در این داستان مهم نفس انجام کار مثبته اصراری در نوع کار مثبت نیست:
مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در خانه خدا (مسجد) بخواند.
لباس پوشید و راهی خانه خدا شد.
در راه به مسجد، مرد زمین خورد و لباسهایش کثیف شد. او بلند شد، خودش را
پاک کرد و به خانه برگشت.
مرد لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی خانه خدا شد. در راه به مسجد و در
همان نقطه مجدداً زمین خورد!
او دوباره بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. یک بار دیگر
لباسهایش را عوض کرد و راهی خانه خدا شد.
در راه به مسجد، با مردی که چراغ در دست داشت برخورد کرد و نامش را
پرسید. مرد پاسخ داد: (( من دیدم شما
در راه به مسجد دو بار به زمین افتادید.))، از این رو چراغ آوردم تا
بتوانم راهتان را روشن کنم. مرد اول از او بطور فراوان
تشکر می کند و هر دو راهشان را به طرف مسجد ادامه می دهند. همین که به
مسجد رسیدند، مرد اول از مرد چراغ
بدست در خواست می کند تا به مسجد وارد شود و با او نماز بخواند. مرد دوم
از رفتن به داخل مسجد خودداری می کند.
مرد اول درخواستش را دوبار دیگر تکرار می کند و مجدداً همان جواب را می
شنود. مرد اول سوال می کند که چرا او
نمی خواهد وارد مسجد شود و نماز بخواند.
مرد دوم پاسخ داد: ((من شیطان هستم.)) مرد اول با شنیدن این جواب جا
خورد. شیطان در ادامه توضیح می دهد:
((من شما را در راه به مسجد دیدم و این من بودم که باعث زمین خوردن شما
شدم.)) وقتی شما به خانه رفتید، خودتان را
تمیز کردید و به راهمان به مسجد برگشتید، خدا همه گناهان شما را بخشید.
من برای بار دوم باعث زمین خوردن شما شدم
و حتی آن هم شما را تشویق به ماندن در خانه نکرد، بلکه بیشتر به راه مسجد
برگشتید. به خاطر آن، خدا همه گناهان افراد
خانواده ات را بخشید. من ترسیدم که اگر یک بار دیگر باعث زمین خوردن شما
بشوم، آنگاه خدا گناهان افراد دهکده تان را
خواهد بخشید. بنا براین، من سالم رسیدن شما را به خانه خدا (مسجد) مطمئن ساختم.
نتیجه اخلاقی داستان:
کار خیری را که قصد دارید انجام دهید به تعویق نیاندازید. زیرا هرگز نمی
دانید چقدر اجر و پاداش ممکن است ازمواجه با
سختی های در حین تلاش به انجام کار خیر دریافت کنید. پارسائی شما می
تواند خانواده و قوم تان را بطور کلی نجات بخشد.
این کار را انجام دهید و پیروزی خدا را ببینید.
پس آن کار را نکنید. اما پاداش آن را که زیاد است نخواهید گرفت.
ستایش خدایی را است بلند مرتبه!
و آنانکه بیت المال و پول بانکها را بردند و انفاق نکردند، بزودی آنان را در کانادا جای خواهیم داد و تو چه میدانی که کانادا کجاست؟
در آنجا رودهای بسیاری زیر درختانش جاریست و حوریان با نوشیدنیهای گوارا منتظر مختلسینند ،
آری این پاداش کسانی است که اختلاس میکنند و جیم میشوند.
این «الاعلم فالاعلم» مرا به یاد داستان شیرینى انداخت؛ روزگارى در اسلام، مرحوم آیت الله العظمى حاج میرزا کلباسى مرجع تقلید بود. روزى این مرجع بزرگوار به حمام رفته بود، در آن زمان در خانهها حمام کم بود. حمامها خزینه داشتند. مرحوم کلباسى ظاهراً اول وقت، نماز صبحش را خواند و بعد وارد حمام مىشود و وقتى مىخواست از حمام بیرون بیاید، مىبیند که کس دیگرى نیز در خزینه حمام هست، مرحوم کلباسى پایین پلهها ایستاده و خزانه نیز تاریک بود. فقط سایهاى مىدید که مکرر زیر آب مىرود و مىگوید نشد، دوباره زیر آب مىرود و بیرون مىآید و مىگوید نشد. مرحوم کلباسى او را صدا کرد، آمد، دید مرحوم کلباسى است و فهمیده است که او در غسل کردن دچار وسواس است.
دین اسلام گفته است یک بار زیر آب برو بعد بیرون بیا، تمام است. آن بار اول از دین است، بار دوم دیگر از دین نیست. مرحوم کلباسى به او گفت: مقلّد چه کسى هستى؟ دید اگر بگوید مقلّد حضرتعالى، ایشان مىگوید من در رسالهام نوشتهام که براى غسل، یک بار زیر آب برو و بیرون بیا، نه پنجاه بار. لذا گفت: حضرت آیت الله شیطان. گفت: چرا از من تقلید نمىکنى؟ گفت: مراعات «الاعلم فالاعلم» را مىکنم یعنى بعد از شما، ما باید در احتیاط هاى خود به شیطان مراجعه کنیم
مىنویسند: انوشیروان با وزیرش رد مىشدند، به خرابهاى رسیدند، دو جغد با هم حرف مىزدند. بوذرجمهر شخص باسوادى بود، که هم زبان ایرانى را استاد بود و هم زبان هندى را. «کلیله و دمنه» را ایشان اولین بار از زبان هندى به زبان ساسانى برگرداند. بعد عبدالله بن مقفع به عربى برگرداند و ملّاحسین کاشفى سبزوارى به فارسى برگرداند و به نام «انوار سهیلى» نامید که کتاب خیلى خوبى است.
این کتاب عیبها و حسنها را از زبان حیوانات بیان کرده است که آن عالم هندى ساخته بود بوذرجمهر چون آن را ترجمه کرد مشهور شد که بوذرجمهر زبان حیوانات را مىفهمد.
انوشیروان به بوذرجمهر گفت: این دو جغد به همدیگر چه مىگویند؟ گفت:
ممکن است دوست نداشته باشند که ما بدانیم چه مىگویند. گفت: نه، بگو آنها چه مىگویند. گفت: آن جغد خاکسترى، جغد نر است و آن جغد دیگر، ماده است.
جغد خاکسترى به خواستگارى دختر این جغد ماده آمده است براى پسر خودش.
دارند با هم صحبت مىکنند تا مقدمات را فراهم کنند.
آن جغد ماده مىگوید: دختر من در زیبایى، پر زدن و حرف زدن کمنظیر است، پس مهریهاش سنگین است. جغد نر گفت: مهر دخترت چقدر است؟ گفت: صد هزار خرابه. جغد نر گفت: پسر من صد هزار خرابه از کجا بیاورد. گفت: تا این مرد- انوشیروان- بر سر کار است، این مملکت رو به خرابى است و هر چه خرابه بخواهى، پیدا مىشود. تا ستمگران سرکار هستند، هم اقتصاد خراب است، هم اخلاق، هم زندگى و هم گرههاى زندگى مردم زیاد است. همه مردم دچار چه کنم چه کنم هستند. این طبع ستم و ستمکار است.
واعظ خوش بیان و خوش قیافهاى را سى روز ماه رمضان دعوت به منبر نمودند.
از روز اول ماه رمضان شروع به تفسیر آیات بهشت کرد و از نعمتهایش گفت. بعد روز بیست و نهم روى منبر نشست، کسى به او گفت: آقا! تا منبرت را شروع نکردهاید، ممکن است فردا عید فطر شود، شما بیست و نه روز را از بهشت گفتى، یک روز نیز از جهنم بگو! واعظ گفت: جهنم را که مىروید و مىبینید، من جایى را که نمىبینید، مىگویم.
فرصت از دست دادگان ناله مىکنند که خدایا! ما را از دوزخ درآور تا به دنیا برگردیم و فرصتها را غنیمت بدانیم؛ صدقه بدهیم، انفاق کنیم، درمانگاه، بیمارستان و مدرسه بسازیم، دختران بىجهیزیه را شوهر بدهیم، بىخانهها را خانهدار کنیم، ماه رمضان را روزه بگیریم، نماز بخوانیم، کسى را مسخره نکنیم، آبروى کسى را نبریم، کسى را به خاک سیاه ننشانیم و نان کسى را نبُریم.
«نَعْمَلْ صالِحاً غَیْرَ الَّذِی کُنَّا نَعْمَلُ»
غیر از آنچه که انجام دادیم، انجام دهیم، چون آنهایى که ما انجام دادیم، سوزاندن فرصتها بود. این حرف دوزخیان است. ببینید که از دست دادن فرصت، مساوى با جهنم است.
فرازى از دعاى عرفه
حضرت سیّدالشهداء علیه السلام در دعاى عرفه عرضه مىدارد:
یا مَنْ کَبَسَ الأْرْضَ عَلَى الْماءِ، وَ سَدَّ الْهَواءَ بِالسَّماءِ، یا مَنْ لَهُ أکْرَمُ الأْسْماءِ، یا ذا الْمَعْرُوفِ الَّذى لا یَنْقَطِعُ أبداً، یا مُقَیِّضَ الرَّکْبِ لِیُوسُفَ فِى الْبَلَدِ الْقَفْرِ وَ مُخْرِجَهُ مِنَ الْجُبِّ وَ جاعِلَهُ بَعْدَ الْعُبُودِیَّةِ مَلِکاً، یا رادَّهُ عَلى یَعْقُوبَ بَعْدَ أنِ ابْیَضَّتْ عَیْناهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُو کَظیمٌ، یا کاشِفَ الضُّرِّ وَ البَلْوى عَنْ أیُّوبَ، وَ مُمْسِکَ یَدَىْ إبْراهیمَ عَنْ ذَبْحِ ابْنِهِ بَعْدَ کِبَرِ سِنِّهِ وَ فَناءِ عُمُرِهِ، یا مَنِ اسْتَجابَ لِزَکَرِیّا فَوَهَبَ لَهُ یَحْیى وَ لَمْ یَدَعْهُ فَرْداً وَحیداً، یا مَنْ أخْرَجَ یُونُسَ مِنْ بَطْنِ الْحُوتِ، یا مَنْ فَلَقَ الْبَحْرَ لِبَنى إسْرائیلَ فَأنْجاهُمْ وَ جَعَلَ فِرْعَوْنَ وَ جُنُودَهُ مِنْ الْمُغْرَقینَ، یا مَنْ أَرْسَلَ الرّیاحَ مُبَشِّراتٍ بَیْنَ یَدَىْ رَحْمَتِهِ، یا مَنْ لَمْ یَجْعَلْ عَلى مَنْ عَصاهُ مِنْ خَلْقِهِ، یا مَنْ اسْتَنْقَذَ السَّحَرَةَ مِنْ بَعْدِ طُولِ الْجُحُودِ وَ قَدْ غَدَوْا فى نِعْمَتِهِ یَأْکُلُونَ رِزْقَةُ وَ یَعْبُدُونَ غَیْرَهُ وَ قَدْ حادُّوهُ وَ نادُّوهُ وَ کَذَّبُوا رُسُلَهُ، یا اللَّهُ .... «1»
اى آن که زمین را بر آب انباشتى و هوا را به آسمان مسدود کردى، اى آن که تو را گرامىترین نامهاست. اى داراى آن چنان معروف و خوبى و احسانى که بریده نشود. اى برانگیزنده همّتِ سواران براى نجات یوسف در بیابان بىآب و گیاه و برآورندهاش از تاریکى چاه و قراردهندهاش پس از بندگى، فرمانروا. اى بازگرداننده او بر یعقوب پس از آن که چشمانش از شدّت مصیبت فراق، سفیدى آورد. اى برطرف کننده بدحالى و بلا از ایّوب و جلودار ابراهیم از بریدن سر فرزندش بعد از پیرى و فناشدن عمرش. اى مستجاب کننده دعاى زکریّا و بخشنده یحیى به او تا از تک و تنهایى درآید.
اى آن که یونس را از شکم ماهى بیرون آوردى و دل دریا را براى نجات بنى اسرائیل شکافتى و دشمن آنان، فرعون را، با ارتشش غرق نمودى.
اى آن که بادها را مژده دهندههایى در پیشاپیش باران رحمت خویش فرستادهاى. اى آن که بر مجازات عاصیان از آفریدگانت شتاب نکردى. اى آن که ساحران عصر موسى را از ورطه هلاکت رهانیدى پس از آن انکار طولانى نسبت به حقّ و حقیقت، در حالى که در نعمت حق بودند و روزىِ او را مىخوردند و غیر او را مىپرستیدند، با حق مخالفت مىکردند و با جنابش رقابت مىنمودند و فرستادگانش را تکذیب مىکردند. اى خدا ...
دعاى عرفه پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله به امام على علیه السلام فرمود: آیا دعاى روز عرفه را به تو بیاموزم که دعاى پیامبران پیش از من است، سپس فرمود: مىخوانى؛
لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ، یُحْیى وَ یُمیتُ وَ هُوَ حَىٌّ لایَمُوتُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَ هُوَ عَلى کُلِّ شَىءٍ قَدِیرٌ.
اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ کَالَّذى تَقُولُ وَ خَیْراً مِمَّا نَقُولُ وَ فَوْقَ ما یَقُولُ الْقائِلُونَ.
اللَّهُمَّ لَکَ صَلاتى وَ نُسُکى وَ مَحْیاىَ وَ مَماتى وَ لَکَ بَراءَتى وَ لَکَ حَوْلى وَ مِنْکَ قُوَّتِى.
اللَّهُمَّ إِنِّى اعُوذُ بِکَ مِنَ الْفَقْرِ وَ مِنْ وَسْواسِ الصَّدْرِ وَ مِنْ شَتاتِ الْأَمْرِ وَ مِنْ عَذابِ الْقَبْرِ.
اللَّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ خَیْرَ الرِّیاحِ وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ ما تَجِىءُ بِهِ الرِّیاحُ وَ أَسْأَلُکَ خَیْرَ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ.
اللَّهُمَّ اجْعَلْ فى قَلْبِى نُوراً وَ فى سَمْعِى وَ بَصَرى نُوراً وَ فى لَحْمى وَ عِظامى وَ فِى عُرُوقى وَ مَقْعَدى وَ مَقامى وَ مَدْخَلى وَ مَخْرَجى نُورَاً وَ أَعْظِمْ لى نُورَاً یا رَبِّ یَوْمِ أَلْقاکَ، إِنَّکَ عَلى کُلِّ شَىءٍ قَدیرٌ. «2»
جز خداى یکتاى بىشریک معبودى نیست. سلطنت و ستایش از آن اوست.
زنده مىکند و مىمیراند و او زندهاى است که نمىمیرد. خیر در دست اوست و او بر هر چیز تواناست.
خدایا! حمد براى توست با آنگونه که خود مىستایى و بهتر از آنچه ما مىگوییم و بالاتر از آنچه گویندگان مىگویند.
خدایا! نماز و عبادتم، زندگى و مرگم و بیزارى جستنم براى توست، توان و نیرویم از توست.
خدایا! از فقر و وسوسههاى درون و پراکندگى کار و عذاب قبر به تو پناه مىبرم.
خدایا! بهترین نسیمها را از تو مىطلبم و از شرّ آنچه طوفانها مىآورد به تو پناه مىبرم و از تو خیر شب و روز را مىخواهم.
خدایا! در دل و گوش و چشمم و در گوشت و استخوانها و رگهایم، در جایگاه نشستن و ایستادنم و در ورود و خروجم، نور و روشنایى قراربده و روزى که تو را دیدار مىکنم، فروغ مرا بزرگ بدار که تو بر هر چیز توانایى.
دعاى عرفه امام حسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام در روز عرفه بسیار خاشعانه در حالى که اشک از دیدههاى مبارکش جارى بود، زمزمه نمود:
اللَّهُمَّ اجْعَلْنى اخْشاکَ کَانّى اراکَ وَ اسْعِدْنى بِتَقْواکَ وَ لاتُشْقِنِى بِمَعْصِیَتِکَ وَخِرْ لى فى قَضائِکَ وَ بارِکْ لى فى قَدَرِکَ حَتَّى لا احِبُّ تَعْجیلَ ما اخَّرْتَ وَ لا تَأْخیرَ ما عَجَّلْتَ ... «3»
خدایا! چنانم کن که از تو بترسم، گویا که تو را مىبینم و با پرهیزگارى مرا خوشبخت گردان و به نافرمانىات بدبختم مکن و خیر در قضایت را برایم اختیار کن و به من در تقدیرت برکت ده، تا تعجیل آنچه را تو تأخیر انداختى نخواهم و به تأخیر آنچه را تو پیش انداختى، میل نکنم ...
و سرانجام در شامگاه عرفه به عفو از گذشته و تدبیر در آینده، بشارت داده مىشود. حضرت صادق علیه السلام در این زمینه مىفرماید:
حج گزار بار سفرش و ضمانت آن بر خداست. هر گاه وارد مسجد الحرام شود، خداوند دو فرشته بر او مىگمارد که طواف و نماز و سعى او را نگهدارند، شامگاه عرفه بر شانه راست او مىزنند و به او مىگویند: فلانى! از آنچه گذشته است کفایت شدى، ببین در آینده چگونه خواهى بود؟ «4»
امام حسین، علیه السلام، و دعاى عرفه
یکى دیگر از معجزات ابى عبدالله، علیه السلام، دعاى عرفه است، زیرا اگر کسى دو صفحه اول دعاى عرفه را که متعلق به 1500 سال پیش است به کسى بدهد که معناى آن را مىفهمد و بگوید این اثر از کیست؟ مىگوید نوشته یک استاد بزرگ دانشگاه علوم پزشکى است که بدن انسان را تشریح کرده و اجزاى مختلف جمجمه و چشم و گوش و ... را ثبت کرده است.
آرى، منبع نخست کسب معرفت قرآن است. خاسه اگر انس با قرآن با وضو و با گریه همراه باشد و از تفسیرهاى معتبر نیز براى فهم آن استفاده شود، بهتر و موثرتر است. قرآن نور است و همواره حرف نو و تازه دارد. از این رو، حتى متخصصین قرآن نیز وقتى به آیهاى مىرسند که سى سال است با آن سر و کار دارند و آن را بارها تحلیل علمى کردهاند، باز احساس مىکنند آن آیه تازه نازل شده و سخن تازهاى در خود دارد. «5» منبع دوم کسب معرفت روایات معصومین و ادعیه مأثوره است که تا کسى در آنها دقت نکند ارزششان را نمىفهمد. بیهوده نیست که مرحوم آیت الله العظمى بروجردى از اول طلبگى تا روزى که در نود سالگى از دنیا رفتند یک بار هم در جایى که یک کتاب روایى بود نخوابیدند و دراز نکشیدند، زیرا مىفرمودند در این اتاق کتابى هست که در آن قال الصادق و قال الباقر نوشته شده و خوابیدن در این اتاق بىادبى است!
تازه معلوم مىشود که چرا بعضى فقها بىوضو دست روى جلد این کتابها نمىگذاشتند و چرا بعضى از بزرگان در بیمارىهاى سخت کتاب اصول کافى را به بدن خود مىمالیدند و خوب مىشدند!
مقایس قسمتى از سخن امام حسین علیه السلام در دعاى عرفه با یک رباعى باباطاهر
«انْتَ الَّذِى غَفَرْتَ»، حالا امام حسین علیه السلام نمىگوید، خدایا! این کارها را مىخواهم در حق من انجام بدهى؛ بلکه او مىگوید، خدایا! این کارها را در حقّ من انجام دادى، و تویى آن خدایى که گناهان مرا بخشیدى.
چقدر امام حسین علیه السلام زیبا دارد مىگوید که خداوند این کار کرده. امّا باباطاهر مىگوید، خدایا! این کار را بکن؛ امام حسین علیه السلام مىگوید، خدا این کار را کرده، امّا باباطاهر درخواست انجام آن را داده. امام حسین علیه السلام مىگوید، چنین کارى انجام گرفته. باباطاهر مىگوید:
از آن روزى که ما را آفریدى به غیر از معصیت چیزى ندیدى
حالا ما چرا گناه کردیم؟ آیا واقعاً ما مخالف خدا بودیم؟ زینالعابدین علیه السلام به ما یاد داده که به خداوند بگوییم، خدایا! تو مىدانى، نه ما با تو جنگ داشتیم، و نه ما با تو مخالف بودیم، بلکه فریب خوردیم. ما گناه را به عنوان مخالفت با تو انجام ندادیم. یادمان رفت و غفلت کردیم؛ اشتباه نمودیم. «6»
از آن روزى که ما را آفریدى به غیر از معصیت چیزى ندیدى
آخر من مىترسم، این نمازهاى ما هم گناه باشد؛ این کارهاى خوب ما هم گناه باشد؛ یعنى فرداى روز قیامت، آنها را هم مورد اشکال قرار دهند که بابا طاهر مىگوید: به غیر از معصیت، چیزى ندیدى
مقایس زیباترین شعر سعدى با سخن حضرت در دعاى عرفه
سعدى شعرى دارد که به عقید من، این شعر از نظر معنا، از زیباترین شعرهاى عالم است. این شعر خیلى زیباست. من گاهى این شعر را در قنوت نمازهاى مستحبى خواندهام. وقتى که این شعر را مىخواندم، طاقتم را از دست مىدادم و گرى بسیارى مىکردم و مىگفتم: خدایا!
این کار را انجام مىدهى؟ بعد دیدم امام حسین علیه السلام مىگوید، این کار را انجام داده است، حالا تو مىگویى انجام مىدهى. خیلى شعر با حالى است. اگر سعدى، غیر از این رباعى را در کلّ عمرش نداشت، به خدا بس بود که بگوییم او حرف اول و آخر را در قالب شعر زده است:
بر در کعبه سائلى دیدم
کلم «سایل» در این جا، به معناى گدا نیست؛ بلکه به معناى درخواستکننده از خدا است:
بر در کعبه سایلى دیدم
اینها را خود سعدى دیده است. او خیلى از مسافرتها و دیدههایش را نوشته است:
بر در کعبه سایلى دیدم که همى گفت و مىگریستى خَش
در غیر از شعر، کلم «خَش» «خوش» گفته مىشود، به معناى خوب. به خاطر وزن شعرى این کلمه باید «خش» خوانده شود:
بر در کعبه سایلى دیدم که همى گفت و مىگریستى خَش
من نگویم که طاعتم بپذیر ..........
اصلًا من نیامدم که پرده کعبه را بگیرم و بگویم، نمازم را قبول کن؛ روزهام را قبول کن؛ حجم را قبول کن. اصلًا من این حرف را نمىزنم؛ من کارى به عباداتم ندارم:
بر در کعبه سایلى دیدم که همى گفت و مىگریستى خَش
من نگویم که طاعتم بپذیر قلم عفو بر گناهم کش
نمىخواهم نمازهایم را قبول کنى؛ نمىخواهم روزههایم را قبول بکنى؛ بلکه گناهانم را ببخش که فرداى قیامت، من با این پرونده پیشت نیایم تا تو به ملائکه بگویى که او را پیش ابىعبدالله ببرید و پروندهاش را جلوى حسین باز کنید تا حسابى خجالتزده بشود و آب گردد تا حسین برگردد و بگوید، من دیگر از تو توقّع گناه نداشتم.
براى فهم این شعر و مقایس آن با سخن امام حسین علیه السلام باید یکبار دیگر آن را خواند. سعدى مىگوید، خدایا چنین کارى را بکن، ولى امام حسین علیه السلام با این سخن خود مىگوید: «انْتَ الَّذِى غَفَرْتَ»، خدایا! تو این کار را کردى و گناهان مرا بخشیدى:
بر در کعبه سایلى دیدم که همى گفت و مىگریستى خَش
من نگویم که طاعتم بپذیر قلم عفو بر گناهم کش
پی نوشت ها:
(1)- بحار الأنوار: 95/ 220، باب 2، ذیل حدیث 3؛ إقبال الأعمال: 343- 344.
(2)- بحار الأنوار: 95/ 215، باب 2، حدیث 3؛ إقبال الأعمال: 338.
(3)- بحار الأنوار: 95/ 218، باب 2، ذیل حدیث 3؛ البلد الأمین: 253.
(4)- بحار الأنوار: 96/ 8، باب 2، حدیث 18؛ المحاسن: 1/ 63، حدیث 112.
(5) - روزى، مرا دعوت کردند کتاب تفسیر قرآنى را که هنوز خطى بود ببینم. ابعاد کتابهاى قدیمى اغلب بزرگ و قطر آنها هم زیاد است. این تفسیر فارسى بود و شامل همه قرآن از سوره حمد تا سوره ناس مىشد و در هفتاد جلد قدیمى بزرگ گرد آمده بود. (در مقام قیاس، تفسیر المیزان علامه طباطبایى که بهترین تفسیر قرن ماست 20 جلد و در قطع وزیرى است).
به آن بزرگواران گفتم: چرا این تفسیر را چاپ نمىکنید؟ گفتند: سرمایه زیادى مىخواهد و اگر بخواهیم مانند کتابهاى امروزى به چاپش برسانیم حدود 500 جلد مىشود!
با این همه، شاید آنچه در این 500 جلد از معارف قرآن استنباط شده نیم درصد کل معارف قرآن نیز نباشد. زیرا قرآن همواره حرف نو دارد و همیشه معانى تازهاى از آن بر مىآید. (مولف(
(6) -16. اشاره به قسمتى از دعاى ابوحمزه ثمالى، مفاتیحالجنان، ص 192. متن دعا چنین است:
إِلَهِى لَمْ أَعْصِکَ حِینَ عَصَیْتُکَ وَ أَنَا بِرُبُوبِیَّتِکَ جَاحِدٌ وَ لا بِأَمْرِکَ مُسْتَخِفٌّ وَ لا لِعُقُوبَتِکَ مُتَعَرِّضٌ وَ لا لِوَعِیدِکَ مُتَهَاوِنٌ لَکِنْ خَطِیئَهٌ عَرَضَتْ وَ سَوَّلَتْ لِى نَفْسِى وَ غَلَبَنِى هَوَاىَ وَ أَعَانَنِى عَلَیْهَا شِقْوَتِى وَ غَرَّنِى سِتْرُکَ الْمُرْخَى عَلَى.
بشر و بشیر پسران غالب اسدی روایت کردهاند که عصر روز عرفه در عرفات در خدمت امام حسین علیه السلام بودیم که آن حضرت با گروهی از خاندان و فرزندان و شیعیان خود از خیمه بیرون آمدند و با کمال تضرع و خشوع به دامنه کوه رحمت روی آوردند و در سمت چپ کوه ایستادند و به جانب کعبه روی گردانیدند و دستها را مقابل صورت مبارک برداشتند و این دعا را خواندند.
دعای عرفه از مشهورترین دعاهاست که شامل مضامین عارفانهای چون شناخت پروردگار و تضرع به درگاه لایزال اوست.
راویان گویند: در پایان دعا و ذکر یا رب، یا رب آن حضرت چنان حاضران را تحت تاثیر قرار داده بود که از دعا کردن برای خودشان به آمین گفتن به دعای امام حسین علیه السلام بسنده کردند و صدای گریه مردم صحرای عرفات را پر کرده بود تا این که آفتاب غروب کرد و به سوی مشعر الحرام رفتند.
در روایت کفعمی دعای عرفه با جمله: و انت علی کل شیء قدیر. یا رب، یارب یا رب پایان یافته است. اما به نقل از سید بن طاووس در اقبال، دعای عرفه پس از آن با جمله: الهی انا الفقیر فی غنای فکیف لا اکون فقیرا فی فقری، ادامه مییابد. خاتمه دعا چنین است: و انت الرقیب الحاضر انک علی کل شیء قدیر و الحمدلله وحده.
دعای عرفه شامل مطالب بسیاری است که گزیده فهرست آنها چنین است: شناخت خداوند و بیان صفات الهی و تجدید عهد و پیمان با پروردگار و شناخت پیامبران و تحکیم ارتباط با آنها و توجه به آخرت و اظهار عقیده قلبی. سیر اندیشه در آفاق جهان و یادآوری نعمتها بیکران الهی بر انسان و حمد و سپاس خداوند بر آن نعمتها و عنایتها که از آغاز وجود و تکوین آدمی تا آخر عمر پیوسته به او افاضه میشود.
تضرع به درگاه خداوند و اقرار به گناهان و توبه و انابه و درخواست عفو و روی آوردن به صفات پسندیده و اعمال خیر. درخواست حوایج که با درود و صلوات بر محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله شروع میشود. سپس تقاضای عفو، نور هدایت، رحمت، عافیت، برکت، وسعت روزی و پاداش اخروی برخی از دانشوران به شرح و یا ترجمه این دعای شریف پرداختهاند. از جمله: مظهر الغرائب سید خلف الدین حیدر مشعشعی موسوی حویزی، معاصر شیخ بهایی ( م ، 103 ق )، این شرح را مولف آن پس از خاموشی دیده سر و روشنتر شدن چشم دل تدوین کرده است و شرح دعای عرفه اثر شیخ محمد علی بن شیخ ابوطالب زاهدی جبلانی اصفهانی ( م 1181 ق)، نیایش حسین علیه السلام تالیف استاد محمد تقی جعفری.
شایان ذکر است که غیر از دعای امام حسین علیه السلام برای روز عرفه دعاهای دیگری نیز از سایر ائمه اطهار علیهم السلام روایت شده است که در کتب دعا به تفصیل آمده است. شیخ صدوق کتابی تحت عنوان ادعیه الموقف و یا دعا الموقف تالیف کرده است، مشهورترین دعاهای روز عرفه پس از دعای امام حسین علیه السلام دعای فرزند گرامیش حضرت امام زین العابدین علیه السلام است که در صحیفه سجادیه آمده است. مراجع عظام تقلید در مناسک حج هر دو دعا را نقل کردهاند.
1ـ ستایش حق تعالی:
ستایش سزاوار خداوندی است که کس نتواند از فرمان قضایش سرپیچد و مانعی نیست که وی را از اعطای عطایا، باز دارد. و صنعت هیچ صنعتگری به پای صنعت او نرسد. بخشنده بیدریغ است. اوست که بدایع خلقت را به سرشت و صنایع گوناگون وجود را با حکمت خویش استوار ساخت... .
2 - تجدید عهد و میثاق با خدا:
پروردگارا به سوی تو روی آورم. و به ربوبیت تو گواهی دهم. و اعتراف کنم که تو تربیت کننده و پرورنده منی. و بازگشتم به سوی توست. مرا با نعمت آغاز فرمودی قبل از این که چیز قابل ذکری باشم... .
3ـ خود شناسی:
و قبل از هدایت مرا با صنع زیبایت مورد رأفت و نعمتهای بیکرانت قرار دادی. آفرینشم را از قطره آبی روان پدید آوردی. و در تاریکیهای سهگانه جنینی سکونتم دادی: میان خون و گوشت و پوست. و مرا شاهد آفرینش خویش نگرداندی و هیچیک از امورم را به خودم وانگذاشتی... .
4ـ راز آفرینش انسان:
ولی مرا برای هدفی عالی یعنی هدایت (و رسیدن به کمال) موجودی کامل و سالم به دنیا آوردی. و در آن هنگام که کودکی خردسال در گهواره بودم، از حوادث حفظ کردی. و مرا از شیر شیرین و گوارا تغذیه نمودی. و دلهای پرستاران را به جانب من معطوف داشتی. و با محبت مادران به من گرمی و فروغ بخشیدی... .
5ـ تربیت انسان در دانشگاه الهی:
تا این که با گوهر سخن، مرا ناطق و گویا ساختی. و نعمتهای بیکرانت را بر من تمام کردی. و سال به سال بر رشد و تربیت من افزودی. تا این که فطرت و سرنوشتم، به کمال انسانی رسید. و از نظر توان اعتدال یافت. حجتت را بر من تمام کردی که معرفت و شناختت را به من الهام فرمودی... .
6ـ نعمتهای خداوند:
آری این لطف تو بود که از خاک پاک عنصر مرا بیافریدی. و راضی نشدی ای خدایم که نعمتی را از من دریغ داری. بلکه مرا از انواع وسائل زندگی برخوردار ساختی. با اقدام عظیم و مرحمت بیکرانت بر من . و با احسان عمیم خود نسبت به من، تا این که همه نعماتت را درباره من تکمیل فرمودی... .
7ـ شهادت به بیکرانی نعمتهای الهی:
الهی! من به حقیقت ایمانم، گواهی دهم. و نیز به تصمیمات متیقن خود و به توحید صریح و خالصم
و به باطن نادیدنی نهادم. و پیوستهای جریان نور دیدهام. و خطوط ترسیم شده بر صفحه پیشانیام، و روزنههای تنفسیام، و نرمههای تیغه بینیام. و آوازگیرهای پرده گوشم و آنچه در درون لبهای من پنهان است... .
8ـ ناتوانی بشر از بجا آوردن شکر الهی:
گواهی میدهم ای پروردگار که اگر در طول قرون و اعصار زنده بمانم و بکوشم تا شکر یکی از نعمات تو بجا آورم، نتوانم مگر باز هم توفیق تو رفیقم شود، که آن خود مزید نعمت و مستوجب شکر دیگر، و ستایش جدید و ریشهدار باشد... .
9ـ ستایش خدای یگانه:
بنابر این من با تمام جد و جهد و توش و توانم تا آنجا که وسعم میرسد با ایمان و یقین قلبی گواهی میدهم. و اظهار میدارم:
حمد و ستایش خدایی را که فرزندی ندارد تا میراثبرش باشد. و در فرمانروایی نه شریکی دارد تا با وی در آفرینش بر ضدیت برخیزد و نه دستیاری دارد تا در ساختن جهان به وی کمک دهد... .
10ـ خواستههای یک انسان متعالی:
خداوندا، چنان کن که از تو بیم داشته باشم، آنچنان که گویی تو را میبینم و مرا با تقوایت رستگار کن! اما به خاطر گناهانم مرا به شقاوت دچار مساز! مقدر کن که سرنوشت من به خیر و صلاح من باشد. و در تقدیراتت خیر و برکت به من عطا فرما!
11ـ سپاس به تربیتهای الهی:
خداوندا! ستایش از آن توست که مرا آفریدی. و مرا شنوا و بینا گرداندی! و ستایش سزاوار توست که مرا بیافریدی و خلقتم را نیکو بیاراستی. به خاطر لطفی که به من داشتی والا... .
12ـ نیازهای تربیتی از خدا:
و مرا بر مشکلات روزگار، و کشمکش شبها و روزها یاری فرمای! و مرا از رنجهای این جهان و محنتهای آن جهان نجات بده و از شر بدیهایی که ستمکاران در زمین میکنند نگاه بدار... .
13ـ شکایت به پیشگاه خداوند:
خدایا! مرا به که وا میگذاری؟ آیا به خویشاوندی که پیوند خویشاوندی را خواهد گسست؟ یا به بیگانه که بر من بر آشفتد؟ یا به کسانی که مرا به استضعاف و استثمار کشانند؟ در صورتی که تو پروردگار من و مالک سرنوشت منی؟
14ـ ای مربی پیامبران و فرستنده کتب آسمانی:
ای خدای من و ای خدای پدران من! ابراهیم، اسماعیل، اسحاق و یعقوب، و ای پروردگار جبرائیل، میکائیل و اسرافیل. و ای تربیت کننده محمد، خاتم پیامبران و فرزندان برگزیدهاش. ای فرو فرستنده تورات، انجیل زبور و فرقان ... .
15ـ تو پناهگاه منی:
تو پناهگاه منی، به هنگامی که راهها با همه وسعت، بر من صعب و دشوار شوند و فراخنای زمین بر من تنگ گردد. و اگر رحمت تو نبود من اکنون جزء هلاک شدگان بودم. و تو مرا از خطاهایم باز میداری. و اگر پردهپوشی تو نبود از رسوایان بودم.
از دعاهای حضرت امام سجاد علیه السلام در روز عرفه است که:
خدایا! مرا شاکر و صابر گردان و مرا در چشم خویش خوار و در نظر مردم بزرگوار گردان .
خدایا! در همه کارها عاقبت ما را به خیر کن و ما را از خواری دنیا و عذاب آخرت نگهدار .
خدایا! مرا به علم توانگر ساز و به حلم زینت بخش و به تقوا عزیز کن و به عافیت زیبایی ده .
خدایا! از زوال(1) نعمت و تغییر عافیت و غضب ناگهانی و همه چیزهایی که مایه ناخشنودی توست به تو پناه می برم .
خدایا! از اخلاق بد و اعمال بد و هوسهای بد و مرضهای بد به تو پناه می برم .
خدایا! سحرخیزی را بر امت من مبارک ساز .
خدایا! تو را به غیب دانی و قدرتی که بر آفرینش داری سوگند می دهم تا موقعی که زندگی را برای من بهتر می دانی مرا زنده نگهدار و موقعی که مرگ را برای من بهتر می دانی مرا بمیران .
خدایا! از تو می خواهم که ترس خود را در آشکار و نهان نصیب من کنی و در حال خشنودی و خشم کلمه اخلاص را به زبان من جاری نمایی و در حال فقر و توانگری میانه روی را شعار من سازی .
خدایا! چنان که خلقت مرا نیک کردی سیرتم را نیز نیک کن .
خدایا! هر کس عهده دار کار امت من شد و بر آنها سخت گرفت، بر او سخت گیر و هر کس عهده دار کار امت من شد و با آن ها مدارا کرد با او مدارا کن .
خداوندا! یک لحظه مرا به خودم واگذار مکن و چیزهای خوبی که به من بخشیده ای، از من باز مگیر.
خدایا بر محمد و خاندان پاکش درود فرست .
درودهای پربرکت و پاکیزه و فزاینده ای که صبح گاهان و شامگاهان در رسند،
و درود فرست بر ایشان و بر ارواح شان،
و کارشان را بر اساس تقوا فراهم آور،
و احوالشان را به سامان آر،
و ما را به رحمت خود در جایگاه امن و امان در کنار ایشان قرار ده،
ای مهربانترین مهربانان.(2)
پی نوشتها:
1- زوال: از بین رفتن، نابود شدن .
2- منتخبی از دعای امام سجاد علیه السلام در روز عرفه، مترجم: حسین انصاریان .
منبع:
دایرة المعارف تشیع، جلد هفتم، ص 529 و 530.
دعای عرفه عبدالکریم بی آزار شیرازی
ماهنامه موعود، ش 71 .
قرآن چراغی است پرتوافکن که ابداً خاموش نمی شود و تا دنیا برقرار است مردم از هدایت او منقطع نشده، از پرتو آن کسب نور خواهند کرد. همین ملاک در وجود نازنین پیامبر اکرم(ص) و اوصیای گرامی او نیز بنا به آیة مبارکة: إنّا أرسلناک شاهداً ... و سراجاً منیراً. موجود است.
اشاره:
قرآن کریم و امام معصوم دو چهره یک واقعیّت و دو ظهور یک حقیقت اند که تفکیک و جدایی آنها از هم فرض صحیحی ندارد؛ نه قرآن بدون امام، قرآن حقیقی است و نه امام بدون قرآن، امام واقعی است. یعنی انسان کامل، قرآن ممثل است و قرآن کریم، انسان کامل مدوّن. امام، قرآن عینی است و قرآن، امام علمی. امام، قرآن ناطق است و قرآن، امام صامت. امام، صراط عینی است و قرآن، صراط علمی. به همین خاطر این دو از یک سلسله صفات مشترک برخوردار هستند.1
خدای سبحان، قرآن کریم را به عنوان رحمت معرفی می کند:
هُدیً و رحمة للعالمین.
همچنین ائمه اطهار(ع) نیز در زیارت جامعة کبیره به عنوان معدن رحمت و رحمت پیوسته و متّصل ـ الرحمة الموصوله ـ معرفی شده اند. مجموع این تعبیرها، شاهدی بر یگانگی رسول اکرم(ص)، ائمه اطهار(ع) و قرآن کریم در عوالم برتر از عالم ماده است، همان گونه که در قیامت نیز به یک حقیقت برمی گردند. هر گونه تکثّر ظاهری و مادّی، مختصّ به عالم دنیاست.
اینکه در حدیث ثقلین از قرآن کریم و عترت به عنوان دو ثقل یاد شده، ناظر به این دنیاست، و گرنه در آن عوالم یک ثقل بیشتر نیست.2 یگانگی یاد شده قرآن و عترت در عرصه ها و اوصاف گوناگونی بروز و ظهور کرده است. سرّ این هماهنگی و یگانگی آن است که هر یک از این دو مشعل فروزان ـ یعنی قرآن ناطق و قرآن صامت ـ مامور به هدایت می باشند و هماهنگی میان آنها بدین معناست که تمام مردم تا دامنة قیامت، در علم و عمل نیازمند رهنمود قرآن و رهبری عترت هستند.
القرآن و الحجّه یا مشرکات قرآن و حجّت زمان(عج) نام کتابی است که به قلم یکی از ارادتمندان به ساحت امام عصر(ع)، یعنی مرحوم آیت الله حاج شیخ رضا توحیدی(ره)، در باب قرابت ها، شباهت ها و فصول مشترک قرآن و امام زمان(ع) به نگارش درآمده است. اصل این کتاب بنا به آنچه حجت الاسلام علی اکبر مهدی پور در معرفی مؤلّف و کتاب آورده اند، در دوازده دفتر تنظیم و تدوین شده که تنها این بخش ـ مشترکات ـ به چاپ رسیده است.
مؤلّف این کتاب، مرحوم آیت الله توحیدی، از عالمان معاصر تبریز و دارای صفات جمیله و اخلاق حمیده و به عشق به امام عصر(ع) موصوف بوده اند. معظّم ٌ له از دانش آموختگان حوزة حیات بخش نجف بوده، سالیانی در جوار آستان آسمانی امیرمؤمنان(ع) به تهذیب و تحصیل اشتغال داشته و مفتخر به کسب اجازه از تنی چند از آیات عظام و مراجع تقلید آن سامان گردیده است.
این کتاب، چنانچه از نام آن پیداست به بررسی فصول مشترک میان ثقلین (قرآن و عترت) می پردازد و به ده ها شباهت و قرابت میان این دو گوهر گران بها اشاره می کند.
مؤلّف محور و مدار بحث را خطبة 186 نهج البلاغه قرار داده است. حضرت امیر(ع) در این خطبه، پس از بیان بعثت در فرازهای واپسین خطبه به ویژگی های قرآن می پردازد و در آن، نزدیک به پنجاه صفت برای این کتاب آسمانی برمی شمارد. مؤلّف ضمن ترجمه و توضیح مفردات این خطبه آن صفات و امتیازات را در عموم معصومین ـ خاصّه در امام عصر(ع) ـ به عنوان «ثقلِ اصغر» باز می جوید و به انطباق آنها با امامان معصوم می پردازد و می نویسد:
هر چه در قرآن باشد، به نحو اتمّ در معصوم وجود دارد و حجّت و قرآن از هم جدایی ندارند.
ایشان دربارة این انطباق و اشتراک آورده اند:
مولی الموالی ـ حضرت امیرالمؤمنین(ع) ـ در نهج البلاغه خود در موارد عدیده ای راجع به اوصاف کتاب الله العزیز و مقام و موقعیّت و خصوصیات قرآن مجید، بیانات ارزنده ای فرموده که همه در خور ستایش است. حقیر ناچیز یکی از آنها را که بسیار جامع و جالب بوده و حاوی چهل و دو منقبت و فضیلت [دربارة آن کتاب شریف] است، تبرّکاً ذکر کرده، انطباق هر یک را، با وجود مقدّس امام زمان(ع) بیان می کنم.3
مولّف در ذیل هر فصل، احادیث فراوانی را در تأیید و تسدید گفتار خود آورده که ما در مقام گزینش و گزارش، تنها عصاره ای از مطالب ایشان را جهت آشنایی خوانندگان محترم موعود آورده، و علاقمندان به این مباحث و معارف را به اصل کتاب ارجاع می دهیم. این کتاب در 280 صفحه توسط انتشارات سیمای آفتاب و با مقدّمه کوتاه استاد علی اکبر مهدی پور در پاییز 1382 به چاپ رسیده است.
1. قرآن نوری که چراغ هایش خاموش نشود
نور قرآن مجید دائمی و خاموش ناشدنی است و مردم پیوسته به واسطة تابش و درخشش آن از تاریکی های جهل و ظلمت های جاهلیّت رهایی یافته، به شاه راه سعادت و هدایت در دنیا و آخرت می رسند. وجود مبارک ائمّه اطهار(ع) نیز نور هستند. خداوند هزاران سال قبل از خلقت مخلوقات، انوار مقدّسة ایشان را خلق کرده، همة عالم از انوار آن بزرگان منشعب شده اند. این انوار مقدّس اصل و ریشة همة موجودات بوده و تابش انوار منظومه های شمسی و سایر کواکب، انجم و کهکشان ها از نور مقدّس این بزرگواران سرچشمه گرفته است؛ خاصّه نور مقدّس امام زمان(ع) که همواره در قلوب مؤمنین اشراق دارد. وجود نازنین مهدی آل محمّد و اجداد طاهرینش(ع) منشأ و مبدأ همة انوار، پرتوافکن به هستی، و مانند قرآن غیر قابل زوال و تغییر می باشند.
2. چراغی که فروزندگی اش ننشیند
آری قرآن چراغی است پرتوافکن که ابداً خاموش نمی شود و تا دنیا برقرار است مردم از هدایت او منقطع نشده، از پرتو آن کسب نور خواهند کرد. همین ملاک در وجود نازنین پیامبر اکرم(ص) و اوصیای گرامی او نیز بنا به آیة مبارکة:
إنّا أرسلناک شاهداً ... و سراجاً منیراً.
موجود است. حضرت بقیّة الله(ع) نیز جامع و حائز تمامی فضائل، مناقب و کمالات آن بوده، و انوار مقدّس آن حضرت(ع) تا پایان دنیا خاموش نخواهد شد. «والله متّم نوره و لو کره الکافرون».
3. راهی که رونده اش را گمراه نکند
قرآن جاده ای است مستقیم، روشن و عاری از هر گونه اعوجاج که رهروانش را به سوی حق و حقیقت هدایت می نماید. خط و مشی پیامبر گرامی و اهل بیت او(ع) نیز بر طبق صریح آیات و اخبار، راهی مستقیم و بدون انحراف است که گم شدگان و حیرت زدگان را از مهالک گمراهی و اعوجاج رهایی می بخشد و امروزه، در زمان غیبت کبری، آن راه و صراط مستقیم بر ذات مقدّس امام زمان(ع) منطبق می باشد.
4. روشنی درخشانی که تابندگی اش به تاریکی نگراید
بر قرآن مجید، ظلمت و تاریکی عارض نمی شود و شائبة ظلمت باطل نمی تواند آن را زیر پوشش باطل خود قرار دهد، همچنین انوار مقدس پیامبر و امیرمؤمنان و فرزندانش(ع) تا روز قیامت، حتی در روز رستاخیز و عرصه های محشر در غایت تشعشع و نورانیّت بوده، پیوسته با تابش خود سیمای شیعیان و مؤمنان را منوّر خواهد نمود.
5. جدا کنندة حق از باطل که دلیلش تباه نشود
قرآن مجید فارق و جدا کننده حق از باطل است و برهان و حجّیت آن همواره زنده و گویاست:
إنّه لقولٌ فصلٌ و ما هو بالهزل.
وجود مقدس حضرت مهدی و اجداد طاهرینش(ع) که وارث علوم انبیا و برگرفته از وحی الهی است نیز ممیّز و فاروق حق از باطل می باشند زیرا آنان خود حق و محور و مدار آن هستند.
6. بنایی که اساس آن ویران نگردد
بنیان کتاب عزیز آسمانی، انهدام ناپذیر است و از جمیع جهات شکست، محفوظ و ایمن می باشد. وجود مسعود ناموس دهر و ولیّ عصر و اجداد طاهرینش(ع) که عِدل و هم سنگ قرآن و نیمة دیگر حبلین و ثقلین می باشند نیز از باطل و ضلال و انحراف به دور بوده، نه خود منحرف شده و نه دیگران را به انحراف و گمراهی کشیده اند.
از طرف دیگر چون قرآن کریم به زمان خاصّ و ملّت مخصوصی نازل نشده بلکه بر تمامی بشر فرود آمده، این بزرگواران نیز به زمان خاصّی اختصاص نداشته بلکه تا روز قیامت، دوشادوش یکدیگر بر حوض کوثر وارد می شوند.
7. بوستان های عدل و دریاهای قسط و داد
«ریاض»، جمع روضه به معنای زمین سربلند و شاداب است، و «عذران» جمیع غدیر، برکة آب را گویند که بر اثر سیل در جای گودی جمع شده باشند. [همان طور که قرآن دریای داد و قلزم قسط است] با تشریف فرمایی حضرت حجّت نیز عدل و داد عالم را فرا گرفته و با قیام قائم(ع) آن چنان دریای داد او به فیضان آمده و تموّج پیدا می کند که موج های کوه پیکر آن تمامی دنیا را پوشش می دهد و در اینجاست که دنیا را روح تازه بهشتی و همة خلایق در اَمن و امان به سر می برند.
8. سنگ های بنای اسلام و شالودة آن
«اثافیّ»، جمع اُثفیّه است و آن عبارت از سنگ هایی است که دیگ را بر روی آن می نهند. در اصول کافی از امام صادق(ع) نقل شده است که:
سنگ بنای اسلام سه چیز است: نماز، زکات و ولایت.
و در بعضی از روایات وارد شده که
اگر کسی عبادات انس و جنّ را به جا آورد امّا محبّت و ولایت امام در قلب او نباشد، آن عبادات به او فایده ای نخواهد بخشید.
پس همان گونه که قرآن بنیان و اساس اسلام است، همچنین معرفت و ولایت حضرت بقیة الله(ع) سنگ بنای اساس اسلام است که بدون آن هیچ عملی مقبول نبوده و ثواب و آثاری بر آن مترتّب نخواهد شد.
9. سرچشمه هایی که وارد شدگان از آن نکاهند
این کتاب عزیز سرچشمه ای است که وارد شدگان آن را ناقص نمی نماید و مانند چشمه های عادی و مادّی با بهره برداری بیش از حدّ کاسته نمی شود. علوم و فضائل و مناقب وجود نازنین ولی عصر و ائمّه اطهار(ع) نیز تمام شدنی نیست. چون آن بزرگواران وارث علوم همة پیامبران، خصوصاً خاتم انبیا بوده ـ بلکه شریک علم آن حضرت می باشند ـ لذا علوم آنان نقصان پذیر نبوده و با استفاده و بهره برداری هر چه بیشتر به پایان نمی رسد.
10. منزل گاه هایی که مسافرانش هرگز گمراه نشوند
قرآن مجید دربردارندة منزل ها و گذرگاه هایی برای راهیان راه خدا است، که مسافرین آن هیچ وقت راه را گم نمی کنند. لذا هر که در این راه سیر کند بدون شبهه به شاه راه هدایت و سعادت می رسد. حضرت حجّت و اجداد طاهرینش(ع) نیز چنین اند همان طور که در زیارت جامعة کبیره وارد شده است:
أنتم الصّراط الأقوم و السّبیل الأعظم، من أتاکم نجی و من لم یأتکم هلک.4
یعنی شما راه راست خدایید، هر کس نزد شما آمد، نجات یافت و هر که نیامد هلاک شد.
11. پشته هایی که قصدکنندگان از آن در نگذرند
زیرا آن پشته ها دارای مرغزارهای خرّم و بوستان معارف و دریای دانش هستند که روی آورندگان از آن نگذرند و آن را فرو نگذارند. وجود مقدّس ائمّة هدی ـ خصوصاً حضرت بقیة الله(ع) ـ نیز اعلام و نشانه های هدایت هستند که قاصدین و سایرین از آنها تجاوز نکرده و نابود نمی شوند؛ چنانچه در قرآن آمده:
و علاماتٍ و بالنجم هم یهتدون.
در تفسیر از امام صادق(ع) آمده:
نجم، رسول خدا(ص) و علامات، ما هستیم.
12. سیراب کنندة تشنگی دانشمندان
آری، خدای تعالی قرآن شریف را سیراب کننده و کاهش دهندة حرارت عطش علما قرار داده است. و وَجه شَبه آن شدّت اشتیاق نفوس علما و کثرت حرص آنان به معارف حقّه الهیّه قرآن است. چنانچه آب زلال و خنک، عطش تشنگان را برطرف می نماید این کتاب عزیز نیز تشنگان معارف و حقایق بی انتهای آن را سیراب می نماید. همچنین وجود مقدّس حضرات ائمّه هدی(ع) ـ حیّاً و میّتاً ـ جلوگاه نور هدایت و تسکین دهندة پویندگان و شیفتگان دانش می باشند. پس همان طور که قرآن شریف ساکن کنندة عطش علماست، علوم فراوانی که از امامان(ع) صدور یافته نیز اثبات می نماید که این مزایا و خصوصیات در آن بزرگواران نیز وجود دارد.
13. بهار خرّم دل های فقیهان
قرآن، بهار قلوب فقیهان است زیرا به واسطة تدبیر، دقت و غور در بطون آن و استنباط احکام و کشف حقایق و معنویات آن شرح صدری حاصل شده و شادی رخ می نماید که تمامی لذّت های مادّی در برابر آن ارزشی ندارد و هر چه بیشتر تلاوت شود، علاوه بر اینکه بر ایمان آنان می افزاید، اشتیاق و عطش آنان را نیز زیاد خواهد کرد و این خود یکی از اعجازهای قرآن کریم است. همچنین وجود مقدّس حضرت مهدی و اجداد طاهرینش(ع) که عدل و شریک قرآن هستند نیز این گونه می باشند طبیعی است که درک حضور اقدس و استماع کلمات دُرَربار ایشان برای فقیهان همچون نسیم حیات بخش بهاری، موجب انشراح صدر و صیقل و صفای دل ها خواهد شد. و نور مقدّس امام زمان(ع) در قلوب همة مؤمنین پرتوافکن شده، روسیاهی ها و گرفتاری ها را می زداید.
14. ریسمانی با دستگیره های محکم
قرآن مجید ریسمانی است که دستگیره های آن ناگسستنی است. هر که به آن چنگ زند نجات یابد و رستگاری اش محققّ است. شیخ بزرگوار طبرسی در معنای «حَبل» اقوالی را آورده: یکی آنکه حبل، قرآن است و دوم آنکه اسلام می باشد و سوم آنکه
اهل بیت(ع) هستند. و روایت «ابان بن تغلب» از امام صادق(ع) [مؤیّد این موضوع است] که فرمود:
منظور از حبل الله در آیة «واعتصموا بحبل الله جمیعاً و لا تفّرقوا» ما هستیم.
بنابراین همة امامان یکی پس از دیگری «حبل الله المتین» هستند.
15. پناه گاهی که دژ و باروی آن بلند و استوار است
قرآن کریم ملجأ و پناه گاهی بسیار بلند، و قلعه و حصاری مستحکم است که بلندا و استحکام آن مانع از این است که به پناهندة آن مکروه یا ناراحتی برسد. وجود مقدّس ائمّه اطهار(ع) نیز در هر زمان و هر مکان ـ در حیات و ممات ـ ،
مرجع و ملجأ همة مردم بوده؛ خاصّه وجود نازنین حضرت مهدی(ع) که مأوی و پناه گاه هر بی پناهی بوده و منتقم واقعی مستضعفان است.
16. هدایتگری که پیروش رستگار است
قرآن کریم هدایت کننده و راهنمای کسانی است که از رهنمودهای آن تبعیّت کرده و به دستورات عالیه اش اقتدا و عمل نماید.
امامان ـ خاصّه حضرت بقیّة الله(ع) نیز که وارث انبیا و اوصیا هستند، واجد تمام خصایص و امتیازات از حیث هدایت، ارشاد و تدبیر امور و حفظ نظام همه خلایق بوده و کلّ جهان هستی با تمام موجوداتش در تحت ولایت کبرای آن بزرگواران هدایت می شود.
17. رخش سبک سیری برای آنکه با آن بتازد
قرآن مجید مرکب سریع السیری است برای کسانی که به محتوای عالیه آن عمل کنند و آنها را هر چه زودتر و سالم تر به منزل و مقصدشان می رساند و البته منزل و مقصد حامل و عامل به قرآن، جز حظایر قدس و محافل انس نخواهد بود.
حضرت بقیّة الله(ع) و نیاکانش نیز کشتی نجاتند؛ هر کس به آن سوار شود، یعنی به آنها معتقد و به رشتة رحمت شان متمسّک شود از طوفان های سهمگین کفر و شرک، و ضلالت و گمراهی، نجات یافته و از گرداب های جهالت و نادانی به ساحل سعادت، دانش و بینش می رسد.
پی نوشت ها:
1. جوادی آملی، عبدالله، ادب فنای مقرّبان، ج 2، ص 193، نشر اسراء.
2. همان، ج 1 ص 174.
3. توحیدی، القرآن و الحجّه، ص 77، انتشارات سیمای آفتاب.
4. محدث قمی، مفاتیح الجنان، زیارت جامعة کبیره، ص 905، انتشارات فیض کاشانی.
...
جهنم جاییست که تنها وسیله گرم کردن پاهای یخ زد? یک دختر بچه ، اگزوز ماشین است
اخیرا شرکت ایرانسل به عنوان یکی از 2 اپراتور تلفن همراه کشور برای تمامی مشترکان خود کد فعالسازی آهنگ “سلام الاغ عزیز” با صدای کلاه قرمزی را به عنوان آهنگ پیشواز ارسال کرده است.
از این پس با فعالسازی این آهنگ پیشواز توسط جمع زیادی از مشترکان، اگر با یکی از مشترکان این اپراتور تماس داشته باشید از شما با با جمله “سلام الاغ عزیز!” استقبال میشود.
قطع به یقین این گونه اقدامات در فرهنگسازی غلط، ترویج بیادبی و لمپنیزم در بین عموم مردم تاثیر بسزایی خواهد داشت