این بحث از مهمترین مباحث قرآنی است، و از یک نظر مهمترین هدف انبیای الهی را تشکیل میدهد، زیرا بدون اخلاق نه دین برای مردم مفهومی دارد، و نه دنیای آنها سامان مییابد; همانگونه که گفتهاند:
قومی که گشت فاقد اخلاق مردنی است! اصولا زمانی انسان شایسته نام انسان است که دارای اخلاق انسانی باشد و در غیر این صورت حیوان خطرناکی است که با استفاده از هوش سرشار انسانی همه چیز را ویران میکند، و به آتش میکشد; برای رسیدن به منافع نامشروع مادی جنگ به پا میکند، و برای فروش جنگ افزارهای ویرانگر تخم تفرقه و نفاق میپاشد، و بیگناهان را به خاک و خون میکشد!
آری! او ممکن استبه ظاهر متمدن باشد ولی در این حال حیوان خوش علفی است، که نه حلال را میشناسد و نه حرام را! نه فرقی میان ظلم و عدالت قائل است و نه تفاوتی در میان ظالم و مظلوم!
با این اشاره به سراغ قرآن میرویم و این حقیقت را از زبان قرآن میشنویم; در آیات زیر دقت کنید:
1 - هو الذی بعث فیالامیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم ویعلمهم الکتاب والحکمة و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین (سوره جمعه، آیه2)
2 - لقد من الله علی المؤمنین اذ بعث فیهم رسولا من انفسهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین (سوره آل عمران، 164)
3 - کما ارسلنا فیکم رسولا منکم یتلوا علیکم آیاتنا و یزکیکم و یعلمکم الکتاب و الحکمة و یعلمکم ما لم تکونوا تعلمون (سوره بقره، آیه151)
4 - ربنا و ابعث فیهم رسولا منهم یتلوا علیهم آیاتک و یعلمهم الکتاب و الحکمة و یزکیهم انک انت العزیز الحکیم (سوره بقره، آیه129)
5 - قد افلح من زکیها و قد خاب من دسیها (سوره شمس، آیات9 و 10)
6 - قد افلح من تزکی و ذکر اسم رب-ه فصلی (سوره اعلی، آیات 14 و 15)
7 - و لقد آتینا لقمان الحکمة ان اشکر لله (سوره لقمان، آیه12)
ترجمه:
1 - او کسی است که در میان جمعیت درس نخوانده رسولی از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها میخواند و آنها را تزکیه میکند و به آنان کتاب و حکمت میآموزد هرچند پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند!
2 - خداوند بر مؤمنان منت نهاد (و نعمتبزرگی بخشید) هنگامی که در میان آنها پیامبری از خودشان برانگیخت که آیات او را بر آنها بخواند، و آنان را پاک کند و کتاب و حکمتبه آنها بیاموزد، هرچند پیش از آن، در گمراهی آشکاری بودند.
3 - همانگونه (که با تغییر قبله نعمتخود را بر شما ارزانی داشتیم) رسولی از خودتان در میانتان فرستادیم، تا آیات ما را بر شما بخواند، و شما را پاک کند و کتاب و حکمتبیاموزد، و آنچه را نمیدانستید، به شما یاد دهد.
4 - پروردگارا! در میان آنها پیامبری از خودشان برانگیز! تا آیات تو را بر آنان بخواند، و آنها را کتاب و حکمتبیاموزد و پاکیزه کند، زیرا تو توانا و حکیمی (و بر این کار قادری)!
5 - هرکس نفس خود را پاک و تزکیه کرد، رستگار شد - و آن کس که نفس خویش را با معصیت و گناه آلوده ساخت، نومید و محروم گشت!
6 - به یقین کسی که پاکی جست (و خود را تزکیه کرد) رستگار شد - و (آن کس) نام پروردگارش را یاد کرد، سپس نماز خواند!
7 - ما به لقمان حکمت (ایمان و اخلاق) آموختیم (و به او گفتیم) شکر خدا را به جا آور!
چهار آیهنخستین در واقع یک حقیقت را دنبال میکند، و آن اینکه یکی از اهداف اصلی بعثت پیامبراسلام صلی الله علیه و آله تزکیه نفوس و تربیت انسانها و پرورش اخلاق حسنه بوده است; حتی میتوان گفت تلاوت آیات الهی و تعلیم کتاب و حکمت که در نخستین آیه آمده، مقدمهای استبرای مساله تزکیه نفوس و تربیت انسانها; همان چیزی که هدف اصلی علم اخلاق را تشکیل میدهد.
شاید به همین دلیل «تزکیه» در این آیه بر «تعلیم» پیشی گرفته است، چرا که هدف اصلی و نهائی «تزکیه» است هرچند در عمل «تعلیم» مقدم بر آن میباشد.
و اگر در سه آیهدیگر (آیه دوم و سوم و چهارم از آیات مورد بحث) «تعلیم» بر «تزکیه اخلاق» پیشی گرفته، ناظر به ترتیب طبیعی و خارجی آن است، که معمولا «تعلیم» مقدمهای استبرای «تربیت و تزکیه»; بنابراین، آیهاول و آیات سه گانه اخیر هر کدام به یکی از ابعاد این مساله مینگرد. (دقت کنید)
این احتمال در تفسیر آیات چهارگانه فوق نیز دور نیست که منظور از این تقدیم و تاخیر این است که این دو (تعلیم و تربیت) در یکدیگر تاثیر متقابل دارند; یعنی، همانگونه که آموزشهای صحیح سبب بالا بردن سطح اخلاق و تزکیه نفوس میشود، وجود فضائل اخلاقی در انسان نیز سبب بالابردن سطح علم و دانش اوست; چرا که انسان وقتی میتواند به حقیقت علم برسد که از «لجاجت» و «کبر» و «خودپرستی» و «تعصب کورکورانه» که سد راه پیشرفتهای علمی استخالی باشد، در غیر این صورت این گونه مفاسد اخلاقی حجابی بر چشم و دل او میافکند که نتواند چهره حق را آن چنان که هست مشاهده کند و طبعا از قبول آن وا میماند.
این نکات نیز در آیات چهارگانه فوق قابل دقت است:
اولین آیه، قیام پیغمبری که معلم اخلاق استبه عنوان یکی از نشانههای خداوند ذکر شده، و نقطه مقابل «تعلیم و تربیت» را «ضلال مبین» و گمراهی آشکار شمرده است (و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین) و این نهایت اهتمام قرآن را به اخلاق نشان میدهد.
در دومین آیه، بعثت پیامبری که مربی اخلاقی و معلم کتاب و حکمت استبه عنوان منتی بزرگ و نعمتی عظیم از ناحیه خداوند شمرده است; این نیز دلیل دیگری بر اهمیت اخلاق است.
در سومین آیه که بعد از آیات تغییر قبله (از بیت المقدس به کعبه) آمده و این تحول را یک نعمتبزرگ الهی میشمرد، میفرماید: این نعمت همانند اصل نعمت قیام پیامبراسلام صلی الله علیه و آله است که با هدف تعلیم و تربیت و تهذیب نفوس و آموزش اموری که وصول انسان به آن از طرق عادی امکان پذیر نبود انجام گرفته است. (1)
نکته دیگری که در چهارمین آیه قابل دقت است، این است که در این جا با تقاضای ابراهیم و دعای او در پیشگاه خدا روبهرو میشویم; او بعد از بنای کعبه و فراغت از این امر مهم الهی، دعاهایی میکند که یکی از مهمترین آنها تقاضای به وجود آمدن امت مسلمانی از «ذریه» اوست، و بعثت پیامبری که کار او تعلیم کتاب و حکمت و تربیت و تزکیه نفوس باشد.
این نکته نیز در پنجمین آیه جلب توجه میکند که قرآن پس از ذکر طولانیترین سوگندها که مجموعهای از یازده سوگند مهم به خالق و مخلوق و زمین و آسمان و ماه و خورشید و نفوس انسانی است، میگوید: «آن کس که نفس خویش را تزکیه کند رستگار شده، و آن کس که آن را آلوده سازد مایوس و ناامید گشته است! (قد افلح من زکاها وقد خاب من دساها)».
این تاکیدهای پی در پی و بینظیر دلیل روشنی استبر اهمیتی که قرآن مجید برای پرورش اخلاق و تزکیه نفوس قائل است، و گویی همه ارزشها را در این ارزش بزرگ خلاصه میکند، و فلاح و رستگاری و نجات را در آن میشمرد.
همین معنی با مختصر تفاوتی در آیهششم آمده و جالب این که «تزکیه اخلاق» در آن مقدم بر نماز و یاد خدا ذکر شده که اگر تزکیه نفس و پاکی دل و صفای روح در پرتو فضائل اخلاقی نباشد، نه ذکر خدا بهجا میرسد و نه نماز روحانیتی به بار میآورد.
و بالاخره در آخرین آیه، از معلم بزرگ اخلاق یعنی لقمان سخن میگوید و از علم اخلاق به «حکمت» تعبیر میکند و میگوید: «ما (موهبتبزرگ) حکمت را به لقمان دادیم، سپس به او دستور دادیم که شکر خدا را در برابر این نعمتبزرگ به جا آورد!(ولقد آتینا لقمان الحکمة ان اشکرلله)».
با توجه به این که ویژگی «لقمان حکیم» آن چنان که از آیات سوره لقمان استفاده میشود تربیت نفوس و پرورش اخلاق بوده استبخوبی روشن میشود که منظور از «حکمت» در این جا همان «حکمت عملی» و آموزشهایی است که منتهی به آن میشود یعنی «تعلیم» برای «تربیت»!
باید توجه داشت که حکمت همانگونه که بارها گفتهایم در اصل به معنی «لجام» اسب و مانند آن است; سپس به هر «امر بازدارنده» اطلاق شده است، و از آنجا که علوم و دانشها و همچنین فضائل اخلاقی انسان را از بدیها و کژیها باز میدارد، این واژه بر آن اطلاق شده است.
نتیجه
آنچه از آیات بالا استفاده میشود اهتمام فوقالعاده قرآن مجید به مسائل اخلاقی و تهذیب نفوس به عنوان یک مساله اساسی و زیربنایی است که برنامههای دیگر از آن نشات میگیرد; و به تعبیر دیگر، بر تمام احکام و قوانین اسلامی سایه افکنده است.
آری! تکامل اخلاقی در فرد و جامعه، مهمترین هدفی است که ادیان آسمانی بر آن تکیه میکنند، و ریشه همه اصلاحات اجتماعی و وسیله مبارزه با مفاسد و پدیدههای ناهنجار میشمرند.
اکنون به روایات اسلامی باز میگردیم و اهمیت این مساله را در روایات جستجو میکنیم.
این مساله در احادیثی که از شخص پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و همچنین از سایر پیشوایان معصوم علیهم السلام رسیده استبا اهمیت فوقالعادهای تعقیب شده، که به عنوان نمونه چند حدیث پرمعنای زیر را از نظر میگذرانیم:
1- در حدیث معروفی از پیامبراکرم صلی الله علیه و آله میخوانیم:
«انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق; من تنها برای تکمیل فضائل اخلاقی مبعوث شدهام.» (2)
و در تعبیر دیگری: «انما بعثت لاتمم حسن الاخلاق» آمده است. (3)
و در تعبیر دیگری: « بعثتبمکارم الاخلاق ومحاسنها» آمده است. (4)
تعبیر به «انما» که به اصطلاح برای حصر است نشان میدهد که تمام اهداف بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله در همین امر یعنی تکامل اخلاقی انسانها خلاصه میشود.
2- در حدیث دیگری از امیرمؤمنان علی علیه السلام میخوانیم که فرمود: «لو کنا لانرجو جنة ولانخشی نارا ولاثوابا ولاعقابا لکان ینبغی لنا ان نطالب بمکارم الاخلاق فانها مما تدل علی سبیل النجاح; اگر ما امید و ایمانی به بهشت و ترس و وحشتی از دوزخ، و انتظار ثواب و عقابی نمیداشتیم، شایسته بود به سراغ فضائل اخلاقی برویم، چرا که آنها راهنمای نجات و پیروزی و موفقیت هستند.» (5)
این حدیثبخوبی نشان میدهد که فضائل اخلاقی نه تنها سبب نجات در قیامت استبلکه زندگی دنیا نیز بدون آن سامان نمییابد! (در این باره در آینده به خواستخدا بحثهای مشروحتری خواهیم داشت)
3- در حدیث دیگری از رسولخدا صلی الله علیه و آله آمده است که فرمود: «جعل الله سبحانه مکارم الاخلاق صلة بینه وبین عباده فحسب احدکم ان یتمسک بخلق متصل بالله; خداوند سبحان فضائل اخلاقی را وسیله ارتباط میان خودش و بندگانش قرار داده، همین بس که هر یک از شما دستبه اخلاقی بزند که او را به خدا مربوط سازد.» (6)
بهتعبیر دیگر، خداوند بزرگترین معلم اخلاق و مربی نفوس انسانی و منبع تمام فضائل است، و قرب و نزدیکی به خدا جز از طریق تخلق به اخلاق الهی مکان پذیر نیست!
بنابراین، هر فضیلت اخلاقی رابطهای میان انسان و خدا ایجاد میکند و او را گام به گام به ذات مقدسش نزدیکتر میسازد.
زندگی پیشوایان دینی نیز سرتاسر بیانگر همین مساله است که آنها در همه جا به فضائل اخلاقی دعوت میکردند، و خود الگوی زنده و اسوه حسنهای در این راه بودند و به خواستخدا در مباحث آینده در هر بحثی به نمونههای اخلاقی آنها آشنا خواهیم شد; و همین بس که قرآن مجید به هنگام بیان مقام والای پیامبراسلام صلی الله علیه و آله میفرماید: «وانک لعلی خلق عظیم; تو اخلاق عظیم و برجستهای داری!» (7)
پینوشتها
1- در جمله «و یعلمکم ما لم تکونوا تعلمون» به شما اموری تعلیم میدهد که امکان نداشتخودتان آن را بدانید!» دقت کنید که سخن از تعلیم علومی به میان میآورد که وصول به آن برای انسان از غیر طریق وحی غیر ممکن است!
2- کنز العمال، حدیث 52175 (جلد3، صفحه16).
3- همان مدرک، حدیث 5218.
4- بحار، جلد66، صفحه 405.
5- مستدرک الوسائل، جلد 2، صفحه283. (چاپ قدیم).
6- تنبیه الخواطر، صفحه 362.
7- سوره قلم، آیه4
انما امروا بالصوم لکى یعرفوا الم الجوع و العطش فیستدلوا على فقر الاخر
مردم به انجام روزه امر شدهاند تا درد گرسنگى و تشنگى را بفهمند و به واسطه آن فقر و بیچارگى آخرت را بیابند.
وسائل الشیعه، ج 4 ص 4 ح 5 علل الشرایع، ص 10
به نام حضرت دوست
امام حسن (ع) میفرمایند:
«مَکارِمُ الاَْخْلاقِ عَشَرَةٌ:
صِدْقُ اللِّسانِ
وَ صِدْقُ الْبَأْسِ
وَ إِعْطاءُ السّائِلِ
وَ حُسْنُ الخُلْقِ
وَ الْمُکافاتُ بِالصَّنائِعِ
وَ صِلَةُ الرَّحِمِ
وَ التَّذَمُّمُ عَلَى الْجارِ،
وَ مَعْرِفَةُ الْحَقِّ لِلصّاحِبِ
وَ قِرْىُ الضَّیْفِ
وَ رَأْسُهُنَّ الْحَیاءُ.
مکارم و فضائل اخلاق ده چیز است:
1 ـ راستگویى،
2 ـ راستگویى در وقت سختى و گرفتارى،
3 ـ بخشش به سائل،
4 ـ خوش خُلقى،
5 ـ پاداش در مقابل کارها و ابتکارات،
6 ـ پیوند با خویشان،
7 ـ حمایت از همسایه،
8 ـ حق شناسى درباره دوست و رفیق،
9 ـ میهمان نوازى،
10 ـ و در رأس همه اینها شرم و حیاست.
به نام حضرت دوست
مرگ سرخت
تنها نه نام یزید را شکست
و کلمهی ستم را بیسیرت کرد
که فوج کلام را درهم میشکند
هیچ کلام بشری نیست که در مصاف تو نشکند
ای شیر شکن!
خون تو بر کلمه فزون است
خون تو بر بستری از آنسوی کلام
فراسوی تاریخ بیرون از راستای زمان میگذرد
خون تو در متن خدا جاریست.
به نام حضرت دوست
هیأتها و تکیه ها و خیمه ها همه جمع شدند
دیگه کسی توی مسجدها و تکیه ها نیست
زندگی عادی مردم شروع شده ،
بی آنکه فکر کاروان اسرایی باشند که قبل از روز عاشورا
کاروان سالار داشت
علمدار داشت
جوانان بنی هاشم داشت
و فداعیان و عاشقان ولایت داشت!
یعنی همه چیز تمام شد رفت تا سال بعد و 10 روز اول ؟
این مصیبت از عاشورا شروع میشه نه آنکه با عاشورا تمام شود!!
و مسیر زندگی ما باید تدام حرکت عاشورای حسین باشد
نمیدونم شاید آنها که حسین را فراموش میکنند
همانها هستند که میگویند
حوسین
و چه کم هستند آنها که پیرو راستین
حسین (ع)
اند
نمیدونم چرا فقط امام حسین (ع) را با این 10 روز میشناسیم ؟!!
اگر امام حسین ( ع ) در 10 سال حکومت معاویه، به علل مختلف قیام مسلحانه نکرد،
هرگز دست از مبارزه سیاسی بر علیه حکومت فاسد معاویه نکشید و همواره با او ، سینه به سینه، مبارزه سیاسی میکرد.
حال چرا از دوران زندگی امام حسین (ع) که دریای بیکران فضایل و معارف است
و میتواند الگو خوب برای جهانیان، بویژه مسلمانان باشد،
فقط به فراز قیام عاشورا پرداخته میشود؟!!
و از سایر ابعاد شخصیّت و حیات ایشان به خصوص دوران امامت 12 ساله ایشان کمتر سخنی و کلامی بیان میشود؟!
چقدر مظلوم هست امام حسین (ع)
آجرک الله یا بقیه الله
خدایا ما را بیامرز و ببر
به نام حضرت دوست
سرورم!
این منم!! که عمری ریزه خوار خان تو بوده ام!
همان کودک خردسال که تو او را پروردی!
من همان نادانم که تو او را آمرزش دادی!
من همان گمراهم که تو هدایت اش کردی!
من همان زمین خورده ام که تو با دستگیری خود بلندش کردی!
من همان هراس زاده ام که تو امانش دادی!
همان گرسنهام که تو سیرش کردی!
همان تشنه ام که تو سیرابش کردی!
همان برهنهام که تو پوشاکش دادی!
همان نیازمندم که تو بی نیازش کردی!
همان ناتوانم که تو نیرویش بخشیدی!
همان ذلیلم که تو عزت اش دادی!
همان بیمارم که با شفای خود درمانش کردی!
همان گدایم که از دهشات بهرهمندش ساختی!
همان گنهکارم که بر گناهانش پرده افکندی!
و
همان خطاکارم که لغذشش را بخشیدی!
من آن اندک شمارم که تو بر شمار آن افزودی!
من آن لگد کوب شدهام که تو او را یاری دادی!
من همان آوارهام که تو او را در پناه گرفتی!
برداشت از دعای ابوحمزه ثمالی
به نام حضرت دوست
امام صادق (ع) میفرمایند:
القلبُ حَرَمُ اللَّهِ ، فلا تُسْکِنْ حَرَمَ اللَّهِ غَیرَ اللَّهِ
دل ، حرم خداست، پس جز خدا را در حرم خدا جای مده!
به نام حضرت دوست
به نام حضرت دوست
صلوات, نوری است در بهشت.
صلوات, نور پل صراط است.
صلوات, شفیع انسانهاست.
به نام حضرت دوست
حضرت علی (ع) میفرمایند:
الصَّلَاةُ قُرْبَانُ کُلِّ تَقِیّ
نماز عامل نزدیکی هر پارسایی به خداوند است
نمیدونم چقدر براتون حادث شده وقتی قامت به نماز میبنیدیم
عطر خدا را استشمام کنیم
به نام حضرت دوست
خدایا!
در آن دلی که لطف حضور تو نیست ? از هر چه عشق وخوبی ولطف خالیست .
خدایا!
در جاده ای که نسیم عنایت تو نمی ورزد وماهتاب رحمت تو نمی تابد کدام دل راه به حقیقت تو می برد ؟