اسلام شناسی ج 2 ص 126- ....ودراین کتابهایی که بوسیله بعضی افراد مشخص نوشته شده بافرادی فحاشی می شود و تهمت زده می شود- تهمتهایی که اگر مذهب در سطح پائینش هم وجود داشته باشد باید او را حد بزنند!- و فقط با منشاء خبر می گویند! با اسم و رسم، تهمتهای عینی کفر و اختلاس و دزدی وارتشاء و خیانت می زنند، که لازم نیست برای تشخیص وخامت این مسئله آدم مسلمان باشد، همینقدر که یک موجود بالاتر از حیوان باشد چنین کاری را نمی کند!
دکتر علی شریعتی
الهى بر رخم بگشا درى از لطف و احسانت *** بدان راهم هدایت کن که پیمودند خاصانت
فروزان سینه ام را از شرار شوق دیدارت *** درى بگشا زدام هجر در گلزار رضوانت
در اشکم به دامان ریز از گنجینه ى عشقت *** فداى قطره اى زین اشک صد دریاى عمّانت
دلم را پادشاهى ده به عزّ فقر در کویت *** سرم را تاج دولت نه به فخر ذلّ فرمانت
فراز و شیب عالم را سپاى بى حد عشقت *** زپیدا و نهان بگرفت دست ما و دامانت
چو مه روشن روانم ساز شب از پرتو ذکرت *** چو خور رخشنده روزم کن به اشراقات قرآنت
الهى را الهى ملک زهد و پارسائى ده *** که برخیزد به عهد عشق و بنشیند به پیمانت
*امام صادق فرمود: سه چیزعشق و محبت می آورد:دینداری تواضع بخشش
*صداقت سرمایه ی محبت است به همین جهت دروغ گویان از عاشقی محرومند.هشت در بهشت را یک کلید میگشاید :"عشق".تنها عشق میتواند مشکل عقل را حل کند.بهشت جشن تولد خوبان است.انسانهای زود رنج اسیر خویشند با اسیران نرد عشق نبازید.بزرگترین متهم قلبی است که نمی داند برای چه می تپد؟دلی که روزی چند بار تکان نخورد احتمالا مرده است. دوستی مداوم مستلزم ثبات اخلاق است
*روزگار به کام کسانی است که از روزگار کامی نخواهند. هر روز قطاری از حادثه ها در ایستگاه زندگی سوت می کشد دستی تکان بده!.جاده ی زندگی نباید صاف و مستقیم باشد خوابمان می گیرد دست اندازها نعمتند .تا وقتی به گودال نرسیده ایم پریدن بی فایده است.خداوند وقتی بخواهد کسی را فاسد کند او را به همه ی آرزوهایش می رساند.نشانه ی کوچکی همین بس که به زور خودمان را بزرگ قلمداد کنیم.ما اگر بخواهیم ازادی خواهان دنیا را به دینمان دعوت کنیم ابتدا باید آنها را قانع کنیم که ما مسلمان واقعی نیستیم.
*به فاصله ها نیفزاییم تا همدیگر را بزرگ ببینیم.گلها به احترام خضوع باران بر می خیزند .از گل بیاموزیم که با همه ی دلربایی با وقار است.
*ما برای آنکه پیشرفت کنیم باید به ندانستن خود آگاه بمانیم.اگرفکر میکنید می شود اشتباه نکرد اشتباه می کنید.
*اگر مال از دست شما رفت غصه نخورید مال عوض دارد بکوشید شجاعت خود را از دست ندهیداگر ملتی فاقد شجاعت باشد هیچ عوضی ندارد
*آمفیون در آتن داد می زد :آه چقدر چیزها در دنیا هست که من احتیاجی به آنها ندارم
*ای کاش سراب بودم تا اگر رهگذری بسوی
بتی که راز جمالش هنوز سربسته است
به غارت دل سودائیان کمر بسته است
به یازده خم می گرچه دست ما نرسید
بده پیاله که یک خم هنوز سربسته است
هر گاه خدا تو را به لبه ی پرتگاهی هدایت کرد به او اعتماد کن! چون یا تو را در آغوش خواهد گرفت و یا به تو پرواز کردن را خواهد آموخت.
------------ --------- --------- --------- ---------
بیتی از دکتر قیصر امین پور:
خیال غرق شدن در نگاه ژرف تو بود
که دل زدیم به دریای بی خیالی ها
الهی !
ظاهری داریم شوریده و باطنی در خواب
سینه ای داریم پر آتش و دیده ای پر آب
گاه در آتش سینه می سوزیم و گاه در آب چشم غرق.
پیر هرات
زمانی که حضرت موسی آن شخص فرعونی را به قتل رسانید از مصر گریخت و آنقدر پیاده رفت تا به شهر مدین رسید، در آنجا زیر سایه ی درختی کنار چاهی نشست ، بسیار خسته و نگران ، دید چوپانان می خواهند به گوسفندان آب دهند و دو دختر هم گوسفندانی دارند ولی به جای آنکه گوسفندان را نزدیک چاه بیاورند، گوسفندانشان را از چاه آب دور می کنند . موسی به ایشان گفت: شما چرا گوسفندان را دور می کنید؟ آنها گفتند: ما منتظریم تا شبانان گوسفندانشان را آب دهند و ما آخر همه به گوسفندان خود آب می دهیم. موسی ع بلند شد و به کنار چاه آب آمد ، آنگونه که در بعضی تفسیرها مانند سورآبادی نقل شده یک سنگ بر سر چاه بود که برای تکان دادن و برداشتنش احتیاج به چند نفر بود و موسی به چوپانان گفت چرا سنگ را بر نمی دارید؟ آنها به طعنه گفتند خوب اگر می توانی بردار! موسی ع به راحتی سنگ را برداشت و دلو آب را که آن نیز با کمک چند نفر بیرون باید کشیده می شد به تنهایی بیرون کشید و به گوسفندان دختران آب داد، دختران هم به نزد پدر خود بازگشتند. شعیب ع وقتی که دید دختران زودتر از حد موعد بازگشته اند به ایشان گفت: چرا امروز زود آمدید؟ یکی از آنها گفت : جوانی غریبه به گوسفندان ما آب داد. شعیب گفت: او را بیاورید تا دستمزدش را به او بدهم! یکی از دختران که خیلی با حیا راه می رفت به نزد موسی بازگشت و گفت: پدرم از تو خواسته تا به نزد او بروی ، می خواهد دستمزدت را بدهد. موسی هم قبول کرد. ابتدا دختر در جلو حرکت کرد ، موسی به او گفت: تو در پشت سر بیا چرا که فرزندان یعقوب از پشت سر نگاهشان بر زنی نمی افتد. دختر در پشت سر حرکت کرد و با سخن او را راهنمایی می کرد و موسی گفت: احتیاج نیست که سخن بگویی ، هرجا که نیاز بود با پرتاب سنگ مرا راهنمایی کن. سپس به نزد شعیب رسیدند. موسی ع سرگذشتش را برای شعیب بزرگ تعریف کرد و شعیب گفت: نگرانی تو به سر آمد و از دست قوم ستمکار فرعون نجات یافتی. یکی از دختران که ظاهرا مهر موسی هم در دلش افتاده بود به پدرش گفت: پدر جان این شخص بهترین کسی است که می توانی به عنوان کارگر استخدامش کنی ، همی قوی است و هم امانت دار.
پدرش گفت : قدرت و امانتش از کجا به تو ثابت شده؟ دختر گفت: سنگ چاه را که چند نفر آن را باید حرکتش می دادند او به تنهایی حرکت داد و دلو را به تنهایی از چاه بیرون کشید و در مسیر هم به من گفت پشت سر بیا و حتی به من اجازه نداد که با سخن بخواهم او را راهنمایی کنم.
پدرش گفت: اینچنین شخصی سزاوار فرزندی یا دامادیست! سپس رو به موسی کرده و گفت: ای موسی می خواهم یکی از دو دخترم را به تو بدهم و در ازای آن 8 سال برایم کار کنی و اگر 10 سال هم شود اختیار با توست. موسی پذیرفت و با یکی از دختران شعیب که نامش در تفسیرها صفورا ذکر شده است ازدواج کرد و بنا بر روایات مدت زمان بیشتر را جهت خدمت به شعیب به کار پیش او پردا
کسانی که برای دین تبلیغ می کنند برای تبلیغشان نباید چشمداشت مادی داشته باشند و هیچگونه مزدی نباید طلب کنند چون همینکه پول را بگیرند یا منتظر گرفتن آن پول باشند سخنشان به گونه ای خواهد بود که شخص دهنده ی دست مزد را دلجویی بیشتری کنند و این خطرناک است.
همانگونه که در مجالس ختم می بینیم چه بسا فردی ربا خوار فوت کرده و روحانیی که به ختم مجلس پرداخته از او به عنوان یک موهبت الهی و آیه ی آسمانی نام می برد.
در آیات بسیار فراوانی این نگرفتن دستمزد توسط پیامبران به مردمانشان گوشزد شده است:
شعرا 109 و شعرا 127 ، شعرا 145 شعرا 164 و شعرا 180
وَ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلاَّ عَلى رَبِّ الْعالَمینَ
و بر این [رسالت] اجرى از شما طلب نمىکنم. اجر من جز بر عهده پروردگار جهانیان نیست.
وَ ما تَسْئَلُهُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِکْرٌ لِلْعالَمینَ (104) یوسف
و تو بر این [کار] پاداشى از آنان نمىخواهى. آن [قرآن] جز پندى براى جهانیان نیست. (104)
قُلْ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلاَّ مَنْ شاءَ أَنْ یَتَّخِذَ إِلى رَبِّهِ سَبیلاً (57) فرقان
بگو: «بر این [رسالت] اجرى از شما طلب نمىکنم، جز اینکه هر کس بخواهد راهى به سوى پروردگارش [در پیش] گیرد.» (57)
قُلْ ما سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ إِنْ أَجْرِیَ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ وَ هُوَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ شَهیدٌ (47) سبأ
بگو: «هر مزدى که از شما خواستم آن از خودتان! مزد من جز بر خدا نیست، و او بر هر چیزى گواه است.» (47)سبأ
قُلْ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ وَ ما أَنَا مِنَ الْمُتَکَلِّفینَ (86) ص
بگو: «مزدى بر این [رسالت] از شما طلب نمىکنم و من از کسانى نیستم که چیزى از خود بسازم [و به خدا نسبت دهم]. (86) ص
به نام حضرت دوست
و
بسم رب الشهدا و الصدیقین
.
آنان که به مقصد رسیده اند می گویند:
میان ما و شما تنها همین خون فاصله است!
و طی این فاصله دیگر با پای اراده میسور نیست،
.
.
.
.
بال می خواهد، بال !
.
.
.
.
و تا دستان ظاهر بریده نشود بال های بهشتی نخواهد رست
و آسمان دنیا جولانگاه این پرواز نیست!
کاش آسمان دنیایمان به پاکی آسمان بهشت بود،
تا لیاقت پرواز شما را داشته باشد.
کاش می شد با زبانی عامیانه شما را تفسیر کرد. ...
به نام خداوند بخشنده مهربان و مژده ده ای ای پیغمبر کسانی را که ایمان آورده اند و نیکوکاری پیشه کردند که جایگاه آنها باغهایی است که نهرها در آن جاری است و چون از میوه های گوناگون آن بهره مند شوند گویند این مانند همان میوه هایی است که پیش از این ( در دنیا ) ما را نصیب بود
به نام خداوند بخشنده مهربان و خدا را باک از آن نیست که به پشه (کوچک) و چیزی بالاتر از آن مثل زندپس هر مثل که آرد آنهایی که به خدا ایمان آورده اند می دانند که آن مثل از جانب پروردگار آنهاست