حقیقت شب قدر و حادثه مهمی که در بطن آن اتفاق میافتد اینست که ارتباطی معنوی میان عوالم اعلی با زمین و به واسطه فرشتگان مقرب الهی حاصل می شود. نزول فرشتگان الهی بر قلب مطهر امام زمان «عجل الله تعالی فرجه الشرف» از سر شب تا طلوع فجر ادامه دارد.
در فرهنگ اسلامی شب قدر به یکی از شبهای پر فضیلت سال که بیشتر دانشمندان آن را یکی از شبهای ماه مبارک رمضان میدانند مربوط می شود. اصل این مفهوم از سوره مبارکه قدر گرفته شده است. در این نوشته کوتاه اندکی در باره حقیقت این شب و جنبه باطنی آن سخن می گوییم.
برای شب قدر در خود قرآن کریم چند مطلب بیان شده است: اول اینکه شب نزول قرآن بوده است «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ» دوم اینکه عمل صالح در آن ارزشش بیش از عمل صالح در هزار ماه است «لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ » سوم اینکه فرشتهها و روح القدس در این شب نازل می شوند «نَزَّلُ الْمَلَائِکَةُ وَالرُّوحُ فِیهَا» چهارم اینکه این شب دارای سلام است «سَلَامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ» پنجم اینکه شبی است با برکت «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةٍ مُّبَارَکَةٍ» [1] ششم اینکه سرنوشت هر چیز در آن معین می شود «فِیهَا یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ»[2] و هفتم اینکه شبی با عظمت است( و ما ادراک ما لیلة القدر) این تعبیری است که برای بیان عظمت و بزرگی یک چیز در زبان عربی بیان می شود.
اینها مطالبی است که ظواهر قرآن در باره این شب عزیز بیان می کند و اگر موشکافی کنیم ممکن است چند نکته دیگر هم به دست آید.
در روایات اسلامی هم مطالب قرآن مورد تاکید قرار گرفته و علاوه بر آن درباره تعیین این شب مطالب زیادی بیان شده است. روایاتی که شب بیست و سوم را به عنوان شب قدر معرفی می کند بیشتر و قوی تر است و برای محققین تقریبا جای تردید وجود ندارد. شواهد این مدعی به بحث ما مربوط نمی شود و از آن می گذریم.
جریان نزول قرآن کریم حادثه مهمی است که به هر حال در یکی از شبهای قدر گذشته اتفاق افتاده و دیگر تکرار نمی شود. آنچه از شب قدر هر ساله تکرار می شود و لازم است ما به آن توجه ویژه داشته باشیم، دو مطلب است: یکی بیشتر شدن ارزش و ثواب اعمال صالح که باید از این فرصت استفاده کامل کنیم و با نماز و ذکر و دعا و صدقه و امثال آن شب را به صبح رسانیم. مطلب دوم هم مسئله مشخص شدن مقدرات هر فرد در طول سال است. که به آن می پردازم.
در علوم و معارف عقلی بیان شده که علاوه بر این دنیا که عالمی مادی است، عوالم دیگری همچون عالم مثال و عالم عقل وجود دارد که غیر مادی است. شرح و توضیح این بحث در جای خود بیان شده است و فقط اشاره ای کردم. مطلب دیگری که حکما بیان می کنند اینست که:
تجلی حقایق هستی در عوالم مختلف به صورتهای گوناگون و متناسب با هر نشئه و عالمی تحقق میپذیرد و از همین رو مقید و محدود به قیود همان عالم می شود، که (و ان من شیئ الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم[3]: و هیچ چیز نیست مگر آنکه گنجینههاى آن نزد ماست، و ما آن را جز به اندازهاى معین فرو نمىفرستیم.
مثلا اگر انسانی در این دنیا در تاریخ معین متولد و در تاریخ مشخصی فوت می کند، این محدودیت زمانی مربوط به نحوه وجود او در این عالم است و ممکن است در عوالم دیگر وجود او به گونه ای دیگر باشد.
سرنوشت این دنیا و ما انسانها نیز از این قاعده مستثنی نیست و چون این عالم زمانی است، به ناچار هر چیزی که در آن تحقق میابد به ناچار برایش زمانی معین میگردد و آغاز و انجامی دارد. اگر در عالم علم الهی تقدیر انسانها قبل از خلقت آنها برایشان رقم خورده- تقدیری که هر کس با اراده خویش آن را انتخاب میکند، نه اینکه جبری در کار باشد- این تقدیر متناسب با همان عالم است و فرا زمانی و فرا مکانی میباشد. اما همین تقدیر و سرنوشت برای اینکه در مسیر جریان خود بیفتد باید به این عالم زمانی وارد شده و مقید به آغاز و انجامی شود. شب قدر زمانی است که به این منظور انتخاب شده است.
مقدرات کلی هر فرد که به صورت کلی در عالم علم الهی رقم خورده است، برای اینکه در بستر زمان بیاید، به بخشهای زمانی یک ساله تقسیم می شود و سهم هر سال در این شب مسیرسرنوشت و تقدیر ما از عوالم بالاتر تنزل پیدا کرده و به جریان می افتد. اینکه چه کسی بیمار شود یا از بیماری شفا یابد، اینکه چه کسی ازدواج کند یا از همسرش جدا شود، اینکه چه کسی در کار و تجارت خود سود یا ضرر کند، اینکه چه کسی فرزند دار شود یا عزیزی را از دست بدهد و این قبیل مسائل که به عنوان تقدیر مطرح است در این شب تنزل پیدا می کند.[4]
گویا ملائکه که کاردانهای دستگاه الهی هستند، مامور به جریان انداختن این تقدیرات در این شب هستند. تمام شب فرشتهها در رفت و آمدند. چگونه این کار را انجام می دهند، در منابع توضیح داده نشده و روشن نیست اما نکته مهمی که در روایات آمده و جای تامل فراوان دارد اینست که آنها در محضر امام معصوم در هر دوره مشرف می شوند. هنگامی که قرآن می فرماید: «تنزل الملائکه و الروح» این سوال مطرح می شود که محل نزول این فرشتهها کجاست. روایات اهل بیت علیهم السلام می گوید: محضر امام.
توجه کنید:
1- در حدیثى آمده است که از امام باقر س?ال شد: " آیا شما مىدانید شب قدر کدام شب است؟ فرمود:کیف لا نعرف و الملائکة تطوف بنا فیها ؛ چگونه نمىدانیم، در حالى فرشتگان در آن شب در گرد ما دور مىزنند[5]
2- در کافی از امام باقر علیه السلام روایت شده که: «انه لینزل فی لیله القدر الی ولی الامر تفسیر الامورسنه سنة سنة»
در شب قدر به ولی امر(امام عصر) تفسیر حوادث هر سال نازل می شود.[6]
از مسئله فزونی یافتن ثواب اعمال خیر که بگذریم، حقیقت شب قدر و حادثه مهمی که در بطن آن اتفاق میافتد اینست که ارتباطی معنوی میان عوالم اعلی با زمین و به واسطه فرشتگان مقرب الهی حاصل می شود. نزول فرشتگان الهی بر قلب مطهر امام زمام «عجل الله تعالی فرجه الشرف» از سر شب تا طلوع فجر ادامه دارد.
قدر شبی است که یک سمت آن توحید است و سر دیگرش ولایت. قدر شبی است که آسمانیان به زمین می آیند و مهمان بهترین خلق خدا می شوند. شب قدر در واقع شب امام زمان علیه السلام است و حقیقت این شب را او میداند و بس.
آری، چه مناسب است که در این شب عزیز در کنار ادعیه و اذکار وارد شده، توسل و توجهی به آن وجود نازنین داشته باشیم، باشد که عنایتی کند و دستگیری فرماید.
پی نوشت ها :
1- دخان3
2- دخان 4
3- حجر21 ترجمه فولادوند
4- در روایات ذیل آیه 4 سوره دخان این مطلب به روشنی بیان شده است. از جمله بنگرید به: تفسیر نورالثقلین4/624 ح 15.
تعبیر به تنزل از آن رو ست که رتبه عالم ماده که ما در آن هستیم از همه عوالم پایین تر است.
5- تفسیر البرهان4/488
6- نورالثقلین5/635
فضایل امیر مومنان صلوات الله علیه بیش از هر کس دیگری که در کنار پیامبر صلی الله علیه و آله زیسته است، میدرخشد و ما چه به شهادت تاریخ و چه به شهادت برهان های محکم دینی، او را برترین فرد پس از رسول خدا میدانیم. این شناخت و ارادت که ما به آن حضرت داریم، حاصل زحمات علماء در طی قرون متمادی است؛ اما از این نکته نباید غافل بود که فاصله زمانی و مکانی ما با امیرمومنان صلوات الله علیه نیز مزید این امر است. به عبارت دیگر، این ادعای سختی است که "اگر در کنار حضرت امیر صلوات الله علیه میبودیم، جزو یاران وفادار آن حضرت میشدیم".
نمی از دریای فضایل مولا
شیخ عباس قمی آنجا که درباره فضایل امیرالمومنین صلوات الله علیه دست به قلم میشود، در کتاب منتهی الآمال مینویسد که "جرأت نبود که قلم بر دست گیرم و در این باب چیزی نویسم لیکن چون حضرت امیر المومنین صلوات الله علیه معدن کرم و فتوت است، رجاء واثق آن است که بر من ببخشاید و این مختصر خدمت را قبول فرماید".
سپس در فضایل آن حضرت مطالبی مینویسد که ما سر فصل آن ها را میآوریم:
وجه اول – جهاد و شجاعت او در میدان های نبرد.
وجه دوم- او داناترین مردم بود.
وجه سوم – دلالت آیه تطهیر و آیه مباهله بر عظمت آن جناب.
وجه چهارم – کثرت جود و سخاوت.
وجه پنجم – کثرت زهد آن جناب.
وجه ششم – او عابدترین مردم بود.
وجه هفتم – او بردبارترین و عفو کننده ترین مردمان بود.
وجه هشتم – حسن خلق و شکفته روئی آن حضرت.
وجه نهم – پیشقدم ترین مردم در ایمان به خدا و رسول.
وجه دهم – فصیح ترین گویندگان.
وجه یازدهم – صاحب معجزات.
سطح بالا بودن به معنای استفاده دائمی از امور خارق العاده و معجزهآسا نیست. اگر از فضایل پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام و توانمندی های آنها بشنویم، به ایشان به شکل "انسان های خاص" نگاه میکنیم؛ این در حالی است که آن بزرگواران در میان مردم زمان خود، کاری نمیکردند که به شکل "خاص" دیده شوند و در نظر مردم ناآگاه، افرادی کاملاً عادی به نظر میرسند
پنج درس سطح بالا از یک انسان سطح بالا
علاقمندان به مطالعه تفصیلی را به آن کتاب و دیگر کتاب ها در این زمینه ارجاع میدهیم اما در اینجا میخواهیم بیندیشیم که این شخص که بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله، برترین انسان بوده است، در جامعه چه جایگاهی داشته است. در اینجا با نگاهی مختصر به تاریخ، میخواهیم درس های آموزندهای بگیریم.
درس اول – سطح بالا بودن به معنای مقبولیت اجتماعی نیست
شنیدهایم که بعد از کشته شدن عثمان، مردم دور آن حضرت را گرفتند و مصرانه از ایشان خواستند که حاکمیت را بپذیرد؛ اما این مردم بیست و پنج سال قبل کجا بودند؟ ارتباطات آن حضرت در دوران بیست و پنج ساله خانه نشینی به حدی محدود است که در تاریخ مطلب زیادی در آن باره یافت نمیشود. به عبارت دیگر، آن حضرت مشغول امور شخصی بود و افراد اندکی با آن حضرت ارتباط گرم داشتند و در چشم دیگران ایشان مانند یک فرد عادی بود؛ نه یک فرد خاص با مشهوریت.
از اینجا میآموزیم که حرکت در راستای حضرت علی علیه السلام، لزوماً محبوبیت عمومی به همراه نمیآورد. بنابراین شیعه امام علی علیه السلام از تنهایی خود هیچ احساس ضعف و سرشکستگی نمیکند.
درس دوم – سطح بالا بودن به معنای شناخته شده بودن نیست
واقعیت این است که شناخت ما به حضرت امیر علیه السلام، بعد از فاصله چندین قرنه ی ما با ایشان می باشد و ادعای سختی است که بگوییم اگر همزمان با ایشان زندگی میکردیم نیز همین مقدار به ایشان شناخت داشتیم. در حدیثی از پیامبر صلی الله علیه و آله منقول است: «ای علی! جز خدا و من، کسی حقیقت تو را به درستی نشناخته است». (بحار الانوار، ج39، ص84)
از اینجا میآموزیم که اگر ویژگی های مثبتی داریم که برای مردم ناشناخته ماندهاست، نباید احساس ضعف کنیم و نباید همت اصلی خود را صرف شناساندن خود به دیگران کنیم. شیعه امام علی علیه السلام از اینکه مردم قدر او را نشناسند و در فضای خبری رسانهها نامی از او به میان نیاید، احساس سرخوردگی نمیکند. یکی از شیعیان مولا، صحابی گرانقدر ابوذر غفاری بود. از امام صادق علیه السلام نقل شده است که جبرئیل به پیامبر صلی الله علیه و آله گفت: او در آسمان شناخته شده تر است تا در زمین.(بحار الانوار، ج22، ص407)
درس سوم – سطح بالا بودن لزوماً به معنای خوشنامی نیست
بداندیشیها، حسادت ها و کینهها، همواره باعث میشده است که آن حضرت توسط جاهلان ملامت شود و تهمت های ناجوانمردانهای به ایشان اصابت کند. این اتفاق ها حتی در زمان حضور پیامبر صلی الله علیه و آله هم رخ میداد و بعد از ایشان به شکل شدیدتری ادامه یافت و حتی مرگ آن حضرت نیز به این جریان پایان نداده است.
خود آن حضرت از این ملامت ها که در راه خدا میشنید، ترس به خود راه نمیداد و مصداق این آیه بود که "لا یخافون فی الله لومة لائم"؛ شیعیان آن حضرت نیز چنین اند. بنابراین اگر راهمان درست باشد و یقین داشته باشیم، ملامت دیگران نباید باعث سستی ما شود. درس مهم دیگر آن است که هر چه میشنویم را نباید باور کنیم، چرا که بسیار پیش میآید که منافع حزبی و کینههای شخصی سبب آن بدگوییها شده باشد.
اگر ویژگی های مثبتی داریم که برای مردم ناشناخته ماندهاست، نباید احساس ضعف کنیم و نباید همت اصلی خود را صرف شناساندن خود به دیگران کنیم. شیعه امام علی علیه السلام از اینکه مردم قدر او را نشناسند و در فضای خبری رسانهها نامی از او به میان نیاید، احساس سرخوردگی نمیکند
درس چهارم – سطح بالا بودن به معنای استفاده دائمی از امور خارق العاده و معجزهآسا نیست
اگر از فضایل پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام و توانمندی های آنها بشنویم، به ایشان به شکل "انسان های خاص" نگاه میکنیم؛ این در حالی است که آن بزرگواران در میان مردم زمان خود، کاری نمیکردند که به شکل "خاص" دیده شوند و در نظر مردم ناآگاه، افرادی کاملاً عادی به نظر میرسند.
درسی که از اینجا میآموزیم آن است که از کنار انسان ها به سادگی نگذریم و بر مبنای ظاهر آنها دست به قضاوت نزنیم زیرا اولیاء خدا اهل نمایشگری نیستند. چه بسا افراد سطح بالایی که در امور ظاهری و اجتماعی، بسیار عادی رفتار میکنند.
درس پنجم – سطح بالا بودن به معنای همراه طلبی مصرانه نیست
در روایات آمده است که "مثل الامام مثل الکعبة" و شباهت امام به کعبه از این جهت است که کعبه به سراغ مردم نمیآید بلکه مردم باید به سراغ آن بروند. از این رو شخص سطح بالایی مثل حضرت امیر علیه السلام، تا حدّ وظیفه با مردم سخن میگوید و دعوت میکند؛ اما در زمانهای که مردم ایشان را نخواهند، او به دنبال مردم نمیدود؛ بلکه در جایگاه خود باقی میماند و تا زمان بلوغ فکری مردم صبر میکند.
از اینجا میآموزیم که نباید توقع داشته باشیم که صاحبان خرد و مومنان سطح بالا، به دنبال معرفی و یار جمع کردن برای خود باشند. ملاک بزرگی آن نیست که اطراف شخص شلوغ باشد.
درس دیگر آنکه حمایت و حرکت به سوی حق داران را ما باید وظیفه خود بدانیم نه اینکه متوقع باشیم که مقدمه آن از جانب آن ها صورت بگیرد. مثلاً اگر در امر دین خود سوال هایی داریم، این وظیفه ماست که به سراغ عالمان دین برویم و نباید توقع کنیم که در خانه نشسته باشیم و آنها به دنبال چارهجویی مشکلات فکری ما باشند.
شب قدر رسید ... وارد هیئت میشوم ... طبق روال سالهای قبل ... همان حسینیه ... همان واعظ ... همان مداح ... خدا را سپاس که توفیق دوباره خواندنش را نصیبم میکند.
به کناری میروم ... مینشینم ... هر کس حال خود را دارد ... آنسوتر دختری را میبینم که دست در دست مادرش وارد میشود ... دیگری همراه خواهرش ... آن یکی طفلی در بغل دارد ... به گوشهای خیره میشوم و منتظر میمانم تا سخنرانی شروع شود ... چند دقیقهای مانده است ... برای لحظهای به یاد کسانی افتادم که شاید دوست داشتند اکنون همراه من باشند و مناجات بخوانند اما نمیتوانند. پدر بزرگها، مادر بزرگها، پدران، مادران، خواهران، برادران، خالهها، داییها، عموها، عمهها، دوستان و آشنایانی که سالهای پیش را با هم به مجالس میآمدیم. خاطرات گذشته مثل پرده سینما از مقابل چشمانم عبور میکند. به یاد دوستی افتادم که سال پیش با هم شب قدر را در همین مکان سپری کردیم.
دوستی مهربان و بیریا که امشب را به دلیل سانحهای غیر منتظره بر روی تخت بیمارستان سپری میکند. به راستی نه من و نه خودش گمان نمیکردیم تقدیر امسالش قطع نخاع شدن و بستری گشتن در بیمارستان باشد ... اشک در چشمانم حلقه میزند. یاد پدر و مادرم بخیر.
آن سالها مثل همین کودکان دست در دست آنان به هیئت میآمدم. وقتی خسته میشدم نوازشهای مادر آرامش بخش جانم بود. وقت سخنرانی چنان با دقت گوش میکرد که گویا واعظ تنها برای او سخن میگوید. نکات مهم را یادداشت میکرد و فردای آن روز با هم مرور میکردیم.
یادش بخیر هنگام خواندن جوشن کبیر چنان با سوز دل خدا را میخواند گو اینکه دیگر باری وجود ندارد. و اکنون دیگر نیست تا صدای الهی العفو گفتنهایش بند دلم را پاره کند ... روحت شاد مادرم ... روحت شاد پدرم ... نیت میکنم امشب را به نیت آنانی احیا بدارم که دوست داشتند اکنون در کنارم باشند. خدایا از ما قبول فرما.
برای لحظهای به خود میآیم ... اگر این شب قدر آخرم باشد چه کنم؟! ... چه تضمینی وجود دارد سال آینده زنده باشم و بتوانم مناجات کرده و قرآن بر سر گذارم ... از کجا معلوم وقتی پایم را از در بیرون میگذارم تصادف نکنم؟! ... شاید سال آینده مانند دوستم در بستر بیماری بودم ... و هزاران شاید دیگر ... چه کارها که نکردهام ... چه کارها که میخواهم انجام دهم اما هنوز نتوانستهام ... در دورهای که مرگهای آنی زیاد شده است از کجا معلوم من نیز مجال نفس کشیدن دوباره را داشته باشم ... حسرتی عظیم تمام وجودم را فرامیگیرد ... ترس از تاریکی قبر ... تنهایی روز قیامت ... آتش دوزخ ... و از همه بدتر روسیاهی در مقابل خدا، پیامبر و ائمه (علیهم السلام) ... خدایا به فریادم برس من جز تو کسی را ندارم ...
به راستی اگر آنانی که امسال زیر خروارها خاک خوابیدهاند میدانستند که آخرین شب قدر خود را میگذرانند باز هم همانگونه بودند؟! باز هم سستی میکردند و با خستگی دعا را میخواندند. باز لحظه لحظه صفحات دعا را مرور میکردند تا زودتر تمام شود و به خانه برسند و سحری خورده و بخوابند ... نه! هرگز ... باید عبرت گرفت ... باید امشب را غنیمت شمارد که شاید فردایی در کار نباشد ... .
سخنرانی شروع میشود ... این بار با دقتی بیش از گذشته گوش میدهم ... چه زیبا سخن میگوید ... از نماز صحیح میگوید ... از اینکه خدا بندگانش را دوست دارد و توقعی جز بندگی از آنان ندارد ... به راستی چهار رکعت نماز صحیح چقدر وقت از من میگیرد که این قدر خواندنش برایم مشکل است ... چرا هنگام خواندن نمازهایم با خود نمیاندیشم که شاید این نماز آخرم باشد ... آن وقت حتما رنگی دیگر خواهد داشت ... خدایا توفیق عمل صحیح نصیبم کن ... .
جوشن کبیر شروع میشود ... هربار برایم بسیار طولانی بود اما امسال چقدر کوتاه به نظر میرسد. دوست دارم بخوانم و بفهمم. چقدر نامهای خدا زیباست. تاکنون اینطور با دقت آنها را نخوانده بودم. یا رب البیت الحرام ... یعنی میشود امسال تقدیرم را سفر حج قرار دهی؟! چقدر دلم پر میکشد برای مسجد الحرام، برای بقیع، برای قبر پیامبر ... چقدر دلتنگ شدهام برای نفس کشیدن در صحرای عرفات ... خدا روزیام کن ... اینبار را میخواهم بیایم گو اینکه آخرین بارم است ... خدایا کربلا و مشهد نصیبم کن ... عارفا بحقهم.
چراغها خاموش میشود ... چه زود گذشت ... قرآنها را بر سر نهادیم ... اشک امانم را بریده است ... خدایا تو را به حق بهترینهایت قسم میدهم دستم را بگیر. کمکم کن باز گردم. پشیمانم ... نادمم ... جز تو پناهی ندارم ... خدایا به حق اولیای پاکت تقدیر امسالم را خوب زندگی کردن قرار ده.
تمام شد ... چراغها روشن میشود ... مردم پراکنده شدند ... اما من هنوز نشستهام ... نمیخواهم بروم ... اگر در این رفتن بازگشتی نباشد چه؟! ... تا سال آینده چه خواهد شد؟ تنها خدا داند ... .
از مجلس که خارج میشوم حال دیگری دارم. نمیدانم! خوفی همراه با نوری از امید. خدایا با تو عهد میبندم از این پس بهتر زندگی کنم. سعی میکنم بهتر از قبل عبادتت کنم. بیشتر تو را بخوانم. بیش از پیش به بندگانت خدمت کنم. کینهها را کنار گذارم. دوستیها را تازه کنم. حق آنان که به گردنم حقی دارند ادا کنم. اسراف نکنم. راست بگویم و راست زندگی کنم ... شاید دیگر مجالی برای جبران نباشد ... خدایا کمکم کن.
و من الله التوفیق
به یاری خداوند طی سالیان اخیر بر سر سفره زندگی سراسر افتخار مولی علی (ع) نشستیم و گلگشتی در آن زندگی پربار داشتیم.
اینک قسمت پایانی این زندگی سعادتمندانه یعنی شهادت مولی علی (ع) را به نگاه می نشینیم.
شهادت در فرهنگ امام علی (ع) باختن نیست، بردن است.
شهادت در فرهنگ امام علی (ع) به آب رسیدن لب تشنه است.
شهادت در فرهنگ امام علی (ع) یافتن گمگشته است.
شهادت در فرهنگ امام علی (ع) امید زندگی است; آرزو است!
و بالاخره شهادت در فرهنگ مولی همان است که قرآن فرمود: «فوز عظیم » برندگی بزرگ.
پیشگویی پیامبر از شهادت امام علی (ع)
شهادت مولی علی (ع) را پیامبر اکرم (ص) به هنگام نزول آیه 1 و 2 سوره عنکبوت پیشگویی کرده بود، که سخن از امتحان است.
مولی علی (ع) با یادآوری خاطره ای از پیامبر، مسئله شهادت خود را پرسید.
فرمود آیا پس از اتمام «جنگ احد» که من سعادت شهادت را نداشتم، و بر من گران آمد، شما نفرمودید بشارت باد بر تو که شهادت در انتظارت نشسته است؟ !
پیامبر (ص) فرمود: همینطور است! حال بگو «فکیف صبرک اذن » در آن هنگام صبرت چگونه است؟
مولی (ع) گفت: شهادت جای شکیبایی و صبر ندارد، بلکه جای شکر و سپاس دارد. (1)
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب قدر که این تازه براتم دادند
در روایتی جابر بن عبدالله انصاری آورده است که پیامبر (ص) به امام علی (ع) فرمود: تو جانشین منی و تو را خواهند کشت و سرانجام این محاسنت به خون سرت خضاب خواهد شد. (2)
در روایتی آمده است عائشه گوید: «رایت النبی التزم علیا و قبله » پیامبر را دیدم، علی (ع) را در آغوش گرفته، او را می بوسد و می فرماید: «بابی الوحید الشهید» پدرم فدای شهید تنها! (3)
در روایاتی پیامبر (ص) قاتل امیرمؤمنان علی (ع) را شقی ترین مردم و یا شقی ترین این امت نامیده است. (4)
آگاهی امام علی (ع) از شهادت خود
و شخص امیرمؤمنان علی (ع) نیز بارها شهادت خود را پیشگویی کرده بود و فرموده بود که محاسنم به خون سرم خضاب خواهد شد و کاملا قاتل خویش را می شناخت!
در آخرین ماه رمضان عمر مبارکش، که در شب بیست و یکم آن به شهادت رسید فرمود:
«اتاکم شهر رمضان و هو سید الشهور و اول السنة » ماه رمضان فرا رسید که بهترین ماهها است و اول سال «سالکان الی الله » است «و فیه تدور رمی السلطان » آسیاب ذات مقدس ربوبی در آن می چرخد، کنایه از آنکه خداوند احسانش را بین بندگان خود به گردش درآورده است. «الا و انکم حاجوا العام صفا واحدا و آیة ذلک انی لست فیکم » امسال حج انجام می دهید به آن نشانه که دیگر علی را در جمع خود نمی بینید. (5)
امام علی (ع) یک عمر بی صبرانه در انتظار شهادت بود و در آخرین رمضان حال و هوای دیگری داشت، هر روزی که از ماه رمضان می گذشت، زمان وصل حضرت نزدیک می شد، او حال ویژه ای می یافت.
وعده وصل چون شود نزدیک
آتش عشق بیشتر گردد
شب نوزدهم میهمان دخترش «ام کلثوم » بود و با ساده ترین افطار، روزه اش را به اتمام رساند و تا صبح بیدار بود.
دخترش به بابا عرض کرد: «ما هذا الذی قد اسهرک؟» چرا امشب بیداری؟ چه حادثه ای بیدارت نگاه داشته است؟
حضرت فرمود: «انی مقتول لو قد اصبحت » به هنگام صبح بر من ضربت خواهند زد، ضربتی که به شهادت ختم می گردد. (6)
آن شب جهان هستی نگران علی (ع) بود! مرغابیها به هنگام خروج مولی از خانه ناله زدند، گوئیا به آنان الهام شده بود که مولی را از دست می دهند.
مولی به نماز صبح ایستاد، سوره حمد را خواند، سپس سوره انبیاء را آغاز کرد و یازده آیه خوانده بود که ناگاه اشقی الاولین والآخرین، ضربت بر فرق نازنینش فرود آورد. (7)
به نماز بست قامت که نهد به عرش پا را
به خدا علی نبیند به نماز جز خدا را
به نماز آخرینش چه گذشت من ندانم
که ندای دعوت آمد شه ملک لافتی را
همه اهل بیت عصمت زسرا برون دویدند
ابتا و واعلیا بنمود پر فضا را
تنها جمله ای که به هنگام فرود آمدن ضربت بر فرق نازنین علی (ع) از حضرت شنیده شد، این بود که «فزت و رب الکعبة » به خدای کعبه رستگار شدم! (8)
«فائز» برنده مرحله پایانی مسابقه است و فرق آن با «فلاح » این است که فلاح از بند رستن است. چه بسا کسانی که در مراحلی از یک مسابقه برنده باشند، اما سرانجام در مرحله پایانی ببازند، برنده واقعی آن است که در مرحله پایانی و به اصطلاح «فینال مسابقات » مدال پیروزی را نصیب خود سازد، و امام علی (ع) خود را برنده این مرحله می داند.
رفتار مولی در فاصله ضربت تا شهادت
و اینک فهرستی از رفتار مولی (ع) از زمان ضربت تا شهادت:
1- گفتن جمله «فزت و رب الکعبة » به هنگام فرود آمدن ضربت.
2- فرمود: «لایفوتنکم الرجل » ابن ملجم را دستگیر کنید. (9)
این بزرگترین توطئه گر و شقی ترین که انسانیت را به ماتم نشاند، نباید از معرکه بگریزد، باید دستگیر گشته به سزای جنایت ننگین خود برسد.
3- سفارش به برخورد انسانی با قاتل «اطیبوا طعامه و الینوا فراشه » (10) غذاهای خوب و بستر نرم به او دهید.
بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من
چو اسیر توست اکنون، به اسیر کن مدارا
و در روایتی هست فرمود: «اطعموه من طعامی و اسقوه من شرابی » (11) از همان غذایی که به من می دهید و با همان نوشیدنی که از من پذیرایی می کنید، از قاتلم پذیرایی کنید.
4- سفارش فرمود: «ایاکم و المثله...» او را شکنجه نکنید، اعضایش را نبرید، نگوئید چون علی را کشته باید او را تکه تکه کنیم که پیامبر (ص) فرمود: سگ هار را هم مثله نکنید. (12)
5- فرمود ابن ملجم را نزدم بیاورید، او را نزد مولی آوردند.
حضرت به او فرمود: «ای عدوالله لم احسن الیک » هان دشمن خدا آیا به تو احسان نکردم؟
گفت: بله.
سپس فرمود: «فما حملک علی هذا؟» چه چیزی تو را به این جنایت واداشت؟
این شقی پست پاسخ داد که شمشیرم را چهل روز تیز کردم و از خدا خواستم که بدترین خلق خدا را با آن بکشم!
مولی علی (ع) فرمود: تو خود بدترین خلق خدایی و با همین شمشیر کشته خواهی شد. (13)
6- برای مولی طبیب آوردند، طبیب تا زخم مولی را دید گفت: «وصیتی دارید بفرمائید» که دیگر کار تمام است و زخم به مغز رسیده است. (14)
طبیبا وامکن زخم سرم را
مسوزان قلب زینب دخترم را
ببند آنگونه زخمم را که در قبر
نبیند فاطمه زخم سرم را
در و دیوار مسجد هست شاهد
که من گفتم اذان آخرم را
وداع زندگی را گفتم آنروز
که زد در کوچه قنفذ همسرم را
7- برخی از سفارشها و وصایایی که در این مدت فرموده است عبارتند از:
1- سفارش به تقوی و پرهیز از دلبستگی به دنیا و زهد در آن.
2- کار برای خدا.
3- یار مظلوم و دشمن ظالم بودن.
4- دعوت به نظم و برنامه ریزی در زندگی.
5- تلاش برای ایجاد آشتی و صفا در جامعه.
6- سفارش به زندگی و تامین نیاز یتیمان.
7- سفارش به همسایه شایسته بودن.
8- سفارش به انس و عمل به قرآن.
9- سفارش به نماز.
10- سفارش به خانه خدا و حج.
11- سفارش به جهاد با مال و جان و زبان در راه خدا.
12- سفارش به صمیمیت و دوستی و پرهیز از قهر و کینه توزی.
13- سفارش به اینکه در قصاص ابن ملجم زیاده روی نشده، او را به یک ضربت بکشید که او بیش از یک ضربت نزده است.
14- سفارش به زکوة.
15- سفارش به رسیدگی به مشکل فقرا و محرومان.
16- سفارش به حمایت از ذریه پیامبر و دفاع از آنها.
17- سفارش به تکریم اصحاب شایسته پیامبر اکرم (ص) .
18- سفارش به برخورد شایسته با زنان.
19- سفارش به انجام فریضه امر به معروف و نهی از منکر و اینکه پیامدترک آن بسیار وخیم است.
20- سفارش به توحید و دوری از شرک به هر نوع آن.
21- سفارش به برپایی سنت پیامبر (ص) .
22- سفارش به حریم نگهداری برای ذات تقدس ربوبی در آشکار و نهان.
23- سفارش به روزه که زکات بدن است.
24- سفارش به شرکت در مجالس ذکر و یاد خدا.
25- سفارش به گذشت.
26- سفارش به زندگی انسانی با مردم. (15)
اینها برخی از وصایای مولی علی (ع) چه به صورت جمعی و یا به صورت فردی در این مدت بوده است.
8- اندکی قبل از شهادت فرمود: مرگ برای من میهمان ناخوانده و ناشناس نیست، مثل من و مرگ، مثل لب تشنه ای است که بعد مدتها به آب برسد و همانند کسی است که گمشده ارزشمندی داشته باشد و بعد مدتها آن را بیابد. (16)
9- و سرانجام آخرین جمله ای را که فرمود و به دیدار خدا رفت این بود که: «اشهد ان لا اله الا الله وحده لاشریک له و اشهد ان محمدا عبده و رسوله » این جملات را گفت و در شب جمعه 21 رمضان سال چهل هجرت جهان انسانیت را به داغ نشاند و به فراق ابدی خود مبتلا ساخت. (17)
گفتنی ها در این زمینه بسیار است و علی (ع) دریاست و ما قطره ای ناچیز!
قلم در برابر کوه فضائل و شخصی که بر شاخسار فضائل نشسته، اظهار عجز می کند و زبان حالش این است که:
کتاب فضل تو را آب بحر کافی نیست
که تر کنم سر انگشت و صفحه بشمارم
پس همان به، که قلم را واگذاریم و از روح بلند مولی (ع) استمداد کنیم که همه ما را پیرو شایسته اش قرار بدهد. آمین رب العالمین.
پی نوشت ها:
1. نهج البلاغه، خطبه 156; بحارالانوار، ج 41، ص 7.
2. المعجم الکبیر، ج 2، ص 247.
3. تاریخ دمشق، ج 42، ص 549.
4. اسد الغابة، ج 4، ص 110; تاریخ دمشق، ج 42، ص 550; السیرة النبویة ابن هشام، ج 2، ص 249.
5. الارشاد، ج 1، ص 320; المناقب ابن شهر آشوب، ج 2، ص 271.
6. الارشاد، ج 1، ص 16; اعلام الوری، ج 1، ص 310.
7. موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج 7، ص 239.
8. بحارالانوار، ج 42، ص 288.
9. الامامة والسیاسة ج 1، ص 180.
10. انساب الاشراف، ج 3، ص 256; الامامة والسیاسة، ج 1، ص 181.
11. کشف الغمة، ج 2، ص 59.
12. نهج البلاغه، نامه 47; الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 435.
13. تاریخ طبری، ج 5، ص 145; الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 435.
14. مقاتل الطالبیین، ص 51; الاستیعاب، ج 2، ص 221.
15. موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج 7، از صفحه 254 تا صفحه 263.
16. نهج البلاغه، نامه 23; بحارالانوار، ج 42، ص 254.
17. بحارالانوار، ج 42، ص 290.
در تدوین این مقاله، از کتاب ارزشمند موسوعة الامام علی بن ابی طالب (ع) ج 7، بهره فراوان بردم.
در برخی از احادیث آمده است که راوی به امام جعفر صادق (علیه السّلام) می گوید:
درباره شب قدر، به من اطلاعاتی بدهید! آیا این شب، فقط در روزگاران گذشته ] مثلا روزگار حیات پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) [ بوده است ] و اکنون دیگر نیست [، یا اینکه شب قدر، در هر سال، هست؟ امام می فرماید: لو رفعت لیله القدر، لرفع القرآن - اگر شب قدر را بردارند، قرآن را نیز بر می دارند.1
این بیان امام صادق (علیه السّلام) اشاره است به فلسفه غایی نزول انسان به زمین. جهان ارضی، از آنرو منزلگاه انسان قرار داده شد، تا انسان در این منزلگاه، آزمایش شود، و کامل و ناقص، و سعید و شقی، از هم باز شناخته آید، و سرانجام، انسان به حرکت تکاملی و کمالی بپردازد، و به سوی خدا برود. این امر مستلزم برقرار بودن جهان ارض است. برقرار بودن جهان ارض، مستلزم حکمت و تقدیر، و اجرا و تدبیر است، و این همه مربوط به شب قدر و تنظیم امور، و حضور ولی و حجت است. پس از برقرار شدن اینها همه، کتاب شناخت و عمل لازم است. پس حکمت بقای جهان ارضی، حرکت تکاملی انسان است، در رابطه با کتاب و حجت. و چون برداشتن شب قدر، به منزله بر هم زدن جهان ارضی است، این است که در صورت برداشته شدن شب قدر، قرآن نیز برداشته خواهد شد. و تکلیفی و فعلی و حرکتی باقی نخواهد بود. پس تا جهان هست، شب قدر هست، و تا شب قدر هست، قرآن است. و تا این دو هست، حجت هست، که صاحب شب قدر هست، و حامل علم قرآن. و تا این هر دو هست، امکان حرکت و فعل و تکامل هست. و هر حرکت و فعلی، در صورتی تکامل و کمال است، که به پیروی از این دو انجام یابد، و در خط تعلیمی و ارشادی این دو (کتاب و حجت) قرار داشته باشد - آری: ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا .
بدینگونه این بیان امام نیز اشاره است به همان حکمت عمیق، و راز عظیم وجود و ارتباط و امتزاج هدایت تکوینی و هدایت تشریعی، و رابطه مستقیم حجت صامت - یعنی: قرآن ، با حجت ناطق - یعنی: امام. و این تعلیم، توضیح سخن معروف پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است، در حدیث ثقلین ، که در پیش ذکر شد. در بسیاری از متون حدیث ثقلین این جمله نیز آمده است:
لن یفترقا حتی یردا علی الحوض.
- این دو نهاد گرانبها (که در میان امت می گذارم و می روم، یعنی: قرآن و امام)، تا روز قیامت، که در لب حوض کوثر، نزد من باز آیند، از یکدیگر جدا نشوند.
در پایان این بحث، مطلب عظیم دیگری قابل اشاره است و آن مطلب، رابطه علم امام است با شب قدر از سویی، و با قرآن کریم از سویی دیگر. آیا آن چه از امور و مقدرات، در شب قدر، بر امام عرضه می گردد، و در مرحله تحقق و اجرا، به دست امام اجرا می شود، در چه ارتباطی با قرآن کریم، و آیات، و علوم و کلمات، و اسرار قرآن قرار دارد؟ این مسئله، از نظر شناخت ابعاد گوناگون قرآن کریم، و بواطن آیات، و قدرتهای نهفته در آنها، اهمیت بسیار دارد. خواص واقعی آیات، که گاه در جاهایی ذکر شده است - به این شناخت بستگی دارد، و تحقق آن خواص نیز، بیشتر، در گرو پیدا کردن علمی از این رشته است.
در تایید این موضوع، یادآوری این امر نیز مفید است، که می بینیم نزول قرآن در شب قدر بوده است، بلکه در سوره قدر و سوره دخان نخست سخن از نزول قرآن، در این شب رفته است، و سپس خود شب قدر و محتوی و حقایق آن بیان گشته است.
علی و شب قدر
امام علی (علیه السّلام) در حدیثی که برخی از مقامات خویش را برای حارث همدانی یاد می کند می گوید: مرا در شب قدر، همه ساله، نیرویی افزون رسد. و این در فرزندانم که نگهبانان دینند، چنان آمدن شب و روز، تا قیامت باقی است 2. امام صادق (علیه السّلام) - به نقل از پدر خویش - گوید:
هنگامی، علی (علیه السّلام) ، سوره انا انزلناه را می خواند، و فرزندانش، حسن و حسین، در نزد او بودند. حسین به پدرش عرض کرد: ای پدر، وقتی تو این سوره را می خوانی، شیرینی و حلاوت دیگری از آن حس می شود؟
علی (علیه السّلام) فرمود: ای فرزند پیامبر و ای فرزند من! من از این سوره چیزی می دانم که تو (اکنون) نمی دانی. چون این سوره فرود آمد، جد تو پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) مرا خواست. وقتی نزد او رفتم، سوره را خواند، آنگاه دست خویش را به روی شانه راست من نهاد و فرمود: ای برادر و وصی من، و ای ولی امت من پس از من، و ای جنگنده بی امان با دشمنان من این سوره، پس از من، از آن تو است، و پس از تو، از آن دو فرزند تو است. جبرئیل - که در میان فرشتگان او برادر من است - حوادث یک سال امت مرا (در شب قدر) به من خبر می دهد. پس از من این اخبار را به تو خواهد داد. و لها نور ساطع، فی قلبک و قلوب اوصیائک الی مطلع فجر القائم - و این سوره، در قلب تو، و در قلب اوصیای تو، همواره، نوری تابناک خواهد افشاند، تا به هنگام طلوع سپیده دمان ظهور قائم.3
لیله مبارکه
شب قدر، در قرآن کریم، علاوه بر سوره قدر ، در سوره دخان نیز مطرح گشته است. در آیات آغاز این سوره، از نزول قرآن در شب قدر، و تعیین امور بر طبق حکمت، سخن رفته است:
انا انزلناه فی لیله مبارکه، انا کنا منذرین. فیها یفرق کل امر حکیم. امرا من عندنا، انا کنا مرسلین.4
- ما قرآن را، در شبی با برکت و خجسته (شب قدر)، فرو فرستادیم، تا خلق را بیاگاهانیم و هشدار دهیم.
در این شب، هر کاری، بر طبق حکمت، فیصله می یابد، و تعیین می گردد. اینهمه به فرمان ماست، که فرشتگان را فرو می فرستیم.
در این آیات نیز، سخن از شب قدر و شب تقدیر و برکت است، و سخن از نزول قرآن است، و فرود آمدن فرشتگان به امر خدا: در این لیله مبارکه، قرآن را فرستادیم. در این شب، هر امری، بر طبق حکمت، فیصله می یابد، و جدا جدا تقدیر و تعیین می شود.
در این آیه نیز، فعل به صورت مستقبل (یفرق) ادا شده است، و دلالت بر استمرار دارد، می فهماند که این تفریق و تحکیم امور، همواره در چنین شبی انجام می پذیرد.
در فصل آینده خواهیم گفت که تنظیم امور، در طول زمانی، مستلزم اجمال و تفصیل است، یعنی: نخست همه امور را بطور کلی تعیین کنند، و سپس جزئیات آن را در جریان تحقق قرار دهند. فرض کنید: شما برنامه و مخارج یک ساله خود را، همراه کارها و وظایفی که دارید، ابتدا در نظر می گیرید و تعیین می نمایید. سپس در طول سال، بر طبق آن برنامه تعیین شده، بطور دقیق و منظم، عمل می کنید. این حقیقت که لازمه طبیعی نظم و تنظیم است، و مربوط است به تفریق امور، یعنی: فیصله دهی وجدانهی یک یک امور و مسائل، در حدیثی یاد شده است. در این حدیث، امام صادق (علیه السّلام) می فرماید:
قال: فیها یفرق کل امر حکیم فکیف یکون حکیما، الا ما فرق 5
خداوند فرموده است: در این شب، هر کاری استوار و با حکمت، معین می شود . و چگونه چیزی، استوار و با حکمت تواند بود، مگر آنچه به طور مشخص، برنامه ریزی و تعیین شده باشد؟
بنابراین، جریان یافتن استوار و منظم امور گوناگون در عالم، با اینهمه ژرفی و پهناوری، با میلیاردها میلیارد اجزا و افراد، و با میلیاردها میلیارد قانون و ناموس چنین است که نخست در برنامه ای دقیق، و تقدیر حکیمانه مقرر می گردد، و سپس در ارتباط با خلیفه خدا در زمین (یعنی: مجری وناظر اجرا)، به مرحله تحقق می رسد. و بدینگونه، این آیات همه دلالت دارد بر استمرار وجود حجت خدا در زمین. و اکنون، حجت خدا در زمین، و واسطه فیض، و ولی مطلق، و به تعبیر شیخ بهاء الدین عاملی: صاحب اسرار خدایی در این جهان 6، امام موعود، قطب دوران، روح جهان، حقیقت زمان، و عدل قرآن، حضرت حجت بن الحسن المهدی است، صلوات الله و سلامه علیه. و او خود، صاحب شب قدر است، و آستان اعلای او، محل فرود آمدن روح و فرشتگان است در شب قدر. در حدیث است که:
مردمان، در شب قدر، در حال نمازند و دعا و مسئلت کردن از درگاه خدا و صاحب این امر، سرگرم است به کار فرشتگانی که نزد او فرود می آیند و مقدرات و امور و پرونده حوادث سال را پیش او می آورند 7
پی نوشت :
1- نورالثقلین، ج 5، ص 621
2- بشاره المصطفی لشیعه المرتضی، ص 4 چاپ دوم نجف.
3- البرهان، ج 4، ص 487
4- سوره دخان آیه 3-5
5- تفسیر البرهان ، ج 4، ص 487.
6- در قصیده معروف او: وسیله الفوز و الامان فی مدج صاحب الزمان ، در این بیت:
امام الوری، طود النهی، منبع الهدی و صاحب سر الله فی هذه الدار.
29 بیت، از این قصیده بلند و زیبا، با ترجمه، در ادبیات و تعهد در اسلام آورده شده است، صفحات 340 - 348.
7- نورالثقلین ، ج 5، ص 641.
همراه با معصومان علیهم السلام در شب قدر
شب قدر در فرهنگ قرآن و روایات از جایگاه بس عظیمی برخوردار است تا آنجا که شب قدر در قرآن برابر با هزار ماه دانسته شده، و شب نزول قرآن، و شب تعیین تقدیرات یکسال و شب مبارک معرفی شده است.
و در روایات هم تعبیرات زیبایی از شب قدر آمده است، همچون شب بخشیده شدن گناهان و اینکه هر کس در آن شب بخشیده نشود، مورد نفرین خدا واقع می شود.(1)(2)
با توجّه به عظمت شب قدر جا دارد که برای نحوه بهره گیری و بهره برداری بیشتر از فیضهای معنوی آن، سیری در سیره پیشوایان معصوم علیهم السلام در شب قدر داشته باشیم. باشد که ره توشه هایی از آن برگیریم.
البته، اذعان داریم که همه حالات معصومان علیهم السلام در این شب با عظمت و ارتباطی که با عالم بالا و ملکوت داشته و دارند، نه قابل درک و فهم غیر معصومان است و نه در تاریخ انعکاس یافته است. آنچه بیان می شود، فقط گوشه هایی از رفتارهای ظاهری آنان است، نه عمق و ژرفای حالات آنها. پس آنچه در پیش رو دارید، گامی است در این مسیر.
الف. عبادت و شب زنده داری
از اعمالی که در طول سال، مخصوصا شبهای مبارک رمضان و علی الخصوص در شب قدر بدان سفارش اکید شده است، اِحْیا و شب زنده داری است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «مَنْ اَحْیا لَیْلَةَ الْقَدْرِ حُوِّلَ عَنْهُ الْعَذابُ اِلَی السَّنَةِ الْقابِلَةِ؛(3)کسی که شب قدر را زنده بدارد، عذاب تا سال آینده از او روی می گرداند.»
و معصومان علیهم السلام همه این سنت حسنه را پاس و گرامی می داشتند و از آن بهره می بردند:
1. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نه تنها در شب قدر بیدار بود، بلکه دهه سوم ماه مبارک رمضان کاملاً بستر خواب را جمع می کرد و به عبادت می پرداخت. حضرت علی علیه السلام در این باره فرموده است: «أنَّ رَسُولَ اللّهِ کانَ یَطْوی فِراشَهُ وَ یَشُدُّ مِئْزَرَهُ فِی الْعَشْرِ الاْءَواخِرِ مِنْ شَهْرِ رَمَضانَ وَ کانَ یُوقِظُ أَهْلَهُ لَیْلَةَ ثَلاثٍ وَ عِشْرینَ وَ کانَ یَرُشُّ وُجُوهَ النِّیامِ بِالْماءِ فی تِلْکَ اللَّیْلَةِ؛(4)رسول خدا صلی الله علیه و آله [این چنین] بود که رخت خواب خویش را جمع می کرد و کمربند [همّت برای عبادت] را در دهه آخر از ماه رمضان محکم می بست و همیشه این گونه بود که اهل و عیالش را در شب بیست و سوم بیدار نگه می داشت و بر روی خواب رفتگان در آن شب آب می پاشید [تا از درک شب قدر، و درک شب زنده داری محروم نشوند].»
حتی در شبهای بارندگی در حالی که مسجد مدینه سقف نداشت، عبادت و شب زنده داری را ترک نمی کرد و دیگران را با رفتار خویش وا می داشت که در همان گل و باران بیدار باشند و نماز گزارند.(5)
3. فاطمه زهرا علیهاالسلام نیز آن قدر عبادت می کرد که امام حسن علیه السلام می فرماید: «ما کانَ فِی الدُّنْیا اَعْبَدَ مِنْ فاطِمَةَ علیهاالسلام ، کانَتْ تَقُومُ حَتّی تَوَرَّمَ قَدَماها؛(7) عابدتر از فاطمه علیهاالسلام در دنیا نبود؛ همیشه این گونه بود که آن قدر به عبادت می ایستاد که پاهای [مبارکش[ ورم می کرد.»
علت نام گذاری او به «زهرا» نیز این است که شبها نور عبادت و شب بیداری او به سوی آسمان می تابید(8) و امّا در شب قدر، حال به خصوصی داشت، نه تنها بیدار بود که بچه ها و فرزندان خویش را نیز وادار می کرد که شب بیدار باشند؛ چنان که در روایتی می خوانیم: «وَ کانَتْ فاطِمَةُ علیهاالسلام لا تَدَعُ اَحَدا مِنْ اَهْلِها یَنامُ تِلْکَ اللَّیْلَةَ وَ تُداویهِمْ بِقِلَّةِ الطَّعامِ وَ تَتَأَهَّبُ لَها مِنَ النَّهارِ وَ تَقُولُ مَحْرُومٌ مَنْ حُرِمَ خَیْرَها؛(9) روش فاطمه علیهاالسلام این بود که هیچ فردی از خانواده خویش را نمی گذاشت در آن شب (بیست و سوم) بخوابد و [مشکل خواب] آنها را با کمی غذا و آمادگی در روز درمان می نمود و می فرمود: محروم است کسی که از خیر [و برکت] آن شب محروم شود.»
4. امام باقر علیه السلام فرمود: «هر کس شب قدر را احیا بدارد، خداوند مهربان گناهان او را می آمرزد.»(10) و شیخ عباس قمی نقل کرده که «امام باقر علیه السلام در شب بیست و یکم و بیست و سوم تا نیمه شب دعا می خواند و آن گاه به نماز می پرداخت.»(11)
او نه تنها خود شب زنده داری و عبادت داشت که به دیگران نیز می فرمود: «مَنِ اغْتَسَلَ لَیْلَةَ الْقَدْرِ وَ أَحْیاها اِلی طُلُوعِ الْفَجْرِ خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ؛(13)کسی که در شب قدر غسل کرده و تا سپیده صبح شب زنده داری کند، گناهانش آمرزیده می شود.»
6. امام حسن عسکری علیه السلام نیز چون پدران خود، اهل مناجاتهای طولانی و شب زنده داری در طول سال و مخصوصا در شب قدر بود.(14) و به شیعیان خود نیز این اعمال را اکیدا سفارش می کرد.
از جمله، می فرمود:«فَلا یَفُوتُکَ إِحْیاءُ لَیْلَةِ ثَلاثٍ وَ عِشْرینَ؛(15)پس بیداری در شب بیست و سوم را از دست نده!»
ب. حضور در مسجد
از مسائلی که معصومان علیهم السلام نسبت به آن حساسیت ویژه نشان داده اند، حضور در مسجد، در شب قدر است. قبلاً اشاره شد که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله حتی در شبهای بارانی و گل بودن مسجد مدینه، حضور در آن را در شبهای قدر ترک نمی کرد. از آن بالاتر، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در دهه سوم ماه مبارک رمضان، شب و روز در مسجد معتکف بود. (این همان سنّت حسنه ای است که در سالهای اخیر در بسیاری از شهرها، از جمله «قم» در ایّام ماه رجب ـ سیزدهم تا پانزدهم - زنده شده است و باید دانست که بهترین زمان برای اعتکاف، ماه مبارک رمضان است.)
امام علی علیه السلام در این زمینه می فرماید: «فَلَمْ یَزَلْ یَعْتَکِفُ فِی الْعَشْرِ الاْءَواخِرِ مِنْ رَمَضانَ حَتّی تَوَفّاهُ اللّهُ؛(16) پس [پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ] همیشه در دهه آخر ماه رمضان در حال اعتکاف بود تا آن وقت که خداوند او را گرفت.»
یحیی بن رزین نقل نموده که «کانَ اَبُو عَبْدِ اللّهِ مَریضا مُدْنِفا فَأَمَرَ فَأُخْرِجَ اِلی مَسْجِدِ رَسُولِ اللّهِ فَکانَ فیهِ حَتّی أَصْبَحَ لَیْلَةَ ثَلاثٍ وَ عِشْرینَ مِنْ شَهْرِ رَمَضانَ؛(17)امام صادق علیه السلام بیماری شدیدی داشت، دستور داد او را به مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله [با همان حال] ببرند. پس حضرت تا صبح شب بیست و سوم ماه رمضان در آنجا باقی ماند.»
موارد فوق نشان می دهد که حضور در مساجد، در شبهای با عظمت قدر خصوصیتی دارد که باید بدان توجه شود. و پیروان اهل بیت علیهم السلام شایسته است که به خوبی از مساجد استقبال نمایند.
ج. مراسم قرآن سرگرفتن
یکی دیگر از اعمال شب قدر که در سیره معصومان دیده می شود و بحمد اللّه، در جامعه تشیّع به خوبی جای خود را یافته است، مراسم قرآن سرگرفتن است. امام صادق علیه السلام در این باره فرمود: «برای سه شب قرآن کریم را مقابل خود قرار دهید و آن را بگشایید و بخوانید: «اَللّهُمَّ اِنّی أَسْئَلُکَ... .»(18)
د. برپایی نماز جماعت
از عباداتی که سخت در اسلام بر آن سفارش شده، مخصوصا در ماه مبارک رمضان، برپایی نماز جماعت است. انس بن مالک از پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله نقل کرده که فرمودند: «مَنْ صَلّی مِنْ اَوَّلِ شَهْرِ رَمَضانَ اِلی آخِرِه فی جَماعَةٍ فَقَدْ اَخَذَ بِحَظٍّ مِنْ لَیْلَةِ الْقَدْرِ؛(19) کسی که از اوّل تا آخر ماه رمضان در نماز جماعت حاضر شود، بهره ای از شب قدر گرفته است.» و امام صادق علیه السلام نیز نماز صبح را به جماعت برگزار می نمود، و بعد از آن تا مدّتی مشغول تعقیبات می شد.(20)
ولی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و یاران او و دیگر معصومان علیهم السلام در سخت ترین شرائط نماز جماعت شب قدر را ترک نمی کردند. حضرت علی علیه السلام می فرماید: «شب بیست و سوم در عین حالی که باران شدیدی آمده بود و مسجد مدینه را گل و آب فرا گرفته بود، رسول خدا صلی الله علیه و آله ما را به نماز وامی داشت.» آن گاه فرمود: «فَصَلّی بِنا رَسُولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله وَ إِنَّ أَرْنَبَةَ اَنْفِهِ لَفِی الطّینِ؛(21) پس رسول خدا صلی الله علیه و آله با ما نماز[جماعت] خواند، در حالی که نوک بینی حضرت در گل [فرو رفته[ بود.»
ه . افطاری دادن و اطعام نمودن
از اعمالی که در ماه مبارک رمضان مورد تأکید قرار گرفته، افطاری دادن به دیگران است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در خطبه معروف شعبانیه می فرماید:«مردم بیدار باشید! کسی که از شما به روزه دار مؤمن در این ماه افطاری دهد، پاداش آزاد نمودن یک برده و بخشش گناهان گذشته را همراه دارد. عرض شد: ای رسول خدا! ما توان افطاری دادن نداریم. حضرت فرمود: بترسید از آتش! ولو با دادن نصف دانه خرما و از آتش بپرهیزید! گر چه با دادن شربت آب باشد.»(22)
امام علی علیه السلام نیز در شبهای مبارک رمضان و شبهای قدر به مردم اطعام می کرد و آنها را موعظه می نمود؛ چنان که در روایتی می خوانیم: «کانَ عَلِیُّ بْنُ أَبی طالِبٍ علیه السلام یَعُشُّ النّاسَ فی شَهْرِ رَمَضانَ بِاللَّحْمِ وَ لا یَتَعَشّی مَعَهُمْ فَإِذا فَرِغُوا خَطَبَهُمْ وَ وَعَظَهُمْ... وَ قالَ فی خُطْبَتِهِ إِعْلَمُوا أَنَّ مِلاکَ اَمْرِکُمُ الدّینُ وَ عِصْمَتَکُمُ التَّقْوی وَ زینَتَکُمُ الاْءَدَبُ وَ حُصُونُ اَعْراضِکُمُ الْحِلْمُ؛(24)همیشه علی بن ابی طالب علیهماالسلام شام[و افطاریِ تهیّه شده] از گوشت را به مردم در ماه رمضان می داد، ولی خود از آن [گوشت] استفاده نمی کرد. پس هنگامی که [از خوردن شام] فارغ می شدند، برای آنها خطبه می خواند و آنها را موعظه می نمود... و در خطبه اش فرمود: بدانید ملاک امر [و کارهای] شما دین است و نگه دارنده شما تقوا، و زینت شما ادب، و دژهای [نگه دارنده] آبروی شما حلم است.»
و امام زین العابدین علیه السلام نیز در طول ماه مبارک رمضان در راه خدا انفاق می کرد و صدقه می داد؛ چنان که در حدیثی می خوانیم:«کانَ إِذا دَخَلَ شَهْرُ رَمَضانَ تَصَدَّقَ فی کُلِّ یَوْمٍ بِدِرْهَمٍ فَیَقُولُ: لَعَلّی اُصیبُ لَیْلَةَ الْقَدْرِ؛(25)(امام سجاد علیه السلام ) روشش این بود که هر روز از ماه [مبارک] رمضان درهمی صدقه می داد و آن گاه می فرمود: شاید [با این کار صدقه] شب قدر را دریابم.»
و امام صادق علیه السلام فرمود: «جدّم امام زین العابدین علیه السلام روزی که روزه می گرفت، دستور می داد گوسفندی ذبح کنند و آن را تکه تکه نموده، بپزند. هنگام افطار که نزدیک می شد، حضرت به دیگها سر می زد تا بوی آنها را استشمام کند، در حالی که روزه دار بود. سپس دستور می داد ظرفها را پر کنند و یکی یکی به در خانه افراد [فقیر] ببرند تا آنجا که غذا تمام می شد. آن گاه خود با نان و خرما افطار می نمود.»(26)
ماه رمضان به مردم افطاری بدهید.»(27)
به صورت گذرا و اشاره بیان نماییم
گزارشی از آخرین شب قدر
علی علیه السلام در رمضان آخر عمر خویش حال عجیبی داشت و هر شبی را در یک جا میهمان بود. غذا کم میل می فرمودو... .
ابن حجر چنین می گوید: «هنگامی که رمضان[آخر عمر حضرت] فرا رسید، هر شب در منزل یکی از بستگان افطار می کرد؛ شبی در منزل حسن علیه السلام ، شبی در منزل حسین علیه السلام و شبی نزد عبد اللّه بن جعفر [شوهر دخترش زینب [، و بیش از سه لقمه غذا نمی خورد، «وَ یَقُولُ: اُحِبُّ اَنْ اَلْقِیَ اللّهَ وَ اَنَا خِمْصٌ؛ و می فرمود: دوست دارم خدا را [با شکم] گرسنه ملاقات کنم.»(28)
در آن شب حضرت سوره یآس می خواند و مرتب به آسمان نگاه می کرد و می فرمود: «امشب، همان شبی است که به من وعده دیدار داده شده است.»(29)
الهی مردم از من سیر و من هم سیرم از مردم نما راحت مرا ای خالق ارض و سما امشب
علی علیه السلام هیجان عجیبی داشت. خود می گوید: هر کاری کردم، راز مطلب را نفهمیدم؛ «مازِلْتُ اَفْحَصُ عَنْ مَکْنُونِ هذَا الاْءَمْرِ وَ اَبَی اللّهُ اِلاّ اَخْفاهُ؛(31) خیلی تلاش کردم که سرّ و باطن این امر را به دست بیاورم، ولی خدا اِبا کرد، جز اینکه آن را پنهان کرد.»
آن گاه رهسپار مسجد شد. چند رکعت نماز گذارد. سپس بالای مأذنه رفت تا اذان بگوید.
وقتی از بالای مأذنه پایین می آمد، می فرمود:
«خَلُّوا سَبیلَ الْمُؤْمِنِ الْمُجاهِدِ فِی اللّهِ لا یَعْبُدُ غَیْرَ الْواحِدِ
یعنی باز کنید راه مؤمن رزمنده در راه خدا را که [افتخارش این است که] غیر از [خدای] واحد را نپرستیده است.»
آن گاه به مسجد بازگشت و مشغول نماز شد و سر از سجده برداشت که شمشیر زهراگین فرقش را شکافت. در این حال، فرمود: «بِسْمِ اللّهِ وَ بِاللّهِ وَ عَلی مِلَّةِ رَسُولِ اللّهِ فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَةِ...هذا ما وَعَدَنَا اللّهُ وَ رَسُولُهُ؛(32) به نام خدا و به یاری خدا و بر دین رسول خدا. قسم به پروردگار کعبه که رستگار شدم... این [شهادت[ چیزی بود که خدا و رسولش به ما وعده داده بودند.»
شب وصل است و خوش قرآن ناطق نیایش می کند تا صبح صادق
سر شب تا سحر او ناله کرده به یک شب طی رهی صد ساله کرده
لبانش می خورد آهسته بر هم که گویا عرش و فرش گردیده در هم
پی نوشت ها:
1. ر. ک: بحار الانوار، ج 94، ص 80.
2. کنز العمّال، علی متقی هندی، مؤسسة الرسالة، ج 8، ص 534.
3. بحار الانوار، ج 95، ص 145.
4. همان، ج 95، ص 10.
5. همان، ص 10.
6. همان، ج 41، ص 21.
7. همان، ج 43، ص 76.
8. همان، ص 12.
9. بحار الانوار، ج 94، ص 10؛ مستدرک الوسائل، ج 7، ص 470.
10. وسائل الشیعة، ج 7، ص 261.
11. مفاتیح الجنان، اعمال شب 21، ص 425.
12. مفاتیح الجنان، ص 720.
13. بحار الانوار، ج 80، ص 128.
14. ر. ک: مصباح المتهجد، ص 227؛ نهج الدعوات، ص 277.
15. وسائل الشیعة، ج 7، ص 261.
16. بحار الانوار، ج 94، ص 7.
17. همان، ص 4، ذیل روایت 4.
18. همان، ح 5 و ر. ک: مفاتیح الجنان، ص 224.
19. کنز العُمّال، ج 8، ص 545، ح 24090.
20. وسائل الشیعة، ج 7، ص 260.
21. بحار الانوار، ج 95، ص 10.
22. عیون اخبار الرضا علیه السلام ، ج 1، ص 230.
23. الترغیب و الترهیب، ج 2، ص 95، ح 14.
24. سفینة البحار، ج 1، ص 703.
25. بحار الانوار، ج 95، ص 82.
26. من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 134.
27. همان، ص 134.
28. انوار البهیّة، شیخ عباس قمی، ص 31؛ صواعق ابن حجر، ص 80.
29. همان، ص 80؛ ر.ک: زندگی امیرالمؤمنین، رسولی محلّاتی، ج 2، ص 247.
30. نهج البلاغة، صبحی صالح، ص 99؛ انسان کامل، مرتضی مطهری، ص 45.
31. منتهی الآمال، ج 1، ص 126؛ نهج البلاغة، خطبه 177.
32. نهج البلاغة، صبحی صالح، ص 379؛ زندگانی امیرالمؤمنین، ج 2، ص 321؛ انسان کامل، مرتضی مطهری، ص 49.
زمان هایی در زندگی انسان وجود دارد که انسان با بهره جستن از آن می تواند بهترین هایی، برای باقی روزهای زندگی خویش رقم زند. یکی از این اوقات، لیالی قدر است. شاید شما نیز در زمره افرادی باشید که به دنبال بهترین عمل و عبادت در طول این ایام هستند تا بدین واسطه نهایت استفاده را از این شب ها ببرید. از این رو به دنبال بهترین عمل و عبادت نیز خواهید بود، اگر می خواهید شب قدری متفاوت از شب های پیش داشته باشید، قدری به این نوشتار تأمل کنید.
شبی بهتر از هزار ماه
امام على علیه السلام مى فرماید: فرصت، چون ابر مى گذرد. پس فرصت هاى خوب را غنیمت شمرید. (منتخب میزان الحکمه) فرصت هایى که در زندگى براى انسان پیش مى آید مثل طلا و بلکه ارزشمندتر است و باید قدر آن ها را دانست یکی از این فرصت ها شب قدر است اما با چه عملی می توان نهایت استفاده را از این شب برد؟
اعمال شب قدر
شب قدر آداب و اعمالی را به خود اختصاص داده است، از آن جمله می توان به شب زنده داری، غسل، دعا، واسطه قرار دادن قرآن و اهل بیت علیهم السلام، زیارت امام حسین علیه السلام و نماز اشاره داشت. حال آنکه، در کنار این اعمال می توان از عمل دیگری نام برد که به جرأت می توان گفت در میان سایر اعمال غریب واقع شده، و آن (تفکر) است.
بهترین عمل در شب قدر
اکثرا شب های قدر ما به خواندن قرآن و دعای جوشن کبیر، نماز و قرآن به سر گرفتن و استغفار به سر شده است، در خوب و نیکو بودن این اعمال شکی نیست اما سخن جای دیگری است، هدف از خواندن دعا چیست؟ چرا قرآن کریم در این شب نازل شده؟
یکی از دلایل عزت این شب نزول کتاب هدایت قرآن کریم و تمامی کتاب های مقدس در این شب است «ماه رمضان، ماهى که قرآن در آن نازل شده است، تا هدایتى براى مردم و نشانه هایى روشن از هدایت و جدایى حق از باطل باشد». این شب، عزیز است چرا که، موجبات هدایت انسان به سوی خدا را فراهم می سازد، هدف رسیدن به خداست و این سفر الهی و لقاء خدا جز با قدم های معرفت ممکن نیست. آری اگر دعا، نماز، قرآن را بخوانی اما تدبری و تفکری در آن نباشد راه رسیدن به خدا بس سخت و دشوار خواهد شد.
محدّث بزرگوار، ابن بابویه رحمهالله در مجلس 93 از کتاب الأمالى، مىگوید: هر کس این دو شب را با گفتگوى علمى احیا بدارد، بهتر است. به نظر مىرسد که این مطلب، برگرفته از سخن پیامبر خدا به ابوذر است که در آن، برترى علم را بر عبادت به تفصیل، بیان، و در پایان آن فرموده است: اى ابوذر! یک ساعت نشستن براى گفتگوى علمى براى تو، از عبادت یک سال که روزش را روزه بدارى و شبش را به نماز بِایستى، بهتر است
پس بهترین عمل در این شب ها عبادت همراه با بینش است، اگر قرآنی می خوانیم، دعایی می خوانیم یادمان باشد که در فلسفه همه این ها بیندیشیم، در شبی که عبادتش بهتر از هزار سال است بیاییم به بنیان های فکری خود هم نظمی دهیم بیاییم با خداوند عهد کنیم من بعد همه کارهای ما حرف زدن های ما، رفتار ما همه و همه همراه با تعقل و تفکر باشد.
زمانی را به تفکر اختصاص دهید
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: تفکر یک ساعت بهتر از عبادت یک سال است. البته کسى موفق به تفکر مىشود که خداوند متعال قلب او را به نور معرفت و توحید روشن کرده، و در راه سلوک و عبودیت باشد. تفکر در خصوصیات مخلوقات: انسان را به مبدأ جهان و صفات عالیه او آشنا مىکند، و تفکر در نفس خود مرحله بندگى و وظیفه داشتن و اطاعت اوامر پروردگار متعال را تعلیم مىکند، و تفکر در اعمال و رفتار خود و دیگران، نواقص و عیوب و نقاط ضعف خود را نشان مىدهد، و تفکر در حالات گذشتگان، انسان را براى عواقب امور و نتائج اعمال و مراحل خوشبختى و گرفتارى و عالم ماوراء طبیعت متوجه مىکند. تفکر وسیلهاى است که هرگز نظیر آن را براى وصول به مقامات بندگى و عوالم عبودیت نتوان پیدا کرد. (مصباح الشریعة/ ترجمه مصطفوى؛ متن؛ ص115) اولین جاده رسیدن به خدا معرفت است و بهترین عمل در شب قدر کسب معرفت الهی است.
شب قدر شب علم و معرفت
بالاترین عبادت در شب های قدر، طلب علم و یادگیری احکام خدا و اصول و فروع دین خدا است؛ زیرا علم به معارف الهی باعث می شود که انسان در عرصه های مختلف زندگی نلغزد. بسیاری از بزرگان دین توفیق خود را در بزرگ داشت این شب ها می دانند، چنان که نگارش کتاب دعای با ارزشی مثل جواهر الکلام و المیزان در شب های مبارک قدر به پایان رسیده است.
محدّث بزرگوار، ابن بابویه رحمهالله در مجلس 93 از کتاب الأمالى، مىگوید: هر کس این دو شب را با گفتگوى علمى احیا بدارد، بهتر است. به نظر مىرسد که این مطلب، برگرفته از سخن پیامبر خدا به ابوذر است که در آن، برترى علم را بر عبادت به تفصیل، بیان، و در پایان آن فرموده است: اى ابوذر! یک ساعت نشستن براى گفتگوى علمى براى تو، از عبادت یک سال که روزش را روزه بدارى و شبش را به نماز بِایستى، بهتر است.( جامع الأخبار: 109 / 195)
بهترین عمل در این شب ها عبادت همراه با بینش است، اگر قرآنی می خوانیم، دعایی می خوانیم یادمان باشد که در فلسفه همه این ها بیندیشیم، در شبی که عبادتش بهتر از هزار سال است بیاییم به بنیان های فکری خود هم نظمی دهیم بیاییم با خداوند عهد کنیم من بعد همه کارهای ما حرف زدن های ما، رفتار ما همه و همه همراه با تعقل و تفکر باشد
لیکن براى روشنتر شدن این موضوع، توجّه به چند مطلب ضرورى است:
الف ـ کدام علم و کدام عبادت؟
از دیدگاه فقهى، «آموختن علم»، احکام پنجگانه را دارد و بررسى متن احادیث فراوانى که علم را برتر از عبادت مىدانند، به روشنى مىرساند که مقصود، برترى آموختن واجب یا مستحب بر عبادات مستحب است. امام صادق «علیه السلام» فرمودند: اگر مردمان ارزش علم و دانش را مىدانستند، به جستجو و طلب آن بر مىخاستند، اگر چه به ریختن خون ها بیانجامد و به فرو رفتن در گرداب هاى مرگبار. (الحیاة / ترجمه احمد آرام ؛ ج1)
ب ـ نقش عبادت در پیدایش نور علم
از نگاه متون اسلامى، عبادات، نقشى بنیادى در پیدایش و تداوم فروغ علم دارند. از این رو، هدف احادیثى که علم را برتر از عبادت مىدانند، تضعیف یا انکار نقش سازنده عبادت در کنار علم نیست؛ بلکه تأکید بر همراه ساختن عبادت با علم و برحذر داشتن از عبادتِ ناآگاهانه است که نه تنها بىارزش، بلکه خطر آفرین است. امام علی درود خدا بر او، فرمود: نزدیکترین مردم به پیامبران، داناترین آنان است، به آنچه که آوردهاند.(نهج البلاغة / ترجمه دشتى)
دوستان عزیز بیاییم این شب ها را مغتنم بدانیم و اگر دعایی را زمزمه می کنیم قدری بر شرح آن نیز تأمل کنیم اگر قرآنی تلاوت می نماییم زمانی را نیز اختصاص به تفسیر آن دهیم تا از چشمه معرفت الهی نیز سیراب گردیم.
منابع:
1) مراقبات ماه رمضان، محمد محمدی ری شهری
2) ماه خدا، محمد محمدی ری شهری، ج1و2
3) آه سرد، محمد علی سروش
4) نهج البلاغة ،ترجمه دشتى
5) الحیاة، ترجمه احمد آرام ، ج1
6) مصباح الشریعة ،ترجمه مصطفوى
7) پایگاه اطلاع رسانی حدیث شیعه
8) پایگاه اطلاع رسانی حوزه
میرزا حسین علی نوری که خود را بهاء الله نامید، پس از آن که به مقام دلخواه رسید، از آن جهت که روایات غیبت، ظهور و موعود منتظر مسلمین هیچ تشابهی با اوصاف او و باب نداشت، مجبور شد همه را ضعیف و خیالی بخواند. او در این باره می گوید:
«اهل فرقان را مشاهده کنید، که قصه های گذشته و وهم انگیز، آنها را از راه مالک خلق دور کرد و اگر از نشانه ها، اخبار و شرایط خیالی که در دست دارند چشم می پوشیدند …»1
پس از خواندن این سخن، شاید این نکته به ذهن بیایید که:
اگر این سخن میرزا حسین علی حقیقت دارد، پس سخنان علی محمد باب را چگونه است؟ علی محمد که به ادعای حسین علی، مبشر بهائیت است و بشارت ظهور بهاء را داده است، در جای جای تفسیر سوره یوسف خود، از مهدی، همان موجود موعود سخن می گوید و او را موجود و حتی قائم منتظر می خواند.
پانوشت:
1. اقتدارات، بهاء، ص 150، س 1.
1. احمد بن هلال کرخى
او نیز از مدعیان بابیت است. ابو على بن همام می گوید: احمد بن هلال از اصحاب امام حسن عسکرى علیه السّلام بود. در زمان آن حضرت شیعیان اتفاق داشتند که وکیل امام به فرمان خود حضرت محمد بن عثمان است.
بعد از رحلت حضرت شیعیان از احمد بن هلال پرسیدند چرا وکالت محمد بن عثمان را قبول نمیکنى و در امور دینى خود بوى مراجعه نمى کنی، با اینکه امام مفترض الطاعه او را به این سمت تعیین فرموده است؟ احمد بن هلال گفت: من از امام حسن عسکرى علیه السّلام چیزى راجع به وکالت محمد بن عثمان نشنیدم؛ وکالت پدرش عثمان بن سعید را انکار نمی کنم اگر بدانم محمد بن عثمان وکیل صاحب الزمان است، بوى جسارت نمىورزم.
گفتند: دیگران از امام شنیدهاند که محمد بن عثمان وکیل آن حضرت و بعد از وى وکیل امام زمان است، گفت: اگر شما شنیدهاید، اطاعت از محمد بن عثمان بر شما فرض است، نه بر من، از این رو در باره وکالت محمد بن عثمان خوددارى کرد و او را به این سمت نپذیرفت. شیعیان هم او را ملعون دانسته از وى دورى جستند.
سپس توقیعى بدست حسین بن روح صادر شد که از جمله حضرت او را لعنت نموده، به شیعیان امر کرده بود که از او دورى جویند.
2. محمد بن على بن بلال
ابو طاهر محمد بن على بن بلال نیز از کسانى است که مدعى وکالت و بابیت امام زمان شد و با ادعاى نیابت حضرت حجت، اموالى را از مردم گرفت و از تسلیم آن به محمد بن عثمان خوددارى کرد. او مدعی شد که از سوی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف وکیل دریافت اموال است. از این رو شیعیان از او دوری کردند و توقیعی از سوی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بر لعنش صادر شد.
ابو غالب زرارى می گوید: ابو الحسن محمد بن محمد بن یحیى معاذى نقل کرد که: یکى از شیعیان پس از شهادت امام حسن عسکرى علیه السّلام و تفرقه شیعه و انحراف ابو طاهر بن بلال به وى پیوست. سپس او برگشت و در سلک ما درآمد، ما برای این پیوستن و گسستن را از او پرسیدیم. گفت: روزى نزد ابو طاهر بودم برادرش ابو الطیب و ابن خزر و گروهی از پیروانش هم بودند.
در آن وقت پیش خدمت آمد و گفت: ابو جعفر عمرى (محمد بن عثمان) درب خانه است! از شنیدن این خبر پیروان ابو طاهر مضطرب شدند و آمدن او را ناخوش داشتند. ابو طاهر گفت: بگو بیاید. محمد بن عثمان هم وارد شد. ابو- طاهر و پیروانش به احترام او برخاستند؛ محمد بن عثمان در صدر مجلس و ابو طاهر پیش روى او نشست.
سپس صبر کرد تا حضار ساکت شدند. آنگاه گفت: اى ابو طاهر! تو را به خدا سوگند می دهم آیا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به تو فرمان نداد اموالى که نزد تو است به من بدهی؟ گفت: چرا حضرت این را فرمود! محمد بن عثمان هم برخاست و بیرون رفت. از این جریان حاضران مجلس سراسیمه شدند و چون به خود آمدند، ابو الطیب از برادرش ابو طاهر پرسید: صاحب الزمان را در کجا دیدى؟ گفت ابو- جعفر (محمد بن عثمان) مرا به یکى از خانههاى خود وارد ساخت، ناگهان دیدم حضرت در بالا خانه وى مرا نگریست و امر کرد اموالى که نزد من بود، به وى بدهم. ابو الطیب پرسید: از کجا دانستى که او امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است؟ گفت وقتى او را دیدم مهابتش مرا گرفت و سخت مرعوب گردیدم و دانستم که صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است علت جدائى من از محمد بن عثمان نیز همین مطلب است (که امام فرمان داد اموال را بدو بدهم!)
منبع:
منبع: مهدى موعود-ترجمه جلد سیزدهم بحار، ص: 697-
اگر مردی دزدی کرد اول او را تبعید کنید برای بار دوم او را به زندان اندازید و برای مرتبه سوم علامتی در پیشانی اش بگذارید. اگر برای بار چهارم دزدی کرد حکمش چیست؟ مدت زندان چقدر است؟ علامت روی پیشانی دارای چه مشخصاتی است و آیا نمی توان این علامت را پاک کرد و اگر دزدی توبه کرد و تصمیم گرفت دیگر دزدی نکند آیا با این علامت روی پیشانی جائی در میان جامعه مدعی وحدت عالم انسانی دارد.
قد کتب علی السارق النفی و الحبس و فی الثالث فاجعلوا فی جبینه علامه یعرف به.ا1
با توجه به آنچه گفته شد، زنان بهائی می توانند آزادانه دزدی کنند.
اسلام در باره احکام ریزبینی های بسیاری دارد که از جمله در باره سرقت از زن و مرد سخن گفته و حدود بسیاری دارد که ما به یک مورد اشاره می کنیم:
(وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَهُ فَاقْطَعُوا أَیْدِیَهُما جَزاءً بِما کَسَبا نَکالاً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَزیزٌ حَکیم.) 2
(فَمَنْ تابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَ أَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ یَتُوبُ عَلَیْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ.) 3
دست مرد دزد و زن دزد را، به کیفر عملى که انجام داده اند، بعنوان یک مجازات الهى، قطع کنید! و خداوند توانا و حکیم است.
اما آن کس که پس از ستم کردن، توبه و جبران نماید، خداوند توبه او را مى پذیرد؛ (و از این مجازات؛ معاف مى شود، زیرا) خداوند، آمرزنده و مهربان است.
احکام یک دین آسمانی باید همه جوانب را در نظر بگیرد یک نگاهی به هر یک از احکام اسلام بیندازید تا از دقتهای خدای متعال بهره مند شوید و ببینید دین آسمانی یعنی چه…
پانوشت:
1. اقدس صفحه14.
2. سوره مائده آیه 38.
3. سوره مائده آیه 39