از جمله تعالیم بهائیت، ترک تعصبات است.که شامل ترک تعصبات دینی، وطنی، جنسی و غیره می شود.بهائیان می گویند: عالم یک وطن حساب می شود.
غیرت را اوهام جنسیه معرفی می کنند و این عین بی غیرتی است. البته اگر چنین نگویند جای اشکال دارد. شاید از خود بپرسید چرا؟ چون بهائیان برای تولید نسل به همسران خود اجازه می دهند با دیگران همبستر شوند و اگر تعصب جنسی و یا به عبارتی غیرت داشته باشند هیچگاه حاضر نمیشوند همسرشان را در اختیار دیگران قرار دهند.
غیرت جزئی از فطرت انسان است. پیراستن تن از قید جهالت خوب است ولی کسی بی قیدی و بی غیرتی را قبول نمی کند.
شما بهائیان دین اسلام را به عنوان دین گذشته هم قبول دارید و حال مدعی دین جدیدی هستید. هر دین جدید باید از دین پیشین متعالی تر باشد نه پست تر.
پیشوایان اسلام درباره تعصب جنسی و غیرتی که شما از آن نهی می کنید، می فرمایند:
امام صادق علیه السّلام فرمود: خداوند متعال غیور است و هر غیورى را دوست مىدارد و براى همین غیرت است که فواحش را حرام کرده است چه ظاهر باشد و چه باطن.(الحکم الزاهره، ص 528)
امام صادق علیه السلام همچنین فرمود: ابراهیم غیور بود هر گاه از منزل خارج مىشد در را مىبست و کلید را مىبرد. (مشکات الانوار، ص 236)
پیامبر خاتم صلّى اللَّه علیه و آله فرمود: پدرم ابراهیم خلیل سخت غیرتمند بود و من در این صفت از وى پیشم، و خداوند بینى آنکه از مؤمنان در مورد ناموسش غیرت نورزد و انحصارطلبى ننماید بخاک مذلّت ساید.(من لا یحضره الفقیه، ج5، ص 94)
و نیز رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله فرمود: غیرت از صفات و شروط ایمان است.(من لا یحضره الفقیه، ج5، ص 94)
این تعلیم شما به فرهنگ برهنگی و سوء استفاده از جنس زن غرب بیشتر شبیه است تا به یک تعلیم الاهی و وحیانی.
شایسته است پیروان فرقه بهائیت، به این پرسش پاسخ دهند که آیا اسلام با تعالیمی که دارد و این احادیث قطره ای از دریای آن است، متعالی تر است یا بهائیت؟
در پرونده سپهبد بهائی پرویز خسروانی سند قابل توجهی به چشم میخورد که از جهت نشان دادن عمق روابط میان حکومت پهلوی و بهائیان بسیار حائز اهمیت است بویژه آنکه این سند مربوط به قیام خونین 15 خرداد 1342 و حمایت علما و مردم قم از حضرت امام خمینی (ره) است، بهائیان، بلافاصله با ارسال نامه ای به سپهبد پرویز خسروانی فرمانده ژاندارمری ناحیه مرکز (1) ضمن ابراز خوشحالی از این کشتار وحشیانه (که نهایت مدنیت و اخلاق آنان را می رساند) از سردمدارهم مسلک خود در این جنایت تشکر کردند:
تیمسار سرتیپ پرویز خسروانی فرماندهی ژاندارمری ناحیه مرکز
تاریخ یکصد و بیست ساله جهان بهایی، بخصوص در ایران همواره مشحون از شهادت نفوس و تاراج دارائی و اموال آنان به دست اراذل و اوباش و به تحریک ارباب عمائم و یا افرادی نادان بوده است؛ ولی در خلال صفحات این تاریخ همواره ستاره های درخشانی در مقامات دولتی وجود داشته اند که با توجه به وظایف اساسیه وجدانیه و اجتماعی خود نوع دوستی و عدالت گستری نموده و به کرّات مانع تجاوز رجاله و یا علمای بدعمل شده اند. در اثر همین حسن تشخیص و میهن دوستی و نوع پروری واقعی آنان در واقع آبروی کشور مقدس ایران تا اندازه ای محفوظ مانده و از سوء شهرتی که دیگران ایجاد نموده اند کاسته شده است.
زحمات و خدمات و سرعت عمل تیمسار نیز در جلوگیری از تجاوز اراذل و اوباش و رجاله (2) کراراً در سنین اخیره در این محفل مذکور شده است، بخصوص در این ایام که بحمدا لله اولیای امور نیز به رأی العین سوء عمل جهلای معروف به علم را مشاهده کرده و هر دیده منصفی رذالت و جهالت و پستی فطرت این افراد را گواهی می دهد.
یقین است عموم دوستداران مدنیت و علم و اخلاق و دیانت زحمات تیمسار را با دیده احترام و تقدیر نگریسته و تاریخ امر بهایی آن جناب را در ردیف همان چهره های درخشان حافظ و نگهبان مدنیت عالم انسانی ثبت و ضبط خواهد نمود. با رجای تأیید20/3//42 منشی محفل (3)
1. (5 روز بعد از این واقعه).
2. رجاله، به معنی همان اراذل است.
3. مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده سپهبد پرویز خسروانی، نقل از روزنامه کیهان، شماره 18980، مورخ 1/10/86، ص8.
این نامه گویای اهداف و نیات شخصی است بنام هویدا که در خانه بهائی و بهائی زاده بزرگ شد و تربیت یافت و با کمک ایادی صهیونیستی به بالاترین مقام اجرائی کشور یعنی نخست وزیری ایران رسید؛ گرچه سعیداشت بهائیت خود را آشکار نکند؛ ولی مفاد نامه اعتراض آمیز امام خمینی(ره)نشان می دهد که چگونه این نامسلمان همان اهداف ضد اسلامی و استعماری بهائیت را در پناه حکومت ننگین پهلوی به اجرا در آورد:
«جناب آقای هویدا! لازم است نصایحی به شماها بکنم و بعضی از گفتنیها را تذکر دهم چه مختار در پذیرش آن باشید یا نه. در این مدت طولانی که به جرم مخالفت با مصونیت امریکاییها که اساس استقلال کشور رادر هم شکست، از وطن دور هستم و بر خلاف قانون شرع و قانون اساسی در تبعید به سر میبرم مراقب مصیبتهایی که به ملت مظلوم و بیپناه ایران وارد میشود بودهام و از آنچه به این ملت اصیل از ظلم دستگاه جبار میگذرد کم و بیش مطلع شده و رنج بردهام. موجب کمال تأسف است که نغمه ناموزون اصلاحات شماها تقریباً از حدود تبلیغات رادیو و روزنامههای غیر آزاد و بعضی نوشتههای مشحون به گزافه تجاوز ننموده و هر روز بر فقر و بیچارگی ملت افزوده میشود و ورشکستگی بازار و بازرگانان محترم روز افزون است.
نتیجه این همه هیاهو و تبلیغات سرتاپا گزاف بازار سیاه برای اجانب است و ملت را به حالت فقر و عقبافتادگی به اسم ملت مترقی نگهداشته است. حکومت پلیسی غیر قانونی شما و اسلاف شما به خواست آنان که میخواهند ملل شرق به حال عقبافتادگی باقی باشند حکومت قرون وسطائی، حکومت سرنیزه و زجر و حبس، حکومت اختناق وسلب آزادی، حکومت وحشت و قلدری است. به اسم مشروطیت بدترین شکل حکومت استبداد و خودسری و با نام اسلام بزرگترین ضربه به پیکر قرآن کریم و احکام آسمانی است، با اسم تعالیم عالیه اسلام یک یک احکام اسلام را زیر پای گذاشته و اگر خدای نخواسته فرصت یابید خواهید گذاشت و با گزافه دعوی تعالی و ترقی، کشور را به حال عقبافتادگی نگهداشتهاید. اینها حقایق تلخی است که باید دنیا را مطلع کنم و انگشت روی بعضی بگذارم تا آنها که غافل هستند یا تغافل میکنند احساس وظیفه کنند و از ریاکاریها و سالوسبازیهای شماها گول نخورند.
جشنهای غیر ملی که به نفع شخصی در هر سال چندین مرتبه تشکیل میشود و در هر مرتبه مصیبتهای جان گداز برای اسلام و مسلمین و ملت فقیر پا برهنه ایران ببار میآورد، یکی از آنها است. با سر نیزه پلیس از مردم بیچاره بیپناه خرجهای گزاف آنها گرفته میشود، یکی از جشنها که من نمیتوانم اسمی روی آن بگذارم جز هوس و شهوت و بازی با احساسات ملت، گفته میشود چهار هزار میلیون ریال خرج شده است که نصف آن از خزانه ملت و نصف دیگر بیواسطه از بازار و غیره با زورو ارعاب اخاذی شده، خون دل فقرا خرج نامجویی و خودکامگی است و تا این ملت در این حال است و به وظیفه خود و حقوق خود آشنا نشده است هر روز برای شماها عید و شادی و برای ملت بدبختی و نکبت است. توأم با این جشنهای نامیمون آن قدر هتک نوامیس مسلمین و اسلام بوده است که قلم را عار است از ذکر آن.
شماها در کاخهای مجللی که در هر چند سال تغییر مکان داده و با میلیونها تومان خرجهای گزاف که تصورش برای ملت ممکن نیست نشستهاید و مخارج آن را از کیسه این ملت بدبخت اخاذی نمودهاید و ناظر فقر و گرسنگی ملت و ورشکستگی بازار و بیکاری جوانان فارغالتحصیل هستید، ناظر وضع اختلال فلاحت و زراعت، اختلال وضع بازار و تسلط اسرائیل بر شئون اقتصادی کشور بلکه به طوری که گزارش دادهاند دخالت اسرائیل در فرهنگ میباشید. ناظر فقدان ضروریات اولیهزندگی در غالب دهات نزدیک به مرکز چه رسد به دهکدههای دور افتاده از قبیل آب آشامیدنی سالم، حمام و وسائل بهداشت هستید. ناظر ترویج فساد اخلاق، سلب امانت و دیانت در اعماق دهکدهها هستید. ناظر تشکیل صندوق به اسم تعاون و اخاذی و غارتگری مأمورین از دهقان گول خورده و پشیمان هستید. بالاخره ناظر حبسها و ارعابها و تهدیدهای غیر قانونی هستید و در خوشی و عیاشی و بازیهای خجلتآور غوطهخورده و به قبرستانی که نامش ایران است فاتحه میخوانید. چه طور وجدان خود را راضی میکنید برای حکومت زوگذر این قدر چاپلوسی از اجانب کرده ذخائر ملت را به رایگان یا به مقداری ناچیز تسلیم آنها نموده و ظلم وستم به زیر دستان یعنی ملت بدبخت میکنید؟ چرا راضی میشوید حکومت خود و ملت خود و مملکت اسلام را عقبافتاده به دنیا معرفی کنید؟ نقض قانون اساسی سند عقبافتادگی است.
رفراندم غیر قانونی و در عین حال قلابی سند عقبافتادگی است. آزاد نگذاشتن ملت برای انتخاب وکیل و نصب اشخاص معلومالحال به دستور دیگران بیدخالت ملت دلیل ضعف و عقبافتادگی است. شماها میدانید اگر ملت سرنوشت خود را در دست بگیرد وضع شماها این نحو نیست و باید تا آخر کنار بروید. و اگر ده روز آزادی به گویندگان و نویسندگان بدهید جرایم شما بر ملا خواهد شد. قدرت آزادی دادن ندارید الخائن خائف، سلب آزادی مطبوعات و دیکته کردن سازمان به اصطلاح امنیت سند عقبافتادگی است. هر چندی جشن گرفتن برای اموری که در کشورهای دیگر اسمی از آن نیست با تحمیل خرجهای کمرشکن به ملت، سند دیگری است. تسلیم به خواستهای دولت پوشالی اسرائیل و به خطر انداختن اقتصاد مملکت، سند ضعف و نوکری است و سند خیانت به اسلام و مسلمین است.
اعطاء مصونیت به اجانب سند بزرگ عقبافتادگی و بیحیثیتی و تسلیم بیقید و شرط است. شما میدانید با تصویب این طرح چه خیانتی به این مملکت و به اسلام کردهاید و چه ضربهای به استقلال این مملکت زدهاید. البته مخالف این طرح، خائن و مستحق تبعید است! آقای هویدا نطقهای اسفانگیری که معالاسف طبع شده است متضمن بعضی اعترفاتست که باساس استقلال کشور لطمه میزند که اینجانب از تذکرش عار دارم چرا جلوگیری از طبع و نشر این کتابها نمیکنید؟ عمداً با حیثیت این کشور بازی میکنید یا نمیتوانید با این مغزهای معیوب ادارک کنید؟ آیا علمای اسلام که حافظ استقلال و تمامیت کشورهای اسلامی هستند گناهی جز نصیحت دارند؟ یا حوزههای علمی غیر از خدمت به اسلام و مسلمین و کشورهای اسلامی گناهی دارند؟
اجانب اینها را سد راه نفوذ خود میدانند و به اضمحلال آنها کمر بسته و شماها مجری احکام دیگران و محکوم دلار هستید. کوبیدن حوزههای علمیه و حمله مسلحانه به مدرسه فیضیه و صحن مطهر قم و کشتار دستهجمعی پانزده خرداد جز خدمت کورکورانه به صاحبان دلار چه اسمی دارد؟ فشار به مراجع اسلام و علماء اعلام و محصلین حوزههای علمیه و تاخت و تاز به دانشگاه جز خدمت به اجانب چه نتیجه داشت؟ آنها نمیخواهند قرآن کریم و احکام آن حاکم بر ملل اسلام باشد تا ذخائر آنها را به یغما ببرند و کسی حرفی نزند و در عوض آنها را مصونیت دهد. آنها نمیخواهند ما در بین ملت آزاد باشیم و گویندگان ما آزاد باشند و شماها معالاسف مأمور اجرا هستید. مأمور چشم و گوش بسته. مأمور بیچون و چرا. شماها اگر دانش دوست هستید چرا حمله وحشیانه به مراکز دانش میکنید؟ چرا مدرسه فیضیه و دانشگاه را به خاک و خون میکشید؟ چرا محصلین علوم دینیه را یک روز راحت نمیگذارید؟ چرا با دانشجویان در خارج و داخل این نحوه معامله میکنید؟ آقای هویدا من وظیفه دارم شماها را نصیحت کنم. شماها از این ملت و در این آب و خاک پرورش پیدا کرده و صاحب عناوین شدهاید.
اینقدر با حیثیت این ملت بازی نکنید. به جای این همه گزافه و جنجال، خدمتی به این سر و پا برهنهها کنید یا لااقل اینقدر با بهانههای مختلف آنها را رنج ندهید. از این کسبه بیبضاعت اینقدر اخاذی نکنید. اینقدر برای ارضاء شهوات دیگران به علمای ملت و محصلین و دانشجویان فشار نیاورید. با اسرائیل دشمن اسلام و مسلمین، آواره کننده بیش از یک میلیون مسلم بیپناه پیمان برادری نبندید، عواطف مسلمین را جریحهدار نکنید، دست اسرائیل و عمال خائن آن را به بازار مسلمین بیش از این باز نکنید، اقتصاد کشور را به خاطر اسرائیل و عمال آن به خطر نیندازید؟
فرهنگ را فدای هوس آنها ننمائید، از خدای بزرگ بترسید، دخترهای جوان گولخورده را به سربازخانهها نبرید، به نوامیس مسلمین خیانت نکنید، آیا این حقیقت تلخ را که قبلاً انکار کردید و گوینده آن را مستحق تعقیب دانستید حالا هم که عمل کردید انکار میکنید؟ آیا فجایع جشن بیست و پنجمین سال را و بیفرهنگیهایی که در آن کردید منکر هستید؟ از قهر خدا بترسید. از قهر ملت بهراسید، با احکام خدای تعالی به نام مترقی بازی نکنید؛ با اسم قرآن به احکام اسلام لطمه نزنید، با حوزه دینیه به اسم سرباز وظیفه پوچ بیفایده و با خدمتگزاران به فرهنگ و ملت این نحو سلوک وحشیانه نکنید و بالاخره علمای امت را وادار نکنید که با شما به طور دیگر سلوک کنند. اینها شمهای از فجایع شماها است نسبت به دین و دنیای ملت و گفتنی زیاد است، میگویم شاید شماها متنبه شوید و به خود آیید.
شاید مراجع اسلام و علمای اعلام و خطباء گرام احساس وظیفه کنند، شاید طبقه جوان و روشنفکر و اصناف مختلف بیدار شده احساس وظیفه کنند، شاید جوامع بشری و مدعیان بشردوستی احساس وظیفه کنند، شاید سازمان ملل و غیر آن بیش از این به نفع کشورهای بزرگ راضی نشوند ملل ضعیف پایمال شوند. شاید هیأت حاکمه و دستگاه جبار تا دیر نشده به خود آیند.
(ان ربک لباالمرصاد ـ والله من ورائهم محیط) و السلام علی من اتبع الهدی»
روحالله الموسوی الخمینی
پانوشت:
نهضت امام خمینی،سید حمید روحانی، ج 2، صص 219ـ 217
یکی از باورهای بابیان و بهائیان، اعتقاد به اله بودن علی محمد باب و حسینعلی نوری است. علی محمد باب مدعی است که رفیع ترین مراتب حقیقت یعنی الوهیت در او حلول کرده، آن هم حلولی مادی و جسمانی؛ این اعتقاد بهائیان با مبانی هیچ یک از ادیان آسمانی نمی سازد، زیرا الوهیت ویژه خدای سبحان است و هیچ کس و هیچ چیز در این مقام با او شریک نیست.
قریب به اتفاق فقهاء تعداد نجاسات را یازده1 و برخی دوازده2 مورد اعلام کرده اند، از جمله آنها که همه بالاتفاق آنرا ذکر کرده اند نجاست کافر3 است، کافر یعنی کسی که منکر خدا باشد و یا برای خداوند متعال شریک قائل باشد.
و یا اینکه رسالت حضرت خاتم الانبیاء محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله) را قبول نداشته باشد و نیز به کسی کافر می گویند که ضروری دین یعنی، چیزی را مثل نماز و روزه که همه مسلمانان آنرا جزء دین اسلام می دانند منکر شود.4
فقهاء در این زمینه به آیه شریفه «انما المشرکون نجسٌ»5 و روایات متعدد دیگری، از جمله این روایت که از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است «من نصب دیناً غیر دین المومنین(دین اسلام) فهو مشرک»6 استناد می کنند.
و از فروعاتی که برای این مسئله ذکر کرده اند این است که تمام بدن کافر حتی مو و ناخن و رطوبتهای او نجس است.7
حال که روشن شد چه کسانی در فقه اسلام و شیعه نجس هستند به کنکاش در آثار بهائیان می پردازیم تا از برخی عقاید آنها آگاه شویم بهائیت فرقه ای است که توسط حسنعلی نوری معروف به بهاء الله به وجود آمده است. قبل از آن به وسیله علی محمد باب که به پیروی از اندیشه های شیخیه خود را رکن چهارم یا انسان کامل پنداشته بود، با بیت را به وجود آورده بود، وی در آغاز مدعی بود که باب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است؛ ولی در نهایت ادعای الوهیت نموده و اعلام نمود که بعداً کسی را به عنوان «من یظهره الله» خواهد فرستاد. بعد از اعلام علی محمد، حسینعلی نوری مدعی شد که او همان کسی است که علی محمد باب وعده آمدن او را داده است. بعد از آن با ادعای نسخ دین اسلام، نغمه ایجاد دین تازه سرداد و به دین سازی روی آورد.8
اشاره ای به برخی از باورهای بهائیان:
1. اعتقاد به الوهیت علی محمد باب و حسینعلی نوری
یکی از سخیف ترین و غیر معقول ترین اعتقادات بهائیت و بابیت اعتقاد به اله بودن باب و حسینعلی نوری است علی محمد باب ادعا کرده است که رفیع ترین مراتب حقیقت یعنی الوهیت در او حلول کرده آن هم حلولی مادی و جسمانی.9
این اعتقاد بهائیت با مبانی تمام ادیان آسمانی در تضاد می باشد زیرا در ادیان آسمانی الوهیت مختص حضرت حق، پروردگار و خالق جهان و جهانیان است و در این مقام هیچ کس و هیچ چیز با او شریک نیست.
2. اعتقاد به مقام نبوت علی محمد و میرزا حسینعلی
بهائیان می گویند: «مقام قائم موعود به حکم برخی آیات قرآن کریم، مقام اصالت و نبوت است.»10
اما شیعه می گوید: «قائم موعود تابع قرآن مجید و شریعت خاتم الانبیاء محمد (صلّی الله علیه و آله) و مقام او مقام خلافت و وصایت و امامت است نه اصالت و نبوت.»11
3. اعتقاد به قائم موعود بودن علی محمد باب و میرزا حسینعلی
بهائیان می گویند: «علی محمد باب و میرزا حسینعلی نوری موعود دین اسلام هستند و جمیع انبیاء بدان اشارت داده اند و علامات آن در کتابهای آسمانی ثبت است.»
اما شیعه می گوید: «موعود دین اسلام یکی قیامت کبری است و دیگری ظهور بقیهالله (ارواحنا له الفداء) که در قرن سوم هجری در سُرّ من رآه متولد شد، نام مادرش نرجس است.»
4. اعتقاد به نسخ دین اسلام
بهائیان می گویند: «مقام قائم موعود، مقام شارعیت است نه تابعیت،12 و نیز می گویند قائم در هنگام ظهورش حکم به نسخ دین اسلام می کند و بتشریع شریعت جدیدی غیر از اسلام می پردازد.»13
اما شعیه می گوید: «قائم موعود، تابع قرآن مجید و شریعت خاتم الانبیاء محمد (صلی الله علیه و آله) و مجدد و محیی همان دین اسلام است و صاحب کتاب جدید و آورنده شریعت جدیدی نیست.»14
خلاصه آنکه بهائیان:
اولا:ً مدعی الوهیت باب و بهاء و منکر خاتمیت نبی مکرم اسلام هستند، ثانیاً: منکر احکام ضروری دین مثل نماز، و روزه و… بوده و آنها را منسوخ می دانند.
ثالثاً نه تنها منکر وجود نازنین حضرت بقیه الله الاعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند بلکه دشمن او می باشند.
در نتیجه می توان گفت که علت نجاست آنان، کفر آنان می باشد و ادله ای که به نجاست کفار و مشرکین دلالت دارند، آنان را نیز در بر می گیرند.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. توضیح المسائل مراجع عظام، قسمت نجاسات.
2. بهائیت دین نیست، ابوتراب هدائی. به نقل از سایت محاکمه
3. تاریخ جامع بهائیت، بهرام افراسیابی.
4. وسائل الشیعه، حر عاملی، ج1، کتاب الطهاره، ابواب مقدمه عبادت باب2.
پی نوشت:
1 . خمینی، تحریر الوسیله، نجاسات، قم، اسماعیلیان نجفی، ط دوم، 1390هـ ق، ج1، صفحه 114، مساله 1.
2 . رساله توضیح المسائل با متن فتاوی آقای بروجردی و حواشی آیات عظام، جاویدان و فراهانی، علمیه، مسئله 84، ص 26.
3 . محقق حلی، شرایع الاسلام، دارالاضواء، بیروت، ط دوم، 1403 هـ، کتاب الطهاره، ج1، ص 53.
4 .رساله توضیح المسائل مسئله 107، ص 30.
5 .توبه/28.
6 . حر عاملی، وسائل الشیعه، الاحیاء التراث، قم، ط اول، 1409 هـ ق، ج 1، کتاب الطهاره، ابواب مقدمه عبادت، باب 2، ح 3، ص 30،.
7 . رساله توضیح المسائل 108، ص 31.
8 . زاهدانی، سید سعید زاهد، بهائیت در ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ط دوم، 1381، ص 97.
9 . عامر النجار، البهائیه و جذورها البابیه، دارالمنتخب العربی، ط اول، 1419 هـ . ق، ص 44.
10 . بهائی چه می گوید، جواد تهرانی، ، مشهد، ط دوم، 1341، ج 2، ص 2.
11 . همان،ص 76.
12 . همان، ص 2.
13 . همان، ص 93.
14 . همان ، ص76
شیخ احمد بی آنکه از فلسفه و علوم عقلیه آگاهی کاملی داشته باشد، با مطالعه اندکی از حکمت متعالیه و عرفان الاهی خود را مجتهد این علم می دانست. (فهرست کتب شیخ احمد، 1/ 146و 183 و 184)
او پیوسته در کتابهایش به حکمای اسلام، عرفا و کسانی که مقامی در تفسیر و حدیث داشتند ناسزا می گفت و نسبتهای ناروا می داد. محی الدین عربی را ممیت الدین می خواند و او را کافر و ملحد می دانست و عباراتش را مزخرفات می شمرد. در مقدمه شرحش بر کتاب «عرشیه»، از صدر الدین شیرازی، برای گرایش به اقوال کسانی چون ابن عربی انتقاد می کند. همین اشکال را بر فیض کاشانی وارد کرده و او را نیز گمراه می خواند. آنان را مخالف راه اهل بیت دانسته و خود را اهل کشف و معاینه و در راه اهل بیت قرار می دهد.
این در حالی است که هر عاقلی بی غرضی به مطالب شیخ در آن نسبت های ناروا بنگرد، در می یابد که او مطلب را درک نکرده است.
مرحوم ملا محمد تنکابنی می نویسد:
شیخ احمد ملا صدرا را کافر می دانست و می گفت: عبارت ملا صدرا «بسیط الحقیقه کل الاشیاء»، لفظا و معنی باطل است. او در این باره بسیار سخن گفته است و به همین وسیله او را کافر دانسته است. (قصص العلماء، ص 53)
در ادامه می نویسد:
شیخ احمد ملا محسن را نیز به واسطه مساله علم، تکفیر کرد. به شرح کتاب قره العیون او پرداخت و کلماتش را رد کرد. حاجی ملاهادی سبزواری کتابی نوشت و ردیات شیخ را پاسخ داد؛ شیخ احمد در برخی از جملاتش می گوید: «قال المسیء القاسانی تبعا لإمامه ممیت الدین اعرابی»؛ مرادش از مسیء، ملا محسن و مقصود از ممیت الدین، محیی الدین است. (قصص العلماء، ص 53)
شایان ذکر است که: مرحوم ملامحسن فیض کاشانی در ابتدا به تصوف متمایل بود و در بعضی کتابها و رسائلش به ویژه اشعارش بر مذاق صوفیان و عارفان سخن گفته و کتاب «کلمات مکنونه» (کلمات مکنونه را می توان شرح کوتاهی بر کتاب «فصوص الحکم» ابن عربی و برگرفته از «نقد النصوص» جامی دانست. داوری درباره ابن عربی، ص 159) را نیز در بیان معارف عارفان وحدت وجودی نگاشت و در مقدمه خود را ناقل اقوال معرفی کرد و از اتصاف خود به احوال آنان دوری کرد. (الکلمات مکنونه، ص 8)
لیکن در جای دیگر تغییر نظر می دهد و در ذیل کلام غزالی درباره صوفیه می گوید:
«أقول: و أی فضل و کرامه للصادقین من الصوفیه حتی یکون للمتشبهین بهم فضل و غرور؟ فانّ أکثرهم من اهل البدع من السماع و الرقص و الجهر من القول فی الدعاء و غیر ذلک (المحجه البیضاء، ج 6، ص 338 کتاب ذم الغرور)
اواخر عمرش در رساله «الانصاف» (او در سال 1083 این رساله را نوشت و در سال 1091 از دنیا رفت) نوشت:
نه متکلمم و نه متفلسف و نه متصوفم و نه متکلف، بلکه مقلد قرآن و حدیث پیغمبر و تابع اهل بیت آن سرور؛ از سخنان حریت افزای طوایف اربع ملول و برکرانه، و از ما وای قرآن مجید و اهل بیت و آنچه بدین دو آشنا نباشد بیگانه.
من هر آنچه خوانده ام همه از یاد من برفت إلا حدیث دوست که تکرار می کنم
(سائل ملا محسن فیض کاشانی، رساله الانصاف، ص 189؛ ترجمه همین عبارت، در کتاب دیگرش «قره العیون، ص 331» که آن را در سال 1088 هـ تمام کرد، آورده است.)
بسم الله ، والحمد لله، والصلاه والسلام على رسول الله ، و بعد: بهائیت یک فرقه و گروه مرتد از اسلام است، درست نیست که به آن ایمان آورد و با آنها مشارکت نمود و نسبت به ایجاد جمعیتها و مؤسساتی که ایجاد می کنند نباید بی تفاوت بود و چشم پوشید. این به آن سبب است که آنها بر اساس عقیده به حلول و تشریع غیر از آنچه خداوند نازل کرده و ادعای نبوت و حتی ادعای الوهیت به وجود آمده اند لذا مجمع بحثهای اسلامی در زمان شیخ جاد الحق این فتوی را صادر و مجمع کنونی نیز آن را تأیید می نماید.
علی جاد الحق رئیس قبلی الازهر می گوید: بابیه و بهائیه فکری است که از اختلاط فلسفه ها و دینهای متعدد به وجود آمده و در آن چیز تازه ای وجود ندارد که امت اسلامی برای اصلاح حال و وضع خویش در همه مسائل به آن احتیاج داشته باشد بلکه در واقع چیزی است که برای خدمت کردن به صهیونیسم و استعمار شکل گرفته است و مجموعه افکار و یک دین ساختگی است که امت با آن آزمایش می شود و به نام دین اعلان جنگ بر علیه اسلام است.
از صدر اسلام تا قرن اخیر، بسیاری ادعاهای گوناگونی از جمله ادعاهای مرتبط با مهدویت داشته اند، که اسامی چند دسته از آنان را می شماریم:
1. مدعیان دروغین که ادعای کرامات داشتند.
2. مدعیان دروغین که ادعای وکالت و نیابت خاصه امام زمان عج را داشتند.
3. مدعیان دروغین که ادعای دیدار و ارتباط با امام زمان عج را داشتند.
4. مدعیان دروغین که ادعا می کردند خود امام زمان عج هستند. مانند علی محمد باب شیرازی
5. مدعیان دروغین که ادعای نبوت و پیامبری داشتند .
حسن شریعی – محمدبن نصیر نمیری – احمدبن هلال کرخی – محمدبن علی بن بلال – حسین بن منصور حلاج – محمدبن علی شلمغانی – ابوبکر بغدادی – کیسانیه – سفیانی – جارودیه – ناووسیه – زیدیه – واقفیه – باقریه – اسماعیلیه – محمدیه – جوازیه – ابومسلم خراسانی – منصور دوانیقی – عبدالله سفاح – ابن مقفع – حاکم نصرالله – عبدالله عجمی – محمدبن احمد سودانی – محمدبن علی بن احمد ادریس – ابن سعید یمانی – مهدی مصر – مهدی سودانی – درویش رضا – غلام احمد قادیانی (قادیانی گری ) – شیخ احمد احسایی – سید کاظم رشتی – میرزا علی محمد باب – حاج کریم خان کرمانی – میرزا حسن گوهر – میرزا باقر – میرزایحیی (صبح ازل) – حسینعلی بهاء الله (بنیان گذارفرقه بهائی) – عباس افندی – شوقی افندی
هر چند بهائیان دنیایی برای پس از این دنیا تصور کرده اند؛ ولی از معاد به مفهوم قیامت و رستاخیز که در فرهنگ و اندیشه اسلامی مطرح است، خبری نیست. سران و مبلغین بهائی به تأویل و توجیه آیاتی پرداخته اند که در قرآن کریم درباره معاد آمده است و مدعی شده اند که دلالت این آیات بر پیدایش باب و بها است، از این رو دکتر اسلمنت (مبلغ امریکائی بهائیت)، نظر باب را درباره معاد و قیامت و بهشت و دوزخ چنین بیان می کند:
«قسمت مهمّی از تعالیم حضرت باب در تفسیر و تشریح معانی قیامت و یوم الجزاء و بهشت و دوزخ است. بنا بگفتهء ایشان مقصود از قیامت ظهور مظهر جدید شمس حقیقت است. قیام اموات عبارت از بیداری و انتباه روحانی نفوسی است که در قبور جهل و نادانی و غفلت و ضلالت بخواب رفتهاند. یوم الجزاء یوم ظهور مظهر جدید است که بسبب ایمان یا انکار آن اغنام از سایر بهائم جدا شوند زیرا اغنام حقیقی ندای شبان مهربان را میشناسند و از پی او روان میگردند. بهشت عبارت از فرح و مسرّت معرفه اللّه و محبّت اللّه است که در نتیجهء ایمان بمظهر ظهور الهی حاصل میگردد تا باین وسیله هر کس بقدر استعداد خود بمنتها درجهء کمال رسد و بعد از موت حیات جاودانی در ملکوت الهی یابد. و دوزخ حرمان از عرفان الهی است که نتیجهاش عدم نیل کمال ملکوتی و محرومیّت از الطاف لایزالی است. و بوضوح تصریح گشته که این مصطلحات غیر از این معنای دیگر ندارد و مفاهیم عامّه از قیام مردگان با جسد عنصری و بهشت و دوزخ و امثال آن صرفاً ضربی از اوهام و تخیّلات است. و از جملهء تعلیمات آنکه انسان را پس از فنای این جسد خاکی بقای ابدی است و در حیات روحانی بعد از موت ترقّی و تعالی در کمالات نامتناهی است.»(1)
بهاءالله نیز در بحث های مربوط به قیامت چیزی بر گفته های باب نیفزوده و ادعاهای او را تکرار می کند. حسین علی نوری در کتاب ایقان، هر آنچه را که در قران کریم درباره قیامت گفته شده با تأویلات خارج از قاعده و تفسیر به رأی به ظهور باب نسبت می دهد و افکار همه علمای و مفسرین اسلامی را عاطل و باطل می خواند:
«… مقصود از صور، صور محمّدی است که بر همه ممکنات دمیده شد و قیامت، قیام آن حضرت بود بر امر الهی. و غافلین که در قبور اجساد مرده بودند همه را به خلعت جدیده ایمانیّه مخلّع فرمود و به حیات تازه بدیعه زنده نمود. این است وقتی که آن جمال احدیّه اراده فرمود که رمزی از اسرار بعث و حشر و جنّت و نار و قیامت اظهار فرماید جبرئیل وحی این آیه آورد : فَسَیُنغِضُونَ إلَیکَ رُؤوسَهُمْ و یَقُولُونَ مَتَی هُوَ قُل عَسَی اَنْ یَکُونَ قَریباً. (2) یعنی زود است این گمراهان وادی ضلالت سرهای خود را از روی استهزا حرکت می دهند و می گویند چه زمان خواهد این امور ظاهر شد؟ تو در جواب بگو که شاید اینکه نزدیک باشد. تلویح همین یک آیه مردم را کافی است اگر به نظر دقیق ملاحظه نمایند. سبحان اللّه، چقدر آن قوم از سبل حقّ دور بودند. با اینکه قیامت به قیام آن حضرت قائم بود و علامات و انوار او همه ارض را احاطه نموده بود مع ذلک سخریّه می نمودند و معتکف بودند به تماثیلی که علمای عصر به افکار عاطل باطل جستهاند و از شمس عنایت ربّانیّه و امطار رحمت سبحانیّه غافل گشته اند.»(3)
پانوشت:
1. دکتر اسلمنت بهاء الله و عصر جدید صص 29ـ 30
2. سوره اسراء، آیه 15
3. ایقان ص 76 بند123
معاد در ادیان الاهی یک عنصر اساسی است، بگونه ای که با فقدان این اصل، به یک مسلک و مذهب بشری و مادی تبدیل می شود؛ همانگونه که در فرق و مسلکهای جعلی شاهد آن هستیم.
قرآن کریم وجود این باور را به تمام ادیان الاهی نسبت داده است و اهتمام زیادی به آن دارد، بگونه ای که حدود 1400 آیه قرآن به گونه ای از رستاخیز سخن می گویند. البته به عقیده مرحوم علامه طباطبائی، این آیات به حدود 2000 آیه نیز می رسد.
در امکان ذاتی معاد، هیچ گونه اختلافی وجود ندارد و آنچه مورد اختلاف نظر است، وجوب وقوع آن است که با سه دلیل به اثبات آن می پردازیم:
1. برای آن که خلقت انسان عبث و بیهود نباشد:
از دیدگاه قرآن، حیات اخروی، نتیجه آفرینش انسان است و اگر نباشد، خلقت انسان در این دنیا منحصر می شود و بر این اساس، آفرینش انسان، بیهود و لغو خواهد بود.
قرآن کریم میفرماید: «افحسبتم أنما خلقناکم عبثا و انکم الینا لا ترجعون؛ آیا گمان می کنید که ما شما را بیهوده آفریدیم و شما به سوی ما باز نمی گردید.» سوره مومنون، آیه 115.
آیات 38و 40 سوره دخان، 6و 62 و 66 سوره حج، 31 و 30 سوره لقمان نیز ناظر بر همین دلیل عقلی هستند.
2. معاد ثمره عدل الاهی است:
وجود معاد و پاداش دادن به بندگان مطیع و جزا دادن بندگان عاصی، نتیجه قهری عدل الاهی است و بر این اساس که خدا عادل است، بطوری قهری باید معاد وجود داشته باشد.
قرآن کریم می فرماید: «إنّ الساعه آتیه اکاد اخفیها لتجزی کل نفس بما تسعی؛ »سوره طه، آیه 15.
آیات 35 و 36 سوره قلم و 28 سوره ص بیانگر همین دلیل است.
3. معاد محل حضور وعده های الاهی است:
خدای سبحان در موارد بسیاری به بندگان مطیع خود، وعده ثواب و پاداش داده است و قطعا باید آنها در حیات اخروی، عملی گردند، چرا که تخلف این گونه وعده ها برای خدای توانا قبیح است.
قرآن کریم در این باره می فرماید: «ربنا إنک جامع الناس لیوم لاریب فیه انّ الله لا یخلف المیعاد؛ »
قرآن کریم، به صورت رسا، توان و دانش خدای سبحان را در پاسخ به شبهات مربوط به معاد مطرح می کند.
این مطلب بسیاری روشن است، زیرا بسیاری از شبهاتی که مخالفین مطرح می کنند، ناشی از غفلتشان از قدرت بی کران الاهی است. آیه 27 سوره روم نیز بیانگر این امر است.
یکی از پرسشهایی که درباره ولادت امام علی علیهالسلام این است که «علت به دنیا آمدن امام علی (ع) در کعبه چه بوده است؟»
توضیح درباره پاسخ این پرسش را در سه محور مورد اشاره قرار میدهیم.
الف. جریان ولادت امیر مؤمنان علیهالسّلام
در منابع متعدد آمده است که عباس بن عبدالمطّلب و عدهای دیگر در مقابل خانه کعبه در مسجد الحرام نشسته بودند که ناگهان فاطمه بنت اسد که درد زایمان فرزند او را ناراحت کرده بود، پدیدار گشت و نزد خانه آمد و گفت: پروردگار من ایمان دارم به تو و به همه پیامبران و کتابهایی که از سوی تو آمده و گفتار جدم ابراهیم خلیل را تصدیق دارم و به او که این خانه کعبه را بنا کرد، پروردگارا به حق همان کسی که این خانه را بنا کرد و به حق این نوزادی که در شکم من است، ولادت او را بر من آسان گردان.
ناگهان دیدند قسمت پشت خانه کعبه شکافته شد و فاطمه به داخل خانه رفت و از دیدگاه ما پنهان گردید و دیوار خانه نیز مانند نخست به هم پیوست، ما که چنین دیدیم خواستیم قفل در را باز کنیم، ولی در باز نشد.
این مطلب به سرعت در شهر پیچید، سه روز از این ماجرا گذشت و چون روز چهارم شد فاطمه از همان مکان بیرون آمد و علی ـ علیهالسّلام ـ را در دست داشت و به مردم گفت: خدای تعالی مرا به زنان پیش از خود برتری بخشید، و من در خانه خدا رفتم و از روزی و میوه بهشتی خوردم و چون خواستم از خانه بیرون آیم، هاتفی ندا کرد ای فاطمه نام این مولود را علی بگذار که خدای علیّ اعلی میفرماید: من نام او را از نام خود جدا کردم و او کسی است که بتها را در خانه من میشکند. (محلاتی، سید هاشم، زندگانی حضرت امیرالمؤمنین،ج1،ص28، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه)
ب. جریان ولادت حضرت در منابع اهل سنّت
1. حاکم نیشابوری در مستدرک، ج 3، ص 550، حکومت 6044 میگوید: در اخبار متواتر (اخباری که یقین آور است) آمده که فاطمه بنت اسد، امیر مؤمنان علی ـ علیهالسّلام ـ را در درون کعبه به دنیا آورد. (الغدیر، نشر مرکز الغدیر، ج6، ص35 للدراسات الاسلامیه، 1416 ق)
2. حافظ گنجی شافعی در کفایه المطالب، ص 407، آورده است:
امیر مؤمنان علی ـ علیهالسّلام ـ شب جمعه در 13 ماه رجب در خانه خدا به دنیا آمد، و هیچ کسی قبل از او و بعد از او در خانه خدا به دنیا نیامده است. (همان)
3. شهاب الدین محمود آلوسی صاحب تفسیر روح المعانی، در کتاب: سرح الخریده الغیبه فی شرح القصیده العینیّه، تألیف عبدالباقی افندی عمری، در ذیل یکی از اشعار او میگوید: این مسأله که امیرمؤمنان علی ـ علیهالسّلام ـ در خانه خدا به دنیا آمد مسأله مشهور و معروف است و در کتابهای شیعه و سنی نقل شده است. (همان)
بنابراین جریان تولد امیرمؤمنان حقیقتی است که نه تنها شیعه بلکه برادران اهل سنّت نیز به آن اذعان دارند که در کتاب شریف «الغدیر» به تفصیل آورده شده است.
ج. جلوهای از اسرار ولادت حضرت در کعبه
امّا اسرار این قضیه که چرا حضرت امیرمؤمنان در خانه خدا به دنیا آمده، در برخی منابع درباره آن مطالبی مطرح شده که در اینجا بیان میشود:
1. برخی از بزرگان اهل سنّت پس از بیان جریان تولد حضرت امیر ـ علیهالسّلام ـ در کعبه گفتهاند: این کرامت و بزرگی برای علی ـ علیهالسّلام ـ است که در خانه خدا به دنیا آمده و تجلیل برای محل تولد او شمرده میشود. (همان، ج 6، ص 36 و 37)
2. آلوسی که قبلا نیز از او یاد شد (یکی از بزرگان اهل سنّت است) بعد از نقل جریان تولد حضرت در کعبه تعبیر لطیفی دارد که عین عبارت او آورده میشود که گفته است: «سبحان من یضع الاشیاء فی مواضعها و هو احکم الحاکمین». یعنی منزه است خداوندی که هر چیزی را در جایگاهش قرار میدهد و او بالاترین حکم کنندگان است. (همان)
آلوسی در ادامه گفته است:
گویا علی ـ علیهالسّلام ـ نیز خواست تا در مورد خانه کعبه که موجب این افتخار برای او شده بود و در دل او متولد گشته بود جبران کند و به همین جهت بتها را از روی خانه به زیر افکند، زیرا در پارهای از اخبار آمده که خانه خدا به درگاه حق تعالی شکایت کرده و گفت: پروردگارا تا چه وقت در اطراف من این بتها را پرستش کنند؟ و خدای تعالی به او وعده داد که آن مکان مقدس را از آن بتها تطهیر کند. (همان)
3. شیخ صدوق نیز در این باره گفته است: این که حضرت امیر ـ علیهالسّلام ـ در کعبه به دنیا آمده، بزرگداشتی بود از جانب خدای متعال و اکرامی بود که نسبت به مقام شامخ و با عظمتش عنایت فرمود. (الارشاد، باب1، ص2، ترجمه سیدهاشم محلاتی، نشر انتشارات علمیه الاسلامیه)
4. از صعصعه بن صوحان روایت شده که در واپسین لحظات زندگی علی ـ علیهالسّلام ـ از حضرتش پرسید: تو برتری یا حضرت عیسی بن مریم؟ علی ـ علیهالسّلام ـ فرمود: مادر عیسی در بیت المقدس بود، هنگامی که وقت ولادت عیسی فرا رسید، مریم ندائی شنید که بیرون شو، این جا عبادتگاه است نه زایشگاه، اما مادر من فاطمه بنت اسد، هنگامی که زایمانش نزدیک شد در حرم بود، دیوار کعبه شکافته شد و من آنجا متولد شدم و هیچ کسی دارای چنین فضیلتی نیست نه پیش از من و نه پس از من. (قزوینی، سیدکاظم، علی از ولادت تا شهادت، ص1، قم، نشر علمیه، 1397 ق)
5. و برخی دیگر گفتهاند: … پیداست که خانه کعبه درب، داشته که از آن وارد شود. امّا این جا در خانه باز نشد، بلکه دیوار کعبه شکافته شد تا دلیلی روشنتر و آشکارتر بر یک اعجاز باشد و برای این که بعدها نتوانند جریان را تصادفی و اتفاقی به حساب بیاورند، و جالب این جاست، با این که در خلال چندین قرن کعبه تجدید بنا شده است، هنوز هم اثر آن شکاف روی دیوار خانه وجود دارد و موضع شکاف را با نقره پر کردهاند و در قسمتی که معروف به مستجار است، این اثر به طور آشکار دیده میشود و همیشه جمعیت انبوهی از حاجیها به این قسمت پناه میبرند و مشغول گریه و زاری و نیاز به درگاه خداوندند و حاجت میخواهند. (همان)
جمع بندی و نتیجه
از مجموعه مطالبی که در این پاسخ اشاره شد، چند نتیجه به طور یقین مشخص میشود:
اولاً: مسأله به دنیا آمدن امیرمؤمنان ـ علیهالسّلام ـ در خانه خدا و کعبه معظمه جزء مسلمات تاریخ است که نه تنها در منابع شیعه بلکه در منابع معتبر برادران اهل سنّت فراوان نقل شده که علامه امینی در الغدیر همه آن منابع را جمعآوری کرده است که قبلا اشاره شد.
و هم چنین نه تنها به گفته علمای شیعه بلکه به گفته بزرگان اهل سنّت جریان تولد امام علی ـ علیهالسّلام ـ در میان خانه خدا (کعبه) با روایات متواتر (روایاتی که موجب یقین میشود) ثابت شده است.
ثانیاً: گرچه همه اسرار این قضیه به طور کامل برای هیچ کسی معلوم نخواهد بود، امّا از مجموع سخنان بزرگان شیعه و سنی به خوبی معلوم میشود که این مسأله (در کعبه به دنیا آمدن) در واقع یک نوع اعجاز و کرامت برای حضرت امیر مؤمنان است و جزء خصایص و نعمتهای الهی است که به گفته بزرگان اهل سنّت مانند آلوسی و حاکم نیشابوری و دیگران تنها نصیب حضرت امیرمؤمنان شده است و هیچ کسی نه قبل از علی و نه بعد از آن حضرت در کعبه به دنیا نیامده است.
لذا از کلامی که از آن دو عالم بزرگ (آلوسی و حاکم نیشابوری) قبلاً نقل شد: یکی شان این مسأله را به کرامت علی ـ علیهالسّلام ـ و تجلیل محل تولد او یاد نمود و دیگر به این نکته اشاره کرده بود که در کعبه به دنیا آمدن فیضی بزرگ بود که شایسته بود علی ـ علیهالسّلام ـ بدان فیض عظمی بار یابد.
و جالبتر از همه آن که آن گونه که در کلام خود امیرمؤمنان که قبلا بیان شد، حضرت عیسی ـ علیهالسّلام ـ با این که یک پیامبر اولوالعزم بود، به هنگام تولدش به مادر او دستور داده شد از مسجد بیتالمقدس بیرون شود، چون آن جا عبادتگاه است نه زایشگاه، امّا به هنگام تولد امیر مؤمنان، مادرش فاطمه بنت اسد به داخل کعبه و عبادتگاه رهنمون شده و از طریق شکافته شدن دیوار کعبه به صورت اعجازگونه به داخل آن راه داده میشود.
امّا این که در کعبه تولد و در مسجد شهادت نصیب آن حضرت میشود، گویای مقام و منزلت بسیار بالای آن حضرت است.