کوتاهی آغاز کرده، سپس به ذکر آداب تطهیر، مختصری از احکام وصیت و نماز میت و تعقیبات نماز، و دعاهای هنگام خواب پرداخته است، آنگاه ادعیه و اعمال هفته، آداب استخاره، اعمال و ادعیه ماهها با آغاز از ماه رجب، و ختم به ماه جمادی‎آلاخر را آورده و بعد زیارات و نمازهای مستحب را به ترتیب یاد نموده است. 42

2-جُنه الامان الواقیه (مصباح): تألیف این کتاب توسط کفعمی، در 27 ذی‎قعدة سال 895 پایان یافته است. این کتاب در پنجاه فصل تنظیم شده و شامل ادعیه و اوراد و اذکار و مشتمل بر آداب دینی و دعایی و امور عبادتی است و تفاوت چندانی با کتاب بلد الأمین ندارد. کفعمی در نقل از کتابهای دعا به طور عمده به نقلهای ابن طاووس متکی است، گر چه به صراحت به این امر اشاره نکرده است. وی در خاتمه حواشی الجُنه الأمان الواقیه (مصباح) ضمن فهرست، از نام 239 کتاب به عنوان کتابهایی که از آنها نقل شده، یاد کرده است.43

قابل ذکر است که آثار مرحوم کفعمی به عنوان منابع و مأخذ در تألیف آثار دعایی توسط آیندگان از جمله شیخ عباس قمی در تألیف مفاتیح الجنان و علامه مجلسی در تألیف زادالمعاد، مورد رجوع و استفاده بوده است.

و)ادبیات دعا پس از کفعمی تا شیخ عباس قمی

پس از مرحوم کفعمی، کتابهای دعایی مهمی نوشته شده، که از میان آنها برخی شهرت ویژه یافته است که عبارتند از:

1) مفتاح الفلاح: مشهورترین و رایج ترین تألیف در دوره پس از کفعمی دوره صفویه که در بین خواص علما معروف است. مفتاح الفلاح تألیف مرحوم شیخ بهائی (م 1030) است.

در کتب تراجم از شیخ بهایی به عنوان شخصیت جلیل القدر، عظیم المنزله، رفیع الشأن، کثیر الحفظ، اُستاذُ الأساتذه و المجتهدین، أحد نوابغ الأمه الاسلامیه و … یاد شده است.44

کتاب شریف و ارجمند مفتاح الفلاح یکی از ارزنده‎ترین کتب شیعی در فرهنگ دعا، محسوب می‎شود، اهمیت این اثر باعظمت، یکی به جهت جلالت قدر و شخصیت باعظمت نویسنده این کتاب می‎باشد و دیگر اینکه یک مجموعه کامل دعایی است که برای اوقات شبانه‎روزی در هر ساعتی که انسان بخواهد با پروردگار جلیلش مناجات کند، برنامه دارد.45

در کتاب "نور علی نور در ذکرو ذاکر و مذکور" تألیف حسن زاده آملی آمده است:

"امید آنکه در حوزه‎های علمیه، صحف ادعیه و اذکار که از ائمه اطهار ما صادر شده‎اند، و بیانگر مقامات و مدارج و معارج انسانند از متون کتب درسی قرار گیرند و در محضر کسانی که زبان فهم و اهل دعا و سیر و سلوکند و راه رفته و راه نمایند، درس خوانده شوند.

در نظر این کمترین اول "مفتاح الفلاح" شیخ بهایی، و پس از آن "عده الداعی" ابن فهد حلّی، و بعد از آن … در عِداد کتب درسی درآیند که نقش خوبی در احیای معارف اصیل اسلامی است."

معلم بزرگ آیه الله ملاحسینقلی همدانی که به فرمودة بعضی از مشایخ، سیصد تن از اولیای الهی در محضر او تربیت شده‎اند، می‎فرمود: کتاب "مفتاح الفلاح" شیخ بهایی برای عملی کردن خوب است.46

2) زاد المعاد: کتابی است در زمینه دعا، تألیف علامه ملا محمد باقر مجلسی (م 1110 ق) به معنی توشه آخرت، مشتمل بر اذکار و ادعیه مذهبی که از ائمه سلام الله علیهم اجمعین نقل شده، و شرح مختصری است از تکالیف و اعمال مستحبی شیعه امامیه و پیش از مفاتیح الجنان شیخ عباس قمی، معروف ترین کتاب معتبرادعیه شیعه به شمار می‎رفته است.

این کتاب مشتمل بر چهارده باب برابر با تعداد چهارده معصوم (ع) و مجموعاً چهل و نه فصل دارد.47

3) مفاتیح الجنان: مشهورترین و رایج‎ترین تألیف مرحوم محدث قمی (شیخ عباس قمی) کتاب شریف و نامدار مفاتیح الجنان است، که چون پس از قرآن مجید، نامی‎ترین کتاب مورد تقدس جامعه شیعه امامیه و مردم فارسی زبان است، پس از کتاب خدای عالم، در کمتر خانه فرد شیعه باایمانی است که نباشد، لذا نیاز چندانی به معرفی و شرح و بسط مقال ندارد، مع‎الوصف می‎گوییم: محدث قمی چنان که خود در پایان چاپ اول مفاتیح می‎گوید، آن را در مشهد مقدس و کنار بارگاه پرنور حضرت امام رضا (ع) به سال 1344 ه.ق تألیف کرده است.

کتاب مفاتیح الجنان شیخ عباس قمی در سه باب تدوین شده است:

باب اول) در تعقیب نمازها و دعاهای ایام هفته و اعمال شب و روز جمعه و بعضی ادعیه مشهوره و مناجات خمس عشر و غیرها.

باب دوم) در اعمال ماههای سال و فضیلت و اعمال روز نوروز و اعمال ماههای رومی.

باب سوم) در زیارات و آنچه مناسب آن باب است.

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( شنبه 94/2/19 :: ساعت 12:19 عصر )
»» اسامی قرآن در قرآن و احادیث نبوی

 

 

نام های قرآن در قرآن

قصص الحق: «بی گمان، این همان قصه راست است» (آل عمران: 62). قصه های راست، اوست و حکایت ها درست در اوست.

قَسَم: «و اگر بدانید آن سوگندی بزرگ است» (واقعه، 76). حق سبحانه، او را سوگند خواند.

قَیّم: «(کتابی) درست و راست» (کهف، 17) و معنی او، راست و درستکار باشد.

کلام: «تا این که سخن خدا را بشنود». (توبه، 6)

کوثر: به قول بعضی «ما خیر کثیر را به تو عطا کردیم» (کوثر، 1) قرآن را به جهت بسیاری احکام و اخبار و قصص و آثار که در او مندرج است کوثر می خواند.

کریم: «بی گمان این قرآنی بزرگوار است» (واقعه، 77). کرمِ قرآن به نسبت قاری و سامع، نهایت پذیر نیست.

مثانی: «خدا بهترین سخنی را فرو فرستاد کتابی است که... دو دو (مکرر) است» (زمر، 23). و آن، به معنی دوباره باشد و به جهت تکرار قصص، آن را مثانی فرمود و نیز گفته اند که قرآن را بدان واسطه مثانی نام نهاد که آیاتش بر مزدوجات، مشتمل است، چون امر و نهی، وعد و وعید، بیم و امید، ثواب و عقاب، عدل و فضل، فرض و نفل، تکلیف و تشریف و علم و عمل، بهشت و دوزخ و مؤمن و کافر و... .

موعظه: «به یقین شما را از پروردگارتان موعظتی آمد» (یونس، 57) و قرآن موعظه ای است نافع (سودمند) و نصیحتی جمیع منافع را جامع؛ گوینده، ربّ العالمین؛ و رساننده، جبرئیل امین؛ و ادا کننده، سیّدالمرسلین؛ و خبر دهنده، علمای دین و ارباب کشف یقین؛ سخت دل کسی که بدین وعظ، پندپذیر نگردد و بدبخت کسی که از این پند، بهره ور نشود.

مُفَصّل: «به سوی شما، کتاب را به تفصیل فرو فرستاد» (انعام، 114). معنی مفصّل، تفصیل یافته باشد؛ یعنی امر و نهی و حلال و حرام او از یکدیگر ممتاز است و هر یک از احکامش جداگانه در مرتبه استقلال و امتیاز.

مکنون: «در کتابی نگاه داشته شده (که لوح محفوظ است)» (واقعه، 78)؛ یعنی پوشیده، و خدای او را مستور داشته و محفوظ ساخته از آن که باطل بر وی مُتَطرّق تواند شد و گفته اند حقیقت وی مخفی است از نظر اغیار، چون دُرّ که در جوف (درون) صدف پوشیده باشد از لوث و غبار.

منادی: «به راستی ما منادی ای شنیدیم که برای ایمان ندا می کرد» (آل عمران، 193). بهترین خواننده به طریق حق، قرآن است، طوبی مر هوشمندی را که به گوش جان ندای او بشنود و به سمع قبول، طاعت دعوت او را اصغا نماید.

مُهَیمَن: یعنی گواهِ راست، «و این کتاب... تصدیق کننده است آنچه را از کتاب ها (ی آسمانی) که پیش از او بوده و مسلط و مراقب و حافظ و گواه بر آنهاست» (مائده، 5). قرآن گواه کتاب های گذشته است.

مُصَدّق: یعنی باور دارنده، «(قرآنی که) تصدیق کننده کتاب های (آسمانی) پیش از اوست» (بقره، 97). کتب (آسمانی) گذشته را تصدیق کند و به راستی آن حکم فرماید.

مجید: «و آن قرآنی گرامی است» (بروج، 21) و معنی او، بزرگوار بود.

مبین: «قرآن آشکار» (یس، 69) و «کتاب آشکار» (قصص، 2) مبین، یعنی آشکار و آشکار کننده به قرآن، روشن و هویدا به خود است و روشن کننده اسرار ازل و ابد است.

مبارک: «و این کتابی است مبارک که آن را فرو فرستادیم» (انعام، 92). برکت او را غایت و میمنت او را نهایت نیست.

متشابه: «کتابی است که متشابه است» (زمر، 23) متشابه، مانند را گویند؛ یعنی آیات قرآن در حُسن عبارت و محض بلاغت، یا در وجوه اعجاز و طرق حکمت، متشابه یکدیگرند.

نجوم: «و به جایگاه های ستارگان سوگند یاد می کنم» (واقعه، 75). نجوم، جمع نجم است و او مقداری باشد از چیزی و مراد بعضی از قرآن است که به هر وقت نازل شده.

نعمت: «و اما نعمت پروردگار خویش را بر زبان آور (و یاد کن)» (ضحی، 12). کتاب کریمِ اوست که اعظم نعمت های عمیمِ اوست.

نور: «و از نوری که با او فرستاده شد پیروی کردند» (اعراف، 157). روشنی جان و دل به لَمَعات انوار اسرار اوست، و روشنایی خانه آب و گل به پرتو آفتاب اخبار و آثار او.

نَبَأ: «بگو که آن، خبری است بزرگ» (ص، 67). قرآن خبری بزرگ است. هر بی خبری به سرحد معرفت او پی نبرد بلکه هیچ باخبری نیز از کُنه حقیقت وی خبر نیابد.

;راز تو بر بی خبران بسته در ;باخبران نیز ز تو بی خبر

وحی: «جز این نیست که من شما را به وحی (و فرمان آسمانی می ترسانم)». (انبیاء، 45)

هُدی: «راهنمای پرهیزکاران است» (بقره، 2)؛ یعنی راه نماینده سالکان به سر منزل مراد، و رهاننده سرگشتگان از بیابان ضلال و عِناد.

;گمشدگانیم در این تنگنای ;ره تو نمایی که تویی رهنمای

تصدیق: «(و این قرآن) تصدیق چیزی است (از کتب پیشین) که میان دو دست اوست» (یونس، 10) به معنی مصدق است.

صُحُفٌ مُطَهَّره: «پیامبری از (جانب خدا) که صحیفه های پاک را (بر ایشان) می خواند» (بینه، 2) صحیفه های پاک از نقوش باطل و صورت های بی حاصل.

حجّت بالغه: «بگو حجت بالغه از آنِ خداست» (انعام، 149). قرآن در بیان حلال و حرام، حجّتی است کافی و بر صحّت وحدانیّت احد و رسالت احمد صلی الله علیه و آله برهانی وافی.

قول: «پس بندگان مرا بشارت ده، آنان که سخن را می شنوند» (زمر، 17 و 18)؛ یعنی گفته شده، گفتاری مقرون به راستی، و مقدّس از کجی و کاستی.

;قولی است ز نقش هر خلل پاک ;ارباب عمل از او طربناک

نام های قرآن در احادیث نبوی

افضل: قرآن فاضل ترین همه چیزهاست فرود (به غیر از) خدای تعالی.

جوامع الکلم: قرآن را جوامع گفت به جهت آنکه جامع است؛ جمیع آنها را که خلق بدان محتاجند.

شافع: یعنی درخواست کننده قاری.

ماحِل: یعنی سعی نماینده در خصوص مخالف خود.

مُشَفَّع: یعنی شفاعت داده درباره هر که خواهد .

مصدَّق: یعنی باور داشته شده در هر چه گوید.

متین: قرآن، دست آویزی استوار که انفصام و انقطاع بدو راه نیابد.

مأدبه: (قرآن کتابی است) که مهمانی خدا و مهمانی خیرالامم است.

عِصمه: به معنی عاصم است؛ یعنی نگاه دارنده از بلاها.

مِنجاة: محل نجات باشد؛ یعنی هر که پناه به قرآن بَرَد، از آفت ها نجات یابَد، و به جای منجاة، لفظ نجات نیز وارد است و در نهایت، هر دو یکی است.

ثقل: به راستی که من دو چیز گرانبها در میان شما به جای می گذارم. ثقل آن را گویند که او را قدری باشد و گران باشد به قیمت نه به وزن. (و قرآن، ثقل باشد).

سبب: و آن رَسَن باشد.«و این قرآن سبب و ریسمانی است که یک طرف آن در دست خدای عزوجل است و سوی دیگرش در دستان بندگان» و معنی این راجع است به همان معنی که در «حبل» گفته شد.

;قرآن سبب خلاصی ماست ;زیبا سبب است گفتمت راست

معنی ظاهرِ هر اسم، رحم ذکر یافت، اما در هر یکی، اشارت ها مندرج است که جز اهل آن، بدان نرسند. آنها که قدم همت از منزل صورت بیرون ننهاده اند نظر ایشان جز بر نام نباشد و جمعی که به بال اقبال، در فضای هوای معنی پرواز نموده اند، از آینه اسم جمالِ مسمّی بر ایشان ظاهر گردد.

;اسم دیدی رو مسمّی را بجوی ;مَهْ به بالا دان نه اندر آب جوی
;درگذر از صورت و از نام خیز ;وز لقب وز نام در معنی گریز
;ور ز نام و حرف خواهی بگذری ;پاک کن خود را ز خود هین یکسری


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( شنبه 94/2/19 :: ساعت 12:17 عصر )
»» آتش دوزخ‏

 

 

 

شیخ صدوق در روایتى مستند از حضرت صادق (ع) روایت میکند:

روزى رسول خدا صلى الله علیه وآله نشسته بودند که جبرئیل به محضرش آمد درحالى که غمناک و حزین بود و رنگ چهرهاش دگرگون مینمود، پیامبر فرمود: چه شده که تو را غمناک و غصه دار میبینم؟

پاسخ داد چرا این گونه نباشم در حالى که امروز دمه‏ «3» هاى دوزخ را در دوزخ قرار دادند، پیامبر فرمود: دمههاى دوزخ چیست؟ جبرئیل گفت: خداى تعالى به آتش فرمان داد، پس آن را هزارسال برافروخت تا قرمز شد، سپس به آن فرمان داد و هزارسال آن را برافروخت تا سپید گشت، آنگاه به آن فرمان داد پس آن را هزارسال برافروخت تا سیاه شد و آن سیاه و تاریک است. پس اگر حلقه‏اى از زنجیر به آتشى که طولش هفتاد ذراع است بر اهل دنیا قرار دهند، دنیا از حرارتش آب شود، و اگر قطره از زقوم و ضریع دوزخ در آشامیدنى اهل دنیا چکانده شود، اهل دنیا از بوى بد و متعفنش میمیرند ... «4»

از حضرت حق روایت شده است:

«و عزتى لوقطرت قطرة فى بحورالدنیا لاجمدت کلّ بحر، ولهدت کل جبال، ولتشقّقت الارضون السبع من حرها:» «5»

به عزتم سوگند اگر قطره‏اى از مواد مذاب آتش دوزخ در دریاهاى دنیا بچکد همه دریاها خشک میشوند، و همه کوهها فرو میریزند، و زمینهاى هفت گانه از شدت حرارتش میشکافد!!

در روایتى از قول پیامبر اسلام آمده:

«لوکان فى هذا المسجد مأة الف اویزیدون ثم تنفّس رجل من اهل النار فاصابهم تنفّسُه لاحترق المسجد ومن فیه:» «6»

اگر در این مسجد صدهزارنفر یا بیشتر باشند سپس مردى از اهل آتش درمیان آنان نفس بکشد و نفسش به آنان برسد همه آنان و مسجد را میسوزند!

و در روایت دیگرى آمده: اگر اهل دوزخ را برآتش دنیا نهند خوابشان بپرد «7» کنایه از این که آتش دنیا در برابر آتش آخرت گلستان است.

ابن بکیر از حضرت صادق (ع) روایت میکند:

«ان فى جهنم لوادٍ للمتکبرین یقال له سقر شکى الى الله تعالى شدّة حره وسأله ان یأذن له ان یتنفس فاذن له فتنفس فاحرق جهنم:» «8»

همانا در دوزخ درّه‏اى است که جایگاه متکبران است، آن را سقر میگویند، از شدّت حرارت و گرمیاش به خدا شکایت کرد و از حضرت حق خواست که به او اجازه تنفس دهد، چون به او اجازه تنفس داد با نفش زدنش دوزخ را به آتش کشید!

از حضرت باقر (ع) روایت شده:

مسلماً اهل آتش هم چون سگان و گرگان فریاد زشت میزنند و زوزه میکشند، این فریاد و زوزه به خاطر برخوردشان با عذاب دردناک است، چه گمان میبرى به گروهى که در دوزخ اسیرند و راهى به سوى مرگ ندارند؟ عذاب برآنان سبک نمیشود، در دوزخ تشتنه و گرسنهاند، چشمانشان ضعیف و تیره است، کرولال و کورند، رویشان سیاه است، دورشده ورانده اند، پشیمان و حسرت زده اند، مورد خشم و غضب اند، به آنان ترحم نمیآورند، و عذابشان را تخفیف نمیدهند، به آتش واردشان میکنند، و از حمیم دوزخ مینوشند، و از زقوم میخورند، با چنگالهاى آهنین میکوبندشان و با تبرهاى آتشین آنان را میزنند، ملائکه خشمگین و سخت گیر به آنان رحم نمیکنند، و آنان را به صورت در آتش میکشند، و با شیاطین در یک زنجیر میبندند، و با بندهایگران و زنجیرهاى سنگین مقیدشان میسازند، اگر دعا کنند پاسخشان را نمیدهند، و اگر حاجتى بخواهند برآورده نمیکنند، این است حالى کسى که وارد آتش میشود. «9» زیدبن على از پدرانش از امیرالمؤمنین از رسول خدا روایت میکند که پیامبر فرمود:

این آتش دنیاى شما جزئى از هفتاد جزء از آتش دوزخ است، شعله و حرارت آن را هفتاد بار با آب فرونشانده اند، اگر اینگونه نبود هیچ انسانى قدرت‏ فرونشاندن التهاب آن را نداشت، آتش دنیا را نهایتاً در قیامت میآورند و برآتش دوزخ مینهند، فرشته مقربى و پیامبر مرسلى نمیماند مگر این که از ترس نعره آتش دوزخ به زانو میافتد: «10» در روایت بسیار مهمى از رسول خدا نقل شده که آن حضرت فرمود:

«ارغبوا فیما رغبکم الله، واحذروا مماحذرکم الله، وخافو ما خوفکم الله به من عذابه و عقابه و من جهنم فانه لوکانت قطرة من الجنة معکم فى دنیاکم التى انتم فیها لطیبتها لکم، ولوکانت قطرة من النار معکم فى دنیاکم التى انتم فیها لخبثتها علیکم:» «11»

درآنچه خدا شما را به آن ترغیب و تشویق نمود رغبت کنید، و از آنچه خدا شما را برحذر داشت حذر کنید، و بترسید ازآنچه خدا به سبب آن شما را از عذاب و کیفر و دوزخش ترسانید، بیتردید اگرقطره‏اى از بهشت در دنیائى که در آن زندگى میکنید با شما باشد دنیایتان را براى شما خوش آیند میکند، و اگر قطره‏اى از آتش در دنیائى که در آن هستید با شما باشد دنیاشان را مورد نفرت شما مینماید!

 

پی نوشت ها:

 

 

______________________________

(1)- انبیاء، آیه 98.

(2)- صافى، ج 1، ص 102.

(3)- وسیله اى چرمى در قدیم بود که با دمیدن آن آتش را شعله ور مى ساختند.

(4)- علم الیقین، ج 2، ص 1032.

(5)- کشف الاسرا، ج 1، ص 107.

(6)- علم الیقین فیض، ج 2، ص 1034.

(7)- تفسیر ابوالفتوح، ج 1، ص 106.

(8)- کافى، ج 2 و کتاب ایمان و کفر، باب الکبر، ص 310.

(9)- علم الیقین، ج 2، ص 1036.

(10)- بحار، ج 8، ص 288.

(11)- محجة البیضاء، ج 8، ص 358



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( شنبه 94/2/19 :: ساعت 12:15 عصر )
»» دین و دینداری در دوره غیبت

 



امتحان انسان یکی از سنت های مهم الهی است که در طول زندگی بشر به شیوه های گوناگون انجام می گیرد تا میزان پای بندی افراد به اصول و احکام دینی مشخص شود . بر این اساس، یکی از فلسفه های مهم غیبت امام زمان (عج) امتحان بشر است . امتحان الهی در عصر غیبت به صورت های گوناگون صورت می گیرد ; از جمله این آزمایش ها که امتحان الهی در روایات زیادی به آن تصریح شده است، پایبندی به عقاید و حفظ ایمان است . از این رو، یکی از هشدارهای مهم و تاکیدهای مکرر در عصر غیبت، مراقبت از دین و ارزش های دینی است .

امام کاظم (ع) در روایتی می فرمایند: وقتی پنجمین فرزند از فرزندان من غایب شد، در مورد دین خود بسیار مراقب باشید . مبادا کسی شما را از دین تان جدا سازد . (1)

امام صادق (ع) ضمن اشاره به سختی دین داری و حفظ ایمان در عصر غیبت، می فرمایند: . . . صاحب الامر دوران غیبتی در پیش دارند که در آن زمان، حفظ دین همانند شاخه پر خار درخت قتاد را با دست تراشیدن است . . . چه کسی می تواند چنین کاری را با دست خود انجام دهد؟ بنابراین، بندگان خدا باید در دوران غیبت حجت الهی تقوا را پیشه خود سازند و دین خدا را رها نسازند .

در همین زمینه حضرت علی (ع) می فرمایند: پس از غیبت امام عصر (عج)، مردم دچار حیرت و سرگردانی بسیار سختی می شوند ; گروهی گمراه می شوند و گروهی دیگر، علی رغم تمام ناملایمات، بر هدایت باقی مانند . (2)

از مجموعه این گونه روایات کاملا آشکار می شود که در دوره غیبت شرایطی پیش خواهد آمد که دینداری و پایبندی به ارزش های انسانی و اخلاقی بسیار مشکل خواهد بود . با این حال، گروه های زیادی علی رغم این سختی ها، لحظه ای از دین خود دست بر نخواهد داشت و با تمام وجود به حفظ ارزش ها و احکام الهی، که تضمین کننده سعادت دینا و آخرت انسان است، پافشاری خواهند نمود .

حال این سؤال مطرح می شود که مگر در دوران غیبت امام (عج)، اوضاع و شرایط جوامع چگونه خواهد بود که دین افراد این چنین در معرض تهدید واقع خواهد شد؟ در پاسخ به این پرسش باید گفت: از مجموع روایات و منابع دینی چنین بر می آید، عوامل گوناگونی در پیدایش این شرایط مؤثر است، از جمله:

1 . غیبت امام معصوم (ع)

صرف نظر از علت غیبت امام عصر (عج)، به یک معنا ریشه همه گرفتاری های مردم در دوران غیبت، به عدم دسترسی به امام معصوم (ع) باز می گردد . از این رو، مهم ترین وظیفه برای منتظران، دعا برای فرج امام زمان (عج) است، چون با ظهور آن حضرت، مشکلات بر طرف شده و موانع موجود بر سر راه تکامل انسان ها تا حدود زیادی بر داشته خواهد شد . در اشاره به گرفتاری های دوره غیبت و برکات حکومت حضرت مهدی (عج)، در دعای افتتاح می خوانیم:

«اللهم نشکوا الیک فقد نبینا صلواتک علیه و آله و غیبتة ولینا و کثرة عدونا . . . پروردگارا به تو شکایت می کنیم از نبود پیامبرمان و از غیبت ولی مان و از فزونی دشمنان و کمی نفرات پیروان اهل بیت و سختی های فتنه و هجوم حوادث بر علیه ما . . .» و در همین دعای شریفه، ضمن آرزوی حاکمیت دولت کریمه اهل بیت، که با ظهور منجی عالم بشریت تحقق پیدا خواهد کرد، می خوانیم: پروردگارا! درود بفرست بر ولی امرت حضرت قائم (عج)، که چشم امید همگان بدوست و عادلی که جهانیان در انتظار اویند، خداوندا! در روی زمین به او تمکن بخش و او را گرامی ساز و به وسیله او، عزیز و گرامی بودن را به بندگانت ارزانی دار . . . به وسیله او، دین و سنت پیامبرت را پیروزی بخش . خداوندا! ما مشتاق آن دولت کریمه هستیم که به وسیله آن، اسلام را عزیز ساخته و اهل نفاق را خوار، ذلیل خواهی نمود . . .

از دقت در مضامین این تعابیر، به خوبی روشن می شود که در نتیجه غیبت امام (عج) دشمنان با انواع دسیسه ها و تهاجمات در مسیر هدایت مردم موانع ایجاد می کنند و دینداران واقعی را با انواع توطئه های فکری و فرهنگی و اعتقادی دچار مشکل می سازند .

2 . پیدایش اختلافات فکری و عقیدتی

ایجاد و پیدایش شبهه و فتنه های فکری و اعتقادی از جمله خطرناک ترین وقایع دوران غیبت است . بسیاری از افراد منحرف و بی تقوا در این دوره، با اهداف دنیا پرستانه ای که دارند، گروه های مردم را با ایجاد برخی مسلک های غلط و منحرف از مسیر راستی مکتب اهل بیت دور می سازند و بدین وسیله، موجب تفرقه و به هم خوردن صفوف متحد توده های مردم می شوند . رواج مرام ها و مسلک های نادرست و منحرف در نهایت، منجر به تفرقه دینی و گرفتاری مردم به دست زمام داران نا اهل و ناصالح می گردد . امام باقر (ع) ضمن اشاره به چنین پیش آمدی می فرمایند: در دوران غیبت اختلاف های شدید در میان مردم پدید می آید و وحدت دینی آنان خدشه دار می شود (3) و در نتیجه این اختلافات اعتقادی، مکاتبی پدید می آیند که تعداد زیادی از مردم را آن چنان به خود جذب می کنند، که راه اهل بیت، که همان اسلام راستین است، بی رهرو می گردد . امام صادق (ع) در این باره می فرمایند: در زمان غیبت، مردمان را می نگری که به پیروی از عقاید و بافته های ذهنی یکدیگر می پردازند و به پیروی از افراد بدکردار می پردازند . در اعمال و رفتارشان از آنان تبعیت می کنند . از این رو، راه مستقیم مسلک صحیح شریعت اسلامی بی رهرو می شود . (4)

3 . فریفتگی مردم به رزق و برق دنیا

یکی دیگر از گرفتاری های مردم در دوره غیبت، گرایش آنان به رزق و برق دنیاست . تعداد زیادی از مردم به دلیل کوتاهی در انجام وظایف مربوط به دوره غیبت و دسیسه های پی در پی دشمنان، کم کم از ارزش های دینی و فضائل اخلاقی و انسانی دور می شود . و در مقابل، در لذات مادی و زینت های دنیوی غرق می شوند و به اندازه ای در این گونه امور افراط می کنند که تقریبا مبتلا و مرتکب همه کارهای ناپسندی می شوند که از دید شریعت اسلام ممنوع شده است . رسول اکرم صلی الله علیه وآله در این باره می فرمایند: برای مردم زمانی فرار می رسد که هم و غم آنان فقط شکم شان و ارزش و اعتبارشان به تجملات زندگیشان و . . . دین و آیین شان ثروت و مالشان می شود . بدانید که اینان بدترین خلایق اند و در نزد خداوند برای آنان هیچ گونه ارج و منزلتی وجود ندارد . (5)

باز در توصیف این عصر، از آن حضرت روایت شده است: در آن زمان ربا شیوع پیدا می کند، کارها از طریق پرداختن رشوه انجام می گیرد و ارزش و اعتبار دین به شدت تنزل پیدا می کند . و در مقابل، دنیا در نظر مردم بسیار ارزشمند می شود . (6)

آن حضرت درباره رفتار مردم این عصر می فرمایند: زمانی بر امت من می آید که در آن زمان، دل های آنان پلید و آلوده شده، در مقابل ظاهرشان به طمع دینا آراسته می گردد . به آنچه در پیشگاه خداوند است دل نمی بندند، کار آنان ریا و جلوه های خوف از خدا در دل آنان راه نمی یابد . . . خداوند دعاهای آنان را مستجاب نمی کند . (7)

روشن است، همان گونه که امام صادق (ع) فرمودند: در چنین شرایطی، اهل باطل بر اهل حق چیره می شوند . منکر و بدی ها به صورت آشکار در جامعه مشاهده می شود و کسی جرات نهی کردن از آن را پیدا نمی کند . اگر کسی به مرتکب منکر اعتراض کند، همه به طرفداری از او برمی خیزند و افراد فاسق در ارتکاب به کارهای ناپسند روز به روز گستاخ تر می شوند و بر این کار تشویق می گردند . در مقابل، پیروان حق خوار و کوچک شمره می شوند . (8)

چه باید کرد؟

اگر اوضاع و شرایط جهان و افکار و عقاید و اخلاق توده های مردم در عصر غیبت امام (عج) رو به انحطاط خواهد بود، پس چه باید کرد؟ ! آیا تلاش برای دینداری و حاکمیت ارزش های دینی کاری عبث و بیهوده است؟ ! در نتیجه، ما نیز باید همانند برخی مفسران ناصواب انتظار که معتقدند در دوره غیبت باید از هر گونه کار اصلاحی خودداری و فقط منتظر بود تا امام ظهور کنند و اوضاع را سامان بخشند؟ . . .

حقیقت این است که چنین تفکری با روح تعالیم اسلامی منافات دارد ; زیرا اولا، مقطعی از تاریخ احکام و قوانینی اسلامی تعطیلی نمی پذیرند . ثانیا، بر اساس مجموعه رهنمودهای اولیای الهی مسؤول زمینه سازی ظهور حضرت از طریق عمل به تعالیم اسلامی هستیم ; یعنی نه تنها جایز نیست از انجام تکالیف دینی کوتاهی کنیم بلکه با توجه به مسائل و مشکلات عصر غیبت و شرایط خاصی که در این دوره پیش می آید، به مراتب بیش تر، و دقیق تر از دوران حضور امام باید به انجام وظیفه بپردازیم . در برخی روایات به این حقیقت تصریح شده است که تا زمانی که آمادگی لازم فکری و اعتقادی و اجتماعی در توده های مردم فراهم نشود و یاران با ایمان و شجاع و مخلص تربیت نشوند، زمینه ظهور حضرت فراهم نخواهد شد .

بنابراین، آن دسته از روایات که از سختی ها و نابسامانی ها دروان غیبت سخن به میان می آورند، با هدف ایجاد و انگیزه بیش تر برای پای بندی به احکام دینی و هشدار نسبت به گرفتار آمدن به معضلات فکری، دینی، اجتماعی است .

در روایاتی که سخن از مؤمنان دوران غیبت به میان آمده است، از مؤمنان با اوصاف بسیار نیکویی یاد شده است . پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله می فرمایند: هر یک از آنان (مؤمنان واقعی دوره غیبت) اعتقاد و دین خویش را با هر سختی حفظ می کنند . چنان که گویی درختان خار مغیلان را در شب تاریک با دست پوست می کند یا آتش پر دوام را با دست نگاه می دارند . (9)

روشن است آنان با توجه به مضامین این قبیل روایات، علاوه بر تلاش و کوشش مضاعف، با موانع و مشکلات نیز آشنایی پیدا می کنند و پیشاپیش آمادگی های لازم را در خود ایجاد می کنند . در نتیجه در سخت ترین پیش آمدها بر ایمان و عقاید خود پافشاری می کنند و در حد توان به زمینه سازی ظهور کمک می نمایند . امام سجاد (ع) در توصیف مؤمنان عصر غیبت می فرمایند: مردمان زمان غیبت مهدی (عج)، که به امامت آن حضرت پای بندند و همواره در حال انتظار ظهور به سر می برند، از مردمان همه زمان ها برترند ; زیر خدا چنان درک و فهم نیروی تشخیص آنان را قوت می بخشد که غیبت نزد آنان همانند زمان ظهور می باشد . . . آنان به حق اخلاص وزرانند . . . (10)

انسان دین دار عصر غیبت، که دسترسی عادی به امام زمان ندارد، بر اساس درک عقلی و تهذیب اخلاق و اندیشه به یقین والایی دست می یابد و همواره به دفاع از احکام و عقاید دینی می پردازد . این در حالی است که اغلب مردم در رزق و برق و لذات مادی دنیوی غوطه ورند و به احکام و ارزش های دینی و فضیلت های انسانی بی توجه .

امام صادق (ع) می فرمایند: پیامبر صلی الله علیه وآله به علی (ع) فرمودند: یا علی! بزرگ ترین مردمان در ایمان و یقین کسانی هستند که در آخر الزمان زندگی می کنند، آنها پیامبرشان را ندیده اند و امام شان در غیبت به سر می برد، با این همه، آنان از روی علوم و معارف و کتاب هایی که در اختیار دارند، ایمان آورده و در ایمان خود پایداری هستند . (11)

بنابراین، یکی از راه های مهم در امان ماندن از فتنه های آخر الزمان، عمل به وظایف و تکالیف دینی و انجام مسئولیت های دوران غیبت است . به اجمال برخی از این وظایف عبارتند از:

1 . تلاش برای شناخت بیش تر امام عصر (عج) ;

2 . خودسازی و تهذیب نفس ;

3 . انتظار فرج امام زمان (عج) ;

4 . سعی در اصلاح وضع جامعه ;

5 . حفظ و تحکیم پیوند معنوی با امام عصر (عج) ;

6 . پیروی از نائبان امام زمان (عج) ;

ضرورت پیروی از علمای متعهد:

از آنجا که در عصر غیبت امام (عج)، تشخیص وظایف و تکالیف دینی برای افراد به راحتی امکان پذیر نیست، مسؤولیت تبیین احکام دینی و هدایت مردم و حفظ ارزش های اسلامی و دفاع از مکتب اسلام بر عهده عالمان متعهد و با تقوا گذشته شده است . این مرزبانان واقعی مکتب، به عنوان نائبان امام (عج) با به کار بستن توانمندی های لازم علمی، که در بخش های مختلف علوم اسلامی به دست آورده اند، از منابع اصیل دینی یعنی قرآن و سنت، پاسخگوی نیازهای دینی مردم هستند و در راستای حاکمیت احکام و ارزش الهی تلاش کنند . اگر این عالمان، مسؤولیت شناس و دلسوز نباشند، توده های مردم به راحتی از مسیر صحیح اسلامی منحرف شده، دچار انحطاط فکری و اعتقادی می شوند . امام هادی (ع) در روایتی نقش مهم عالمان آگاه و فقهای مسؤولیت شناس با تقوا را این گونه توصیف می کنند: اگر پس از غیبت قائم آل محمد (عج)، نبودند عالمانی که مردم را به سوی او فرا می خوانند و به سوی او راهنمایی می کنند و با برهان های استوار از دین پاسداری می کنند و بندگان بیچاره و ناآگاه را از دام های ابلیس و پیروان او و هم چنین از دام های دشمنان اهل بیت رهایی می بخشند، هیچ کس بر دین خدا باقی نمی ماند . اما علمای دین، دل های متزلزل شیعیان ناتوان را حفظ می کنند، هم چنان که کشتی بان سکان کشتی را حفظ می کند . این دسته از عالمان در نزد خداوند دارای فضیلت و مقام بسیاری والایی هستند . (12)

شرط اصلی حفظ سلامت فکری و عقیدتی مردم در عصر غیبت، نیرویی از این علمای متعهد است . به این امر در بسیاری از روایات اهل بیت نیز تاکید شده است . از جمله امام صادق (ع) می فرمایند: از فقهای جامع الشرایط تبعیت کنید، من آنان را برای شما حاکم قرار داده ام و آنان منصوب ما هستند . شما موظفید در شرایطی که به ما دسترسی ندارید، به آنان رجوع کنید و به گفته های آنا عمل نمایید و حق رد قول آنان را ندارید; چرا که رد آنها، رد ماست و رد ما، رد خداست . (13)

در همین زمینه وقتی از امام عصر سؤال شد که در زمان غیبت شما به چه کسانی مراجعه کنیم و در حوادثی که پیش می آید از چه کسانی تکلیف کنیم و رهنمودهای چه قشری را وسیله هدایت خود قرار دهیم، آن حضرت فرمودند: در حوادثی که برای شما رخ می دهد به راویان احادیث ها (فقهای جامع الشرایط) مراجعه کنید ; چرا که آنان حجت ما بر شمایند و من حجت خدایم . . . (14)

به این ترتیب، برای حفظ عقاید و ایمان مردم، آنان موظف شده اند که در عصر غیبت به عالمان با تقوا و فقیهان واجد الشرایط مراجعه کنند و معالم دین خود را از آنان بیاموزند و تمام رویدادهای زندگی خویش را هماهنگ با دستورالعمل هایی که از متن تعالیم دینی به دست آمده است هماهنگ سازند . . .

بدیهی است اگر مردم در این امر، بدون تقصیر و کوتاهی به انجام وظیفه پرداختند، نه تنها فتنه های عصر غیبت و دسیسه های دشمنان و مدعیان دروغین دین شناس و . . . صدمه ای به دین و اعتقاد آنان نمی زند که عملکرد آنان در چهار چوب تعالیم دینی، روز به روز زمینه ظهور حضرت مهدی (عج) و حاکمیت احکام و ارزش های الهی در سراسر جهان فراهم خواهد ساخت .

پی نوشت:

1 . اصول کافی، ج 1، ص 6، 335 .

2 . کتاب الغیبة، 104 .

3 . کتاب الغیبة، ص 235 .

4 . بحار الانوار، ج 52، ص 259 .

5 . منتخب الاثر، ص 438 .

6 . بشارة الاسلام، ص 26 .

7 . بحار الانوار، ج 52، ص 190 .

8 . بحار الانوار، ج 52، ص 256 .

9 . بحار الانوار، ج 52، ص 256 .

10 . کمال الدین، ج 1، ص 320 .

11 . بحار الانوار، ج 52، ص 125 .

12 . الاحتجاج، ج 1 ، ص 9 .

13 . اصول کافی، ج 1، ص 54 .

14 . احتجاج، ج 2، ص 283



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( شنبه 94/2/19 :: ساعت 12:13 عصر )
»» بررسی ادله جامعیت و جاودانگی قرآن کریم در نهج البلاغه

 

چکیده:

بسیاری از مخالفان قرآن کوشیده اند چنین شبهه افکنی کنند که این کتاب آسمانی با دنیای امروز که عصر پیشرفت علوم و تکنولوژی است، متناسب نیست; بلکه فقط اعجاز عصر پیامبر ختمی مرتبت صلی الله علیه وآله است و صرفا برای زمان ایشان شمولیت داشته است و اکنون همانند کتاب مقدس انجیل صرفا برای استفاده فردی قابلیت دارد.

از این دیدگاه، تئوری جدایی دین از سیاست و در پی آن عدم جامعیت و جاودانگی قرآن کریم داده می شود که مغالطه ای بس خطرناک و شائبه ای ناپسند است.

بدیهی است یکی از نشانه های اعجاز قرآن مجید و از جمله دلایل خاتمیت دین مبین اسلام و برتری آن بر دیگر ادیان، جامعیت و جاودانگی این نسخه الهی است.

ما بر آنیم که ادله جامعیت قرآن کریم را از لابلای سخنان گهربار حضرت علی علیه السلام در نهج البلاغه استخراج کنیم; زیرا بیان حضرت، قطعا دیدگاههای افراط گرایانه و نیز تفریط گرایانه را رد می کند و نظریه ناب در این باره به منصه ظهور می رسد.

جامعیت قرآن از نگاه نهج البلاغه

جامعیت و جاودانگی قرآن کریم از مهمترین مباحث زیر بنایی، جهت شناخت این کتاب الهی و یکی از موضوعات بحث انگیز امروزی است. قطعا تشریح و بررسی دقیق و عمیق این موضوع می تواند بر ادعاهای پوچ در این زمینه خط بطلان کشد.

در پرتو مساله جامعیت، موضوع وجود تمامی علوم مختلف در قرآن که از نظریه های افراطی به شمار می آید حجیت قرآن کریم و نظریه اهل حدیث در این باره و نقد و بررسی این دیدگاه مورد بحث قرار می گیرد.

نهج البلاغه، اخوالقرآن و بهترین و نابترین منبعی است که می تواند ره پویان طریق را در شناخت صحیح و حقیقی قرآن مجید یاری دهد.

در نگاه امیرمؤمنان علی علیه السلام، قرآن نسخه ای جامع و جاودانی است که از نیازهای بشر برای رسیدن به سرمنزل سعادت و کمال، فروگذار نکرده است. حضرت در موارد گوناگون و به شیوه های زیبا و حکیمانه به ترسیم این ویژگی پرداخته است ; در یکی از خطبه های نهج البلاغه (1) با استناد به آیات قرآن، جامعیت آن را بوضوح تشریح کرده است.

حضرت بعد از آنکه درباره دو رای مختلف صادر شده از دو قاضی سخن می گوید، با استفهام انکاری می پرسد: «آیا خداوند دین ناقصی فرو فرستاده و در تکمیل آن از آنان مدد جسته است؟ آیا آنها شریک خدایند و بر خدا لازم است به گفته ایشان رضایت دهد؟ یا اینکه خداوند دین را کامل نازل کرده، اما پیغمبرصلی الله علیه وآله در تبلیغ و ادای آن کوتاهی ورزیده است؟»

آنگاه با استشهاد به آیات قرآن بصراحت به این شبهه پاسخ می دهد: والله سبحانه یقول:

«ما فرطنا فی الکتاب من شی ء» (2)

و قال:

«فیه تبیان لکل شی ء» (3)

و ذکر ان الکتاب یصدق بعضه بعضا، و انه لا اختلاف فیه فقال سبحانه:

«و لو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا» (4)

خداوند می فرماید: «در قرآن از هیچ چیز فروگذار نکرده ایم » و نیز می فرماید: «در قرآن بیان همه چیز آمده است » و یاد آور شده است که آیات قرآن، یکدیگر را تصدیق می کنند و اختلافی در آن وجود ندارد، چنانکه می فرماید: «اگر قرآن از ناحیه غیر خدا بود، اختلافات فراوانی در آن می یافتند.»

مرحوم طبرسی رحمه الله در ذیل آیه 38 سوره انعام به ذکر یکی از این اقوال پرداخته، می نویسد: «مراد از کتاب، قرآن است; چرا که شامل جمیع نیازهای دنیوی و اخروی آدمی است; چه مفصل بیان شده باشد و چه مجمل; اما مجمل آن در لسان پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله تشریح شده و حق تعالی ما را مامور به تبعیت از او کرده است; چنانکه فرمود:

«و ما اتیکم الرسول فخذوه و ما نهیکم عنه فانتهوا (5)

و شما آنچه را رسول حق دستور می دهد(منع یا عطا می کند) بگیرید و هرچه را نهی می کند، واگذارید.» (6)

بنابراین، قرآن مجید از بیان معارفی که موجب سعادت حقیقی انسان در دنیا و آخرت می باشد، فروگذار نکرده است. (7)

علامه طباطبایی در تفسیر آیه 82 نساء پس از برشمردن مفاهیم آیه می نویسد: «از آنجا که قرآن اختلاف قبول نمی کند، تغییر و تحول، نسخ و باطل و غیره را هم نمی پذیرد; از این رو لازم می آید که شریعت اسلامی تا روز واپسین استمرار داشته باشد.» (8)

حضرت در ادامه خطبه 18 در چندین عبارت بسیار زیبا در حالی که ظاهر و باطن قرآن را معرفی می کند، تاییدی دیگر بر جامعیت قرآن ارائه می دهد:

«ان القرآن ظاهره انیق (9) و باطنه عمیق »

ظاهر قرآن زیبا و شگفت آور و باطن آن ژرف و پرمایه است، پس عموم و خواص مردم می توانند بهترین و بیشترین بهره را از این کتاب ببرند.

استاد محمد تقی جعفری در این خصوص می نویسد: «مقصود از عمق معانی، دشوار بودن و حالت معمایی نیست، بلکه قرآن همه مسائل نهایی مربوط به انسان و جهان را در آیاتی که کلمات آن ساده و زیباست، مطرح کرده است. از طرفی، عبارت بعدی امام علیه السلام که می فرماید: لا تفنی عجائبه و لا تنقضی غرائبه و لا تکشف الظلمات الا به; «نکات شگفت آور آن فانی نگردد و اسرار نهفته آن پایان نپذیرد و هرگز تاریکیهای جهل و نادانی جز به آن رفع نشود.»، حاکی از استمرار جاودانی محتویات قرآن است.» (10)

امام علیه السلام در یکی دیگر از سخنان حکیمانه خویش می فرماید: واعلموا انه لیس علی احد بعد القرآن من فاقة ولا لاحد قبل القرآن من غنی (11); «آگاه باشید! هیچ کس پس از داشتن قرآن، فقر و بیچارگی ندارد و هیچ کس پیش از آن، غنا و بی نیازی نخواهد داشت.»

بیان کوتاه اما پر معنای حضرت متضمن این معناست که این نسخه الهی از چنان غنای فرهنگی برخوردار است که پیروان خود را بی نیاز از هرگونه مکتب و مسلکی می کند; درحالی که دیگر مکاتب فکری و کتب بشری قادر به پاسخگویی نیازهای اخلاقی و معنوی بشر نیستند.

در وصف دیگری از قرآن بصورتی شیوا و دلنشین می فرماید: «ثم انزل علیه الکتاب نورا لا تطفا مصابیحه و سراجا لا یخبو توقده و بحرا لا یدرک قعره و منهاجا لا یضل نهجه و شعاعا لا یظلم ضوؤه و فرقانا لا یخمد برهانه و تبیانا لا تهدم ارکانه.» (12) سپس کتاب آسمانی یعنی قرآن را بر او نازل فرمود; نوری که خاموشی ندارد، چراغی که افروختگی آن زوال نپذیرد، دریایی که اعماقش را درک نتوان کرد، راهی که گمراهی در آن وجود ندارد، شعاعی که روشنی آن تیرگی نگیرد، جداکننده حق از باطل که درخشش دلیلش به خاموشی نگراید و بنیانی که ارکان آن منهدم نگردد.»

هدف حضرت از بیان این عبارات آن است که دوران حقایق و مفاهیم قرآن محدود و موقت نیست و آیات و دستوراتش پیوسته نوین و جاودانی اند، تا آنجا که مفهوم آیاتی که درباره گروه معینی نازل شده، عمومیت داشته همگان را در موارد مشابه و تا روز واپسین دربرمی گیرد. (13)

از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود: «اگر چنین بود که آیه ای درباره قومی نازل می گشت و با از بین رفتن آن قوم، آیه هم از بین می رفت، از قرآن چیزی باقی نمی ماند ولکن قرآن تا زمانی که آسمانها و زمین برپاست، اول تا آخر آن جریان و سریان دارد.» (14)

ارتباط قرآن و علوم مختلف

بنابر اصل جامعیت قرآن، برخی این مجموعه عظیم الهی را حاوی کلیه علوم و مسائل مورد نیاز بشر پنداشته و در پی ایجاد رابطه مابین کلیه علوم نوین با قرآن برآمده اند.

آیت الله معرفت این پندار را افراطی می داند و می گوید: «این ادعا که هرآنچه بشر به آن رسیده یا می رسد مانند دستاوردهای علمی، فنی، فرهنگی و... از قرآن بوده، و یا ریشه قرآنی دارد، ادعایی گزاف و بی اساس است. مقصود از کمال و جامعیت قرآن، جامعیت در شؤون دینی، اعم از اصول و فروع آن است; یعنی آنچه در رابطه با اصول ، معارف و احکام و تشریعات، بطور کامل در دین مطرح گشته است; به عبارت دیگر هرآنچه که در زمینه سلامت و سعادت معنوی، روحی و اخلاقی انسان است، در برنامه ها و اهداف قرآن قرار دارد، اما روشهای اجرایی، ساختاری و اجتماعی برای پیاده کردن این برنامه ها به عهده انسانهاست.

بایستی به این نکته توجه داشت که دلیل ادعای قرآن کریم به کمال، در

«الیوم اکملت لکم دینکم »

و یا

«تبیانا لکل شی ء»

برعهده داشتن تشریع مطالب است; چنانچه از زاویه تکوین چنین می گفت، باید انتظار می داشتیم که هرآنچه بشر از علوم طبیعی، تجربی و... نیاز دارد بطور کامل در قران آمده باشد و یا حداقل ریشه اش در قرآن باشد; ولی منظور قرآن از «بیان هرچیز» و «کامل بودن دین » آن است که قرآن هرآنچه را در زمینه شریعت است،برای ما طرح و پایه ریزی کرده است. (15)

آیه

«و لا رطب و لا یابس الا فی کتاب مبین » (16)

نیز که برخی برای تایید صحبت خود مبنی بر اینکه در قرآن همه علوم بشری و طبیعی نهفته است، بدان تمسک جسته اند، زمانی مورد قبول است که «کتاب مبین » را «قرآن » فرض کنیم، حال آنکه مفسران آن را «لوح محفوظ » تفسیر کرده اند; یعنی هرآنچه در عالم وجود تحقق می یابد، در آن لوح محفوظ ثبت می گردد. طبق شواهد ارائه شده مفسران، منظور از «کتاب مبین » در آیه فوق «قرآن » نیست.

آیة الله معرفت جایی دیگر در تایید صحبت خود، دخالت قرآن در امور مربوط به علوم طبیعی را که بشر خود بایستی بدان برسد، دور از شان قرآن کریم دانسته می گوید: از طرفی شان قرآن و دین اقتضا نمی کند در اموری که مربوط به یافته های خود بشر است، دخالت کندو حتی راهنمایی کردن او هم معنا ندارد; زیرا خداوند به انسان عقل و خرد ارزانی داشته و فرموده:«و علم ادم الاسماء کلها» (17) یعنی به انسان اسماء را آموخته است. منظور از اسماء حقایق اشیاست; یعنی ما به انسان قدرت پی بردن به تمام حقایق هستی را داده ایم و برای آنکه جنبه جانشینی او در زمین به منصه ظهور برسد، باید خود جوشیده و به فعلیت برسد.

خداوند انسان را توانمند و خردورز و کاوشگر آفریده است. از طرف دیگر میدان تاثیر پذیری را در طبیعت بازگذاشته است:

«و سخر لکم ما فی السموات و الارض »

همین کافی است که بشر بتواند با تصرف در طبیعت به طرف سازندگی دنیوی حرکت کند و لزومی ندارد که خداوند فرمول شیمی یا مسائل ریاضی را توضیح دهد. (18)

واضح است که شارع در برخی موارد در مسائل غیر شرعی نیز دستوراتی داده است، زیرا خدایی که

«یعلم السر فی السموات و الارض » (19)

است، به هنگام بیان مطالبی از اسرار طبیعت به صورت اشاره و کنایه صحبت می کند و این تراوشاتی است که به هنگام بیان مناسب شرعی عرضه می شود. از دیدگاه دیگر، این موضوع از تفضل خدای تعالی بر بشر خبر می دهد. بطوری که وظیفه خدای سبحان بیان این امور نبوده است; بلکه از روی تفضل و لطف اشاراتی کرده است.

از این رو، وظیفه شرع، دخالت در آنچه عقل بشر بدان می رسد، نبوده است. البته در احکام تعبدی بشر که شرع دستور عمل یا احتیاط را داده، عقل بشر توان پی بردن به واقعیت آن عمل را نداشته است و چنانچه این توان را می یافت، قطعا آنچه را شرع دستور داده، پیاده می کرد. در نتیجه در اسلام احکامی وجود دارد که صرفا جنبه تعبدی دارد و با پیشرفت علم، احکام آن قابل تغییر نیست.

دلیل عقلی بر جامعیت قرآن کریم

آنچه گذشت دلایل نقلی متقنی بر جامعیت قرآن مجید بود. در میان بیانات گهربار حضرت علی علیه السلام به دلیل عقلی بر این مطلب رهنمون می شویم; امام علیه السلام در جایی می فرماید:

«و اکمل به دینه و قبض نبیه صلی الله علیه وآله و قد فرغ الی الخلق من احکام الهدی به فعظموا منه سبحانه ما عظم من نفسه فانه لم یخف عنکم شیئا من دینه و لم یترک شیئا رضیه او کرهه الا و جعل له علما بادیا و آیة محکمة تزجر عنه او تدعو الیه فرضاه فیما بقی واحد و سخطه فیما بقی واحد (20)

پیامبرش را هنگامی از این جهان برد که از رساندن احکام و هدایت قرآن به خلق فراغت یافته بود; پس خداوند را آنگونه بزرگ بدارید و تعظیم کنید که خود بیان کرده است; زیرا حکمی از دین خود را بر شما پنهان نگذاشت و هیچ مطلبی را که مورد رضایت و خشنودیش باشد وانگذاشت، جز اینکه نشانی آشکار و آیه ای محکم که از آن جلوگیری یا به سوی آن دعوت کند، برایش قرار داد. پس رضایت و خشم و قانون او در گذشته و حال و آینده درباره همه یکسان است.»

مسلما وقتی پیامبری برای هدایت بشر فرستاده می شود و خاتم پیامبران معرفی می گردد، کتاب آسمانی او نیز که معجزه ابدی هم نام گرفته، باید تامین کننده این هدف باشد، و الا هدف الهی مهمل جلوه می کند; بنابراین لازم است پیامبر تا به انجام رساندن این هدف در میان امت باشد تا تمامی احکام دین خدا که متضمن تکامل و تعالی و هدایت انسان است، به مردم عرضه گردد.

از طرف دیگر، بایستی این احکام چنان واضح و روشن باشند که دقیقا مبین اوامر و نواهی الهی که سعادت بشر در گرو آن است ، باشند.

همچنین، از نظر عقلی، جامعیت قرآن اقتضا می کند که دستورات آن متغیر نبوده دستخوش تحولات زمان قرار نگیرد. سخن آخر امام علیه السلام دقیقا گویای همین مطلب است: «احکام الهی تا قیامت تغییر نمی پذیرد، بلکه حکم هر مساله مطابق ست با آنچه در عهد رسول اکرم صلی الله علیه وآله در قرآن و سنت بیان شده است.» (21)

حجیت قرآن کریم در نهج البلاغه و نظریه اهل حدیث

حجیت قرآن کریم از جمله مسائلی است که مورد اختلاف بسیاری از علما و اندیشمندان فرقه های اسلامی و غیر اسلامی بوده است. منظور از حجیت قرآن کریم آن است که این کتاب آسمانی از هرجهت برای همگان قابل درک و فهم است و در مقام استنباط و استناد می توان بدان تکیه کرد و آن را مورد عمل و دلیل و مبنا قرار داد.

آیت الله خویی درباره حجیت ظواهر قرآن کریم که برخی از علمای حدیث (22) بر آن اشکال وارد کرده اند، می نویسد:«ظواهر قرآن، حجیت و مدرکیت دارد و ما می توانیم در موارد مختلف به معنای ظاهری آن تکیه کرده، آن را مستقلا مورد عمل قرار دهیم و در گفتار و نظریات و استدلالهای خویش به آن تمسک جوییم; زیرا ظواهر قرآن برای عموم مردم، حجت و مدرک است.» (23) وی سپس پنج دلیل را برای اثبات این موضوع مطرح می کند.

بدین ترتیب قرآن کریم از همه جهات برای بشر حجت است و دلیل محکمی برای او در پیشگاه حق تعالی است.

این مطلب در نهج البلاغه بوضوح دیده می شود. حضرت در خطبه 182 می فرماید: فالقرآن آمر زاجر و صامت ناطق حجة الله علی خلقه اخذ علیه میثاقهم و آرتهن علیه انفسهم اتم نوره و اکمل به دینه; «قرآن امر کننده و نهی کننده است و - برحسب ظاهر خاموش است ولی - در واقع - گویا و حجت و برهان خدا بر بندگان است که از ایشان بر آن پیمان گرفت و آنها را در گرو آن قرار داد. نور آن را تمام گردانید و دین خود را به سبب آن کامل کرد.

در این قسمت، توجه به جند نکته ضروری است:

اول: حضرت، قرآن را به عنوان حجت خدا بر خلق معرفی می کند. بدیهی است، از آنجا که قرآن کریم معجزه اصلی است و شامل کلیه دستورات سعادت بخش برای بشر است، از جانب خداوند منان حجت بر تمام انسانهاست. (24) از این رو اگر پیروان این کتاب آسمانی بدان عمل کنند، در آخرت نیز دلیلی بر اعمال خویش در پیشگاه حق تعالی خواهند داشت.

دوم: خداوند از بندگان خود بر فراگرفتن و عمل به قرآن کریم پیمان گرفت. ابن ابی الحدید در این باره می نویسد: «از آنجا که خداوند سبحان در عقول مکلفان، ادله توحید، عدل و از جمله مسائل نبوت را قرار داد و نبوت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله را عقلا اثبات کرد، به مانند گیرنده میثاق از مکلفان است به تصدیق دعوتش و قبول قرآنی که نازل گشت، بدین صورت، نفوس آنها را مرهون بر وفا قرار داد که در این حال، آنکه مخالفت کند به خود زیان رسانده و تا ابد هلاک شده است.» (25)

برخی دیگر از شارحان نهج البلاغه در ذیل این عبارت گفته اند که خدا به واسطه نبی اکرم علیه السلام از بندگانش پیمان گرفت که به قرآن عمل کنند.» (26)

همچنین احتمال دارد مراد از آن، قضیه ذریه قبل از خلقت آدم علیه السلام باشد که در اخبار هم آمده است. (27)

تفسیر این عبارت، به هر صورتی که باشد، مبین این مطلب است که نفوس بندگان با خداوند در پذیرش قرآن - بعنوان کتابی الهی برای هدایت و سعادت بشری پیمان بسته اند; به طوری که حضرت دقیقا بیان می دارد که خداوند نفوس و ارواح عباد را مرهون وفا به این امر قرار داد.

زمانی نفوس، مرهون رعایت حق تعالی و اطاعت از او و دستوراتش - که همگی در کتاب آمده - می شوند که این کتاب از حجیت لازم برخوردار باشد.

سوم: این کتاب را کامل کننده دین مبین اسلام معرفی کرد. این گفته حضرت دقیقا گویای این است که:«الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا» (28); امروز دین شما را به حد کمال رسانیدم و بر شما نعمت را تمام کردم و بهترین آیین را که اسلام است، برایتان برگزیدم.» این مطلب نشان از آن دارد که قرآن مجید زیربنای دین جاودانی اسلام است; پس لازم است از جامعیت، جاودانگی و حجیت برخوردار باشد.

امام علی علیه السلام در جایی دیگر فرموده است: «انا حجیج المارقین و خصیم الناکثین المرتابین و علی کتاب الله تعرض الامثال (29); من با خارج شوندگان از دین احتجاج و با شک کنندگان در دین دشمنی می کنم; کارهای مشتبه به حق، به قرآن عرضه می گردد.»

این عبارت تفسیرهای مختلفی دارد; علامه مجلسی می گوید: «احتمال دارد مراد از امثال، حجتها یا احادیث باشد; یعنی آنچه در مخاصمه با مارقان و مرتابان بدانها احتجاج می شود، باید به کتاب خدا عرضه گردد تا صحت و فساد آن روشن شود و یا آنچه درباره عثمان به من استناد می دهند، باید بر کتاب خدا عرضه گردد.» (30)

ابن ابی الحدید و خویی مراد حضرت از این سخن را همان گفته خداوند می دانند که فرمود:«هذان خصمان اختصموا فی ربهم... (31); این دو گروه(مؤمن و کافر) که در دین خدا با هم به جدل برخاستند، مخالف و دشمن یکدیگرند.» (32)

در شان نزول این آیه روایتی است از امام حسین علیه السلام که نضربن مالک آن را نقل کرده است. نضر می گوید: «به امام علیه السلام گفتم: یا ابا عبدالله از قول خداوند در آیه «هذان خصمان اختصموا فی ربهم » به من خبر ده! پس فرمود: ما و بنی امیه درباره خدای تعالی به خصم برخاستیم. ما گفتیم صدق الله و آنها کذب گفتند; پس ما روز قیامت دو خصم هستیم.» (33)

روایاتی شبیه به همین مضامین که دو خصم ذکر شده را امام علی علیه السلام و طرف مقابل را دشمنان وی معرفی کرده: در اخبار و روایات بسیار وارد شده است که در اینجا مجال ذکر آن نیست.

درست است که طبق روایات رسیده، خصومت بین محمد و آل محمدعلیهم السلام و دشمنان آنها باید برکتاب خدا عرضه گردد تا حق و ناحق از هم تمییز داده شود، اما همین می رساند کتابی که قابلیت عرضه شبهات را داشته و میزان و مقیاس قرار می گیرد، (34) بایستی کتابی منزه از هر عیب، نقص و تحریف بوده و بتواند مرجع و حجت و مبنا باشد.

امام علیه السلام در یکی از بیانات نورانی خویش صریحا به همین مطلب اشاره کرده، می فرماید:

«و کفی بالکتاب حجیجا و حصیما» (35)

قرآن برای بازخواست و داوری کفایت می کند.

بدین ترتیب، قرآن برهان قاطع و حجتی محکم است برای کسی که به آن احتجاج و با آن مخاصمه کند. و همین حجیت سبب می گردد که این مجموعه وحی الهی به عنوان ماخذ اصلی قوانین اسلام تلقی گردد و اصل و ریشه همه فروع قرار گیرد.

می توان بوضوح دریافت که دیدگاه امام علی علیه السلام پیرامون جامعیت قرآن مجید در راستای همان نگاه قرآن است که فرموده:

«الیوم اکملت لکم دینکم ... و رضیت لکم الاسلام دینا»

و در جایی دیگر فرمود:

«فیه تبیان لکل شی ء»

و نیز فرمود:

«و من یتبع غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه و هو فی الآخرة من الخاسرین »

روشن است با توجه به دیدگاههای همه جانبه حضرت در این زمینه، به کلیه نظرات افراطی که وجود همه علوم بشری را در قرآن می دانند و یا نظرات تفریطی که به حجیت ظواهر قرآن بدون تمسک به روایات تردید وارد می کنند، خط بطلان می کشد و از این میان معنای صحیح آیات قرآن نیز روشنتر رخ می نمایاند.

پی نوشت ها:

1) نهج البلاغه، خطبه 18

2) انعام، 38

3) نحل، 89

4) نساء، 82

5) حشر، 7

6) مجمع البیان، طبرسی، ج 4، ص 372

7) المیزان، علامه طباطبایی، ج 7، ص 83

8) همان منبع، ج 5، ص 21

9) انیق » به معنای «حسن معجب » می باشد، یعنی از نظر انواع بیان دارای زیبایی شگفت آوری است. بنگرید به: نهج البلاغه امام علی بن ابی طالب(ع)، تصحیح صبحی صالح، ج 2، فهرس الالفاظ الغریبة.

10) ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، محمد تقی جعفری، ج 4، ص 266-269

11) خطبه 175

12) خطبه 189

13) بیان در علوم و مسائل کلی قرآن، سید ابوالقاسم خویی، ج 1، ص 41-42

14) التفسیر، عیاشی، ج 1، ص 10

15) جامعیت قرآن کریم نسبت به علوم و معارف الهی و بشری، محمد هادی معرفت، نامه مفید (فصلنامه دارالعلم لمفید)، ش 6، سال دوم، ص 5; گفت و گوبا استاد معرفت، مجله پژوهشهای قرآنی، ش 11-12، ص 210-212

16) انعام، 59

17) بقره، 31

18) جامعیت قرآن کریم، همانجا

19) فرقان، 66

20) خطبه 182

21) ترجمه و شرح نهج البلاغه، فیض الاسلام، ص 595

22) علمای حدیث چنین عقیده دارند که ظواهر قرآن حجیت ندارد; یعنی نمی توان از ظاهر آیات بدون تمسک به روایات رسیده از معصومان(ع) به مفهوم و معنای آن رسید; لذا هرگونه تفسیری بدون نقل و تمسک به روایات ممنوع شمرده می شود. بنگرید به: الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهرة، یوسف بحرانی، ج 1، ص 26-35

23) بیان در علوم و مسائل کلی قرآن، ص 413

24) شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 10، ص 116

25) همان منبع، ص 117

26) فی ظلال نهج البلاغه، محمد جواد مغنیه، ج 3، ص 41

27) شرح نهج البلاغه، ص 117

28) مائده، 3

29) خطبه 74

30) المتقطف من بحار الانوار، علامه محمد باقر مجلسی، ج 1، ص 207

31) حج، 19

32) شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 6، ص 171; منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغه، میرزا حبیب لله هاشمی خویی، ج 5، ص 228

33) تفسیر نورالثقلین، حویزی، ج 3، ص 476

34) برخی شارحان مراد حضرت در خطبه 75 را میزان و مقیاس قرار گرفتن قرآن کریم دانسته اند. بنگرید به: فی ضلال نهج البلاغه، ج 1، ص 385

35) خطبه، 82

منابع :

- قرآن مجید: ترجمه الهی قمشه ای

- بیان در علوم و مسائل کلی قرآن: سید ابوالقاسم خویی، ترجمه محمد صادق نجفی و هاشم زاده هریسی، خوی، دانشگاه آزاد اسلامی، 1375 ش، چاپ پنجم، ج 2

- ترجمه و تفسیر نهج البلاغه: محمد تقی جعفری، نشر فرهنگ اسلامی، 1358، چاپ اول

- ترجمه و شرح نهج البلاغه: علینقی فیض الاسلام ، تهران

- التفسیر: ابوالنضر محمدبن مسعودبن عیاش سلمی سمرقندی عیاشی، تصحیح و تحقیق و تعلیق هاشم رسولی محلاتی، تهران، مکتبة العلمیة الاسلامیة، ج 2

- تفسیر نورالثقلین: علی بن جمعة عروسی حویزی، تصحیح و تعلیق هاشم رسولی محلاتی، قم، مطبعة الحکمة، ج 5

- جامعیت قرآن کریم نسبت به علوم و معارف الهی و بشری: محمد هادی معرفت، فصلنامه دارالعلم المفید، شماره 6، 1375، سال دوم

- شرح نهج البلاغه: ابن ابی الحدید(متوفی 656ه) تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، دار احیاء الکتب العربیة، قم، مؤسسه مطبوعاتی - اسماعیلیان، ج 2

- فی ظلال نهج البلاغه: محمد جواد مغنیه، بیروت، دارالعلم للملایین، 1972م، چاپ اول، ج 4

- گفتگو با استاد معرفت: محمد هادی معرفت، مجله پژوهشهای قرآنی، شماره 11-12، 1376

- مباحث فی علوم القرآن: صبحی صالح، بیروت، دارالعلم للملایین، 1990 م، الطبعة السابعة عشر

- مجمع البیان لعلوم القرآن: ابوعلی فضل بن حسن طبرسی (متوفی 548 ه.)، تهران، رابطة الثقافة و العلاقات الاسلامیة مدیریة الترجمة و النشر، 1417 ه. ق.، ج 10

- المقتطف من بحارالانوار: محمدباقر مجلسی، استخراج و تنظیم علی انصاریان، تصحیح مرتضی حاجعلی فرد، وزارت الثقافة و الارشاد الاسلامی، 1408 ه. ق. ج 3

- منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغه: میرزا حبیب الله هاشمی خوئی، تصحیح ابراهیم میانجی، تهران، بنیاد فرهنگی امام المهدی(عج)، چاپ چهارم، ج 21

- المیزان فی تفسیر القرآن: محمد حسین طباطبایی، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1417ه.ق، الطبعة الاولی، ج 20



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( شنبه 94/2/19 :: ساعت 12:12 عصر )
»» راهی برای نزدیک شدن به بزرگترین آرزوی شیعه

 


بزرگترین دغدغه و آرزوی شیعیان، در کنار امام زمان خود بودن و ارتباط داشتن با حجّت الهی است اما هم اکنون که به امر الهی امام غایب هستند و ارتباط ظاهری و ملاقات با ایشان مقدور همگان نیست، باید به توصیه ائمه معصومین علیهم السلام - که ارتباط معنوی و دیدن ایشان از راه چشم دل است - عمل نمود که تنها به وسیله دعا در حق امام این ارتباط برقرار خواهد شد. حضرت ولیّ عصر(عج) فرمودند: «برای تعجیل ظهور زیاد دعا کنید که آن فرج و رهایی شما است».(1) پس ابتدا باید با آداب و نحوه دعا کردن آشنا شویم، و با کمک دعاهایی که خودشان سفارش نمودند سعی در برقراری این ارتباط معنوی داشته باشیم. در این نوشتار به نکاتی در مورد آداب دعا و چگونه دعا کردن، جهت ارتباط قلبی با امام زمان(عج) اشاره می شود.(2)

استغفار قبل از دعا
شایسته و موکَّد است که دعاکننده خودش را از آنچه مانع از قبولی عبادت است پاک نماید، و نَفْس خویش را از خوی ناپسند و رفتار زشت و کارهای ناروا تهذیب کند، زیرا که دعا از بهترین عبادتهای شرعی است، به ویژه دعا برای تعجیل فَرَج مولایمان حضرت حجّت(عج) و خواستن ظهور و عافیت برای آن جناب. در نتیجه، استغفار و توبه قبل از دعا سفارش شده است.

خلوص نیت
می‎بایست نیّت شخص در دعا از تمام آلایشهای نفسانی و هواهای شیطانی خالص باشد، زیرا که خلوص نیّت از مهمترین اموری است که رعایتش بر انسان واجب است، چنانکه آیاتی از قرآن و روایات متواتری بر آن دلالت دارد.(3)

دعا با همه زبان ها
از آنجایی که به همه مسلمانها سفارش شده دعا کنند و علاوه بر دعاهایی که از قول ائمه علیهم السلام نقل شده، انسان می تواند با زبان و کلام خودش برای حضرت دعا کند، چه با زبان فارسی و چه با زبان عربی و یا زبانهای دیگر، در این صورت ثوابها و آثار و نتایج دعا برای تعجیل ظهور و فَرَج آن حضرت نیز محقق می‎شود. (4)

به زبان آوردن دعا
آیا گذراندن دعا از دل بدون اینکه بر زبان آید کفایت می کند یا نه؟ ظاهراً کافی نیست، چون عنوان دعا بر آن صدق نمی کند. ذکر می‌تواند قلبی باشد، اما دعا أخصّ از ذکر است، و چون ذِکر متضاد غفلت و بی خبری است، بر "یاد کننده در دل" صدق می‎کند که خدای تعالی را یاد نموده. ولی دعا متضاد سکوت و خاموشی است، بنابراین جز با راندن بر زبان مصداق نمی‌یابد .

ایستاده دعا کردن
شیخ جعفر کبیر در کتاب "کشف الغطاء" گوید: دعا در حال ایستادن بهتر از نشستن است ، و در حال نشستن بهتر از دراز کشیدن می باشد.
هر چه شناخت انسان از یک حقیقت، گسترده ‎تر و عمیق‎ تر باشد، امکان ارتباط باطنی او با آن حقیقت بیشتر خواهد شد؛ آدمی، با معرفت به حضرت مهدی علیه ‌السلام همه جا و همه وقت، حضور او را لمس می‌‎کند و خود را کنار او و در محضر او می ‌‎بیند. برای رسیدن به چنین ‌شناختی باید از خدا یاری خواست

دعای بلند یا آهسته
مستحب است در دعا برای تعجیل فَرَجِ حضرت خاتم الأوصیا إمام زمان (عج) صدا بلند گردد، به ویژه در مجالسی که برای دعا فراهم شده باشد، زیرا که نوعی از تعظیم شعائر خداوند است، و شعائر خداوند همان نشانه ها و مظاهر دین او است که:
« وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإنَّهَا مِنْ تَقْوَی القُلوبِ » (5)

دعای دسته جمعی
مستحب است که دعا کردن در حال اجتماع باشد، به جهت روایتی که در اصول کافی به سند خود از ابی عبداللَّه امام صادق علیه السلام آمده که فرمود : هیچ گروه چهل نفری نیستند که با هم جمع شوند پس به درگاه خدای عز و جل درباره أمری دعا کنند، مگر اینکه دعایشان مستجاب می گردد، و اگر چهل تن نباشند پس چهار نفر خداوند عزوجل را ده بار بخوانند دعایشان مستجاب می شود، و اگر چهار نفر هم نباشند پس هرگاه یک شخص چهل بار خداوند را بخواند خدای عزیز جبّار دعایش را به إجابت می رساند و در همان کتاب از حضرت امام صادق علیه السلام آمده که فرمود: «پدرم چنین بود که هرگاه واقعه ای او را اندوهگین می ساخت زنان و کودکان را جمع می کرد سپس دعا مینمود و آنها آمین می گفتند». (6)

هدیه به اموات
جایز (بلکه مستحب) است که ثواب دعا برای آن حضرت را به مردگان هدیه کند، به دلیل عموم روایاتی که در مورد هدیه فرستادن برای أموات رسیده، همچنانکه جایز بلکه مستحب است که در این دعا از آنان نیابت نماید، مانند سایر کارهای مستحب، به این صورت که مومن در حقِّ مولایش صاحب الزمان(عج) دعا کند، و از خداوند زودتر رسیدن فَرَج و ظهور آن حضرت را بخواهد، به قصد نیابت از پدر و مادرش یا سایر أمواتش بلکه أموات مومنین و مومنات.(7)
نیابت از زندگان و مردگان مومنین در دعا کردن برای مولایمان صاحب الزمان (عج) و تعجیل فَرَج و ظهور آن جناب بسیار پسندیده است، زیرا از برترین اقسام نیکی و صله می باشد.

بهترین دعا
دعاهایی که از امامان معصوم علیهم السلام روایت گردیده بهتر و سزاوارتر است، زیرا علاوه بر آنچه در آیات و روایات پیروی از ایشان أمر شده، و گرفتن عِلم و چگونگی طاعت و عبادت از آن بزرگواران توصیه گردیده است، مانند فرموده خدای تعالی:
« قُلْ اِنْ کُنْتُم تَحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونی...»(8) شرافت سخن به شرافت گوینده آن بستگی دارد، و از همین روی گفته اند: «سخن بزرگان؛ بزرگِ سخنان است». در نتیجه دعاهای وارده از امامان علیهم السلام بر دعائی که شخص با سلیقه و زبان خودش درست کند، مقدم است.

دعای معرفت
هر شخصی می تواند به صراحت از خدای تعالی ظهور حضرت را درخواست نماید و به زبان فارسی یا عربی یا هر زبان دیگری تقاضایش را باز گوید، مثل این که چنین دعا کند: «اَللَّهُمَّ عَجِّلْ فَرَجَ مَوْلانا صاحِبَ الزَّمانِ»؛ بار خدایا! فرجِ مولای ما صاحب الزمان (عج) را زودتر برسان. یا بگوید: «عَجَّلَ اللَّهُ تَعالی فَرَجَهُ وَ ظُهُورَهُ»؛ خدای تعالی فرج و ظهور آن حضرت را تعجیل فرماید.
دعاهایی که از امامان معصوم علیهم السلام روایت گردیده بهتر و سزاوارتر است، زیرا علاوه بر آنچه در آیات و روایات پیروی از ایشان أمر شده، و گرفتن عِلم و چگونگی طاعت و عبادت از آن بزرگواران توصیه گردیده است، شرافت سخن به شرافت گوینده آن بستگی دارد، و از همین روی گفته اند: «سخن بزرگان؛ بزرگِ سخنان است»
اما خواندن برخی از دعاها بیشتر سفارش شده، یکی از آنها "دعای معرفت" است زیرا طبیعی است هر چه شناخت انسان از یک حقیقت، گسترده ‎تر و عمیق‎ تر باشد، امکان ارتباط باطنی او با آن حقیقت بیشتر خواهد شد؛ آدمی، با معرفت به حضرت مهدی علیه ‌السلام همه جا و همه وقت، حضور او را لمس می‌‎کند و خود را کنار او و در محضر او می ‌‎بیند. برای رسیدن به چنین ‌شناختی باید از خدا یاری خواست؛ از این ‌‌رو در دوران غیبت خواندن این دعا توصیه شده است:
«اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِیَّکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی‏».(9)
از دیگر دعاهای سفارش شده می توان به دعای «عهد» (اللهم رب النور العظیم...)، دعای «فرج» (الهی عظم البلاء..)، دعای سلامتی حضرت (اللهم کن لولیک...) و زیارت «ال یس» اشاره نمود.

دعایی برای نجات
در نتیجه الان که ما در عصر غیبت به سر می بریم، نباید دچار غفلت و سرگردانی شویم بلکه لازم است تا با دعا و تضرع در پیشگاه الهی، ارتباط قلبی خود را با امام زمانمان که امام حیّ و حاضر هستند، حفظ نموده و با معرفت حضرت و شناخت نحوه دعا کردن در حق ایشان، ایمان خود را تقویت کرده و از فتنه دشمنان در امان باشیم، زیرا راه نجات از مهالک در زمان غیبت دعا کردن برای تعجیل فرج می باشد.

پی نوشت:
1) کمال‌الدین، شیخ صدوق، 2/485: و اکثروا الدعاء بتعجیل الفرج، فان ذلک فرجکم.
2) مکیال المکارم، محمد تقی موسوی اصفهانی؛ ج2.
3) امام علی علیه السلام فرمودند: «اُخلص فی مسألة لربک» آنچه خواهی، خالصانه از پروردگارت بخواه؛ نامه 31 نهج البلاغه.
4) همچنین فرقی ندارد که دعا به نظم باشد یا نثر، چنانکه تفاوت نمی‏کند که عبارت دعا را خود دعاکننده إنشا کرده باشد یا غیر او.
5) حج/32: هر آن کس که شعائر خداوند را تعظیم کند همانا که آن از تقوای دلها است.
6) اصول کافی 2/487.
7) امام صادق علیه السلام فرمود : «هر کس از مومنین عملی را از (طرف) مرده ای انجام دهد خداوند دو برابر أجر آن را به او میدهد و مرده هم به آن عمل متنعِّم میگردد». حر عاملی، محمد بن حسن، وسایل الشیعة، موسسه آل البیت، 5/365.
8) آل عمران/31: بگو (ای پیغمبر) اگر خداوند را دوست می ‎دارید، پس از من پیروی کنید.
9) بحارالانوار، علامه مجلسی، ج102، ص165: بار خدایا! تو مرا به خود بشناسان، که اگر خودت را به من نشناسانی پیغمبرت را نخواهم شناخت، بار خدایا! رسولت را به من بشناسان، که اگر رسول خود را به من نشناسانی حجتت را نخواهم شناخت، پروردگارا! حجت خود را به من بشناسان که اگر حجتت را به من نشناسانی از دین خود گمراه خواهم شد.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( شنبه 94/2/19 :: ساعت 12:11 عصر )
»» رحمت‏

 

«.. فَقَدْ جاءَکُمْ بَیِّنَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کَذَّبَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ صَدَفَ عَنْها سَنَجْزِی الَّذِینَ یَصْدِفُونَ عَنْ آیاتِنا سُوءَ الْعَذابِ بِما کانُوا یَصْدِفُونَ».

«اینک برهانى آشکار و هدایت و رحمتى از سوى پروردگارتان براى شما آمد، پس ستمکارتر از کسى که آیات خدا را تکذیب کند و از آن‏ها روى بگرداند کیست؟ به زودى کسانى [را] که از آیات ما روى مى‏گردانند، به خاطرِ روى گرداندنشان به عذابى سخت مجازات خواهیم کرد».

«وَ لَقَدْ جِئْناهُمْ بِکِتابٍ فَصَّلْناهُ عَلى‏ عِلْمٍ هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ».

«و براى آنان کتابى [عظیم و با ارزش‏] آوردیم که آن را از روى دانشى [گسترده و دقیق‏] بیان کردیم، در حالى که براى گروهى که ایمان آوردند، سراسر هدایت و رحمت است».

«وَ إِذا لَمْ تَأْتِهِمْ بِآیَةٍ قالُوا لَوْ لا اجْتَبَیْتَها قُلْ إِنَّما أَتَّبِعُ ما یُوحى‏ إِلَیَّ مِنْ رَبِّی هذا بَصائِرُ مِنْ رَبِّکُمْ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ» .

«و هرگاه براى مخالفان [به سبب تأخیر وحى‏] آیه‏اى نیاورى [بر پایه گمان پوچ و باطلشان که قرآن را از پیش خود مى‏آورى‏] مى‏گویند: چرا آیه‏اى از نزد خود انتخاب نکردى [تا براى ما بیاورى‏]؟ بگو: من فقط از آنچه که از سوى پروردگارم به من وحى مى‏شود، پیروى مى‏کنم. این قرآن دلایلى روشن از سوى‏ پروردگار شماست و براى گروهى که ایمان مى‏آورند، سراسر هدایت و رحمت است».

«وَ إِنَّهُ لَهُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ» .

«و یقیناً قرآن براى مؤمنان، سراسر هدایت و رحمت است».

رحمت در انسان صفت نفسانى است، و ریشه آن عبارت است از: تأثیر خاطر به علت نقصى که در غیر مشاهده مى‏کند؛ و این تأثیر، باعث مى‏گردد حس نوع دوستى و عاطفه تحریک شده و انسان براى کمک به انسان دیگر از هیچ فعالیتى دریغ نکند.

ولى نسبت به پروردگار که منزّه از هر نقصى است عبارت است از: افاضه وجود به موجودات، و قرار دادن آنها در چهارچوب نظامات و مقررّاتى که متناسب با آنهاست. از این گونه عنایت حضرت او به موجودات تعبیر به رحمت عامه شده است.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 94/2/16 :: ساعت 2:45 عصر )
»» سود عبادت‏

 

 

آنان که به دنبال شناخت و معرفت به حق، و آراسته بودن به توحید اهل عبادت و بندگیاند، و عبادت خود را در هرحال خالصانه انجام میدهند، در دنیا از امنیت و آرامش باطن، و سلامت روح و روان، و نظمى استوار در زندگى و محبوبیت نزد مردم به ویژه پاکان برخوردارند، و درآخرت از رضوان الهى و بهشت سرمدى بهره مندند.

بیان سود تکتک عبادات باید در کتابهاى مفصّل هم چون کافى شریف، و ثواب الاعمال، و بحارالانوار، و وسائل شیعه دیده شود، در این زمینه به چند آیه و روایت اکتفا میکنم.

«قُلْ أَ أُنَبِّئُکُمْ بِخَیْرٍ مِنْ ذلِکُمْ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها وَ أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ:» «1»

بگو آیا شما را به بهتر از این امور دنیوى خبر ندهم؟ براى آنان که در همه شئون زندگى پرهیزکارى پیشه کردند در نزد پروردگارشان بهشتهائى است که از زیر درختانش نهرها جاى است، در آنجا جاودانهاند، و نیز براى آنان همسرانى پاکیزه و خوشنودى و رضایتى از سوى خداست و خدا به بندگان بیناست.

«سارِعُوا إِلى‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ.»

«الَّذِینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ الْکاظِمِینَ الْغَیْظَ وَ الْعافِینَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ:» «2»

و به سوى آمرزشى از پروردگارتان و بهشتى که پهنایش به وسعت آسمانها و زمین است بشتابید، بهشتى که براى پرهیزکاران آماده شده است، آنان که در گشایش و تنگدستى انفاق میکنند، و خشم خود را فرو میبرند و از مردم در میگذرند، و خدا نیکوکاران را دوست دارد.

«لکِنِ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها نُزُلًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ لِلْأَبْرارِ:» «3»

اما آنان که از پروردگارشان در همه شئون زندگى پروا کردند «وفریفته زرق و برق زندگى مادى نشدند» براى آنان بهشتهائى است که از زیر درختانش نهرها جارى است، در آنجا جاودانهاند این به عنوان آغاز پذیرائى از سوى خداست، و آنچه غیراز بهشتها و نعمتهایش نزد خداست براى نیکوکاران بهتر است.

رسول خدا میفرماید:

«اکثر ماتلج به امتى الجنة تقوى الله وحسن الخلق:» «4»

بیشتر چیزى که امتم به سبب آن وارد بهشت میشوند، پرواى از خدا در همه امور زندگى و خوش اخلاقى است.

خوش اخلاقى براساس روایات عبارت است از گشاده روئى با مردم، تبسم بر چهره همگان، جود، کرم، سخاوت، فروتنى، مهرورزى، نرمى، مدارا، بردبارى، صبر و استقامت و امورى نظیر این امور است.

«من ختم له یجاهد فى سبیل الله ولوقدر فواق ناقة دخل الجنة:» «5»

کسى که عمرش را به جهاد در راه خدا پایان برند، گرچه زمان جهادش به اندازه فاصله بازکردن انگشتان دوشنده شتر ماده باشد وارد بهشت میشود.

«اربع من کنوز الجنة: کتمان الفاقة، وکتمان الصدقه، وکتمان المصیبة وکتمان الوجع:» «6»

چهار چیز از گنجهاى بهشت است، پنهان داشتن فقر و تهیدستى، وصدقه، و مصیبت و درد.

«ان فى الجنة قصراً لایدخله الاصوام رجب:» «7»

بیتردید در بهشت کاخى است که جز روزه گیرنده ماه رجب در آن وارد نمیشود.

«ان فى الجنة درجة لایبلغها الا امام عادل، اوذو رحم و صول او ذو عیال صبور:» «8»

یقیناً در بهشت درجه و مرتبه‏اى است که به آن نمیرسد مگر پیشواى دادگر، و صاحب رحمى که بسیار صله رحم میکند و صاحب عیال و نانخورى که بسیار شکیباست.

«ان الله عزوجل جنة لایدخلها الا ثلاثة: رجل حکم على نفسه بالحق، ورجل زار اخاه المؤمن فى الله، ورجل آثر اخاه المؤمن فى الله:» «9»

براى خدا بهشتى است که جز سه نفر وارد آن نمیشوند: مردى که براساس حق به زیان خودش حکم کند، مردى که براى خدا برادر مؤمنش را دیدار نماید، مردى که به خاطرخدا برادر مؤمنش را برخود مقدم بدارد.

«ان فى الجنة غرفا یرى ظاهرها من باطنها و باطنها من ظاهرها یسکنها من امتى من اطاب الکلام و اطعم الطعام و افشى السلام و صلى باللیل و الناس ینام:» «10»

در بهشت بالا خانههائى وجود دارد، که ظاهرش از درونش و درونش از ظاهرش دیده میشود، از امتم کسانى درآن ساکن میشوند که سخن پاکیزه گویند، و به مردم طعام بخورانند، و سلام را آشکار کنند، و در نیمه شب آنگاه که مردم که درخوابند به تهجد و عبادت برخیزند.

از حضرت صادق روایت شده:

«ثلاث من الى الله بواحدة منهن اوجب الله له الجنة: الانفاق من اقتار، والبشر لجمیع العالم، والانصاف من نفسه:» «11»

سه چیز است هرکس یکى از آنها را به سوى خدا آورد، خدا بهشت را بر او واجب میکند: انفاق به هنگام تهیدستى و سختى معشیت، خوشروئى با همه جهانیان، انصاف دادن به مردم از جانب خویش.

از رسول الهى روایت شده:

«انه لانبى بعدى ولا امة بعدکم الا فاعبدوا ربکم وصلوا خمسکم وصوموا شهرکم وحجوا بیت ربکم و ادوا زکاة اموالکم طیبة بها انفسکم واطیعوا ولاة امرکم تدخلوا جنة ربکم:» «12»

یقیناً پس از من پیامیر و بعد از شما امتى نخواهد بود، آگاه باشید پروردگارتان را عبادت کنید، و نمازهاى پنج گانه خود را به جاى آورید، و رمضانتان را روزه بدارید، و خانه پروردگارتان را زیارت کنید، و زکات اموالتان را براى پاکیزگى وجودتان ادا نمائید، و والیان امرتان را که امامان معصوماند اطاعت کنید تا به بهشت پروردگارتان درآئید.

و نیز از آن حضرت روایت شده است:

«من احب ان ینظر الى عتقاءالله تعالى من النار فلینظر الى المتعلّمین فوالذى نفسى بیده ما من متعلم یختلف الى باب العلم الا کتب الله تعالى له بکل قدم عبادة سنة و بنى الله بکل قدم مدینه فى الجنة و یمشى على الارض وهى تستغفرله ویمسى ویصبح مغفورا له وشهدت الملائکه انهم عتقاءالله من النار:» «13»

کسى که دوست دارد به آزادشدگان خداى بزرگ از آتش دوزخ بنگرد، پس به آنان که درپى آموختن معارف حقهاند نظرکند، به خدائى که جانم در دست اوست، آموزنده‏اى نیست که به سوى درب دانش رفت و آمد کند مگر این که خداى تعالى به هر قدمى براى او عبادت یکسال مینویسد، و به هرقدمى براى او شهرى در بهشت بنا میکند، و روى زمین حرکت میکند در حالى که زمین براى او طلب آمرزش مینماید، و شب را صبح میکند و صبح را به شب میرساند و درحالى که آمرزیده است، و فرشتگان شهادت میدهند که اینان آزادشدگان از آتش دوزخند.

در هرصورت هر قدمى و هرحرکت مثبتى چه براى خدا و چه به فرمان خدا براى مردم از انسان تحقق یابد عبادت است، و سود عبادت محبوبیت و امنیت و کرامت دردنیا و رضایت حق و بهشت جاودانى در آخرت است.

 

 عبادت غیرخدا

از بزرگترین گناهان این است که انسان، مالک و مربى حقیقى خود، و خالق و به وجود آورندهاش را که معبود واقعى اوست، و جز او احدى کلید سعادت و خوشبختیاش را در دست ندارد رها کند، و از حضرتش روى بگرداند، و به بندگى و عبادت غیراو که بیاذن حق کاره‏اى نیست، و قدرت و قوتى در اختیار ندارد برخیزد، و وجود خود را درحالى که جز زیان و خسارت به بار نمیآورد هزینه او کند.

رسول خدا (علیهما السلام) میفرماید:

«ملعون ملعون من عبد الدینار و الدرهم:» «14»

از رحمت خدا دور است، از رحمت خدا دور است کسى که دینار و و درهم را بندگى کند.

از على (ع) روایت شده است:

«من عبد الدنیا وآثارها على الآخرة استوخم العاقبة:» «15»

کسى که دنیار را بندگى کند و آن را برآخرت ترجیح دهد، عاقبت بدى خواهد یافت.

حضرت صادق (ع) در روایاتى میفرماید:

«من اطاع رجلًا فى معصیة فقد عبده:» «16»

کسى که در معصیتى از کسى فرمان ببرد، به حقیقت او را بندگى کرده است.

«من اصغى الى ناطق فقد عبده فان کان الناطق عن الله فقد عبدالله، وان کان الناطق عن ابلیس فقد عبد ابلیس:» «17»

کسى که به گوینده‏اى گوش فرا دهد، یقیناً او را عبادت کرده است، پس اگر گوینده از سوى خداست خدا را عبادت نموده، و اگر از سوى ابلیس است ابلیس را بندگى کرده است.

«لیس العبادة هى السجود ولا الرکوع انما هى طاعة الرجال من اطاع المخلوق فى معصیة الخالق فقد عبده:» «18» عبادت و بندگى فقط سجود و رکوع نیست، فرمان بردن از مردم هم عبادت است، کسى که از مخلوق در معصیت خالق اطاعت کند پس او را عبادت کرده است.

«الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِراشاً ....»

خدائى را عبادت و بندگى کنید که زمین را به سود شما و متناسب با نیازهایتان گسترده قرار داد.

بخش عظیمى از زمین که خالى از کوه و دریا و درّه و سنگلاخ است بسترى گسترده و همراه با خاک حاصل خیز میباشد، که انسان میتواند همراه و وسائل و ابزارى که از این گنجینه الهى به دست آورد درآن زندگى کند و به نیازهاى خود تا جائى که لازم است پاسخ دهد.

در طول میلیونها سال عواملى چون مراکز یخبندان، نمو گیاهان، حیوانات، آب، اکسیژن، ایند کربنیک؟؟ هوا، رودخانهها، باد، حرارت، آتش فشانها، به اراده‏ حکیمانه حضرت حق تغییراتى در زمین در جهت پدید آوردن زمینه مناسب براى زندگى انسان به وجود آوردند، و بسترى لازم به خاطر فرزندان آدم ساختند.

عوامل فرسایش که مواد سخت زمین و سنگها را خرد میکنند، و عوامل دیگر که این مواد را از نقطه‏اى به نقطه دیگر میبرند اگر درکار نبود به یقین خیمه زندگى در زمین برپا نمیشد.

عمل فرسایش که نتیجه آن به وجود آمدن زمینه مناسب براى زندگى است بسیار بسیار اهمیت دارد زیرا باعث تشکیل خاک میگردد.

مواد خرد شده‏اى که قسمتهاى سخت و سنگها را میپوشاند پوشش خاکى نامیده میشوند، از این پوشش خاکى آنچه که محل رشد گیاهان و در حقیقت عامل به دست دادن رزق و روزى انسان است خاک زراعتى نام دارد.

با ارزش ترین و سودمندترین مادّه زمین چیست؟ شاید فکر کنید طلا یا نقره یا فلز دیگرى باشد که به صورت معادن وسیع در دل کوهها و اعماق زمین قرار دارد، محققاً این فلزات بسیار مفیدند و ما بدون آنها در زحمت خواهیم بود.

ولى بیشتر ثروت ما در خاک است، موجودات زنده براى بقاى خود به خاک احتیاج دارند، گیاهان آب و مواد کافى را مستقیماً از خاک میگیرند، انسان و جانوران دیگر از گیاهان که از خاک برخاستهاند تغذیه میکنند، غذاهائى که به بدن ما میرسد از خاک به دست میآید.

در طى هزاران سال کشاورزى یکى از صنایع اساسى انسان بود، امروزه جمعیت زمین به سرعت زیاد میشود و بیش از همیشه به محصولات کشاورزى نیاز داریم.

نه فقط غذا و خوراک خود را از کشاورزى تهیه میکنیم، بلکه برخى از مواد لازم براى تهیه البسه، و دارو و ساختمان و بسیارى از چیزهاى مفید دیگر هم از خاک به دست میآید.

اگر خاک را به دقت آزمایش کنید خواهید دید «خاک تنها» نیست. بیشتر خاکها از مواد معدنى تشکیل یافتهاند که به صورت ذرات کوچک سنگ درآمدهاند، این ذرات خردشده و تراشیده از سنگهاى بزرگ ترى هستند که تحت اثر نیروهاى طبیعى تشکیل یافتهاند.

خاکهاى بسیارمفید، محصولات مزارع، و باغات معمولًا مخلوطى از شن و گلِرس و کود است.

مخلوطى که تقریباٌ به مقدار مساوى و گلِرس داشته باشد خاک گلدانى نامیده میشود، خاکهائى که گلِرس آنها بیشتر از شن باشند خاک رسى، و آنها که شن بیشتر از گلِرس در بردارند خاک شنى نام دارند.

شن و گلِرس موجود در خاک از تخریب سنگها به وسیله عوامل متعدد حاصل میگردد.

کود شامل بقایاى پوسیده اجساد گیاهان و جانوران و مواد زائد آلى نظیر برگ گیاهان یا مدفوعات جانوارن است، این مواد به خاک رنگ تیره‏اى میدهند، کود زمین را متخلل میسازد به طورى که میتواند آبى را که براى رشد گیاهان لازم است جذب کرده در خود نگهدارد، ضمناً داراى ذخائر فراوانى از عناصر ازت و پتاسیم و فسفر است که براى رشد گیاهان لازم میباشند.

خاک مقدارى هوا وآب در بردارد، آب براى ساختن غذا و انحلال مواد لازم براى رشد گیاهان به کار میآید، فضاى میان ذرات خاک را هوا پرکرده است، مقدارى هم هوا در آب داخل خاک حل شده است.

گیاهان به هوا احتیاج دارند، زیرا اکسیژن در بردارد، ریشه آنها بدون اکسیژن رشد نمیکند، اکسیژن یکى از احتیاجات موجودات زنده دیگر خاک است.

خاک موجودات زنده بسیارى در بردارد، یک مشت خاک ممکن است شامل میلیونها موجود میکروسکوپى به نام باکترى باشد، بسیارى از باکتریها براى رشد گیاهان عالى تر مفیداند، علاوه بر باکتریها بسیارى از کپکها و جلبکها و انواع مختلف جانواران در خاک یافت میشوند، بسیارى ازاین موجودات زنده، خاک را متخلل میکنند و به این طریق آن را براى رشد گیاهان آماده تر میسازند، ضمناً به تغییر ذرات معدنى و کود کمک میکنند به طورى که آنها را قابل حل شدن در آب میسازند.

بسیارى از گیاهان کوچک موجود در خاک قادرند موادى تهیه کنند که عوامل مولّد بیماریها را از بین ببرند.

اگر مقدارى خاک از زمین حاصل خیز بردارید چیزى غیرعادى در آن نخواهید دید، ولى عده موجودات زنده‏اى که در آن مقدار خاک وجود دارد محتملًا بیش از جمعیت تمام جهان است!!

برخى دانشمندان که در پى کشف داروهاى جدیدند مقدارى از خاک را در یک لوله آزمایش وارد میسازند و آب مقطر به آن اضافه میکنند و آن را تکان میدهند، سپس قدرى از مخلوط را در یک جعبه پترى (که بشقاب مخصوصى است که براى رویانیدن کولونى کپکها و باکتریها به کار میرود) وارد مینمایند، پس از آن کولونیهاى کپکها و باکتریها رشد کردند فرآوردههاى شیمیائى مخصوصى را که براى از بین بردن یا متوقف ساختن رشد موجودات زیان آور تهیه کردهاند روى آنها میریزند. پیدا کردن یک دارو با این روشها همانند پیدا کردن یک سوزن در یک دسته علف خشک است، ولى با این روش بود که داروهاى معجزه آسائى نظیر پنى سیلین، اورئومایسین و اسپرپتومایسن، از بین برنده مولدهاى امراض انسانى کشف شد! «19»

الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِراشاً

راستى چه شگفت آور است، مسئله تشکیل خاک به وسیله عوامل متعدد، مواد معدنى خاک، نرمیخاک، قابلیت جابهجائى خاک، موجودات ذرهبینى خاک، در اختیار بودن خاک، و استعداد خاک براى به دست دادن انواع گیاهان و محصولات و رزق و روزى موجودات زنده به ویژه انسان و ....

وَ السَّماءَ بِناءً

و آسمان را سقفى برافراشته قرار داد.

سما در لغت به معناى همه عوامل و هر چیزى است که بالاى سر قرار گرفته باشد.

دانش تا به امروز فقط از گوشه‏اى از عوالم بالا یا به تعبیر قرآن سماء خبر یافته، و اطلاع بر مجموعه آنچه به نام آسمان خوانده میشود و چون سقفى برافراشته است تا پایان جهان غیرممکن مینماید!

من فقط براى این که به گوشه‏اى از قدرت بینهایت حکیمانه حضرت حق آگاه شوید، و بدانید مسئله شگفتانگیز آسمان از چه قرار است، و ما و سایر موجودات زنده زیر چه سقفى با همه تأثیراتى که بر زمین دارد و ما از بسیارى از آنها بیخبریم زندگى میکنیم ابتدا به ظاهرى از منظومه شمسى که در برابر عظمت و پهناى هستى نقطه‏اى نوارنى بیش نیست، و سپس به گوشه‏اى از بیرون منظومه اشاره میکنیم و تو از این مجمل حدیث مفصل بخوان.

خورشید و ستارگانى که به دور آن در گردشاند منظومه شمسى یا منظومه خورشیدى را تشکیل میدهند.

زمین و هشت سیاره بزرگ دیگر به دور خورشید میگردند، برخى از این سیارات قمر یا قمرهائى دارند. گذشته از این اجرام صدها جسم کوچک تر به نام سیارات صفار جزء منظومه شمسى هستند، به علاوه در این منظومه ستارههاى‏

عجیبى به نام دنباله دار یا ذوذنب و میلیونها اجسام بسیار کوچک به نام شهاب وجود دارند.

همه این اجرام گوناگون تحت تأثیر دو نیروى عظیم در روى مسیرهاى معینى به دور خورشید گردش میکنند، آزمایش زیر به شما نشان میدهد که چگونه این نیروها در آسمان عمل میکنند.

سنگى را به نخى ببندید و آن را به دور سرخود بگردانید، آیا کشش سنگ را احساس میکنید، نیروئى که سنگ را میکشد تا آن را از شما دور کند گریز از مرکز نام دارد، شما هم نخ را میکشید تا سنگ را نگاه دارید این نیروى جذب به مرکز است، دو نیرو با هم تعادل میکنند و در نتیجه سنگ به روى دایره‏اى به دور سر شما میگردد.

مسیر زمین و هر جرم سماوى دیگر تقریباً به شکل دایره است میدانید چرا؟ خورشید جسمى است بسیار بزرگ، و به تنهائى از زمین و هشت سیاره دیگر با هم بزرگ تر و سنگین تر است، و هر سیاره را با نیروئى شگرف «اراده حق» به سوى خود جذب میکند، این قوه جذب به مرکز را ثقل یا جاذبه نامند، در همان حال هر سیاره با نیروى گریز از مرکز خود از خورشید میگریزد، و اگر نیروى جاذبه خورشید نبود سیاره چنان در فضا دور میشد که هیچ گاه باز نمیگشت!

«إِنَّ اللَّهَ یُمْسِکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولا وَ لَئِنْ زالَتا إِنْ أَمْسَکَهُما مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ إِنَّهُ کانَ حَلِیماً غَفُوراً:» «20»

یقیناً خدا آسمانها و زمین را از این که از مدار معینشان و فاصله‏اى که با مرکز خود دارند، دور شوند و منحرف گردند نگاه میدارد و اگر دور شوند هیچ‏ کس بعد از خدا نمیتواند نگاهشان دارد، بیتردید خدا همواره بردبار و بسیار آمرزنده است.

پس به اداره خدا دو نیروى متضاد در کار است، نیروى سیاره که آن را از خورشدى دور میکند، و نیروى خورشید که سیاره را به سوى آن میکشاند، هیچ یک از این دو نیرو بر دیگرى نمیچربد و غلبه نمیکند.

پس هر سیاره بر روى مدارى به دور خورشید میچرخد، و این سیر را در طى قرون و اعصار ادامه داده است و تا زمانى که خالق آنها بخواهد ادامه میدهد.

خورشید مهم ترین عضو منظومه شمسى است و خیلى بزرگ تر از ستارههاى ثابت دیده میشود، آن هم به خاطر این است که خیلى به ما نزدیک است و فاصلهاش را ما فقط صد و پنجاه میلیون 150000000 کیلومتر است، پس از خورشید نزدیک ترین ستاره ثابت به زمین در فاصله 40 تریلیون/ 40000000000000 کیلومتر قرار دارد.

حجم خورشید نسبت به زمین بسیار بسیار بزرگ است قطر زمین 12800 کیلومتر اما قطر خورشید 1384000 کیلومتر است، پس حجم خورشید نزدیک به یک میلیون برابر حجم زمین میشود، یعنى اگر خورشید میان تهى بود یک میلیون جسم مانند زمین در درون آن جاى میگرفت، یا اگر خورشید را به اندازه یک توپ بسکتبال فرض کنیم زمین به اندازه یک دانه برنج خواهد بود.

شنیدستم که هر کوکب جهانى است‏

جداگانه زمین و آسمانى است زمین درجنب این افلاک مینا چو خشخاشى بود در قعر دریا تو خود بنگر کزین خشخاش چندى ج سزد تا بر غرور خود بخندى جخورشید بسیار داغ است اما نمیدانید به چه داغى؟ اگر کارخانه فولادسازى را دیده باشید دیده اید که فلز مذاب که از فرط حرارت رنگش سپید شده است‏

چگونه از دهانه کوره بیرون میریزد، فولاد مذاب 1450 درجه حرارت دارد، این درجه حرارت خیلى بالاست، اما درجه حرارت خورشید قابل مقایسه با آن نیست، در سطح خورشید درجه حرارت نزدیک به 6000 درجه و در مرکز آن شاید 17000000 میلیون درجه باشد!

ما حیات خود را مدیون خورشیدیم، خورشید تقریباً سرچشمه تمام انرژیهاست، بینور خورشید ابرى تشکیل نمیشود، و باران و برفى نمیبارد، و گیاهى رشد نمیکند، و غذائى به وجود نمیآید، چون زندگى جانداران بسته به گیاهان است بینور خورشید جانورى به روى زمین وجود نداشت.

چوب و زغال و نفتى که هر روز مصرف میکنیم و نیز سایر عوامل انژیزا کارمایه را در اعصار قدیم از خورشید گرفته و در خود نهفتهاند.

خورشید از عناصرى چند که بر روى زمین هم یافت میشوند ترکیب شده است، تقریباً شصت عنصر از آنها که بر روى زمیناند در خورشید هم وجود دارند، عناصر اصلى خورشید عبارتاند از هیدروژن، اکسیژن، هلیوم، ازت، کربن، آهن و چند فلز دیگر، اما در نتیجه حرارت فوق العاده فلزاتى که بر روى زمین به شکل جامدند در خورشید به صورت گاز هستند. «21» تشکیل مجموعه جهان هستى و موجوداتش در خطبه اول نهج البلاغه از زبان نورانى و ملکوتى امیرالمؤمنین (ع) گرچه کلّى و بدون شرح و تفصیل ذکر شده است بسیار خواندنى است و باید گفت از معجزات علمى آن حضرت است، و هنوز احتمالات و فرضیات بزرگ ترین دانشمندان کیهان شناس که با مهمترین‏

ابزارهاى علمى و روشهاى تجربى و محاسبات دقیق به تحلیل آن میپردازند نه این که به پختگى آن نیست، بلکه فهم آنان از درک دقایق و لطایف آن عاجز است!

استحکام و استوارى بیان آن حضرت به گونه‏اى است که گویا خداى مهربان ابتدا، او را آفریده و وى را شاهد خلقت و آفرینش قرار داده تا پس از برپا شدن نظام هستى چگونگى تکوین آن را براى انسانها بازگو کند، آن حضرت میفرماید: خلقت را آغاز کرد، و موجودات را بیافرید، بدون نیاز به فکر و اندیشه اى، یا استفاده از تجربه اى، بیآن که حرکتى ایجاد کند یا عزم و تصمیمى مضطرب در او راه داشته باشد.

براى پدید آمدن موجودات وقت مناسبى مقرر کرد، و موجودات متنوع و گوناگون را هماهنگ نمود، و در هریک غریزه و طبیعت ویژه خودش را قرار داد، و غرائز را همراه آنان کرد، وجود مقدسش پیش از آن که موجودات را به وجود آورد از همه جزئیات و جوانب آنها آگاهى داشت و حدود و پایان آنها را میدانست و به اسرار و درون و بیرون پدیدهها آشنا بود.

سپس خداى منزه و پاک از هر عیب و نقص طبقات فضا را شکافت و اطراف آن را باز کرد و هواى راه یافته به آسمان و زمین را آفرید، و درآن آبى روان ساخت آبى که امواج متلاطم آن شکننده بود، که یکى بردیگرى مینشست، آب را بر بادى طوفانى و شکننده قرار داد و باد را به بازگرداندن آن فرمان داد وبه نگهدارى آب مسلّط ساخت و حدّ و مرز آن را به خوبى تعیین نمود فضا در زیر تندباد و آب بر بالاى آن در حرکت بود، سپس خداى سبحان طوفانى برانگیخت که آب را متلاطم نمود و امواج آب را پیدرپى در هم کوبید، طوفان به شدت وزید و از نقطه‏اى دور دوباره آغاز شد، سپس به طوفان فرمان داد تا امواج دریاها را به هرسو روان سازد و برهم کوبد و با همان شدت که در فضا وزیدن داشت‏ بر امواج آبها حمله ورگردد، از ابتداى آن برمیداشت و به پایانش میریخت و آبهاى ساکن را به امواج سرکش برگردانید، تا آنجا که آبها روى هم قرار گرفتند، و چون قلّههاى بلند کوه بالا آمدند، امواج تند کفهاى برآمده از آبها را در هواى باز و فضاى گسترده بالا بردند که از آن هفت آسمان را پدید ساخت.

آسمان پائین را چون موج مهارشده، و آسمانهاى بالا را مانند سقفى استوار و بلند قرار داد، بیآن که نیازمند به ستونى باشد، یا میخهائى که آنها را استوار نماید، آنگاه فضاى آسمان پائین را به وسیله نور ستارگان درخشنده زینت داد و در آن چراغى روشنائى بخش و ماهى درخشان به حرکت درآورد که همواره در مدار فلکى گردنده و برقرار و سقفى متحرک و صفحه‏اى بیقرار به گردش خود ادامه میدهند.

 

پی نوشت ها:

 

 

______________________________

 

(1)- آل عمران، آیه 15.

(2)- آل عمران، آیه 134- 133.

(3)- آل عمران، آیه 198.

(4)- بحار، ج 71، ص 375.

(5)- مستدرک الوسائل، ج 3، ص 242.

(6)- بحار، ج 81، ص 208.

(7)- بحار، ج 97، ص 47.

(8)- بحار، ج 74، ص 90.

(9)- بحار، ج 74، ص 348.

(10)- بحار، ج 76، ص 2.

(11)- کافى، ج 2، ص 103.

(12)- کلمة الرسول، 109.

(13)- محجة الیضاء، ج 1، ص 26.

(14)- بحار، ج 73، ص 104.

(15)- بحار، ج 73، ص 104.

(16)- کافى، ج 2، ص 398.

(17)- بحار، ج 72، ص 264.

(18)- بحار، ج 72، ص 94.

(19)- علم و زندگى، 133.

(20)- فاطر، آیه 41.

(21)- علم و زندگى، 321.

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 94/2/16 :: ساعت 2:44 عصر )
»» ارواح انسانها بعد از مردن به کجا می روند و چه حالی دارند؟

 

 


از بررسی آیات و روایات معتبر در مساله مربوط به «عالم برزخ » در مقالات گذشته به این نتیجه رسیدیم که انسانها بعد از مرگ مثل سایر موجودات مادی فانی نشده، از بین نمی روند و در عالمی به نام «عالم مثال » زندگی می کنند و «عالم مثال » قالبی است که روح انسانها در آن قالب تا روز قیامت زندگی خود را خوب یا بد، در فردوس و یا عذاب و گرفتاری، ادامه می دهند . این عالم به نام «عالم برزخ » یا «قالب مثالی » نامیده می شود .

این قالب مثالی، جرم ندارد و مادی نبوده، دارای حجم و وزن نیست و عالم خواب، نمونه ای کامل از عالم مثال است و برای تصویر عالم برزخ، تصویر کیفیت خواب دیدن و جریان و احوال آن کافی است چنانکه از پیامبر گرامی اسلام نقل شده است که فرمود:

«النوم اخ الموت کما تنامون تموتون و کما تستیقضون تبعثون » .

«خواب برادر مرگ است، همانطور که می خوابید می میرید (و به عالم برزخ و عالم مثال وارد می شوید) و همانطور که بیدار می شوید، برانگیخته می شوید (و قدم به عالم آخرت و عالم سؤال و جواب و عالم بررسی اعمال گذشته در دنیا یعنی روز قیامت وارد می شوید» (1).

در قرآن مجید در سوره زمر آیه 42 چنین می فرماید:

«الله یتوفی الانفس حین موتها و التی لم تمت فی منامها ...» .

«خداوند نفوس (انسانها) را هنگام مرگ آنها می گیرد و نیز نفوسی را که در عالم خواب نمرده است » .

از آیه و روایت بالا نتیجه می گیریم که اصولا خداوند خواب دیدن را برای انسانها به این جهت قرار داده است که بر آنان احتجاج کند که ارواح شما نیز بعد از مرگ چنین خواهد بود .

روایتی از امام موسی کاظم علیه السلام بر این امر دلالت دارد و آن روایت چنین است:

«انه روی فی الکافی باسناده عن ابی الحسن الکاظم علیه السلام انه قال فی قصة لمنکری المعاد من الامم الماضیة فاحدث الله فیهم الاحلام و لم یکن قبل ذلک فاتوا نبیهم فاخبروه بما راو و ما انکروا من ذلک فقال: ان الله تعالی اراد ان یحتج علیکم بهذا هکذا تکون ارواحهم اذا متم و ان بلیت ابدانکم تصیر الارواح الی عقاب تبعث الابدان » .

«ثقة الاسلام مرحوم کلینی در اصول کافی به سند خود روایتی از امام ابوالحسن امام کاظم علیه السلام نقل می کند که آن حضرت در بیان داستان منکرین روز قیامت از امت های سابق چنین فرمود: خداوند خواب دیدن را در میان آنها قرار داد در حالیکه آنان در مقابل گفتار پیامبرشان به او می گفتند که در مورد آنچه می گوئید که در آینده بعد از مردن رخ خواهد داد، نمونه هائی نشان بده، در پاسخ آنان فرمود:

«خداوند اراده کرده است بر شما از طریق خواب دیدن احتجاج کند بر اینکه ارواح نیز بعد از مردن هم چون خواب دیدن از بدن خارج می شوند و باز با اراده خداوند به هنگام برپائی روز رستاخیز به بدنها بر می گردند تا عقاب الهی را ببینند» .

سؤال و پاسخ

این سؤال قرنها قبل از ظهور اسلام نیز همواره مطرح بوده است که ارواح بعد از مرگ به کجا می روند؟ و چه کیفیتی دارند؟

«مرحوم کلینی » در کتاب «اصول کافی » به سند صحیح از امام هفتم امام موسی کاظم علیه السلام چنین نقل می کند:

«انه قیل له یرون ان ارواح المؤمنین فی حواصل طیر خضر حول العرش » یعنی به آن حضرت گفته شد که گروهی چنین عقیده دارند که ارواح بعد از مرگ در چینه دان پرندگان سبز در اطراف عرش الهی جمع می شوند! و در آن جای می گیرند! آیا به نظر شما این عقیده صحیح است؟

در پاسخ این سؤال امام معصوم روایتی از پیامبر گرامی اسلام چنین نقل فرمود:

«لا، المؤمن اکرم علی الله ان یجعل روحه فی حواصل طیر و لکن فی ابدان کابدانهم » (2).

«پیامبر فرمود: نه، مقام مؤمن بالاتر از این است که خداوند روح او را در چینه دان پرندگان قرار دهد بلکه در بدنهای مثالی مثل بدنهای دنیائی قرار می گیرند» .

مطابق روایات دیگر وارد شده از ائمه علیهم السلام، زندگی در عالم مثال مثل زندگی در عالم دنیا است و هر کاری که در این دنیا انجام می دهیم در آن دنیا نیز با بدنهای مثالی، آنها را انجام خواهیم داد چنانکه در روایتی از امام صادق علیه السلام چنین وارد شده است:

«فاذا قبضه الله صیر تلک الروح فی قالب کقالبه فی الدنیا فیاکلون و یشربون، اذا قدم علیهم القادم عرفوه بتلک الصورة التی کانت فی الدنیا و الآخرة » .

«هنگامی که خداوند روح انسان را قبض می کند، روح او را در قالبی قرار می دهد مثل قالب دنیائی، پس می خورند و می آشامند و هنگامی که فرد جدیدی از عالم دنیا، نزد آنها برود او را به همان صورت دنیائی می شناسند (یعنی قالب مثالی آنها به قالب دنیایی شان شباهت خواهد داشت) .

و در دنباله روایت قبلی از امام صادق علیه السلام چنین وارد است:

«ان الارواح فی صفة الاجساد فی شجرة الجنة تتعارف و تتسائل فاذا قدمت الروح علی الارواح تقول دعوها فانها قد اقبلت من هول عظیم ثم یسئلونها ما فعل فلان و ما فعل فلان فان قالت لهم ترکته حیا ارتجوه و ان قالت لهم قد هلک قالوا قد هوی هوی ...» (3).

یعنی: «ارواح در عالم مثال صفات و ویژگی های اجساد را دارند و در کنار درختان بهشتی قرار می گیرند (گرچه خود اجسام و جرم آنها را ندارند) و در آنجا همدیگر را می شناسند و از حال هم سؤال می کنند، هنگامی که روحی تازه بر ارواح وارد می شود ارواح به هم می گویند او را به حال خود بگذارید زیرا او تازه از هول و هراس بزرگ و عظیمی (سختی مرگ) خلاصی یافته است .

[پس از آرامش روح تازه وارد] از برخی اشخاص اسم می برند و از حالات آنها در دنیا می پرسند، روح تازه وارد (در قالب مثالی) اگر در جواب آنها بگوید هنوز زنده است، اظهار امید به ملحق شدن وی به آنها را می کنند و اگر بگوید هلاک شده و مرده است می گویند که به آرزوی نفس خود رسیده است .

از این روایت و روایات دیگر شبیه به آن به وضوح استفاده می شود که انسانها بعد از مردن در قالبی شبیه قالب بدن جسمی زندگی می کنند منتها قالب مثالی جرم مادی نداشته، اجزاء و حجم و وزن و ... ندارد .

پی نوشت:

1) کلمات مکنونة من اهل الحکمة و المعرفة، مرحوم ملا محسن فیض کاشانی، ص 139 - 140 .

2) همان، ص 140 - تفسیر المیزان، استاد علامه طباطبائی، ج 15، ص 80 - 81 .

3) همان، ص 141 .



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 94/2/16 :: ساعت 2:43 عصر )
»» شناخت خدا مبنای شناخت وظائف انسان

 

 

فضای اندیشه را باید از وسوسه و اوهام و تخیلات شیطانی پاک کرد. خلوت دل را باید از لوث وجود پلید دیو زدود، دیو و فرشته نمی توانند همخانه باشند. آنها نه همخوانی دارند ونه همخانگی.

خلوت دل نیست جای صحبت اغیار دیو چو بیرون رود فرشته درآید

انسان نمی تواند طالب مجهول مطلق باشد. کمال انسان در علم و معرفت است. آنهم علوم و معارف ربانی.

کمیل که از خواص و نیکان و یاران امیرالمؤمنین علیه السلام بود، می گوید: آن بزرگوار دست مرا گرفت و مرا به صحرا برد. آنگاه همچون دردمندان دل سوخته آهی جانسوز از دل پراندوه خود برکشید و فرمود:

«یا کمیل بن زیاد، ان هذه القلوب اوعیة فخیرها اوعاها فاحفظ عنی ما اقول لک »:

ای کمیل بن زیاد، این دلها ظرفهای علوم و حقائق و اسرار است و بهترین آن دلها، نگاه دارنده ترین آنهاست. پس آنچه به تو می گویم، از من (بشنو) و در نگاه داری آن کوشا باش.

از این سخن حکیمانه، به خوبی معلوم می شود که ارزش انسان به قلب او و ارزش قلب به این است که ظرف علوم و حقائق و اسرار باشد چرا که همان طوری که گفته اند: شرف مکان به کسی است که درآن، استقرار می یابد، (1) معلوم می شود که: شرف ظرف هم به مظروف است. (2)

گوهر دل را باید از بیرون و درون، از آلودگیها پاک کرد. آلودگی درونی دل، خیالات و وساوس و اوهام و ظنون و پندارها و بدبینی به نظام آفرینش و کژاندیشی و بدسگالی و سوء نیت و پلیدی باطن است و آلودگی برونی آن، رذائل اخلاقی و پلیدی در گفتار و رفتار است. تا دل از رذائل درونی و برونی پاک نشود و انسان در فضائی سالم قرار نگیرد و خانه دل از آنچه مزاحم صفا و پاکی است، جاروب نشود، علوم و حقائق و اسرار درآن راه نمی یابد.

آنگاه که کمیل را به حفظ و نگاه داری حکمت های پرارج خویش سفارش می کند، می فرماید:

«الناس ثلاثة: فعالم ربانی و متعلم علی سبیل نجاة و همج رعاع ». (3)

مردم سه دسته اند: عالم ربانی و آموزنده ای که بر راه نجات و رهائی است و مگسان کوچک و ناتوان.

1 - عالم ربانی

عالم ربانی کیست؟ چه کسی این شایستگی را دارد که او را به لحاظ وصف عنوانی علم و دانش، منسوب به رب و ربانی بشماریم؟ آیا به جز کسانی که علم مبدء و معاد دارند و علم آنها مبنای عمل آنها و عمل آنها مبنای سعادت و کمال آنها و نمود و جلوه دانش آنهاست، چه کسی می تواند عالم ربانی باشد؟ آیا به صرف این که انسان قواعد صرف و نحو را بداند و قواعد و فروع فقهی را از ادله استنباط کند و یا در ریاضیات یا تجربیات یا برخی از علوم انسانی، متبحر و متخصص باشد واز این علوم فقط در راه معاش و معیشت بهره گیرد و از آنها در طریق شناخت مبدء و معاد و کسب فضیلت، استفاده نکند، عالم ربانی می شود؟ آیا یک فیلسوف یا یک متکلم یا یک متخصص عرفان نظری که از تهذیب نفس و تصیفه باطن و تکمیل روح بازمانده، عالم ربانی است؟ آیا ذهن را به اصطلاحات علمی انباشتن و غایت آفرینش را از یاد بردن و به کبکبه و دبدبه شوکت و قدرت ظاهری مغرور شدن، عالم ربانی شدن است یا گریز از ربانیت و سقوط در لجه مادیت و غرق شدن در گرداب شهوات و تمنیات و وساوس شیطانی؟

علوم عالم ربانی از سنخ علوم گوینده این سخن است و بعید نیست که بگوئیم: علماء ربانی یعنی انبیاء و اوصیاء که علم لدنی دارند و معلم آنها یا خود خداوند و خود آن ربی است که بدو منسوبندو یا اگر واسطه ای در بین است، فرشته ای مقرب یامعصومی دیگر است و همین خصیصه است که آنها را «ربانی » کرده و آنها را از ما سوی بی نیاز و مستغنی ساخته است.

واگر عالم ربانی را به غیر انبیاء و اوصیاء تعمیم دهیم، باید بسی محتاط باشیم و بدانیم که آنهائی شایسته چنین عنوانی هستند که در سیره و رفتار و در عقیده و کردار، نمونه کمیلند و اگر کمیل نیستند، کمیلیانند.

2 - آموزنده بر راه نجات

این همان است که در برابر عالم ربانی زانو می زند تا علم مبدء و معاد را فراگیرد و راه نجات را از طریق عمل به مقتضای دانش خود بیابد و دنیا را مزرعه آخرت کند و فلسفه آفرینش را که تکامل انسان است، در مد نظر قرار دهد.

او می داند که هیچ عاملی بدون فقه به معنای اعم و به تعبیر دیگر «فقه اکبر» و «فقه اصغر» به جائی نمی رسد. چرا که کورکورانه قدم برداشتن، فایده ای جز سقوط درچاه ضلالت ندارد.

حضرتش در سخن زیبای دیگری فرمود:

«المتعبدون علی غیر فقه کحمار الطاحونة یدور و لا یبرح و رکعتان من عالم خیر من سبعین رکعة من جاهل لان العالم تاتیه الفتنة فیخرج منها بعلمه و تاتی الجاهل فتنسفه نسفا و قلیل العمل مع کثیر العلم خیر من کثیر العمل مع قلیل العلم و الشک و الشبهة ». (4)

یعنی: عبادت کنندگان بدون فقه (5) مانند الاغ آسیابند که همواره دور سر خود می چرخد و به جائی نمی رسد. دو رکعت نماز عالم، بهتر است از هفتاد رکعت نماز جاهل. عالم گرفتار فتنه می شود و به علمش از آن خارج می شود و جاهل گرفتار فتنه می شود و فتنه او را درهم می کوبد. کسی که عملش کم و علمش بسیار است، بر کسی که عملش بسیار و علمش کم و گرفتار شک و شبهه است، برتری دارد.

آن را که علم و دانش و تقوی مسلم است هرجا قدم نهد قدمش خیر مقدم است جاهل اگرچه زاد مقدم مؤخر است عالم اگرچه زاد مؤخر مقدم است جاهل به روز فتنه ره خانه گم کند عالم چراغ جامعه و چشم عالم است

از امام صادق علیه السلام نیز نقل شده است که:

«العامل علی غیر بصیرة کالسائر علی السراب بقیعة لا یزید سرعة سیره الا بعدا». (6)

آنکه بدون بصیرت عمل می کند، همانند کسی است که در بیابان خشک به دنبال سراب می دود که سرعت سیرش او را از هدف دورتر می سازد.

این دو گروه، یعنی عالمان ربانی و آموزندگان و متعلمانی که بر راه نجات گام می زنند، هر دو از طریق شناخت خدا به شناخت وظائف خود رسیده اند و پیش خدای خود سرفراز و نزد وجدان خود شادند. گیرم گروه اول، بالاصالة و گروه دوم بالتبع. آنها اصل و محور و اینها فرع و تابع و پیروند.

اینان به یاد خدا آرامش دل یافته اند. چرا که قرآن می فرماید:

الا بذکر الله تطمئن القلوب. (7) آگاه باشید که به یاد خدا دلها آرام می گیرد.

آری غذای دل، معارف الهی و محبت و روشنی آن به انوار هدایت الهی است و اگر انسان به چنین غذائی اشباع شود، تشنگی و گرسنگی بدن را احساس نمی کند. از پیامبر اکرم صلی الل.ه علیه وآله نقل شده است که:

«انی لست کاحدکم انی ابیت عند ربی یطعمنی و یسقینی ». (8) من مانند شما نیستم. من در نزد پروردگارم بیتوته می کنم و او مرا اطعام می کند و سیراب می سازد.

منظور از این بیتوته، بیتوته روحانی و معنوی و مقصود از آب و طعام، آب و طعام روح است.

مرحوم مجلسی می گوید: برخی در تفسیر آن گفته اند: یعنی مرا به وحی خویش آب و غذا می دهد. (9)

عالم ربانی وجودش نور است و متعلمان محضرش از نورش کسب فیض می کنند و بهره می گیرند. گو این که اینها هم هرکدام درجات و مراتبی دارند. از اینرو نقل شده است که:

«ان کان یوسف فی اللیل نورانیا فمحمد فی الدنیا والعقبی نورانی ففی الدنیا یهدی الله لنوره و فی العقبی انظرونا نقتبس » (10).

اگر یوسف، در شب نورانی بود، محمدصلی الل.ه علیه وآله در دنیا و آخرت نورانی است. چرا که در دنیا خداوند به برکت نور او مردم را هدایت می کند و در آخرت، همه می خواهند از نور و فروغ او اقتباس کنند و بهره گیرند.

شعیب را مقام خوف دادند. چرا که از خوف خدا می گریست و ابراهیم را مقام سلام دادند. چرا که با قلب سلیم به پیشگاه خدا شتافت (11)و موسی را مقام مناجات بخشیدند. چرا که خداوند او را به مناجات، تقرب بخشید (2) و پیامبر اسلام را مقام محبت بخشیدند. چرا که به درجه «قاب قوسین » (13) رسید. (14)

خداوند پیامبر خاتم را به قدری قرب و منزلت بخشید که او را به همان اوصاف والائی موصوف کرد که خودش را موصوف کرده بود رؤوف و رحیم -که برخی هر دو را یکی دانسته و برخی رؤوف را به کسی اطلاق کرده اند که شدت رحمت دارد- هر دو از اوصاف خداوند است. چرا که قرآن می فرماید:

ان الله بالناس لرؤوف رحیم. (15) خداوند نسبت به مردم، رؤوف ورحیم است.

ولی درباره خاتم پیامبران نیز فرموده است:

بالمؤمنین رؤوف رحیم: (16) او نسبت به مؤمنان، رؤوف و رحیم است. (17)

3 - مگسان کوچک و ناتوان

اینها کیستند و چیستند؟! آیا می توان گفت: ناکس و ناچیزند؟!

آری می توان گفت و اگر بتوان گفت: چیزی هستند، حدشان همان است که در کلام والای امیرعلیه السلام آمده است.

بهترین عنوان برای آنها همین است که به مگس های کوچک و ناتوان می مانند. چرا که این گونه مگسها، همواره رحرکت خود تابع باد هستند. هر مسیری که باد برای آنها انتخاب کند، آنها هم تابع همان مسیرند. درست مثل کسی که تسلیم جریان آب است. یعنی هرگز نمی تواند برخلاف جریان آب شنا کند.

چهار خصیصه زشت در اینهاست که تنها یکی از آنها برای هلاک یک انسان بلکه یک جامعه کفایت می کند. هرچند می توان گفت: میان آنها همبستگی و تلازم است و هیچ کدام بدون بقیه تحقق نمی یابد.

خصیصه های چهارگانه، اینهایند:

«اتباع کل ناعق; یمیلون مع کل ریح; لم یستضیئوا بنور العلم; و لم یلجاوا الی رکن وثیق ». (18)

ترجمه: پیروان هر آواز دهنده ای که با هر بادی منحرف می شوند و به نور علم کسب روشنی نکرده و به رکنی محکم پناه نبرده اند.

اگر انسان به نور علم کسب روشنی کرده باشد، راه راست را می یابد و حق و باطل را می شناسد و در زلزله های ویرانگر فتنه ها به ستونی محکم و استوانه ای مستحکم پناه می برد. دراین صورت، بادها و طوفانهای حوادث و امواج بنیان کن مفاسد و تهاجم سپاه کفر والحاد و فضای مسموم اوهام و شبهات وجو ناسالم تبلیغات شوم، او را متزلزل و مردد و بی اراده و استوار نمی سازد و همچون گوی معلق به این سو و آن سو پرتاب نمی کند.

اینان نه عالمند که به علم ربانی عالمی را روشنی بخشند و نه متعلمند که در پرتو انوار تابناک علماء ربانی، جلا یابند و روشنی گیرند و راه نجات و سعادت و طریق کمال و سرفرازی را بیابند و با استقامت به پیش تازند. بلکه جاهل مطلقند. چرا که نه عالمند و نه متعلم. نه علم دارند و نه طالب علمند. بنابراین، نه مبدء هستی را شناخته اند و نه بر مبنای آن به شناخت وظائف انسانی رسیده اند.

حقیقت علم آن است که انسان را به معرفت حق و حقیقت رهنمون شود. شناخت حق مستلزم شناخت لوازم و ملزومات حق است. جاهل به حق، بیچاره ترین مردم است.

از اینرو امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

«ولی لمن جهل معرفتی ولم یعرف حقی الا ان حقی هو حق الله الا ان حق الله هو حقی ». (19)

وای بر کسی که به معرفت من جاهل باشد و حق مرا نشناسد! آگاه باشید که حق من حق خداست. آگاه باشید که حق خدا حق من است.

آری حقائق، پیوسته به همند. شناخت حقیقت خداوند، بدون شناخت حقیقت نبوت و امامت و شناخت این حقیقتها بدون شناخت آن حقیقت ممکن نیست.

بزرگترین فیلسوف و متکلم اگر در شناخت برخی از حقائق اعتقادی و برنامه های عملی ناتوان باشد، جاهل است و بزرگترین دانشمند دینی اگر در شناخت حقیقت امامت، ناتوانی کند، نه عالم است و نه متعلم. ممکن است او را به حسب عرف و لغت، عالم و متعلم یا استاد و دانشجو بنامند. اما به حسب حقیقت، نه عالم ربانی و نه متعلم راه نجات است. بلکه جاهل و نافهم است وهمان خصیصه های چهارگانه را دارا است.

امام صادق علیه السلام فرمود:

«لا یصلح من لا یعقل و لا یعقل من لا یعلم و سوف ینجب من یفهم و یظفر من یحلم و العلم جنة و الصدق عز و الجهل ذل و الفهم مجد».(20)

کسی که تعقل نکند، صالح و عالم نیست و کسی که بفهمد برگزیده می شود و کسی که حلیم باشد، پیروز می شود و علم، سپر و راستی عزت و جهل، خواری و فهم، مجد و عظمت است.

پس باید اهل شناخت حقیقت بود واز رهگذر آن، به شناخت وظائف، و تحصیل و تامین سعادت رسید.

پی نوشتها:

1) شرف المکان بالمکین. ،

2) شرف الظرف بالمظروف.

3) نهج البلاغه فیض الاسلام، کلمات قصار 139، ص 1146.

4) بحارالانوار، طبع جدید، ج 1، ص 208.

5) مقصود فقه به معنای اعم است که شامل اعتقادیات و احکام عملی دین می شود

6) همان مدرک.

7) الرعد، آیه 28.

8) بحارالانوار، طبع جدید، ج 16، ص 403 و نیز بدون قسمت اول ج 16، ص 390 و ج 6، ص 208.

9) همان مدرک، ج 16، ص 390.

10) قسمتی از آیه 13 سوره حدید. و بحار الانوار، ج 16، ص 408.

11) اذ جاء ربه بقلب سلیم(الصافات، 84)

12) وقربناه نجیا(مریم، 52)

13) فکان قاب قوسین(النجم،9)

14) بحارالانوار، ج 16، ص 420.

15) البقره، آیه 143.

16) التوبة، 128. :

17) بحارالانوار، ج 16، ص 420.

18) نهج البلاغه، کلمات قصار، حکمت 139(نهج البلاغه فیض الاسلام، ص 1145).

19) بحارالانوار، ج 38، ص 29.

20) همان، ج 78، ص 269



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 94/2/16 :: ساعت 2:42 عصر )
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

عزاداری از سنت های پیامبر اکرم (ص) است
سعادت ابدی در گرو اشک و عزاداری بر سیدالشهدا علیه السلام
سبک زندگی قرآنی امام حسین (علیه السلام)
یاران امام حسین (ع) الگوی یاران امام مهدی (عج)
آیا شیطان به دست حضرت مهدی علیه السلام کشته خواهد شد؟
ارزش اشک و عزا بر مصائب اهل بیت علیهم السلام
پیوستگان و رهاکنندگان امام حسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام در آیینه زیارت
پیروان مسیح بر قوم یهود تا روز قیامت برترند!
نگاهی به شخصیت جهانی امام حسین «علیه السلام»
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 68
>> بازدید دیروز: 196
>> مجموع بازدیدها: 1325141
» درباره من

بشنو این نی چون حکایت می کند

» فهرست موضوعی یادداشت ها
دینی و مذهبی[871] . عشق[360] . آشنایی با عرفا[116] . جدایی از فرهنگ[114] . موسیقی[66] . داستانک[2] . موعود . واژگان کلیدی: بیت المال . صحابی . عدالت . جزیه . جنایات جنگ . حقوق بشردوستانه . حکومت . خراج . علی علیه‏السلام . لبنان . مالیات . مصرف . مقاله . منّ و فداء . ادیان . اسرای جنگی . اعلان جنگ . انصاری . ایران . تقریب مذاهب . جابر .
» آرشیو مطالب
نوشته های شهریور85
نوشته های مهر 85
نوشته زمستان85
نوشته های بهار 86
نوشته های تابستان 86
نوشته های پاییز 86
نوشته های زمستان 86
نوشته های بهار87
نوشته های تابستان 87
نوشته های پاییز 87
نوشته های زمستان87
نوشته های بهار88
نوشته های پاییز88
متفرقه
نوشته های بهار89
نوشته های تابستان 89
مرداد 1389
نوشته های شهریور 89
نوشته های مهر 89
آبان 89
آذر 89
نوشته های دی 89
نوشته های بهمن 89
نوشته های اسفند 89
نوشته های اردیبهشت 90
نوشته های خرداد90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد90
نوشته های شهریور90
نوشته های مهر 90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد 90
نوشته های مهر 90
نوشته های آبان 90
نوشته های آذر 90
نوشته های دی 90
نوشته های بهمن 90
نوشته های اسفند90
نوشته های فروردین 91
نوشته های اردیبهشت91
نوشته های خرداد91
نوشته های تیرماه 91
نوشته های مرداد ماه 91
نوشته های شهریور ماه91
نوشته های مهر91
نوشته های آبان 91
نوشته های آذرماه91
نوشته های دی ماه 91
نوشته های بهمن ماه91
نوشته های بهار92
نوشته های تیر92
نوشته های مرداد92
نوشته های شهریور92
نوشته های مهر92
نوشته های آبان92
نوشته های آذر92
نوشته های دی ماه92
نوشته های بهمن ماه92
نوشته های فروردین ماه 93
نوشته های اردیبهشت ماه 93
نوشته های خردادماه 93
نوشته های تیر ماه 93
نوشته های مرداد ماه 93
نوشته های شهریورماه93
نوشته های مهرماه 93
نوشته های آبان ماه 93
نوشته های آذرماه 93
نوشته های دیماه 93
نوشته های بهمن ماه 93
نوشته های اسفند ماه 93
نوشته های فروردین ماه 94
نوشته های اردیبهشت ماه94
نوشته های خرداد ماه 94
نوشته های تیرماه 94
نوشته های مرداد ماه 94
نوشته های شهریورماه94
نوشته های مهرماه94
نوشته های آبان ماه94

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
پیام شهید -وبگاه شهید سید علی سعادت میرقدیم
دانشجو
(( همیشه با تو ))
همراه با چهارده معصوم (علیهم السلام )ویاران-پارسی بلاگ
بر بلندای کوه بیل
گل رازقی
نقاشخونه
قعله
hamidsportcars
ir-software
آشفته حال
بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن
سرباز ولایت
مهندس محی الدین اله دادی
گل باغ آشنایی
...عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید)
بهارانه
*تنهایی من*
بلوچستان
تیشرت و شلوارک لاغری
اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی
کشکول
قدم بر چشم
سه ثانیه سکوت
نگارستان خیال
گنجدونی
بهارانه
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
نگاهی نو به مشاوره
طب سنتی@
سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام
اکبر پایندان
Mystery
ermia............
پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ...
اسیرعشق
چشمـــه ســـار رحمــت
||*^ــــ^*|| diafeh ||*^ــــ^ *||
کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب
جلال حاتمی - حسابداری و حسابرسی
بهانه
صراط مستقیم
تــپــش ِ یکــ رویا
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
سلحشوران
گیاه پزشکی 92
مقبلی جیرفتی
تنهایی افتاب
طراوت باران
تنهایی......!!!!!!
تنهای93
سارا احمدی
فروشگاه جهیزیه و لوازم آشپزخانه فدک1
.: شهر عشق :.
تا شقایق هست زندگی اجبار است .
ماتاآخرایستاده ایم
هدهد
گیسو کمند
.-~·*’?¨¯`·¸ دوازده امام طزرجان¸·`¯¨?’*·~-.
صحبت دل ودیده
دانلود فایل های فارسی
محقق دانشگاه
ارمغان تنهایی
* مالک *
******ali pishtaz******
فرشته پاک دل
شهیدباکری میاندوآب
محمدمبین احسانی نیا
کوثر ولایت
سرزمین رویا
دل نوشته
فرمانده آسمانی من
ایران
یاس دانلود
من.تو.خدا
محمدرضا جعفربگلو
سه قدم مانده به....
راز نوشته بی نشانه
یامهدی
#*ReZa GhOcCh AnN eJhAd*#(گوچـی جـــون )
امام خمینی(ره)وجوان امروز
فیلم و مردم
پیکو پیکس | منبع عکس
پلاک صفر
قـــ❤ــلـــــب هـــــای آبـــــی انــ❤ـــاری
اسیرعشق
دل پرخاطره
* عاشقانه ای برای تو *
farajbabaii
ارواحنا فداک یا زینب
مشکات نور الله
دار funny....
mystery
انجام پروژه های دانشجویی برای دانشجویان کنترل
گل یا پوچ؟2
پسران علوی - دختران فاطمی
تلخی روزگار....
اصلاحات
گل خشک
نت سرای الماس
دنیا
دل پر خاطره
عمو همه چی دان
هرکس منتظر است...
سلام محب برمحبان حسین (ع)
ادامس خسته من elahe
دهکده کوچک ما
love
تقدیم به کسی که باور نکرد دوستش دارم
گروه اینترنتی جرقه داتکو
مدوزیبایی
من،منم.من مثل هیچکس نیستم
Tarranome Ziba
پاتوق دختر و پسرای ایرونی
اسرا
راه زنده،راه عشق
وبلاگ رسمی محسن نصیری(هامون)(شاعر و نویسنده)
وب سایت شخصی یاسین گمرکی
حسام الدین شفیعیان
عکسهای سریال افسانه دونگ یی
ܓ✿ دنـیــــاﮮ مـــــــن
Hunter
حسام الدین شفیعیان
دهکده علم و فناوری
اسیرعشق
دختر باحال
*دلم برای چمران تنگ شده.*
♥تاریکی♡
به یادتم
باز باران با محرم
تنهایی ..............
دوستانه
هرچه می خواهد دل تنگم میذارم
زندگی
نیلوفر مرداب
فقط طنزوخنده
تینا!!!!
شیاطین سرخ
my love#me
سرزمین خنگا
احکام تقلید
•.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.•
فوتسال بخش جنت (جنت شهر )
حقیقت صراط
...دیگه حسی نمونده
زیر اسمان غربت
شهید علی محسنی وطن
سکوت(فریاد)
عاشقانه ها
خودمو خدا تنها
دانستنی های جالب
ermia............
حجاب ایرانی
عرفان وادب
دل خسته
عاشقانه های من ومحمد
هر چه میخواهد دله تنگت بگو . . .
sharareh atashin
mehrabani
khoshbakhti
______>>>>_____همیشگی هااا____»»»»»_____>>>>
دخترونه
قلبی خسته ازتپیدن
عشـ۩ـق یـ۩ـعنی یـ۩ـه پــ۩ـلاک......
تینا
مذهب عشق
مناجات با عشق
داستان زندگی من
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
عاشق فوتبال
کشکول
حاج آقا مسئلةٌ
صدا آشنا
کد بانوی ایرانی
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
« یا مهدی ادرکنی »
وبلاگ تخصصی کامپیوتر - شبکه - نرم افزار
::::: نـو ر و ز :::::
توکای شهر خاموش

.: اخـبـار فـنـاوری .:
Biology Home
شــــــــــــــهــــدای هــــــــــــــســـتــه ایـــــــــــــ
مثبت گرا
تک آندروید
امروز
دانستنی / سرگرمی / دانلود
°°FoReVEr••
مطلع الفجر
سنگر بندگی
تعصبی ام به نام علی .ع.
تنهایی.......
دلـــــــشــــــــکســـــته
عاشقانه
nilo
هر چی هر چی
vida
دلمه پیچ, دستگاه دلمه پیچ Dolmer
هسته گیر آلبالو
آرایشگری و زیبایی و بهداشت پوست
عکس های جالب و متحرک
مرکز استثنایی متوسطه حرفه ای تلاشگران بیرجند
دیجی بازار
نمونه سوالات متوسطه و پیش دانشگاهی و کارشناسی ارشد
bakhtiyari20
زنگ تفریح
گلچین اینترنتی
روستای اصفهانکلاته
پایه عکاسی مونوپاد و ریموت شاتر بلوتوث
سرور
عاطفانه

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان


























































































» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب