رسول گرامی اسلام بر اساس هویت فرهنگی ملت مسلمان دستور دادند که مسلمانان سبیل خود را کوتاه نمایند.و دلیل این امر را هم تشبه به یهود اعلام نمودند و این نشان می دهد که در یهود اعتقاد به داشتن سبیل بلند وجود داشته است.
لذا از اینجا می توان نتیجه گرفت که یکی از وجوه ارتباط بین اهل حق و یهودیت بلند نگه داشتن سبیل است.
اگر کسی ادعای تبعیت از رسول الله(ص) را دارد و می گوید من امیر المومنین(ع) را دوست دارم باید به امر او گوش دهد و الا........پس ببینیم رسول الله(ص) استاد امیر در این مورد چه می گوید تا به همان عمل کنیم............
ـ رسول الله(ص):
لیس منا من عمل بسنه غیرنا (کنز العمال-ج۱-ص۲۱۹)
ترجمه:مسلمان واقعی نیست کسی که به آداب و رسوم بیگانه عمل کند.
ـ رسول الله(ص) در جای دیگری می فرماید:
لیس منا من تشبه بغیرنا (نهج الفصاحه-ص۵۰۹)
ترجمه:کسی که خود را شبیه به غیر مسلمانان کند از شیعیان ما نیست.
بیاییم به دور از جنجال و به دور از هر گونه هیاهو و......بررسی کنیم به راستی آیا ما پیروان خوبی برای حضرت رسول(ص)بوده ایم یا نه؟! چگونه ادعای طریقت را می کنیم در حالیکه گردنه شریعت را تا بحال طی نکرده ایم.
چگونه ادعای حقیقت می کنیم حال آنکه در سراشیبی های نفس لنگ لنگان قدم برمی داریم.چگونه؟ امروز به خودمان دروغ گفتیم اما فردا که یوم تبلی السرائر است دیگر هیچ کس نمی تواند نمی تواند چیزی را بپوشاند.الرحیل و شیک(کوچ کردن بسیار نزدیک است)کمی بیشتر به فکر باشیم.
سخنرانی دکتر نصرا... حکمت
هنر در شب تاریخ
|
|
محی الدین ابوعبدالله محمد بن علی بن محمد بن عربی حاتمی طایی (از تبار حاتم طایی) اندلسی، عارف مشهور، صاحب مذهب وحدت وجود که توسط پیروانش به «شیخ الاکبر» ملقب است، در ۱۷ رمضان ۵۶۰ هـ . ق در مرسیه متولد شد، به اشبیلیه، مشرق، تونس، مکه، آسیای صغیر و... سفر کرد و سرانجام در دمشق اقامت گزید و در ربیع الثانی ۶۳۸ هـ . ق در همان جا درگذشت. مهم ترین کتاب او «الفتوحات المکیه» است و پس از فتوحات، «فصوص الحکم» او شهرت دارد.
در سال ۵۹۸ هـ . ق، وقتی که ابن عربی به مکه وارد شد با زنی فرهیخته در آن شهر آشنا گردید و در بازگشت از آنجا به سال ۶۱۱ هـ . ق مجموعه کوچکی از اشعار عاشقانه سرود که یادبودی از دانش و محبوبیت آن زن و دوستی متقابل آن دو باشد، ولی در سال بعد لازم دید که بر آن اشعار شرحی عرفانی بنویسد. چاپ این مجموعه با ترجمه ای انگلیسی از متن و شرح هر دو توسط نیکلسن انجام گرفت؛ این مجموعه «ترجمان الاشواق» نام دارد. رساله کوچکی نیز در «اصطلاحات صوفیه» نوشته بود که همراه با تعریفات سید شریف جرجانی به آلمانی توسط فلوگل ترجمه شده است... روی هم رفته حدود ۱۵۰ کتاب و رساله از وی شناخته شده و گفته اند که این مقدار، تازه بخشی از همه نوشته های اوست.» صدودهمین نشست کتاب ماه ادبیات و فلسفه با عنوان «فلسفه هنر از دیدگاه ابن عربی»، مورخ ۲/ دی/ ۸۲ در محل خانه کتاب برگزار شد. در این جلسه دکتر نصرالله حکمت به سخنرانی پرداخت، مطلب زیر چکیده ای است از این سخنرانی.
گروه اندیشه
آغاز شب تاریخ
ابتدا و پیش از ورود به متن بحث، ناگزیر به بیان دو سه نکته به عنوان مقدمه هستم:
۱- تعبیر فلسفه هنر ممکن است در قلمرو خاصی پذیرفته شده باشد. در دوره جدید و عقل مدرن، تعبیر فلسفه هنر جا افتاده است، اما در عرفان ابن عربی این تعبیر قابل قبول و پذیرفته نیست. برای اینکه به طور کلی معرفت شناسی ابن عربی به گونه ای است که پایگاه معرفت را آن گونه که در نزد حکمای مشاء متداول بوده به مرکز دیگری منتقل می کند؛ یعنی نزد حکما و فلاسفه، عقل پایگاه معرفت است، ولی ابن عربی فلسفه را نقد کرده و پایگاه ادراک در انسان را از عقل به قلب منتقل می کند.
معرفت شناسی ابن عربی، بهایی برای عقل فلسفی قایل نیست. به این ترتیب از نگاه او عقل و فلسفه سخنی برای گفتن درباره هنر ندارند. حال در متن بحث خواهم گفت که هنر از نگاه ابن عربی به چه معنی است؟ اجمالاً هنر در نظر او کاری خدایی و پیامبرگونه است. بنابراین تعریف، فلسفه هنر یعنی تبیین معقولیت هنر در نظر ابن عربی.
۲- بحث درباره هنر، از مسایل بارز و برجسته در عرفان ابن عربی نیست. مرادم این است که وقتی آثار ابن عربی را- که بسیار زیاد است- مطالعه و بررسی می کنیم، متوجه می شویم که او مباحث زیادی را در باب انسان شناسی، اسماء و صفات الهی، جمال و عشق و... مطرح کرده و بخش مستقلی را به آنها اختصاص داده است و یا حتی به نگارش رساله ای مستقل پرداخته (کتاب المعرفه) اما درباره هنر نه کتاب مستقلی دارد و نه فصلی مستقل. وی درباره مؤلفه هایی که در شکل گیری آثار هنری نقش دارند، مثل ذوق، خلاقیت، عشق، زیبایی و... بسیار سخن گفته، اما در مورد هنر و فلسفه هنر به طور مستقل بحث نکرده است.
۳- من در رابطه با واژه هنر در ادبیات فارسی و معادل های آن در زبان های دیگر بحث نمی کنم، اما اگر قرار باشد در عرفان ابن عربی به مطالعه درباره هنر بپردازیم باید معلوم کنیم که با کدام کلید واژه و تحت چه عنوان و مدخلی به کندوکاو در این مورد مشغول شویم.
در زبان عربی امروز، کلمه «فن» که جمع آن «فنون» است به معنای هنر (به معنی خاص کلمه) به کار می رود (فنی: هنری، فنان: هنرمند، الجمال الفنی: زیبایی هنری)، اما در عصر ابن عربی و در زبان عربی، کلمه فن به معنی هنر نیست و اگر کسی با عربی امروز و بر مبنای این کلمه در آثار او به دنبال هنر بگردد، طبعاً گمراه می شود.
فن در زبان ابن عربی به معنی نوع، گونه و صناعت به کار می رفته است. ابن عربی در فصل اول کتاب فصوص الحکم در بحث چگونگی آفرینش عالم و آدم مطرح می کند: این فن از ادراک، تنها از طریق کشف الهی قابل فهم و قابل وصول است و از طریق عقل و نظر قابل دریافت نیست.
واژه ای که در روزگار ابن عربی به معنای هنر در معنای خاص کلمه (نه اخص) به کار می رفته، کلمه «صنعت» است. واژه صنعت در عرفان ابن عربی و بخصوص در کتاب فتوحات، دقیقاً معادل واژه «تخنه» یونانی است. این بدان معنا نیست که ابن عربی، یونانی نمی دانسته است. من در آثار ابن عربی، به جز کلمه متداول و مصطلح فلسفه و فیلسوف (فلسفه: حب الحکمه، فیلسوف: محب الحکمه) به هیچ واژه یونانی برنخوردم.
تخنه، شامل دو عنصر تعیین کننده است:
۱- ساخته دست انسان است.
۲- در این ساخته، زیبایی، ابداع، خلاقیت، هماهنگی و هارمونی وجود دارد. با جمع این دو به صنعت و هنر نزد ابن عربی می رسیم. آن وقت درباره این واژه و معنا و مدلول آن، ابن عربی در جای جای آثارش، بخصوص در «فصوص الحکم» و بیشتر در «فتوحات مکیه»، سخن گفته است.
مراد من از هنر به معنای خاص این است که روزگاری هنر در ادبیات به معنی کمالات انسانی هم به کار می رفته است.
مثلاً وقتی فردوسی می گوید: هنر نزد ایرانیان است و بس. در یک فضای رزمی، منظورش شجاعت و شهامت بوده است. بعدها هنر، در معنایی به کار رفته که تقریباً معادل تخنه یونانی و همین صنعتی است که ابن عربی به کار می برد؛ یعنی هنر به عنوان دست ساخته انسان در برابر ابژه طبیعی.
چیستی هنر نزد ابن عربی
ابن عربی، تعریفی از چیستی هنر نمی دهد. درواقع ابن عربی، اهل تعریف نیست، چرا که به تصریح خود او بزرگان و مشایخ ما، اشیاء را تعریف نکرده و حد ذاتی آن را تعیین نمی کنند. آنها بیشتر به لوازم، نتایج و صفات اشیاء می پردازند تا تعیین ذاتیات و حدود ماهوی پدیده ها.
با وجود این، ابن عربی از دو دیدگاه به توضیح صنعت می پردازد:
۱- با نگاهی کلی به هنر و به وجود شناسی هنر می پردازد.
۲- بحث ادوار تاریخی را مطرح و بیان می کند. بدین معنا که هنر در ادوار تاریخی به چه معناست و چرا پدید آمده و چه اشکالی از هنر متناسب با هر دو دوره خاص تاریخی است؟
شیخ الاکبر، قایل به وحدت وجود است. ابن عربی، بر این باور است که حقیقت وجود و هستی در اختفا بوده و پنهان است. تنها تنزلات خفیف هستی برای ما آشکار می شود. سراسر عالم مظهر و مجلای حقیقت هستی است؛ یعنی حقیقت هستی فرود آمده، تنزل کرده و در اشیای عالم ظهور کرده است. انسان، موجودی است که مظهر تام کمالات الهی است. به عبارت دیگر عالم به تفصیل و به طور پراکنده، کمالات الهی را نشان می دهد و انسان موجودی است که همه کمالات را یکجا در بردارد و لذا ابن عربی در فصل اول فصوص الحکم، به انسان «کون جامع» اطلاق می کند. چرا که خداوند اسماء و صفاتی دارد که تعین کمالات اوست و در عالم بسط پیدا کرده و مجموع آن در انسان ظهور یافته است. از این رو انسان روح و جان عالم است .
مانی، پیامآوری بود که ظاهرا آیین وی منشا الهی نداشت اما چنان فراگیر شد که زمانی بر منطقه وسیعی از غرب امپراتوری روم تا هند و از مرزهای چین تا عربستان گسترده شد.
نام «مانی» برای ما معمولا تداعی کننده پیامبر نقاشی است که از مشهورترین کتاب او، ارژنگ یا آردهنگ (Ardahang) امروزه اثری در دست نیست. پیامآوری که ظاهرا آیین وی منشا الهی نداشت اما آن چنان فراگیر شد که زمانی بر منطقه وسیعی از غرب امپراتوری روم تا هند و از مرزهای چین تا عربستان گسترده شد.
پیروان کیش او در اوج عظمتش از سواحل اقیانوس آرام تا سواحل اقیانوس اطلس را در برگرفته بودند و دین او دین رسمی دولت ترکان اویغوری آسیای مرکزی شد. مانی حتی موفق شد تا اندازهای بر امپراتوری چین میانه تاثیر بگذارد. این آیین بیش از 12 قرن دوام آورد و احتمالا عدهای از مانویان تا اوائل قرن بیستم نیز در چین وجود داشتند. تاثیر آیین مانی بر برخی از فرقههای مسیحی در حوالی شمال ایتالیا و جنوب فرانسه و نیز در قوانین مذهب تائو Tao در چین به چشم میخورد.
این اندازه گسترش و دوام، در حالی که این آیین به جز مدتی کوتاه و در منطقه کوچکی، هیچ گاه از پشتوانه و قدرت حکومتی برخوردار نبود، مایه شگفتی است. آیینی که دستورات آن بسیار دشوار بوده، چه خصوصیتی داشته که توانسته بود این چنین در میان مردم رسوخ کند؟
پژوهشگرانی که به بررسی دین مانی و زندگی خود وی پرداختهاند این امر را بیشتر در شخصیت خود مانی و شیوه تبلیغ وی جستجو میکنند.
مانی در 14 آوریل (25 فروردین) 216 میلادی در شمال بابل به دنیا آمد. در مورد محل تولد مانی اختلاف نظر زیاد است اما ابوریحان بیرونی محل تولد وی را ده مردینو (Mardinu) در ناحیه نهر کوتا (Nahr Kuta) در شمال بابل مینویسد. خود مانی هم در قطعه شعری میگوید: «طلبهای شاکرم، برخاسته از سرزمین بابل.» پدر مانی، پتگ یا پاتگ (که در متون عربی نام وی به صورت «فاتق» ضبط شده است) از تبار شاهان اشکانی و اهل همدان بود که با زنی با نام یهودی _ مسیحی مریم ازدواج کرد. مادر مانی با خانواده کمسرکان از شاخهای از خاندان شاهی اشکانی نسبت داشت.
پتگ از همدان به تیسفون، پایتخت اشکانیان، رفت و در آنجا به فرقه مغتسله (= کسانی که خود را میشویند) پیوست که گونهای فرقه گنوسی و تعمیدگرا بود. او به ادعای خود در پی الهامی از گوشت خوردن و برخی رفتارها دست کشید و به اتفاق فرزند چهار سالهاش، مانی، به میان اعضای فرقه رفت.
به این ترتیب، مانی با افکار آیینهای عرفانی بینالنهرین (میانرودان) بزرگ شد. مانی به گفته خودش که در گزارش ابن ندیم و بیرونی ضبط است، نخستین بار در دوازده سالگی پیام وحی را دریافت کرد و حامل پیام، روح همزاد او بود که در متون فارسی میانه مانوی «نرجمیک» و در سریانی tauma (=توام، همزاد)خوانده میشود. بار دیگر، در 24 سالگی وحی به وی نازل شد و این بار دستور یافت تا به تعلیم دین بپردازد. او نخست پدر و بعد بزرگان خانواده را به دین خود در آورد. سپس برای تبلیغ دین خود به سفر پرداخت. یکی از ویژگیهای تبلیغ در آیین مانی آن بود که در هر منطقهای به زبان آن منطقه و به نحوی که برای مردم آن منطقه قابل درک باشد، به تبلیغ میپرداخت. خود او در متنی به زبان فارسی میانه میگوید: «دینی که من گزیدم، از دیگر دینهای پیشینیان در ده چیز برتر و بهتر است. یک، آنکه دینهای پیشین به یک شهر و یک زبان بودند. اما دینی که من آوردم، در هر شهر و به هر زبان پیدا شود و در شهرهای دور گسترش یابد.»
همچنین مانی از عناصر اعتقادات بومی هر منطقه نیز وام میگرفت. از اینرو، در اساطیر مانوی نامهای ایزدان ایرانی با نقشهایی متفاوت تکرار میشود، از قبیل: هرمز بغ، مهر ایزد، بهمن بزرگ، نریسه یزد.
همچنین عناصر مسیحی چون عیسای درخشان، شیث و حضرت عیسی مسیح (ع) که مانی خود را ادامه دهنده راه وی میخواند. مانی با تطبیق خود با این دین، میخواست غرب را متسخیر کند، همان طور که در شرق مبلغان آیین مانوی عناصری چند از آیین بودایی (از جمله اعتقاد به زادمرد یا تناسخ) را اقتباس کردند تا بهتر از سوی مردم بودایی پذیرفته شوند. آیین مانوی از همان آغاز به صورت آیینی آمیزهگرا (=عقیده به توحید عقاید گوناگون) ظهور کرد. در این آیین، تلفیقی آگاهانه از اعتقادات مسیحی و ایرانی بر اساس اعتقادات باستانی بینالنهرین در قالب اعتقادات عرفانی تعمیدی صورت گرفته بود.
مانی همچنین یکی از ابزار مهم تبلیغی خود را کتابت میدانست، برخلاف سنت شفاهی رایج در ایران. آثار اصلی مانوی که متعلق به مانی شمرده میشود، هفت اثر بود که به زبان آرامی شرقی، زبان محلی مانی، نوشته شده بود: اونجیلون زیندگ (انجیل زنده)، نیان زیندگان (گنج زندگی)، رسالات، رازان (اسرار)، کوان (غولان)، دیبان (= دیوان، نامهها)، مزامیر و نیایشها. همانطور که میبینیم نام یکی از آثار مانی، انجیل زنده است، از آنرو که مانی خود را به منزله حواری مسیح و ادامه دهنده راه او میدانست.
در نظر او، انجیل مسیحیان تحریف شده و انجیلی که خود آورده بود، انجیل زنده بود.
این هفت کتاب، کتابهای دینی مانوی به شمار میآید. افزون بر اینها، مانی کتابی به فارسی به نام «شاپورگان» داشت که به زبان فارسی میانه (پهلوی) نگاشته و در آن چکیده عقاید خود را برای شاپور اول ساسانی شرح داده بود. مانی به واسطه برادران شاپور، «پیروز» و «مهرشاه» که به آیین مانی گرویده بودند، توانست سه بار به حضور شاپور شاه پذیرفته شود. ابن ندیم در الفهرست اولین ملاقات آنها را در روز یکشنبه اولین روز ماه نیسان که آفتاب در برج حمل بود، ذکر میکند و مینویسد این تاریخ مصادف با روز تاجگذاری شاپور بود و ظاهرا در همین ملاقات، مانی «شاپورگان» را که اوشین کتاب او و تنها کتابش به زبان فارسی میانه است، تقدیم شاپور میکند. در منابع مانوی آمده که شاپور سخت تحت تاثیر پیام مانی قرار گرفت و به او اجازه داد آزادانه در سراسر ایران تبلیغ کند و به این ترتیب، مانی سالها جزو ملازمان شاپور شد و حتی در لشکرکشی شاپور در جنگ با والرین، امپراتور روم، چونان کرتیر موبد در کنار او بود، موبدی که بعدها از دشمنان سرسخت مانی و موجب دستگیری و محاکمه وی شد.
کتاب دیگر مانی کفالایا یا سخنرانیهاست که مجموعه گفتارها و تا حدودی پیشگوییهای مانی است.
اما مشهورترین کتاب مانی آردهنگ است که در فارسی ارتنگ و ارژنگ خوانده میشود و سراسر تصویری است. مانی تمام اساطیر مانوی، داستان آفرینش و اصول اعتقادی دین خود را در این کتاب به تصویر کشیده است. مانی معتقد بود که مطالب باید به گونهای بیان شود که برای همه مردم قابل فهم باشد. کتاب آردهنگ را میتوان ابتکار مانی برای تکمیل آموزش دین خود به توده مردم به خصوص کم سوادان و بیسوادان دانست. این کتاب با توجه به شواهد و مدارک شاهکاری هنری بود از هنر خاص مانویان که با کوچ آنان به چین بر هنر این سرزمین تاثیراتی شگرف بر جای گذاشت.
بعضی از کتابهای باقی مانده مانوی را میتوان مربوط به سدههای ششم یا هفتم میلادی دانست اما اغلب کشفیات متعلق به سدههای هشتم و نهم میلادیاند.
بنابراین، هیچ دست نوشتهای از خود مانی در دست نیست اما از قرائن چنین بر میآید که کلمات او در نهایت دقت و مراقبت به ما رسیده است.
با آنکه تنها یک کتاب مانی مصور گفته شده اما در سایر کتابها نیز برای پرهیز از یکنواختی تزییناتی در حاشیه نوشتهها و حتی استفاده از رنگهای مختلف دیده میشود.
همه این نکات در مقبولیت دین مانی موثر بود و شاید بیش از همه، خود مانی که در پس کلماتش رسالتی حس میشد. او تعلیماتش را با تسلطی طبیعی اظهار میکرد و در برخوردهایش با شاهزادههای ساسانی، حتی با خود شاهنشاه، نوعی وقار ذاتی و احساس حق داری موروثی دیده میشد که شاید از خون اشرافی او سرچشمه میگرفت. قدرت و انعطافپذیری او نیز شگفتانگیز بود. او به تمام مطالب احاطه داشت: تعلیم، تسلی، تذکر و تنظیم. او همانقدر که در نظر ما مبلغی زیرک و موفق است و تبلیغاتش را از روی اصول صحیح پایهگذاری کرده، سازمان دهندهای دقیق نیز هست که بنیان مکتبش را محکم و ساده استوار کرده است. به همین دلیل، در نظر ما شخصیتی غیرعادی و جذاب پیدا میکند.
از این گذشته، در آن زمان به خصوص در منطقه خاورمیانه، هنر شفا بخشی و معجزه از درجه بالایی برخوردار بود. هنری که مانی از آن بیبهره نبود. او پزشکی توانا و حکیمی معجزهگر بود و این توانایی خود مقبولیت بیشتری برای مانی به دنبال داشت. در مجموع میتوان گفت: «مانی یکی از بزرگترین بنیانگذاران و سازمان دهندگان دینی بود که دنیا به خود دیده است.»
منابع:
بهار، مهرداد (1375). ادیان آسیایی. تهران: نشر چشمه.
ویدن گرن، گئو (1377). دینهای ایران. ترجمه منوچهر فرهنگ، ویراسته آرزو رسولی، تهران: آگاهان ایده.
ویدن گرن، گئو (1376)، مانی و تعلیمات او. ترجمه نزهت صفا اصفهانی. تهران: نشر مرکز.
به پیوست این ادعا نامه مدارک تکان دهنده ای که حاکی از جنایات و آشوب و انواع خیانت و عقاید تماما شرک و نفاق سردمداران و طرفداران مکتب نور علی الهی(به رهبری دکتر بهرام الهی)را که شامل دو جزوه و دو نوار حاوی اعترافات کتبی و شفاهی یکی از سران مکتب یاد شده و نمونه ای از اذکار و سروده های جمعی و برخی از سخنان و شعارهای سران و پیروان مکتب رذالت پیشه مورد بحث است را به حضورتان تقدیم و بدینوسیله اعلام می داریم که نامبردگان با تشکیلی کلاسها و جلسات ظاهرا مذهبی در تهران و شمال و هشتگرد و جیحون آباد صحنه برای رسیدن به مقاصد شوم سیاسی در فعالیتند.و کتب منتشره حق الحقائق و برهان الحق و آثار الحق را به ترتیب به منزله کتب مقدسه چون قران و نهج البلاغه و نهج الفصاحه می پندارند و مولف حق الحقائق را جبرئیل و مولف برهان الحق را صریحا خدا و دکتر بهرام را امام حسین(ع) و شیخ جانی را که زنی نابینا است حضرت زهراء می دانند و روستای جیحون آباد که مقبره پدر نور علی الهی در آنجا و خواهر نور علی در انجا ساکن است مرکز رهبری فرقه یاد شده می باشد و مهمترین جلسات آنها در آنجا برقرار می شود انتشارات جیحون در مقابل دانشگاه تهران و انتشارات حسینی در گیشا مامور تبلیغ و انتشار کتب ضاله نور علی الهی می باشند.نمونه اینکه نور علی الهی در ملحقات برهان الحق ص654در جواب سوال 366به عنوان وجوه تسمیه کلمات نام و شهرت خود سه ایه قرآنی ارائه داده است و به استناد آن به زیرکی خود را خدا معرفی نموده است.سران و پیروان این مکتب در جای جای این نظام رخنه کرده اند و ادامه فعالیتشان تهدیدی جدی بر علیه انقلاب و اسلام و ایران محسوب می شود.
بدینوسیله شایسته است که سران مملکت اسلامی به استدعای اینجانب که نشات گرفته از حب دین و دلسوزی در حق انقلاب و تعهد در قبال جامعه اسلامی و کشور است،رسیدگی نموده و با هوشیاری و قاطعیت تمام نسبت به انهلال و انهدام این مکتب شرک و نفاق اقدام نموده و نشر و توزیع کتب ضاله این مکتب ضاله را متوقف و مسببین را به سزای اعمال خود برسانند.
خلیل عالی نژاد