شیخ کبیر ابو عبداللّه محمّد بن الخفیف گفته:
یکبار شنیدم که در مصر پیرى و جوانى به مراقبت نشسته اند بر دوام، آنجا رفتم دو شخص را دیدم روى به قبله کرده سه بار سلام کردم، جواب ندادند؛ گفتم: به خداى بر شما که سلام مرا جواب دهید.
آن جوان سر برآورد و گفت: یابن خفیف! دنیا اندک است و از این اندک اندکى مانده است، از این اندک نصیب بسیار بستان. یابن خفیف! مگر فارغى که به سلام ما مىپردازى.
این بگفت و سر فرود برد و من گرسنه و تشنه بودم، گرسنگى را فراموش کردم، توقف کردم و با ایشان نماز پیشین گزاردم و نماز دیگر گزاردم و گفتم: مرا پندى ده. گفت: یابن خفیف! ما اهل مصیبتیم، ما را زبان پند نبود، کسى باید که اصحاب مصیبت را پند دهد.
سه روز آنجا بودم با خود گفتم: چه سوگند دهم تا مرا پندى دهند. آن جوان سربرآورد و گفت: صحبت کسى طلب، که دیدن او تو را از خداى یاد دهد و هیبت او بر دل تو افتد و تو را به زبان فعل پند دهد نه به زبان گفتار !!
نویسنده کتاب «تمدن اسلام و عرب»، که خود از بیگانگان است، در کتاب خود فصول مختلفى را به معرفى علوم و برنامههایى اختصاص داده، که پایهگذار تمام آنها مسلمین بودند و اروپاییان و آمریکاییان پس از زحمات هزار ساله مسلمین، در مهدهاى علمى بر سر سفره حاضر شده، قرار گرفتند و از برکت آن سفره به چنین ترقیات شگفتانگیزى دست یافتند.
اگر بىخبرى و غرور زمامداران اسلامى از چند قرن قبل نبود، ملت اسلام از سفره آماده شده به دست پدرانشان، در علم و دانش آنچنان بهره مىبردند که امروز تمام عالم در سیطره آنان بود؛ ولى دنیاپرستى عدهاى مغرور و متکبر، باعث عقب رفتن مسلمین از کنار سفره علم و جاى گرفتن بیگانگان بر سر آن سفره شد.
روزه برای این است که ثروتمند و نیازمند با هم مساوی شوند ، بدین معنا که ثروتمند (در حالت طبیعی) طعم گرسنگی را نمیچشد تا بر فقیر رحم نماید، زیرا بر بهرهمندی از هر چه اراده میکند قادر است به همین دلیل، خداوند عزوجل اراده فرمود بین مخلوقاتش تساوی ایجاد نمایند بدین صورت که به ثروتمند حس گرسنگی و درد را بچشاند تا (این شخص ثروتمند) ناتوان را احسان، و گرسنه را، اطعام نماید».
بررسی سخنان ائمه(علیهم السلام) نشان می دهد که روزه دارای آثار و برکاتی دارد که در ذیل به برخی از مهمترین آنها که رابطهای مستقیم با کرامت انسان دارند اشاره میگردد:
روزهداری و عدالت اقتصادی
بعضی اصحاب ائمه (علیهم السلام) از آنان راجع به فلسفه روزهداری س?ال میکردند، مانند حدیث زیر:
حَدَّثَنَا هِشَامُ بْنُ الْحَکَمِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) عَنْ عِلَّةِ الصِّیَامِ قَالَ: «الْعِلَّةُ فِی الصِّیَامِ لِیَسْتَوِیَ بِهِ الْغَنِیُّ وَ الْفَقِیرُ :الْعِلَّةُ فِی الصِّیَامِ لِیَسْتَوِیَ بِهِ الْغَنِیُّ وَ الْفَقِیرُ..." وَ ذَلِکَ أَنَّ الْغَنِیَّ لَمْ یَکُنْ لِیَجِدَ مَسَّ الْجُوعِ فَیَرْحَمَ الْفَقِیرَ لِأَنَّ الْغَنِیَّ کُلَّمَا أَرَادَ شَیْئاً قَدَرَ عَلَیْهِ فَأَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یُسَوِّیَ بَیْنَ خَلْقِهِ وَ أَنْ یُذِیقَ الْغَنِیَّ مَسَّ الْجُوعِ وَ الْأَلَمِ لِیُحْسِنَ عَلَی الضَّعِیفِ وَ یُطْعِمَ الْجَائِعَ».[1]
هشام بن حکم برای ما نقل کرد که از امام صادق (علیه السلام) درباره علت روزه سوال نمودم حضرت در پاسخ فرمود: «روزه برای این است که پروتمند و نیازمند با هم مساوی شوند بدین معنا که ثروتمند (در حالت طبیعی) طعم گرسنگی را نمیچشد تا بر فقیر رحم نماید زیرا بر بهرهمندی از هر چه اراده میکند قادر است به همین دلیل خداوند عزّ و جلّ اراده فرمود، بین مخلوقاتش تساوی ایجاد نمایند، بدین صورت که به ثروتمند ، حس گرسنگی و درد را بچشاند تا (این شخص ثروتمند) ناتوان را احسان ، و گرسنه را ، اطعام نماید».
مطلبی که از دیرباز در همه جوامع بشری به عنوان یک آرزو دنبال میشده و کسانی سعادت زندگی اجتماعی را در پرتو تحقق این ایدهآل دنبال میکنند رفع محرومیتها و برقراری عدالت، در بعد اقتصادی زندگی انسانهاست.
در آیین نورانی اسلام برای رسیدن به این مقصد در حد معقول راههایی نشان داده شده و رسما احکامی تشریع گردیده که با عمل به آنها جامعه میتواند نابسامانیهای اقتصادی را برطرف نماید. در حدیث مذکور روزه گرفتن، به عنوان عاملی معرفی شده که روحیه ترحم و توجه به ضعفا را در انسان ، تقویت میکند و از این رهگذر زمینه تساوی در انسانها فراهم میگردد. غنی با روزهداری، گرسنگی را احساس ، و درد گرسنگی مستمندان را درک مینماید و به فکر آنان میافتد.
امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) در پاسخ نامهای که محمد بن سنان از علت روزه از آن حضرت پرسیده بود نوشت: (علت آن) شکسته شدن شهوتها و خواهش نفسانی است»
روزهداری و تحقق روحیه نوعدوستی
یکی از گرایشهای مطلوب آدمی نوعدوستی است؛ حتی بعضی مکاتب اخلاقی در این قضیه افراط کرده و نوعدوستی را تنها ملاک خیر در ارزشهای اخلاقی معرفی کردهاند. آیین مقدس اسلام ملاک ارزش اخلاقی و خیر و شر را تنها عاطفه نوعدوستی ندانسته، ملاک در این آیین دیدگاه چیز دیگری است که اساسا همان قرب به خداوند است؛ اما در راستای همین مقصود و برای رسیدن به این مطلوب، توجه به خلق را مهم دانسته است.
در لابه لای احکام نورانی اسلام این مطلب یعنی توجه به همنوعان مورد توجه واقع شده، در حدیث منقول از امام صادق(علیه السلام) در پاسخ هشام راجع به فلسفه روزه که ذکر شد به طور رسمی روحیه نوعدوستی به عنوان یکی از آثار و برکات، بلکه فلسفه تشریع روزه ذکر شده است، چنانکه فرمود: « ....هدف اول ایجاد تساوی و تعادل اقتصادی، و توجه و ترحم به ضعفا میباشد که به خاطر روزهداری و احساس گرسنگی و رنج حاصل از آن به دست میآید و از این طریق انفاق به دیگران و رفع محرومیتها صورت میگیرد.»
وقتی در احکام مربوط به روزهداری توجه شود همین مقصود مورد نظر شارع مقدس است، مانند حکم کفارات از قبیل کفاره افطار عمدی در ماه مبارک رمضان و روزههای واجب، مثل افطار روزه منذور و حکم فدیه دادن برای بسیاری از معذورین که در ماه مبارک رمضان نتوانستند روزه بگیرند و همین طور زکات مخصوص ماه مبارک معروف به زکات فطره.
روزهداری و تعدیل روح و روان
یکی از اسباب مشکلات در زندگی بشر عدم تعادل روحی و روانی است که در بعضی موارد ریشه در سرکشیها و طغیان آدمی دارد؛ زیرا سیری شکم موجب طغیان است و زمینه گسترش شهوات و هوسبازی و زیادهطلبی را فراهم میکند. همه اینها نوعی عدم تعادل روحی و روانی است. یکی از آثار روزهداری که در بعضی احادیث به آن اشاره شده کنترل انسان و جلوگیری از گسستن افسار شهوات است. در پاسخی که امام علی بن موسی الرضا(علیه السلام) به محمد بن سنان نوشت بعد از ذکر مواردی از علت روزهداری آمده است:
کَتَبَ أَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ مُوسَی الرِّضَا(علیهما السلام) إِلَی مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ فِیمَا کَتَبَ مِنْ جَوَابِ مَسَائِلِهِ عِلَّةُ الصَّوْمِ: « ... مَعَ مَا فِیهِ مِنَ الِانْکِسَارِ لَهُ عَنِ الشَّهَوَاتِ :مَعَ مَا فِیهِ مِنَ الِانْکِسَارِ لَهُ عَنِ الشَّهَوَاتِ..." ... ».[2] امام علی بن موسی الرضا(علیهما السلام) در پاسخ نامهای که محمد بن سنان از علت روزه از آن حضرت پرسیده بود نوشت: (علت آن) شکسته شدن شهوتها و خواهش نفسانی است».
در حقیقت شکستن شهوات از جمله اهداف روزهداری است.
« ....هدف اول ایجاد تساوی و تعادل اقتصادی، و توجه و ترحم به ضعفا میباشد که به خاطر روزهداری و احساس گرسنگی و رنج حاصل از آن به دست میآید و از این طریق انفاق به دیگران و رفع محرومیتها صورت میگیرد»
روزهداری و شکوفایی اخلاق
در آیین مقدس اسلام راهها و شیوههای مختلفی در معرفی فضایل و رذایل و راههای دستیابی به فضایل و محفوظ ماندن از رذایل اخلاقی بیان شده است؛ حتی در تشریع احکام و تکالیف، ابعاد مختلف زندگی بشر لحاظ شده و پرورش و تهذیب اخلاق در سایر احکام بیش از بسیاری از برکات دیگر مورد نظر قرار گرفته است؛ لذا هرگاه روزهدار بخواهد روزه واقعی داشته باشد باید همراه با خودداری از خوردن و آشامیدن موارد دیگری را مراعات کند؛ زیرا روزه صرفا ترک خوردن و آشامیدن نیست. معصومین(علیهم السلام) به این مطلب اشاره فرمودهاند. مثل این حدیث:
امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «هر گاه روز کردی ، در حالی که صائم هستی، پس باید گوش و چشم تو از حرام حتما صائم باشد، باید جوارح و جمیع اعضای تو از قبیحات و زشتیها پاک باشد، و کارهای بیهوده و لغو، و اذیت خدمتگزارانت را از خود دور کنی، و لازم است بر تو متانت و وقار روزه واقعی تجلی یابد، و ملزم کن نفست را در حد امکان به سکوت و خاموشی، مگر از ذکر خدا و روزی که روزهای ، مانند روزی که روزه نیستی مساوی نباشد. و بپرهیز در حال روزه از.... مباشرت با زنان و از خندههای بلند بپرهیزید، زیرا خدا از خندههای قهقهه خشم دارد».[3]
روزه حقیقی و واقعی در این حدیث به نگهداری همه اعضا از حرام و ناروا مشروط شده است. آنگاه که شخص روزهدار با توجه به شرایط و به تعبیر دیگر روزهدار واقعی باشد مشخصا در روحیه خود، مراتب عالی کمال را میخواهد.
پی نوشت ها:
[1]. الصدوق، محمد بن علی، فضائل الأشهر الثلاثة، ص 102، ح 88.
[2]. الصدوق، محمدبن علی، من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 73، ح 1767.
[3]. المجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج 93، ص 288، ح 18.
ابتدا باید دانست روزهاى که در قرآن مجید و روایات و معارف الهیه مطرح است نه روزهاى که با امساک از خوردن و آشامیدن و امتناع از برخى دیگر مفطرات حاصل میشود، بلکه روزهاى است که با شرایط خاص ظاهرى و ویژگیهاى مخصوص معنوى، و به میان آوردن حسنات اخلاقى، و اجتناب از محرمات و دورى گزیدن از کبائر و پافشارى نداشتن بر صغائر به دست میآید، که از طرفى سازنده تقوا و روحیه پرهیزکارى در انسان، و از سوى دیگر ایجاد کننده سپرى در برابر آتش دوزخ، و از جهت دیگر راهى به سوى رضایت الله و نهایتاً درى براى ورود به جنت الله است.
در دعاى روز اوّل ماه مبارک میخوانیم:
«اللهم اجعل صیامى فیه صیام الصائمین:»
خداوندا روزه مرا در این ماه روزه روزه داران قرار بده.
این جمله زیبا و معنوى که احتمالا از معصوم صادر شده، به این حقیقت اشارت دارد که عقاید و اعمال داراى دو مرحله سطحى و ظاهرى، و اصیل و ریشه دار است.
اعمالى که انجام میگیرد ولى سازنده تقوا و پاکى و ادب و تربیت در دنیا، و سازنده بهشت در آخرت، و مایه جذب رضایت حق نیست سطحى و ظاهرى، و توان رسیدن به قبولى حضرت دوست را ندارد، و عملى است که خارج از حوزه خواست خداست.
و اعمالى که انجام میگیرد و محصولش پاکى و تقوا و ادب و تربیت در دنیا، و سازنده بهشت در آخرت، و سبب جذب رضایت خداست اصیل و عمقى و ریشه دار و همان است که حضرت حق از مکلّف خواسته است.
روزه گاهى فقط روزه معده است، و کارى است سطحى و ظاهرى، و راه گشاى به سوى تقوا که فلسفه روزه است نیست، یعنى میدان تمرین و ریاضیت براى کشاندن اعضا و جوارح و قلب به عرصه تقوا نمیباشد، تقوائى که در سوره اعراف آیه 26 آمده بهترین پوشش است، وَ لِبَاسُ التَّقْوَى ذلِکَ خَیْرٌ وقتى روزه، خیاط چنین لباسى نباشد قطعاً روزه نیست، و از مدار لعلکم تتقون بیرون است.
قرآن میفرماید:
وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوى: «1»
و توشه برگیرید، که بهترین توشه تقواست.
روزه سطحى و شکمى، روزهاى که شرایط لازم را دارا نباشد زمین پرورش محصولى چون تقوا نیست.
نمونه این دو نمونه یعنى سطحى و عمقى در مسئله ایمان و اعتقاد نیز در قرآن مجید آمده است:
قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمانُ فِی قُلُوبِکُمْ: «2»
اعراب میگویند ایمان آوردیم، بگو ایمان نیاورده اید بلکه بگوئید اسلام را به ظاهر پذیرفته ایم، ایمان واقعى در قلوب شما وارد نشده است.
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتابُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُولئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ: «3»
فقط مؤمنان کسانى هستند که به خدا و رسولش ایمان واقعى آورده، سپس به چاه شک نمیافتند، و با مال و جانشان در راه خداوند جهاد میکنند، هم اینانند که در مؤمن بودن صادق و راستگویند.
سایر عبادات هم همین وضع را دارند یعنى گروهى از مردم آن را سطحى و ظاهرى انجام میدهند، و عقل و قلب آنان و معرفت در آن نقشى ندارند، و گروهى آن را عمقى و حقیقى و از بُن عقل و معرفت و باور قلبى انجام میدهند.
روزه واقعى روزهاى است که انسان را از سنگلاخهاى دشوار مادیت، و جادّههاى پر فراز و نشیب تعلقات دنیائى عبور داده به قله رفیع تقوا میرساند.
صوم که در فارسى به معناى روزه است در کتب لغت عربى به دو معنا آمده است:
1- امساک: یعنى خوددارى و امتناع از آنچه براساس فقه روزه را باطل میکند.
2- رفعت و بلندى
در شعر امرءُ القیس که از بزرگترین شعراى عرب است آمده:
«اذا صام النهار و هجّرا:»
هنگامى که روز به نقطه ارتفاع رسید و به شدت گرم شد چون مرتبه معنوى روزه از همه عبادات برتر و والاتر است نام صوم بر آن نهاده شده، بلندى مرتبه و رفعت روزه تا جائى است که با این که مکلّف آن را انجام میدهد ولى خداوند آن را به خود نسبت داده و جز او پاداشش را بر عهده خود میداند:
«قال النبى (علیهما السلام) قال الله تبارک و تعالى: الصوم لى وانا اجزى به:» «4»
پیامبر فرمود: خداوند تبارک و تعالى فرموده: روزه مراست و من به آن پاداش میدهم.
روزه طهارت و پاکى، و خالى زیستن از رذائل اخلاقى و ناپاکى هاست.
پیامبر میفرماید:
«وان سابه احدا وقاتله فلیقل انى امرء صائم، یعنى لیس عندى صفة سب ولاقتال:» «5»
اگر کسى به روزه دار ناسزا گفت یا با او به نزاع برخاست باید بگوید من مردى صائم هستم، یعنى روحیه سب گوئى و نزاع و مایه کار زشت براى من نیست.
این گونه برخورد با دیگران تمرینى براى تقویت قدم دل و جان براى رفتن به سوى تقوا است.
جایگاه و منزلت روزه در حدى رفیع و بلند است که از رسول خدا روایت شده است:
«لو اذن الله للسماوات والارض ان تتکلّما لبشرتا صوم رمضان بالجنة:»
اگر خداوند به آسمانها و زمین اجازه سخن گفتن دهد، قطعاً روزه داران ماه رمضان را به بهشت بشارت میدهند.
از روزه داران چنان که در روایات آمده به ضیافت الله دعوت شده است، آرى حضرت کریم و بلکه اکرم الاکرمین خوش دارد مهمانش را در حالى که گرسنه است به میهمانى دعوت کند، تا آنچه به او عنایت میفرماید او را خوش آید، سیر را به مهمانى بردن و بهترین غذا را در برابر او قرار دادن براى سیر لذت ندارد و بلکه باید گفت: دعوت از سیر براى غذا خوردن دعوت نیست بلکه به شوخى نزدیک تر است.
«دُعیتم فیه الى ضیافة الله:»
در ماه رمضان به ضیافت و میهمانى خدا دعوت شده اید.
بنابراین اگر روزه روزه دار واقعى باشد او را بر سر سفره کرامت خدا مینشاند، و راهى بهشت مینماید، و به منزلتى عظیم از پاداش و اجر میرساند، و اگر غیر این باشد محصولى جز گرسنگى و تشنگى ندارد!
از رسول خدا روایت شده است:
«کم من صائم لیس له من صومه الالجوع والعطش:» «6»
چه بسا روزه دارى که از روزهاش جز گرسنگى و تشنگى نصیبى نیست.
رفعت روزه تا جائى است که پیامبر بزرگ اسلام از آن زمانى که آیه امانت را تلاوت کرد به عنوان امانت یاد کرد:
«انما الصوم امانة فلیحفظ احدکم امانته:»
روزه امانت است، بر هر کدام شما واجب است که امانت دار باشد.
«وضع یده على سمعه و بصره فقال: السمع امانة والبصر امانة:»
رسول خدا دست بر گوش و چشمش گذاشت پس فرمود: گوش امانت است و چشم امانت است، یعنى در فضاى روزه گوش از آنچه خلاف خدا و اخلاق است ببندید، و چشم از آنچه که دیدنش موجب خشم خداست فرو بندید.
به نظر میرسد در حدى که بایست از عظمت روزه و مقام و منزلت این عبادت خالصانه، با مطالبى که در سطور گذشته تحریر شده آگاهى حاصل شود حاصل شد، و در این زمینه موشکافى و تحقیق بیشترى لازم نیست، امید است اهل ایمان از روزهاى که روزه داران واقعى برخوردار بودند بهرمند شوند و از این مائده معنوى و سفره الهى حظى وافر، و رزقى کامل نصیب آنان گردد، و با انجام این عمل بینظیر به مقامى والا رسیده، به قلّه تقوا دست یابند، و به کسب رضایت الله و جنت الله موفق شوند.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- بقره 197.
(2)- حجرات 14.
(3)- حجرات 15.
(4)- بحار، ج 96، ص 255 نقل از مکارم الاخلاق.
(5)- فتوحات، ج 9، ص 115 به بعد.
(6)- محجة البیضاء، ج 2، ص 136.
صبر از نظر درجات و مراتب نیز بر سه گونه است: «صبر توده مردم» که در اوایل سیر و سلوکند، «صبر سالکان» که در نیمه راهند و «صبر واصلان» که به مقصد رسیده اند.
مرتبه ضعیف صبر این است که انسان، چه در مورد طاعت و چه در مورد معصیت و مصیبت، زبان به شکایت نمی گشاید و اعضا و جوارحش را از کارهای نامشروع باز می دارد، اما قلبش مضطرب است و می تپد.
از این مرتبه بالاتر صبر کسی است که چه در طاعت، چه در مصیبت و چه از معصیت، زاهدانه و عابدانه صبر می کند؛ یعنی صبر می کند تا اجر خود را در قیامت دریافت کند و از دوزخ برهد و یا به بهشت بار یابد. این صبر، صبر بردگانه یا سوداگرانه ای است که زاهدان و عابدان دارند. در این صورت، برعکس صورت پیشین، قلبش هم مضطرب نیست؛ چنانکه زبانش هم شکایت نمی کند و اعضا و جوارحش نیز کارهای غیر عادی ندارد؛ اما هدف او از این خویشتن داری رهایی از جهنم یا رسیدن به بهشت است.
مرتبه سوم، صبر عارفانه است. عارفان صابرند، اما نه برای این که از جهنم برهند و یا به بهشت برسند. گرچه آنان از جهنم می رهند و به بهشت می رسند، ولی هدف آنان صرف پرهیز از جهنم یا وصول به بهشت نیست؛ بلکه تأمین رضای الهی است. خدای سبحان در باره کسانی که صبرشان زاهدانه و عابدانه است می فرماید:
«إنما یوفی الصابرون أجرهم بغیر حساب»
خدا برای صابران، اجر و مزدی فراهم کرده است که به حساب متعارف در نمی آید؛ بنابراین، از این آیه استفاده می شود که آنان اجیرانه صبر می کنند؛ اما برای عارفان، صبری هست که قرآن با بشارت از آن یاد کرده، می فرماید:
«و بشر الصابرین الذین إذا أصابتهم مصیبة قالوا إنا لله و إنا إلیه راجعون أولئک علیهم صلوات من ربهم و رحمة و أولئک هم المهتدون»
صابران عارف را بشارت دهید؛ اینان کسانی هستند که اگر رخداد ناگواری برایشان پیش آید، می گویند: همه هستی و کمالات ما از خداست و همه نیز به سوی او بر می گردیم.
عارف صبر می کند؛ زیرا خود را مالک چیزی نمی داند؛ بلکه می گوید آنچه نزد ماست امانت دوست است و آن را از ما می ستاند. بنابراین، روزی که آن امانت در دست ما بود ما به آن دل نبسته بودیم و امروز که آن را از دست داده ایم نیز، در فراقش نمی نالیم و به همین جهت خدا به این گروه بشارت می دهد و «صلوات» می فرستد؛ گرچه طبق آیه سوره احزاب خداوند بر همه مؤمنان صلوات می فرستد:
«هو الذی یصلی علیکم و ملئکته لیخرجکم من الظلمات إلی النور»
ولی برای صابران صلوات مخصوص می فرستد:
«أولئک علیهم صلوات من ربهم»
و گرچه این آیه درباره، صبر بر مصیبت است ولی این «تمثیل» است نه «تعیین» ؛ یعنی، صبر عارفان اختصاصی به حال مصیبت ندارد ، بلکه صبر در موقع اطاعت و معصیت نیز چنین است.
پس اگر کسی دشواری جهاد، روزه داری، شب زنده داری و نماز شب یا نماز صبح را از باب «إنا لله و إنا إلیه راجعون»
تحمل کند، قرآن او را بشارت می دهد و آنگاه خداوند صلوات مخصوصش را بر او نازل می کند و این رحمت، «رحمت خاص» است. سپس می فرماید:
«و أولئک هم المهتدون»
اینها نه تنها مهدیند بلکه مهتدیند و «مهتدی» برتر از «مهدی» است. در نتیجه کسانی که صبر عارفانه دارند مهتدی و آنان که صبر زاهدانه و عابدانه دارند مهدی هستند .
"شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن هدی"
برای اینکه آرام و خوش اخلاق باشید لازم نیست همه چیز زندگی تان کامل باشد ، لازم است خودتان بخواهید.
پدرتان رشته ای که مورد علاقه اش بوده است به شما تحمیل کرده است. زمانی که می خواستید برای خود شغلی انتخاب کنید خانواده تان با عقیده شما مخالف بودند و سعی داشتند شما را به سمت یک شغل صنعتی تر هدایت کنند. علاقه ای به شرکت در مهمانی نداشتید، چون به محض دعوت به جایی در خانه تان غوغا می شد و برای حضور در مهمانی قوانینی صادر می شد. کلا تا آنجا که یادتان می آید تک تک تصمیمات زندگی تان را با استرس گرفته اید.
همه خانواده ها شرایط سخت و دشوار در زندگی شان کم نبوده است. هر کسی به نوعی در زندگی درگیر است اما برخورد افراد با مسائل متفاوت است. ممکن است اتفاقی که در یک خانواده به آن غیرقابل باور نگاه می کنند، در خانواده دیگر با آن راحت تر کنار بیایند. در کل در بعضی از خانواده ها استرس جزئی از زندگی است. گاهی قرار گیری در چنین خانواده ای، افراد را زمین گیر می کند اما می توان به عنوان یک فرد بالغ نوع دیگری از زندگی را تجربه کرد و راه هایی را امتحان کرد که شاید دیگران هیچگاه برای رسیدن به آرامش به آنها فکر نکرده باشند.
سرزنش نکنید
اولین نکته این است که خود را مورد اتهام قرار ندهید. گاهی شما در زندگی فقط در حال سرزنش کردن خودتان هستید، برای رونق گرفتن و شکوفه زدن یک زندگی زیبا لازم است، از چنین رفتاری دوری کنید. اینکه برایتان عادت شود مدام در حال غر زدن باشید، در طولانی مدت شما را نابود خواهد کرد. یادتان باشد ممکن است مشکلات در هر خانه ای وجود دارد، فقط رنگ و نوع آن در هر خانواده ای متفاوت است.
گاهی شما عادت کرده اید بدون استدلال، به جای بحث در محیطی آرام از فریاد زدن و سخنان نامناسب استفاده کنید. برای جلوگیری از اختلال در روابط خود، بیشتر کتاب بخوانید و مطالعه داشته باشید و یا در کلاس های آموزش مهارت های ارتباطی شرکت کنید
خود را سرگرم کنید
راههایی برای از بین بردن استرس و تنش هایتان بیابید. بیایید از گلکاری شروع کنید. کتاب خوانید، در کلاسهای هنر شرکت کنید یا همراه با دوستان در کلاسهای محله ای شرکت داشته باشید، راهی پیدا کنید که خودتان را سرگرم نگه دارید تا از استرس دور باشید. ممکن است دریابید که ورزش برای از بین بردن اضطراب کمک می کنند و شما را آرام می کنند.
به مشاور مراجعه کنید
اگر از پس مشکلاتتان برنمی آیید، بهتر است به یک مشاور مورد اعتماد مراجعه کنید. بدترین کار در این شرایط این است که در جمع و با دوستان مشورت کنید. بهتر است مسئله تان را جهانی نکنید و تنها با یک فرد مورد اعتماد آن را برطرف کنید.
مهارت های ارتباطی را بیاموزید
سعی کنید مهارت های ارتباطی مناسب را یاد بگیرید. ممکن است در ارتباطات روزمره خود حس کنید که برقراری ارتباط برای شما دشوار است. گاهی شما عادت کرده اید بدون استدلال، به جای بحث در محیطی آرام از فریاد زدن و سخنان نامناسب استفاده کنید. برای جلوگیری از اختلال در روابط خود، بیشتر کتاب بخوانید و مطالعه داشته باشید و یا در کلاس های آموزش مهارت های ارتباطی شرکت کنید.
نقاط قوت خود را بنویسید
در مقابل خودتان کم نیاورید. شما از عزت نفس بالایی برخوردار هستید پس بهتر است هر روز ارزش و عزت نفس تان را به خودتان یادآوری کنید. ممکن است حس کنید که بودن یا نبودن شما برای کسی اهمیت ندارد، به خصوص اگر این موضوع از طرف خانواده به شما القا شده باشد. شروع به نوشتن یادداشتهایی در مورد نقاط قوت و یادآوری ویژگیهایی خاص و مهم در مورد خودتان کنید تا به خودتان یادآوری کنید چقدر وجود شما در این دنیا برای اطرافیانتان مهم است. وقت های آزاد خود را صرف انجام فعالیت های خیرخواهانه کنید چرا که به شما احساس خوبی در مورد خودتان می دهند، به سینما و پارک بروید یا در هر فعالیت دیگری که روی شما اثر مثبت دارد شرکت کنید .
بهترین و بالاترین راه پیش گیرى از نفوذ شیطان که نتواند انسان را به خیالات و اوهام و آرزوهاى طول و دراز و دست نیافتنى دچار کند، و بر اعمال و رفتار و اخلاق و منش انسان اثر نگذارد یاد خداست، در نظر داشتن خدا، و توجه به حضرت او در همه امور که خالق و رازق و ولّى و مالک و ربّ و مربى انسان است و جز مصلحت انسان و سعادت دنیا و آخرت او را نمى خواهد و به همین خاطر پیامبران را همراه با وحى و امامان را همراه با فرهنگ سعادت بخش و عقل را براى دریافت حقایق بدرقه راه زندگى او قرار داد، پس شایسته است پیوسته نور یاد و توجه به او در قلب انسان در کار باشد، و اعضاء و جوارح آدمى در تصرف احکام و اوامرش قرار گیرد و همه دقایق عمر و لحظات زندگى از ذکر و یادش و انجام مسئولیت هایى که بر عهده انسان نهاده پر باشد تا شیطان هیچ راه نفوذى بر اندیشه و مشاعر و قلب و دل و اعضا و جوارح انسان نیابد.
إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ: «1»
بى تردید کسانى که داراى روحیه حفظ خود از گناهان هستند، هنگامى که وسوسههائى از سوى شیطان به آنان رسد خدا و شئون او را یاد کنند پس بى درنگ بیناى به عواقب شوم اطاعت از شیطان افتند و از دام وسوسه هایش نجات یابند.
برعکس کسانى که میدان زندگى خود را بى قید و شرط به تمایلات و غرائز و شهوات سپردهاند راه هرگونه نفوذى از سوى شیطان به رویشان باز است و پیوسته دستخوش خیانتها و جنایات او که تلخى و عاقبت نافرجامش را زیر لعاب شیرین شهوت و لذت پنهان کرده میشوند، و دنیا و آخرت خویش را در کنار لذتى اندک و شهوتى بى منطق به باد میدهند و با شمشیر وسوسه هاى هوس برانگیز شیطان خود را در کنار قدم نحس او قربانى میکنند.
این لذت گرایان غافل، و شهوت رانان جاهل، و عافیت طلبان کاهل، و تن پروران ظالم درب قلعه وجود خود را به روى شیطان باز کرده و درون را در اختیار او قرار داده، و بیرون وجود خویش را در محاصره شهوات و امور مربوط به هوا و هوس گذاشته و به جاى خدا که براى آنان منبع خیر و لطف و رحمت و کرامت است، شیطان را به همنشینى خود برگزیده اند، که این افتادن در چاه خطر، و بریده شدن از منبع خیر نتیجه غفلت و نیسان و بى توجهى به خدا و دور ماندن از ذکر قلبى و عملى و حالى است.
وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ: «2»
و هرکس خود را از یاد خداى رحمان به کور دلى و حجاب ظلمانى باطنى بزند و روى از منبع خیر و کرامت برگرداند، شیطانى بر او میگماریم که آن شیطان ملازم و دمساز او خواهد بود.
2- از جمله عواملى که راه نفوذ شیطان را بر انسان میبندد یاد قیامت از طریق آیات قرآن و روایات و توجه به عاقبت شوم ابلیسیان و عذاب هاى سخت آنان به کیفر گناهان و اطاعت از شیطان است.
در این زمینه به چند آیه اشاره میشود تا با توجه به آن از شرّ شیطان در امان بمانیم:
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ أَنَّ لَهُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لِیَفْتَدُوا بِهِ مِنْ عَذابِ یَوْمِ الْقِیامَةِ ما تُقُبِّلَ مِنْهُمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ: «3»
قطعاً کسانى که [با کارگردانى شیطان و وسوسه هاى او] کافر شدند و به انکار حقایق برخاستند اگر همه آنچه در زمین است و همانند آن را نیز با آن همراه خود داشته باشند، تا براى نجات خود از عذاب روز قیامت عوض دهند، از آنان نپذیرند و براى آنان عذابى دردناک است.
فَالَّذِینَ کَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِیابٌ مِنْ نارٍ یُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُؤُسِهِمُ الْحَمِیمُ، یُصْهَرُ بِهِ ما فِی بُطُونِهِمْ وَ الْجُلُودُ، وَ لَهُمْ مَقامِعُ مِنْ حَدِیدٍ، کُلَّما أَرادُوا أَنْ یَخْرُجُوا مِنْها مِنْ غَمٍّ أُعِیدُوا فِیها وَ ذُوقُوا عَذابَ الْحَرِیقِ. «4»
پس کسانى که به اغواى شیطان و میدان دارى هوا و هوسشان کافر شدند براى آنان لباسهائى از آتش به اندازه اندامشان بریده شده و از بالاى سرشان مایع جوشان به رویشان ریخته میشود، که آنچه در شکم هایشان باشد و نیز پوست بدنشان به وسیله آن گذاخته میشود و براى آنان گرزهائى از آهن ویژه است که بر سرشان میکوبند، هرگاه بخواهند به سبب اندوه فراوان و غصه گلوگیر از دوزخ درآیند به آن بازشان میگردانند و به آنان گویند عذاب سوزان را بچشید.
یقیناً انسان اگر به قیامت و اوضاع آن و جریمه و کیفر عاصیان و طاغیان که همه و همه از مریدان شیطاناند توجه جدى داشته باشد و این حقایق را که به وسیله حق و پیامبران و امامان بیان شده باور کند، هرگز خود را بازیچه شیاطین قرار نداده، و راه نفوذ آنان را به خیمه حیاتشان باز نمى گذارد.
ازدیگر امورى که راه نفوذ انسان را تا حدّى میبندد، نگاه عقلى و دقت کافى در عاقبت و فرجام بدکاران و ستمکاران و تکذیب کنندگان حقایق است که در همین دنیا پیش از این که به عذاب دردناک و ابدى قیامت دچار شوند به عذاب استیصال و افتضاح و رسوائى گرفتار شدند و نتیجه پیروى از شیطان و عمل به فرهنگ خانمان سوزش را دیدند.
قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِکُمْ سُنَنٌ فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُروا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ: «5»
یقیناً پیش از شما روشهائى در میان ملل و جوامع بوده که از میان رفته است پس در زمین گردش کنید و به سیر و سفر بپردازید و با دقت و تأمل بنگرید که سرانجام تکذیب کنندگان چگونه بود؟
وَ أَمْطَرْنا عَلَیْهِمْ مَطَراً فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُجْرِمِینَ: «6»
و بر آنان بارانى بى نظیر از سنگ هاى آتشین باراندیم پس با تأمل بنگر که سرانجام گهنکاران [که در گناه هم جنس بازى از شیطان پیروى کردند]
چگونه بود؟
بَلْ کَذَّبُوا بِما لَمْ یُحِیطُوا بِعِلْمِهِ وَ لَمَّا یَأْتِهِمْ تَأْوِیلُهُ کَذلِکَ کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الظَّالِمِینَ: «7»
آرى عجولانه و بى دقت حقیقتى (چون قرآن) را منکر شدند که به معارف و مفاهیمش احاطه نداشتند و هنوز تفسیر عینى و تحقق و ظهور آیاتش که در قیامت انجام میگیرد براى آنان نیامده است، کسانى که پیش از اینان بودند نیز آیات خدا را به همین صورت تکذیب کردند پس با تأمل و دقت بنگر که سرانجام ستمکاران چگونه بود؟
آرى تکذیب کنندگان حقایق و منکران واقعیات اصیل و گنهکاران حرفهاى و ستمکاران که همه و همه حزب شیطان و پیروان آن دشمن غدار بودند به فرجامهائى سخت، و عذابهائى که فرار از آنها براى آنان غیرممکن بود دچار شدند، و آخرت آنان یقیناً از نظر عذاب و بدبختى با دنیا قابل مقایسه نیست.
انسانى که به حقیقت خداپرست است، و قلبى از عشق خدا مالامال دارد، و در عمل و اخلاق متوسل به پیامبران و امامان و اولیاء الهى است، و از طوفان شهوت و غضب و هوا که راه هاى نفوذ شیطان در پناه خدا زندگى میکند از دسترس دسیسهها و وسوسه هاى خطرناک شیطان در امان است مگر این که نعوذ بالله به اختیار خود راهى براى نفوذ آن ملعون و سپاهش نسبت به خود باز کند.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- اعراف، آیه 201.
(2)- زخرف، آیه 36.
(3)- مائده، آیه 36.
(4)- حج، آیات 19 22.
(5)- آل عمران، آیه 137.
(6)- اعراف، آیه 84.
(7)- یونس، آیه 39.
از سرمایه های مهم زندگی، امید است که مایه حیات و نشاط و پویایی می باشد. وجود امام در عالم، موجب امید به آینده ای روشن و سراسر شور و اشتیاق است. شیعه پیوسته و در طول تاریخ هزار و چهارصد ساله، به انواع بلاها و سختی ها گرفتار شده است اما آنچه به عنوان نیرویی بزرگ و پشتوانه ای استوار، او را به ایستادگی و تسلیم نشدن و حرکت و تلاش، واداشته، امید به آینده سبز مومنان و دین باوران بوده است، آینده ای که نزدیک است و می تواند نزدیک تر باشد، زیرا آن که باید رهبری قیام را به عهده گیرد، زنده است و هر لحظه پا در رکاب.
آری یکی از اثرات وجودی امام امیدبخشی است، و منتظران ظهورش با تمام توان با ظلم مبارزه کرده و زمینه ظهور حضرتش را فراهم می کنند.
موتور حرکت چرخ زندگی
آن چیزی که انسانها را وادار به کار و حرکت می کند نیروی امید است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند :
« الْأَمَلُ رَحْمَةٌ لِأُمَّتِی وَ لَوْ لَا الْأَمَلُ مَا رَضَعَتْ وَالِدَةٌ وَلَدَهَا وَ لَا غَرَسَ غَارِسٌ شَجَراً » (1)
امّید و آرزو، رحمت امّت من است اگر امّید نبود هیچ مادری به بچه خودش شیر نمی داد و هیچ کشاورزی نهال درختی را نمی کاشت.
نقش معجزه آسای أمید در موفقیّت فرد و جامعه بر کسی پوشیده نیست، این امید است که موجب حرکت می شود و چرخه زندگی را به حرکت در می آورد.
چرا سپاه اسلام در جنگ احد شکست خورد؟ زیرا شایعه شد پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله کشته شده و مسلمانان امیدشان را از دست دادند و حتی از صحنه جنگ فرار کردند.
جامعهی تشیّع فقط به برجستگیهای تاریخ خود در گذشته متّکی نیست، چشم به آینده دارد. یک نفر معتقد به مسئلهی مهدویّت طبق اعتقاد تشیّع، در سختترین شرایط، دل [را] خالی از امید نمی داند و شعلهی امید همواره وجود دارد؛ می داند که این دوران تاریکی، این دوران ظلم، این دوران تسلّط ناحق و باطل قطعاً سپری خواهد شد؛ این یکی از مهمترین آثار و دستاوردهای این اعتقاد است
امید به منجی آخرالزَّمان
امیدواری به آیندهای روشن و پیامی رهاییبخش به بشر سرخورده و ستم دیده و اینکه روزی یک مرد الهی خواهد آمد و آنچه مردم بدان امید دارند، تحقق خواهد بخشید؛ جزء اصول حتمی در ادیان ابراهیمی است.
خوشبینی به زمان و به سرانجام و فرجام امور، روزنههای امید را میگشاید. اینکه قرار است با فراهم شدن زمینه، نجاتبخشی بیاید و خوبیها را به ارمغان آورد، روشنایی بخش است .(2)
در بیشتر ادیان و مذاهب جهان، از مصلحی سخن به میان آمده که در آخرالزَّمان ظهور کرده و به جنایتها و خیانتها خاتمه خواهد داد و شالوده حکومت واحد جهانی را بر اساس عدالت و آزادی واقعی، بنیان خواهد نهاد. تمامی پیامبران و سفیران الهی نیز در این زمینه به مردمِ با ایمان جهان، نویدهایی داده اند .(3)
رمز حیات شیعه
البته این عقیده ای که همه ادیان دارند مبنی بر این که پایان شب سیه سفید است و بالاخره یکی می آید ما را نجات می- دهد و به داد ما می رسد، با اعتقاد محکمی که شیعه دارد به امام حیّ و رئوف و مهربان که مظهر اسماء و صفات الهی است، در میان ما زندگی می کند و فریاد رسی می کند، خیلی متفاوت است و انتظار را در شیعه متفاوت می کند.
آیا اعتقاد به این امام، امید را در دل یک جوان شعله ور نمی کند؟! امام رئوف و مهربانی که در کنار ماست و از نظر عصمت پاک و طیب و طاهر است، هیچ گونه اشتباهی و خطا و نسیانی در او راه ندارد، از نظر علم و آگاهی عالِم به همه چیز است، از نظر قدرت مظهر قدرت الهی ست، هر چه در قلب ما خطور کند می داند. این اعتقاد، امیدی را در دل شیعیان ایجاد می کند که آن امید، رمز حیات شیعه را شکل می دهد و دشمن هم خیلی خوب به این مسئله پی برده است. نمونه اش همان کنفرانس تل آویو است.
با بررسی هایی که کردند که این شیعیان چرا با آن همه نقشه های ماهرانه ما شکست نمی خورند؟ به این نتیجه رسیدند که شیعه با آن عقیده به امام زمانشان است که خودشان را بهره مند می دانند از یک پشتوانه مستحکم و قوی و فردی که هرگز امیدش را از دست نمی دهد و شکست ناپذیر می شود.
مهمترین اثر اعتقاد به منجی
مقام معظم رهبری در این مورد فرمودند:
"منجی آخرالزّمان مورد اتّفاق همهی ادیان ابراهیمی است؛ اینکه کسی خواهد آمد و جهان را از منجلاب ظلم و جور نجات خواهد داد، در میان ادیان ابراهیمی مورد قبول همگان است. در اسلام، نام این منجی هم مشخّص شده است؛ خصوصیّتی که در اعتقاد شیعه وجود دارد این است که این شخصیّت را بهصورت مشخّص و معیّن معرفی می کند.
بزرگترین خاصیّت این اعتقاد در میان شیعیان، امیدآفرینی است. جامعهی تشیّع فقط به برجستگیهای تاریخ خود در گذشته متّکی نیست، چشم به آینده دارد. یک نفر معتقد به مسئلهی مهدویّت طبق اعتقاد تشیّع، در سختترین شرایط، دل [را] خالی از امید نمی داند و شعلهی امید همواره وجود دارد؛ می داند که این دوران تاریکی، این دوران ظلم، این دوران تسلّط ناحق و باطل قطعاً سپری خواهد شد؛ این یکی از مهمترین آثار و دستاوردهای این اعتقاد است." (4)
آیا اعتقاد به این امام، امید را در دل یک جوان شعله ور نمی کند؟! امام رئوف و مهربانی که در کنار ماست و از نظر عصمت پاک و طیب و طاهر است، هیچ گونه اشتباهی و خطا و نسیانی در او راه ندارد، از نظر علم و آگاهی عالِم به همه چیز است، از نظر قدرت مظهر قدرت الهی ست، هر چه در قلب ما خطور کند می داند. این اعتقاد، امیدی را در دل شیعیان ایجاد می کند که آن امید، رمز حیات شیعه را شکل می دهد و دشمن هم خیلی خوب به این مسئله پی برده است
بنابراین یکی از آثار وجودی امام زمان (عج) هر چند که غایب باشند ایجاد نور امید در قلب منتظران است و امید به ظهور آن حضرت به ما می گوید اگر چه جهان در ظلم فرو رفته، اما رحمت الهی هر لحظه بشریت را به نقطه ای نورانی سوق می- دهد. و امید به امام در واقع همان امید به خداست.
پی نوشت:
1) بحار الانوار ج74 ص175.
2) حاتمی، محمدرضا، تجلی امید در فرهنگ مهدویت، فصلنامه مشرق موعود، پیش شماره، ص 149.
3) سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ج 1، ص 21.
4) سخنرانی مقام معظم رهبری در حرم امام راحل (ره) 14/3/94.
رمضان، موسم عبادت و شستشوی جان در نهر پاک روزه داری است. بندگان خدا در این ماه با اتصال به حلقه های دعا و عبادت، آسمانی می شوند و وجود خود را جانی تازه می بخشند. ویژه نامه تا آسمان به مناسبت ماه مبارک رمضان در سال 1391، ارائه شده است.
معنای رمضان
«رمضان» از ماده «رَمض» به معنای سوزاندن است؛ البتّه سوزاندنی که دود و خاکستر به همراه نداشته باشد. علت نامگذاری این ماه از آن روست که در ماه رمضان، گناهان انسان سوزانده و نابود می شود.
ماه رمضان، ماه نزول قرآن می باشد و تنها ماهی است که نامش در قرآن آمده و شب قدر نیز در این ماه است. پیامبراکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: «تمام کتاب های آسمانی، در ماه رمضان نازل شده اند. ماه رمضان، بهترین ماه خدا است». آن حضرت در جمعه آخر ماه شعبان، خطبه مفصّلی در عظمت ماه رمضان ایراد کرده اند که در بعضی از تفاسیر و کتب روایی آمده است. همچنین در صحیفه ی سجادیه، امام سجاد علیه السلام با دعایی به استقبال ماه رمضان رفته و در وداع آن ماه، مناجات جان سوزی دارند.
اسلام دین آسان و بنای آن بر سهولت و سخت نگرفتن است. هر کس مریض یا مسافر باشد، باید روزه نگیرد و قضای آن را بگیرد. اگر وضو گرفتن برای کسی مشکل است، باید تیمّم کند. اگر ایستاده نماز خواندن برایش مشکل است، اجازه ی نشسته نماز خواندن را می دهد که این قانون به نام «قاعده ی لاحرج» در فقه مشهور است.
رمضان ماه مهمانی خدا
در رمضان، مؤمنان با «یا ایّها الّذین آمنوا کُتب علیکم الصّیام» به مهمانی خداوند دعوت شده اند، و این مهمانی ویژگی هایی دارد:
1. میزبان، خداوند و مهمانان را شخصاً دعوت کرده است.
2. وسیله ی پذیرایی، شب قدر، نزول قرآن، فرود آمدن فرشتگان، استجابت دعا، لطافت روح، و دوری از دوزخ است.
3. زمان پذیرایی، ماه رمضان است که به گفته ی روایات، اوّل آن رحمت، وسط آن مغفرت و آخر آن پاداش است.
4. چگونگی پذیرایی، شب قدر به گونه ای است که در آن نیاز یک سال مهمانان تأمین می شود و زمین با نزول فرشتگان در شب قدر مزیّن می گردد.
5. غذای این ماه، غذای روح است که برای رشد معنوی لازم است، نه غذای جسم. لطف غذای این مهمانی، آیات قرآن است که تلاوت یک آیه ی آن در ماه رمضان، همچون تلاوت تمام قرآن در ماه های دیگر است.
این مهمانی، هیچ گونه همخوانی و شباهتی با مهمانی های دنیوی ندارد. خداوندِ عالِم و غنی و خالق و باقی و عزیز و جلیل، میزبان انسان های جاهل و فقیر و فانی و مخلوق و ذلیل می شود و می گوید: «من دعایتان را مستجاب می کنم و برای هر نفسی که در ماه رمضان می کشید، پاداش تسبیحی عطا می کنم».
آداب مهمانی
در کتاب شریف وسائل الشیعه برای اخلاق روزه دار در ضمن روایت مفصّلی می خوانیم:
«روزه دار باید از دروغ، گناه، مجادله، حسادت، غیبت، مخالفت با حقّ، فحش و سرزنش و خشم، طعنه و ظلم و مردم آزاری، غفلت، معاشرت با فاسدان، سخن چینی و حرام خواری، دوری کند و نسبت به نماز، صبر و صداقت داشته و به یاد قیامت توجّه خاصّ داشته باشد».
شرط حضور در این مهمانی، فقط تحمّل گرسنگی نیست. در حدیث می خوانیم:
«کسی که از اطاعت رهبران آسمانی سرباز زند و یا در مسائل شخصی و خانوادگی با همسرش بدرفتار و نامهربان باشد ویا از تأمین خواسته های مشروع او خودداری کند و یا پدر و مادرش از او ناراضی باشند، روزه او قبول نیست وشرایط این ضیافت را به جای نیاورده است».
روزه گرچه فوائد و منافع طبی از قبیل: دفع و برطرف شدن مواد زاید بدن در اثر گرسنگی را دارد؛ اما سحرخیزی ولطافت روح واستجابت دعا در ماه رمضان چیز دیگری است ومحروم واقعی کسی است که از این همه خیر وبرکت محروم باشد.