سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند، کارهای والا و ارجمند را دوستمی دارد و کارهای حقیر و خُرد را ناخوش می دارد [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
بشنو این نی چون حکایت می کند
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» پرتوى از سیره و سیماى محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم)6

21- دوستى آل محمّد
« مَنْ ماتَ عَلى حُبِّ آلِ مُحَمَّد ماتَ شَهیـدًا.
أَلا وَ مَنْ ماتَ عَلى حُبِّ آلِ مُحَمَّد ماتَ مَغْفُورًا لَهُ.
أَلا وَ مَنْ ماتَ عَلى حُبِّ آلِ مُحَمَّد ماتَ تائِبـًا.
أَلا وَمَنْ ماتَ عَلى حُبِّ آلِ مُحَمَّد ماتَ مُؤْمِنًا مُسْتَکْمِلَ الإِیمانِ.
أَلا وَ مَنْ ماتَ عَلى بُغْضِ آلِ مُحَمَّد جاءَ یَوْمَ الْقِیمَةِ مَکْتُوبٌ بَیْنَ عَیْنَیْهِ مَأْیُوسٌ مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ.
أَلا وَ مَنْ ماتَ عَلى بُغْضِ آلِ مُحَمَّد لَمْ یَشُمَّ رائِحَةَ الْجَنَّةِ.»:
کسى که با دوستى آل محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم) بمیرد، شهید مرده است.
آگاه باشید کسى که با دوستى آل محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم) بمیرد، آمرزیده مرده است.
آگاه باشید کسى که با دوستى آل محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم) بمیرد، توبه کار مرده است.
آگاه باشید کسى که با دوستى آل محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم) بمیرد، باایمان کامل مرده است.
آگاه باشید کسى که با دشمنى آل محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم) بمیرد، در حالى به صحراى قیامت مىآید که بر پیشانىاش نوشته شده: ناامید از رحمت خدا.
آگاه باشید کسى که با دشمنى آل محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم) بمیرد، بوى بهشت به وى نمىرسد.
22- سزاى زن و مرد همسر آزار
«أَیُّمَا امْرَأَة أَذَتْ زَوْجَها بِلِسانِها لَمْ یَقْبَلِ اللّهُ مِنْها صَرْفًا وَ لا عَدْلاً وَ لا حَسَنَةً مِنْ عَمَلِها حَتّى تُرْضِیَهُ وَ إِنْ صامَتْ نَهارَها وَ قامَتْ لَیْلَها وَ کانَتْ أَوَّلَ مَنْ یَرِدُ النّارَ وَ کَذلِکَ الرَّجُلُ إِذا کانَ لَها ظالِمًا.»:
هر زنى که شوهر خود را با زبان بیازارد، خداوند هیچ جبران و عوض و نیکى از کارش را نمىپذیرد تا او را راضى کند، اگرچه روزش را روزه بگیرد و شبش را به عبادت بگذراند، و چنین زنى اوّل کسى است که داخل جهنّم خواهد شد، و همچنین است اگر مرد به زنش ستم روا دارد.
23- سزاى زن ناسازگار با شوهر
«أَیُّمَا امْرَأَة لَمْ تَرْفُقْ بِزَوْجِها وَ حَمَلَتْهُ عَلى ما لا یَقْدِرُ عَلَیْهِ وَ ما لا یُطیقُ لَمْ تُقْبَلْ مِنْها حَسَنَةٌ وَ تَلْقَى اللّهَ وَ هُوَ عَلَیْها غَضْبانُ.»:
هر زنى که با شوهر خود مدارا ننماید و او را به کارى وادار سازد که قدرت و طاقت آن را ندارد، از او کار نیکى قبول نمىشود و در روز قیامت، خدا را در حالتى ملاقات خواهد کرد که بر وى خشمگین باشد.
24- نخستین رسیدگى در قیامت
«أَوَّلُ ما یُقْضى یَوْمَ القِیمَةِ الدِّماءُ.»:
اوّلین کارى که در روز قیامت به آن رسیدگى مىشود، خون هاى به ناحقّ ریخته شده است.
25- بى رحمى و ترحّم
«إِطَّلَعْتُ لَیْلَةَ أَسْرى عَلَى النّارِ فَرَأَیْتُ امْرَأَةً تُعَذَّبُ فَسَأَلْتُ عَنْها فَقیلَ إِنَّها رَبَطَتْ هِرَّةً وَ لَمْ تُطْعِمْها وَ لَمْ تَسْقِها وَ لَمْ تَدَعْها تَأْکُلُ مِنْ خَشاشِ الاَْرْضِ حَتّى ماتَتْ فعَذَّبَها بِذلِکَ وَ اطَّلَعْتُ عَلَى الْجَنَّةِ فَرَأَیْتُ امْرَأَةً مُومِسَةً یَعنى زانِیَةً فَسَأَلْتُ عَنْها فَقیلَ إِنَّها مَرَّتْ بِکَلْب یَلْهَثُ مِنَ الْعَطَشِ فَأَرْسَلَتْ إِزارَها فى بِئْر فَعَصَرَتْهُ فى حَلْقِهِ حَتّى رَوِىَ فَغَفَرَ اللّهُ لَها.»:
در شب معراج از دوزخ آگاهى یافتم، زنى را دیدم که در عذاب است. از گناهش سؤال کردم. پاسخ داده شد که او گربه اى را محکم بست، در حالى که نه به آن حیوان خوراکى داد و نه آبى نوشاند و آزادش هم نکرد تا خود در روى زمین چیزى را بیابد و بخورد و با این حال ماند تا مُرد.
خداوند این زن را به خاطر آن گناه، عذاب کرده است. و از بهشت آگاهى یافتم، زن آلوده دامنى را دیدم و از وضعش سؤال کردم. پاسخ داده شد این زن به سگى گذر کرد، در حالى که از عطش، زبانش را از دهان بیرون آورده بود، او پارچه پیرهنش را در چاهى فرو برد، پس آن پارچه را در دهان سگ چلاند تا آن حیوان سیراب شد، خداوند گناه آن زن را به خاطر این کار بخشید.
26- عدم پذیرش اعمال ناخالص
«إِذا کانَ یَوْمُ الْقِیمَةِ نادى مُناد یَسْمَعُ أَهْلُ الْجَمْعِ أَیْنَ الَّذینَ کانُوا یَعْبُدُونَ النّاسَ قُومُوا خُذُوا أُجُورَکَمْ مِمَّنْ عَمِلْتُمْ لَهُ فَإِنّى لا أَقـْبـَلُ عَمَلاً خالَطَهُ شَىْءٌ مِنَ الدُّنْیا وَ أَهْلِها »:

چون روز قیامت فرا رسد، ندا دهنده اى ندا دهد که همه مردم مىشنوند، گوید: کجایند آنان که مردم را مىپرستیدند؟ برخیزید و پاداشتان را از کسى که براى او کار کردید بگیرید! چون من عملى را که چیزى از دنیا و اهل دنیا با آن مخلوط شده باشد، قبول نمىکنم.
27- دنیا طلبى، عنصرِ حبط اعمال
«لَیَجیئَنَّ أَقوامٌ یَوْمَ الْقِیمَةِ وَ أَعْمالُهُمْ کَجِبالِ تِهامَة فَیُؤْمَرُ بِهِمْ إِلَـىالنّارِ قالُوا یا رَسـُولَ اللّهِ مُصَلّینَ؟ قالَ نَعَمْ یُصَلُّونَ وَ یَصُومُونَ وَیَأْخُذُونَ هِنْـأً مِنَ اللَّیْلِ فَـإِذا عَرَضَ لَهُمْ شَىْءٌ مِنَ الـدُّنْیا وَثَبُوا عَلَیْهِ.»:
در روز قیامت گروهى را براى محاسبه مىآورند که اعمال نیک آنان مانند کوه هاى تهامه بر روى هم انباشته است! امّا فرمان مىرسد که به آتش برده شوند! صحابه گفتند: یا رسول اللّه! آیا اینان نماز مىخواندند؟ فرمود: بلى نماز مىخواندند و روزه مىگرفتند و قسمتى از شب را در عبادت به سر مىبردند! امّا همین که چیزى از دنیا به آنها عرضه مىشد، پرش و جهش مىکردند تا خود را به آن برسانند!
28- با هر کهاى با اوستى
«أَلـْمَرْءُ مَـعَ مَـنْ أَحَـبَّ.»:
آدمى (در قیامت) با کسى است که او را دوست دارد.
29- دوستى اهل بیت
«مَنْ سَرَّهُ أَنْ یَحْیى حَیاتی وَ یَمُوتَ مَماتی وَ یَسْکُنَ جَنَّةَ عَدْن غَرَسَها رَبّی فَلْیُوالِ عَلِیًّا مِنْ بَعْدی وَلْیُوالِ وَلِیَّهُ وَلْیَقْتَدِ بِالاَْئِمَّةِ مِنْبَعْدی فَإِنَّهُمْ عِتْرَتی وَ خُلِقُوا مِنْ طینَتی رُزِقُوا فَهْمًا وَ عِلْمًا وَوَیْلٌ لِلْمُکَذِّبینَ بِفَضْلِهِمْ مِنْ أُمـَّتی الـْقاطِعینَ فیهمْ صِلَتی لا أَنـَا لَهُمُ اللّهُ شَفاعَتی.»:
هر کس دوست داشته باشد که چون من زندگى کند و چون من بمیرد و در باغ بهشتى که پروردگارم پرورده جاى بگیرد، باید بعد از من على را و دوست او را دوست بدارد و به پیشوایان بعد از من اقتدا کند که آنان عترت من هستند و از طینتم آفریده شدهاند و از درک و دانش برخوردار گردیده اند، و واى بر آن گروه از امّت من که برترى آنان را انکار کنند و پیوندشان را با من قطع نمایند که خداوند شفاعت مرا شامل حال آنان نخواهد کرد.
30- ولایت على(علیه السلام) شرط قبولى اعمال
«فَوَ الَّذی بَعَثَنی بِالْحَقِّ نَبِیًّا لَوْ جاءَ أَحـَدُکُمْ یَوْمَ الْقِیمَةِ بِأَعْمال کَأَمـْثالِ الْجِبالِ وَ لَمْ یَجىءَ بِوِلایَةِ عَلِىِّ بْنِ أَبیطالب لاََکَبَّهُ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ فِی النّارِ.»:
سوگند به خدایى که مرا به حقّ برانگیخته، اگر یکى از شما در روز قیامت با اعمالى همانند کوه ها بیاید، امّا فاقد ولایت و قبول حاکمیّت على بن ابیطالب باشد، خداوند او را به رو در آتش افکند.
31- پاداش مریض
«إِذا مَرِضَ الْمُسْلِمُ کَتَبَ اللّهُ لَهُ کَأَحْسَنِ ما کانَ یَعْمَلُ فى صِحَّتِهِ وَ تَساقَطَتْ ذُنُوبُهُ کَما یَتَساقَطُ وَرَقُ الشَّجَرِ.»:
وقتى که مسلمان، بیمار شود، خداوند همانند بهترین حسناتى که در حال سلامت انجام مىداده در نامه عملش مىنویسد و گناهانش همچون برگ درخت فرو مىریزد.
32- مسئولیت مسلمانى
«مَنْ أَصْبَحَ لایَهْتَمُّ بِأمُوُرِالْمُسْلِمینَ فَلَیْسَ مِنْهُمْ وَ مَنْ سَمِعَ رَجُلاً یُنادی یالَلْمُسْلِمینَ فَلَمْ یُجِبْهُ فَلَیْسَ بِمُسْلِم.»:
هر که صبح کند و به امور مسلمین همّت نگمارد، از آنها نیست; و هر کس بشنود که شخصى فریاد مىزند: «اى مسلمان ها به فریادم برسید» ولى جوابش نگوید، مسلمان نیست.
33- پیوستگى ایرانیان با اهل بیت
«قالَتِ الرُّسُلُ مِنَ الْفُرْسِ لِرَسُولِ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم) إِلى مَنْ نَحْنُ یا رَسُولَ اللّهِ؟ قالَ أَنـْتُمْ مِنّا وَ إِلَیْنا أَهْلَ الْبَیـْتِ.»:
فرستادگان باذان، پادشاه یمن، تحت الحمایه ایران که اصالتاً ایرانى بودند به حضور پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) آمدند و گفتند: اى رسول خدا: سرانجامِ ما فارسیان به نزد چه کسى خواهد بود؟حضرت فرمود: شما فارسیان از ما هستید و سرانجامتان به سوى ما و خاندان ما خواهد بود!
قال ابن هشام: فَبَلَغَنى عَنِ الزُّهْرِىِّ إِنّه قالَ: فَمِنْ ثَمَّ قالَ رَسُولُ اللّهِ: سَلْمانُ مِنّا أَهـْلَ الْبَیْتِ.
ابن هشام از قول زهرى گوید: و از همین جا بود که پیامبر فرمود: سلمان از اهل بیت ماست.
34- خیانت بزرگ (تقدّم مفضول)
«مَنْ تَقَدَّمَ عَلَى الْمُسْلِمینَ وَ هُوَ یَرى أَنَّ فیهِمْ مَنْ هُوَ أَفـْضَلُ مِنْهُ فَقَدْ خانَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الْمُسْلِمینَ.»:
کسى که بر مسلمانان پیشى گیرد، در حالى که مىداند در میان آنها کسى افضل و بهتر از او وجود دارد، چنین کسى به خدا و رسولش و همه مسلمانان خیانت کرده است.
35- ارزش هدایت
«لأََنْ یَهْدِىَ اللّهُ بِکَ رَجُلاً واحِدًا خَیْرٌ لَکَ مِمّا طَلَعَتْ عَلَیْهِ الشَّمْسُ.»:
پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) خطاب به حضرت على(علیه السلام) فرمود:در صورتى که خداوند یک نفر را به دست تو هدایت کند، براى تو از حکومت کردن بر آنچه آفتاب بر آن مىتابد بهتر است.
36- مردمان آخرالزّمان
«یَـأْتى عَلَىالنّاسِ زَمانٌ تَخْبُثُ فیهِ سَرائِرُهُمْ وَ تَحْسُنُ فیهِ عَلانِیَتُهُمْ طَمَعًا فِى الدُّنْیا، لا یُریدُونَ بِهِ ما عِنْدَ رَبِّهِمْ، یَکُونُ دینُهُمْ رِیاءً لا یُخالِطُهُمْ خَوْفٌ، یَعُمُّهُمُ اللّهُ بِعِقاب فَیَدْعُونَهُ دُعاءَ الْغَریقِ فَلا یَسْتَجیبُ لَهُمْ!»:
زمانى بر مردم فرا مىرسد که براى طمعِ در دنیا، باطنشان پلید و ظاهرشان زیبا باشد، علاقهاى به آنچه نزد پروردگارشان است نشان ندهند، دین آنها ریا شود و خوفى ]از خدا[ در دلشان آمیخته نشود، خداوند همه آنان را به عذاب سختى گرفتار کند، پس مانند دعاى شخص غریق دعا کنند، ولى دعایشان را اجابت نکند!
37- راستگوترین صحابه
«ما أَظَلَّتِ الْخَضْراءُ وَ لا أَقَلَّتِ الْغَبْراءُ مِنْ ذى لَهْجَة أَصـْدَقُ مِنْ أَبـىذَرٍّ.»:
آسمان سایه نینداخته و زمین دربرنگرفته، صاحب سخنى راستگوتر از ابوذر را.
38- پرسش از عالمان و همنشینى با فقیران
«سائِلُوا الْعُلَماءَ وَ خاطِبُوا الْحُکَماءَ وَ جالِسُوا الْفُقَراءَ.»:
از دانشمندان بپرسید و با فرزانگان سخن بگویید و با فقیران بنشینید.
39- دستبوسى نه!
«هذا تَفْعَلُهُ الأَعاجِمُ بِمُلُوکِها وَ لَسْتُ بِمَلِک إِنَّما أَنـَا رَجُلٌ مِنْکُمْ.»:
مردى خواست تا بر دست رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) بوسه زند، پیامبر دست خود را کشید و فرمود: این کارى است که عَجَم ها با پادشاهان خود مىکنند و من شاه نیستم، من مردى از خودتان هستم.
40- مهربانى با همنوعان
«ما آمَنَ بى مَنْ باتَ شَبْعانَ وَ جارُهُ جائِعٌ، وَ ما مِنْ أَهـْلِ قَرْیَة یَبیتُ وَ فیهِمْ جائِعٌ لا یَنْظُرُ اللّهُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیمَةِ.»:
به من ایمان نیاورده کسى که سیر بخوابد و همسایه اش گرسنه باشد، و اهل یک آبادى که شب را بگذرانند و در میان ایشان گرسنه اى باشد، خداوند در روز قیامت به آنها نظر رحمت نیفکند.


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 86/10/12 :: ساعت 4:45 عصر )
»» پرتوى از سیره و سیماى محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم)5

چهل حدیث اخلاقى از پیامبر گرامى اسلام


1- فضیلت دانش طلبى
« مَنْ سَلَکَ طَریقًا یَطْلُبُ فیهِ عِلْمًا سَلَکَ اللّهُ بِهِ طَریقًا إِلَى الْجَنَّةِ... وَ فَضْلُ الْعالِمِ عَلَى الْعابِدِ کَفَضْلِ الْقَمَرِ عَلى سائِرِ النُّجُوم لَیْلَةَالْبَدْرِ.»:
هر که راهى رود که در آن دانشى جوید، خداوند او را به راهى که به سوى بهشت است ببرد، و برترى عالِم بر عابد، مانند برترى ماه در شب چهارده، بر دیگر ستارگان است.
2- دین یابى ایرانیان
« لَوْ کانَ الدِّینُ عِنْدَ الثُّرَیّا لَذَهَبَ بِهِ رَجُلٌ مِنْ فارْسَ ـ أَوْ قَالَ ـ مِنْ أَبْناءِ فارْسَ حَتّى یَتَناوَلَهُ.»:
اگر دین به ستاره ثریّا رسد، هر آینه مردى از سرزمین پارس ـ یا این که فرموده از فرزندان فارس ـ به آن دست خواهند یازید.
3- ایمان خواهى ایرانیان
« إِذا نَزَلَتْ عَلَیْهِ(صلى الله علیه وآله وسلم) سُورَةُ الْجُمُعَةِ، فَلَمّا قَرَأَ: وَ آخَرینَ مِنْهُمْ لَمّا یَلْحَقُوا بِهِمْ. قَالَ رَجُلٌ مَنْ هؤُلاءِ یا رَسُولَ اللّهِ؟ فَلَمْ یُراجِعْهُ النّبِىُّ(صلى الله علیه وآله وسلم)، حَتّى سَأَلَهُ مَرَّةً أَوْ مَرَّتَیْنِ أَوْ ثَلاثًا. قالَ وَفینا سَلْمانُ الفارْسىُّ قالَ فَوَضَعَ النَّبِىُّ یَدَهُ عَلى سَلْمانَ ثُمَّ قالَ: لَوْ کَانَ الاِْیمانُ عِنْدَ الثُّرَیّا لَنالَهُ رِجالٌ مِنْ هؤُلاءِ.»:
وقتى که سوره جمعه بر پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) نازل گردید و آن حضرت آیه وَ آخَرینَ مِنْهُمْ لَمّا یَلْحَقُوا بِهِمْ را خواند.
مردى گفت:اى پیامبر خدا! مراد این آیه چه کسانى است؟ رسول خدا به او چیزى نگفت تا این که آن شخص یک بار، دوبار، یا سه بار سؤال کرد.
راوى مىگوید: سلمان فارسى در میان ما بود که پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)دستش را روى دوش او نهاد، سپس فرمود: اگر ایمان به ستاره ثریّا برسد، هر آینه مردانى از سرزمین این مرد به آن دست خواهند یافت.
4- مشمولان شفاعت
« أَرْبَعَةٌ أَنَا الشَّفیعُ لَهُمْ یَوْمَ القِیمَةِ:1ـ مُعینُ أَهْلِ بَیْتى.
2ـ وَ الْقاضى لَهُمْ حَوائِجَهُمْ عِنْدَ مَا اضْطُرُّوا إِلَیْهِ.
3ـ وَ الُْمحِبُّ لَهُمْ بِقَلْبِهِ وَ لِسانِهِ.
4ـ وَ الدّافِعُ عَنْهُمْ بِیَدِهِ.»:
چهار دسته اند که من، روز قیامت، شفیع آنها هستم:1ـ یارى دهنده اهل بیتم،2ـ برآورنده حاجات اهل بیتم به هنگام اضطرار و ناچارى،3ـ دوستدار اهل بیتم به قلب و زبان،4ـ و دفاع کننده از اهل بیتم با دست و عمل.
5- ملاک پذیرش اعمال
« لا یُقْبَلُ قَوْلٌ إِلاّ بِعَمَل وَ لا یُقْبَلُ قَوْلٌ وَ لا عَمَلٌ إِلاّ بِنِیَّة وَ لا یُقْبَلُ قَوْلٌ وَ لا عَمَلٌ وَ لا نِیَّةٌ إِلاّ بِإِصابَةِ السُّنَّةِ.»:
نزد خداوند سخنى پذیرفته نمىشود، مگر آن که همراه با عمل باشد، و سخن و عملى پذیرفته نمىشود، مگر آن که همراه با نیّت خالص باشد، و سخن و عمل و نیّتى پذیرفته نمىشود، مگر آن که مطابق سنّت باشد.
6- صفات بهشتى
« أَلا أُخْبِرُکُمْ بِمَنْ تَحْرُمُ عَلَیْهِ النّارُ غَدًا؟ قیلَ بَلى یا رَسُولَ اللّهِ.
فَقالَ: أَلْهَیِّنُ الْقَریبُ اللَّیِّنُ السَّهْلُ.»:
آیا کسى را که فرداى قیامت، آتش بر او حرام است به شما معرّفى نکنم؟ گفتند: آرى، اى پیامبر خدا.
فرمود: کسى که متین، خونگرم، نرمخو و آسانگیر باشد.
7- نشانه هاى ستمکار
« عَلامَةُ الظّالِم أَرْبَعَةٌ: یَظْلِمُ مَنْ فَوْقَهُ بِالْمَعْصِیَةِ، وَ یَمْلِکُ مَنْ دُونَهُ بِالْغَلَبَةِ، وَ یُبْغِضُ الْحَقَّ وَ یُظْهِرُ الظُّلْمَ.»:
نشانه ظالم چهار چیز است :1ـ با نافرمانى به مافوقش ستم مىکند،2ـ به زیردستش با غلبه فرمانروایى مىکند،3ـ حقّ را دشمن مىدارد،4ـ و ستم را آشکار مىکند.
8- شعبه هاى علوم دین
« إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلاثَةٌ: آیَةٌ مُحْکَمَةٌ أَوْ فَریضَةٌ عادِلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قائِمَةٌ وَ ما خَلاهُنَّ فَهُوَ فَضْلٌ.»:
همانا علم دین سه چیز است، و غیر از اینها فضل است:1ـ آیه محکمه (که منظور از آن علم اصول عقائد است)،2ـ فریضه عادله (که منظور از آن علم اخلاق است)،3ـ و سنّت قائمه (که منظور از آن علم احکام شریعت است).
9- فتواى نااهل
« مَنْ أَفْتى النّاسَ بِغَیْرِ عِلْم... فَقَدْ هَلَکَ وَ أَهْلَکَ.»:
کسى که بدون صلاحیّت علمى براى مردم فتوا دهد، خود را هلاک ساخته و دیگران را نیز به هلاکت انداخته است.
10- روزه واقعى
« أَلصّائِمُ فى عِبادَة وَ إِنْ کانَ فى فِراشِهِ ما لَمْ یَغْتَبْ مُسْلِمًا.»:
روزه دار ـ مادامى که غیبت مسلمانى را نکرده باشد ـ همواره در عبادت است، اگر چه در رختخواب خود باشد.
11- فضیلت رمضان
« شَهْرُ رَمضانَ شَهْرُ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ هُوَ شَهْرٌ یُضاعَفُ فیهِ الْحَسَناتُ وَ یَمْحُو فیهِ السَّیِّئاتُ وَ هُوَ شَهْرُ الْبَرَکَةِ وَ هُوَ شَهْرُ الاِْنابَةِ وَ هُوَ شَهْرُ التَّوبَةِ وَ هُوَ شَهْرُ الْمَغْفِرَةِ وَ هُوَ شَهْرُ الْعِتْقِ مِنَ النّارِ وَ الْفَوْزِ بِالْجَنَّةِ.
أَلا فَاجْتَنِبُوا فیهِ کُلَّ حَرام وَ أَکْثِرُوا فیهِ مِنْ تِلاوَةِ الْقُرآنِ....»:
ماه رمضان، ماه خداوند عزیز و جلیل است، و آن ماهى است که در آن نیکیها دوچندان و بدیها محو مىشود، ماه برکت و ماه بازگشت به خدا و توبه از گناه و ماه آمرزش و ماه آزادى از آتش دوزخ و کامیابى به بهشت است. آگاه باشید! در آن ماه از هر حرامى بپرهیزید و قرآن را زیاد بخوانید.
12- نشانه هاى شکیبا
« عَلامَةُ الصّابِرِ فى ثَلاث:أَوَّلُها أَنْ لا یَکْسَلَ،و الثّانِیَةُ أَنْ لا یَضْجَرَ،وَ الثّالِثَةُ أَنْ لا یَشْکُوَ مِنْ رَبِّهِ عَزَّوَجَلَّ. لاَِنـَّهُ إِذا کَسِلَ فَقَدْ ضَیَّعَ الْحَقَّ،وَ إِذا ضَجِرَ لَمْ یُؤَدِّ الشُّکْرَ،وَ إِذا شَکى مِنْ رَبِّهِ عَزَّوَجَلَّ فَقَدْ عَصاهُ.»:
علامت صابر در سه چیز است:اوّل: آن که کسل نشود،دوّم: آن که آزرده خاطر نگردد،سوّم: آن که از خداوند عزّوجلّ شکوه نکند،زیرا وقتى که کسل شود، حقّ را ضایع مىکند،و چون آزرده خاطر گردد شکر را به جا نمىآورد،و چون از پروردگارش شکایت کند در واقع او را نافرمانى نموده است.
13- بدترین جهنّمى
« إِنَّ أَهْلَ النّارِ لَیَتَأَذُّونَ مِنْ ریحِ الْعالِمِ التّارِکِ لِعِلْمِهِ وَ إِنَّ أَشَدَّ أَهْلِ النّارِ نِدامَةً وَ حَسْرَةً رَجُلٌ دَعا عَبْدًا إِلَى اللّهِ فَاسْتَجابَ لَهُ وَ قَبِلَ مِنْهُ فَأَطاعَ اللّهَ فَأَدْخَلَهُ اللّهُ الْجَنَّةَ وَ أَدْخَلَ الدّاعِىَ النّارَ بِتَرْکِهِ عِلْمَهُ.»:
همانا اهل جهنّم از بوى گند عالمى که به علمش عمل نکرده رنج مىبرند، و از اهل دوزخ پشیمانى و حسرت آن کس سختتر است که در دنیا بنده اى را به سوى خدا خوانده و او پذیرفته و خدا را اطاعت کرده و خداوند او را به بهشت درآورده، ولى خودِ دعوت کننده را به سبب عمل نکردن به علمش به دوزخ انداخته است.
14- عالمان دنیا طلب
« أَوْحَى اللّهُ إِلى داوُدَ(علیه السلام) لا تَجْعَلْ بَیْنى وَ بَیْنَکَ عالِمًا مَفْتُونًا بِالدُّنْیا فَیَصُدَّکَ عَنْ طَریقِ مَحَبَّتى فَإِنَّ أُولئِکَ قُطّاعُ طَریقِ عِبادِى الْمُریدینَ، إِنَّ أَدْنى ما أَنـَا صانِعٌ بِهِمْ أَنْ أَنـْزَعَ حَلاوَةَ مُناجاتى عَنْ قُلوبِهِمْ.»:
خداوند به داود(علیه السلام) وحى فرمود که: میان من و خودت، عالِم فریفته دنیا را واسطه قرار مده که تو را از راه دوستىام بگرداند، زیرا که آنان، راهزنانِ بندگانِ جویاى مناند، همانا کمتر کارى که با ایشان کنم این است که شیرینى مناجاتم را از دلشان برکنم.
15- نتیجه یقین
« لَوْ کُنْتُم تُوقِنُونَ بِخَیْرِ الاْخِرَةِ وَ شَرِّها کَما تُوقِنُونَ بِالدُّنیا لاَثَرْتُمْ طَلَبَ الآخِرَةِ.»:
اگر شما مردم یقین به خیر و شرّ آخرت مىداشتید، همان طور که یقین به دنیا دارید، البته در آن صورت، آخرت را انتخاب مىکردید.
16- نخستین پرسش هاى قیامت
« لا تَزُولُ قَدَمَا الْعَبْدِ یَوْمَ القِیمَةِ حَتّى یُسْأَلَ عَنْ أَرْبَع: عَنْ عُمْرِهِ فیما أَفـْناهُ، وَ عَنْ شَبابِهِ فیما أَبـْلاهُ، وَ عَنْ عِلْمِهِ کَیْفَ عَمِلَ بِهِ، وَ عَنْ مالِهِ مِنْ أَیـْنَ اکْتَسَبَهُ وَ فیما أَنـْفَقَهُ، وَ عَنْ حُبِّنا أَهـْلَ الْبَیْتِ.»:
هیچ بنده اى در روز قیامت قدم از قدم برنمىدارد، تا از این چهار چیز از او پرسیده شود:1ـ از عمرش که در چه راهى آن را فانى نموده،2ـ و از جوانىاش که در چه کارى فرسوده اش ساخته،3ـ و از مالش که از کجا به دست آورده و در چه راهى صرف نموده،4ـ و از دوستىِ ما اهل بیت.
17- محکم کارى
« وَ لکِنَّ اللّهَ یُحِبُّ عَبْدًا إِذا عَمِلَ عَمَلاً أَحـْکَمَهُ.»:
پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) وقتى که با دقّت قبر سعد بن معاذ را پوشاند فرمود: مىدانم که قبر سرانجام فرو مىریزد و نظم آن بهم مىخورد، ولى خداوند بندهاى را دوست مىدارد که چون به کارى پردازد، آن را محکم و استوار انجام دهد.
18- مرگ، بیدارى بزرگ
« أَلنّاسُ نِیامٌ إِذا ماتُوا انْتَبَهُوا.»:
مردم در خواباند وقتى که بمیرند، بیدار مىشوند.
19- ثواب اعمال کارساز
« سَبْعَةُ أَسـْباب یُکْسَبُ لِلْعَبْدِ ثَوابُها بَعْدَ وَفاتِهِ:رَجُلٌ غَرَسَ نَخْـلاً أَوْ حَـفَـرَ بِئْـرًا أَوْ أَجْرى نَهْـرًاأَوْ بَنـى مَسْجِـدًا أَوْ کَتَبَ مُصْحَفًا أَوْ وَرَّثَ عِلْمًاأَوْ خَلَّفَ وَلَـدًا صالِحـًا یَسْتَغْفِرُ لَـهُ بَعْـدَ وَفاتِـهِ.»:
هفت چیز است که اگر کسى یکى از آنها را انجام داده باشد، پس از مرگش پاداش آن هفت چیز به او مىرسد:1ـ کسى که نخلى را نشانده باشد (درخت مثمرى را غرس کرده باشد)،2ـ یا چاهى را کنده باشد،3ـ یا نهرى را جارى ساخته باشد،4ـ یا مسجدى را بنا نموده باشد،5ـ یا قرآنى را نوشته باشد،6ـ یا علمى را از خود برجاى نهاده باشد،7ـ یا فرزند صالحى را باقى گذاشته باشد که براى او استغفار نماید.
20- سعادتمندان
« طُوبى لِمَنْ مَنَعَهُ عَیـْبـُهُ عَنْ عُیـُوبِ الْمُـؤْمِنینَ مِنْ إِخْوانِهِ طُوبى لِمَنْ أَنـْفَقَ الْقَصْدَ وَ بَذَلَ الفَضْلَ وَ أَمْسَکَ قَولَهُ عَنِ الفُضُولِ وَ قَبیحِ الْفِعْلِ.»:
خوشا به حال کسى که عیبش او را از عیوب برادران مؤمنش باز دارد، خوشا به حال کسى که در خرج کردن میانه روى کند و زیاده از خرج را ببخشد و از سخنانِ زائد و زشت خوددارى ورزد.


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 86/10/12 :: ساعت 4:44 عصر )
»» پرتوى از سیره و سیماى محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم)4

بخشایش و گذشت

بد رفتارى و بى حرمتى به شخصِ خود را با نظرِ اغماض مىنگریست، کینه کسى را در دل نگاه نمىداشت و در صدد انتقام برنمىآمد.
روحِ نیرومندش عفو و بخشایش را بر انتقام ترجیح مىداد.
در جنگ اُحد با آن همه وحشیگرى و اهانت که به جنازه عمویش حمزه بن عبدالمطّلب روا داشته بودند و از مشاهده آن به شدّت متألّم بود، دست به عمل متقابل با کشتگان قریش نزد و بعدها که به مرتکبین آن و از آن جمله هند زن ابوسفیان دست یافت، در مقام انتقام برنیامد، و حتّى ابوقتاده انصارى را که مىخواست زبان به دشنام آنها بگشاید از بدگویى منع کرد.
پس از فتح خیبر جمعى از یهودیان که تسلیم شده بودند، غذایى مسموم برایش فرستادند.
او از سوء قصد و توطئه آنها آگاه شد، امّا به حال خود رهاشان کرد.
بار دیگر زنى از یهود دست به چنین عملى زد و خواست زهر در کامش کند که او را نیز عفو نمود.
عبدالله بن ابّى سر دسته منافقان که با اداى کلمه شهادت مصونیّت یافته بود، در باطن امر از این که با هجرت رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)به مدینه بساط ریاست او برچیده شده بود، عداوات آن حضرت را در دل مىپرورانید و ضمن همکارى با یهودیان مخالف اسلام، از کار شکنى و کینه توزى و شایعه سازى بر ضد او فرو گذار نبود.
آن حضرت نه تنها اجازه نمىداد یارانش او را به سزاى عملش برسانند، بلکه با کمال مدارا با او رفتار مىکرد و در حال بیمارى به عیادتش مىرفت! در مراجعت از غزوه تبوک جمعى از منافقان به قصد جانش توطئه کردند که به هنگام عبور از گردنه، مرکبش را رم دهند تا در پرتگاه، سقوط کند و با این که همگى صورتِ خود را پوشانده بودند، آنها را شناخت و با همه اِصرارِ یارانش، اسم آنها را فاش نساخت و از مجازاتشان صرفنظر کرد.

حریم قانون

آن حضرت از بد رفتارى و آزارى که به شخص خودش مىشد عفو و اغماض مىنمود ولى در مورد اشخاصى که به حریم قانون تجاوز مىکردند مطلقاً گذشت نمىکرد و در اجراى عدالت و مجازات متخلّف، هر که بود، مسامحه روا نمىداشت.
زیرا قانونِ عدل، سایه امنیت اجتماعى و حافظ کیان جامعه است و نمىشود آن را بازیچه دستِ افراد هوس ران قرار داد و جامعه را فداى فرد نمود.
در فتح مکّه، زنى از قبیله بنى مخزوم مرتکب سرقت شد و از نظر قضایى جرمش محرز گردید.
خویشاوندانش - که هنوز رسوبات نظام طبقاتى در خلایاى مغزشان به جاى مانده بود - اجراى مجازات را ننگِ خانواده اَشرافى خود مىدانستند، به تکاپو افتادند که مجازات را متوقف سازند، امّا آن حضرت نپذیرفت و فرمود:«اقوام و ملل پیشین دچار سقوط و انقراض شدند، بدین سبب که در اجراى قانونِ عدالت، تبعیض روا مىداشتند، قسم به خدایى که جانم در قبضه قدرت اوست در اجراى عدل درباره هیچ کس سستى نمىکنم، اگر چه مجرم از نزدیکترین خویشاوندان خودم باشد.»او خود را مستثنى نمىکرد و فوقِ قانون نمىشمرد.
روزى به مسجد رفت و در ضمن خطابه فرمود:«خداوند سوگند یاد کرده است در روز جزا از ظلم هیچ ظالمى نگذرد، اگر به کسى از شما ستمى از جانب من رفته و از این رهگذر حقّى بر ذمّه من دارد، من حاضرم به قصاص و عمل متقابل تن بدهم.» از میان مردم شخصى به نام سوادة بن قیس به پاخاست و گفت: یا رسول الله! روزى که از طائف برمىگشتى و عصا را در دست خود حرکت مىدادى به شکم من خورد و مرا رنجه ساخت.
فرمود: «حاشا که به عمد این کار را کرده باشم. معهذا به حکم قصاص تسلیم مىشوم!» فرمان داد همان عصا را بیاورند و به دست سواده داد و فرمود: «هر عضوى که از بدن تو با این عصا ضربت خورده است به همان قسمت از بدن من بزن و حقّ خود را در همین نشئه دنیا از من بستان.» سواده گفت: نه، من شما را مىبخشم.
فرمود: «خدا نیز بر تو ببخشد.» آرى چنین بود رفتار یک رئیس و زمامدار تامّ الاختیار دین و دولت در اجراى عدل اجتماعى و حمایت از قانون.

احترام به افکار عمومى

رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) در موضوعاتى که به وسیله وحى و نصِّ قرآن، حکم آن معیّن شده بود، اعمّ از عبادت و معاملات، چه براى خود و دیگران، حقِّ مداخله قائل نبود و این دسته از احکام را بدون چون و چرا به اجرا در مىآورد; زیرا تخلّف از آن احکام، کفر به خداست: «وَمَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللهُ فَاؤُلئِکَ هُمُ الْکافِروُنَ»; «و کسانى که به آنچه خدا فرو فرستاده داورى نکرده اند ، آنان خود کفر پیشه گانند .»امّا در موضوعات مربوط به کار و زندگى، اگر جنبه فردى داشت و در عین حال یک امر مباح و مشروع بود، افراد، استقلال رأى و آزادى عمل داشتند.
کسى حقّ مداخله در کارهاى خصوصى دیگرى را نداشت، و هر گاه مربوط به جامعه بود حقّ اظهار رأى را براى همه محفوظ مىدانست و با این که فکر سیّال و هوش سرشارش در تشخیص مصالح امور بر همگان برترى داشت، هرگز به تحکّم و استبدادِ رأى رفتار نمىکرد و به افکار مردم بى اعتنایى نمىنمود.
نظر مشورتى دیگران رامورد مطالعه و توجّه قرار مىداد و دستور قرآن مجید را عم تأیید نموده و مىخواست مسلمین این سنّت را نصب العین خود قرار دهند.
در جنگ بدر در سه مرحله، اصحاب خود را به مشاوره دعوت نموده و فرمود نظر خودتان را ابراز کنید.
اوّل درباره این که اصحاب با قریش بجنگند و یا آنها را به حال خود ترک کرده و به مدینه مراجعت کنند.
همگى جنگ را ترجیح دادند و آن حضرت تصویب فرمود.
دوم محّل اردوگاه را به معرض مشورت گذارد که نظر حباب بن منذر مورد تأیید واقع شد.
سوم در خصوص این که با امراى جنگ چه رفتارى شود به شور پرداخت.
بعضى کشتن آنها را ترجیح دادند و برخى تصویب نمودند آنها را در مقابل فدیه آزاد نمایند و رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)با گروه دوم موافقت کرد.
در جنگ اُحد روش مبارزه را در معرض شور قرار داد که آیا در داخل شهر بمانند و به استحکامات دفاعى بپردازند و یا در بیرون شهر اردو بزنند و جلوى هجوم دشمن را بگیرند، که شقّ دوم تصویب شد.
در جنگ احزاب، شورایى تشکیل داد که در خارج مدینه آرایش جنگى بگیرند و یا در داخل شهر به دفاع بپردازند.
پس از تبادل نظر بر این شدند که کوه سلع را تکیه گاه قرار داده و در پیشاپیش جبهه جنگ، خندق حفر کنند و مانع هجوم دشمن گردند.
در غزوه تبوک امپراطور روم از نزدیک شدن مجاهدان اسلام به سر حدّ سوریه به هراس افتاده بود و چون به لشکر خود اعتماد نداشت به جنگ اقدام نمىکرد.
رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) به مشورت پرداخت که آیا پیشروى کند و یا به مدینه برگردند که بنا به پیشنهاد اصحاب، مراجعت را ترجیح داد.
چنان که مىدانیم همه مسلمانان به عصمت و مصونیّت او از خطا و گناه، ایمان داشتند و عمل او را سزاوار اعتراض نمىدانستند، ولى در عین حال، رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)انتقاد اشخاص را ـ اگر چه انتقاد بى مورد ـ با سعه صدر تلقّى مىنمود و مردم را در تنگناى خفقان و اختناق نمىگذاشت و با کمال ملایمت با جواب قانع کننده، انتقاد کننده را به اشتباه خود واقف مىکرد.
او به این اصل طبیعى اذعان داشت که آفریدگار مهربان، وسیله فکر کردن و سنجیدن و انتقاد را به همه انسانها عنایت کرده و آن را مختصّ به صاحبان نفوذ و قدرت ننموده است.
پس چگونه مىتوان حقّ سخن گفتن و خرده گرفتن را از مردم سلب نمود؟ آن حضرت به ویژه دستور فرموده است که هر گاه زمامداران، کارى بر خلاف قانون عدل مرتکب شدند، مردم در مقام انکار و اعتراض بر آیند.
رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) به لشکرى از مسلمانان مأموریت جنگى داد و شخصى را از انصار به فرماندهى آنها نصب کرد.
فرمانده در میان راه بر سر موضوعى بر آنها خشمگین شد و دستور داد هیزم فراوانى جمع کنند و آتش بیفروزند.
همین که آتش برافروخته شد گفت: آیا رسول خدا به شما تأکید نکرده است که از اوامر من اطاعت کنید؟ گفتند: بلى.
گفت: فرمان مىدهم خود را در این آتش بیندازید.
آنها امتناع کردند.
رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) از این ماجرا مستحضر شد فرمود: «اگر اطاعت مىکردند براى همیشه در آتش مىسوختند! اطاعت در موردى است که زمامداران مطابق قانون دستورى بدهند.»در غزوه حنین که سهمى از غنائم را به اقتضاى مصلحت به نو مسلمانان اختصاص داد، سعد بن عباده و جمعى از انصار که از پیشقدمان و مجاهدان بودند زبان به اعتراض گشودند که چرا آنها را بر ما ترجیح دادى؟ فرمود: همگى معترضین در یک جا گِرد آیند، آن گاه به سخن پرداخت و با بیانى شیوا و دلنشین آنها را به موجبات کار، آگاه نمود، به طورى که همگى به گریه افتادند و پوزش خواستند.
همچنین در این واقعه، مردى از قبیله بنى تمیم به نام حُرقوص (که بعدها از سردمداران خوارج نهروان شد) اعتراض کرده، بالحن تشدّد گفت: به عدالت رفتار کن! عمر بن خطاب از گستاخى او برآشفت و گفت: اجازه بدهید هم اکنون گردنش را بزنم! فرمود: نه، او را به حال خودش بگذار و رو به سوى او کرده و با خونسردى فرمود: «اگر من به عدالت رفتار نکنم چه کسى رفتار خواهد کرد؟»در صلح حدیبیّه عمربن خطّاب در خصوص معاهده آن حضرت با قریش انتقاد مىنمود که چرا با شرایط غیر متساوى پیمان مىبندد؟ رسول اکرم با منطق و دلیل، نه با خشونت، او را قانع کرد.
رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) با این روش خود، عدل و رحمت را به هم آمیخته بود و راه و رسم حکومت را به فرمانروایان دنیا مىآموخت تا بدانند که منزلت آنها در جوامع بشرى مقام و مرتبه پدر مهربان و خردمند است نه مرتبه مالک الرّقابى! و مىباید همه جا صلاح امر زیر دستان را در نظر بگیرند نه اینکه هوس هاى خودشان را بر آنها تحمیل نمایند.
مىفرمود: «من به رعایت مصلحت مردم از خود آنها نسبت به خودشان اولى و شایسته ترم و قرآن کریم مقام و منزلت مرا معرّفى کرده است أَلنَّبِىُّ أَوْلى بِالْمُؤْمنینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ پس هر کس از شما از دنیا برود چنانچه مالى از خود بجا گذاشته، متعلّق به ورثه اوست و هر گاه وامى داشته باشد و یا خانواده مستمند و بى پناهى از او بازمانده باشد دَیْنِ او بر ذمّه من و سرپرستى و کفالت خانواده اش بر عهده من است.»آرى، این است سیماى صمیمى و چهره تابناک پیامبر بزرگوار اسلام، و چنین است سیره عملى آن حضرت.
او کسى است که اخلاق انسانى و ملکات عالیه را در زمانى کوتاه آن چنان در دل مسلمین گسترش داد که از هیچ، همه چیز را ساخت! او با رفتار و کردارش گردن کشان عرب را به تواضع، و زورگویان را به رأفت، و تفرقه افکنان را به یگانگى، و کافران را به ایمان، و بت پرستان را به توحید، و بى پروایان را به پاکدامنى، و کینه توزان را به بخشایش، و بیکاران را به کار و کوشش، و درشتگویان و درشتخویان را به نرمخویى، و بخیلان را به ایثار و سخاوت، و سفیهان را به عقل و درایت، رهنمون و آنان را از جهل و ضلالت، به سوى علم و هدایت رهبرى فرمود.
صَلَواتُ اللهِ وَ سَلامُهُ عَلَیْهِ وَ عَلى آلِهِ اَجْمَعینَ.
اینک از میان سخنانِ فراوانِ آن بزرگوار، چهل حدیث برگزیده، به پیروان و شیفتگانِ آن «هادى سُبُل» و «پرچمدار توحید» و «انسان کامل» تقدیم مىگردد.


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 86/10/12 :: ساعت 4:43 عصر )
»» پرتوى از سیره و سیماى محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم)3

تلاش براى تحقّق انسانیّت

وجود رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) براى همه مردم مایه رحمت بود و هیچ کس را به سبب رنگ و جنس از شمول آن مستثنى نمىکرد.
همه مردم نزد او روزى خورِ خداوند بودند.
آن حضرت به این رهنمودها دعوت مىکرد:1 ـ رشد و اعتلاى انسانیّت، مىفرمود: «همه مردم از آدم هستند و آدم نیز از خاک است.»2 ـ صلح و سلامتى قبل از جنگ،3 ـ گذشت و بخشش قبل از مجازات،4 ـ آسان گیرى و گذشت قبل از مجازات.
از این رو، مشاهده مىکنیم که جنگهاى او همگى براى اهداف والاى انسانى بوده و به منظور تحقّق انسانیّت انجام مىشده است.
آن حضرت به نیکى، و احسان به مردم و دوستى و مدارا با آنان فرمان مىداد.
او نمونه هاى کامل از رحمت را در فتح مکّه نشان داد که با وجود پیروزى بر دشمنان با ایشان برخوردى نیکو کرد، با توجّه به این که مىتوانست از همه آنان انتقام گیرد، ولى آنان را بخشید و فرمود: بروید شما آزاد هستید! در جنگ «ذات الرّقاع» به «غوث بن الحارث» که براى قتل آن حضرت مىکوشید، دست یافت، ولى از او گذشت و او را آزاد کرد.
پیامبر با اسیران با مدارا و رحمت برخورد مىکرد، بر بسیارى از آنان منّت مىگذاشت و آزادشان مىساخت و لشکریان را به آنان سفارش مىکرد.
از جمله در یکى از جنگها، با دست خود، دست اسیرى را - که صداى ناله او را شنید ـ باز کرد.

اخلاق فرماندهى

رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) به اخلاقى آراسته بود که خداوند او را چنین مىستاید: «وَ إِنَّکَ لَعَلى خُلُق عَظیم».
موصوف بودن به این اخلاق، از او یک فرمانده موفّق ساخته بود که مىتوانست او را به مقصود رسانده و در بسیارى از جنگها پیروزى را براى او به ارمغان آورد.
آن حضرت به تمامى مردم مهربان بود و در همه شرایط با لشکریان و مردم خود مدارا مىکرد، راستگویى امین، وفادار به عهد و پیمان خود بود، هنگام غضب خشم خود را فرو مىبرد و هنگام قدرت از مجازات چشم پوشیده و مىگذشت.
او بین مردم «صلح و دوستى» برقرار مىساخت و از آنان کینه، دشمنى و فتنه را دور مىکرد و هر کسى را در جایگاه خود قرار مىداد.
برجسته ترین صفات عقلى آن حضرت عبارت بود از: تدبیر، تفکّر و دور اندیشى.
این صفات در عملکردهاى او نمایان است.
با تفکّر و اندیشه در مورد وضع قوم او مىتوان فهمید که رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) عاقلترین مردم جهان بوده است; زیرا قومى را به رغم خشونت و تندى اخلاق و فخرفروشى و سخت خویىاى که داشتند، چنان تربیت و رهبرى کرد که، با همه این اوصاف، از حامیان جدّى او گشتند و همراه با او پرچم اسلام را برافراشتند و به جهاد برخاستند.
رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)، روشهاى جدیدى را در جنگ، حکومت، مدیریت، سیاست، اقتصاد و مسائل اجتماعى به وجود آورد.
در جنگ احزاب به کندن خندق پرداخت، در غزوه حدیبیّه با قریش مذاکره کرد و با انعقاد پیمانى به نتایج عملى آن، که بعدها نمایان شد، دست یافت و به همین گونه در هر میدان جنگى به ابتکارى جدید دست مىزد که او را در پیروزى بر دشمن یارى مىکرد و آنان را از اقدامات و تاکتیکهاى خود در بُهت و سرگردانى فرو مىبرد.
رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) موفّق گردید حاکمیّتى از هر جهت با شکوه و محترم برپا دارد تا همه مردم از زعامت و رهبرى او بهرهمند گشته و به اوامر او، پس از رهایى از طاعت رهبران مختلف، گردن نهند.
دعوت رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) به اسلام، مبتنى بر صلح و سلامت بود و جنگ را جز هنگامى که قساوت دشمن و سختگیرى آنان بر مسلمانان زیاد شد، مورد توجّه قرار نمىداد.
در حقیقت، براى دفعِ زور، به زور متوسّل مىشد.
از این رو، جنگهاى او از آغاز بر اساسى ثابت و استوار قرار داشت که لشکر اسلامى از آن غفلت نمىکرد، از جمله: دعوت مردم به دین جدید، انعقاد پیمان صلح و پرداخت جزیه یا فتح سرزمین آنان، و نبرد با کسانى که با او دشمنى کنند.

نظافت

رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) به پاکیزگى علاقه فراوان داشت و در نظافت بدن و لباس بى نظیر بود.
علاوه بر آداب وضو، اغلب روزها خود را شستشو مىداد و این هر دو را از عبادات مىدانست.
موى سرش را با برگ سدر مىشست و شانه مىکرد و خود را با مشک و عنبر خوشبو مىنمود.
روزانه چند بار، مخصوصاً شبها پیش از خواب و پس از بیدارى، دندانهایش را با دقّت مسواک مىکرد.
جامه سفیدش که تا نصف ساقهایش را مىپوشانید همیشه تمیز بود.
پیش از صرف غذا و بعد از آن دست و دهانش را مىشست و از خوردن سبزى هاى بد بو پرهیز مىنمود.
شانه عاج و سرمه دان و قیچى و آینه و مسواک، جزء اسباب مسافرتش بود.
خانه اش با همه سادگى و بى تجمّلى همیشه پاکیزه بود.
تأکید مىنمود که زباله ها را به هنگام روز بیرون ببرند و تا شب به جاى خود نمانَد.
نظافت تن و اندامش با قُدسِ طهارتِ روحش هماهنگى داشت و به یاران و پیروان خود تأکید مىنمود که سر و صورت و جامه و خانه هایشان را تمیز نگهدارند و وادارشان مىکرد خود را، به ویژه در روزهاى جمعه، شستشو داده و معطّر سازند که بوى بد از آنها استشمام نشود و آن گاه در نماز جمعه حضور یابند.

آداب معاشرت

در میان جمع، بشّاش و گشاده رو و در تنهایى، سیمایى محزون و متفکّر داشت.
هرگز به روى کسى خیره نگاه نمىکرد و بیشتر اوقات چشمهایش را به زمین مىدوخت.
اغلب دو زانو مىنشست و پاى خود را جلوى هیچ کس دراز نمىکرد.
در سلام کردن به همه، حتّى بردگان و کودکان، پیشدستى مىکرد و هر گاه به مجلسى وارد مىشد نزدیکترین جاى را اختیار مىنمود.
اجازه نمىداد کسى جلوى پایش بایستد و یا جا برایش خالى کند.
سخن همنشین خود را قطع نمىکرد و با او طورى رفتار مىکرد که تصوّر مىشد هیچ کس نزد رسول خدا از او گرامىتر نیست.
بیش ا ز حدِّ لزوم سخن نمىگفت، آرام و شمرده سخن مىگفت و هیچ گاه زبانش را به دشنام و ناسزا آلوده نمىساخت.
در حیا و شرمِ حضور، بى مانند بود.
هر گاه از رفتار کسى آزرده مىگشت ناراحتى در سیمایش نمایان مىشد، ولى کلمه گِله و اعتراض بر زبان نمىآورد.
از بیماران عیادت مىنمود و در تشییع جنازه حضور مىیافت.
جز در مقام داد خواهى، اجازه نمىداد کسى در حضور او علیه دیگرى سخن بگوید و یا به کسى دشنام بدهد و یا بدگویى نماید.


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 86/10/12 :: ساعت 4:42 عصر )
»» پرتوى از سیره و سیماى محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم)2

اخلاق و سیره پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)

رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) کاملترین انسان و بزرگ و سالار تمام پیامبران است.
در عظمت آن حضرت همین بس که خداوند متعال در قرآن مجید او را با تعبیر «یا ایّها الرّسول» و «یا ایّها النّبى» مورد خطاب قرار مىدهد و او را به عنوان انسانى الگو براى تمام جهانیان معرّفى مىنماید: «لَقَدْ کانَ لَکُم فی رَسُول اللّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»; «در] سیره و سخن[ پیامبر خدا براى شما الگوى نیکویى است.»او به حقّ داراى اخلاقى کامل و جامعِ تمام فضایل و کمالات انسانى بود.
خدایش او را چنین مىستاید: «إِنّک لَعَلى خُلُق عَظیم»; «اى پیامبر تو داراى بهترین اخلاق هستى.» «وَلَوْ کُنْتَ فَظّاً غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ»; «اگر تندخو و سخت دل مىبودى مردم از اطرافت پراکنده مىشدند.» از این رو، یکى از مهمترین عوامل پیشرفت اسلام، اخلاق نیکو و برخورد متین و ملایم آن حضرت با مردم بود.
در طول زندگانى او هرگز دیده نشد وقتش را به بطالت بگذراند.
در مقام نیایش همیشه مىگفت: «خدایا از بیکارگى و تنبلى و زبونى به تو پناه مىبرم.»، و مسلمانان را به کار کردن تحریض مىنمود.
او همیشه جانب عدل و انصاف را رعایت مىکرد و در تجارت به دروغ و تدلیس، متوسّل نمىشد و هیچ گاه در معامله سختگیرى نمىکرد و با کسى مجادله و لجاجت نمىنمود و کار خود را به گردن دیگرى نمىانداخت.
او صدق گفتار و اداى امانت را قوام زندگى مىدانست و مىفرمود: این دو در همه تعالیم پیغمبران تأکید و تأیید شده است.
در نظر او همه افراد جامعه، موظّف به مقاومت در برابر ستمکاران هستند و نباید نقش تماشاگر داشته باشند.
مىفرمود: برادرت را چه ظالم باشد و چه مظلوم، یارى نما! اصحاب گفتند: معنى یارى کردن مظلوم را دانستیم، ولى ظالم را چگونه یارى کنیم؟ فرمود: دستش را بگیرید تا نتواند به کسى ستم کند!خواننده گرامى! از آنجا که ما در روزگار تباهى اخلاق و غلبه شهوات و آفات به سر مىبریم، مناسب است که در اینجا سیماىِ صمیمى پیامبرانِ الهى را عموماً و چهره تابناک و حقیقتِ انسانىِ محمّد پیامبر اسلام را خصوصاً در تابلوىِ تاریخىِ مستند و شکوهمندى بیابیم که به حقّ در عصر ما برترین تصویر انسانىِ نزدیک به حقیقت از آن حضرات است.
منشور سه بُعدى تاریخ، سه چهره را نشان مىدهد: قیصران، فیلسوفان و پیامبران.
پیامبران «سیمایى دوست داشتنى دارند، در رفتارشان صداقت و صمیمیّت بیشتر از اُبّهت و قدرت پیداست، از پیشانیشان پرتو مرموزى که چشمها را خیره مىدارد ساطع است ، پرتویى که همچون «لبخندِ سپیده دم» محسوس است امّا همچون راز غیب مجهول.
ساده ترین نگاهها آن را به سادگى مىبینند امّا پیچیده ترین نبوغها به دشوارى مىتوانند یافت.
روحهایى که در برابر زیبایى و معنا و راز حسّاسند، گرما و روشنایى و رمز شگفت آن را همچون گرماى یک «عشق»، برق یک «امّید» و لطیفه پیدا و پنهان زیبایى حس مىکنند و آن را در پرتو مرموز سیمایشان، راز پرجذبه نگاهشان و طنین دامن گستر آوایشان، عطر مستىبخش اندیشه شان ، راه رفتنشان، نشستنشان، سخنشان، سکوتشان و زندگى کردنشان مىبینند، مىیابند و لمس مىکنند.
و به روانى و شگفتى، «الهام» در درونشان جریان مىیابد و از آن پُر، سرشار و لبریز مىشوند.
و این است که هر گاه بر بلندى قلّه تاریخ برآییم انسانها را همیشه و همه جا در پى این چهره هاى ساده امّا شگفت مىبینیم که «عاشقانه چشم به آنان دوخته اند.» ابراهیم، نوح، موسى و عیسى، پیامبران بزرگِ تاریخ این چنین بوده اند ، امّا محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم)که خاتم الانبیا است چگونه است؟«در برابر کسانى که با وى به مشاجره برمىخاستند وى تنها به خواندن آیاتى از قرآن اکتفا مىکرد و یا عقیده خویش را با سبکى ساده و طبیعى بیان مىکرد و به جدل نمىپرداخت.
زندگىاش، پارسایان و زاهدان را به یاد مىآورد.
گرسنگى را بسیار دوست مىداشت و شکیباییش را بر آن مىآزمود.
گاه خود را چندان گرسنه مىداشت که بر شکمش سنگ مىبست تا آزارِ آن را اندکى تخفیف دهد.
در برابر کسانى که او را مىآزردند چنان گذشت مىکرد و بدى را به مِهر پاسخ مىداد که آنان را شرمنده مىساخت.
هر روز، از کنار کوچه اى که مىگذشت، یهودىاى طشت خاکسترى گرم از بام خانه بر سرش مىریخت و او بىآنکه خشمگین شود، به آرامى رد مىشد و گوشه اى مىایستاد و پس از پاک کردن سر و رو و لباسش به راه مىافتاد.
روز دیگر با آنکه مىدانست باز این کار تکرار خواهد شد مسیر خود را عوض نمىکرد.
یک روز که از آنجا مىگذشت با کمال تعجّب از طشت خاکستر خبرى نشد! محمّد با لبخند بزرگوارانه اى گفت: رفیق ما امروز به سراغ ما نیامد! گفتند: بیمار است.
گفت: باید به عیادتش رفت.
بیمار در چهره محمّد که به عیادتش آمده بود چنان صمیمیّت و محبّت صادقانه اى احساس کرد که گویى سالها است با وى سابقه دیرین دوستى و آشنایى دارد.
مرد یهودى در برابر چنین چشمه زلال و جوشانى از صفا و مهربانى و خیر، یکباره احساس کرد که روحش شسته شد و لکّه هاى شومِ بدپسندى و آزارپرستى و میل به کجى و خیانت از ضمیرش پاک گردید.
چنان متواضع بود که عرب خودخواه و مغرور و متکبّر را به اعجاب وامىداشت.
زندگىاش، رفتارش و خصوصیّات اخلاقىاش محبّت، قدرت، خلوص، استقامت و بلندى اندیشه و زیبایى روح را الهام مىداد.
سادگى رفتارش و نرمخویى و فروتنىاش از صلابت شخصیّت و جذبه معنویتش نمىکاست.
هر دلى در برابرش به خضوع مىنشست و هر غرورى از شکستن در پاى عظمتِ زیبا و خوبِ او سیراب مىشد.
در هر جمعى برترى او بر همه نمایان بود.»

نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 86/10/12 :: ساعت 4:41 عصر )
»» پرتوى از سیره و سیماى محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم)1

حضرت محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم)، فرزند عبداللّه بن عبدالمطّلب بن هاشم بن عبدمناف، در مکّه به دنیا آمد.
پیش از ولادت، پدرش عبداللّه درگذشته بود.
محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم) شش سال داشت که مادرش آمنه را نیز از دست داد.
او تا هشت سالگى زیر سرپرستى جدّش عبدالمطّلب بود و پس از مرگ جدّش در خانه عمویش ابوطالب سُکنا گزید.
رفتار و کردار او در خانه ابوطالب، نظر همگان را به سوى خود جلب کرد و دیرى نگذشت که مهرش در دلها جاى گرفت.
او برخلافِ کودکانِ همسالش که موهایى ژولیده و چشمانى آلوده داشتند، مانند بزرگسالان موهایش را مرتّب مىکرد و سر و صورتِ خود را تمیز نگه مىداشت.
او به چیزهاى خوراکى هرگز حریص نبود، کودکان همسالش، چنان که رسم اطفال است، با دستپاچگى و شتابزدگى غذا مىخوردند و گاهى لقمه از دست یکدیگر مىربودند، ولى او به غذاى اندک اکتفا و از حرص ورزى در غذا خوددارى مىکرد.
در همه احوال، متانت بیش از حدِّ سنّ و سالِ خویش از خود نشان مىداد.
بعضى روزها همین که از خواب برمىخاست، به سر چاه زمزم مىرفت و از آب آن جرعهاى چند مىنوشید و چون به وقت چاشت به صرف غذا دعوتش مىنمودند، مىگفت: احساس گرسنگى نمىکنم.
او نه در کودکى و نه در بزرگسالى، هیچ گاه از گرسنگى و تشنگى سخن به زبان نمىآورد.
عموى مهربانش ابوطالب او را همیشه در کنار بستر خود مىخوابانید.
همو گوید: من هرگز کلمهاى دروغ از او نشنیدم و کار ناشایسته و خنده بیجا از او ندیدم.
او به بازیچههاى کودکان رغبت نمىکرد و گوشه گیرى و تنهایى را دوست مىداشت و در همه حال متواضع بود.
آن حضرت در سیزده سالگى، ابوطالب را در سفر شام، همراهى کرد.
در همین سفر بود که شخصیّت، عظمت، بزرگوارى و امانتدارى خود را نشان داد.
بیست و پنج سال داشت که با خدیجه دختر خویلد ازدواج کرد.
محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم) در میان مردم مکّه به امانتدارى و صداقت مشهور گشت تا آنجا که همه، او را محمّد امین مىخواندند.
در همین سنّ و سال بود که با نصب حجرالاسود و جلوگیرى از فتنه و آشوب قبایلى، کاردانى و تدبیر خویش را ثابت کرد و با شرکت در انجمن جوانمردان مکّه (= حلفالفضول) انسان دوستى خود را به اثبات رساند.
پاکى و درستکارى و پرهیز از شرک و بتپرستى و بىاعتنایى به مظاهر دنیوى و اندیشیدن در نظام آفرینش، او را کاملاً از دیگران متمایز ساخته بود.
آن حضرت در چهل سالگى به پیامبرى برانگیخته شد و دعوتش تا سه سال مخفیانه بود.
پس از این مدّت، به حکم آیه «وَ أَنـْذِرْ عَشیرَتَکَ الاَْقـْرَبینَ»; یعنى: «خویشاوندان نزدیک خود را هشدار ده!»، رسالت خویش را آشکار ساخت و از بستگان خود آغاز کرد و سپس دعوت به توحید و پرهیز از شرک و بتپرستى را به گوشِ مردم رساند.
از همین جا بود که سران قریش، مخالفت با او را آغاز کردند و به آزار آن حضرت پرداختند.
حضرت محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم) در مدّت سیزده سال در مکّه، با همه آزارها و شکنجه هاى سرمایه داران مشرک مکّه و همدستان آنان، مقاومت کرد و از مواضع الهى خویش هرگز عقب نشینى ننمود.
پس از سیزده سال تبلیغ در مکّه، ناچار به هجرت شد.
پس از هجرت به مدینه زمینه نسبتاً مناسبى براى تبلیغ اسلام فراهم شد، هر چند که در طىّ این ده سال نیز کفّار، مشرکان، منافقان و قبایل یهود، مزاحمت هاى بسیارى براى او ایجاد کردند.
در سال دهم هجرت، پس از انجام مراسم حجّ و ترک مکّه و ابلاغ امامت على بن ابىطالب(علیه السلام) در غدیر خم و اتمام رسالت بزرگ خویش، در بیست و هشت صفر سال یازدهم هجرى، رحلت فرمود.


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 86/10/12 :: ساعت 4:40 عصر )
»» اهل بیت (علیهم السلام) و ایثار2

گذشت از مجرمان

عبیداللّه بن حرّ جعفى که هر لحظه چون بت عیّار به شکلى درمى آمد ، لحظه اى با حق بود و گاهى با باطل و گاه هم بى طرف ! در جنگ صفین با اینکه اهل عراق بود به کمک معاویه شتافت و تمام دوران جنگ بر ضد امیرمؤمنان (علیه السلام)در خدمت دشمن ردیف اوّل اهل بیت ، معاویه فرزند نامشروع ابوسفیان بود .

او پس از پایان جنگ به خیال اینکه در عراق نمى تواند ادامه زندگى دهد همراه معاویه به شام رفت و در آنجا با حقوقى که از معاویه مى گرفت سرگرم زندگى شد .

در عراق شهرت یافت که عبیداللّه بن حرّ در جنگ کشته شده ، همسرش پس از اطمینان و یقین به این موضوع و به دنبال پایان امور شرعى با عکرمة بن الخبیص ازدواج کرد .

عبیداللّه که سخت به همسرش علاقه داشت از شنیدن این خبر چنان ناراحت شد که تصمیم گرفت به کوفه باز گردد و چنانچه ممکن باشد ، همسرش را از شوهر دوم جدا کند و به خانه خود برگرداند .

معاویه وى را از رفتن به کوفه ترسانید و به او گفت : رفتنت همان و گرفتار شمشیر انتقام على شدنت همان ! ولى عبیداللّه در پاسخش گفت : من به سوى عدالت و به جانب کلید حلّ مشکلات مى روم و از رفتنم ترس و واهمه اى ندارم . اخلاق على ، اخلاق تو نیست ; اخلاق على اخلاق الهى و ملکوتى است و او فریادرس دادخواهان است .

او به کوفه آمد ، ابتدا به شوهر همسرش مراجعه کرد ولى شوهر زن از رها کردن آن زن به شدّت امتناع ورزید و با کمال جرأت و جسارت عبیداللّه را از نزد خود راند ، عبیداللّه که دید تاب مقاومت در برابر او را ندارد روانه مسجد کوفه شد تا حلّ مشکل را از على (علیه السلام) بخواهد .

او به مسجد آمد ، گروهى انبوه را گرداگرد خورشید هدایت و محبت دید ، صبر کرد تا کار همه با على به پایان برسد آنگاه در محضر على نشست و با کمال آرامش طرح شکایت کرد ، حضرت فرمود : تو همان نیستى که در جنگ صفین بر ضدّ من معاویه را یارى دادى و به روى اهل ایمان شمشیر کشیدى ؟ گفت : على جان ! من براى محاکمه شدن اینجا نیامده ام ، من براى درمان دردم به محضرت شتافته ام ، مشکل مرا حل کن و همسرم را به من باز گردان !

حضرت به غلامش فرمان داد آن مرد را احضار کند ، غلام ، همسر زن را به محضر حضرتش آورد ، امام از وى خواست که آن زن را رها کند تا به شوهر اولش باز گردد ، عرضه داشت : زن از من حملى در رحم دارد ، حضرت فرمان داد خانه اى اجاره کنند و آن زن را به آن خانه انتقال دهند و یک پرستار به خرج امیرمؤمنان تا زمان وضع حمل ، از او پرستارى کند سپس با رعایت امور شرعى به عبیداللّه برگردد.

در روش اهل بیت (علیهم السلام) و سیره آن بزرگواران گذشت و اغماض و نادیده گرفتن جفا و خطا به عنوان جوانمردى و مردانگى مورد توجه است .

 

 

 

رسول خدا (صلى الله علیه وآله) فرمود :

مُرُوَّتُنا أَهْلَ البیتِ ، العَفُوُ عَمَّنْ ظَلَمَنا وَإِعْطاءُ مَنْ حَرَمَنا.(4)

جوانمردى و مردانگى ما اهل بیت گذشت نسبت به کسى است که بر ما ستم روا داشته و نیز عطا و بخشش به کسى است که از ما دریغ ورزیده است .

و این حقیقت را تنها به زبان اعلام نمى کردند بلکه در عمل و رفتار هم پیشه خود داشتند .

حضرت امام محمّد باقر (علیه السلام) مى فرماید : زنى یهودى گوشت گوسپندى را مسموم کرده ، نزد پیامبر آورد تا حضرت با خوردن آن از پاى درآید ، حضرت به او فرمود : چه چیز تو را به این کار وا داشت ؟ زن یهودى گفت : با خود گفتم : اگر او فرستاده خداست ، این گوشت مسموم به او زیانى نمى رساند و اگر پادشاه است ، مردم را از حکومتش آسوده مى کنم ، پیامبر (صلى الله علیه وآله) پس از شنیدن این سخن از او درگذشت!

ابن أبى الحدید در شرح نهج البلاغة در وصف امیرمؤمنان (علیه السلام) مى گوید : در بردبارى و گذشت از مجرم ، بردبارترین مردم و نسبت به مجرمان ، باگذشت ترین ایشان بود و درستى این سخن از جنگ جمل پیداست ، آنگاه که به مروان بن حکم که دشمن ترین و کینه توزترین دشمن او بود دست یافت از او درگذشت! !

 

مرا به حسن و حسین (علیهما السلام) ببخش

رسول بزرگوار اسلام (صلى الله علیه وآله) درباره مجرمى حکم کرد که هرکس او را هرجا یافت دستگیر کند تا به سزایش برسد .

مجرم فرارى براى در امان ماندن از جریمه ، خانه به خانه پنهان مى شد و خود را از چشم مردم دور نگاه مى داشت ولى ادامه این وضع برایش طاقت فرسا شد .

روزى از روزنه درى که پشت آن پنهان بود کوچه را تماشا مى کرد ناگهان دید حضرت امام حسن و حضرت امام حسین (علیهما السلام) ـ که در آن وقت دو کودک خردسال بودند ـ در حال عبور از کوچه اند ، در را باز کرد و هر دو را روى دوش نهاد و به سوى مسجد پیامبر (صلى الله علیه وآله) حرکت کرد ، زمانى که وارد مسجد شد پیامبر (صلى الله علیه وآله)بالاى منبر بود ، فریاد برداشت : یا رسول اللّه ! من این دو را شفیع خود نموده ام به حق هر دو بزرگوار از من درگذر و حضرت با کمال بردبارى و مهربانى از وى گذشتند!

------------------------------------------------

1 – بحار الانوار:93/159.

2 – وسائل الشیعه:6/289.

3 – الاستبصار:2/141.

4 – تحف العقول/38.

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 86/10/12 :: ساعت 4:37 عصر )
»» اهل بیت (علیهم السلام) و ایثار1

ایثار و گذشت و دیگران را بر خود ترجیح دادن صفتى است ذاتى اهل بیت (علیهم السلام) و در جاىْ جاىِ حیات و زندگى فرد فرد این خاندان به روشنى خورشید ، هویدا و پیداست تا جایى که هیچ مستحقى و نیازمندى و حتى غیر نیازمند به آنان مراجعه نکرد جز اینکه با دستانى پر و کیسه اى مالامال از جنس و پول برگشت .

رسول خدا (صلى الله علیه وآله) فرمود :

 إنّا لَنُعْطِى غَیْرَ الْمُسْتَحِقِّ حَذَرَاً مِنْ رَدّ الْمُسْتَحِقِّ .(1)

ما از بیم آنکه مستحق و نیازمند را رد نکرده باشیم به غیر مستحق هم مى بخشیم !

ابوحمزه ثمالى مى گوید : شنیدم حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) به کنیزش مى فرمود : بر در خانه من نیازمندى و تهیدستى نگذرد مگر آنکه او را اطعام کنید و من همانجا به حضرت گفتم : هرکس چیزى مى خواهد و به سوى انسان دست دراز مى کند مستحق نیست ، امام (علیه السلام) فرمود :

أخَافُ أن یَکُونَ بَعضُ مَن یَسأَلُنَا مُحِقّاً فَلاَ نُطْعِمُهُ وَنَرُدَّهُ ، فَیَنزِلُ بِنَا أهلَ البَیتِ مَا نَزَلَ بِیَعقُوبَ !(2)

مى ترسم برخى از کسانى که درخواست کمک مى کنند مستحق باشند و ما او را اطعام نکرده ، باز گردانیم و آنگاه بر ما اهل بیت آن نازل شود که بر یعقوب نازل شد .

این بخشش و ایثار گاهى به گونه اى بود که همه دارایى آنان را فرا مى گرفت .

حضرت امام صادق (علیه السلام) مى فرماید :

إنَّ الحَسَنَ بنَ عَلیٍّ قَاسَمَ رَبَّهُ ثَلاثَ مَرّات ، حَتَّى نَعلا وَنَعلا وَثَوْبَاً وَثَوْبَاً وَدِینَاراً وَدِینَاراً.(3)

حسن بن على سه بار هر آنچه از کفش و جامه و دینار داشت با خدا تقسیم کرد .

 

 

 

ایثارى کم نظیر

حسن بن بصرى مى گوید : روزى حضرت امام حسین (علیه السلام) به بستان خود نزدیک شد و غلامش را دید که نشسته و نان مى خورد . امام زیر درخت خرمایى نشستند و با دقت او را نگریستند ، دیدند غلام از هر قرص نان نیمى خود مى خورد و نیمى دیگر را براى سگ مى اندازد و در پایان کار هم دست به دعا برداشته ، گفت : خدایا ! من و سرورم را بیامرز و به او برکت بخش ، چنان که به پدر و مادر او برکت دادى ، به مهربانى ات اى مهربان ترین مهربانان .

در این هنگام امام برخاست و او را با نام صدا کرد و فرمود : اى صافى ! غلام وحشت زده از جاى برخاست و گفت : سرورم ! و اى سرور همه مؤمنان ! من شما را ندیدم ، مرا ببخش .

امام فرمود : مرا حلال کن ، زیرا بدون اجازه وارد بستانت شدم !

صافى گفت : به خاطر فضیلت و سرورى و کرم خود چنین سخنى را مى گویى !

امام فرمود : دیدم نیمى از نان را خود مى خورى و نیم دیگر را به سگ مى دهى ، چرا ؟

غلام گفت : سرورم هنگامى که من نان مى خوردم این سگ به من مى نگریست و من از نگاهش شرم کردم ، از این گذشته این هم سگ شماست که بستانتان را در برابر دشمنان مى پاید و من هم برده شمایم و هر دو رزق رسیده از شما را مى خوردیم .

امام (علیه السلام) گریست و فرمود : تو در راه خدا آزادى و با رضایت خاطر هزار دینار به تو مى بخشم !

غلام گفت : اگر مرا آزاد کنید باز هم دوست دارم عهده دار بستان شما باشم .

امام فرمود : مرد هرگاه سخنى بر زبان جارى مى کند ، شایسته است که آن را با عمل خود ثابت کند و من پیش از این گفتم : بدون اجازه تو به بستانت وارد شدم و سخن خود را با عمل ثابت کردم و باغ را با هر آنچه در آن است به تو بخشیدم !

غلام گفت : اگر شما بستانت را به من بخشیدى من هم آن را وقف اطرافیان و شیعیان شما کردم.

 

ایثار در سخت ترین شرایط

نکته اى که بس تأمل برانگیز است اینکه : اهل بیت (علیهم السلام) ایثار و بخشش را حتى در سخت ترین شرایط زندگى از دست نمى دادند ، چنان که نقل کرده اند : تهیدستى در روز عاشورا وقتى شنید جماعتى قابل توجه در وادى نینوا گرد آمده اند ، به راه افتاد تا خود را به آنان رسانید ، حضرت امام حسین از حال او پرسید ؟ گفت : نیازمندم و شنیده ام مردمى بسیار در این محل گرد آمده اند ، با خود گفتم : شاید از این گروه خیرى به من رسد ، حضرت فرمود : همین جا بایست و پیش تر نرو ، آنگاه به خیمه باز گشت و آنچه لازمه کمک بود در پارچه اى پیچید و به آن تهیدست داد و او نیز گرفت و شادمان بازگشت! !

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 86/10/12 :: ساعت 4:36 عصر )
»» هفتمین آفتاب عالم تاب امامت حضرت موسی بن جعفر(ع)

کلام نور:

 

اصلاح و گذشت
«یُنادى مُناد یَوْمَ القِیمَةِ: أَلا مَنْ کانَ لَهُ عَلَى اللّهِ أَجْرٌ فَلْیَقُمْ، فَلا یَقُومُ إِلاّ مَنْ عَفَى وَ أَصْلَحَ، فَأَجْرُهُ عَلَى اللّهِ.»:
ندا کننده اى در روز قیامت ندا مىکند:آگاه باشید، هر که را بر خدا مزدى است برخیزد، و برنمىخیزد، مگر کسى که گذشت کرده و اصلاح بین مردم نموده باشد، پس پاداشش با خدا خواهد بود.

بهترین صدقه
«عَوْنُکَ لِلضَّعیفِ مِنْ أَفْضَلِ الصَّدَقَةِ.»:
کمک کردنت به ناتوان از بهترین صدقه است.

 گناهان تازه، بلاهاى تازه
«کُلَّما أَحْدَثَ الناسُ مِنَ الذُّنُوبِ مالَمْ یَکُونُوا یَعْمَلُونَ أَحْدَثَ اللّهُ لَهُمْ مِنَ الْبَلاء ما لَمْ یَکُونُوا یَعُدُّونَ.»:
هر گاه مردم گناهان تازه کنند که نمىکردند، خداوند بلاهایى تازه به آنها دهد که به حساب نمىآوردند.

کلید بصیرت
«تَفَقَّهُوا فى دینِ اللّهِ فَإِنَّ الْفِقْهَ مِفْتاحُ الْبَصیرَةِ، وَ تَمامُ الْعِبادَةِ وَ السَّبَبُ إِلَى الْمَنازِلِ الرَّفیعَةِ وَ الرُّتَبِ الْجَلیلَةِ فِى الدّینِ وَ الدُّنْیا، وَ فَضْلُ الْفَقیهِ عَلَى الْعابِدِ کَفَضْلِ الشَّمْسِ عَلَى الْکَواکِبِ، وَ مَنْ لَمْ یَتَفَقَّهْ فى دینِهِ لَمْ یَرْضَ اللّهُ لَهُ عَمَلاً.»:
در دین خدا دنبال فهم عمیق باشید، زیرا که فهم عمیقِ دین، کلید بصیرت و بینایى و کمال عبادت و سبب تحصیل درجات بلند و مراتب بزرگ در امور دین و دنیاست.
و برترى فقیه بر عابد، مانند برترى آفتاب است بر کواکب، و کسى که در دینش فهم عمیق نجوید، خداوند هیچ عملى را از او نپسندد.

دنیا، بهترین وسیله
«إِجْعَلُوا لاَِنْفُسِکُمْ حَظًّا مِنَ الدُّنْیا بِإِعْطائِها ما تَشْتَهى مِنَ الْحَلالِ وَ ما لا یَثْلِمُ الْمُرُوَّةَ وَ ما لا سَرَفَ فیهِ، وَ اسْتَعینُوا بِذلِکَ عَلى أُمُورِ الدّینِ، فَإِنَّهُ رُوِىَ «لَیْسَ مِنّا مَنْ تَرَکَ دُنْیاهُ لِدینِهِ أَوْ تَرَکَ دینَهُ لِدُنْیاهُ».»:
براى خود بهره اى از دنیا برگیرید و آنچه خواهش حلال باشد و رخنه در جوانمردى ایجاد نکند و اسراف نباشد منظور دارید، و به این وسیله براى انجام امور دین یارى جویید. زیرا که روایت شده است: «از ما نیست کسى که دنیایش را براى دینش ترک گوید یا دینش را براى دنیایش رها سازد.»



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 86/10/12 :: ساعت 4:35 عصر )
»» صله رحم، عبادتی اجتماعی

از جمله مسائلی که در این ایام با توجه به فرا رسیدن سال جدید مورد توجه همه مردم است ، بحث صله رحم است که به بهانه سالروز ولادت امام هفتم شیعیان ، حضرت موسی بن جعفر(ع) به ذکر روایتی از آن حضرت در این باره  می پردازیم.

امام موسی بن جعفر(ع) می فرمایند:

«مَنْ زارَ أَخاهُ الْمُؤْمِنَ لِلّهِ لا لِغَیْرِهِ، لِیَطْلُبَ بِهِ ثَوابَ اللّهِ وَ تَنَجُّزَ ما وَعَدَهُ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ وَکَّلَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ بِهِ سَبْعینَ أَلْفِ مَلَک مِنْ حینَ یَخْرُجُ مِنْ مَنْزِلِهِ حَتّى یَعُودَ إِلَیْهِ یُنادُونَهُ: أَلا طِبْتَ وَ طابَتْ لَکَ الْجَنَّةُ، تَبَوَّأْتَ مِنَ الْجَنَّةِ مَنْزِلاً»(1)

هر کس ـ فقط براى خدا نه چیز دیگر ـ به دیدن برادر مؤمنش رود تا به پاداش و وعده هاى الهى برسد، خداوند متعال، از وقت خروجش از منزل تا برگشتن او، هفتاد هزار فرشته بر او گمارد که همه ندایش کنند: هان! پاک و خوش باش و بهشت برایت پاکیزه باد که در آن جاى گرفتى.

طبق این فرمایش، مهمترین چیزی که در برخوردهای اجتماعی به خصوص دید و بازدیدهای بستگان(صله رحم) باید محوریت داشته باشد، توجه به خواست پروردگار و دستور الهی بر این مطلب است یعنی توجه به عبادت بودن این کار که در قرآن کریم و کلام معصومین(ع) به آن سفارشات عدیده ای شده است.

 زیارت اقوام و خویشان و رفت و آمد با آنان و گره گشایى از مشکلات ایشان و شاد کردن قلوب آنها بدون خلوص نیت  محقق نمی شود چرا که به فرموده مرحوم فیض کاشانی «صله رحم یعنی زیارت ارحام،  رفع کمبودهاى مادى، حل مشکلات اقتصادى، کمک به کار و کسب، و ازدواج پسران و دختران آنان و ...» و توفیق در این امور مهم – که هر یک عبادتی عظیم است- با غرض ورزیهای شخصی سازگاری ندارد.

گاهی به دیدار اقوام رفتن، تنها برای بستن دهان عده ای و یا به جهت مفاخره و ابراز فضل و کمال مادی و ظاهری صورت می گیرد که هر یک از این مقاصد شیطانی می تواند به تنهایی اساس و بنیان ارزشی این عبادت را منهدم سازد.

 

جهم بن حمید گوید به حضرت صادق (علیه السلام) عرض کردم.

یَکُـونُ لِیَ الْقَرابَـةُ عَـلى غَـیْرِ اَمْـرى اَلَـهُمْ عَـلَیَّ حَـقٌّ ؟ قـالَ نَـعَمْ حَقُّ الرَّحِمِ لا یَقْطَعُهُ شَىْءٌ وَ اِذا کانُوا عَلى اَمْرِکَ کانَ لَهُمْ حَقّانِ؛حَقُّ الرَّحِمِ وَ حَقُّ الاِْسْلامِ.(2)

براى من نزدیکى هست که بر غیر دین من است. آیا بر من حقى دارند، فرمود : حق رحم را چیزى قطع نمى کند، اگر همدین تو بود دو حق داشت : حق رحم و حق اسلام.

 

 

 

 

 

 

 

حل معضلات اقتصادی

گذشته از دیدار با بستگان که فی نفسه مورد توجه است، تلاش برای رفع کمبودهای مادی آنان نیز باید مد نظر باشد. اگر طبق دستورات اسلام عمل شود و هر صاحب مکنتی در حیطه خانوادگی خود به رفع مشکلات بپردازد، تحقق جامعه بدون فقر امری میسور و سهل خواهد بود. رفع کمبود اقتصادى ارحام با حفظ آبرو و هویت و کرامتشان بهره معنوی عظیمی برای افراد دارد.

و مثل الَّذین ینفقون اموالهمُ ابتغاء مرضات الله و تثبیتاً من انفسهم کمثل جنَّة برَبوة اصابها وابل فآتت اکلها ضعفین فان لم یصبها وابل فطلٌّ و الله بما تعملون بصیرٌ.(3)

و مثل آنان که مال خود را در راه به دست آوردن رضاى حق انفاق مى کنند، و با کمال اطمینان، دل به لطف حق شاد دارند، مانند بوستانى است که در جاى بلندى باشد، و بارانهاى زیادى به موقع بر آن ببارد، و حاصلى دو برابر دهد، و اگر باران بسیار نیاید، اندک اندک بارد تا به ثمر رسد، خداوند به آنچه انجام مى دهید آگاه است.

          

 

 

ترحم در حق خویشان

حل مشکلات خویشان، یکی از اهداف اسلام در توجه دادن مومنان به صله رحم است ولی گاهی ممکن است نتوان از پس مشکل برآمد، در این صورت نباید همراهی روحی و همدلی را فراموش کرد که در دستگاه الهی، حتی رقت قلب برای خویشان ارزشمند است.

شیخ صدوق به سند معتبر از حضرت صادق (علیه السلام) روایت مى کند :

یونس در شکم ماهى در مناجات و انابه و ناله بود، صداى او را به روح قارون که دچار خسف یعنى زمین گرفتگى شده بود، و به عذاب حق مبتلا بود رساندند، پرسید صداى کیست فرشته موکل بر عذاب گفت صداى پیامبرى از بنى اسرائیل است، اجازه خواست با او چند کلمه صحبت کند، به او اجازه دادند، از حال هارون و موسى پرسید، یونس پاسخ داد من در زمانى غیر زمان آنها هستم ولى هر دوى آنان از دنیا رفته اند، قارون گریه کرد، خداوند خطاب فرمود : به خاطر این رقّتى که نسبت به اقوامش نشان داد، در عذابش تخفیف بدهید!!

 

صله رحم به اندک چیز

رسول حق (صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود :

صِلْ رَحِمَـکَ وَ لَوْ بِشَرْبَة مِنْ ماء وَ اَفْـضَلُ ما یُوصَلُ بِهِ الرَّحِمُ کَفُّ الاَْذى عَنْها.(4)

صله رحم کن، اگر چه به شربتى از آب باشد، و برترین مرحله صله رحم خوددارى از آزار اوست.

 

ارحام از کم محلى، تحقیر شدن، تهمت خوردن و تکبر آزار روحى مى بینند و خوددارى از آزار آنان از افضل مراحل صله رحم است.

و نیز فرمود :

صِلُوا اَرْحامَکُمْ فِى الدُّنْیا وَ لَوْ بِسَلام.(5)

در دنیا صله رحم کنید گرچه به یک سلام باشد.

------------------------------------------

1- کافی : 2/178-179.

2- بحار، ج 74، ص 131.

3- بقره/265.

4- بحار، ج 74، ص 103.

6- بحار، ج 74، ص 104



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 86/10/12 :: ساعت 4:34 عصر )
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

عزاداری از سنت های پیامبر اکرم (ص) است
سعادت ابدی در گرو اشک و عزاداری بر سیدالشهدا علیه السلام
سبک زندگی قرآنی امام حسین (علیه السلام)
یاران امام حسین (ع) الگوی یاران امام مهدی (عج)
آیا شیطان به دست حضرت مهدی علیه السلام کشته خواهد شد؟
ارزش اشک و عزا بر مصائب اهل بیت علیهم السلام
پیوستگان و رهاکنندگان امام حسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام در آیینه زیارت
پیروان مسیح بر قوم یهود تا روز قیامت برترند!
نگاهی به شخصیت جهانی امام حسین «علیه السلام»
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 165
>> بازدید دیروز: 132
>> مجموع بازدیدها: 1331421
» درباره من

بشنو این نی چون حکایت می کند

» فهرست موضوعی یادداشت ها
دینی و مذهبی[871] . عشق[360] . آشنایی با عرفا[116] . جدایی از فرهنگ[114] . موسیقی[66] . داستانک[2] . موعود . واژگان کلیدی: بیت المال . صحابی . عدالت . جزیه . جنایات جنگ . حقوق بشردوستانه . حکومت . خراج . علی علیه‏السلام . لبنان . مالیات . مصرف . مقاله . منّ و فداء . ادیان . اسرای جنگی . اعلان جنگ . انصاری . ایران . تقریب مذاهب . جابر .
» آرشیو مطالب
نوشته های شهریور85
نوشته های مهر 85
نوشته زمستان85
نوشته های بهار 86
نوشته های تابستان 86
نوشته های پاییز 86
نوشته های زمستان 86
نوشته های بهار87
نوشته های تابستان 87
نوشته های پاییز 87
نوشته های زمستان87
نوشته های بهار88
نوشته های پاییز88
متفرقه
نوشته های بهار89
نوشته های تابستان 89
مرداد 1389
نوشته های شهریور 89
نوشته های مهر 89
آبان 89
آذر 89
نوشته های دی 89
نوشته های بهمن 89
نوشته های اسفند 89
نوشته های اردیبهشت 90
نوشته های خرداد90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد90
نوشته های شهریور90
نوشته های مهر 90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد 90
نوشته های مهر 90
نوشته های آبان 90
نوشته های آذر 90
نوشته های دی 90
نوشته های بهمن 90
نوشته های اسفند90
نوشته های فروردین 91
نوشته های اردیبهشت91
نوشته های خرداد91
نوشته های تیرماه 91
نوشته های مرداد ماه 91
نوشته های شهریور ماه91
نوشته های مهر91
نوشته های آبان 91
نوشته های آذرماه91
نوشته های دی ماه 91
نوشته های بهمن ماه91
نوشته های بهار92
نوشته های تیر92
نوشته های مرداد92
نوشته های شهریور92
نوشته های مهر92
نوشته های آبان92
نوشته های آذر92
نوشته های دی ماه92
نوشته های بهمن ماه92
نوشته های فروردین ماه 93
نوشته های اردیبهشت ماه 93
نوشته های خردادماه 93
نوشته های تیر ماه 93
نوشته های مرداد ماه 93
نوشته های شهریورماه93
نوشته های مهرماه 93
نوشته های آبان ماه 93
نوشته های آذرماه 93
نوشته های دیماه 93
نوشته های بهمن ماه 93
نوشته های اسفند ماه 93
نوشته های فروردین ماه 94
نوشته های اردیبهشت ماه94
نوشته های خرداد ماه 94
نوشته های تیرماه 94
نوشته های مرداد ماه 94
نوشته های شهریورماه94
نوشته های مهرماه94
نوشته های آبان ماه94

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
پیام شهید -وبگاه شهید سید علی سعادت میرقدیم
دانشجو
(( همیشه با تو ))
همراه با چهارده معصوم (علیهم السلام )ویاران-پارسی بلاگ
بر بلندای کوه بیل
گل رازقی
نقاشخونه
قعله
hamidsportcars
ir-software
آشفته حال
بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن
سرباز ولایت
مهندس محی الدین اله دادی
گل باغ آشنایی
...عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید)
بهارانه
*تنهایی من*
بلوچستان
تیشرت و شلوارک لاغری
اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی
کشکول
قدم بر چشم
سه ثانیه سکوت
نگارستان خیال
گنجدونی
بهارانه
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
نگاهی نو به مشاوره
طب سنتی@
سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام
اکبر پایندان
Mystery
ermia............
پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ...
اسیرعشق
چشمـــه ســـار رحمــت
||*^ــــ^*|| diafeh ||*^ــــ^ *||
کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب
جلال حاتمی - حسابداری و حسابرسی
بهانه
صراط مستقیم
تــپــش ِ یکــ رویا
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
سلحشوران
گیاه پزشکی 92
مقبلی جیرفتی
تنهایی افتاب
طراوت باران
تنهایی......!!!!!!
تنهای93
سارا احمدی
فروشگاه جهیزیه و لوازم آشپزخانه فدک1
.: شهر عشق :.
تا شقایق هست زندگی اجبار است .
ماتاآخرایستاده ایم
هدهد
گیسو کمند
.-~·*’?¨¯`·¸ دوازده امام طزرجان¸·`¯¨?’*·~-.
صحبت دل ودیده
دانلود فایل های فارسی
محقق دانشگاه
ارمغان تنهایی
* مالک *
******ali pishtaz******
فرشته پاک دل
شهیدباکری میاندوآب
محمدمبین احسانی نیا
کوثر ولایت
سرزمین رویا
دل نوشته
فرمانده آسمانی من
ایران
یاس دانلود
من.تو.خدا
محمدرضا جعفربگلو
سه قدم مانده به....
راز نوشته بی نشانه
یامهدی
#*ReZa GhOcCh AnN eJhAd*#(گوچـی جـــون )
امام خمینی(ره)وجوان امروز
فیلم و مردم
پیکو پیکس | منبع عکس
پلاک صفر
قـــ❤ــلـــــب هـــــای آبـــــی انــ❤ـــاری
اسیرعشق
دل پرخاطره
* عاشقانه ای برای تو *
farajbabaii
ارواحنا فداک یا زینب
مشکات نور الله
دار funny....
mystery
انجام پروژه های دانشجویی برای دانشجویان کنترل
گل یا پوچ؟2
پسران علوی - دختران فاطمی
تلخی روزگار....
اصلاحات
گل خشک
نت سرای الماس
دنیا
دل پر خاطره
عمو همه چی دان
هرکس منتظر است...
سلام محب برمحبان حسین (ع)
ادامس خسته من elahe
دهکده کوچک ما
love
تقدیم به کسی که باور نکرد دوستش دارم
گروه اینترنتی جرقه داتکو
مدوزیبایی
من،منم.من مثل هیچکس نیستم
Tarranome Ziba
پاتوق دختر و پسرای ایرونی
اسرا
راه زنده،راه عشق
وبلاگ رسمی محسن نصیری(هامون)(شاعر و نویسنده)
وب سایت شخصی یاسین گمرکی
حسام الدین شفیعیان
عکسهای سریال افسانه دونگ یی
ܓ✿ دنـیــــاﮮ مـــــــن
Hunter
حسام الدین شفیعیان
دهکده علم و فناوری
اسیرعشق
دختر باحال
*دلم برای چمران تنگ شده.*
♥تاریکی♡
به یادتم
باز باران با محرم
تنهایی ..............
دوستانه
هرچه می خواهد دل تنگم میذارم
زندگی
نیلوفر مرداب
فقط طنزوخنده
تینا!!!!
شیاطین سرخ
my love#me
سرزمین خنگا
احکام تقلید
•.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.•
فوتسال بخش جنت (جنت شهر )
حقیقت صراط
...دیگه حسی نمونده
زیر اسمان غربت
شهید علی محسنی وطن
سکوت(فریاد)
عاشقانه ها
خودمو خدا تنها
دانستنی های جالب
ermia............
حجاب ایرانی
عرفان وادب
دل خسته
عاشقانه های من ومحمد
هر چه میخواهد دله تنگت بگو . . .
sharareh atashin
mehrabani
khoshbakhti
______>>>>_____همیشگی هااا____»»»»»_____>>>>
دخترونه
قلبی خسته ازتپیدن
عشـ۩ـق یـ۩ـعنی یـ۩ـه پــ۩ـلاک......
تینا
مذهب عشق
مناجات با عشق
داستان زندگی من
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
عاشق فوتبال
کشکول
حاج آقا مسئلةٌ
صدا آشنا
کد بانوی ایرانی
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
« یا مهدی ادرکنی »
وبلاگ تخصصی کامپیوتر - شبکه - نرم افزار
::::: نـو ر و ز :::::
توکای شهر خاموش

.: اخـبـار فـنـاوری .:
Biology Home
شــــــــــــــهــــدای هــــــــــــــســـتــه ایـــــــــــــ
مثبت گرا
تک آندروید
امروز
دانستنی / سرگرمی / دانلود
°°FoReVEr••
مطلع الفجر
سنگر بندگی
تعصبی ام به نام علی .ع.
تنهایی.......
دلـــــــشــــــــکســـــته
عاشقانه
nilo
هر چی هر چی
vida
دلمه پیچ, دستگاه دلمه پیچ Dolmer
هسته گیر آلبالو
آرایشگری و زیبایی و بهداشت پوست
عکس های جالب و متحرک
مرکز استثنایی متوسطه حرفه ای تلاشگران بیرجند
دیجی بازار
نمونه سوالات متوسطه و پیش دانشگاهی و کارشناسی ارشد
bakhtiyari20
زنگ تفریح
گلچین اینترنتی
روستای اصفهانکلاته
پایه عکاسی مونوپاد و ریموت شاتر بلوتوث
سرور
عاطفانه
کنج دل🩶
سلام
بخور زار
اشک شور
منتظران

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان





































































































» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب