با وجود مشکلات کوچک و بزرگ زندگی ، پیدا کردن جایی آرام و به دور از فشار روانی نه تنها روحیه را تقویت می کند بلکه باعث نجات جان می شود . فشار کاری زیاد ممکن است برای قلب مضر بوده و حتی باعث گرفتگی رگ های آن شود . بررسی های جدید نشان داده است که فشار کاری می تواند باعث ترشح هورمون فشارهای روحی در جریان خون شود که باعث کاهش قدرت دفاعی بدن شده ، و ما را در مقابل آلودگی ها از جمله سرماخوردگی و غیره حساس می کند . بیماری هایی نظیر سوزش معده ، گلو درد ، تنگی نفس و سرطان ، بستگی زیاد به فشارهای روحی دارد ، که حتی می تواند با افزایش سن ، کاهش قدرت حافظه شود .
اما آرامش داشته باشید . راههای شناخته شده ای برای کاهش فشارهای روحی وجود دارد. احتیاجی نیست که شما برای کنترل فشارهای عصبی زندگی خود را پشت و رو کنید ، « بسیاری از مردم می گویند اینقدر گرفتار هستند که فرصت فکر کردن به این فشارها را ندارند . اما واقعیت این است که با آموختن کنترل اعصاب و آرام کردن خــــــــــود ، می توانید احساس آرامش بیشتری کنید .
این هفته یکی از این روش ها را امتحان کنید . بعضی از آنها مؤثر از بعضی دیگر هستند . مهم این است که متوجه برخی از این روش ها شوید و وقتی فشار عصبی در حال افزایش است از آن ها استفاده کنید .
هیچ کاری نکنید
حداقل یکبار در روز حدود 5 الی 10 دقیقه فقط آرام بنشینید و هیچ کاری نکنید . به صداهای اطراف ، به احساسات خود ، خستگی در گردن و شانه و بازو و سینه و دیگر مسائل فکر کنید .
برای عده ای از مردم این کار بسیار سختی است .
فقط آرام نشستن ، ضربان قلب را کم می کند و فشار خون را کاهش می دهد که این دو از عوامل اصلی کاهش فشار عصبی است . این کار می تواند دید شما را عوض کرده و احساس کنترل بر روی حوادث را در شما بیشتر کند . یک روانشناس می گوید : « مطالعات نشان داده است که عصبی ترین مواقع وقتی است که نمی توانیم حوادث را کنترل کنیم . هیچ کس نمی تواند گذشته را تغییر دهد . او می گوید تنها چیزی که هر یک از ما قادر به کنترل آن هستیم زمان حاضر است .» وقتی بیماران من این کارها را تمریـــــن می کنند ، احساس کنترل بیشتری روی خود و کاهش فشار عصبی خود دارند .
بلند بخندید
چیزی را که باعث خنده شما می شود دم دست داشته باشید . مثلاً یک مجموعه چیزهای خنده دار ، و یا صدای فرزند و یا دوست که برای شما فرستاده شده باشد . حتی می توانید چند دقیقه در باره برنامه کمدی محبوبتان فکر کنید .
یک محقق می گوید : یکی از عواملی که فشارهای عصبی را کاهش می دهد برنامه های کمدی و شاد در شب هنگام ، پس از یک روز طولانی است . مطالعات نشان می دهد که خنده خوب باعث کاهش هورمون عصبی « کورتیزول » و « اپی نفرین » شده و احساس ایمنی را افزایش می دهد . یک خنده از ته دل اثرات خوب خود را تا 24 ساعت حفظ می کند ، تا در فرصتی دیگر با دوستان تکرار شود .
حتی توجه به خندیدن در لحظات آینده ، بسیاری از افراد را آرام می کند .
در خود فرو رفتن
وقتی با کاری که به آن تمایل ندارید مواجه می شوید یک موزیک آرام ، کلاسیک ، محلی و یا شاد برای خــــــود بگذارید .
شاد فکر کنید
بر روی فرد و یا چیزی که شما در باره آن نظر مساعدی دارید و به آن توجه می کنید به مدت 15 ثانیه و تا 5 دقیقه تمرکــز کنید . یا تصویری از یک تعطیلات خوب را در ذهن بیاورید . به یک جمله که به شما قوت قلب و اعتماد به نفس می دهد فکر کنید .
این توصیه شبیه جمله های کارت های تبریک به نظر می رسد ، ولی در باره شادی فکر کنید . وقتی ما تحت فشار عصبی هستیم یک فکر آرام کننده می تواند اثر روانی خوبی داشته باشد . یک متخصص که اثر شفا بخش بخشش و عفو را مطالعه می کند می گوید : بسیاری از فشارها ی عصبی که ما با آن مواجه هستیم به علت اثرات منفی احساسی اطراف ما ، مانند احساس بد نسبت به دیگران و عصبانیت به وجود می آید .
اندیشیدن راجع به شخصی که شما نسبت به او عصبانی هستید و یا دوستی که احساسات شما را جریحه دار کرده ، می تواند باعث ایجاد جریان هورمون های فشار عصبی در جریان خون شما شود . اما فکر کردن در باره افراد و چیزهایی که شما آنها را دوست دارید دارای اثر عکس است .
به بیرون بروید
از پشت میز خود و یا هر جای دیگری که هستید برخیزید و ده دقیقه قدم بزنید .
بسیاری از افراد این حس را دارند که قدم زدن به آنها آرامش می دهد. حالا دانشمندان به این حقیقت پی برده اند : کسانی که هفته ای سه الی چهار روز پیاده روی می کنند دارای فشار عصبی کمی هستند و شبها بهتر می خوابند .
موقعی که فکر می کنید عصبی هستید پیاده روی در حد 5 تا 10 دقیقه کافی و مفید است . تحقیقات نشان می دهد که 5 دقیقه پیاده روی یا کمتر ، در زمانی که فشار عصبی بالاست بهترین اثر را دارد .
آرام نفس بکشید
تنفس خود را به مدت 5 دقیقه پایین آورده و در حد 6 نفس عمیق شکمی در دقیقه بکشید . به این صورت که برای پنج ثانیه هوا را وارد ریه کرده و در چهار ثانیه بازدم کنید . در زمانی که احساس عصبی بودن به ما دست می دهد سعی می کنیم نفس های کوتاه و سریع بکشیم . چند نفس عمیق کشیدن باعث می شود که شخص شانه هایش را بالا آورده و با این عمل ماهیچه های منقبض شده را به حالت استراحت در می آورد .
محققین دریافته اند که وقتی افراد یوگا تمرین کرده و یا عبادت می کنند ، تنفس آنها آرام تر می شود و به حد 5 ثانیه دم و 5 ثانیه بازدم می رسد ، که خود با میزان دوره ده ثانیه ای که در فشار خون تغییر می کند برابر است . با تنظیم تنفس به ریتم جریان قلب ، نه تنها فرد احساس آرامش می کند ، بلکه این کار موجب بهبود وضع جریان خون قلب در بدن وی می شود .
اگر روز شما پر از لحظات عصبی و نگران کننده است پزشکان پیشنهاد می کنند که یک علامت سفید روی ساعت مچی و یا ساعت روی میز بگذارید . گاه آن علامت را مشاهده کردید دو و یا سه نفس عمیق بکشید . این کار به طور اعجاب آوری سبب آرامش شما می شود .
با آرامش از خواب بیدار شوید
اگر در آغاز روز با اعصاب خسته کارتان را شروع کنید ، احتمال دارد که تمام روز حالت کسل و عصبی داشته باشید . اگر شما مشکلات روز را با خود به رختخواب ببرید ، ممکن است خواب شما را برهم بزند .
قبل از رفتن به رختخواب و بعد از بیدار شدن در صبح پنج دقیقه تمام بدن خود را در حالت آرام قرار دهید . با امتحان انگشتان پا شروع کرده و آنها را آرام کنید . به سمت بالا بروید ( ماهیچه های پا و ران ) همینطور تا به ماهیچه های صورت برسید .
هر که هستید و هر کجا زندگی می کنید، آرامش را به زندگی خویش دعوت کنید و آن را در ذهن خود جایگزین سازید.
اگر کلام و رفتار شما قرین آرامش باشد، بدون شک این ویژگی به دنیای اطراف شما نیزسرایت خواهد کرد. به خاطر داشته باشید برای رسیدن به این وضعیت، لازم است برخی قابلیت های و یژه را در خود پرورش دهید و شرایط خاصی را در زندگی خویش ایجاد نمایید. رعایت نکات زیر مقدماتی است که به شما کمک می کند در این مسیر گام بردارید:
1) یاد بگیرید که گاه مسائل را رها سازید.
بدین معنا که به هر مسئله ای دائما گره نخورید. وقتی همیشه و همه جا در فکر مسائل خود هستید و به مرور آنها می پردازید، در واقع همیشه بار اضافه ای را با خود حمل می کنید که این خود سبب ایجاد اضطراب و استرس درشما می گردد. بیاموزید که با یک ذهن رها و آزاد زندگی کنید. این امر به شما کمک می کند که با هر محرک کوچک و یا مانع جزئی آشفته نشوید.
2) به خود و خدای خود ایمان داشته باشید.
اگر به خود و خدای خود ایمان داشته باشید، به راحتی از عهده مشکلات زندگی برخواهید آمد و ثابت قدم و مطمئن در راه رسیدن به اهداف خود گام خواهید برداشت.
3) مثبت اندیش باشید.
اگر دیدگاه مثبت اندیشی نداشته باشید، همه چیز می تواند بی فایده و بی ثمر باشد. داشتن نگرش مثبت و امید، بهترین سلاح در مقابل ترس و اضطراب است.
4) نسبت به انتظارات و برنامه ریزی های خود واقع بین و منطقی باشید.
توانایی های خود را در موقعیت های خاص بشناسید و نسبت به عدم توانایی ها و ضعف های خود واقع بین باشید. هرچقدر نگرش شما نسبت به مسائل زندگی منطقی تر باشد، به آرامش بیشتری دست خواهید یافت.
5) نسبت به انسان ها، عشق بی قید و شرط خود را نثار کنید.
شما می توانید از دوستان، هم اتاقی ها و هم کلاسی های خود شروع کنید. یاد بگیرید که آنها را بدون قید و شرط دوست بدارید، درمقابل ضعف های آنها صبور باشید وخطاها و اهمال کاری هایشان را ببخشید. هر چقدر نسبت به دیگران بخشش بیشتری داشته باشید احساس شادی و خرسندی بیشتری را تجربه خواهید کرد.
6) معنای فداکاری را لمس کنید.
دست بخشش داشته باشید ولی انتظار بازگشت نداشته باشید. دیگران را به شیوه خودشان خوشحال کنید. به افراد بی پناه ، یتیم و فقیر کمک کنید. برای آنهایی که خواهان یاری شما هستند پشت و پناه باشید و بدون آنکه منتی بر آنها نهید تکیه گاهشان باشید. هرچقدر بیشتر ببخشایید، از الزامات و قید و بندها بیشتر رها خواهید شد.
7) افکار خود را بازسازی کنید.
در افکار و عقاید خویش نسبت به شخص خود، بازنگری کنید. بیاموزید در مقابل خویشتن صبور باشید و ارزشها، استعدادها و مهارت های خود را ارج نهید. خود را بدون هیچ قید و شرطی دوست بدارید. هرگونه ترس و تردید غیرمنطقی که در مورد خود دارید، کنار بگذارید. اگردیدگاه مثبت و سالمی را در مورد خود داشته باشید یاد خواهید گرفت که خود را بدون قید و شرط قبول داشته باشید.
خوشبینی مفرط و ساده اندیشی برخی زوجین ، این تصور را پیش می آورد که با گذشت چند سالی از زندگی و آشنایی اجمالی هر یک با روحیات همسر، در ارکان زندگی هیچ گونه خللی وارد نمی شود و روابط متقابل آنها و میزان تفاهم ، خود به خود درهمان سطح مطلوب اولیه باقی می ماند و در نتیجه یک نوع آرامش که توأم با نگرش سطحی نسبت به مسائل خانواده می باشد، به وجود می آید . چنین موقعیتی خواه ناخواه ، یک نوع رکود و فقر ارتباطی و اخلاقی را فراهم می آورد و در نتیجه روح های آنها از هم بیگانه تر و دورتر می شود و رفته رفته اولین نشانه های بحران در زندگی خانوادگی به چشم می خورد.
زن و مرد، در این موقعیت با اولین ضربه ها بیدار شده و مضطربانه به اندیشه فرو می روند که اینک چه باید کرد؟
آیا برای نجات زندگی ، کاری می توان کرد؟
آیا پایان روزهای خوش زندگی فرا رسیده است ؟
و بالاخره برای نجات از این بحران، از کجا باید شروع کرد؟
توصیه های تربیتی برای بحران زدایی
1- شخصیت همسرتان هرچه باشد، شما هم نیاز به دوباره سنجی معتقدات خود در مورد زندگی دارید.این باورکه شما هم بی عیب و نقص نیستید، یک نوع آمادگی و انعطاف روحی ایجاد می کند که برای دستیابی به تفاهم ضرورت زیادی دارد.
2- مشکلات زندگی همه یک جور نیستند و از لحاظ موضوع ، عمق و پیچیدگی باهم فرق دارند. از این رو زمانی متناسب با هر کدام برای بحران زدایی مورد نیاز است. هرگز عجولانه و شتاب زده با مشکلات ژرف برخورد نکنید، بلکه اعتقاد داشته باشید که مشکلات به تدریج و به مرور زمان ، شکل می گیرند و برهمین اساس، به صورت تدریجی نیز باید حل شوند.
3- بحران ها و مشکلات زندگی ، محک لیاقت و شایستگی شما به شمار می روند. سعی کنید با عبور از این بحران ، لیاقت ، جدیت و توان خود را به اثبات رسانید .
4- اجازه ندهید حوادث و افراد ، شما را نابود کنند . روحیه ی خود را دستخوش ناملایمات نکنید و قدرت خود را از دست ندهید.
5- دوباره سنجی انتظارات و توقعات شما از همسرتان، در برخی موارد سبب کاهش بحران می شود؛ مثلاً می توانید از خود بپرسید این که من معتقدم " همسرم باید چنین و چنان می کرد."، این " بایدها" از کجا نشأت گرفته اند ؟ و چگونه بایدها به قوانین و مقررات زندگی تبدیل شده اند ؟
این عمل در بررسی امکانات همسرتان و ارزیابی قدرت واکنش او به خواسته های شما ، سودمند است.
6- برای تغییر درروحیه ی همسرتان و در نتیجه مشکل زدایی از زندگی ، برخی شرایط حاکم برخانواده را تغییر دهید؛ مثلاً پیشنهاد یک مسافرت شرکت در مجالس بحث و گفتگوی مذهبی ، تشکیل جلسات خانوادگی ، افزودن برخی برنامه های متنوع به زندگی، و در صورت امکان تغییر در شرایط و ساعات کار و بازگشت به منزل و تغییر الگوهای ارتباطی با همسر، از این قبیل موارد محسوب می شود.
7- قوای حیاتی خودتان را درست مثل پولتان صرفه جویی کنید و این حق را نیز برای همسرتان قائل باشید که اوهم انرژی روانی خود را ذخیره کند و با برخوردهای شکننده ، دچارافسردگی و پیری زود رس نشود.
8- یک فلسفه ی زندگی را که مبتنی بر خوشبینی باشد ، اتخاذ کنید. چنین امری به مهارکردن عواطف و حفظ قوای حیاتی شما، کمک خواهد کرد.
9- سازمان عاطفی خود را به گونه ای مرتب و منظم کنید که مانع از انتقال کلیه ی نگرانی ها و افکار منفی مربوط به کارتان ، به محیط منزل و بالعکس گردد.
10- هر وقت در اثنای گفت و گو با همسرتان احساس کردید که به حالت عصبی نزدیک می شوید ، از ادامه ی بحث خود داری نموده ، در زمان مناسب به بیان بقیه ی مطالب خود بپردازید. پیامبر(ص) فرموده اند : وقتی خشمگین شدی ، خاموش باش ( سند احمد ، سند بنی هاشم ، ح 2425)
11- برای حوادثی که شاید هرگز روی ندهد، خودتان و همسرتان را آزار ندهید.
12- از کاه ، کوه نسازید و مسائل را بزرگ نکنید . بدانید که در زندگی افراد خوشبین ، کاه و کوه ، هر دو وجود دارد ولی در زندگی افراد بدبین ، فقط کوه وجود دارد. زیرا آنها از هر کاهی ، کوهی می سازند و در برابر آن اظهار عجز می کنند.
13- همسرتان، از شخصیتی برخوردار است که نه آن چنان پیچیده است که شناخت او غیر ممکن باشد و نه آن چنان ساده است که نیازمند تلاشی از جانب شما نباشد. شناخت همسرتان امری ممکن و ضروری است . با مطالعه ی مستمر در حالات و روحیاتش ، او را بیشتر و بهتر خواهید شناخت و درنتیجه ، زندگی شما هرگز به لبه ی پرتگاه نزدیک نخواهد شد.
14- در برخی از بحران های زناشویی ، هریک از زوجین با مطرح ساختن خاطرات دردناک گذشته و بیان تألمات روحی خود، مشکل را پیچیده تر می کنند. درحالی که ظاهراً قضایای گذشته ربطی به مشکل امروز آنها ندارد. این کیفیت که نوعی " واپس گرایی" در زندگی مشترک است ، احتمال موفقیت را در گفتگوهای زوجین، از بین می برد.
بهترین فرمول در این گونه موارد این است که هر یک از دیگری صادقانه بپرسد: " برای ازاین به بعد ، از من چه انتظاراتی دارید که من انجام دهم؟ " این پرسش ، پیوند مشکل امروز را با گذشته های دور به کنار می نهد و با طرح یک پرسش مشخص ، در پی پاسخ مشخصی بر می آید و در نهایت مشکل به شیوه ی معقولی حل خواهد شد.
15- تعدادی از زوج های جوان به دلیل آسیبی که در الگوهای ارتباطیشان وجود دارد، نمی توانند به تفاهم برسند. ممکن است این آسیب ، در نحوه ی گفت وگو، همکاری ، برخورد با اطرافیان و یا نظایرآن به وجود آمده باشد، به هر حال در روابط آنها خللی ایجاد می کند. در این گونه موارد حضور فرد سومی به عنوان مشاور می تواند در رفع مشکلات ارتباطی آنها مؤثر باشد .
1. برای دستیابی به آرامش بیشتر، میوه و سبزی خام بخورید. ماست ، شیر، تخم مرغ ، دانه های خوراکی، حبوبات ، فندق و بادام نیز مصرف کنید.
2. بیشترین تنش از سر آغاز می شود نه از تن. پس دراندیشه های خویش سخت گیر مباش.
3. بوی خوش موجب افزایش سروتونین در مغز و پدید آورنده آرامش است.
4. نیایشگاه ها آرام ترین مکان ها هستند. بی توجه به باورهای خویش ، به مسجد ، معبد ، کلیسا و ... روی آور، جایی برای نشستن پیدا کن و در آرامش این مکان ها فرو شو.
5. فک به هنگام استرس سفت می شود. برای رهایی از تنش فک ، سقف دهان را با زبان فشار دهید.
6. پره های آسیاب بادی را تصور کنید که می چرخند. با دستان خویش حرکت پره ها را تقلید کنید و با این کار به آرامش دست یابید.
7. کف دستان خود را بر دو جانب چهره خود قرار دهید ، از لب تا چشمان . بینی خود را بیرون بگذارید و دستان خود را به نرمی بر چهره بفشارید تا آرامش فرا رسد.
8. در جستجوی نکته ای باشید که شما را به خنده وادارد. اگر نیفتادید ، تظاهر کنید که یافته اید و بخندید.
9. مشکلات و تشویش های خویش را بنویسید و ببینید که چگونه موقع خواندن آن ، مشکل شما حل یا ناپدید می شود.
10. در انجام کاری که شما را سخت نگران کرده ، با خود قرار بگذارید که آن را در زمانی دیگر انجام دهید. چنین تدبیری شما را از تشویش می رهاند.
11. تمرکز بر یک جنبش ، صدا ، تصور یا یک اندیشه ، بدون استرس و بدون هراس از پراکندگی ، مراقبه است.
12. اگر بتوانید مسائل کوچک زندگی را سهل بگیرید ، در حل مسائل پیچیده موفق می شوید. در این کار آرامش نهفته است.
13. برای رهایی از استرس دو راه وجود دارد : تغییر نگرش شما به مشکل و تغییر مشکل. تغییر نگرش موجب روشن شدگی است.
14. حواس را تربیت کنید . از گوش برای شنیدن بهترین اثر موسیقی ، از چشم برای دیدار برترین زیبایی و.... بهره بگیرید.
15. به هنگام استرس ، به تماشای درختی بلند و زیبا بنشینید .
16. کلام یا صدایی بی معنی اما خوش نوا برگزینید. در مکان های آرام و به هنگام آرامش ، آن کلام یا نوای انتخابی را که راز شماست ، بی صدا بر زبان جاری سازید.به هنگام اضطراب- گه گاه و نه همیشه- چشم های خود را ببندید و کلام راز انگیز را بر زبان جاری سازید.
17. زمانی را به تماشای قالی ها و کاشی کاری های زیبای ایرانی اختصاص دهید؛ این کار را تکرار کنید. از میان این نقش ها، نقشی را که با جان شما سازگارتر است برگزینید و آن را با دقت به خاطر بسپارید. به هنگام استرس چشمان را ببندید ؛ سه بار آرام تنفس کنید و جز بدان نقش ، به چیزی دیگر نیندیشید.
18. نهایتِ داشتن ، داشتن آرامش باطنی و بردباری است .
19. در گذشته زندگی کردن ، شما را از " حال " و توجه به آینده باز می دارد . زمانی که نیاز به شادی دارید اکنون است .
20. بسیاری از ناراحتی های ما ناشی از این است که خود را در کارهای یکنواخت محبوس کرده ایم ، کارهایی که مرتب باید تکرار کرد . به دنبال تنوع و تغییر بگردید تا از کسالت و افسردگی نجات یابید .
شاد باش! دنیا پر از آفتاب است
غالباً در زندگی اتفاق هایی می افتد که واقعاً از اختیار ما خارج است. فعالیت شرکتی که ما در آن کار می کنیم محدودتر می شود و ما را کنار می گذارد، همسرمان از ما جدا می شود، یکی از اعضای خانواده بیمار می شود، یکی از نزدیکانمان می میرد و یا دولت جلو یکی از طرح های ما را می گیرد و ...
در چنین شرایطی است که حس می کنیم کاری از دستمان ساخته نیست و نمی توانیم بهبودی در وضع خود ایجاد کنیم.
وقتی راه تازه ای را امتحان می کنیم تمام توانایی های خود را به کار می گیریم و باز به هدف خود نمی رسیم، غالباً از این که به کوشش تازه ای دست بزنیم می ترسیم. چرا؟
علتش این است که از رنج گریزانیم! هیچ کس دلش نمی خواهد شکست بخورد. اغلب ما پس از چندبار تلاش و تقلا نومید می شویم و دست از کوشش می کشیم! و در این وقت است که شما خود را درمانده می پندارید. اما در اشتباهید. شما قادر به انجام کارهایی هستید که می توانید از همین امروز شروع کنید. توماس ادیسون می گفت: «من دلسرد نمی شوم زیرا هر اشتباهی که می کنم مرا یک قدم به جلو می راند.»
اغلب اوقات اشخاص به این دلیل می گویند قادر به انجام کاری نیستند که در گذشته کارهایی را انجام داده و نتیجه نگرفته اند. اما به خاطر داشته باشید که گذشته شما با آینده تان فرق دارد. کاری که دیروز کرده اید مهم نیست، بلکه کاری که هم اکنون انجام می دهید، دارای اهمیت است.
«جین وبستر» در کتاب «بابالنگ دراز» می نویسد:
«باید برای حال زندگی کرد ؛ نباید به خاطر گذشته ها افسوس خورد و نباید چشم به راه آینده ماند. بلکه باید از همین لحظاتی که داریم حداکثر استفاده را ببریم. بیشتر مردم زندگی نمی کنند بلکه فقط با سرعت می دوند . آنها سعی می کنند به هدفی دست یابند که در افقی دور دست قرار گرفته و در گرما گرم تلاش خود به حدی هیجان زده و خسته می شوند که تمام مناظر زیبای محیط آرامی که در آن عبور می کنند از نظرشان دور می ماند و بعد وقتی به خود می آیند که پیر و فرسوده شده اند و در آن زمان دیگر رسیدن یا نرسیدن برای آدم فرقی نمی کند.
برای این منظور کافی است مطالعه ای بر روی زندگی افراد موفق که در گوشه و کنار ما زندگی می کنند انجام دهید.
بیشتر افراد موفق چندین و چندبار شکست خورده اند ولی با نیروی عظیمی به نام «پشتکار» باز هم دست از تلاش برنداشته اند و موفق شده اند.
یک تصمیم واقعی
خیلی از مردم فکر می کنند افراد ثروتمند و موفقی که در زمینه ای صاحب شهرت شده اند از اول ثروتمند بوده اند اما این یک فکر منفی است. خیلی ها با وجود داشتن ثروت بی شمار، بدون فکر و عمل ، تمام دارایی خود را از دست می دهند. افراد موفق یک تصمیم واقعی گرفته اند.
تصمیم می تواند زندگی همه را تغییر دهد. می تواند رؤیاهای ما را به واقعیت تبدیل کند. امور نامریی را به امور مریی تبدیل کند و این که می تواند ما را به عنوان یک انسان به بیش از آن چیزی که هستیم تبدیل کند.
از تصمیم گیری غلط نباید بترسیم. هر کسی حتی بهترین افراد هم همیشه تصمیم درست نگرفته اند. بلکه گاهی آنها هم تصمیم اشتباه گرفته اند. به علت این که موفقیت نتیجه قضاوت صحیح است و قضاوت درست ناشی از تجربه است و تجربه غالبا چیزی به جز قضاوت غلط نیست.
متأسفانه عده ای وقتی دچار مشکل می شوند دنیا در نظرشان به پایان می رسد و مثلاً تصمیم به خودکشی می گیرند. ولی هیچ شخص یا هیچ مشکلی ارزش آن را ندارد که به خاطرش دست به خودکشی بزنیم. زندگی همیشه ارزش زیستن دارد و همیشه چیزی هست که می توان به خاطرش سپاسگزار بود چون می دانیم خداوند بندگانش را دوست دارد. بنابراین چیزی به نام شکست وجود ندارد اگر دست به کاری بزنید که ظاهراً هیچ نتیجه ای نگرفته اید، دست کم نکته ای می آموزید که در آینده به دردتان خواهد خورد و آن وقت واقعاً موفق خواهید شد.
پس همه چیز به خود ما بستگی دارد. ما یک زندگی ارزشمند و واقعی در اختیار داریم که با هیچ چیز دیگر قابل معاوضه نیست. به ما امتیازات و فرصت هایی اعطا شده است که مسئولیم با توسعه وجود خود بخشی از دینی را که به گردن داریم ادا نماییم.
«آنتونی رابینز» در کتاب «یادداشت های یک دوست» می نویسد:
دوست من «دابلیو میچل» در یک حادثه وحشتناک موتورسیکلت دو سوم بدنش سوخت. هنگامی که در بیمارستان بستری بود تصمیم گرفت به هر قیمتی که شده، راهی برای کمک به اطرافیان خود پیدا کند، صورت او چنان سوخته بود که شناخته نمی شد. معذلک اعتقاد داشت که لبخندش می تواند دنیای دیگران را روشن کند و چنین شد. او معتقد بود که می تواند موجب شادمانی دیگران شود، به درددل مردم گوش کند و به آنان آرامش ببخشد و چنین کرد. چند سال بعد حادثه دیگری برایش اتفاق افتاد. در یک سانحه هوایی از کمر به پایین فلج شد. آیا امید خود را از دست داد؟
خیر. بلکه توجه او به پرستار زیبایی که در بیمارستان خدمت می کرد جلب شد. از خود پرسید:«چگونه می توانم دل او را به دست آورم؟»
دوستانش او را ابله خواندند. شاید در دل خود حرف آنها را تصدیق می کرد، با وجود این هرگز از رؤیاهای خود دست برنداشت. دابلیو میچل آینده خود را در کنار این زن بسیار تابناک می دید. بنابراین از فنون جلب توجه و هوش و شوخ طبعی، روح آزاده ، و شخصیت پویای خود برای جلب توجه او کمک گرفت و سرانجام با وی ازدواج کرد.
بیشتر مردم اگر در شرایط او باشند برای رسیدن به چنین هدفی کمترین تلاشی هم نمی کنند ، اما او بخت خود را آزمود و زندگیش برای همیشه تغییر کرد.
پس تعلل نکنیم و بدانیم که ما بهترین افراد برای داشتن یک زندگی عالی هستیم. بنابراین نباید خود را محدود کنیم. با خودتان دوست شوید، بابت اتفاق هایی که در گذشته رخ داده خود را مجازات نکنید بلکه خود را از مشکلات برگیرید و به راه حل ها فکر کنید. اهداف و آرزوهای خود را در برگه سفیدی بنویسید و برای آنها زمان معین کنید. باور کنید اگر روزی دوبار در جای آرامی بنشینید و چند دقیقه ای به هدفتان فکر کنید حتماً به آنها دست می یابید. لذت، غرور، هیجان ناشی از رسیدن به آرزوها را احساس کنید و در صفحه ذهن خود جزئیات شگفت انگیز آن موفقیت را به چشم ببینید و به گوش بشنوید. لازم نیست تنها به خودتان فکر کنید بلکه کسان دیگری را هم که در زندگیتان نقشی دارند در نظر بگیرید. اگر دلیل کافی برای نیل به هدف های خود داشته باشید واقعاً می توانید هر کاری را در این جهان انجام دهید.
پس به امید آرزوهای شاد برای همه شما
منابع:
?- به سوی کامیابی، آنتونی رابینز، ترجمه: مهدی مجردزاده کرمانی
?- یادداشت های یک دوست، آنتونی رابینز، ترجمه: مهدی مجردزاده کرمانی
هر چقدر پس انداز خود را انباشته کنید، به همان میزان از حساب ذهنتان برداشت خواهید کرد. همه ما پیش از به اجرا در آوردن برنامه های زندگیمان مدت ها آن را در ذهنمان پرورش می دهیم و حتی چه بسا سال ها تصویر کاری را در ذهنمان نگه می داریم تا شرایط موافق پیش آید و آن را عملی سازیم.
اغلب افراد می پرسند: «بعد از آنکه درباره آرزو و هدف مورد نظرم فکر کردم، دیگر چه کار باید بکنم» پاسخ بسیار ساده است. شما باید تمام کارهایی را که برای تحقق آرمان خود لازم می دانید انجام دهید. این را بدانید اعمال ما پاسخ و واکنش اتوماتیک تحرکات عمیق روح و احساس و اعتقادات باطنی ما می باشد.
برای دور کردن ترس و هراس از خود ، حواستان را خوب جمع کنید و فکر خود را بر روی مشکلتان خوب متمرکز نمایید و سعی کنید با شعور روشن خود مشکلتان را حل کنید و چنین تصور کنید که مشکلتان حل شده و از این بابت احساس شادی و شعف می کنید. |
اما برای داشتن یک تصویر ذهنی خوب چندین شرط لازم است که در زیر به آنها اشاره مختصری خواهیم داشت.
تلقین: تمام اعمال و رفتار ما نتیجه افکارمان می باشد، به عبارتی «فکر» پیش از «رفتار» به حرکت در می آید. البته اگر هدف مشخص باشد، راه های رسیدن به آن نیز مشخص خواهد بود. ایمان به هدف و سپردن آن به ذهن باعث می شود که ضمیر ناخودآگاه به راه ها و وسائل نیل به آن هدف توجه بیشتری نشان بدهد. با شناسایی عملکرد روح و ذهن خود به این نتیجه می رسید که خود تنها منجی خویش هستید و سرنوشتتان بستگی به طرز فکر و احساستان دارد و سلامتی، تندرستی را برایتان به ارمغان خواهد آورد. فکر بی نیازی، غنا و ثروت، تلقینات و افکار بد، شادابی و تحرک را از شما می گیرد و با افسردگی و خمودگی مبادله می کند. یک تلقین منفی (مثلاً فقر) به خودی خود قدرت ندارد، اما قدرت واقعی در فکر و احساس شخص قرار دارد. باید ذهن را از باورهای نادرست، ترس و اضطراب، شک و وسواس پاک کرد و شادمانی و موفقیت و امید و آرامش را به سر راه داد.
گذشته را به دست فراموشی بسپارید، همه ما در زندگی شکست هایی داشته ایم و چه بسا سختی ها و ناکامی های زندگی چنان به ما فشار آورده اند که ما را به طور کلی از زندگی ناامید کرده اند. گاهی اوقات صبر بهترین درمان است. به خاطر داشته باشید که بیشتر کارها به زمان احتیاج دارد. گذشت زمان تلخ ترین شکست ها را به یک پیروزی شیرین تبدیل کرده است. اگر به وجود یک عقل کل که تمام کائنات را می گرداند، باور داشته باشیم، این حقیقت بزرگ را از یاد نخواهیم برد که قانون هستی تمام افراد بشر را به نحوی مورد حمایت و پشتیبانی قرار می دهد و بنابراین نباید هیچ هراسی از بابت شکست، ورشکستگی، بیماری و غیره داشته باشیم. ما برای حل مشکلات و مسائل زندگی خود باید کار خود را به قدرت روحی و عقل خویش بسپاریم. بنابراین هر روزی که به مشکلی برخوردید، این جمله را پیش از خواب با خود تکرار کنید و آن را به ضمیر باطن خویش بسپارید: «من در نهایت آرامش به خواب می روم. من این کار را به عقل و خردم می سپارم و خود او جواب را پیدا خواهد کرد.» پس از آن راحت بخوابید. هیچگاه با پیدا شدن کوچکترین مشکلی در زندگی ناامید نشوید. فراموش نکنید که خورشید از پس ابرهای تیره سر از افق بر خواهد آورد و همه جا را تابناک خواهد کرد.
در ضمیر خود شادی و امید را جای دهید.
همیشه این نکته را به خاطر داشته باشید که بانک ضمیر باطن ما سود کلانی بابت سرمایه گذاری به شما خواهد داد. اما شادی، عشق، آرامش، مهربانی، راستگویی و صفات پسندیده سرمایه های شما در این بانک هستند. هرگاه خواستید برای مشکلتان راه حلی بیابید، درباره آن خوب فکر کنید و البته سعی کنید افکارتان مثبت باشد نه منفی. بیشتر ترس و هراس ما در زندگی ناشی از برداشت غیر اصولی و ناصحیح ما از مسائل زندگی است.
گاهی اوقات صبر بهترین درمان است. به خاطر داشته باشید که بیشتر کارها به زمان احتیاج دارد. |
بنابراین برای دور کردن ترس و هراس از خود ، حواستان را خوب جمع کنید و فکر خود را بر روی مشکلتان خوب متمرکز نمایید و سعی کنید با شعور روشن خود مشکلتان را حل کنید و چنین تصور کنید که مشکلتان حل شده و از این بابت احساس شادی و شعف می کنید.
ایده های نو و مثبتی در زندگی داشته باشید
ضمیر باطن انسان پر از طرح ها و نقشه هایی است که آماده است تا به درخواست شخص آن را از اعماق ذهن او به سطح شعور بیاورد. در این فرآیند با وجود هرگونه دگرگونی و تغییرات خارجی، ضمیر باطن به فعالیت خود ادامه می دهد. بنابراین اگر در ضمیر باطن خود ایده ثروت را جای دهید، یقین داشته باشید هرگز محتاج پول نخواهید شد. اگر فکر می کنید که پول ندارید و یا گرفتاری مالی پیدا کرده اید، زمین و زمان را محکوم نکنید و بدانید که تنها خودتان مانع عبور آزادانه افکار و ایده های مثبت در ذهن و ضمیر خود شده اید. باید بدانید که می توانید این موانع ذهنی را از سر راه بردارید و به جنگ مشکلات زندگی بروید.
بیشتر ما بر این باوریم که وقتی پا به سن می گذاریم، انواع بیماریها به سراغمان می آیند و دیگر به تنهایی قادر به انجام کارهایمان نیستیم. اما تحقیقات نشان می دهد که ما میتوانیم حتی با وجود افزایش سن، هوشیاری ذهنی و سلامت جسمی خود را حفظ کنیم. چنانچه زنی در کهنسالی دچار فراموشی یا پوکی استخوان شود، اینها علائم بروز «بیماری» است، نه نشانه افزایش سن.
یکی از رازهای مقابله با دشواریها و بحرانها کنار گذاشتن نگرانی و ناامیدی است. هرگز به خودتان احساس ترحم نکنید و در مقابل مشکلات تسلیم نشوید. |
مطالعات دانشمندان نشان می دهد که حدود 70 درصد از عوارض به ظاهر مرتبط با افزایش سن، قابل پیشگیری هستند و ما توان و اختیار کاهش آنها را داریم. آنان معتقدند که فقط حدود 30 درصد از مسائل مرتبط با کهولت به طور ژنتیکی در وجود فرد ریشه دارند و چندان قابل پیشگیری و تغییر نیستند. چه عوامل شخصیتی و چه عادات و خلق و خوهایی موجب سلامتیِ توأم با افزایش سن خواهد بود؟ پرهیز از کشیدن سیگار، بهرهمندی از تغذیه مقوی و مناسب و ورزش ِ مرتب همگی در این امر نقش دارند. اما توجه به هفت عامل را هرگز فراموش نکنید:
1. ذهن خود را فعال نگاه دارید
تحقیق روی افراد سالخورده و تندرست نشان می دهد که آنها از لحاظ ذهنی بسیار فعال هستند. مغز انسان همانند هر ماهیچه و عضو دیگری چنانچه مورد استفاده قرار نگیرد، به مرور زمان ضعیف می شود و تحلیل می رود، اما با پرورش و فعال سازی پیوسته مغز، می توان همواره بر رشد آن افزود. فراموش نکنید مغز انسان توانایی یادگیری مطالب جدید را در هر سنی دارد!
اما چطور می توان ذهن را فعال و هوشیار نگاه داشت؟ با مرور گذشته خود می توانید به کارهای مورد علاقه تان که تا به حال فرصت انجام آنها را نداشته اید، برسید. مثلاً چنانچه به یادگیری زبان علاقه مندید، در کلاس زبان ثبت نام کنید، عضو انجمنی خیریه شوید یا...
نکته مهم دیگر حفظ «خوشبینی» است. اگر روحیه ای خوشبین داشته باشید، می توانید در شرایط سخت و بحرانی بهتر عمل کنید.
2. کار را فراموش نکنید
در میان افراد مسنِ تندرست به ندرت می توان فرد تنبلی را یافت. در واقع کسانی که با وجود کهنسالی تندرست هستند، اغلب در جوانی همواره کار و تلاش کردهاند و از حرفه خود لذت بردهاند. علاقه به شغل، موجب کاهش استرس و عوارض مخرب آن می شود و از بروز انواع سرطان جلوگیری می کند. به این ترتیب یکی از رازهای طول عمر زنان، تلاش و فعالیت فراوان آنهاست.
3. منضبط باشید
اکثر افراد کهنسال و تندرست با برنامه ریزی و انضباطی خاص روزهای عمر خود را سپری کردهاند. آنها اغلب در ساعتی مشخص از خواب بیدار می شوند و در زمانی معین به رختخواب میروند. به علاوه در طول روز برنامه تغذیه ای مشخصی دارند و همواره از کار و فعالیت خود لذت بردهاند.
تأثیر ِداشتن انضباط و برنامه مشخص بر حفظ تندرستی و طول عمر چگونه است؟ تحقیقات نشان می دهد که این افراد به ندرت به سیگار یا انواع مواد اعتیادآور رو آوردهاند. بهعلاوه از آنجا که در ساعات معین استراحت می کنند یا بیدار می شوند و از تغذیه مناسبی هم برخوردارند، معمولاً دچار اضافه وزن نمی شوند و خستگی شدید آنها را آزار نمی دهد. برخورداری از برنامه صحیح در زندگی موجب می شود شما نتوانید ذهنتان را با افکار ناخوشایند پر کنید و به خودتان آسیب برسانید.
4. به دیگران کمک کنید و از این کار لذت ببرید
بسیاری از افراد با وجود مشکلاتی که در زندگی خود با آنها روبه رو هستند، همواره داوطلبانه به دیگران کمک میکنند. آنها کمک خود را در قالب عضویت در انجمنهای خیریه یا سازماندهی برنامههایی برای کمک به افراد نیازمند انجام می دهند. این نوع فعالیتها که حضور بیشتر شخص در جامعه را به همراه دارد، اغلب باعث می شود خود فرد به ندرت بیمار یا دچار انواع استرس شود.
برقراری و تداوم روابط اجتماعی سالم، سیستم دفاعی بدن را قوی و فعال می کند. به علاوه در این حالت، به هنگام نیاز، دیگران هم با رغبت بیشتری به شما کمک می کنند و هرگز تنها نخواهید ماند.
5. با شور و اشتیاق انگیزههای خود را تقویت کنید
چنانچه احساس می کنید در زندگی هدف یا انگیزه مشخصی ندارید، باید خودتان دست به کار شوید. پزشکان معتقدند که افراد سالخورده و تندرست همواره در طول زندگی، انگیزهها و اهداف جدیدی را در نظر گرفته اند و با توجه به این انگیزهها و هدفهای نوین، همچنان با سلامتی به زندگی ادامه دادهاند. شما هم این روش را به کار بگیرید. به علاوه، پیش از این که یکی از اهداف خود را به پایان برسانید، به فکر برنامه بعدی باشید تا بلافاصله به آن مشغول شوید.
مغز انسان توانایی یادگیری مطالب جدید را در هر سنی دارد! |
6. با سختی و شکست کنار بیایید
اغلب وقتی با افراد سالخورده و تندرست روبه رو میشویم، تصور می کنیم آنها زندگی آسانی را پشت سر گذاشته اند. اما وقتی پای صحبت ایشان می نشینیم، متوجه می شویم که آنها هم بحرانها و مشکلات عظیمی را پشت سر گذاشته اند. هنر این افراد تسلط بر اوضاع و تلاش آنها در جهت بهبود وضعیت بوده است. آنها همواره سعی کردهاند از استرس و ناراحتی خود بکاهند. یکی از رازهای مقابله با دشواریها و بحرانها کنار گذاشتن نگرانی و ناامیدی است. هرگز به خودتان احساس ترحم نکنید و در مقابل مشکلات تسلیم نشوید.
7. به خدا توکل کنید
«ایمان به پروردگار و اعتقاد به خواست او» موجب میشود فرد با آسایش روحی و روانی بیشتری زندگی را سپری کند. به علاوه، فرد مؤمن با استرس و تنش کمتری روبه رو می شود. دانشمندان نیز به رابطه مستقیم میان ایمان به خدا و تندرستی پی بردهاند. همچنین، ایمان به خدا موجب افزایش اعتماد به نفس در فرد می شود و همین ویژگی بر تواناییهای فرد میافزاید.
آیا تا به حال به افرادی توجه کردهاید که در دهه هشتم عمر خود هستند و جوان به نظر می رسند و در مقابل افرادی سن کمتری دارند، اما پیر به نظر می آیند؟
البته این طبیعی است که جسم ما پیر شود، ولی این موضوع کاملاً با این که شخص پیر به نظر برسد، تفاوت دارد. به علاوه این احساس هر شخصی است که خودش را چقدر پیر ببیند.
هیچ کس پیر نمی شود، مگر این که خودش انتخاب کند که پیر باشد. به جای این که از مردم بپرسیم چند سال دارید؟ بهتر است بپرسیم چند سال زندگی کرده اید؟
یک راه ساده برای این که من و شما پیر نشویم این است که از تمام روزهای عمرمان استفاده کنیم. ما به عنوان جانشین خدا در زمین وظیفه داریم بهترین باشیم و بهترین کارها را انجام دهیم. و برای این که تمام عمرمان جوان بمانیم باید هفت کار انجام دهیم.
1. همواره در حال آموختن باشیم
برای چیزی که از قبل می دانید وقت نگذارید؛ اما به محض این که مطلب جدیدی را بیاموزید به جوان ماندن خود کمک کردهاید. شروع به جمع آوری اطلاعات درباره مطالب باارزش کنید؛ می توانید با کلام خدا شروع کنید؛ وقتی ما قرآن می خوانیم کلام خدا را در ذهن و قلبمان جای می دهیم و به کارهایی که او می گوید انجام دهیم فکر می کنیم. به محض این که همه چیز را از منظر او می بینیم، نگرانی و هیجانات ما به پایان می رسد. در همان زمان انرژی می گیریم و حس امید و انتظار در ما به وجود می آید. هنگامی که پر از ترس، اضطراب و ناامیدی نباشیم، جسم و روح ما به بهترین شکل وظایف خود را انجام می دهند. برای جلوگیری از پیری، هر روز مقداری از کلام خدا را بیاموزید. کتاب آسمانی یک نامه عاشقانه است برای پذیرش بی قید و شرط خداوند در رابطه با هر کسی که به سوی او برود. وقتی حقیقت عشق او را درک کنیم و آن را با فکر و زندگی روزانه مان یکی کنیم، جوان ماندن ما تضمین می شود. وقتی احساس اطمینان و پشتگرمی داریم، هر چیزی در درونمان به گونه ای دیگر جریان پیدا می کند.
به علاوه باید به یادگیری هر چیز جدید درباره سلامتی خود ادامه دهیم؛ ما مسئول نگهداری جسمی هستیم که به ما به امانت سپرده شده؛ و اگر بخواهیم سالم بمانیم باید نظم و انضباط را بیاموزیم. به خاطر داشته باشیم که بدن همچون هدیه ای مقدس است که ما در برابر آن مسئولیم؛ کار ما فقط خوردن، خوابیدن و انجام تکالیف نیست؛ بلکه بایستی از جسممان در برابر صدمات محافظت کنیم. اگر یادگیری را متوقف کنیم در جاده زندگی به سرعت به سوی پیری پیش می رویم.
به دنبال کارهایی بروید که بلد نیستید؛ مثل چگونگی کار با کامپیوتر و یادگیری یک زبان خارجی؛ در این راه نیز پشتکار داشته باشید و خود را ملزم به فراگیری کنید. تداوم در یادگیری، ذهن شما را جوان و کارآمد نگه می دارد.
2. عشق بورزیم
خداوند دوست ندارد که بندگانش با تلخی و حرارت، اضطراب و رنجش خاطر یا دشمنی زندگی کنند؛ این گونه احساسات اثراتی منفی روی بدن، ذهن و تمام جنبههای زندگی ما می گذارند؛ و بایستی آنها را از زندگی حذف کرد. الگوهای رفتاری ای مثل حسادت، خودخواهی و خشم و کینه باید ترک شوند و عشق ورزیدن جایگزین آنها گردد. خداوند می خواهد که ما ظرفیت دوست داشتن افراد را داشته باشیم و در این حالت است که زندگی ما به خوبی شکل می گیرد. پروردگار، هنر عشق ورزیدن و دوست داشتن را در وجود ما نهاده است. دوست داشتن باعث می شود انرژی خاصی در زندگی ما جریان یابد و در این صورت است که جوان می مانیم؛ در غیر این صورت ناامیدی وجودمان را فرا می گیرد. اگر عشق نورزیم یا این احساس را در خود به وجود نیاوریم، خیلی زود به سمت پیری می رویم. برای این که جوان بمانید، خدا و انسان ها را دوست بدارید و اجازه بدهید که دیگران هم شما را دوست داشته باشند.
3. لبخند بزنیم
آیا می دانید که خندیدن روی تمام سلول های بدن شما اثر می گذارد؟ وقتی که می خندیم، سیستم ایمنی بدنمان تحریک و به گونه ای که باید، فعال می شود. با این کار به جسم مان اجازه می دهیم تا دفاع بهتری در برابر آسیب ها داشته باشد.
اگر در زندگی گناه و سرکشی کنیم و در مسیر غلط گام برداریم، از خداوند دور میشویم و فردی ترشرو و اخمو خواهیم بود. در مقابل، «خندیدن» شادی را در قلب ما جای می دهد و ما را به خدا نزدیک می کند. شادی قلبی و واقعی از هر دارویی بهتر است، اما یک روح بیمار و کسل حتی روی استخوان های ما اثر می گذارد.
شاید شما با خود فکر کنید، من به علت شرایطی که دارم نمی توانم بخندم.؛ بله درست است؛ واقعیت هایی وجود دارند که خندیدن را برایمان دشوار می کنند؛ اما شادی و لذتی که ما از آن صحبت می کنیم، چیزی است درونی که به اوضاع و شرایط ما بستگی ندارد. لذت واقعی وقتی به وجود می آید که راه و مسیر زندگی را درست تشخیص دهیم و بدانیم یک قادر مطلق در کنار ماست و از درون شاد باشیم. در این صورت است که می توانیم لبخند بزنیم.
بیشتر ما از نعمت سلامتی برخورداریم؛ مکانی برای زندگی کردن داریم؛ و کسانی را داریم که دوستمان دارند؛ اینها والدین، فرزندان، خواهران، برادران یا همسر ما هستند. آیا شما ترجیح می دهید به چیزهایی که ندارید توجه کنید و نیز به ناتوانی، درد، خطر، یا ترس؟ هر یک از ما باید قلبی شکرگزار داشته باشیم؛ و نتیجه این سپاسگزاری، خوشی و شادابی است.
هنگامی که می خندیم مثل بچه ها می شویم. به یاد داشته باشید که «خندیدن» خاص بچه ها نیست؛ در درون هر زنی هنوز یک دختربچه وجود دارد و درون هر مردی یک پسربچه؛ وقتی به کودک درونمان اجازه ابراز وجود بدهیم، می توانیم احساسمان را بیان کنیم و از زندگی لذت ببریم. در این شرایط عمری طولانی تر خواهیم داشت.
پس زندگی را کمتر جدی بگیرید و به مشکلات لبخند بزنید. اگر دوستی ندارید که شما را شاد کند، چنین کسی را برای خود پیدا کنید. به خاطر داشته باشید که می توانید با او با شادی زندگی کنید.
4. فعال باشیم
درختان قوی در کهنسالی هم میوه می دهند.؛ معنای این کلام این است که باید در زندگی همواره مفید و فعال باشیم و به سنمان فکر نکنیم. سعی و تلاش در زندگی برای امور دنیوی کار اشتباهی نیست؛ باز ایستادن از کار و تلاش اشتباه است. البته نباید به دنیا وابسته شویم. اما در عین حال همانطور که مغز ما به بدنمان پیام می فرستد و این کار همواره ادامه دارد، خود ما هم بایستی هرگز بازنشسته نشویم و پیوسته فعال باشیم؛ در واقع ما زمانی پیر می شویم که دست از کار و فعالیت بکشیم.
هنگامی که تجربه یا پولی به دست می آورید، از خود بپرسید که خداوند می خواهد ما با این پول یا تجربه چه کاری انجام دهیم. هزاران راه برای خدمت به خداوند وجود دارد. بنابراین از خود خدا بخواهید که طرح و برنامه ای را به شما نشان بدهد. آیا دوست دارید جوان بمانید و خداوند برایتان خیر و برکت قرار دهد؟ اگر چنین است سعی کنید در زندگی مفید واقع شوید.
5. گذشته را فراموش کنیم
افراد زیادی در «گذشته» زندگی می کنند و به خود صدمه می زنند. با سرزنش کردن خود به جسمتان آسیب نرسانید. حسادت را از خود دور کنید. با این کار از تلخی و مشکلات زندگی می کاهید، اما با رنجش خاطر و دشمنی ورزیدن خود را پیر می کنید. این گونه سختگیری های ذهنی، روح و روان، احساسات و جسم شما را تحلیل می برد. خداوند هرگز دوست ندارد که بندگانش با این مشکلات زندگی کنند.
اگر یادگیری را فراموش کنیم و به گذشتهها هم فکر کنیم، به سرعت پیر می شویم و به ناراحتی های قلبی نیز مبتلا می گردیم. خداوند دوست دارد که ما ذهنمان را بر حال و آینده متمرکز کنیم؛ پس باید بیاموزیم که دیگران و خودمان را ببخشیم و گذشتهها را فراموش کنیم.
6. از آرزوهای زیاد بپرهیزیم
در رؤیاها فرو نروید که زود پیر می شوید. وقتی برای هدفی تلاش می کنید و فعال و باانگیزه هستید جوان می مانید. هرگز به کارهای راحت و کوچک و نیز کارهایی که خداوند ما را از آن برحذر می دارد نیندیشید. به اهداف بزرگی فکر کنید که با کمک پروردگار محقق می شوند؛ و به این بیندیشید که خدا همواره با کارهای عجیب، بندگانش را شگفت زده می کند. از او بپرسید که برای من چه سرنوشتی را در نظر گرفته ای؟
به خاطر داشته باشید که خدا را همیشه و همه جا در کنار خود دارید (و او از رگ گردن به شما نزدیکتر است). وقتی به این باور برسید، انرژی بیشتری می گیرید و ایمانتان قوی تر می شود.
7. به چیزی دل نبندیم، به جز خدا
در قلبتان به خدا توکل کنید و در اعماق وجودتان به او بیندیشید. بدانید که او شما را به راه راست هدایت می کند.
هرگز صحبت کردن با خدا و گوش دادن به فرامین او را ترک نکنید. به او عقیده داشته باشید و بدانید که می تواند هر کاری را انجام دهد. هنگامی که ما می آموزیم در همه کارها به خداوند تکیه کنیم و در مشکلات از او یاری جوییم، این خود باعث می شود که یک حس اطمینان و لذت در ما به وجود آید؛ و در این حال مشکلات، سختی ها و غم و غصه ما را پیر نمی کند.
آیا جسم ما پیر می شود؟ بله، البته؛ اما بدانید که فکر، روح و قلبمان هرگز پیر نمی شود؛ و دیگر این که بهترین انتخاب خداوند است.
او در تمام امور زندگی با شماست، به شما قدرت انجام همه کارها را میدهد و قوای تازه ای به شما می بخشد.
روانشناسی بهداشت ، در سالهای اخیر اهمیت زیادی برای نقش راهبردهای مقابله و سبک زندگی افراد در چگونگی وضعیت سلامت جسمانی و روانی آنها قائل شده است . شیوه های مقابله ؛ تواناییهای شناختی و رفتاری ای هستند که فرد مضطرب به منظور کنترل نیازهای خاص درونی و بیرونی فشارآور به کار گرفته می گیرد .
در مقابله مذهبی از منابع مذهبی مثل دعا و نیایش ، توکل و توسل به خداوند و .... برای مقابله استفاده می شود. یافته های اخیر نشان داده اند از آنجایی که این نوع مقابله ها هم منبع حمایت عاطفی و هم وسیله ای برای تفسیر مثبت حوادث زندگی هستند ، می توانند مقابله های بعدی را تسهیل نمایند ، بنابراین به کارگیری آنها برای اکثر افراد ، سلامت ساز است.
رفتارهای مذهبی ارزش مثبتی در پرداختن به نکات معنی دار زندگی دارند. رفتارهایی از قبیل توکل به خداوند ، زیارت و غیره .... می توانند از طریق ایجاد امید و تشویق به نگرش های مثبت ، موجب آرامش درونی فرد شوند. باور به این که خدایی هست که موقعیت ها را کنترل می کند و ناظر بر عبادت کننده هاست ، تا حد زیادی اضطراب مرتبط با موقعیت را کاهش می دهد. به طوری که اغلب افراد مؤمن ارتباط خود را با خداوند مانند ارتباط با یک دوست بسیار صمیمی توصیف می کنند و معتقدند که می توان از طریق اتکاء و توسل به خداوند ، اثر موقعیت های غیر قابل کنترل را به طریقی کنترل نمود. به همین دلیل گفته می شود که مذهب می تواند به شیوه فعالی در فرآیند مقابله مؤثر باشد.
به طور کلی مقابله مذهبی ، متکی بر باورها و فعالیت های مذهبی است و از این طریق در کنترل استرس های هیجانی و ناراحتی های جسمی به افراد کمک می کند. داشتن معنا و هدف در زندگی ، احساس تعلق داشتن به منبعی والا ، امیدواری به کمک و یاری خداوند در شرایط مشکل زای زندگی ، برخورداری از حمایت های اجتماعی ، حمایت روحانی و ..... همگی از جمله منابعی هستند که افراد مذهبی با برخورداری از آنها می توانند در مواجهه با حوادث فشارزای زندگی ، آسیب کمتری را متحمل شوند.
مذهب می تواند در تمامی عوامل ، نقش مؤثری در استرس زایی داشته باشد و در ارزیابی موقعیت ، ارزیابی شناختی فرد ، فعالیت های مقابله ، منابع حمایتی و .... سبب کاهش گرفتاری روانی شود. بر این اساس ، مدتها است که تصور می شود بین مذهب و سلامت روان ارتباط مثبتی وجود دارد و اخیراً نیز روانشناسی مذهب ، حمایت های تجربی زیادی را در راستای این زمینه فراهم آورده است . ویتر و همکاران او نشان دادند که 20 تا 60 درصد متغیرهای سلامت روانی افراد بالغ ، توسط باورهای مذهبی تبیین می شود. در مطالعه دیگری ، ویلتیز و کریدر نشان دادند که در یک نمونه 1650 نفری با میانگین سنی 50، نگرش های مذهبی با سلامت روانی رابطه مثبتی دارند. به علاوه مذهبی بودن با رضایت زناشویی در مردان و زنان و رضایت شغلی در مردان مرتبط بود.
بر اساس مطالعات انجام شده دیگر ، بین مذهبی بودن و معنا دار بودن زندگی و سلامت روانی ارتباط نزدیکی وجود دارد. در یک بررسی که 836 بزرگسال با میانگین 4/ 73 سال شرکت داشتند، معلوم شد که بین سه شاخص مذهبی بودن ( فعالیت های مذهبی غیر سازمان یافته و فعالیت های مذهبی سازمان یافته ) و روحیه داشتن و دلگرمی به زندگی ، همبستگی مثبتی وجود دارد . به علاوه اسپیکا و همکارانش ، 36 مطالعه تجربی در مورد مرگ و درگیری مذهبی را مرور کردند و نتیجه گرفتند که ایمان قوی تر ، یا معتقد بودن به زندگی بعد از مرگ با ترس کمتر از مرگ همبستگی دارد. همچنین افرادی که نمره بالاتری در شاخص مذهب درونی داشتند ، ترس کمتری را از مرگ گزارش کردند.
مطالعات دیگر ، تأثیر مداخلات مذهبی را در کاهش اضطراب و تحمل فشارهای روانی پس از بهبودی ، نشان داده اند . به عنوان مثال ، نتایج دو بررسی نشان داد ، کسانی که به اعتقادات مذهبی پایبند بودند ، اضطراب و ناراحتی کمتری را نسبت به کسانی که به اعتقادات مذهبی پای بند نبودند ، گزارش کرده اند. گارنتر و همکاران در زمینه سلامت روانی و اعتقادات مذهبی شش مقاله را مورد بررسی قرار دادند و دریافتند که در تمام این مطالعات بین اعتقادات مذهبی و سلامت روانی رابطه مثبتی وجود دارد . هانت سازگاری زناشویی 64 زوج را مورد بررسی قرارداد و نشان داد که مذهب به طور مثبت با سازگاری زناشویی ، خوشحالی و رضایت زناشویی بالاتر ارتباط دارد و همچنین نتیجه گرفت که مذهب یک عامل مهم در جلوگیری از طلاق است.
زاکرمن و همکاران در پژوهشی گزارش کردند ، در افراد سالمندی که نمره کمتری در شاخص مذهبی بودن به دست آوردند ، میزان مرگ ومیر 42% بود ، در حالی که این میزان برای افراد سالمندی که نمره شاخص مذهبی بالایی داشتند 19% بود. در مطالعه دیگری ، کونینگ ، کلین و همکاران دریافتند که سرطان در بین افرادی که نمره بالاتری در شاخص مذهبی درونی کسب می کنند کمتر شایع است . در بررسی دیگری ، مشاهده کردند افرادی که همیشه از مقابله های مذهبی استفاده می کنند نسبت به افرادی که کمتر و گاهی از این مقابله ها استفاده می کنند در 9 شاخص از 12 شاخص سلامت روانشناختی ، نمرات بالاتری کسب کردند . موریس اثر زیارت مذهبی را روی افسردگی و اضطراب 24 بیمار سالمند بررسی کرد. او دریافت که علائم آنها بعد از زیارت رفتن کاهش زیادی داشته و حداقل تا ده ماه بعد از برگشتن از زیارت هم این اثر ادامه دارد . در مطالعه دیگری ، مکین توش نقش مذهب را در سازگاری افراد با یک رویداد معنی دار زندگی بررسی کرد. او با 124پدر و مادری که کودک خود را به علت سندرم مرگ ناگهانی از دست داده بودند مصاحبه کرد و دریافت که مذهبی بودن با یافتن معنی در مرگ ارتباط مثبتی دارد. به علاوه مذهبی بودن با افزایش صلاحیت روانی و کاهش ناراحتی در بین والدین در طی 18 ماه بعد از مرگ کودکانشان ، ارتباط داشت.
علیرغم این که اکثر تحقیقات ذکر شده در ادیان دیگری صورت گرفته است و از آنجایی که باور و اعتقاد ما مسلمانان بر این است که دین اسلام به عنوان یک ایدئولوژی ، ارائه دهنده کامل ترین و سلامت سازترین سبک زندگی بشریت است و احکام و دستورات آن حوزه های وسیع اخلاقی ، بین فردی ، بهداشتی و اجتماعی را در بر می گیرد ، لذا مطالعه علمی اثرات و نقش متغیرهای مذهبی در سلامت روانی یک ضرورت اساسی به نظر می رسد .
با توجه به آمار تکاندهنده و روبه رشدی که امروزه در مورد شمار مبتلایان به افسردگی وجود دارد، لزوم تغییرات درونی بهمنظور زندگی بهتر و سالمتر و بهره بردن از سلامت جسمی و روحی برای سازندگی مفیدتر جامعه، امری حیاتی تلقی میشود. لذا پول را فراموش کنید و نگران گذر عمر و از دست رفتن جوانی نباشید. بلکه رفتار و افکار خوشایندی داشته باشید تا بتوانید خوشحال باشید و از نعمت جوانی و زندگی لذت ببرید.
حتی در دنیای ماشینی امروز نیز بسیاری افراد خوشحال هستند و خوب زندگی میکنند. جالب است بدانید که محققان دریافتهاند که سلامتی و کارایی افراد تا حد زیادی تحت تاثیر ویژگیهای شخصیتی و درونی آنهاست.
این تحقیق10ساله نشان میدهد که صرف نظر از تغییر در وضعیت تاهل- شغل یا محل اقامت افرادی که در سال 1973 روحیه خوبی داشتهاند و خوشحال بودهاند در سال 1983 نیز روحیه خوبی داشتهاند. در صورتی که در مدت این دهه اتفاقات خوب یا بد بسیاری در زندگیشان رخ داده است.
اما نکته اصلی اینجاست که چگونه میتوان روحیه شاداب و خوی خوشحال داشت؟ چه کسانی از ناملایمات زندگی نیز ناراحت و افسرده نمیشوند؟
در پاسخ باید گفت چهار شیوه اصلی و مهم وجود دارد تا افراد خوشحال باشند:
1-عزت نفس: افراد خوشحال، خود را دوست دارند.
در دهه 1980 هیچ موضوعی بهاندازه خود و خویشتن، روان شناسان را مشغول نکرد. بسیاری از گزارش ها حاکی از آن است که افراد باعزت نفس بالا، از سلامتی بیشتری برخوردارند و حتی در زندگی خانوادگی ، شغلی و جمعهای دوستانه نیز رضایت بیشتری دارند. به عبارت دیگر، وقتی افراد خود را میپذیرند، زندگی و پستی و بلندی های آن را نیز میپذیرند و احساس خوبی در مورد آن دارند.
در حال حاضر، داشتن عزت نفس بیشتر، امری محال نیست زیرا بسیاری از کتابها، مقالات و برنامهها در مورد اینکه بهخودمان احترام بگذاریم، تواناییهای خود را تقویت کرده و مثبت بیندیشیم و احساس قربانی بودن و بدبختی نکنیم،وجود دارد که میتوانیم از آنها بهرهمند شویم.
باید گفتار منفی را نیز قطع کنیم. برای اینکه در زندگی به محبت برسیم باید ابتدا به خودمان علاقه داشته باشیم.
در ارزیابی عزت نفس، افراد در شرایط گوناگونی قرار میگیرند ولی هیچکس نمره صفر نمیگیرد زیرا ممکن است عزت نفس ما ضعیف باشد اما در اعماق وجودمان دارای آن هستیم پس باید آنرا تقویت کنیم. بد نیست بدانید افرادی که عزت نفس ضعیفی دارند، در کلام خود به جای عبارت «من خوب فکر میکنم» میگویند «گاهی اوقات یا تا حدی خوب فکر میکنم.»
از طرف دیگر افرادی که عزت نفس خوبی دارند مایل به برقراری روابط بیشتر اجتماعی با دیگران هستند. چنین افرادی در روابط اجتماعی مسئولیتپذیر هستند و بیشتر سعی میکنند کارهای مثبت انجام دهند زیرا خود را مسئول و پاسخگوی کردارشان میدانند. بیشتر به موفقیت فکر میکنند تا شکست. بههمین دلیل مرتب از خود نمیپرسند: «مگر من چه کردهام که مستحق چنین مشکلی باشم ؟» زیرا میدانند که گفتار و رفتارشان پیامد و عواقبی دارد پس تمایل دارند کارهایی انجام دهند که پیامدهای مثبت داشته باشد تا در انتها پشیمان نشوند.
البته بسیاری افراد نیز خود را بهتر از متوسط میبینند ودر قضاوتهایشان نسبت به رفتار گذشتهشان همواره خود را محق می دانند که این امر نباید با عزت نفس اشتباه گرفته شود. ما باید بتوانیم به عقاید و نظرات دیگران احترام بگذاریم و در مواردی نیز با افراد آگاهتر از خودمان مشورت نماییم. زیرا در غیراین صورت فقط خود را کامل میپنداریم و هیچ حرکت و رفتار مغایر به تمایل خود را نخواهیم پذیرفت که خود این موضوع نیز میتواند منجر به افسردگی و یاس شود.
مرتب خود را با دیگرانی که از نظر خانوادگی، درآمد و تحصیل از شما بالاتر هستند مقایسه نکنید بلکه سعی کنید با امید به خدا و تکیه بر تواناییهایتان خود را باور کرده و به سمت کمال حرکت نمایید.
نهایتاً این که
عزت نفس باید مثبت و واقعگرایانه باشد، زیرا بر مبنای دستاوردهای واقعی افراد شکل میگیرد. باید واقعیت آنچه هستیم بپذیریم تا احساس خوبی داشته باشیم. |
2- خوشبینی: افراد خوشحال، امیدوار هستند.
چنانچه موافق باشید که «همه افراد شانس کافی برای انجام تقریباً همه کارها دارند» امیدوار هستید. وقتی به کار جدید دست میزنید، انتظار موفقیت داشته باشید نه شکست. بهعبارت دیگر، وقتی به یک لیوان نصفه نگاه میکنید، نیمه پر آن را ببینید، تا خوشحالتر باشید.
در ضمن افراد خوشبین، سالمتر هستند. آنها در مواجهه با مشکلات نمیگویند:«در جایی اشتباه کردم اما سعی میکنم دوباره همه چیز را درست کنم.» چنین افرادی کمتر آسیبپذیرند و نسبت به بیماریها نیز قویتر هستند. چنین افرادی حتی در مراحل گوناگون بیماری نیز آثار خفیفتر از خود بروز میدهند در صورتی که افراد بدبین با یک بیماری نه چندان جدی نیز از پا میافتند.
وقتی میخواهید کاری را انجام دهید- اگر خوشبین باشید- حتی موانع موجود را نیز فرصتی برای یافتن راهی جدیدتر و بهتر تلقی میکنید.
اگر خوشبین باشید به جای «نه» بیشتر میگویید «بله».
در این بخش نیز لازم بهذکر است که واقعبین باشید و اهداف محال و غیرقابل دسترس برای خود تعیین نکنید تا با نرسیدن به آنها انگیزه لازم و کافی را برای ادامه از دست بدهید.
بسیاری افراد حتی در مورد ازدواج نیز چنان رویاپردازی میکنند که با عدم تحقیق هر مورد احساس شکست در ازدواج و بدبختی میکنند.
باید به اندازه کافی خوشبین بود تا بتوان حرکت کرد و به اندازهای واقعگرا بود که افکار و رفتار را کنترل نمود و به هر کاری دست نزد. |
3- برونگرایی: افراد خوشحال، در خود نمیمانند.
مطالعات گوناگون حاکی از آن هستند که افراد برونگرا و اجتماعی افرادی هستند که رضایت بیشتری از زندگی داشته و خوشحالترند. البته بخشی از برونگرایی مربوط به ذات و خلق وخوی افراد است. بدینمعنا که، برخی ذاتاً شادابتر و گرمتر میباشند. آنها با وارد شدن به اتاقی که پر از افراد گوناگون است به راحتی وارد شده و خود را معرفی کرده و با افراد صمیمانه برخورد میکنند. بدین صورت بهتر هم پذیرفته میشوند.
اما این مسئله تا حدی هم اکتسابی است و افراد درونگرا نیز میتوانند با تمرین، آداب اجتماعی را بهتر و بیشتر بهجای آورند. دیگران را دوست بدارند و دوست داشته شوند.
چنین تفکری بهتحقق تجربههای مطلوبتر کمک میکند. گویی طبیعت و روزگار نیز افراد برونگرا را بیشتر حمایت میکند. چنین افرادی راحتتر ازدواج میکنند. احتمال اینکه شغل بهتری پیدا کنند و دوستان صمیمی داشته باشند ،بیشتر است.
برون گرایان بیشتر با مردم در تعامل بوده و دوستان بیشتری دارند. در فعالیتهای اجتماعی نیز بیشتر شرکت کرده و شاید همین مورد برخورد با افراد گوناگون ، فرصتهای مختلفی را برایشان ایجاد میکند.
4-کنترل شخصی: افراد خوشحال معتقدند که :خودشان قادر به انتخاب سرنوشت خود هستند.
تحقیقات حاکی از این است که احساس قوی کنترل بر امور شخصی در افراد ،بیش از هر عامل دیگری موجب بروز احساست مثبت و حس رضایت از زندگی و خوشحالی میباشد.
اگر دقت کرده باشید برخی افراد به این عبارات فکر کرده و آنها را بیان میکنند: «من نقشی در خوشبختی یا بدبختی خود ندارم» یا «زندگی مرا با خود برده و من نمیتوانم در جهتی که میروم دخالت کنم» یا «جهان فقط به کام برخی افراد قدرتمند است.»
چنین عباراتی نمایانگر احساس عجز فرد میباشد و در نتیجه استرس بیشتر و ناکامی در زندگی نیز از پیامدهای آن خواهد بود.
در مقابل افرادی که احساس کنترل بر امور شخصی و خویشتن دارند از سلامت جسمی و روحی بیشتری نیز برخوردارند. از حق انتخاب خود در زندگی لذت برده و 93درصد آنها افرادی فعال، آگاه و خوشحال هستند. چرا که این احساس کنترل همواره با نوعی مدیریت در امور همراه است و این مدیریت با مدیریت زمان همراه شده و زمانی که فرد حداکثر استفاده را از زمان خود میکند، بدیهی است که نتیجه بهتری هم میگیرد و به دستاوردهای بیشتری میرسد که موجب اعتماد به نفس بیشتر و خوشحالی او میباشد.
*نهایتاً چگونه خوشحال باشیم؟
- تاکنون به اندازه کافی گفته شد که خوشحالی بهدنبال احساس عزت نفس پدید میآید و خوشبینی نیز در این میان نقش قابل توجهی ایفا میکند. اما اینکه ما باید خود را تقویت کنیم، مورد دیگری است.
نخسیتن گام این است که خود را مسئول اتفاقات و مسائلی که برایمان رخ میدهد بدانیم. بدین ترتیب برای بهتر شدنشان تلاش میکنیم و موقعیت خود را در جهان هستی ارتقا میدهیم.
شاید جالب باشد که بدانید، تحقیقات نشان میدهد اکثر افراد موفق در دوران کودکی با مشکلات بسیاری روبه رو بودهاند. همین مشکلات انگیزهای به آنها داده که بخواهند سرنوشت خود را بهدست گیرند و در این راه از تمام توان خود استفاده کنند. بدین ترتیب قابلیتها و شایستگیهای آنان شکوفا شده و بهتدریج موفق شدهاند.
پس به یاد داشته باشید که انگیزه، ثبات، توسعه فکر و اندیشه، توافق ، مصالحه و آگاهی از جمله عوامل تأثیر گذارند.
باید بپذیریم که قدرت تأثیر بر سرنوشت خود را داریم. حداقل میتوانیم حضور اجتماعی خود را موثرتر و مطلوبتر گردانیم.
ما شاید محصول گذشته خود باشیم، اما آنچه میتوایم تولید کرده و به وجود آوریم، آینده است |
شخصیت انسان مانند رنگ چشم برنامهریزی نشده تا هرگز قابل تغییر نباشد. پس حرکت کنید و مطمئن باشید با وجود تمام محدودیتهایی که در زندگی هر یک از ما وجود دارد، میتوانیم انتخاب کنیم و بهتر و موثرتر بیندیشیم و زندگی کنیم.